55-4. زمين ،
گواه نماز نمازيان
رسول گرامى اسلام (صلى الله
عليه وآله ) فرمودند:
يا اباذر من رجل يجعل جبهة فى بقعة
من بقاع الارض الا شهدت له بها يوم القيامة
(374)
اى ابوذر! هيچ شخصى پيشانشى را براى سجده پروردگار خود، بر
زمين نمى نهد مگر كه آن زمين به روز رستخيز، گواه سجده اش
خواهد بود.
از آن روزى كه زمين ، گواه نماز گزار است . توصيه كرده اند
كه شخص ، در مكانهاى مختلف ، نماز بگزارد و تا قطعات
بيشترى در زمين گواه نماز وى باشد
(375) و از آنجا كه بقعه پاره زمينى است كه
از زمينهاى اطراف خود، ممتاز است ، مفهوم سخن پيامبر اكرم
(صلى الله عليه وآله ) اين است كه هر زمينى كه بر آن نماز
بگزارند داراى شرافت و امتياز خواهد شد، همچنين از اين سخن
، مى توان به دست آورد و كه شرافت زمنى نمازخانه و مسجد تا
چه پايه است .
56-4. نماز،
بهجت بخش زمين
نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) به ابوذر فرمودند:
يا اباذر ما من صباح و لا رواح الا
و بقاع الارض ينادى بعضها يا جاره ، هل مر بك اليوم ذاكر
الله او عبد وضع جبهته عليك ساجدا لله فمن قائلة
لا و من قائلة
نعم فاذا قال نعم اهتزت و
انشرحت وترى ان لها الفضل على جارتها
(376)
اى ابوذر! هيچ بامداد و شامگاهى نيست مگر آن كه برخى از
قطعه هاى زمين ، برخى ديگر را صدا مى زنند و مى گويند: اى
همجوار من ! آيا امروز ياد كننده خدا يا بنده اى كه جهت
سجده حق ، پيشانيش را بر تو گذشته است ؟ بعضى گويند:
خير و برخى گويند:
آرى ) هنگامى كه قطعه زمينى ، جواب
مثبت مى دهد، از آن كه بر آن نماز خوانده اند، به وجد مى
آيد و گشاده مى گردد و مى بينى كه آن زمين بر زمينهاى
مجاورش برترى دارد.
از اين سخن نيز مى توان دريافت كه فضيلت زمين نمازخانه و
مسجد، بر ديگر زمينها چه بسيار است .
در ترجمه رساله قشيريه است كه ابوزيد بسطامى را صفت كردند
كه فلان جاى ، مردى پديدار آمده است كه به ولايت مى گويد:
ابويزيد قصد او كرد تا او را ببيند. چون به مسجد آن مرد
رسيد، بنشست . اندر انتظار او، مرد بيرون آمد و اندر آن آب
دهن بينداخت . ابوزيد بازگشت و بر وى سلام نكرد و گفت :
اين مردى است كه ادبى از آداب شرع نگاه نمى دارد، چگونه بر
اسرار حق ، سبحانه تعالى ، امين بود؟
(377)
57-4. مسجد
را بيش از بهشت ، دوست مى دارم
از امام على (عليه السلام ) روايت شده است كه مكررا
مى فرمود:
مسجد را پيش از بهشت دوست دارم
زمانى كه آن حضرت اين سخن را گفت ، مساجد مسلمين داراى طرح
ها و نقشه هاى مهندسى و در و ديوارها و سقف و فرشهاى نقشه
دار و مزين نبود. هنرهاى معمارى و تزيينى روح افزا، در
دوره هاى بعد براى بناهاى مذهبى رايج شد در آن زمان
ساختمان مسجد، بسيار ساده و بى پيرايه ، سقف و ديوار آن
گلى ، و فرش آن بوريايى بود.
پس چه چيزى آن را در نظر على (عليه السلام ) بر روضه رضوان
برترى داد؟ ايا چيزى غير از فضاى روحانى و ملكوتى مسجد
بود؟
بلى بر اساس روايتى كه حسن بن محمد ديلمى در كتاب
ارشادالقلوب آورده است ، خود آن بزرگوار فرمودند:
نشستن در محراب براى من بهتر از نشستن در بهشت است زيرا
نشستن در بهشت مرا خشنود مى سازد و نشستن در مسجد موجب
رضاى خداست .
اين كه او گفت براى آن است كه قرآن فرمود:
و رضوان من الله اكبر
(378)
خشنودى خدا از هر نعمت ديگرى حتى نعمت بهشت بزرگتر و برتر
است .
البته مسجد نشينى ، بهشت نشينى را به دنبال خواهد داشت .
اين پاداشى است كه مسجد نشين به يقين دريافت خواهد كرد.
آرى ! نماز خالصانه اى كه در خانه خدا خوانده شود، بهشت مى
سازد.
58-4. صد قصر
در بهشت بنا مى كند نماز
شولاى نور بر تن ما مى
كند نماز
|
ما را غريق مهر خدا مى
كند نماز
|
با بانگ پر صلابت قد
قامت الصلاة
|
ما را به كوى عشق صدا
مى كند نماز
|
دلهاى خو گرفته به
مرداب شرك را
|
سرچشمه خلوص و رضا مى
كند نماز
|
هر صبحدم به روى
خداباوران خاك
|
درهاى رحمت است كه وا
مى كند نماز
|
كن تكيه بر نماز كه در
شط حادثات
|
ايمن تو را ز موج بلا
مى كند نماز
|
بنگر به پير عشق كه بر
تخت احتضار
|
وقت سفر چگونه ادا مى
كند نماز
|
آكنده از طنين عبور
فرشته هاست
|
آنجا كه بال نافله وا
مى كند نماز
|
از بندهاى وسوسه ،
طاووس روح را
|
در آسمان نور رها مى
كند نماز
|
مردان راه را ز جفا و
وفاى دوست
|
پيمانه نوش خوف و رجا
مى كند نماز
|
با زانوى ادب چو نشينى
گه سلام
|
بر تو سلام عشق و صفا
مى كند نماز
|
مقبول حق چو گشت نمازت
، براى تو
|
صد قصر در بهشت بنا مى
كند نماز
|
همايون عليدوستى
(379)
59-4. اهميت
و فضيلت نماز جماعت
اولين و بهترين نشان فضيلت نماز جماعت اين است كه
خداى ، تعالى ، در سه موضع از قرآن صريحا به آن امر فرموده
است :
1. در سوره بقره فرمود:
يا بنى اسرائيل ... و امنوا بما
انزلت ... و اركعوا مع الراكعين
(380)
اى پسران اسرائيل !... به آنچه فرو فرستاديم ، ايمان
آوريد... و با ركوع كنندگان ركوع كنيد.
اين آيات كريمه ، يهود را به قبول قرآن و اجراى برنامه هاى
آن مى خوانيد و اشاهر مى كند به اين كه از مهم ترين برنامه
هاى اسلام ، خواندن نماز به صورت گروهى و دسته جمعى است و
نماز جماعت ، جزء متن اسلام است نه امرى زايد و حاشيه اى .
