عصر ظهور
علي كورانى
- ۷ -
فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
روايات ، نشانگر اين معناست كه سفيانى فرهنگ و آموزش غربى دارد و چه بسا در همانجا
نشو و نما كرده باشد. در كتاب غيبت طوسى از بشر بن غالب بصورت مرسل روايت شده است
كه گفت :
((سفيانى در حاليكه رهبرى گروهى را بعهده دارد مانند شخص
نصرانى صليب برگردن دارد و از سرزمين روميان روى مى آورد.))
(125)
در روايت كلمه منتصر آمده اما در اصل بايد ((متنصر))
باشد، چنانكه در بحار ج 52 ص 217 آمده است ، يعنى ، مسلمان مسيحى شده . و جمله
((از سرزمين روميان مى آيد)) يعنى كسى كه از سرزمين
روم (غرب ) به شام مى آيد و آنگاه دست به جنبش و قيام مى زند. و نيز نشانگر اين است
كه او رهبرى سياسى غربى ها و يهوديان را بر عهده دارد و با حضرت مهدى (عليه السلام
) كه دشمن روم يعنى غربيهاست به نبرد مى پردازد و با تركان يا هواداران تركها كه
بنظر ما روسها هستند وارد جنگ مى شود. و سفيانى پايتخت خود را در حوادث زمان ظهور و
در پيشاپيش لشكركشى حضرت مهدى (عليه السلام ) از دمشق به رمله فلسطين منتقل مى سازد
همانجائى كه طبق روايت ، شورشيان رومى در آنجا فرود مى آيند.
بلكه به طوريكه پيداست ، بعنوان خط مقدم دفاعى بنفع يهوديان و رومى ها وارد پيكار
با حضرت مهدى (عليه السلام ) مى شود و روايات ، بطوريكه خواهيد دانست درباره شكست
او كه به شكست يهوديان منتهى خواهد شد سخن مى گويد.
همچنين دليل ديگر برگرايش وى به غربى ها اين است كه پس از شكست و كشته شدن او
باقيمانده نيروهايش به سوى غرب مى گريزند، آنگاه ياران امام مهدى (عليه السلام )
آنها را بازگردانده و بقتل مى رسانند.
از ابن خليل ازدى ، روايت شده است كه گفت : از ابوجعفر (امام باقر) (عليه السلام )
شنيدم كه درباره اين آيه شريفه ((وقتى آنان خشم و عذاب ما را
احساس كنند از آن ديار مى گريزند فرار نكنيد و باز گرديد به سوى آنچه اسراف مى
كرديد و خانه هايتان . شايد از شما سئوال شود.)) فرمود:
((وقتى قائم قيام كند و سپاهى بسوى بنى اميه به شام گسيل
دارد آنان به سوى روم (غرب ) بگريزند روميان به آنها گويند ما شما را در سرزمين خود
راه ندهيم مگر اينكه به آئين مسيحيت درآئيد، آنگاه صليب به گردن خود آويزند و
روميان آنان را به سرزمين خود راه دهند وقتى ياران قائم (عليه السلام ) به قصد نبرد
با روميان ، روياروى آنان فرود آيند، روميان از آنها درخواست امان و صلح كنند اما
ياران قائم مى گويند: امان نمى دهيم تا آنكه افرادى را كه از ما نزد شماست به ما
برگردانيد سپس روميان آنها را به ياران قائم (عليه السلام ) باز مى گردانند و اين
است معنى فرموده خداوند: ((فرار نكنيد و بازگرديد به سوى
آنچه اسراف مى كرديد و خانه هايتان شايد مورد سئوال واقع شويد))
سپس فرمود: او از آنها درباره گنجها سئوال مى كند. در حاليكه او بهتر از هر كس از
آنها آگاه است آنها مى گويند واى برما كه سخت ستمكار بوديم پيوسته اين گفتار: حسرت
آميز برزبانشان بود تا آن كه ما همه را طعمه شمشير مرگ و هلاكت ساختيم .))
(126)
و معنى اين جمله كه ((هنگاميكه ياران قائم روياروى آنان قرار
مى گيرند، آنها امان مى طلبند)) اين است كه ياران حضرت ،
انبوه نيروهاى خود را در مقابل روميان گسيل داشته و آنان را تهديد مى كنند و مراد
از بنى اميه در اين روايت ياران سفيانى است كه در ديگر روايات نيز بدان تصريح شده
است . بنظر مى رسد كه آنها مشاوران و فرماندهان سپاه اويند كه داراى موقعيت سياسى
عمده اى مى باشند از اين رو ماجراى آنان تا بدانجا كشيده مى شود كه ، حضرت مهدى
(عليه السلام ) و يارانش روميان را، در صورت تسليم نكردن اين افراد، تهديد به
كارزار مى نمايند.
