عصر ظهور
علي كورانى
- ۳ -
روميان و نقش آنان در زمان ظهور
منظور از روم در روايات مربوط به آخر الزمان و ظهور حضرت مهدى (ع )، ملل اروپائى و
قرنهاى اخير، گسترش آنان در امريكا مى باشد، كه فرزندان روم و وارثان امپراطورى
تاريخى روميان هستند.
گاهى گفته مى شود: روميانى كه خداوند متعال سوره اى درباره آنان نازل فرموده و
پيامبر (ص ) و مسلمانان بعدها با آنان پيكار نمودند ، غير از اينان هستند. زيرا
آنان بيزانس ها بودند كه پايتخت آنان ابتدا شهر ((رم
)) در ايتاليا و سپس شهر قسطنطنيه گرديد تا اينكه مسلمانان حدود 500 سال پيش
آن را فتح نموده و ((اسلامبول ))
ناميدند و مردم آن را استانبول تلفظ نمودند.
پاسخ : صحيح است كه روميان هنگام نزول سوره مباركه روم و صدور روايات درباره آنان
كه از طرفداران امپراطورى روم يا بيزانس (معروف ) بودند. امام غربى هاى امروز
افرادى غير آنها نيستند ، بلكه ادامه سياست و تمدن آنها به حساب آمد و بخشى از آنان
شمرده مى شوند.. و ملتهاى فرانسه و بريتانيا و آلمان و غير آن ، از لحاظ فرهنگ و
سياست و دين ، اركان حقيقى امپراطورى روم مى باشند. و اين كه آنها در آن زمان مناطق
تحت نفوذ روم و (مستعمرات آن ) ناميده مى شدند، اين حقيقت را نفى نمى كند.
بلكه سرداران بيزانس رومى خود به مدت 2 هزار سال پايتخت شان رم و قسطنطنيه بود در
حالى كه همه آنان از نژاد ايتاليائى و ريشه واحدى نبودند، بلكه از ريشه و نژادهاى
متعدد اروپائى بودند و بعد از آنكه يونان جزئى از امپراطورى روم گرديد، گاهى در
ميان آنان يونانيان نيز بچشم مى خوردند .
و شايد به همين دليل باشد كه وقتى امپراطورى تقليدى روم به ضعف گرائيد و در
قسطنطنيه و پيرامون آن محدود گرديد و در محاصره دريائى از ملتهاى مسلمان قرار گرفت
، اروپائيان به ادعاى ميراث خوارى به پا خاسته ، وعده اى از سران كشور آلمان و غير
آن را، قيصر (سزار) ناميدند.
اين نوع تغيير و تحول در امپراطورى ها و دولتها امرى طبيعى است ، چرا كه حكومت از
كشورى به كشور ديگر و از ملتى به ملت ديگر انتقال مى يابد، و اين با باقى ماندن نام
و خصوصيتهاى اصلى آن منافات ندارد.
بنابراين ، روايات شريفه اى كه از آينده روميان يا به تعبير عرب ها
((بنى اصفر))( زرد پوستان ) خبر مى دهد، مرادشان فقط
روميان بيزانس ايتاليائى ، منهاىملل و قبيله هاى فرنگى و ساير قبايل وابسته به
آنها نيست .
به همين دليل مسلمانان در كتابهاى تاريخى خود از آنها به روميان و گاهى فرنگيها
تعبير مى كنند امام در عين حال به همه آنها رومى گفته ، و آن را به صورت
((اءروام ))
جمع مى بندند.
علاوه بر آن ، آنچه از سوره مباركه روم ، آيات 31 و 32 و سوره كهف آيه هاى 12 و 21
و غير آن درباره شرك آنان نسبت به خداوند متعال و احزاب و پيروان آنها استفاده مى
شود اين است كه مراد از آنان ملتها و احزاب مدعى پيروى از حضرت مسيح عليه السلام مى
باشند. و روشن است كه رهبرى ملتهاى مسيحى به دست روميان ايتاليائى و قسطنطنيه بوده
سپس غربيها از آنان به ارث برده اند.
نام روم در بسيارى از روايات زمان ظهور آمده از جمله روايات مربوط به فتنه و آشوب و
تسلط آنان بر مسلمانان ، كه قبلا گذشت .
و روايات ديگرى درباره حركت ناوگانهاى جنگى آنها به سواحل سرزمين هاى عربى ، اندكى
پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام ، وجود دارد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
((وقتى كه در سرزمين شام بلوايى را مشاهده نمودى ، پس مرگ
است و مردن ، تا آنكه غربيان به تحرك آمده و روانه سرزمينهاى عربى گردند. كه حوادثى
بين آنان رخ خواهد داد.))
(20)
و فتنه و آشوب شام در روايات مربوط به زمان ظهور به مرحله كشمكشهائى كه در سرزمين
شام بعد از آشوب و استيلاى اجانب بر امت اسلامى واقع مى شود اطلاق مى گردد.. به اين
معنى كه ((بنى اصفر))
((غربيها)) خود را ناگزير از دخالت مستقيم نظامى مى
بينند، بعد از آن كه به واسطه پايدارى مردم آن سامان و امواج سياسى موجود و درگير
آن ، از تسلط بر منطقه پيرامون فلسطين ناتوان گشته و دخالت نظامى آنها در آينده با
مقاومت مسلمانان كشورهاى عربى مواجه خواهد شد.
