استبداد صغير
شاه پنهانى در صدد كودتا بر مى آيد و به
بهانه هاى مختلف به اذيت و آزار سران مشروطه مى پردازد و سر انجام در
23 جمادى الاول 1327 ق . برابر 2/4/1287 ش . مجلس را به توپ مى بندد و
در تهران حكومت نظامى اعلام مى كند و بسيارى از رهبران انقلاب شهيد،
تبعيد يا زندانى مى شوند.
آخوند و دو يار وفادارش در حوادث استبداد صغير پيامهاى فراوانى براى
مردم و رهبران مشروطه فرستادند. در يكى از اين پيامها آمده است :
((همراهى با مخالفين اساس مشروطه ،
محاربه با امام زمان (عج ) است .)) ايشان
در ماجراى محاصره آذربايجان از طرف قواى نظامى شاه ، كه از 23 جمادى
الاول 1326 ق . تا 27 جمادى الثانى 1327 ادامه داشت ، پيامهاى زيادى
براى مردم آذربايجان فرستاد و آنها را در ستيز با استبداد تشويق كرد.
در اين ميان ستارخان (از رهبران مشروطه در آذربايجان ) اظهار داشت كه
((من حكم علماى نجف را اجرا مى كنم .))
آخوند در يكى از نامه هايش به شاه نوشت :
((... از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق
الطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالك شيعه از حسن كفايت آنان
به دست كفار افتاده . قفقاز، شيروانات ، بلاد تركمان و بحر خزر، هرات ،
افغانستان ، بلوچستان ، بحرين ، مسقط و غالب جزاير خليج فارس و عراق
عرب و تركستان ، تمام از ايران مجزا شد. دو ثلث تمام از ايران رفت و
اين يك ثلث باقى مانده را هم به انحاء مختلف ، زمامش را به دست اجانب
دادند. گاهى مبالغ هنگفت قرض كرده و در ممالك كفر خرج نمودند و مملكت
شيعه را به رهن كفار دادند.
گاهى به دادن امتيازات منحوسه ، ثروت شيعيان را به مشركين سپردند...
گاهى خزايت مدفونه ايران را به ثمن بخس (مبلغ ناچيز) به دشمنان دين
سپردند. يكصد كرور، بيشتر خزينه سلطنت كه از عهد صفويه و نادر شاه و
زنديه ذخيره بيت المال مسلمين بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه
اموال مسلمين را كه به يغما مى بردند، يك پولش را خرج اصلاح مملكت ، سد
باب احتياج رعيت ننمودند. به حدى شيرازه ملك و ملت را گسيختند كه اجانب
علنا مملكت را مورد تقسيم خود قرار داده .
اى منكر دين ! اى گمراه !، پدرت دستور (مشروطه ) را صادر كرد. اما از
روزى كه تو به سلطنت نشستى همه وعده هاى مشروطه را زير پا نهادى .
شنيدم شخصى از سوى تو به نجف فرستاده شده تا ما را با پول بخرد. و حال
اينكه نمى دانى ، قيمت سعادت مردم بيشتر از پول توست ... تو دشمن دين و
خائن به اين مملكت هستى . من بزودى به ايران مى آيم و اعلان جهاد مى
كنم .))
رهبران مشروطه از نجف در پيامى به مردم ايران مى نويسند:
((به عموم ملت ، حكم خدا را اعلام مى
داريم : اليوم ، همت در دفع اين سفاك جبار و دفاع از نفوس و اعراض و
اموال مسلمين از اهم واجبات و دادن ماليات به گماشتگان او از اعظم
محرمات است ...))
علماى نجف ، سران قبايل ايران را به پشتيبانى از مشروطه و همه مسلمانان
جهان را به پيكار بر ضد استبداد محمد على شاه فرا مى خوانند. آخوند،
شيخ عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى در پاسخ استفتاى مسلمانان
ازمير و طرابوزان (از شهرهاى تركيه ) آنها را به مبارزه با محمد على
شاه فرا مى خوانند.
طولى نكشيد كه آخوند خراسانى حكم جهاد را صادر كرد و قبيله هاى شيعى
عراق آمادگى خود را براى پيوستن به مشروطه طلبان و حركت به ايران اعلام
كردند و طلاب ، علما و بسيارى از ايرانيان مقيم عراق نيز در بغداد گرد
آمدند تا به سوى ايران حركت كنند.
در اين زمان بود كه طرابلس (ليبى ) به اشغال ايتاليا در آمد. آخوند،
مازندرانى و آيه الله شريعت اصفهانى در پيامى به مسلمانان جهان ، حكم
جهاد براى آزاد سازى طرابلس را صادر مى كنند.
مشروطه طلبان گيلان و اصفهان پايتخت را در 28 جمادى الثانى 1327 ق .
برابر 23/4/1288 ش . آزاد ساختند. محمد على شاه به سفارت روس پناهنده
مى شود و از آنجا به روسيه فرار مى كند. سپاه مشروطه طلبان نجف كه آيه
الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى و چند تن ديگر از مراجع تقليد نيز در
بين آنها بودند، با شنيدن خبر آزادى تهران از حركت به ايران منصرف مى
شوند.
آخوند هنگامى كه شنيد سرداران فاتح ايران در صدد اذيت شيخ فضل الله
نورى بر آمده اند، تلگرامى به تهران فرستاد و مشروطه طلبان را از آزار
وى بر حذر داشت اما روشنفكران غربزده نامه آخوند را پنهان كردند و سپس
شيخ فضل الله نورى را اعدام نمودند. آخوند پس از شنيدن خبر شهادت وى
گريست . عمامه اش را به زمين انداخت و مجلس يادبود شهيد شيخ فضل الله
نورى را در منزل خود برگزار كرد.
