ملكوت اخلاق

سيد حسين اسحاقى

- ۴ -


برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت شود. پس دست در گردن آن آويزد و از صميم دل دوستش بدارد و با پيكر خود با آن درآميزد و خويشتن را وقف آن گرداند و او را باكى نباشد كه دنيايش به سختى بگذرد يا به آسانى .
10 - نيايش
روح بندگى خدا در سراسر زندگى پيامبر ديده مى شود. او پيش از هر چيز، بنده خالص خدا بود. آنقدر براى نماز و مناجات با خدا مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد و چهره اش زرد مى شد. يكى از اصحاب به آن حضرت عرض كرد: مگر نه اين است كه خداوند در گذشته و آينده ، تو را از گناه دور نگه داشته است . پس چرا خود را اين گونه به زحمت مى افكنى ؟ پيامبر در پاسخ او فرمود: افلا اكون عبدا شكورا؛ آيا بنده سپاس گزار خدا نباشم (158).
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) معمولا پس از نماز اين دعا را مى خواند:
اللهم اغفرلى خطائى و ذنوبى كلها، اللهم اءنعمى و احينى و ارزقنى و اهدنى لصالح الاعمال و الاخلاق فانه لا يهدى لصالحها الا انت و لا يصرف عن سيئها الا انت (159).
خدايا! همه خطاها و گناهانم را بيامرز. خدايا! به من نعمت بخش و مرا زنده بدار و روزى ده و مرا براى انجام كارهاى نيك و رعايت اخلاق پسنديده ، هدايت فرما؛ چون جز تو كسى انسانها را به كارهاى نيك ، هدايت نكند و از كارهاى زشت باز ندارد.
هنگامى كه صداى اذان را مى شنيد، با بازگو كردن جمله هاى آن ، در پايان اذان مى فرمود:
اللهم رب هذه الدعوه التامه و الصلوه القائمه اعط محمدا سؤ له يوم القيامه و بلغه الدرجه الوسيله من الجنه و تقبل شفاعته فى امته (160).
اى خدايى كه پروردگار اين دعوت تام و نماز برپا شده هستى ، خواهش هاى محمد را در روز قيامت برآور و او را به درجه اى كه وسيله آمرزش بهشتى است ، برسان و شفاعت او را درباره امتش بپذير.
هنگامى كه بر سر سفره حاضر مى شد، مى فرمود:
سبحانك اللهم ما احسن ما تبتلينا سبحانك ما اكثر ما تعطينا، سبحانك ما اكثر ما تعافينا اللهم اوسع علينا و على فقراء المؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات (161).
خدايا منزهى تو. چه نيكوست آنچه ما را به آن آزموده اى و چه بسيار است آنچه به ما بخشيده اى و چه فراوان است سلامتى هايى كه به ما داده اى . خدايا! بر ما و بر فقيران اهل ايمان ، گشايش در روزى كرامت فرما.
هنگام خواب نيز بدين گونه از خداوند يارى مى جست :
بسم الله اموت و احيى و الى الله المصير، اللهم آمن روعتى و استر عورتى و اد عنى امانتى (162).
به نام خدا مى ميرم و زنده مى شوم و بازگشت همه خلايق به سوى اوست . خدايا! ترسم را به امن و آرامش تبديل فرما و عيبم را بپوشان و خودت امانتى را كه به من سپرده اى ، ادا فرما.
هنگام ديدن هلال ماه نو، دست ها را بلند مى كرد و مى گفت :
اللهم اءهله علينا بالامن والايمان و السلامه و الاسلام (163).
خدايا! هلال اين ماه را براى ما همراه امنيت و داشتن ايمان و سلامتى و بهره مند شدن از اسلام قرار بده .
