آثار الصادقين ، جلد ۲۹

صادق احسانبخش

- ۳۳ -


(بحار ج 52 ص 111؛ وکمال الدين وتمام النعمة ج 2 ص 13؛ وإثبات الهداة ج 3 ص 442؛ وأصول الکافي ج 1 ص 336):

عن يمان التمّار قال: کنّا عند أبي عبد الله عليه السلام جلوساً فقال لنا: (إنَّ لصاحب هذا الأمر غيبة، المتمسّک فيها بدينه کالخارط للقتاد _ ثمّ قال هکذا بيده _ فأيّکم يمسک شوک القتاد بيده؟)، ثمّ أطرق ملياً، ثمّ قال: (إنَّ لصاحب هذا الأمر غيبة، فليتق الله عبد  وليتمسَّک بدينه).

بنقل از يمان تمار گفت: ما در محضر حضرت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم به ما فرمود: همانا صاحب اين امر عليه السلام را غيبتي باشد که هر کس در آن غيبت بدين خود تمسک جويد مانند کسي باشد که خرط قتاد کند (درخت خاردار که نيش خارهايش رو بپائين باشد وکسي از پايين ببالاي آن دست بکشد) سپس فرمود: اينگونه دست خود را بر روي خارها بکشد پس کدام يک از شما تواند که خار آن درخت را با دست نگهدارد؟ پس از آن مدتي سر مبارک را به پايين داشت آنگاه فرمود: همانا صاحب اين امر غيبتي دارد بايد بنده از خدا بترسد وبدين خود متمسک باشد.

(بحار ج 52 ص 150؛ وأصول الکافي ج 1 ص 336):

عن علي بن جعفر عن أبيه عن جدّه عن علي بن جعفر عن أخيه موسى بن جعفر عليه السلام قال: (إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله في أديانکم لا يزيلکم عنها أحد، يا بني إنَّه لا بدَّ لصاحب هذا الأمر من غيبة حتَّى يرجع عن هذا الأمر من کان يقول به إنَّما هي محنة من الله عزَّ وجلَّ امتحن بها خلقه لو علم آباؤکم وأجدادکم ديناً أصحّ من هذا لاتَّبعوه)، قال: فقلت: يا سيّدي من الخامس من ولد السابع؟ فقال: (يا يني، عقولکم تصغر عن هذا وأحلامکم تضيق عن حمله ولکن إن تعيشوا فسوف تدرکونه).

فرمود: هنگامي پنجمين از فرزندان هفتمين مفقود گردد. خدا را خدا را دين خودتان مبادا کسي شما را از دين خود بلغزاند اي پسر جانم ناگزير صاحب اين امر غيبتي دارد که حتَّى قائلين بوجود صاحب الامر عليه السلام از عقيده خود برمي گردند همانا دين؟؟ است از خداي عزَّ وجلَّ که خلق خود را بوسيله آن آزمون مي کند اگر پدران واجداد شما ديني صحيحتر از دين مي يافتند متابعت از آن مي کردند. گفت: من عرض کردم: پنجمين فرزند از هفتمين کيست؟ فرمود: اي پسرم عقلهاي شما از درک اين کوچکتر است وافکار شما توان تحمل آنرا ندارد ولي اگر زنده بمانيد آنرا ادراک مي کنيد.

(إثبات الهداة ج 3 ص 444؛ وبحار ج 51 ص 146؛ وأصول الکافي ج 1 ص 338):

عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: (إن بلغکم عن صاحب هذا الأمر غيبة فلا تنکروها).

بنقل از محمد بن مسلم رحمه الله گفت: از امام صادق عليه السلام شنيدم مي فرمود: اگر بشما از صاحب اين امر عليه السلام خبر غيبتي برسد منکر آن نشويد.

(بحار ج 51 ص 43؛ وکشف الغمّة ج 2 ص 475):

عن الرضا عليه السلام قال: (الخلف الصالح من ولد أبي محمّد الحسين بن علي وهو صاحب الزمان وهو المهدي).

