غروى اصفهانى (نابغه نجف)

محمد صحتى سردرودى

- ۳ -


فصل چهارم شاگردان وبرگزيدگان

نـهـال مـعـرفـت از جـويـبـار چشم جويد آب   چنان آبى كه اندر چشمه كوثرنمى گنجد
سـلوك اهـل دل از حـيـطـه تعبير بيرون است   به جز درهمت ، اين معناى فرخ فر نمى گنجد(65)

در مكتب اخلاص و ابتكار

مـكـتـب عـلامـه غروى را - چه در علم اصول و چه در حكمت و فلسفه - بايد از مكتبهاى بسيار پـر بـركـت بـه حـسـاب آورد و از آن جـا كـه خـود مـتفكرى مبتكر بود، مكتب فكرى و مدرسه اصـولى اش هـم بـه نـوبه خود مكتبى ابتكارى به شمار مى رود. كافى است به سخنان بـعـضـى از اهـل نـظـر در ايـن مـورد توجه داشته باشيم . مرحوم شيخ محمد رضا مظفر مى نويسد:

ايـشـان در هـمـه مسائل دقيق فلسفى غور كرده و در همه استنباطهايش دقت نظر به خرج داده اسـت ، آن چـنـان كـه در هـر مـسـاله اى داراى رايـى اسـتـوار و در هـر بـحـثى صاحب نظريه پيراسته و درخشانى اس .(66)

شـهـيـد مـتـفـكـر، مرتضى مطهرى هم آن جا كه به مناسبتى يادى از علامه طباطبايى و نظر ايشان در مورد انديشه ها و فكرهاى اعتبارى و...

مى كنند، مى نويسند:

اين بحث ، بدون شك يك ابتكار خيلى با ارزشى است ...يك مطلبى بوده كه ايشان شخصا بـه آن رسـيـده انـد...و اوليـن الهـام بـخـش ايـشـان هم حرفهاى مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصـفـهـانـى بـوده اسـت در بـاب اعـتـبـاريـات ، كه ايشان دنبالش را گرفته اند و رفته اند.(67)

اسـتـاد مـحـمـد تـقـى جـعفرى تبريزى نيز وى را در رديف فيلسوفان نامدارى چون دكارت و...نام برده و در خصوص مبناى فلسفى او نوشته است :

ايـن بـحث ، بدون شك يك ابتكار خيلى خيلى با ارزشى است ... يك مطلبى بوده كه ايشان شـخـصـا بـه آن رسـيده اند... و اولين الهام بخش ايشان هم حرفهاى مرحوم حاج شيخ محمد حـسـيـن اصـفـهانى بوده است در باب اعتباريات كه ايشان دنبالش را گرفته اند و رفته اند(68)

دريـافـت مـفـهـوم كـمـال در عالى ترين حد آن ، مبناى فيلسوفان برجسته اى مانند آنسلم و دكارت و از شرقى ها مولانا جلال الدين (مولوى ) و محقق مرحوم ، شيخ محمد حسين اصفهانى ، معروف به كمپانى بوده است .(69)

از عـلمـاى مـعـاصـر و معروف لبنانى ، شيخ مهدى شمس الدين در مصاحبه با مجله حوزه مى گويد:

هـنـگـام كه طرز تفكر مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى (غروى ) را مورد بررسى قرار مى دهيم ، مى بينيم اين طرز در حال رشد و نمواست و بسيارى از اساتيد و دوستان ما، كه به تدريس مشغول هستند، از اين روش جانبدارى و پيروى مى كنند.(70)

استاد محمد ابراهيم جناتى هم چنين مى نويسد:

آيـه الله العظمى شيخ محمد حسين اصفهانى ، بدون ترديد در بيشتر علوم ، به خصوص در علم تفسير و فقه واصول و حكمت و عرفان و كلام و تاريخ و ادب و شعر و... تخصص و تـبـحـرى كـم نـظـيـر داشت . او بعد از وفات استادش مرحوم آخوند، بر كرسى تدريس قرارگرفت و از اين راه توانست به مبانى اصولى ، محكم و استوار، استحكام بخشد و با عـبـاراتـى كـوتـاه ، تـحـقـيـقـات دقيق و گسترده اى را ارائه دهد، و نيز توانست با تلاش فراوان صدها فقيه و انديشمند تربيت نمايد... او آراى دقيق و نظرات موشكافانه خود را در قالب عباراتى كوتاه ، ولى در عين حال واضح و روشن بيان داشته است .(71)

يـكـى ديـگـر از پـژوهشگران معاصر، اجمالى از مكتب شيخ محمد حسين اصفهانى را چنين به دست مى دهد:

ايـن مـكتب توسط نابغه معاصر مرحوم ، شيخ محمد حسين اصفهانى (ره ) بنا نهاده شد. وى مـبـادى را بـه دو گونه تصورى و تصديقى فرو كاسته و هر يك رابه لغوى و حكمى ، بـخـش پـذيـر مـى سـازد. ايـن مـكـتـب بـر خـلاف مـكـتـب مـشـهـور، تـعـريـف عـلم ، مـوضـوع ، مـسـائل ، تـقسيم ، غرض و فايده علم را تنها مقدمه شروع مى شمارد. گفتنى است ، نخستين بار در اين مكتب بود كه مشتق از مباحث الفاظ دانسته شد و چنان كه از فهرست مباحث پيداست ، ايـن مـكـتـب نـه تـنهابه حذف پاره اى مباحث از مبادى لغوى روى مى آورد، بلكه آنها را از مباحث علم اصول نيز خارج مى شمارد و...(72)

امـا سـبـك و روش عـلامه غروى اصفهانى در تدريس ، طورى بود كه شاگردان به راحتى اشـكـالهـاى خـود را مـطـرح مى كردند و با استاد به بحث و مباحثه مى پرداختند(73) و قـرار بـر ايـن بود كه هر روز پس از تدريس استاد، يكى از شاگردان متن درس را براى ديـگـران تـقرير كند تا همه به خوبى بتوانند به ژرفاى بحثهاى استاد پى ببرند و تقرير درس ‍ اصول ، پس از اتمام بحث استاد و رفتن ايشان ، به عهده شاگرد ممتازش ، آيه الله سيد ابوالقاسم خويى بود.(74)

