أنوار صاحب الزمان

سيد حسن ابطحى

- ۱ -


پيشگفتار

خدا را شکر که ما را در روزگاري موفّق به نوشتن حقايق ديني بخصوص مطالبي درباره حق وحقيقت يعني حضرت بقيّة اللّه (روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) فرمود که دقيقا به آنچه در زمان غيبت انتظار مي رود مي توانند مردم موفّق باشند.

خدا را شکر مي کنيم که در ايران اسلامي زندگي مي کنيم در اين نظام، هر قانوني که از مجلس شوراي اسلامي مي گذرد حتما بايد شوراي نگهبان آن را از صحّت وسقم وانحراف وتحريف حفظ کند وباز نگهبان همه اينها وليّ فقيه باشد.

وليّ فقيه جانشين امام عصر حضرت صاحب الزّمان (عليه السّلام) است که هر چه بيشتر خود را از هواي نفس حفظ کند ومطيع امام زمان (عليه السّلام) باشد بيشتر به آن حضرت نزديک است ورعيّت بيشتر مي توانند اوامر او را اطاعت کنند ونظام اسلامي به حقايق اسلام ووحدت بين مسلمانها نزديکتر مي شود.

ومردم اعمّ از عالم وجاهل، فقيه ودانشمند، دانشجويان حوزه ودانشگاه ومردم کوچه وبازار به خاطر حفظ وحدتي که اسلام به آن از همه چيز بيشتر تأکيد کرده بايد مطيع وفرمانبردار وليّ فقيه باشند وبدانند که امام عصر (روحي فداه) آن قدر به اين فرمانبرداري اهميّت داده که فرموده:

الرادّ عليهم کالرّاد علينا يعني کسي که آنها را ردّ کند وفرمان آنها را نبرد مثل کسي است که ما را رد کرده وفرمان ما را نبرده است وآن قدر به اين فرماندهي که خبرگان وارباب حلّ وعقد او را براي رهبري تعيين کرده اند احترام گذاشته که فرموده:

فانّهم حجّتي عليکم وانا حجّة اللّه من حجّت خدايم وآنها حجّت من هستند در ميان شما.

بنابراين اي مسلمانان بکوشيد قبل از ظهور حضرت صاحب الامر (عليه السّلام) در اطاعت وفرمانبرداري از وليّ فقيه تمرين اطاعت وفرمانبرداري از حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) را بکنيد وخود را براي ظهور باهرالنّور حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) مهيّا نمائيد.

ما در اين کتاب وکتاب مصلح غيبي کوشيده ايم تا حدّي سؤالات ومشکلاتي که براي جوانان ومعتقدين به اسلام مانع توجّهشان به مقام مقدّس حضرت وليّ عصر (روحي فداه) بوده ويا خداي نکرده آنها را از اعتقاد به آن حضرت تضعيف مي کرده پاسخگو باشيم ونگذاريم شبهه اي براي آنها باقي بماند.

در اين کتاب به هشتاد وپنج سؤال در ارتباط با امام زمان (روحي فداه) پاسخ داده شده که با پاسخ سؤالاتي که در کتاب مصلح غيبي چاپ شده صد وپنجاه وپنج سؤال مي گردد.

اين کتاب که در حقيقت مثل جلد دوّم براي کتاب مصلح غيبي است از آن جهت به نام انوار صاحب الزّمان (عليه السّلام) نامگذاري شده که سبک نوشتن از حيث قلم وادب با آن کتاب فرق دارد زيرا آنچه در اين کتاب نوشته شده از روي نوار سخناني که اينجانب در کانون بحث وانتقاد ديني گفته ام پياده شده وجمعي از دوستان حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) زحمتش را کشيده واينجانب فقط اغلاطش را تصحيح نموده ام.