از امير مؤ منان عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((در ماه رمضان به هنگام صبح از ناحيه مشرق ندا دهنده اى
بانگ برمى آورد كه : اى اهل ايمان گردهم آييد و از ناحيه مغرب پس از ناپديد شدن شفق
، ندا كننده اى ندا سر دهد: اى اهل باطل گرد هم جمع شويد... و روميان به ساحل دريا
نزديك غار اصحاب كهف روى آورده و خداوند آن جوانان را با سگ شان از غارشان برمى
انگيزد، در بين آنان دو مرد بنام مليخا، و خملاها بوده كه اين دو تسليم اوامر حضرت
قائم عليه السلام خواهند بود.))
(21)
و شايد اين جنبش نظامى ادامه حركت گذشته و يا همان حركت باشد، و روايت گوياى اين
است كه آن جريان نزديك حركت ظهور آن حضرت خواهد بود كه چرا كه حوادث ، پى در پى و
به دنبال نداى آسمانى در ماه رمضان بوجود آمده و تا محرم ادامه مى يابد، و ظهور آن
بزرگوار در شب دهم و روز دهم ماه محرم به وقوع مى پيوندد.
از برخى روايات چنين استفاده مى شود كه نيروهاى غربى آهنگ سرزمين شام كرده و در عكا
و صور، و طبق اين روايت نزديك غار اصحاب كهف ، يعنى در انطاكيه از ناحيه ساحل سوريه
تركيه ، فرود مى آيند.
درباره جوانان اصحاب كهف رواياتى وارد شده كه خداوند متعال آنان را در آخرالزمان
ظاهر مى نمايد تا براى مردم علامت و نشانه اى بوده ، و از ياران حضرت مهدى عليه
السلام باشند و ما آن را در بحث پيرامون ، ياران آن حضرت ياد خواهيم كرد. فلسفه
ظاهر شدن آنان به هنگام فرود آمدن نيروهاى غربى در آن برهه حساس ، اين است كه معجزه
اى خصوصا براى مسيحيان باشند، زيرا طبق نقل روايات ياران حضرت مهدى عليه السلام
نسخه هاى اصلى تورات و انجيل را از غار انطاكيه بيرون آورده و به وسيله آن با رومى
ها و يهوديان به بحث و گفتگو مى پردازند، احتمال دارد اين غار، همان غار معروف
اصحاب كهف و يا غار ديگرى باشد.
به نقل از جابر جعفى ، امام باقر عليه السلام كه فرمودند:
((شورشيان روم بزودى روى آورده و در رمله فرود مى آيند، اى
جابر: در آن سال ، در سراسر زمين از ناحيه غرب اختلاف فراوان وجود دارد.))
(22)
البته ممكن است اين شورشگران ، مزدوران غربى ، داوطلبان نبرد با يهود باشند كه به
همين منظور در رمله فلسطين فرود مى آيند، و ظاهرا مراد از اختلاف مذكور در روايت از
ناحيه مغرب زمين و يا غرب ، همان غرب سرزمينهاى اسلامى باشد، چرا كه بعد از آن بيان
مى كند كه اولين حادثه اى كه به شام يم رسد خراب شدن آن است و احتمالا خرابى آنجا
به سبب غربى ها باشد.
و آنچه را كه در اين زمينه قابل توجه است ، مطالبى است كه از اهل بيت عليهم السلام
، در تفسير اوائل سوره مباركه روم وارد شده است .
((سوگند به اين حروف (الف ، لام ، ميم ) روميان غالب
گرديدند، در نزديك ترين سرزمين و اينان بعد از مغلوب شدن به زودى غالب مى گردند، در
اندك سالى اءمر از آن خداوند است از پيش و آينده و آن روز ايمان آورندگان به يارى
خدا چنين شاد مى گردند هم اوست كه هر كسى را كه خواهد يارى فرمايد، و اوست غالب و
مهربان ))
(23)
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه آن حضرت ((يارى
خداوند را نسبت به مؤ منين ))
در آيه شريفه ، به ظهور حضرت مهدى عليه السلام تفسير نموده اند، و گويا خداوند آن
حضرت را بر روميان پيروز مى گرداند.(24)
از جمله روايات ديگر در اين زمينه ، روايات مربوط به فرود آمدن حضرت عيسى عليه
السلام و دعوت نمودن آن حضرت مسيحيان را به اسلام و پيروى از حضرت مهدى عليه السلام
است كه اين فرموده خداوند را روشن مى سازد:
((حضرت عيسى عليه السلام نشانه اى است از علامتهاى قيامت
))
(25)
((همه اهل كتاب قبل از مردنش به او ايمان مى آورند، و او در
روز رستاخيز گواه بر آنهاست ))
(26)
يعنى آن بزرگوار يكى از علائم رستاخيز بوده و هنگامى كه خداوند او را به دنيا فرود
آورد، تمام نصارى و يهود به او ايمان آورده و خود و معجزه هايش را قبل از آنكه از
دنيا رحلت كند، مى بينند.
و در روايت آمده است كه عيسى عليه السلام بوسيله حضرت مهدى عليه السلام و معجزاتى
كه خداوند در اختيار او نهاده با روميان بحث و مناظره مى كند.