تلاش سفيانى براى مذهبى جلوه دادن جنبش خود
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
با توجه به گسترش آئين اسلام و عظمت يافتن آن تا ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) و
با توجه به اينكه جنبش سفيانى در برابر ياوران درفش هاى سياه و گسترش اسلام ، در
حقيقت يك طرح غربى يهودى است ، پژوهشگرى كه روايات مربوط به سفيانى را بررسى نمايد،
دليلها و نشانه هاى تلاش وى را براين معنى مى يابد از جمله آن خبرها عبارتى است كه
در نسخه خطى ابن حماد ص 75 آمده است كه ((سفيانى در: اثر
عبادت بسيار زردرنگ بنظر مى رسد)) از اين عبارت چنين برمى
آيد كه او خود را به ظاهر متدين نشان مى دهد و البته اين حالت طبق روايت ديگرى تنها
در آغاز امر او ديده مى شود.
گاهى به جمع بين حالت تدين و نصرانى بودن او در حاليكه صليب به گردن دارد و از
سرزمين غرب مى آيد، اشكال مى شود، ولى ما آنچه را كه از حالتهاى سياستمداران مزدور
غرب سراغ داريم اشكال را برطرف مى سازد، حتى برخى از آنها به گونه اى با مسيحيان
زندگى مى كنند كه نمى توان بين آنها فرق گذارد، آنچنان به آنان نزديك مى گردند كه
صليب زرين به ساعت و يا به گردن خود مى آويزند و به هنگام انجام مراسم در كليساهاى
آنها حضور مى يابند.. تا آينكه او را به جهت تظاهر به نماز و ديانت ، فرمانرواى
مسلمانان گردانند تا مسلمانان را با اين ترفند كه وى از خود آنهاست فريب دهد، بلكه
عبارت روايت قبل كه ((اهل فضل و دانش را مى كشد و نابود مى
سازد و براى نيل به مقاصد خود، از آنها يارى مى خواهد و هر كس سر باز زند او را به
قتل مى رساند))
(127) حاكى از اين است كه وى به شدت خواستار اين است كه به جنبش و حكومت
خود رنگ اسلامى و شرعى بدهد.
از اين رو علماء را بر آن امر وارد مى سازد و شايد كلمه ((آنان
را نابود مى سازد))
بجاى كلمه ((آنان را مى آزمايد))
اشتباه ذكر شده باشد.
كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
كينه توزى ، از بارزترين ويژگيهاى سفيانى است كه روايات مربوط به او از آن ياد مى
كند بلكه از آن روايات چنين برمى آيد كه نقش سياسى او ايجاد فتنه مذهبى در ميان
مسلمانان و تحريك تسنن عليه شيعيان تحت شعار يارى اهل سنت است ... در حاليكه وى
هوادار زمامداران كفر پيشه غربى و يهوديان و مزدور آنهاست ، از امام صادق (عليه
السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((ما و اولاد ابوسفيان دو خاندان هستيم كه بخاطر خدا با
يكديگر دشمنى داريم .. ما گفتيم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت ...
ابوسفيان به جنگ پيامبر برخاست و معاويه فرزند ابوسفيان به جنگ على بن ابى طالب رفت
و يزيد پسر معاويه به نبرد با حسين بن على (عليه السلام ) پرداخت و سفيانى به مصاف
حضرت قائم (عليه السلام ) برمى خيزد.))
(128)
همچنين از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
((گويا من سفيانى (يا رفيق او) را مى بينم كه در زمينهاى
سرسبز شما در كوفه اقامت گزيده و منادى اوندا مى دهد، هر كس سر يك تن از شيعيان على
را بياورد هزار درهم پاداش اوست ، در اين هنگام همسايه بر همسايه حمله برده و مى
گويد اين شخص از آنهاست ، گردن او را مى زند و هزار درهم جايزه مى گيرد، آگاه باشيد
كه در آن روز، فرمانروائى شما بدست حرامزادگان خواهد بود ... و گويا هم اينك
((شخص نقابدار))
را مى بينم . پرسيدم : شخص نقابدار كيست ؟ فرمود: مردى است از شما كه به خواسته شما
سخن مى گويد، نقاب مى پوشد، شما را گرد آورده و مى شناسد اما شما او را نمى شناسيد
و مردان شما را يكايك با عيب جوئى بدنام مى كند، آگاه باشيد كه او جز زنازاده اى
نيست .))
(129)
البته ما در لبنان ، نمونه هايى از اين نقابدارها را كه از مزدوران يهود و فالانژها
و ديگران هستند ديده ايم كه باهم به مناطق تحت نفوذ مسلمانان وارد شده و در حاليكه
چهره هاى سياه خود را زير ماسكهاى سياه رنگ يا رنگهاى ديگر مخفى ساخته اند مؤ منان
را شناسائى و به همدستان خود معرفى مى كنند و آنها مسلمانان انقلابى را محاصره و
دستگير و زندانى مى كنند و يا به قتل مى رسانند و سفيانى از دست آموزان اين دشمنان
است و نقابداران وى از نوع نقابداران اين گروه هستند.
