نماز شناسى جلد دوم

حسن راشدى

- ۱ -


فهرست مطالب 
خطبه كتاب 
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد الله الذى اءلهم السداد و هدى الى الرشاد و دعا خلقه الى التوحيد و الاءتحاد و حثهم على المحبة و التاءلف والوداد و جعل ذريعتها الحج و الجمعة و الجماعة و الاءعياد و صلى الله على نبيه الجامع للاضداد النذير البشير الهادى بالوعد و الاءيعاد محمد و اله مفاخر الاءمجاد ساسة العباد و اءركان البلاد و تعسا و نكسا لاءعدائهم الاءوغاد الى يوم التناد .
سپاس خدايى را سزاست كه درستى و هوشمندى را الهام كرد و به سوى راستى رهبرى فرمود. آفريدگان را به يكتا پرستى و يگانگى فرا خواند، و به مهر و به پيوستگى و دوستى آرزومند كرد. و مناسك حج ، و نمازهاى جمعه ، جماعت ، و عيدين را وسيله وصول به آنها قرار داد. و درود خدا بر پيامبرش - كه جامع اضداد است . از دوزخ و عذاب مى ترساند، به بهشت و خشنودى خدا مژده مى دهد، و راه را توسط نويد و تهديد مى نماياند - محمد و خاندانش كه افتخار مايه هاى بلند پايه اند و سياستمداران عباد و استوانه هاى بلاد. و به روى درافتادن و سرنگونساز شدن - تا روز رستخيز - نصيب دشمنان فرومايه آنان باد!
رب يسر و لاتعسر
مقدمه 
بر در خويش سرفرازم كن  

اى جهان ديده بود خويش از تو
هيچ بودى نبوده پيش از تو
در بدايت ، بدايت همه چيز
در نهايت ، نهايت همه چيز
اى برآرنده سپهر بلند!
انجم افروز و انجمن پيوند!
آفريننده خزاين جود!
مبدع و آفريدگار وجود!
سازمند از تو گشته كار همه
اى همه و آفريدگار همه !
هستى و نيست مثل و مانندت
عاقلان جز چنين ندانندت
روشنى پيش اهل بينايى
نه به صورت ، به صورت آرايى
به حيات است زنده موجودات
زنده بلك از وجود توست حيات
اى جهان راز هيچ سازنده !
هم نوابخش و هم نوازنده !
نام تو كابتداى هر نام است
اول ، آغاز و آخر، انجام است
او الاولين به پيش شمار
و آخر الآخرين به آخر كار
هست بود همه درست به تو
بازگشت همه به توست به تو
بسته بر حضرت تو راه خيال
بر درت نانشسته گرد زوال
تو نزادى و آن دگر زادند
تو خدايى و آن دگر بادند
به يك انديشه راه بنمايى
به يكى نكته كار بگشايى
و آنكه نااهل سجده شد سر او
روز را مرغ و مرغ را روزى
تو سپردى به آفتاب و به ماه
دو سرا پرده سپيد و سياه
روز و شب سالكان راه تواند
سفته گوشان بارگاه تواند
جز به حكم تو نيك و بد نكنند
هيچ كارى به حكم خود نكنند
تو برافروختى درون دماغ
خردى تابناك تر ز چراغ
با همه زيركى كه در خرد است
بيخود است از تو و به جاى خود است
چون خرد در ره تو پى گردد
گرد اين كار، وهم كى گردد
جان كه او جوهرست و در تن ماست
كس نداند كه جاى او به كجاست
تو كه جوهرينى ندارى جاى
چون رسد در تو وهم شيفته راى
ره نمايى و رهنمايت نه
همه جايى و جايت نه
ما كه جزئى ز سبع گردونيم
با تو بيرون هفت بيرونيم
عقل كلى كه از تو يافته راه
هم زهيبت نكرده در تو نگاه
اى ز روز سپيد تا شب داج
به مددهاى فيض تو محتاج
حالگردان ، تويى به هر سانى
نيست كس جز تو حالگردانى
تا نخواهى تو نيك و بد نبود
هستى كس به ذات خود نبود
تو دهى و تو آرى از دل سنگ
آتش لعل و لعل آتش رنگ
گيتى و آسمان گيتى گرد
بر در تو زنند بردابرد
هر كسى نقشبند پرده توست
همه هيچ اند، كرده كرده توست
بد و نيك از ستاره چون آيد
كه خود از نيك و بد زبون آيد
گر ستاره سعادتى دادى
كيقباد از منجمى زادى
كيست از مردم ستاره شناس
كه به گنجينه ره برد به قياس
تو دهى بى ميانجى آن را گنج
كه نداند شمار هفت از پنج
هر چه هست از دقيقه هاى نجوم
با يكايك نهفته هاى علوم
خواندم و سر هر ورق جستم
چون تو را يافتم ورق شستم
همه را روى در خدا ديدم
در خدا بر همه تو را ديدم
اى به تو زنده هر كجا جانى است !
وز تنور تو هر كه را نانى است !
بر در خويش سرفرازم كن
وز در خلق بى نيازم كن !
نام من بى ميانجى دگران
تو ده اى رزق بخش جانوران !
چون به عهد جوانى از بر تو
بر در كس نرفتم از در تو
همه را بر درم فرستادى
من نمى خواستم تو مى دادى
چون كه بر درگه تو گشتم پير
زآنچه ترسيدنى است دستم گير
چه سخن كاين سخن خطاست همه
تو مرايى ، جهان مراست همه
من سرگشته را ز كار جهان
تو توانى رهاند، باز رهان
در كه نالم كه دستگير تويى
در پذيرم كه درپذير تويى
راز پوشيده گر چه هست بسى
بر تو پوشيده نيست راز كسى
غرضى كز تو نيست پنهانى
تو برآور كه هم تو مى دانى
از تو نيز ار بدين غرض نرسم
با تو هم بى غرض بود نفسم
غرض آن به كه از تو مى جويم
سخن آن به با تو مى گويم
راز گويم به خلق ، خوار شوم
با تو گويم بزرگوار شوم
اى نظامى ، پناه پرور تو
به در كس مرانش از در تو
سر بلندى ده از خداوندى
همتش را به تاج خرسندى
تا به وقتى كه عرض كار بود
گر چه درويش تاجدار بود
نظامى (1)
برگزيننده و گزيده درود  
نقطه خط اولين پرگار
خاتم آخر آفرينش كار
نوبر باغ هفت چرخ كهن
درة التاج عقل و تاج سخن
كيست پيغمبران به تيغ و به تاج
تيغ او شرع و تاج او معراج
امى و امهات را مايه
فرش را نور و عرش را سايه
پنج نوبت زن شريعت پاك
چار بالش نه ولايت خاك
همه هستى طفيل و او مقصود
او محمد، رسالتش محمود
ز اولين گل كه آدمش بفشرد
صافى ، او بود و ديگران همه درد
و آخرين دور كاسمان راند
خطبه خاتمت هم او خواند
امر و نهيش به راستى موقوف
نهى او منكر، امر او معروف
آنكه از فقر فخر داشت نه رنج
چه حديثى است فقر و چندان گنج ؟
و آنك از و سايه گشت روى سپيد
چه سخن ؟ سايه و آنگهى خورشيد
ملك را قايم الهى بود
قايم انداز پادشاهى بود
هر كه برخاست مى فكندش پست
و آنكه افتاد مى گرفتش دست
با نكو گوهران نكو مى كرد
قهر بدگوهران هم او مى كرد
تيغ از يك سو به قهر خونريزى
رفق از آن سو به مرهم آميزى
مرهمش دلنو از تنگ دلان
آهنش پاى بند سنگدلان
آنكه با او بر اسب زين بستند
بر كمرها دوال كين بستند
اينك امروز بعد چندين سال
همه بر كوس او زنند دوال
گر چه ايزد گزيد از دهرش
وين جهان آفريد از بهرش
چشم او را كه مهر ما زاغ است
روضه گاهى برون ازين باغ است
حلقه داران چرخ كحلى پوش
در ره بندگيش حلقه به گوش
ز آفرين بود نور بينش او
كافرين ها بر آفرينش او
با چنان جان كه هر دمش مددى است
از زمين تا به آسمان جسدى است
آن جسد را حيات ازين جان است
همه تخت اند و او سليمان است
نفسش بر هوا چو مشك افشاند
رطب تر ز نخل خشك افشاند معجزش خار خشك را رطب است رطبش خار دشمن اين عجب است
كرده ناخن براى انگشتش
سيب مه را دو نيم در مشتش
سيب را گر ز قطع بيم كند
ناخنه روشنان دو نيم كند
آفرين كردش آفريننده
كاين گزين بود و او گزيننده
باد بيش از مدار چرخ كبود
برگزيننده و گزيده درود
نظامى (2)
نماز، نيازى حقيقى و ضرورى  
نماز، يك نياز حقيقى انسان است و به ميزان ضرورتى كه براى فرد و اجتماع دارد، داراى فايده ها و آثار نيكوى فرد و جمعى است ، و به همان نسبت كه وجود آن منشاء بركات و خيرات است ، فقدان آن زيانبار است .
در آيات قرآنى و روايات اسلامى ، هم بسيارى از فوايد و آثار نيكوى آن مذكور است و هم زيانهاى فردى و جمعى ناشى از ترك آن آمده است . اما اين نكته درخور تحقيق است كه آيا آن آثار نيكو بر همه نمازهايى كه خوانده مى شود مترتب است يا فقط نمازهاى مقبول داراى چنان آثارى است .
قدر مسلم در آيات و روايات ، نفس نماز، مورد نظر بوده است ؛ يعنى نمازى كه مطلوب دين باشد اما اگر نمازى كه مطلوب اسلام است ، دراى حداكثر آن آثار است ، بايد همه نمازهاى حقيقى كه براى خدا خوانده مى شود و از نظر كيفى در سطوح پايين ترى هستند، به تناسب كيفيت خود داراى آن فوايد و آثار نيكو باشند به جز نمازهاى ساختگى و ريايى كه هيچگونه عقيده و انگيزه خدايى در آنها نيست و ما در تقسيم نمازها آن را نماز بى اثر ناميديم .