(27)
آن حضرت پس از معجزه فرود آمدنش از آسمان ، در دگرگونى اوضاع سياسى و شورانيدن
ملتهاى غربى بر ضد فرمانروايانشان ، نقش مهم و اساسى خواهد داشت ، كه در جريان فرود
آمدن آن بزرگوار به بيان آن خواهيم پرداخت .
از جمله روايات مورد بحث ، احاديث مربوط به آتش بس ميان مسلمانان و روميان مى باشد
كه حضرت ، قرارداد عدم تجاوز را با آنان امضاء خواهد نمود، ظاهرا اين پيمان بعد از
نبرد بزرگ قدس است كه در مثلث عكا قدس انطاكيه بين سپاه آن حضرت و لشكريان سفيانى
با پشتيبانى يهود و روميان رخ مى دهد و بعد از پيروزى حضرت مهدى و ورودش به قدس و
فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام خواهد بود.
به نظر مى رسد كه حضرت مسيح عليه السلام در اين درگيرى و نبرد نقش وساطت و ميانجى
گرى را بر عهده خواهد داشت ، كه درباره آن سخن خواهيم گفت ، از پيامبر صلى الله
عليه و آله نقل شده كه فرمود:
((اى عوف ! پيش از رستاخيز شش حادثه را متذكر باش ... از
جمله فتنه و آشوبى را كه خانه اى از عرب خالى از آن فتنه نخواهد بود، ميان شما و
بنى اصفر (غربيها) صلحى برقرار مى گردد، سپس با شما پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد
لشكر كه هر يك متشكل از 12 هزار سرباز مى باشد به شما حمله ور مى شوند.))
(28)
همچنين از آن حضرت روايت شده كه فرمودند:
((بين شما و روميان چهار پيمان صلح بسته مى شود، كه چهارمين
آنها به دست مردى از خاندان هرقل است كه چند سال (دو سال ) دوام خواهد يافت ، در
اين هنگام مردى از عبدالقيس به نام سؤ ددبن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم
كيست ؟ حضرت فرمود: مهدى از فرزندانم .))
(29)
در برخى از روايات مدت پيمان نامه صلح هفت سال ذكر شده ، اما غربى ها تنها پس از دو
سال عهدشكنى نموده و پيمان خود را با مسلمانان بر هم زده و با سپاهى كه متشكل از
قريب به يك ميليون سرباز مى باشد با حمل 80 پرچم در سواحل فلسطين و سرزمين شام ، با
مسلمانان درگير مى شوند.
و در پى آن ، حضرت مهدى عليه السلام رهسپار فتح و آزادى اروپا و جهان غير اسلام مى
گردد كه در بحث حركت ظهور آن حضرت خواهد آمد.
ديگر روايات ارتباط سفيانى با روميان و فرار هواداران وى پس از شكست او به طرف كشور
روم ، و تعقيب آنان توسط ياران حضرت مهدى عليه السلام و بازگرداندن آنها را بيان مى
كند، از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
((زمانى كه حضرت قائم عليه السلام قيام نمايد، سپاه خويش را
به سوى بنى اميه (سفيانيان ) گسيل دارد آنها به سوى روم بگريزند، به آنان مى گويند
تا به كيش ما در نيائيد شما را راه نخواهيم داد، آنها پذيرفته و روميان آنان را
وارد مى كنند و آنگاه كه ياران حضرت مهدى عليه السلام با روميان مواجه مى شوند،
آنها تقاضاى صلح و امان مى نمايند، پيروان آن حضرت پاسخ مى دهند كه تا هم كيشان ما
را آزاد نكنيد به شما امان نخواهيم داد، سپس آنها را آزاد نموده و به ياران حضرت
باز مى گردانند.
(30)
روايات ديگرى نشانگر اين است كه سفيانى داراى فرهنگى غربى بوده ، وى در كشور روم
بسر مى برد و سپس راهى منطقه شام مى گردد و حركت خود را از آنجا آغاز مى كند،
چنانكه به بيان آن خواهيم پرداخت ، در كتاب غيبت طوسى (ره ) آمده است كه :
((سفيانى كه سر كرده قوم است از كشور روم به حركت در آمده در
حالى كه چون مسيحيان صليب به گردن دارد.))
(31)
از جمله روايات ، احاديث آزادى سرزمين روم توسط حضرت مهدى عليه السلام و اسلام
آوردن روميان بدست آن حضرت است ، البته احتمال دارد اين امر به دنبال شكستن پيمان
صلح و حمله نظامى آنان به ساحل فلسطين و سرزمين شام و شكست خوردن آنها باشد، چنانكه
ممكن است اين درگيرى سخت ترين نبردهاى روم با حضرت مهدى عليه السلام باشد كه در پى
آن گرايشى در بين ملتهاى آنان نسبت به اسلام پيدا مى شود.
و در برخى از روايات ، آمده است كه :
((با تكبير، هفتاد هزار تن از مسلمانان روم را فتح مى
نمايند.))
(32)
بعيد نيست كه سقوط اين پايتخت غربى با تظاهرات غربى ها و تكبير آنان در حالى كه
حضرت مهدى عليه السلام و يارانش آنان را همراهى مى كنند، انجام شود.