روايت ديگرى نيز وجود دارد كه مى گويد:
((سواران سفيانى به جستجوى اهل خراسان مى آيند و شيعيان آل
پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را در كوفه مى كشند، آنگاه اهل خراسان در جستجوى
حضرت مهدى (عليه السلام ) بيرون مى آيند.))
و ما سياست سفيانى را در سرزمين شام ، با شيعيان در روايت مربوط به آغاز جنبش وى از
((وادى يابس )) (دره خشك ) بيان
خواهيم كرد.
درفش سرخ سفيانى
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
برخى از روايات اين مطلب را ياد نموده است ، مانند روايتى كه در بحار از اميرمؤ
منان (عليه السلام ) ضمن روايتى طولانى نقل شده است :
((و آن را نشانه ها و علامتهايى است و خروج سفيانى با درفش
سرخ همراه است و فرمانده آن مردى از قبيله بنى كلب است .))
(130)
اين پرچم سرخ رمز برترى جوئى و سياست خون آشامى وى مى باشد.
آيا سفيانى يكى است يا چند تن
بى ترديد سفيانى وعده داده شده كه روايات موجود در منابع شيعه و سنى بر آن دارد، يك
نفر است اما در برخى از روايات همچون نسخه خطى ابن حماد و غير آن سخن از دو سفيانى
به ميان آمده است ، سفيانى اول و سفيانى دوم و گاهى از بعضى روايات استفاده مى شود
كه آنها سه تن هستند. اما آنكه مورد نكوهش قرار گرفته و دست به شرارت و كارهاى
آنچنانى مى زند، همان سفيانى دوم است ، زيرا سفيانى اول پس از استيلا بر سرزمين شام
و جنگ قرقيسيا، در جنگ عراق در برابر سپاه ايرانيان و ياران درفش هاى سياه شكست مى
خورد و در اثر زخمى كه بر او وارد مى شود در راه بازگشت به شام به هلاكت مى رسد و
سفيانى دوم را جانشين خود قرار مى دهد تا ماءموريت مهم او را ادامه دهد.
چنانچه اين روايات صحيح باشد، سفيانى اول ، فرمانرواى نابكارى است كه زمينه ساز
سفيانى اصلى وعده داده شده است ، همچنان كه يمنى و خراسانى ها ياران درفش هاى سياه
زمينه ساز نهضت حضرت مهدى (عليه السلام ) مى باشند. ابن حماد گويد وليد گفت :
((سفيانى روى مى آورد و به جنگ بنى هاشم و هركس از ياوران
درفش هاى سه گانه و غير آنان كه با او بستيزد، مى پردازد و بر همه آنها چيره مى
شود. آنگاه روانه كوفه مى شود و بنى هاشم بسوى عراق مهاجرت مى كنند، سپس سفيانى در
بازگشت از كوفه در نزديكى شام به هلاكت مى رسد و مرد ديگرى از فرزندان ابوسفيان را
جانشين خود مى سازد كه غلبه با اوست و بر مردم چيره مى شود.. و سفيانى مورد نظر،
همين است ))
(131)
شبيه اين روايت را در متعدد بودن سفيانى ، در صفحات 60 و 74 و غير آن روايت كرده
است .
آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
شرايط و اوضاع ترسيم شده در روايات ، جنبش سفيانى را بسيار خشن و سريع توصيف مى كند
يا به تعبير سياسى امروز جنبشى دراماتيك و خونين مى باشد زيرا اوضاع جهانى و كشمكش
بين ابرقدرتها به اندازه اى وخيم مى شود كه منجر به نبرد مى گردد. و وضع سرزمين شام
كه فتنه فلسطين آن را بر هم مى زند ((همچون بهم خوردن آب در
مشك )) و از ضعف و ناتوانى و تجزيه شدن ، گرفتار رنج و
افسردگى است .. و مهمتر از آن ، از نظر غربى ها و يهوديان رسيدن نيروهاى اسلام و
قواى ايرانيان به مرزهاى فلسطين و دروازه هاى قدس مى باشد، سپس نفوذ روسها در
سرزمين شام و جهان اسلام افزايش مى يابد. از اين رو آنها اقدام به انتخاب زمامدارى
مقتدر مى نمايند. تا بتواند منطقه پيرامون اسرائيل را براى سلطه اسرائيل كاملا زير
فرمان آورد و از اين جاست كه او نقش مهم خود را كه تنها خط دفاع (عربى ) از اسرائيل
و غرب است اجرا مى كند، بلكه آنها دست او را در جنگ عراق و اشغال آن جهت جلوگيرى از
خطر ايرانيان و ياران درفش هاى سياه باز مى گذارند. همچنانكه دست سفيانى را دريارى
رساندن به حكومت ضعيف حجاز و براى درهم شكستن جنبش اساسى و نوينى كه نمى تواند نهضت
امام مهدى (عليه السلام ) در مكه مكرمه بشمار آيد باز مى گذارند.
