جرعه هاي رسالت

سيد حسين اسحاقي

- ۲ -


پاسدارى در راه خدا

بى ترديد، كسانى كه در شب هاى سرد زمستان و گرماى طاقت فرساى تابستان، براى حفاظت از مال و جان و ناموس ديگران، هرگونه خطرى را به جان مى خرند و لحظه اى از تلاش و كوشش باز نمى مانند، در پيش گاه خداوند از پاداش بزرگى برخوردارند. پاسدارى در راه خدا در عين عبادت بودن، خدمت بزرگى به جامعه انسانى است. چه كسى مى تواند خدمات صادقانه اين عزيزان را كه ماه ها از زن و فرزند و خانه و كاشانه خود دور مى مانند، به هيچ بيانگارد؟ انصاف و جوان مردى ايجاب مى كند كه سپاس گزار اين ايثارگران باشيم. پيامبر گرامى اسلام درباره ارزش عمل اين عزيزان مى فرمايد:

عَيْنانِ لايَمَسُّهُمَا النّارُ أَبَداً عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ وَ عَيْنٌ باتَتْ تَحْرُسُ فِى سَبيلِ اللهِ.(40)

دو چشم است كه هرگز آتش بدان نمى رسد; چشمى كه از ترس خدا گريسته و چشمى كه شب را به حراست در راه خدا به سر برده است.

پاكيزگى

بهداشت تن و روان در سيره عملى پيشوايان اسلام، جايگاه بس ارجمندى داشته است. ازاين رو، روايت شده است كه آنان با ظاهرى آراسته و لباس هايى پاكيزه در بين مردم حاضر مى شدند. بايد دانست آراستگى ظاهرى به معناى نو پوشيدن نيست، بلكه انسان با لباس هاى ساده، ولى تميز و مرتب مى تواند

پاكيزگى را به بهترين شكل نمودار سازد. مردم از انسان هاى كثيف و بى نظافت همواره نفرت دارند و مى كوشند از آنان فاصله بگيرند. پيامبر نيكو خصال مى فرمايد:

أَلاْسْلامُ نَظيفٌ فَتَنَظَّفُوا فَإِنَّهُ لايَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاّ نَظيفٌ.(41)

اسلام پاكيزه است، شما نيز پاكيزه باشيد; زيرا جز پاكيزگان، كسى به بهشت نمى رود.

پرحرفى

انسان هاى پُرگو، مخزن سخنان پوچ و بى ارزشند. آنان براى اينكه رشته سخن را از دست ندهند، مى كوشند بى انديشه و ناسنجيده، مطالبى را بر زبان آورند. بدين ترتيب، شنوندگان نه تنها به سخنان او توجه نمى كنند، بلكه با ناراحتى و تنفر، هر لحظه منتظرند كه سخنان او پايان پذيرد تا دمى بياسايند. از آن پس نيز سعى مى كنند كه از هم نشينى با او بپرهيزند. بنابراين، انسان بايد در سخن گفتن، اعتدال را رعايت كند تا به لغزش دچار نشود و دل زدگى ديگران را فراهم نسازد. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ سَقَطُه.(42)

هر كس كلامش زياد باشد، لغزشش نيز زياد مى شود.

همچنين مى فرمايد:

نِعْمَ الْهَدِيَّةُ اَلْكَلِمَةُ مِنْ كَلامِ الْحِكْمَةِ.(43)

چه نيكو هديه اى است يك گفتار حكمت آموز.

پرخورى

بعضى افراد گمان مى كنند هر چه بر سر سفره گذاشته اند، براى مصرف است و با تلاش و اصرار زياد مى خواهند آن را ميل كنند. در حالى كه اين كار، سرآغاز بسيارى از بيمارى ها و بر خلاف توصيه هاى ائمه معصومين(عليهم السلام)است. آن بزرگواران تأكيد دارند پيش از سيرى كامل و با وجود داشتن اشتها به غذا، از سر سفره برخيزيد. بسيارى از اوقات، با اينكه پزشكان، افراد را از خوردن غذاى بيش از حد منع مى كنند، باز مى بينيم كه آنان نمى توانند از اشتهاى كاذب خود جلوگيرى كنند. در نتيجه، به بيمارى هاى ديگرى دچار مى شوند. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در بيان زيان هاى پرخورى مى فرمايد:

مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ كَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ.(44)

هر كس كم بخورد، بدنش سالم مى ماند و هر كس زياد بخورد، بدنش بيمار و قلبش پر قساوت خواهد شد.

پرخورى و سخت دلى

كسانى كه به پرخورى عادت دارند، از كارهاى عبادى و وظايف معنوى خود باز مى مانند; زيرا پرخورى، امكان هرگونه فعاليتى را از آنان مى گيرد. در اين صورت، به تدريج در چنگال انواع بيمارى هاى جسمى و روحى گرفتار مى شوند و سلامتى خود را از دست مى دهند. نبود سلامتى نيز قدرت انديشيدن را از آنان مى گيرد. افزون بر اين، ممكن است بعضى افراد، براى سير كردن خود، به هر حلال و حرامى پناه ببرند. بدين ترتيب بايد منتظر عذاب الهى باشند. پيامبر اسلام مى فرمايد:

مَنْ تَعَوَّدَ كَثْرَةَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ قَسا قَلْبُهُ.(45)

هر كس به پرخورى عادت كند، سخت دل مى شود.

