باورداشت مهدويت

آية الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى

- ۱ -


مقدمه ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد وسپاس خداوند جل وعلي را که عنايت نمود در آستانه يک هزار ويکصد وشصت ودومين سالروز ولادت پر برکت حضرت ولي عصر حجه ابن الحسن العسکري ارواحنا فداه چهارده اثر از سلسله مباحث امامت ومهدويت به قلم حامي ومروج مکتب اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام ونگهبان مخلص مرزهاي عقيده، مرجع عالي قدر حضرت آيه الله العظمي حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني (مد ظله تعالي) را به منتظران وشيفتگان لقاي آن حضرت تقديم نماييم. اين آثار گران قدر شامل بحثها، پرسشها وپاسخهاي گوناگون پيرامون زندگي، خصائص، اوصاف، غيبت وظهور آن حضرت، توسط آن مرجع بزرگ در سنوات گذشته در مناسبتها وفرصتهايي پيرامون موضوع بسيار ارزنده وبنيادين ولايت وامامت عامه وخاصه خصوص امامت ومهدويت حضرت بقيه الله مولانا حجه بن الحسن العسکري ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه تاليف وبوسيله ناشران معتبر کشور مکررا چاپ ونشر گرديده است. سيزدهمين اثر از اين سلسله مباحث به نام باورداشت مهدويت است، اميدواريم چاپ اين کتاب شريف مورد رضاي خداوند متعال ومنظور نظر کيميا اثر حضرت بقيه الله مهدي موعود - عجل الله تعالي فرجه الشريف - وعاکفان عتبه مقدس آن غوث زمان وقطب جهان قرار گيرد.

بمنه وکرمه

انتشارات حضرت معصومه عليها السلام

15 شعبان المعظم 1417

باورداشت مهدويت

بدون شک، عقيده به مهدويت واعتقاد به ظهور حضرت مهدي عليه السلام به عنوان منجي عالم بشريت باوري صرفا اسلامي است که بر اساس کتاب وسنت پديد آمده وهمگي مسلمانان پيشين وپسين، بر آن اتفاق نظر دارند وحتي گروهي از بزرگان وصاحب نظران به متواتر بودن(1) احاديث وارده در اين باب حکم نموده اند. اين باورداشت، به عنوان انديشه اي اسلامي، بر پايه قويترين برهان هاي نقلي وعقلي استوار است وبررسي تاريخ وشواهد بسيار آن، بهترين تاييد بر صحت ومتانت آن به شمار مي رود وهيچ يک از مسلمانان - چه از شيعيان وچه از اهل سنت - به انکار يا تشکيک در آن نپرداخته است، مگر برخي از تازه به دوران رسيدگاني که تحت تاثير تبليغات غربيان قرار گرفته ودر دام هاي استعمار گرفتار آمده وفرهنگ را جز با انکار الهام وروايات قطعيه ويا تعريف وتاويل آن در چهارچوبه مقاصد منکرين ديانت ومادي گرايان تفسير وتحليل نمي کنند. اين کژانديشان بدين وسيله کوشيدند. تا دري را بگشايند که اگر - خداي نخواسته - گشوده گشت، ديگر راهي براي اعتماد بر سنت واستناد به آن واطمينان به ظاهر کتاب وسنت باقي نمي ماند وآيين شريف اسلام ودعوت پيامبر صلي الله عليه وآله بر اساس خواسته بدعتگزاران وهواپرستان، دستخوش تغيير وتحريف قرار مي گيرد. براستي اگر چنين رواياتي که بزرگان علم حديث وکار آموزدگان ونام آوران اين رشته در گذشته وحال به تواتر وقطعي بودن آنها تصريح کرده اند، بتواند مورد انکار وترديد قرار گيرد، پس وضع وحال ديگر رواياتي که خبر واحد(2) شمرده مي شوند، يا حد اقل در اين درجه از اعتبار نيستند، چه خواهد بود؟ گروهي از انديشمندان اسلامي نسبت به اين گونه منحرفين از کتاب وسنت، که با جرات وجسارت نسبت به ساحت قدس خداوند وپيامبر گراميش صلي الله عليه وآله، به ايجاد شک وترديد وتحريف، در اصل مسلم مهدويت پرداخته اند، اعلام خطر نموده، وکتابها ومقالاتي را در رد وابطال نظريات آنان نگاشته اند.

آنچه مسلم است اينکه، در پس پرده اين توطئه، جز دستهاي پليد کساني که در صدد سست کردن اعتقادات مسلمانان وخدشه دار کردن متون اسلامي هستند، دستي را نمي توان ديد. در گذشته همين التزام واعتقاد وپايبندي مردم به کتاب وسنت پاک پيامبر صلي الله عليه وآله بود، که دشمنان واستعمارگران را از نفوذ در کشورهاي اسلامي باز مي داشت وراه سلطه بر اين بلاد را بر روي آنان مي بست واکنون نيز به خوبي پيداست که چيزي جز سست شدن همين مباني اعتقادي وکم شدن پايبندي ها به قرآن مجيد وروايات شريفه نيست، که راه نفوذ وسلطه را بر بيگانان گشوده است! - خداوند ما را از فتنه هاي گمراهان وهواپرستان ومزدوران استعمار در امان بدارد - خنده آور است که اين بي خبران وغرب باوران - که به شدت دور از شناخت حقايق اسلامي وفهم مصالح مسلمين اند - در تضعيف باور مهدويت واحاديث مربوط به آن، گاهي به اين بهانه تمسک جسته اند، که اين عقيده اصولا از عقايد پيشگامان اهل سنت نيست ودر بين صحابه قرن اول هجري وتابعين ذکري از آن به ميان نيامده است. گاهي دايه مهربانتر از مادر شده، اين عقيده را سبب اختلاف ودرگيري بين مسلمانان وقيام عليه حکومت ها وموجب تبليغات سياسي دانسته اند وگاهي نيز به برخي اختلافاتي که بين پاره اي از احاديث اين باب است، استناد کرده اند.(3)

