عصر ظهور

علي كورانى

- ۱۱ -


حسنى و شيصبانى و عوف سلمى
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
در تعدادى از روايات سخن از حسنى به ميان آمده است كه اشاره دارد، وى حركتى را در عراق آغاز مى نمايد اما اين روايات نياز به دقت بيشتر دارد چرا كه اين احاديث نام سه نفر، حسنى مدينه ، حسنى مكه و حسنى عراق را بيان مى كند، همچنين حسينى خراسانى كه در منابع حديث اهل سنت و برخى منابع خبرى شيعه ((حسنى )) ناميده شده است و هم اوست كه در سال ظهور حضرت مهدى عليه السلام با سپاهيانش وارد عراق مى گردد بنابراين احتمال دارد مراد از روايات مربوط به جنبش حسنى در عراق ، همين قيام و حركتش باشد و احتمال اينكه حسنى ديگرى قبل از او باشد نيز وجود دارد.
امام شيصبانى ، در مورد اين شخص روايتى از كتاب غيبت نعمانى كه از منابع درجه اول حديث مى باشد از جابربن يزيد جعفى نقل شده است كه گفت : از امام باقر عليه السلام در مورد سفيانى سؤ ال كردم حضرت فرمود:
((دسترسى به سفيانى پيدا نمى كنيد تا اينكه قبل از او شيصبانى در سرزمين عراق مانند آبى كه از زمين بجوشد، ناگهان ظاهر مى شود و خروج مى نمايد، او نمايندگان شما را بقتل مى رساند و بعد از ماجرا در انتظار سفيانى باشيد كه حضرت قائم نيز خروج مى كند)) (218)
گر چه من روايت ديگرى را پيرامون وى نيافتم اما همين روايت داراى چند نكته درباره اين شخص مى باشد از آن جمله :
الف او به شيصبانى توصيف شده است كه نسبت به شيصبان دارد و آن صفتى كه امامان عليه السلام از آن تعبير به طاغوتها و اشرار مى نمايند، بگونه اى كه در شرح قاموس زبيرى آمده است ، شيصبان در اصل نام ابليس ‍ و مورچه نر مى باشد.
ب اينكه او قبل از سفيانى خروج مى كند، از روايت چنين برداشت مى شود كه بين او و سفيانى فاصله چندانى نيست و يا اينكه بلافاصله بعد از او سفيانى خروج خواهد كرد، بدليل مفاد كلام امام باقر عليه السلام كه فرمود: ((بعد از او منتظر سفيانى باشيد))
ج محل خروج وى عراق است كه به آن زمين كوفان نيز گفته مى شود و يا اينكه در خود شهر كوفه است به هر حال خروج و يا انقلاب و يا حكومت او ناگهانى و غير منتظره است ((مانند آب كه از زمين مى جوشد)) او انسانى است طغيانگر و خونريز كه مؤ منان را به قتل مى رساند و ظاهرا معناى جمله ((و نمايندگان شما را مى كشد)) در كلام امام باقر عليه السلام اين است كه مؤ منين عالى رتبه اى را كه معمولا پيشاپيش و در صدر هيئت نمايندگى حضور دارند بشهادت مى رساند. چه اينكه گفته مى شود و فد قبيله نمايندگان قبيله و يا و فد مدينه - نمايندگان شهر بمعانى صاحبان جاه و مقام و شخصيتهاى آنان است البته احتمال هم دارد معنا اين گونه باشد كه هيئتهايى را كه قصد زيارت بيت الله الحرام و امثال آن را دارند، به قتل مى رساند.
ما در حركت و جنبش سفيانى و لشكركشى وى به عراق ترجيح داديم ، كه حاكميت شيصبانى در عراق پيش از خروج سفيانى و بعد از برقرارى حكومت مهيا گران مقدمات ظهور و پيروانشان خواهد بود البته از ديدگاه برخى چنين شخصى با اين اوصاف بر صدام حاكم فعلى عراق انطباق دارد. چون همه اين صفات در او وجود دارد، بنابراين اگر سفيانى بعد از او در شام خروج نمايد مى توان ادعا كرد كه صدام همان شيصبانى عراق است كه در روايت وارد شده است .
