ملا حبيب الله شريف كاشانى متوفاى 1301 ش .
فقيه فرزانه
عبدالله موحدى
ولادت
حبيب الله شريف كاشانى در سال 1262 ق . ديده به جهان گشود.(1461)
پدرش آيه الله ملا على مدد ساوجى در ساوه متولد شد و بخش عظمى از
تحصيلات خود را در قزوين و سپس كاشان گذراند. در ايام جوانى به درجه
اجتهاد رسيد و سپس در سال 1266 ق . از كاشان به ساوه مراجعت كرد و تا
پايان عمر روشنى بخش مردمان آن ديار گرديد.
مادر ملا حبيب الله ، دختر ميرزا حبيب الله (معروف به ميرزا باباى
حسينى نطنزى ) بود.
تحصيل
حبيب الله پس از رحلت پدرش (1270 ق .) در زادگاهش كاشان تحت
سرپرستى آيه الله سيد حسين كاشانى (متوفاى 1296 ق .) به تحصيل علوم
حوزوى همت گماشت .
آن نوجوان يتيم ، در پرتو تلاش و استعداد خدادادى اش و دقت و مراقبت
استادش ، در مدت ده سال مدارج عالى تحصيل را پشت سر نهاد و در شانزده
سالگى گواهى نقل روايت و سپس در هيجده سالگى از استادش ، گواهى اجتهاد
دريافت كرد.
آيه الله سيد حسين كاشانى كه از شاگردان پدر بزرگوار ملا حبيب الله
بود، نقشى بسزا در تربيت علمى و نيز امور زندگى ملا حبيب الله داشت وى
در گواهى اجتهادى كه براى ملا حبيب الله نوشته چنين آورده است :
((... فرزند روحانى من ، عالم ربانى و
عامل صمدانى ، استاد زبر دست ، دانشمند و فقيه كامل ، رستگار و رهرو
راه سعادت مويد به تاييد خداوند بى نياز، حبيب الله فرزند مرحوم مغفور
علامه زمان على مدد كه پروردگارش رحمت كناد، در بسيارى از اوقات بحث و
تحقيق در علوم با من بوده و بسيارى از مباحث اصول و فقه را نزد من
خوانده و بسيارى از مطالب علم كلام و علوم وابسته را از من فرا گرفته و
حمد خدا را كه عالم فاضل و فقيه كامل و جامع كليه شرايط فتوا گرديده و
به درجه اجتهاد نايل شده و مراتب علم و عمل ، عدالت و سداد را حايز
گرديده است ...))
(1462)
ملا حبيب الله درباره استادش آورده است :
((... تمامى اين زحماتى كه او (سيد حسين
كاشانى ) برايم متحمل شد به اين سبب بود كه مى خواست حق شاگردى پدرم را
ادا كرده باشد...))(1463)
ملا حبيب الله در دوران حيات پر بار خويش ، براى خوشه چينى از محضر
بزرگان و كسب علم و ادب از هيچ كوششى دريغ نكرد. او با مسافرت به
اصفهان از محضر آيه الله ميرزا محمد مهدى كلباسى
(1464) استفاده فراوان برد.
وى در سالهاى اوليه تحصيل به تهران مسافرت و در خدمت استادان زير كسب
دانش كرد:
1. آيه الله حاج سيد حسين كاشانى (متوفاى 1296 ق .):
مهمترين و بزرگترين استاد ملا حبيب الله بود كه از زمان طفوليت در
كاشان سرپرستى وى را به عهده داشت و پس از مهاجرت به تهران نيز، همچنان
به تربيت علمى و دينى او پرداخت .(1465)
2. آيه الله مير محمد على كاشانى (متوفاى 1294 ق .): او علاوه بر
استادى ، پدر همسر ملا حبيب الله بود.(1466)
3. شيخ محمد اصفهانى
(1467)
4. حاج ملا هادى مدرس تهرانى (متوفاى 1295 ق .)
5. ملا عبدالهادى تهرانى
(1468)
6. ميرزا محمد اندر مانى
(1469)
7. حاج ميرزا ابوالقاسم تهرانى ((كلانتر))
(1236 - 1290 ق .)(1470)
در جستجوى خورشيد
اين مجتهد شريف و ستاره پر فروغ كاشان ، دو سال پس از دريافت
اجازه اجتهاد، در سال 1281 ق . براى آستان بوسى امامات معصوم عليهم
السلام و نيز استفاده از محضر دانشمند پرآوازه شيعه - شيخ مرتضى انصارى
- به سوى عراق حركت كرد. او پس از رسيدن به كربلا، خبر جانگداز رحلت
شيخ انصارى را شنيد و در ماتم فرو رفت .