وهمه اينها، از عجيب وغريب ترين نوع استدلالاتي است که در رد سنت شريف نبوي صلي الله عليه وآله به آن تمسک شده است. از آن رو که: اولا: بر وقوع ذکر اين عقيده بين صحابه وتابعين صدر اول اسلام وبر اينکه خود پيامبر صلي الله عليه وآله واولين پايگاه براي نشر عقيده به مهدويت در بين مسلمانان بوده اند، چه دليلي قوي تر ومحکم تر از وجود خود اين احاديث متواتره، در اصلي ترين ومعتبرترين کتاب هاي اهل سنت؟! وچه برهاني روشن تر از اجماع علماي مسلمين، واينکه آنان هيچ کس از مدعيان مهدويت را با استناد به عدم صحت ظهور مهدي عليه السلام رد نکرده اند، بلکه در رد ادعاي چنان افرادي، به عدم وجود صفات ونشانه هاي خاص مهدي عليه السلام در آنها استناد کرده اند. چنانکه حکايت محمد بن عجلان با جعفر بن سليمان وآنچه فقيهان واشراف اهل مدينه درباره آنان گفته اند، شاهدي آشکار در اين زمينه به شمار مي رود.(4)

پس اگر اين همه احاديث، با توجه به فراواني وتواتري که دارند وبا عنايت به اجماع واتفاقي که از ناحيه علماي اسلامي بر مضمون اين احاديث صورت گرفته است، نتواند دليل بر صحت واستواري عقيده به مهدويت باشد پس به کدامين دليل مي توان استناد کرد؟ ودرستي انتساب کدامين عقيده اسلامي به صحابه وپيامبر اکرم صلي الله عليه وآله را مي توان اثبات نمود؟ ثانيا: شايد هرگز هيچ عقيده ويا اصلي را نتوان يافت که بر سر آن اختلاف ودرگيري ونزاع صورت نگرفته باشد. حتي مي توان گفت که پيرامون مسائل خداشناسي ونبوت پيامبران الهي عليهم السلام نيز نزاع ها ودرگيري ها، بيش از مسئله مهدويت به وقوع پيوسته است. چنانکه بين مکتب اشاعره وغير آنان وبين پيروان مذاهب شافعي، حنفي، حنبلي، مالکي وغير آنان درگيري ها بلکه جنگ هاي خونين بسيار اتفاق افتاده است. بلکه مي شود گفت: بر سر مفاهيمي همچون عدالت وامنيت وساير مفاهيمي که همه انسان ها بر لزوم آن اتفاق نظر دارند وبر سر تحقق آنها ويا دفع کساني که آنها را وسيله اي براي مقاصد سياسي خويش قرار مي دادند، جنگ هاي خانمان برانداز ومعرکه هاي خونيني در گرفته است وچه بسا که تعداد قربانيان بشريت، که به اسم اقامه حق ورعايت عدالت وبرابري وحمايت از آزادي انسان وحقوق او به خاک وخون غلطيده اند، بيشتر از تعداد قربانيان هر موضوع وعنوان ديگري باشد. نتيجه اينکه، پوشيده شدن حق به باطل، وعرضه باطل به جاي حق، اگر چه از طرف اهل باطل ومنحرفين، زياد انجام مي پذيرد، لکن به حق ضرري نمي رساند وخدشه اي وارد نمي کند. چنانکه خداوند بزرگ مي فرمايد: (بل نقدف بالحق علي الباطل، فيدمغه فاذا هو زاهق ولکم لويل مما تصفون).(5)

بلکه ما، حق را بر باطل مي افکنيم تا آن را درهم شکافد وباطل را نابود گرداند، آن زمان باطل از بين رونده وباطل شدني است. وواي بر شما، از آنچه درباره خداوند توصيف مي کنيد. علاوه بر اينکه بايد توجه داشت که فريب خوردن عوام وقبول ادعاي دروغين دجال گونه هاي مدعي مهدويت(6) توسط آنان در بيشتر موارد به خاطر عدم آشنايي آنان به نشانه هاي حضرت مهدي عليه السلام ونسب شريف ايشان وويژگي هاي خاصي است که براي ايشان در احاديث مختلفه(7) مورد تصريح قرار گرفته است وگر نه در اين باب، جايي براي گمراهي وگمراه ساختن ديگران وجود ندارد. اين وظيفه علما وانديشمندان است که عقيده به مهدويت را تبيين کنند وهدف هاي آن را به مردم بشناسانند وويژگي ها ونشانه هايي را که به وسيله آنها حضرت مهدي موعود عليه السلام از دغل پيشگان مدعي مقام مهدويت باز شناخته مي شود، براي توده مسلمان بر شمارند وتوضيح دهند. ثالثا: يکي از فرق هايي که بين احاديث متواتره وغير متواره(8) وجود دارد، اين است که: در متواتر لفظي تفصيلي(9) يقين وباور قطعي نسبت به صدور آن حديث معين از ناحيه معصومين عليهم السلام - به عين همان کلمات والفاظ موجود در متن حديث - حاصل مي شود ودر چنين حديثي ممکن نيست اختلاف وتعارض ايجاد شود، مگر توسط حديث متواتر ديگري که با همين خصوصيات، مفاد ومعنايي خلاف(10) حديث اول داشته باشد، که در اين صورت بايد به وسيله ايجاد موافقت بين دو معنا وجمع بين دو حديث به وسيله حمل عام بر خاص - تخصيص عام - ويا حمل مطلق بر مقيد - تقييد مطلق - ويا حمل ظاهر بر اظهر - تقديم اظهر - ومانند اينها، تنافي واختلاف ظاهري وابتدايي بين دو روايت را حل کرد. اگر چنين جمعي ممکن نبود، ظاهر هر دو روايت از اعتبار ساقط گرديده وهيچ کدام صلاحيت، براي استناد حکمي به آن را نخواهد داشت. اما در متواتر اجمالي(11) اختلاف وتعارضي که در عبارات ومتون احاديث هست، مشکلي ايجاد نمي کند، بلکه به آن روايتي که از همه روايت هاي آن مجموعه، اخص است وشمول کمتري دارد، اخذ مي شود. اما در متواتر معنوي(12) به قدر مشترک همه احاديث ومضموني که در همگي آنها تکرار شده ومورد اتفاق کل آن مجموعه است، اخذ مي شود. بنابر اين، اختلاف داشتن متن ومضمون احاديث زياني به متواتر بودن آنها نمي زند. بلکه در احاديث غير متواتر نيز اين اختلاف متن، ضرري به صحت آن حديث صحيحي که بين آنهاست، وارد نمي کند. زيرا در آن صورت هم روايت صحيح تر، وروايتي که به خاطر مطابقت مضمون آن با کتاب يا سنت قطعي يا به خاطر قوي بودن متن حديث، يا به خاطر تاييد مضمون آن توسط شواهد وقريني خاص، نسبت به حديث ديگر متعارض با آن، رجحان وبرتري دارد، مورد عمل قرار مي گيرد.