اما عوف سلمى در مورد اين شخص نيز روايتى در كتاب غيبت طوسى كه آن هم از منابع درجه اول حديث بشمار مى رود وارد شده است . حذلم بن بشير از امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده كه گفت :
((به على بن الحسين عليه السلام عرض كردم ، كيفيت خروج حضرت مهدى عليه السلام را برايم توصيف نموده و دلائل و نشانه هاى ظهورش را به من بشناسان حضرت فرمود: قبل از ظهور او مردى بنام عوف سلمى در سرزمين جزيره خروج مى نمايد كه جايگاه او تكريت و محل قتل وى مسجد دمشق مى باشد و بعد از آن شعيب بن صالح از سمرقند خروج مى كند و آنگاه سفيانى ملعون كه از ذريه عتبه پسر ابوسفيان است از منطقه وادى يا بس (بيابان خشك ) خروج مى نمايد كه در هنگام خروج او حضرت مهدى عليه السلام مخفى است و پس از آن خروج مى نمايد)) (219)
البته پيرامون اين شخص (عوف ) روايت ديگرى را نيافتم . اما آنچه كه در متن همين روايت درباره شعيب بن صالح آمده كه وى اهل سمرقند است مخالف با مطالبى است كه در مصادر روايتى شيعه مشهور است كه او از اهالى رى مى باشد، مگر اينكه بگوئيم وى اصالة اهل سمرقند است و همچنين كيفيت خروج ايشان قبل از سفيانى را كه در جاى خودش ذكر نموديم .
ظاهرا عوف سلمى عليه حكومت سوريه قيام مى كند نه عراق و مدت كوتاهى قبل از سفيانى بسر مى برد. امام جزيره كه مركز جنبش و قيام اوست نام منطقه اى است در مرز عراق و سوريه و هرگاه لفظ جزيره بدون اضافه ذكر شود همين معنا از آن استفاده مى شود آنگونه كه در كتب تاريخ و حديث نيز چنين آمده است البته اين جزيره به نام جزيره ربيعه و جزيره ديار بكر نيز ناميده مى شود بنابراين از لفظ جزيره نمى توان جزيرة العرب و يا جزيره ديگرى را لحاظ نمود مگر در صورت اضافه شدن اين كلمه و ظاهرا معناى جمله ((و جايگاه وى تكريت است )) اين است كه جايگاه او قبل از قيام و حركتش و همچنين بعد از شكست او و فرارش شهر تكريت خواهد بود كه امروزه يكى از شهرهاى معروف عراق است و آنچه كه اين مطلب را تاءييد مى كند اين است كه تكريت نزديك منطقه حركت او يعنى جزيره واقع شده است . و عبارات ديگرى كه در برخى از نسخه ها ((جايگاه وى بكريت و يا بكويت )) آمده است در اثر اشتباه نسخه هاست كه بجاى تكريت نقل شده است و مؤ يد اين معنى اين است كه در بحار و غيبت طوسى فقط تكريت آمده است روايت اشاره به اين معنا دارد كه او عوف سلمى در مسجد دمشق كشته مى شود يعنى در آنجا بوسيله ترور بقتل مى رسد و يا اينكه در آن محل دستگير و كشته مى شود بنابراين قضيه خروج او از جمله حوادث و پيشامدهاى سرزمين شام است كه با حوادث عراق نيز بى ارتباط نيست .
مرحله سوم : لشكركشى سفيانى و خراب شدن بصره
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
رواياتى كه در اين زمينه وارد شده است چگونگى لشكركشى سفيانى به عراق و اشغال آن كشور توسط او و آزار و اذيت مردم آن سامان مخصوصا پيروان حضرت مهدى عليه السلام و اهل بيت عليه السلام را بوسيله وى توصيف مى كند كه در بخش جنبش سفيانى از آن ياد كرديم لكن از مجموعه روايات چنين استفاده مى شود كه حكومت وقت عراق در آن زمان به اندازه اى ضعيف و ناتوان است كه نه با قواى نظامى و نه با تكيه بر نيروى مردمى قادر بر دفع هجوم سفيانى نيست و پس از آن جلوگيرى نيروهاى يمنى و ايرانى كه جهت روياروئى با لشكريان سفيانى وارد عراق مى گردند نيز عاجز مى باشد چنانكه احتمال دارد علت ورود نيروهاى سفيانى به عراق دعوت نمودن حكومت ضعيف آن كشور باشد و اينكه روايات از نبردى كه لشكريان سفيانى در دجيل (220) و بغداد و جاهاى ديگر درگير آن مى شوند ياد كرده است ، منظور جنگ و درگيرى و يا با گروهكهاى شورشى عليه خود مى باشد.
