عصر ظهور

علي كورانى

- ۴ -


وعده خداوند نسبت به تسلط و چيرگى بر يهوديان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
خداوند متعال در قران كريم ميفرمايد:
((پروردگار تو اعلام مى دارد ،كسانى را بر يهوديان چيره خواهد كرد كه تا روز قيامت ،آنان را مجازات و شكنجه خواهند نمود و خداست كه زود مجازات نموده و هم اوست آمرزگار و بخشنده ، و از جمله مجازات خداوند اين است كه آنان را پراكنده و گروه گروه در زمين قرار داده بعضى از آنان نيكوكار و برخى نابكارند و آنان را با خوبى و بدى آزمايش كرديم ، شايد توبه نموده و به راه حق و هدايت باز گردند.)) (42)
معنى اين دو آيه شريفه اين است كه : خداوند اعلان و مقدر فرموده كه بزودى كسى را بر يهوديان مسلط مى گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را مجازات و شكنجه دهد، او (خداى ) بسرعت مجازات نموده و هم اوست آمرزنده مهربان ، از جمله مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در روى زمين پراكنده و دسته دسته مى گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را به وسيله خوبى و بدى آزمايش مى كند شايد توبه نموده و هدايت گردند.
ما اجراى اين وعده الهى را در كيفر يهوديان ، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى و يوشع و داود و سليمان عليهم السلام مشاهده مى كنيم و خداوند اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيد كه آنان را شكنجه و مجازاتى دردناك نمودند.
گاهى عنوان مى شود: آرى ، پادشاهان مصر و بابل و يونان و فارس و روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى چشاندند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها ننموده ، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، كه با برخوردارى از آزادى و حقوق خود در قوانين اسلامى ، جزيه بپردازند.
اما پاسخ : اينكه آنها را بدترين عذاب چشانيدند، به اين معنى نيست كه پيوسته آنها را كشته و يا آواره و زندانى نمودند، آن چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اين گونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى ، سياسى ، تسليم آن حكومتى گرديدند كه خداوند بر آنان مسلط ساخت اگر چه مسلمانان در آزار و كيفر يهوديان ، از ديگران ملايم تر بودند، اما مصداق تسلط بر يهوديان ، و كيفر نمودن آنان مى باشند.
و گاهى نيز گفته مى شود: بلى تاريخ يهوديان تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى دهد ولى در عصر حاضر كه يك و يا حداقل نيم قرن برآنها سپرى گفته ، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده ، بلكه آنان بيش از نيم قرن است يعنى از سال 1936 م . بدترين شكنجه ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى دارند! اين قضيه را چگونه مى توان تحليل نمود؟
پاسخ اين است كه : اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان جدا به حساب مى آيد، زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است ؛ ((سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى را عطا كرده ، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار نموديم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند. )) بنابراين ، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم بدست مسلمانان فرا رسد.
در اين زمينه روايات زيادى از امامان عليهم السلام رسيده كه اين وعده الهى نيز بدست مسلمانان انجام مى پذيرد، در همين خصوص صاحب مجمع البيان ، در تفسير آيه ياد شده ، اتفاق نظر مفسران را بر اين معنى بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسرين ، امت پيامبر اسلام حضرت محمد (ص ) مى باشد، و همين معنى از امام باقر (ع ) نقل شده ، و على بن ابراهيم قمى ، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر (ع ) نقل نموده است .
وعده خداوند در فرونشنادن آتش جنگ يهوديان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
خداى متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:
((يهوديان گفتند دست خدا بسته است ، دست آنان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خداى دور شدند. بلكه دستهاى خدا گشوده است و هر گونه بخواهد انفاق مى كند))
((.... آنچه كه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده ، بر سركشى و كفر آنان مى افزايد و ميان آنان تا روز رستخيز، كينه و دشمنى انداختيم ، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست نمى دارد.)) (43)
اين وعده خداست ، به فرو نشاندن آتش جنگ هايى كه يهوديان برمى افروزند، خواه مستقيما خود آنان خوى جنگ افروزى داشته ، و يا اينكه ديگران را به اين عمل تحريك كنند و اين وعده الهى بدون استثناء خواهد بود، زيرا با لفظ ((كلما اوقدوا)) يعنى ((هر وقت آتش افروزى نماينده )) آمده است .