اكـنـون پـس از آشـنايى مختصر با مكتب نابغه نجف و سبك و روش تدريس ايشان ، يادكرد گـذرايـى خـواهـيـم داشـت از شـاگـردان آن مـكـتـب فـقـيـه پـرور و مـتـفـكـر سـاز كـه شـامـل دهـهـا مـرجـع تقليد و مجتهد معروف و نامدار هم مى شود. به اين ترتيب كه نخست از شاگردان كه در پنجاه سال گذشته از مراجع بزرگ تقليد بوده اند، يا امروز از مراجع تقليد شمرده مى شوند، نام خواهيم برد كه شامل فقهاى صاحب رساله هم مى شود، گرچه مـقـلد زيـادى هـم نـداشـتـه بـاشـنـد. سـپـس از شـاگـردان فـقـيـه و مـدرسـان فـقـه و اصـول در حـوزه امـروز و ديـروز يـاد خـواهيم كرد. پس از آن هم از بزرگان سخن به ميان خـواهـيم آورد كه از متفكران و فيلسوفان و انديشمندان معاصر محسوب مى شوند. عجيب اين كـه در مـيـان شـاگـردان و دسـت پـروردگـان نـابـغـه ، هـمـچـنـان كه بزرگانى از اقوام گوناگون ، چون عرب وفارسى و ترك و... ديده مى شود،

مـتـخـصصان مختلفى هم از فقيه و مجتهد وفيلسوف گرفته ، تا مدرس ومحدث نويسنده و واعـظ و...بـه چـشـم مـى خـورنـد. بـه اعـتـقـاد مـا ايـن هـمـه چـيـزى نـيـسـت جـز حـاصـل پـربـار و مـانـدگـارى از آن اخـلاص و ارادت ويـژه اى كـه مرحوم آيه الله غروى اصـفـهانى نسبت به خدا و دوستان خدا، يعنى پيامبر اسلام (عليه السلام ) و اولاد اطهارش داشت .

دوش هـاتـف غيبى حل اين معما كرد   سود هر دو عالم يافت هركه باتو سودا كرد
از رمـوز لوح عـشـق هـر كـه نـكـتـه اى آمـوخـت   در محاسن رويت صد صحيفه انشا كرد
عـشـوه گـل رويـش داد اسـتـانـى داد   طـبـع مـفـتـقـر را چـون عـنـدليـب شـيـدا كرد(75)

مراجع تقليد

همان طور كه مى نويسند:

در مـجـلس درس او بـسـيـارى از اهـل فـضـل و صـاحـبـان نـبوغ شركت مى كردند كه هر كدام تـوانـايـى بـه دسـت تـوانـايـى بـه دسـت گـرفـتـن مـرجـعـيـت عـلمـى و تـقـليـد را دارا بودند.(76)

ما در اين جا به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :

1. آيـه الله سـيـد مـحـمـد حـجـت كـوهـكمرى (1310-1372 ق .): مرحوم آيه الله حجت ، خود بـزرگ فـقـيـهـى اسـت كـه دهـهـا فـقـيـه و مـرجـع از پـاى درسـش بـر خـاسـتـه انـد و تـفـصـيـل و تـشـريـح خـدمـاتـى كـه او بـه عـالم اسـلام كـرد، در ايـن مجال مختصر نمى گنجد و كتابى مستقل بايد تا حديث حيات سراسر تلاش و تكاپوى آن بـزرگ مـرجـع را تـرسيم كند، اما در مورد شاگردى كردن ايشان در پيش آيه الله غروى اصـفـهـانـى ، حـضرت آيه الله حسينى همدانى - كه خود نيز از شاگردان آيه الله غروى است - مى فرمايد:

مرحوم آقا سيد محمد حجت هم از شاگردان قديم مرحوم آيه الله كمپانى بودن .(77)

هم ايشان با عبارتى ديگرى مى فرمايد:

مـرحـوم آقـا سـيـد حـجـت هـم ، به يك شخصى سفارش كرده بودند كه مى آمد و نوشته هاى مرحوم آيه الله كمپانى را از من مى گرفت و براى ايشان پاكنويس مى كرد.(78)

در ايـن جـا بـد نـيـسـت بـه سخن ديگرى در اين مورد توجه داشته باشيم ، يكى از تراجم نويسان معاصر مى نويسد:

مرحوم حاج شيخ حسين اصفهانى ، معروف به كمپانى ... فرمودند:

آقـاى آقـا سـيـد مـحـمـد حـجـت گـرچـه بـه مـبـاحـثـه مـن حـاضـر نـشـده ، لكـن شـخـصـى فاضل و برجسته اى خواهد بود(79)

2. آيه الله حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى (1292-1380):

ايـشـان تنها در مراجعت از سفر حجى كه چهار ماه در نجف اشرف توقف داشته اند، از محضر آيـه الله غـروى اصـفـهانى استفاده كردند و در اين چهار ماه پيش ايشان فلسفه خواندند و هـمـيـشـه افـسـوس مـى كردند كه اى كاش مى توانستند بيشتر در نجف بمانند تا از علامه غروى هر چه بيشتر استفاده كنند.(80)

3.آيـه الله سـيـد مـحمد هادى ميلانى (1313-1395 ق .): آيه الله ميلانى دو دوره از درس اصول آيه الله غروى اصفهانى را درك كرده بود. علامه بر آن در فقه و فلسفه نيز از شـاگـردان بـسـيـار نزديك ايشان بود و بيش از هر استاد ديگرى از او تاثير پذيرفته بـود(81) و تـقـريـرات اسـتـاد را در فـقـه و اصـول نـوشـتـه اسـت . آيـه الله مـيـلانـى احـتـرام خـاصـى رابـراى آيـه الله غـروى قائل بود. هر گاه كه ايشان را ملاقات مى كرد، دستش را مى بوسيد و هميشه عقب تر از او و پشت سرشان حركت مى كرد و چون به نماز مى ايستادند به وى اقتدا مى كرد(82)

وى 23 سال متمادى در درس و بحث استاد شركت جسته و سود برده بود(83)