جنبه هايى را كه روايات ، آشكارا يا به اشاره ياد مى كند، به فهميدن سرعت و شدتى كه
از ويژگيهاى جنبش سفيانى مى باشد و روايات درباره آنها سخن مى گويد، كمك مى كند. از
امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((سفيانى از نشانه هاى حتمى ظهور است و خروج او از آغاز تا
انجام پانزده ماه بطول مى انجامد، وى شش ماه كارزار مى كند، همينكه بر پنج شهر دست
يافت نه ماه فرمانروائى مى كند بى آنكه روزى برآن افزوده شود))
(132)
آن پنج شهر عبارتند از: دمشق ، اردن ، حمص ، حلب و قنسرين كه مراكز فرمانروائى
منطقه ، سوريه ، اردن و لبنان مى باشد. و روايات بر بودن اردن در آنها تصريح مى
كند، اما لبنان كه جزئى از سرزمين شام و تابع پنج شهر بحساب مى آيد، بعيد نيست كه
در قلمرو حكومت سفيانى قرار گيرد. ولى برخى از روايات ، گروههايى را از فرمانروائى
سفيانى جدا مى كنند كه عبارتند از: بپاى دارندگان حق كه خداوند آنها را از شرّ خروج
با او حفظ مى كند كه بيان خواهد شد و مردم لبنان از آن دسته مى باشند.
روايات زمان جنبش وى را معين مى كند و وقوع آن را در ماه رجب مى داند، از امام صادق
(عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((از نشانه هاى حتمى ظهور خروج سفيانى در ماه رجب است .))
(133)
و اين امر، يعنى خروج سفيانى شش ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) خواهد
بود، زيرا حضرت در شب دهم يا روز دهم محرم همان سال در مكه ظهور مى كند و تسلط
سفيانى بر منطقه شام كه عبارت است از لشكركشى به عراق و سپس به حجاز، به تصور
پيروزى بر ياران امام مهدى (عليه السلام ) و نهضت آن حضرت مى باشد قبل از ظهور آن
بزرگوار انجام مى پذيرد. بنابراين جنبش سفيانى در سه مرحله انجام مى شود، نخست :
مرحله تثبيت سلطه وى در شش ماهه اول . مرحله دوم : هجوم و پيكار او در عراق و حجاز،
مرحله سوم : بازگشت وى از توسعه طلبى در عراق و حجاز و دفاع در برابر تحرك سپاه
حضرت مهدى (عليه السلام )، جهت حفظ متصرفات باقيمانده اش از سرزمين شام و اسرائيل و
قدس .
قابل دقت است كه ، روايات مربوط به سفيانى جنگ هاى شش ماهه اول وى را به اختصار
ترسيم مى كند و اين درگيريها ابتدا جنگ هاى داخلى او با اءصهب و اءبقع و سپس با
نيروهاى اسلامى و غيراسلامى مخالف خود است تا اينكه استيلاى او برسرزمين شام كامل
مى گردد.
ولى با توجه به جنبش او، طبيعى است كه اين شش ماه ، سراسر پر از عمليات هاى متراكم
نظامى خواهد بود وى بگونه اى سلطه خود را تحكيم مى بخشد كه بتواند نيروهاى زيادى را
براى نبردهاى گسترده در نه ماه آينده تجهيز و گردآورى نمايد. و ممكن است سفيانى در
كنار جنگهاى شش ماهه اول خود، علاوه بر اءبقع و اءصهب با فرمانروايان اردن و لبنان
و ديگر نيروهاى مخالف درگيرى داشته باشد.
روايتى ، به شدت جنگ هاى سفيانى با ابقع و اصهب اشاره مى كند و همين جنگ ها موجب
نابودى شام مى گردد. از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((از نشانه هاى ظهور، فرو رفتن يك آبادى به نام جابيه از
روستاهاى شام و فرود آمدن تركان در جزيره و روميها در رمله است ، درگيريهاى زيادى
در اين هنگام در سراسر زمين رخ مى دهد تا اينكه شام ويران مى گردد
((و در روايتى آمده است ، نخستين سرزمينى كه ويران مى شود شام است
)) و علت ويران شدن آن اجتماع سه درفش (نيرو) در آنجاست ، نيروهاى اصهب ،
لشكر ابقع و لشكر سفيانى .))
