جرعه هاي رسالت

سيد حسين اسحاقي

- ۱ -


مطلع

زان كه ملت را حيات از عشق اوست *** برگ ساز كاينات از عشق اوست

اقبال لاهورى

بيان شيرين و سخن دل نشين رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ، شفابخش ترين داروى دل هاى خسته اى است كه راه و راهنماى كمال و سرچشمه خورشيد را جستوجو مى كنند. حضرت على ( عليه السلام ) در نهج البلاغه مى فرمايد:

بى گمان دل ها نيز بسان بدن ها خسته مى شوند. پس براى رفع خستگى دل، طرفه حكمت هايى بجوييد.

به راستى، سفارش ها و رهنمودهاى پيامبر، مانند بهاريه اى است كه فضاى جان را سرسبز و باطراوت مى سازد.

صرف باطل نكند عمر گرامى پروين *** آن كه چون پير خرد، راهنمايى دارد

پروين اعتصامى

و خوشا به حال آنان كه گل هاى رنگارنگ از شاخ مراد مى چينند. حال كه ناخداى سبزپوش بحر ولايت، جان زمان را به نام هميشه نورانى رسول وحى و پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله) آذين بسته، بهترين فرصت براى اين كار است و سخنان گهربار پيامبر بهترين هديه اى است كه مى توان در آغاز بهار هديه همراهان ساخت. نبى مكرم مى فرمايد:

مسلمان به برادرش، بهتر از كلمه اى حكمت آميز كه بر هدايت او بيفزايد يا او را از سقوط بازدارد، هديه نمى دهد.(1)

اين مجموعه را كه با هدف نهادينه سازى رهنمودهاى پيامبر تهيه شده است و سبزى بهار را در آيينه سخنان رسول اعظم (صلى الله عليه وآله) مى جويد، تقديم خوانندگان ارجمند مى كنيم; باشد كه رواق دل هايمان با نام و ياد او عطرآگين شود.

پيش گفتار

چه احتياج به عطر است آن پرى رو را *** به گُل ضرور نباشد گلاب پاشيدن

پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) ، هر جا كه دل هاى مردم را براى شنيدن آماده مى ديد، سخن مى گفت; چه بر منبر، چه روى زمين و چه سوار بر شتر; گاه نيز ايستاده سخنرانى مى كرد. اگر بر فراز منبر مى رفت، صورت خود را به طرف مردم مى كرد و به آنان درود مى فرستاد و پايان خطابه اش با استغفار همراه بود. همواره محور سخنانش، درود بر خداوند و ستايش او به خاطر نعمت هايش، توصيف كمال او، آموزش بنيان هاى اسلام، يادآورى بهشت و دوزخ و سراى واپسين، سفارش به پارسايى و تبيين موارد خشم و خرسندى آفريدگار بود.

چنان شمرده سخن مى گفت كه شنونده مى توانست واژگانش را بشمارد. همچنين فشرده گوترين انسان ها بود، ولى در عين ايجاز تمامى آنچه را مى خواست بگويد، بيان مى كرد. نه زياده گويى داشت و نه كم گويى; جمله هايش پى در پى بود و ميان آنها لحظه اى خاموش مى ماند تا شنونده، سخنانش را دريابد و به خاطر بسپارد.

شيرين سخن ترين و شيواگوترين مردمان بود و مى فرمود: «من فصيح ترين عربم». بارى، بهشتيان به زبان محمد (صلى الله عليه وآله) سخن مى گويند. جز به ضرورت سخن نمى گفت و مى فرمود: «از نشانه هاى دانايى آدمى اين است كه در مسائل بيهوده، اندك سخن گويد». نه بسيار كم سخن بود و نه پرگو. هنگام حرف زدن، دهان را كاملا باز نمى كرد و زمانى كه سخن مى گفت، شنوندگان سرشان را پايين مى انداختند و چنان آرام بودند كه گويا پرنده اى بر سرشان نشسته است و چون خاموش مى شد، آنان حرف مى زدند. به پُرگويان هشدار مى داد و مى فرمود:

هركه گفتارش بسيار باشد، اشتباهش بسيار شود و كسى كه اشتباهش زياد باشد، گناهانش بسيار گردد و هركه گناهانش بسيار باشد، دوزخ براى او شايسته تر است.(2)

آن حضرت هيچ گاه با نهايت مرتبه عقل و فهم خويش با كسى سخن نگفت و مى فرمود: «ما پيامبران، مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهم آنان سخن بگوييم».(3)

رسول الله (صلى الله عليه وآله) ، نمونه كامل تجلى اين هنر و ادب است; سخنش عميق، بامحتوا، زيبا، سنجيده و مختصر بود و اضافه گويى و كاستى در سخن ايشان يافت نمى شد. آداب سخن را كاملا رعايت مى كرد، شمرده و آرام سخن مى گفت و در گفتارش صراحت لهجه داشت. در سخن گفتن سطح درك و فهم مخاطب را همواره در نظر داشت. او فصيح ترين سخن را داشت و لحن سخن او جالب، جذاب و شيرين بود. با صداى كوتاه سخن مى گفت و كسى را با سخن نمى رنجاند. نعمت را هر چند ناچيز، گرامى مى داشت و از آن بدگويى نمى كرد.

سخن از ترسيم سيماى آفتاب است; نور و درخشش او چشم ها را خيره و دل ها را مى ربايد; آفتابى كه دل و جان هر آزاده اى با آن آشناست. اين مجموعه، رشحه اى از كلمات ناب رسول الله (صلى الله عليه وآله) است كه از نور محمد (صلى الله عليه وآله) برگرفته ايم و ما تنها وظيفه گوهرنمايى را برعهده داريم. باشد كه آيينه كلاممان بتواند عطر وجود پيامبر را از خلال گفته هاى حكمت آموزش، به مشام جان ها بيافشاند.

آنچه پيش روى شماست، اندكى از اقيانوس بى كران سخنان رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) است كه به پيشواز سال پر بركت پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) نگارش يافته است. اميد كه رهروى شايسته براى نور تابانش باشيم.