تاريخ گذشته و حال آنان گواهى مى دهد كه آنها همواره در پى آتش افروزى بسيارى از آشوب و جنگها بوده اند، اما خداوند متعال وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت با عنايت خويش تحقق بخشيده ، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه هايشان را خنثى كرده و آتش جنگ آنان را فرونشانده است . و شايد بزرگترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانها و جهانيان برافروخته اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن ، شرق و غرب را تحريك نموده ، و خودشان در فلسطين مستقيما، و در اكثر كشورهاى جهان بطور غيرمستقيم طرف درگير مى باشند، و چيزى نمانده كه وعده خداوند با فرونشاندن اين جنگ تحقق يابد و از آيه شريفه ياد شده چنين استفاده مى شود كه دشمنى و درگيريهاى داخلى آنها، خود يكى از راه هاى لطف خداوند، براى فرونشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود، به دليل ذكر جمله ((اطفاء النار)) بعد از طرح دشمنى و درگيريهاى داخلى در آيه شريفه ، گوئيا كه خاموش نمودن آتش افروزى آنان ، فرع بر ايجاد كينه در بين آنها مى باشد.
((و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروزند، خداوند آن را فرو مى نشاند.))
اين شمه اى از تاريخ آنان بود، و ما به تفسير آيه هايى كه وعده هاى سه گانه خدا درباره يهوديان را در بردارد، با اندكى شرح در كتاب ((الممهدون للمهدى )) (زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (ع ) پرداخته ايم .
امام برخى از روايات مربوط به نقش يهوديان در زمان ظهور، مربوط به گرد آمدن آنها در فلسطين قبل از جنگ نابود كننده آنها است كه تفسيرى براى اين آيه شريفه است :
((و بعد از او به بنى اسرائيل گفتيم زمين را ساكن شويد و زمانى كه روز قيامت فرا رسيد شما را آميخته با يكديگر مى آوريم .)) (44)
يعنى شما را از هر ناحيه اى و يا همگى شما را گرد آورديم ، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است . و از اين حديث شريف درباره آمدن آنان و كارزارشان در عكا استفاده مى شود، از پيامبر (ص ) روايت شده كه فرمود:
((آيا شنيده ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند آرى ، فرمود: قيامت به پا نمى شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به شهر يورش مى برند.)) (45)
و از امير مؤ منان (ع ) است كه فرمود:
((در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعا تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى رانم و با همين چوب اعراب را خواهم راند، راوى اين حديث (عبايه اسدى ) گويد: پرسيدم اى اميرمؤ منان ، شما به گونه اى خبر مى دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد؟ فرمود:اى عبايه ، به روشى غير روش ما صحبت كردى . مردى از تبار من (يعنى حضرت مهدى (ع ) اين كارها را انجام مى دهد. (46)
اين روايت دلالت دارد، كه يهوديان در بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا حضور مؤ ثر دارند و ما پيرامون نبرد حضرت مهدى (ع ) با سفيانى و يهوديان ، در بيان حوادث سرزمين شام ، و حوادث حركت ظهور، سخن خواهيم گفت .