بنابراين حداقل ، اهل تحقيق نبايد نماز ميليونها نمازگزارى را كه هر روز پنج بار نماز مى خوانند و به نتايج خوب نماز خود اميد دارند و ميلياردها ركوع و سجود مسلمين در برابر آفريدگار توانا را بى فايده و عبث بشمارند. اين گونه نمازها را نبايد به صرف آن كه براى ما رفاه و صنعت نياورده است ، يكسره محكوم كنند و جوانان را در كنار نهادن چنين نمازى ماءذون و مجاز بدانند، چرا مردم را از گزاردن همين نمازهاى متوسط و كم اثر ماءيوس و دايره نمازگزاران را محدود مى سازند. اگر مردم همين نمازها را هم نخوانند آن وقت چه خواهد شد؟ خطر اين است كه نماز، اين عامل مهم تربيت به بهانه آن كه چون به نحو مؤ ثر گزارده نمى شود و نتايجش كم رنگ است ، از دست مردم گرفته شود. مگر تاءثير همين نمازها را در بهسازى و سالم سازى نسبى اجتماع نمى بينند؟! مگر تاءثير همين نمازها را در بهسازى و سالم سازى اجتماع نمى بينند؟! بايد تنها نمازهاى غير حقيقى را كه هيچگونه عقيده و انگيزه خدايى در آنها نيست ، بيهوده معرفى كنند و البته در كنار آن فرهنگ نماز و نماز با فرهنگ را رواج دهند و تبليغ عشق كنند.
سر فرزانگى به عشق افراز  
پيش عاقل ، نياز چيست ؟ نماز
پيش عاشق ، نماز چيست ؟ نياز
نغمه سازى به ناله دلسوز
صبحدم مى زد اين عزل بر ساز
كاى بدل پرده سوز شاهد روز
وى به جان پرده ساز مجلس راز
اگرت بر سر است سايه مهر
سايه اى بر سر سپهر انداز
تا تو را عاقبت شود محمود
همچون محمود شو غلام اياز
دل ديوانگى به مهر افروز
سر فرزانگى به عشق افراز
مشو از منعمان جاه اندوز
مشو از مفلسان چاه انداز
با بيا در غم زمانه بسوز
يا برو با غم زمانه بساز
ترك اين راه كن كه نبود راست
دل بسوى عراق و رو به حجاز
اگرت ساز نيست ، سوز كجاست
ورت آواز هست كو آواز
خيز خواجو كه مرغ گلشن دل
در سماع است و روح در پرواز
باز كن چشم جان ! كه طاير قدس
نشود صيد جز به ديده باز
خواجوى كرمانى (3)
اقسام نماز، بر حسب آثار  
از بررسى آيات و روايات مربوط به صلات ، به دست مى آيد كه نمازها از حيث اثر گذارى بر پنج گونه اند. البته اين تقسيم بر اساس كيفيت نمازها و اقسام نمازگزاران است .
1- نماز ناب : نماز ناب ، نمازى است كه با بالاترين درجه از عشق و معرفت و بيشترين خشوع و حضور خوانده شود. نمازى كه در آن خاطر نمازگزار آنى غافل از خدا و معطوف به دنيا نشود. و نماز كننده به گونه اى در آن غرق شود كه اگر تير از پايش در آورند، متوجه نشود، نماز ناب ، مخصوص انبيا و اوصياست و مقام والايشان مرهون همين نماز آنان است . آرى نماز ناب چنين اثرى دارد. عارفى ، چون محمد، و على ، و على بن حسين بايد كه چنين نماز بگزارد. انسانهاى معصوم و برگزيده اى كه دسترسى به مقام و نماز آنان براى ديگران ميسر نيست .
2- نماز پر آثار: نمازى است كه آگاهانه و عاشقانه بگزارند. نمازى ناب و پر از حضور، توسط انسانهاى خالص و ناب . اينگونه نمازها در انسان سازى و جامعه سازى نظير ندارند و مخصوص عارفان و بندگان صالح خدا هستند.
افسوس كه عارفان در جامعه بسيار اندكند.
پروردگارا! عرفان نماز را به ما عطا فرما و ما را به گزاردن نماز عارفانه موفق ساز.
3- نماز مؤ ثر: چنانچه آفات نماز؛ يعنى جهل ، ضعف ، سهو و ريا را به آگاهى ، ايمان ، توجه و اخلاص بدل سازيم ، نمازمان ، نمازى مؤ ثرترى خواهد بود.
آنان كه نماز مؤ ثر و سازنده به جاى مى آورند، بسيار كمتر از كسانى هستند كه نماز كم اثر مى خوانند. اين نماز، نماز مؤ منانى است كه اهل علم و معرفت اند.
4- نماز كم اثر: نمازى است كه غالبا از اول وقت خود به تاءخير مى افتد و چنانچه در آغاز وقت خوانده شود، باز هم به توجه كامل و حضور دل خوانده نمى شود. اين نماز، همان نماز ساهى و غافل است ؛ همان نورى كه در خور ويل مى باشد.
فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون . (4)
واى بر نمازگزاران ؛ همانا نمازگزارانى كه از نماز خود فراموش مى كنند (و فراموشكار در نماز خود هستند)
با توجه به آنچه گفته شد، بعضى از آفات نماز، ضعف ايمان و فراموشى است .
بكوشيم كه ضعف را به قوت و سهو را به توجه بدل سازيم . ساهى صلات نباشيم و مستحق ويل گرديم . نماز پر اثر بگذاريم و از آن بهره برداريم .
5- نماز بى اثر: نمازى است كه نماز گزارنده ، آن را نه از روى اعتقاد و به عنوان يك تكليف بلكه براى چشم و گوش ديگران و به عنوان يك فريب مى خواند و مسؤ وليت است ، گاهى نماز مى خواند و چون نمازش خالى از انگيزه هاى خدايى و به دور از گاهى و احساس تعهد و مسؤ وليت است ، گاهى نماز مى خواند و گاهى نمى خواند. وقتى كه در حضور مردم است مى خواند و هنگامى كه در خلوت است ، نمى خواند. حال آن كه ، نماز، حضور در محضر مردم نيست بلكه ددر محضر پروردگار مردم است و او هميشه و هر جا حاضر و ناظر است .
چنين نمازى ، به تنها بى ثمر و فاقد آثار نيك مى باشد بلكه زيانبار است . از آنجا كه ؛ همانند خوراك فاسد است ، زيان فردى دارد و چون براى فريب است ، زيان جمعى دارد. از اين رو به تنها نزد خدا فاقد ارزش است بلكه از گناهان باطل شد بر آن بزنند؟ آيا اين گونه نمازگزاران در خور ويل نمى باشند؟
(فويل لمصلين ... الذين هم يرائون ). (5)
واى بر نمازگزاران ... همان نماز گزارانى كه در نماز خود ريا مى ورزند.
بزرگ ترين آفات نماز، جهل و ريا است و بهترين عوامل بهبود نماز و هر كار ديگر، آگاهى و اخلاص است . ريا كردن براى دنياست و همچنان كه وضو براى نماز، واجب است ، ترك ريا و شستن از دنيا نيز كه يك وضوى باطنى است ، براى نماز و روى آوردن به خدا ضرورت دارد. اين وضويى است كه تا قيامت مى توان با آن نماز گزارد. نماز را با ريا از اثر نيندازيم ، ترك ريا كنيم و نمازى اثر بخش بگزاريم .
چند در يك قبله خواهى با دو رو كردن نماز؟!  
بهر روى خلق تا كى آرزو كردن نماز
چند در يك قبله خواهى با دو رو كردن نماز؟!
پيش اين ناسفته رويان آبروى خود مريز
تا توانى پيش حق با آبرو كردن نماز
تا نشويى دست از دنيا، مياور رو به حق
نيست جايز در شريعت بى وضو كردن نماز
با حديث نفس ، احرام عبادت باطل است
جمع هرگز كى شود با گفتگو كردن نماز؟
ماه كنعان را به سيم قلب سودا كردن است
پيش چشم خلق ظاهرين نكو كردن نماز
نيست حاجت با وضو دست از علايق شسته را
تا قيامت مى توان با اين وضو كردن نماز
از عبادت نيست صائب ! چشم عارف بر بهشت
كار مردان نيست بهر رنگ و بو كردن نماز
صائب تبريزى (6)
شرط بهره ور شدن از نماز  
تقسيم فوق ، نشان مى دهد كه ميزان ثمر دهى نماز در همه ابعاد به نمازگزار و شناخت او از نماز و بكارگيرى آن بستگى دارد. هر قدر نماز را بهتر بشناسيم ، كارآيى آن را بيشتر بدانيم ، به استفاده صحيح از آن بهتر و بيشتر آشنا باشيم و آن را در سطح بالاتر و با كيفيت بهترى اقامه كنيم ، ميزان ثمر بخشى نماز و بهره بردارى ما از آن زيادتر و گسترده تر خواهد شد و ما را در سطح بالاترى از تكامل قرار خواهد داد؛ به عنوان مثال ، نماز، يك بالابر است ، يك وسيله عروج است ، يك معراج است ، يك سفينه پرواز است اما ميزان اوج گيرى و كمال پويى ما به ميزان شناخت ما از آن و مهارتى كه در استفاده از آن داريم ، بستگى دارد.
يك سفينه فضايى در نفس خود، قابليت و توان آن را دارد كه ما را به اوج برد اما براى ما كه آن را نمى شناسيم و نحوه استفاده از آن را نمى دانيم ، بالا برنده نيست . دانشمندى كه آن را نيك مى شناسد و به نحوه استفاده از آن آگاه است ، مى تواند در آن جا بگيرد و پرواز را آغاز و در اعماق فضا نفوذ كند.