(134)
اما خرابى دمشق با توجه به سخن اميرمؤ منان (عليه السلام ) كه فرمود:
((دمشق را قطعا تخريب خواهم كرد... اين عمل را مردى از خاندان من انجام مى
دهد)) ظاهرا همان ويرانى اى است كه در نبرد بزرگ آزادسازى
قدس كه توسط امام مهدى (عليه السلام ) با سفيانى ، يهوديان و رومى ها اتفاق مى
افتد.
اما سفيانى در نه ماهه پايانى حكومت خود، دست به نبردهاى بزرگى مى زند كه مهمترين
آنها با تركان (روسها؟) و هواداران آنها در قرقيسيا است ، سپس نبردهاى او در عراق
با ايرانيان زمينه سازان ظهور، و يمنى كه طبق برخى از روايات با آنان مى باشد.
و ممكن است سفيانى در مدينه منوره داراى نيروهايى باشد كه در كنار نيروهاى حكومت
حجاز، در برابر نبردى كه احتمالا توسط حضرت مهدى (عليه السلام ) براى آزادى مدينه
انجام مى پذيرد وارد پيكار شوند.
سفيانى پس از شكست در عراق و حجاز به شام و فلسطين باز مى گردد تا در بزرگترين
كارزار حضرت مهدى (عليه السلام ) يعنى نبرد بزرگ فتح قدس به مصاف بپردازد.
از وادى يابس (دره خشك ) تا دمشق
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
در اينكه سفيانى جنبش خود را از خارج دمشق از منطقه حوران يا درعا در مرز سوريه
اردن آغاز مى كند، روايات تقريبا همداستانند، البته روايات ، منطقه خروج وى را وادى
يابس و اءسود (دره خشك و سياه ) مى نامند.
از امير مؤ منان (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((پسر هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك ) خروج مى كند و او
مردى است چهارشانه ، با چهره اى ترسناك و سرى بزرگ كه در چهره اش اثر آبله پيداست
به قيافه اش كه بنگرى ، يك چشم بنظر مى رسد، نامش عثمان و نام پدرش عنسبه (عيينه )
و از فرزندان ابوسفيان است . تا اينكه به سرزمينى قرار و معين (آرام و داراى آبى
گوارا) مى رسد، آنگاه بر منبر آن جا قرار مى گيرد.))
(135)
البته زمين ذات قرار معين (داراى آرامش و آبى گوارا) كه در قرآن آمده است به دمشق
تفسير شده است .
در نسخه خطى ابن حماد از محمد بن جعفر بن على نقل شده است كه گفت :
((سفيانى از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان ، مردى است
با سرى درشت و چهره اى آبله گون ، در چشمش نقطه اى سفيد پيداست او از ناحيه اى از
شهر دمشق كه وادى يابس (دره خشك ) ناميده مى شود با هفت نفر كه يكى از آنها درفشى
پيچيده با خود دارد، خروج مى كند.))
(136)
و در صفحه 74 همين نسخه آمده است كه آغاز حركت سفيانى ((از
قريه اى در غرب شام به نام اءندرا همراه 7 نفر مى باشد)) و
در صفحه 79 از ارطاة بن منذر آمده است كه گفت :
((مردى بدسيما و ملعون از مندرون در شرق بيسان در حاليكه
برشترى سرخ سوار و تاجى برسر نهاده است ، خروج مى كند.))
ابن حماد، روايات متعددى از تابعين آورده است كه آنها را به پيامبر صلى الله عليه و
آله وسلم يا اهل بيت (عليه السلام ) نسبت نداده اند، اين روايات درباره سفيانى و
آغاز جنبش او مطالبى بيان كرده كه به افسانه بيشتر شباهت دارد... مثل اينكه
((او در عالم خواب ديده مى شود به او مى گويند برخيز و قيام
كن وى سه چوب نى در دست دارد به هر كس كه آنها رابزند مرگ او حتمى است .))
(137)
ولى صرف نظر از روايات مبالغه آميز و بيانگر امور غير عادى ، روايات ديگرى هست كه
از جنبش سريع و شديد سفيانى حكايت دارد و شدت يورش وى نزد راويان شيعه امرى شناخته
شده است ، بطوريكه يكى از راويان ، درباره اينكه شيعيان هنگام خروج سفيانى چه بايد
بكنند، از امام صادق (عليه السلام ) سؤ ال مى كند.
از حسين بن ابى العلاء حضرمى چنين روايت شده است كه گفت :
((از ابوعبدالله (امام صادق (عليه السلام ))
پرسيدم : وقتى سفيانى خروج كند ما شيعيان چه بكنيم ؟ حضرت فرمود: مردان چهره خود را
از او بپوشانند و به زن و فرزندان آسيبى نمى رسد و چون برپنج شهر، يعنى شهرهاى شام
مسلط شد، شما به سوى صاحب خود (حضرت مهدى (عليه السلام ))
كوچ كنيد.))
