10- اخرج الحسن بن سفيان، وابو نعيم، عن ابي هريره، قال: قال رسول
الله صلي الله عليه وآله وسلم: لو لم يبق من الدنيا الا ليله،
ليملک فيها رجل من اهل بيتي.(1)
حسن بن سفيان وابونعيم، از ابوهريره، نقل کرده اند که گفت: رسول
خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک شب باقي
نمانده باشد، خداوند در همان يک شب، مردي از اهل بيت مرا به حکومت
خواهد رسانيد.
11 - اخرج الروياني في مسنده وابو نعيم عن حذيفه، قال: قال رسول
الله صلي الله عليه وآله وسلم: المهدي رجل من ولدي، لونه لون عربي،
وجسمه اسرئيلي، علي خده الايمن خال کانه کوکب دري، يملا الارض عدلا
کما ملئت جورا وظلما، يرضي في خلافته اهل الارض واهل السماء والطير
في الجو.(2)
روياني در کتاب مسند خويش،
وابونعيم از حذيفه، نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه
وآله فرمود: مهدي عليه السلام مردي از فرزندان من است، رنگ رخساره
اش، رنگ عربها واندامش، اندام اسرائيلي هاست،(3)
بر گونه راستش خالي هست، که مانند ستاره اي درخشان است. زمين را از
عدالت پر مي سازد، چنانکه از ستم وحق کشي پر شده باشد، در زمان
خلافت ورهبري او، زمينيان وآسمانيان وپرندگان فضا، راضي وخوشنود
خواهند بود.
12 - اخرج ابو نعيم عن الحسين
عليه السلام ان النبي صلي الله عليه وآله وسلم قال لفاطمه: يا
بنيه: المهدي من ولدک.(4)
ابونعيم از حسين عليه السلام روايت کرده است، که همانا پيامبر صلي
الله عليه وآله به فاطمه زهرا عليها السلام فرمودند: اي دخترک من!
مهدي، از فرزندان توست.
13 - اخرج ابن عساکر عن الحسين
عليه السلام، ان النبي صلي الله عليه وآله وسلم قال: ابشري يا
فاطمه! المهدي منک.(5)
وابن عساکر از حسين عليه السلام روايت کرده است، که همانا پيامبر
صلي الله عليه وآله فرمود: اي فاطمه: تو را بشارت باد، که مهدي
عليه السلام از نسل تو است.
14- اخرج الطبراني في الکبير،
وابو نعيم عن الهلال،(6)
ان النبي صلي الله عليه وآله وسلم قال لفاطمه: والذي بعثني بالحق،
منهما - يعني الحسن والحسين - مهدي هذه الامه. اذا صارت الدنيا
هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وتقطعت السبل واغار بعضهم علي بعض فلا
کبير يرحم صغيرا ولا صغير يوقر کبيرا، يبعث الله عند ذلک منهما من
يفتح حصون الضلاله وقلوبا غفلا، يقوم بالدين في آخر الزمان، کما
قمت به في اول الزمان، ويملا الدنيا عدلا کما ملئت جورا.(7)
طبراني در کتاب الکبير وابونعيم از هلال - يا هلالي -، نقل کرده
اند، که پيامبر صلي الله عليه وآله به فاطمه عليها السلام فرمود:
سوگند به آن که مرا به حقيقت، مبعوث گردانيد، که مهدي اين امت، از
نسل اين دو نفر است - اشاره به حسن عليه السلام وحسين عليه السلام
- زماني که دنيا آشفته گردد، وفتنه ها ظاهر شوند وراه ها کوتاه
گردند وبرخي مردم بر برخي ديگر هجوم آورند، نه بزرگسالان به
خردسالان رحم کنند، ونه خردسالان به بزرگسالان، احترام نهند، در آن
زمان خداوند از نسل اين دو، کسي را بر مي انگيزد که حصارهاي گمراهي
را مي گشايد ودل هاي غفلت زده را بيدار مي کند ودر آخر الزمان دين
را به پا مي دارد، چنانکه من در ابتدا، آن را به پا داشتم ودنيا را
از عدالت پر مي سازد چنانکه از ستم پر شده باشد.