يكى خط است ز اول تا به آخر *** بر او خلق جهان گشته مسافر

در اين ره، انبيا چون ساربانند *** دليل و راهنماى كاروانند

وز ايشان سيّد ما گشته سالار *** هم او اول، هم او آخر در اين كار

بر او ختم آمده پايان اين راه *** در او مُنزل شده اُدعُوا الى الله

شايسته است تا از تلاش دوستان مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما به ويژه آقاى محمدصادق دهقان، ويراستار اثر در به سرانجام رساندن اين تحفه احمدى سپاس گزارى كنيم.

اميد است كه انديشهورزان بيش از پيش در درياى موّاج سخنان رسول اعظم (صلى الله عليه وآله) غور كنند و به قدر توان از ذخاير ارزشمند آن بهره گيرند و ارمغان راه ديگران سازند. و امسال كه مزين به ساحت مقدس رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) است، بيش از پيش، معطر به عطر سخنان آنحضرت آغشته گردد و اخلاق نبوى در روح و جانمان نقش بندد.

ان شاء اللّه

بخش اول : پيام سعادت

آبرومندى

انسان هاى شريف و بزرگوار هرگز حاضر نيستند اندكى از آبروى خود را در برابر همه ثروت هاى جهان بدهند. از ديدگاه آنان، انسان بى آبرو مانند تن بى جان است كه از هيچ ارزشى، نصيب و بهره اى ندارد. آنان با اين اعتقاد مى كوشند آبروى خود را به هر شكل ممكن، حفظ و در برابر سختى ها پايدارى كنند. در مقابل، كسانى نيز حاضرند براى به دست آوردن جاه و مال و مقام از آبروى خود مايه بگذارند و به هر كار ناشايستى تن دردهند. اينان تنها به اين دل خوشند كه توانسته اند متاع بى ارزش دنيا را به دست آورند. داورى با شماست؟ آيا مى توان با ثروت و اندوخته هاى دنيوى، آبروى از دست رفته را به انسان آزاده برگرداند؟ پيامبر گرامى اسلام در مقام بيان ارزش و اهميت حفظ آبرو مى فرمايد:

ذُبُّوا عَنْ أَعْراضِكُمْ بِأَمْوالِكُمْ.(4)

با اموال خود از آبروى خويش دفاع كنيد.

آخرت فروشى

بعضى افراد به دليل برخوردارى از مال و مقام و ديگر ظواهر مادى ـ كه صد البته ناچيز و فانى است ـ معنويت خود را فدا مى كنند و كالاى با ارزش ايمان را به قيمت كم مى فروشند. اينان پس از مدتى، خود را در اين معامله نابرابر،
زيان كار مى بينند و به پشيمانى و عذاب وجدان دچار مى شوند. آنان به راستى از زيان كارانند. زيان كارتر و بدبخت تر از اين گروه، كسانى هستند كه براى دنياى ديگران، دين خود را مى فروشند. اينان به كسانى يارى مى رسانند كه در روز حساب، ياور آنان نخواهند بود. چنين افرادى به دليل كمك به دنياپرستان و مسلط كردن آنان بر مردم، گناه بزرگى به گردن خواهند گرفت. پيامبر راستين اسلام مى فرمايد:

إِنَّ مِنْ شَرِّ النّاسِ مَنزِلَةً عِنْدَ اللهِ يَوْمَ القيامَةِ عَبْدَاً أَذْهَبَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِه.(5)

بدترين مردم از نظر مقام در روز قيامت، كسى است كه آخرتش را براى دنياى ديگران بفروشد.

آداب مهمانى

پذيرش و بزرگداشت مهمان از صفات پسنديده است. ميزبان همواره بايد مقدم مهمان را گرامى بدارد. ميهمان نيز نبايد از اين دستور اخلاقى سوءاستفاده كند و با زياده خواهى و خرج تراشى، صاحب خانه را به زحمت افكند. مهمان بايد بداند كه حتى اگر درقالب شوخى، درخواستى بكند، ممكن است ميزبان ـ به دليل موقعيت ميزبانى اش ـ آن را جدّى تلقى كند و در راه فراهم آوردن آن، خرج سنگينى را متحمل شود. از آن سو، ميزبان نيز نبايد ب تكلف و دشوارى خودخواسته، سفره خويش را رنگين سازد; زيرا اين كار افزون بر اسراف كارى، ميهمان را كه در انديشه جبران مهمانى است، به زحمت خواهد انداخت. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به ساده بودن سفره هاى مهمانى مى فرمايد:

لايَتَكَلَّفَنَّ أَحَدٌ لِضَيْفِهِ مالا يَقْدِرُ.(6)

ميزبان نبايد با تكلف، آنچه را قدرت ندارد، براى ميهمان فراهم سازد.

آموزش

كسانى كه از دانش بهره مندند، حق ندارند به بهانه هاى واهى با درخواست كردن مبلغ هاى بسيار، انتظار دانش پژوهان را بى پاسخ بگذارند و به تقاضاى آنان پاسخ منفى بدهند. علما، استادان و معلمان وظيفه دارند تشنگان دانش را از دانش خويش بهره مند سازند. بى ترديد، كسانى كه توانايى انجام آموزش را دارند، ولى از زير بار آن شانه خالى مى كنند، نزد خداوند مسئولند. خداوند با اعطاى نعمت دانش و برداشتن موانع گوناگون از پيش پايشان، از آنان انتظار دارد كه در برابر اين نعمت بزرگ، ديگران را از دانش خود سيراب سازند. بى تفاوتى و بى توجهى آموزگاران در برابر دانش جويان، با بازخواست شديد خداوند همراه خواهد بود. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

اِنّ اللهَ تَعالى يَسْأَلُ الْعَبْدَ عَنْ فَضْلِ عِلْمِهِ كَما يَسْأَلُهُ عَنْ فَضْلِ مالِهِ.(7)

خداوند از انسان درباره زيادى علمش بازخواست مى كند، همان گونه كه درباره زيادى مالش بازخواست مى كند.

آموزگار خشن

تعليم و تربيت در اسلام، جايگاه ويژه اى دارد و آموزگار و دانش آموز، هر دو مورد احترام هستند، هرچند ارزش استاد و آموزگار به مراتب بيشتر است.