قرآن كريم فرمود:
يا معشر الجن و الاءنس ان استطعتم اءن تنفذوا من اءقطار السموات و الاءرض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان ... (7)
اى جن و انس ! اگر مى توانيد از اطراف آسمانها و زمين به گريز بيرون رويد، چنين كنيد اما بدانيد كه جز به وسيله قدرت علمى ، موفق به انجام چنين كارى نمى شويد.
حال ، بايد گفت : اى انسانها! نماز معراج است ، بالابر است . به وسيله آن مى توانيد اوج بگيريد و تا قرب خدا برويد اما تا آن را نشناسيد و توان علمى بهره بردارى از آن را نيابيد، موفق به چنان عروجى نخواهيد شد. بدانيد كه براى به اوج رفتن و راه كمال پيمودن ، هيچ وسيله اى را به جز نماز در اختيارتان ننهاده اند. نماز، تنها وسيله رشد و تكامل روحانى است و ابزارهاى ديگر، بدون آن به شما كمكى نخواهند كرد.
بهره ورى از نماز در مسائل بهداشتى ، تربيتى ، اعتقادى ، فكرى ، سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، مديريت ، كار، دانش ، فن ، هنر و خلاصه در كليه شؤ ون زندگى نيز به همين شروط، مشروط است . بايد نماز را از حيث آغاز، پايان ، طى مراحل ، اجزاى ظاهرى و باطنى ، راز و مرزها، اهميت و فضيلت ، اقامه صحيح ، تضييع ، حكمت ها و اثرها، و خلاصه در تمامى ابعاد بشناسيم ، رموز استفاده از آن را در خود آن پيدا كنيم و بياموزيم ، و آنگاه از آن بهره بر داريم .
كتاب نماز شناسى بر آن است كه تا حد امكان به اين امور بپردازد. اميد است كه با گسترش كار تحقيق در امر نماز، مردم ، راه صلات را كه راه حسنات و صالحات و طريق هدايت است بيابند و منكر گريز و معروف طلب شوند. اگر مردم نماز تحقيقى و نه تقليدى را در جامعه اقامه كنند نه تنها به سوى نماز كه خيرالعمل است خواهند شتافت بلكه به سوى تمام خيرات و معروفات حركت خواهند كرد و نه تنها فساد ريشه كن خواهد شد بلكه اصلاحات كيفى در همه زمينه ها به سرعت به پيش خواهد رفت و با انقلابى پويا و فراگير، الهى شدن جامعه آغاز و طليعه قسط آشكار خواهد شد.
در تحقيق و تدبر در نماز و قرآن به روى همگان باز است در آن دو بر همه لازم است و نماز، خلاصه و عصاره قرآن و باب ورودى براى گلگشت در گلستان آن و كوچ كردن از هيچ به سوى همه چيز است . تا زمانى كه تحقيق در نماز، سر آغاز قرآن پژوهشى و شناخت جهان ، انسان ، و سيستم حكومت و مديريت مبتنى بر فطرت قرار نگيرد، امت اسلامى حركت حيات بخش خود را شروع نخواهد كرد.
از هيچ به سوى همه چيز  
بر در ميكده با آه و فغان آمده ام
از دغلبازى صوفى به امان آمده ام
شيخ را گو كه در مدرسه بر بند! كه من
زين همه قال و مقال تو به جان آمده ام
سر خم باز كن اى پير! كه در درگه تو
با شعف ، رقص كنان ، دست فشان آمده ام
گرهى باز نگردد مگر از غمزه يار
بر درش با تن شوريده روان آمده ام
همه جا خانه يار است كه يارم همه جاست
پس ز بتخانه سوى كعبه چسبان آمده ام ؟
راز بگشا و گره باز و معما حل كن !
كه از اين باديه بى تاب و توان آمده ام
تا كه از هيچ كنم كوچ به سوى همه چيز
بوالهوس در طمع گنج نهان (8) آمده ام
امام خمينى (ره ) (9)
نماز رهبرى به سوى خوشبختى  
خداى تعالى ، فرمود:
ان هذا القران يهدى للتى هى اقوم (10)
همانا اين قرآن راه نمايد بسوى آنچه راست تر است .
اين آيه شريفه به ما مى گويد كه هدايتهاى قرآنى در زمينه اقوم مسائل بشر؛ يعنى درباره با قوام ترين ، پايه اى ترين و اساسى ترين مسائل اوست كه عبارت از جهان بينى ، اخلاق و ايدئولوژى صحيح است و اين نكته ، قابل تحقيق است كه تمامى هدايتها و ارشادات قرآنى در يكى از اين سه جاى مى گيرد و از آن خارج نيست و از آن جا كه نماز؛ مانند قرآن ، مشتمل بر جهان بينى و اخلاق و ايدئولوژى صحيح اسلامى است ، بايد آن را عصاره قرآن و همانند هدايتى بسوى سعادت دانست اما جمله (حى على الفلاح ) كه آن را در اذان و اقامه مى خوانيم ، به ما مى گويد كه نماز، خود رستگارى و خوشبختى است نه هدايت كننده بسوى آن .
و الذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لانضيع اجر المصلحين . (11)
و خدا پاداش شايستگان نكوكارى را كه به قرآن چنگ مى زنند و نماز را بپا مى دارند، ضايع نمى كند.
و اين پاداش ، مطمئنا تاءمين خوشبختى دنيا و آخرت است .
نماز سرود رهايى و باب رحمت ايزدى  
نماز حقيقى ، موجب نجات كلى و همه جانبه است . انسان را از آفت ها، آسيب ها و فرجامهاى ناگوار رها مى سازد و باب رحمت يزدان را به رويش ‍ مى گشايد. در زمينه رهايى بخشى نماز، حداقل به موارد زير بينديشيد و چنانچه به صحت آن متعرف شديد، بر وجوب و فضيلت اين سرود زيباى رهايى ، مهر تاءييد زنيد و بكوشيد كه از نمازگزاران واقعى باشيد:
1- رهايى از تنبلى فكرى و ضعف عقلى در شناخت بزرگترين حقايق هستى بويژه هستى گردگار.
2- رهايى از تنبلى جسمى و تن پرورى .
3- رهايى از بى انضباطى و نداشتن يك برنامه منظم در طول زندگى .
4- رهايى از حواس پرتى ، بى توجهى و بلاهت .
5- رهايى از ناسپاسى ، حق پوشى و حق كشى .
6- رهايى از دوستى و همراهى با مغضوبان و گمراهان .
7- رهايى از كبر و خود بينى .
8- رهايى از عصبيت و نژاد پرستى .
9- رهايى از تفرقه و پراكندگى .
10- رهايى از تنهايى و جدايى از مردم .
11- رهايى از نفاق و دورويى .
12- رهايى از غضبها و شهوتها.
13- رهايى از آرزوهاى دور و دراز.
14- رهايى از تملق و چاپلوسى .
15- رهايى از پرستش بتها و مردم پرستى .
16- رهايى از خرافه و جهل .
17- رهايى از حسادت و خود آزارى .
18- رهايى از حرص و بخل .
19- رهيدن از همه صفات زشت و نامطلوب و برخوردارى از خصال خداپسند.
20- رهايى از انواع گناه و تباهى .
21- رهايى از بسيارى از مرض هاى جسمانى و روحانى .
22- رهايى از معيشت ضنك .
23- رهايى از اشرار و مرتبط شدن با نيكان .
24- رهايى از اسارت بيگانگان .
25- رهايى از زندان تن .
26- رهايى از حصار جهان ماده و متصل شدن به عالم ملكوت .
27- رهايى از خود و پيوند با خدا.
28- رهايى از خشم و سخط پروردگار.
29- رهايى از سختى جان كندن .
30- رهايى از عذاب عالم برزخ .
31- رهايى از كور روز رستاخيز و عذاب يوم الحساب .
32- رهيدن از نار و رسيدن به خوشبختى .
خداى تعالى ، فرمود:
و اقيموا الصلاة و اتوا الزكوة و اطيعوا الرسول لعلكم ترحمون . (12)
نماز را بپا داريد، زكات را بپردازيد و از فرستاده خدا فرمان ببريد باشد كه مورد رحمت او شويد.
و در جاى ديگر فرمود:
... فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اعتصموا بالله هو مولاكم فنعم المولى و نعم النصير . (13)
نماز را بپا داريد، زكات را بپردازيد و به خدا متوسل شويد. او دوستدار و سرپرست شماست بهترين ياريگر و سرپرست .
و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اءولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكاة و يطيعون الله و رسوله اءولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم . (14)
برخى از مؤ منان دوستان بعضى ديگرند، به كار نيك فرمان مى دهند، از زشتى و پليدى باز مى دارند، نماز را بپا مى دارند، زكات را مى دهند، و از خدا و فرستاده او فرمان مى برند. زودا كه آنان مورد رحمت حضرت حق واقع شوند. همانا كه خدا كاردان پيروز است .
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ابوذر فرمودند:
يا اباذر، ما دمت فى الصلوة فاءنك تقرع باب الملك و من يكثر قرع باب الملك يفتح له . (15)
اى اباذر! تا هنگامى كه در حال نماز بسر مى برى ، در خانه پادشاه جهان را مى كوبى و آن كه در خانه فرمانرواى هستى را زياد بكوبد، مطمئنا، در به رويش گشوده خواهد شد.
نماز عبادت فرهنگساز  
با توجه به آنچه درباره مجموعه آثار تربيتى ، فكرى ، اجتماعى ، سياسى ، و تاءثير نماز در پيشرفت نماز در پيشرفت هنر، و دانش و صنعت بيان شده است مى توانيم به نقش مؤ ثر نماز در ساختن فرهنگهاى جوامع اسلامى پى ببريم . البته هر يك از تولى و تبرى ، نقش مؤ ثرى در ساختن فرهنگهاى مسلمين دارد كه بايد مورد دقت و بررسى قرار گيرد.