گفته اند: استفاده از كلمات
ركوع
راكعين به جاى
صلوة و
مصلين بدان سبب است كه ركوع
، در نماز يهود نبوده است و از ويژگيهاى نماز مسلمانان است
و مفهم اين معنى است كه يهود در صورت قبول قرآن بايد به
آيين مسلمانى در كنار ديگر نمازگزاران مسلمان به جماعت
نماز بگذارند.
همچنين استفاده از كلمه
ركوع
ما را به اين حقيقت رهبرى مى كند كه ملاك رسيدن به جماعت ،
ركوع است و اگر كسيى نتواند
خود را در ركوع به امام رساند، آن ركعت از نماز جماعت را
از دست مى دهد و از فضيلت آن محروم مى ماند.
(381)
موضع دوم در سوره سوم است كه خطاب به مريم (عليه السلام )
مى گويد:
واركعى مع الراكعين
(382) با ركوع كنندگان ركوع به جاى آور
علماى شيعه فرمانى را كه در اين دو آيه است ، نسبت به
نمازهاى جمعه و عيدين با وجود شرايط ، امر وجوبى دانسته
اند و در ساير موارد، حمل بر استحباب موكد كرده اند؛ ضمنا
آيه سوره آل عمران كه خطاب به حضرت مريم است ، دلالت بر
استحباب شركت زنان در نماز جماعت دارد.
موضع سوم در سوره اعراف است . مى فرمايد:
قل امر ربى بالقسط و اقيموا وجوهكم
عند كل مسجد
(383)
بگو هر آيينه پروردگارم به رعايت انصاف و عدل فرمان داد و
فرمود: رويهايتان را نزد هر مسجدى راست داريد.
شيخ طبرسى در مجمع البيان مى گويد: معناى آن اين است كه به
هنگام نماز، آهنگ رفتن به مسجد كنيد. و اين در نزد بيشتر
علما امر استحبابى به شركت در نماز جماعت است و در نزد
كمتر آنان امر وجوبى است .
(384)
از امام باقر (عليه السلام ) پرسيدند: آيا نماز جماعت واجب
است ؟ فرمود:
الصلاة فريضة و ليس الجماعة فى
الصلوات بمقروض ولكنها سنة و من تركها رغبة عنها و عن
جماعة المؤ منين لغير عذر و لا علة فلا صلاة له
(385)
نماز واجب است اما گردهمايى در نمازهايى ، واجب شده نيست
ليكن سنت است و كسى كه نماز جماعت را بدون بهانه و يا
بيمارى و يا از روى بى ميلى نسبت به آن و گروه مؤ منان رها
سازد؛ نمازش پذيرفته نمى شود.
شيخ عطار چنين پند مى دهد:
(386)
تو گر در جمع باشى ،
جمع گردى
|
تو باشى شمع او را شمع
گردى
|
ميان خلق باش و با خدا
باش
|
چو جان با تن نشين ، و
ز تن جدا باش
|
برون مى رو ولى از خلق
مگريز
|
به صورت با كسى اندر
ميان مياميز
|
از زريق ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است : به
اميرمؤ منان خبر رسيد كه مردمى در نماز جماعت حاضر نمى
شوند. آن حضرت سخنرانى كردند و فرمودند: گروهى هستند كه در
مساجد ما با حاضر نمى شوند! پس با ما نخورند، نياشامند،
رايزنى و وصلت نكنند، و از غنائم ما چيزى نگيرند يا اين كه
با ما در نماز جماعت ما حاضر شوند و مسلمانان از خوردن ،
نوشيدن و وصلت كردن با آنان خوددارى كردند تا در نماز
جماعت حاضر شوند.
(387)
همچنين از زريق روايت شده است كه گفت : از امام صادق (عليه
السلام ) شنيدم كه فرمود:
نماز مرد
كه در منزلش به جماعت خواند، برابر با بيست و چهار نماز
است . نمازى كه در مسجد به جماعت خواند، برابر با چهل و
هشت نماز است و يك ركعت نماز كه در مسجدالحرام خوانده شود،
برابر با هزار ركعت است كه در مساجد ديگر خوانند. نمازى كه
در مسجد به تنهايى خوانه شود، برابر با بيست و چهار نماز
است و نمازى كه در منزلت به تنهايى بخوانى ، غبار پراكنده
در فضاست كه چيزى از آن بسوى خدا بالا نمى رود و كسى كه به
منظور روى تابيدن از مسجد در خانه اش به جماعت نماز خواند
، نماز و و كسانى كه با او نماز گزارند، نماز شمرده نمى
شود مگر سببش ، علتى باشد كه از رفتن به مسجد باز دارد.
(388)
از ابى هريره و عبدالله بن عباس نقل شده است كه گفته اند:
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمودند:
من مشى الى مسجد من مساجد الله ،
عزوجل ، فله بكل خطوة يخطوهخا حتى يرجع الى منزله عشر
حسنات و محى عنه عشر سيئات و يرفع له عشر درجات
(389)
آن كه به سوى مسجدى از مساجد خداى عزوجل مى رود، برايش به
هر گامى كه بر مى دارد تا آنگاه كه به منزلش باز آيد، ده
نيكويى است و ده گناه از او محو مى شود و مقامش ده درجه
بالا مى رود.
و از اميرمومنان (عليه السلام ) در فضيلت نماز صبح روايت
شده است كه فرمود:
من صلى الفجر فى جماعة رفعت صلاته
فى صلاة الابرار و كتب يومئذ فى وفد المتقين
(390)
آن كه بامدادان به جماعت نماز بگزارد، نمازش با نماز ابرار
بالا مى رود و نامش آن روز در گروه متقين نوشته شود.
امام صادق (عليه السلام ) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله
) روايت كرده كه فرمودند:
من صلى الغداة والعشاء الاخرة فى
جماعة فهو فى ذمة الله فمن ظلمه فانما ظلم الله و من حقره
فانما يحقر الله
(391) كسى كه نماز بامداد و خفتن را به
جماعت بخواند و در پناه و زينهار خداوند است و كسى كه به
آن ستم روا دارد، به خدا ستم كرده است و آن كه كوچكش
بشمارد و توهين به آن روا دارد به خدا اهانت كرده است و او
را كوچك شمرده است .
آن حضرت از اميرمؤ منان (عليه السلام ) نيز روايت كرده اند
كه فرمود
مروة الحضر قراءة القران و مجالسة
العلماء و النظر فى الفقد و المحافظة على الصلاة فى
الجماعات
(392)
جوانمردى و انصاف ، در حضر، خواندن قرآن ، همنشينى با
دانشمندان ، در نگريستن به تكاليف شرعى و نگاهبانى نماز در
جماعت است .
و ابى سعيد خدرى از رسول خدا روايت كرده است كه فرمودند:
صلاة الجماعة افضل من صلاة الفرد
بخمس و عشرين درجة
(393)
نماز جماعت به بيست و پنج درجه از نماز فرادا برتر است .
و امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الصلاة فى جماعة افضل من صلاة الفذ
باربع و عشرين صلاة
(394)
نمازى كه به جماعت خوانند: فضيلتش بيش از بيست و چهار نماز
است كه فرادا خوانند. همچنين از رئيس مذهب روايت شده است
كه :
فضل صلاة الرجل فى جماعة على صلاة
الرجل وحدده خمس و عشرون درجة فى الجنة
(395)
برترى نماز مرد در جماعت بر نمازى كه تنها خواند، بيست و
پنج درجه است در بهشت .
