جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
(جلد اول)

عباس عزيزى

- ۵ -


 277 - نماز و زينت
قال على - عليه السلام -:
لاتصلى المراءة عطلا ؛
زن بدون زينت نماز نخواند.
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 325)

 278 - با سر وريش بازى نكنيد
قال زراره :
اذا قمت فى الصلاة فعليك بالاقبال على صلاتك ؛ فانما لك من الصلاة ما اقبلت عليه بقلبك ، و لاتعبث فيها بيدك و لابراءسك ، و لابلحيتك ، و لاتحدث نفسك ، و لاتتشئاب و لا تمط؛
هرگاه به نماز ايستادى پس بر تو باد، به توجه كامل به نمازت ؛ چون آن مقدار از نمازت كه باتوجه باشد براى تو مفيد خواهد بود. در نماز با دست و سر و ريش خويش بازى مكن و در دل به كارى حديث نفس مكن ، (مثلا به بازار روى و خريد و فروش و داد و ستد كنى ) و در حين نماز دهن دره نكش ‍ و قامت كشى مكن (و از هرچه كه با شاءن نماز حقيقى ناسازگار است اجتناب كن ؛ زيرا به هر اندازه اى كه نمازگزار در نماز به سوى خداوند روى آورد، به همان مقدار نمازش پذيرفته و بقيه مطرود مى گردد.
(بحارالانوار، ج 84، ص 220)

 279 - حدود نماز
قال الصادق - عليه السلام -:
للصلوة اربعة الاف حد؛
براى نماز چهار هزار حد است .
(فلاح السائل ، ص 23)

 280 - نماز خواندن با آگاهى
قال على - عليه السلام -:
نوم على يقين خير من صلاة فى شك ؛
خوابيدن با علم و يقين بهتر از نماز و نيايش خدا با شك و ترديد است .
(نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، ص 1130)

 281 - آداب وضو به حسب باطن و قلب
عن الرضا - عليه السلام -:
انما امر بالوضوء ليكون العبد طاهرا اذا قام بين يدى الجبار و عند مناجاته اياه مطيعا له فيما امره تقيا من الادناس و النجاسة مع ما فيه من ذهاب الكسل و طرد النعاس و تزكية الفؤ اد للقيام بين يدى الجبار و انما وجب على الوجه و اليدين و الراءس و الرجلين لان العبد اذا قام بين يدى الجبار فانما ينكشف من جوارحه و يظهر ما وجب فيه الوضوء و ذلك انه بوجهه يسجد و يخضع و بيده يسئل و يرغب و يرهب و يتبتل و براءسه يستقبله فى ركوعه و سجوده و برجليه يقوم و يقعد ؛
همانا امر شده است به وضو تا آن كه بنده پاك باشد هنگامى كه مى ايستد مقابل خداى جبار و وقت مناجات نمودن او حق را و براى آن كه مطيع باشد در آن چه او را امر فرموده و پاكيزه باشد از گناهان و نجاست با آن كه در آن است فوايد ديگر از قبيل برطرف شدن كسالت و رفع شدن چرت و پاكيزه شدن دل براى ايستادن در مقابل خداى جبار و همانا واجب شد بر رو و دو دست و سر و دو پا، زيرا بنده وقتى كه در حضور حضرت جبار ايستاد، همانا منكشف مى شود از جوارح او، و ظاهر گردد آن چه كه وضو در آن واجب شود، زيرا با رويش سجده كند و خضوع نمايد و با دستش سؤ ال و رغبت و رهبت نمايد و منقطع به حق شود و با سرش استقبال كند حق را در ركوع و سجود، و با پاهايش بايستد و بنشيند.
(عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 104)