ستاره شريف كاشان با اقامت در كربلا، به محضر فقيه معروف آن ديار آيه
الله مولى محمد حسين معروف به فاضل اردكانى شتافته ، از خرمن فضايل او
بهره مى جويد.(1471)
پس از چندى به نجف اشرف رفته ، سر بر آستان كوى دوست اميرمومنان ساييد
و از آنجا به ايران بازگشت . ملا حبيب الله پس از رسيدن به كاشان ،
مجذوب آوازه علمى يكى از دانشوران گلپايگان گرديد و به سوى او شتافت وى
در اين باره مى گويد:
((پس از مدتى درنگ تصميم گرفتم به خدمت
سرور بزرگوار، فاضل صمدانى ، مرحوم ملا زين العابدين گلپايگانى برسم .
چون به حضور وى رسيدم او را (در اثر بيمارى ) بسيار گوشه گير يافتم به
حدى كه از خانه بيرون نمى آمد و درس و بحث و قيل و قال مدرسه را رها
كرده و دچار ناراحتى و ضعف چشم گرديده بود. به همين علت نتوانستم از
محضر وى استفاده درسى ببرم . ليكن فوايد گرانقدرى از تشرف به حضورش
نصيب من شد. او مرا سفارش كرد كه با دنياطلبان ترك مراوده كنم . دل را
به ياد خدا مشغول دارم و خود را از عوامل مشغول كننده اين جهان دور
سازم و من تمامى وصاياى او را پذيرفتم و آويزه گوش خود ساختم و تا
امروز بر آن هستم ...))
(1472)
آيه الله شريف كاشانى پس از استقرار در كاشان ، به رغم مشكلات موجود در
آن عصر و نبود امكانات اوليه مورد نياز، به تاليف ، تدوين و تكميل
تحقيقات خود پرداخت .
او همزمان با فعاليتهاى نگارشى ، از تدريس دانش پژوهان حوزه و ارشاد و
هدايت دين باوران كاشانى غافل نبوده ، در مسند عظيم مرجعيت ، به انجام
وظايف شرعى خويش اشتغال داشت .
مسجد قديمى ((ميرزا مقيم
)) كه امروزه به نام ((مسجد
ملا حبيب الله شريف )) معروف است ياد آور
تلاشهاى خالصانه او و ناله هاى شبانه آن عارف وارسته است .
وارسته شايسته
حبيب شريف حق ، در دوران زندگى نكويش از خود فارغ شد و نعمتها و
زرق و برقهاى فريبنده دنيا را به كنار نهاد و در فضايى از زهد و
وارستگى ، به شيوه شيواى بزرگان اقتدا كرد و با وجود فراهم شدن امكانات
مالى ، در قله رفيع پارسايى قدم نهاد.
وصيت نامه آن فقيه گرانمايه بهترين سند گوياى اين مطلب است . اينك
قسمتهايى از آن وصيت نامه را مرور مى كنيم :
((... اما آنچه ندارم پس لا يعد و لا
يحصى (بى حد و اندازه ) است ... چه در دنيا مالى فراهم نكرده ام با
آنكه مال بسيار به دستم آمد.
گفتند جهان دارى اسباب جهان دارد
|
گفتم نبود ما را چيزى چه زيات دارد
|
اما آنچه دارم از اين قرار است : قرض - موافق آنچه در محلى ديگر ثبت
است - و لكن اميدوارم از خداوند كه قبل از وفات من قروض من ادا شود
زيرا مكرر مقروض شده ام و من حيث لا يحتسب خداوند ادا فرموده است . كتب
وقفى كه توليت آنها با اعلم علماى اين بلد است ، بدهند به هر كس اعلم
باشد. كتب وقفى كه متولى آن معلوم نيست ، بدهند به مجتهد ثابت
الاجتهاد... اما كتب مملو كه اين احقر كما فرض الله بين ورثه قسمت شود
و ثلث قيمت آنها صرف مقبره من شود... چون در كاشان وفات نمايم در
((دشت افروز))
در زمين وقفى حاجى عبدالعزيزى كه در تصرف من است و وقف است بر قبرستان
...))
و كتب مولفه خودم كه به خط خودم هست و نسخه اصل است وقف نمايند و به هر
كس كه بخواهد استنساخ كند بدهند و تواليت آن با آقا حسين (فرزند ارشد
ملا حبيب الله ) است ، نسلا بعد نسل تا از ميان نرود.
