آثار اعتقاد به امام زمان

هادی قندهاری

- ۳ -


برترين نعمت خداوند:

خداوند متعال نعمتهاي فراواني به بشر ارزاني داشته است که قابل شمارش نيست. (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).(1) اگر نعمتهاي خدا را بشماريد، به عدد در نمي آيد. از ميان اين نعمتهاي بي شمار، برخي نعم مادي ودنيوي است که خداوند به اقتضاي رحمانيت خويش به مومن وکافر عطا فرموده، وبرخي ديگر نعمتهاي معنوي واخروي هستند که راهنماي انسان بسوي سعادت ابدي مي باشند. خداوند اين نعمتها را به اقتضاي رحيميت خويش، صرف به مومنان عطا فرموده است.

از برترين اين نعمتهاي معنوي، نعمت ولايت واطاعت ومحبت اهل بيت عليهم السلام است. امام صادق عليه السلام فرمودند: (إنَّ الله يعطي الدنيا لمن يحبّه ويبغض ولا يعطي هذا الأمر إلاَّ أهل صفوته).(2) خداوند نعمتهاي دنيا را به مومن وکافر مي دهد، ولي نعمت ولايت را جز به برگزيدگان از مخلوقاتش عطا نمي کند. اين نعمت، خير دنيا وآخرت است زيرا که راه صحيح زيستن در دنيا را به انسان آموخته، دستگير انسان در عرصات سهمگين عالم آخرت خواهد بود. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (من رزقه الله حبّ الأئمّة من أهل بيتي فقد أصاب خير الدنيا والآخرة). کسي که خداوند حب اهل بيت را به او اعطا کرد باشد، خير دنيا وآخرت به او رسيده است.(3) اين محبت، از جواهرات دنيوي بسيار گرامي تر وارزشمندتر است،(4) زيرا که تنها وسيله رسيدن به قرب حق متعال بوده، خير کثير، مي باشد.

امام صادق عليه السلام لفظ حکمت در آيه شريفه (وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً)(5) را به اطاعت از دستورات الهي ومعرفت امام معنا فرموده اند(6) که بر اين اساس، مفهوم آيه چنين خواهد بود: کسي را که طاعت خدا ومعرفت امام زمان عطا کرده باشند، به او خير زيادي رسيده است. معرفت امام زمان وولايت اهل بيت عليهم السلام برترين نعمتهاي الهي است ودر ميان نعمتهاي الهي نعمتي برتر از آن يافت نمي شود.

امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه: (فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ). نعمتهاي خدا را ياد کنيد شايد که رستگار گرديد.(7) فرمودند: (هي أعظم نعم الله علي خلقه وهو ولايتنا). منظور از آلاء خدا برترين نعمتهاي خداوند بر آفريدگان مي باشند که همان ولايت ما است.(8) نعمت ولايت همان نعمتي است که خداوند آن را در روز غدير بر همه مسلمانها به حد اتمام رسانيد وفرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً).(9) امروز دين شما را (به ولايت علي بن ابي طالب) کامل کرده، نعمت را (به معرفي ولايت او) بر شما به اتمام رسانيدم وبه اين اسلام به عنوان دين براي شما خشنود گشتم. اين همان نعمتي است که روز قيامت مورد پرسش قرار خواهد گرفت. خداوند متعال مي فرمايد: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ).(10) آنگاه در آن روز از آن نعمت حتما پرسش خواهند شد.

امام صادق عليه السلام درباره آيه فوق فرمودند: (والله ما هو الطعام والشراب ولكن ولايتنا أهل البيت). به خدا قسم نعمت مورد پرسش، غذا ونوشيدنيها نيستند. بلکه ولايت ما اهل بيت است که مورد پرسش قرار مي گيرد.(11) اين مطلب در رويات اهل سنت نيز نقل شده است، محدث بزرگ اهل سنت _ جلال الدين سيوطي _ در اين زمينه از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل نموده است که فرمودند: (لا يزول قدما عبد يوم القيامة حتَّى يُسئل عن أربع: عن عمره فيما أفناه، وعن جسده فيما أبلاه، وعن ماله فيما أنفقه ومن أين اکتسبه، وعن حبّنا أهل البيت). گامهاي فرد در روز قيامت حرکت نمي کند تا اينکه از چهار چيز از او پرسش شود: از عمرش که آن را در هيچ راهي مصرف کرده، از بدنش که آن را در چه راهي به زحمت انداخته، واز مالش که آن را چگونه خرج واز کجا کسب کرده، واز محبت ما اهل بيت.(12)