پرداخت بدهى برادران دينى

بر عهده گرفتن پرداخت بدهى بدهكاران، يكى از با ارزش ترين كارها است. بعضى افراد به دلايلى، به ديگران بدهكار شده اند و چون توان باز پرداخت آن را ندارند، اكنون در گوشه زندان ها به سر مى برند و خانواده هاى آنان با مشكلات فراوانى دست به گريبانند. در چنين حالى، اگر كسى توان مالى دارد، بايد پيش گام شود و با بر عهده گرفتن پرداخت بدهى بدهكار، او و خانواده اش را از پى آمدهاى فقر و نادارى نجات دهد. اين عمل كه نشانه جوان مردى و آزادگى است و ارمغانِ رهايى با خود دارد، خداوند متعال را خشنود مى سازد. پيامبر گرامى اسلام يكى از  بهترين اعمال را نزد خداوند زدودن غصه و رنج بدهكاران دانسته  است:

اَحَبُّ الأَعْمالِ اِلى اللهِ... اَوْ دَفَعَ عَنْهُ مَغْرَماً اَوْ كَشَفَ عَنْهُ كُرْباً.(46)

بهترين كارها نزد خداوند اين است كه قرض مديون را پرداخت كنند يا غم را از چهره او بزدايند.

پرده پوشى

چون انسان معصوم نيست، ممكن است در طول زندگى مرتكب گناه يا اشتباهى شود كه هر چند از نظرگاه الهى دور نمى ماند، ولى دوست ندارد اسرارش در بين مردم، آشكار و رسواى عام و خاص شود. بنابراين، اگر انسان از اعمال پنهانى كسى آگاه شود، اجازه ندارد آن را آشكار كند; زيرا سبب لكه دار شدن حيثيت و آبروى آن فرد مى شود و چه بسا وى گستاخ تر شود و حتى آشكارا به كارهاى بدتر دست يازد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) درباره حفظ اسرار ديگران مى فرمايد:

لا تَخْرِقَنَّ عَلى اَحَد سِتراً.(47)

هرگز پرده اسرار ديگران را نَدريد.

پرسش قيامت

يكى از نام هاى قيامت، «يوم الحساب» است. در اين روز، انسان بايد پاسخ گوى گفتار و رفتار خود باشد، هرچند خداوند از نهان و پنهان ما آگاه است. در اين روز، از سرمايه عمر انسان مى پرسند و از اينكه عمر گران مايه را در چه راهى به كار گرفته است. از بهترين دوران عمر كه مى تواند بار و بنه فراوان برچيند (يعنى جوانى) مى پرسند كه چگونه از بهار عمر، بهره بردارى كرده است. از مالش مى پرسند كه آن را از چه راهى به دست آورده و در چه طريقى مصرف كرده است. در پايان نيز مى پرسند كه آيا عشق و محبت اهل بيت(عليهم السلام) را در تار و پود وجود خود تنيده يا از آن فاصله گرفته و جاده گمراهى را پيموده است. به هر حال، سعادت و شقاوت هر كس در گرو پاسخى است كه در چنته دارد. پيامبر خدا، محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

لا تَزُولُ قَدَما عَبْد يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتى يُسْأَلَ عَنْ اَرْبَع: عَنْ عُمْرِهِ فِيما اَفْناهُ وَ عَنْ شَبابِهِ فيما اَبْلاهُ وَ عَنْ مالِهِ مِنْ اَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنا اَهْلِ  الْبَيْتِ.(48)

روز قيامت، هيچ بنده اى قدم از قدم بر نمى دارد تا اينكه چهار چيز از او پرسيده شود: از عمرش كه در چه كارى آن را گذرانده است; از جوانى اش كه در چه كارى آن را صرف كرده است; از مالش كه آن را از كجا به دست آورده و در چه موردى خرج كرده است و از محبت ما اهل بيت.

پرسش گرى

اساساً هر پرسشى كه از اهل آن پرسيده شود، بر دانسته هاى آدمى افزايد و درجه اى هم نزد خالق هستى مى يابد. اگر انسان رنج پرسيدن را بر خود هموار كند، در پرتو نور و روشنايى دانش، آرامش مى يابد. پرسيدن، عيب نيست و چيزى از مقام و مرتبه او نمى كاهد، بلكه ندانستن، عيب است. آدمى هيچ گاه نبايد به خاطر حياى نابجا، لذت دانستن را از دست بدهد. پس شايسته است در هر موقعيتى، پرسش هاى خود را با عالمان مطرح كنيم.

پرسش مى تواند منشأ علم و كمال شود و اسلام هم همگان را به پرسشگرى فرا مى خواند، ولى پرسش هاى نهفته در ذهن آدمى، كارگشا نيست. عيب هاى آدمى با پرسشگرى رفع و با هر پرسشى، گنجينه دانش دانشمندان به سوى ديگران گشوده مى شود و آنان شايسته برخوردارى از پاداش معنوى مى شوند. چه بسا افراد ديگرى نيز همين پرسش را دارند كه با پاسخ عالم، جان خويش را از جام دانش سرشار مى سازند. بر اين اساس، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفَاتِيحُهُ السُّؤالُ، فَاسْأَلُوا رَحِمَكُمُ اللّهُ فَاِنَّهُ تُؤْجَرُ اَرْبعَةٌ: اَلسّائِلُ وَ الْمُتَكَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ.(49)

دانش، گنجينه ها و پرسيدن كليدهاى آنها است. پس بپرسيد. خدا رحمت كند شما را; زيرا در اين بين، چهار نفر پاداش مى برند: پرسنده، پاسخ گو، شنونده و دوستدار آن.