حاصل آنكه بعد از وفات من تركه اى نخواهد بود كه ورثه قسمت كنند مگر
كتابهاى مملو كه مرقوم شده است و محل حاجت من بوده است و در دنيا تعلقى
به هيچ نداشته ام مگر به آنها. در اين تاريخ نه آبى دارم و نه ملكى و
نه مزرعه و نه دكانى و نه طلايى و نه نقره و اسباب خانه ، زيرا كه :
جهان و هر چه در آن است هيچ در هيچ
است
|
هزار مرتبه اين نكته كرده ام تحقيق
(1473)
|
تا عرصه سياست
آيه الله شريف كاشانى به مسائل علمى توجه و عنايت افزون داشت و
از جنجال آفرينى پرهيز داشت اما با اتكاء به اصول اساسى اسلام ، از
حضور در صحنه هاى سرنوشت ساز سياسى غافل نبود و به مقتضاى زمان و به
اندازه توان در امور سياسى دخالت مى كرد.
نهضت مشروطه و قيام عمومى مسلمانان ايران زمين به رهبرى روحانيون ظلم
ستيز و دلسوز، مهمترين مساله سياسى دوران حيات ملا حبيب الله شريف بود.
ملا عبدالرسول مدنى كاشانى - شاگرد و داماد آيه الله شريف - به دستور
آيه الله شريف كاشانى ، كتابى را درباره مشروطيت به نام
((رساله انصافيه )) به
نگارش در آورد. پس از اتمام ، (محرم 1328 ق .) ملا حبيب الله شريف بر
آن كتاب مقدمه اى كوتاه نگاشت كه قسمتى از آن چنين است :
((... چون (رساله انصافيه ) ملاحظه شد
مطابق مقصود اين احقر و موافق قانون شرع انور بود.))(1474)
از ديگر اسنادى كه بيانگر بعد سياسى آيه الله شريف است نگارش كتاب
((انتخاب المسائل ))
است . اين كتاب در برگيرنده پرسشهاى مردم درباره مسائل مختلف مشروطيت و
جوابهاى حكيمانه ملا حبيب الله است .
البته پس از انحراف مشروطه از مسير اصلى و شرعى خويش ، آيه الله شريف
نيز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت .
او در اين باره اشعارى نيز سروده است .(1475)
حضور ملا حبيب الله شريف در جمع علماى كاشان و در پيشاپيش
آزاديخواهان آن ديار، نسبت به انتخاب انجمن ايالتى و ولايتى كاشان سندى
ديگر از اين شخصيت است .(1476)
اسرار عارفانه
حبيب شريف كاشان عمرى را در تحصيل و تدريس و تحقيق موضوعات
اساسى اسلام و علوم حوزوى گذراند. با اينهمه با شعر و شاعرى الفتى
مخصوص داشت و ذوق لطف و طبع ظريفش وى را بر آن داشت تا اشعارى در
موضوعهاى متفاوت بسرايد. در اين مجال تنها ابياتى جند تراوشهاى ذوقى او
را مرور مى كنيم :
بشنو از من بشنو از من اى نگار
|
نغمه اى آغاز كن از زير و بم
(1477)
|
نقل فرموده است از روى سند
|
چونكه بر پا مى شود امر حساب
|
از جز او از ثواب و از عقاب
|
پس بيامرزد هزار و صد هزار(1478)
|
تو دانى چيست دنيا؟ اين شب و روز
|
چه بختت واژگون باشد چه فيروز
|
همه چون باد صرصر در عبورند
|
اگر شاه و رعيت ، مرد گورند(1479)
|
هر آن كس را كه سوزى نيست در سر
|
نشايد دلبرى را جز دلى پاك
|
اگر چه صورتى چون ماه باشد(1480)
|
مرا اين زندگانى قيد و بند است
|
و گر نه همت من بس بلند است
|
به نزد اهل دانش ريشخند است
(1481)
|
گفته ها و نكته ها
در اين قسمت از زندگى حبيب شريف حق گفته ها گوييم و نكته ها
برداريم .
1. ... شبى قبل از اذان صبح وارد مسجد شدم ديدم آقا مشغول مناجات است و
با خدا راز نياز مى كند خوب دقت كردم ، شنيدم كه مى گفت : خدايا عاقبت
با حبيب چه خواهى كرد.(1482)
2. شريف كاشانى نصيبى شايسته از فرزند داشته است . وى نام يازده فرزند
زنده خويش را در وصيت نامه اش نوشته بود. بديهى است كه سامان دادن به
اوضاع زندگى چنين خانواده عائله مندى ، آنهم براى فقيهى پژوهشگر،
مستلزم تلاش و فعاليت ويژه اى است . با اين حال ، وى از مصرف وجوهات
شرعى در امور خويش پرهيز داشته و داراى مناعت طبق بوده است .(1483)
آيه الله شريف در مقدمه كتاب ((جمل
النواهى )) آورده است :
((ترجمه اين كتاب را با كمى سرمايه علمى
و تنگدستى خود موقعى مى نويسم كه حوادث روزگار مرا به درد جدايى مبتلا
كرده و به مصيبت مرگ دو فرزندم كه در دو شب پى در پى از دنيا رفتند
دچار نمودهاست و همچنين مشكلات ديگر به من هجوم آورده ولى خداى دوست و
دوست دارنده را در هر حال حمد و سپاس و...
