سوره توحيد
بسم الله الرحمن
الرحيم . قل هو الله احد بگو كه او خداى يكتا است . احد، يعنى
يكتا و يگانه كه از چيزى به وجود نيامده باشد و معنايش هم احدى است ؛
نه در عقل ، نه در وهم و نه در وجود، تقسيم نمى شود.
الله صمد يعنى سرور و مولايى كه همه به
او توجه دارند. آنچه كه درون ندارد (تو خالى نيست ). آنكه نمى خورد و
نمى آشامد و نمى خوابد. وجودى ابدى دارد كه هميشه بوده و همواره است .
يگانه در الوهيت و خداوندى برتر از صفات مخلوقات ... اين همه در
معنا صمد نهفته است . لم يلد يعنى چيزى
از او به دنيا نمى آيد، مثل فرزند كه از مخلوقات پديد مى آيد و چيزهايى
همچون خواب ، چرت ، غم ، غصه ، خنده و گريه ، ترس ، و اميد، علاقه ،
مرگ ، گرسنگى و سيرى و... از او رخ نمى دهد. و
لم يولد و از چيزى متولد نشده است مثل آنچه در عالم عناصر، چيزى
از چيز ديگرى پديد مى آيد، مثل جنبنده اى از جنبنده ديگر، گياه از زمين
، آب از چشمه ، ميوه از درخت ، يا پيدايش ديدن از چشم ، شنيدن از گوش ،
بويدن از بينى ، چشيداز دهان ، سخن از زبان ،
شناخت و تشخيص از قلب ، آتش از سنگ .. هيچ يك از اين ها نيست . او
صمد است ، نه از چيزى است و نه از چيزى پديد آمده است . پديد آورنده
همه اشياء است ، با قدرتش آنچه را بخواهد، فانى مى سازد و آنچه را
بخواهد باقى مى دارد .و لم يكن له كفوا احد هيچ كس همتاى او نيست . اين
نيز اشاره اى گذرا به مضمون سوره توحيد دارد. سوره اى كه فضيلت بسيار
دارد. هر كس آن را سه بار بخواند، گويا همه قرآن را خوانده است . در
حديث است : هر كس به خدا و قيامت اعتقاد دارد، خواندن سوره توحيد را
بعد از هر نماز واجب ترك نكند. هر كس آن را بخواند، خير دنيا و آخرت را
خواهد يافت و خود و پدر و مادرش آمرزيده خواهند شد. هو در اين سوره ،
اشاره به ذات پنهان از هواس و اوهام است . الله يعنى معبودى كه همه به
او توجه دارند و از درك ماهيت او عاجزند. احد يعنى يگانه حقيقى و واقعى
در دنيا و خارج . صمد يعنى آن كه به سوى او نياز مى برند؛ آن كه جوف
درون ندارد؛ از چيزى بر نيامده و چيزى از او خارج نشده ، بلكه پديد
آورنده هر چيز است و او همتايى ندارد.
ركوع
پيش از رفتن به ركوع نيز تكبير است
.مناسب است در تكبير، قصد كند خدا متعال ، برتر از آن است كه كسى قدرت
داشته باشد حق عبادت او را به جا آورد، و با بالا بردن دست اين قصد را
بكند. آنگاه از روى ادب و خضوع ، از حالت قيام به ركوع برود و ذكر ركوع
را بگويد و از تسبيح خود، اراده كند خداوند، منزه است از آن كه در
اراده شريكى داشته باشد .تسبيح خدا با حمد اوست . در ذكر سجود نيز چنين
است ( سبحان ... و بحمده ) خداوند نيز در قرآن فرموده : به وسيله حمد
پروردگار، او را تسبيح بگو فسبح بحمده ربك
حقيقت تنزيه و تسبيح ، آن است كه بنده ، همه عيب ها و كاستى ها
را با قلب خود، از خداوند سلب كند و با اعضا و اندام به مقتضاى آن عمل
كند. لازمه تنزيه عملى آن است كه بيش تر صفات خوب مانند اخلاص ، توكل ،
تسليم ، رضا و توحيد در بنده به كمال برسد، زيرا وقتى بنده اعتقاد
داشته باشد خدا از هر جهت كامل است ، يعنى در قدرت و عنايت و علم هم
كامل و يگانه است . وقتى بداند خداى متعال به صلاح و خير او دانا است و
در حق او عنايت كامل دارد و قدرت كامل براى اصلاح دارد، صفات سه گانه
(توكل ، تسليم ، رضا) در وجود عبد هم فراهم مى آيد. حالت تسبيح در بنده
، آن است كه در باره پروردگارش ، به كمال از هر جهت معتقد باشد و همه
حركات و سكنات او از اين شناخت سرچشمه بگيرد. در مصباح الشريعه از امام
صادق عليه السلام نقل شده است : هيچ بنده اى براى خداوند ركوع حقيقى نم
كند، مگر آن كه خداوند او را با نور و جلوه خويش مى آرايد و در سايه
كبرياى خودش جاى مى دهد و از پوشش برگزيدگانش بر او مى پوشاند. ركوع
در اول است و سجود در مرتبه دوم . كسى كه ركوع كند، شايستگى سجود پيدا
مى كند. در ركوع ادب است و در سجود قرب و
هر كه ادب را نيكو به جا آورد، شايسته قرب است . پس بايد با ركوع ،
خضوع قلبى و اندامى در پيشگاه خداوند داشت . هر كس تكيه بر اسباب كند و
در كارها بر تدبير خود اعتماد كند و بنگرد و نيروى خودش را به حساب
آورد و بر آن تكيه كند، ركوع حقيقى را به جاى نياورده است . حقيقت ركوع
و روح ، وقتى است كه قلب عبد، برخوردار از توكل باشد و عملش همچون
عمل اهل توكل گردد و جز خدا، كسى را مدبر و فاعل مستقل نبيند. چنين كسى
ممكن نيست در كسب خود حريص باشد و يا در پى حرام و اموال شبه ناك برود،
بلكه هر چه مى گردد و مى دهد براى خدا و به دستور او مى شود و خرج كردن
و نگه داشتن در نظر او مى گردد. وقتى سر از ركوع برداشت ، نيت او اين
باشد كه پس از تواضع براى خدا، با نيروى الهى بر دشمنان خدا خود را
بالا بگيرد و وقتى دست را براى تكبير بالا مى برد، از تواضع براى
دشمنان خدا بيزارى بجويد، مستحب است در ركوع ، پشت خود را صاف نگه دارى
؛ گردن را بكشد، به اين قصد كه خدايا! هر چند گردنت مرا بزنى ، به تو
ايمان آورده ام . چون سر بلند مى كنى ، اميدوار باشد خضوعش پذيرفته شده
و تسبيح و حمدش مورد قبول الهى قرار گرفته باشد. خدا را تكبير گويد؛
يعنى او را در كمال ، بى شريك مى داند.