امام رضا عليه السلام فرمود: خلف صالح از فرزندان امام ابي محمد حسن بن علي عسکري صلوات الله وسلامه عليهما وصاحب الزمان ومهدي عليه السلام است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 442؛ وأصول الکافي ج 1 ص 337):

عن سدير الصيرفي قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: (إنَّ في صاحب هذا الأمر شبهاً من يوسف عليه السلام)، قال: قلت له: کأنَّک تذکر حياته أو غيبته؟ قال: فقال لي: (وما ينکر من ذلک هذه الأمّة أشباه الخنازير، إنَّ إخوة يوسف عليه السلام کانوا أسباطاً أولاد الأنبياء تاجروا يوسف، وبايعوه وخاطبوه وهم إخوته وهو أخوفهم فلم يعرفوه حتَّى قال: (أَنَا يُوسُفُ وَهذا أَخِي) فما تنکر هذه الأمّة الملعونة أن يفعل الله عزَّ وجلَّ بحجَّته في وقت من الأوقات کما فعل بيوسف...) الحديث.

بنقل از سدير صيرفي گفت: از حضرت امام صادق عليه السلام شنيدم مي فرمود: همانا صاحب اين امر عليه السلام شباهتي به يوسف عليه السلام دارد عرض کردم: گويا زندگي يا غيبت او را در نظر آورده ايد؟ فرمود: آن انکاري که همانندهاي خوکها از اين امت مي کنند. همانا برادران يوسف عليه السلام اسباط ونوادگان واولاد پيغمبران بودند يوسف عليه السلام را وسيله تجارت خود قرار دادند واو را فروختند وبه او خطابها کردند در حالي که برادرانش بودند واو هم برادرانشان بود واو را نشناختند تا وقتي که يوسف عليه السلام فرمود: (من يوسفم واين برادر من است) پس انکار مي کنند اين امت لعنت شده که خداي عزَّ وجلَّ بوسيله حجت خود انجام دهد در وقتي از اوقات همچنانکه بوسيله يوسف عليه السلام کرد... الحديث.

(بحار ج 51 ص 33؛ وأصول الکافي ج 1 ص 333):

عن الحسن بن محبوب رحمه الله عن بن رثاب عن أبي عبد الله عليه السلام قال: (صاحب هذا الأمر رجل لا يسمّيه باسمه إلاَّ کافر).

بنقل از حسن بن محبوب رحمه الله از ابن رئاب از امام صادق عليه السلام فرمود: صاحب اين امر مردي باشد که نام اصلي او را ياد نمي کند مگر کافر.

(بحار ج 51 ص 145):

عن السيّد بن محمّد الحميري في حديث طويل يقول فيه: قلت للصادق جعفر بن محمّد عليه السلام: يا بن رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم قد روي لنا أخبار عن آبائک عليهم السلام في الغيبة وصحّة کونها فأخبرني بمن تقع؟ فقال عليه السلام: (ستقع بالسادس من ولدي والثاني عشر من الأئمّة الهداة بعد رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم أوّلهم أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام وآخرهم القائم بالحقّ بقية الله في أرضه صاحب الزمان وخليفة الرحمن والله لو بقى في غيبته ما بقى نوح في قومه لم يخرج من الدنيا حتَّى يظهر فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً).

بنقل از سيد بن محمد حميري در ضمن حديث طولاني که گفت: به حضرت امام صادق عليه السلام عرض کردم: يابن رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم اخباري از پدران بزرگوار شما در مورد غيبت وصحت تحقق آن به ما رسيده به من خبر دهيد که در کدام شخص اين غيبت واقع مي گردد؟ فرمود: به ششمين فرزندم که دوازدهمين امام عليه السلام پس از حضرت رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم واقع مي شود که اول آن ائمه حضرت امير المؤمنين علي بن ابي طالب وآخرشان حضرت قائم عليه السلام بر حق بقية الله در زمين صاحب الزمان وخليفه خداي رحمان صلوات الله وسلامه عليهم مي باشند بخدا قسم اگر در غيبت خود مانند خود نوح عليه السلام در قومش باقي بماند از دنيا بيرون نمي رود تا ظاهر شود وزمين از عدل وداد پر کند چنانکه از ظلم وجور پر شده باشد.

(بحار ج 51 ص 151):

عن العبّاس بن عامر قال: سمعت أبا الحسن موسى عليه السلام يقول: (صاحب هذا الأمر يقول الناس: لم يولد بعد).