چه اينكه مفهوم روايات اين است كه نيروهاى ايران و يمنى از پشتيبانى مردمى ملت عراق برخوردارند و مردم مستضعف آن سامان با شادمانى اين نيروها را جهت تعقيب و سركوبى قواى سفيانى مساعدت و يارى مى نمايند.
اما روايات مربوط به خراب شدن بصره سه دسته است : الف خراب شدن آن بواسطه غرق در آب . ب و بواسطه جنبش و انقلاب زنگيان (سياه پوستان ) ج در اثر فرو رفتن زمين و غرق شدن هر دو. و مضمون بيشتر كلمات اميرمؤ منان عليه السلام كه در خطبه هاى نهج البلاغه و غير آن وارد شده است مراد دو خرابى اولى است كه در زمان عباسيان بوقوع پيوسته است همچنانكه همه مورخان آن را ذكر كرده اند و مقصود بخشى ديگر از فرمايشات آن حضرت ، خرابى نوع سوم بواسطه فرو رفتن زمين است كه از جمله علامتها و نشانه هاى ظهور حضرت مهدى عليه السلام خواهد بود.
حضرت على عليه السلام در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه خطاب به اهل بصره مى فرمايد:
((شما لشكريان آن زن (عايشه ) هستيد و طرفداران آن حيوان (شتر عايشه ) وقتى آن حيوان فرياد زد اجابت كرديد و زمانى كه پى شد گريختيد. زود رنجيده خاطر مى شويد و عهد و پيمان شما نقض عهد و پيمان شكنى است ، آئين شما نفاق است و آب آشاميدنى تان بسيار تلخ و غير قابل استفاده كسى كه در بين شما مسكن گزيند در گرو گناهانش گرفتار آمده و آنكس كه شما را ترك گويد رحمت خدا شامل حال وى شده است گوئيا مى بينم مسجد شما را (مسجد بصره ) مانند سينه كشتى بر آب نشسته خداوند عذاب را از بالا و پائين آن فرو فرستاده است و هر آنكس كه درون آن باشد غرق خواهد شد.)) (221)
ابن ابى الحديد پيرامون كلمات حضرت در اين خطبه گفته است : ((اينكه اميرالمؤ منين عليه السلام از غرق شدن بصره خبر داده كه غير از مسجد جامع آن همه را آب فرا مى گيرد ديدم كسانى را كه معتقدند آنچه در كتابهاى حوادث آينده بچشم مى خورد دلالت بر اين معنى دارد كه شهر بصره و اهل آن بوسيله آب تيره اى كه از زمين مى جوشد هلاك شده و غرق مى گردد تنها مسجد آن شهر از غرق شدن مصون مى ماند. و آنچه صحيح بنظر مى رسد اين است كه هر چه را به آن خبر داده شده است بوقوع پيوسته زيرا شهر بصره دو بار يكى در زمان خليفه عباسى قائم بامر الله بطور كامل غرق شده است به جز بخشى از مسجد جامع آن كه شبيه سينه پرنده روى آب هويدا بوده چيزى باقى نمانده است همانطور كه اميرمؤ منان عليه السلام كيفيت آن را خبر داده است كه آب از درياى فارس از ناحيه اى كه امروزه معروف به جزيره فارسى است و از ناحيه كوه معروفى بنام كوه سنام آن را فرا گرفت كه خانه شهر و هر كس كه در آنها بسر مى برد غرق شد و جمعيت انبوهى از اهل آنجا هلاك شدند و يكى از اين دو حادثه غرق ، نزد اهل بصره معروف است كه آن را از پيشينيان خود نقل مى كنند.