ايشان در ابتداى سال نو چنين دعا مى فرمود:
اللهم انت الاله القديم و هذه سنه جديده فاسئلك فيها العصمه من الشيطان و القوه على هذه النفس الاماره بالسوء و الاشتغال بما يقربنى اليك يا كريم ، يا ذالجلال و الاكرام ، يا عماد من لا عماد له ، يا ذخيره من لا ذخيره له ، يا حرز من لا حرز له ، يا غياث من لا غياث له (164).
خدايا! معبود ازلى تو هستى و اين ، سال نو است . از تو مى خواهم كه در اين سال مرا از شر شيطان نگه دارى و بر اين نفس اماره ام پيروز گردانى و به آنچه مرا به تو نزديك مى كند، مشغول سازى . اى كريم ، اى صاحب جلال و كرم ، اى تكيه گاه كسى كه تكيه گاهى ندارد، اى مايه اميد كسى كه ذخيره اى ندارد، اى نگهدار كسى كه نگه دارنده اى ندارد، اى فريادرس آن كسى كه فريادرسى ندارد.
آن طور كه نمايان است ، روحيه دعا و استعانت از خدا در تمام كارهاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) وجود دارد و ايشان به راحتى از سلاح دعا براى ارتباط با مبداء آفرينش و شكرگزارى به پاس نعمتهاى خداوندى بهره مى گيرد.
11 - نماز گزارى
حذيفه مى گويد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اذا حزنه امر فزع الى الصلاه (165).
شيوه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) چنان بود كه چون مشكلى براى او پيش مى آمد، به نماز پناه مى برد و از آن يارى مى جست .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد:
كانوا يعنى الانبياء يفزعون اذا فزعوا الى الصلاه (166).
پيامبران خدا چنان بودند كه چون دچار نگرانى مى شدند، به نماز پناه مى بردند.
و ابى الدرداء نيز مى گويد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اذا كانت ليله ريح كان مفزعه الى المسجد حتى يسكن و اذا حدث فى السماء حدث فى كسوف شمس او قمر كان مفزعه الى الصلاه (167).
رسم رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) چنان بود كه چون شبى باد سهمگينى مى آمد، به مسجد پناه مى برد تا آرام گيرد و چون در آسمان ، كسوف يا خسوفى اتفاق مى افتاد، به نماز پناه مى برد.
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: پيامبر گرامى اسلام در خطبه اى فرمود:
ايها الناس عليكم بالصلوه فانها عمود دينكم كابدوا الليل بالصلوه و اذكروا الله كثيرا يكفر عنكم سيئاتكم (168).
اى مردم ! نمازتان را رعايت كنيد. نمازتان را به پا داريد كه ستون دين شما است . شب را با نماز آغاز كنيد و خدا را زياد ياد كنيد كه آن پوشاننده گناهانتان است .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرموده است :
ما فى صلاه يحضر وقتها الا نادى ملك بين يدى الناس : ايها الناس قوموا الى نيرانكم التى اوقدتموها على ظهوركم فاطفئوها بصلاتكم (169).
هيچ نمازى نيست كه وقت به جا آوردن آن فرا رسد، مگر آنكه فرشته اى مى آيد و در برابر مردم فرياد مى كند: اى مردم ! برخيزيد و به آتش هايى كه (به سبب ارتكاب گناهان ) بر پشت هاى خود افروخته ايد، بنگريد. پس ‍ شعله آن آتش ها را به يارى نمازهايتان فرو نشانيد. اين سخن كنايه است از اينكه سيئات خود را به وسيله نماز محو سازيد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در كلامى ديگر مى فرمايد:
اگر نهرى در كنار خانه شما باشد و در آن هر روز پنج نوبت خود را شست وشو دهيد، آيا در بدن شما چيزى از آلودگى مى ماند؟ هرگز! نماز نيز نهر جارى و روانى است كه هر گاه برپا مى شود، گناهان را مى شويد و از بين مى برد(170).
همچنين ايشان فرموده است :
اقبلت صلوته من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل فلينظر هل منعت صلوته عن الفحشاء و المنكر فبقدر ما منعته قبلت منه (171).