4.آيـه الله سـيـد ابـوالقـاسـم خـويـى (1317-1413 ق .): آيـه الله خـويـى در فقه و اصـول بـيـشتر از همه از ميرزاى نائينى و علامه غروى تاثير پذيرفته بود و ساليان سـال از بـحـث عـلامـه غـروى سـود بـرده بـود و هـرگـاه كـه از او نام مى برد، با عبارت شيخنا المحقق ، استاد محقق ماياد مى كرد(84) و مى گفت :

بـراى هـر چـيـزى عـلت مـادى و عـلت صـورى لازم اسـت و اصول ما را علت مادى ، انديشه هاى استاد غروى اصفهانى است و علت صورى ، افكار محقق نائينى است (85)

علامه غروى هم علاقه مخصوص به دو شاگرد ممتاز خويش ، يعنى آيه الله خويى و آيه الله ميلانى داشت و به وجود آنها افتخار مى كرد.

مرحوم آيه الله سيد نصرالله مستنبط مى گفت :

آن گـاه كـه در بـحـث مـحـقق غروى اصفهانى شركت كردم ، شاگردان و شركت كنندگان در بـحـث ايـشـان را انـدك ديدم و از استاد غروى پرسيدم : با اين كه انديشه هاى شماژرف و درس و بـحـث شـمـا بـا دقـت نـظـر هـمـراه اسـت ، چـرا شـاگـردانـتـان چنين اندك است : اگر محل درستان را تغيير مى داديد و به جاى مناسبى مى بريد، حتما گروه زيادى از فضلاى حوزه در درس شما حضور مى يافتند.

استاد جواب داد: من در ميان شاگردانم ، دو شاگرد دارم كه هر يك بهتر از هزار طلبه درس خـوان اسـت و آن دو عـبـارتـنـداز: سـيـد ابـوالقـاسـم موسوى خويى و سيد محمد هادى ميلان (86)

و گاهى كه صحبت از اساتيد آيه الله خويى (علامه غروى اصفهانى و سيد بادكوبه اى ) بـه مـيـان مى آمد و پرسيده مى شد كه كدام يك از اين دو استاد شما در فلسفه توانايى بـيـشـتـرى داشـتـنـد، آيـه الله خويى با عبارت جالبى جواب مى داد كه فرق ميان اين دو مـثـل فـرق مـيان صاحب كفايه (آخوند خراسانى )و صاحب حدائق (شيخ يوسف بحرانى ) در فـقـه و اصـول اسـت . بـا ايـنـكـه سـبـك و سـخـن اسـتـاد غـروى اصـفـهـانـى در اصول هميشه با اصطلاحات فلسفى همراه بوده است تا آنجا در حق او گفته مى شود:

فـقـه او، اصـول ، و اصـول او مـعـقـول ، و مـعـقـول او فـوق معقول است (87)

ولى در فـلسـفـه ، نـسـبت استاد اصفهانى به سيد بادكوبه اى ، مانند نسبت صاحب حدائق به صاحب كفايه است ، چرا كه شيخ يوسف بحرانى متخصص در فقه بود و صاحب كفايه غرق در اصول و غواص اين دريا بود.(88)

5.آيه الله سيد عبدالاعلى سبزوارى (1328-1414): وى بيش از هر استاد ديگرى از علامه غـروى تـاثـيـر پـذيـرفـتـه بـود و بـحـث اسـتـاد را در فـقـه و اصول ، به صورت تقريرات ، نوشته است . اثر مهم آيه الله سبزوارى تفسير كبيرى است در بيست جلد كه با نام مواهب الرحمن فى تفسير القرآن چاپ شده است . از آثار ديگر ايشان ، به ويژه آنها كه در تاثير از علامه غروى نوشته شده اند، اينها را مى توان نام برد:

الف )حاشيه بر اسفار،

بـب )افـاضـه البـارى فـى نـقـص مـا كـتـبـه الحـكـيم السبزوارى ، در رد منظومه ملا هادى سبزوارى است .

ج )لباب المعارف ، دو جلد و در علم كلام است ...(89)

6. آيه الله شيخ محمد رضا اصفهانى حائرى (1305-1393)ق

7.آيه الله شيخ يوسف خراسانى حائرى (1313-1397)ق

8.آيه الله سيد نورالدين جزايرى حائرى (1313-1384)ق

9 .آيه الله سيد حسن لكنهوى هندى (1322-1412)ق

10.آيه الله سيد اسدالله اصفهانى (1308-1399)ق

11.آيه الله سيد محمد كاظم موسوى حسينى (1322-1405)ق

12.آيه الله شيخ سلمان خاقانى (1332-1408)ق

13.آيـه الله حـاج شـيخ محمد تقى بهجت فومنى رشتى (متولد 1332ق .) از مراجع معاص .(90)

فقيهان ومدرسان

بـسـيارى از فقيهان نام آور و مدرسان بزرگ حوزه از شاگردان نابغه نجف ، حكيم غروى شمرده مى شوند كه اسمشان را زينب بخش دفترمان مى سازيم :

1.آيـه الله سـيـد هـادى خـسـروشـاهـى (مـتـولد 1327ق .): ايـشـان عـلاوه بـر ايـن كـه هشت سال از شاگردان نزديك علامه غروى بود، خانه اش در نجف اشرف روبه روى بيت استاد قـرار داشـت و هـمـسايه نزديك او بود و به عبارت خودش ‍ خادم آيه الله بود. وى داراى اجازه نامه اجتهاد از استاد غروى اصفهانى هم اس .(91)

2.آيه الله سيد محمد باقر طباطبايى سلطانى بروجردى دام ظله (متولد 1332 ق .):

وى كه داماد آيه الله سيد صدرالدين صدر (ره ) و پدر زن مرحوم

حـجـه الاسـلام سـيـد احـمـد خـمينى است ، امروز از مدرسان بزرگ حوزه علميه قم شمرده مى شود.

3.آيـه الله شـيـخ ابـوالفـضل خوانسارى دام ظله (متولد 1334 ق .): ضمن مصاحبه اى كه نـگـارنده با ايشان داشت ، فرمود: من دو، سه سال آخر از درس و بحث علامه غروى را درك كرد .(92) او امروز از مدرسان حوزه علميه قم محسوب مى شود.

