فصل چهارم :
اهميت و آثار نماز در اسلام
تمام كوشش و تلاش ما در اين بخش از بحث بر اين است كه فضيلت نماز را در دين
اسلام تبيين نموده و اهميت و جايگاه آن را روشن سازيم، به اين معنى كه اگر خواسته
باشيم تعاليم و دستورات الهى را در دين از حيث درجه و مرتبه مورد ارزيابى قراردهيم
نماز در چه مرتبهاى از مراتب قراردارد و جايگاه آن در چه حدّى است؟ آيا مىتوان آن
را در عرض ساير تعاليم دينى قرارداد يا خير نماز از جايگاه ويژهاى در دين برخوردار
مىباشد؟
عناوينى كه در اين فصل مورد بحث قرار خواهند گرفت در راستاى همين هدف انتخاب
شدهاند.
انشاء الله كه بتوانيم در تعقيب اين هدف خوانندگان محترم را مددى رسانده باشيم.
1 ـ ارزش و جايگاه نماز
نماز در مكتب انسان ساز اسلام از جايگاه ويژهاى برخوردار بوده و هيچ عملى از
اعمال دينى و افعال عبادى با آن قابل مقايسه نمىباشد و اگر خواسته باشيم تعاليم و
دستورات دين را درجه بندى نموده و مراتبشان را مشخص نمائيم نماز در بالاترين درجه و
مرتبه تعاليم دينى قراردارد. و از چنان ارزشى برخوردار است كه ساير ارزشهاى دينى در
عرض آن قرار نمىگيرند.
اگر درك و معرفت به ارزش نماز براى كسى حاصل گردد هرگز در آن كوتاهى نكرده و يا آن
را ترك نخواهد نمود. در روايتى از امام صادق(عليه السلام)چنين آمده است كه: «هر گاه
كسى به نماز ايستد رحمت الهى از آسمان بر او نازل مىشود و فرشتگان اطراف او را
احاطه مىكنند و فرشتهاى گويد: اگر اين نماز گزار ارزش نماز را مىدانست هيچ گاه از
نماز منصرف نمىشد»(1).
و يا على(عليه السلام) در حديثى مىفرمايند: اوصيكم بالصلاةِ التى هى عمود الدين
وقوام الاسلام فلا تغفلوا عنها.
«شما را سفارش مىكنم به نمازى كه ستون دين و قوام اسلام است پس از نماز غافل
نشويد»(2).
خداوند در شب معراج به نبى مكرّم اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) حقايق بسيارى را
نمايان و متجلى ساخت كه يكى از آن حقايق كه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)
آشكار گرديد نماز بوده است كه بصورت محملى از نور كه چهل نوع از انواع نور در آن
بود و اطراف عرش خدا را احاطه كرده بود ظاهر گرديد. و به همين جهت آن سفير الهى
فرمودهاند الصلاة نورٌ. «نماز نور و روشنايى است»(3).
پس كسى كه با نماز مأنوس است در قلمرو نور و روشنايى قراردارد و آنكه با نماز فاصله
دارد از نور و روشنايى دور افتاده و خود را در محيط تاريكى و ظلمت انداخته است.
بنابر اين مىتوان نتيجه گرفت كه مفهوم كلام نبى(صلى الله عليه وآله وسلم) اين است
كه تاركين نماز در تاريكىاند و چونبه ارزش نماز در زندگى خود ارجى ننهادهاند نزد
مسلمين فاقد اعتبار و ارزش اجتماعى بوده و ايشان را در زندگى دنيا و آخرت سعادتى
نيست. ارزش و شخصيت آدمى به ميزان اهميت دادن او به ارزشهاى دينى است و مؤمن واقعى
از بىتوجهى و بىمبالاتى نسبت به تعاليم دينى و ارزشهاى الهى مبرّاست. پس نماز را در
دين جايگاهى بس بلند است به منزله سر در بدن و روح در كالبد جسم، همانگونه كه بدن
بىسر و جسم بىروح را ارزشى نيست دين بىنماز را خيرى نخواهد بود.