بنقل از عباس بن عامر گفت: از حضرت امام ابوالحسن موسى الکاظم عليه السلام شنيدم مي فرمود: در مورد صاحب اين امر عليه السلام مردم مي گويند: هنوز متولد نشده است.

(يوم الخلاص ص 67):

قال البخاري: إنَّ الأحاديث في صاحب الزمان، الغائب عن العيان، الموجودة في کلّ الأزمان، کثيرة متضافرة. وأصحابه قد خلصوا من الريب وسلموا من العيب وأخذوا بطريق الهداة وسلکوا من طريق الحقّ إلى التحقيق وبه ختمت الخلافة والإمامة، وهو إمام منذ وفاة أبيه إلى يوم القيامة، يدعو الناس إلى ملَّته، وهي ملّة النبيّ صلَّى الله عليه وآله وسلَّم.

بخاري گويد: همانا احاديث درباره ي صاحب الزمان عليه السلام که از ديدگان نهان وموجود در همه ي زمانها است بسيار وبي شمار مي باشد ويارانش از ريب وشک خالص شده واز عيب ونقص سالمه وراه هدايت در پيش گرفته واز طريق حق به تحقيق رسيده اند وخلافت وامامت بوجود او ختم گشته واو از زماني که پدر بزرگوارش عليه السلام رحلت فرمود تا روز قيامت امام ورهبر است ومردم را به ملت خود که همان ملت حضرت رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم است دعوت مي فرمايد.

(منتخب الأثر ص 319):

ينابيع المودّة عن نوف أنَّه قال: (راية المهدي فيها مکتوب: البيعة لله).

در کتاب ينابيع الموده از نوف بکالي روايت کرده که در پرچم حضرت مهدي نوشته شده است بيعت براي خدا.

(منتخب الأثر ص 319):

کمال الدين: أنَّه يکون في راية المهدي الرفعة لله عزَّ وجلَّ.

در کتاب کمال الدين روايت شده که در پرچم مهدي عليه السلام نوشته شده رفعت وعظمت براي خداي عزَّ وجلَّ است.

(منتخب الأثر ص 319):

بحار الأنوار: عن السيّد علي بإسناده إلى کتاب الفضل بن شاذان قال: روي أنَّه يکون في راية المهدي: اسمعوا وأطيعوا.

در کتاب بحار الانوار از سيد علي باسنادش از کتاب فضل بن شاذان روايت شده که در پرچم حضرت مهدي عليه السلام است بشنويد واطاعت کنيد.

وقت گزاران دروغ گويند:

(بحار ج 53 ص 3):

قال الصادق عليه السلام: (إنَّ من وقَّت لمهدينا وقتاً فقد شارک الله تعالى في علمه، وادّعى أنَّه ظهر على سرّه).

حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: همانا کسي وقت ظهور براي مهدي ما عليه السلام تعيين کند محققا در علم خدا شرکت جسته وادعاء کرده در سر خدا ظهور کرده است.

(يوم الخلاص ص 192):

کتب سيّدنا الحجّة لهذا السفير: (أمَّا ما سألت عنه، أرشدک الله وثبَّتک ووقاک من أمر المنکرين لي من أهل بيتنا وبني عمّنا، فاعلم أنَّه ليس بين الله عزَّ وجلَّ وبين أحد قرابة ومن أنکرني فليس منّي وسبيله سبيل ابن نوح. وأمَّا سبيل عمّي جعفر وولده فسبيل إخوة يوسف عليه السلام... وأمَّا أموالکم فلا نقبلها إلاَّ لتطهروا. فمن شاء منکم فليصل، ومن شاء فليقطع وما آتانا الله خير ممَّا آتاکم... أمَّا ظهور الفرج فإنَّه إلى الله وکذب الوقّاتون).

حضرت مهدي حجت بن الحسين عليه السلام به سفير خود نوشتند: فدايت ارشاد کناد وثابت دارد ونگهداريت از فرمايد: سئوال از منکراني که از خاندان وپسرعموهاي من مي باشند کرده بودي بدانکه ميان خداي عزَّ وجلَّ وميان کسي قرابتي نيست وهر کس مرا انکار کند از من نيست وراه او را راه پسر نوح عليه السلام خواهد بود واما راه عمويم جعفر وفرزندش راه برادران يوسف عليه السلام است واما مالهاي شما را ما نمي پذيريم مگر براي آنکه پاک شويد وهر که خواهد برساند وهر که خواهد ببرد وقطع کند وآنچه خدا به ما داده بهتر از آن چيزي است که به شما داده واما ظهور فرج آن امرش با خدا است ووقت گذاران دروغ مي گويند.