اما حادثه آن خرابى كه بواسطه انقلاب زنگيان اتفاق افتاده است در نيمه قرن چهارم در زمان عباسيان بود. اميرمؤ منان عليه السلام مكرر از آن خبر داده ، از جمله خطبه اى كه حضرت در آن فرموده :
((اى احنف گوئيا وى را مى بينم با لشكرى راه مى افتد كه نه داراى غبار است و نه همهمه جنگاوران و نه صداى چكاچك افسار مركب ها و نه صداى شيهه اسبان با گامهايى شبيه گام شتر مرغ زمين را شيار مى نمايند)) (222)
مرحوم سيد رضى بيان داشته است كه ((آن حضرت با اين عبارات به فرمانده زنگيان اشاره فرموده است . سپس حضرت ادامه داد: ((واى بر راههاى آباد شما و بر خانه هاى زيبايتان كه بالكن هايى چون بالهاى كركس و پيشانى هايى چون خرطوم فيل دارند از طرف كسانى كه بر كشته هايشان زارى نمى شود و غايبشان مفقود نيستند))
اما انقلاب زنگيان به رهبرى قرمطى در كتب تاريخ مشهور است و هر وضعيتى را كه اميرمؤ منان عليه السلام براى آنان ذكر فرموده است بطور دقيق بر آنها منطبق است و اين انقلاب و نهضت در حقيقت عكس العمل ظلم و ستم و خوشگذرانى و بيدادگرى با بردگان و مستضعفان است . از اين رو لشكريان او همه از بردگان سياهى مى باشند كه پياده بوده و مركبى را در اختيار نداشتند.
اما حادثه خرابى بصره كه از نشانه هاى ظهور حضرت مهدى عليه السلام است در بسيارى از روايات وارد شده است كه بصره از جمله شهرهاى مؤ تفكه (زيرور و شده است ) كه در قرآن مجيد آمده است يعنى شهرهايى كه با فرو رفتن در زمين در اثر عذاب الهى دگرگون شده است كه از جمله آنان شهر بصره است كه سه مرحله (زيرور و شده ) و مرحله چهارم هنوز واقع نشده است .
در شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحرانى آمده است كه گفت :
((زمانى كه اميرمؤ منان عليه السلام از جنگ جمل فارغ شد، منادى را اءمر كرد كه اعلام دارد مردم از فردا به مدت سه روز در نمازها حاضر شوند و هيچكس بدون عذر حق سرپيچى و تخلف از آن را ندارد و كارى نكنيد كه با شما برخورد شود! چون روز معين فرا رسيد مردم اجتماع نمودند آنگاه حضرت در آن مكان حضور يافت و نماز صبح را در مسجد جامع با مردم به جماعت گذارد بعد از پايان نماز، حضرت ايستاد و در حالى كه پشت به قبله به ديوار سمت راست مصلا تكيه زده بود مردم را مخاطب قرار داد بعد از حمد و ستايش خدا، آنطور كه شايسته مقام اوست و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله و طلب آمرزش براى مردان و زنان مؤ من و مسلمان چنين آغاز سخن فرمود: ((اى مردم بصره اى اهالى شهرى كه تاكنون سه مرحله اهل خود را به كام مرگ فرستاده است خداوند متعال مرحله چهارم را نيز محقق ساخته و كامل مى نمايد اى لشكريان زن (عائشه ) و اى طرفداران آن مركب (شتر عائشه ) كه چون فرياد زد اجابت كرديد و زمانى كه پى شد شكست خورديد (و گريختيد) زود مى رنجيد، آئين شما نفاق است و آب آشاميدنى تان تلخ و غير قابل استفاده خاك شهر شما بدبوترين خاكهاى شهرههاى خداست و دورترين آنها از رحمت خداوندى در اين شهر نسبت شر و بدى نه دهم است (يعنى از هر ده نفر نه نفر تبهكار و شرور هستند) كسى كه در آن شهر بماند در اثر گناه اوست و آنكس كه از آن خارج شود رحمت خداى وى را شامل شده است گوئيا مى بينم شهر شما را بصره آب پوشانده است به گونه اى كه غير از كنگره هاى مسجد كه مانند سينه پرنده اى در وسط دريا آشكار است چيز ديگرى ديده نمى شود در اين هنگام احنف بن قيس ايستاد و عرض كرد: اى اميرمؤ منان ، اينها چه زمانى اتفاق مى افتد؟ حضرت فرمود: اى ابابحر،تو آن زمان را هرگز درك نخواهى كرد، فاصله بين تو و آن زمان قرن هاست لكن بايد حاضرين شما به غائبين و آنها نيز به برادران دينى خود برسانند زيرا زمانى كه ديدند نيزارهاى آن تبديل به خانه ها و آسمانخراشها شده است ، پس فرار، فرار كه در آن روز ديگر بصره اى براى شما باقى نخواهد ماند.