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
((آن گاه اهل روم بدست حضرت مهدى عليه السلام اسلام آورده و
حضرت براى آنان مسجدى را بنا مى كند سپس با جانشين قرار دادن يكى از يارانش در
آنجا، خود باز مى گردد))
(33)
ظاهرا حضرت مسيح عليه السلام در دگرگونى ملتهاى غرب نقش اساسى داشته ، و اين امر در
خلال دو سه سالى است كه بين امام عليه السلام و غربيان پيمان صلح برقرار است ، و
احتمالا حضرت عيسى عليه السلام در اين برهه ، در غرب بسر برده و يا بيشتر حضور او
در غرب خواهد بود.
تركان و نقش آنان در دوران ظهور
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
به نظر ما منظور از تركها در روايات جنبش خجسته ظهور حضرت ، روس ها و اطرافيان آنان
از ملتهاى اروپاى شرقى هستند، آنان گر چه از لحاظ تاريخى مسيحى اند و از ملتهاى
مستعمره امپراطورى روم بشمار مى روند، تا جائى كه مدعى وراثت آنها شده ، و شاهان
خود را مانند آلمانى ها و غير آنها، قيصر (سزار) ناميده اند ليكن آنان اولا: از
قبيله هاى گوناگون منطقه شرق آسيا اروپا هستند كه در زبان روايات و تاريخ ، به
((قبيله ها و ملتهاى ترك )) ناميده
شده اند، و اين نام علاوه بر تركهاى تركيه و ايران ، شامل قبيله هاى تاتار و مغول و
بلغارستان و روسيه و غير آنان نيز مى گردد.
دوم اين كه : مسيحيت ، اخيرا به آنها سرايت نموده و اصالة در بين آنان رائج نبوده
بلكه بصورت يك قشر سطحى در آمده ، و بدتر از وضع آنان ، در ميان ملتهاى اروپاى غربى
وجود دارد، چرا كه مادى گرائى شرك آميز آنان چيره گشته ، و شايد به همين دليل است
كه تسليم نظريه كمونيسم مادى گرا و الحادى شده و در برابر نفوذ آن ، مقاومت نكردند.
سوم : اينكه روايات مربوط به جنبش تركان عليه مسلمانان ، اگر چه پاره اى از آنها بر
يورش تركهاى مغول و تاخت و تاز آنها به سرزمين ما در قرن هفتم هجرى منطبق مى گردد.
اما برخى از آن روايات ، حركت هاى آنان را كه به حوادث ظهور حضرت مهدى عليه السلام
متصل مى گردد، و همچنين همكارى آنها با روميان عليه ما و اختلاف شان با يكديگر در
همان زمان را بيان مى كند و اين ماجرا جز بر روسها منطبق نگشته ، و يا اينكه اگر
قضيه به درازا كشيده شود، بر وارثان دولت آنها از اقوامى كه ريشه و تبار تركى دارند
در روسيه و اروپاى شرقى ، منطبق است .
اينك نمونه هايى از رواياتى كه نقش آنان ، در آنها بيان شده است :
از آن جمله ، روايات فتنه و آشوب اخيرى است كه بدست آنها و روميان بر مسلمانان واقع
مى شود، كه قبلا گذشت ، كه آنرا جز به هجوم غربيان و روسها به سرزمين هاى مسلمانان
در اوايل اين قرن ، نمى توان تفسير نمود، همانكه ، پيوسته ادامه داشته تا اينكه
خداوند آن را با حركت زمينه ساز حضرت مهدى عليه السلام در امت ، و سپس با ظهور
مبارك او ارواحنا فداه بر طرف مى سازد.
و روايات مربوط به جنگ سفيانى با ترك ها نيز از جمله همين روايات است و احتمالا
مراد از تركان همان روسها هستند، چه آنكه سفيانى هم پيمان روم و يهود بوده ، و در
اءخبار آمده است كه حركت او در منطقه سوريه و اردن به دنبال سلطه تركان بر سوريه
پديد مى آيد. و چنانچه روايت مربوط به آن صحيح باشد، مدت آن سلطه كوتاه خواهد بود،
زيرا آن تسلط پس از شكست شورش (علج اءصهب ) پديد مى آيد.
((زمانى كه علج اصهب قيام نمايد، و
پايتخت حكومت دچار سختى و بحران گردد، پس ازاندكى كشته خواهد شد، آنگاه (اءكحل ) به
خونخواهى وى برمى خيزد، و اينجاست كهكشور به شرك (ترك نسخه بدل ) بازگردانده مى
شود.))
(34)
در روايات مربوط به ظهور، اءصهب و اءبقع ، دو رهبر مخالف حركت سفيانى ياد شده اند
كه سفيانى بر آن دو پيروز شده ، و بر منطقه تسلط مى يابد.
و من رواياتى را كه دلالت بر جنگ سفيانى با ترك ها، در دمشق و يا حومه و اطراف آن
بنمايد، نيافتم ، اما روايات بسيارى به صورت متواتر اجمالى
(35) رسيده كه حاكى از درگيرى بزرگ سفيانى با آنان در قرقيسيا، واقع در
مرز سوريه عراق تركيه مى باشد، اين نبرد از جنگ هاى بزرگى است كه از پيش وعده
داده شده ، و انگيزه آن درگيرى و كشمكش بر سر گنجى است كه در مجراى نهر فرات و يا
نزديك آن كشف مى شود.