فرصت طلبان دهها مجتهد مبارز را به بهانه مخالفت با مشروطه در تهران و
شهرستانها شهيد، تبعيد يا زندانى كردند. طرفداران مشروطه مشروعه ، پس
از شهادت شيخ فضل الله نورى رنجهاى فراوانى را متحمل شدند. غربزدگان ،
آيه الله ملا قربانعلى زنجانى ، مجتهد 92 ساله زنجان را دستگير كرده ،
به تهران آوردند و در صدد محاكمه اش بر آمدند.
اما آخوند با ارسال تلگرام شديد اللحنى ، مانع اين عمل شد.
هر روز خبرهاى ناگوار از تهران و شهرستانها به آخوند مى رسيد. ترور آيه
الله سيد عبدالله بهبهانى به دستور تقى زاده ، تبعيد آيه الله طباطبايى
و خلافهاى برخى از مشروطه طلبان او را رنج مى داد. ولى آخوند هنوز به
مشروطه اميد داشت .
آخوند پس از رحلت ميرزا حسين تهرانى در سال 1326 - كه در تمام دوران
مبارزه همدوش او مى رزميد - با توان بيشتر با كمك شيخ عبدالله
مازندرانى به هدايت مشروطه پرداخت .
آخوند و آيه الله مازندرانى در نامه اى به مجلس شوراى ملى از نمايندگان
مجلس مى خواهند كه به سبب ضديت تقى زاده با اسلام از ورودش به مجلس
جلوگيرى كنند.
مجلس شوراى ملى نيز حكم اخراج وى را از تهران صادر كرد.
در دهم صفر 1327 ق . از آخوند و مازندرانى درباره حقوق اقليتهاى مذهبى
سوال مى شود. آنها پاسخ مى دهند:
((ايذاء و تحقير زردشتيه و ساير اهل ذمه
... حرام و به تمام مسلمين واجب است كه وصاياى خاتم النبيين صلى الله
عليه و آله را در حسن سلوك و تاليف قلوب و حفظ نفوس و اعراض و اموال
ايشان كما ينبغى رعايت نمايند...))
آخوند و مازندرانى در سال 1327 ق . بر كتاب ((تنبيه
الامه و تنزيه المله )) نوشته آيه الله
محمد حسين نائينى تفريظى نوشته ، آن را تاييد كردند. اين كتاب از
نخستين كتابهايى است كه درباره حكومت اسلامى نوشته شده و سازگارى
مشروطه با اسلام در اين كتاب بخوبى بيان شده است .
آيه الله شيخ محمد اسماعيل محلاتى در بيستم محرم 1327 ق . در اعلاميه
اى مشروطه را بدين صورت معرفى مى كند:
((هدف از مشروطه ، محدود كردن اختيارات
شاه است . هدف اين است كه قانون كه توسط نمايندگان مجلس منتخب مردم وضع
مى شود، ملاك عمل حكومت باشد. مجلس شوراى ملى براى تعيين مصالح و مضار
مملكت توسط وكلاى ملت تاسيس شده است . پس منافاتى با اسلام ندارد. امر
به معروف و نهى از ممنكر در اسلام آمده است . كار مجلس هم يكى از
مصاديق آن است ...
مراد از مشروطه اين نيست كه هر كس هر كار حرامى را دلش بخواهد، بكند.
مراد از مشروطه آزادى مردم از قيد استبداد شاه است . ما مى خواهيم
احكام اسلام درباره همه مردم ، شاه و گدا به طور مساوى اجرا شود....))
آخوند و مازندرانى اين اعلاميه را تاييد كردند و اعلاميه با تاييد آنها
به ايران فرستاده شد.
مجلس شوراى ملى در ماههاى آخر سال 1328 ق . تصويب كرد كه ايران مستشار
مالى از آمريكا استخدام كند. در پى آن ((مورگان
شوستر)) به مدت سه سال به استخدام خزانه
دارى كل كشور در آمد. قواى نظامى روسيه بدنبال اين حركت مجلس ، مناطق
شمال كشور را اشغال كردند و دولت روسيه به دولت ايران هشدار داد كه اگر
شوستر را از ايران اخراج نكنيد، تهران را اشغال خواهند كرد. مجلس
پيشنهاد روسيه را نپذيرفت و دولت روسيه اولتيماتوم 48 ساعته به ايران
داد كه اگر شوستر از ايران اخراج نشود و دولت ايران متعهد نشود كه
مستشاران مالى خود را فقط از روسيه و انگليس استخدام كند، تهران را
اشغال خواهند كرد. رئيس مجلس خبر اولتيماتوم را در سيزدهم ذيحجه 1329 ق
. به آخوند رساند. سربازان روسى تا قزوين پيش رفتند و دولت انگليس با
تاييد اقدام روسيه ، به دولت ايران هشدار داد كه اگر تا سه ماه ديگر
راههاى جنوب را براى بازرگانى انگليس امن نكند، سربازان انگليسى
انتظامات جنوب كشور را بر عهده خواهند گرفت .
در پى اين وقايع آخوند خراسانى درسهايش را تعطيل كرد و ديگر درسهاى
حوزه علميه نجف نيز به پيروى از او تعطيل شد. جلسه هاى زيادى در منزل
آخوند تشكيل شد تا راهى براى دفاع از استقلال و تماميت ارضى ايران
بيابند. تحريم اجناس روسى ، جهاد با روسيه و اعزام طلاب ، علما و عشاير
نجف به ايران در نخستين جلسه علما تصويب گرديد.
آخوند خراسانى فرمان جهاد را صادر كرد. نامه اى به رئيس مجلس شوراى ملى
ايران نوشت و وى را از تصميم جلسات باخبر ساخت .