3. دوران زندگى آيه الله شريف ، همزمان با جنايات و آتش افروزى هاى
ظالمانه نايبيان در كاشان بود. حبيب الله شريف در آن دوران خفقان ،
چندين بار ماشاء الله خان سردار جنگ را به منزل احضار كرده او را نصيحت
و پند و اندرز داد تا بدين وسيله اندكى از ظلم و ستم آنان بكاهد.(1484)
4. فقيه شريف كاشان معلم علم و حلم و الگوى بردبارى بود. او در
برخوردهاى خويش و پاسخگويى به افراد و عقايد انحرافى ، هيچ گاه از قله
ادب پايين نمى آمد. ملا حبيب الله شريف در موضوع عقايد فرقه شيخيه و رد
ادعاهاى آنان كتابى به نام ((النجم
الثاقب )) نوشت . گرچه او در به كارگيرى
عبارات كوبنده و كلمات تند هيچ كوتاه نيامده امام پا را از حريم ادب
بيرون ننهاده است .
(1485)
5. ملا حبيب الله راد مرد عرصه آزادانديشى بود. وى همان اندازه كه در
برابر نيك انديشان تسليم بود در مقابل هر گونه كج روى به مقابله و دفاع
حكيمانه ايستاده ، آزادانه اظهار نظر مى كرد. او درباره كتاب
((مفاتيح ))
فيض كاشانى ، مطالبى نقل كرده است و سپس مى فرمايد: ... خوش گمانى نسبت
به بزرگان باعث مى شود كه انسان در سخنان آنان كمتر تامل كند ولى بايد
دانست كه فساد تامل نكردن به قدرى زياد است كه از قلمرو بيان خارج است
.(1486)
پروانه هاى شمع شريف
درخشندگى و گرما بخشى علمى آيه الله شريف موجب گرديد تا شمارى
از دانش پژوهان و انديشوران در محضر آن منبع شريف شريعت حاضر شده ، از
شمع وجودش بهره گيرند.
ذكر نام و نشانى چند از شاگردان زبده وى ، ما را بر مطلب فوق رهنمون مى
سازد:
1. سيد محمد علوى بروجردى كاشانى (متوفاى 1362 ق .)(1487)
2. مير سيد على يثربى كاشانى (1311 - 1379 ق .)(1488)
3. سيد محمد حسين رضوى (1291 - 1358 ق .)(1489)
4. ميرزا احمد عاملى آرانى (1280 - 1369 ق .)(1490)
5. ملا عبدالرسول مدنى كاشانى (1280 - 1366 ق .) (شاگرد برجسته ميرزا و
داماد بزرگ وى )(1491)
6. مير سيد خليل الله فقيه (متوفاى 1390 ق .)
7. ميرزا حسين محلاتى (1274 - 1323 ق .)
8. محمد غروى كاشانى (1313 - 1398 ق .)(1492)
9. سيد فخر الدين امامت (1292 - 1392 ق .)
10. شيخ محمد سليمانى (1287 - 1378 ق .)
11. آقا رضا مدنى كاشانى (1321 - 1412 ق .)
آثار سبز
از ويژگيهاى برجسته آيه الله شريف ، تنوع تاليفات و فزونى
آنهاست وى سيصد جلد كتاب و رساله نوشته اما تنها حدود دويست جلد آنها
شناخته شده است .
بر اساس نگاشته كتاب لباب الالقاب آيه الله شريف 21 سال قبل از رحلتش
تعداد 135 كتاب خويش را نام برده است .(1493)
شگفت اينكه تعداد زيادى از اين آثار قبل از رسيدن به سن بلوغ نوشته شده
است .(1494)
اينك نگاهى كوتاه به گنجينه گران سنگ حبيب شريف پروردگار مى كنيم .
1. منتقد المنافع فى شرح المختصر النافع اين كتاب مهمترين اثر علمى
اوست و شمارى از فقيهان نامى معاصر، آن را دائره المعارف فقه شيعه و
اثرى پر بار و اعجاب آور به حساب آورده اند.(1495)
آيه الله شريف مطالبى را در مقدمع كتاب ((متقد
المنافع )) آورده است كه به گزيده اى از
آن اشاره مى شود. در اين كتاب سعى شده است روايات فقهى بيشتر ذكر گردد
چه آنكه آنها مبناى عمده استنباط احكام هستند؛ بر خلاف برخى از كتابهاى
ديگر فقهى كه به موجب تكيه بر مباحث و قواعد اصولى ، مولفان آنها نيازى
به ذكر روايات نديده اند:
روايات ذكر شده به طور عمده با سند و اشاره رمزى به قوت و ضعف آنها
ارائه شده است .