حال که ولايت واعتقاد به اهل بيت ومحبت آنها وپيوند با آنان، برترين نعمتي است که خدا به ما عطا کرده است، در مواقع دعا ودر مظان استجابت، اين نعمت عظيم را بايد از خدا تقاضا کرد، چرا که اين گوهر الهي را به هر کسي عطا نکرده ودر هر مکاني قرار نداده اند، پس بايد دست استغاثه به درگاه حق بلند کرد واز او تقاضا نمود که: (اللّهمّ ولا تسلبنا اليقين لطول الأمد في غيبته وانقطاع خبره عنّا ولا تنسنا ذکره وانتظاره والإيمان به وقوّة اليقين في ظهوره والدعاء له والصلاة عليه...) خدايا در طول زمان غيبت وبي خبري ما از امامان، يقين را از ما سلب مکن، وياد وانتظار او وايمان به او واعتقاد راسخ به ظهور او وتوفيق دعا وصلوات براي او را از ما مگير.(13)

در معرفت امام زمان:

همانطور که اعتقاد به توحيد ونبوت ومعاد، بدون ايمان به ولايت امير المومنين عليه السلام وبرائت از غاصبين حق خلافت ارزشي ندارد، وبه همانگونه که نماز وحج وديگر عبادات، بدون ولايت اهل بيت عليهم السلام پشيزي نمي ارزد، همه اين اعتقادات وعبادات اگر انجام شود وانسان به ولايت اهل بيت نيز ايمان داشته باشد ولي امام زمان خويش را نشناسد، از هيچ يک از معتقدات خود، حتَّى از ولايت ائمه قبل نيز بهره مند نخواهد گرديد. بهترين سند بر ادعاي فوق، روايت مشهوري است که اهل سنت وشيعه آن را نقل نموده وبر آن اعتماد کرده اند وآن اينکه پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية).(14) کسي که بميرد وامام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. منظور از جاهليت در اين روايت، ايام کفر وضلالت قبل از اسلام است. بنابراين معناي حديث چنين خواهد شد: اگر مسلماني _ يعني کسي که توحيد ونبوت وقرآن وقيامت وديگر مباني دين را پذيرفته وبه واجبات دين اهتمام نموده است _ بميرد وامام معصوم زمان خويش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده، دين او همان کفر وضلالت کفار ومشرکين قبل از اسلام تلقي خواهد شد واز اسلام، توحيد، نبوت، تقوي وعبادت خود نفعي نخواهد برد.

لفظ جاهليت، در اين نقل از حديث، توصيف روشن تري يافته است. راوي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: آيا رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرموده اند: من مات ولا يعرف إمامه مات ميتة جاهلية؟ کسي که بميرد وامامش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است؟ فرمودند: آري، عرض کردم: اين جاهليت به معني جاهليت ايام ناداني قبل اسلام است، يا منظور جاهليت عدم آشنايي با امام مي باشد؟ يعني آيا جاهليت چنين کسي در همه زمينه ها ومطلق بوده ويا در محدوده خاص امامت بوده، به ديگر محدوده هاي دين لطمه نمي زند؟ امام فرمودند: (جاهلية کفر ونفاق وضلال)(15) جاهليت او از سنخ جاهليت کفار، منافقين وگمراهان است. يعني جاهليت مطلق بوده، گمراهي از امامت مساوي با گمراهي در تمامي مباني دين خواهد بود.(16) پس علاوه بر معرفت اصل ولايت وشناخت حق اهل بيت عليهم السلام، ما موظف به معرفت واطاعت وتسليم در برابر امام زمانمان عليه السلام نيز هستيم ومعرفت ولايت، ما را بي نياز از معرفت آن حضرت نخواهد کرد. محمد بن تمام گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: فلان کس از دوستان شما اهل بيت است... ولي او به ولايت امير المومنين عليه السلام ايمان داشته، اوصياء آن حضرت را نمي شناسد. امام فرمودند: او گمراه است، او مانند کسي است که به نبوت عيسي اقرار کرده نبوت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم را انکار کند يا نبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم را پذيرفته ونبوت عيسي را انکار نمايد. ما بخدا پناه مي بريم از کسي که حجتي از حجج الهي را انکار نمايد.(17)