غروب خورشيد
بسيارى از علماى نجف ، كربلا و كاظمين خود را براى سفر به ايران
و دفاع از آن آماده ساختند. قرار بود كه آخوند و همراهانش در شب
چهارشنبه 21 ذيحجه 1329 ق . از نجف به مسجد ((سهله
)) بروند و پس از نيايش و دعا براى
پيروزى سپاه اسلام ، راهى ايران شوند.
عصر سه شنبه منزل آخوند شلوغ بود. ميرزا مهدى ، پسر آخوند مقدمات سفر
را آماده مى كرد. آخوند به اطرافيانش گفت : بهتر است نماز صبح را در
حرم بخوانيم و پس از زيارت حركت كنيم .
آخوند تا پاسى از شب بيدار بود. امانتها را به صاحبانش داد و برنامه
هاى فردا را منظم كرد و كارها را بين چند نفر از يارانش تقسيم كرد.
نيمه شب به نماز شب ايستاد آقا پيش از اذان صبح دل درد شديدى گريبانش
را گرفت . سرانجام پس از اقامه نماز صبح ، پيشواى مشروطه رخت از جهان
بر بست . برخى بر اين باورند كه وى به وسيله جاسوسان روسى و انگليسى
مسموم شده است .(1360)
سيد محمد كاظم يزدى متوفاى 1337 ق .
فقيه دور انديش
مرتضى بذرافشان
صفحان زرين دانش ، فضيلت و مبارزه به دست با كفايت مردان الهى رقم مى
خورد. آنان چون خورشيدى بر تارك پرافتخار تاريخ درخشيده ، پرتو نورشان
گرمابخش جانهاى خسته است تا تحركى دوباره يابد: به رغم شعار
استعمارگران مبنى بر جدايى دين از سياسيت ، عالمان متعهد و دين پرور با
حضور در ميادين سياست ، مردانه از حقوق مظلومان و ستمديدگان حمايت
كردند. آنان در جبهه نبرد با كافران گاه تا مرز شهادت پيش رفته ، قلم
خويش را به مركب خون سيراب كردند.
بزرگمرد دانش و جهاد آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى از يك سو در
جبهه مبارزه با جهل و از سويى در نبرد با كفار سر آمد عصر خويش بود. بر
فقاهتش ، كتاب عروه الوثقى و بر عرفانش ، مناجات نامه بستان راز و
گلستان نياز و بر سياستش ، موضع گيرى روشنگرانه وى در انقلاب مشروطيت و
همگام او با آيه الله شهيد شيخ فضل الله نورى و نيز شهادت فرزندش در
ميدان نبرد، بهترين گواه است .
تحصيل و تدريس
آن وجود سعادتمند در سال 1248 قمرى . در روستاى
((كسنويه ))(1361)
يزد پا به عرصه گيتى نهاد. از همان زمان بزرگى در چهره كوچكش نمايان
بود و با تولدش ، رشته هاى اميد را در قلب پدر و مادر خويش محكم ساخت .
پدرش به تبرك نام رسول خدا صلى الله عليه و آله و با ياد امام هشتم
شيعيان ، او را محمد كاظم نام نهاد.
سيد محمد كاظم دوران كودكى و نوجوانى را پشت سر گذاشت و با تشويقهاى
پدر و مهم تر از همه عنايت خاص خداوند ب علوم دينى رو آورد.(1362)
و حوزه علميه ((دومنار))
يزد يعنى بزرگترين حوزه آن شهر، پذيراى آن نوجوان مخلص از دودمان پاك
پيامبر صلى الله عليه و آله شد. سيد محمد كاظم مدتها در درس ادبيات
استاد ملا محمد ابراهيم اردكانى و زين العابدين عقدايى شركت كرد و از
آن دو بهره هاى فراوان برد.
جديت فراوانش در كسب علوم اهل بيت عليهم السلام او را مورد توجه اساتيد
مدرسه قرار داد. پس از اتمام ادبيات عرب ، در درس فقه و اصول آخوند ملا
هادى يزدى كه از علماى بزرگ آن زمان محسوب مى شد دوره سطح را به پايان
رسانيد.(1363)
ديرى نپاييد كه مقام علمى اش او را در زمره نزديكان خاص استاد جاى داد.
با توصيه استاد، در ضمن فراگيرى فقه و اصول ، به تدريس ادبيات پرداخت .
كيفيت تدريس و شيوه بيان او، سرانجام كار را بدانجا رساند كه بعد از
اندك زمانى سيد محمد كاظم يزدى به مثابه يكى از اساتيد حوزه علميه يزد
شناخته شد.(1364)
جوان يزدى پس از مشورت با دو استادش ، اردكانى و عقدايى ، به اميد
بهره مندى از وجود مقدس امام هشتم عليه السلام راهى مشهد مقدس شد تا با
استعانت از آن امام همام ، به مقامات علمى و معنوى نايل آيد.