در هر مساله عبارات فقهاى پيشين تا آنجا كه در دسترس بوده آورده شده
است و سعى بر اين بوده كه تنها اكتفا به نقل گفتار ديگران نشود.(1496)
اخلاق
نصيحت نامه ((شعر))
شكايت نامه ((شعر))
القواعد البانيه
صراط الرشاد
البارقات الملكوتيه
حكم المواعظ
گوهر مقصود
مصابيح الصائمين
مقدمه التعليم و التعلم
اصول
النخبه الرفيعه
تعليقات على مقدمه الفصول
رساله فى الاستصحاب
رساله فى حجه الظن
شرح مفتاح الاصول
شرح منظومه اصول الفقه
مراحل الاصحاب
تراجم
لباب الالقاب
ادبيات
منتخب المقالات من كتاب المقامات
بدر البلاغه ((فى الخطب
))
شرح قصيده حميرى
شرح لاميه العجم
منتخب دره الفواص
تفسير
دره الدرر ((تفسير سوره كوثر))
الانوار السانحه ((تفسير سوره فاتحه
))
بوارق القهر ((تفسير سوره فاتحه
))
تفسير سوره توحيد
تفسير سوره جمعه ((عربى
))
تفسير سوره جمعه ((فارسى
))
تفسير سوره فتح
تفسير سوره اعلى
تفسير سوره ملك
تاريخ
تذكره الشهداء
كلام
تعليقات بر اعتقادات صدوق
شمس المشارق ((شرح باب حادى عشر))
رجوم الشياطين
رساله در رجعت
الجوهر الثمين ((شعر))
فقه
شرح بر قصاص و ديات مفاتحى فيض
منظومه فى الفقه
رساله در افعال حج
منتقد المنافع ج 1
منتقد المنافع ج 2
منتقد المنافع ج 3
منتقد المنافع ج 4
منتقد المنافع ج 5
منتقد المنافع ج 6
منتقد المنافع ج 7
منتقد المنافع ج 8
منتقد المنافع ج 13
مغانم المجتهدين
القوال الفصل
قصاص و ديات
مجمع الحواشى
مسائل الاحكام
مسائل الافعال
مستقصى مدارك القواعد
مكاسب
منتخب القواعد
ذريعه الاستغنا در مسئله غنا
رساله در افعال صلوه
رساله فى تحقيق حكم العصير
رساله در رضاع
رساله در شكيات
رساله فى الشكيات
رساله فى عدم جواز الصلح عن حق الرجوع مطلقا
رساله در مسائل اجتهاد و تقليد
رساله فى المعاطاه
رساله فى المعاملات الفضوليه
رساله فى الارث
انتخاب المسائل
ايضاح الرياض
تسهيل المسالك
تعليقه على تمهيد القواعد
حاشيه بر رساله زينه العباد
حاشيه بر رساله مجمع المسائل
حاشيه بر رساله عمليه شيخ جعفر شوشترى
حاشيه بر رساله آقا باقر بهبهانى
عرفان
اسرار العارفين
ساقى نامه ((شعر))
الكلمات الجذبيه
تشويقات السالكين
الدره اللاهوت
رياض العرفان ((شعر))
ترجيح پند
تنبيهات الغافلين ((شعر))
ادبيات و عرفان
الدرالمكنون ((شرح ديوان مجنون
))
نحو
الوجيزه فى الكلمات النحويه
منظومه فى النحو
مصابيح الظلام
مصابيح الدجى ((شرح سيوطى
))
حديقه الجمل
حقائق النحو
دره الجمان ((منظومه
))
التذكره فى النحو
حاشيه بر شرح قطر در نحو
شرح دعا
تبصره السائر
مفتاح السعادت
معارج (مصاعد) الصلاح
جذبه الحقيقه
شرح دعاى سحر
شرح دعاء عدليه
جنه الحوادث ((شرح زيارت وارث
))
شعل الفواد
عقائد الايمان
الملهمه القدوسيه
السر المستسر ((طلسمات
))
شرح دعاء جوشن صغير
شرح دعاء صنمى قريش
شرح زيارت عاشورا
شرح صحيفه سجاديه
اكمال الحجه فى المناجات
ملل و نحل
توضيح السبل
علوم غربيه
القواعد الجفريه
رساله فى علم الجفر
اصطلاحات اصحاب الجفر
تجويد
العشره الكامله
شعر
ساقى نامه ((مدح اميرالمومنين
))
القصائد
گلزار اسرار
فضائل اهل بيت عليهم
السلام
ذريعه المعاد
وسيله المعاد
مجالس ابرار
شرح الاربعين
متفرقه
كشف السحاب ((شرح خطبه شقشقيه