15- اخرج ايضا - يعني نعيم بن
حماد - عن علي وعائشه، عن النبي صلي الله عليه وآله وسلم قال:
المهدي رجل من عترتي، يقاتل علي سنتي کما قاتلت انا علي الوحي.(8)
نيز او (نعيم بن حماد) از علي عليه السلام وعايشه، از پيامبر صلي
الله عليه وآله نقل کرده است که فرمود: مهدي، مردي از خاندان من
است. او بر طبق سنت من - با مخالفين - مي جنگد، چنانکه من بر طبق
وحي الهي مي جنگيدم.
16 - اخرج ايضا عن علي عليه
السلام قال: المهدي رجل منا، من ولد فاطمه.(9)
نيز او (نعيم بن حماد) از علي عليه السلام نقل کرده است که فرمود:
مهدي عليه السلام مردي از - نسل - ما، از فرزندان فاطمه عليها
السلام است.
17 - اخرج الطبراني، عن عوف بن
مالک ان النبي صلي الله عليه وآله وسلم قال: يجيء فتنه غبراء
مظلمه، تتبع الفتن بعضها بعضا حتي يخرج رجل من اهل بيتي يقال له
المهدي، فان ادرکته فاتبعه، وکن من المهتدين.(10)
طبراني از عوف بن مالک، نقل کرده است، که پيامبر صلي الله عليه
وآله فرمود: فتنه اي سخت، تيره وتاريک فرا مي رسد، فتنه ها پشت سر
هم - بر مردم - وارد مي شوند، تا اينکه مردي از اهل بيت من قيام
کند، که مهدي خوانده مي شود. اگر او را دريافتي، پيروش باش، تا از
هدايت يافتگان باشي.
18 - اخرج الداني عن الحکم بن
عيينه، قال: قلت لمحمد بن علي: سمعت انه سيخرج منکم رجل يعدل في
هذه الامه. قال: انا نرجو ما يرجو الناس، وانا نرجو لو لم يبق من
الدنيا الا يوم لطول الله ذلک اليوم حتي يکون ما ترجوه هذه الامه،
وقبل ذلک فتن شر فتنه يمسي الرجل مومنا ويصبح افرا، ويصبح مومنا
ويمسي کافرا، فمن ادرک ذلک منکم فليتق الله وليکن من احلاس بيته.(11)
داني از حکم بن عيينه، نقل کرده است، که گفت: به محمد بن علي عرضه
داشتم، شنيدم که از نسل شما، مردي ظهور مي کند، که در اين امت
عدالت را بر پا مي دارد. فرمود: همانا ما به همان چيزي که مردم
اميد دارند، اميد بسته ايم. واميدواريم که اگر از عمر دنيا جز يک
روز باقي نمانده باشد، خداوند همان يک روز را آن چنان طولاني کند
که آنچه را اين امت به آن اميد بسته اند، تحقق پذيرد وقبل از آن
بدترين فتنه ها پديد مي آيد، چنانکه شخصي از برخي مردم، در شب مومن
است وصبح که مي شود، کافر شده است، يا در صبح مومن است وشب که مي
رسد کافر گرديده است، پس اگر کسي از شما، به چنين فتنه اي گرفتار
شد، بايد تقواي الهي پيشه کند وبايد کناره گزيني وخانه نشيني
اختيار کند.
19 - عن عمار بن ياسر: اذا قتلت
النفس الزکيه، واخوه تقتل بمکه ضيعه، نادي مناد من السماء: ان
اميرکم فلان، وذلک المهدي، الذي يملا الارض حقا وعدلا اخرجه الامام
ابو عبد الله نعيم بن حماد في کتاب الفتن.(12)
امام ابوعبدالله نعيم بن حماد در کتاب الفتن از عمار بن ياسر نقل
کرده است: زماني که نفس زکيه کشته شود، وبرادرش در مکه به نبردي
شديد پردازد، ندا دهنده اي از آسمان ندا دهد، که امير وفرمانرواي
شما فلاني است واو همان مهدي است، کسي که زمين را از حقيقت وعدالت
آکنده سازد.