هر كس مى خواهد بداند كه نمازش پذيرفته شده است يا خير، بايد بنگرد اگر نماز، او را از زشتى ها باز داشت ، پس بداند به ميزان باز دارندگى ، نمازش ‍ پذيرفته شده است .
عايشه مى گويد:
اوقاتى پيش مى آمد كه پيامبر خدا با ما و ما با حضرتش سخن مى گفتيم . چون هنگام نماز مى رسيد، به خاطر توجه به عظمت حق تعالى ، چنان بود كه گويى ما را نمى شناخت و ما او را نمى شناسيم و از جمع ما بلند مى شد و خود را براى نماز اول وقت آماده مى كرد(172).
حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) در سخنى به اباذر، شيفتگى اش به نماز را به شيفتگى انسان گرسنه به غذا و انسان تشنه به آب همانند كرد و فرمود:
گرسنه هر گاه بخورد، سير مى شود و تشنه اگر بنوشد، سيراب مى شود، ولى من از نماز سير نمى شوم (173).
آمده است كه نمايندگان طائف به حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) رسيدند و براى پذيرش اسلام چنين شرطى تعيين كردند: ما را از خواندن نماز معاف بدار؛ زيرا ما ركوع را عيب مى دانيم . پيامبر فرمود:
لا خير فى دين ليس فيه ركوع و لا سجود.
دينى كه در آن ركوع و سجده نباشد، خيرى در آن نيست .
بعضى از مفسران مى گويند آيه 48 سوره مرسلات در رد پيشنهاد آنها نازل شده است :
و اذا قيل لهم اركعوا لا يركعون (174).
و چون به آنان گويند ركوع كنيد، ركوع نكنند.
12 - روزه
در مكتب تربيتى رسول الله (صلى الله عليه و آله )، روزه ، بسيار انسان ساز است . سيره عملى ايشان نشان دهنده عشق و علاقه شديد ايشان نسبت به روزه است چه اينكه سه روز در ماه روزه مى گرفت ؛ اولين و آخرين پنج شنبه هر ماه و چهارشنبه نيمه هر ماه (175). تمامى ماه شعبان را روزه مى گرفت . با حلوا افطار مى كرد و اگر حلوا نبود، روزه اش را با آب ولرم مى گشود و مى فرمود:
اين كار سبب مى شود كه كبد و معده ، پاكيزه ، دهان خوشبو و لثه ها محكم شوند و سر درد برطرف شود... دعاى روزه دار به هنگام افطار پذيرفته شده است (176).
بر اين باور بود كه روزه ، تنها لب بستن از خوردن و آشاميدن نيست ، بلكه دست ، پا، چشم ، گوش و زبان روزه دار نيز بايد روزه بدارد؛ چنان كه فرمود: ((چه بسيار كسان كه از روزه خويش جز گرسنگى و تشنگى سودى نمى برند(177))).
شيخ كلينى از غبسه العابد نقل مى كند: ((پيامبر تا زمانى كه از دنيا رفت ، ماه شعبان و ماه مبارك رمضان و سه روز هر ماه را روزه مى گرفت (178))).
شيخ صدوق نقل مى كند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
روزه سه روز در هر ماه ؛ يعنى پنج شنبه اول و چهارشنبه وسط و پنج شنبه آخر ماه و روزه ماه شعبان وسوسه و غم دل را از بين مى برد و ما خاندان پيامبر در هر ماه ، اين سه روز را روزه مى گيريم (179).