(بحار ج 53 ص 3؛ يوم الخلاص ص 204):

قال الصادق عليه السلام: (إنَّ من وقَّت لمهدينا فقد شارک الله في علمه وادّعى أنَّه ظهر على سرّه. وما لله من سرّ إلاَّ وقد وقع إلى هذا الخلق المعکوس الضال عن الله الراغب عن أولياء الله وما لله من خبر إلاَّ وهم أخصّ به لسرّه وهو عندهم. وإنَّما ألقى الله إليهم ليکون حجّة عليهم).

حضرت امام عليه السلام فرمود: همانا کسي که وقت از براي ظهور مهدي ما عليه السلام معين کند با خدا در علمش مشارکت کرده ومدعي است که مهدي عليه السلام در سر وپنهان ظهور فرموده وخدا سر ورازي ندارد مگر آنکه به اين مخلوق معکوس گمراه شده از خدا وروي گردانان از اولياي خدا واقع گشته وخدا را خبري نيست جز آنکه اولياي خدا مخصوص به سر اويند وآن سر نيز در نزد آنان مي باشد وهمانا خدا آن سر را به آنان القاء فرمايد تا حجت برايشان باشد.

(يوم الخلاص ص 206؛ بحار ج 51 ص 30):

قال الجواد عليه السلام: (إنَّ الإمام بعدي ابني، أمره أمري وقوله قولي، وطاعته طاعتي. والإمام بعده ابنه الحسن عليه السلام أمره أمر أبيه وقوله قول أبيه)، ثمّ سکت، فقيل له: يا بن رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم، ومن الإمام بعد الحسن عليه السلام؟ فبکى بکاءً شديداً ثمّ قال: (إنَّ من بعد الحسن عليه السلام ابنه القائم عليه السلام بالحقّ، المنتظر)، فقيل: يا بن رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم، ولِمَ سُمّي بالقائم عليه السلام؟ قال: (لأنَّه يقوم بعد موت ذکره، وارتداد أکثر القائلين بإمامته). فقيل: ولِمَ سُمّي بالمنتظر؟ قال: (لأنَّ له غيبة يطول أمدها فينتظر خروجه المخلصون وينکره المرتابون، ويستهزئ بذکره الجاحدون، ويکذب فيه الوقّاتون، ويهلک فيه المستعجلون وينجو فيه المسلّمون).

حضرت امام جواد عليه السلام فرمود: همانا امام پس از من فرزند من است امر او امر من وگفتار او گفتار من واطاعت او طاعت من مي باشد وامام بعد از او فرزندش حسن عليه السلام است امر او امر پدرش وگفتار او گفتار پدرش وطاعت او طاعت پدرش مي باشد (سپس امام عليه السلام) سکوت فرمود: عرض شد: يا بن رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم امام بعد از حسن عليه السلام کيست؟ حضر به شدت گريستند وفرمود، همانا پس از حسن عليه السلام فرزندش قائم عليه السلام بر حق تو است که انتظار ظهورش مي برند. عرض کردند: يا بن رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم چرا به ايشان قائم عليه السلام نام داده شد؟ فرمودژ زيرا او پسر فراموش شدن يادش وبرگشتن بيشتر از افرادي که قائل به امامتش بودند برمي گردد. عرض شد: چرا منتظرش نامند؟ فرمود: چون غيبت طولاني دارد اخلاصمندان انتظار ظهورش مي برند ومردم شاک ومردد او را انکار مي کنند ومنکران چون نامش برده شود مسخره نمايند ووقت گذاران دروغ گويند وکساني که شتاب در ظهورش بخرج دهند هلاک شوند وکساني که تسليم حکم خدايند سالم مانند.

(کشف الغمّة ج 2 ص 531):

قال أبو علي محمّد بن همام: وکتبت أسأله عن ظهور الفرج متى يکون؟ فخرج التوقيع: (کذب الوقّاتون).