20- اخرج الطبراني في الاوسط عن
طلحه بن عبيد الله، عن النبي صلي الله عليه وآله وسلم: ستکون فتنه،
لا يهدا منها جانب الا جاش منها جانب، حتي ينادي مناد من السماء:
ان اميرکم فلان.(13)
طبراني در کتاب الاوسط از طلحه بن عبيدالله، از پيامبر صلي الله
عليه وآله روايت کرده است: فتنه اي خواهد بود، هنوز طرفي از اين
فتنه، آرام نگرفته که طرف ديگري بر مي شورد - قسمتي از آن آرامش
نيابد مگر آن که قسمتي ديگر از آن، بر مي آشوبد -، تا آنکه ندا
دهنده اي از آسمان ندا در مي دهد: همانا امير وفرمانرواي شما فلاني
است.
21 - اخرج ابو نعيم، والخطيب في
تلخيص المتشابه عن ابن عمر، قال: قال رسول صلي الله عليه وآله
وسلم: يخرج المهدي وعلي راسه ملک ينادي: ان هذا مهدي فاتبعوه.(14)
ابونعيم وخطيب در کتاب تلخيص المتشابه از ابن عمر نقل کرده اند که
گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: مهدي قيام مي کند، در
حالي که بالاي سر او فرشته اي ندا مي دهد اين مهدي است، از او
پيروي کنيد.
22- أخرج ابو بنعيم عن علي، قال:
اذا نادي مناد من السماء: ان الحق في آل محمد، فعند ذلک يظهر
المهدي علي أفواه الناس، ويشربون حبه، ولا يکون لهم ذکر غيره.(15)
ابو نعيم از علي عليه السلام روايت کرده که فرمود:
زماني که ندا دهنده اي از آسمان ندا مي دهد که: حق در خاندان محمد
صلي الله عليه وآله وسلم است، در آن هنگام نام مهدي بر زبان هاي
مردم آشکار مي گردد ومحبت او را به دل مي گيرند واز غير او ياد نمي
کنند.
23- أخرج أيضا (يعني نعيم بن حماد) عن شهر بن حوشب، قال: قال رسول
الله - صلي الله عليه وسلم-:
في المحرم ينادي مناد من السماء:
ألا ان صفوة الله من خلقه فلان، فاسمعوا له، أطيعوه في سنة الصوت
المعمعة.(16)
نيز او (نعيم بن حماد) از شهر بن حوشب نقل کرده است که گفت: رسول
خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
در ماه محرم، ندا کننده اي از آسمان ندا مي دهد: آگاه باشيد که
برگزيده خدا - از ميان خلايق - فلاني است، پس فرمانش را گوش کنيد
واز او اطاعت کنيد، در سالي که جنگ ها وفتنه ها فراوان است وسال
صداي آسماني است.
24 - عن امير المومنين علي بن ابي
طالب، قال: تختلف ثلاث رايات: رايه بالمغرب ورايه بالجزيره، ورايه
بالشام تدوم الفتنه بينهم سنه - ثم ذکر خروج السفياني وما يفعله من
الظلم والجور، ثم ذکر خروج المهدي ومبايعه الناس له بين الرکن
والمقام، وقال: - يسير بالجيوش حتي يسير بوادي القري في هدوء ورفق
ويلحقه هناک ابن عمه الحسني في اثني عشر الف فارس، فيقول له: يا
ابن عم انا احق بهذا الجيش منک، انا ابن الحسن وانا المهدي. فيقول
له المهدي: بل ان المهدي. فيقول له الحسني: هل لک من آيه فابايعک؟
فيوميء المهدي الي الطير فيسقط علي يديه، ويغرس قضيبا في بقعه من
الارض فيخضر ويورق. فيقول له الحسني: يا ابن عمي هي لک.(17)
از اميرالمومنين علي بن ابي طالب
نقل شده است، که فرمود: سه پرچم به مخالفت با يک ديگر برافراشته
شود، پرچمي در مغرب وپرچمي در عربستان وپرچمي در شام، فتنه وجنگ
بين آنها يک سال طول مي کشد - سپس از قيام سفياني وظلم وستمي که بر
مردم روا مي دارد، ياد کرد وپس از آن از ظهور وقيام حضرت مهدي عليه
السلام وبيعت کردن مردم با او در بين رکن ومقام ياد نمود - وفرمود:
لشکريان خويش را حرکت مي دهد، تا در کمال آرامش ومدارا به وادي
القري مي رسند. در آنجا پسر عمويش(18)
سيد حسني همراه با دوازده هزار سوار به او مي رسد ومي گويد: اي پسر
عمو: من به فرماندهي اين لشکر سزاواتر از تو هستم، زيرا من فرزند
امام حسن هستم ومهدي من هستم. حضرت مهدي عليه السلام به او مي
فرمايد: بلکه من مهدي هستم. حسني مي گويد: آيا تو را نشانه ومعجزه
اي هست تا با تو بيعت کنم؟ پس حضرت مهدي عليه السلام به پرنده اي
اشاره مي نمايد وپرنده در دستهايش قرار مي گيرد وني خشکي را مي
گيرد ودر زمين مي کارد، - بلا فاصله - سبز مي شود وبرگ مي دهد. آن
زمان سيد حسني به او عرض مي کند: اي پسر عموي من، اين مقام سزاوار
توست.