 282 - رسيدن به كمال نماز به وسيله آداب آن
قال الصادق - عليه السلام -:
لايتم الصلوة الا لذى طهر سابغ و تمام بالغ غير نازغ و لازائغ عرف ؛ فاخبت فثبت و هو واقف بين الياءس و الطمع و الصبر و الجزع كان الوعد له صنع و الوعيد به وقع بذل عرضه و تمثل عرضه و بذل فى الله المهجة و تنكب اليه المحجة غير مرتغم بارتغام يقطع علائق الاهتمام بغير من له قصد و اليه وفد و منه استرفد فاذا اتى بذلك كانت هى التى تنهى عن الفحشاء و المنكر ؛
نماز به كمال نمى رسد جز براى نمازگزارى كه داراى طهارتى همه جانبه و تماميتى رسا باشد، نه ديگران را اغوا كند و نه خود از حق منحرف گردد، (خدا را) شناخته و سر تسليم فرود آورده استقامت و ثبات در پيش گيرد، بين نوميدى (از رحمت خدا) و طمع (به رحمت او) و ميان شكيبايى و بى تابى ايستاده باشد، گويى وعده نيكوى خدا برايش عملى شده و وعده عذاب بر او واقع گشته ، مال و متاع خود را(در راه خدا) بذل نموده و هدف خود را(از عبادت ) پيش رو قرار داده و در راه خدا خون خود را ارزانى كرده و در راه به سوى خداوند نموده و از ماسواى او روى گرداند، در بينى بر خاك نهادن هيچ ناخوشايندى و كراهتى در دل ندارد، رشته هاى پيوند را به غير آن كسى كه او را قصد كرده و به سويش روانه شده و از او عطا و يارى طلبيده گسسته است قطع كند، پس چون چنين نمازى به جاى آورد، اين همان نمازى است كه از فحشاء و منكر باز مى دارد.
(فلاح السائل ، ص 23)