4.آيـه الله سـيد على بهشتى بابلى (متولد 1324 ق .) وى از فقهاى بزرگ نجف اشرف اسـت و اكـنـون در آن حـوزه هـزار ساله شيعى با تدريس معارف اسلامى ، به ويژه فقه و اصول ، ايفاى وظيفه مى كند تا على رغم شرار بولهبى صدام چراغ مصطفوى را هـمـچـنـان در آن ديـار تـاريـخ و حـوزه قـديـمـى ، روشـن و مشتعل نگه دارند.

5.آيه الله ميرزاغلامحسين جعفرى همدانى (1324-1416 ق .):

وى يـك دوره از تـقـريـرات بـحـث عـلامـه غـروى را در عـلم اصول نوشته است .(93)

6.آيه الله شيخ على خوزانى اصفهانى معروف به آيه الله مشكوه (

(1319-1410ق ) عـلامه غروى در اجازه نامه اى كه براى او نوشته اند، پس از تمجيد و تـجـليل از مقام علمى و اخلاقى وى ، مى نويسد: وجود بلند پايه او از حسنات روزگار اسـت و آيـه الله كـشكوه هم در مقام مقايسه استادش علامه غروى بااساتيد ديگرش مى گويد:

شـيـخ مـحـمـد حـسـيـن غروى اصفهانى ، در فقه خيلى عميق و دقيق بود، به طورى كه ما به ايشان اشكال مى كرديم كه آقا اين همه دقت و باريك بينى لازم نيست ...

مرحوم غروى اصفهانى در فقه يد طولايى داشت ...به درس فقه آقاى غروى

اصـفـهـانـى ، بـه خـاطـر هـمـان دقـت و مـطـالعـه در جـوانـب مـسـاله ، نـمـى شـد اشكال كرد(94)

7.آيه الله حاج شيخ على محمد بروجردى (1315-1395 ق ):

در بـروجـرد تـولد يـافت و در حوزه هاى درس شيخ محمد محلاتى ، نويسنده كتاب شيرين گفتار خوش يارقلى ، و ميرزاى نائينى و آقا ضياالدين عراقى ، به ويژه حاج شيخ محمد حـسـيـن اصـفـهانى غروى ارتقاى علمى يافت .او در اخلاق از اصحاب عارف مشهور آقا ميرزا عـلى آقـا قـاضـى طباطبايى بود و در وارستگى نيز مقامى رفيع داشت . برخى از آثار او عبارتند از:

تـقـريـرات فـقـه عـلامه غروى اصفهانى ، مناسك حج ، حاشيه بر عروه الوثقى و رساله عملى .(95)

8.آيه الله سيد محمد ميبدى حائرى (1314-1402ق ):

9.آيـه الله شـيـخ عـبـاس صـفـايى (1322-1398 ق ): از آثار او يكى حاشيه بر كفايه الاصول است .

10.آيـه الله سـيـد مـحـسن جلالى حائرى (1330-1396 ق .): از آثار وى كتاب لحظه اى باامام (عج ) را مى توان نام برد .

11.آيه الله شيخ محمد شاهرودى حائرى (1326-1409ق ):

12.آيه الله شيخ احمد شاهرودى حائرى (1329-1409ق ):

13.آيه الله سيد محمد على خيرالدين حائرى (1313-1394 ق ):

14.آيه الله سيد محمد گلپايگانى حائرى (1322-1405 ق ):

15.آيه الله سيد مختار هندى (1320-1393 ق ):

16. آيه الله شيخ عبداللطيف سمامى حائرى (1330-1400 ق ): از آثار او حاشيه معروف و مـفـصل استادش آيه الله شيخ محمد حسين غروى بر مكاسب شيخ اعظم انصارى نوشته اس .(96)

17.آيه الله شيخ ابوالحسين شيرازى : او در مورد استادش مى گويد:

مـرحـوم آقـا شـيـخ مـحـمـد حسين (غروى اصفهانى ) از آقا ضياء دقيق تر بود و اين دقت به خـاطـر ايـن بـود كـه مـرحـوم آقـا ضـيـاء بـه حـكـمـت و مـعـقـول اشـتـغـال نـداشـت ، تـنـهـا اصـولى بـود، ولى مـرحـوم غـروى اصفهانى به لحاظ اشـتـغـال بـه حـكـمـت و مـعـقـول ، تـيـزبـيـنـى عـجـيـبـى داشـت ، چـنـان كـه دقـت ايـشـان در مسائل اصولى مشخص اس .(97)

18.آيـه الله آقـا مـيـرزا كـاظـم ديـنورى تبريزى (1320-1416)ق : از فقهاى بزرگ و علماى خطه آذربايجان بود. در ميان اهالى شهر تبريز از احترام ويژه اى بر خوردار بود و در مسجد مدرسه طالبيه تبريز، معروف به

جمعه مسجداقامه نماز جماعت مى كرد. از آثار مكتوب وى ، علامه بر تقريرات درس اساتيدشان ، توضيح المسائل او را مى توان نام بر .(98)

19.آيه الله سيد مهدى اشكورى نجفى (متولد1336 ق .):

20.آيـه الله شـيـخ احـمـد اهـرى (1305-1388 ق .): وى كـه تـا سـال 1370 ق در نـجـف اشرف بود، علاوه بر علامه غروى اصفهانى ، در حوزه درس آيه الله سـيـد ابـوالحسن اصفهانى و ميرزاى نائينى و آقا ضياء عراقى و سيد على ، فرزند مـيـرزاى بـزرگ شـيـرازى ، مـعـروف بـه مـبـرزا عـلى هـم شـركـت مـى جـست . پس از آن به آذربـايـجـان بـرگـشـت و بـقـيـه عـمرش را در شهر تبريز به ارشاد و تبليغ و تدريس گذراند. از آثارش : رساله عمليه و تقريرات بحث ميرزاى نائينى و حاشيه بر مكاسب را مى توان نام بر .(99)

21.آيـه الله شـيـخ عـبـاس خالصى قائينى (متولد 1329ق .): ايشان اجازه نامه اى هم در امور حسبيه از استادش علامه غروى دارند كه كپى آن در بخش اسناد آورده شده است .