اين امور را، جز کساني که در علم حديث شناسي، داراي تجربه ومهارت کافي باشند، باز نمي شناسند واگر جز اين بود وبه خاطر کمترين تعارض واختلافي بايد همه احاديث متعارض کنار گذاشته مي شد، لازم بود که کليه روايات يا حد اقل اغلب آنها، از درجه اعتبار ساقط باشند، که نتيجه اش تغيير چهره دين اسلام در اکثر احکام شرعي ودستورات فقهي بود. زيرا کمتر موضوعي در عقايد واحکام وتاريخ وتفسير قرآن کريم ومانند آنها پيدا مي شد، که احاديث وارد شده در آن موضوع، بدون اختلاف وتعارض باشند، اگر چه تعارضي ناپايدار به عموم وخصوص يا اطلاق وتقييد. بنابر اين، در از بين بردن اين تعارضات ابتدائي که در گفتگوهاي عادي مردم نيز وجود داود، ودر تشخيص حديث درست از نادرست وحديث قوي از ضعيف وروايت معتبر از غير معتبر، تنها راه اين است که به قواعد ومقرراتي که در نزد عقلا وانديشمندان معتبر است، استناد گردد وبه خبرگان واشخاص صلاحيت دار رجوع شود وبدين وسيله بعضي از احاديث را به بعضي ديگر بازگردانده ودر صورت امکان جمع بين روايات وعمل به روايتي که از نظر سندي يا مضموني قوت ومتانت بيشتر دارد، يا با قرآن کريم وسنت ثابت شده ومانند آن، موافقتر است، به اين قاعده عمل شود واز رد کردن روايت وناديده گرفتن آن خودداري گردد. نتيجه کلام اينکه، اخبار ورواياتي که درباره مهدويت از معصومين عليهم السلام وارد شده، همگي بايد در پرتو چنين قواعدي، بحث وبررسي شود. که چنانچه احاديث متواتره اي داريم مورد عمل قرار گيرد ودر اخبار غير متواتره نيز بعضي به بعضي تقويت شده، وبرخي، برخي ديگر را تفسير کند واگر خبر ضعيفي هم هست، ملاحظه شواهد وقرائن وبقيه موارد تاييد معتبر، در آن عمل شود. از اين رو مي توان گفت: هيچ کسي احاديث وارده در باب عقيده به مهدويت را مردود وشبهه دار نمي پندارد، مگر ناآگاهان به صناعت حديث شناسي، يا آگاهاني که تحت تاثير تبليغات باطل وفتنه هاي گمراهي آفرين استعمارگران، با سنت پيامبر صلي الله عليه وآله به دشمني برخاسته اند.

الهام گيري از باورداشت مهدويت

بر کسي پوشيده نيست که عقيده به ظهور حضرت مهدي عليه السلام، عقيده اي است که اميد مي آفريند، ونشاط وتلاش ايجاد مي کند. سستي ونااميدي وکسالت را از بين مي برد. حرکت هاي اصلاحگرانه واسلام خواهانه را تشويق مي کند، وجان هاي شورنده، بر استکبار واستضعاف را تقويت مي نمايد. (دين) اسلام هنوز به کمال اهداف خويش نرسيده وبه مرحله تحقق همه آرمان هايي که براي جامه عمل پوشاندن به آنها، آمده است، دست نيافته، آينده از آن اسلام وناگزير بايد روزي فرا برسد که اسلام عزيز بر همه گيتي حکمروا باشد وهمه ستمگري ها وحق کشي ها را از بين ببرد. دنيا به زودي به دامن اسلام پناه خواهد آورد ونياز دنيا به اسلام هر روز ظاهرتر از روز پيش به چشم مي خورد. نور اسلام هر روز روشن تر وپرتوش هر روز درخشان تر از قبل در همه دنيا احساس مي شود.

شکست نظام هاي استکباري رايج وفرو پاشي احزاب شرک آلود غير انساني وعدم موفقيت برنامه هاي اقتصادي وسياسي آنان در گسترش امنيت وآسايش مردمي وناکام ماندن اين سياست ها در تحقق اهداف انساني واز بين بردن جهل وستم وکينه جوئي ها ونژاد پرستي ها، روز به روز، دل ها را براي قبول اسلام آماده تر ساخته ومردم دنيا را براي پذيرش برنامه هاي الهي آن - که يگانه راه حل مشکلات بشريت است - مشتاق تر مي سازد. بشريت سرگردان امروز، هرگز گمشده خود را در نظام هاي شرقي وغربي نيافته ونخواهد يافت. بلکه اين نظام ها ومکتب هاي غير الهي، براي انسان امروز دست آوردي جز فروماندگي بيشتر ودشوارتر شدن کارها ومشکلات وفزوني فحشاء، منکرات، فساد، گردنفرازي واستکبار، نداشته است. اعتقاد به مهدويت درک ما را نسبت به کرامت انسان بيدار مي کند واين باور را که زمين، نه از آن ستم پيشگان واستعمارگران، بلکه از آن خداست، وفرجام کار براي تقوا پيشگان است وخداوند آخرين پيامبر ورسول گراميش حضرت محمد صلي الله عليه وآله را با هدايت وآيين حق براي غلبه بر تمامي اديان تاريخ فرستاده است، تقويت مي کند ودوستي حقيقت وعدالت ونيکوکاري را در دل هاي ما جاي مي دهد وما را براي برتري بخشيدن به کلمه توحيد وبر پا داشتن حدود الهي واجراي حکم وقانون اسلام، به نهضت وقيام وا مي دارد وپيوند ما را با مبادي واصول اسلامي پايدار مي سازد ودر عمل به مسئوليت هايي که بر عهده داريم مورد بازخواست قرار مي دهد. خداي تبارک وتعالي - که راستگوترين است - در اين باره مي فرمايد: (هو الذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين کله ولو کره المشرکون).(13)