اميد است خداي تعالي زير سايه حضرت بقيّه اللّه (روحي فداه) کساني را که به هر نوع براي بوجود آوردن اين کتاب ورساندن آن به دست خوانندگان زحمت کشيده اند از جميع انحرافات وبلاهاي روحي وبدني حفظ فرمايد وخداي شکور به آنها اجر جزيل مرحمت فرمايد.

مشهد مقدّس - سيّد حسن ابطحي

شما فرموده ايد که هر وقت حاجتي داريد اول براي حضرت ولي عصر دعا کنيد

شما فرموده ايد که هر وقت حاجتي داريد اوّل براي حضرت ولي عصر (عليه السّلام) دعا کنيد که بهترين وبالاترين دعاها است واز طرف ديگر بايد امورمان را به ايشان واگذار کنيم وبگوئيم:

خداوندا هر چه خير وصلاحمان هست به ما مرحمت فرما.

حال حوائج را يکي يکي از خدا خواستن ومطرح کردن آنها آيا با مطلب بالا منافات ندارد واگر دارد چگونه است؟

پاسخ ما:

ما گفته ايم در دعاهايتان بيشتر براي فرج دعا کنيد واگر خواستيد براي بر آمدن حوائج خودتان دعا کنيد، براي فرج آقا دعا کنيد چون فرج ايشان همه گرفتاريها ومشکلات را رفع مي کند وشما حوائج امام زمان (عليه السّلام) را بر حوائج خودتان مقدّم بشماريد، امّا دعا يک نحوه سخن گفتن با خدا است، دعا اين نيست که خداوند حاجت شما را نداند ومتوجّه نباشد وشما او را راهنمائي ومتوجّه کنيد، بلکه خداوند همه چيز را مي داند مثلا حضرت موسي وقتي به کوه طور رفت، خداي تعالي از او پرسيد:

(وَما تِلْکَ بِيَمينِکَ يا مُوسي(1)

چه چيز در دست تو است اي موسي؟ آيا خدا نمي دانست در دست حضرت موسي چيست؟ قطعا مي گوئيد بلي مي دانست. پس چرا با اينکه مي دانست سؤال کرد؟ حضرت موسي گفت:

(هِيَ عَصايَ اَتَوَکَّؤُا عَلَيْها واَهُشُّ بِها عَلي غَنَمي ولِيَ فيها مَأرِبُ اُخْري).(2)

اين عصاي من است، به آن تکيه مي دهم، برگهاي درختان را با آن براي گوسفندانم مي ريزم وبقيّه اش را ديگر خجالت کشيد بگويد ولذا گفت:

وکارهائي غير اينها براي من بوسيله آن انجام مي شود.

حضرت موسي فقط مي دانست بين دو محبوب، در مقام دوستي ودر مقام محبّت، راه انس محبّ با محبوبش، سخن گفتن است که با هم صحبتي کنند وتکلّمي نمايند، از خصوصيّات دعا اين است که انسان وقتي دعا مي کند، اوّلا خودش را محتاج مي داند وخدا را بي نياز معرّفي مي کند، (اَنْتُمُ الْفُقَرآءُ اِلَي اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ).(3)

وهمچنين صحبت با خدا وحرف زدن با پروردگار توجّه انسان را به خداي تعالي زياد مي کند وانسان با خداوند مأنوس مي شود وکارهايش تنظيم مي گردد، کسي که يک ساعت در شبانه روز با خدا مناجات کند، ديگر بعيد است که کار خلافي بکند يا مرتکب گناه شود وبعيد است که ديگر به راه انحرافي برود.

وقتي که يکي از افرادي که در مجلس معنوي با جمعي حضور دارد در

پاسخ ما:

نه، ارتباطي به سائرين ندارد. مثل آنکه يکي از افراد مجلس همان وقت خواب باشد وحضرت را در خواب ديده باشد. چون مکاشفه بين خواب وبيداري است، البته بايد ديد حضرت وليّ عصر (روحي فداه) چگونه در حال مکاشفه اظهار لطف فرموده اند. ممکن است طرز بيان وفرمايش آن حضرت ويا ابراز محبّت آن حضرت نشان دهنده لطف عمومي آن بزرگوار نسبت به همه اهل مجلس باشد.