آموزگار وظيفه دارد با شاگردان خود مهربان باشد، تا انگيزه و رغبت آنان به تحصيل دانش افزايش يابد. صبر و حوصله و آگاهى آموزگار از فنون تعليم و تربيت، بسيار سازنده و كارگشا خواهد بود. برعكس، هرگونه خشونت و فشارهاى بى امان روحى، مى تواند نوآموز را دل سرد و ناتوان كند و او را به فرار از تحصيل وادارد. افراد بسيارى بوده اند كه به دليل برخوردهاى ناسنجيده و رفتارهاى خشونت آميز آموزگار، از درس و تحصيل بازمانده و به افرادى كم ثمر تبديل شده اند. بر اين اساس، پيامبر گرامى اسلام به آموزگاران توصيه مى فرمايد:

عَلِّمُوا وَ لاتُعْنِفُوا فَاِنَّ الْمُعَلِّمَ خَيْرٌ مِنَ الْمُعْنِفِ.(8)

آموزش دهيد و خشونت نكنيد; زيرا آموزگار بهتر از خشونتگر است.

آينده نگرى در كار

بايد پيش از انجام هر كارى، سود و زيان مادى و معنوى آن راسنجيد و با مقايسه دريافت كه آيا انجام آن كار به سود و صلاح است يا خير؟ كسانى كه در زندگى چنين محاسبه اى را در نظر مى گيرند، نه تنها پشيمان نخواهند شد، بلكه هميشه از نتيجه كار خشنودند. در حقيقت، هر كار سنجيده و حساب شده اى به كام يابى بسيار نزديك است. پس يكى از راه هاى موفقيت در زندگى اين است كه انسان جوانب هر كارى را بسنجد و سود و زيان آن را بررسى كند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَفْعَلَ اَمْراً فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ فَاِنْ كَانَ خَيْرَاً فَاَمْضِهِ وَ اِنْ كَانَ شَرَّاً فَانْتَهِ.(9)

هرگاه خواستى كارى انجام دهى، درباره نتيجه اش بيانديش; اگر نتيجه نيك است، انجام بده و اگر بد است، از انجام آن پرهيز كن.

احترام به آموزگار

آموزگار، مقدس ترين واژه اى است كه شنيدن آن، مهر، محبت و دانايى را در ذهن انسان تداعى مى كند. آموزگار با پيام خود، دل هاى مرده را حيات مى بخشد و آنان را از تاريكستان نادانى به سرزمين آباد و نورانى دانش رهنمون مى سازد. به راستى، آموزگاران، ادامه دهندگان راه پيامبرانند كه روزنه هاى دانش را به سوى دانش پژوهان مى گشايند. خود مانند شمع مى سوزند تا در پرتو روشنايى آنان، ديگران راه هدايت را بپيمايند. اگر امروز، پرده هاى جهل و تاريكى دريده شده و انسان به پيشرفت هاى جديد دست يافته است، در سايه زحمت هاى طاقت فرساى آموزگاران است. پيامبر اسلام كه خود، آموزگار انسان هاست، مى فرمايد:

وَقِّرُوا مَنْ تُعَلِّمُونَ مِنْهُ العِلْمَ وَ وَقِّرُوا مَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ.(10)

به كسانى كه از آنان دانش مى آموزيد و نيز به كسى كه به او دانش مى آموزيد، احترام بگذاريد.

احترام به حقوق ديگران

همان گونه كه آدمى دوست دارد ديگران به حق او تجاوز نكنند و احساسش را ناديده نگيرند، خود نيز به حكم وجدان و انسان بودن، وظيفه دارد تا حقوق همه انسان ها را محترم شمارد. اگر خداى ناكرده تصميم گرفتيد نسبت به حق كسى بى توجهى كنيد، شايسته است پيش از اجراى اين تصميم، خود را به جاى او قرار دهيد و بيانديشيد كه آيا اگر او چنين تصميمى را درباره شما گرفته بود، ناراحت نمى شديد؟ به هر حال، بنابر فرمايش رسول گرامى اسلام، انسان بايد به فكر آسايش و آرامش هم نوعان خود باشد. ايشان مى فرمايد:

اَحْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ.(11)

آنچه را براى مردم مى خواهى، براى خود نيز بخواه.

احترام به هم نشينان

انسان بايد به هم نشينان خود احترام بگذارد، با آنان برخوردى بى تكلف داشته باشد و آنان را با بهترين اسم بخواند تا پيوند دينى بين آنان مستحكم تر شود. انسان بايد با كسانى هم نشين شود كه هم تراز او بوده و از فرهنگ يكسانى برخوردار باشند; زيرا هر دسته و گروهى، رفتارى متناسب با فرهنگ خود دارند و اگر با غير خود مباشرت كنند، به اختلاف و ناسازگارى دچار خواهند شد. بنابراين، براى پايدارى دوستى ها انسان بايد با كسانى معاشرت كند كه از نظر دينى و فرهنگى، هم تراز او باشند. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

اَفْضَلُ الْحَسَناتِ تَكْرِمَةُ الْجُلَساءِ.(12)

بهترين كارهاى نيك، گرامى داشتن هم نشنيان است.

همچنين فرموده است:

لا تَصْحَبَنَّ أَحَداً لايَرى لَكَ كَمِثْلِ ماتَرى لَهُ.(13)

با كسى كه تو را هم سنگ خود نمى داند، هم نشينى مكن.

احسان و نيكوكارى

دستگيرى از محرومان و كمك به مستمندان، عبادت است و خداوند را خشنود مى سازد. گاهى صدقه در قالب كمك هاى مالى معنا مى يابد و خداوند نيز براى صدقه دهنده، پاداش هاى فراوانى را در نظر گرفته است. البته با گسترش مفهوم صدقه، آن را مى توان به هرگونه ترك آزار ديگران نيز تعميم داد. اگر كسى سليم النفس باشد و در پى آزار ديگران نباشد، نزد خداوند، ثواب كسى را دارد كه به ديگران صدقه داده و در حق آنان احسان كرده است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در اين باره فرمود:

تَرْكُ الشَّرِّ صَدَقَةٌ.(14)

ترك كردن بدى، صدقه است.