))
النخبه المجموعه
قواميس الدرر ج 1
قواميس الدرر ج 2
لباب الفكر (منطق )
هدايه الضبط (در علم خط)
نخبه البيان (علم بيان )
منظومه فى الصرف (صرف )
جمل النواهى (شرح حديث )
توضيح البيان فى تسهيل الاوزان (مسائل رياضى )
رساله در آداب روز جمعه (فقه و اخلاق )
فضائل و آداب اعياد شرعيه (فقه و اخلاق )
شرح القصيده المخمسيه
شرح قصيده الخمسه
شرح قصيده الفرزدق
شرح مناجات خمسه عشر
فضيحه اللئام
الفهرست
فهرست الامثال
قبس المقتبس (شرح حديث )
لب النظر (منطق )
المقالات المخزونه
منتخب الامثال (امثال )
منتخب قواميس الدرر
اسرار الانبياء (حديث )
اسرار حسينيه
اصطلاحات الصوفيه
خواص الاسماء (شرح اسماء)
ديوان اشعار
رباعيات
رساله فى معنى الصلوات على محمد
رساله فى علم المناظره (مناظره )
رياض الحكايات (داستان )
دنياى جاويدان
آيه الله شريف كاشانى پس از حدود هشتاد سال عمر با بركت و بيش
از هفتاد سال تحقيق ، تاليف ، تدريس و ارشاد، در جمادى الثانى 1340 در
شهر كاشان به سوى دنياى جاويدان پر كشيد.
پيكر مطهرش در مزار ((دشت افروز))
كاشان به خاك سپرده شد و مقبره اش زيارتگاه دلباختگان شرافت و حقيقت
گرديد.
آن عاشق حق داراى پنج پسر و هفت دختر بود. اسامى فرزندان برومندش
عبارت اند از:
1. حجه الاسلام آقا حسين شريف (متوفاى 1378 ق .)
2. حجه الاسلام آقا مهدى شريف (متوفاى 1375 ق .)
3. حجه الاسلام آقا احمد شريف (متوفاى 1400 ق .)
4. آقا على شريف معروف به آيه الله زاده (متوفاى 1363 ش .)
5. حجه الاسلام آقا محمد شريف كاشانى (وى هم اكنون در سن كهولت به سر
مى برد)
محمد مهدى خالصى متوفاى 1304 ق .
محمد اصغرى نژاد
گزاره اى از زندگى
يكى از شخصيتهاى به تمام معنا كامل و جامع آيه الله العظمى محمد مهدى
خالصى
(1497) است . وى داراى افكارى مصلحانه بود و فرد مبارز
و سياستمدارى
(1498) به شمار مى آمد.
اين شخصيت سترگ در نهم ذيحجه سال 1276 ق در كرخ - از توابع كاظمين -
چشم به جهان گشود.
(1499)
پدرش شيخ حسين و پدر بزرگش شيخ عزيز هر دو از علما بودند.(1500)
آيه الله خالصى در شهرهايى نظير نجف اشرف و كاظمين به تلمذ و فراگيرى
دروس حوزوى پرداخت و از عالمان بزرگ و فضلاى سر آمد روزگار شد.
(1501)
از جمله مهم ترين اساتيد آيه الله خالصى ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند
خراسانى و ميرزاى شيرازى را بايد بر شمرد.
(1502)
جدايى ناپذيرى سياست از
ديانت
آيه الله خالصى مرد ميدان سياست بود و مداخله در آن را جزئى از
دين به حساب مى آورد. و از اين رو لحظه اى از امور جارى كشورش يعنى
عراق غافل نبود. وى سالهاى زيادى از عمر شريفش را در امر مبارزه با
استعمارگران خصوصا بزرگترين قدرت استعمارى آن عصر يعنى انگلستان سپرى
كرد. اما اين باعث نشد كه وى دست از پژوهشهاى علمى خويش بردارد و
جهان اسلام را از دانشهاى خود محروم بگذارد.
آثار علمى
تاليفات آيه الله خالصى عبارتنداند از:
- بيان تصحيف المنحه الالهيه عن النفثه الشيطانيه
(1503)
- حاشيه الالفيه
(1504)
- حاشيه بر ((الرساله فى تداخل الاغسال
)) (اثر محقق اول )(1505)
- الشريعه السمحا فى احكام سيد الانبياء. اين كتاب رساله عمليه آيه
الله خالصى بود.