نماز روياروى فرهنگهاى شيطانى  
اگر بخواهيم راه مبارزه با شبيخون فرهنگى دشمنان را به اختصار بيان كنيم ، مى گوييم : مشكل دنياى مادى امروز دو چيز است يكى غفلت و ديگرى شهوت .
راه علاج غفلت ، نماز است و راه علاج شهوت ، ازدواج . هم نماز قانون تكوينى و تشريعى خداست و هم ازدواج . و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، هم نماز را دوست داشت و هم ازدواج را. نماز را نور چشم خود دانست و فرمود كه آن كه نماز خود را سبك شمارد از من نيست . و ازدواج را سنت خود معرفى كرد و فرمود: آن كه به سنت من پشت كند، از من نيست . و البته چون نماز و توجه به خدا زياد شود، ازدواج هم رواج شود. بى توجهى به نماز و كاهش آمار ازدواج زمينه را براى نفوذ و ترويج فرهنگ بيگانه فراهم مى كند. فرهنگ منحط غرب ، فرهنگ فحشا و منكر است و نماز و ازدواج هر دو از فحشا و منكر باز مى دارند و مانع از نفوذ و رواج فرهنگ فحشا مى شوند. امت مسلمان و حكومت اسلامى بايد براى مقابله با هجوم فرهنگى بيگانگان و حفظ سلامت اجتماع ، هم وسيله ترويج نماز را فراهم كنند و هم بستر ترويج ازدواج را بگسترند. و در اين دو امر مهم به يارى هم بشتابند.
يادآورى  
موضوع و محتواى اين كتاب حكمت نماز است و هدف از بيان آثار و فايده هاى نماز؛ بالا بردن سطح آگاهى خوانندگان محترم ، ترويج فرهنگ نماز، و برداشتن گامى در راه مبارزه با تهاجم فرهنگى بيگانه است . برخى از آثار نماز، پيش از اين در كتاب نماز شناسى 1 تحت عنوان فضيلت نماز مطرح شد و اينك برآنيم كه آثار و خيرات و بركات اين جهانى آن را با تفضيل بيشترى بررسى كنيم . و در اين كار و هر كار ديگر از خدا توفيق مى طلبيم .
حسن راشدى  
مشهد - تابستان 1374  
مركز تربيت معلم شهيد بهشتى  
بخش اول : آثار اقامه نماز 
بهره نخست : آثار بهداشتى و درمانى  
بهداشت عمومى بدن  
در مباحث آداب و اسرار طهارت ، برخى از اثرات بهداشتى نماز مطرح شده است و اينك با تفصيل بيشترى به آثار و بهداشتى و درمانى آن مى نگريم :
مى دانيم كه صحت نماز، مشروط به پاك نگه داشتن بدن ، لباس ، جاى نماز و پرهيز از نجاستهاست كه موجب زدودن ميكربها و آلودگيها از محيط زندگى و حفظ بهداشت جسمانى است .
غسل ، شستشوى عمومى بدن و يك تنظيف كامل است اما تنها يك تطهير جسمانى نيست . بلكه چون به عنوان يك تكليف مذهبى و براى نزديكى به خدا صورت مى گيرد آثار روحى و معنوى بسيارى بر آن مترتب است .
آماده شدن براى اقامه نماز، با وضو آغاز مى شود اما قبل از آن كه اعمال وضو با نظم خاص خود اجرا شود، پاك كردن اعضا و حذف موانع از آنها لازم است . به اين ترتيب ، اعمال وضو بر اندامهاى عارى از آلودگى انجام خواهد شد.
وضو، سمبل طهارت عمومى بدن و موجد نشاط و سلامت است و مانند غسل ، داراى آثار روحى و معنوى است و در پيشگيرى و درمان بيماريهاى جسمى و روان - تنى اثر دارد.
آب غسل و وضو بايد زلال ، پاك و پاكيزه باشد. و اين ؛ بدان معنى است كه اسلام ، آب مضاف ؛ يعنى آبى را كه بو، رنگ و طعم آن تغيير كرده است و بهداشتى نيست ، و يا آميخته با چيز ديگرى است ، پاك كننده نمى داند.
چون اسلام ، شخص مسلمان را موظف مى كند كه روزى پنج نوبت نماز بخواند و با هر نماز، طهارت هاى سه گانه قبلى را دستور رعايت كند، در حقيقت ، رعايت هميشگى بهداشت را واجب شمرده و نمازگزار را به رعايت كامل آن موظف كرده است و به اين ترتيب ، طهارت جسم و روح را به هم پيوند داده است زيرا كه عقل و روح سالم در جسم است . و صحت عبادت را از كسى كه جسم و روح سالم دارد، مى توان توقع داشت .
نماز گزار مسلمان در هر شبانه روز، حداقل ، هفده ركعت نماز مى خواند؛ يعنى هر يك از اعمال قيام ، قعود و سجود را سى و چهار بار و عمل ركوع را هفده بار و هر يك از حركات تكبيرة الاحرام و دعاى دست را پنج مرتبه اجرا مى كند به اضافه حركات مستحبى ديگرى كه به هنگام هر يك از تكبيرهاى مستحبى ، اجرا مى شود.
اين حركات براى هر شخصى در هر سن و سالى كه باشد، مناسب است و بدون آن كه فشار بيش از حدى را بر او وارد كند، تاءخير خوبى در انقباض و انبساط عضلات ، مفاصل و گردش خون او دارد بويژه عمل ركوع كه اگر مطابق آدابى كه ذكر شد، اجرا شود، در باز شدن عروق ، تسريع گردش ‍ خون ، كش دادن ستون فقرات ، مفصلها و عضلات اثر دارد.
بايد توجه داشت كه اين مطلب فقط به عنوان برخى از آثار جانبى و فوايد نيكوى طهارت و نماز كه غالبا مورد غفلت است ، ياد آورى گرديد و نبايد اعمال عبادى را به خاطر اين فوايد اجرا كرد كه موجب بطلان آن خواهد شد.
در معنى اخلاص گفته شد كه اگر كسى غسل و وضو كند تا در ضمن آن خنك شود يا از فوايد بهداشتى آن بهره مند شود و يا قيام و ركوع و سجود كند تا ضمن آن ، حركات ورزش و نرمش اجرا كند، نماز شرك آلود خوانده است .
خدا، تعالى ، در سوره نحل ، آيه يكصد و بيست و پنجم ، به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد كه از آيين حنيف (دين حضرت ابراهيم ) پيروى كند:
ثم اءوحينا اليك اءن اتبع ملة ابراهيم حنيفا . (16)
و سنت هاى حنيفيه ، ده چيز است كه نماز گزاران مسلمان به پيروى از پيامبر خويش آنها را مراعات مى كنند. پنج سنت آن مربوط به سر و پنج سنت ديگر به تن مربوط است .
آن پنج كه به سر مربوط است : مضمضه ، استنشاق ، مسواك زدن ، كوتاه كردن شارب (آبخور يا سبيل ) و باز كردن فرق است براى كسى كه موى سرش بلند و انبوه است و آن پنج كه به تن مربوط است ، استنجا، ختنه ، كوتاه كردن ناخن و تراشيدن موهاى زهار و زير بغل است (17) و تاءثيرى كه رعايت اين امور در بهداشت عمومى بدن دارد، بر همگان آشكار و روشن است .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده اند: با آبى كه توسط نور خورشيد گرم شده است ، وضو و غسل نكنيد و خمير نگيريد كه بيمارى پيسى را به ارث مى گذارد. (18) برخى از ائمه ما با آب سرد وضو مى گرفتند و آن را به ديگران توصيه مى كردند. (19) تاءثيرى كه استفاده از آب سرد در تسريع جريان خون به سمت پوست دارد، بويژه سر كه مغز در آن واقع است ، و از ميان بردن كسالت و ايجاد نشاط بر كسى پنهان نيست .
بهداشت دهان و دندان  
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده اند:
الطهور شطر الاءيمان . (20)
پاكى يك نيمه از ايمان است ؛ يعنى نيمى از نماز است .
و فرموده اند:
السواك شطر الوضوء (21)
مسواك زدن نيمى از وضوست .
آن حضرت هيچ وضويى را بدون مسواك نگرفتند و هيچ نمازى را بدون مسواك قرائت نفرمودند. گفته اند:
لم ير رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) قط خارجا من الغائط الا توضاء و يبتدى بالسواك (22)
هرگز ديده نشد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از كنيف خارج شوند مگر آن كه وضو گرفتند و وضو را با مسواك شروع كردند.
و نيز از آن حضرت روايت شده است كه :
لكل شى طهور و طهور الفم السواك (23)
براى هر چيزى پاك كننده اى است و دهان با مسواك زدن پاك و پاكيزه مى شود.
و در جاى ديگر فرموده اند:
مالى اراكم تاءتونى قلحا؟ استاكوا فلولا ان اشق على امتى لفرضت عليهم السواك كما فرضت عليهم الصلاة .
چه شده است كه مى بينم با زردى روى دندانها بر من وارد مى شويد؟ مسواك بزنيد. اگر به دشوارى كار بر امتم فكر نمى كردم ، هر آيينه مسواك زدن را؛ همانند نماز بر آنان فرض مى كردم .
و درباره مسواك زدن پيش از خواب چنين فرمودند:
لو علم الناس ما فى السواك لاباتوه معهم فى لحافهم . (24)
اگر مردم مى دانستند كه مسواك زدن چه فايده هايى دارد، هر آينه با دهان مسواك شده ، شب را در بستر خود صبح مى كردند.