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
پيامبر يك روز به اصحاب خود فرمود: چه كسى هميشه روزگار روزه مى گيرد؟ سلمان گفت : من ، اى پيامبر. شخصى به سلمان گفت : من در بيشتر روزها مى ديدم كه تو غذا مى خورى . سلمان گفت : آن گونه كه تو گمان مى كنى ، نيست . من سه روز در هر ماه روزه مى گيرم . خداوند مى فرمايد: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛ كسى كه يك حسنه انجام مى دهد، ده برابر پاداش مى گيرد)). و از طرفى روزه شعبان را هم به ماه مبارك رمضان وصل مى كنم و هر كس چنين كند، ثواب روزه تمام روزگار را دارد. پيامبر به آن مرد فرمود: تو كجا و لقمان حكيم كجا كه به سلمان كه مانند لقمان حكيم است ؛ اعتراض مى كنى ؟ از او بپرس تا به تو پاسخ دهد(180).
شيخ كلينى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند:
پيامبر در فصل رطب ، اولين چيزى كه با آن افطار مى كرد، رطب بود و در زمانى كه خرما بود، با خرما افطار مى كرد(181).
در برخى روايت ها آمده است : ((پيامبر گاهى با كشمش افطار مى كرد(182).)) شيخ مفيد مى فرمايد:
روايت است كه سحرى خوردن مستحب است ، هر چند با يك ليوان آب باشد و بهتر آن است كه با خرما و قاووت سحرى بخورند، چون پيامبر به عنوان سحرى از اينها مى خورد(183).
پيامبر وقت افطار مى گفت :
اللهم لك صمنا و على رزقك افطرنا، فتقبله منا.
بار خدايا! براى تو روزه داشتيم و از روزى تو افطار كرديم . پس آن را از ما بپذير.
و در پى آن مى فرمود: ((تشنگى به سر آمد و رگ و پى آب گرفت و پاداش آن باقى است (184))).
امير مؤمنان على (عليه السلام) فرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى نزد ديگران افطار مى كرد و غذا مى خورد، مى فرمود: روزه داران نزد شما افطار كردند و نيكان از طعام شما خوردند و فرشتگان نيكوكار بر شما درود فرستادند(185).
پيامبر خدا به جابر بن عبدالله انصارى فرمود:
اى جابر: اين ماه رمضان است ، هر كس روز آن را روزه بدارد و قسمتى از شب آن را به عبادت بايستد و شكم و فرج خود را از حرام باز دارد و زبان خود را نگه دارد، از گناهان خود مثل بيرون رفتن از اين ماه بيرون مى رود.
جابر عرض كرد: اى رسول خدا، چه نيكوست اين سخن كه گفتى ! فرمود: ((و چه سخت است شرطهايى كه كردم (186))).
همچنين آورده اند: ((پيامبر زنى را ديد كه با زبان روزه به كنيز خود دشنام مى داد. پيامبر غذايى طلبيد و به آن زن گفت : بخور. عرض كرد: روزه هستم ! فرمود: چگونه روزه اى در حالى كه به كنيز خود دشنام دادى ؟ روزه فقط خوددارى كردن از خوردن و نوشيدن نيست ، بلكه خداوند، روزه را حجاب همه امور زشت و ناروا ساخته است . چه كم هستند روزه داران و چه بسيارند گرسنگى كشندگان (187))).
13 - هم رنگى و دورى از تكلف
پيامبر به تمام معنا از تكلف دور بود و اين حقيقت در همه امور زندگى شخصى و اجتماعى آن حضرت مشهود است . بى تكلفى پيامبر در لباس و آراستگى و نشست و برخاستش ، به تمام معنا وجود داشت . مانند پادشاهان و اشراف لباس نمى پوشيد و از حركت هاى پر طمطراق بيزار بود. چنان نبود كه در رفت و آمد، خيل مريدان و ملتزمان ركاب همراهى اش ‍ كنند. چشم ها را با كبكبه و دبدبه پر نمى ساخت كه اين سيره ((ملاء)) است . سادگى ، راحتى و بى آلايشى او، همه را مجذوب خود مى كرد. چون راه مى رفت ، قدمهايش را سبك بر مى داشت و تند مى رفت (188).
اين ويژگى بندگان حقيقى خداست كه سبك بار و بى پيرايه و فروتن هستند:
و عباد الرحمن الذين يمشون على الاءرض هونا.(فرقان : 63)
و بندگان خداى رحمان ، آنان هستند كه بر روى زمين سبك بال و فروتنانه روند.