ارتباط با ثروت مندان

امكانات همه افراد يكسان نيست. برخى شرايط اقتصادى مطلوبى دارند و بعضى ديگر در وضع متوسط يا بدى به سر مى برند. بهتر است خانواده هاى معمولى با خانواده هاى دارا و ثروت مند كمتر رفت و آمد كنند; زيرا هنگامى كه اعضاى خانواده هاى معمولى با امكانات و اشياى گران قيمت و تجملى توانگران روبه رو مى شوند، به آنچه درخانه خود دارند، بى رغبت مى شوند. اين پديده، اثر مخرّب روانى دارد; چون پيش از آن هم وضع چندان خوبى نداشتند، ولى بدون تشويش و نگرانى و حسرت، سپاس گزار خداوند بودند. اينك در آتش حسرت و ندارى مى سوزند و چه بسا به راه كفران نعمت هاى بى دريغ الهى كشيده شوند. پيامبر گرامى اسلام در اين باره سفارش مى كند:

أَقِلُّوا الدُّخُولَ عَلَى الاَْغْنِياءِ فَاِنَّهُ اَحْرى أَنْ لاتَزْدَرُوا نِعَمَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.(15)

پيش توانگران كمتر رويد; زيرا در اين صورت، نعمت هاى خدا را خوار نخواهيد شمرد.

ارزش علم و عبادت

از دير زمان اين پرسش مطرح بوده است كه علم برتر است يا عبادت؟ نشستن در حلقه علمى بهتر است يا پرداختن به تكليف عبادى. بايد دانست كه در عبادت، انسان فقط به خود مى رسد، ولى دانش، هم فايده فردى دارد و هم سود اجتماعى. البته دانشى مورد تأييد اسلام است كه به حال فرد و جامعه، مفيد باشد. دانشى كه فايده اى نداشته باشد يا متضمن زيانى باشد، از گردونه اين مقايسه خارج است. دانش مى تواند بشر را به تكنولوژى برتر برساند و نيز مى تواند زمينه ساز وارد آمدن زيان هاى جبران ناپذيرى براى جامعه انسانى باشد. نمونه آن در ساختن سلاح هاى ميكروبى، شيميايى يا بمب هاى اتمى و هيدروژنى به خوبى نمايان است. در كنار اين نبايد از ياد ببريم كه بسيارى از پيشرفت هاى بشر در پرتو دانش صورت گرفته است. پيامبر ارجمند اسلام درباره وزن علم و عبادت مى فرمايد:

فَضْلُ الْعِلْمِ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَةِ وَ اَفْضَلُ دِينِكُمُ الْوَرَعُ.(16)

فضيلت علم نزد من از فضيلت عبادت محبوب تر است و برترين دستور دين شما، پرهيزگارى و پارسايى است.

ارزش هدايت ديگران

هدايت ديگران و بازداشتن آنان از انحراف، يكى از بزرگ ترين وظايف انسان است. برخى مى پندارند اين مهم را تنها يك دانشمند يا عالم دينى بايد انجام دهد، در حالى كه چنين نيست و همه اعضاى جامعه اسلامى بايد براى انجام آن بكوشند. چه بسا با يك رفتار سنجيده يا سخن منطقى، آينده روشنى براى يك فرد يا خانواده و در نتيجه، جامعه رقم بخورد. همه روزه، حوادث گوناگونى رخ مى دهد كه اگر افراد در آن مسئله پا در ميانى كنند، ممكن است به راه هاى تاريك كشيده نشود. بسيار اتفاق مى افتد كه پس از رخ دادن حادثه اى، انسان خود را ملامت مى كند كه چرا در راه صلح و سازش و هدايت ديگران گامى برنداشته است. پيامبر بزرگوار اسلام در اين باره مى فرمايد:

لَاَنْ يَهْدِىَ اللهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلا خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيْه الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ.(17)

اينكه خداوند به دست تو، شخصى را هدايت كند، از همه چيزهايى كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى كند، براى تو بهتر است.

استبداد رأى

استبداد رأى، نشانه خودخواهى و يكى از صفات ناپسند اخلاقى است. دارنده اين صفت، انتظار دارد كه ديگران حتماً سخن او را بپذيرند و بى چون و چرا اجرا كنند. اين گونه افراد به دليل انتظار پوچ و بى اساس خود، بيشتر با ناكامى روبه رو مى شوند و مردم به آنان، پاسخ مثبت نمى دهند. به طوركلى، نفس سليم انسانى در برابر زورگويى ها، واكنش منفى نشان مى دهد و هرگز زير بار تحميل و اجبار نمى رود. شايسته است كه افراد، از ديگران انتظار بى جا نداشته
باشند و خود را با واقعيت هاى موجود، سازگار سازند. پيامبر گرامى اسلام در نكوهش اين خصلت ناپسند مى فرمايد:

... وَ كَفى بِالْمَرْءِ جَهْلا إِذا أَعْجَبَ بِرَأْيِهِ.(18)

 ... در گمراهى شخص همين بس كه به رأى خود مغرور شود.

استفاده از تجربه هاى ديگران

برخى انسان ها با زيركى و حسابگرى ويژه خود، از تجربه هاى ديگران بهره مى برند. بسيار اتفاق مى افتد كه افراد در كوتاه ترين زمان ممكن به كمك تجربه هاى ديگران به مسائل جديدى دست مى يابند، در حالى كه اگر به خود متكى بودند، براى رسيدن به آن، بايد زمان زياد و هزينه هاى هنگفت صرف مى كردند. بنابراين، انسان مى تواند با استفاده از تجربه هاى ارزنده ديگران كه حاصل سال ها رنج و تلاش آنان است:

الف) كاستى هاى تجربه گذشتگان را برطرف كند.

ب) به تجربه هاى تازه و غيرمنتظره اى دست يابد.

انسان مى تواند از اندوخته هاى جمعى ديگران، بيشترين بهره را ببرد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

... لا حَكيمَ إِلاّ ذُو تَجْرِبَة.(19)

 ... آن كس كه تجربه نياندوزد، خردمند نيست.