25 - اخرج نعيم وابو نعيم، عن ابي
سعيد، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: يکون عند
انقطاع من الزمان وظهور من الفتن رجل يقال له المهدي، يکون عطاوه
حثيا.(19)
نعيم وابونعيم، از ابوسعيد نقل کرده اند، که گفت: رسول خدا صلي
الله عليه وآله فرمود: هنگامي که آخر الزمان شود - وياس وناميدي رخ
نمايد - وفتنه ها ظاهر شود، مردي خواهد بود که مهدي ناميده مي شود
وبخشش وعطايايش ريزان وسرشار است.
26 - اخرج ابو نعيم، عن عبد
الرحمن بن عوف، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: يکون
عند انقطاع من الزمان ليبعثن الله من عترتي رجلا، افرق الثنايا،
اجلي الجبهه، يملا الارض عدلا، يفيض المال فيضا.(20)
ابونعيم از عبدالرحمن بن عوف نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي
الله عليه وآله فرمود: هنگامي که آخر الزمان شود - ياس وناميدي
وقحطي رخ نمايد - به تحقيق خداوند مردي از خاندان مرا بر خواهد
انگيخت، دندان هاي پيشينش فاصله دار وجبينش گشاده است. زمين را از
عدالت پر مي سازد، ومال فراوان مي بخشد.
27 - اخرج احمد ومسلم عن ابي سعيد
وجابر، عن رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم قال: يکون في آخر
الزمان خليفه يقسم المال ولا يعده.(21)
احمد ومسلم از ابوسعيد وجابر، از رسول خدا صلي الله عليه وآله
روايت کرده اند که آن حضرت فرمود: در آخر الزمان خليفه اي خواهد
بود که مال را بدون اينکه بشمارد، تقسيم مي کند.
28 - عن حذيفه بن اليمان، عن
النبي صلي الله عليه وآله وسلم في قضيه المهدي عليه السلام مبايعته
بين الرکن والمقام، وخروجه متوجها الي الشام، قال: وجبرئيل علي
مقدمته، وميکائيل علي ساقته، يفرح به اهل السماء والارض، والطير
والوحش، والحيتان في البحر اخرجه ابو عمر وعثمان بن سعيد المقري في
سننه.(22)
حذيفه يماني، از پيامبر صلي الله عليه وآله روايت کرده که آن حضرت
- درباره قضيه حضرت مهدي عليه السلام وبيعت کردن مردم با او در بين
رکن ومقام خانه کعبه وخروج او به سوي شام - فرمود: وجبرئيل در راس
پيشاهنگان لشگر وميکائيل در راس دنباله داران لشگر او قرار دارند،
آسمانيان وزمينيان وپرندگان وحيوانات وحشي وماهيان دريا، همگي به
ظهور او شاد مي شوند. اين روايت را، ابوعمر وعثمان بن سعيد مقري
نيز در کتاب سنن خود نقل کرده اند.