2 ـ اهميت نماز در ايجاد ارتباط خدا و خلق
فريضه نماز امرى نيست كه فقط بنده را به خالق و پروردگارش نزديك سازد و حلقه
اتصال بين عبد و معبود را شدّت بخشد و عشق به خدا را در قلب و باطن او زنده سازد
بلكه اين يكى از آثار و نتايج مطلوبى است كه در زندگى نمازگزار ظاهر مىشود. اثر
ديگرى كه نماز در حيات مسلمين ايجاد مىكند اين است كه در عين قرب الهى او را با
جامعه انسانى پيوند داده و نسبت به ساير انسانها بلكه تمام همنوعانش ولو غير مسلمان
يك فرد مسئول بار مىآورد. و اين است روح نماز و تعبد به خدا كه هرگز نمىگذارد فرد
در مقابل خلق خدا بىتفاوت باقى بماند. و احساس مسئوليت اجتماعى نداشته باشد.
پس در نماز دو اثر عمده نهفته است يكى اثر فردى كه موجب نزديكى او با خدايش مىگردد
و ديگر اثر اجتماعى است كه او را در جامعه فرد مسئول بار مىآورد. يعنى نمىشود كسى
اهل نماز و عبادت باشد و در عين حال نسبت به جامعه بشرى و همنوعان خويش هيچ وظيفهاى
را احساس نكند.
فلذا به همين خاطر مىبينيم كه در آيات متعدد قرآن زكات در كنار صلاه (نماز) آمده
است و اين بدان معناست كه اهل نماز اهل صدقات و زكات نيز هستند يعنى اهل نماز به
فكر اجتماع خويش بوده و تلاش دارند كه با دادن زكات و اعطاى صدقات، جامعه را از فقر
بيرون آورند.
واقيموا الصلاة وآتوا الزّكاة وماتقدّموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله.
«و نماز را به پا داريد و زكات را ادا كنيد. هر كار خيرى براى خود از پيش
فرستيد آن را نزد خدا خواهيد يافت»(4).
و در آيه ديگر مىفرمايد: الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة وممّا رزقناهم ينفقون.
«(تقوا پيشگان) كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند و نماز را بپا مىدارند و از
آنچه روزيشان كرديم انفاق مىكنند»(5).
و در آيهاى بسيار زيبا چنين مىفرمايند: الذين اِنْ مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلاة
وآتوا الزّكاة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنكر.
«ياران خدا كسانى هستند كه اگر در زمين به آنها قدرت بخشيديم نماز را به پا
مىدارند و زكات مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند»(6).
و از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) منقول است كه فرمودند: لاتتمّ صلاةٌ إلاّ
بزكاة. «نماز كامل نمىشود مگر با پرداختن زكات»(7).
يعنى انسانهاى نمازگزار هميشه به فكر سعادت و تعالى جامعه خويشند و نمىتوانند نسبت
به آينده مردم جامعه خود بىتفاوت باشند. اگر مشاهده كنند كه فقيرند به آنها زكات
پرداخت مىكنند و اگر ببينند كه از سعادت و كمال خويش منحرف شدند آنان را امر به
نيكى كرده و از اعمال
زشت باز مىدارند و در همه حال و همه جا به نيكبختى و سعادت اجتماعى انسانها
مىانديشند و معتقدند كه سعادت بشر در پرتو خوبىها و اعتقاد به خدا و عمل به تعاليم
دين نهفته است. و بقول اقبال لاهورى اهل نماز معتقد است كه زندگى و حيات حميده در
خيمه ايمان لميده است آنكه اين نديده گلى از باغ آن نچيده است.
لا اله باشد صدف گوهر نماز***قلب مسلم راجح اصغر نماز
در كف مسلم مثال خنجر است***قاتل فحشا و بغى و منكر است
هر كه پيمان با هوالموجود بست***گردنش از بند هر معبود رست
بنابر اين وصلت به معشوق و رستن از غير معبود و تلاش در راه وصول به سعادت براى
مخلوق دو اثر اصلى و عمده در نماز است كه نمازگزار واقعى به آن واصل مىگردد.