استقامت

برخى افراد با اراده نيرومند، كارها را آغاز مى كنند، ولى پس از رخ دادن كوچك ترين مشكل، از آن دست مى كشند. بايد دانست هيچ مشكلى در برابر نيروى شگرف انسان، تاب ايستادگى ندارد و با مقاومت و پايدارى مى توان ضربه هاى نهايى را به عوامل سست كننده اراده وارد كرد. بكوشيم روح استقامت در برابر حوادث و پيشامدها را در وجودمان زنده نگه داريم و با بردبارى بر مشكلات چيره گرديم.

اساساً هر انسانى در زندگى با مسائل تلخ و شيرين و فراز و فرودهاى گوناگونى روبه رو خواهد شد. آدمى هرگاه در سختى ها قرار مى گيرد، نبايد نااميد و ناتوان باشد، بلكه بايد با توكل به خداوند منان و بردبارى، راه موفقيت را بپيمايد. به طور كلى، كسى كه تاب تحمل مشكلات را ندارد و خود را مى بازد، ظرفيت وجودى متناسب ندارد و مانند بيدى است كه با هر بادى مى لرزد. در مقابل، كسانى كه با ايمان و بردبار هستند، در فراز و نشيب زندگى به كوهى استوار مى مانند كه حتى به برادران دينى خود نيز قوت قلب مى دهند. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

اِسْتَقيمُوا وَ نِعِمّا إِنْ إِسْتَقَمْتُمْ.(20)

استقامت كنيد و چه خوب است كه استوار باشيد.

اظهار خوشحالى از گناه

برخى پس از انجام دادن گناه، از كار خود شرمنده و پشيمان مى گردند و همين پشيمانى سبب مى شود كه به خدا روى آورند و ديگر به گناه آلوده نشوند. آنان مى كوشند تا ديگران هرگز از كارشان باخبر نشوند. در مقابل، عده اى ديگر چنان پرده حيا را دريده اند كه بدون هيچ نگرانى، ديگران را از كار زشت خود آگاه و حتى از آن، احساس خوشحالى مى كنند. بى ترديد، اين افراد كه در رديف بدترين انسان ها قرار مى گيرند و در برابر آيين انسان ساز اسلام كه به پرده پوشى گناه دستور داده است، ايستاده اند، به عقوبتى دردناك دچار مى شوند. پيامبر گرامى اسلام در هشدارى آموزنده مى فرمايد:

مَنْ أَذْنَبَ وَ هُوَ يَضْحَكُ دَخَلَ النّارَ وَ هُوَ يَبْكى.(21)

هر كه گناه كند و خندان باشد، در حالى كه گريان است، وارد آتش  مى شود.

اظهار كردن حق

بسيارى از انسان ها با اينكه حق را تشخيص مى دهند، ولى از بيان صريح و آشكار آن خوددارى مى كنند. اين گريز از اداى حق و حقيقت، دلايل گوناگونى دارد. گاهى براى تضييع حقوق ديگران است. زمانى، به خاطر رنجشى است كه از طرف مقابل دارند و مى خواهند بدين وسيله، او را ناراحت كنند و مايه آرامش خود را فراهم آورند. گاهى هم ممكن است با اينكه در قلب، تمايل خاصى به اداى حق دارند، ولى ابهت و قدرت زورمندان، آنان را از بيان واقعيت بازمى دارد. اين در حالى است كه بر اساس آموزه هاى آزادى بخش اسلام، هر انسان مسلمان و آزاده اى وظيفه دارد به كمك مظلوم بشتابد. رسول آزادمردان جهان مى فرمايد:

لا تَمْنَعَنَّ اَحَدَكُمْ مَهابَةُ النّاسِ أَنْ يَقُومَ بِالْحَقِّ إِذا عَلِمَهُ.(22)

مبادا ابهت مردم، شما را از اقامه حق باز دارد.

اظهار نكردن فقر

بيشتر مردم بر اساس ظواهر قضاوت مى كنند; يعنى به محض اينكه دريافتند كسى از نظر مالى، وضعيت خوبى ندارد، به تصور اينكه مبادا روزى از او توقع و انتظارى داشته باشد، از وى كناره مى گيرند. در اين حالت، براى شخص فقير هم پاى ديگران احترام قائل نمى شوند و حتى حاضر نيستند به سخنان منطقى و با ارزش او به اندازه سخنان پوچ و بى ارزش افراد توانگر گوش فرادهند. با وجود اين، شايسته است انسان، با عزت نفس و خويشتن دارى، فقر و ندارى خود را نزد هر كس و ناكس اظهار نكند تا شخصيت او تخريب نشود. البته در شرايط اضطرارى، انسان بايد نيازمندى هاى خود را به ديگران بگويد تا بر اساس دستورهاى انسان دوستانه اسلام، نياز او برطرف شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) درباره حفظ آبرو و خويشتن دارى مى فرمايد:

مَنْ تَفَاقَرَ اِفْتَقَرَ.(23)

هر كس خود را فقير نشان دهد، فقير خواهد شد.

اعتدال و ميانه روى

خوش بينى و بدبينى بيش از اندازه ممكن است زيان هاى جبران ناپذيرى در پى داشته باشد. بدبينى بيش از اندازه مى تواند بناى مستحكم خانواده را در هم بكوبد. ساده انديشان بسيارى نيز بوده اند كه با خوش بينى بيش از اندازه و اعتماد نابجا، زمينه ساز فساد و تباهى فرزندان شان شده اند. بنابراين، انسان بايد همواره جانب اعتدال و احتياط را پيش گيرد تا به پشيمانى دچار نگردد. اعتدال در همه موارد به ويژه وضعيت اقتصادى و معيشتى، توان مندى انسان را افزايش مى دهد و او را در برابر بحران ها بيمه مى كند. پيامبر رحمت مى فرمايد:

يا اَيُّها النّاسُ عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ.(24)

اى مردم! ميانه روى را پيشه خود سازيد.