در مورد اينکه حضرت ولي عصر در هنگام ظهور تنها با شمشير معمولي انقلاب مى كند

آيا فکر اينکه با يک شمشير معمولي بشود تمام دنيا را تسخير کرد درست است يا شمشير حضرت خصوصيّتي دارد؟

پاسخ ما:

شمشير حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) شخصيّت وابهّت او است والاّ حضرت احتياجي به شمشير هم ندارد. طرز انقلاب آن حضرت اين طور است که اوّلا مردم از نظر سواد وفکر واستعداد در آن زمان رشد مي کنند که الحمدللّه الا ن تا حدّي آن رشد را کرده اند، دوّم اينکه ظلم را احساس مي کنند، مي فهمند که حقّشان چيست واحساس مي کنند که دشمن حقّ آنها را ضايع کرده است؟ شايد بگوئيد از ما چه حقّي ضايع شده است؟ در جواب مي گوئيم:

يکي اينکه درب علم ودانش را به روي ما بسته اند. در خانه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فقط چهار سال باز بود نهج البلاغه واين همه مطالب علمي در اختيار مردم قرار گرفت، اکثر علوم اصلا از همين کتابهائي که مربوط به اميرالمؤمنين (عليه السّلام) است پخش شده، حال اگر 25 سال ديگر هم اين در باز بود سخنان آن حضرت وفعّاليّتهاي مؤثر آن حضرت شش برابر مي شد وبقيّه ائمّه هم همين طور...

اگر امام زمان (عليه السّلام) در اين مدّت 1160 سال در اختيار مردم بودند چقدر علم ودانش داشتيد؟ اينکه ما در مقابل علم ودانش جاهليم، جهلمان مربوط به کسي است که در خانه فاطمه زهراء (عليها السّلام) را آتش زد ودر خانه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) را به روي مردم بست. پس الا ن هم همه ما مظلوميم وعالم پر از ظلم وجور شده است. شما نمي دانيد، در همين کتابهاي فقهي بايد آن قدر ان قلت وقلت بگوئيم وبنشينيم وبحث کنيم تا يک مسأله کوچکي را طيّ سه يا چهار روز استنباط نمائيم که اين يک ظلم به ما است.

از آن طرف زمين به قدري معادن ومنابع دارد که اگر به دست بيايد همه مردم ثروتمند ومرفّه مي شوند پس اين ظلم است که کسي آنها را استخراج نکند ويا نداند که آنها چيست وخيلي ها با فقر وگرسنگي زندگي را بگذرانند.

خداي تعالي مي فرمايد:

(وَما مِنْ دآبَّةٍ فِي الاَْرْضِ اِلاّ عَلَي اللّهِ رِزْقُها).(4)

پس به ما ظلم مي شود، يک عدّه اموال ممالک اسلامي وغيره را مي برند وکارهاي بي ربط واسراف زيادي مي کنند ويک عدّه هم کنار همانها با فقر دسته وپنجه نرم مي کنند.

ما در هندوستان بوديم، يک نفر از پولدارهاي آنجا کاخي ساخته بود خيلي مفصّل وکنارش خانه اي از حلبي بود که يک مشت زن وبچّه در آن زندگي مي کردند. يک عدّه زيادي مي خورند ويک عدّه آن قدر ندارند که شکمشان را سير کنند.

در آنجا اکثرا فقراء روي سطلهاي زباله جمع مي شوند تا ناني پيدا کنند وبخورند وحال آنکه همين خانه پهلوئي ثروت بي حساب دارد. وامثال اينها در دنيا زياد است، بالاخره بايد مردم درک کنند که به آنها ظلم مي شود.

