چشم به راه مهدى

جمعى از نويسندگان مجله حوزه

- ۱۱ -


شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 8. خسوف و كسوف
از نشانه هاى ظهور، كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر و يا اول همان ماه است .
كسوف در روزهاى نخست و روزهاى آخر ماه و خسوف در روزهاى ميانى ماه ، طبيعى و عادى است و در طول تاريخ ، بارها و بارها، رخ داده و از نظر علمى خسوف و كسوف در روزهاى ياد شد، پديده عادى به حساب مى آيد و از ديرباز، منجمان ، بر اساس محاسبه هاى دقيق رياضى و نجومى ، زمان گرفتن خورشيد، يا ماه را در طول سال ، پيش بينى مى كرده اند، ولى خورشيد گرفتگى در وسط ماه يا ماه گرفتگى در اول و يا آخر آن ، ظاهرا امرى غير عادى و رؤ يت آن ، امكان ندارد. البته در خود روايات هم ، به غير عادى بودن تحقق اين نشانه تصريح شده است :
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
((آيتان تكون قبل القائم لم تكونا منذ هبط آدم (ع ) الى الارض ، تنكسف الشمس فى النصف من شهر رمضان والقمر فى آخره ، فقال رجل يا بن رسول الله تنكسف الشمس فى آخر الشهر والقمر فى النصف ؟ فقال ابوجعفر(ع ): انى لاعلم بما تقول ولكنها آيتان لم تكونا منذ هبط آدم (ع )(347) .
دو نشانه ، پيش از قيام مهدى (ع ) پديد خواهد آمد كه از زمان هبوط آدم (ع ) در زمين بى سابقه است : گرفتن خورشيد نيمه ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر آن .
مردى به امام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! كسوف در وسط و خسوف در آخر ماه ؟
حضرت فرمود: (آرى ) من به آنچه مى گويى داناترم ، ولى آن دو نشانه اند كه واقع شدن آنها از زمان هبوط آدم (ع ) سابقه ندارد.
اين كه سؤ ال كننده ، از سخن امام (ع )، در شگفت مى شود و نيز تاءكيد و تصريح امام (ع ) به اين كه وقوع اين دو نشانه ، به گونه اى است كه از ابتداى خلقت ، سابقه ندارد، ولى با اين حال ، واقع خواهند شد. به روشنى گويا اين نكته است كه تحقق خسوف و كسوف ، به گونه اى كه ياد شد، خارج از چهارچوب ، امور عادى به صورت معجزه خواهد بود.
يا مى فرمود:
(( ان لمهدينا لم يكونا منذ خلق الله السموات و الارض ، ينكسف القمر الاول ليلة من رمضان و تنكسف الشمس فى النصف منه ، ولم يكونا منذ خلق الله السموات والارض (348) .))
براى مهدى ما، دو نشانه است كه از هنگامى كه خداوند آسمانها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در اول ماه رمضان و كسوف در نيمه همان ماه .
در اين روايت ، زمان كسوف به جاى آخر ماه ، اول ماه و به جاى هبوط آدم ، خلقت زمين و آسمانها آمده است . در برخى روايات ، كسوف در سيزدهم و چهاردهم ماه نيز آمده است (349) . كسوف ، افزون بر اول و آخر ماه رمضان كه در دو روايت گذشته بود، در 5 و 25 ماه نيز پيش گويى شده است (350) . اين اختلاف اندك ، اثر چندانى در مساءله ندارد، زيرا گرفتن ماه ، در شبهايى كه ماه در محاق است ، ديده نمى شود، حالا چه اول ماه و چه آخر ماه و چه شبهاى نزديك به آخر، هر چند در شب پنجم و بيست و پنجم ، احتمال وقوع آن بعيد نيست .
به نظر مى رسد كه وقوع اين دو پديده ، به صورت غير عادى ، به خاطر آن است كه اهميت مساءله ظهور، نمايانده بشود و مردم از خواب غفلت بيدار شوند و خود را مهياى مشاركت در آن نهضت عظيم سازند.
به عبارت ديگر، خداوند در آستانه ظهور، براى اقامه حجت بر مردم و مطمئن ساختن ياران حضرت مهدى (ع )، به ظهور آن حضرت ، چنين پديده هايى را بر خلاف معمول و به گونه معجزه محقق مى گرداند.
برخى بر اين باورند كه خسوف و كسوف ، به گونه اى كه ياد شده ، در چهارچوب حوادث طبيعى و عادى نيز قابل بررسى و تبيين است و براى آن ، احتمالها و توجيه هايى را ياد كرده اند، ولى نياز به اين توجيه ها نيست ، زيرا هيچ اشكالى ندارد كه پديدار شدن آنها به صورت معجزه باشد، زيرا در جهت اقامه حجت و تقويت حق و هدايت مردم است و با قانون معجزه ناسازگارى ندارد. البته يادآورى اين نكته لازم است كه اگر چه در روايات فراوانى ، در منابع شيعه و سنى ، به پديد آمدن اين نشانه در آستانه ظهور تصريح شده است ،(351) ولى اين نشانه از نشانه هاى حتمى ظهور نيست و در روايات ، به ناگزير بودن آن اشاره نشده است ، از اين روى خسوف و كسوف را از نشانه هاى قطعى و مسلم ظهور نمى توان به حساب آورد.