وى در مدت زمان كوتاهى ، علم هيئت و رياضى را آموخت و طولى نكشيد كه در
زمره اساتيد اين علوم در آمد.(1365)
حوزه علميه اصفهان نيز دورانى به وجود استادى گرانقدر چون يزدى مفتخر
گرديد. وى با ورودش به اصفهان در مدرسه صدر سكونت گزيد.(1366)
سيد محمد كاظم ، ابتدا درس علامه شيخ محمد باقر نجفى فرزند شيخ محمد
تقى نجفى ، نويسنده كتاب ((هدايه
المسترشدين )) را بر درس ساير علما ترجيح
داد.(1367)
و از محضر اساتيدى چون آيه الله سيد محمد باقر موسوى خوانسارى و برادرش
آيه الله حاج ميرزا هاشم خوانسارى و آيه الله محمد جعفر آباده اى
استفاده هاى فراوانى برد.(1368)
سيد محمد كاظم در سال 1281 ق . با اجازه و معرفى استادش آيه الله شيخ
محمد باقر نجفى ، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت كرد و در
آنجا از محضر بزرگانى همچون آيه الله شيد محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ
) فتوا دار تحرمى تنباكو، آيه الله شيخ راضى و آيه الله شيخ مهدى جعفرى
و آيه الله شيخ مهدى آل كاشف الغطاء استفاده هاى علمى و توشه معنوى
فراوانى كسب نمود.(1369)
استاد يزدى تبار، هيچ گاه از تدريس غافل نبود. وى بعد از هجرت ميرزاى
شيرازى به سامرا به طور رسمى حوزه درس خود را در نجف تشكيل داد و به
تدريس دروس عالى فقه و اصول كه مرحله نهايى تحصيلات حوزوى است ، پرداخت
. ديرى نپاييد كه شاگردان زيادى در درس ايشان حاضر شدند، به طورى كه
عدد آنان را تا دويست نفر ذكر كرده اند.(1370)
مرجعيت
استاد آيه الله يزدى ، بر مباحث فقهى تسلط كامل داشت . از اين
رو مسائل مشكل و پيچيده فقهى را با بيانى روان و ساده و با استدلالى
قوى ، به طلاب عرضه مى كرد، به گونه اى كه شاگردان فراوانى جذب شيوه
درس وى شدند. آن گونه كه مورخان نوشته اند وى با تسلط كامل و مهارت
تحسين برانگيز و استدلال قوى به طرح نظرات خود مى پرداخت و ابواب مختلف
فقهى را يكى پس از ديگرى به بهترين وجه و آسانترين شيوه به پايان مى
رساند.
او بدون استدلال قوى و قانع كننده ، از مباحث علمى نمى گذشت و به
مثالهاى فراوان فقهى استشهاد مى كرد. وقتى شاگردان اشكالات و سوالات
خود را مطرح يا در مثالهاى ايشان خدشه مى كردند، با سعه صدر به سخن
آنان گوش مى داد و با وقار خاص به آنان مى گفت :
اين اشكال به ذهن من نيز آمده ! آنگاه به اشكال جواب مى داد.(1371)
آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى ، سيره علماى صالح گذشته را در
زمينه مرجعيت رعايت مى كرد و با اينكه از بزرگترين علماى آن زمان به
شمارآمد همواره از پذيرش اين امر خطير اجتناب ورزيده ، دورى مى جست .
مردم و علماى نجف كه به مقام علمى و معنوى وى بخصوص پس از رحلت
ميرزاى بزرگ در سال 1312 ق . پى برده بودند نسبت به پذيرش مرجعيت ، به
آن فقيه وارسته ، اصرار مى كردند.(1372)
ايشان سرانجام با احساس مسووليت در قبال سرنوشت اسلام و مسلمين ، به
اين بار گران تن سپرد و با قبول مرجعيت جهان اسلام در رديف علمايى
همچون آيه الله العظمى آخوند خراسانى (متوفاى 1329 ق .) و آيه الله
العظمى شيخ محمد طه نجف (متوفاى 1323 ق .) و ديگر مراجع آن زمان جاى
گرفت . وى بعد از رحلت آخوند خراسانى و آيه الله محمد طه نجف ، زعيم
بزرگ جهان تشيع گرديد و به مثابه بزرگترين قدرت مذهبى و يگانه پاسدار
حريم تشيع ، حفظ كيان مسلمين را بر عهده گرفت . آن روز كه دشمنان اسلام
، كمر به نابودى اسلام بسته بودند اين مرد بزرگ چونان مجاهدى نستوه و
سياستمدارى فرزانه به صحنه آمد.
مشروطيت
در سال 1324 ق . انقلاب مشروطه در ايران به پيروزى رسيد. نخستين
مجلس شوراى ملى ايران تاسيس شد اختيارات شاه و دربار كاسته شد. مجلس
شوراى ملى قوانينى براى حل مشكلهاى سياسى - اقتصادى - فرهنگى و آموزش
كشور تدوين نمود.
مراجع تقليد نجف از جمله آخوند خراسانى ، شيخ عبدالله مازندرانى و
ميرزا حسين تهرانى از ابتداى مشروطه به پشتيبانى آن بر آمدند. در ايران
نيز آيه الله سيد محمد طباطبايى و آيه الله سيد عبدالله بهبهانى رهبرى
نهضت مشروطه را بر عهده داشتند. اما گروهى از مراجع تقليد و مجتهدان پس
از مدتى كه عملكرد روشنفكران غربزده و برخى از نمايندگان جلس را در
مخالفت با مذهب مشاهده نمودند، خواستار مشروطه مشروعه شدند. آيه الله
شيخ فضل الله نورى رهبرى مجتهدان هوادار مشروطه مشروعه را در ايران -
كه تعدادشان به بيست مى رسيد - به عهده داشت . آيه الله العظمى سيد
محمد كاظم يزدى نيز جزو اين گروه بود. وى خواستار بر پايى حكومت اسلامى
و نظام مشروطه موافق با شرع اسلام بود. او از ابتدا سكوت كرد. زيرا سه
تن از مراجع تقليد نجف ، پشتيبان مشروعه بودند.
موافقت عده اى از عالمان سر شناس نظير آيات والا مقام خراسانى ،
بهبهانى ، طباطبايى ، عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى با
مشروطيت ، فقط نوعى همراهى و همكارى با به اصطلاح روشنفكران ، در
مبارزه با حكومت ظالمانه بود. و در واقع حضور علماى طراز اول ، پاى
مردم را به صحنه كشيد و انقلاب را در فراز و نشيبها يارى كرد. وگر نه
روشنفكران در هيچ دوره ، قدرتى همپاى قدرت علماى دين و مذهب نداشته اند
كه بتوانند ملت را با سياسيتها و اهداف خويش همراه سازند.