پرگويى

برخى افراد چنان پرحرفند كه عرصه را بر شنونده تنگ مى كنند. در اين حالت، شنونده در جستوجوى راهى است تا خود را از شرّ اين گوينده پرحرف خلاص كند. اين گونه افراد چون زياد سخن مى گويند، هر سخن پوچ و كم ارزشى را بر زبان مى رانند و چه بسا دچار مكررگويى و دروغ گويى مى شوند و بعدها ناگزيرند پاسخ گوى سخنان ناسنجيده خود باشند. بنابراين، شايسته است انسان، مختصر و مفيد سخن بگويد و توجه داشته باشد كه پرحرفى، از اعتبار او در جامعه مى كاهد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در نكوهش اين صفت ناپسند مى فرمايد:

شِرارُ اُمَّتى الثَّرثارُونَ.(50)

پرگويان و پرچانه ها، بدهاى امت من هستند.

پرورش روح نيكوكارى

فرزندان، هر خوب و بدى را ابتدا از اولين خاستگاه تربيتى; يعنى خانواده مى آموزند. اگر والدين به آنچه مى گويند، عمل كنند، او احساس مى كند كه در جمع افراد صادق و متعهد زيست مى كند. ازاين رو، از همان دوران كودكى، روح گذشت و ايثار در فرزند تقويت مى شود. پدر و مادر نيز از ديدن روحيه گذشت فرزندشان لذت خواهند برد; زيرا محصول رفتار پسنديده خودشان بوده است. اگر اين عمل تكرار شود، به ملكه تبديل خواهد شد و فرزند نيز اين عمل را به فرزندان خويش منتقل خواهد كرد. درنتيجه، در پايه گذارى اين سنت پسنديده و اجر آن همگان شريك خواهند بود. پيامبر مهربان اسلام چنين سفارش فرموده است:

رَحِمَ اللهُ والِداً أَعانَ وَلَدَهُ عَلى بِرِّهِ.(51)

خدا رحمت كند پدرى را كه فرزندش را در راه نيكوكارى يارى دهد.

پرهيز از دخالت نابجا

يكى از صفات ناپسند اين است كه انسان درباره موضوعى اظهار نظر كند كه به او مربوط نيست. اين امرممكن است براى فرد، خانواده و جامعه، زيان هاى جبران ناپذيرى به بار آورد. ممكن است انسان به دليل كم تجربه بودن يا به هر دليل ديگرى، در كارى كه به او مربوط نيست، دخالت كند و در نتيجه، قدر و منزلت خود را از دست بدهد. بر اين اساس، پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

اَعْظَمُ النّاسِ قَدْرَاً مَنْ تَرَكَ ما لا يَعْنِيه.(52)

عالى قدرترين مردم كسى است كه در آنچه به او مربوط نيست، دخالت نكند.

پرهيز از سخت گيرى

سخت گيرى بر ديگران، نه تنها بر احترام و ارزش انسان نمى افزايد، بلكه روز به روز از محبوبيت او نيز مى كاهد. به طور كلى، سخت گيرى، روش و منش كسانى است كه از وجدان انسانى پيروى نمى كنند و به ديگران به ديده تحقير مى نگرند. فرد سخت گير، به بيمارى خودكم بينى دچار است و اينك كه روزگار، وى را به ظاهر بر ديگران مسلط كرده است، مى كوشد عقده هاى پيشين را فرافكنى كند. پيامبر رحمت و شفقت در توصيه به مهربانى  مى فرمايد:

اَلا اُخبِرُكُمْ بِمَنْ يَحْرُمُ عَلَيْهِ النّارُ غَداً، عَلى كلِّ هَيِّن لَيِّن قريب سَهْل.(53)

آيا مى خواهيد شما را خبر دهم كه فردا آتش بر چه كسى حرام است; هر كس كه ملايم، نرم خو، زودجوش و آسان گير باشد.

پرهيز از نجوا

اگر خواستيد سخنى خصوصى را به كسى بگوييد، سعى كنيد گفتوگوى تان در حضور ديگران، نجواگونه نباشد; زيرا در اين حالت، اطرافيان مى پندارند درباره آنان صحبت مى كنيد يا اينكه شما، آنان را غريبه فرض كرده و سخن تان را با ايشان در ميان نگذاشته ايد. در نتيجه، بدگمانى پديد مى آيد و رشته محبت و دوستى از هم گسيخته خواهد شد. شايسته است از گفتوگوهاى خصوصى در حضور ديگران بپرهيزيم تا زيان هاى روحى به ديگران وارد نيايد. پيامبر گرامى اسلام نيز در هشدارى مى فرمايد:

اِذا كانُوا ثَلاثَةً فَلا يَتَناجى إِثْنان دُونَ الثّالِثِ.(54)

وقتى سه تن با هم هستند، دو نفرشان جدا از سومى نجوا نكنند.