و نيز از آن حضرت گزارش شده است كه فرمودند:
لولا ان اشق على امتى لاءمرتهم بالسواك عند وضوء كل صلاة (او مع كل صلاة ) . (25)
اگر براى امتم ايجاد مشقت نمى كردم ، هر آينه آنان را به مسواك زدن با وضوى هر نماز دستور مى دادم . (يا با هر نماز)
همچنين آورده اند كه فرمود:
اءمرت بالسواك حتى خشيت ان يكتب على . (26)
مرا به مسواك زدن دستور دادند تا آنجا كه ترسيدم بر من واجب شود و امر به آن ، وجوبى باشد.
و از صادقين (عليهما السلام ) روايت شده است كه :
صلاة ركعتين بسواك افضل من سبعين ركعة بغير سواك . (27)
دو ركعت نماز با مسواك از هفتاد ركعت نماز كه بدون مسواك زدن خوانده شود برتر است .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
بسيارى مضمضه و استنشاق ، موجب آمرزش و دور كننده شيطان است .
از مصداقهاى كلمه شيطان در اين روايت ، ميكربهاى موذى دهان و دندان است . تاءثير استنشاق بويژه با آب سرد در ايجاد سلامت و نشاط براى كسانى كه سينوسهاى سالم دارند مورد تاءييد پزشكان است ؛ به عنوان مثال به مطالعه اى كه درباره استنشاق آب به درون بينى توسط گروهى از متخصصين طى سه تحقيق عملى در دانشكده پزشكى قاهره صورت گرفته است ، اشاره مى كنيم :
بينى ، على رغم داشتن تركيباتى ؛ مانند ليزوريم و بعضى اسيدهاى چرب آزاد با اثر ضد باكتريايى مشخص ، همواره كانونى از تجمع مواد معلق در هوا و انواع باكتريهاست . در مطالعه عديده اى حتى نقش اين باكتريها در پيدايش ‍ عفونتهاى بيمارستانى بررسى شده است . ضمنا به اهميت اين تجمع باكتريايى در گسترش بيمارستانى التهابى نظير سينوزيت ، اوتيت ميانى ، لارنژيت و بيماريهاى تنفسى و حتى زخمهاى جلدى و بيماريهاى مجارى ادرار اشاره گرديده است . مطالعاتى كه در مورد اثر استنشاق به هنگام وضو گرفتن بر روى دويست نفر، صورت گرفته است ، نشان مى دهد كه اين عمل مستحبى تا چه اندازه در كاهش تراكم باكتريايى و كاستن از پيامدهاى نامطلوب آن مؤ ثر است .
از مستحبات ديگر وضو، شستشوى دست و صورت با آب خنك و توصيه به عدم خشك كردن آن با حوله است كه صرفنظر از اين كه ممكن است حوله ها عارى از باكتريها نباشد، آب خنك كه حاوى اكسيژن محلول در آب است ، مى تواند در زدودن باكتريها تاءثير مثبت داشته باشد. بعضى ديگر از آثار فيزيولوژيك وضو اين است كه شستن قسمتهايى از بدن آن هم روزى چند بار با فواصل خاصى از كار و زندگى روزانه ، باعث استراحت و آرام سازى عضلات و تخفيف تشنجات جسمى و روانى مى شود.
اين سخن شايد بتواند براى اين سفارش حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه فرموده اند:
به هنگام خشم براى فرو نشاندن آن وضو بگيرد.
توضيحى ساده و پذيرفتنى باشد. (28)
امام صادق (عليه السلام ) فرمودند:
مسواك زدن ، پاك كننده دهان ، جلا دهنده چشم ، خشنود كننده رحمان ، سفيد كننده دندانها، از ميان برنده خوره و حافر دندان ، محكم كننده لثه ، اشتها آور، زداينده بلغم ، زياد كننده حافظه ، مضاعف كننده حسنات و شادمان كننده فرشته هاست .) (29)
يكى از بيماريهاى دهان ؛ پيوره است و آن عبارت از جوشهاى صورت و چركينى است كه در بن دندانها پديد مى آيد و ايجاد عفونت مى كند. اين بثورات علاوه بر آن كه دهان را بدبو و لثه ها را سست مى كند، به هنگام جويدن غذا منفجر مى شود، و لقمه را آلوده مى سازد و مشكلات گوارشى زيادى ببار مى آورد. اين بيمارى گاهى تا آنجا پيش مى رود كه موجب ريزش دندانها مى شود و مسواك زدن تنها راه پيشگيرى و درمان آن است .
تاءكيد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر مسواك زدن به هنگام هر وضو و تمايلى كه آن حضرت به واجب كردنش نشان داده اند و آنچه در فضيلت و آثار آن گفته شده است ، حاكى از عنايت خاص اسلام به بهداشت دهان و دندان است . بهداشتى كه مقدمه بهداشتهاى ديگر و بر آنها مقدم است .
سلامت تغذيه  
نمازگزار مسلمان حق ندارد از غذاها و نوشيدنى هاى حرام استفاده كند.
خوردن و نوشيدن غذاها و نوشيدنيهاى كه نجس شده باشند، حرام است ؛ يعنى علاوه بر آشكار تن ، درون جسم مسلمان نيز بايد از نجاستهاى بيرونى محافظت گردد. همچنين بايد از خوراكيها و نوشيدنى هايى ؛ مانند گوشت خوك و مشروبات الكلى كه ذاتا حرام است بپرهيزد. در نتيجه ، نماز، نمازگزار را از بيماريها و پيامدهاى سوء اين گونه تغذيه ها مصون مى دارد. هنگامى كه بعضى از مسلمانان صدر اسلام شراب نوشيده بودند و نماز ايستادند، در نماز به جاى (اياك نعبد)، (اياك اعبد) گفتند. قرآن به آنان دستور داد كه :
لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون . (30)
به هنگام مستى به نماز نزديك نشوند تا بفهمند كه چه مى گويند و چه مى خوانند.
البته اين حكم اوليه تحريم شراب بوده است .
نمازگزار بايد از خوردن لقمه حرام نيز بپرهيزد، لقمه هاى حرام آثار نامطلوب روحى و اجتماعى بر جاى مى گذارد، خوردن حق ديگران و تغذيه از مال حرام ، ستمكارى است و ستم ، ايجاد قساوت قلب مى كند و دلى كه سخت شده باشد، نمى تواند با خدا رابطه برقرار كند، هر چند صاحب چنين لقمه اى و چنين قلبى ، نماز فريب بخواند.
استفاده از خوراك مباح نيز اگر به صورت پرخورى باشد، ديده دل را كور مى سازد، و مانع از ديدن حق و مصلحت مى گردد تا چه رسد به لقمه اى كه از حرام فراهم گردد.
امام على (عليه السلام ) فرمودند:
اذا ملى البطن عن المباح عمى القلب عن الصلاح . (31)
هنگامى كه شكم از مباح پر گردد، دل از ديدن صلاح باز مى ماند.
نماز، سنگ زدن به شيطان است و نمازگزارى كه در تغذيه اسراف مى كند، از برادران شيطان است ، نه سنگ انداز به آن . خداى ، تعالى فرمود:
و لاتبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين . (32)
اسراف مكنيد كه اسراف كنندگان برادر شيطانند.
پرهيز از اسراف در تغذيه ، عامل اصلى سلامت و تندرستى است . گفته اند:
تمام طب (بهداشت و درمان ) در آيه :
كلوا و اشربوا و لا تسرفوا. (33)
بخوريد و بياشاميد و زياده روى نكنيد.
جمع گرديده است و مسلمانان پايبند نماز، بايد تمامى فرمانهاى پروردگار را به كار بندند كه همه اعتقادات و احكام اسلامى با مراتبى كه دارند يك سيستم و يك مجموعه به هم پيوسته اند و از هم جدا نمى گردند. پيشوايان ما گفته اند: هنگام خواندن نماز، نبايد معده پر باشد. اين دستور علاوه بر آن كه بر آن حضور قلب و داشتن حال توجه به خدا، سفارش شده است ، در واقع توصيه اى براى پرهيز هميشگى از اسراف و حفظ تعادل جسمى و روحى بوده است . بهترين راه تاءمين سلامت جسم آن است كه ميانه رو باشيم و از افراط و تفريط در آشاميدن و خوردن بپرهيزيم . سعدى مى گويد:
نه چندان بخور كه از دهانت بر آيد
نه چندان كه از ضعف جانت بر آيد
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
لاتقم الى الصلاة متكاسلا و لامتناعسا و لا متثاقلا فاءنها من خلل النفاق . (34)
با حال كسالت و تنبلى ، و چرت و سنگينى معده ، نماز مكن كه چنين نمازى (فاسد است و فساد آن ) از نوع تباهيهاى نفاق است (زيرا چنين كسى آمادگى جسمى و روحى را براى حضور در محضر حضرت رب ندارد و با اين حال ، منافقانه وانمود مى سازد كه براى نماز آمادگى دارد).
و در منابع اهل سنت آورده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
خففوا بطونكم و ظهور كم لقيام الصلوة . (35)
براى ايستادن به نماز، شكمها و پشتهاى خود را سبك كنيد و از پرخورى بپرهيزيد.
اين توصيه ها براى اين است كه زنگار قساوت ، بر قلوب ننشيند.
امام على (عليه السلام ) فرمودند:
اياكم و البطنة فاءنها مقساة للقلب ... مفسدة للجسد . (36)
از پرخورى بپرهيزيد كه مايه سنگدلى و تباهى جسم است .
در روايت ديگرى است كه :
من تعود كثره الطعام و الشراب قسى قلبه . (37)
آن كه پر نوشى و پرخورى پيشه كند، سخت دل شود.
آن كه شكمباره و معتاد به پرخورى است ، پندارد كه او را براى شكم آفريده اند و از حكمت آفرينش خود كه عبارت است از پرستش پروردگار و پويش به سمت كمال ، بى خبر است .
سنگينى معده و پرخورى ، حجاب دل و خرد، خاموش كننده نور معرفت ، مانع شونده از دخول در ملكوت ، و ايجاد كننده حالتى است كه در نهايت ، موجب قطع كامل ارتباط با خدا و مرگ دل مى گردد.