ابو علي محمد بن همام گفت: خدمت حضرت حضرت مهدي عليه السلام نامه نوشتم از زمان ووقت ظهور فرج پرسيدم؟ توقيع مبارک رسيد که وقت گذاران دروغگويند.

(أصول الکافي ج 1 ص 368؛ إثبات الهداة ج 3 ص 441):

عن أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن القائم عليه السلام؟ فقال: (کذب الوقّاتون إنّا أهل البيت لا نوقّت).

بنقل از ابي بصير از حضرت امام صادق عليه السلام پرسيد درباره ي قائم عليه السلام فرمود: وقت گذران دروغگويند ما اهل بيت عليهم السلام وقت تعيين نمي کنيم.

(إثبات الهداة ج 3 ص 544):

عن أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: جُعلت فداک متى خروج القائم؟ فقال: (يا أبا محمّد إنّا أهل البيت لا نوقّت، وقد قال محمّد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: کذب الوقّاتون...) الحديث.

بنقل از ابي بصير گفت: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم حضرت قائم عليه السلام چه وقت خروج مي کند؟ فرمود: اي ابومحمد ما اهل بيت عليه السلام وقت تعيين نمي کنيم محمد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: وقت گذاران دروغ گويند.

(إثبات الهداة ج 3 ص 578):

قال الصادق عليه السلام للمفضَّل بن عمر: (ليس للمهدي عليه السلام وقت لأنَّه کالساعة إنَّما علمها عند ربّي...) إلى أن قال: (لا يوقّت لمهدينا وقت إلاَّ من شارک الله في علمه وادّعى أنَّه أظهره على سرّه).

امام صادق عليه السلام به مفضل بن عمر فرمود: براي مهدي عليه السلام وقت معيني نيست زيرا او مانند قيامت مي باشد همانا علم آن در نزد پروردگار من است تا آنجا که فرمود: براي مهدي ما عليه السلام تعيين وقت نمي کند مگر کسي که با خدا مشارکت در علمش کند وادعا نمايد که خدا در پنهاني او را ظاهر ساخته است.

(إثبات الهداة ج 3 ص 586):

عن المفضَّل بن عمر قال: سألت سيّدي الصادق عليه السلام: هل للمأمون المنتظر المهدي عليه السلام من وقت موقت يعلمه الناس؟ فقال: (حاش لله أن يوقّت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا...) إلى أن قال: (لا أوقت له وقتاً ولا يوقت له وقت، إنَّ من وقَّت لمهدينا وقتاً فقد شارک الله في علمه...)، إلى أن قال المفضَّل: يا سيّدي ففي أيّ بقعة يظهر المهدي؟ قال: (لا تراه عين في وقت ظهوره إلاَّ رأته کلّ عين، فمن قال لکم غير هذا فکذّبوه)، قال المفضَّل: يا سيّدي ولا يرى وقت ولادته؟ قال: (بلى والله يرى من ساعة ولادته إلى وقت وفاة أبيه...) إلى أن قال: (ثمّ يغيب سنة ستّ وستّين ومأتين، ثمّ يظهر بمکّة...) الحديث.

بنقل از مفضل بن عمر گفت: از امام صادق عليه السلام پرسيدم آيا براي آنکس که همه آرزوي او را دارند وچشم براه اويند مهدي عليه السلام وقت معيني هست که مردم بدانند؟ فرمود: حاشا که خدا وقت ظهورش را تعيين فرموده باشد وشيعيان ما آنرا بدانند تا آنجا که فرمود: من براي او تعيين وقت نمي کنم ووقتي از براي او معين نشده همانا کسيکه براي مهدي عليه السلام تعين وقت کند محققا با خدا در علمش مشارکت کرده وتا آنجا که عرض کرد: اي سرور من پس در کجا مهدي عليه السلام ظهور فرمايد؟ فرمود: در وقت ظهورش چشم مخصوص او را مي بيند وهمه چشمها او را نبيند. وهر کس جز اين بشما گويد تکذيبش کنيد. مفضل عرض کرد: اي سرور من در وقت ولادتش نيز ديده نمي شود؟ فرمود: آري بخدا قسم در ساعت ولادتش تا وقت وفات پدر بزرگوارش عليه السلام ديده مي شود تا آنجا که فرمود: سپس به سال دويست وشصت وشش غائب مي شود ودر مکة مشرفه ظهور مي کند... الحديث.