3 ـ نماز اولين فريضه الهى
قبلاً به اين نكته اشاره شد كه نماز مهمترين امر الهى است امّا جالب است كه
بدانيم نماز نه تنها مهمترين و مؤثرترين امر و دستور الهى است بلكه اولين حكمى است
كه از طرف خداوند بر بندگان واجب شده است. چنانچه در روايتى از پيامبر اسلام(صلى
الله عليه وآله وسلم) چنين آمده است كه:
اوّل ما افترض الله على امّتى الصلواتُ الخمس.
«اولين چيزى كه خداوند بر امّت من واجب كرد نمازهاى پنجگانه است»(8).
و نيز در حديثى ديگر فرمودهاند:
انّ اوّل مافرض الله على عباده الصلاة وآخرُ مايبقى عند الموت الصلاة.
«همانا اولين فريضهاى كه از طرف خداوند بر بندگانش واجب شد نماز بود و آخرين
فريضهاى كه تا دم مرگ از او ساقط نمىگردد و وجوبش همچنان باقى است نماز است»(9).
شايد به خاطر اهميت زياد و نتايج مفيدى كه در اين فريضه الهى وجودداشته موجب شده
است كه جزء اولين دستور و امر الهى قرار گيرد و اگر سئوال شود كه آيا اين نكته در
همه اديان و مذاهب الهى كليت دارد و يا اينكه فقط اولين حكم الهى در دين اسلام بوده
است. پاسخ اين است كه اين امر اختصاص به دين اسلام ندارد بلكه دستور به اقامه نماز
و برپايى آن، اولين امر الهى تشريعى در زمان وضع شريعت بوده است و اين نكتهاى است
كه از قرآن در فرمان به حضرت موسى فهميده مىشود. در ابتداى پيامبرى حضرت موسى
خداوند خطاب به او فرمود: إننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى واقم الصلاة لذكرى.
«من الله هستم معبودى جز من نيست مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من برپا
دار»(10).
بنابر اين نماز نه تنها مهمترين ركن دين است بلكه اولين دستور و حكم الهى در دين
نيز مىباشد.
4 ـ نماز اولين عمل خيرى كه نزد خدا بالا مىرود
اعمال خير و افعال پسنديده در دين بسيارند و هر يك از اعمال نيك آثار خاص خود
را دارند و بُرد هر كدام از واجبات الهى به مقدار اهميتى است كه در دين براى آنها
تعيين و مشخص گرديده است.
از آن جهت كه نماز از اهميت ويژه و خاصى برخوردار است بُرد او نسبت به ساير عبادات
هم بيشتر است.
از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه فرمودند: اوّل مايُرفَعُ مِنْ
اعمالهم الصلوات الخمس. «اولين عملى كه از انسانها بالا برده مىشود نمازهاى پنجگانه
است»(11).
پس مىتوان گفت از آن جهت كه نماز اولين عمل خيرى است كه نزد خدا بالا مىرود مهمترين
عمل خير هم مىتواند باشد و شايد بخاطر اهميت والاى آن و جايگاه رفيعى كه در دين
دارد اين همه به آن اهتمام شده و شارع مسلمانان را به آن توجه داده است. چنانچه
رسول بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودهاند:
«همه دستورات اسلام را از كوچك و بزرگ آشكار كن ولى بيشترينهمت تو درباره نماز
باشد»(12).
5 ـ نماز اولين پرسش در قبر
در اخبار و روايات بسيارى وارد شده است كه اولين پرسش و سئوالى كه خداوند در
قيامت از بندگانش مىنمايد نماز است و در واقع نماز همان عددى است كه همه اعداد در
كنار او قابل شمارش مىباشند و اگر آن عدد نباشد ساير اعداد به حساب نمىآيند.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: حافظوا على الصلوات الخمس فانّ الله
ـ عزّ وجلّ ـ إذا كان يوم القيامة يدعوا العبد فاوّل شىء يُسأل عنه الصلاة فان جاء
بها قامةً والاّ رُخّ به فى النّار.
«نمازهاى پنجگانه را محافظت كنيد زيرا روز قيامت كه مىشود خداوند بندهاش را فرا
مىخواند و نخستين چيزى كه از او مىپرسد نماز است اگر آن را بطور كامل انجام داده
باشد (به بهشت مىرود) و گر نه در آتش افكنده مىشود»(13).