29 - اخرج احمد والباوردي في
المعرفه، وابو نعيم عن ابي سعيد، قال: قال رسول الله صلي الله عليه
وآله وسلم: بشراکم بالمهدي، رجل من قريش من امتي علي اختلاف من
الناس وزلازل، فيملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما، ويرضي
عن ساکن السماء وساکن الارض، ويقسم المال صحاحا بالسويه بين الناس،
ويملا قلوب امه محمد غني، ويسعهم عدله حتي انه يامر مناديا فينادي:
من له حاجه؟ فما ياتيه احد الا رجل واحد، ياتيه يساله، فيقول: ائت
السادن، يعطيک. فياتيه، فيقول: انا رسول المهدي اليک لتعطيني مالا،
فيقول: احث. فيحثي، فلا يستطيع ان يحمله. فيلقي حتي يکون قدر ما
يستطيع ان يحمله فيخرج به ويندم، فيقول: انا کنت اجشع امه محمد
نفسا، کلهم دعي الي هذا المال فترکه غيري، فيرده عليه، فيقول: انا
لا نقبل شيئا اعطيناه فيلبث في ذلک ستا او سبعا او تسع سنين، ولا
خير في الحياه بعده.(23)
احمد وباوردي در کتاب المعرفه وابونعيم از ابوسعيد، نقل کرده اند
که گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: شما را به مهدي بشارت
باد، مردي از قريش، از بين امت من، در زماني که مردم باهم به
مخالفت وستيز بر مي خيزند وزلزله ها روي مي دهد، او زمين را از
عدالت وبرابري پر مي سازد، چنانکه از ظلم وجور پر شده باشد.
آسمانيان وساکنان زمين، از او راضي وخشنود مي شوند. او مال را به
درستي وبرابري بين مردم تقسيم مي کند ودل هاي امت محمد صلي الله
عليه وآله را از بي نيازي مي آکند وعدالت او همگان را شامل مي شود،
تا آنجا که فرمان مي دهد ندا دهنده اي ندا در دهد: کيست که نيازي
داشته باشد؟ پس هيچ کس جز يک مرد به نزد او نمي آيد. مرد نزد او مي
آيد ودرخواست مي کند، مي فرمايد: به نزد نگهبان پرده دار برو، به
تو (نيازت ر) مي دهد. به نزد او مي رود ومي گويد: من فرستاده مهدي
هستم، نزدت آمده ام که مالي به من عطا کني. پس مي گويد: بريز وآن
قدر از مال به دامنش مي ريزد که نمي تواند آن را حمل کند. پس مال
را بيرون مي برد، در حالي که پشيمان است وبا خود مي گويد: من
طمعکارترين وحريص ترين فرد از امت محمد صلي الله عليه وآله بودم،
همه آنان به اين مال فرا خوانده شدند، اما جز من کسي آن را قبول
نکرد. پس باز مي گردد وپول ها را به نگهبان پس مي دهد، او مي گويد:
ما چيزي را که به کسي بخشيديم، باز پس نمي گيريم. پس آن حضرت، در
چنان حکومتي شش يا هفت يا نه سال درنگ مي کند وبعد از او، خيري در
زندگاني نيست.
30 - اخرج ايضا عن عبد الله، عن
ابي سعيد، عن النبي صلي الله عليه وآله وسلم: المهدي منا، اجلي
الجبهه، أقنى الانف.(24)
نيز او (نعيم بن حماد)، از عبدالله از ابوسعيد، از پيامبر صلي الله
عليه وآله روايت کرده است که آن حضرت فرمود: مهدي از نسل ماست،
گشاده پيشاني است ووسط بيني او قدري بر آمده است.
31 - اخرج نعيم بن حماد عن ابي
سعيد الخدري، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: ستکون
بعدي فتن، منها فتنه الاحلاس، يکون فيها حرب وهرب، ثم بعدها فتنه
اشد منها، ثم تکون فتنه. کلما قيل انقطعت تمادت حتي لا يبقي بيت
الا دخلته، ولا مسلم الا ملته حتي يخرج رجل من عترتي.(25)
نعيم بن حماد از ابوسعيد خدري نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي
الله عليه وآله فرمود: پس از من فتنه هايي رخ خواهد داد. يکي از آن
فتنه ها، فتنه تنگدستي وبيچارگي وخانه نشيني خواهد بود. در آن
فتنه، جنگ وگريزها به وقوع مي پيوندند، وبعد از آن فتنه اي سخت تر
وپس از آن فتنه اي ديگر خواهد بود. هر چه گفته مي شود ديگر فتنه به
پايان رسيد، گسترش بيشتر مي يابد، تا جائي که هيچ خانه اي نمي
ماند، مگر آن که فتنه اي، آن را در بر مي گيرد وهيچ مسلماني نيست،
مگر آن که فتنه ها او را دلزده ودلتنگ ساخته باشد. تا اين که مردي
از خاندان من قيام کند.
