سيره پيامبر اعظم (ص)

على اصغر عطاران طوسى

- ۱ -


دانش دوستي

دين اسلام، پيام آور منطق و خرد است و به همان اندازه از رفتارهاي تقدس مآبانه و دور از انديشه و عقلانيت بيزار است که از به حاشيه راندن و به عزلت کشاندن دين از متن جامعه و به انحصار در آوردنِ آن در گيرودار منش ها و کردارهاي فردي تنفر دارد.

رسول خدا ص وارد مسجد مي شود. دو نشست را با ماهيتي متفاوت مشاهده مي کند. در يکي گفتگوهاي علمي و پرسش و پاسخ هاي ديني در گرفته و در ديگري مراسم دعا و مناجات، شور و حالي خاص به جمع بخشيده است.

پيامبر (ص) مي فرمايد: گرچه هر دو محفل برايم دوست داشتني است ليکن دانش افزايي و علم اندوزي در نگاه من از ارزش فزونتر، و گروه اوّل از ارج و قرب بيشتري برخوردار است زيرا من بر آموزش و آگاهي بخشي مبعوث شده ام.

و در ادامه همين نشست، حضرت براي ارزش بخشيدن عملي به محفل دانش اندوزان، به جمع آنان مي پيوندد[1].

ره آورد اين حرکت از سوي پيامبر اعظم (ص) لزوم اهتمام بايسته از سوي آحاد و اقشار گوناگون جامعه اسلامي به دانش افزايي و کسب علم، و توجه عميق به عقلانيت، منطق گرايي و خرد ورزي است.

در جامعه نبوي، برگزاري پاره اي آداب از قبيل دعا، مناجات و ذکر- در عين اهميت جايگاهشان و ضرورت برگزاري و اهتمام به آنها- نبايد تنها ملاکِ شناخت و ارزيابي شخصيت افراد جامعه قرارگيرد بلکه ميزانِ پايبندي به مقررات و دستورات ديني- که از عمق آگاهي و شناخت دقيق فرد از آموزه ها حکايت مي کند – محور و معيار است. هر چه درجه آگاهي فرد به دستورات، فزونتر و تأثيرات آن بر رفتارهاي فردي و اجتماعي وي شگرفتر باشد، ميزان توفيق وي از نگاه نبي مکرم اسلام (ص) بيشتر و حرکت وي در مسير دينداري دقيقتر و ارزشمندتر خواهد بود.

اشتغال زايي

کسب درآمدهاي مشروع و برخورداري نسبي فرد از حقوق و دستمزد مناسب، به وي اين اجازه را خواهد داد تا در کنار توجه به امر معيشت و گذران زندگي، فرصتي را نيز به برآورده ساختن نيازهاي معنوي و روحي خود و اعضاي خانواده اختصاص دهد، اما فقدان آن - که معادل با فقر و تنگدستي است - اين هراس و نگراني را به وجود خواهد آورد که فرد در راستاي رسيدن به نيازمنديهاي معمول زندگي و براي خروج از تنگناي اقتصادي، دست به حراج همه دارائيهاي خويش از جمله دين و باورهاي مذهبي خويش بزند.

ابن عباس _ پسر عموي پيامبر (ص) _ مي گويد: هرگاه پيامبر خدا (ص) کسي را مي ديد و وي توجه حضرت را به خود جلب مي کرد، از شغل و حرفه وي سؤال مي کرد و اگر پاسخ منفي بود و مشخص مي شد که وي فاقد شغل و کار است، مي فرمود: "وي از نظرم افتاد زيرا فرد ديندار و خداشناس اگر شغل و کاري نداشته باشد، دين را وسيله دنياي خويش قرار مي دهد و از دين خود، نان مي خورد" [2].

در حقيقت، اشتغال زيربناي حرکت جامعه به سوي پيشرفت و توسعه است. و از ديگر سو، در رشد و تعالي معنويِ آحاد جامعه، نقشي ارزشمند و تأثيرگزار دارد.

از اين رو؛ دغدغه پيامبر اعظم (ص) از بابت تضعيف پايه هاي ديني و اعتقادي جامعه مذهبي به طور تدريجي، و تقويت آموزه ها و ارزشهاي سکولار در درون اين جامعه است و اين نگراني به حدّي دقيق و عيني است که نمي توان از کنار آن بسادگي عبور کرد.