و نيز فرمودند: «اوّل چيزى از عمل بنده كه در روز قيامت در آن نظر شود نماز است اگر
به كمال و تمام آراسته باشد قبول واقع گردد و عملهاى ديگر به تبع آن هم مقبول گردد
و اگر ناقص بود مردود شود و ديگر اعمال در رد شدن به آن ملحق شوند»(14).
و از امام صادق(عليه السلام) رسيده است كه فرمودهاند: «وقتى بنده فرداى قيامت در
مقابل خداى عز وجل قرار گرفت اولين چيزى كه از او سئوال مىكنند نمازهاى واجب، زكات
واجب، روزه واجب، حج واجب و ولايت ما اهل بيت است»(15).
نقل است كه مردى نزد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيد و عرضه داشت اى
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) دعا كن كه خدا مرا به بهشت داخل كند پيامبر(صلى
الله عليه وآله وسلم)فرمودند: مرا با زيادى سجده كردن همراهى كن»(16). يعنى مهمترين
عاملى كه موجب رفتن به بهشت مىشود نماز است. و نيز از خاتم رسولان(صلى الله عليه
وآله وسلم)نقل شده كه: «همانا ستون دين نماز است و آن اوّل چيزى است كه به آن از
عمل فرزند آدم رسيدگى مىشود. اگر صحيح باشد به ساير اعمال رسيدگى مىشود و اگر صحيح
نباشد به ساير اعمال او توجهى نمىشود»(17).
6 ـ برترى نماز بر ساير اعمال آدمى
از مطالب مذكور مىتوان چنين نتيجه گرفت كه نماز در ميان اعمال خير ديگر جزء
برترين آنهاست. وقتى به كتب روائى مراجعه شود و روايات باب نماز را مشاهده كنيم
مىبينيم كه از نماز بعنوان پايه و ستون دين(18)، نشانه ايمان(19)، نور مؤمن(20)، پرچم
اسلام(21) و تعابيرى از اين قبيل
ياد شده است كه همه اين تعبيرها نمايانگر برترى نماز بر ساير اعمال عبادى است.
از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) حديث شده است كه فرمودند: الصلاة خيرٌ
موضوع فَمَنْ شاءَ استقلّ ومَنْ شاءَ استكثر.
«نماز بهترين چيزى است كه مقرر شده پس هر كه خواهد كم بخواند و هر كه خواهد
زياد كند»(22).
و نماز نه تنها بهترين اعمال در دنيا بلكه بهترين اعمال در قيامت نيز مىباشد يعنى
برترى و امتياز نماز بر ساير اعمال نيك و پسنديده محدود و منحصر به دنيا نيست بلكه
اين برترى براى نماز در آخرت نيز محفوظ مىباشد. در همين زمينه امام صادق(عليه
السلام) مىفرمايند: اِنَّ افضل الاعمال عند الله يوم القيامة الصلاة. «همانا بهترين
عمل در روز قيامت نزد خداوند نماز است»(23).
و نيز نماز محبوبترين عمل نزد بارى تعالى است. چنانچه على(عليه السلام)فرمودند:
احبّ الاعمال الى الله الصلاة. «محبوبترين اعمال نزد خداوند نماز است»(24).
روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه حاوى نكات دقيق و ظريفى
است در اين روايت كه از مضامين بلندى برخوردار است از حضرتش سئوال شد كه يا رسول
الله چه عملى نزد خدا با فضيلتتر است؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: نماز به وقت آن. و در ادامه كلامش
فرمودند: هركس بر نماز محافظت نمايد در قيامت همراه وى نورى است و هر كس كه نماز را
ضايع نمايد با فرعون و فرعونيان محشور گردد. و اگر عملى نزد خداوند بر تر و بالاتر
از نماز بود خداوند فرشتگان خود را به انجام آن امر مىكرد در حاليكه همه فرشتگان در
حال نمازند برخى در حال قيامند و برخى در حال قعود، برخى در ركوعند و بعضى در
سجود»(25).