ابن عباس مى گويد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اذا مشى مشيا يعرف انه ليس ‍ بمشى عاجز و لا بكسلان (189).
چنان با نشاط راه مى رفت كه به نظر ناتوان و كسل نمى رسيد.
آن چنان بى تكلف بود كه وقتى وارد مجلسى مى شد، در نزديكترين جا به محل ورود خود مى نشست : كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اذا دخل منزلا قعد فى ادنى المجلس حين يدخل (190). همچنين كراهت داشت كسى براى وى به پا خيزد و مردم نيز از اين جهت پيش پاى آن حضرت بلند نمى شدند(191).
ابو امامه نقل مى كند: ((روزى پيامبر در حالى كه به عصا تكيه داده بود، بر ما گذشت و ما به احترام او از جا برخاستيم ، به ما گفت : آن سان كه ايرانيان براى بزرگ داشتن يكديگر در پيش پاى هم بر مى خيزند، برنخيزيد(192).)) همين بى پيرايگى او سبب شده بود همه شيفته او شوند. مردمش ، او را سخت دوست داشتند و به او عشق مى ورزيدند(193). ايشان مى فرمود:
مرا بالاتر از آنچه هستم ، قرار مدهيد و آن سان كه نصارا درباره مسيح سخن گفتند، درباره من سخن مگوييد. همانا خداوند پيش از آنكه مرا رسول گيرد، بنده گرفته است (194).
در سيره حضرت آمده است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) احترام ديگران را براى خود نمى پسنديد:
انه كان يكره اءن يقام له فكانوا اذا قدم لا يقومون لعلمهم كراهه ذلك فاذا قام قاموا معه حتى يدخل منزله (195).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كراهت داشت كسى براى وى به پا خيزد و مردم نيز از اين جهت پيش پاى آن حضرت بلند نمى شدند، ولى هنگام رفتن ، آنان با حضرت بر مى خاستند و همراهش تا در خانه مى آمدند.
ابوذر غفارى مى گويد:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در ميان اصحابش مى نشست . اگر ناشناسى مى آمد، نمى دانست پيامبر كدام است تا آنكه مى پرسيد. پس از پيامبر درخواست كرديم تا جايگاهى اختيار كند كه اگر ناشناسى وارد شد، حضرت را بشناسد. آن گاه سكويى از گل بنا كرديم ، حضرت بر آن مى نشست و ما نيز گرد او مى نشستيم .
در حديث آمده است :
كان من خلقه ان يبداء من لقيه بالسلام (196).
از خلق و خوى حضرت آن بود كه با هر كس برخورد مى كرد، پيش از او سلام مى كرد.
همچنين اول از همه دست مى داد و مصافحه مى كرد:
اذا لقى مسلما بداء بالمصافحه (197).
هر گاه با مسلمانى ديدار مى كرد، ابتدا با او دست مى داد.
خدمت كاران شهر مدينه كه با ظرفهاى مخصوص ، آب را براى اربابان خود مى آوردند، پس از نماز صبح ، ظرف هاى آب را خدمت پيامبر مى بردند تا آن حضرت ، دست خود را در آنها قرار دهد و به اين صورت متبرك شوند. چه بسا روزهاى سرد كه اين كار انجام مى شد و پيامبر بدون اينكه اظهار ناراحتى كند، دست خود را در آن آب هاى سرد مى گذاشت (198).
14 - انجام كارهاى شخصى
پيامبر در روش و منش خويش استقلال را مى آموخت . آن حضرت در برخوردها و رفتار، مسلمانان را متوجه اين اصل باارزش در حيات انسانها مى كرد و شخصيت مستقل را در آنها احيا مى فرمود. لقمان حكيم در وصاياى خود به فرزندش ، راز رشد و تعالى پيامبران و راست كرداران را چشم پوشى از غير خدا مى دانست :
فانما بلغ الانبياء و الصديقون ما بلغوا بقطع طمعهم (199).