سجود
پس از ركوع ، به سجده مى روى . و در برابر عظمت خدا به خاك مى
افتد و از هر چيز پوشيده و پنهان مى شود و خدا را در سجود، از هر عيب و
نقصى منزه مى شمارد، حتى از داشتن شريك . گويا در هستى جز خدا را نمى
بيند و همه ممكنات را همچون سرابى در صحرايى خشك و سوزان مى بيند كه
تشنه ، آن را آب مى پندارد و وجود حقيقى را تنها از آن خدا مى داند.
امام صادق عليه السلام فرمود: به خدا سوگند! هر كس حقيقت سجود را انجام
دهد، هرگز زيان نكرده است ، هر چند يك سجده در همه عمر باشد.!
(36) در مصباح الشريعه آمده است : كسى كه در سجود، تقرب
خويش را به خدا نيكو كند، هرگز از خدا دور نمى شود و هر كه ادب سجود را
مراعات نكند، و با دلبستگى به غير خدا در حال سجود، حرمت سجود را تباه
كند، هرگز به قرب خدا نمى رسد. پس سجده كن ، متواضعانه و با فروتنى ،
همچون كسى كه مى داند از خاك آفريده شده است و مردم بر او پاى مى
گذارند. آيا نمى بينى كه در حالت ظاهرى سجود كامل نمى شود مگر كه انسان
از اشياى ديگر و از چشم و ديد ديگران پنهان شود؟ باطن سجود نيز چنين
است .كسى كه در نماز جز به خدا به چيز ديگرى دلبسته باشد، همين حالت را
دارد و از حقيقت سجود و نماز دور است . سجود برترين عبادت دينى است كه
روشنايى آور است به تعبير امام صادق من روشنى را
در گريه و سجده يافتم در روايات است كه نزديكترين حالت بنده به
خدا، سجده است به ويژه اگر گرسنه و گريان باشد. در فضيلت سجود روايات
بسيارى آمده است ، از جمله : به امام صادق عليه السلام گفتند: خداوند،
چرا حضرت ابراهيم را خود قرار داده است ؟ فرمود:
به خاطر سجده فراوانش بر خاك از اصحاب ائمه ، نمونه هاى برجسته
اى از سجده طولانى نقل شده كه گوارايشان باد.فضل بن شاذان گويد: وارد
عراق شدم ، كسى را ديدم كه رفيق خود را ملامت مى كرد و مى گفت : تو
مردى عيالمندى و بايد كسب و كار كنى تا خرج آنان را تامين كنى . با اين
سجده هاى طولانى ، نمى ترسى كه بينايى خود را از دست بدهى ؟ چون زياد
ملامت كرد، در پاسخش گفت : خيلى خرف زدى ؟ اگر بنا بود از سجده طولانى
كسى نابينا شود، بايد چشم محمد بن ابى عمير نابينا شود؛ چه مى پندارى
در باره مردى كه پس از نماز صبح ، سجده شكر مى كرد و جز هنگام ظهر، سر
از سجده بر نمى داشت .! فضل بن شاذان نقل كرده است : به محضر محمد بن
ابى عمير وارد شدم . در سجده بود. سجده اش طول كشيد، چون سر از سجده بر
داشت و سجده طولانى را به او ياد آور شدم ، گفت : اگر جميل بن دراج را
ببينى ، چه مى گويى ؟ يك بار نزد او رفتم و در سجده بود و سجده را خيلى
طول داد. چون سر از سجده برداشت ، گفتم : سجده را طول دادى ؟ گفت : اگر
معروف بن خربوز را ببينى چه خواهى گفت ! اين سجده اصحاب ائمه است .