(بحار ج 52 ص 102):

عن الربيع بن محمّد المسلي قال: قال لي أبو عبد الله: (والله لتکسرنَّ کسر الزجاج وإنَّ الزجاج يعاد فيعود کما کان، والله لتکسرنَّ کسر الفخار وإنَّ الفخار لا يعود کما کان، والله لتمحصنَّ والله لتغربلنَّ کما يغربل الزوان من القمح).

بنقل از ربيع بن محمد گفت: امام صادق عليه السلام به من فرمود: بخدا قسم بمانند شيشه شکسته مي شويد وشيشه اصلاح پذير است وبصورت اول برمي گردد، بخدا قسم البته مانند سفال شکسته مي شويد وسفال شکسته اصلاح پذير نيست وبصورت اول برنمي گردد بخدا قسم آزمون مي شويد بخدا قسم غربال مي شويد مانند غربال شدن تلخک گندم با گندم.

(سفينة البحار ج 2 ص 675؛ بحار ج 52 ص 103):

عن الفضيل قال: سألت أبا جعفر عليه السلام: هل لهذا الأمر وقت؟ فقال: (کذب الوقّاتون، کذب الوقّاتون، کذب الوقّاتون).

بنقل از فضيل گفت: از حضرت امام باقر عليه السلام پرسيدم آيا براي اين امر وقتي هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغگويند. وقت گذاران دروغگويند. وقت گذاران دروغگويند.

(بحار ج 52 ص 103):

عن أبي عبد الله عليه السلام قال: (کذب الموقّتون، ما وقّتنا فيما مضى، ولا نوقّت فيما يستقبل).

امام صادق عليه السلام فرمود: وقت گذاران دروغگويند ما در امر گذشته تعيين وقت نمي کنيم ودر آينده نيز وقت گذاري نمي نمائيم.

(بحار ج 52 ص 104):

عن عبد الرحمن بن کثير قال: کنت عند أبي عبد الله عليه السلام إذ دخل عليه مهزم الأسدي فقال: أخبرني جُعلت فداک متى هذا الأمر الذي تنتطرونه؟ فقد طال، فقال: (يا مهزم کذب الوقّاتون، وهلک المستعجلون ونجا المسلّمون وإلينا يصيرون).

بنقل از عبد الرحمن بن کثير گفت: در محضر امام صادق عليه السلام بودم که مهزم اسدي وارد شد وعرض کرد: فدايت شوم به من خبر ده اين امري که انتظارش را داريد چه وقتي خواهد بود زيرا بسيار طولاني شده است؟ فرمود: اي مهزم وقت گذاران دروغگويند وآنانکه شتاب در ظهور دارند هلاک شوند وآنانکه تسليم حکم وقضاي الهي هستند سالمند وبسوي ما بازگشت مي کنند.

(بحار ج 52 ص 104):

عن أبي عبد الله قال: (من وقَّت لک من الناس شيئاً فلا تهابنَّ أن تکذّبه، فلسنا نوقّت لأحد وقتاً).

امام صادق عليه السلام فرمود: از مردم کسيکه براي تو وقتي تعيين مي کند البته در تکذيب کردنش مترس ما براي کسي تعيين وقت نمي کنيم.

(بحار ج 52 ص 111):

الکليني عن إسحاق بن يعقوب أنَّه خرج إليه على يد محمّد بن عثمان العمري: (أمَّا ظهور الفرج، فإنَّه إلى الله وکذب الوقّاتون).

کليني از اسحاق بن يعقوب: توقيعي از ناحيه مقدسة به دست محمد بن عثمان عمري به او رسيد که در آن مرقوم بود: اما ظهور فرج بسته به فرمان خدا است ووقت گذاران دروغگويند.