به عبارت ديگر، نبي گرامي اسلام (ص) هشداري همگاني و فراگير به تمامي دلسوزان به ساحت دين و معارف الهي دارد و آن اينکه؛ مبادا از خلال بي توجهي به مقوله اشتغال و اشتغال زايي، محور اصلي حرکت جامعه اسلامي- يعني باورهاي ديني – دستخوش تهديد و تزلزل شود و رفته رفته جامعه دين باور و دين محور، به سمت و سوي لائيک شدن و بي باوري سوق پيدا نمايد.

اهتمام جوانان به اشتغال از سويي و زمينه سازي مسئولان و مديران عالي رتبه نظام براي به کارگيري هر چه بيشتر متقاضيان عرصه کار، مي تواند تا حدودي به اين نگراني خاتمه ببخشد انشاء الله.

پرهيز از انباشت ثروت

آرزوهاي آدمي پايان ناپذير است ولي با يک نگرش عقلاني _ با تکيه بر آموزه هاي اخلاقيِ به جا مانده از سوي رهبران ديني _ مي توان به آنها سو و سمت صحيح و منطقي داد.

امکانات و برخورداري هاي ماديِ سرشار، مال و ثروت انبوه، مقام و جايگاه عظيم اجتماعي و...، همه و همه گوشه اي از آمال و آرزوهاي بشري است ولي آيا مي تواند به تمامي آنها دست يازد و در دوره کوتاه حيات دنيوي، به آنها برسد و خويشتن را از آثار و فوايد زودگذر آنها سيراب سازد؟! و بر فرض دستيابي به اين خواسته ها، آيا صلاح و سعادت وي در گرو وصول به چنين مراتب و آرزوهايي است؟

پاسخ به اين پرسشها، نه تنها با بهره گيري از داده هاي وحياني بزرگان دين ميسور است که واقعيتهاي کنوني جامعه نيز، توان پاسخگويي به اين تأملات را دارد. چه بسيار آرزوهايي - همچون موارد بالا- که جامه عمل نپوشيده و با فرا رسيدن اجل و مرگ فرد، براي هميشه به بايگاني خواسته هاي بي حدّ وحصرِ بشري فرستاده شدند و خود درس عبرتي براي ديگر انسانها گرديده اند.

اما گذشته از عينيات جامعه، رهبران ديني و از جمله پيامبر اعظم (ص) در فرازهاي گوناگون سخن و سيره نوراني خويش، مردم را از بي نتيجه ماندن اين سطح از آرزوها و يا تأثير نامطلوب آنها در به غفلت کشاندن انسان، مطلع ساخته و هشدارهاي لازم را به آنان ارائه نموده اند. آرزوي برخورداري از ثروت انبوه و بي نهايت، از جمله اين موارد است.

رسول گرامي اسلام (ص) با جمعي از بياباني عبور مي کردند، در اثناي راه به شترچراني رسيدند. فردي را فرستاده تا قدري شير از وي بگيرد. شترچران از دادن شير امتناع کرد و در پاسخ گفت: شيرهاي موجود در پستان شترها، براي صبحانه قبيله و شيرهاي دوشيده شده براي شام آنهاست. پيامبر (ص) در حقّ او دعا کردند و از خداي متعال خواستند که مال و فرزندان او را زياد کند. سپس از آن محل گذشته و به گوسفند چراني رسيدند. پيامبر (ص) کسي را فرستاد تا از او شير بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشيد و با آن شيري که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرفِ فرستاده پيامبر (ص) ريخت و يک گوسفند نيز به همراه آن براي حضرت فرستاد و عرض کرد: فعلاً همين مقدار آماده است. اگر اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم کنم؟ رسول گرامي اسلام (ص) در حق او دعا کرده و از خداي متعال خواستند که به اندازه نياز او روزي عطا فرمايد.

فردي از اصحاب عرض کرد: اي رسول خدا در حقّ آنکه شير نداد، دعايي کرديد که همه ما دوست داريم و در باره کسي که در حقّ شما محبت کرد و به شما شير داد دعايي کرديد که هيچيک از ما دوست نداريم. پيامبر (ص) فرمودند: "مال اندکي که نياز زندگي را برطرف سازد، بهتر از ثروت انبوهي است که انسان را غافل نمايد". حضرت در ادامه چنين دعا فرمودند:" خدايا به محمد و فرزندان او به اندازه کافي روزي عطا فرما" [3].