فرد ديگري نيز از امام صادق عليه السلام مي پرسد: کسي که به ائمه قبل معرفت داشته، فقط امام زمان خويش را نمي شناسد، آيا چنين کسي مومن است؟ فرمودند: خير.(18) راوي از امام صادق عليه السلام پرسيد: فردي است که به ولايت شما قائل بوده از دشمن شما بيزار است، حلال وحرام شما را مراعات مي کند ومعتقد است که امامت با شما خاندان است وبه خاندان ديگري تعلق ندارد، ولي مي گويد: در اينکه کداميک از افراد اين خاندان امام هستند، امري اختلافي است واگر انها بزودي اجتماع کرده او را امام بنامند، من نيز به امامت او معتقد خواهم بود! وضعيت او چگونه است؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: اگر بميرد به مرگ جاهليت مرده است.(19) نکته اين بحث در اين است که بنابر روايات، انکار يکي از ائمه در حکم انکار جميع آنها ودر حکم انکار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بوده. چنين کسي قطعا گمراه ومنحرف خواهد بود.(20)

شاعر بزرگ اهل بيت سيد حميري (م 173) که شيعه بوده ولي از پيروان کيسانيه بود، يعني بعد از حضرت امام حسين عليه السلام به امامت برادر آن حضرت محمد حنفيه معتقد بود، با وجود همه اشعاري که در حق اهل بيت داشت ومبارزه ادبي که با دشمنان آنان مي نمود خبر دار شد که امام صادق عليه السلام او را کافر ناميده اند. نزد آن حضرت آمده عرض کرد: آيا من، با همه محبتي که با شما داشته، با دشمنان شما مخالفت مي نمايم. آيا منهم کافرم؟ امام فرمودند: (وما ينفعک ذاک وأنت کافر بحجّة الدهر والزمان). در حالي که تو به امام زمانت ايمان نداري، اعتقادات به ولايت ائمه قبل ومحبت تو به ما ودشمني با دشمنان، براي تو سودي نخواهد داشت. آنگاه حضرت او را به سر قبر ابن حنفيه بردند، ابن حنفيه زنده شد به امامت امام صادق عليه السلام اعتراف کرد وسيد حميري از اعتقاد سابق خود دست برداشته اثنا عشري گرديد. وقصيده رائيه خود را سرود.(21)

امام صادق عليه السلام فرمودند: (من أقرَّ بالأئمّة من آبائي وولدي وجحد المهدي من ولدي کان کمن أقرَّ بجميع الأنبياء وجحد محمّداً صلَّى الله عليه وآله وسلَّم).(22) کسي که به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان (معصوم) مرا نيز بپذيرد، ولي مهدي را که از فرزندان من خواهد بود انکار کند، مانند کسي است که نبوت جميع انبياء را پذيرفته، نبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم را انکار نمايد. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نيز فرمودند: (من أنکر القائم من ولدي في زمان غيبته، فمات. فقد مات ميتة جاهلية). کسي که در ايام غيبت مهدي از فرزندان من، او را انکار نمايد وبميرد، به مرگ جاهليت (يعني غير مسلمان وکافر وگمراه) از دنيا رفته است.(23) پس در عصر ما شناخت امام زمان حضرت مهدي عليه السلام از لوازم ايمان وسعادت اخروي انسان وقبول اعمال او است. اين اعتقاد است که او را از معرف ديگر ائمه وديگر مباني ديني، بهره مند مي سازد.