(أصول الکافي ج 1 ص 368؛ بحار ج 52 ص 118):

عن الفضل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له: إنَّ لهذا الأمر وقتاً؟ فقال: کذب الوقّاتون إنَّ موسى عليه السلام لمَّا خرج وافداً إلى ربّه واعدهم ثلاثين يوماً فلمَّا زاده الله تعالى على الثلاثين عشراً قال له قومه: قد أخلفنا موسى فصنعوا ما صنعوا)، قال: (فإذا حدَّثناکم بحديث فجاء على ما حدَّثناکم به فقولوا: صدق الله، وإذا حدَّثناکم بحديث فجاء على خلاف ما حدثناکم به فقولوا: صدق الله تؤجروا مرَّتين).

بنقل از فضل بن يسار گفت: از حضرت امام باقر عليه السلام پرسيدم آيا براي اين امر وقتي هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغگويند همانا موسى عليه السلام هنگامي که به ميقات پروردگارش رفت وخدا وعده سي روز با او گذاشت چون ده شب نيز بر آن اضافه گرديد قوم گفتند: موسى عليه السلام با ما مخالفت کرده وآنچه بايد مي کردند کردند امام عليه السلام فرمود: وقتي که ما خبري به شما مي دهيم وموافق گفته ما به شما برسانند شما بگوئيد خدا راست گفت واگر حديثي ما گفتيم ولي بر خلاف گفته ما به شما بگويند. شما بگوئيد: خدا راست گفته تا دوبار پاداش بگيريد.

(بحار ج 52 ص 119):

عن أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: جُعلت فداک متى خروج القائم عليه السلام؟ فقال: (يا با محمّد إنّا أهل بيت لا نوقّت، وقد قال محمّد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: کذب الوقّاتون، يا با محمّد إنَّ قدام هذا الأمر خمس علامات أوّلهن النداء في شهر رمضان، وخروج السفياني، وخروج الخراساني وقتل النفس الزکية، وخسف بالبيداء).

بنقل از ابي بصير گفت: به حضرت امام صادق عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم چه وقتي قائم عليه السلام خروج فرمايد؟ فرمود: اي ابومحمد ما اهل بيت عليهم السلام وقت تعيين نمي کنيم در حالي که حضرت محمد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: وقت گذاران دروغگويند. اي ابومحمد پيش از خروج قائم عليه السلام پنج علامت واقع مي گردد: نخستين آنها فداء آسماني در ماه مبارک رمضان است. سپس خروج سفياني وخروج خراساني وکشته شدن نفس زکية وفرورفتن در بيابان.

ائمه بعد از رسول اکرم:

(أصول الکافي ج 1 ص 530):

عن أبي حمزة قال: سمعت علي بن الحسين عليه السلام يقول: (إنَّ الله خلق محمّداً صلَّى الله عليه وآله وسلَّم وعلياً عليه السلام وأحد عشر من ولده من نور عظمته، فأقامهم أشباحاً في ضياء نوره يعبدونه قبل خلق الخلق، يسبّحون الله ويقدّسونه هم الأئمّة من ولد رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم).

بنقل از ابي حمزة رحمه الله گفت: از حضرت امام سجاد علي بن الحسين شنيدم مي فرمود: همانا خدا رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم وامير المؤمنين ويازده فرزند او را از نور عظمت خود آفريد وآنان در پرتو نور خود بصورت سايه ها بپا داشت که قبل از آفرينش مخلوقات عبادتش کنند وبه تسبيح وتقديسش پردازند وآنان امامان باشند از فرزندان رسول خدا صلَّى الله عليه وآله وسلَّم.

(کشف الغمّة ج 2 ص 448؛ أصول الکافي ج 1 ص 531؛ أعيان الشيعة ج 2 ص 56):

عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: (الاثنا عشر الإمام من آل محمّد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم کلّهم محدّث من ولد رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم ومن ولد علي عليه السلام ورسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم وعلي عليه السلام هما الوالدان).

بنقل از زرارة گفت: از حضرت امام باقر عليه السلام شنيدم مي فرمود: دوازده امام عليه السلام از آل محمد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم همه الهام شده از فرزندان رسول خدا صلَّى الله عليه وآله وسلَّم وامير المؤمنين مي باشند ورسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم وامير المؤمنين عليه السلام پدران آن بزرگوارانند.