به هر تقدير،ثروت و امکانات، عناوين و القاب گوناگون دنيوي و... ماداميکه در حدّ کفايت و نياز باشد، مي تواند موجب سعادت آدمي گردد ولي افزون بر آن، جز مانعي در مسير رشد و تکامل وي به شمار نمي آيد.

سادگي و بي آلايشي

سادگي و بي آلايشي فرد مسلمان، رمز همبستگي وي با آحاد جامعه است. همبستگي و همراهي فرد با ديگر همنوعان خويش، نشان همدردي وي با آلام و درد و رنج آنان است.

بي ترديد، گروهي از هموطنان و يا هم مسلکان در تنگناي معيشتي و اقتصادي به سر مي برند و چه بسا نيز در همسايگي من و شما زندگي مي کنند. آيا وظيفه اي را براي خويش در قبال آنان تعريف کرده ايم و آيا مي توان از کنار درد و رنج آنان به سادگي گذشت؟! يا آنکه؛

بني آدم اعضاي يکديگرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

از ديگر سو، دل نبستن به حيات دنيوي و مرعوبِ جلوه هاي پر زرق و برقِ آن نشدن، از مراتب کمال انسان به شمار مي آيد.

دنيا پلي است به سوي آخرت، و فرصت کوتاه حيات، چنين اجازه اي را به آدمي نمي دهد که همواره در خوشي و آسايش بسر برده و از سراي موقتِ دنيا، توشه اي براي سراي ابدي برنگيرد.

پيامبر اعظم (ص) و ديگر رهبران ديني، از امکانات و امتيازات دنيوي کمترين بهره را نصيب خويش مي ساختند و همواره دنيا را گذرگاه جهان آخرت مي پنداشتند.

ابن مسعود - يکي از يارانِ دانشمندِ رسول خدا (ص) – روزي بر پيامبر (ص) وارد شد در حاليکه حضرت بر حصيري استراحت مي کردند. پس از بيدار شدن حضرت، ابن مسعود اثر چوب خشک و زبر حصير را بر بدن مبارک و اثر ليف خرما را بر چهره حضرت مشاهده نمود. در حاليکه صورت آن حضرت را پاک مي نمود، از حضرت پرسيد: چگونه به حصير تن داده ايد در حالي که کسري و قيصر روم بر حرير و ديبا مي خوابند؟ حضرت در پاسخ فرمود: به خدا سوگند! مَثَل من و دنيا، مَثَل سواره اي است که در زير سايه درختي، استراحتِ اندک نمايد و به مجرد زوال سايه، راه را پي گيرد و ادامه طريق دهد[4].

بهر تقدير، دنيا در نگرش انسان دين باور، استراحتگاهي موقت است و فرد خردمند براي استراحتگاه هاي ميان راهي، هزينه نمي کند.

نگاهداشتِ زبان

در ميان اعضا و جوارح انسان، نقش زبان ويژه است. آفات اين عضو کوچکِ بدن همچون خدمات و برکاتش، فراوان و بسي متنوع است.

بسياري از اقدامات و فعاليتهاي روزمرّه از آثار و دستآوردهاي به کارگيري زبان است، فعاليتهايي از قبيل صدور دستورات و يا درخواستهاي عادي، ايجاد ارتباط مثبت و منفي ميان آحاد جامعه، بيان صادقانه حقايق و يا ارائه آنها در هاله اي از دروغ و نفاق، ذکر و يادِ حضرت حقّ و يا غيبت، تهمت و توهين و تمسخر بندگانِ خدا، افشاي اسرار فردي و خانوادگي و يا لو دادنِ اسرار نظام و حکومت. و اين تنها گوشه اي از شاهکارهاي اين عضو حياتي انسان است.

بدون ترديد، پيمودنِ مسير سعادت و کمال جز از خلال مهار نمودن و به کنترل درآوردنِ آن، ميسور نيست.