سبب علو مقام پيروان:

پيروان ولايت اهل بيت عليهم السلام ومنتظران ظهور امام زمان عليه السلام از مقامي بلند در نزد خداوند متعال برخوردارند. گر چه لازمه تشيع ومحبت، پيروي از دستورات پيشوايان است، ولي بلندي مرتبه پيروان اهل بيت عليهم السلام از جهت اعمال نيک ورفتار پسنديده آنان نيست، تقرب آنها در نزد خداوند متعال، ابتداء به جهت پيروي آنان از امامي است که خداي سبحان برگزيده وبه اطاعت او امر کرده است. حق تعالي از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام مي فرمايد: (فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي). پس هر کس پيرو من باشد، او از من است.(24) حضرت باقر عليه السلام در ذيل آيه فوق فرمودند: (من أحبَّنا فهو منّا أهل البيت). هر کس که ما را دوست بدارد، از ما اهل بيت مي باشد. راوي از اين مقام بلند (از اهل بيت بودن) براي دوستدارن اهل بيت شگفت زده شد، امام براي روشن ساختن او به آيه فوق استناد نموده، فرمودند: پس هر کس پيرو من باشد، او از من است.(25)

پس حشر معنوي، ملکوتي واخروي هر کس با امامي است که از او در دنيا پيروي نموده است. لذا است که پيرو اهل بيت در نزد خدا ودر عالم آخرت ودر بهشت برين الهي در جايگاه رفيع اهل بيت عليهم السلام جاي داشته، علت اين مقام بلند، حشر دنيوي او با آن ذوات مقدسه است. خداي متعال مي فرمايد: (وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً). آن کس که از خدا ورسول پيروي کند، پس آنان همراه کساني که خدا به آنان نعمت عطا کرده است، يعني با انبياء وصديقين وشهداء وصالحين خواهند بود وچه نيکو همراهاني هستند!(26) به فرموده حضرت رضا عليه السلام، شيعيان ودوستداران اهل بيت عليهم السلام مصداق آيه فوق بوده، همنشين انبياء وصديقين وشهداء وصالحين خواهند بود.(27)

دوستداران اهل بيت عليهم السلام با پيروي از پيشوايان الهي در حزب خدا وارد گشته، مصداقي از اين آيه شريفه هستند: (وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ). وآن کس که ولايت خدا ورسول، وولايت مومنين (ائمه عليهم السلام) را بپذيرد، پس بدرستي که حزب الهي پيروزند.(28) آنان با پيروي از ائمه معصومين عليهم السلام، در زمره بهترين خلق خدا قرار مي گيرند، زيرا خداي متعال مي فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). کساني که ايمان آورده اعمال نيکو انجام دهند، بهترين مخلوقات خدايند.(29) دانشمند بزرگ اهل سنت، سيوطي، با نقل روايات متعدد، مصداق اين آيه را امير المومنين عليه السلام وپيروان آن حضرت قلمداد نموده است.(30)

دوستداران اهل بيت را خدا دوست داشته، آنان آن چنان مقامي در نزد حق متعال دارا هستند که علي بن ابي طالب در نزد رسول خدا دارا است، خداي عز وجل خطاب به رسول خدا فرمود: (محبّوا علي منّي حيث علي منک). دوستداران علي در نزد من همانگونه اند که علي در نزد تو است.(31) در روايات بسياري، مقام دوستداران اهل بيت عليهم السلام در قيامت ورتبه آنان در نزد خداوند، مقام شهيدان راه حق قرار داده شده است. امير المومنين عليه السلام فرمودند: (من مات منکم علي فراشه وهو على معرفه حقّ ربّه وحقّ رسوله وأهل بيته مات شهيداً). کسي که بر بستر خويش بميرد وحق پروردگار وپيامبرش آشنا باشد وحق اهل بيت را بشناسد، شهيد از دنيا رفته است.(32) مقام آنان آن چنان در نزد خداوند متعال بلند است که: ملائکه آسمان، همانگونه به پيروان اهل بيت عليهم السلام در زمين مي نگرند که اهل زمين به ستارگان نظر مي کنند.(33)