اوست که رسول گراميش را با هدايت وآيين حق فرستاد تا آن را بر همه دين ها برتري بخشد. اگر چه ناخوشايند مشرکين باشد. ومي فرمايد: (وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما ستخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشرکون بي شيئا ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون).(14)

خداوند به کساني از شما که ايمان آورند وعمل شايسته انجام دهند، وعده داده است که آنان را در زمين به خلافت رساند، چنانکه پيشينيان آنان را خلافت بخشيد وديني را که بر ايشان پسنديده است اقتدار وتمکين دهد وترس وهراس را به آرامش وامنيت تبديل کند، تا تنها مرا بپرستند، وچيزي را شريک وهمتاي من قرار ندهند وهر کس بعد از آن، کفر ورزد از فاسقان به شمار آيد. وچنانکه مي فرمايد: (ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين).(15)

ما مي خواهيم بر مستضعفين زمين منت گزاريم وآنان را پيشوايان مردم ووارثان زمين قرار دهيم. وباز چنانکه مي فرمايد: (ولقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلين، انهم لهم المنصورون، وان جندنا لهم الغالبون).(16)

کلمه وتقدير ما، از ابتدا درباره بندگان رسالت يافته خود - قبل از انگيزش آنان به پيامبري - بر اين قرار گرفته که همانا آنان ياري شده گانند ولشکريان ما پيروزمند وغلبه يافته گانند.

اساس عقيده به مهدويت

اساس در عقيده به مهدويت وغلبه اسلام بر تمامي اديان ومنتهي شدن سير طبيعي دنيا، به حاکميت اسلام وفرامين الهي ويگانه شدن قوانين ونظام هاي موجود وخلافت مومنان وشايستگان در زمين وتبديل ترس وهراس بشريت به امان وامنيت ونابودي همه مظاهر استضعاف واستکبار، همگي در همان نيروي اوليه اي است که به طرزي شگفت، براي نابودي همه مظاهر شرک واستکبار وآزاد سازي انسان از سلطه طواغيت وخارج ساختن بشريت از ذلت بندگي مردم به عزت بندگي خداوند، در نهاد دعوت اسلام وباور توحيدي وکلمه اخلاص به وديعت نهاده شده است.

اينکه مي بينيم دنيا در سير خويش به سوي جامعه اي يگانه وبين المللي وادغام بعضي جوامع در بعضي ديگر وکاستن امتيازات سياسي ونظامي ونژادي، در حرکت است ودانش وپيشرفت صنعتي، يگانه شدن بشريت ويکي شدن اقوام ومليت هاي مختلف را ميسر ساخته است وتوسعه ارتباطات وپيوندهاي بين ملت ها وقوميت هاي گوناگون، آن را مانند اهل شهري بلکه محله اي واحد قرار داده است، همگي زمينه ساز آينده اي درخشان، بر اساس تعاليم اسلام وقرآن به شمار مي رود. يعني همان طور که بشريت جامعه هاي قبيله اي را پشت سر نهاده ودر حرکت خويش، به تاسيس جوامع شهر نشين، بر اساس وحدت منطقه، يا منافع سياسي، يا اقتصادي، يا نژادي رسيده است که هر کدام خواستار غلبه وتسلط بر ديگري است، يقينا در همين سير رو به رشد، روزي از اين حکومت هاي جزئي ووحدت هاي ناچيز رهايي يافته وبه وحدتي بزرگ وحکومتي الهي وجهانگير که هيچ اختصاصي به فرد يا طائفه يا منطقه يا نژادي مخصوص نخواهد داشت، دست پيدا خواهد کرد، که همانا حکومت اسلام وقرآن است، حکومتي که همگان را شامل مي شود وهمه در آن مساويند. ما مسلمانان، همه چنانکه همه خبرهاي غيبي خدا وپيامبر صلي الله عليه وآله را باور داريم وچنانکه به فرشتگان خدا وکتاب ها وپيامبران او ايمان داريم وآنچه را که از جزئيات وتفاصيل معاد وبهشت ودوزخ ومانند آن - که جز به وسيله وحي وخبر دادن پيامبر صلي الله عليه وآله قابل اثبات نيست - به ما خبر داده اند، تصديق مي کنيم، همين طور به وعده خداوند نيز که آن را در کتاب مجيدش خطاب به ايمان آورندگان وهمه بشريت بيان فرموده وما را زبان پيامبران ورسولانش نسبت به آن بشارت بخشيده، وپيامبر راستگو وامين ما، آن را به آگاهي ما رسانده است، ايمان داريم، ونسبت به تحقق اين وعده الهي در وراثت صالحان وحکومت اسلام وقرآن در تمام جهان، ترديدي به خود راه نمي دهيم، واز خدا مي خواهيم که ما را بر اين عقيده، وبر تمام مبادي واصول اسلامي وباورهاي اصيل وصحيح، پايدار وثابت قدم بدارد. (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب).(17)

پروردگارا بعد از اينکه ما را هدايت فرمودي، ضلالت وگمراهي را به دل هاي ما راه مده واز جانب خويش رحمتي خاص به ما عنايت کن، که همانا تو بسيار بخشنده وعنايت کننده اي.