(138)
بنظر مى رسد كه سرسخت ترين سفيانى ابقع و هوادارانش مى باشند كه مراد از بنى مروان
در روايت ابن حماد نيز همين ها مى باشند آنجا كه مى گويد:
((او برمروانى چيره شده و او را بقتل مى رساند سپس بنى مروان
را سه ماه كشتار مى كند، آنگاه روى به اهل مشرق (ايرانيان ) مى آورد تا اين كه وارد
كوفه مى شود))
(139)
برخى روايات ، نشانگر اين معنى است كه شيعيان منطقه شام هنگام خروج سفيانى ، از
دشمنان عمده وى شمرده نمى شوند، بلكه طرفداران اءبقع و اءصهب هستند كه دشمنان شيعه
و سفيانى هر دو محسوب مى شوند، از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه
فرمود:
((سفيانى ، براى انتقام گرفتن از دشمنانتان به نفع شما كافى
است و او براى شما از نشانه هاست با آنكه ، آن فاسق اگر خروج مى كرد شما يكى دو ماه
بعد از خروج او مى مانديد و از ناحيه او به شما ضررى نمى رسيد تا آنكه جمعيت زيادى
را قبل از شما بقتل برساند. بعضى از ياران از آن حضرت پرسيدند: در آن وقت وظيفه ما
نسبت به زن و فرزندمان چيست ؟ امام فرمود: مردان شما خود را از او بپوشانند زيرا كه
هراس و شرارت او البته برشيعيان ماست ، اما زنان ان شاالله به آنها ضررى نمى رسد.
پرسيدند: مردان كجا بروند و از او به كجا بگريزند؟ امام فرمود: هر كس مى خواهد از
شر آنها بگريزد به مدينه يا مكه و يا شهر ديگر برود.. ولى شما بايد به مكه روى
آوريد كه آنجا محل اجتماع شماست . و اين فتنه نه ماه به مدت باردارى زن طول مى كشد
و بخواست خدا بيش از آن نخواهد شد.))
(140)
اين روايت حاكى از اين است كه هجوم سفيانى برشيعيان ، در شام ، در ماه رمضان پس از
خروج وى خواهد بود. همچنين روايات يادآور مى شوند كه سلطه او بر منطقه قدرتمندانه و
مطلق است بگونه اى كه برتمام مشكلات داخلى پيروز مى گردد.
((مردم شام از او اطاعت مى كنند. بجز دسته هايى از پويندگان
حق كه خداوند آنها را از شرّ خروج همراه وى حفظ مى كند))
(141)
برخى از راويان ، از اين روايت اينگونه مى فهمند كه شيعيان لبنان و سرزمين شام در
قلمرو حكومت سفيانى قرار نمى گيرند و از او اطاعت نخواهند كرد. البته اين امر امكان
پذير است و كمترين دليل بر آن ، جدا شدن گروههايى از اهل شام از گردن نهادن به
فرمان اوست . چه اينكه جمعيت هاى آگاه ، از شيعيان و غير شيعيان كه از مصونيت الهى
برخوردارند از مشاركت در جنبش سفيانى و عمليات نظامى وى در عراق و حجاز سرپيچى مى
كنند. و بعيد نيست كه آنها داراى وضع سياسى ويژه اى باشند كه با ديگر هموطنان عادى
در دولت سفيانى متفاوت باشد و آنها را تا اين اندازه مستقل ساخته باشد نظير لبنان
كنونى نسبت به سوريه .
به هر حال ، وقتى سفيانى از استيلاى خود بر منطقه آسوده خاطر مى شود، عمليات مهم
برون مرزى خود را آغاز مى كند، از جمله سپاه بزرگ خود را جهت رويارويى با ايرانيان
زمينه ساز، آماده مى كند.
((سفيانى تلاش و كوشش خود را صرفا متوجه عراق مى كند و سپاه
وى وارد قرقيسيا مى شود و در آنجا به كارزار مى پردازد.))
(142)
نبرد بزرگ قرقيسيا
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
در روايات مربوط به سفيانى ، جنگ قرقيسيا كه در مرزهاى سوريه عراق تركيه بوقوع مى
پيوندد حادثه اى خارج از روال طبيعى جنبش سفيانى و حوادث زمان ظهور بنظر مى رسد..
از اين رو هدف اصلى سفيانى از جنگ عراق سلطه يافتن برآن كشور و ايجاد مقاومت در
برابر نيروهاى ايرانى و زمينه سازان ظهور حضرت ، كه از مسير عراق به سوى سوريه و
قدس پيش مى روند خواهد بود. ولى در راه عراق در اثر حادثه عجيبى جنگ قرقيسيا رخ
مى دهد و آن حادثه پيدا شدن گنجى در مجراى فرات و يا نزديك مجراى رود فرات است .