حضرت متوجه سمت راست خود شد و فرمود: چقدر فاصله بين شما و ابله است ؟ منذربن جارود عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو باد چهار فرسخ . حضرت بدو فرمود: راست گفتى . به خدايى كه پيامبر اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى بر انگيخت و او را به مقام نبوت ، كرامت بخشيد و رسالت را مخصوص وى گردانيد و مرغ روحش را شتابان در بهشت جاودان جايگزين فرمود، از آن بزرگوار شنيدم اين گونه كه شما هم اكنون از من مى شنويد كه فرمود: اى على آيا مى دانى فاصله بين مكانى كه بصره نام دارد و بين منطقه اى كه آن را ابله مى نامند چهار فرسخ است و به زودى اين منطقه محل استقرار خراج گيران خواهد شد در آن مكان هفتاد هزار نفر از امت من شهيد خواهند شد كه به منزله شهداى جنگ بدر مى باشند.
منذر عرض كرد: اى اميرمؤ منان عليه السلام پدر و مادرم بقربانت چه كسى آنان را مى كشد؟ حضرت فرمود: آنان بوسيله برادرانى كه مانند شياطين سياه چهره و بدبو هستند كشته مى شوند حرص و طمع آنان زياد است اما در غارتها سود اندكى در غارتها سو اندكى دارند خوش بحال كسى كه به دست اينان كشته شود براى مبارزه با آنان گروهى پيشقدم مى شوند كه نزد مستكبرين آن زمان خوار هستند در زمين ناشناس و در آسمان معروفند، آسمان و زمين و آنچه در آنهاست بر آن مى گريند، سپس چشمان حضرت پر از اشك گرديد و فرمود: واى بر تو اى بصره از لشكرى كه نه صدا دارد و نه گرد و غبار.
منذر ديگر بار عرضه داشت : آنچه فرموديد كه از ناحيه غرق براى آنان (اهل بصره ) پيش مى آيد كدام است ؟ حضرت فرمود: اين لفظ (واى ) داراى دو درب است يكى در رحمت و ديگرى در عذاب ، آرى اى پسر جارود خونخواهانى بزرگ كه گروهى از آنان بعض ديگر را بقتل مى رسانند و از آن جمله فتنه و آشوبى است كه تخريب خانه ها و شهرها و غارت اموال را به دنبال خواهد داشت و اسارت زنانى كه با وضع بسيار بدى سر بريده مى شوند اى واى . كه تا چه اندازه سرگذشت آنان عجيب است !
و از جمله آن نشانه ها، دجال بزرگ يك چشم است كه چشم راست او ناپيدا است و در چشم ديگرش چيزى مانند گوشت جويده شده ديده مى شود كه آميخته بخون است ، چشم وى مانند دانه انگورى كه روى آب در گردش ‍ باشد از حدقه بيرون آمده است ، گروهى از مردم بصره كه تعدادشان به اندازه شهداى ابله مى رسد و انجيل ها حمايل دارند از او پيروى مى كنند در آن زمان عده اى كشته مى شوند و عده اى فرار مى كنند و پس از آن ، لرزش ‍ زمين به اطراف پرتاب شدن ، فرو رفتن ، و به صورت ديگر در آمدن قيافه هاست ، آنگاه گرسنگى در اثر قحطى و بعد از آن مرگ سرخ يعنى غرق شدن مى باشد.