کتابهاي مستقل درباره مهدويت

دانشمندان اسلامي همواره به روايات مربوط به حضرت مهدي عليه السلام اهتمامي خاص داشته ودر استخراج وتحقيق ورساندن آنها به جامعه ومحکم کردن ايمان به آنها در قلوب مردم، سعي وتلاش فراوان داشته اند. از اين رو علاوه بر آوردن اين روايات در کتب سنن ومسانيد وجوامع وغيره، کتاب هاي روايي مستقل ومجموعه هاي احاديث خاص در اين زمينه، فراوان نگاشته اند. از آن ميان، ما به افزون از سي کتاب که به شکل مستقل، به کوشش بزرگان اهل سنت، در اين باره تاليف شده است، آگاهي يافتيم که به عنوان نمونه، مي توان از کتاب هاي البيان في اخبار صاحب الزمان والقول المختصر في علامات المهدي المنتظر عليه السلام وعقد الدرر والعرف الوري و... نام برد. اين کتاب ها ونظاير آنها، کمترين چيزي را که اثبات مي کنند، اين است که باور داشت مهدويت باوري اسلامي است که اساس آن به کتاب وسنت نبوي صلي الله عليه وآله بر مي گردد وهمه پيشينيان وصحابه وتابعين به آن اعتقاد داشته اند واختصاصي به مذهبي خاص از مذاهب مختلفه مسلمين ندارد. اينکه خود اين عقيده، يکي از دلايل قطعي بر پايان يافتن سلسله پيامبران الهي به وجود شريف پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد صلي الله عليه وآله است واينکه آيين او، هرگز نسخ نخواهد گشت واينکه حضرت مهدي عليه السلام - چنانکه در کتاب المهدي از سنن ابو داوود آمده واحاديث صحيحه متعددي به آن تصريح دارند - دوازدهمين جانشين اوست. آخرين نفر از جانشيناني که رسول گرامي صلي الله عليه وآله، امت خويش را به آمدن يکايک آنان بشارت بخشيده است واين بشارات همگي در احاديث گوناگوني که با سندهاي فراوان در مسند احمد بن حنبل وصحيح بخاري وصحيح مسلم وغير آنها نقل شده است مورد اعتراف همگان است. هر کس بخواهد به ميزان قوت واعتبار آنچه که مدرک ومستند مسلمانان در عقيده به مهدويت قرار گرفته، آگاهي يابد وکثرت روايات اين باب، وفراواني مولفين وجمع آورندگان آنها را دريابد وشهرت اين روايات در بين انديشمندان ودانشمندان اسلامي را غير قابل انکار بيند، بايد به کتاب هاي جوامع، سنن، مسانيد وکتاب هاي تفسير، تاريخ، رجال، فرهنگنامه ها، لغتنامه ها وغير آن مراجعه نمايد، تا بفهمد که بر شمردن همه اين احاديث وکتاب هاي مربوطه کاري بسيار دشوار است. ما در اين مختصر، تنها درباره يکي از اين کتاب ها که پيرامون اين موضوع نگاشته شده است، سخن مي گوييم وبه عنوان نمونه اي از اين گونه تاليفات وبه عنواني دليلي بر بسياري چشمگير اين مطالب در کتابهاي ديگر، به بررسي آنچه در اين کتاب آمده است، مي پردازيم. اين کتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان عليه السلام(18) نام دارد. اما کتاب ومولف آن، هر دو بي نياز از تعريف هستند، زيرا خود کتاب از کتاب هاي مشهور ومعروف است، که نسخه خطي آن در چندين کتابخانه بزرگ موجود است واخيرا چاپ جديدي از اين کتاب، با استفاده از تصوير برداري از نسخه خطي موجود در کتابخانه مسجد الحرام در مکه مکرمه عرضه شده است وما خود نيز نسخه خطي ديگري از آن را که در کتابخانه مسجد اعظم قم - از يادگارهاي مرحوم مغفور آيت الله العظمي بروجردي - حفظ ونگهداري مي شود، مشاهده کرده ايم. مولف اين کتاب، عالم بزرگ ومحدث مشهور علي بن حسام الدين بن عبد الملک المتقي الشاذلي المديني الهندي، متوفي به سال 977 هجري قمري است. وي نويسنده اي معروف است وشرح حالش در کتاب هايي که پيرامون زندگي نامه هاي علماء وبزرگان اهل سنت نگاشته شده است، موجود است. چنانکه در مقدمه ونسخه چاپ شده همين کتاب نيز، شرح زندگاني وآثار ومقامات او درج گرديده است. برخي از آنچه در اين کتاب آمده وبر آنيم تا آگاهي مختصري نسبت به آن پيدا کنيم، عبارتند از: اسامي آن دسته از مشايخ وراويان وصاحبان کتاب هاي جامع، سنن ومسانيد که احاديث مربوط به عقيده به مهدويت را در کتاب هاي خويش روايت کرده اند ومولف اين کتاب نيز روايات وارده را از ايشان نقل کرده است ونيز اسامي گروهي از علماي مشهور وتابعيني(19) که پس از عهد پيامبر صلي الله عليه وآله اين احاديث واخبار را روايت کرده اند ونيز اسماء گروهي از صحابه که خود، بدون واسطه از رسول الله صلي الله عليه وآله نقل حديث کرده اند.

اسامي مشايخ واساتيد فن وصاحبان کتاب هاي جامع حديث

1 - طبراني 2 - ابونعيم اصفهاني 3 - خطيب بغدادي 4 - ابن ابي شيبه 5 - نعيم بن حماد، يکي از اساتيد امام بخاري صاحب صحيح بخاري 6 - الحاکم 7 - احمد 8 - مارودي 9 - بزاز 10 - ترمذي 11 - دارقطني 12 - ابن ماجه 13 - ابويعلي موصلي 14 - ابن عساکر 15 - مسلم 16 - ثعلبي 17 - ابوداود 18 - ابن جوزي 19 - ابن ابي اسامه 20 - تمام بجلي 21 - روياني 22 - ابن منده 23 - حسن بن سفيان شيباني24- عثمان بن سعيد داني 25 - ابوالحسن حوبي 26 - ابن کثير 27 - ابن سعد 28 - واقدي 29 - ابوبکر بن مقري 30 - ابن مناوي 31 - ابوغنم کوفي 32 - ابن مردويه 33 - ابن خزيمه 34 - ابوعوانه 35 - ابوبکر اسکافي 36 - ديلمي 37 - قرطبي 38 - ابن لهيعه 39 - ابوبکر احمد بيهقي 40 - ابوالحسن آبري 41 - ابن حبان 42 - ابوبکر احمد بن محمد بن عبدالله بن صدقه.