علماى موافق مشروطه هر چند قصد اصلاح داشتند و در صدد تغيير اوضاع به
نفع اسلام بودند اما آيه الله سيد محمد كاظم يزدى ، دستى پنهان را مى
ديد كه از آغاز، مشروطيت را از مشروعيت جدا مى كرد و براى دين و
ديندارن نقشى در سياست قائل نبود. آن فقيه دورانديش به جمعى از
شاگردانش گفته بود:
((عاقبت مشروطه را تاريك مى بينم . چون
آقايان به اسلام و روحانيت رحم نخواهند كرد. مى بينيم روزى را كه عمامه
از سر روحانيت برداشته ، آنان را از صحنه كنار خواهند زد.))(1373)
بعد از اعلان قانون اساسى در دولت عثمانى ، آيه الله سيد محمد كاظم
يزدى به مخالفت با آن برخاست و به سختگيرى و آزار و اذيت مسلمانان از
سوى آن دولت اعتراض نمود به طورى كه حكومت عثمانى او را به تبعيد خارج
از عراق تهديد كرد.(1374)
بعضى از مشروطه خواهان ايرانى ، فرصت را غنيمت شمرده ، از طريق ارسال
تلگراف به استانبول ، تهمتهاى ناروايى به او نسبت داده ، به اين اميد
كه از ناحيه حكومت عثمانى در حق وى سختگيرى شود و مورد آزار و اذيت
قرار گيرد.(1375)
اهميت موضع گيرى سيد در برابر خوديهاى دگر انديش وقتى آشكار مى شود كه
بدانيم يكى از رهبران ترك تلاش نمود تا شايد بتواند با اقداماتش او را
از نظرش منصرف سازد تا وى دست از مخالفت با قانون اساسى دولت عثمانى بر
دارد. از همين رو در نجف اشرف به زيارت سيد شتافت و از او خواست كه با
فتوايش قانون اساسى آنان را مورد تاييد قرار دهد. سيد پس از اندكى درنگ
جواب داد: شعار شما شعار غربى و قانون شما، گرفته شده از بيگانه است .
اينها كه از آزادى و دموكراسى دم مى زنند در پوشش مظاهر غربى ، جز
نابودى اسلام چيزى در سر ندارند!(1376)
مجاهد بيدار
زمانى كه ايتاليا نيروهايش را براى اشغال كشور ليبى به حركت در
آورد و مى رفت تا بخش عظيمى از ممالك اسلامى به اشغال بيگانگان در آيد
اين مرجع عاليمقام ، فتواى تاريخى و سرنوشت ساز خود را درباره وضعيت
مسلمانان جهان صادر كرد. فتواى جهاد ايشان چنين بود:
بسم الله الرحمن الرحيم
((در اين ايام كه دول اروپايى مانند
ايتاليا به طرابلس غرب (ليبى ) حمله نموده و از طرفى روسها شمال ايران
را با قواى خود اشغال كرده اند و انگليسيها نيز نيروهاى خود را در جنوب
ايران پياده كرده اند و اسلام را در معرض خطر نابوى قرار داده اند، بر
عموم مسلمين از عرب و ايرانى ، واجب است كه خود را براى عقب راندن كفار
از ممالك اسلامى مهيا سازند و از بذل جان و مال در راه بيرون راندن
نيروهاى ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى و انگليسى از ايران ،
هيچ فروگذار نكنند، زيرا اين عمل از مهمترين فرايض اسلامى است ، تا به
يارى خداوند دو مملكت اسلامى از تهاجم صليبى ها محفوظ بماند.))(1377)
امضا
((سيد محمد كاظم يزدى
))
در سال 1914 م (1332 ق .) همزمان با جنگ جهانى اول ، انگلستان عليه
امپراتور عثمانى اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به كشور اسلامى عراق كشيده
شد. انگليس براى تصرف بصره در شط العرب نيرو پياده كرد. آيه الله سيد
محمد كاظم يزدى با فتوى خود مبنى بر وجوب جهاد، مسلمانان را به جهاد
عليه كفار انگليس ترغيب مى كرد. در اينجا بخشى از فتواى آن فقيه مبارز
را مى آوريم تا خوانندگان را با روحيه ضد استعمارى آن بزرگمرد تاريخ
آشنا سازيم :
((... فتواى ما مبنى بر دفاع در مقابل
هجوم كفار بر بلاد مسلمين در همه جا پخش شده است . از آنجا كه دشمن
نزديك شده و كار سخت بالا گرفته و مشكلات زيادى پديد آورده است بر هر
كس لازم است در عقب راندن قواى دشمن وسعى در حفظ حدود و ثغور اسلام ،
با همه امكاناتى كه دارد غفلت نور زند...))(1378)
بعد از ابلاغ فتواى جهاد، جمع زيادى از علما به سوى جبهه هاى جنگ
شتافتند. از جمله سيد محمد يزدى فرزند ارشد آيه الله يزدى ، با حضور در
جبهه رشادت خاصى از خود نشان داد و سرانجام نيز به درجه رفيع شهادت
نايل گشت .(1379)
آثار سبز
آثار زيادى از فقيه نامدار شيعه ، آيه الله يزدى به يادگار
مانده كه حاصل تلاش سالهاى متمادى وى بوده است . برخى از آنها در زمان
حياتشان جمع آورى و تدوين شده و برخى نيز بعد از آن بزرگوار، به همت
شاگردانش به چاپ رسيده كه به شرح زير است :
1. العروه الوثقى
2. حاشيه بر مكاسب
3. رساله فى التعادل و التراجيح
4. الصحيفه الكاظميه
(1380)
5. السوال و الجواب
6. رساله اجتماع امر و نهى
العروه الوثقى مهمترين تاليف و ارزنده ترين كتاب فقهى آيه الله سيد
محمد كاظم يزدى به حساب مى آيد. اين اثر فقهى به حدى معروف است كه مولف
آن نزد همگان ، بخصوص علما و فضلاى حوزه هاى علميه به
((صاحب عروه )) شناخته مى
شود. كتاب مزبور در بر گيرنده ابواب مختلف فقه است . و احكام و مسائل
شرعى را بيان مى كند. اين اثر، در مجموع ، محتوى 3260 مساله در سه جلد
تاليف شده است .