شخصي به محضر پيامبر اعظم (ص) رسيد. حضرت از او پرسيدند: آيا مي خواهي تو را به کاري راهنمايي کنم که بهاي آن بهشت است؟ مرد پاسخ داد: بلي. حضرت فرمود: از آنچه خداوند به تو داده انفاق کن و به ديگران بده. مرد گفت: اگر خود نيازمندتر از ديگران باشم چه؟ حضرت فرمود: مظلومان را ياري کن. مرد گفت: اگر خودم ناتوان تر از آنها باشم چه؟ حضرت فرمود: افراد نادان را راهنمايي کن. مرد گفت: اگر خود نادان تر از آنها باشم چه؟ فرمود: "در اين صورت، زبانت را جز در موارد خير و نيک حفظ کن. سپس فرمود: آيا خشنود نمي شوي که يکي از اين خصلتها را داشته باشي و باعث ورود تو به بهشت شود؟"[5]

به هر تقدير، حفظ زبان و کنترل آن از بيراهه رفتن و به انحراف کشاندن فرد، بهترين توصيه رسول گرامي اسلام (ص) است که بي شکّ، در صورت کنترل آن از لغزشها و گناهان، فرصت هاي ارزشمندتري در پيش روي آدمي براي کسب سعادت افزون و راهيابي به قله هاي کمال گشوده خواهد شد.

وفاداري به همسر

رسول اعظم (ص) و حضرت خديجه، عشق و علاقه متقابل به يکديگر داشتند[6] . اندک کنکاشي در زندگي مشترک آندو نشانگر آنست که اين دو شخصيت بزرگ براي يکديگر ارزش و احترام خاصي قائل بودند. خديجه نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنيا تهي بود، نکشيد که با افتخار، ثروت انبوه خويش را در اختيار همسرش قرار داد.

وقتي پيشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، پيامبر (ص) در مقابل اين پيشنهاد فرمود: " تو بانويي ثروتمند هستي و من فردي فقير که چيزي در اختيار ندارم. کسي با موقعيت تو، رغبت به فردي همچون من پيدا نمي‏کند. من جوياي همسري‏ هستم که حالش مانند حال من و از نظر دارايي و ثروت همتاي من باشد" . خديجه در پاسخ گفت: "به خدا سوگند اي محمد! اگر ثروت تو اندک است، ولي سرمايه من فراوان است. کسي که خود را در اختيار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمتت نباشد! من و ثروتم و کنيزانم و تمامي آنچه در اختيار دارم، از آنِ تو و تحت امر توست و از آن دريغ نمي ورزم". آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و ابياتي را خواند: " به خدا سوگند هر وزش نسيم، مرا به ياد شبهاي وصال مي‏اندازد. و چون از سوي خانه تو فروغي مي درخشد، چنين مي‏پندارم که آن نور، شبح و سايه توست. درد و جور شبانه‏اي از فراق تو کشيده‏ام. ترحم و دلسوزي کن، و عطوفت ورز، که در هر حال مرا گريزي از دلبستگي به تو نيست"[7].

البته اگر خديجه نسبت به همسر گرامي خود اين گونه عشق مي ورزيد و رعايت ادب و احترام مي‏کرد، رسول خدا (ص) نيز از خديجه به نحو شايسته‏اي قدرداني مي‏نمود و براي وي حرمت خاصي قائل بود. از اين رو؛ هيچگاه در زندگي مشترک خود، با رأي و نظر خديجه مخالفت نمي‏نمود . ابوالعاص پسر خواهر خديجه از زينب دختر رسول خدا خواستگاري مي نمايد . خديجه از رسول خدا (ص) مي خواهد که زينب را به وي تزويج کند، و رسول خدا (ص) پيشنهاد وي را مي‌پذيرد .

و مراتب قدرداني رسول گرامي اسلام (ص) نسبت به خديجه تنها به زمان حيات او خلاصه نمي‏شد، بلکه پس از مرگ وي نيز- که بر حضرت بسيار ناگوار و دشوار آمد - همواره او را ياد مي‏کرد و از وي تجليل به عمل مي‏آورد و اگر به ياد همسرش مي‏افتاد، يا کسي نام وي را مي‏برد، چشمان مبارک حضرت پر از اشک شده و از خوبي هاي خديجه سخن مي‏گفت.

عايشه مي‏گويد: " من پس از وفات خديجه با يادِ نيکِ او، خود را نزد پيامبر (ص) عزيز مي‏کردم" . نيز وي مي‏گويد: " پيرزني وارد بر رسول خدا (ص) شد، حضرت وي را مورد احترام ويژه قرار دادند. پيرزن که از محضر رسول خدا (ص) خارج شد، پرسيدم: اين زن چه کسي بود که اين گونه مورد لطف و تفقد شما واقع شد؟ رسول خدا (ص) فرمود: " اين زن از دوستان خديجه است. وقتي خديجه زنده بود، زياد نزد ما مي‏آمد"[8] .