سجده هاى طولانى امام سجاد عليه السلام و امام كاظم عليه السلام نيز
معروف است . استنادى داشتم كه عارفى كامل بود. خدا رحمتش كند. در مراتب
ياد شده بى نظير بود. روزى از او پرسيدم : چه عملى در اصلاح دل و كسب
معارف ، موثر است و تجربه شده است ؟ گفت هيچ كارى را موثرتر از مداومت
بر يك سجده طولانى در هر شبانه روز نديدم كه در سجده بگويى
لا اله الا انت ، سبحانك انى كنت من الظالمين
و اين را در حالى بگويى كه خود را در زندان طبيعت ، بسته به غل
و زنجيرهاى رذايل اخلاقى زندانى ببينى و به خدا عرض كنى كه : تو با من
چنين نكردى ، خودم بودم كه بر خودم بودم كه بر خويش ستم كردم و خود را
به اين روز و حال انداختم . نيز خواندن سوره قدر در شب جمعه و عصر جمعه
صد مرتبه . به هر حال ، بركات سجده طولانى براى اهل عمل روشن است ، ولى
به شرط استمرار و مداومت .از على عليه السلام در باره معناى سجده اول
پرسيدند، فرمود: تاويل است كه : خدايا! مرا از زمين و خاك آفريدى ،
تاويل سر برداشتن از سجده آن است كه : و مرا از خاك بر آوردى . سجده
دوم يعنى دوباره ما را به خاك بر كى گردانى ، و برداشتن سر از آن ،
يعنى بار ديگر ما را از خاك برخواهى آورد. سجود، از آن جهت كه صورتى از
مقام فنا است ، نهايت فروتنى و شكستگى را
مى رساند، به اين خاطر مناسب است عزيزترين اعضا بر پست ترين اشيا نهاده
شود و در سجده ، ياد خدا با صفات عالى و برتر شود، وقتى بنده چنين كرد
و قلبش نرم شد و عقلش پاك گشت ، عنايت الهى شامل او مى شود چرا كه
عنايت ربانى به جايگاه خضوع و فروتنى و نيازمندى و شكسته دلى زودتر مى
رسد و چه كوچكى متواضعى بيشتر از مقام فنا و بندگى و نيازخواهى ؟
افتادگى آموز اگر طالب فيضى
|
هر گز نخورد آب زمين كه بلند است
|
نماز گزار سپس براى ركعت دوم بر مى خيزى ، در آن قنوت بعد از سوره
اضافه مى شود. قنوت را بهت راست خيلى طول دهد ددر آن دعاهايى بخواند كه
در خشوع ورقت قلب موثر باشد و شرايط را مراعات كند. دعا از وسيع ترين
درهاى رحمت الهى است و در مقابل راههاى خير راهى مستقل محسوب مى شود.
تشهد و سلام
پس از اين اعمال دقيق و اسرار عميق ، وقتى براى تشهد نشستى ،
باز با يك دنيا شرم و نگرانى و بيمناكى بنشين ؛ بيم از اين كه اعمالت
درست و شايسته انجام نگرفته است و تهيدستى ، مگر آن كه خداوند، با رحمت
خويش جبران كند و عمل ناقص تو را بپذيرد. باز به سرچشمه كار و اساس دين
باز گرد؛ به توحيد، دژ استوارى كه هر كه در آن در آيد، ايمن شود. به
يكتايى خدا شهادت بده پيامبر صلى الله عليه و آله را در نظر بگير و
گواهى بده كه او بنده و فرستاده خداست و با درودى كه بر او مى فرستى ،
با حضرت تجديد پيمان كن . در مصباح الشريعه است : تشهد، ثنا گويى خداست
. در درون و نهان ، خدا را بنده باش و در عمل ، مثل سخن و ادعا، خضوع
داشته باش و زبان راست را با صدق درون متصل ساز. خداوند تو را بنده
آفريد و فرمان داد با دل و زبان و اندامت او را بندگى كن و بدانى تو و
همه كائنات در دست قدرت پروردگاريد و جز با اذن و اراده او كسى را يارى
نيست . از امير المومنين عليه السلام روايت است : هيچ بنده اى طعم
ايمان را نچشيده مگر آن كه بداند سود و زيان تنها به دست خداست .
(37) چنين بنده اى هرگز به آن چه در دست اوست ، بيش تر
از آن چه نزد خداست اطمينان ندارد و بود و نبود و فقر و توانگرى نزد او
يكسان است . پايان تشهد
صلوات است .
اخبار بسيارى در فضيلت صلوات وارد شده است تو پيامبر خدا صلى الله عليه
و آله وعده داده هر كس بر او صلوات بفرستد، حضرتش بر او ده صلوات
بفرستد. از امام صادق عليه السلام روايت است : هرگاه از پيامبر خدا صلى
الله عليه و آله ياد شده ، بر او زياد صلوات بفرستيد، چرا كه هر كس يك
صلوات بر آن حضرت بفرستد، پيامبر همراه صفوف فرشتگان هزار صلوات بر او
مى فرستد. كسى كه بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درود بفرستد، باى
مراقب باشد عملش با آن در تضاد نباشد، چرا كه روح صلوات و سلام تحيت و
درود است ، كه با آزردن آن حضرت ناسازگار است . وقتى با سلام و صلوات
خود، حضرتش را مورد تكريم قرار مى دهى و با زبانت به او سلام مى دهى ،
با رفتارت او را ميازار كه گفتارت با رفتارت مخالف باشد! به مقتضاى
روايت ، اعمال تو بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و امامان عليه
السلام عرضه مى گردد. وقتى ببينند از تو گناه و زشتى سر زده است و در
كارهاى تو ظلم به پيروان و عترت او وجود دارد، چگونه خواهى بود؟ آيا
اين گونه كارها موجب آزار آن پاكان نيست ؟ در مصباح الشريعه است :
معناى سلام در پايان نماز، امامان است ؛ يعنى هركس فرمانت خدا و سنت
پيامبر را با خضوع و خشوع انجام دهد، از بلاى دنيا عذاب آخرت ايمن است
و سلام يكى از نامهاى خداست كه به وديعت به بشر سپرده است تا آن را در
درستى و صحت معاملات و امانات به كار گيرند. پس اگر خواستى سلام را در
جايگاه خودش قرار دهى و معناى آن را به حقيقت ادا كنى ، از خدا پرواكن
و دين و دل و عقل خود را به گناهان ميالاى و با بد رفتارى هايت ديگران
را ميازار. در تشهد به قدر واجب آن اكتفا مكن ، بلكه بيش از آن چه
معمول است جملات
تشهد كبير را بگو و در
سلام نيز، به پيامبران و امامان و فرشتگان سلام بده . سراسر نماز، رمز
و راز و عبوديت است .در حديثى از امام معصوم مى پرسند: چرا اذان براى
نمازها تشريع شده ، ولى عبادت هاى ديگر اذان و اقامه ندارد؟ حضرت پاسخ
مى دهد: چون ، نماز شبيه به حالت قيامت است . اذان ، مانند دميدن اول
در
صور است كه همه مى ميرند. اقامه شبيه
دميدن دوم است . دست بالا بردن و تكبير گفتن ، همچون دست بالا بردن
براى گرفتن نامه اعمال و خواندن آن در پيشگاه خداى متعال است و ركوع ،
همچون خضوع در برابر پروردگار است سجود نيز مانند سجود و كرنش در مقابل
خداوند است . واجب ساختن نماز، خاطر امر مهمى است . در حقيقت ، براى
مومن معراج است و مطابق با حالات روز قيامت است در حديث است :
آن گونه كه در آغاز، شما را آفريد، باز مى
گرديد. وقتى بنده اين حقيقت را دريابد، تلاش خود را خواهد كرد
تا اين فرضيه را بزرگ بدارد و در حد توان آن را به كمال برساند و در
همين مسير از خداوند، مدد بجويد. خداى متعال اگر از بنده خويش ، صدق و
صفا و راستى ببيند، او را توفيق مى دهد كه به مرادش برسد و خدا كريم
است و به آنان كه به آستان او رو مى آورند، عنايت مى كند و دعاى شان را
مى پذيرد.