دانشمندان ومتفكران

بـسـيـارى از انـديـشـمـنـدان بـزرگ و مـتـفـكران ژرف انديش - از حكيم و عارف گرفته تا فيلسوف و نويسنده و عالم ربانى - هستند كه از حوزه درس علامه غروى بر خاسته اند و امـروزه نـام نـيـكـشـان زينت بخش تاريخ معاصر است و اسم بعضى از آنان كه به دست ما رسيده چنين است :

1.مـفـسـر كـبـيـر، آيـه الله سـيد محمد حسين طباطبايى (1321-1402 ق .): شخصيت حكيم و عـارف مـعـاصـر، عـلامـه طـبـاطـبـايـى بـزرگـتـر از آن اسـت كـه در مـجـال ايـن دفـتـر بـگـنـجـد، و در ايـن جـا هـمـيـن را بـايـد گـفـت كـه او در فـقـه و فـلسفه واصـول و اخـلاق از شـاگـردان بـسـيـار نـزديـك عـلامـه غـروى اسـت و سـاليـان سال از محضر پر نور او كسب فيض كرده بود و در علوم عقلى و نقلى از شاگردان بنام او شمرده مى شوند(100)

عـلامـه بـه كـتـابهاو نوشته هاى اين استادش ، بيش از همه عنايت و توجه داشت . چنان كه نـقـل مـى كـنـنـد: شـرح و حـواشـى اسـتـادش بـر كـفـايـه الاصـول را محور درس و بحثهاى اصولى خويش قرار داده بود و كفايه را همراه با شرح استادش نهايه الدرايه با هم تدريس مى كرد(101)

2. آيه الله سيد محمد حسن الهى طباطبايى (1325-1388 ق .):

او عـالمـى ربـانـى و عـارفـى نـاشـنـاخـتـه اسـت كـه در نـبـوغ و نـورانـيـت جـان ، مثل برادر بزرگوارش علامه طباطبايى بود. استاد، آيه الله حسن زاده آملى در مورد اين دو حكيم بزرگ مى فرمايد:

هـر دو از ابـتـدا تـا انـتـهـا هـم درس و هـم بـحـث بـودنـد و اسـاتـيـدشـان در فـقـه و اصـول و سـايـر عـلوم و مـعـارف يـكـى بـود. هـر دو بـزرگـوار، هـم در فـقـه و اصـول مـجـتـهـد بـودنـد و هـم در عـلوم عـقـلى ، و نـيـز در عـرفـان عـمـلى هـر دو اهـل كـار بـودنـد و بـنـده عـرض ‍ مـى كـنـم كه هر دو بزرگوار در مسير عرفان عملى چشم برزخى شان باز بود و اشخاص را به صور ملكاتشان مى ديدند...

بـرادر بـزرگـوارش (آيـه الله سـيـد مـحـمـد حـسـن الهـى ) در عـلم و عـمـل هـمـطـراز جـنـاب عـلامـه بـود، جز اين كه او در تبريز به سر برد و شرايط ايشان بـرايـش پـيـش نـيامد. جناب علامه طباطبايى آمد در حوزه و بذرافشانيها فرمود و خودش را نشان داد، ولى آن بزرگوار به انزوا و انعزال به سر بر .(102)

3.آيـه الله عـلامـه شـيـخ عـبـدالحـسين امينى تبريزى (1320-1390)ق : همان مجاهد و محقق بـزرگى كه با نوشتن كتاب گرانسنگ و جاويدش الغدير آبروى شيعه و تاريخ اسلام را بـراى هميشه بيمه ساخت . علامه غروى در ضمن اجازه نامه اجتهادى كه براى او نوشته است ، در معرفى وى چنين تعييرهاى پر معنايى دارد كه مى نويسد: ....

او از نوادر روزگار و از حسنات عصر و از مردان امت است ....(103)

4.آيـه الله عـلامه اديب شيخ محمد على اردوبادى (1312-1380 ق .): اين شخصيت بزرگ شيعى از آن چهره هاى درخشانى است كه ناشناخته مانده است .

حـال بـراى آشـنـايـى مـخـتـصر و مجملى با او، نوشته دائره المعارف تشيع را در معرفى ايشان نقل مى كنيم :

فرزند ميرزاابوالقاسم اردوبادى و از علما و شعراى شيعى است . در تبريز تولد يافت . در كـودكـى بـا پـدرش بـه نـجـف اشـرف رفـت و مـقـدمات دانشهاى رايج را نزد جمعى از فـضلاى نجف اشرف فراگرفت تا به درس حوزه پدرش راه يافت . همچنين از حوزه درس شـيـخ الشـريـعـه اصـفـهانى و ميرزاى شيرازى بهره مند گشت . حكمت و فلسفه را نيز از پـدرش و شـيـخ مـحـمـد حسين اصفهانى و كلام و تفسير را از شيخ محمد جواد بلاغى آموخت . بـيـش از شـصـت اجـازه روايـت و اجـتـهـاد از فـحـول علماى عراق و ايران و سوريه و لبنان دريـافـت كـرد و بـرجـسـتـگـان عـلمـاى شـيـعـه مـقـام عـلمـى و فـضـل او را گـواهـى نـمـودنـد. اردوبادى در شعر و ادب عرب بر اكثر شعراى عرب نژاد برترى داشت و شيوه عالى وى در شعر و نويسندگى ، شعراى بزرگ عرب را حيرت زده نـمود. بيشتر عمر خود را خدمت دانش و دين صرف كرد و در كنار استاد خود، شيخ محمد جواد بلاغى ، مبارزات خستگى ناپذيرى عليه تبليغات مسيحى و استمعار نو بر پا داشت . در دهها مجله در كشورهاى اسلامى مقالاتى منتشر نمود و با دشمنان اسلام و تشيع جنگيد .