لذا است که هر گاه کسي از شيعيان از دنيا رود، فرشتگان به تشييع جنازه او مي پردازند، چنانکه در تشيع جناره رباح _ غلام سياه آل نجار _ هفتاد هزار گروه از ملائکه شرکت نمودند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در توضيح اين مرتبه رفيع، فرمودند: (والله ما نال ذلک إلاَّ بحبّک يا علي). بخدا قسم رباح به اين مقام نرسيد مگر بخاطر دوستي تو اي علي.(34) ولي بلندي مقام پيروان اهل بيت عليهم السلام در قيامت آشکارتر مي گردد، زيرا که حقائق در آنجا آشکار مي شود. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: خداي بزرگ، گروهي را (در قيامت) بر مي انگيزد که صورتهاي آنان نوراني است وبر جايگاهي از نور قرار گرفته اند ولباسي نوري به تن کرده، در سايه عرش خدا جاي گرفته اند. آنان پيامبر نيستند. ولي منزلتي چون انبياء دارند. آنان شهيد نيستند ولي از مقام شهدا برخوردارند. ابوبکر پرسيد: آيا من از آنان هستم! فرمودند: خير. عمر پرسيد: آيا من از آنان هستم! فرمودند: خير. آنگاه عبد الله بن مسعود پرسيد: آنان چه کساني هستند؟ رسول خدا، دست مبارک را بر سر حضرت علي عليه السلام قرار داده فرمودند: اين مرد وشيعيان او هستند.(35) کوتاه سخن آنکه هر آيه اي از قرآن که در تمجيد اقوامي وارد شده، سخن از ورود آنان به بهشت مي گويد، در شان اهل بيت وپيروان آنان نازل گرديده است.(36) از اين روي انسان عاقل، با توجه به مطالب فوق ولايت اهل بيت ومحبت آنان را خفيف نشمرده، به اهميت آن قائل است وجز در خانه اهل بيت را نمي کوبد وجز به امام زمان عليه السلام مراجعه نمي کند. زيرا که از هيچ طريق ديگري نمي توان به اين مقام نائل آمد. ولي آيا مگر طريق ديگري وجود دارد؟!(37)

تذکرات:

در تکميل مطالب فشرده قبل، تذکر هشت نکته زير، لازم بنظر مي رسد: عمل، لازمه ولايت ودوستي اهل بيت همان طور که در فصل دوم گفتيم، مومن کسي است که قلبا به خدا ورسول واهل بيت عليهم السلام اعتقاد داشته، به فرامين آنها عمل مي کند. ترويج اعتقاد بدون عمل از باورهاي نادرست گروه مرجئه بوده، که روايات بسياري در رد ولعن آنها وارد شده است. زيرا علاوه بر آن که لازمه ايمان، عمل به ارکان است، نشانه محبت راستين ومعرف محب صادق، پيروي محب از محبوب خويشتن است. حضرت باقر عليه السلام فرمودند: (تعصي الإله وأنت تظهر حبّه _ هذا لعمرک في الفعال بديع)، (لو کان حبّک صادقاً لأطعته _ إنَّ المحبّ لمن أحبَّ مطيع)(38) خدا را عصيان مي نمايي ومحبت او را اظهار مي کني؟ به دينم قسم که اين کار از اعمال شگفت مي باشد! اگر محبت تو راستين مي بود، از خدا اطاعت مي نمودي زيرا محب مطيع محبوبش مي باشد.