و از جمله روايات ، حديث كشف معبد توسط آنهاست ، و جمله ((كشف هيكل )) (معبد) در شمار نشانه هاى ظهور آمده ، كه ظاهرا معبد حضرت سليمان (ع ) كشف خواهد شد، از اميرمؤ منان (ع ) نقل شده كه فرمودند:
((ظهور آن حضرت نشانه ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه ، تعطيل مساجد به مدت چهل شب ، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن پرچمهائى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام ) كشنده و كشته شده هر دو در آتش اند.)) (47)
ولى احتمال دارد كه كشف معبد از ناحيه زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (ع ) اندكى قبل از ظهور وى ، صورت پذيرد، زيرا روايت خاطرنشان نمى كند كه چه كسى آن را كشف مى نمايد همچنانكه ممكن است آن معبد، آثارى تاريخى و غير از معبد حضرت سليمان و يا در محل ديگرى غير از قدس ‍ باشد، چون عبارت و جمله ((كشف معبد)) بطور مطلق ياد شده است .
بخش هاى اول اين روايت نشان گر حالت جنگ در كوفه است كه در روايات ، از آن به عراق ياد شده ، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محاصره و سنگ باران آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و زواياى خيابانهاى آن شهر مى باشد، اما پرچم هاى گوناگون در اطراف مسجدالحرام ، اشاره به درگيرى و كشمكش قبيله ها با حكومت مركزى حجاز است كه اندكى پيش از ظهور حضرت مهدى (ع ) پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فروانى وارد شده است .
دسته ديگرى از احاديث ، رواياتى است كه افرادى را كه خداوند بعد از فساد آفرينى و برترى طلبى يهوديان برآنان مسلط مى گرداند، مشخص و معين مى كند، كه پاره اى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت ، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است ، مانند روايت ((درفش هاى سياه )) كه به طور تواتر اجمالى وارد شده و غير آن .
((درفش هايى سياه ، از خراسان خارج مى شود كه هيچ چيز قادر بر باز گرداندن آنها نيست ، تا آنكه سرانجام در قدس برافراشته مى شود.))
و روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غار انطاكيه و كوهى در شام و در فلسطين و درياچه طبريه ، توسط حضرت مهدى (ع ) و استدلال آن حضرت بر يهوديان ، بوسيله تورات نيز از جمله همين روايات است .
از پيامبر اسلام (ص ) روايت شده كه فرمود:
((تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى شود بيرون مى آورد.)) (48)
و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند:
(((صندوق مقدس ) را از غارى در انطاكيه و بخش هاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن كتاب با يهوديان به استدلال مى پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى آورند.)) (49)
هم چنين پيامبر (ص ) فرمود:
((صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وى آشكار مى شود و آن را آورده و در پيشگاه او در بيت المقدس قرار مى دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى نمايند، به جز اندكى بقيه آنان ايمان مى آورند.)) (50)
و تابوت سكينه ، (صندوق مقدس ) همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است :
((پيامبرشان گفت : دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه تابوتى به سوى شما مى آيد، كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را كه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته اند، و آن تابوت بوسيله فرشتگان حمل مى شود، به راستى در آن معجزه و دليل براى شماست چنانكه مؤ من باشيد.)) (51)
در تفسير آيه فوق آمده است كه اين صندوق مقدس كه در آن ميراث پيامبران عليهم السلام وجود دارد، دليل و نشانه اى است براى بنى اسرائيل مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروائى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوت (ع ) قرار مى دهند، سپس طالوت (ع ) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى كند، و بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان به علت اينكه از او فرمان بردارى ننموده و ديگرى را اطاعت مى كنند آن صندوق را از دست مى دهند.
و مراد از جمله ((فيسلم كثير منهم )) (بسيارى از آنان ايمان مى آوردند) و يا ((اسلمت الا قليلا منهم )) (به جز اندكى از آنان بقيه ايمان آوردند) ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى بينند و يا كسانى كه حضرت مهدى (ع ) بوسيله تورات با آنان استدلال مى نمايد و يا افرادى كه آن حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين و شكست آنان در آن جا باقى مى گذارد.
در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر يهودى به وى ايمان مى آورند كه اين رقم نسبت به كل جمعيت آنان اندك است .