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 9. فراگير شدن جهان از ظلم و جور
فراگير شدن ظلم و جور، از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى به شمار است . اين نشانه ، در روايات بسيار، به چشم مى خورد. در بعضى به همين عنوان كلى ، مورد اشاره قرار گرفته ، چنانكه در روايت معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده :
(( يملاء الله به الارض قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا(352) .))
خداوند، به وسيله ظهور مهدى عليه السلام زمين را پر از عدل و داد مى سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد.
يا از حضرت مهدى (عج ) نقل شده :
(( علامة ظهورى كثره الهرج و المرج و الفتن ... .)) (353) ))
نشانه آشكار شدن من ، زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبهاست .
گاهى نيز، زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقى و اجتماعى در ميان مسلمانان ، به عنوان نشانه هايى نزديك شدن ظهور پيش گويى است .
علامه مجلسى در باب نشانه هاى ظهور، روايتى را از امام صادق آورده كه در آن ، بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقى ، اجتماعى ، اعتقادى و فرهنگى كه در دوران عيبت ، دامن گير جوامع اسلامى مى شود، پيش گويى شده است ،(354) از جمله : رشوه خوارى ، قماربازى ، شراب خوارى ، زياد شدن زنا، لواط، قطع صلح رحم ، سنگ دل شدن مردمان ، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم ، از ميان رفتن شرم ، نپرداختن زكات و خمس ، كم فروشى ، بى اعتنايى به اوقات نماز، آراستن مساجد به زيورآلات ، گزاردن حج به انگيزه هاى مادى و براى غير خدا، رعايت نكردن احترام بزرگترها، پيروى از ثروتمندان ، صرف كردن سرمايه هاى عظيم در فساد و ابتذال و بى دينى ، چاپلوسى و تملق گويى و... .
زياد شدن اين فسادها و آلودگيها در ميان مردم ، در واقع ، نوعى از فراگير شدن ظلم و جور روى زمين است . البته فساد و گناه ، كم و بيش ، در ميان مردم بوده ، مهم ، فراگير شدن آن است ، به گونه اى كه بديها بر خوبيها، ضدارزشها، بر ارزشها، غلبه مى يابد و لهيب آتش فساد و تباهى ، دامن همه را مى گيرد و جامعه انسانى در باتلاق فساد و انحطاط فرو مى رود.
افزون بر اين ، گسترش حاكميت استكبار در روى زمين در استضعاف و محروميت قرار گرفتن پيروان حق ، كه بر اساس پيش گويى امامان (ع ) در آستانه ظهور پيش خواهد آمد، نمود ديگرى از بى عدالتى و زياد شدن ظلم و جور است .
در زمان حاضر، سلطه ستمگرانه و غارتگرانه استكبار جهانى و استثمار به غارت ثروتهاى ملتهاى محروم ، طليعه اى از تحقق اين نشانه و فراگير شدن ظلم و جور است .
يادآورى : سخن از زياد شدن ظلم و جور و گناه و كم شدن افراد صالح است ، نه اين كه همه مردم كافر شوند، يا افراد صالح هيچ نباشند. در همان زمان ، كه همه جا را تباهى فرا گرفته و ابرهاى تيره گناه سايه افكنده ، افراد پاكباخته ، متعهد و صالحى كه زمينه قيام آن حضرت را آماده مى سازند و در حمايت از آن منجى بزرگ ، به جهاد برمى خيزند.
در روايات ، در حالى كه از زياد شدن ستم ، به عنوان نشانه ظهور ياد شده ، به اين نكته اشاره شده كه جامعه منتظر مهدى ، بايد در به پا داشتن ارزشها و مبارزه با ضد ارزشها، تلاش جدى بكند و منتظران ، به تهذيب نفس ‍ بپردازند و... .
شهيد مرتضى مطهرى ، روايتى از شيخ صدوق مى آورد مبنى بر اين كه : منظور از فراگير شدن ستم ، آن است كه هر يك از شقى و سعيد، گروه حق و باطل ، به نهايت كار خود مى رسند. ستمكاران و بدكاران ، به نهايت درجه بدى و نابكارى مى رسند و لهيب آتش آنان همه را فرا مى گيرد. در اين هنگام ، كه صالحان در مظلوميت و استضعاف به سر مى برند و همه راههاى چاره بر آنان بسته مى شود، مهدى (ع ) ظهور مى كند و دنيا را پر از عدل و داد مى كند.(355)
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 10- زمينه سازان
انقلاب حضرت مهدى عليه السلام همچون ديگر انقلابها، بدون مقايسه و زمينه سازى ، به وجود نمى آيد، بلكه در آستانه ظهور، حركتهايى پا مى گيرد و زمينه را براى ظهور آن حضرت فراهم مى آورد. اين سلسله قيامها و انقلابها كه از سوى حق پويان صورت مى گيرد، بر اساس آنچه در برخى روايات آمده ، زمينه را براى حركت جهانى مهدى (عج ) آماده مى كند.