اميدوارى به رحمت خداوند

در هيچ حال، نبايد از بخشش خداوند بزرگ نااميد شد. ممكن است گناه فرد، بسيار بزرگ باشد، ولى هرگز نمى توان از رحمت پروردگار بزرگ و بخشنده قطع اميد كرد. گناه هر قدر بزرگ باشد، هرگز از رحمت بى پايان الهى بزرگ تر نيست. ازاين رو، نااميدى از رحمت خداوند، گناهى بزرگ شمرده شده است. پس انسان مسلمان بايد در خوف و رجا باشد. از يك سو، به آمرزش الهى اميدوار باشد و از سوى ديگر، از گناه خود بترسد و به توبه و استغفار روى آورد. باشد كه درهاى رحمت حضرت حق بر وى گشوده شود و مورد آمرزش قرار گيرد. پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد:

أَلفاجِرُ الرّاجى لِرَحْمَةِ اللهِ تَعالى أَقْرَبُ مِنْها مِنَ الْعابِدِ الْمُقْنِطِ.(25)

بدكارى كه به رحمت خدا اميد دارد، از عابد نااميد، به خدا نزديك تر است.

بازتاب رفتار

حج گزاردن، صدقه دادن و پيوند با خويشاوندان از جمله كارهايى هستند كه پاداش فراوانى در دنيا و آخرت به همراه دارند، ولى بعضى از انسان ها فكر مى كنند كه پاداش مالى و توسعه اقتصادى از وعده هايى است كه بايد برايشان
كاملا محسوس باشد. ازاين رو، وقتى زندگى آنان به شكل محسوسى تغيير نمى كند، دچار سردرگمى مى شوند. غافل از اينكه پاداش دنيوى، تنها به امور اقتصادى محدود نمى شود، بلكه شامل هرگونه گشايش در كارهاست. هر چند در موارد فراوانى، توسعه مالى هم در زندگى محسوس است و اگر هم چنين نيست، بى شك به خاطر مصلحتى يا نبودن شرايط لازم براى دريافت است. در مجموع، اين توصيه ها، حقايقى حتمى و ترديدناپذير است كه بايد آن را پذيرفت. كم و بيش ديده يا شنيده ايم كه اين سه عمل افزون بر سازندگى، چه نتايج درخشانى براى انسان در پى داشته اند و دقيقاً در فقرزدايى، دفع بلا و درازى عمر مؤثرند.

پيامبر اسلام در صدقه و احسان، زبانزد خاص و عام بود و حتى از اقوامى كه پيوند خود را با ايشان مى بريدند، ارتباط برقرار مى ساخت. ايشان به ديگران نيز مى فرمود كه پروا پيشه كنيد و با خويشان ارتباط داشته باشيد كه بوى بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام مى شود، ولى كسى كه پيوند خويشى بگسلد، آن را استشمام نمى كند. ايشان در سخنى زيبا مى فرمايد:

ثَلاثٌ ثَوَابُهُنَّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ: اَلْحَجُّ يُفْنِى الْفَقْرَ وَ الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِيَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمْرِ.(26)

سه چيز است كه ثواب آنها در دنيا و آخرت پايدار مى ماند: حج، فقر را نابود مى سازد; صدقه، بلا و گرفتارى را برطرف مى سازد و صله رحم، عمر را طولانى مى كند.

بازخواست مؤدبانه

ممكن است شما از كسى طلب كار باشيد. در اين حال، اگر به تندى و تحكم با او برخورد كنيد، با واكنش منفى او روبه رو خواهيد شد و چه بسا، كار به دعوا و برخوردهاى فيزيكى بيانجامد. در پايان نيز پى آمدهاى مخرب روحى اين كار، شما را آزار خواهد داد. ولى اگر با احترام و محبت، با وى روبه رو شويد، او نيز به اندازه توان، در پرداخت حقوق خود خواهد كوشيد. در اين صورت، كدورت و دشمنى رخ نمى دهد، بلكه روابط صميمانه ترى برقرار مى شود وچه بسا اگر روزى، شما به او احتياج پيدا كنيد، وى از هيچ كمكى، دريغ نخواهد كرد. بنابراين، شتاب و تندى نكردن در بازخواست دِين ها، مى تواند كارساز باشد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

... فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَجْمِلُوا فِى الطَّلَبِ.(27)

 ... از خدا بترسيد و در طلب كردن با ملايمت رفتار كنيد.

بازگشت

به جز معصومين(عليهم السلام)، هيچ كس از گناه ايمن نيست. افراد عادى كم و بيش بر اثر غفلت و ناآگاهى گناه مى كنند و از ياد مى برند كه عالم محضر خداست و آدمى نبايد در حضور خداوند، چنين جسارتى كند. با اين حال، چه بسيارند كسانى كه توفيق زبانى شامل حالشان مى شود و از كرده خود پشيمان و به پاك سازى دل مشغول مى شوند. آنان در تلاشند با دلى پاك و روانى آرام از جهان خاكى به سوى ملكوت اعلا پر بگشايند. اينان آن گاه كه بر اثر وسوسه هاى شيطانى، دامن خود را به گناه مى آلايند، از خدا استغفار
مى جويند و رنج توبه را بر خود هموار مى سازند. اين حالت، اعتقاد راسخ آنان به معاد و جهان آخرت را نشان مى دهد. وقتى انسان در برابر ديدگان هميشه بيدار خداوند، گناه كرد و فقط او از آن آگاه شد، سپس احساس شرمندگى به او دست داد و با رنج عبادت و اشك ديدگان، در صدد جبران لغزش ها برآمد، خداوند نيز او را شامل رحمت خود مى كند و از او درمى گذرد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در ترغيب به توبه و بازگشت مى فرمايد:

طُوبى لِصُورَة نَظَرَ اللّهُ اِلَيهَا تَبْكِي عَلىَ ذَنْب لَمْ يَطَّلعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ اَحَدٌ غَيْرُ اللّهِ.(28)

چه خوش است صورتى كه خداوند به آن نظر افكند و بر گناهى كه كسى جز خداوند از آن آگاه نيست، گريه مى كند.