وى داراى آثار قلمى مهم و تحقيقات ارزنده اى است ، از جمله : يك دوره تحقيقات در شش جلد كـه هـر جـلد آن نـام خـاصـى دارد، يعنى ، قطف الزهر، زهرالرياض ، الحدائق ذات الاكمام ، الحـديـقـه المـبـهـجـه ، الريـاض الزاهـره و زهـر الربى .اين مجموعه از منابع آقا بزرگ تـهـرانـى در طـبـقـات اعـلام الشـيـعـه و الذريـعـه الى تـصـانـيـف الشـيـعـه ، و شامل شرح حال بسيارى از علماى شيعه است . آثار ديگر او عبارت است از: حياه ابراهيم بن مـالك الاشـتـر، ابـوجـعـفـر مـحـمـدبـن الامـام عـلى الهـادى (عـليـه السـلام ) سـبـع الدجيل ، سبيك النضارفى شرح حال شيخ الثار المختار، الكلمات التامات ، رد البهائيه ، الرد عـلى ابـن بـليـهـد القـاضـى (كـه رديه اى است بر مذهب ساختگى وهابيت )، الانوار السـاطـعـه ، عـلى وليـد الكـعـبـه ، حـيـاه الامـام المـجـددالشـيـرازى ، سـبـك التـبـرفـيـمـا قـيـل فى الامام الشيرازى (در ششصد صفحه شامل اشعارى است كه درباره ميرزاى بزرگ شـيـرازى سـروده شـده اسـت .) ديـوان شـعـر (كـه بـيـشـتـر در مـدح اهل بيت (عليه السلام ) است ) و تفسير قرآن ، كه فقط يك جلد آن پايان يافته است .

گـروهـى از عـلمـا از وى داراى اجـازاتـى هـسـتـنـد كـه بـعـضـى از اجـازه هـاى وى مفصل و خود كتابى مستقل است و ارزش ‍ رجالى دارد(104)

5.عـلامـه شـيـخ مـحمد رضا مظفر (1322-1384 ق .): از آثار قلمى مرحوم مظفر، كتابهاى المـنـطـق و اصـول الفـقه و عقايد الاماميه را مى توان نام برد كه امروزه در مقطع مقدماتى دروس حوزوى از متون درسى ان .(105)

مرحوم مظفر در مورد علاقه و دلبستگى شاگردان حكيم غروى نسبت به استاد مى نويسد:

شـيـفـتـگـى و عـلاقه عاشقانه اى كه شاگردانش به وى (محقق اصفهانى ) داشتند، آن قدر شـديـد بـود كـه ديـگـران را بـه شـگفتى وامى داشت . شاگردانش وى را تا حدود تقديس احترام مى كردند و صد البته كه اين محبت فوق العاده و مقدس ، بى جهت نبود و شاگردان ، او را به دو دليل ، شايسته اين همه احترام و عشق مى ديدند:

1.مـقـام شـامـخ او در عـلوم ، فـكـر بـلنـد، ذوق دقـيـق در اصـلاحـات مـحافل روحانى ، مناعت ، غيرت و عزت نفس او به راستى كه سزاوار تمجيد و تقديس بود و اين همه را شاگردانش تنها در او ديده بودند .

2. مـهـربـانـى و الطـاف پدرانه او كه وى را در حقيقت براى شاگردانش نمونه اى از يك پـدر رووف و يـك اسـتـاد عـطـوف نـشـان مى داد. لطف بى ريا و صميمانه اى كه نسبت به بزرگ و كوچك داشت ، وى را محبوب شاگردان و همگان ساخته بو .(106)

6.آيه الله شيخ محمد حسين مظفر (1312-1381 ق ) : برادر بزرگ شيخ محمد رضا مظفر ونويسنده كتاب الامام الصادق (عليه السلام ) است (107)

7.ميرزا شيخ نجم الدين جعفر عسكرى (1313-1395) ق : از وى حدود پنجاه جلد كتاب به يادگار مانده است كه بيشتر در علم كلام و تاريخ است .(108)

8.آيـه الله سـيـد عـبدالحسين طيب (1312-1412 ق .): مقدمات و سطح و خارج را پيشتر در حـوزه اصـفـهـانـى و در حـوزه اسـاتـيـد وارسته اى چون آقا سيد مهدى درچه اى ، شيخ حسن يـزدى ، عـبـدالكـريـم گـزى ، مير محمد صادق مدرس و ديگران آموخت . پس از آن به حوزه نجف اشرف مهاجرت كرد و

خـارج فـقـه و اصـول را در نـزد اسـاتـيـد مـعـروف آن جـا، چـون آيـه الله شيخ محمد حسين اصـفـهانى غروى ، ميرزاى نائينى و آقا ضياعراقى فراگرفت و بيش از ده اجازه ام اجتهاد از فقهاى نجف و اصفهان و قم دريافت كرد .

او عـاشـق قـرآن كـريـم بود و هر سال چهاده مرتبه ختم قرآن مى كرد و زيارت عاشورا را همه ساله در ماه محرم و صفر با آداب كامل آن قرائت مى كرد .

از آثار پر بارش كتابهاى زير را نام برده اند:

الف . اطـيـب البـيـان : در تـفـسـيـر قـرآن ، نـگـارش آن هـيـجـده سال طول كشيده و در چهارده جلد چاپ شده است .

بب . كلم الطيب : در علم كلام ،

ج . العمل الصالح : در عقايد و اخلا .(109)

9. آيـه الله سيد محمد حسينى همدانى ، معروف به عرب زاده (متولد 1322 ق .): ايشان در ضمن مصاحبه اى مى فرمايند:

مـرحـوم آيـه الله شـيـخ مـحـمـد حـسـيـن غـروى ، در مـسـجـد كـوچـكـى كـه مـقـابـل مـسـجـد هـنـدى بـود، درس مـى فـرمـودنـد. بـنـده هـيـچ گـاه درس فـقـه و اصول ايشان را ترك نمى كردم . دوره درس اصول مرحوم آيه الله نائينى ، حدود هشت تا نـه سـال طـول مـى كـشـيـد، ولى درس مـرحـوم آيـه الله شـيـخ مـحـمـد حـسـيـن غـروى ، بيشتر(110)

از آثـار آيـه الله حـسـيـنـى هـمـدانـى - دام ظـله - تـفـسير قرآن به زبان فارسى و شرح اصـول كـافى در چند جلد و كتاب مسيحا مژده است كه همه چاپ شده اند. اما تقريرات درس اساتيدشان تا حال منتشر نگشته است (111)

10.پژوهشگر معاصر، شيخ محمد حسين اعلمى (1320-1393ق ):

او بـيـشـتـر بـا اثـر ماندگارش ، دائره المعارف شيعه شناخته مى شود و اين اثر كه در سى جلد چاپ شده ، به نام نويسنده اش ‍ دائره المعارف اعلمى شهرت يافته است .