اسامي برخي از مشاهير از تابعين

1 - عاصم بن عمرو بجلي 2 - سعيد مسيب 3 - ابوجعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام 4 - اسحاق بن يحيي 5 - شهر بن حوشب 6 - زهري 7 - مطر الوراق 8 - طاووس 9 - صباح 10 - عمرو بن علي 11 - مکحول 12 - کعب بن علقمه 13 - قتاده 14 - عبدالله بن حارث 15 - محمد بن حبير 16 - ارطاه بن منذر 17 - حکم بن عيينه 18 - ابوقبيل 19 - ابن ابي طلحه 20 - کثير بن مره 21 - ابن سيرين 22 - مجاهد 23 - خالد بن سعد 24 - ابومريم 25 - شريک 26 - ابوارطاه 27 - ضمره بن حبيب 28 - حکم بن نافع 29 - خالد بن معدان 30 - محمد بن حنفيه 31 - سدي 32 - سليمان بن عيسي 33 - بقيه بن وليد 34 - وليد بن مسلم 35 - قيس بن جابر 36 - عمرو بن شعيب 37 - ابن شوذب 38 - دينار بن دينار 39 - معمر 40 - فضل بن دکين 41 - سالم بن ابي جعد 42 - محمد بن صامت 43 - حکيم بن سعد 44 - ابراهيم بن ميسره 45 - ابواميه.

اسامي روايت کنندگان درباره حضرت مهدي عليه السلام از مردان وزنان اصحاب رسول الله صلي الله عليه وآله: 1 - علي بن ابي طالب 2 - عمار بن ياسر 3 - حذيفه يماني 4 - ابوسعيد حذري 5 - طلحه بن عبيدالله 6 - ابن عمر 7 - عبدالله بن مسعود 8 - جابر بن عبدالله 9 - عبدالرحمان بن عوف 10 - عمر بن خطاب 11 - ابن عباس 12 - ابوهريره 13 - انس بن مالک 14 - ابوامامه 15 - هلالي 16 - ابوطفيل 17 - الحسن عليه السلام 18 - الحسين عليه السلام 19 - ثوبان 20 - ابي بن کعب 21 - جابر بن سمره 22 - جابر صدفي 23 - عبدالله بن عمرو بن عاص 24 - عمرو بن عاص 25 - ام سلمه 26 - عايشه 27 - اسماء بنت عميس 28 - ام حبيبه. در اينجا بعد از ذکر اسامي، به خاطر افزايش آگاهي خواننده وخالي نبودن اين نوشتار از متون اين احاديث ونيز به منظور کسب ثواب واجري که در احاديثي مانند: من حفظ من امتي اربعين حديثا حشره الله يوم القيامه فقيها.(20)

هر کس از امت من، چهل حديث را حفظ نمايد، خداوند روز قيامت، او را به عنوان فقيه محشور مي فرمايد. وعده داده شده است(21)، در صدد بر آمديم که چهل حديث از احاديث نقل شده در اين کتاب را - که افزون از دويست حديث مي باشد - در اين نوشتار ذکر نماييم. وما توفيقي الا بالله.

چهل حديث پيرامون باورداشت مهدويت

1 - اخرج احمد وابن ابي شيبه، وابن ماجه، ونعيم بن حماد، في الفتن، عن علي، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: المهدي منا اهل البيت، يصلحه الله في ليله.(22)

احمد وابن ابي شيبه وابن ماجه ونعيم بن حماد، در کتاب فتن از علي عليه السلام، نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: مهدي عليه السلام از ما اهل بيت است، خداوند امر او را در يک شب اصلاح خواهد فرمود.

2 - اخرج ابوداود وابن ماجه والطبراني والحاکم عن ام سلمه، قالت: سمعت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم يقول: المهدي من عترتي، من ولد فاطمه.(23)

ابوداود وابن ماجه وطبراني وحاکم، از ام سلمه روايت کرده اند که گفت: شنيدم رسول الله صلي الله عليه وآله مي فرمايد: مهدي عليه السلام از سلاله من است، از فرزندان فاطمه عليه السلام.

3 - اخرج الحاکم وابن ماجه وابونعيم، عن انس بن مالک، قال: سمعت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم يقول: نحن سبعه ولد عبد المطلب ساده اهل الجنه: انا، وحمزه، وعلي، وجعفر، والحسن، والحسين، والمهدي.(24)

حاکم، وابن ماجه وابونعيم، از انس بن مالک روايت کرده اند که وي گفت: شنيدم، رسول الله صلي الله عليه وآله مي فرمايد: ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستيم: من وحمزه وعلي وجعفر وحسن وحسين ومهدي.

4 - اخرج الترمذي - وصححه - عن ابي هريره، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: لو لم يبق من الدنيا الا يوم، لطول الله ذلک اليوم، حتي يلي المهدي.(25)

ترمذي به طريق صحيح از ابوهريره، نقل کرده است که گفت:

رسول الله صلي الله عليه وآله فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولاني مي کند که مهدي عليه السلام در پي آيد.

5 - اخرج الطبراني في الاوسط من طريق عمرو بن علي، عن علي بن ابي طالب انه قال للنبي صلي الله عليه وآله وسلم: امنا المهدي ام من غيرنا يا رسول الله؟، قال: بل منا، بنا يختم الله کما بنا فتح، وبنا يستنقذون من الشرک، وبنا يولف الله بين قلوبهم بعد عداوه الشرک.(26)

طبراني در الاوسط از طريق عمرو بن علي، روايتي را از علي بن ابي طالب عليه السلام نقل کرده که از پيامبر صلي الله عليه وآله سوال کرد: مهدي از بين ماست يا از بين ديگران يا رسول الله؟ در جواب فرمود: بلکه از ماست، خداوند همچنان که به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد کرد. به وسيله ماست که مردم از شرک نجات مي يابند، به وسيله ماست که خداوند بين دل هاي مردم، الفت وپيوند ايجاد مي کند، بعد از آن که به دشمني حاصله از شرک، بينشان جدايي افتاده باشد.

6 - اخرج نعيم بن حماد، وابونعيم من طريق مکحول عن علي، قال: قلت: يا رسول الله امنا آل محمد المهدي، ام من غيرنا؟ فقال: لا بل منا، يختم الله به الدين کما فتح بنا ينقذون من الفتنه کما انقذوا من الشرک، وبنا يولف الله بين قلوبهم، وبنا يصبحون بعد عداوه الفتنه اخوانا کما اصبحوا بعد عداوه الشرک اخوانا في دينهم.(27)

نعيم بن حماد وابونعيم از طريق مکحول از علي بن ابي طالب عليه السلام روايت کرده اند، که فرمود: گفتم: اي رسول خدا، آيا مهدي عليه السلام از بين ما آل محمد صلي الله عليه وآله است يا از بين غير ما؟ فرمود: نه، بلکه از بين ماست، خداوند دين را همچنان که گشود، به وجود او ختم خواهد کرد، مردم به وسيله ما از فتنه نجات مي يابند، چنانکه از شرک نجات يافتند وبه وسيله ماست که خداوند بين دل هاي مردم، الفت وپيوند ايجاد مي کند وبه وسيله ماست که مردم بعد از دشمني برخاسته از فتنه، با يک ديگر برادر شدند.