پاورقى:‌


(1)سوره ابراهيم: 34؛ سوره نحل: 18.
(2)بحار 27: 122/ ح 107.
(3)خصال 2: 99، در زيارت عاشورا نيز، از تولي وتبري تعبير به رزق شده است: (فأسأل الله الذي أکرمني بمعرفتکم ومعرفه أوليائکم ورزقني البراءة من أعدائکم...).
(4)بحار 36: 136/ ح 93.
(5)سوره بقره: 273.
(6)کافي 1: 185/ ح 11؛ محاسن: 148/ ح 60.
(7)سوره اعراف: 69.
(8)بصائر الدرجات: 81 .
(9)سوره مائده: 3.
(10)سوره تکاثر: 8 .
(11)تفسير برهان 4: 502/ ح 6.
(12)إحياء الميّت/ سيوطي: 115.
(13) مفاتيح/ دعاء ايام غيبت، منقول از جناب عثمان بن سعيد عمروي - نائب اول امام زمان عليه السلام -.
(14)اين روايت را احمد حنبل در 3 موضع از کتاب مسند جلد 4: 96، و3: 446، و2: 83؛ بخاري در صحيح 5: 13؛ مسلم در صحيح: رقم 1849، ابو داود در مسند: 259 نقل نموده، بيش از بيست کتاب ديگر از کتب اهل سنت آن را نقل کرده اند. در کتب شيعه مرحوم علامه مجلسي اين روايات را در بحار الانوار، جلد 23/ باب 4 طي چهل حديث گوناگون جمع کرده است.
(15)کافي 1: 377/ ح 3.
(16)علامه اميني رضوان الله عليه صاحب کتاب گرانسنگ الغدير مي فرمودند: در سفري به سوريه، دانشمندان آن ديار، به ديدار من آمدند، در مجلسي از بزرگان اهل سنت آن منطقه، يکي از آنان به من رو کرده گفت: آيا در اسلام جز ولايت وامامت، اصلي ديگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولايت وغدير ومفاهيم مربوطه مي نويسي؟! آيا اسلام، توحيد ندارد، نبوت وقرآن واخلاق واحکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به اين فرد سني در مجمعي از اهل سنت چه جوابي بدهم که دندان شکن باشد، چيزي به ذهنم نيامد. قلبا به حضرت امير المومنين عليه السلام متوسل شدم که: من در اين جمع زبان شما اهل بيت هستم. مرا ياري دهيد تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنايت مولا به ذهنم رسيد که به اين حديث شريف استناد کنم، لذا روايت: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية) را خوانده، مدارک آن را بيان کرده معناي آن را توضيح دادم وگفتم: اين کار را فقط از ولايت مي گويم ومي نويسم، سليقه من نيست، بلکه فرمايش رسول خدا در اين حديث است که کسي که ولايت ندارد، از توحيد ونبوت ومعاد وقرآن واحکام بهره اي نمي برد. وآنها هم ساکت شدند.
(17)بحار 23: 97 و98/ ح 5.
(18)کمال الدين: 410/ باب 39/ ح 3.
(19)الغيبه نعماني: 133 تا 135/ ح 16 و17 و19.
(20)بحار 23: 95 تا 98/ باب 5 (من أنکر واحداً منهم قد أنکر الجميع) کسي که يکي از ائمه را انکار کند همه آنها را انکار کرده است.
(21)بحار 47: 320/ ح 11.
(22)کمال الدين: 411/ ح 5 و6.
(23)کمال الدين: 413/ ح 12.
(24)سوره ابراهيم: 36.
(25)تفسير عياشي 2: 231/ ح 32.
(26)سوره نساء: 69.
(27)تفسير عياشي 1: 256/ ح 189.
(28)سوره مائده: 56.
(29)سوره بينه: 8 .
(30)تفسير درّ المنثور/ سيوطي 6: 379.
(31)مئة منقبة: منقبت 20؛ غاية المرام: 585/ ح 76.
(32)نهج البلاغه: خطبه 232.
(33)عيون اخبار الرضا 2: 2/ ح 2، به نقل حضرت رضا عليه السلام از امام صادق عليه السلام.
(34)بحار 39: 289/ ح 84 ، به نقل از امام صادق عليه السلام.
(35)امالي شيخ صدوق: 147/ مجلس 42؛ بحار 68: 8 و9/ ح 3؛ فضائل الشيعه: 11 و12/ ح 11.
(36)کافي 8: 36/ ح 6، از امام صادق عليه السلام.
(37)مضمون روايتي از امام صادق عليه السلام در بحار 27: 75/ ح 3، محبت ما را کوچک نشماريد...
(38)تحف العقول: 303.