در خبر است كه :
لا يدخل ملكوت السموات و الارض من ملاء بطنه . (38)
آن كه شكم را پر كند، نمى تواند وارد ملكوت آسمانها و زمين شود.
و فرموده اند:
لا تشبعوا فيطفا نور المعرفة من قلوبكم . (39)
پر نخوريد؛ كه روشنايى شناخت ، در دلهايتان خاموش مى گردد.
حكايت : عابدى را حكايت كنند، كه شبى ده من طعام بخوردى و تا سحر ختمى در نماز بكردى . صاحبدلى شنيد و گفت : اگر نيم نان بخوردى و بخفتى از اين فاضل تر بودى . (40)
اندرون از طعام خالى دار
تا در او نور معرفت بينى
تهى از حكمتى به علت آن
كه پرى از طعام تا بينى
همچنين در خبر است كه :
لاتميتوا القلوب بكثرة الطعام و الشراب . (41)
دلهاى خود را به بسيارى خوراكى و نوشيدنى نميرانيد.
و در پند نامه شيخ عطار است كه : (42)
خواب كم كن روز، اول اى پسر
نفس را خوردن مياموز اى پسر
بر سر سيرى مخور هرگز طعام
تا نميرد در برت دل اى غلام !
علت مردم ز پرخوارى بود
خوردن پر، تخم بيمارى بود
من قل طعامه صح بدنه و صفا قلبه (43)
آن كه خوراكش اندك است ، بدنش سالم و قلبش پاك و با صفاست .
بنابراين كسى كه بخواهد از روى معرفت و با حيات و صفا و حضور دل نماز بگزارد، بايد از پر خوردن و خوراك ناپاك ؛ اجتناب كند. چنين نمازى هم تغذيه سالم براى جسم انسان است . نه تنها قرآن و احاديث از پرخورى باز مى دارند بلكه برخى از روايات ، ما را براى دستيابى به نور معرفت و رؤ يت حق ، به تحمل گرسنگى مى خوانند.
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند:
اجيعوا اكبادكم ... و جالسوا الناس قليلا و مع الله كثيرا لعلكم ترون الحق بقلوبكم . (44)
شكمهايتان را گرسنه بداريد...، با مردم كم معاشرت كنيد و با خدا بسيار باشيد. باشد كه خداى را به چشم قلب خويش ببينيد.
و امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
طوبى لمن طوى و جاع اولئك الذين يشبعون يوم القيامة ... هم الذين يرون ملكوت السموات . (45)
خوشا به حال كسانى كه جان خود را با گرسنگى كشيدن و كم خوردن ، پرورش دهند. آنان كسانى هستند كه در روز قيامت سيرند و همانها هستند كه ملكوت آسمانها را به چشم دل مى بينند.
حكايت : در سيرت اردشير بابكان آمده است كه حكيم عرب را پرسيد كه روزى چه مايه طعام بايد خوردن . گفت : صد درم سنگ كفايت است . گفت : اين قدر چه قوت دهد؟! گفت :
هذا المقدار يحملك و مازاد على ذلك فاءنت حامله :
اين قدر تو را بر پاى همى دارد و هر چه برين زيادت كنى ، تو حمال آنى .
خوردن براى زيستن و ذكر كردن است
تو معتقد كه زيستن از بهر خوردن است
سعدى (46)
نگهدارى بدن از ميكربها و ويروسهاى ناشى از گناه و حفظ سلامتنسل
نماز، باعث تقوى است و تقوى نه تنها روح را بلكه جسم را نيز از آلودگى هاى ناشى از گناه نگه مى دارد. بيماريهاى ناشناخته و خانمان براندازى كه امروز در جهان شايع شده است و سلامت نسل بشر را به مخاطره افكنده است ، مطمئنا نتيجه تبهكارى كسانى بوده است كه اهل نماز و نيايش نبوده اند.
نماز و نيايش شفابخش امراض صعب العلاج  
آقاى كارل فيزيولوژيست معروف فرانسوى درباره آثار جسمانى و درمانى مطلق نيايش مى نويسد:
طبيب هنگامى كه مى بيند بيمار دست به دامان دعا و توسل به خدا شده است ، مى تواند خرسند باشد. چه آرامشى كه نيايش به ارمغان آورده است ، كمك شايانى در مداواى وى بشمار مى آيد زيرا نيايش در همان حال كه آرامش را پديد آورده است ، به طور كامل و صحيحى در فعاليتهاى مغزى انسان يك نوع شكفتگى و انبساط باطنى و گاه قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند.
آثار درمانى نيايش ، در تمام ادوار، دقت مردم را به خود جلب كرده است . امروزه نيز در جاهايى كه به نيايش مى پردازند، از شفاهايى كه با تضرع و توسل به خدا و اوليا نصيب شده است ، بسيار سخن به ميان مى آيد، نتايج نيايش ، تنها در مواردى مى تواند مطمئنا به تحقق برسد كه همه راههاى درمانى ، غير عملى و يا مردود باشد.
سازمان طبى لورد كه واقعيت اين گونه شفاها را به اثبات رسانيده است ، خدمت بزرگى به علم كرده است . نيايش ، گاهى تاءثيرات شگفت آورى دارد. بيمارانى بوده اند كه تقريبا به طور دائمى از دردهاى خوره ، سرطان عفونت كليه ، زخمهاى مزمن ، سل ريوى و استخوانى پرنيونتال شفا يافته اند. چگونگى اين شفا يافتن ها تقريبا يكسان است . يك درد بسيار شديد و بعد احساس شفا يافتن . در چند دقيقه و حداكثر تا چند ساعت آثار بيمارى محو مى شود و جراحات جسمى و آناتوميك آن نيز التيام مى يابد. اين معجزه ها به چنان سرعتى سلامت را به بيمار باز مى گرداند كه هرگز حتى امروزه ، جراحان و فيزيولوژيستها در طول تجربياتشان نظير آن را مشاهده نكرده اند براى اين كه اين پديده ها بروز كند، نيازى نيست كه حتما خود بيمار، نيايش كند. اطفال كوچكى كه هنوز قدرت حرف زدن را نداشته اند و همچنين مردم بى عقيده نيز در لورد شفا يافته اند ليكن در كنار آنان كسى نيايش كرده است ، نيايشى كه به خاطر ديگرى اجرا شود، همواره اثر بخش تر است . چنين به نظر مى رسد كه اجابت دعا بستگى به شدت و حالت (كيفيت ) آن دارد، اينهاست آن دسته از آثار نيايش كه من نسبت به آنها يك شناخت مسلم و قطعى دارم ، تاريخ حيات اولياى خدا و حتى مردم متجدد امروز حاوى نكات معجزه آساى بسيارى است . (47)
دكتر الكسيس كارل ، در جاى ديگر مى نويسد: حالت دعا و مناجات ، اثرى در اعضاى بدن ما به جاى مى گذارد كه در نوع خود بى سابقه است . در روز اول آن قدر جالب توجه نيست اما كم كم ، وقتى كه عادى شد، هيچ لذتى نمى تواند با آن برابرى آن ... .
قوى ترين قدرتى كه ممكن است انسان توليد كند، نيروى دعا و عبادت است . قدرتى كه : مانند قدرت جاذبه زمين ، وجودش حقيقى و قابل حس و لمس است . من در زندگى پزشكى ام با كسانى روبرو شده ام كه هيچ يك از وسايل مداوا برايشان مؤ ثر نبود و هيچ دارويى روى بيمارى آنان اثر نمى گذاشت اما به يارى دعا و اعتقاد به فضل الهى ، نجات مى يافتند.
فايده مسلم اين اعمال اين است كه انسان مى تواند به يارى آنها نيروى كم و ناچيز وجود خود را با توسل به نيروى بى پايانى متصل و مربوط سازد كه تمام كاينات را مى گرداند. ما از آن نيرو تمنا مى كنيم كه مقدارى از خود را صرف نياز ما كند؛ تنها همين تقاضا كافى است كه مشكلات و نارساييهاى كار ما برطرف شود و قدرت ما افزون گردد. (48)
دكتر ادوين فردريك مايزر، استاد بيماريهاى اعصاب در ايالات متحده امريكا مى گويد: امروز، بشر امكان پيدا كرده است كه بسيارى از بيماريهاى كشنده و خطرناك را به طرز شگفت آورى در ظرف مدت بسيار كوتاهى معالجه كند ولى صرفنظر از اين معجزات درمانى كه امروزه بشر به آن دست يافته است ، طريقه هاى اعجازآميز ديگرى نيز هست كه بسيارى از بيماريهاى مهم و خطرناك را؛ مانند فلج و غيره كه نه علتى براى آن مى توان يافت و نه از نظر پزشكى مى توان به وسيله جراحى و اسكلژى و احتزازى كارى كرد، درمان مى كند.
هزاران حالت و بيماريهاى سخت داريم كه مشهورترين پزشكان ما هم نتوانسته اند كوچكترين اميدى به درمان آن پيدا كنند اما همين بيماران با اين همه نااميدى كه در شفاى آنان بوده است ، ضمن يكى از معجزات شگفت انگيز نماز و دعا، بيماريشان به طور كامل شفا يافته و سلامت و عقل خود را باز يافته اند. (49)
نماز تسكين دهنده دردها و تقويت كننده سيستم دفاعى بدن  
از دير باز نقش نماز در آرامسازى انسان مكررا امتحان و بررسى و ثابت شده است و در بسيارى از تاءليفات علمى ؛ اعم از نوشته هاى مسلمين و غير مسلمين به اين حقيقت اذعان شده است شايد بتوان بررسى ها و پژوهشهاى ده ساله آلن برگين استاد روانپزشك را يكى از جامع ترين و عالمانه ترين و در عين حال تازه ترين كارهاى انجام يافته در مورد نقش ارزشها و اعمال دينى از جمله نماز دانست .