7 - اخرج الحارث بن ابي اسامه وابو نعيم، عن ابي سعيد، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: لتملان الارض ظلما وعدوانا، ثم ليخرجن رجل من اهل بيتي حتي يملاها قسطا وعدلا کما ملئت عدوانا وظلما.(28)

حارث بن ابي اسامه وابونعيم، از ابوسعيد نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: زمين پر از ستم ودشمني مي شود وبه درستي، مردي از اهل بيت من قيام خواهد کرد تا زمين را از عدل وداد پر کند، چنانکه پر از دشمني وستم شده باشد.

8 - اخرج الطبراني في الکبير وابو نعيم عن ابن مسعود، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: يخرج رجل من اهل بيتي، يواطي اسمه اسمي وخلقه خلقي، يملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.(29)

طبراني در کتاب الکبير وابونعيم، از ابن مسعود، نقل کرده اند که گفت: رسول الله صلي الله عليه وآله فرمود: مردي از اهل بيت من قيام خواهد کرد، اسمش همانند اسم من واخلاقش همانند اخلاق من است، او زمين را پر از عدل وداد کند، چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد.

9 - اخرج ابو نعيم عن حذيفه، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: ويح هذه الامه من ملوک جبابره، يقتلون ويخيفون المطيعين الا من اظهر طاعتهم، فالمومن التقي ليصانعهم بلسانه، ويفر منهم بقلبه وجنانه. فاذا اراد الله تعالي ان يعيد الاسلام عزيزا، قصم کل جبار عنيد، وهو القادر علي ما يشاء ان يصلح امه بعد فسادها. يا حذيفه! لو لم يبق من الدنيا الا يوم، لطول الله ذلک اليوم حتي يملک من اهل بيتي رجل، تجري الملاحم علي يديه، ويظهر الاسلام، لا يخلف وعده، وهو سريع الحساب.(30)

ابونعيم از حذيفه نقل کرده است، که گفت: رسول الله صلي الله عليه وآله فرمود: واي بر اين امت از پادشاهان ستمگر، مردم را مي کشند واطاعت کنندگان پروردگار را مي ترسانند، مگر کسي را که فرمانبري واطاعت از آنان را اظهار کند. پس انسان با ايمان وپرهيزکار بايد با زبانش با آنان بسازد، اما در قلب وبا جوارحش از آنان بگريزد. پس اگر خداي بزرگ بخواهد اسلام را عزيز گرداند، هر ستمگر عناد پيشه اي را در هم خواهد شکست واو بر آنچه بخواهد تواناست ومي تواند امت را بعد از تباهي، اصلاح فرمايد - وحالشان را نيکو گرداند - اي حذيفه: اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند همان يک روز را، آن چنان طولاني خواهد کرد که مردي از اهل بيت من به حکومت رسد، به دست او پيشامدهايي عجيب به وقوع مي پيوندند وخداوند - به دست او - اسلام را پيروز مي کند ودر وعده هايش خلاف نمي کند، واو محاسبه گري سريع است.