32 - اخرج نعيم عن علي، قال: لا
يخرج المهدي حتي يقتل ثلث، ويموت ثلث، ويبقى ثلث.(26)
نعيم از علي عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت فرمود: مهدي،
قيام نخواهد کرد، تا زماني که يوم سوم مردم کشته شوند، يک سوم ديگر
بميرند و- تنها - يک سوم آنها باقي بمانند.
33- اخرج ابن ابي شيبه عن مجاهد،
قال: حدثني فلان - رجل من اصحاب النبي صلي الله عليه وآله وسلم،:
ان المهدي لا يخرج حتي تقتل النفس الزکيه، فاذا قتلت النفس الزکيه
غضب عليهم من في السماء ومن في الارض، فاتي الناس، فزفوه کما تزف
العروس الي زوجه ليله عرسها وهو يملا الارض قسطا وعدلا وتخرج الارض
نباتها وتمطر السماء مطرها وتنعم امتي في ولايته نعمه لم تنعمها
قط.(27)
ابن ابي شيبه از مجاهد نقل کرده است که گفت: فلاني - مردي از اصحاب
پيامبر صلي الله عليه وآله - برايم روايت کرد که: همانا مهدي عليه
السلام قيام نخواهد کرد تا آن زمان که نفس زکيه کشته شود. وقتي نفس
زکيه کشته شد، هر کس در آسمان وهر کس در زمين است بر کشندگان او،
خشمگين مي شوند. پس مردم مي آيند وشادمانه گرداگردش مي چرند.
چنانکه در شب عروسي شادمانه گرد عروس مي چرخند. ومهدي عليه السلام
زمين را از عدل وداد پر مي کند، وامت من در زمان ولايت وحکومت او
از چنان نعمتي برخوردار مي شوند که هرگز در گذشته از آن بهره مند
نبوده اند.
34- اخرج ابو عمرو الداني في سننه
عن حذيفه، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: يلتفت
المهدي وقد نزل عيسي بن مريم کانما يقطر من شعره الماء. فيقول
المهدي: تقدم، صل بالناس. فيقول عيسي: انما اقيمت الصلاه لک. فيصلي
خلف رجل من ولدي.(28)
ابوعمرو داني در کتاب سنن خويش از حذيفه، نقل کرده است، که گفت:
رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: مهدي عليه السلام متوجه مي شود
که عيسي بن مريم نازل شده است وچنان است که گويا از موهايش، آب مي
چکد - مهدي عليه السلام به او مي فرمايد: بفرما، پيش برو وبا اين
مردم نماز بگزار. عيسي گويد: اين نماز براي اقتداي به تو بپا داشته
شده. پس پشت سر مهدي عليه السلام که مردي از فرزندان من است، نماز
مي خواند.
35 - اخرج الطبراني في الاوسط،
والحاکم عن ام سلمه، قالت: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم:
يبايع الرجل بين الرکن والمقام عده اهل بدر، فياتيه عصائب اهل
العراق وابدال اهل الشام، فيغزوه جيش من اهل الشام حتي انتهوا
بالبيداء خسف بهم.(29)
طبراني در کتاب الاوسط وحاکم، از ام سلمه، روايت کرده اند که گفت:
رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: عده اي به تعداد لشکريان بدر
با آن مرد - مهدي عليه السلام - بين رکن ومقام کعبه، بيعت مي کنند،
پس جمعي از بزرگان اهل عراق وصالحين اهل شام به ياري او مي آيند.
پس لشگري از اهل شام با او ويارانش مي جنگند، تا به منطقه اي به
نام بيداء مي رسند، زمين آنان را (لشگر شام) را در خود فرو مي برد.