پيشگويى تحقيق اين نشانه ها، به تعبيرهاى گوناگونى در روايات آمده كه به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم :
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:
(( يخرج ناس المشرق فيوطئون سلطانه . (356) ))
گروهى از ناحيه مشرق ، قد برمى افرازند و زمينه حكومت مهدى (ع ) را فراهم مى سازند.
يا مى فرمايد:
(( تجى ء الرايات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبر الحديد فمن سمع بهم فلياءتهم فبايعهم و لو حبوا على الثلج . (357) ))
افرادى با بيرقهاى سياه ، از ناحيه مشرق مى آيند كه دلهاى آنان مانند قطعه هاى فولاد، محكم است . پس هر كس قيام آنان را شنيد، براى بيعت به سوى آنان بشتابد، هر چند لازم باشد، با سينه بر روى برف برود.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
(( كانى بقوم قد خرجوا بالمشرق ، يطلبون الحق فلا يعطونه ، ثم يطلبونه فلا يعطونه ، فاذا راوا ذلك ، وضعوا سيوفهم على عواتقهم فيعطون ماسالوا فلا يقبلونه حتى يقوموا، و لايدفعوا الا الى صاحبكم قتلاهم شهداء، اما انى لو ادركت ذلك لابقيت نفسى لصاحب الامر. (358) ))
گويى قومى را مى بينيم كه از مشرق در طلب حق قيام كرده اند، ولى بدانان نمى دهند و باز مطالبه مى كنند، ولى بدانها نمى دهند، پس چون چنين مى بينند، شمشيرهاى خويش را بر دوش مى گيرند (آماده نبرد مى شوند) پس در آن هنگام ، آنچه را مى خواهند به آنان مى دهند، ولى نمى پذيرند تا اين كه پيروز مى شوند و آن را جز به حضرت صاحب الاءمر(ع ) تسليم نمى كنند. كشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درك كنم ، جانم را براى صاحب الاءمر مى گذارم .
در اين روايات ، به روشنى از برپايى قيامها و انقلابهايى در آستانه ظهور حضرت مهدى (ع ) خبر داده شده است . افزون بر اينها، روايات فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه صرف نظر از موارد اختلاف اندكى كه در جزئيات آن هست ، در مجموع ، همه آنها بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش ‍ از ظهور مهدى (ع )، حكومتى به رهبرى يكى از صالحان ، كه گمان مى رود از فرزندان ، پيامبر هم باشد، در ناحيه مشرق تشكيل مى گردد و زمينه ظهور را مهيا مى سازد. و اين حكومت ، تا ظاهر شدن مهدى (ع ) و تسليم آن به حضرت ايشان ، ادامه مى يابد.
بر همين اساس ، برخى ، تشكيل دولت شيعى مذهب صفويه را، كه پس از قرنها استيلاى حاكمان مستبد و متعصب عامى مذهب ، روى كار آمد، همان دولتى دانسته اند كه در روايات ، از جمله زمينه سازان حكومت مهدى (ع ) به شمار آمده است .(359)
در اين زمان ما نيز، برخى با استناد به ويژگيهايى كه در روايت آمده ، انقلاب اسلامى ايران را كه در سال 1357 ه - . ش به رهبرى امام خمينى به پيروزى رسيد، همان دولتى دانسته اند كه زمينه را براى ظهور و قيام مهدى (ع ) آماده مى كند و ان شاء الله تا ظهور آن حضرت ادامه مى يابد(360) .
به باور اينان ، بسيارى از نشانه ها كه در روايات آمده ، بر انقلاب اسلامى ايران تطبيق مى كند، به ويژه در برخى روايات ، به رهبرى مقام ، كه سيدى از اولاد پيغمبر است و از قم قيام مى كند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند، اشاره شده است كه همگى آنها به انقلاب اسلامى ، صدق مى كند(361) .
در هر صورت ، گرچه قرائن فراوانى اين احتمال را قوت مى بخشد، ولى دليل قطعى و صحيحى كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز كه ائمه (ع ) از آن خبر داده اند، انقلاب اسلامى ، به رهبرى امام خمينى است ، در دست نيست .
البته اين ، نخستين بارى نيست كه علماى شيعه ، چنين احتمالى را مطرح ساخته اند. پيش از اين نيز، هرگاه حركت و انقلابى از ناحيه شرق ، بويژه منطقه خراسان صورت مى گرفت ، اين احتمال قوت مى گرفت .
ولى ، ناگفته نماند، هيچ يك از آن حركتها به اندازه انقلاب اسلامى ، زمينه ساز انقلاب مهدى (ع ) نبوده اند. بكله اصلا مقايسه آنها با انقلاب اسلامى باطل است ، از اين روى احتمال اين كه مراد از ((دولت زمينه ساز)) از جمله انقلاب اسلامى ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدى (ع ) تداوم يابد، بسيار است .