بعلاوه ، شايد مراد از اتراك ، در اين نبرد تركهاى تركيه باشند نه روسها، ممكن است
روسيه در جنگ با تركها بطور نهانى با سفيانى بوده و از او پشتيبانى مى نمايد. و به
خواست خدا بزودى يادى از جنگ قرقيسيا، در ضمن حوادث كشور شام و حركت سفيانى خواهد
آمد.
و از جمله ، روايات مربوط به انقلاب آذربايجان كه در رويارويى با تركان مى باشد، از
امام صادق (ع ) روايت شده كه فرمود:
((آذربايجان براى ما لازم است ، چيزى در مقابل آن ياراى
مقاومت ندارد و چون انقلاب گر ما قيام كند به سوى او بشتابيد، اگر چه رفتن با چهار
دست و پا بر روى برف باشد.))
(36)
ممكن است از قول امام (ع ) كه فرمود: ((ناگزير از آذربايجان
بوده و چيزى در مقابل آن ايستادگى نمى كند)) چنين استفاده
شود كه آن جنبشى است هدايت گر كه در آذربايجان و يا از ناحيه اهالى آن سامان بوجود
آمده كه لازم است بعد از آن ، انتظار و درنگ نموده ، تا نشانه هاى نزديك آن آغاز
گردد، و چنانكه از روايت زير فهميده مى شود ممكن است اين ماجرا در رويارويى با
روسها باشد؛
((دو خروج براى تركان رخ مى دهد، كه در يكى از آنها
آذربايجان ويران گشته و در خروج ديگرى در جزيره سر مى زند كه عروسان حجله نشين را
به وحشت مى اندازد در اين هنگام است كه خداوند متعال مسلمانان را ياورى نموده ، و
قربانى بزرگ خداوند در ميان آنان وجود دارد.))
(37)
وقتى به تنهايى اين روايت را مورد بررسى قرار مى دهيم ، احتمالا از جمله روايات
مربوط به هجوم تركان و مغول به سرزمينهاى اسلامى باشد، كه در نخستين مرحله اى كه به
آذربايجان رسيده آن را ويران مى سازند، و سپس به فرات مى رسند و مسلمانان بر آنان
پيروز مى گردند. كه در چشمه جالوت و غير آن ، قربانى بزرگى در بين آنان وجود دارد.
اما اگر جمع بين اين روايت ، و روايت پيشين نماييم . احتمال دارد كه منظور از تركان
در آن ، روسها باشند. و نخستين خروج آنها قبل از جنگ جهانى دوم و بعد از آن و قبل
از نشانه هاى نزديك ظهور و اشغال آذربايجان توسط آنان خواهد بود.
و دومين خروج به طرف ((جزيره )) است
كه نام مكانى در حد فاصل بين عراق و سوريه نزديك منطقه قرقيسيا بوده ، و خروج آنان
به آن منطقه بمنظور نبرد با سفيانى است . و مفهوم پيروز شدن مسلمانان در آن درگيرى
پيروزى غير مستقيمى است كه با به هلاكت رسيدن دشمنان ستمگر آنان خواهد بود، و
چنانكه خواهيد داشت در منطقه درگيرى قرقيسيا درفش و پرچم هدايت گرى وجود ندارد يا
پرچمى كه پيروزى مسلمانان را به همراه داشته باشد و همانا بشارت دادن پيامبر و
امامان عليهم السلام نسبت به آن ، بدين جهت است كه در اين كارزار، ستمگران با
شمشيرهاى برخى از هواداران خودشان به هلاكت مى رسند.
ديگر روايات مربوط به فرود آمدن تركان در منطقه ((جزيره
)) و ((فرات )) است كه احتمالا
مراد از تركان روس هاست ، زيرا فرود آمدن آنها همزمان با فرود آمدن روميان در منطقه
رمله فلسطين و سواحل آن مى باشد.
و قبلا اشاره كرديم كه قرقيسيا منطقه اى در نزديكى ((جزيره
)) است كه به دياربكر و جزيره ربيعه موسوم است ، و مفهوم كلمه (جزيره ) كه
به طور عموم در كتب تاريخى بيان شده ، همين نقطه است ، نه جزيرة العرب و يا جزيره
اى ديگر.
و اين امر منافاتى با فرود آمدن تركان مغول در جزيره و فرات در قرن هفتم هجرى
ندارد، چه اينكه برخى ، آن را از جمله نشانه هاى نزديك به ظهور حضرت به حساب آورده
اند، حال آنكه از نشانه هاى نزديك ظهور، فرود آمدن و سپس نبرد آنان با سفيانى در
منطقه قرقيسيا خواهد بود.
به همين مناسبت ، روايات آشوب گرى تركان مغول و هجوم آنان به سرزمين هاى اسلامى در
زمره روايات مربوط به حوادث و پيش آمدها و معجزات نبى اكرم (ص ) است كه مسلمانان
آنها را مى دانسته ، و در صدر اسلام آنها را سينه به سينه نقل مى كرده اند، سپس در
زمان حمله مغولان و بعد از آن ، اين قبيل روايات زيادتر و بيشتر رائج گرديده ، در
عين حال اين گونه روايات فرو نشستن آشوب آنان و پيروزى مسلمانان را خاطر نشان ساخته
، بدون آنكه در پى آن اشاره اى به ظهور حضرت مهدى (ع ) داشته باشد، همچنانكه در
روايات مربوط به تركان كه در پى بيان آن ها هستيم ، آمده است .