اى منذر: شهر بصره در كتب آسمانى ، داراى سه نام ديگر غير از بصره است كه جز دانشمندان و علماء آنها را كسى نمى داند از آن جمله ، خريبه ، تدمر و مؤ تفكه است ، تا اينكه فرمود:
اى اهل بصره ، خداوند از ميان همه شهرهاى مسلمانان ، برترين مرتبه شرف و كرامت را در شما قرار داد و شما را بر ديگران زيادتى بخشيد، از ناحيه قبله بر ديگران برترى داريد، چه اينكه قبله شما روبروى مقام ابراهيم مى باشد و آن جايى است كه امام جماعت در مكه مى ايستد، قاريان قرآن شما بهترين قاريانند و پرهيزكاران شما، پارساترين مردم ، عبادت كنندگان شما بهترين عبادت كنندگان و تجار شما بهترين تاجران و راستگوترين آنها در معامله و تجارت هستند، صدقه دهندگان شما از اين جهت گرامى ترين مردم هستند، و ثروتمندان شما، بخشنده ترين و متواضع ترين انسانهايند افراد شايسته شما از حيث خلق نيكو از همه بالا ترند و شما بهترين پناه دهندگان مردميد و نسبت به آنچه را كه مربوط به شما نيست به زحمت نمى اندازيد، رغبت شما به شركت در نماز جماعت بيش از ديگران است ، ميوه هاى شما بهترين ميوه ها و اموال شما بيشترين اموال و فرزندان شما هوشيارترين فرزندان و زنهاى شما عفيف ترين و شوهردارترين زنان است . خداوند سبحان آب را در اختيارتان قرار داده تا صبح و عصر براى معيشت خود، از آن استفاده كنيد و دريا را سبب افزايش اموال شما قرار داده است و چنانچه اهل صبر و استقامت باشيد درخت طوبى جايگاه و سايه بان شماست ، الا اينكه اراده خداوند چنين تعلق گرفته و قضاء او جارى خواهى بود و هيچكس خلاف حكمت او نمى تواند كارى انجام دهد. و هم اوست كه بسرعت بندگانش را محاسبه مى نمايد خداى سبحان مى فرمايد: ((هيچ منطقه اى نيست مگر اينكه قبل از قيامت اهل آن را هلاك و يا عذاب مى كنيم . و اين حقيقت ، در قرآن نوشته شده است ..)) (223)
تا اينكه فرمود:
((يكى از روزها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مطلبى را به من فرمود و كسى غير از من با آن حضرت نبود فرمود: كه جبرئيل روح الامين مرا بر شانه راستش حمل نمود تا زمين و آنچه را كه بر روى آن وجود دارد ببينم كليدهاى آن را به من سپرد و به آنچه كه در زمين بود و تا روز قيامت خواهد بود مرا آگاه نمود، آشنايى و آگاهى اين امر برايم دشوار نبود، همانطورى كه بر پدرم آدم سخت نيامد همه نامها را به وى آموخت اما ملائكه آنها را ندانستند. آنگاه من در كنار دريا شهرى را مشاهده نمودم كه بصره ناميده مى شد، آن شهر دورترين قسمت زمين نسبت به آسمان بود و نزديكترين شهرها به آب ، آن سرزمين از ساير جاها زودتر خراب مى گردد و داراى نامرغوب ترين خاك و شديدترين عذابها خواهد بود كه در قرون گذشته چندين بار به زمين فرو رفته و ديگر بار نيز چنين خواهد شد، اى اهل بصره : و اى روستاهاى اطراف ! آن روزى كه آب آنجا را فرا مى گيرد بر شما، از نظر بلا و مصيبت روز بس بزرگى خواهد بود من محل فوران و جوشش ‍ آب در شهر شما (بصره ) را مى دانم و قبل از آن حوادثى بزرگ و غير منتظره به شما روى مى آورد كه از ديدگان شما پنهان است لكن ما به آن آگاهيم ، كسى كه نزديك غرق شدن آن شهر، آن را ترك گويد رحمت خداى او را شامل شده است و كسى كه در آن بدون توجه باقى بماند در گرو گناه خويش است و خداوند نسبت به بندگانش ستم نمى كند)) (224)
ما بر اين حديث فقره اى از كتاب نهج السعادة در مستدرك نهج البلاغه افزوديم و فقره ديگرى از اين خطبه ، از كتاب عيون اخبارالرضا نوشته ابن قتيبه از حسن بصرى روايت شده كه در آن آمده است :
((جز آنكه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود زمينى فتح خواهد شد كه بصره ناميده مى شود از حيث قبله باثبات ترين قسمت زمين هاست قاريان آن شهر از بهترين قاريان ، و عبادت كنندگان آن بهترين عابدان و دانشمندان و علماء آن ديار داناترين انديشمندان و صدقه دهندگان و تجار آن بزرگترين تاجران مى باشند، از اين شهر تا منطقه اى كه ابله نام دارد چهار فرسخ فاصله است در آستان مسجد جامع اين شهر، تعداد چهل هزار نفر به شهادت مى رسند كه شهيد آنان مانند شهيدى است كه با من در جنگ بدر حضور داشته است ))
آنچه از منابع تاريخى استفاده مى شود اين است كه خطبه اميرمؤ منان عليه السلام در بصره و سخنان آن حضرت در آن از حوادث و پيشامدها، حتمى و مشهور بوده است لكن روايات مربوط به آن در طولانى و كوتاه بودن و از حيث مضمون اندكى با هم اختلاف دارند.