ديگر روايات مربوط به نبردهاى زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (ع ) با يهود و راجع به بيرون راندن آنان توسط آن حضرت از جزيره العرب است ، مانند روايتى كه گذشت ، و اين عمل امكان پذير نيست مگر با پيروزى بر آنها و بيرون راندن آنان از فلسطين ، همچنين روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى (ع ) است كه طرف درگير در اين نبرد مستقيما سفيانى و پشتيبانان يهودى وى و روميان هستند و خط درگيرى در اين جنگ از انطاكيه تا عكا، يعنى در طول ساحل سوريه لبنان فلسطين كشيده شده و سپس به طبرستان و دمشق و قدس ادامه مى يابد. شكست بزرگ و وعده داده شده آنان در آنجا تحقق مى يابد بگونه اى كه سنگ و درخت بر مى آورد كه اى مسلمانان ! اين شخص كه در پناه من است يهودى مى باشد او را هلاك نما و اين مطلب در حوادث حركت ظهور حضرت مهدى (ع ) ارواحنا فداه خواهد آمد.
در زمره احاديث گذشته ، روايات نبرد مرج عكا است كه جزئى از جنگ بزرگ پيشين است ، اما احتمال بيشتر اين است كه آن ، جزئى از دومين نبرد حضرت مهدى (ع ) با غربيها و پشتيبانان يهودى آنهاست ، كه پس از گذشت دو سه سال از آزادى فلسطين و شكست يهوديان و غربى ها به وقوع مى پيوندد. به گفته روايات ، حضرت مهدى (ع ) پس از آن ، پيمان صلح و عدم تجاوزى را به مدت 7 سال با روميان منعقد مى سازد.
به نظر مى رسد حضرت عيسى (ع ) ميانجى و واسطه آن پيمان نامه باشد، اما آنان پس از دو سال پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد لشكر كه هر يك متشكل از 12 هزار تن مى باشد، به كارزار بر مى خيزند و اين بزرگترين نبردى خواهد بود كه تعداد بسيارى از دشمنان خدا در آن كشته خواهند شد.
تا جائى كه اين نبرد را به حماسه بزرگ و سفره مرج عكا توصيف مى كنند، يعنى سفره اى كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از گوشت بدن ستمگران استفاده مى كنند.
از امام صادق (ع ) نقل شده كه فرمود:
((شهر رم را با تكبير 70 هزار مسلمان مى گشايد در حالى كه شاهد حماسه بزرگ و خوان گسترده خدا در مرج عكا خواهند بود كه ستم و ستم گران را نابود خواهند كرد.)) (52)
از جمله روايتها، احاديث مربوط به موقعيت نظامى شهر عكا در زمان حضرت مهدى (ع ) است كه آن حضرت آنجا را پايگاه دريائى براى فتح اروپا قرار خواهد داد.
در روايات آمده است كه :
((آن حضرت تعداد چهار صد كشتى را در ساحل عكا تدارك ديده و با ياران خويش به سرزمين روميان روى آورده و آنجا را فتح مى نمايد.)) (53)
و به زودى در ضمن بيان پيشامدهاى نهضت ظهور حضرت مهدى (ع )، پيرامون آن سخن خواهيم گفت .
خلاصه تاريخ يهوديان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اين مختصر، وضع سياست كلى يهوديان را از دوران حضرت موسى (ع ) تا زمان پيامبر گرامى ما حضرت محمد (ص ) شامل مى شود و ما آن را بر اساس كتاب ((قاموس كتاب مقدس )) از انتشارات ((جامعه كليساهاى خاور نزديك )) و كتاب ((تاريخ يهود از كتب آنان )) تاءليف مرحوم محمد عزت در وزه ، آورده ايم .