بطوريكه عده اى از مردم براى دست يافتن به آن ، دست به تلاش مى زنند و آتش جنگ بين
آنها شعله ور مى شود و بيش از صدهزارتن از آنها كشته مى شوند و هيچيك به پيروزى
قطعى نمى رسند و به آن گنج دست نمى يابند. بلكه همگى از آن منصرف شده و به مسائل
ديگر مشغول مى شوند.
منطقه قرقيسيا بطورى كه در معجم البلدان آمده ، شهر كوچكى است در نزديكى مدخل نهر
خابور در رود فرات و امروز خرابه هاى آن نزديك شهر ((ديرزور))
سوريه قرار دارد و نزديك مرزهاى سوريه عراق است و به مرزهاى تركيه سوريه نيز نسبتا
نزديك مى باشد.
با وجود پيچيدگى و ابهام برخى از جوانب نبرد قرقيسيا، همچون انگيزه ايجاد آن و
طرفهاى درگير آن غير از سفيانى و پايان آن .. روايات ، وقوع آن را به صراحت و
قاطعيت بيان مى كند و با اوصاف بزرگى آن را وصف مى نمايد. مانند روايت ذيل كه از
امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((همانا خداوند، در قرقيسيا سفره پر از طعامى دارد كه سروش
آسمانى از آن خبر مى دهد و ندا مى كند اى پرندگان آسمان و اى درندگان زمين بشتابيد
براى سير شدن از گوشت تن ستمگران ))
(143)
اينكه صحنه نبرد قرقيسيا به خوان و سفره الهى توصيف شده از اين جهت است كه درگيرى
ستمگران با هم و ضعيف كردن نيروهاى يكديگر از تقديرات خداوند متعال است كه به شكست
آنها بدست حضرت مهدى (عليه السلام ) كمك مى كند. از اين رو سفيانى بعد از اين جنگ
وارد عراق مى شود در حاليكه بخشى از نيروهاى خود را از دست داده است ، ايرانيان
زمينه ساز، او را شكست مى دهند.. آنگاه حضرت مهدى (عليه السلام ) با تركان كه پس از
شكست سفيانيان در نبرد قرقيسيا طرف درگير در آن كار زار بوده اند. وارد نبرد مى
شود.
چنانكه روايت اشاره مى كند، عرضه نبرد، بيابان خشك و بى آب و گياه است و آنها اجساد
كشتگان خود را دفن نمى كنند و يا قادر به دفن آنها نيستند، از اين رو پرندگان آسمان
و درندگان زمينى از گوشت لاشه هاى آنها شكم خود را سير مى كنند و اينكه سربازان
كشته شده نيز ستمگرند زيرا كه آنها سربازان جباران و ستم پيشگان مى باشند. يا اينكه
در ميان آنها شمار زيادى از افسران و فرماندهان ستمكار از دو طرف وجود دارد.
از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:
((سپس سفيانى با ابقع روبرو مى شود و با يكديگر كارزار مى
كنند، سفيانى او و همراهانش و اءصهب را به قتل مى رساند. آنگاه هيچ تصميمى جز حمله
به عراق ندارد سپاه خود را به قرقيسيا رسانده و در آنجا وارد نبرد مى شود، در اين
درگيرى صدهزار ستمگر كشته مى شود... و سفيانى لشكرى به تعداد هفتاد هزار نفر را به
سوى كوفه گسيل مى دارد.))
(144)
برخى روايات ، تعداد كشتگان را يكصد و شصت هزار و بعضى بيش از آن ياد مى كنند، چه
بسا صد هزار تن از ستمگران باشند همانگونه كه اين روايت مى گويد و بقيه از سربازان
عادى و مزدوران و ساير مردم محروم باشند.
اما گنج مورد نزاع ، رواياتى چند در اين باره آمده است كه روشن ترين آنها در نسخه
خطى ابن حماد از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است كه فرمود:
((رود فرات ، از كوهى از طلا و نقره پرده برمى دارد و آن را
آشكار مى سازد بر سر آن جنگ و درگيرى بوجود مى آيد بگونه ايكه از هر نه تن هفت تن
كشته مى شوند. پس هرگاه شما آن را درك كرديد به آن نزديك نشويد.))
(145)
و نيز در همين نسخه آمده است :
((فتنه چهارم هيجده سال بطول مى انجامد، سپس در آنهنگام كه
بايد پايان مى پذيرد و تحقيقا نهر فرات از كوهى از طلا پرده برمى دارد و مردم براى
رسيدن به آن به جان يكديگر مى افتند و از هر نه تن هفت تن كشته مى شوند.))
مراد از فتنه چهارم در اين روايت ، اگر سلطه و استيلاى غرب و ديگر ملتها برمسلمانان
باشد، چنانكه روايات به آن تصريح مى كند، آن فتنه طولانى خواهد بود. و اينك حدود يك
قرن بر آن مى گذرد. و اگر منظور فتنه داخلى سرزمين شام باشد كه ناشى از فتنه چهارم
، يعنى فتنه فلسطين است ، كه در اين جهت ممكن است جنگ داخلى لبنان ، آغاز اين هيجده
سال باشد.