11.سـيـدعـلى اصـغـر ركـنـى لارى (مـتـوفاى 1374 ق .) وى فرزند مجاهد معروف و مجتهد مـشـهـور، آيـه الله سـيـد عـبـدالحـسـيـن مـوسـوى لارى است و مجموعه آثارش چاپ شده است (112)

12. شيخ محمد حقانى لارى ( 1325-1388ق ): وى از شاگردان آيه الله سيد ابوالحسن اصـفـهـانـى و ميرزاى نائينى و اصطهباناتى شيرازى ، مشهور به ميرزاآقا، و شيخ شمس الدين قفقازى و آيه الله ممتانى و شيخ محمد حسين كاشف الغطا است و علم حكمت و عرفان را هـم پـيـش آيـه الله غروى اصفهانى خوانده است و از اساتيد خود داراى اجازه هايى هست كه حالى از مقام علمى و معنوى اوست . آثارش علامه بر منظومه الحياه در شرح تحفه الحكيم ، در حـدود پـنـجاه كتاب مى شود و بيشتر در تفسير و علوم قرآنى و حكمت و عرفان و كلام و اديبات است .

13.آيـه الله سيد ميرزا محمود موسوى زنجانى (1309-1374) ق : وى كه بيشتر با نام امـام جـمـعـه زنـجـانى شناخته مى شود، از حكما و عرفان معروف است . گذشته از فقه و كلام و اصول و حكمت و عرفان ، در اخلاق و عرفان عملى هم داراى مقام بر جسته اى بـود و اداى حـقـش در اين مختصر نمى گنجد. در اين جا همين قدر مى توان گفت كه ميان او و اسـتادش علامه غروى ، علاوه بر ارتباط نزديك استاد - شاگردى ، رابطه تنگاتنگى هم در سـيـر و سـلوك اخـلاقـى بـرقـرار بـود. در حـقيقت ، علامه غروى پير و مراد او در عوالم مـعـنـوى و عـرفـان عـمـلى شـمـرده مـى شـد و ايـن مـطـلب از مـتـن دسـتـور العـمـل هـايـى كـه حكيم نجف براى اين شاگرد بزرگوارش نوشته ، به خوبى پيداست (113) .

14.آيـه الله سـيـد امـيـر مـحـمد كاظمى قزوينى (1335-1414 ق ): اين دانشمند بزرگ و مجاهد سترگ از علماى مشهور و مدافعان از حريم تشيع در عراق و كويت به شمار مى رفت . در كـويـت بـه دنـيـا آمـد و از حـوزه درسـى بـسـيـارى از بـزرگـان فـقـه و اصـول در عـراق اسـتـفـاده بـرد كه نام نابغه نجف ، علامه غروى در صدر فهرست نامهاى اسـتـادان گـرانـقـدرش بـه چـشم مى خورد و از او نيز چون ديگر اساتيدش موفق به كسب اجازه نامه اجتهادى شده است .

از رشـحـات قـلمـى عـلامـه كـاظمى ، چهل كتاب مهم به جاى مانده است كه سى كتاب از آنها چاپ و منتشر شده اس ‍ .(114)

15.علامه شيخ محمد جواد شرى (1330-1415 ق .): روزگارى در لبنان از ياران نزديك عـلامـه بـزرگ سـيـد شـريـف الديـن عـامـلى بـود. سپس در آمريكا از داعيان بزرگ اسلام و مـدافعان تشيع شمرده مى شد و آثار ماندگارى از ايشان به زبانهاى عربى ، فارسى و انگليسى چاپ و منتشر شده است . برخى از آنها عبارتند از:

امـيـر المـومـنـيـن (عـليـه السلام ) اسوه وحدت ، شيعه و تهمتهاى ناروا، بحثهايى پيرامون اسلام ، عمل يك مسلمان ، تعليمات اسلامى ، برادر پيامبر، امام حسين سيد الشهدا(115)

16.سـيـد مـحـمـد تـقـى آل بـحـرالعـلوم (1318-1393 ق ): از نـسـل آيه الله سيد مهدى بحرالعلوم معروف و از دانشوران بنام عراق بود و از آثار قلمى اش تعليفه بر مكاسب و تحقيقات فى واقعه الطف نام برده شده است .(116)

17.آيه الله حاج شيخ مرتضى مظاهرى نجفى (1316-1409 ق ):(117)

18.علامه شيخ محمد رضا غراوى (1303-1385 ق ):(118)

19.آيه الله شيخ عبدالرحيم سامت قزوينى (متولد 1281 ش )(119)

20.آيه الله شيخ محمود شريعت مهدوى (متولد 1335 ق ):

21. آيه الله سيد نورالدين ميلانى حائرى (متولد 1366 ق )؛

22. شيخ عبدالرزاق قائنى (1310-1401 ق .)؛

23. آقا سيد على اكبر طسوجى (متولد 1319 ق .)؛

24. حاج شيخ محمد رضا طبسى (1322-1450 ق .)؛(120)

25. سيد باقر شخص احسايى (1316-1381 ق .)؛(121)

26. سيد محمدلنگرانى (1312-1382 ق .(122)

27.سيد صدرالدين شوشترى جزايرى (1313-1385 ق )(123)

28.آيه الله سيد محمد شبر (متولد 1330ق ):

29.آيـه الله مـحـمـد طـاهـر آل شـيـخ راضى (1322-1400 ق ): وى در نزد علامه غروى ، فـلسـفـه و اصـول آمـوخـتـه و مـوفـق بـه كـسـب اجـازه نـامـه روايتى و اجتهاد از وى گشته بود(124)

30.شيخ قاسم محى الدين (1316-1375 ق )(125)

31.شيخ كاتب طريحى (1303-1390 ق )(126)

32.مـرحـوم مـحـمـد طاها كرمى هويزى (1317-1388 ق ): وى نامه جالبى براى استادش عـلامـه غـروى نـوشـته كه در دست اس .(127) مدت زمان زيادى ملازم درس علامه غروى بود و علم اصول و فقه و فلسفه و... رااز او آموخته بود(128)

33.شيخ محمد امين زين العابدين بصرى (متولد 1333ق )(129)

34.شيخ عبدالمهدى مطر (1318 - پس از 1390 ق .)(130)

35.آيه الله سيد ابوالفضل موسوى زنجانى (1318-1412 ق .)