پشتكار

بعضى افراد با اينكه هوش و استعداد كافى دارند و زمينه هاى رشد و تعالى نيز براى آنان فراهم است، ولى پيشرفت چندانى ندارند. اين ناكامى بيشتر به دليل نداشتن همت و پشتكار كافى است. در مقابل، افراد بى استعدادى را مى بينيم كه با پشتكار و تلاش و پى گيرى همه جانبه به بهترين موفقيت ها دست مى يابند. بارى، آدمى با پشتكار مى تواند بسيارى از ضعف ها و ناتوانى هاى خود را جبران كند و به پيروزى هاى عالى دست يابد. رسول الله (صلى الله عليه وآله) در تشويق به پى گيرى و تلاش مى فرمايد:

مَنْ يُدِمْ قَرْعَ الْبابِ يُوشَكُ أَنْ يُفْتَحَ لَهُ.(55)

هر كس به كوفتن در ادامه دهد، در را به سوى او بگشايند.

پناهگاه نيازمندان

بعضى از انسان ها نزد مردم جايگاهى بس ارزشمند دارند و مردم در رفع مشكلاتشان به سوى آنان مى شتابند. اين توفيقى ربّانى است كه شامل حالشان شده است تا گشايشگر گره هاى كور زندگى ديگران باشند. زمانى كه به اين اشخاص مراجعه مى كنيم، با نهايت احترام و عزّت با ديگران برخورد مى كنند، به گونه اى كه فرد احساس حقارت نمى كند، بلكه آنان را چون برادرانى مهربان مى بيند. اين بزرگواران، بى اعتنا از كنار مشكلات ديگران نمى گذرند، بلكه خود به سويشان مى شتابند و رنج سؤال را از دوش آنان برمى دارند. آنان از كمك به ديگران شادمانند و رفع خواسته هاى ديگران را تحفه اى رحمانى مى شمارند. چه سعادتى از اين بهتر كه آدمى، پناه گاهى براى ديگران باشد; تكيه گاهى مطمئن كه خود به پناه گاهى قدرتمند پيوسته است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) درباره چنين انسان هايى مى فرمايد:

اِنَّ لِلّهِ عِباداً يَفْزَعُ اِلَيْهِمُ النّاسُ فِي حَوائِجِهِم، اُولئِكَ هُمُ الْآمِنُونَ مِنْ عَذابِ اللّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.(56)

خداوند بندگانى دارد كه مردم در نيازمندى ها و مشكلاتشان به آنان مراجعه مى كنند و پناه مى برند. آنان در روز قيامت از عذاب خدا ايمن هستند.

پندآموزى از درگذشتگان

رفتن به گورستان و انديشيدن درباره فرجام كار، انسان را متوجه سرنوشت آينده خود مى كند و با اندكى تأمل، پى مى برد كه دوران خوشى ها و ناخوشى ها به سرعت ابر و باد در گذر است. بارى، آنچه انسان را به سعادت و سربلندى مى رساند، رفتار نيك اوست. پس نيكوست كه از گذر ايام و سرگذشت مسافرانى كه به سراى آخرت شتافته اند، عبرت گيريم و خود را براى اين سفر خطير آماده كنيم. پيامبر بزرگوار اسلام درباره اهميت پندآموزى از درگذشتگان مى فرمايد:

اِطَّلِعْ فِى الْقُبُورِ وَ اعْتَبِرْ بِالنُّشُورِ.(57)

در قبرها بنگر و از روز رستاخير پند بگير.

پند و اندرز

هيچ كس نبايد خود را از نصيحت بى نياز بداند. چه بسا بزرگانى كه به دليل بى توجهى، دچار لغزش مى شوند، به راهنمايى نياز دارند. در حكومت اسلامى، مسئولان ارشد و عالى رتبه نيز بايد خود را از اشتباه مصون ندانند و در همه حال، پذيراى راهنمايى اهل منطق باشند. همچنين اگر مردم، سياست مداران يا حاكمان خود را در لغزش و اشتباه ببينند، بايد به نصيحت آنان بپردازند. بنابراين، همگان وظيفه دارند تا با نصيحت يكديگر، راه از چاه باز شناسند. پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

اِذا وَجَدَ أَحَدُكُمْ لاَِخيهِ نُصْحاً فِي نَفْسِه فَلْيَذْكُرْهُ لَهُ.(58)

اگر كسى براى برادر خود نصيحتى در خاطر مى يابد، بايد به او بگويد.

پيشرفت معنوى

امروزه مردم به جمع آورى مال و حتى يك دست كردن وسايل زندگى اهميت فراوانى مى دهند و اگر وسيله اى را كم ببينند، با گذشتن از وقت ارزشمند و مال خود مى كوشند آن را به دست آورند. اين همه تلاش براى امرى زودگذر و فناپذير كه بايد نيروى آن را براى ديگران واگذارد، آيا خردمندانه است؟

اى كاش همان قدر كه به امور دنيوى اهميت مى دهيم، درانديشه اصلاح كاستى هاى روحى و معنوى خود بوديم. انسان كامل كسى است كه دو روزش مثل هم نباشد. اگرصداقت، سپاس گزارى، حيا و گشاده رويى اش كم رنگ است، بايد آنها را با جديت و كوشش پررنگ كند و همان شود كه خدا و رسولش انتظار دارند. رسول گرامى اسلام مى فرمايد:

اَرْبَعٌ مَنْ يَكُنْ فِيهِ كَمُلَ اِسْلامُهُ: اَلصِّدْقُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحَياءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ.(59)

چهار صفت هستند كه اگر در كسى باشند، اسلام آن شخص كامل است: راست گويى، سپاس گزارى، حيا و خوش رويى.