او با مطرح كردن دو عنوان ، نقش مثبت ارزشهاى دينى را در روان درمانى ، ارتباط دين را با بهداشت روانى و ضرورت بكار گيرى موضوعات ارزشى و دينى را در آموزشها و درمانهاى بالينى بيماران ، به طور مشخص ، مورد تاءييد قرار داده است .
آرام سازى يكى از وسايل مورد استفاده برخى از روان درمانگران جديد در درمان بيماريهاى روانى است و انسان مى تواند آن را از طريق تمرين بياموزد.
خواندن نماز، آن هم حداقل پنج بار در روز، مى تواند بهترين برنامه تمرين آرام سازى و فراگيرى آن باشد. معمولا وقتى آدم كيفيت آرامسازى را ياد بگيرد، قادر مى شود كه خود را از تشنجات عصبى ناشى از فشارها و گرفتاريهاى زندگى نجات دهد. حالت تمدد اعصاب و آرامش روانى حاصل از نماز، انسان را از اضطرابى كه بيماران روانى ، همواره از آن رنج مى برند، مى رهاند؛ چون اين حالت ها معمولا تا مدتى پس از نماز نيز در انسان باقى مى ماند و ادامه مى يابد.
انسان گاهى در حالت تمدد اعصاب و آرامش روانى پس از نماز، با امور يا موارد اضطراب انگيزى روبه رو مى شود و يا آنها را به ياد مى آورد. تكرار حدوث اين موارد، يا يادآورى آنها در حالت تمدد و آرامش نفسانى پس از نماز، به خاموش شدن تدريجى اضطراب در انسان منجر مى شود زيرا اين امور يا موارد اضطراب انگيز، تدريجا به حالت آرامش روانى پس از نماز ارتباط مى يابد و فرد هم تدريجا از اضطراب و نگرانى ناشى از اين امور يا موارد، رها مى گردد.
با توجه به احساس امنيتى كه از ارتباط با منبع و سرچشمه مطلق قدرت براى موجود ضعيفى ؛ همانند انسان پديد مى آيد، نقش درمانى - روانى نماز در كاستن از اضطرابها و پيامدهاى استرس ها كه معمولا به صورت دردهاى جسمانى بروز مى كند، قابل لمس و توضيح و توجيه است .
نكته ديگرى كه قابل ذكر است ؛ اين كه عبادت انسان ساز و شفابخش نماز، علاوه بر تاءثير درمانيى كه پس از هجوم استرس ها و اضطرابات دارد، داراى نقش پيش گيرى كننده از آنها نيز هست . بويژه اين نقش را در نمازهاى جماعت و نماز نشاط بخش و عبادى - سياسى جمعه ، بيشتر مى توان يافت زيرا جلوه هايى كه از همبستگى امت اسلامى در نمازهاى جمعى ، به نمايش گذاشته مى شود، چهره هاى مؤ من و مايل به خدمتى كه در آنها ديده مى شود، گرمايى كه از عواطف قلبى آنان احساس مى گردد، خود بهترين مايه آرامش خاطر است .
شايان ذكر است كه به موازات مطالعات نظرى ، برخى از پژوهشهاى عملى ، اثرات شفابخش نماز و آيات قرآنى را با استفاده از پيشرفته ترين ابزار علمى ، به طور مشخص ، ارائه نموده است .
تنها نماز نيست كه بيماريهاى روان تنى را شفا مى بخشد بلكه در روايات اسلامى ، تلاوت برخى از آيات و سوره هاى قرآن بويژه سوره حمد، براى شفاى بيماران سفارش شده است .
به دنبال برخى از مطالعات و تحقيقات نامنظم ، سرانجام گروهى از روانپزشكان ايالت فلوريدى آمريكا به بهره گيرى از پيشرفته ترين سيستم مجهز به كامپيوتر در كلينيك البر نشان دادند كه شنيدن آيات قرآنى براى بيمار مبتلا به افسردگى حتى بيمار غير مسلمان ناآشنا به ادبيات و زبان عرب ، موجب دگرگونيهاى مهمى در جهت اصلاح تغييرات امواج الكتروكارديوگرافى ، الكتروميوگرافى و الكتروآنسفالوگرافى و شدت جريان خون و ضربان نبض و... گرفته است ، نقش آيات قرآنى را در كاهش درد، اندازه گيرى كرده اند.
گذشته از اينها با تكرار نماز، اثر گذارى آن در ترشح انكفالين از هيپوفيز و فضاى بين بطن سه و چهار مغز انسان مكرر مى شود. در نتيجه ، ترشح آن به صورت شرطى انجام مى شود؛ يعنى با برپايى نماز، آن ترشح مغزى انجام مى شود.
لازم به توضيح است : ترشح آنكفالين كه در فعال سازى سيستم ايمنى بدن دخالت دارد، از طريق تحريك سلولهاى سيستوتوكسيك صورت مى گيرد كه نماز در تحريك آنها تاءثير مستقيم دارد بنابراين ، نماز، در تقويت سيستم دفاعى بدن مؤ ثر است و نه تنها در سلامت روان بلكه در سلامت تن نيز، به طور مشخص ، مؤ ثر است (50) برخى ديگر از مطالب به اين مبحث را ذيل عنوان اثر نماز در پيشگيرى و درمان بيماريهاى روانى و روان - تنى ، ملاحظه فرماييد.
رسول خدا فرمودند:
عليكم بصلاة الليل فاءنه مطردة الداء فى الجسد . (51)
نماز شب بخوانيد كه آن دافع بيمارى از بدن است .
يكى از پژوهشگران كشور ما در هفتمين اجلاسيه سراسرى نماز كه در اروميه برگزار مى شد، اظهار داشت : دعا و نيايش را به عنوان مكانيزم دفاعى و مقابله اى هم مطرح كرده اند تحقيقات بسيار مهمى كه نشان داده اند پاسخهاى ايمنى بدن مى توانند شرطى گردند به اين شكل كه نماز و ذكر، تاءثير مثبت و عميقى بر سيستم عصبى مركزى و سيستم ايمنى بدن دارد.
بهره دوم : آثار روحى و روانى  
رابطه انرژى روانى با انرژى جهانى  
تاكنون ، بحث هاى زيادى در مورد تاءثير اعتقادات دينى بر بهداشت روانى شده است . روان پزشكانى ؛ چون فرويد، اعتقادات دينى را يك اختلال نوروتيك تلقى كرده اند و دين باورى را نه تنها در سلامت روانى مؤ ثر ندانسته اند بلكه بر عكس ، آن را بهداشت روانى مخاطره آميز پنداشته اند. اساس نظريه سايكو آناليز كه تحت تاءثير علوم على و عينى فيزيك و فيزيولوژى قرن نوزدهم اروپا قرار دارد، بر فرضيه صرفه جويى انرژى (Energy of Conservation) استوار است .
بنابراين ، انرژى روانى (Energy Psychic)، از انرژى جسمانى به وجود آمده است و عكس آن نيز صادق است . به نظر فرويد، همان نيرويى كه قدرت تنفس و يا گردش خون و يا فعاليت هاى عضلانى را ايجاد مى كند، سبب پيدايش ادراك و تفكر و خشم و ترس نيز مى شود. از نظر او، نقطه اى كه بين انرژى روانى ، تماس حاصل مى شود و براى اتصال انرژى جسمى به انرژى روانى در دستگاه نوروفيزيولوژى انسان وجود دارد، عبارت است از نهاد (Id) و غرايز مربوط به آن . بر اين اساس ، فرويد، غرايز را تعيين كننده تمامى رفتارهاى انسان مى دانست و مى گفت : بشر، هنگامى فعاليت مى كند كه تنش هاى غريزى ، او را به عمل وا مى دارد.
البته هدف اين عملكرد، كاستن از اين تنش هاست و جمع تمام غرايز انسان ، انرژى روان بشر را مى سازد.
همان طور كه ملاحظه مى شود در سيستم ماترياليستيك فرويدين ، روان و انرژى روانى ؛ همان كنش هاى غريزى است . فرهنگ و اعتقادات نيز در همين چهارچوب ؛ معنا مى شود. بايدها و نبايدها نيز، همان شكل گيرى (ego - Super) خشن و سخت گير فرمانهايى است كه براى مهار غرايز، توسط فرهنگ و جامعه ؛ بر انسان تحمل مى شود و چه بسا براى سلامت روانى انسان ، مضر هم باشد؛ چرا كه به نحوى از كاستن تنش هاى غريزى جلوگيرى مى كند.
از طرف ديگر، يونگ يكى از همكاران فرويد به عليت (Cousahity) و غايت (teleology)، اهميت يكسانى در ساخت روان انسان مى دهد. به نظر وى ، رفتار بشر، نه تنها به علت گذشته ايجاد مى شود بلكه هدفها و آرزوهاى آينده نيز در تعيين آن مهم است . گذشته به عنوان واقعيت بالعفل و آينده به عنوان واقعيت بالقوه ، رفتار انسان را هدايت مى كنند.
اهميتى كه يونگ براى گذشته نژادى (phyloenetic) و تاريخى شخصيت فرد قائل بود، باعث شد كه او، بيش از هر روانشناس ‍ ديگرى به مطالعه اسطوره ها، مذاهب ، سمبول ها، آداب و رسوم و عقايد انسان ها بپردازد.