آن حضرت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده اند
كه فرمود:
كسى كه نماز به جماعت خواند هر فعل خيرى را به او گمان
ببيرد و گواهيش را قبول كنيد.
و از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه
فرمودند:
... و اما الجماعة فان صفوف امتى فى الارض كصفوف الملائكة
فى السماء و الركعة فى جماعة اربعة و عشرون ركعة كل ركعة
احب الى الله عزوجل ،. عبادة اربعين سنة و اما يوم القيامة
يجمع الله فى الاولين و الاخرين للحساب فما من مومن مشى
الى الجماعة الا خفف الله عليه عزوجل ، اهوال يوم القيامة
ثم يامر به الى الجنة
(396)
و اما نماز جماعت ؛ براستى كه صفهاى نماز امت من در زمين ؛
مانند صفهاى فرشتگان آسمان است و يك ركعت كه در جماعت
خوانده شود با بيست و چهار ركعت نماز هم ارزش است و هر
ركعت آن در نزد خداى ، عزوجل ، محبوب تر از چهل سال پرستش
است اما در روز رستاخيز، خداوند، اولين و آخرين را براى
حسابرسى اعمال گرد آورد. پس هيچ مومنى نيست كه به سوى
جماعت گام بردارد مگر آن كه خداى ، عزوجل ، از هر اسناكى
روز قياامت بر او مى كاهد و آنگاه فرمان مى دهد كه او را
روانه مينو سازند.
همچنين از آن حضرت روايت شده است كه :
ان الله يستحيى من عبده اذا صلى فى
جماعة ثم ساله حاجة ان ينصرف حتى يقضيها
(397)
خدا را شرم مى ايد از اين كه بنده اش به جماعت نماز بگزارد
و پس از نماز نيازى را از او بخواهد مگر آن كه پيش از
بازگشت از نماز نيازش را برآورده كند.
و در خبر است كه امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
فضل الجماعة على الفرد بكل ركعة
الفاركعة و لا تصلى خلف فاجر و لا تقتدى الا باهل الولاية
(398)
هر ركعت نماز جماعت بر دو هزار ركعت نماز فرد برترى دارد
اما پشت سر هيچ تبهكارى نماز مگزار و جز به اهل ولايت
اقتدا مكن .
مردى به امام صادق (عليه السلام ) عرض كرد: مسجدى بر در
خانه ام هست . كدام يك از اين دو كار برتر است ؟ در منزلم
نماز بخوانم و آن را دراز گزارم و يا با مسجديان و در پس
اماممم نماز كنم ؟ آن حضرت به وى نوشت :
صل بهم و احسن الصلاة و لا تثقل
(399)
با آنان نماز بگزار و نماز نيكو كن و گران و دراز مكن .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمودند:
من لزم جماعة المسلمين حرمت عليهم
غيبته و ثبتت عدالته
(400)
كسى كه بر نماز جماعت ، مداومت ورزد، غيبتش بر مسلمانان
حرام است و عدالتش ثابت شده است .
و فرمودند:
لا صلاة لمن لا يصلى فى المسجد مع
المسلمين الا من علة و لا غيبة لمن صلى فى بيته و رغب عن
جماعتنا و من رغب عن جماعة المسلمين سقطت عدالته و وجب
هجرانه
(401)
كسى كه بدون عذر موجهى در مسجد و با مسلماننان نماز
نخواند، نماز وى كامل نيست و آن كه در منزلش نماز مى خواند
و از نماز جماعت مسلمانان روى مى تابد، عدالتش ساقط مى
شود، دورى از او واجب است . و از امام صادق (عليه السلام )
روايت شده است :
من صلى فى بيته
جماعة رغبة عن المساجد فلا صلاة له و لمن صلى معه الا من
علة تمنع من المسجد
(402)
هر كه از روى بى ميلى به مساجد، در خانه اش نماز جماعت
كند، براى او نمازى نخواهد بود حتى براى كسى كه با او نماز
خوانده است مگر آنكه حقيقة علتى مانع از حضورش در مسجد شده
باشد.
و از آن حضرت گزارش شده است كه فرمود:
اشترط رسول الله على جيران المسجد
شهودالصلوة
(403)
فرستاده خدا (صلى الله عليه وآله ) حضور در نماز جماعت را
بر همسايگان مسجد شرط كرد.
جاى آن دارد كه امروز نيز شرط همسايگى مسجد را شركت در
نماز جماعت آن قرار دهند.
و امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
لا صلاة لمن لا يشهد الصلاة من
جيران المسجد الا مريض او مشغول
(404)
كسى كه همسايه مسجد است و به نماز جماعت حاضر نمى شود،
نماز وى كامل نيست . مگر بيمار باشد يا عذر موجه ديگرى
داشته باشد.
و باز پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در ضرورت نماز
جماعت فرموده اند:
الصلاة جماعة و لو على راس زج اذا
سئلت عمن لا يشهد الجماعة فقل لا اعرفه
(405)
نماز بايد به جماعت برگزار شود؛ هر چند بر نوك تيز پيكان
باشد. هر گاه در مورد كسى كه در نماز جماعت حاضر نمى شود،
سوال شود،
بگو: او را نمى شناسم .
روايت شده است كه عبدالله بن مسعود، روزى به تكبيرة
الاحرام نماز جماعت نرسيد و براى جبران فوت ثواب آن يك
بنده آزاد كرد، به محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله )
رفت و عرض كرد: يا رسول الله ! من به تكبير اول نماز جماعت
نرسيدم و براى جبران آن يك بنده آزاد كردم . آيا با اين
كار ثواب فوت شده را درك خواهم كرد؟ فرمود: خير. ابن مسعود
گفت : يك بنده ديگر آزاد خواهم كرد. آيا به ثواب از دست
رفته خواهيم رسيد؟ فرمود:
لا يا ابن مسعود! و لو انفقت ما فى
الارض جميعا لم تكن مدرك فضلها
(406) خير اى ابن مسعود !اگر آنچهه را در
زمين است در راه خدا خرج كنى ، ثواب از دست رفته تكبير
افتتاج نماز جماعت را درك نخواهى كرد.
و از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) است كه
من حافظ على الصف الاول و التكبيرة
الاولى لا يوذى مسلما اعطاه الله من الاجر ما يعطى المؤ
ذنون فى الدنيا و الاخرة
(407)
كسى كه بر صف اول و تكبير اول محافظت نمايد و مسلمانى را
اذيت نكند، خداوند به او پاداشى معادل پاداش موذنان ، در
دنيا و آخرت ، مى بخشد.