و اينك نمونه هايى از روايات مربوط به حمله مغولان : از حضرت على (ع ) نقل شده كه
فرمود:
((گويا، قومى را مى بينم كه چهره هايشان همچون سپرهاى چكش
خورده جلوه گر است ، لباسهاى حرير و ديبا پوشيده و اسبهاى اصيل را يدك مى كشند، در
آنجا آنچنان كشتار زياد است كه مجروحان از روى بدن كشتگان عبور مى كنند، و در آن
كار زار تعداد فراريان از اسيران كمتر است .
يكى از ياران عرض كرد: اى اميرمؤ منان ! شما به علم غيب آگاهيد. حضرت خنديد و به آن
مرد كه از بنى كلب بود فرمود: اى برادر كلبى اين علم غيب نيست ، بلكه اين يك نوع
آگاهى است كه از صاحب دانشى ((رسول الله ))
آموخته ام زيرا علم غيب تنها علم رستخيز و آنچه را كه خداوند در اين آيه بر شمرده
است ، مى باشد ((اين خداوند است كه به زمان رستاخيز آگاهست و
هم اوست كه باران را فرو فرستاده ، و از آنچه درون رحم هاست خبر دارد و هيچ كس نمى
داند كه پيمانه عمرش در كجا لبريز خواهد شد...)) خداى سبحان
است كه از آنچه درون رحم است ، پسر يا دختر، زشت يا زيبا، بخشنده يا بخيل ، نيك بخت
يا بدبخت بوده و چه كسى هيزم آتش دوزخ و چه كسى در بهشت ، همنشين پيامبران است ،
آگاهى دارد، بنابراين علم غيبى كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست همين است ، و غير از
آنچه كه گفته شد، علمى است كه خداوند به پيامبرش آموخته ، پيامبر مرا بر آن آگاه
ساخت و در حق من دعا فرمود، تا خداوند آن را در دل من جايگزين و درونم را از آن
سرشار سازد.))
(38)
از سلسله روايات گذشته ، روايات مربوط به جنگ حضرت مهدى (ع ) با تركان مى باشد، از
امام صادق (ع ) روايت شده كه فرمود:
((نخستين سپاهى كه حضرت مهدى تدارك مى بيند به سوى تركان
گسيل مى دارد و پس از شكست آنان و به اسارت درآوردن آنها و به غنيمت گرفتن اموالشان
راهى شام گرديده و آنجا را فتح مى نمايند.))
(39)
به اين معنى كه اين اولين لشكرى است كه حضرت آن را مجهز و اعزام مى كند و خود آن
بزرگوار در آن شركت ندارد و در برخى از روايات آمده است كه اعزام سپاه حضرت مهدى (ع
) توسط آن بزرگوار بعد از ورود وى به عراق و در پى چندين نبرد، جهت آزاد سازى حجاز
و عراق خواهد بود.
و ممكن است مراد از تركان در اينجا ترك هاى تركيه باشد اما به احتمال قوى تر روسها
هستند كه سفيانى ، در نبرد قرقيسيا با آنان كارزار مى كند و هيچيك بر ديگرى غلبه
نمى يابد و چنانكه روايات مى گويد، نابودى آنان توسط حضرت مهدى (ع ) بوده و سرزمين
آنها بر اثر صاعقه ويران مى گردد.
دسته اى ديگر از اين احاديث ، رواياتى است كه ويرانى سرزمين تركان را در اثر صاعقه
و زلزله مى داند و ممكن است منظور جنگ افزارهايى مانند موشك ها باشند كه ويران گرى
آنها مانند صاعقه و يا زلزله است .
و به نظر مى رسد كه اين حادثه ، در پى نبرد آنان با حضرت مهدى (ع ) بوده و ويرانى
در حد بسيار گسترده اى مى باشد، آن گونه كه به نابودى و محو قدرت و شوكت آنان مى
انجامد، چه اينكه پس از آن ، يادى از آنان در روايات ظهور وارد نشده ، فقط بعد از
دومين خروج آنان اين عبارت آمده ((فلا ترك بعدها))
پس از آن حادثه ، ديگر ترك وجود نخواهد داشت ، از اين رو احتمال دارد كه آنان همان
روسها باشند، زيرا در روايات مربوط به ظهور چنين گفته اى در مورد هيچ ملت مسلمانى
نيامده است .
يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور
مقدمه
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اگر پيرامون نقش يهوديان در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت مهدى (ع )، جز آيه هاى
نخستين سوره بنى اسرائيل چيزى در اختيار ما نبود، همان كافى بود، زيرا اين آيات در
عين خلاصه بودن ، وحى الهى بوده و به گونه اى رسا و گويا، شمه اى از تاريخ و سرگذشت
آنها را بيان كرده و به نحو معجزه آسا و با دقت ، آينده آنها را روشن مى سازد.
علاوه بر اين آيه ها و آيات ديگر، تعدادى روايات وجود دارد كه پاره اى از آنها
مربوط به تفسير آيات ، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت
مهدى (ع ) مى باشد، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها مى پردازيم .
وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
((منزه و پاك است آنكه يك شب ، بنده اش را به سفر شبانه برد
از مسجد الحرام به مسجد اقصى كه مبارك گردانيم (بركت داديم ) پيرامونش را تا از
نشانه هاى خود به او نشان دهيم بدرستى كه او شنوا و بيناست . و به موسى تورات را
داده و او را هدايت گر فرزندان يعقوب (بنى اسرائيل ) گردانيديم ، كه غير از من
سرپرستى را نپذيرند. فرزندان كسى را كه با نوح حمل نموديم ، كه او بنده اى شكرگزار
بود.))
((ما در تورات حكم در انقراض بنى اسرائيل نموديم زيرا شما
(بنى اسرائيل ) در زمين دو بار فساد نموديد و بر ديگر فخر و بزرگى بسيار خواهيد
نمود.))
يعنى ما در توراتى كه بر آنان فرو فرستاديم حكم قطعى به انقراض آنها كرديم شما
بزودى از راه راست منحرف شده و دوباره در جامعه تبهكارى مى كنيد، چه اينكه بزودى بر
ديگران فخر و برترى جوئى بسيار مى نمائيد.
((وقتى كه هنگام كيفر اولين فساد فرا رسد بندگانى را از
ناحيه خود كه توانمند و ستبر مى باشند جهت سركوبى شما فرستاديم ، در ميان خانه ها
به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى قطعى بود.))
زمانيكه وقت مجازات شما بر نخستين تبهكارى خودتان رسيد بندگانى را از اطراف خود كه
داراى صلابت مى باشند بسوى تان فرستاديم تا شما را گوشمالى سخت بدهند آنان ميان
خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى حتمى است .
((آنگاه پيروزى را براى شما، بر آنان گردانديم و شما را با
ثروتها و پسران يارى نموديم و تعداد شما را بيش از آنان قرار داديم .))
سپس پيروزى را براى شما بر كسانى كه آنها را عليه شما برانگيختيم برگردانديم و به
شما ثروت ها و فرزندانى را عطا كرديم و شما را از ياوران بيشترى برخوردار نموديم كه
به كمك شما عليه آنان بستيزند.
((اگر خوبى كرديد، خوبى به خود نموده ايد و اگر بدى كرديد به
خود بدى نموده ايد و هنگامى كه وعده بار دوم بيايد چهره هاى شما را ناخوش دارند و
وارد مسجد اقصى گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و آنچه را كه برتر آمده
نابود كنند نابود كردنى .))
و آنگاه وضع شما مدتى بدين گونه ادامه داشته و چنانچه توبه نموده و بواسطه نعمتهايى
كه از ثروتها و اولاد به شما بخشيديم ، نيك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به
بدى و طغيان و خود بزرگ بينى پرداختيد فرجام بد آن ، مربوط به خودتان خواهد بود،
اما شما بزودى نه تنها عمل نيك ننموده بلكه به اعمال بد دست مى يازيد، ما شما را
مهلت مى دهيم تا زمانى كه وقت مجازات و كيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه
فرستادگانى را از ناحيه خودمان كه بمراتب سخت تر از مرحله اول رفتار مى نمايند، مى
فرستيم بلا و گرفتارى را كه ناخوش داريد به ارمغان شما بياورند و سپس فاتحانه وارد
مسجد اقصى گرديده به همان سان كه در زمان تعقيب و جستجوى دشمن در منازل شما در
مرحله اول ، وارد گرديده و برترى جويى و فساد گرائى شما را به نابودى كشاندند.
((شايد پروردگار شما بر شما رحم نموده و اگر باز گرديد باز
گرديم و ما دوزخ را تنگنائى براى كافران قرار داديم .))
(40)
شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با رحمت خويش ببخشايد و چنانچه بعد از
كيفر دوم ، بازگشت به انحراف نموديد، ما نيز مجازات شما را از سر خواهيم گرفت و شما
را در تنگناى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصارى بر شما قرار خواهيم
داد.
نخستين نتيجه اى كه از آيات قرآن كريم استفاده مى شود اين است كه : تاريخ يهوديان
بعد از موسى تا پايان زندگانى آنها بدين صورت خلاصه مى شود كه آنها در جامعه فساد
نموده تا آن هنگام مجازات شان فرا رسد، و خداوند افرادى را از ناحيه خود برمى
انگيزد كه بر آنان چيره خواهند شد سپس خداوند بنابر مصلحت هايى يهوديان را بر
آنان پيروز مى گرداند و اموال و اولاد به آنها عطا نموده ، و طرفدارانشان را در
جهان بيش از آن قوم مى گرداند، اما يهود از اين اموال و ياران بهره بردارى صحيح نمى
نمايند، بلكه سوء استفاده نموده و بار دوم در روى زمين فساد به بار مى آورند، البته
اين بار علاوه بر فساد، گرفتارى خوى تكبر و برترى طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و
برتر از ساير مردم مى پندارند. و زمانى كه وقت كيفرشان فرا مى رسد خداوند بار ديگر
آن قوم را بر آنان چيره ساخته ، و گوشمالى را در سه مرحله سخت تر از بار اول بر
آنان وارد مى سازد.