تعقيبات نماز
تعقيبات نماز، از امور مهم و كامل كننده نماز است و دعاها و
ذكرهاى بسيارى چه از قرآن و چه غير آن وارد شده است . برخى علما در
باره آن ها بحث يا تاليف كرده اند. برخى از تعقيبات از اين قرار است
(38):
1- بعد از سه تكبير پايان نماز، گفتن صلوات مخصوص .
2- دعا براى حضرت حجت عليه السلام و فرج آن حضرت .
3- تسبيحات حضرت زهرا عليه السلام روايات بسيارى در فضيلت آن وارد شده
است . امام صادق فرمود: تسبيح فاطمه پس از هر نماز، نزد خداوند از هزار
ركعت نماز در هر روز محبوب تر است .
4- خواندن سوره فاتحه ، آيه الكرسى
(39)، آيه
شهد الله
(40) آيه ملك تا
بغير حساب
(41)، خواندن سه بار
قل هو الله
احد و هديه ثواب آن به امام زمان
عجل
الله فرجه الشريف .
5- دعاى
الهم عرفنى نفسك ...
6- دعاى
صباح حضرت امير عليه السلام .
7- تفكر بخصوص بعد از صبح و نماز مغرب . تفكر جنبه هاى مختلفى دارد،
مثل محاسبه نفس و كوتاهى هاى گذشته ، وظايف امروز، چاره انديشى براى
موانع و بازدارندگان از خير، در دل گذراندن نيت هاى خوب براى امروز،
تفكر در باره خود، رفتار با مسلمانان ، نعمت هاى نهان و آشكار خدا و
سپاس آن ها، انديشيدن در باره عقوبت هاى الهى ، مرگ ، خودشناسى ، اسرار
هستى ، صفات و اسماى خدا و...در خير است ؛ يك ساعت تفكر، بهتر از يك
هفتاد سال عبادت است
(42) علت آن روشن است ، زيرا انديشيدن ، معرفت و محبت
انسان را مى افزايد. فكر، كليد شناخت و عامل روشن شدن آن چه يا آن كه
شناخته شده و شهود آن يا اوست و محبت را مى افزايد، چون قلب ، جز به
كسى كه او را زيبا، با شكوه و اهل خير بشناسد، عشق نمى ورزد. اين محبت
، جز با شناخت صفات صفات جمال و جلال الهى فراهم نمى گردد و انديشيدن
كليد معرفت و شناخت است . ذكر و يادآورى نيز محبت آور است .
8- سجده شكر پس از نماز از تعقيبات مهم است ؛ هم شكر بر اين كه توفيق
اداى نماز را داد و هم براى نعمت الهى .
نمازهاى نافله
از كارهاى عبادى مهم ، خواندن نمازهاى نافله است . به وسيله
نمازهاى مستحب ، كاستى هاى واجب از نظر توجه قلبى جبران مى شود. سزاوار
است نوافل ترك نشود، هر چند در كمترين حد آن ، اگر چه در حالت رفتن در
پى كارهاى روزانه باشد، چون نماز مستحب را در حال حركت هم مى توان
خواند. احاديثى بسيارى در تاكيد بر نوافل روايت شده است . در برخى از
آن ها ترك نافله ، معصيت به شمار آمده و در برخى خواندن آن ها نشانه
شيعه شمرده شده است . بنده اى كه پايبند مراسم بندگى است ، درباره
نوافل تلاشى بزرگ بايد داشته باشد و اين رمزى لطيف دارد، چون انجام
امور و تكاليف واجب ، از آن جهت كه اگر انجام ندهد عقوبت دارد، شبيه
اطاعت اجبارى است ، ولى انجام مستحبات ، مثل اطاعت اختيارى است و اين
در نظر اشخاصى كه مراقب حالات روحى خويشند، از اين جهت اهميت دارد،
كوشش و اهميت دادن به نوافل ، نشانه آن است كه بنده ، در واجبات نيز
نيتى كامل دارد. كسى كه بر انجام نافله ها مراقبت داشته باشد؛ حال او
گواهى مى دهد واجبات را هم به خاطر امتثال فرمان خدا و رسيدن به قرب و
رضاى او انجام مى دهد، نه صرفا به خاطر بيم از كيفر.