(1506)
- تلخيص الرسائل
(1507)
- حاشيه كفايه الاصول
(1508)
- الدرارى اللامعات فى شرح التطرات و الشذرات
(1509)
- الحسام البتار فى جهاد الكفار
اين اثر عنوان سلسله مقالاتى است كه آيه الله خالصى در زمينه وجوب
پيكار با اشغالگران انگليسى در خلال جنگ جهانى اول به رشته تحرير در
آورد و در روزنامه ((صداى اسلام
)) به چاپ رسيد.
(1510)
- الوجيزه فى المواريث
(1511)
- عناوين الاصول
- مختصر الرسائل العلميه و الاصول الدينيه
(1512)
- القواعد الفقهيه
- پاسخنامه اى به شيخ محمد حسن در زمينه مسائل تقليد
(1513)
- اشعارى بالغ بر هزار بيت در علوم عربى
(1514)
حيات سياسى آيه الله
خالصى
شيخ محمد مهدى خالصى در حوادث حاد و مهم سياسى چون نهضت مشروطه
و بر پايى نظام پارلمانى و قانون اساسى در ايران و استانبول فعاليت
چشمگير داشت .
(1515)
مهم ترين فعاليت آيه الله خالصى در ماجراى جنگ جهانى اول ،(1516)
در عراق و روى كار آمدن فيصل پس از اشغال آن سرزمين به دست انگليسيها
بود.
در پى تهاجم انگليس به عراق - كه در آن هنگام تحت سلطه امپراتورى
عثمانى بود - به سال 1914 م / 1293 ش . آيه الله خالصى همگام با ديگر
رهبران مذهبى شهرهاى بزرگ و مهم عراق ، مردم را به مبارزه عليه آنان
تشويق كرد و به وجوب بذل مال در راه جهاد حكم نمود و در انجام اين مهم
سلسله مقالاتى در روزنامه ((صداى اسلام
)) منتشر نمود.(1517)
نيز درصدد بر آمد با برپايى جلسه اى متشكل از علماى كاظمين به نظريه
مشتركى درباره فتواى جهاد عليه دشمنان دست يابد. ليكن چون در اين زمينه
ناكام ماند به همراه موافقانش به استراتژى پيشين خود كه مبارزه مسلحانه
عليه انگليس بود ادامه داد و حتى رهبرى يكى از جبهه هاى جنگ را بر عهده
گرفت .(1518)
مبارزات علما و روحانيات به همراه ديگر مردم عراق نه تنها از كاظمين ،
كه از همه شهرهاى نجف و بصره و بغداد و جز آن عليه متجاوزان به طور جدى
آغاز شد. آنان با رشادتهاى بى نظيرى كه از خود نشان دادند ضربات
سهمگينى بر پيكر خصم اهريمنى وارد كردند. در مجموع نيروهاى مردمى به
رهبرى علما به مدت هيجده ماه در ناحيه كوت العماره (يكى از نواحى عراق
) سر سختانه در برابر ارتش اشغالگر انگليس مقاومت كردند و اگر پيروزى
نهايى متفقين و شكست آلمانها نبود انگليسيها موفق به درهم شكستن
مقاومتهاى مردمى و نهضت روحانيان و اشغال عراق نمى شدند.(1519)
عراق پس از اشغال
به هر حال با پايان يافتن جنگ جهانى اول به سال 1918 م . عراق
زير چكمه هاى انگليس قرار گرفت و ((پرسى
كاكس )) كه از شخصيتهاى برجسته و با
تجربه آن كشور بود، به عنوان حاكم سياسى عراق منصوب گشت و كليه
اختيارات قانون گذارى و اجرايى از سوى دولت متبوعش بدو واگذار گرديد.(1520)
در سال 1297 ش . ((كاكس
)) به عنوان وزير مختار انگلستان به تهران فرا خوانده شد
و درصدد تحميل قرارداد 1919 وثوق الدوله بر ملت ايران بر آمد و به جاى
او ((آرنولد ويلسون ))
به عنوان وكيل ، كارهاى او را در عراق به عهده گرفت .
ويلسون با كوششهاى طاقت فرساى خويش توانست تشكيلات نسبتا منسجمى بر طبق
ميل انگلستان در عراق ايجاد كند؛ ليكن پختگى لازم را چون كاكس نداشت .
به همين دليل انگلستان در تابستان 1919 م . (1297 ش .) درصدد باز
گرداندن كاكس به عراق شد. ولى چون او هنوز دست اندر كار قرارداد وثوق
الدوله بود، بازگشتش به تعويق افتاد.(1521)
تشكيل حكومتى فرمايشى در
عراق
در 30 تشرين (اكتبر) آخر سال 1918 م . برابر با سال 1297 ش .