36 - عن محمد بن الحنفيه - رضي
الله عنه - قال:(30)
کنا عند علي عليه السلام، فساله رجل عن المهدي، فقال: هيهات،
هيهات، ثم عقد بيده تسعا، فقال: ذلک يخرج في آخر الزمان، واذا قيل
للرجل الله الله قيل، فيجمع الله له قوما قزعا کقزع السحاب يولف
بين قلوبهم، لا يستوحشون علي احد، ولا يفرحون باحد، دخل فيهم علي
عده اصحاب بدر، لم يسبقهم الاولون ولا يدرکهم الاخرون، وعلي عدد
اصحاب طالوت الذين جاوزوا النهر معه.(31)
نعيم از محمد بن حنفيه نقل کرده
است، که گفت: نزد علي عليه السلام بوديم، پس مردي از او درباره
مهدي عليه السلام سوال کرد، آن حضرت فرمود: هيهات، چقدر دور است!
سپس با دستش نه عدد شمرد(32)
وبعد فرمود: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد ودر زماني که درباره
اش گفته شود: خدا را، خدا را، که او کشته شده است،(33)
پس خداوند براي او، از جاي جاي زمين گروهي را که همچون قطعه هاي
ابر پراکنده اند، گرد هم مي آورد وبين دلهايشان الفت وپيوند ايجاد
مي کند، به گونه اي که از هيچ کس نمي هراسند وبه هيچ کس شادمان نمي
شوند. به تعداد اصحاب بدر در اين گروه وارد مي شوند، کساني که
پيشينيان بر آنان سبقت نگرفته وپسينيان توفيق درک ووصول به آنان را
نمي يابند وآنان به تعداد اصحاب طالوت اند که با او از نهر گذشتند.
37 - اخرج ابن ماجه والطبراني عن
عبد الله بن الحارث ابن جزء الزبيدي، قال: قال رسول الله صلي الله
عليه وآله وسلم: يخرج ناس من المشرق، فيوطئون للمهدي سلطانه.(34)
ابن ماجه وطبراني از عبدالله بن حارث بن جزء زبيدي نقل کرده اند،
که گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: مردمي از مشرق زمين
قيام مي نمايند وبراي سلطنت وحکومت حضرت مهدي عليه السلام زمينه
سازي مي کنند.
38 - اخرج ابو غنم الکوفي في کتاب
الفتن، عن علي بن ابي طالب، قال: ويحا للطالقان، فان الله بها کنوز
ليست من ذهب ولا فضه، ولکن بها رجال عرفوا الله حق معرفته وهم
انصار المهدي في آخر الزمان.(35)
ابوغنم کوفي در کتاب فتن از علي بن ابي طالب عليه السلام، روايت
کرده است، که آن بزرگوار فرمود:
آه از طالقان - رحمت باد بر طالقان - خد را در آن شهر گنجينه هايي
است که از طلا ونقره نيستند، بلکه در آن مرداني هستند که خدا را به
حقيقت معرفت شناخته اند وآنان در آخر الزمان، ياوران مهدي عليه
السلام خواهند بود.
39 - اخرج ابو نعيم عن ابي سعيد،
قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: منا الذي يصلي عيسي
بن مريم خلفه.(36)
ابونعيم از ابوسعيد نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه
وآله فرمود: از نسل ماست آن کسي که عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي
خواند.
40 - اخرج ابو بکر الاسکافي في
فوائد الاخبار، عن جابر بن عبد الله، قال: قال رسول الله صلي الله
عليه وآله وسلم: من کذب بالدجال فقد کفر ومن کذب بالمهدي فقد کفر.(37)
ابوب کر
اسکافي، در کتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده است که
گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: کسي که دجال را تکذيب
کند کافر شده وکسي که مهدي عليه السلام را تکذيب کند کافر شده است.
خداي تعالي را سپاس مي گويم که مرا به نقل اين چهل مورد از بين
احاديث وارد شده درباره حضرت مهدي عليه السلام شرافت وتوفيق بخشيد.
کسي که در اين باره، خواستار احاديثي بيشتر وبحثي گسترده تر است مي
تواند در کتاب هاي مسانيد وجوامع وکتاب هاي مبسوطي چون بحار
الانوار والعوالم وکتاب کمال الدين از شيخ صدوق وغيبت از شيخ طوسي
وکفايه الاثر وکتاب ما منتخب الاثر به بررسي وتحقيق بپردازد. الحمد
لله رب العالمين.