از نظر يونگ ، رسيدن به خويشتن (Selt)؛ يعنى نايل شدن به وحدت كامل شخصيت ، هدف زندگى است ؛ هدفى كه مردم ، دائما براى رسيدن به آن مى كوشند ولى كمتر به آن دست مى يابند. رسيدن به خويشتن ، يكى از مهم ترين انگيزه هاى رفتار بشرى و سبب جستجوى او براى رسيدن به وحدت و تماميت و تكميل شدن شخصيت ، بخصوص از راه ها و شيوه هاى مذهبى است . تجربه هاى مذهبى ، نزديك ترين تجربه ها به مفهوم به خويشتن رسيدن است . (52)
توجه به دين براى شناخت روان انسان  
ملاحظه مى شود كه اساس نظريات يونگ ، بر توجه به اعتقادات و آداب رسوم دينى براى شناخت جنبه هاى روانى انسان است و تفكر مكانيستيك detorminotic در، اين نظريه در مورد انسان - همانند تئورى فرويد - به چشم نمى خورد؛ هر چند كه يونگ ، به تفكيك اعتقاد الهى از غير آن نپرداخته و جهان بينى رئاليستيك را از تفكر غير رئاليستيك جدا ننموده است ولى هرگونه مناسك دينى و آداب و رسوم قبيله اى را براى مردم معتقد به آن ، در جهت كسب سلامت روانى ، لازم و ضرورى شمرده است .
در پيگيرى توجه به اعتقادات و مذاهب ، در تئورى هاى روان شناسى و روان پزشكى و مكاتب مربوط به شكل گيرى شخصيت انسان ، معمولا انسان بى روح و بى خدا براى ما ترسيم شده است . حتى در مكاتبى چون اومانيسم و اگزيستانسياليسم كه (اوج توجه به جنبه هاى غير فيزيكى انسان - بر خلاف مكاتب روانكاوى و رفتارى ) است و خلاء بى خدايى ، با انسان گرايى و هستى گرايى (انسان محورى و هستى محورى )، پر شده است ، باز، انسان بى خداست و روح و جانى براى او مطرح نيست . (53)
توجه به مسائل اعتقادى در روان پزشكى  
در دهه هاى اخير، مجددا رگه هايى از توجه به مسائل فرهنگى و اعتقادى در مقاله هاى روان پزشكى به چشم مى خورد. در اين راستا، اخيرا پژوهش هايى انجام گرفته است كه در زير به برخى از آنها اشاره مى شود:
1- در مطالعه مك دونالد (macdonald) و لوكه (Luckeh) كه در اواخر دهه 80 انجام گرفته است ، ارتباط بين تعلق دينى و تشخيص هاى مطروحه در MIII.S.D در ميان 7050 بيمار با گرايش هاى دينى متفاوت ، مورد پژوهش قرار گرفته است . در اين تحقيقات درصدى بالاى افسردگى (reaction Adjusment) در دوره كودكى (Depression) و بزرگسالى (Comolsive - Obsessive) را در ميان پروتستانهاى غير (Mainline) مشاهده كرده اند.
2- در پژوهش Koenig و همكاران ، پروتستان هاى Mainline كمترين ميزان افسردگى را تجربه كرده بودند.
3- لوين (Levin) و اسكولر (Scholler)، متون عام راجع به دين و سلامت را مرور كرده و پرسش هايى بدين ترتيب مطرح كرده اند كه آيا دين ، نماينده اى از وضعيت اجتماعى - اقتصادى ، نژاد، و علامت شناسى است يا مجموعه اى خاص از عوامل رفتارى است ؟
نيز پرسيده اند: اگر بتوان همه متغيرهاى مغشوش كننده ، تداخل كننده ، و تعديل كننده اثر را كه به ظاهر با دين مرتبط است ، كنترل كرد و يك عامل منفرد دين باقى بماند، طبيعت اين عامل چگونه خواهد بود؟ و آيا قابل بررسى عملى خواهد بود؟
پرسش هايى كه Schoiller و Levin مطرح كرده اند، بايد براى ما مفيد باشد تا براى فهم بهتر ديندارى يا تسليم دين بودن كه آن را متافنوسى مى ناميم ، كوشش كنيم .
4- بررسى ديگر درباره دين و سلامت ، توسط خانم آيدير (Idier) صورت گرفته است كه از تئورى هاى سوشيوسايكوژيك كلاسيك راجع به مذهب ، براى طراحى يك برنامه پژوهشى جارى مدد گرفت و در يك مدل ، 4 هيپوتزى براى مطالعه تعامل دين و سلامت طرح كرده است .
آيدير؛ دين را به مثابه فراهم كننده يك مجموعه همخوان آگاهى كه به افراد اجازه مى دهد تا به تجربه هاى خود معنا ببخشند و با آنها سازگار شوند، توصيف مى كند.
5- آخرين تحقيق ، كار دكتر كيج ميدور (Meador - Keithg) و همكاران اوست كه در دسامبر 1992 در مجله Community and HospitalPsychiatry ، شماره 42، به چاپ رسيده است ، چكيده اين پژوهش به شرح زير است :
داده هاى به دست آمده از تحقيق Cafth Epidemiologic Duke Areament براى بررسى رابطه بين تعلق دين با افسردگى بزرگ (Major) در ميان 2850 بزرگسال در جامعه مورد استفاده قرار گرفت . تعلقات دين در شش ‍ گروه پروتستان Mainline (27 )، پروتستان محافظه كار (59 )،Spentecostal (54) (42 )، كاتوليك (24 )، و بدون تعلق دين (4/4 )، شيوع شش ماهه Dep Major در ميان Spenteccostal (4/5 )، بود كه در مقايسه با جنسيت ، سن ، نژاد، وضعيت اجتماعى ، اقتصادى ، (سوشيواكونوميك ) و حوادث منفى زندگى و حمايتهاى اجتماعى ، كنترل انجام گرفت ، احتمال افسردگى Major مشاهده نشد.
مطالعات طراحى شده دقيقى ، براى فهم تعامل هاى بين دين و سلامت روانى لازم است .
اين پژوهشگر اظهار مى دارد كه پژوهشگران روان پزشكى ، از دين به عنوان يك متغير پژوهشى قابل قبول ، غفلت زيادى كرده اند. از طرفى پژوهش ‍ راجع به اعتقادات و اعمال مذهبى ، ذاتا مشكلات سنجشى دارد.
اين پژوهشگر همچنين اظهار مى دارد: تعلق مى دارد: تعلق دينى ، اغلب منعكس كننده يك مجموعه شخصى از عقايد است كه ديدگاه فرد از جهان بر اساس آن بنا شده است ، موضع گيرى ها و الگوهاى رفتارى ، هم بين فردى ، و هم درون فردى - اغلب از سيستم اعتقادى خاصى ناشى مى شود كه تعلق دينى فرد، تجويز مى كند. همچنين تعلق دينى ، ممكن است به عنوان يك جانشين براى ساير متغيرهايى كه بر سلامت روان ، مؤ ثر است ، عمل كند؛ نظير وضعيت اجتماعى - اقتصادى ، يا شايد حمايت اجتماعى و تعلق به فرقه هاى استوارى كه ريشه عميق در فرهنگ جامعه دارد و ممكن است نشانگر ثبات هيجانى (Emotional) باشد. حال آن كه داخل شدن در گروههاى دينى كه رودرروى فرهنگ غالب ايستاده اند، ممكن است منعكس كننده يا مولد نارضايى ، انزوا يا تمرد در برابر هنجارهاى جامعه باشد. پس تعلق دينى ، مى تواند از راههاى مختلف ، در بهتر كردن يا بدتر كردن سلامت روانى ، مؤ ثر واقع شود.
در بررسى كار پژوهشى دكتر Meador به درستى روشن نشده است كهPentecost چه كسانى هستند و اعتقادات و رفتارهاى مذهبى آنان به طور جزئى و دقيق چگونه است ؟
از طرفى ، وى ، عدم اعتقاد به خدا (بى خدايى ) را به عنوان يك اعتقاد به سيستم دينى در نظر گرفته است كه قابل تاءمل است ، و از طرفى ديگر اين پژوهش ، تنها در مورد ارتباط افسردگى بزرگ و رابطه آن با تعدادى از فرقه هاى دينى مسيحيت صورت گرفته است و ساير اديان و مذاهب در آن مطرح نگرديده است .
از مجموعه پژوهش هاى ارائه شده به نظر مى رسد كه اجمالا، اعتقادات الهى يا تعلق دينى ، به عنوان يك عامل مهم در سلامت روانى و در بعضى موارد، در اعتقادات فرقه هاى خاصى ، به عنوان عاملى در عدم سلامت روانى مطرح شده است .
در اين زمينه ، ميدان پژوهش ، باز است و شايسته است كه با توجه به مسائل فرهنگى و اعتقادات الهى مختلفى كه در كشورها وجود دارد، تحقيقاتى در اين راستا صورت بگيرد، گو اينكه از نظر متدولوژيك با مشكلات زيادى روبرو خواهيم بود.
البته ، بحثى را به شكل تئوريك مى توان مطرح نمود:
از آنجا كه مدل آشكار سازى استرس Diathesis - Stres؛ يعنى تكامل ميان استرس ها و استعداد بيولوژيك براى بيمارى عصبى - روانى طرحى پذيرفته شده ، براى پيدايش اختلالات روانى در مراجع روان پزشكى است ، اين بحث مطرح مى شود كه آيا اعتقادات الهى مى تواند در معنايى كه از استرس در ذهن حاصل مى شود، تاءثير بگذارد و در نتيجه در پيشگيرى از اختلالات عصبى و يا كاهش شدت بيمارى و يا ايجاد پيش آگهى بهتر و مطلوب تر نقش داشته باشد؟
اكنون مى دانيم كه در تئورى هاى شناختى ، (معناى استرس )- Stress of Meaning در اثرى كه استرس در آشكار سازى Diathesis خواهد داشت دخالت مى كند و پر واضح است كه شيوه انديشه انسان در مورد زندگى ، هدف از زندگى و نحوه تلقى او از فراز و نشيب هاى زندگى ، مى تواند در پيدايش مفهوم استرس در سيستم پردازش اطلاعات فرد، نقش ‍ عمده و اساسى داشته باشد و اينجاست كه نقش اعتقادات الهى در سلامت روانى مطرح مى شود. (55)