نماز شب
از نوافلى كه بسيار مورد تاكيد است ، نماز شب است ، و چه مى
دانى كه نماز شب چيست ؟! فروغ در ظلمت و انس در وحشت و خلوت از كثرت
است . امام صادق عليه السلام فرمود: نماز شب موجب رضاى خدا و محبت
فرشتگان مى شود. سنت پيامبران و نور معرفت و ريشه ايمان و آسايش تن و
ناراحت ساختن شيطان است . نماز شب ، سلاحى است بر ضد دشمنان و مايه
قبولى دعا و اعمال و موجب بركت در رزق و روزى و واسطه ميان نمازگزار و
ملكوت خداست . نماز شب ، چراغ در قبر و بستر وزير پهلوى نمازگزار و
پاسخ نكير و منكر و همدم زائر در قبر است . تا روز قيامت . در روز
رستاخيز هم سايبان و تاج سر او و اندام اوست و پرده اى ميان او و آتش
است و حجتى ميان او و خداست و مايه سنگينى اعمال و عبور از صراط و كليد
بهشت است .
(43) خانه هايى كه در آنها نماز شب خوانده مى شود و
قران تلاوت مى شود، براى آسمانيان نور مى دهد، آن گونه كه ستارگان براى
زمينيان فروزان است . روايات ، در فضيلت نماز شب بسيار است ، علاوه بر
آيات و روايات كه به اين عبادت تشويق مى كند، اگر از آيات ، جز آيه ذيل
نبود، در بيان اهميت آن كافى بود؛ خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و
آله مى فرمايد:
و من الليل فتهجد به نافله لك
عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا))(44)
بخشى از شب را به تهجد و عبادت بپرداز كه نافله اى براى توست . باشد كه
پروردگارت تو را به
مقام محمود برساند.
در شان و ارزش نماز شب همين بس كه پاداش آن مقام
محمود قرار داده شده است .
(45) نقش شب زنده دارى و نماز شب ، در سازندگى روحى
انسان بسيار است و از اين رو در روايات ، از كسانى كه آن را نمى خوانند
يا سبك مى شمارند، نكوهش شده است . شيعه اهل بيت سزاوار است اين
برنامه را داشته باشد و از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه هر كس
نماز شب نخواند، از ما نيست . در سخن ديگرى از آن حضرت آمده است :
منفورترين خلايق نزد پروردگار، آنانند، كه در شب مثل لاشه اى فتاده و
در روز هم سرگرم بطاعت و بيهودگى اند!
(46) كسى كه تمام شب را بخوابد و هيچ بخشى را به عبادت
و خلوت با خدا نپردازد، شيطان بر او مسلط مى شود. به مقتضاى حديث ، هر
كس فرشته مخصوص دارد كه هر شب او را دو بار براى نماز بيدار مى كند و
خطاب به او مى گويد: اى بنده خدا! برخيز تا پروردگارت را ياد كنى . اگر
در بار سوم از خواب بيدار نشوى ، شيطان در گوش او ادرار مى كند؛ يعنى
توفيق شنيدن سروش بيدارگر غيبى براى سحرخيزى و شب زنده دارى را از او
سلب مى كند. كسى كه از اهل تهجد و نماز شب را مى شناسم صدايى كه او را
بيدار مى كرد، مى شنيد، در اوائل كار، وقت تهجدش كه مى رسيد، او را با
كلمه
آقا بيدار مى كرد، او هم بر مى
خواست و به ذكر و دعايش مى پرداخت . اين توفيق الهى نصيب هر كسى نمى
شود. گاهى اعمال روزانه از انسان توفيق نماز شب را مى گيرد و شخصى به
حضرت على عليه السلام عرض كرد: ديشب خواب ماندم و براى نماز شب و تهجد
بيدار نگشتم . حضرت فرمود
گناهانت تو را به بند
كشيده است
(47) براى بيدار دلان ، غفلت و خواب از اين نماز، ممكن
نيست . ديه اى كه افراد دنيا طلب اگر دعوت شوند در نيمه شب ، با پادشاه
عصر خود ملاقات خصوصى داشته باشند، در آن وقت معين نمى خوابند، بلكه از
اول شب خوابشان نمى برد و پيوسته فكرشان به همنشينى و صحبت با پادشاه
است . به حالات خود اگر مراجعه كنى ، مى بينى ، مثلا اگر يقين داشته
باشى كسى در دل شب سراغ تو مى آيد و پول هنگفتى به تو مى دهد، از شوق
آن مال بخوابى و از ترس آنكه مبادا از دستت برود، خوابت نمى برد! به هر
حال ، خفتن و غافل شدن از اين خبر، محروميت بزرگى است كه قابل مقايسه
با چيزهاى ديگر نيست . آنان كه محروم از اين فيض مى شود و مى خوابد،
چند گروهند: بعضى از اول شب تا نصف شب به حرف زدن و كارهاى بيهوده و شب
نشينى و گاهى صحبت هاى حرام و غيبت مسلمانان مشغول مى شوند و توفيق
بيدارى پيدا نمى كنند. برخى ها مفصلا به خوردن و نوشيدن و پر كردن شكم
مى پردازند، آنگاه در جايى نرم و گرم و راحت مى خوابند. طبيعى است چنين
كسى براى نماز صبح شب بلند نمى شوند زيرا از اول شب با اختيار خود،
اسباب و مقدمات خواب را فرا هم آورده است . مى توان گفت از اول ، به
قصد بيدار شدن و به اميد آن نخوابيده است ، زيرا زياد خوردن و نوشيدن ،
بخار معده را زياد مى كند و مغز را مست مى سازد و موجب پرخوابى مى شود.