و امام صادق (عليه السلام ) از پدرانش روايت كرده است كه
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در وصيت خود به امام
على (عليه السلام ) فرمودند:
ثلاث درجات : منها المشى بالليل و
النهار الى الجماعات
(408)
سه چيز موجب درجه و تقرب به خداست ؛ يكى از آن سه چيز قدم
بر داشتن در روز و شب به سوى نمازهاى جماعت است . و از
همان حضرت روايت شده است كه :
اذا كان العبد خلف الامام كتب الله
له ماة الف الف و عشرين درجة
(409)
هر گاه بنده پشت سر امام عادل به نماز ايستد، خداوند برايش
ثواب صد ميليون حسنه و بيست درجه منظور فرمايد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كناره گيرى از جماعت هاى
اسلامى را منع كردند و فرمودند:
ان الشيطان ذئب الانسان كذئب الغنم
ياخذ الشاة القاصية والناحية فاياكم والشعاب و عليكم
بالجماعة والعامة والمسجد
(410)
شيطان گرگ انسان است ؛ همانند گرگ گوسفندان كه هميشه
ميشهاى دور افتاده و كناره گير را مى گيرد. پس از دسته
بندى هاى و گروه گراييها بپرهيزيد و بر شما باد كه در نماز
جماعت و جماعتهاى عمومى اسلامى و مساجد حاضر شويد.
60-4. فضيلت
حسرت خوردن آن مخلص بر فوت نماز جماعت
(411)
آن يكى مى رفت در مسجد
درون
|
مردم از مسجد همى آمد
برون
|
گشت پرسان كه جماعت را
چه بود
|
كه ز مسجد مى برون آيند
زود
|
آن يكى گفتش كه پيغمبر
نماز
|
با جماعت كرد و فارغ شد
ز راز
|
تو كجا در مى رويييى اى
مرد خام
|
چون كه پيغمبر بدادست
السلام
|
گفت : آه و دود از آن ،
آه شد برون
|
تو به من ده و آن نماز
من تو را
|
گفت دادم آه و پذ رفتم
نماز
|
حرمت اين اختيار و اين
دخول
|
61-4. اهميت
و فضل نماز آدينه
آدينه ، روزى بزرگ است با فضلى عظيم ، يوم العروبه
اعراب جاهلى و جمعه مسلمين ، عيد مؤ منان ، روز تنظيف ،
تغسيل تطهير، روز بى اعتنايى به سودهاى مادى و عنايت به
منافع دنيوى و روز تعطيل كار و كسب و شتافتن به سوى ياد
خدا، روز از دنيا گسستن و به خدا پيوستن ، روز نيايش هاى
خاص و پيوند زهدانها روز ارتباط ويژه با خدا و خلق خدا،
روز اتحاد و همبستگى ، روز ولى عصر، بقية الله الاعظم ،
حضرت حجت بن الحسن العسكرى ، صلوات الله و سلامه عليه و
على ابائه ، روز رحمت فرستادن بر اسعد بن زراره اولين
اقامه كننده جمعه و روز درخواست آمرزش مردگان .
عزالى مى نويسد: اندر خبر است كه خداى تعالى ، اندر همه
آدينه ششصد هزار بنده آزاد كند از دوزخ ، و رسول (صلى الله
عليه وآله ) گفت : دوزخ را هر روز در نزديكى زوال آفتاب
بتابانند مگر روز آدينه كه دوزخ را اندر اين وقت نتابانند.
و گفت : هر كه روز آدينه فرمان يابد، وى را مزد شهيدى
بنويسد و از عذاب گورش نگه دارند.
(412)
بايد دانست كه بزرگى آدينه از فضل جماعت جمعه است و اهميت
و فضل اين فريضه را اين كه به دستورى در سوره جمعه داده
است نظرى كنيم .
به همه مسلمانان و مؤ منان فرمان مى دهد كه به محض شنيدن
اذان جمعه به سوى ذكر خدا بشتابند و خريد و فروش و كارها و
برنامه هاى ديگر را رها سازند و تا آنجا كه اگر گرفتار
كمبود مواد غذايى باشند و كاروانى بيايد و حامل مايحتاج
آنان باشد به سراغ آن نروند و خطبه هاى جمعه را رها نكنند.
يا ايهاالذين امنوا اذا نودى للصلوة
من يوم الجمعة فاسمعوا الى ذكر الله و ذروا البيع ...
(413)
و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمودند:
ان الله تعالى فرض عليكم الجمعة فمن
تركها فى حياتى او بعد موتى استخفافا بها او جحودا لها فلا
جمع الله شمله ، و لا بارك له فى امره ، الا ولا صلوة له
الا و لا زكوة له ، الا و لا حج له ، الا و لا صوم له ،
الا و لا برله حتى يتوب
(414)
خداوند، نماز جمعه را بر شما واجب كرد. هر كس آن را در
حيات من يا پس از وفات من ، از روى استخفاف ، و يا انكار
رها سازد، خداوند او را پريشان مى كند، و به كارش بركت نمى
دهد. بدانيد! نمازش پذيرفته نمى شود. بدانيد! زكاتش را
قبول نمى كنند. بدانيد! حجش ، قبول نيست بدانيد! كارهاى
نيك او قبول نخواهد شد تا آن كه توبه كند و ديگر نماز جمعه
را رها نكند، سبك نشمارد، و منكر نشود.
در روايات ائمه اهل بيت (عليه السلام ) نيز به لحاظ اهميت
و فضيلت نماز جمعه تاكيدهاى فراوانى درباره آن ديده مى
شود.
در حديثى امام باقر (عليه السلام ) آمده است :
صلوة الجمعة فريضة ، و الاجتماع
اليها فريضة مع الامام فان ترك رجل من غير علة ثلاث فقد
ترك ثلاث فرائض و لا يدع ثلاث فرائض من غير علة الا منافق
(415)
نماز جمعه ، فريضه است و اجتماع براى آن به امامت امام
معصوم فريضه است . هر گاه مردى بدون عذر، سه جمعه را ترك
گويد، فريييضه را ترك گفته و كسى سه فريضه را بدون علت ترك
نمى كند مگر آن كه منافق باشد.
بايد توجه داشت همان طور كه از روايت اخير استفاده مى شود
. اين گونه روايت ها كه درباره تاركان نماز جمعه آمده است
و برخى از آنها را در مواضع ديگر آورديم مربوط به زمان
حضور امام معصوم مبسوط اليد است كه نماز جمعه در آن واجب
عينى است و نه واجب تخييرى اما امروز كه نمازگزار در
انتخاب نماز ظهر استنكار نمى باشد، مشمول اين مذمت ها نيست
. هر چند اهميت فزون از حد نماز جمعه ؛ در اين روزگار نيز
محفوظ است بويژه آن غربت اسلام و مسلمين در ميان انبوه
دشمنانى كه به سلاحهاى مخرب فرهنگى و غير فرهنگى مجهزند،
بخوبى احساس مى گردد.
شخصى به محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) رفت و گفت :
اى فرستاده خدا! من بارها آماده رفتن به حج شده ام اما
توفيق ، رفيقم نگشته است . فرمود: عليك بالجمعة فانها حج
المساكين
(416)
بر تو باد كه پيوسته در نماز جمعه حضور يابى كه آن حج
مستمندان است . كنايه از آن برگزارى نماز جمعه شكل كوچكتر
و محدودترى از كنگره عظيم و جهانى حج ، و در بردارنده
بسيارى از بهره هاى آن مناسك بزرگ عبادى سياسى اسلام است و
روايت شده است كه آن بزرگوار فرمودند:
من اتى الجمعة ايمانا و احتسابا
استانف العمل
(417)
كسى كه از روى ايمان و بر وجه حسبت رضاى خدا به نماز جمعه
درآيد، برنامه عملش را از سر گرفته است .