(1381)
مسائل كتاب به نحوى ترتيب يافته كه دستيابى به آنها بسيار آسان و
همواره مورد توجه مراجع تقليد بوده است و بسيارى از مراجع بزرگ بر آن
حاشيه يا شرح نوشته اند.
در مقدمه كتاب ((مستمسك العروه الوثقى
)) تاليف آيه الله سيد محسن طباطبايى
حكيم كه اولين شرح بر ((العروه الوثقى
)) مى باشد آمده است :
((كتاب پرارزش عروه الوثقى از حيث دقت و
تحقيق ، به گونه اى است كه در حوزه هاى محور درسى بسيارى از فقها قرار
مى گيرد. با اينكه قبل از آن محور درسهاى فقهى علما، كتاب
((شرايع الاسلام ))
و ((تبصره المتعلمى ))
بود اما با ظهور كتاب عروه الوثقى ، اين كتاب ارزشمند محور درسى حوزه
هاى علميه گرديده و شروح و تعليقات زيادى بر آن نگاشته شده است ...))(1382)
آثار خير
عالم پرهيزگار، آيه الله يزدى در طول عمر مبارك خود، آثار زيادى
را به يادگار گذاشت و كمكهاى بسيارى به سرپرستان و يتيمان مبذول داشت .
وى در عمران شهرها و روستاها بويژه در ساخت مسجد، حمام و كاروانسرا،
همتى والا و نسبت به رسيدگى به امور حوزه هاى علميه و طلاب علوم دينى ،
عنايت خاصى داشت و بناهاى زيادى را بنياد نهاد كه مهمترين آنها، مدرسه
علميه و كتابخانه ايشان در نجف اشرف است . اولين مدرسه ، معروف به
مدرسه سيد در خيابانى بين خيابان رسول و بازار حويش قرار دارد و دومين
مدرسه نيز در محله العماره واقع شده است .
(1383)
فرزندان
آيه الله سيد محمد كاظم يزدى ، داراى شش فرزند پسر بود كه همگى
از علما و فضلا به شمار مى آمدند. اسامى آنان بدين شرح است :
1. عالم مجاهد سيد محمد يزدى كه در ميدان نبرد با استعمار، شربت شهادت
نوشيد.
2. سيد احمد
3. سيد محسن
4. سيد محمود
5. آقا سيد على
6. سيد اسدالله
(1384)
از دختران سيد در تاريخ نامى به ميان نيامده است .
اوصيا
آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى با حضور روسا، بزرگان نجف و
اولاد و بستگان خود چهار وصى معين كرد كه عبارتند از:
1. آيه الله شيخ لاحمد كاشف الغطاء
2. علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء
3. آيه الله آقا ميرزا محمود تبريزى
4. آيه الله آقا شيخ على مازندرانى
بر اساس وصيت سيد اين چهار تن موظف شدند كه تمام موجودى وجوهات شرعى
اعم از سهم امام عليه السلام ، سادات ، كفارات و مظالم را به مرجع
تقليد بعدى تحويل دهند. گفتنى است در جلسه تعيين وصى يكى از نوادگان به
سيد محمد كاظم عرض كرد: برخى نوادگان شما يتيم هستند و تحت سرپرستى شما
بوده اند، خوب است چيزى براى آنها هم تعيين كنيد. سيد با آن كسالت جسمى
و با صداى ضعيف و رنجور كه حكايت از عروجى نزديك داشت ، فرمود:
((نوادگان من اگر متدين هستند، خدا روزى
آنها را مى رساند و اگر نه ، چگونه از مالى كه از آن من نيست ، به آنان
كمك كنم .))
(1385)
رو به كوى دوست
دوران زندگى او رو به پايان بود. ديگر اين سرا گنجايش روح بلند
سيد را نداشت . سيدى كه عمرى را در مظلوميت به سر برده ، اينك در بستر
افتاده ، با همگان وداع مى كرد. او قصد هجرت داشت . ماه رجب فرا رسيد.
سيد آن روزها قرآن بيشتر تلاوت مى كرد و همواره ذكر مى گفت : تو گويى
با خود چنين زمزمه مى كرد:
كاظما تا كى به خواب غفلتى
|
فكر خود كن تا كه دارى مهلتى
|
هر چه از ماه رجب مى گذشت حال سيد رو به وخامت مى گذاشت و رنگ رخسارش
زردتر مى شد. اين وضع تا شب سه شنبه 28 ماه رجب سال 1337 ق . ادامه
داشت . سرانجام نزديك طلوع فجر، خورشيد فقاهت ، ايثار، زهد و مردانگى
غروب كرد و به ملكوت اعلى پيوست . فرزندش حضرت آيه الله سيد على يزدى
، بر جنازه پدر نماز خواند و بدن مبارك را در صحن مطهر حضرت على عليه
السلام ، در ايوان كبير (پشت جامع عمران ، جنب در طوسى ، پشت سر مبارك
حضرت على عليه السلام و در جوار پسر شهيدش ) به خاك سپردند. او رفت اما
انديشه پاكش هرگز از ياد نمى رود. يادش گرامى باد.