پاورقى:‌


(1) متواتر به معني پياپي در اصطلاح حديث شناسي به احاديث متعدده اي گفته مي شود، که روايت کنندگان آن در هر طبقه، به گونه اي زياد باشند که از مجموع روايات آنها علم هادي به صدور آن کلام، از معصوم عليه السلام حاصل آيد. به عبارت ديگر اختلاف راويان وتعدد آنها در نقل يک خبر از معصوم عليه السلام به حدي باشد که توافق آنان بر کذب وهمدستي آنان در جعل خبر ممکن نباشد.
(2) خبر واحد خبري است که نقل کننده آن يک يا چند رواي باشد. تا آنجا که به حد تواتر نرسيده باشد. ودر اصطلاح حديث شناسي تقسيم بندي هاي مختلف، واقسام گوناگون دارد. مشهورترين اقسام آن در رابطه با رواي عبارتند از: صحيح، حسن، موثق وضعيف.
(3) از جمله اين اختلافات، اختلاف بر سر نام پدر بزرگوار حضرت مهدي عليه السلام است که در پاره اي از روايات اهل سنت عبارت اسم ابيه اسم ابي به حديث مشهور پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله اسمه اسمي وکنيته کنيتي افزوده شده است. به اين معنا که نام مهدي همنام من، وکنيه او همانند کنيه من، واسم پدر او مانند اسم پدر من است. ويا اختلاف بر سر زمان تولد، ومدت عمر، وعلامات قبل از ظهور، که همگي اين موارد در خود مدارک اهل سنت، قابل بررسي ونظر مشهور شيعه، بر طبق احاديث وارده در همان کتابها قابل اثبات است.
(4) جريان محمد بن عجلان در صفحه 174 از کتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نقل شده است. محمد بن عجلان يکي از فقهاي مدينه بود، که در زمان حکومت بني عباس با مردي به نام محمد بن عبدالله محض که از نسل امام حسن مجتبي عليه السلام بود، بيعت کرد. منصور، خليفه عباسي که بسياري از سادات حسني را به جرم مخالفت با دستگاه حکومت، کشته بود، محمد بن عجلان را احضار کرد. وبعد از تحقيق درباره بيعت او با محمد بن عبدالله، دستور داد، دست او را ببرند. وگفت: اين دستي که با دشمن من بيعت کرده است، بايد بريده شود. فقهاي مدينه وساطت کردند وگفتند: اين مرد تقصيري ندارد، چون فقيه است وبر طبق روايات خيال کرده که محمد بن عبدالله بن محض مهدي امت است. از اين رو با او بيعت کرد وقصد دشمني با تو را نداشته است.
(5) سوره انبياء، آيه 18.
(6) تعداد کساني که در طي تاريخ اسلام، ادعاي مهدويت داشته وبه انگيزه هاي مختلف به دروغ خود را قائم آل محمد صلي الله عليه وآله معرفي کرده اند، يا برخي از مريدان آنها، اين عنوان را به دروغ بر ايشان تبليغ وترويج کرده اند، بيش از پنجاه نفر مي باشد.
(7) براي شناختن اين خصوصيات، از حيث اصل ونسب، وسيماي ظاهري، وکيفيت اخلاق ورفتار، واز حديث علامات ومعجزات، ونحوه ظهور وحکومت آن بزرگوار، مي توان به کتاب هايي که در اين باب، نوشته شده است، همچون مهدي موعود، منتخب الاثر و... مراجعه نمود.
(8) غير متواتر، اعم از خبر يک يا چند راوي، واعم از اينکه قرايني بر صحت وصدور آن از معصوم عليه السلام وجود داشته، يا نداشته باشد، تعبيري ديگر از همان خبر واحد است.
(9) احاديث متعدده اي که با اسناد گوناگون، وبه وسيله راويان مختلف، از هر يک از معصومين عليهم السلام نقل شده اند، اما همگي آنها از حيث مضمون ولفظ، کاملا يکسان بوده ودر تعابير وکلمات، هيچ اختلافي باهم ندارد. چنانکه همه اين راويان، اتفاق دارند بر اينکه: از پيغمبر صلي الله عليه وآله شنيدم، که فرمود: اني تارک فيکم الثقلين، کتاب الله وعترتي.
(10) اين مخالفت بين دو حديث متواتر، به گونه اي نيست که باهم تضاد وتناقصي داشته باشند. بلکه يکي از آن دو به عنوان شرط يا قيد يا خصوصيتي زايد بر ديگري، قابل جمع با آن مي باشد.
(11) احاديث متعدده اي، که اگر چه در الفاظ وتعابيرشان، اختلافاتي وجود دارد، اما به خاطر کثرت راويان، به گونه اي هستند، که مي توان علم اجمالي پيدا کرد، که حد اقل يکي از آنها با همين الفاظ وکلمات وارده در حديث، از معصوم عليه السلام صادر گرديده است. مثلا در بعضي از اين گونه روايات آمده است که: خبري که راوي مومن آن را نقل کرده باشد حجت است. ودر بعضي ديگر آمده است: خبري که راوي آن راستگو باشد حجت است. در بعضي ديگر آمده است: خبري که روايت کننده آن عادل باشد حجت است. در اينجا علم پيدا مي کنيم که حد اقل يکي از اين روايت ها، صحيح وصادر شده از معصوم است. حال در اين ميان، روايتي را که خاص تر از بقيه روايات است، وشمول کمتري دارد، وبه عبارت ديگر بقيه روايات هم آن را به نوعي تاييد مي کنند، اختيار کرده وبه مضمونش عمل مي نمائيم. که مثال در مذکور، آخرين دسته اين روايات، يعني حجت بودن خبر عادل است. زيرا اگر راوي عادل باشد حتما مومن وراستگو هم هست. ودو دسته قبلي آن را شامل مي شوند.
(12) مجموعه اي از احاديث، که همگي بر معنايي خاص يا حکمي معين دلالت مشترک دارند، اگر چه در الفاظ وتعابير با يک ديگر اختلاف دارند. به شکلي که در بين اين مجموعه، هيچ حديثي را نتوان يافت که به طور قطع ويقين، مضمون ومتن والفاظش همگي از ناحيه معصوم عليه السلام صادر شده است. مثل روايت هايي که درباره کيفيت جنگ هاي اميرالمومنين علي عليه السلام با الفاظ وتعابير ومضامين گوناگون وارد شده اند، ولي همگي آنها در اثبات شجاعت بي نظير براي مولا عي عليه السلام متفق هستند. ومثل حکايات فراوان، ونقل هاي متفاوتي که درباره بخشش وکرم حاتم طائي در کتاب هاي مختلف وجود دارد، که از همگي آنها به آنچه که قدر مشترک ومضمون عام بين همه آنهاست، يقين وعلم قطعي پيدا مي شود. وآن، وجود حاتم در زماني از زمان هاي گذشته ودارا بودن جود وبخشش بسيار توسط او مي باشد.
(13) سوره توبه، آيه 33.
(14) سوره نور، آيه 55.
(15) سوره قصص، آيه 5.
(16) سوره صافات، آيات 171 ، 172 و173.
(17) سوره آل عمران آيه 8.
(18) اين کتاب که متاسفانه تا کنون به فارسي ترجمه نشده است، داراي ابواب مختلف است که در هر باب مجموعه اي از مشهورترين ومعتبرترين روايات اهل سنت، درباره حضرت مهدي عليه السلام وخصوصيات آن حضرت ونشانه هاي ظهور ايشان جمع آوري شده است.
(19) تابعين به کساني گفته مي شود، که زمان پيامبر صلي الله عليه وآله را درک نکرده اند، لکن با اصحاب وياران نزديک پيامبر صلي الله عليه وآله که پس از پيامبر مي زيسته اند، همنشيني ومصاحب داشته، از آنان نقل روايت نموده اند.
(20) از فرمايشات رسول الله صلي الله عليه وآله.
(21) از شافعي نقل شده است که درباره اين گونه احاديث گفت: مراد از اين چهل حديث، احاديثي است که درباره فضايل ومناقب علي بن ابي طالب عليه السلام وارد شده است. در همين زمينه، داستان عجيبي از احمد بن حنبل نيز نقل شده است که طالبين آن مي توانند به کتاب اربعين از شيخ ابوالفتح محمد بن احمد بن ابي الفوارس متوفي سال 412 هجري قمري - مراجعه نمايند.
(22) ص 89، باب 2، حديث 1.
(23) ص 89، باب 2، حديث 2.
(24) ص 89، باب 2، حديث 3.
(25) ص 90، باب 2، حديث 5.
(26) ص 91، باب 2، حديث 7.
(27) ص 91، باب 2، حديث 8.
(28) ص 91 و92، باب 2، حديث 10.
(29) ص 92، باب 2، حديث 11.
(30) ص 92، باب 2، حديث 12.