بيدار ماندن اول شب ، پرخورى ، بستر نرم و راحت ، جاى خوب و... همه سبب
خواب زياد و سنگينى چشم و گوش و بيدار نشدن براى نماز شب مى شود، عذر
چنين اشخاصى پذيرفته نيست . گاهى بعضى از مردم از راه ديگرى محروم مى
شوند و شيطان از در ديگرى وارد شده و آنان را از اين نعمت محروم مى
سازد و در گوش آنان مى خواند؛ مطالعه علمى بهتر از نماز و عبادت است !
گاهى از اول شب تا آخر شب به مطالعه كتاب مشغول مى سازد و حتى نماز صبح
را نمى خواند. به خيال اينكه مطالعه او بهتر از نماز است . اغلب اين
حالات به غرور و غفلت شخص بر مى گردد، زيرا فراگيرى دانش ، گرچه از
بهترين عبادت است ولى شرايطى دارد، از جمله : علمى كه مى آموزد، از
علوم سودمند باشد؛ با روش مشروع و جايز درس بخواند و علم بياموزد؛ هدفش
خدايى و به قصد تقرب به پروردگار باشد و اين مشكل ترين شرايط است . اين
كه آموختن علم ، مورد رضاى خدا باشد و عبادت محسوب گردد، بسيار كمياب
است . اين نوعى غرور و خودفريبى است كه طالب علم بپندارد تحصيل ، بهتر
و بافضيلت تر از تهجد و نماز شب است . اهل تقوا، حتى يافتن نيت صالح در
آموختن دانش را مديون نماز شب و تهجد و ناليدن به درگاه خدا و
استغاثه در دل شب هستند. نماز شب در تصحيح نيت و انگيزه بسيار موثر است
. استاد من در علوم و معارف راستين برايم كفت كه هيچ كس از آخرت جويان
، به مقامات بالاى دينى نرسيده اند مگر در سايه تهجد و راز و نياز. اين
نكته در احاديث آمده است ء روايتى مى گويد: هر كه نماز شب نخواند، از
پيروان ما نيست ، كه براى زدودن اين وسوسه شيطانى كافى است . مومن نماز
شب را در تقويت بنيه علمى از مطالعه موثرتر مى يابد. استاد ما سفارش مى
كرد هر گاه در مطالب علمى دچار تحير و سر در گمى شديد به خدا روى آوريد
و به درگاه او بناليد. ما ثمره اين توصيه را تجربه كرديم ! راز آن روشن
است . علم ، فقط با آموختن زياد و مطالعه نيست ، بلكه نورى است مه
خداوند در دل كسى كه بخواهد مى افكند. تهجد دل را روشن مى سازد و
نورانيت قلب مومن را پايدار مى كند. مناجات در نيمه شب چنين است و نماز
شب ، ضد تحصيل علم نيست ، بلكه از عوامل و اسباب آن است . بسيارى از
محصلان نماز شب خوان را شناخته ايم كه تهجد، سبب تيز فهمى ، خوب فهمى ،
و درست فهمى آنان شده است و در مسائل علمى به آراى استوارى دست يافته
اند، بر خلاف آنان كه گرفتار انحرافات فكرى شده اند. به هر حال ، مومن
بايد از آغاز روز و اول شب به فكر تهجد باشد و مقدمات و زمينه هاى آن
را فراهم كند. در روز بخوابد، اول شب زود بخوابد، جاى مناسب ، كتاب
دعا، آب وضو، مسواك ، چراغ و... را فراهم سازد و هنگام خواب ، آيه
قل انما انا بشر مثلكم ... را بخواند كه
براى بيدار شدن ، مفيد مى باشد و تجربه شده است . حال اول شب در توفيق
آخر شب موثر است . كسى كه در پى نماز شب است ، بايد آداب خوابيدن را
آنگونه كه مورد رضاى خداست ، مراعات كند، تا خواب توفيق سحر خيزى و شب
زنده دارى را به او عنايت كند. از مهمترين اين وظايف ،
محاسبه هنگام خوابيدن است . كردارش را از
شب گذشته تا اين شب دقيقا محاسبه كند و از خود حساب بكشد كه چه كرده و
چرا كرده است . بايد بداند خواب ، برادر مرگ است ، هنگام خواب ، خداوند
جان انسانها را مى گيرد .بايد بدانيد كه اگر خدا روحش را به بدنش
برنگرداند، مرده اى است كه هرگز از جايش برنمى خيزد و اگر روح را به او
برگردانده ، از روى تفضل و عنايت است . وقتى بيدار شد، بر اين نعمت خدا
را شكر كند. برخى از آداب خواب چنين است :
1 - با وضو و با ذكر و نام خدا بخوابد.
2 - هنگام ورود به رختخواب ، بسم الله بگويد.
3 - آيه
آمن الرسول ... را بخواند و
هنگام خوابيدن ، به مضامين آن و نعمت شفاعت پيامبر خدا صلى الله عليه و
آله از امت و نعمت هاى ديگر خدا توجه داشته باشد.
4 - آيه الكرسى بخواند؛ نيز آيه
شهد الله
(48) را تلاوت نمايد و استغفار كند.
5 - تسبيحات اربعه را بگويد و بر پيامبر اسلام و انبياى الهى ديگر
صلوات و درود بفرستد.