بالآخره ، چه اين احتمالها درست باشد و چه نباشد، با توجه به روايات بسيارى كه در اين بخش رسيده ، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدى ، دولتهايى به حمايت از حق روى كار مى آيند و انقلابهايى به حمايت از آن پا مى گيرند و زمينه را براى ظهور مهدى (ع ) آماده مى سازند و اين ، از نشانه هاى ظهور است .
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 11- بارانهاى پياپى
در سال ظهور، بارانهاى پياپى ، زمين را آباد و سرسبز مى كند و وضع مردم ، بهتر مى شود. امامان (ع ) در تبيين نشانه هاى ظهور و خبر دادن از رخدادهاى آن روزگار، از اين واقعه نيز، ياد كرده اند كه به چند نمونه از احاديثى كه در اين باره رسيده اشاره مى كنيم :
شيخ مفيد، با بهره گيرى از روايات ، مى نويسد:
(( ثم يختم ذلك باريع و عشرين مطرة متصل فتحيى بها الارض ‍ بعد موتها و تعرف بركاتها(362) .))
پس پايان مى گيرد اين (پديد آمدن نشانه ها) با بيست و چهار باران پياپى كه زمين را پس از آن كه مرده بود، زنده مى كند و بركات آن را مى شناساند.
شيخ طوسى از امام صادق (ع ) روايت مى كند:
(( ان قدام القائم لسنة غيداقة ، يفسد التمر فى النخل فلاتشكوا فى ذلك (363) .))
در آستانه قيام مهدى (ع )، سالى پرباران خواهد بود كه در اثر آن ، خرما بر روى نخل مى پوسد. پس در اين ، ترديدى به خود راه ندهيد.
يا امام صادق مى فرمايد:
(( و اذا آن قيامه ، مطر الناس فى جمادى الآخرة و عشرة ايام من رجب ، مطرا لم ير الناس مثله ، فينبت اللّه به لحوم المؤ منين فى ابدانهم فى قبورهم ...(364) .))
و چون هنگام ظهور مهدى (ع ) نزديك شود، در تمام ماه جمادى الآخر و ده روز نخست ماه رجب ، بارانى بر مردم ببارد كه تا آن هنگام ، مانند آن را نديده باشند. پس خداوند، به وسيله آن ، گوشت بر بدن مؤ منان ، كه در قبرهايشان خفته اند، بروياند.
بارش اين مقدار باران ، آن هم پياپى ، كم سابقه و يا بى سابقه است . با اين حال ، حمل آن بر معجزه ، وجهى ندارد، زيرا وقوع آن به گونه عادى ممكن است . البته احتمال ديگرى نيز وجود دارد كه اين بارانها، همزمان و در همه جاى زمين ببارد كه در اين صورت ، مى تواند جنبه اعجاز داشته باشد(365) .
اين نشانه را گرچه بزرگانى مانند: شيخ مفيد، شيخ طوسى و طبرسى در رديف نشانه هاى ظهور آورده اند، ولى بايد توجه داشت :
اولا، روايت طبرسى و مفيد مرسله است .
ثانيا، جمله (( فينبت اللّه به لحوم المؤ منين )) در ذيل روايت طبرسى ، نشان مى دهد كه مربوط به برپايى قيامت و زنده شدن مردگان است .
و ثالثا، روايت شيخ طوسى نيز ضعيف است ، زيرا در سند آن على بن ابى حمزه (366) قرار دارد كه از واقفيه است .
بنابراين ، اثبات چنين نشانه اى براى ظهور، به استناد اين گونه روايات ، مشكل است . البته از مجموع اين روايات و سخنانى كه در اين باب گفته اند، با توجه به اين كه دوران ظهور، آغاز سامان يافتن امور و از بين رفتن مشكلات است ، احتمال مى رود كه از نظر طبيعى ، شرايط مساعدى پيش مى آيد، تا سال ظهور سالى پرباران و آبادان باشد.
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 12- جنگهاى خونين
در منابع دينى ، از جنگ هاى خونين و كشتارهاى بزرگ نيز، به عنوان نشانه هاى ظهور ياد شده است (367) . گويا اين جنگها بين اهل باطل ، بر سر رقابتهاى مادى و سياسى روى مى دهد كه در نهايت ، بدون پيروزى هيچ يك از دو گروه و پس از بر جاى گذاشتن . انبوهى از كشته ها، پايان مى يابد. بروز چنين فاجعه اى بزرگ ، نتيجه طبيعى فساد زمين و فراگير شدن ظلم و جور است . از برخى روايات ، استفاده مى شود كه در منطقه ((قرقيسا)) جنگ عظيمى بين بنى عباس و مردانى رخ مى دهد كه نوجوانان زورمند، فرسوده و پير مى گردد و لاشه هاى كشته هاى بر روى هم انباشته مى گردد. از قرائن و شواهد برمى آيد كه اين خون ريزيهاى بزرگ ، در همان واقعه خروج سفيانى و آشوبهاى آن زمان است و حادثه جداگانه اى نيست .
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از اين روايات ، در هم كوبيدن مستكبران و دشمنان حق و عدالت باشد كه در زمان ظهور و به دست مهدى (ع ) انجام مى شود، بنابراين از وقايع دوران ظهور است ، نه نشانه ظهور.