كنايه از آن كه تمام گناهان گذشته اش آمرزيده خواهد شد به
گونه اى كه گويا دوره تكليفش از نو شروع شده است .
با توجه به آن كه فضيلت و ارزش هر چيزى بستگى به آثار و
نتايج نيكويى آن دارد، تكميل بحث اهميت و فضيلت نمازهاى
يوميه و جمعه ، و جماعت را در فصل اول از دفتر سوم كه
مربوط به آثار نماز است مطالعه فرماييد.
62-4. نماز
جمعه ، رمز وحدت مردم
نماز جمعه بود رمز وحدت
مردم
|
ز كارمند و كشاورز و
تاجر و سرباز
|
بسا به جمع شود نقش
دشمنان افشا
|
بسا به جمع شود عذر
خائنان ابراز
|
بسا فزوده شود بينش
سياسى خلق
|
بسا شود گره از كارهاى
مردم باز
|
خوشا كسان كه به اصلاح
خويش مى كوشند
|
مقام قرب خداوند مى
كنند احراز
|
به خلق بهره رسانند با
مساعى خويش
|
نمى كنند به اموال خلق
دست دراز
|
ز پارسايى و پاكى صفاى
دل يابند
|
به گوش جان شنوند از
فرشتگان آواز
|
حقايق دو جهان است
نزدشان مكشوف
|
چو عبد خاص خدا گشته
اند و محرم راز
|
شوند داخل در جمع
اولياء الله
|
بسوى جنت قرب خدا روند
مجاز
|
ز روى صدق و صفا گفت
اين چكامه شريف
|
براى اهل حقيقت در اين
سراى مجاز
|
على شريف
(418)
63-4. نماز،
سرود فرشتگان
اى داستان زلف توام ،
شب دراز كن
|
وز نيمه شب ، دريچه
صبحم فراز كن
|
تا آسمان خم شده با اشك
اختران
|
ديدم بر آستان تو راز و
نياز كن
|
از سوز دل به زمزمه
دمساز مى شويم
|
با بلبلان شب همه شب
نغمه ساز كن
|
زنگ شتر نوازم و آهنگ
كاروان
|
اى آروزى حج و سفر در
حجاز كن
|
صبح است ، چشم و چشمك
اين اختران بيند
|
اى غنچه هاى گل به رخت
چشم باز كن
|
وقت است دست و روى
بشويم نماز را
|
مريم نشسته بر لب جو،
دستنماز كن
|
آفاق و كوه و جنگل و
دريا هر چه هست
|
بينم به گرد كعبه كويت
، نماز كن
|
هر جلوه اى به چشم
حقيقت جمال توست
|
ما عاجزان ، نظاره به
چشم حجاز كن
|
سرو چمن نهاده بر اين
در، سر نياز
|
اى سر كشى به قامت چون
سرو ناز كن
|
تا روزه ام به مرتع
افلاك مى چرم
|
آرى ! رسن دراز بود ترك
آز كن
|
آرى من اهل رازم و دست
طلب دراز
|
هر نيمه شب به درگه
داناى راز كن
|
اى آه فرشتگان و سرود
فرشتگان
|
پرچم به بام عرش ، تو
در اهتزاز كن
|
دستى گره به كار من
ناتوان زده است
|
بفرست ناخنى ، گره از
كار باز كن
|
چو شهسوار طبع تو هم
كيست شهريار
|
تا تيغ و توسن تترى
تركتاز كن
|
استاد محمد حسين شهريار
(419)
64-4. فضيلت
نماز شب
كوششهاى دراز روزانه در امر معاش ، سرگرمى هاى
گوناگون و نمودهاى فريبنده زندگانى مادى ، توجه انسان را
به خود جلب مى كند و انديشه اش را به ياد واديهاى گوناگون
مى كشاند؛ به نحوى كه جمعيت خاطر و حضور قلب را از او سلب
و او را از حلاوت نماز و عبادت ، محروم مى كند، اما در دل
شب كه غوغاى زندگى مادى فروكش مى كند و پس از چند ساعت
خواب ، جسم و روحش آرام مى گيرد و با وضو گرفتن و آماده
شدن براى نماز و نيايش شبانگاهى ، حالت نشاط و توجه ويژه
اى در او پديد مى آيد، مى تواند با آمادگى بيشتر و در
شرايط بهترى در حقايق هستى بينديشد و در محيطى آرام تر و
دور از هر گونه ريا و خودنمايى ، علاوه بر راز و نياز با
پروردگار، به تربيت نفس و تكميل روح خود بپردازد.
پيامبران ، اوليا، مردان راه خدا، پيوسته از نمازها و
نيايشهاى بخش آخر شب براى خودسازى و تقويت اراده نيرو
گرفته اند و اين نيرو در راه ساختن انسانهاى ديگر بكار
رفته است و به صورت انقلابهاى بزرگ و اصلاحات اجتماعى خير
كننده اى جلوه گر شده است .
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مسلمانان را با استفاده
از همين برنامه هاى روحانى پرورش دادند و شخصيت آنان را
چنان فرو بردند كه با هويت قبلى آنان بكلى تفاوت داشت و او
از مردمى بت پرست و عارى از تمدن و فرهنگ كه هم بدوى و هم
بدوى بودند، در مدت كوتاهى ، انسانهاى جديدى ساخت كه براى
ملل ديگر باور كردنى نبود. و تاريخ ، نظاير برخى از آنان
را كمتر ديده است .
شنيده ام سفراى عمر خليفه دوم به دربار يزدگردد ساسانى
رفتند و او را به اسلام فرا خواندند و چون نپذيرفت اخطار
جنگ به او دادند و اما يزدگرد كه از شخصيت جديد اعراب و
آنچه در پشت مرزهاى ايران گذشته غافل بود، اخطار آنان را
سخن ياوه اى از دهان مردمى بى تمدن و شير شتر خوار دانست و
دستور داد تا طشت هاى خاك آوردندو به نشان اهانت بر فرق
سفيران نهادند و آنان را به بيرون راندند. سفيران اين كار
ايرانيان را به فال نيك گرفتند و گفتند: آنان خاك وطن خود
را به دست خود در اختيار ما قرار دادند. به خواست خدا
پيروزى از آن ما خواهد بود. دربار ايران تحول عظيمى را كه
پيامبر ايجاد كرده بود باور نداشت و پس از فتح قادسيه به
خويش آمد.
و البته آنچه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) كرده بود،
ملهم از وحى آسمانى بود.
اولين آيات سوزه مزمل به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله
) چنين دستور داد:
يا ايهاالمزمل . قم الليل الا
قليلا. نصفه او انقص منه قليلا. اوزد عليه و رتل اقران
ترتيلا. انا سنلقى عليك قولا ثقيلا. ان ناسئة الليل هى اشد
وطا و اقوم قيلا ان لك فى النهار سبحا طويلا واذكر اسم ربك
و تبتل اليه تبتيلا
(420)
اى جامه به خود پيچيده ! بر پا خيز و شب را جز اندكى به
تهجد سر كن . نيمى از شب را، يا اندكى از آن كم ككن ، يا
بر نيم آن
به اختيار خويش
بيفزا و قرآن را با دقت و تامل ، و فصاحت و روشنى تلاوت كن
ما گفتارى گرانمايه يا فرمانى دشوار را بزودى به تو القا
مى كنيم .