دو روايتى كه نقل كرديم به تنهائى خراب شدن بصره را بواسطه غرق شدن بعد از فرو رفتن بيان مى كند و اين جريانى است كه در دو مرحله غرق قبلى و يا در انقلاب زنگيان اتفاق نيفتاده است و ظاهرا اين همان فرو رفتنى است كه در روايات ديگرى از امامان عليه السلام به عنوان يكى از نشانه هاى ظهور حضرت مهدى عليه السلام ذكر شده است و يا فرو رفتنى است كه احتمالا در زمان نبرد ياران درفش هاى سياه با فرمانروايان ستمكار عراق قبل از به اشغال در آمدن آن توسط سفيانى و يا بعد از اشغال آن صورت مى گيرد و چنانكه تنها اين دو روايت در زمينه بيان تعداد شهداى بصره كه هفتاد و يا چهل هزار تن مى باشند و در مقام و مرتبه شهداى بدر بودن آنان و گريستن اميرمؤ منان عليه السلام سخن مى گويد در روايتى ديگر گريه نمودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر آنان نيز وارد شده است روايت اول محل شهادت آنان را بين بصره و ابله ذكر نموده است كه امروزه محله اى است در بصره كه نزديك ايستگاه قطار واقع شده است در حالى كه روايت ابن قتيبه شهادت آنان را كنار مسجد جامع كه ظاهرا مراد از آن مسجد بصره است بيان كرده است .
بنابراين ناگزير بايد جريان شهادت آنان قبل از ظهور حضرت مهدى عليه السلام باشد زيرا بعد از ظهور آن بزرگوار هيچ ستمگر و ظالمى وجود ندارد تا اينكه شهداء در پيشگاه آن مستكبران ذليل و خوار باشند چنانكه از روايت ، چنين برداشت مى شد، لكن اشاره اى به تعيين زمان آنها نشده است همچنين روايت به روشنى بيان ننموده كه آنها به دست چه كسانى كشته مى شوند و شايد كلمه ((برادران حاميان )) اشتباها بجاى كلمه ديگر نوشته شده باشد.
و دجال ، كه نام او ذكر شده است ، بعد از آنان خواهد آمد و داراى طرفدارانى بالغ بر هفتاد هزار تن از نصارى پيروان انجيل ها مى باشند. بعيد نيست كه او غير از دجال موعودى باشد كه بعد از ظهور حضرت مهدى عليه السلام ظاهر مى شود. به دليل اينكه روايت ابن قتيبه به بيان شهداى ابله اكتفاء نموده و نامى از دجال به ميان نياورده است و از طرفى ابن ميثم منبع اين روايت را متذكر نشده است كه اين خود نياز به تحقيق و بررسى بيشتر دارد. و الله العالم .
در تفسير نورالثقلين ، در تفسير اين آيه شريفه ((و جاء فرعون و من قبله والمؤ تفكات بالخاطئه )) و آمد فرعون و كسانى كه قبل از او بودند و شهرهاى زيرورو شده در اثر گناه )) (225)
آمده است كه مرداد از زيرور و شده ها، شهر بصره است ، همچنين در تفسير آيه شريفه ((و زيرورو شده ها را فرو اءفكند)) (226) از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: ((مراد اهل بصره است و هم آن شهر است كه زيرورو شده است )) و نيز در تفسير فرموده خداى سبحان كه فرمود: ((و پيروان ابراهيم و اصحاب مدين (شهر پيروان حضرت شعيب ) و شهرهاى زيرورو شده )) (227) از حضرت صادق عليه السلام وارد شده است كه فرمودند: ((آنان قوم لوطاند كه شهرشان زيرورو و دگرگون شده است .))
و در همين تفسير مطلبى به نقل از كتاب ((من لايحضره الفقيه )) از جويرية بن مسهر عبدى آمده است كه گفت :
((با اميرمؤ منان عليه السلام از جنگ با خوارج بر مى گشتيم ، وقت نماز عصر بود كه به سرزمين بابل رسيديم ، حضرت با مردم ، در آن منطقه فرود آمد، سپس امام رو به مردم ، فرمود: اى مردم اين زمين ملعون است و در طول زمان سه مرتبه گرفتار عذاب الهى شده است (در روايتى ديگر دو مرتبه ) و در انتظار سومين مرحله آن مى باشد و اين سرزمين يكى از مناطق زيرورو شده است ))

next page

back page