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 13- خروج ياءجوج و ماءجوج
در برخى روايات ، خروج ياءجوج و ماءجوج از نشانه هاى ظهور، دانسته شده (368) كه با دقت در اين روايات ، روشن مى شود كه ارتباطى به مساءله ظهور ندارند، بلكه بيشتر آنها، ناظر به برپايى قيامت هستند. دو موردى كه در قرآن از خروج ياءجوج و ماءجوج ياد شده هم (369) ، هيچ دلالتى بر اين قضيه ندارد.
اين ، افزون بر ضعف سند روايات اين باب و ضعف دلالت و نارسايى و گاه تناقض آنهاست .
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : 14- طلوع خورشيد از مغرب
از جمله نشانه هاى ظهور كه در روايات به آن اشاره شده ، طلوع خورشيد از مغرب است ، وقوع چنين پديده اى ، اگر معناى ظاهرى آن مراد باشد، مستلزم در هم ريختن و از هم پاشيدن نظم جهان و تغيير در حركت منظومه شمسى خواهد بود و اين ، با اصول حاكم بر نظام طبيعت ، ناسازگارى دارد. به طور قطع حضرت مهدى (ع )، بر روى همين زمين ، حكومت جهانى خويش را تشكيل مى دهد(370) .
بر اين اساس تحقق اين نشانه به گونه معجزه ، چنانكه برخى پنداشته اند، ميسر نيست ، زيرا معجزه در محدوده نظام حاكم بر طبيعت و جهان صورت مى گيرد(371) .
به نظر مى رسد، منظور از طلوع خورشيد از مغرب ، حضرت مهدى است .
فيض كاشانى در توضيح رواياتى در اين زمينه مى نويسد:
(( و كاءنه كنى بطلوع الشمس من مغربها فى الحديث عن ظهوره (ع ) كما يظهر من بعض الاخبار))(372) )) .
گويا، طلوع خورشيد از مغرب ، كنايه از ظهور حضرت مهدى (ع ) است ، همان گونه كه از برخى اخبار هم استفاده مى شود.
همان گونه كه مرحوم فيض اشاره كرده ، از برخى روايات نيز اين مطلب استفاده مى شود. در ذيل رويات صعصعه ، كه اين حادثه را به عنوان نشانه ظهور معرفى مى كند، جمله اى است كه روشنگر اين معناست . صعصعة در پاسخ فردى كه از منظور اميرالمؤ منين (ع ) از جمله (( لا تساءلونى عما يكون بعد ذلك ...)) پرسيده بود، گفت :
(( ان الذى يصلى خلفه عيسى بن مريم هو الثانى عشر من العترة التاسع من ولد الحسين بن على (ع ) و هو الشمس الطالعة من مغربها(373) .))
كسى كه حضرت عيسى (ع )، پشت سروى نماز مى گزارد، دوازدهمين نفر از خاندان پيامبر(ص ) و نهمين نفر از فرزندان حسين بن على است و هم اوست خورشيدى كه از غروبگاهش طلوع مى كند.
بر اين اساس ، طلوع خورشيد از مغرب ، معناى كنايى دارد و در حقيقت تشبيه شده است ظهور حضرت مهدى (ع ) به طلوع خورشيد از غروبگاهش . همان گونه كه خورشيد، پس از آن كه چهره در نقاب شب فرو مى كشد، دوباره پرده هاى سياهى را مى درد و طليعه روشن آن از كرانه هاى افق پرتوافشانى مى كند، حضرت مهدى (ع ) نيز، پس از طى دوران محنت و محروميت و سپرى شدن روزگار غيبت و انتظار، ظهور مى كند بسان خورشيدى ، جهان فتنه عدالت و بستوه آمده از ظلم و ستم و بى عدالتى را با پرتو حياتبخش عدالت ، زنده و روشن مى كند.
اشكالاتى كه در باب نشانه ظهور، مطرح شده است
اكنون كه برخى از نشانه هاى ظهور را مورد بررسى قرار داديم و به ميزان صحت هر يك و نيز اقسام آن اشاره كرديم ، يادآورى اين نكته را نيز لازم مى دانيم كه در باب نشانه ظهور، گاهى اشكالاتى مطرح شده است كه بد نيست در اين جا به آنها اشاره كنيم .
1- دلسردى و ياءس
با توجه به اين كه نشانه ها بر اساس پيش بينى معصومان (ع )، در طول دوره غيبت واقع مى شوند، مسلمانان چاره اى ندارند جز آن منتظر تحقق آنها بمانند و در برابر رخدادها تسليم باشند. روشن است كه اين ، سبب دلسردى و ياءس آنان مى شود و در نتيجه از تعقيب اهداف بلند اسلامى و انجام وظايف و مسؤ وليتهاى خويش ، دلسرد مى شوند(374) .
اين اشكال درست نيست ، زيرا همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم ، نشانه هاى ظهور، چه حتمى و چه غير حتمى ، امورى نيستند كه تغييرناپذير باشند و بدون هيچ تغييرى و به گونه خودكار، در موقع مقرر واقع گردند، بلكه آنها بر اساس پيش بينى معصومان (ع ) در صورتى كه اوضاع و احوال ، به همان روال كه پيش بينى شد، جلو رود واقع مى شوند و تنها بيانگر نزديك تر شدن ظهورند، نه چيز ديگر.