همانا برخاستن در شب و نماز خواندن ، از جهت دشوارى ، سخت
تر و از حيث خواندن و گفتن ، درست تر است . تو را در روز
كوشش درازى در امر معاش مى باشد. نام پروردگار خود را ياد
كن و از همه چيز به سوى او به گسل . گسليدنى تمام .
بعضى به جاى
وطا،
وطا قرائت كرده اند و
وطاء به معنى موافقت است .
بنابراين قرائت ، معنا چنين مى شود:
در برخاستن و عبادت شب ، موافقت زبان و دل بيشتر و از حيث
گفتار درست تر است و اين همان است كه گفتيم عبادتى
كه در دل شب و در تنهايى اجرا شود، دور از هر گونه
خودنمايى و رياكارى است .
در لسان العرب آمده است : فراء گفته است :
هى اشد وطا؛ يعنى نماز شب از
نظر قيام به طاعت حق ، استوارتر است و بعضى از قاريان ،
گفته اند؛ يعنى نماز شب بر نماز كننده گرانتر از نماز روز
است زيرا شب براى خواب است پس مراد اين است كه هر چند نماز
شب به خاطر شب خيزى گرانتر است اما از نظر گفتار مطابقت با
زبان و دل استواتر است و برخى از آنان
ه اشد وطاء بر وزن
فعالا خوانده اند. اراده مى
كند كه نماز شب از نظر درمان و موافقت سخت تر است .
(421)
در صورتى كه معناى اخير درست باشد، مراد اين است كه نماز
شب از نظر درمان نفاق و ديگر بيماريهاى روحى و اخلاقى و از
جهت تاثير تربيتى و نيز از نظر موافقت با سرشت و فطرت
انسانى ، شديدتر است .
صاحب لسان العرب مى افزايد: ابو حاتم ، قرائت
هى اشد وطا به كسر واو و مد
را برگزيده است و منذرى حكايت كرده است كه ابوهيثم ، قرائت
اخير را اختيا كرده و گفته است ؛ معناى آن اين است كه گوشش
موافق دل و چشم اوست و زبانش با دل به خوبى مطابقت دارد و
دل به غير آنچه گوش به آن مشغول است (معانى آيات و اذكار
و كلماتى كه نماز كننده از زبان خود مى شنود) اشتغال نمى
ورزد.
(422)
خلاصه آن كه فراغ دل و حضور آن در نماز شب بيشتر است و
زمينه هاى خودنمايى و رياكارى و پراكندگى فكر و ذهن ، كمتر
در آن پيش مى آيد و در نتيجه تاثير آن در تربيت نفس و
خودسازى قوى تر است .
خطاب
يا ايهاالمزمل به جاى
يا ايهاالرسول و
يا ايهالنبى اشاره به اين
دارد كه اى پيامبر! دوره جامه به خود پيچيدن و در گوشه
نشستن به سر آمده است . اكنون دوران قيام و خودسازى ، و
اجراى رسالت و ديگر سازى است .
دستور قرائت قرآن كه حاوى بهترين برنامه ها براى خودسازى و
جامعه سازى است ، آن هم در دل شب و فضايى ملكوتى و روحانى
، آن هم با رعايت ترتيل ؛ يعنى رعايت نظم و آهستگى ، و
اداى صحيح كلمات و حروف ، و تامل و دقت در معانى آيات و
انديشه در نتايج آن ، براى آن است كه زمينه لازمم براى رشد
و نمو اخلاقى و معنوى و تكامل پر شتاب روحانى و اصلاحات
سريع اجتماعى فراهم گردد.
آنانكه اهل تهجدند، تااثير شب زنده دارى ، تلاوت قرآن و
نماز شب را در تهذيب نفس ، صفاى روح ، تقويت ايمان ، تقوى
و اراده به خوبى مشاده مى كنند.
همه مسلمانان از مراتب تهجد امام على (عليه السلام ) و
پيوند او با نماز شب به خوبى آگاهند و چنان نبوده است كه
آن بزرگوار ترك نماز شب گويد با وجود اين اهميت نماز شب و
ترويج آن ، بدان پايه است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه
وآله ) در وصايا خود به وى فرمود:
يا على اوصيك فى نفسك بخصال فاحفظها
- ثم قال : اللهم اعنه .. و عليك بصلاة الليل ، و عليك
بصلوة الليل و عليك بصلوة الليل
(423)
تو را به خصالى سفارش مى كنم . همه آنها را رعايت كن .
آنگاه فرمود: خداوند ا!او را بر حفظ اين خصال يارى كن - تا
آنجا كه فرمود : بر تو باد به نماز شب . بر تو باد به نماز
شب !آن حضرت در جاى ديگر فرمودند:
خيركم من اطاب الكلام و اطعم الطعام
و صلى بالليل والناس نيام
(424)
بهترين شما كسى است كه خوش سخن باشد، گرسنگان را سير كند و
شبانگاه هنگامى كه مردمان در خوابند، نماز كند.
و روايت شده است كه آن حضرت به جبرئيييل (عليه السلام )
فرمودند: مرا پند ده جبرئيل گفت :
يا محمد عش ما شئت فانك ميت ، و
احبب ما شئت بانك مفارقة ، و اعمل ما شئت فانك ملاقيه ، و
اعلم ان شرف المؤ من صلواته بالليل ، و عزه كفه عن اعراض
الناس
(425)
اى محمد هر چه مى خواهى عمر كن ولى بدان كه سرانجام خواهى
مرد، و به هر چه مى خواهى دل بند اما بدان كه از آن جدا
خواهى شد و- رعملى مى خواهى بكن ليكن بدان كه عملت را
خواهى ديد و بدان كه برترى مؤ من به خواندن نماز شب و عزتش
به خوددارى از ريختن آبروى مردم است .
و از آن حضرت روايت شدهاست كه فرمودند: من صلى بالليل حسن
وجهه بالنهار
(426) كسى كه نماز شب بخواند در روز
آبرومند خواهد زيست .
مردى نزد اميرمؤ منان (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: من از
نماز شب محروم شدم على (عليه السلام ) فرمود: انت رجل قد
قيدتك ذنوبك
(427) تو مردى هستى كه گناهت تو را در بند
كشيده است .
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
ان من روح الله ، تعالى ، ثلاثه ؛
التجهد بالليل و افطار الصائم و لقاء الاخوان
(428) سه چيز از عنايات مخصوص خداوند است :
نماز و نيايش شبانگاهى ، بازكردن روزه روزه دار، و ديدار
برادران .
و در روايت ديگرى از آن بزرگوار كه از طريق امام ابوالحسن
العسكرى و پدرانش (عليه السلام ) نقل شده است مى خوانيم كه
در تفسير آيه ان الحسنات يذهبن السيئات
(429) كارهاى نيك اثر كارهاى بد را از ميان
مى برد. فرمود: صلاة الليل تذهب بذنوب النهار
(430) نماز شب گناهان روز را مى زدايد.