تاريخ يهوديان در اين مدت به ده دوره تقسيم مى شود:
1 دوره حضرت موسى و يوشع عليهاالسلام 1270 ق .م 1130 ق .م
2 دوره داوران 1130 ق .م 1025 ق .م
3 دوره حضرت داود و سليمان عليهاالسلام 1025 ق .م 931 ق .م
4 دوره تجزيه و كشمكش هاى داخلى 931 ق .م 859 ق .م
5 دوران تسلط آشوريان 859 ق .م 611 ق .م
6 دوران سلطه بابليها 597 ق .م 539 ق .م
7 دوران سلطه ايرانيان 539 ق .م 331 ق .م
8 دوران سلطه يونانيها 331 ق .م 64 ق .م
9 دوران تسلط روميان 64 ق .م 638 م .
10 دوران تسلط اسلام 638 م . 1925 م .
دوران حضرت موسى و يوشع عليهاالسلام
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
موسى عليه السلام پيامبر خدا، يك صد و بيست سال زندگى كرد، قريب به سى سال از اوان عمر شريف خود را در كاخ فرعون مصر، و نزديك به ده سال نزد شعيب پيامبر عليه السلام در ((قادش برنيع )) واقع در انتهاى سينا از سمت فلسطين نزديك دره ((عربه )) سپرى كرد.
تورات موجود، در كتاب خروج باب 12:37 و كتاب عدد، باب 33:36 تعداد اسرائيليانى را كه همراه موسى عليه السلام خارج شدند، به جز فرزندانشان ششصد هزار پياده از مردان ، ياد مى كند.
برخى از پژوهشگران غربى تعداد آنان را شش هزار نفر تخمين مى زنند.
و مورخين ، احتمال بيشتر مى دهند كه خارج شدن از مصر در اوائل قرن سيزدهم قبل از ميلاد، يعنى حدود 1230 ق .م در زمان فرعون ((منفتاح )) رخ داده است .
حضرت موسى عليه السلام در كوه نزديك ((قادش )) در گذشت و وصى او يوشع ين نون عليه السلام وى را در آنجا دفن كرد و قبرش را پنهان ساخت ، موسى عليه السلام انواع اذيت و آزار را از بنى اسرائيل در زمان حيات و پس از مرگش تحمل نمود. تورات آنها، درباره او و هارون عليهماالسلام مى گويد: ((خدا، موسى را گفت : در اين كوه بمير همان گونه كه برادرت هارون در كوه هور جان داد. چون شما دو تن به من خيانت ورزيديد، چونكه مرا در محل آب سرزمين قادش در زمين سينا تقديس ‍ نكرديد. پس به راستى تو زمين را از مقابل آن مى نگرى اما تو بدآنجا، به سرزمينى كه من به بنى اسرائيل اعطاء كرده ام داخل نمى شوى .)) (54)
و مى گويد: ((يوشع بن نون به آنجا وارد خواهد شد.)) (55)
رهبرى بنى اسرائيل را پس از موسى عليه السلام وصى او يوشع پيامبر بر عهده گرفته و آنها را به كرانه غربى رود اردن كوچ داد و از شهر ((اريحا)) آغاز نمود، كه به اضافه آن شهر 31 ((مملكت )) كوچك را كه هر يك از آنها عبارت از شهر يا شهركى بوده داراى روستاهاى كشاورزى فتح نمود كه ساكنين آنجا بت پرستان كنعانى بوده اند.
آن گاه ، آن منطقه را ميان فرزندان يعقوب كه نسبت به يكديگر حسادت مى ورزيدند. تقسيم نمود و باب هاى 15 تا 19 از كتاب يوشع ، شهرها و شهركهاى منطقه را كه طبق برآورد خود 216 پارچه مى باشد، نام مى برد.
يوشع عليه السلام قريب سال 1130 ق .م نزديك يك صد و ده سالگى بدرود حيات گفت .
روى كار آمدن داوران ، دوره پريشانى و سلطه فرمانروايان محلى بر آنان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
رهبرى اسرائيليان پس از يوشع عليه السلام به داوران منتقل شد و پانزده تن از آنان به فرمانروائى رسيدند، دوران اينان داراى دو ويژگى است كه مى توانيم آن دو را پيوسته با بنى اسرائيل مشاهده نمائيم .