پيمان ازدواج

با ازدواج، پيوندى صميمى و ناگسستنى ميان زن و مرد پديد مى آيد و هر دو زوج عهد مى بندند كه در سختى ها و آسانى ها، خوشى ها و ناخوشى ها، ياور يكديگر باشند. هيچ يك از طرفين، نبايد اين پيمان مقدس را ناديده بگيرند و با رخ دادن كمترين مشكلى، از جدايى سخن بگويند. هم دلى زن و شوهر، ضامن يك عمر سعادت و دل خوشى خانوادگى است. اين گونه است كه مى توان ضريب دوام آن را افزايش داد. بايد با ثبت و ضبط اين پيوند، از هرگونه سوء استفاده و بى مسئوليتى پيش گيرى كرد. تثبيت ازدواج، تعهد زوجين را افزايش و احتمال گسست آن را كاهش مى دهد. بر اين اساس، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در تثبيت ازدواج مى فرمايد:

أَشيدُوا النِّكاحَ وَ اَعْلِنُوهُ.(60)

نكاح را محكم و آشكار كنيد.

تأخير در انجام كار

يكى از ويژگى هاى انسان هاى سست اراده اين است كه با وجود آگاهى از ارزش فرصت هاى زمانى، انجامِ كارها را به فردا حواله مى دهند و گاهى تا هفته ها، ماه ها و سال ها از انجام آن خوددارى مى كنند. تأخير در كار، هيچ توجيهى ندارد و در پايان نيز خود وى زيان مى بيند; زيرا فرصت ها هيچ گاه تكرار نمى شود. گاهى هم كارها چنان انباشته مى شود كه به هيچ وجه نمى توان آنها را انجام داد. بر اين اساس، پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در توصيه اى نيكو  مى فرمايد:

لا تَدَعَنَّ حَقّاً لِغَد فَاِنَّ لِكُلِّ يَوْم مافِيهِ.(61)

كارى را براى فردا مگذار; زيرا هر روزى را كارى هست.

تأخير در پرداخت بدهى

بعضى افراد با اينكه توان پرداخت بدهى خود را دارند، ولى در اين كار درنگ مى كنند. اينان چنان به اين كار عادت كرده اند كه با پرداخت به موقع قرض، احساس كمبود به آنان دست مى دهد و فكر مى كنند حقى از آنان ضايع شده است. اين افراد همان قدر كه در پرداخت بدهى، تعلل مىورزند، در گرفتن مطالبات خود شتاب دارند و با بدهكاران به شدت برخورد مى كنند و تأخير آنان را برنمى تابند. اينان با چنين رفتارى، اعتبار خود را از دست خواهند داد و در موارد نياز، ديگر كسى به آنان اعتماد نخواهد كرد. پيامبر عظيم الشأن اسلام در نكوهش چنين اخلاق ناپسندى مى فرمايد:

أَلْمَعْكُ طَرَفٌ مِنَ الظُّلْمِ.(62)

تأخير در پرداخت دين، گوشه اى (پرده اى) از ستم است.

تأمين پوشاك مستمندان

پوشاك، يكى از نيازهاى اساسى هر انسان است; زيرا او را از گزند گرما و سرما در امان مى دارد. البته تهيه پوشش آبرومندانه براى افراد بى بضاعت، كار پسنديده اى است كه بر آن تأكيد شده است.

به فرض اگر در آستانه عيد نوروز، پوشاك مناسب فصل را در قالبى آبرومندانه به خانواده هاى بى بضاعت اهدا كنيم، موجى از شادمانى، آن خانواده را فرامى گيرد و رضايت خداوندى را فراهم مى سازد. بدين ترتيب، كودكان بى بضاعت آن خانواده ها، با حسرت به لباس هاى اطرافيان نمى نگرند و خانواده ها نيز نزد فرزندانشان شرمسار نخواهند شد. پيامبر گرامى اسلام در ترويج اين سنت پسنديده مى فرمايد:

مَنِ اسْتَطاعَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتُرَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ بِثَوْبِهِ فَلْيَفْعَلْ.(63)

هر كس از شما مى تواند برادر مؤمن خويش را به جامه اى بپوشاند، بپوشاند (اين كار را انجام دهد).

رعايت عدالت ميان فرزندان

تبعيض ميان فرزندان، در روحيه فرزندان آثار نامطلوبى به جا مى نهد. والدين نبايد به يكى از فرزندان محبت فراوان نشان دهند، ولى با ديگرى، سرد و عادى برخورد كنند. اين گونه برخوردها، بذر حسادت و دشمنى را در فرزندان، بارور و آنان را به عقده خود كم بينى دچار مى سازد. درگيرى هاى خانوادگى و اختلال در تعادل روانى از مهم ترين پى آمدهاى اين گونه برخوردهاست. بكوشيم هميشه محبت را به مساوات ميان فرزندانمان تقسيم كنيم; زيرا پيامبر گران قدر اسلام مى فرمايد:

إِنَّ اللهَ تَعالى يُحِبُّ أَنْ تَعْدِلوا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ حَتّى فِى الْقُبَلِ.(64)

خداوند، عدالت و برابرى ميان فرزندان را دوست دارد، حتى در بوسه.