(أصول الکافي ج 1 ص 532):

عن أبي سعيد الخدري في خبر عمر ويهودي وأشار عمر في سؤاله إلى علي عليه السلام قال: أخبرني عن ثلاث وثلاث وواحدة، فقال له علي عليه السلام: (يا يهودي ولِمَ لم تقل: أخبرني عن سبع؟)، فقال له اليهودي: إنَّک إن أخبرتني بالثلاث سألتک عن البقية وإلاَّ کففت فإن أنت أجبتني في هذه السبع فأنت أعلم أهل الأرض وأفضلهم وأولى الناس بالناس، فقال له: (سل عمَّا بدا لک يا يهودي)، قال: أخبرني عن أوّل حجر وضع على وجه الأرض؟ وأوّل شجرة غرست على وجه الأرض؟ وأوّل عين نبعت على وجه الأرض؟ فأخبره أمير المؤمنين عليه السلام، ثمّ قال اليهودي: أخبرني عن هذه الأمّة کم لها من إمام هدى؟ وأخبرني عن نبيّکم محمّد أين منزله في الجنّة؟ وأخبرني من معه في الجنّة؟ فقال له أمير المؤمنين عليه السلام: (إنَّ لهذه الأمّة اثنى عشر إمام هدى من ذرّية نبيّها وهم منّي، وأمَّا منزل نبيّنا في الجنّة ففي أفضلها وأشرفها جنّة عدن، وأمَّا من معه في منزله فيها فهؤلاء الاثنا عشر من ذرّيته واُمّهم وجدَّتهم واُمّ اُمّهم وذراريهم لا يشرکهم فيها أحد).

بنقل از ابي سعيد خدري (در خبر عمر ومرد يهودي وارجاع عمر پاسخ سئوالات او را به امير المؤمنين عليه السلام) عرض کرد: مرا با خبر گردان از سه وسه ويک. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: چرا نگفتي که مرا از هفت با خبر ساز يهودي عرض کرد: اگر جواب از اولي را دادي از باقي نيز مي پرسم واگر نه خودداري مي کنم واگر درست پاسخ هفت مورد را فرمودي پس تو داناترين مردم بر روي زمين وبرترين واولي در امور مردم خواهي بود حضرت فرمود: بپرس عرض کرد: اولين سنگي که بر روي زمين گذارده شود واولين درختي بر روي زمين کاشته شد واولين چشمه اي که بر روي زمين جوشيد کدام بود؟ حضرت جواب فرمود: يهودي عرض کرد. به من خبر ده که امت اسلام چندامام هادي ورهنما دارد وپيغمبر صلَّى الله عليه وآله وسلَّم شما منزلش در کجاي بهشت است وچه کساني با او در بهشت باشند؟ حضرت فرمود: اين امت دوازده امام ورهنما که از فرزندان رسول صلَّى الله عليه وآله وسلَّم مي باشند وآنان از من هستند واما منزل وجايگاه پيغمبر ما صلَّى الله عليه وآله وسلَّم در برترين وشريفترين جايگاه بهشت. بهشت عدن واما کساني که با حضرت در جايگاهش باشند همان ائمه دوازده گانه از فرزندان او ومادرانشان وجده هايشان ومادر مادرانشان وفرزندانشان هستند وکسي ديگر با آنان شرکت در آنجا ندارد.

(أصول الکافي ج 1 ص 535):

عن سماعة بن مهران قال: کنت أنا وأبو بصير ومحمّد بن عمران مولى أبي جعفر عليه السلام في منزله بمکّة فقال محمّد بن عمران: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: (نحن اثنا عشر محدّثاً)، فقال له أبو بصير: سمعت من أبي عبد الله عليه السلام؟ فحلَّفه مرَّة أو مرَّتين أنَّه سمعه؟ فقال أبو بصير: لکنّي سمعته من أبي جعفر عليه السلام.

بنقل از سماعة بن مهران گفت: من وابو بصير ومحمد بن عمران مولاي حضرت امام باقر عليه السلام در منزلش در مکة مشرفه بوديم محمد بن عمران گفت: از حضرت امام صادق عليه السلام شنيدم مي فرمود: ما دوازده امام عليه السلام الهام شده هستيم ابوبصير به او گفت: تو از امام صادق عليه السلام شنيده اي؟ واو را يک يا دو بار سوگند داد که او اينگونه شنيده؟ ابو بصير گفت: ولي من از امام باقر عليه السلام شنيدم.