شما اواخر سلطنت پهلوي احساس کرديد که بر شما ظلم مي شود ودينتان نزديک است از بين برود، همه قيام کرديد ويک فردي را که نماينده امام زمانتان (عليه السّلام) بود از نظر مرجعيّت، رهبري وغيره قبول کرديد واو را جاي شاه نشانديد واز او اطاعت کرديد امّا او اسلحه نداشت.

امام عصر (عليه السّلام) وقتي مي آيند که مردم احساس کرده باشند. نسبت به آنها ظلم مي شود واو را پذيرا باشند. وقتي که همه مردم اين احساس را کردند ومنتظر يک چنين عدالت گستري بودند واو هم آمد ديگر جنگ ودعوا ندارد که اسلحه سرد وگرم احتياج داشته باشد.

بنابراين از کار افتادن اسلحه هاي فعلي وبعدي بطور کلّي به دو معنا است:

يک معناي آن اين است که مثلا شخصي پشت مسلسل نشسته است وماشه را مي کشد ولي کار نمي کند يا در تانک بنزين ريخته اند ولي حرکت نمي کند. وامام زمان (عليه السّلام) اراده مي فرمايند که هيچ اسلحه اي کار نکند. وهمان طور که چاقوي حضرت ابراهيم گردن حضرت اسمائيل را نمي برد، شمشير تيز دشمن کسي را مجروح نمي کند. هواپيماي دشمن حرکت نمي کند وبالاخره همه اسلحه ها در جا از کار مي افتند. که من بعيد مي دانم منظور از اينکه اسلحه ها از کار مي افتند اين مورد باشد.

ولي معناي دوّم اين است که اسلحه ها کار مي کنند ولي زمينه اي پيش آمده که نيازي به اين وسائل نيست. اگر يادتان باشد در اوائل انقلاب يکي از شعارها اين بود که:

توپ، تانک، مسلسل، ديگر اثر ندارد. يعني چون يک قيام همگاني به وقوع پيوسته پس چه کسي مي خواهد اين توپ وتانکها را بکار بياندازد؟ چه کسي مي خواهد مسلسل را بکار بياندازد؟ همه ايمان دارند. ارتش وشهرباني همه ملحق شده اند ودر يک خط قرار گرفته اند. پس چه کسي مي خواهد ديگري را بکشد؟

اين موضوع را در حدّ بالاتري قرار مي دهيم. يعني اينکه حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) با معجزاتي که دارند، از قبيل صيحه آسماني وديدن خود حضرت (آن طور که از بعضي روايات بدست مي آيد وبعضي مکاشفات هم شاهد آن بوده است،) صداي حضرت را تمام مردم کره زمين در يک لحظه وبطور يکنواخت مي شنوند. يعني کسي که مقابل آن حضرت نشسته، صداي آن بزرگوار برايش گوشخراش نيست وکسي هم که در اقصي نقاط دنيا است صداي آن حضرت را آهسته نمي شنود، بلکه همه يکنواخت مي شنوند.

اين معجزات مردمي را که اهل علم واکتشاف واختراع هستند در مقابل آن حضرت خاضع مي کند وبه او ايمان مي آورند. چنانکه وقتي ساحران در زمان حضرت موسي (عليه السّلام) معجزه مهم عصا انداختن وتبديل شدن آن به اژدها را ديدند زودتر از بقيه مردم ايمان آوردند. همين طور بقيه کساني که رادارها ودستگاههاي مجهّز را اختراع کرده اند وکساني که وسائل فرستنده وگيرنده مثل راديو وتلويزيون وغيره را در اختيار دارند. وقتي صداي حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) را مي شنوند ومي بينند که بدون فرستنده وبدون گيرنده وبلندگو وراديو در تمام جهان مساوي پخش مي شود. لذا ممکن است با همين معجزه ها بگويند اينکه کار بشر نيست بلکه کار خدا است وايمان بياورند يا لااقل بترسند وبگويند ايشان موجود فوق العاده اي هستند وتسليم شوند.

در روايات آمده که معجزه ديگر آن حضرت اين است که اصحابشان سوار بر ابر مي شوند.