سيره رفتاري نبي گرامي اسلام (ص) ، گوياي آنست که دلدادگي و شيدايي همسران براي يکديگر، قابل حدّ و حصر نيست و هريک در برابر ديگري حقوق و وظايفي اساسي و مهمّ دارا هستند. بدون ترديد، اگر اکسير عشق و محبت زن و شوهر به يکديگر، و سطح احترام متقابل آندو در حوزه سخن و عمل با اقتباس از سيره نبوي به حدّي مطلوب و قابل قبول برسد، کانون گرم خانوداه، به مکاني امن براي اعضاي آن تبديل خواهد شد و از رهگذر آن، بخش عظيمي از معضلات خانوادگي و بزهکاري هاي اجتماعي رو به کاستي مي گرايد و اضطرابات و نگراني هاي متعدد در حوزه فرد و جامعه به پايين ترين سطح خود فروکش مي کند.

دوستيِ ماندگار

رسول خدا (ص) از فوت سعد بن معاذ آگاه شد. به همراه ياران براي شرکت در تشييع جنازه وي حرکت کرد. بنا به دستور حضرت و با نظارت ايشان، وي را غسل داده و کفن نمودند. در تشييع جنازه او، حضرت با پاي برهنه و بدون عبا شرکت جست. گاهي طرف راست تابوت و گاهي طرف چپ را مي گرفت. هنگام دفن نيز، داخل قبر شد و وي را با دست خويش در لحد گذارد. سپس دستور داد قدري سنگ و آجر آوردند و با دست مبارک خويش قبر را ساخت و خاک بر روي آن ريخت و روزنه هاي گوشه و کنار را پوشاند و فرمود: " گرچه اين قبر بزودي کهنه و فرسوده خواهد شد لکن خداوند دوست دارد کارهاي بنده اش محکم و عاري از عيب و نقص باشد" .

مادر سعد پيش آمد و گفت: " سعد! بهشت بر تو گوارا باد ! " پيامبر (ص) فرمود: "مادر سعد! ساکت باش! و با اطمينان از جانب خداوند سخن مگو! هم اکنون سعد دچار فشار قبر است". در مسير بازگشت، همراهان از حضرت پرسيدند: " اي رسول خدا! کاري براي سعد کرديد که تا کنون براي احدي نکرده ايد. پيامبر (ص) فرمود: "چون فرشتگان چنين کردند از آنان پيروي کردم". پرسيدند: "گاهي طرف راست و گاهي چپ تابوت را مي گرفتيد؟ " فرمود: "چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مي گرفت من نيز مي گرفتم" . پرسيدند: " برجنازه سعد نماز گزارديد و با دستان مبارک وي را در قبر نهاديد ولي فرموديد: سعد دچار فشار قبر است؟! ". حضرت فرمود: " آري، چون سعد با خانواده اش بد رفتاري مي‌کرد[9] ".

گفتني است سعد بن معاذ از اصحاب ويژه رسول خدا (ص) به شمار مي رود و در عظمت شخصيت وي همين بس که بنا به گفته پيامبر گرامي اسلام، در تشييع جنازه وي نود هزار فرشته شرکت مي جويند و حتي جبرئيل بر وي نماز مي گذارد[10]. پيامبر (ص) با پاي برهنه در تشييع وي شرکت مي کند و با دستان مبارک خويش وي را به درون قبر روانه مي سازد. ليکن در پايان مراسم خاکسپاري، سخني از پيامبر شنيده مي شود که بر حاضران قدري گران مي آيد و آن، گرفتار شدن سعد به عذاب قبر به دليل بد خلقي با همسر و فرزندان است.

اين واقعيت، نشانگر آنست که آزار رساني، سوء خلق و تضييع حقوق ديگران اعم از خانواده، بستگان و سايرين، عاقبت و فرجامي سخت در پي دارد، هرچند فرد داراي موقعيت و جايگاه مهم اجتماعي و يا در بالاترين درجات علمي و فکري جامعه باشد.

نفي قدرت طلبي

مفهوم قدرت در فرهنگ نبوي، بسي متفاوت با فرهنگ سلطه است. در فرهنگ پيامبر اعظم (ص) ، چنانچه قدرت با عدالت و انصاف توأم گردد، ستودني است. در غير اين صورت، هر گونه اقتدار که از رهگذر ظلم و بيدادگري، تبعيض و نابرابري، فزون خواهي و امتياز طلبي به دست آيد، مورد نکوهش و توبيخ است.