ميرزا محمد تقى شيرازى متوفاى 1338 ق .
سروش استقلال
محمد اصغرى نژاد
خاندان
مردان اين خاندان از رجال علم و ادب و مرجعيت شيعه در ايران و
عراق و از نوادگان ابوالحسن ميرزا محمد على شيرازى (م 1229 ق .) بودند.
ابوالحسن ميرزا (پدر قاآنى ) شاعر و جد ميرزاى دوم شيرازى (ميرزا محمد
تقى ) بود.
برخى از رجال اين خاندان عبارتند از:
1. ميرزا حبيب الله (1222 - 1272 ق .) فرزند ميرزا محمد على شيرازى
مشهور به قاآنى ، شاعر معروف شيراز عموى آيه الله ميرزا محمد تقى
شيرازى است
2. ميرزا محب على (م 1290 ق .) فرزند ابوالحسن ميرزا محمد على شيرازى
حائرى .
3. ميرزا محمد على (م 1319 ق .) فرزند ميرزا محب على آل شيرازى برادر
بزرگ ميرزا محمد تقى شيرازى كه از علما و مراجع تقليد در شهر شيراز
بود.
4. آيه الله العظمى ميرزا محمد تقى فرزند ميرزا محب على ، معروف به
ميرزاى دوم و ميرزاى كوچك رهبر انقلاب عراق
ستاره شيراز
ميرزا محمد تقى در سال 1258 ق . در شيراز به دنيا آمد. پدرش
عالم صالح و عارف كامل ميرزا محب على شيرازى است .(1386)
او دوران كودكى را در زادگاهش گذراند و آنگاه پدرش او را براى فراگيرى
علوم دينى به كربلا برد. محمد تقى ، مقدمات علوم دينى را نزد مدرسان
بزرگ كربلا همچون سيد على نقى طباطبايى (متوفاى 1249 ق .) آموخت . پس
از آن به درس آيه الله فاضل اردكانى (1302 ق .) از استوانه هاى علم
اصول در آمد.
سپس به همراه رفيق درس و بحث خود، آيه الله فشاركى اصفهانى به سامرا
رفت و در درس آيه الله ميرزا محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ ) شركت نمود
و پس از چندى در شمار فاضل ترين شاگردان ميرزاى بزرگ قرار گرفت و خود
نيز به تدريس پرداخت . پس از درگذشت آيه الله ميرزا محمد حسن شيرازى
1312 ق . جمع زيادى از شاگردان وى جذب حوزه درسى او گرديدند و از دانش
ايشان بهره مى جستند.(1387)
در همين ايام بود كه وى به ميرزاى دوم شهرت يافت .
مرجعيت
پس از وفات آيه الله سيد محمد كاظم يزدى ، آيه الله ميرزا محمد
تقى شيرازى مرجع تقليد شيعيان جهان شد. محل سكونت اين زعيم بزرگ در شهر
سامرا بود و از آنجا در جمادى الاول 1337 ق . به كربلا نقل مكان كرد. و
چون به كربلا رسيد، مورد استقبال بى نظير مردم شهر قرار گرفت .
ميرزا گر چه در سن كهولت (88 سالگى ) بود، ليكن روحيه اى بسيار عالى
داست و آشكارا عليه انگلستان موضع گيرى مى كرد.
كارگزاران انگليسى نيز به خوبى مى دانستند كه روش مبارزاتى ميرزا، تند
و صريح و قاطعانه است و او را به عنوان سدى استوار در برابر اهداف
خوددانستند. از اين رو همه تلاش و دسيسه خود را براى سكوت و سازش وى
به كار برده ولى هرگز در اين راه توفيق نيافتند. و سرانجام ضربات
شكننده اى از اين پرچمدار اسلام بر پيكر استعمار انگليس در عراق وارد
آمد. انقلاب سال 1920 م . عراق بر ضد انگلستان مرهون مبارزات و فتواهاى
كوبنده ميرزا محمد تقى شيرازى است . ميرزا با وجود سن زياد و اشتغالات
سياسى و اجتماعى هيچ گاه دست از تحقيق و برگزارى مجالس درس و بحث بر
نمى داشت و از امور طلاب و حوزه علميه غافل نبود. او سعى مى كرد جريان
مبارزه و اين گونه اشتغالات ، فاصله اى ميان وى و طلاب علوم دينى به
وجود نياورد.
شاگردان
دقت نظر و ژرفكاوى ميرزا در مسائل پيچيده علمى درسش را پر بركت
ساخته بود. اين ويژگى موجب گشت كه از اين نابغه ميدان علم و انديشه ،
شاگردان بسيارى پرورش يابند، شاگردانى كه برخى از آنان با اينكه به
مرحله اجتهاد رسيده بودند از محضر ميرزا استفاده ها مى بردند و خوشه ها
مى چيدند.
چند تن از شاگردان وى :
1. آيه الله شيخ آقا بزرگ تهرانى (1293 - 1389 ق .)
2. آيه الله شيخ عبدالكريم حائرى (1276 - 1355 ق .) موسس حوزه علميه قم
3. آيه الله شيخ محمد جواد بلاغى نجفى (1282 - 1352 ق .)
4. آيه الله حاج آقا حسين طباطبايى قمى (1282 - 1366 ق .)
5. سيد جمال الدين موسوى گلپايگانى (1295 - 1377 ق .)
6. آيه الله شيخ محمد كاظم شيرازى (1292 - 1367 ق .)