ممکن است بگوئيد روي ابر که نمي شود نشست؟ جواب اين است که ابر ثقيل تر مي شود تا قابل نشستن شود. جسمي که مي خواهد با سرعت حرکت کند بايد خيلي نرم باشد (مثل پنبه) وبه همين دليل از ابر به عنوان وسيله حرکت استفاده مي شود. در ضمن اين ابر نه بنزين مصرف مي کند ونه موتور دارد ونه ناخدا يا خلبان. وخودش هم مي داند که از کجا حرکت کند ودر کجا فرود آيد. آن وقت کساني که هواپيماها وموشکها در اختيارشان هست متوجّه مي شوند که ايشان فرد فوق العاده اي است وايمان مي آورند. وقتي اين دو دسته ايمان آوردند کارهائي که زير نظرشان هست يا به نفع امام زمان (عليه السّلام) تمام مي شود ويا اينکه لااقل از اين وسائل عليه ايشان استفاده نمي کنند.

اينکه ما مي گوئيم هيچ وسيله اي از وسائل مخرّبه ووسائل روز عليه امام زمان (عليه السّلام) کار نمي کند، علّتش اين است که اينها ايمان مي آورند. مثلا وقتي که حضرت موسي (عليه السّلام) عصايش را انداخت واژدها شد. ديگر از ساحري که ريسمان را مي اندازد ومار مي شود نبايد بترسد وزيرا او ايمان آورده ويا لااقل او ديگر حضرت موسي (عليه السّلام) را اذيّت وآزار نمي کند وحضرت موسي (عليه السّلام) نبايد تحت تأثير او واقع شود. بالاخره آنچه که از مجموع احاديث وروايات مربوط به ظهور حضرت وليّ عصر (روحي فداه) در اين قسمت استفاده مي شود اين است که تمام اينها اعم از وسائل وافراد در خدمت امام زمان (عليه السّلام) قرار مي گيرند.

ضمنا توجّه به اين نکته لازم است که آقا امام زمان (عليه السّلام) از اين وسائل از آن جهت استفاده نمي کنند. که بمب اتمي ووسائل تخريب کننده دست جمعي ولو اينکه از طرف عادلترين افراد بشر بکار گرفته شود، بي عدالتي است.

فرض کنيد عدّه اي از افراد بد ونادرست در يک خانه تيمي جمع شده اند وما مي خواهيم آنها را از بين ببريم. آيا بايد آن خانه را هم از بين ببريم؟ در جنگها وقتي مي خواهند مردم يک شهر را که همه ياغي هستند از بين ببرند آن را بمباران مي کنند. اگر بر فرض همه مردم شهر بد باشند، خانه ها که بد نبودند اين کار اسراف است.

در ضمن بچّه هاي کوچک وپيرزنها وپيرمردها هم نبايد کشته شوند.

در يکي از غزوات، رسول اکرم (صلّى اللّه عليه وآله) ديدند که پيرزني زير دست وپا پايمال شده ومرده است. حضرت رسول اکرم (صلّى اللّه عليه وآله) تمام لشکر را متوقّف کردند وفرمود:

لشکر اسلام نبايد پيرزنها وپيرمردها وبچّه ها ومزارع وخانه ها را مورد تجاوز قرار دهد. حضرت امير (عليه السّلام) وقتي که اصحاب معاويه به شهر انبار هجوم آوردند واز پاي يک زن ذميه (زن غير مسلماني که در ذمّه اسلام باشد) خلخال بيرون کشيدند فرمودند:

اگر کسي به خاطر غصّه اين کار بميرد جايز است.

بنابراين در برنامه اسلام يک سر سوزن هم ظلم وضرر به کسي که بي گناه است، نيست.