در ميان اين همه نشانه اى كه براى ظهور بيان شد، تنها شمار اندكى از نشانه ها، ناگزيرند و بر اساس تفسيرى كه از ناگزير بدون آنها ارائه شد، آنها نيز، امورى جبرى و تغييرناپذير نيستند و ممكن است به اراده خداوند، تغيير كنند و يا پيش و پس داشته شوند.
افزون بر اين ، نشانه هاى حتمى ظهور، نشانه هاى در آستانه ظهور واقع مى شوند. بنابراين ، پيش بينى و تبيين نشانه هاى ظهور، نه تنها مايه دلسردى و سستى مؤ منان نمى گردد كه چراغ اميد را در دل آنان روشن نگه مى دارد و آنان را در به عهده گرفتن نقشهاى اساسى دلگرم مى كند.
2- آگاه شدن مخالفان
تشريح نشانه هاى ظهور، به همان نسبت كه براى مؤ منان و دوستان آن حضرت ره گشاست و موجب مى گردد كه آنان با درك و بينش صحيح از زمان ، خويش را براى پيوستن به جبهه حق و كمك و يارى امام (ع ) آماده سازند، براى غير مسلمانان و دشمنان حضرت مهدى (ع ) نيز مى تواند، هشدارى باشد تا به هنگام ، خود را براى مخالفت و موضع گيرى در برابر آن حضرت مهيا سازند و به تهيه ساز و برگ جنگى و اقدامات پيشگيرانه بپردازند؟ بويژه آن كه وقتى دسته اى از اين نشانه ها در زمان واحدى و در نزديكى ظهور واقع شود، چه بسا اسباب آن شود كه دشمنان از واقع امر مطلع شوند و به سرعت اقدامات لازم را براى رو در رويى با وى به عمل آورند و مشكلات جدى بر سر راه انقلاب امام (ع ) به وجود آورند؟ بنابراين ، بيان نشانه هاى ظهور، چه بسا به زيان قيام امام (ع ) و ياران وى تمام شود! در پاسخ به اين اشكال چند نكته را يادآور مى شويم :
الف . مخالفان از دو حال خارج نيستند:
1. گروهى اصلا منكر وجود مهدى (عج ) و مساءله ظهورند و به هيچ يك از اين نشانه ها، اعتقادى ندارند، مانند كافران ، مشركان و... .
2- گروهى ، ظهور مصلح كلى را در آخرالزمان ، قبول دارند، ولى اين كه آن منجى ، حضرت مهدى (ع ) باشد، با ويژگيهاى و نشانه هايى كه ما معتقديم ، قبول ندارند. مانند مسيحيان و يهوديان و...
روشن است كه هر دو گروه ، اصل ظهور حضرت مهدى (ع ) و نشانه هايى را كه ما براى نشان دادن نزديكى ظهور معتقديم ، قبول ندارند و همه را از اساس منكرند، بنابراين معنى ندارد كه آنها مترصد باشند كه به محض ‍ تحقق نشانه ها، آماده مخالفت و كارشكنى شوند.
ب . بر فرض كه دشمنان ، حضرت مهدى (ع ) نشانه هاى ظهور را هم بشناسند و بدانند، باز هم نمى توانند جلوى حركت او را بگيرند، زيرا مساءله ظهور امرى اتوماتيكى نيست كه تا آن نشانه ها آشكار شد، بدون فاصله محقق شود و در نتيجه آنها بتوانند ابراز مخالفت و كارشكنى بكنند. بلكه ظهور به اراده خداوند است هر گاه زمينه را مهيا ديد، به آن حضرت اذن ظهور مى دهد.
ج . نكته مهم تر اين كه ، به موجب روايات ، ظهور حضرت مهدى (عج ) در شرايطى صورت مى گيرد كه به اراده خداوند، حيله گرى و توطئه دشمنان ، آشكار و خنثى مى گردد و دشمنان آن حضرت از رويارويى با وى ناتوان مى شوند و هر كارى بكنند نمى توانند به هدفهاى شوم خويش دست يابند. از اين روى ، اگر همه را به درستى بشناسند، باز هم نمى توانند از نشانه ها سوء استفاده بكنند و...
د. خداوندى كه ظهور حضرت مهدى (ع ) را در آخرالزمان و در شرايطى كه دنيا در آتش ظلم و تباهى مى سوزد، مقرر داشته ، خود ضامن فراهم شدن شرايط و خنثى كردن توطئه دشمنان و محافظت از آن حضرت است . انقلاب حضرت مهدى ، انقلاب عادى نيست ، بلكه انقلابى است كه به اراده تحقق مى يابد و خداوند، بهترين پشتيبان و نگهدارنده آن است .
ه‍. از اين نكته نيز نبايد غافل بود كه عقايد انحرافى و باطل و ديد مادى مخالفان و دشمنان حضرت مهدى (عج )، سبب مى شود كه براى همه اين مسائل توجيهات مادى داشته باشند و از واقعيتها و حقايق ، هيچگاه آگاه نشوند:
(( و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاءغشيناهم فهم لايبصرون (375) .))