چه بسا قدرتمنداني در عرصه جهاني و يا گستره اي محدودتر که بر اساس جنگ و خونريزي، پوشش تبليغاتي نامتوازن و يا با ظلم و تعدي به حقوق ديگران، به سلطه مي رسند و بر مسند حکومت و فرمانروايي تکيه مي زنند. و چه فراوان ثروتمندان و شکم پروراني که با چپاول و غارت اموال مردم، تهديد و ارعاب و يا بر اساس استفاده از رانت قدرت و ثروت، به درآمدها و ثروت هاي انبوه و سرشار دست مي يابند و چه بسيار ورزشکاران و مدعيان مقام قهرماني که با دوپينگ کردن خويش و يا از سرِ بي عدالتي و بر اساس يک تبعيض ناروا از سوي داوران، پا به سکوي قهرماني مي گذارند. اما در نگرش پيامبر اعظم (ص) ، تمامي انواع و مدلهاي قدرت که از طرق نامشروع به دست آيد، قدرت پوشالي و خيالي به شمار مي رود و محکوم به شکست و نابودي است.

پيامبر گرامي اسلام (ص) تعدادي جوان ورزشکار را که سرگرم مسابقه وزنه برداري بودند، مشاهده کرد. هر يک حسب توان خويش، در تلاش بودند تا سنگ بزرگي را از زمين بردارند. رسول خدا (ص) پرسيد " چه مي کنيد؟ در پاسخ گفتند: " زورآزمايي " . فرمود: " مايليد بدانيد کداميک از شما جوانان، قهرمان، و نيرومند تر از ديگران است؟ عرض کردند:" بلي يا رسول الله ! فرمود: نيرومندترين فرد، کسي است که رضايت و خشنودي او، وي را به رفتار زشت و ناپسند وا ندارد. قويترين فرد، کسي است که هنگام عصبانيت، طوفان خشم، وي را از مدار حقّ خارج نسازد و دروغ و يا دشنام بر زبان نياورد. قدرتمندترين فرد، کسي است که اگر به قدرت رسيد، فزون طلبي نکند و بيش از حق خويش نخواهد[11].

در رويکرد نبوي چند راهکار مناسب در صورت راهيابي فرد به دايره قدرت و يا کسب موفقيت در عرصه هاي علمي، سياسي، اجتماعي و حتي ورزشي، توصيه گرديده است.

1. با صعود به قله پيروزي و يا دستيابي به موقعيت سياسي، اجتماعي و يا اقتصادي مناسب، ادب و نزاکت را به دست فراموشي نسپرده و به حجم و اندازه پيروزي و کاميابي، فروتني و افتادگي از خويش به خرج دهد و به اميال و خواهش هاي نفساني خاتمه ببخشد. گستره اين سخن، تمامي عرصه هاي جامعه را فرا مي گيرد. از برگزاري جشن هاي عيد و يا پيروزي که نبايد حرام الهي، حلال و برخوردهاي ناپسند، پسنديده جلوه نمايد تا دستيابي به حريم قدرت و حکومت که روا نيست اهرمي براي برتري جويي و يا تصفيه حساب هاي حزبي و گروهي قرار گيرد و در اين عرصه، فروتني بهترين واکنش به شمار مي رود.

2. هنگام خشم و يا شکست، واکُنش هاي رفتاري و گفتاري خويش را کنترل نمايد و از مسير حق، پا فراتر نگذارد و بر خلاف واقعيات آشکار و پنهان سخن نگويد و عمل نکند. بي ترديد، مي توان تلخ کاميِ ناشي از شکست را با شيريني حق گويي و حق طلبي جبران نمود. البته نيازمند اندکي تدبير، تحمل و حوصله است.

3. با رسيدن به مقام و مسند، و در عين برخورداري از مُکنت و شهرت اجتماعي، کمترين تعرضي به حقوق ديگران نداشته باشد. از هر گونه امتياز خواهي و فزون طلبي پرهيز نمايد. و از فرصت حضور در پست هاي اجتماعي، سوء استفاده نکرده و بيش از حقّ خويش نخواهد. برخورداري فرد از سعه صدر کافي، و ابراز واکنش هاي مناسب و قابل قبول در برابر رخدادهايي همچون موارد فوق، به فرد قدرتي خواهد داد که تمامي قدرتهاي بشري در قبال آن، ناچيز و کم ارزش جلوه مي کند.