زيرا ائمّه اطهار (عليهم السّلام) فرموده اند:

لا ضرر ولا ضرار في الاسلام. حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) آمده اند که اسلام را پياده کنند ودنيا را پر از عدل وداد نمايند. پس نمي شود که با بمب مشغول کار شوند. نبايد گفت که طرف مقابل هم بمب دارد واز آن استفاده مي کند. ما مي توانيم بمب طرف مقابل را خنثي کنيم ويا از او بگيريم وکساني را که مي خواهند آن کار را انجام دهند به طرف خودمان بياوريم. حضرت وليّ عصر (روحي فداه) با شمشير قيام مي کنند واز جهت عقلي وعلمي هم همين کار درست است. مثلا فرض کنيد که رئيس جمهور عراق، موجود خبيثي است که قابل هدايت نيست وبايد او را کشت. آيا ما بايد بغداد را بمباران کنيم تا رئيس جمهور کشته شود؟ با اينکه مي دانيم او در اين مواقع کشته نمي شود. چون در زمان جنگ، بغداد بمباران شد وعدّه زيادي کشته شدند ولي او صدمه اي نديد. چون او آن قدر پناهگاه هاي محکم براي حفظ جان خود درست کرده است که محفوظ مي ماند. پس راه چاره اش اين است که با يک شمشير بروند در اتاق شخصي اش او را گردن بزنند.

چندي قبل مطلبي را گفتم وتأييد هم شد وآن اين است که ممکن است حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) مثلا از اشعه اي يا چيزي که ما نه اسمش را ونه طرز کارش را مي دانيم، استفاده کند. بطوري که مثلا در اينجا دکمه اي را بزنند ورئيس جمهور عراق که در کاخ وداخل اتاقش با تمام نيرو نشسته کشته شود. وحتّي به کسي که در کنارش نشسته صدمه اي وارد نيايد. نمونه اش کامپيوترهائي است که امروزه در اختيار بشر هست. پس زمينه اين کارها فراهم شده است.

وآن وقت اينکه در روايات آمده:

يخرج بالسيف.(5)

(با شمشير خروج مي کند) معنايش اين است که حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) با آلت قتّاله اي مثل شمشير جنگ خواهد کرد.

بطور کلّي نتيجه تحقيقات من اين است که وسائل جنگي روز از کار نمي افتند. بلکه کار مي کنند ولي کسي نيست که آنها را بکار بياندازد واز آنها استفاده کند. بلکه همه در مسير واهداف امام عصر (عليه السّلام) قرار مي گيرند. پس راه انقلاب حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) غير از بقيّه است. حضرت کار غير طبيعي نمي کنند. تمام اجنّه در روز عاشورا به خدمت حضرت سيّدالشّهداء (عليه السّلام) رفتند وگفتند که ما حاضريم در خدمتتان باشيم. ولي حضرت قبول نکردند. چون نمي خواستند کارها غيرطبيعي پيش برود. به همين دليل هم حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) توپ وتانکها را از جهت تشکيلاتي از کار نمي اندازند بلکه کارها را طبيعي انجام مي دهند.

آيا بدعتها به وسيله خود آن حضرت از بين مي رود يا بوسيله رکن ايشان

در يکي از دعاها در مورد حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) هست که:

اللّهمّ هدّ برکنه کلّ بدعة.(6)

آيا بدعتها بوسيله خود آن حضرت از بين مي رود يا بوسيله رکن ايشان ورکن ايشان مگر چه کسي جز ايشان است ومنظور چيست؟

پاسخ ما:

اينجا منظور از رکن چيزي غير از خود آن حضرت نيست، يعني به آن مقاومتش، به آن عظمتش، به آن رکنيتش، به آن توکّلش به خدا به آن نيروي الهي که پشتيبان او است.(7)