نگاهى به تولد و زندگى امام زمان
مقدمه
ولادت و زندگى مهدى موعود (عج )، از رخدادهاى مهم است و ريشه در باور دينى مسلمانان دارد. اعتقاد به تولد، حيات طولانى ، ظهور و امامت آن حضرت ، مساءله اى است اساسى كه نقش سرنوشت ساز و جهت بخشى را به زندگى و رفتار دين باوران ، بويژه شيعيان داده است .
احاديث فراوانى از پيامبر(ص ) و امامان معصوم (ع ) از طريق سنى و شيعه رسيده كه بيانگر ويژگيهاى شخصى امام زمان (عج ) است : از خاندان رسالت ، از فرزندان فاطمه (ع )، نهمين فرزند امام حسين (ع )، دوازدهمين پيشواى شيعيان و...(376)
گزارشگران تاريخ نيز، چه آنان كه پيش از ولادت وى مى زيسته اند و چه آنان كه در زمان ولادت و پس از آن بوده اند، از اين ولادت پربركت خبر داده اند و برخى از آنان كه توفيق ديدار و مشاهده مهدى (عج ) را داشته اند از شماى و اوصاف آن امام سخن گفته اند.(377)
با وجود اين شواهد و قراين ، كه در درستى آنها ترديدى نيست ، هنوز درباره زندگى و شخص آن حضرت ، مسايل و مطالبى مطرح است كه بحث و بررسى بيشتر و دقيق ترى را مى طلبد.
در اين نوشتار، بر آنيم كه ضمن اشاره گذرا به سير طبيعى زندگى امام عصر (عج )، از آغاز تولد تا عصر ظهور، به اندازه توان و مجال ، به برخى از پرسشها پاسخ بدهيم .
چگونگى ولادت
حضرت مهدى (عج )، ولادت استثنايى داشته و اين ، براى بسيارى سؤ ال انگيز بوده و هست .
از اين روى ، ترسيم و تصوير و شرح مقدمات و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بيت (ع )، در برابر اين پديده ، ضرور مى نماد. جريان امامت پيشوايان معصوم (ع )، پس از رسول خدا(ص ) فراز و فرودهاى گوناگون پيدا كرد. امامان (ع )، با حفظ استراتژى كلى و خطوط اساسى امامت ، در رابطه با حفظ مكتب و ارزشهاى آن ، تاكتيكها و روشهاى گونه گونى را در برابر ستم پيشگان ، در پيش گرفتند.
اين فراز و نشيبها، تا زمان امامت على بن موسى الرضا (ع )، استمرار داشت و امامان اهل بيت ، هر يك به تناسب زمان و مكان و ارزيابى شرايط و اوضاع سياسى و اجتماعى ، موضعى خاص انتخاب مى كردند.
پس از امام رضا (ع )، جريان امامت شكل ديگرى يافت .
امام جواد، و امام هادى و امام حسن عسكرى (ع )، در برابر دستگاه حاكم و خلفاى عباسى موضعى يگانه برگزيدند.
از آن جا كه اين بزرگواران ، زير نظر مستقيم و مراقبت شديد خليفه وقت ، در حصر و حبس به سر مى بردند، حركتها، هدايتها و رهبريهاى آنان محدود شد و فرصت هر گونه حكومت سياسى ، از آنان سلب گرديد.
اين محاصره و سخت گيرى ، نسبت به امامان سه گانه ، از تزويج دختر خليفه به امام جواد(ع ) آغاز شد(378) و با فراخوانى امام هادى (ع ) و فرزندش امام حسن (ع ) به مركز خلافت (سامراء) و سكونت دادن آنان در محله ((عسكر)) ادامه يافت .(379)
گزارشهاى جاسوسان خليفه از مدينه به وى رسيد كه امام هادى محور و ملجاء شيعيان و دوستداران اهل بيت گرديده است . اگر اين مرز و بوم را مى خواهى اقدام كن .
متوكل عباسى ، پيامى به والى مدينه نوشت و افرادى را براى آوردن امام ، به سامراء گسيل داشت .
به اين اقدام هم بسنده نكرد، پس از اقامت امام در سامرا، گاه و بى گاه ماءموران خود را به خانه امام مى فرستاد. بارها و بارها آن حضرت را به پيش خليفه بردند، و مورد آزار و اذيت قرار دادند.(380)
روز به روز، حلقه محاصره تنگ تر مى شد. و ملاقات شيعيان با امام دشوارتر. البته علت اصلى اين سخت گيريها، از ناحيه حكومت ، بيم از انقلاب و شورش مردم عليه آنان و جلوگيرى از رسيدن وجوه شرعى و اموال به امام (ع ) و مسائلى از اين دست بود.