خداى تعالى به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود كه
پرهيزكاران را به پاداشى برتر از متاع ناچيز دنيا مژده
دهد، به حيات جاودانه در بهشت برين آنگاه شب زنده داران و
آمرزش طلبان سحرگاهان را از مصاديق پرهيزگاران معرفى فرمود
و از بندگى كه به آنان بيناس و نظر عنايت به آنان داد:
قل اؤ نبئكم بخير من ذلكم للذين
اتقوا عند ربهم جنات ... و المتسغفرين بالاسحار
(431) و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) هم
شب زنده داران و حاملان قرآن را افراد برتر امت خود دانست
و فرمود:
اشراف امتى حملة القران و اصحاب
الليل
(432) خداى تعالى ، در برترى
نمازگزاران شب فرمود:
.... امن هو قانت اناء الليل ساجدا
و قائما يحذر الاخرة و يرجوا رحمة ربه ، قل هل يستوى الذين
يعلمون و الذين لايعلمون انما يتذكر اولوالباب
(433) آيا آن ناسپاس مشرك بهتر است يا كسى
كه ساعتهايى از شب را سجده كنان و ايستاده عبادت مى كند، و
از آخرت مى ترسد و رحمت پروردگارش را اميد مى دارد؟ بگو
آيا آنان كه مى دانند و خدا را عالمانه عبادت ميكنند و
مشركانى كه نمى دانند و چيزى از حقايق هستى نمى فهمند،
برابرند؟ البته فقط خداوند خرد پند مى گيرد.
زراره گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشتم كه
منظور از كريمه
امن هو...
چيست ؟ فرمود: نماز شب .
(434)
در تفسير على بن ابراهيم قمى ، از امام صادق (عليه السلام
) روايت شده است كه فرمود: هيچ كار نيكى نيست كه بنده آن
را عملى كند مگر آن كه در قرآن براى آن ثوابى معين شده است
به جز نماز شب كه خداى ، تعالى ، پاداش آن را به سبب اهميت
بسيارى كه نزد او دارد بيان ننموده و در بزرگداشت مقام شب
زنده داران و پاداشى آنان به اين اكتفا فرمود
(435)
تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون
ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون . فلا تعلم نفس ماا
خفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعلمون
(436)
پهلوهايشان از بسترها دور مى ماند، پروردگارشان را به ترس
و اميد مى خوانند، و از آنچه روزيشان داديم ، در راه خدا
خرج مى كنند. پس هيچ نفسى پاداش ديده روشن كنى را كه
برايشان پنهان داشته شد، نمى داند اين پاداش بزرگ كه قدر
آن مجهول است ، به رايگان به آنان داده نمى شود بلكه در
قبال شب زنده دارى و عبادتى است كه مى كردند.
و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمودند: هنگامى كه بنده
خوابگاه لذتبش و خواب شيرين خود را ترك مى گويد تا
پروردگار خود را به نماز شبش خشنود كند، خدا به واسطه اش
به فرشتگان مباهات فرمايد و گويد:
آيا اين بنده ام را نمى بينيد كه از بستر خود برخاسته است
تا نمازى كند كه آن را بر او واجب نكرده ام ، گواه باشيد
كه مشمول آمرزش من گرديد.
(437)
و از امام رضا (عليه السلام ) روايت شده است كه از امام
على بن الحسين (عليه السلام ) پرسيدند: نمازگزاران و
نيايشگران شب چه ويژگى مهمى دارند و كه از حيث چهره از
بهترين مردم هستند؟ فرمود: زيرا آنان با خداى خويش خلوت مى
كنند و با او راز مى گويند. خدا هم پوشش را از نور خويش بر
آنان مى پوشاند.
شيخ مفيد در كتاب
المقنعة
گويد: آورده اند: كه نماز شب ، روزى راز ياد، چهره را
نيكو، خدا را خشنود و گناهان را برطرف مى كند.
(438)
65-4. شعله
هاى انتباه
نيمه شب برخاستم از
خواب نوشين سحرگاه
|
خسته و آسيمه سركردم در
آيينه نگاه
|
چهره ام را تيره ديدم ،
خاطرم آزرده شد
|
با خود گفتم چه باشد
راز اين روى سياه ؟
|
هاتفى گفتا:
0 سيه روزى نمى دانى ز چيست
؟
|
گفتمش آرى بغريد اين
بود مزد گناه
|
رفت از دستت جهل گوهر
به آسانى ، كنون
|
بيم آن باشد گهرهاى
دگر، سازى تباه
|
بس نبودت اين همه
بيهوده در دل پرورى
|
حب جان و مال و حب نام
و ننگ و حب جاه ؟
|
ملك جانت را گرفته
لشگرى از حرص و آز
|
بايد از دشمن بگيرى باز
پس ، اين پايگاه !
|
از چه رو افتاده اى بر
جاى خود بى ذكر و فكر
|
كى شوى پيروز در جنگ ،
اى امير بى سپاه ؟
|
كن مهيا لشگرى از علم و
ايمان و عمل
|
تا بر اقليم وجود بگردى
پادشاه
|
گر به هنگام توانايى
نسازى چاره اى
|
ناتوانى چون رسد، سودى
ندارد اشگ و آه
|
از سيه رويى هراسانى
اگر تا زنده اى
|
نيك باش و بد براى اين
و آن هرگز مخواه
|
چون ميان بندى براى
خدمت درماندگان
|
شب درخشان مى شود روى
تو چون سيماى ماه
|
ناگهان خاموش گرديد آن
صداى پر طنين
|
مرغ جانم شد اسير شعله
هاى انتباه
|
لحظه اى انديشه كردم ،
يادم آمد كار من
|
بوده است از ابتدا يا
نابجا يا اشتباه
|
دل شكسته زير لب گفتم :
چه بايد كنم ؟
|
هاتف از نو گفت : بايد
خود برون آى ز چاه
|
يوسفا تا كى فرو افتاده
اى در چاه نفس
|
رو بالاگير و كن بر
آسمان يك دم نظر
|
شب براى ديدن روى
دلارام است و بس
|
سر منه بر روى بالين
سنگ آسا تا پگاه
|
فهم كن معناى
ان من شى ء
(439)را اى بى خبر
|
كمترى آيا ز سنگ و خاك
و خاشاگ و گياه
|
بانمازى و مناجاتى و
اشك و ناله اى
|
روى خود را كن سپيد از
تابش نور اله
|
خدمت خلق و نماز شب
نشان مومن است
|
زن دو مى گردد منور،
صورت مردان راه
|
شرمسارى مى زند آتش به
جان خسته ام
|
چون به خاطر آيدم اين
گفتگوها گاه گاه
|
سيد احمد زرهانى
(440)
66-4. نماز
اختران در شب
باز شب آمد، بدنها خسته
شد
|
خستگان ، خفتند و درها
بسته شد
|
جز در رحمت كه هرگز
بسته نيست
|
عش اگر باشد، كسى
دلخسته نيست
|
شب گذشت از نيمه و آيات
رب
|
شد نمايان تر، ببه لوح
تيره شب
|
اختران در آسمان ، چشمك
زنان
|
با اشارت ، بسته از
گفتن زبان
|
هر يكى در جاى خود، خوب
و قشنگ
|
هر يكى بر دل زند چون
زهره چنگ
|
گردش اين اختران و اين
زمين
|
رمز مليون سال نورى ،
نقش آن
|
شب همه زيبايى و خوش
منظرى است
|
روز، كى در آسمانش
مشترى است ؟
|
اين عطارد اين اورانوس
اين زحل
|
در مدار عشق ، ننپتون ،
رهسپار
|
ماه همچون عاشق سر گشته
اى
|
مات و حيران ، در پى گم
گشته اى
|
جذبه دلبر، برد او را
كشان
|
خط نورى ، از شهاب ثاقب
است
|
شب خداوندا! چه ماه و
جالب است ؟
|
اين شب و اين رازها و
اين سكوت
|
اى شب اى تشريف قرآن را
سلام !