بنابراين، پدر و مادر هيچ گاه نبايد ميان فرزندان خود با تبعيض رفتار كنند; يعنى به بعضى، امتيازهاى بيشترى بدهند و برخى ديگر را از آن امتيازها محروم كنند. چنين كارى، حسات فرزندان را به يكديگر برمى انگيزد و كانون گرم خانواده را از آموزشگاه مساوات و يكسان نگرى، به محيط پرآشوب و جدال تبديل مى كند. والدين بايد بكوشند روح لطيف و آسيب پذير كودكان را از بحران هاى روحى دور نگاه دارند. پيامبر ارجمند اسلام براى كودكان احترام و ارزش فوق العاده اى قائل بود. ايشان مى فرمايد:

اِتَّقُواللهَ وَاعْدِلوُا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبُّونَ أَنْ يَبَرُّوكُمْ.(65)

از خدا بترسيد و ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد. همان گونه كه مى خواهيد با شما به نيكى رفتار كنند.

تحقير ديگران

هر انسانى براى خود احترام قائل است و هرگز نمى خواهد ديگران، او را تحقير كنند. چگونه انسان مسلمان حاضر مى شود روح و روانِ برادر دينى خود را آزرده سازد؟ به راستى، انسانى كه شخصيت والا و روحى لطيف و پاك دارد، هرگز حاضر نيست به ديگران اهانت كند و آنان را بى ارزش و حقير سازد. چنين كارى، مخالفت صريح با دستور پيامبر اسلام است كه مى فرمايد:

أَذَلُّ النّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسَ.(66)

خوارترين مردم كسى است كه به مردم اهانت كند.

تدبير و خويشتن دارى

انسان درصورت از دست دادن روحيه خود، روز به روز و لحظه به لحظه در منجلاب تباهى ها فرو خواهد رفت. بى ترديد، اگر انسان به خود تلقين كند كه نيروى فوق العاده اى دارد و مى تواند با تلاش و پشتكار و همت بلند خويش بر ناكامى ها چيره شود، به پيروزى هاى چشم گيرى دست خواهد يافت.
برعكس، اگر خود را كوچك شمارد، در برابر كوچك ترين مشكلى، تاب مقاومت را از دست مى دهد و شكست را پذيرا خواهد شد. پس بكوشيم به كمك همت بلند انسانى، با نابسامانى ها و حوادث به مبارزه برخيزيم و خويشتن دار باشيم. پيامبر گرامى اسلام دراين باره فرموده است:

لاعَقْلَ كَالتَّدْبيرِ وَ لاوَرَعَ كَالْكَفِّ.(67)

عقلى، مانند تدبير و تقوايى چون خويشتن دارى نيست.

تربيت فرزند

بسيارى از پدران و مادران، از وضع ناهنجار روحى و جسمى فرزندان خود شكايت مى كنند. اين در حالى است كه آنان بايد از بى مبالاتى ها و سهل انگارى هاى خودشان متأثر باشند. فرزند مانند نهالى است كه با مراقبت شايسته، به درختى بارور تبديل خواهد شد; يعنى اگر براى پرورش روح و روان آنان سرمايه گذارى كنيم، افرادى سالم و صالح به جامعه اسلامى تحويل داده مى شود. بنابراين، والدين بايد در تربيت فرزندان از هيچ كوششى دريغ نورزند و آنان را با آداب اسلامى آشنا كنند; زيرا اين كار به سود فرد، خانواده و جامعه است. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) ، مسئوليت پرورش فرزندان را بر دوش والدين مى داند و در اين باره مى فرمايد:

اَكْرِمُوا أَوْلادَكُمْ وَ اَحْسِنوا آدابَهُمْ.(68)

فرزندان را گرامى شماريد و آنان را نيكو پرورش دهيد.

ترحم

رحمت و رأفت به ديگران در نهاد آدمى به وديعت نهاده شده است. انسان دوست دارد به ديگران كمك كند و دست فتادگان را بگيرد و آنان را به اوج برساند. بهويژه كسانى كه زمانى براى خود مقام و مرتبه اى داشته اند، ولى بر اثر ناملايمات و فراز و فرودهاى دنيوى، مال و مقام و موقعيت و منزلت خويش را از دست داده اند. بديهى است كسانى كه در وضعيت متعادلى زندگى مى كنند يا زير خط فقر هستند، به همان حالت عادت كرده اند و به گونه اى از آن رضايت دارند، ولى براى كسانى كه زندگى خوبى را تجربه كرده اند،

روآوردن به زندگى معمولى بسيار دشوار و عذاب آور است. كسانى كه در زمانى نه چندان دور و به سبب پست و مقام خود، مورد احترام عوام و خواص بوده اند يا ثروتمندانى كه افراد زيادى بر خوان كرم او روزى مى خورده اند، اينك بايد مانند يك فرد معمولى زندگى كنند و اين وضعيت برايشان دردآور است.

براى مثال، اگر انديشمندى كه قدرت علمى بالايى دارد، در ميان كسانى قرار گرفته است كه هيچ استفاده علمى از او نمى برند، خود را بى فايده مى شمارد; زيرا نمى تواند زكات علم خود را كه انتشار آن است، بپردازد. بر اين اساس، رسول رحمت در توصيه اى گران سنگ مى فرمايد:

اِرْحَمُوا عَزِيزاً ذَلَّ وَ غَنِيّاً اِفْتَقَرَ وَ عالِماً ضَاعَ فِي زَمانِ جُهّال.(69)

]به سه كس رحم كنيد:[ آدم عزيز و ارجمندى كه به خاك خوارى افتاده است; شخص بى نياز و توانگرى كه به فقر و هلاكت دچار شده است; دانشمندى كه در زمان مردمى نادان حضور دارد و تباه گشته است.