پس از امام هادى (ع ) و در زمان امامت امام حسن (ع )، اين فشارها به اوج رسيد و دشمن ، با تمام توان و تلاش ، در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شيعيان با امام (ع ) را به پايين ترين حد رساند. آزار و شكنجه و زندانهاى مكرر آن حضرت ، گوياى اين حقيقت است ، بويژه اين كه دشمن احساس كرده بود آنچه را كه از آن نگران است ، در شرف تكوين و وقوع قرار گرفته از اين روى ، مى كوشيد تا واقعه را پيش از وقوع آن علاج كند.
تولد مهدى موعود (عج )، به عنوان دوازدهمين پيشواى شيعيان ، با نشانه هايى چون ، نهمين فرزند امام حسين (ع )، چهارمين فرزند امام رضا(ع ) و... مشهور شده بود و مسلمانان حتى حاكمان ، آن را بارها از زبان راويان و محدثان شنيده بودند و مى دانستند كه تولد اين نوزاد با اين ويژگيها، از اين خانواده ، بويژه خانواده امام حسن عسكرى (ع ) بيرون نيست و روزى فرزندى از آن خانواده به دنيا خواهد آمد كه حكومت عدل و داد برپا خواهد كرد و ضمن فرمانروايى بر شرق و غرب ، بنياد ظلم را بر خواهد انداخت .
از اين روى بر فشارها و سخت گيرى هاى خود نسبت به امام حسن عسكرى (ع )، مى افزايد، مگر بتوانند با نابودى ايشان از تولد مهدى و تداوم امامت جلو بگيرند(381) اما بر خلاف برنامه ريزيها و پيشگيريهاى دقيق و پى در پى آنان ، مقدمات ولادت امام زمان (عج ) آماده شد و توطئه هاى دشمنان ، راه به جايى نبرد.
امام هادى (ع )، در زمان حيات خويش مى دانست كه آخرين حجت خدا در زمين از نسل اوست . از اين روى در مساءله ازدواج فرزند برومند خود، حسن بن على اهتمام تام داشت و براى روييدن و رشد آن شجره طيبه ، به دنبال سرزمينى طيب و طاهر مى گشت .
داستان ازدواج امام حسن (ع ) به دو گونه روايت شده است ، لكن آنچه با قرائن و روند طبيعى مساءله سازگاتر مى آيد آن است كه : خواهر امام هادى (ع )، حكيمه خاتون ، كنيزان فراوان داشت . امام هادى (ع ) يكى از آنان را به نام ((نرجس ))، كه از آغاز زير نظر وى فرائض و معارف دينى را به درستى فرا گرفته بود، به نامزدى فرزندش در آورد و با مقدماتى كه در كتابهاى تاريخى آمده است ، به عقد ازدواج امام حسن (ع )درآورد.(382)
مدتى از اين ازدواج مبارك گذشت دوستان و شيعيان در انتظار ولادت آخرين ستاره امامت ، روز شمارى مى كردند و نگران آينده بودند.
امام حسن (ع )، گه گاه ، نويد مولودش را به ياران مى داد:
(( ...سيرزقنى الله ولدا بمنه و لطفه )) (383) .
به زودى خداوند به من فرزندى خواهد داد و لطف و عنايتش را شامل من خواهد كرد.
با تلاوت مكرر آيه شريفه :
(( يريدون ليطفئوا نوراللّه باءفواههم و اللّه متم نوره و لو كره الكافرين )) (384) .
به ياران اميد و بشارت مى داد كه هيچ نقشه و مكرى نمى تواند جلو اين قدرت و حكمت خداوندى را بگيرد و روزى اين وعده به تحقق مى رسد.
از آن سو، دشمن نيز، آنچه در توان داشت به كار گرفت ، تا اين وعده بزرگ الهى ، تحقق نيابد: قابله هاى فراوانى در خانواده هاى منسوب به امام حسن (ع )، بويژه در منزل امام (ع ) گمارد، امام را بارها به زندان افكند، ماءمورانى را گمارد كه اگر فرزندى پسرى در خانه امام ديدند، نابودش ‍ كنند و...(385)
اما بر خلاف اين تلاشها، نرجس خاتون حامل نور امامت شد و جز امام حسن (ع ) و افراد خاصى از وابستگان و شيعيان آن حضرت ، از اين امر، آگاه نشدند(386) .
تقدير الهى بر تدبير شيطانى ستمگران پيروز شد و در شب نيمه شعبان سال 255 ه‍. ق . آن مولود مسعود، قدم به عرصه وجود نهاد و نويد امامت مستضعفان و حاكميت صالحان را داد(387) .
امام حسن (ع ) كه آرزوى خود را بر آورده ديد، فرمود:
(( زعمت الظلمة انهم يقتلونى ليقطعوا هذا النسل فكيف راءوا قدرة اللّه (388) ...))
ستمگران بر اين پندار بودند كه مرا بكشند، تا نسل امامت منقطع گردد، اما از قدرت خداوند غافل بودند.
بدين ترتيب ، در آن شرايط رعب و وحشت و در آن فضاى اختناق و حاكميت خلفاى جور، دوازدهمين ستاره فروزان امامت و ولايت طلوع كرد و با تولدش ، غروب و افول ستمگران و حاكميت ستمديدگان را اعلام كرد.(389)

next page

fehrest page

back page