يكى انحراف آنان از خط پيامبران عليهاالسلام و ديگرى مسلط گردانيدن خداوند كسانى را كه عذاب دردناكى را به آنان بچشانند، كه در قرآن از آن ياد شده است .
كتاب داوران در باب سوم و پنجم از انحراف بنى اسرائيل بعد از يوشع عليه السلام چنين سخن به ميان آورده است : ((در ميان كنعانيان و حيثى ها و اموريها و فرزيها و حيوى ها و يبوسيان ، ساكن شده و دختران آنان را همسران خود قرار داده و دختران خود را به پسران آنها داده و خدايان آنها را پرستيدند.))
و در باب 3:8 مى گويد: نخستين كسى كه بر آنها سلطه يافت و آنها را به مدت هشت سال تحت فرمان خود در آورد(رشتعام ) فرمانرواى آرام النهرين بود.
((آن گاه بنى عمون و عمالقه بر آنها هجوم برده و بر شهر اريحا استيلاء يافتند)) (56)
((سپس يابين فرمانرواى كنعان به مدت 10 سال در حاصور بر آنان تسلط يافت )) (57)
((بعد از آن بنى عمون و فلسطينيان 18 سال آنان را به بردگى خود در آوردند.))(58) ((و پس از آن فلسطينى ها آنها را كيفر نموده و مدت چهل سال بر آنان مسلط گشتند.)) (59)
و فرمانروائى داوران پس از يوشع عليه السلام تا زمان صموئيل پيامبر عليه السلام ادامه يافت ، همان پيامبرى كه خداوند متعال در قرآن وى را چنين ياد نموده است :
((آيا نديدى آن گروه بنى اسرائيل را كه پس از وفات موسى از پيامبر خود درخواست كردند كه فرمانروائى براى ما برانگيز تا (بسركردگى او) در راه خدا جهاد كنيم پيامبرشان گفت : ((آيا اگر جهاد بر شما فرض ‍ شود نافرمانى مى كنيد؟ گفتند: چگونه مى شود كه ما در راه خدا مبارزه نكنيم در حالى كه ما و فرزندانمان را از ديارمان بيرون رانده اند. پس چون جهاد بر آنان مقرر گرديد بجز اندكى همه روى گردانيدند و خداوند از كردار ظالمان آگاه است .)) (60)
تاريخ نويسان اين دوره را حدود يك قرن از 1130 ق .م تا دوران طالوت و داود عليه السلام 1025 ق .م مى دانند، در حالى كه از كتاب داوران در تورات مدت اين زمان بيش از اين استفاده مى شود.
دوره داود و سليمان عليهاالسلام
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
دوران طالوت (شاول ) را بخشى از دوران داود و سليمان عليه السلام قرار داديم ، زيرا او گرچه پيامبر نبود اما فرمانروائى بود در خط انبياء، مورخين مدت فرمانروائى وى را پانزده سال از سال 1025 تا 1010 قبل از ميلاد ذكر نموده اند. و پس از او داود و سليمان عليه السلام از سال 1010 ق .م تا 931 ق .م يعنى سال وفات حضرت سليمان فرمانروائى كردند.
به طورى كه ملاحظه مى شود مؤ لفان تورات موجود نسبت به موسى و داود و سليمان عليهم السلام ستم و افتراء بسيار روا داشته و تهمتهاى بزرگ اخلاقى ، سياسى و عقيدتى بر آنان بسته اند.
و بيشتر تاريخ نويسان غربى مسيحى ، نه تنها از آنان پيروى نموده بلكه مطالبى را برگفته هاى آنان افزوده اند. آنگاه طرفداران فرهنگ غرب كه نام مسلمانى بر خود نهاده اند نيز از اين دسته تبعيت نموده اند. درود و سلام خدا بر تمام پيام آوران او و ما به پيشگاه خداوند از كسانى كه نسبت به آن بزرگواران كفر ورزيده و بهتان مى زنند بيزارى مى جوئيم .