هر بدعتي را خدا از بين ببرد. بدعت هم به معناي آن چيزهائي است که در دين وارد شده وجزء دين نبوده است واين در زماني است که حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) ظهور نمايند، آن موقع عظمت ورکن ايشان براي از بين بردن بدعتها مسلّط مي شود. البته اين کار بوسيله اصحابشان وبا فرماندهي خود حضرت انجام مي گردد. اگر در جنگي يک عدّه سرباز تحت فرماندهي يک فرمانده فعّاليّت کنند، فرمانده فرمان مي دهد وسربازها عمل مي کنند. در اينجا هم مي شود گفت که سربازان فلاني اين کار را کرده اند وهم مي شود گفت که فرمانده اين کار را انجام داده است. درباره حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) هم هر کاري که بوسيله اصحابشان انجام مي شود به نام آن حضرت تمام مي شود ومؤسّس وفرمانده هم او است وبدعت را حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) از بين مي برند اگر چه بوسيله اصحابشان باشد.

در دعاي ندبه هم همين معنا را عرض مي کنيم که:

اين قاطع حبائل الکذب والافتراء. کجا است آن کسي که بدعتها ورشته هاي دروغين وتهمتها را که به دين زده اند قطع مي کند.

آيا علت غيبت حضرت ولي عصر فقط آماده نبودن مردم است؟

پاسخ ما:

تنها اين نيست، علل مختلفي دارد که يکي از آنها آماده نبودن مردم است. البته مسأله مهم در ظهور همين است که مردم آماده شوند واوّل احساس نياز به يک عدالت گستر پيدا کنند وبعد خواستارش شوند ووقتي ظهور فرمود، به عدالت او تن داده وعدالتش را قبول کنند وقوانينش را بپذيرند. اين هم که روايت دارد بايد دنيا پر از ظلم وجور بشود تا حضرت ظهور کنند، به اين جهت است که وقتي دنيا پر از ظلم وجور شد ومردم متوجّه شدند حقّشان ضايع مي شود، همه آماده براي يک دادخواه عدالت گستري که بيايد حقّشان را به آنها برگرداند، مي شوند، پس دو چيز براي ظهور آن حضرت لازم است:

اوّل :

پر از ظلم وجور شدن دنيا وبه عقيده من همان وقتي که درِ خانه علي بن ابيطالب (عليه السّلام) وائمّه اطهار (عليهم السّلام) را بستند دنيا پر از ظلم وجور شد، چون مردم از معارف حقّه وعلوم حقيقي دور نگه داشته شدند.

دوّم:

اين که انسان اين را بفهمد ودرک کند که يک چنين حقّي از او گرفته شده ودادخواهي کند، آن وقت دادخواه به سراغش مي آيد.

اينکه مي گويند براي سلامتي امام زمان صلوات بفرستيد آيا درست است

پاسخ ما:

اوّل امام زمان (عليه السّلام) دو بُعد دارند:

اوّل :

بُعد ملکوتي که روح مقدّسشان از مخلوقات خدا بوده که خدا در اوّل خلقت خلقشان کرده وآن حضرت وائمّه اطهار (عليهم السّلام) در عرش مستقر بوده اند که در زيارت جامعه عرض مي کنيم:

خلقکم اللّه انوارا فجعلکم بعرشه محدقين حتّي منّ علينا بکم خدا شما را نورهائي که در عرش بوديد خلق فرمود ودر عرش بوديد تا خدا بر ما منّت گذاشت وشما را در ميان ما قرارتان داد.

2 - بُعد ظاهري وبدني يعني همين بدنِ گوشت وپوست واستخواني که هست. اين بدن صددرصد معمولي است. يعني از حضرت نرجس خاتون متولّد شده وهمه خصوصيّاتي که ما داريم آن بدن هم دارد. يعني اگر ميکروبي به او برسد مريض مي شود وهمه امراض ممکن است متوجّه وجود مقدّس بدن امام زمان (عليه السّلام) بشود. گرسنه وسير مي شوند شمشير بخورند مجروح مي گردند وبايد داراي زن وفرزند هم باشند، همان خصوصيّاتي که ما داريم ايشان هم دارند، منتهي چون ايشان روي نظام صحيح ورعايت حفظ الصحّه کامل با بدنشان عمل مي کنند، سالم تر مي مانند اينکه ما براي آن حضرت دعا مي کنيم که واحفظه من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وعن شماله واحرسه وامنعه من ان يوصل اليه بسوء.(8)