|
اى ره معراج راه اول
مقام !
|
با همه شب زنده داران
همقدم
|
شب نماز
مصطفى را ديده است
|
شب ، مناجات
على بشنيده است
|
هست بسا با گوش دل شب ،
آشنا
|
انجامش كراسه
نخست
نيايش (1): اى خدا! اى راز دار!
پرده پوش !
اين منم بيدار از هول
گناه
|
اين منم ، از راه دور
افتاده اى
|
اين منم ، در دست غفلت
ها اسير
|
اى خداى مهربان ، دستم
بگير
|
گرچه من پا تا به سر
آلوده ام
|
رخ به درگاه تو آخر
سوده ام
|
جانم از غم سوزد و دارم
خروش
|
اى خدا! اى راز دار
پرده پوش
|
گر گنه كارم ، پشيمان
آمدم
|
يا روؤ ف و يا رحيم و
يا رفيع
|
با چنين رافت كه مى
خوانى مرا
|
كى شود نوميد، از رحمت
حسان
|
تا كه دارد چون تو ربى
مهربان
|
حبيب الله چايچيان (حسان )
(441)
نيايش (2):
ترجمه گزيده اى از نيايش سيد ساجدان (عليه السلام )
سپاس ، خدايى را كه برنامه زندگانى و آيين آسمانى
به ما عطا فرمود. ما را به دين خود اختصاص داد و در
راههايى كه موجب احسان وى مى شود پويا كرد تا به نعمتش به
سر منزل خشنوديش پوييم . سپاسى كه بدان خشنود گردد و آن را
قبول كند..
و او را سپاس كه ماه خود؛ يعنى ماه رمضان ، ماه روزه ، ماه
اسلام و ماه بپا خواستن براى نماز را يكى از راههاى احسان
خود گردانيد. ماهى كهقر آن را در آن فرو فرستاده است قرآن
كه براى مردم ، چراغ هدايت به سوى حق و نشانه هاى روشنى از
راهنمايى و جداسازى باطل از حق است .
پروردگارار بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را به
شناخت فضل اين ماه و بزرگداشت حرمت آن و خوددارى از آنچه
در آن بازداشته اى ، ملهم ساز و بر روزه دارى حقيقى در آن
، به وسيله بازداشتن اندامها از گناه و بكار بردن آنها در
آنچه تو را خشنود كند، يارى ده تا با گوشهايمان ، لغوى
ننيوشيم و با چشمهاى خود به سوى لهوى نشتابيم . دستهايمان
را به ناروايى نگشاييم و گامهايى خود را در اجراى ممنوعى
به پيش نگذرايم و تا شكمهايمان جز آنچه حلال كرده اى در
درون خود جا ندهد و زبانهاى ما جز به آنچه حديث كرده اى ،
به نطق نيايد. جز در كارى كه به پاداش تو نزديك گرداند،
نكوشيم و جز آنچه از عقوبت حفظ كند، نياموزيم . آنگاه همه
كارهاى ما را از رياى رياكاران و سمعه سمعه پيشگان پيراسته
گردان ؛ چنان كه جز تو هيچ كس را در آن شريك نسازيم و
مرادى جز تو نداشته باشيم .
خدايا بر محمد و آلش درود فرست و در اين ماه ما را به پنج
نماز با حدودش كه تحديد كرده اى و واجباتش كه مقرر داشته
اى و شروطش كه معين كرده اى و اوقاتش كه تعيين فرموده اى ،
واقف ساز و ما را در امر نماز، با كسانى كه برابر كن كه به
مراتب شايسته آن رسيده اند و نگهدار و رعايت كننده اكران
آن هستند و آن را در اوقات ويژه اش به گونه اى كه پيامبرت
(صلى الله عليه وآله ) تشريع كرده است ؛ با كامل ترين پاكى
و رساترين خشوع به جاى آورده اند. در اين ماه ما را موفق
ساز كه با بر و احسان ، به بستگان خود بپيونديم و با انعام
و بخشش ، به بهبود وضع زندگانى همسايگان مستمند خود
بپردازيم . دارايى هاى خود را از حقوق غير و مظالم ،
بپيراييم و آن را با بيرون كردن زكات ، پاك گردانيم . به
آن كه از ما دورى كرده است ، باز گرديم و درباره آن كه به
ما ستم كرده ، نصفت روا دارييم و با كسى كه با دشمنى
ورزيده است آشتى كنيم مگر آن كس كه براى تو با او دشمنى
شده است زيرا او دشمنى است كه ما با وى دوستى نمى كنيم و
از دسته اى است كه با آن صاف نمى گرديم .
خدايا بر محمد و خاندان او رحمت فرست و ما را از كجروى در
توحيدت ، كووتاهى در تمجيدت ، ترديد در دينت ، كورى از
راهت ، سبك شمردن حرمتت و فريب خوردن از دشمنت شيطان رجيم
دور ساز .
خدايابر محمد و خاندان او درود فرست و همراه كاهش اين ماه
، از گناهان ما بكاه و با رسيدن سلخش جامه هاى وبال از تن
ما بركن تا رمضان در حالى از ما بگذرد كه ما را از خطاها
پاكيزه ساخته و از گناهان پيراسته باشى .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و از استقامت بگرديم . ما
را مستقيمت ساز و اگر دشمنت شيطان ما را احاطه كند، ما را
از چنگ او خلاص گردان اين ما ره به عبادت ما آكنده ساز و
اوقاتش را به طاعاتمان بياراى . ما را در روزش به روزه
داشتن و در شبش به نماز و تضرع و اظهار خوارى و در برابر
خود يارى ده تا روزش بر ما به غفلتى و شبش به تقصيرى گواهى
ندهد.
خدايا ما را در همه ماهها و روزها تا زمانى كه زنده بدارى
اين چنين قرار ده و از آن بندگان صالح خودگردان كه بهشت را
جاودانه به ميراث مى برند.
(442)
پايان نمازشناسى 1
يكشنبه 21 تير ماه 1377 برابر 17 ربيع الاول 1419 هجرى
قمرى .
ميلاد نور و رحمت ، حضرت ختمى مرتبت (صلى الله عليه وآله )
و فرزند مكرمش رئيس مذهب ، صادق ال محمد (عليه السلام ).