داود عليه السلام اسرائيليان را از ورطه بت پرستى و از سلطه بت پرستان نجات بخشيد و نفوذ دولت الهى وى به مناطق مجاور كشيده شد و با ملتهايى كه تحت فرمانروائى او در آمده بودند با حسن سلوك رفتار نمود، بگونه اى كه خداوند متعال در كتاب خود و از زبان پيامبرش حضرت محمد (ص ) وصف نموده ، داود عليه السلام خواست در محل عبادت جدش ‍ حضرت ابراهيم عليه السلام در قدس بر بالاى كوه ((مريا)) مسجدى بنا كند اما آنجا خرمنگاه يكى از ساكنان قدس از يبوسها به نام ((ارونا)) بود كه داود عليه السلام آن قطعه زمين را به پنجاه شاقل نقره از آن مرد خريد و طبق گفته تورات موجود: ((در آنجا مسجدى ساخته و در آن اقامه نماز كرد و در قسمتى از آن براى خداوند قربانى مى كردند.)) (61)
حضرت سليمان وارث سلطنت و فرمانروائى پدر بزرگوارش داود عليه السلام گرديد و دولت او به همان پايه رسيد كه خداوند در قرآن و سنت رسول خود (ص ) ياد نموده است كه وى مسجد پدرش داود و جد اعلاى خود ابراهيم را بنائى نو و با شكوه ساخته و به نام معبد سليمان عليه السلام معروف گشت !
دوره فرمانروايى حضرت سليمان عليه السلام دروه اى استثنائى در تاريخ انبياء عليهم السلام است كه خداوند نمونه اى از امكانات شگفت آور و متنوع را در آن آشكار ساخت ، كه اگر ملتها موجوديت سياسى خويش را به رهبرى پيامبران خدا و جانشينان آنان به پا نموده و آن امكانات را در سركشى و طغيان عليه برخى از خودشان بكار نمى گرفتند، خداوند اين نعمتها را به آنان نيز ارزانى مى داشت ، خداوند در قرآن مى فرمايد:
((اگر خداوند روزى را براى مردم فراوان قرار داده بود، آنها در زمين ستم مى نمودند، اما خداوند به مقدارى كه خواهد، فرو مى فرستد، و او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست )) (62)
حضرت سليمان عليه السلام در حالى كه بر تخت خود نشسته بود جان به جان آفرين تسليم نمود، كه مورخين وفات وى را به سال 931 ق .م ياد آور شده اند.
به مجرد وفات آن حضرت انحراف در بنى اسرائيل و تجزيه در دولت آنها پايدار گشت و خداوند كسى را بر آنان مسلط ساخت كه آنان را عذابى دردناك بچشاند.
تورات فعلى بعد از آنكه در كتاب اول فرمانروايان ، بر سليمان عليه السلام افتراء مى بندد كه او دست از بندگى خدا برداشته و به پرستش بتها پرداخت ، مى گويد: ((و به سليمان گفت : علت اين كار نزد توست و تو پيمان و واجبات مرا كه به تو سفارش نمودم پاس نداشتى من نيز كشور را از دست تو گرفته و جزء جزء مى گردانم .)) (63)
دوران تجزيه و نزاع و كشمكش داخلى
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
كار آنها بدآنجا رسيد كه عليه يكديگر، از نيروهاى بت پرست باقى مانده پيرامون خود و از فراعنه مصر و آشور و بابل كمك خواستند.
يهوديان پس از در گذشت حضرت سليمان عليه السلام در شكيم (نابلس ) گرد آمده و اكثريت آنها با ((يربعام بن نباط)) كه از دشمنان حضرت سليمان در زمان حياتش بود و از دست آن حضرت به آغوش فرعون مصر گريخت ، بيعت نموده و با بازگشت وى يهوديان به او خوش آمد گفته و او در ساحل غربى رود اردن دولتى به نام اسرائيل تاءسيس كرد و پايخت آن را شكيم يا سامره قرار داد. و تعداد اندكى از آنان با ((رحبعام )) پسر حضرت سليمان بيعت نموده و پايتخت خود را قدس قرار دادند و اين دولت به نام يهودا معروف گرديد.