6 - بر طرف راست بدن ، رو به قبله بخوابد، آنگونه كه مرده را در قبر مى
گذارند و پيوسته ذكر بگويد و خدا را ياد كند تا خواب ، در حال ياد خدا
سراغ او بيايد. چنين خوابيدنى عبادت است و روحش نزد خدا و در سايه
عنابت اوست . چنين خوابى از بيدارى غافلان برتر است . وقتى با اين حال
بخوابد، اميد است خداى متعال برخى كرامت ها و بشارت هاى ويژه را از راه
خواب به او عنايت كند. خدا را گواه مى گيرم كسانى رامى شناسم كه در
خواب بعضى از امامان عليه السلام را ديده و از آنان در باره معارف والا
و اسرار نهايى پرسيده و جوابهايى گرفته اند كه مايه روشنى چشم آنان
گشته است ، يا كسانى كه حقيقت خودشان در عالم رويا بر ايشان آشكار شده
و خود را در آستانه جدايى روح از بدن ديده و با وحشت از خواب بيدار شده
اند. حال كه دوباره نعمت حيات يافته ، خدا را سپاس گويد و فرصت را
غنيمت شمارد و در اين فكر باشد كه در اين حيات تازه ، به حيات ابدى و
بى مرگ دست يابند و بداند حيات ، سرمايه اى است كه خداوند به او داده
است تا تجارت كند. اگر بتواند، بايد نفيس ترين كالاها را بخرد؛ يعنى
معنويات و در اين تلاش ، سستى و كوتاهى نكند. نمازگزارى كه به اين
مراحل توجه داشته باشد و اين لطف را دريابد، هم چنان كه اهل دنيا لذت
هاى دنيوى را مى شناسد، او هم با دل و جانى لبريز از محبت خدا، از
شناخت و معرفت و محبت پروردگارش لذت مى برد و انس با مولا را بهترين
شادمانى روح مى يابد.
آداب نماز شب
از امامان معصوم عليه السلام درباره كيفيت نماز شب و آداب و
وظايف نمازگزار و دعاهايى با محتواى ارجمند و والا و متناسب با روح
بلند نيايشگران شب ، روايات بسيارى نقل شده كه تفضيل آن ها در كتب دعا،
آمده است . گفتنى است بنده ، از مجموع آن وظايف و دعاها و برنامه ها،
آن چه را با حالت روحى خودش سازگار است ، انتخاب مى كند . پيشينيان ،
گاهى براى پيدا كردن حالت رقت قلب و خشوع و خضوع و خجالت عبادت ،
تلاشهاى عجيبى مى كردند. مثلا لباسهاى خشن مى پوشيدند؛ دستهاى خودشان
را به گردن مى بستند؛ خود را به آتش نزديك مى كردند؛ ببر سر خويش خاك
مى پاشيدند؛ وارد قبر مى شدند و مردگان را صدا مى زدند؛ با خودشان حرف
و خطاب داشتند؛ دعاها و مناجاتهايى را كه موثر و جانسوز است برمى
گزيدند، براى آنكه حال نيايش پيدا كنند. در بخشى از دعاى امام سجاد
عليه السلام آمده است : خدايا! چشم اشكبار. و دل هراسان و اعضاى ارزانم
را مى بينى كه از كارهاى خودم در پيشگاه تو شرمنده ام . اگر اين حرفها
با حالات او منافات داشته باشد و مناجات كند، ولى ديدگانش بى اشك و
قلبش سخت و حالش بى خشيت و خوف باشد، آيا دروغ نيست ؟ آيا نمى ترسد از
خدا، ندا آيد چرا دروغ مى گويى و حيا نمى كنى ؟! حتى استغفار نبايد فقط
لفظى باشد و حضرت اميرالمومنين عليه السلام به كسى كه در حضور او گفت
استغفر الله فرمود: واى بر تو! مى دانى
استغفار چيست ؟ استغفار درجه بلند مرتبه گان است و نامى است كه بر شش
معناست :
- اول : پشيمانى از گذشته ،
- دوم : تصميم بر تكرار نكردن آن براى هميشه ،
- سوم : اداى حقوق مردم ،
- چهارم : واجب ترك شده را جبران و قضا كنى ،
- پنجم : گوشتى را كه با حرام بر اندامت روييده ، با اندوه ذوب كنى تا
گوشت جديد برويد.
- ششم : هم چنان كه بدنت شيرينى گناه را چشيده است ، تلخى و رنج طاعت
را هم بچشانى ، آنگاه بگويى
استغفر الله
(49)
پس وقتى كار، تا اين اندازه دقيق است ، بايد مناجات كننده دعاهايى
بخواند كه با حالات او متناسب باشد و گفتارش دورغ و مجاز نباشد، توبه
يعنى بازگشت به سوى خدا؛ يعنى رجوع به ياد خدا و درخواست آمرزش به خاطر
غفلتى كه داشته است . وقتى در دل او، خدا از هر چيزى بزرگتر باشد، و
برتر از آنكه به وصف آيد بايد از مناجات با چنين خدايى لذت برد و مشتاق
ياد و انس با او و خلوت با پروردگار باشد. اگر در دل خود لذت و اشتياقى
نيافت ، نشانه اشكالى در حقيقت تكبير و تسبيح اوست و مشكلى قلبى دارد.
وقتى مى گويد
اشهد ان لا اله الا الله
توحيد واقعى وقتى است كه دلت نيز بر ان گواهى دهد، اگر دل به توحيد
گواهى دهد، توحيد قلبى به اعضا و اندام و كردار هم جريان مى يابد. اگر
قلب ، با شهادت زبانى همراه نباشد، نوعى نفاق است تنه توحيد ناب . آنان
كه عبادت مى پردازند، گفته ها و عملشان سه گونه است :
1. گروهى سخن و عملشان ريشه در حالات و صفت قلبى آنان دارد، مثلا دلى
كه در داغ مرگ فرزند سوخته باشد، خواه و نا خواه به نوحه و گريه و
اظهار اندوه مى انجامد و اين اشك و ناله ، جوششى از قلب گداخته از غم
است . كسى كه دلسوخته فراق و هجران است ، ناله دورى و آواى عشق و شوق
سر مى دهد و زبان حالش چنين است :
چون شب آمد، همه را ديده بيارامد و
من
|
گويى اندر بن مويم سر نشتر مى شد
|
همچنين كسى كه احساس كند محبوبش او را مى بيند واز حال وى خبر دارد،
خواه ناخواه اظهار ناله و راز و نياز و فروتنى مى كند و خود را به خاك
مى افكند و چهره بر خاك مى گذارد. هر چه محبوبش بزرگتر و احساس گناهش
بيش تر و عشق معشوق در دل عاشق افزون تر باشد، اظهار محبت و ناليدن بيش
تر خواهد بود.