7. آيه الله شيخ محمد على شاه آبادى استاد اخلاق امام خمينى (قدس سره
)
8. آيه الله شهاب الدين مرعشى نجفى
آثار قلمى
ميرزا محمد تقى تاليفات علمى بسيارى دارد كه بخشى از آن به چاپ
رسيده است . از جمله آثار او:
((حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى
))، ((حاشيه
اى بر فرائد الاصول شيخ انصارى ))،
((شرح الارجوزه الرضاعيه
))، ((القصاعد الفاخر فى
مدح العتره الطاهره ))،
((حاشيه بر العروه الوثقى ))
و ((ذخيره العباد ليوم المعاد))
مى باشد.
(1388)
ويژگيهاى اخلاقى
الف - زهد و قناعت
شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره ميرزا محمد تقى شيرازى مى نويسد:
((وى فردى بسيار هوشيار و داراى اخلاقى
نيكو بود. ديدار او انسان را به ياد خدا مى آورد. رخسار قدسيان را داشت
. از كسى چيزى درخواست نمى كرد، حتى وقتى تشنه مى شد خود بلند مى شد و
آب مى آشاميد.))
وى در امر خوراك و پوشاك و مسكن خويش بسيار قانع و زاهد بود با وجود
اموال فراوانى كه از آفريقا، ايران ، عراق ، عربستان شيخ نشينهاى خليج
و ديگر نقاط به دستش مى رسيد، خانه اى استيجارى داشت .
يكى از علما مى گويد: ((وقتى ديدم پيراهن
ميرزا وصله هاى زيادى دارد، به فرزندش ميرزا عبدالحسين گفتم چرا پيراهن
وى اين گونه است ، با اينكه او زعيم و قائد بى نظير انقلاب عراق است و
با موقعيت وى هيچ تناسبى ندارد؟! او در پاسخ گفت :
پدرم در شيراز مزرعه اى دارد كه از اجدادش به او رسيده است . درآمد
ساليانه اين مزرعه چيزى در حدود صد تومان است . پدر خرج زن و بچه و
ديگر مخارج خود را كه شامل خوراك و پوشاك و اجاره منزل مى شود، تنها از
اين راه تامين كند، و چون اين مبلغ نيازمنديهاى ضرورى خانواده را تامين
نمى كند پدرم به لباسى كهنه بسنده مى كند و چيزى ديگرى را جايگزين آن
نمى كند تا از همان صد تومان همه مخارج خانواده را تامين كند.))
ب - عدالت
از شاگردان او آيه الله شيخ محمد كاظم شيرازى (ره ) درباره
عدالت ميرزا سوال شد، وى پاسخ داد: ((از
من درباره عصمت او پرسش كنيد نه از عدالتش ))!
ج - غيرت دينى
نامبرده درباره شخصيت عظيم آيه الله محمد تقى شيرازى مى نويسد:
((ميرزا محمد تقى پيشواى انقلاب عراق و
نخستين فروزنده شعله آن ، از بزرگترين عالمان و مشهورترين چهره هاى عصر
خويش در علم و تقوا و غيرت دينى بود. موضع گيرى با عظمت وى در برابر
دولت انگليس در واقعه انقلاب عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم آن
ديار، و امر به دفاع و صدور آن فتواى پر اهميت كه عراق را دگرگون كرد،
يكى از آنهاست . و اين به سبب عظمت اين شخص در جامعه و مكانتى كه در
دلهاى مردم داشت ، بود. او بحق هر چه داشت و هر نيرو و امكانى كه در
توانش بود، در اين راه گذاشت ، حتى از فرزندان خويش نيز دريغ نورزيد،
چه در همين جريان بود كه پسرش ميرزا محمد رضا دستگير شد. آرى او
استقلال كشور اسلامى عراق را به بهاى جان خويش و فرزندانش خريد.))(1389)
د - بردبارى و فروتنى
آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى فردى بسيار خويشتن دار بود. از
وى مشاهده نشد كه حتى نسبت به كسانى كه درباره او جسارت و بى ادبى
كردند، خشمگين شود. وى هميشه با نشاط بود و تبسمى بر لب داشت .
خشوع و تواضع وى باعث مى شد كه نگاهش را هرگز به بالا نيندازد. و هنگام
تدريس بر فراز منبر به پايين نظر مى افكند نه به صورت شاگردانش . او
علم و عمل را در زيباترين صورتش به هم آميخته بود.
ه - صلابت
ميرزا محمد تقى با نهايت احترام و ادب و تواضع با ديدار كنندگان
خويش بر خورد مى كرد. هر كس به خانه اش مى آمد. براى احترام وى بر مى
خاست ولى در برابر دشمن متجاوز و ستمگران ، با ابهت و با صلابت بود و
حاضر نبود با هيچ يك از سران انگليسى در هر رتبه اى كه باشد، ملاقات
كند.
نماينده بريتانيا در آن زمان در عراق بنام ((سرپرسى
كاكس )) بارها از وى درخواست ملاقات كرد
ولى همواره از جانب ميرزا جواب رد شنيد. وقتى كاكس از گرفتن وقت ملاقات
با او نااميد شد، تصميم گرفت وقت ملاقات با او نااميد شد، تصميم گرفت
بدون وقت قبلى ناگهانى با او ديدار كند. وقتى به اين عمل اقدام ورزيد،
نه تنها با خوشامد گويى ميرزا مواجه نشد جناب ايشان با چهره گرفته و
آكنده از خشم و نفرت پشت به او كرد و كاكس با حالتى شكست خورده از آنجا
خارج شد. عكس العمل ميرزا در مقابل او نه به اين دليل بود كه كه كاكس
فردى خارجى به شمار مى آمد، بلكه به اين سبب بود كه او نماينده رژيمى
بود كه به سرزمين اسلامى تجاوز كرده و دستش تا مرفق به خون مسلمانان
آغشته بود.