دومين نتيجه : اين است كه ، قومى را كه خداوند بار اول بر ضد آنان بر مى انگيزد، به
آسانى بر آنان چيره مى گردند، و به جستجوى خانه به خانه مى پردازند، آن گاه داخل
مسجد اقصى شده و نيروهاى نظامى آنان را متلاشى مى كنند آنگاه خداوند بار دوم آنها
را مى فرستد و بر خلاف غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان ، ضربات
شديدترى را در سه نوبت بر آنها وارد مى سازند، كه در اولين نوبت ، چهره هاى پليد
آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و چنانكه نخستين بار وارد مسجد اقصى شدند،
فاتحانه وارد مسجد مى گردند. و سپس خوى تكبر و برترى جوئى آنان بر ملتها را، پايمال
مى كنند.
سؤ ال اساسى كه مفسران مطرح مى كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه يكى همراه
با برترى طلبى است پايان يافته و يا آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان واقع شده است
يا خير؟
برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه هر دو مورد، انجام شده بدين ترتيب كه كيفر فتنه
و فساد نخستين بنوخذ نصر (بخت النصر) و مجازات دومين مرحله فساد و تباهى به دست
(تيتوس ) رومى انجام پذيرفته است و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده
است .
اما نظريه درست اين است كه : اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام بدست
مسلمانان انجام پذيرفته ، و آنگاه كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته و دور شدند
خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت ، و در اين مرحله نيز براى دومين بار، يهوديان
در زمين ايجاد فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند
زمان كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. و بر اساس همين تفسير
از امامان عليهم السلام رواياتى رسيده ، از جمله آنكه ، آن قومى را كه خداوند در
مرحله دوم عليه يهوديان برمى انگيزد، حضرت مهدى (ع ) و ياران وى اند كه اهل قم مى
باشند و هم آنان كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت قائم (ع ) برمى انگيزد، در
تفسير عياشى از امام باقر (ع ) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه شريفه
((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد)) را
قرائت نمود، فرمود:
((مراد از اين آيه حضرت قائم (ع ) و ياران اوست كه نيرومند و
داراى صلابت مى باشند.))
و نيز در تفسير نور الثقلين ، از كتاب روضه كافى از امام صادق (ع ) نقل شده كه آن
حضرت در تفسير آيه شريفه فوق فرمود:
((خداوند قبل از خروج حضرت قائم ، قومى را برانگيزد كه دشمنى
از دشمنان آل محمد (ص ) را رها ننموده ، مگر اينكه او را به هلاكت مى رسانند.))
و در كتاب بحارالانوار، از امام صادق (ع ) روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت
فرمود، عرض كرديم ((فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟ امام
سه بار فرمود: آنان به خدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا
سوگند اهل قم مى باشند.))
(41)
اين سه روايت از نظر مراد و مقصود يكسان و هماهنگ بوده و هيچ گونه اختلافى بين آنها
وجود ندارد ، زيرا اهل قم يعنى اهل ايران ، همان ياران حضرت مهدى (ع ) هستند كه
خداوند آنان را براى زمينه سازى ظهور آن بزرگوار بر مى انگيزد و به طورى كه روايات
دلالت دارد ، به هنگام ظهور تعدادى از اصحاب خاص ايشان در بين آنها وجود دارند .
علاوه بر اينكه مقاومت يهوديان در مقابل اين مردم و مسلمانان هواداران آنان در چند
نوبت انجام مى گيرد ، تا آنكه حضرت مهدى (ع ) ظهور كند كه نابودى نهائى يهوديان را
به رهبرى وى و بدست با كفايت او ، ارواحنا فداه خواهد بود .
و از مطالبى كه دلالت دارد بر اينكه ، دومين كيفر وعده داده شده يهوديان بدست
مسلمانان انجام خواهد گرفت ، اين است كه آن قومى را كه خداوند وعده فرمود ، دوبار
عليه يهوديان برمى انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاى
جنگ آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى كند. زيرا پادشاهان مصر و بابل و
يونان و ايران و روم و ديگران كه بر يهوديان تسلط يافتند با صفت
((عبادالنا)) (بندگان ما) سازگار
نيستند وآنگهى طبق بيان آيات بعد از كيفر اول حادثه اى پيش نيامده كه يهوديان بر
آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان ، بدست ما در صدر اسلام ،
آنان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى داد، به
گونه اى كه افزايش هواداران آنها در جهان بيش از طرفداران مسلمانان گشته و با
پشتيبانى ابر قدرتها عليه ما قيام نمودند .و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده ،
و بر ما و ملتهاى محروم ،برترى طلبى وفخر مى كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام
هستند كه ضربات خود را بر پيكر و چهره كريه آنها وارد مى سازند.
نيز آنچه بر اين معنى دلالت دارد و با بررسى تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى (ع )
روشن مى گردد، اين است كه فساد در زمان گذشته ، و حال يهود تحقق يافته ، اما برترى
وعده داده شده آنها تنها در زمان ما بوجود آمده است و همين غلبه آنهاست كه در پى آن
دومين كيفر وعده داده شده فرا رسيده و آنها را نابود مى سازد.
و اين مطلب براى كسانى كه مختصرى تاريخ يهوديان را، كه به زودى از آن ياد خواهيم
نمود، مورد مطالعه قرار دهند، اءمرى روشن است .
|