اما آصف بن برخيا وصى حضرت سليمان كه خداوند كه خداوند او را در قرآن با اين جمله ((عنده علم من الكتاب )) (نزد او دانشى از كتاب بود) وصف نموده ، از بنى اسرائيل جز نسبت دروغ به وى دادن چيز ديگرى بهره نبرد.
تورات مى گويد:
((كفر و بت پرستى در ميان پيروان ((يربعام )) امر آشكارى بود و او دو گوساله از طلا ساخته يكى از آنها را در قدس و ديگرى را در ((دان )) قرار داد و در كنار هر يك قربانگاهى قرار داد و به آنها گفت : اين خدايان شماست كه از مصر شما را به سوى (شكيم ) روانه ساخت ، بنابراين در پيشگاه آنها قربانى كنيد و به طرف اورشليم نرويد، و ملت خواسته او را پذيرفت )) (64)
در كنار پرستش گوساله ، يربعام آنان را به پرستش ديگر خدايانى از جمله ((عشتروت )) خداى صيدونيها و ((كموش )) خداى موآبى ها و ((مكلوم )) خداى عمونى ها، فرمان داد. (65)
طبق گفته كتاب خبرهاى فرمانروايان نخستين ، بعد از سه سال كشور يهودا به همين سرنوشت گرفتار شده و به پرستش بتان پرداختند. (66)
((شيشق )) فرعون مصر اين فرصت را غنيمت شمرده و در سال 926 ق . م به منظور پشتيبانى از يربعام و پايان دادن به دولت يهودا، ((رحبعام پسر حضرت سليمان )) و طرف داران وى ، طى هجومى قدس را اشغال نمود ((و خزينه هاى خانه خدا و مقر فرمانروا و حتى سپرهاى زرينى را كه حضرت سليمان عليه السلام ساخته بود با خود برد.)) (67)
بنظر مى رسد شرائط فرعون مصر او را يارى نكرد تا سلطه مستمر خود يا هم پيمانش يربعام را تحميل كند.
بنابراين پس از عقب نشينى ((شيشق )) اين كشور كوچك اندكى از موجوديت خود را باز يافت . و اين نبردها با يربعام همچنان ادامه داشت ، چنانكه آرامى ها از ضعف دو دولت استفاده نموده و با هجوم به كشور يهودا پس از به اسارت در آوردن سران آنها، آنان را به سوى پايتخت خود دمشق آورده و براى آنان جزيه مقرر داشتند، و اين ماجرا در زمان فرمانروايى آرامى بن هود (سال 879 843 ق .م ) انجام پذيرفت . (68)
آنگاه در زمان پادشاهى ((آخاب بن عومرى )) در سالهاى 874 ق .م - 853 ق .م جزيه و حمايت را بر كشور يربعام مقرر نمودند.
همچنين تورات ، نبرد فلسطينيها با اعراب در نار ((كوشسيين )) با كشور يهودا را در زمان فرمانروائى ((يهورام )) يادآور مى شود كه ، آنان قدس را اشغال نموده و بر اموال موجود در قصر فرمانروا استيلاء يافته و زنان و فرزندان وى را به اسارت در آورند. (69)
و نيز مى گويد: لشكر آرامى در بيت المقدس به نبرد پرداخته و تمام سران آنجا را هلاك كرد و تمام گنجينه ها را بر گرفته و به حزائيل پادشاه آرامى ها تقديم نمود. (70)
هم چنين يوآش فرمانرواى اسرائيل بر كشور يهودا يورش آورده و حصار شهر را ويران ساخت و تمام زر و سيم و ظروف موجود در خانه خدا و خزينه هاى سلطان را به يغما برد. (71)
اين حالت كشمكش ميان آنان و تسلط كشورهاى مجاور بر آنان تا زمان اشغال گرى آشوريان ، ادامه داشت .

next page

back page