بازى و تفريح

بعضى ها گمان مى كنند كه انسان هاى مذهبى اجازه ندارند به تفريح و سرگرمى بپردازند. ازاين رو، اگر افراد مذهبى را در حال بازى و تفريح ببينند، شگفت زده مى شوند. در حالى كه مذهب نه تنها مخالف اين گونه رفتارها نيست، بلكه در پاره اى روايت ها، پيروان خود را به اين امر تشويق مى كند; زيرا تفريح و بازى هاى مفيد بر سلامتى و نيرومندى انسان ها مى افزايد. البته نوع بازى، بسيار اهميت دارد و بايد با شئون اسلامى سازگار باشد. بازى بايد با شرايط زمانى، مكانى، سن و شخصيت افراد متناسب باشد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

أُلْهُوا وَ الْعَبوُا فَاِنّى أَكْرَهُ أَنْ يُرى فِى دينِكُمْ غِلْظَةٌ.(29)

تفريح و بازى كنيد; زيرا دوست ندارم در دين شما، خشونتى ديده شود.

بدترين فقر

نادانى، بيمارى درمان ناپذيرى است. نادان از هر خير و نيكى بى بهره است، استقلال فكرى ندارد و مانند بيد، با هر بادى به سويى مى چرخد. هميشه چشم به ديگران دوخته است تا براى او تصميم بگيرند و در اين ميان نمى داند كه مسير هدايت را مى پيمايد يا راه گمراهى را; زيرا اين موضوع را راهنمايى نادان مشخص مى كند. اگر انسانى عاقل و باتدبير راهنماى او شود، مسير نور و روشنايى نصيب او مى گردد. در غير اين صورت، از گمراهان خواهد بود. داورى هاى نادان، غلط; اظهار نظرهاى او، نادرست; گفتارش، متناقض و كردارش، نامبارك است.

چنين انسانى تا مرز سعادت و نيك بختى بسيار فاصله دارد. اگر به سوى بصيرت و دانايى نرود، در دنيا و آخرت چون كوران، خواهد زيست. پيامبر اسلام درباره فقر فرهنگى اين افراد مى فرمايد:

يَا عَلِىُّ! اِنَّهُ لا فَقْرَ اَشَدٌّ مِنَ الْجَهْلِ.(30)

اى على! همانا فقرى سخت تر از نادانى نيست.

بدگويى در غياب افراد

بدگويى و غيبت از عادت هاى بسيار ناپسند است. شخص بدگو و غيبت كننده، در غياب ديگران درباره آنان سخنانى مى گويد كه ايشان را ناراحت مى كند. ازاين رو، همواره از آشكار شدن سخن خود، در رنج و هراس به سر مى برد تا مبادا چهره منافقانه اش پديدار شود. اين ناپسندترين برخورد با دوستان است كه در غياب آنان، اسرارشان را هويدا كنيم يا به بدگويى از ايشان بپردازيم. آيا بهتر نيست كه انسان، مراقب كردار خود باشد و به ديگران احترام گذارد تا خود نيز محترم باشد. پيامبر گرامى اسلام درباره حفظ زبان مى فرمايد:

ما كَرِهتَ أَنْ تُواجِهَ بِهِ اَخاكَ فَهُوَ غيبَتُهُ.(31)

هر چيزى را كه دوست ندارى روبه روى برادر خويش اظهار كنى، غيبت است.

بدهكارى در اثر قرض هاى نابجا

انسان گاهى در زندگى خود به كمك مالى ديگران نياز پيدا مى كند. پس بايد نيازهاى اساسى خود را از راه «قرض الحسنه» كه يك سنّت اصيل اسلامى است، برآورده كند. با اين حال، متأسفانه بعضى افراد در بسيارى از مسائل جزئى، به سوى اين و آن دست نياز دراز مى كنند و در جاهايى كه ضرورت چندانى ندارد، خود را مديون و بدهكار مى سازند. آدمى بايد خويشتن دار باشد و بكوشد مقروض ديگران نشود; زيرا ممكن است شخصيت والاى انسانى او به دليل تأخير در بازپرداخت بدهى خدشه دار شود. پيامبر بزرگوار و عزيز اسلام مى فرمايد:

اِيّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّيْلِ وَ مَذلَّةٌ بِالنَّهارِ.(32)

از قرض كردن بپرهيزيد; زيرا غم شب و ذلت روز است.

برادران الهى

تنها دوستانى ارزشمندند كه انسان را در مسير صحيح هدايت كنند و از گرداب هاى انحراف، نجات بخشند. چنين دوستانى، حافظ دين و ايمان انسان هستند و او را در گرفتارى هاى زندگى يارى خواهند كرد. بايد بكوشيم با افرادى كه از كردار و گفتارشان، عطر الهى برمى خيزد، طرح دوستى بريزيم. افزون بر آن، خود نيز بايد به اخلاق الهى آراسته باشيم تا در شمار كسانى درآييم كه پيامبر رحمت و مدارا، آنان را مى ستايد. ايشان مى فرمايد:

خِيارُكُمْ مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللهِ رُؤْيَتُهُ وَ زادَ فِى عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ رَغَّبَكُمْ فِى الاْخِرَةِ  عَمَلُهُ.(33)

بهترين شما آن كس است كه ديدار او، خدا را به ياد شما آورد و سخنانش، بر دانش شما بيافزايد و رفتارش، شما را به آخرت، مشتاق سازد.

برخورد جوان مردانه با محرومان

بسيارى از مردم با آنكه خود، بهترين غذاها را مصرف مى كنند، ولى هنگامى كه مى خواهند به فقيران غذا بدهند، غذايى مى دهند كه خودشان هيچ تمايلى براى خوردن آن ندارند. اين كار دور از جوان مردى است; زيرا مروت اقتضا مى كند انسان همان چيزى را براى ديگران بپسندد كه براى خود مى پسندد. بر اساس دستور قرآن مجيد و سيره ائمه معصومين(عليهم السلام)، شايسته است انسان از بهترين داشته هاى خود، به فقيران ببخشد و نبايد با دادن چيزهاى پست و بى ارزش، طبع انسانى آنان را خوار بشمارد; زيرا پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

لا تُطْعِموُا الْمَساكينَ مِمّا لا تَأكُلُونَ.(34)

از آنچه خودتان نمى خوريد، به مسكينان ندهيد.