بنابر اين بهترين عمل كه نزد خداوند تجلى يافته نماز است. حتى حج با آن همه اعمال و
مناسكى كه دارد و آن همه آثار اجتماعى كه بر او مترتب است به اهميت نماز نمىرسد و
در روايات نماز برتر از حج شمرده شده است. امام صادق(عليه السلام) فرمودهاند:
اَمّا انّه ليس شىءٌ افضل من الحج الا الصلاة. «بدرستى كه هيچ عملى بالاتر از
حج نيست مگر نماز»(26).
نتيجه اينكه نماز بهترين وسيله نزديكى بنده به خدا بوده و با اين همه تأكيداتى كه
براى نماز شده است بدون ترديد مىتوان گفت كه همه اعمال خير آدمى تابع نماز اويند
سعى كنيم كه بخوبى از اين بهترين عمل حراست و پاسدارى نمائيم.
7 ـ نماز آخرين وصيت انبياء و اولياء الهى
توجه به اين نكته بسيار جالب است كه بدانيم آخرين توصيه و كلامى كه از پيامبران
و سفراى الهى و اولياى دين به ما رسيده است نماز است. بسيار روشن است كه انسان در
آخرين لحظات حياتش كه مىخواهد به دنياى ابدى و جاودانى سفر كند هر سخنى را به زبان
نمىآورد و سعى دارد كه مهمترين مطلب را در اواخر عمر از خود به يادگار بگذارد. وقتى
به وصاياى انبياء الهى و اولياى دين رجوع مىكنيم مىبينيم كه هميشه پيروان خود را به
نماز توجه مىدادند و همه انبياى الهى آن را بعنوان آخرين وصيت خويش قراردادهاند.
چنانچه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) به اين نكته اشاره شده كه فرمودند:
اَحَبُّ الاعمال الى الله ـ عزّ وجلّ ـ الصلاة وهى آخِرُ وصايا الانبياء.
«نماز بهترين كارها نزد خداوند و آخرين وصيتهاى پيامبران الهى است»(27).
آخرين فرستاده خداوند يعنى پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) به تبعيت
از ساير رسولان الهى امت خويش را به همين نكته توجه دادند و بسيار بر اين امر تأكيد
داشتند. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:
عليك بالصلاة فاِنّ آخر ما اوصى به رسول الله وحَثّ عليه الصلاةُ. «بر تو باد
به نماز زير آخرين چيزى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به آن سفارش نموده و
بر آن تأكيد داشت نماز بود»(28).
و نه تنها تأكيد بر اقامه نماز از سفارشات اكيد پيامبران الهى بود بلكه همه اولياى
الهى و جانشينان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) به مواظب از اين دستور الهى
سفارش مىكردند. على(عليه السلام) در هنگام شهادتش بعنوان آخرين وصيت و توصيه بر
فرزندان و پيروان خويش فرمودند: الصلاةَ الصلاةَ الصلاةَ. يعنى شما را سفارش مىكنم
به نماز، نماز، نماز»(29).
و اين چنين بود وصيت ساير اولياى الهى و خلفاى بحق مقام نبوى.
8 ـ نماز يعنى تمام دين
همه دين در نماز خلاصه شده است و در حقيقت نماز تجلى واقعى دين است و به همين
جهت گفته شد كه هر كس اهل نماز نباشد اهل ديندارى نيست و ديندار كسى است كه قائم به
نماز باشد. و شايدبه همين خاطر بود كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) ملاك
و معيار بين ايمان و كفر را در نماز دانستهاند. و فرمودند كسى كه نماز را ترك كند
دين خود را ويران و نابود ساخت. الصلاة عماد الدين فمن تركها فقد هدم الدّين.
«نماز پايه دين است پس كسى كه نماز را ترك كند بتحقيق دين را نابود نمود»(30).
و يا اينكه فرمودند: من ترك الصلاة متعمّداً فقد كفر. «هركس نماز را عمداً ترك كرد
كافر است»(31).