درست است اگر خدا او را حفظ نکند، او هم مثل ما پير مي شود وحتّي ممکن است از دنيا برود، ولي خدا او را حفظ مي کند. لذا دعا کردن ما خيلي خوب است، از خدا خواسته ايم که او را حفظ کن وخدا هم او را حفظ مي کند، همين طور که شما براي پدرتان، براي دوستتان اين دعاها را مي کنيد.

امّا اصل دعا در حقيقت اظهار محبّت است. شما اين همه صلوات مي فرستيد، صلوات يعني خدايا رحمتت را بر پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله) وآل او نازل کن. حال اگر ما صلوات نفرستيم، خدا رحمتش را بر آنها نازل نمي کند؟ چرا نازل مي کند. پس اين کار اظهار محبّت است، يعني مي خواهيم بگوئيم تو را دوست داريم، امام زمانمان را دوست داريم، براي او دعا مي کنيم که او سالم باشد ولي براي دشمنانش دعا مي کنيم که از بين بروند واصلا نباشند.

اينها يک نحوه اظهار محبّت است.

وبايد به آنها اظهار محبّت کرد، يعني اين را بدانيد که با اظهار محبّت، محبّت زياد مي شود.

شما اگر برويد داخل حرم حضرت رضا (عليه السّلام) بنشينيد وسرتان را پائين بيندازيد وحتّي نگاه محبّت آميز به ضريح نکنيد محبّتتان به تدريج کم مي شود امّا اگر به هر نحوي که شده مثلا ضريح يا زمين را ببوسيد وبه حضرت بگوئيد آقاجان قربانتان گردم، کم کم مي بينيد که نشاط بيشتري پيدا مي کنيد، اگر شما کسي را خيلي دوست داشته باشيد ولي وقتي به او برخورد مي کنيد هيچ به او اظهار محبّت نکنيد، بعد از اينکه از او جدا شديد مي بينيد که محبّتتان به او کم شده است. امّا اگر به او رسيديد واو را در بغل گرفتيد واظهار محبّت کرديد وخيلي به او اظهار علاقه کرديد. مي بينيد بعد از جدا شدن محبّتتان به او زياد شده به طوري که نمي توانيد جدا شويد، از چيزهائي که با اظهارش وانفاقش، زياد مي شود، يکي علم وديگري محبّت است. پس اين دعا در حقيقت اظهار محبّت ما نسبت به امام زمان (عليه السّلام) است. وهمچنين مي توانيم بگوئيم براي سلامتي ايشان صلوات فرستاده ايم واصلا خود صلوات هم درخواست سلامتي براي امام زمان (عليه السّلام) است، چون يقينا وقدر مسلّم از آل محمّد (صلّى اللّه عليه وآله) که در زمان ما وجود دارد حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) است.

پاورقى:‌


(1) سوره طه آيه 17.
(2) سوره طه آيه 18.
(3) سوره فاطر آيه 15.
(4) سوره هود آيه 6.
(5) بحارالانوار جلد 52 صفحه 202.
(6) اصل عبارت که درباره حضرت وليّ عصر (روحي فداه) نقل شده اين است: اللّهمّ نور بنوره کلّ ظلمه وهدّ برکنه کلّ بدعة. (بحارالانوار جلد 52 صفحه 22 وجلد 94 صفحه 82 وجلد 102 صفحه 114.
(7) رکن به معني آنچه به آن قوّت گيرند وتکيه دهند. (فرهنگ عميد).
(8) يعني خدايا او را از پيش رو واز پشت سر واز طرف راست واز طرف چپ حفظ کن ومواظب او باش ومانع شو که به او بدي وناراحتي برسد. زيارت حضرت صاحب الامر (عليه السّلام) در مفاتيح الجنان.