برخورد مناسب با زيردستان

انسان نبايد با زيردستان، برخورد متكبرانه و غيرانسانى داشته باشد. وظيفه اخلاقى ايجاب مى كند كه با ديگران به لطف و مهر سخن گوييم و به شكرانه موقعيتى كه خداوند در اختيارمان نهاده است، متواضع باشيم. چه بسا ممكن است زيردستان، از توانايى ها و كمال اخلاقى برخوردار باشند كه نزد خدا و خلق بسيار باارزش تر است. انسان ها را نبايد فقط با عينك جاه و مقام و موقعيت ها سنجيد; زيرا ميزان قضاوت درباره ديگران، اخلاق و رفتار و منش آنان است. براين اساس، پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

أَيَّما راع لَمْ يَرْحَمُ رَعِيَّتَهُ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ.(35)

هر مسئولى كه به زيردست خود رحم نكند، خدا، بهشت را بر او حرام  مى كند.

بصيرت به خود

بعضى افراد با تعريف هاى بى جاى ديگران، احساس غرور مى كنند و مى پندارند به راستى آدم هاى خوبى هستند كه مورد توجه ديگران قرار گرفته اند. در نتيجه، خود را برتر مى بينند. برعكس، اگر مورد سرزنش و بدگويى ديگران قرار بگيرند، در روحيه آنان، اثر بسيار بدى مى گذارد و خواب و خوراك را از آنان سلب مى كند و گمان مى كنند كه انسان هاى بد، كوچك و بى ارزش هستند. اين دو، هيچ يك خود را با واقعيت تطبيق نداده اند. حقيقت آن است كه هر انسانى در درون خويش بهتر مى داند كه چگونه آدمى است و چه خصلت هاى خوب و بدى دارد. پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) در توصيه اى ارزشمند مى فرمايد:

إِسْتَفْتِ نَفْسَكَ وَ إِنْ أَفْتاكَ الْمُفْتُونَ.(36)

(نيكى و بدى) را از خودت بپرس; ديگران هر چه مى خواهند، بگويند.

بهترين كردار

ترك محرمات و انجام واجبات، راه دست يابى به كمال و اطاعت از ذات الهى است. در كنار اين اعمال عبادى و دورى از گناهان، آدمى بايد قناعت پيشه كند و به روزى تقسيم شده الهى راضى باشد. حرص و طمع از موانع كمال آدمى هستند و انسان كمال جو، در دام آنها اسير نمى شود. مگر نه اين است كه خداوند پيش از تولد كودك، روزى ا و را از پيش مهيا ساخته است و در اعماق درياها و اوج آسمان ها هيچ جنبنده اى را بى غذا رها نمى سازد. پس چگونه انسان مؤمن در غم روزى فرو مى رود و به هزاران ترفند دست مى زند تا نصيب و بهره اى بيشتر عايدش شود. چگونه خاطر آسوده نداريم و در آرامش نباشيم وقتى كه آفريننده اى مهربان، ناظر بر احوال بندگان است؟ آيا بهتر نيست كه براى دست يابى به زندگى زودگذر، زير بار منت و تملق نرويم و در هر حال، عزت و كرامت خويش را حفظ كنيم. به راستى كه آزادگان از جيفه دنيا و از بند تعلق آزادند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

اَحَبُّ الْعَمَلِ اِلَى اللّهِ ثَلاثُ خِصال: مَنْ اَتَى اللّهَ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اَعْبَدِ النّاسِ وَ مَنْ وَرَعَ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ فَهُوَ مِنْ اَوْرَعِ النّاسِ وَ مَنْ قَنَعَ بِمَا رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ مِنْ اَغْنَى النّاسِ.(37)

بهترين كارها نزد خدا، سه كار است: انجام دادن واجبات و كسى كه واجبات خود را به جا بياورد، از عابدترين مردم است; دورى از گناهان و هر كس از محرمات اجتناب كند، از پارساترين مردم است; قناعت به داده خدا و شخصى كه به روزى خدا قانع باشد، از بى نيازترين مردم است.

بى احترامى به والدين

پدر و مادر حق بزرگى بر انسان دارند; زيرا حيات و هستى انسان ها، مرهون وجود والدين است و خدمات شبانه روزى فرزندان نمى تواند ذره اى از تلاش خالصانه و بى دريغ آنان را پاسخ گو باشد. چه بسيار ناپسند است اگر انسانى كه توان كوچك ترين حركتى را نداشت و با مراقبت و نگه دارى والدين، به دوران شكوفايى و جوانى رسيده است، با ناسپاسى و نمك نشناسى به والدين ناسزا بگويد و مايه رنجش خاطر آنان گردد. ادب و انسانيت اقتضا
مى كند كه دست كم اگر نمى توانيم تلاش هاى طاقت فرساى آنان را ارج بنهيم، با آزار دادن و بى حرمتى به والدين، خود را گرفتار عذاب و نفرين الهى نسازيم. پيامبر رحمت در كلامى گران سنگ مى فرمايد:

مَلْعُونٌ مَنْ سَبَّ أَباهُ مَلْعُونٌ مَنْ سَبَّ أُمَّهُ.(38)

كسى كه به پدر و مادرش ناسزا گويد، ملعون است.

بى نيازى و توانگرى

متأسفانه مى بينيم گاهى افراد ثروتمند به بى بند و بارى روى مى آورند و ثروت هاى خدادادى را در مسير نادرست به كار مى گيرند. اين در حالى است كه مى توان داده هاى خدا را در راه خدايى مصرف كرد كه اگر چنين شود، خشنودى خالق و مخلوق را به همراه دارد.

چه بسيار انسان هايى كه زير اين آسمان كبود حاتموار زيستند و نام نيك دنيايى براى خويش به يادگار گذاشتند و پاداش بى پايان الهى را در عالم برزخ و دنياى جاويدان ذخيره كردند. آرى، مى توان ثروت فناپذير دنيا را ارزشمند و جاودانه كرد، به شرطى كه بر اساس آموزه هاى دينى از آن بهره بردارى شود. رسول گرامى اسلام مى فرمايد:

نِعْمَ الْعَونُ عَلى تَقْوَى اللّهِ الْغِنى.(39)

بى نيازى و توانگرى، براى پرهيزگارى، خوب ياورى است.