ترويج فساد

بنيان گذار هر مكتب و ايده اى، عامل اساسى در ترويج آن سنت و ايده است. چه بسا كسانى كه مكتبى را تأسيس و در طول تاريخ، افراد زيادى از آن مكتب پيروى مى كنند. اين اشخاص ممكن است سنت نيكويى را پايه گذارى كنند يا راه غلطى را به ديگران رهنمون شوند. بى شك، هر ايده پردازى به پيروانى نياز دارد كه افكار او را تبليغ كنند و آن را در ميان مردم رواج دهند. افرادى كه فكر نادرست يا كردار زشتى را در ميان ديگران رواج مى دهند، در فرهنگ سازى غلط، نقش فراوانى دارند. آنها مى كوشند تا روز به روز افراد ديگرى را در
مسير راه و رسم نادرست هم فكران خود قرار دهند و آنان را از جاده سلامت خارج سازند. اگر نبود تلاش هاى اين افراد، هيچ گاه آن گونه كه بايد و شايد، آن ايده يا فكر نادرست در ميان ديگران نهادينه نمى شد. پس اگر بنيان گذار مكتب انحرافى، گناه كار است، ترويج گران اين ايده ها نيز بخشى از مسئوليت و بار گناهان را بر دوش مى كشند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود:

مَنْ اَذاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِعِهَا.(70)

كسى كه گناهى را انتشار دهد، مانند كسى است كه آن را ايجاد كرده باشد.

تظاهر به گناه

گناهى كه انسان آشكارا و در حضور ديگران مرتكب مى شود، مستوجب مجازات بيشترى خواهد بود; زيرا اين كار به معناى بى اهميت دانستن دستورهاى الهى و پشت پا زدن به آنهاست. تظاهر به گناه، حيا و عفت عمومى را خدشه دار مى كند و سبب مى شود تا ديگران براى انجام گناه گستاخ شوند. در نتيجه، ميزان گناه و فساد در جامعه افزايش مى يابد و محيط پاك و سالم جامعه اسلامى آلوده مى شود. پيامبر گرامى اسلام درباره نكوهش اين ناهنجارى مى فرمايد:

كُلُّ اُمَّتى مُعافى إِلاّ الْمُجاهِرينَ.(71)

همه امّت من بخشيده خواهند شد مگر تظاهركنندگان به گناه.

تظاهر و ريا

ريا، نوعى بيمارى است كه بعضى از مردم به آن دچار هستند. اين افراد در هر كار خيرى و در هر عمل مفيدى، به ريا و تظاهر عادت دارند. اينان اگر بدانند در كارى، نام و نشانى از آنها نيست و تعريف و تمجيدى نمى شوند، از انجام آن سر بازمى زنند. اين انسان هاى متظاهر، خواه ناخواه در اجتماع شناخته مى شوند و مردم به نيت شان پى مى برند. آنان عبادت ها و رفتارهاى خير خود را به دليل تظاهر، باطل و بى ارزش مى كنند. در مقابل، شخص با ايمان، با اخلاص كامل، عملش را براى رضاى خدا انجام مى دهد و انتظار تشكر از سوى مردم را ندارد; زيرا پاداش الهى، بزرگ و بى پايان است. وى به روزى چشم دوخته است كه مال و فرزند و متاع دنيوى فايده اى ندارد و اخلاص، گشاينده بسيارى از درهاى بسته به روى او خواهد بود. بنابراين، كردار نيك خود را با ريا به هدر نمى دهد. اگر هم نيت بدى از دلش گذشت، به فكر چاره مى افتد تا خود را از اين بيمارى مهلك برهاند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نشانه رياكار را چنين برمى شمارد:

لِلْمُرائِي ثَلاثُ عَلامات: يَنْشَطُ اِذَا كَانَ عِنْدَ النّاسِ وَ يَكْسَلُ اِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُ اَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ الاُْمُورِ.(72)

شخص رياكار سه نشانه دارد: وقتى كه ميان مردم است، با نشاط است; هنگامى كه تنهاست، كسل است و دوست دارد كه در همه كارها از او ستايش شود.

تكريم ديگران

احترام به ديگران بايد بر اساس عقل، دانش، شرافت، بزرگى و كرامت افراد باشد. اگر اين عوامل منشأ احترام قرار گيرند، تكريم هميشگى و از روى رضايت قلبى خواهد بود. در مقابل، اگر احترام به فردى بر اثر ترس و محافظه كارى باشد، احترام تنها از اعضا و جوارح خارجى او سر مى زند و با قلب او همراه نيست. انسان به ظاهر، در حال تكريم است، ولى در درون از او اكراه دارد. پس احترام او براى خلاص شدن از يك وظيفه اجبارى است.

چه خوب است كه به اين سخن ارزشمند پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) توجه كنيم كه فرمود احترام به منظور امنيت از شر ديگران شايسته احترام شونده نيست:

اَلا اِنَّ شَرَّ اُمَّتِى اَلَّذِينَ يُكْرَموُنَ مَخَافَةَ شَرِّهِم، اَلا وَ مَنْ اَكْرَمَهُ النّاسُ اِتِّقاءَ شَرِّهِ فَلَيْسَ مِنِّي.(73)

آگاه باشيد! بدترين پيروان من، كسانى هستند كه از ترس شرشان، مورد احترام باشند. آگاه باشيد! كسى كه مردم به خاطر ايمن بودن از شرش به او احترامى مى نهند، از من نيست.