همانا پيامبران و راست كرداران به آنچه دست يافتند، جز به قطع طمعشان نبود.
آن حضرت كارهاى شخصى خود را به ديگران نمى سپرد و آنچه را خود مى توانست انجام دهد، به ديگران واگذار نمى كرد. در وصف پيامبر اكرم (ص) آمده است :
كان يخيط ثوبه و يخصف نعله و كان اكثر عمله فى بيته الخياطه (200).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) لباس خود را مى دوخت و كفشش را پينه مى كرد و بيشترين كارى را كه در خانه انجام مى داد، دوزندگى بود.
پيامبر خدا كفش خويش را پينه مى زد و لباس خود را مى دوخت و در خانه را خود باز مى كرد. شير گوسفندان را مى دوشيد و شتر را مى بست و سپس ‍ آن را مى دوشيد. چون خادمش در دستاس كردن خسته مى شد، به او كمك مى كرد(201). نوشته اند آن حضرت در سفرى با اصحاب و ياران خود در جايى كه آب بود، توقف كردند تا آماده نماز شوند. پيامبر كه به سوى آب مى رفت ، بدون آنكه با كسى چيزى بگويد، به سوى شتر خويش برگشت . اصحاب متوجه برگشت وى شدند و پرسيدند: چه مى خواهيد؟ فرمود: مى خواهم زانوى شتر خويش را ببندم . گفتند: اجازه دهيد ما اين كار را برايتان انجام دهيم . فرمود: هرگز در كارهاى خود از ديگران ولو به اندازه يك قطعه چوب مسواك كمك نخواهيد و كارهاى خود را خودتان انجام دهيد(202). آن حضرت فرمود: كلوا من كد ايديكم ؛ از دست رنج خود بخوريد(203).
رسول عزتمند اسلام در روايتى ديگر مژده داده است :
من اكل من كد يده مر على الصراط كالبرق الخاطف (204).
كسى كه از دسترنج خويش بخورد، از صراط چون برق درخشان بگذرد.
همچنين فرمود:
من اكل من كد يده حلالا فتح له اءبواب الجنه يدخل من اءيها شاء(205).
هر كس معاش خود را از دسترنج حلال خويش تاءمين كند، درهاى بهشت بر او گشوده شود تا از هر يك كه خواست ، داخل شود.
15 - حفظ زبان
حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) همواره مراقب زبان خويش بود و در سخنانش نيز نقش بسيار مهم زبان را يادآورى مى فرمود:
زبان چنان عذابى مى بيند كه هيچ يك از اعضاى بدن چنان رنجى نمى بيند. زبان مى گويد: خداوندگارا: مرا چنان شكنجه اى دادى كه هيچ عضوى را چنان رنجى ندادى ؟ آفريدگار پاسخ مى دهد: از تو سخنى برآمد كه به خاور و باختر رسيد و در نتيجه آن خون بى گناهان ريخت ؛ فال هايى به ناحق گرفته شد و حرمت هايى هتك شد. پس سوگند به ارجمندى خودم تو را چنان عذاب خواهم كرد كه هيچ عضوى از اعضا را چنين عذابى نكرده باشم (206).
همچنين فرمود:
من ضامن خانه اى در بالاى بهشت ، خانه اى در ميان بهشت و خانه اى در ورودى بهشت براى كسى هستم كه ستيزه جويى در گفتار را رها كند؛ گر چه بر حق باشد. بنده به اوج ايمان نمى رسد، جز آنكه زبان خويش را نگه دارد(207).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
در قيامت ، اهل سخريه و استهزا را مى آورند و براى يكى از آنها، يك در بهشت باز مى شود و به او گفته مى شود كه بيا داخل بهشت شو. او با غم و اندوه مى آيد، ولى همين كه مى خواهد داخل بهشت شود، در به رويش ‍ بسته مى شود. بعد در ديگرى باز مى شود و مى گويد بيا از اين در داخل شو. تا نزديك در بهشت مى رسد، در به رويش بسته مى شود و به همين ترتيب در سوم و چهارم و... تا اينكه بالاخره در بهشت به رويش گشوده مى شود، به او مى گويند بيا بيا از اين در داخل شو. او كه چندين دفعه مسخره شده است ، ديگر باور نمى كند و به طرف در بهشت نمى رود(208).