12 رجب الخير 1401 ـ قم مقدسه
لطف الله صافي گلپايگاني
پاورقى:
(1)
ص 92، باب 2، حديث 13.
(2)
ص 93 و94، باب 2، حديث 16.
(3)
يعني از نظر جثه وطول قامت مثل آنهاست.
(4)
ص 94، باب 2، حديث 17.
(5)
ص 94، باب 2، حديث 17.
(6)
في بعض النسخ الهلالي.
(7)
ص 94 و95، باب 2، حديث 19.
(8)
ص 95، باب 2، حديث 21.
(9)
ص 95، باب 2، حديث 23.
(10)
ص 103، باب 4، فصل اول، حديث 2.
(11)
ص 104، باب 4، فصل 1، حديث 7.
(12)
ص 112، باب 4، فصل 2، حديث 7.
(13)
ص 71، باب 2، حديث 1.
(14)
ص 72، باب 1، حديث 2.
(15)
ص 73، باب 1، حديث 4.
(16)
ص 75، باب 1، حديث 9.
(17)
ص 76 و77، باب 1، حديث 15.
(18)
از اينکه در اين روايت، چند مورد تصريح شده است که سيد
حسني - که از نسل امام حسن عليه السلام است - حضرت مهدي
عليه السلام را به عنوان پسر عمو خطاب مي کند، مي توان
استفاده کرد، که قائم آل محمد صلي الله عليه وآله از نسل
امام حسين عليه السلام مي باشد، چنانکه عقيده همه علماي
شيعه وبسياري از بزرگان اهل سنت است ودر کتاب هاي مختلف از
جمله منتخب الاثر مجموعه اي از روايات اهل تسنن وتشيع در
اين باره نقل شده است.
(19)
ص 84، باب 1، حديث 33.
(20)
ص 84، باب 1، حديث 32.
(21)
ص 83، باب 1، حديث 28.
(22)
ص 77، باب 1، حديث 16.
(23)
ص 79 و80، باب 1، حديث 21.
(24)
ص 99، باب 3، حديث 3.
(25)
ص 103، باب 4، فصل 1، حديث 3.
(26)
ص 103 و104، باب 4، فصل 2، حديث 4.
(27)
ص 112، باب 4، فصل 2، حديث 6.
(28)
ص 160، باب 9، حديث 9.
(29)
ص 117، باب 4، فصل 2، حديث 18.
(30)
يعني: واخرج نعيم عن محمد بن الحنفيه.
(31)
ص 144، باب 6، حديث 8.
(32)
درباره اينکه، اين نه بار، باز وبسته کردن دست، يا شمردن
نه عدد با دست، (عقد بيده تسعا) چه مفهومي دارد، گفته شده
است، که حضرت علي عليه السلام به اين وسيله، خواستند اشاره
اي داشته باشند به اينکه تعداد امامان معصوم از نسل حسين
عليه السلام نه نفر است که نهمين آنان مهدي عليه السلام
است، از اين رو وقتي به نهمين شماره رسيدند فرمودند: ذلک
يخرج في آخر الزمان.
(33)
عبارت متن کتاب عبارتست از: الله الله قيل يعني خدا را،
خدا را، گفته شده است. لکن ظاهر اينست که عبارت صحيح به
اين گونه باشد: الله الله قتل يعني خدا را، خدا را، او
کشته شده است. با اين همه در کشف الاستار به گونه اي ديگر
آمده است: اذا قال الرجل: الله تعالي قتل يعني مردي گويد
که خدا او را کشته است. وافزوده است که حافظ ابوعبدالله
حاکم در کتاب مستدرک خود آن را نقل کرده وگفته است که اين
حديث، بر مبناي بخاري ومسلم صحيح شمرده مي شود، اگر چه خود
آن دو ذکري از آن ندارند.
(34)
ص 147، باب 7، حديث 2.
(35)
ص 150، باب 7، حديث 14.
(36)
ص 158، باب 9، حديث 1.
(37)
ص 170، باب 12، حديث 2.