تلاوت قرآن

آدمى در طول زندگى و در رويارويى با مسائل گوناگون مادى به زنگارها و آلودگى هايى دچار مى شود كه براى زدودن آن، به تصفيه روحانى نياز دارد. يكى از بهترين راه هاى تصفيه ناخالصى ها، تلاوت قرآن است. قرآن، گوهر گران بهايى است كه با هر چه برخورد كند، به آن رنگ خدايى مى دهد و ناخالصى ها را به نورانيت و صفا تبديل مى كند. در حقيقت، كلام قرآن، معجون شفابخش و داروى هر دردى است كه خداى بزرگ، آن را براى تصفيه دل هاى بيمار قرار داده است. با شنيدن آيات الهى، نورانيت به قلب انسان وارد مى شود و معنويت خاصى، سراسر وجود آدمى را فرا مى گيرد و احساس آرامش و آسايش به او دست مى دهد. پس بياييم ساعتى از شب يا روز را به اين مهم اختصاص دهيم كه پيامبر اسلام فرموده است:

إِنَّ هذِهِ الْقُلوُبَ تَصْدَءُ كَمايَصْدَءُ الحَديدُ. قيل فما جَلاءُها؟ قالَ: ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةُ الْقُرْانِ.(74)

دل ها مانند آهن زنگ مى زند. گفتند: «صيقل آن چيست»؟ گفت: «ياد مرگ و خواندن قرآن».

تنفر از گناه

ممكن است انسان بر خلاف ميل خود ناگزير شود در محل معصيت يا جايى كه گروهى در آنجا گناه مى كنند، حضور يابد. در چنين شرايطى، اگر احساس ناراحتى به او دست دهد و مايل باشد كه هر چه زودتر آنجا را ترك گويد، بايد به خود و ايمانش اميدوار باشد، ولى اگر از بودن در آنجا احساس ناراحتى نمى كند و چه بسا با آنان هم گام شود يا در درون خود خوشحال است، بايد به حال خود متأسف باشد. بايد بدانيم اگر شخصى در جمع معصيت كاران باشد و از اين توقف احساس ناراحتى كند، مانند كسانى است كه در آن شركت نداشته اند. برعكس، اگر قلب و فكر او، با مجالس لهو و لعب باشد و از حضور در آن احساس شادمانى كند، مانند حاضران در آن است. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:

مَنْ حَضَرَ مَعْصِيَةً فَكَرِهَها فَكَأَنَّما غابَ عَنْها وَ مَنْ غابَ عَنْها فَرَضِيَها فَكَاَنَّهُ حَضَرَها.(75)

هر كس ناظر گناهى باشد و از آن متنفر شود، مانند كسى است كه در آنجا نيست و هر كس در محل گناه نباشد و از آن راضى باشد، مانند كسى است كه در آنجا حضور دارد.

توكل به قدرت الهى

انسان از نظر جسمانى، از بسيارى موجودات ديگر ضعيف تر است، ولى از نظر قدرت اراده و استعداد، اشرف مخلوقات است. همين قدرت روحى سبب شده است تا خداوند، موجودات ديگر را به تسخير او درآورد. انسان با قدرت اراده، زمين و آسمان و آنچه را در آن وجود دارد، تا حدودى به سيطره خود درآورده است. آن گاه كه انسان به قدرت بى پايان الهى مى پيوندد و پاى خود را از محدوده زندگى مادى فراتر مى نهد، اين توانايى افزايش مى يابد. در اين حال، خود را از هر چيز جز قدرت الهى بالاتر مى بيند. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در توجه دادن و پيوند داشتن به اين رشته مستحكم الهى مى فرمايد:

مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَكُونَ اَقْوىَ النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ.(76)

هر كسى دوست دارد از همه مردم قوى تر باشد، بايد به خدا توكل كند.

تهمت دزدى

بعضى مال باختگان پس از دزديده شدن اموالشان، به هر كس بخواهند تهمت مى زنند. آنان بدون تحقيق كافى و استدلال منطقى، بى درنگ دادگاه غيابى تشكيل مى دهند و آبروى ديگران را بر باد مى دهند، در حالى كه هتك حيثيت يك انسان آبرومند در ديد شرع و عرف خطاست. آبروى افراد نبايد بازيچه پندارهاى ناصواب ما شود. پس در چنين مواردى، فرد بايد تعادل روحى
خود را حفظ كند و اگر دليل و مدرك مستندى دارد، به دادگاه صالح مراجعه كند، نه اينكه با هياهو، حقوق ديگران را پاى مال سازد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در نكوهش چنين رويه اى مى فرمايد:

لايَزالُ الْمَسْرُوقُ مِنْهُ فِى تُهْمَةِ مَنْ هُوَ بَرئٌ مِنْهُ حَتّى يَكُونَ أَعْظَمَ جُرْماً مِنَ السّارِقِ.(77)

دزد زده كسانى را كه از دزدى بى خبرند، آن قَدر تهمت مى زند كه گناهش از خود دزد بيشتر خواهد شد.