نقل است : ((شخصى به حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) رسيد و عرض كرد: من بيشتر گناهان را مرتكب مى شوم ، ولى تصميم گرفته ام كه خود را اصلاح كنم ، ولى نمى دانم كه چگونه ؟ حضرت فرمود: راست بگو و دروغ نگو و هر گناهى را كه مى خواهى ، انجام بده . او در محضر پيامبر تعهد كرد كه هرگز دروغ نگويد. پس از مدت كوتاهى ، شيطان او را وسوسه كرد تا كار خلافى انجام دهد. بى درنگ به فكر فرو رفت كه اگر من مرتكب چنين عملى شوم و فردا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از من در اين باره بپرسد، چه بگويم . اگر راست بگويم ، حد بر من جارى مى كند و اگر دروغ بگويم ، كه خلاف تعهد است . به همين ترتيب ، هر گاه مى خواست مرتكب گناهى شود، قدرى انديشه مى كرد و به اين ترتيب ، ترك دروغ سبب شد ديگر گناهان را نيز ترك كند(209))).
16 - شوخ طبعى
اسلام ، شوخى را تا زمانى تاءييد كرده است كه با گناه ديگرى مانند تحقير و تمسخر و افترا و غيبت و مانند آن همراه نباشد. رسول گرامى اسلام با سفارش ياران خود به شوخ طبعى ، به مقدار ضرورت ، خود نيز با آنان شوخى مى كرد.
حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) ليسر الرجل من اصحابه اذا راءه مغموما بالمداعبه و كان يقول ان الله يبغض المعبس فى وجه اخيه (210).
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) هر گاه مردى از اصحابش را غمگين مى يافت ، او را با شوخى ، خرسند مى ساخت و مى فرمود: خداوند دشمن دارد كسى را كه به روى برادرش چهره در هم كشد.
نمونه هاى ديگرى از مزاح هاى پيامبر در كتاب هاى احاديث و سيره ذكر شده است . از آن جمله :
1. انجشه ، خادم رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) براى شتر همسر آن حضرت ((حدى (211))) مى خواند. پيامبر فرمود: ((اى انجشه ! با شيشه ها مدارا كن (212))). (كنايه از اين كه زنان ، لطيف و ضعيفند ممكن است با شتابان رفتن شتر بترسند و بيفتند).
2. زنى خدمت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است كه در چشمانش سفيدى است ؟ گفت : نه در چشمانش سفيدى نيست . آن زن به خانه آمد و جريان را براى شوهرش تعريف كرد. مرد گفت : آيا نمى بينى كه سفيدى چشم من از سياهى آن بيشتر است .(213)
3. پيامبر به پيرزنى از قبيله اشجع فرمود: پيرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشى كه سياه چهره بود، آن پيرزن را ناراحت ديد و جريان را به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) باز گفت . پيامبر فرمود: سياه هم به بهشت نمى رود. بلال و پيرزن هر دو ناراحت بودند كه ناگهان عباس ، عموى پيامبر كه پيرمرد بود، آن دو را ديد و حال آن دو را براى پيامبر بازگو كرد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: پيرمرد هم به بهشت نمى رود. همه غمگين شده بودند. پيامبر كه چنين ديد، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم كرد و فرمود: ((خداوند، پيرزنان ، پيرمردان و سياهان را به نيكوترين شكل بر مى انگيزاند و آنان جوان و نورانى شده به بهشت مى روند(214))).