36.آيه الله شيخ نصرالله جعفرى اشكورى (1301-1364 ق .(131)

37.آيه الله سيد محمد اشكورى (1320-1394 ق .)

38.آيه الله سيد حسين اصفهانى حائرى (1322-1387ق )

39.آيه الله شيخ عبدالجواد يزدى (1312-1375 ق )

40.آيه الله شيخ محمد جواد فومنى (1330-1384 ق )

41.آيه الله سيد محمد صدر حائرى (1320-1390 ق )(132)

42.آيه الله حاج شيخ حسين انوارى همدانى ،

43.آيه الله توسلى شيراز(133)

44.آيـه الله سـيـد بـاقر طباطبايى قمى (1335-1398 ق ): فرزند آيه الله حاج حسين قمى (134)

45.سيد سجاد علوى گركان (1322-1407 ق .)

46.آيه الله شيخ على اعتماد رشتى گيلانى (1313-1387 ق .(135)

47.حجه الاسلام آقاى نجفى شهرستانى (1329-1395 ق (136)

48.آيه الله حاج شيخ عباس قوچانى (1332-1410 ق )

49.آيه الله شيخ محمد حسين دهاقانى اصفهانى (1328-1403 ق .)

50.آيـه الله شـيخ ذبيح الله قوچانى (متوفى 1416 ق .): از اساتيد استاد بزرگوار، علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى .

51.آيه الله شيخ امان الله كريمى بابلى (1315-1397 ق .)

52.آيه الله شيخ محمد تقى آملى (1304-1391 ق )

53.آيه الله شيخ محمد حسن قوچانى لواسانى (متولد 1308 ق .)

54.آيه الله شيخ عمادالدين رشتى از نوادگان ميرزا حبيب الله رشتى .

55.آيه الله شيخ محمد على عراقى داماد مرحوم اصفهانى

56.آيه الله سيد اسدالله نبوى دزفولى (1313-1403ق .(137)

57.آيه الله شيخ عبدالله راضى نجفى . ايشان داراى اجازه نامه اجتهاد و روايت از استادش شـيـخ مـحـمـد حـسـيـن اصـفـهـانـى غـروى هـم هـسـتـنـد كـه بـه تاريخ نهم جمادى الثانى ، سال 1358 ق ، نوشته شده است (138)

58.آيه الله شيخ محمد طاهر شبيرى خاقانى (1328-1406 ق .)

59.آيه الله سيد ابراهيم شبر (1308-1378 ق .(139)

60.آيه الله حاج سيد على خلخالى (1322-1393 ق )

61.آيه الله حاج سيد زين العابدين خلخالى ، معروف به سيد آقا(1324-1396 ق .(140)

62.اسـتـاد مرتضى مدرسى چهاردهى (1330-1407 ق .) از نويسندگان پر كار معاصر بو .(141)

63.آيـه الله مـيـرزايـوسـف ايـروانـى (1329-1411 ق .) فـرزنـد آيـه الله مـيـرزا على ايروانى . وى يكى از شش بزرگوارى است كه در درس عرفان و حكمت علامه غروى كه در خانه خودش و به طور خصوصى برگزار مى شد، شركت مى كردند(142)

64.آيه الله نورانى تبريزى ،

65.آيه الله ميرزاعلى اكبر مرند(143) (1314-1414 ق .)

66.آيـه الله حـاج سـيـد مـهـدى كـوهـكـمـرى تـبـريـزى ، مـعـروف بـه كـمـارى (1323-1402 ق .)

67.آيه الله حاج شيخ محمد باقر كمره اى (1320-1416) ق :(144)

68.آيه الله حاج شيخ نصرالله شبسترى (متولد 1330 ق (145)

69.آيه الله حاج سيد على مولانا تبريزى (1320-1392 ق (146)

70.آيه الله حاج سيد على اصغر صادقى خويى (متولد 1312ق .(147)

71.آيه الله سيد محمد حسين نجفى عاملى (متولد 1323 ق .(148)

72.آيه الله آقا ميرزا غلامحسين تبريز .(149)

73.آيه الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهى رشتى (1291-1373 ق .(150)

74.آيه الله حاج سيد جمال هاشمى گلپايگانى (متولد1332 ق .(151)

75.آيه الله حاج سيد حسن امام سدهى همايونشهرى (متولد 1320 ق .) (152)

76.آيه الله شيخ محمد آقا تهرانى (1332-1385 ق (153)

و دهـهـا دانـشـمـنـد ديـگر و انديشمند نامى از حوزه درس علامه غروى سود برده اند كه نام بردن از همه آنها از حوصله اين دفتر خارج است .

شاگردان بر گزيده

چنان كه پيش از اين هم اشارتى رفت ، آيه الله غروى اصفهانى ، حوزه درس عرفانى هم داشـتـه اند كه خيلى خصوص و در خانه خودشان برگزار مى شد، بزرگانى كه در اين حلقه حال و اشراق ، گرد هم مى آمدند، عبارت بودند از:

1.علامه سيد محمد حسين طباطبايى ،

2.آيه الله سيد محمد هادى ميلانى ،

3.آيه الله سيد ابوالقاسم خويى ،

4.آيه الله ميرزا يوسف ايروانى ،

5.آيه الله امام زنجانى ،

6.آيه الله اعتماد رشتى - رحمه الله عليهم اجمعى (154)