دولت انگلستان طى تلگرافى از ويلسون خواست از مردم عراق نسبت به سه
موضوع ذيل پرسش كند و نظر آنان را جويا شود:
1 - تمايل مردم نسبت به تشكيل دولتى عربى تحت راهنمايى انگليس
2 - عقيده آنان نسبت به اينكه رئيس دولت كذايى يكى از اعضاى خاندان
شريف باشد.
3 - در صورت مساعد بودن پاسخ پرسش دوم ، آن فرد مورد نظر را تعيين
كنند.
پيشنهادات فوق دستورى لازم الاجرا از سوى ويلسون تلقى گرديد. و از همين
رو او درصدد بر آمد به هر صورت كه شده ، آراء مردمى را در راستاى
خواسته انگلستان سوق دهد.
ويلسون براى نيل به هدف فوق از استانداران خود خواست با برپايى جلساتى
سرى با شخصيتهاى محلى هر ناحيه از آنان بخواهند با اتخاذ تدابيرى مناسب
آراء مردم را موافق طبع لندن نمايند.
زمينه انقلاب 1920
گر چه استانداران انگليسى و شخصيتهاى محلى درصدد تحميل خواسته
انگلستان بر مردم عراق بر آمدند، در شهرهاى مهم آن سامان چون نجف و
كربلا و كاظمين و بغداد با مخالفتهاى جدى از سوى شمار زيادى از مردم
مواجه گشتند. با اين حال نتيجه همه پرسى به نفع انگلستان تمام شد؛ ليكن
با خشونتهاى نابخردانه ويلسون و عمال ، بذر انقلاب 1920 در ميان مردم
افشانده شد.
هسته مركزى انقلاب
به هنگام اشغال عراق از سوى قواى انگليس آيه الله يزدى مرجع
شعيان بود. پس از وفات وى به سال 1298 ش . / 1919 م . آيه الله ميرزا
محمد تقى شيرازى در شهر سامرا بود كه بعدها به كربلا تغيير يافت .(1522)
آيه الله شيرازى در سال 1337 ق . شيخ مهدى خالصى را به منظور مشاوره در
امور دينى و سياسى به كربلا فراخواند و او تا اواخر ماه ماه حزيران
1338 در همانجا ماندگار شد و آنگاه به كاظمين مراجعت كرد.(1523)
آيه الله شيرازى براى مشاوره در امور حساس كشور از آيه الله سيد
ابوالقاسم كاشانى و سيد محمد على شهرستانى و ميرزا احمد خراسانى و
فرزندش به نام شيخ محمد رضا هم بهره مى گرفت . در حقيقت پنج تن نامبرده
دست راست و زبان گويا و يار و ياورش در مشكلات و بحرانها بودند.(1524)
اسباب و پيامدهاى انقلاب
ويلسون مى پنداشت با اعمال سياستهاى تند و خشونت آميز در ماجراى
همه پرسى ، خوش خدمتى بزرگى به اربابانش خواهد نمود. غافل از اينه
پيامدهاى رفتارى او در آن رويدادها چيزى جز نهضت مسلحانه و انقلاب 1920
در عراق به وجود نياورد. انقلابى كه پايه هاى آن از كاظمين و به دست
تواناى سيد ابوالقاسم كاشانى پى ريزى شد و دامنه اش سراسر عراق را فرا
گرفت .(1525)
شعله هاى انقلاب 1920 در موقعيتى زبانه كشيد كه استعمار انگليس
چنگالهاى خويش را در خاور ميانه فرو برده بود آنان در صدد به يغما بردن
ذخاير ملتهاى مظلومى چون عراق بودند. در اين انقلاب ملت عراق با جنگ
افزارهايى بسيار ابتدايى بدون اتكا به قدرتهاى خارجى در مقابل بزرگترين
امپراتورى عصر خويش قايم كرد.
گر چه مجاهدان عراقى در اين انقلاب به پيروزى كامل دست نيافتند ليكن با
مبارزات و مقاومتهاى دليرانه خود به رهبرى علما توانستند انگلستان را
از سياست جابرانه تحميل حاكميت خود كه بشدت از سوى ويلسون تعقيب مى شد،
منصرف كنند. اين تغيير سياست تحميل شده بر بريتانيا را مى توان به
سادگى از سخن كاكس پس از بازگشت مجدد وى به عراق استنباط كرد. او در
اين زمينه گفت : ((من آمده ام كه دولت
عربى مستقل در عراق تاسيس كنم و فقط انتظار من اين است كه جنگ تا حدى
فروكش كند.)) و نيز انگلستان را مجبور
نمود به ظاهر با درخواست استقلال موافقت نمايد و عراق را به مثابه
كشورى مستقل به رسميت بشناسد و با تشكيل حكومتى ملى و مردمى - گر چه به
ظاهر - موافقت نمايد.(1526)