بسيار زبونى ها بر خويش روا دارد
|
درويش كه بازارش با محتشمى باشد
|
هر سخنى كه گويد يا هر عملى كه انجام دهد، از حالات قلبى او سرچشمه مى
گيرد؛ حال ، چه توحيد باشد، چه تسبيح و تكبير و ... مقصود از همه اين
ها
او است .
2. گروهى دلشان با عملشان مخالفت كامل دارد. مثل منافقان كه با بى حالى
نماز مى خوانند، يا مثل بيش تر مردم كه اداى توكل مى كنند يا بسيارى از
آنان كه بويى از محبت را نبرده اند، اظهار
عشق
و شوق مى كنند و از رنج دورى مى نالند. اين گونه عبادت ها نه
سودمند نيست ، بلكه زيان آور است .
3. آنان كه مرتبه اى از اين مراتب را در دل دارند، ولى در حدى نيست كه
انگيزه سخن و عمل عبادى باشد. در اين گونه موارد، عمل كننده بايد به
مقدار و متناسب با حالات روحى خودش ، به ذكر و عبادت بپردازد و به
تدريج به وسيله اعمال ،
حال پيدا كند و
بيش از آنچه را در درون دارد، قصد نكند، دروغ يا نفاق شود و موجب
خسران و زيان گردد. در روايتى از امام صادق عليه السلام است : وقتى شب
به نيمه رسيد، ساعاتى است كه هر بنده اى نماز بخواند و دعا كند، دعايش
مستجاب مى شود. آنكه اهل مراقبت است ، به حكم عقل بايد در وظايف بندگى
، به خصوص در تهجد و ذكرها به ائمه اطهار عليه السلام اقتدا كند و
دعاهاى آنان را الگو قرار دهد و حال خود را با آنان بسنجد تا وظيفه
خويش را نسبت به اظهار نياز و بندگى و عبوديت در آستان الهى دريابد.
آنچه از دعاهاى آنان نقل شده ، با توجه كه آنان معصومند و مقرب پيشگاه
خدا، پس ما چه حالى خواهيم داشت .روايت است امام سجاد عليه السلام بين
هردو ركعت از نماز شب خود به سجده مى رفت و شكر مى گفت : خداوندا! به
عزت و جلال و عظمت سوگند! اگر از آن روز كه فطرت مرا آفريدى و از آغاز
روزگار تا وقتى كه خدايى تو استمرار دارد، تو را پرستش كنم و در هر چشم
به هم زدن به شمار هر مويى و به تعداد همه ستايش هاى پنهان تو ناتوانم
. اگر با چنگ و دندانم همه معدن هاى آهن دنيا را بكنم و اگر با مژگان
همه زمين ها را شخم بزنم و از خشيت تو دريا دريا بگريم ، كم ترين وظيفه
ايست كه در برابر تو بر دوش من است . اگر به عذاب همه بندگان خويش
عذابم كنى ، به عدل توست و گوشه اى از كيفرى است كه مستحق آنم ... بارى
وقتى امام معصومى با آن پاكى و پرستش و زهد و معرفت و محبت و قرب نزد
خدا چنين باشد، حال ما چگونه خواهد بود؟ دريغا اين همه كوتاهى و غفلت و
غرور! امثال ما اگر يك مثقال اشك از ديده بياريم ، مى پنداريم حق سپاس
خدا را به جا آورده ايم و اگر شبى كمترين حالى در نماز پيدا كنيم ، از
خداوند طلبكار مى شويم . بايد در حد توان كوشيد و در درگاه خدا گريست و
ناليد و با اصرار از او خواست و او را با نامهاى جمالش خواند؛ بايد به
آسمان نگريست سر را پايين افكند؛ خود را در جلسه كيفر احساس كرد و
آنقدر خدا خدا گفت تا حالت مراقبت و احساس حضور، تلطيف شود. بايد خود
را در محضر خدا ديد و گفت : آيا به من نه خواهى گفت ؟ اگر ردم كنى و
كلمه سنگين نه را در پاسخ دعا و ندايم بدهى ، واى بر من ، آن گاه يكايك
عواقب آنرا برشمارد و بگويد: واى بر من ، اگر از پيشگاه پروردگارم
محجوب شوم ، اگر از مقام نور و شرف حضور، دور شوم ، اگر بت هوى را
بپرستم ، اگر پيرو خوك شهوت و خدمتكار سگ خشم گردم و از همسايگى پاكان
و قرب پروردگار محروم شوم ! به روايت زهرى ، امام زين العابدين عليه
السلام با شعر و نثر بر خويش نوحه مى خواند و مى گريست . شبى از شبها
اول خوبى هاى خدا را برمى شمرد و آنگاه رفتار و عمل خود را در مقابل
چنين پروردگار رئوف و بزرگوارى ياد كرد واز رسوايى و بى شرمى و كوتاهى
و غفلت خويش با حسرت ياد مى نمود و گفت : با كدام رو خدا را ديدار كنم
! با كدام زبان با او مناجات كنم ؟ من كه پيمان ها را شكسته و بى وفايى
كرده ام !