اگر دين را به منزله خيمهاى فرض كنيم كه حافظ سعادت انسان باشد و آدمى براى وصول به
سعادت خويش به آن خيمه پناه برده باشد نماز پايه و ستون آن خيمه خواهد بود و اگر
ستون نباشد قطعاً خيمه استوار نخواهد بود. پس تا ستون نماز نباشد خيمه دينى در كار
نخواهد بود و اين بهترين تشبيهى است كه در فرمايشات رسول خدا(صلى الله عليه وآله
وسلم) آمده است(32). و نماز علامت اصلى و نشانه واقعى دين است و اگر نماز نباشد هيچ
وجه امتيازى براى شناخت دين حق از باطل نخواهد بود. چنانچه امير بيان على(عليه
السلام)فرمودند:
واقام الصلاة فانّها الملةُ. «برپا داشتن نماز نشانه اصلى دين است»(33).
و همچنين در روايات مشاهده مىشود كه نماز را به چهره اصلى دين تشبيه كردهاند. و اگر
هر پديدهاى با چهرهاش شناخته شده است، چهره دين با نماز شكل گرفته و آن را بايد با
نماز شناخت.
پس اگر كسى نمازش را ترك نمايد و يا از آن فاصله بگيرد دين مشخصى ندارد. چون دين او
بدون چهره واقعى است. و اين است كلام گوهر بار رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله
وسلم) كه: الصلاةُ وجهُ دينكم. «نماز سيما و چهره دين شماست»(34).
اين تشبيه و تعبير نه تنها از بيانات بزرگان دين بكار رفته بلكه تلقى و
برداشت عرفى مردم و امت پيامبران هم اين چنين بوده است. و اين نكتهاى است كه از
توجه و دقت در آيات قرآن بدست مىآيد بعنوان نمونه وقتى قرآن كريم داستان و قصه شعيب
پيامبر(عليه السلام) را نقل مىكند در احتجاج اين پيامبر الهى با قوم خودش چنين
مىفرمايد: «و بسوى قوم مَدْيَن برادرشان شعيب را براى هدايتشان فرستاديم شعيب خطاب
به قومش فرمود: اى قوم من، خدا را بپرستيد و خدايى جز او براى شما نيست و پيمانه و
ترازو را كم نكنيد بدرستى كه من خير و صلاح شما را مىخواهم و از عذاب روزى كه بر
شما احاطه كند مىترسم. با مردم به عدالت برخورد نمائيد و اشياى مردم را كم ارزش
نكنيد و در زمين به فساد مشغول نشويد. مردم در پاسخ به نصايح حضرت شعيب(عليه
السلام) گفتند: اى شعيب آيا نماز تو به تو دستور مىدهد كه ما از عبادت بتها دست
برداريم آنچه را كه پدرانما انجاممىدادند. قالوا ياشعيب اصلاتك تامرك أننترك مايعبد
آباؤنا»(35).
مقصود از اينكه آيا نماز تو به تو امر مىكند اين است كه آيا دين تو به تو دستور
مىدهد كه مراد از نماز همان دين است. پس نماز مساوى با دين است و دين مساوى با
نماز.
9 ـ نماز و رابطه آن با حاكميت دينى
يكى از علائم و نشانههايى كه در حاكميت و حكومت دينى وجوددارد و شايد يكى از
بارزترين شاخصه و امتياز حاكميت الهى بر ساير حكومتها
بحساب آيد اين است كه حاكمان در حكومت دينى براى برپايى و نشر تعاليم دين و از بين
بردن مناهى و زشتىهاى فردى و اجتماعى كه موجب فساد جامعه مىگردد تبليغ مىكنند و
آنان كه حكومت را براى خود هدف مىدانند از چنين همتى برخوردار نبوده و نيستند.
آنان كه داعيه پيروى از دين خدا را دارند و خود را جانشين اولياى خدا و حكومت و
حاكميت خويش را همان حاكميت الهى دانسته و خود را در اين راستا پيرو ائمّه(عليهم
السلام) مىدانند همه همتشان در قلمرو تعاليم دين خداست. يعنى وجه تمايز اين نوع
حكومت با حكومتهاى ديگر در اين است كه در حكومتهاى غير دينى حاكمان به مصالح و
منافع فردى يا گروهى مىانديشند و همه تلاش و كوشش حاكمان در اين مسير سوق داده
مىشود. امّا در حكومت دينى همه اهتمام حاكمان دين در راستاى مصالح مسلمين و تحقق و
اعتلاى كلمه توحيد مىباشد.