و احتمال دارد آن گنج ياد شده ، معادن طلا و نقره اى باشد كه در آنجا كشف خواهد شد
و مورد اختلاف بين سه دولت و حاميان آنها واقع مى گردد، يا اينكه آن گنج ، نفت و يا
معادن ديگر باشد.. من شنيده ام منطقه قرقيسيا از لحاظ نفت و ديگر معادن حتى
اورانيوم غنى مى باشد و عمليات حفارى و تحقيقات در آن ، در حال اجراء بوده و از
نتايج مثبتى برخوردار است .. منزه است خدايى كه مقدار و مالكيت هر چيز در دست اوست
.
اما طرف مقابل سفيانى در اين نبرد: از نظر اكثر روايات تركان هستند. ولى منظور از
تركان در اينجا چيست ؟ آنچه به نظر مى رسد و به طبيعت امور نزديك تر است اينكه آنها
سپاهيان ترك زبان هستند، چرا كه درگيرى و نزاع بر سر دارائى اى است كه نزديك مرزهاى
سوريه و تركيه وجود دارد اما طرف سوم كه در عراق است درگير اوضاع داخلى خود و وجود
دو دستگى در آن مى باشد، دسته اى طرفداران يمنى ها و ايرانيان زمينه ساز ظهور حضرت
گروهى هواداران سفيانى مى باشند. اما قرينه هاى زيادى وجود دارد كه اين احتمال كه
مراد از تركان در اينجا روسها باشد را تاءييد مى كند. بويژه رواياتى كه خاطرنشان مى
سازد آنها قبل از خروج سفيانى ، در جزيره ربيعه يا ديار بكر نزديك قرقيسيا فرود مى
آيند. و رواياتى كه مى گويد سفيانى با تركان به نبرد مى پردازد و سپس بدست حضرت
مهدى (عليه السلام ) ريشه كن مى شوند و نخستين لشكرى را كه آن حضرت براى جنگ با
تركان گسيل مى دارد آنها را شكست مى دهند و ظاهرا منظور از جزيره كه در روايات
متعدد ياد شده است و نيروهاى ترك زبان قبل از سفيانى در آنجا فرود مى آيند، همان
منطقه اى است كه به اين اسم ناميده شده و با توجه به مطلق بودن و اضافه نشدن آن به
اسم ديگر، جزيرة العرب و مانند آن نيست ، چنانكه مراد از فرود آمدن نيروهاى رومى در
رمله چنانكه از روايات استفاده مى شود، همان رمله فلسطين است .
آرى از روايات گذشته مربوط به گنج و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم
مسلمانان را از شركت در نزاع برسر آن گنج نهى فرمود و از عبارت ((مردم
براى رسيدن به آن به جان يكديگر مى افتند)) استفاده مى شود
كه طرفهاى درگير برسر گنج ، مسلمانان مى باشند ولى اين مطلب مانع از آن نيست كه
دولت تركيه طرف درگير نباشد و تركان روسى و يا هواداران تركان ، آن دولت را يارى
نكنند، چنانكه اين تعبير درباره آنان ، در روايات فرو آمدن نيروهاى آنان در جزيره
وارد شده است . اما روميان و مغربى ها كه در برخى از روايات آمده است ، از طرفهاى
درگير در جنگ قرقيسيا هستند اما آن نشانه ها اندك و ضعيف است . و ممكن است ورود
آنان براى كمك به سفيانى يا ديگران باشد.
اما نيروهاى اصلى و دشمنان سفيانى و هواداران و ياوران حضرت مهدى (عليه السلام )،
يمنى ها و ايرانيان هستند كه در نبرد قرقيسيا دخالت نمى كنند چرا كه آن جنگ ميان
دشمنان آنها برقرار است ولى انگيزه مهمتر با توجه به ظواهر روايات ، اشتغال آنان به
حوادث ظهور در حجاز و تلاش براى ارتباط و ايجاد وحدت نيروها با نيروى امام مهدى
(عليه السلام ) است كه آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مكه مى باشد. البته ممكن است علت
آن ، شعله ور شدن جنگ جهانى باشد كه احتمال بيشتر مى دهيم بخشى از آن در اين مرحله
بوقوع بپيوندد. (كه در اين باره سخن خواهيم گفت .)
ابن حماد از على (عليه السلام ) روايت مى كند كه حضرت فرمود:
((وقتى سواران سفيانى به سوى كوفه بحركت درآيند او گروهى را
در پى اهل خراسان مى فرستد در حاليكه اهل خراسان به طلب حضرت مهدى (عليه السلام )
بيرون مى آيند.))
(146)
|