حاكم دينى وقتى مصالح ديگران را با اجراى احكام و تعاليم دين در تعارض ببيند.
مصالح گروه را ناديده گرفته و اقامه دين را ترجيح مىدهد. يكى از وظايف مهم حاكمين
دينى تبليغ و هدايت مردم بسوى عبوديت الهى و بندگى خداوند خصوصاً اقامه نماز در
جامعه است. الذين ان مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلاة. مؤمنان كسانى هستند كه هر گاه
در زمين آنان را قدرت بخشيم نماز را بپا مىدارند»(36).
اين آيه بدان معنى نيست كه وقتى حاكمان دينى به حكومت رسيدند
اقامه نماز مىكنند بلكه براى برپايى نماز در جامعه تلاش مىكنند. چنانچه امام
حسين(عليه السلام) در تفسير آيه مزبور فرمودند كه اين آيه در مورد ما خاندان اهل
بيت نازل شد و مصداق آن اهل بيت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) مىباشند(37).
و مىدانيم كه مصداق محتوا و معناى آيه را محدود نمىكند يعنى چنين نيست كه اگر وظيفه
ائمّه معصوم(عليهم السلام) چنين است وظيفه و مسئوليت ديگران اين نباشد بلكه آيه
تعميم دارد بر ائمّه(عليهم السلام) و آنانكه پيروشان مىباشند. پس اگر حاكميت در اين
امور كه جزء مبانى و اصول اوليه دين مىباشد تساهل بورزد و در اين راستا قصور و
كوتاهى داشته باشد و ارتباط و پيوند حاكم با اصول اساسى دين چون نماز سست گردد در
دينى بودن آن ترديد هست. اگر چه اين امر نبايد بصورت تصنعى و صورى يا به نحو ابزارى
مورد استفاده قرار گيرد چنانچه در بسيارى از جوامع اسلامى عرب مشاهده مىشود. كه
آنان براى فريب مردم بدان متوسل مىشوند.
پىنوشتها:
1 . اصول كافى، ج3 ص265.
2 . مستدرك الوسائل، ج1 ص172.
3 . ميزان الحكمه، ج10 ص234.
4 . سوره مباركه بقره، آيه 110.
5 . سوره مباركه بقره، آيه 3.
6 . سوره مباركه حج، آيه 41.
7 . بحار الانوار، ج96 ص29.
8 . كنز العمال، ج7 حديث 1885.
9 . لئالى الاخبار، ج4 ص8.
10 . كنز العمال، ج7 ح18899.
11 . كنز العمّال، ج7 ص18899.
12 . بحار الانوار، ج77 ص129.
13 . بحار الانوار، ج82 ص201.
14 . احياء العلوم، ج1 ص332.
15 . وسائل الشيعه، ج3 ص90.
16 . وسائل الشيعه، ج3 ص30.
17 . وسائل الشيعه، ج3 ص23.
18 . ميزان الحكمه، ج5 ص370.
19 . شهاب الاخبار، ص59.
20 . شهاب الاخبار، ص50.
21 . كنز العمال، ج7 ص279.
22 . جامع احاديث الشيعه، ص4 ـ 6.
23 . مستدرك الوسائل، ج3 ص7.
24 . بحار الانوار، ج82 ص233.
25 . احياء العلوم، ج1 ص330.
26 . وسائل الشيعه، ج3 ص26.
27 . ميزان الحكمه، ج5 ص397.
28 . بحار الانوار، ج84 ص236.
29 . مستدرك الوسائل، ج1 ص173.
30 . احياء العلوم، ج1 ص331.
31 . همان مأخذ، ج1 ص331.
32 . من لايحضره الفقيه، ج1 ص639.
33 . نهج البلاغه، خطبه 110.
34 . فروع كافى، ج1 ص270.
35 . سوره مباركه هود، آيه 87 ـ 90.
36 . سوره مباركه حج، آيه 41.
37 . بحار الانوار، ج24 ص166.