 283 - آداب و شرايط نماز
قال الرضا - عليه السلام -:
اذا اردت ان تقوم الى الصلاة فلا تقم اليها متكاسلا و لا متناعسا و لا مستعجلا و لا متلاهيا و لكن تاتيها على السكون و الوقار و التودة و عليك الخشوع و الخضوع متواضعا لله - عز و جل - متخاشعا عليك خشية و سيماء الخوف راجيا خائفا بالطمانينة على الوجل و الحذر فقف بين يديه كالعبد الابق المذنب بين يدى مولاه فصف قدميك و انصب نفسك و لاتلتفت يمينا و شمالا و تحسب كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك و لاتعبث بلحيتك و لابشى ء من جوارحك و لاتفرقع اصابعك و لاتحك بدنك و لاتولع بانفك و لا بثوبك و لا تصلى و انت متلنم و لايجوز للنساء الصلاة و هن متنقبات و يكون بصرك فى موضع سجودك مادمت قائما و اظهر عليك الجزع و الهلع و الخوف و ارغب مع ذلك الى الله - عز و جل - و لا تتك مرة على رجلك و مرة على الاخرى و تصلى صلاة مودع ترى انك لا تصلى ابدا و اعلم انك بين يدى الجبار و لاتعبث بشى ء من الاشياء و لاتحدث لنفسك و افرغ قلبك و ليكن شغلك فى صلوتك ، و ارسل يديك الصقهما بفخذيك فاذا افتحت الصلاة فكبر و ارفع يديك بحذاء اذنيك و لاتجاوز بابهاميك حذاء اذنيك و لاترفع يديك بالدعاء فى المكتوبة حتى تجاوز بهما راءسك و لاباس بذلك فى النافلة و الوتر فاذا ركعت فالقم ركبتيك براحتك ، و تفرج بين اصابعك و اقبض عليها و اذا رفعت راسك من الركوع فانصب قائما حتى ترجع مفاصلك كلها الى المكان ثم اسجد وضع جبيتك على الارض و رغم على راحتيك و اضمم اصابعك وضعهما مستقبل القبلة و اذا جلست فلا تجلس على يمينك و لكن انصب يمينك و اقعد على اليتيك و لا تضع يدك بعضه على بعضه لكن ارسلهما ارسالا فان ذلك تكفير اهل الكتاب و لا تتمطى فى صلاتك و لاتتجشا و امنعهما بجهدك و طاقتك فاذا عطست فقل الحمدلله و لا تطا موضع سجودك و لاتتقدم مرة و لاتتاخر اخرى و لاتصل و بك شى ء من الاخبثين و ان كنت فى الصلاة فوجدت غمزا فانصرف الا ان يكون شيئا تصبر عليه من غير اضرار بالصلاة .و اقبل على الله بجميع القلب و بوجهك حتى يقبل الله عليك ، و اسبغ الوضوء، و عفر جبينك فى التراب و اذا اقبلت على صلاتك اقبل الله عليك بوجهه و اذا عرضت اعرض الله عنك ؛
1 - هنگامى كه اراده نمودى براى انجام نماز، پس با بى رغبتى ، كسالت ، خواب آلودگى ، عجله و... مشغول به چيزى نماز، به جا نياور
2 - با حالت حضور قلب و سكون و آرامش و تاءنى ، مشغول نماز شو.
3 - بر شما باد در نماز به صورت خشوع و خضوع
4 - در پيشگاه الهى چنان خاضع و خاضع باش كه خشيت و خوف از سيماى تو ظاهر گردد، و به وسيله طمانينه خوف و رجاء در تو ظهور پيدا كند.
5 - از كثرت ترس و ورعى كه بر قلبت عارض گرديده است ، پس در اين حالت مقابل پروردگارت چون بنده فرارى گناهكار كه در مقابل مولايش ‍ قرار گرفته بايست .
6 - قدمهايت را منظم كن و خود را براى اطاعت از مولايت مستعد و مهيا ساز.
7 - و به چپ و راست توجه مكن .
8 - و خدا را مثل اين كه تو را مى بيند به حساب آور، زيرا اگر تو خدا را نمى بينى همانا خدا تو را مى بيند.
9- با ريش و ساير اعضا و جوارحت و با جامه ات بازى مكن .
10 - در حال گرفتگى بينى نماز نخوان .
11 - و براى زنان نيزدرست نيست كه با نقاب و دو بند نماز بخوانند.
12 - چشمت را در هنگامى كه ايستاده اى به موضع سجده بينداز.
13 - و در هنگام نماز از خودت جزع و هول و ترس از خدا ظاهر كن و با اين حالات مخصوص ، نشان بده كه تو راغب الى الله هستى و به خدا عشق مى ورزى .
14 - در حال قيام گامى به اين پا و گاهى به آن پا تكيه مكن .
15 - نمازى به جا آورد مثل اينكه نماز وداع است كه ديگر موفق به اداى آن نمى شوى .
16 - بدان كه همانا تو در برابر خداوند جبار هستى ، بنابراين با چيزى از اشياء به بازى مشغول مشو و حديث نفس مكن و قلبت را از همه چيز غير از ياد خدا و عبادت او فارغ كن ، و فقط بايد به كارنماز بپردازى .
17 - هنگام نماز در حال قيام دستهايت را روى رانهاى پايت قرار بده .
18 - و در شروع نمازت تكبير بگوى .
19 - و دستهايت را تا نرمه گوشت بلند كن ، به طورى كه انگشتهاى ابهامت از گوش و مقابل آن تجاوز نكند.
20 - و در قنوت نماز واجب دستهايت از سر تجاوز نكند و اما در نماز نافله و وتر مانعى نيست .
21 - هرگاه به ركوع رفتى ، پس دستهايت را به زانوهايت بگذار و انگشتانت را بگشا و دستهايت را جمع نموده از محاذى زانوها و پاها خارج مكن .
22 - هنگام برخاستن از ركوع به تمام قامت بايست تا آن كه مفاصلت تماما به مكان اصلى خود برگردد، و عروق و رگها جا به جا شود.
23 - در سجده جبين و پيشانى و كف دستهايت را بر زمين بگذار.
24 - و انگشتان دستهايت را هنگام سجده ببند و به طرف قبله قرارش ‍ ده .
25 - و هرگاه نشستى ، پس به قسمت راست بدن ننشين ، بلكه طرف راست را بلند نموده و بر طرف چپ بگذار و بر رانهاى خود بنشين .
26 - دست روى دست مگذار، بلكه دستهايت را آزاد كن و مستقيم بر رانهاقرارش بده زيرا اين عمل دست روى دست گذاشتن ، عمل اهل كتاب است .
27 - در هنگام نماز خميازه مكش و دست و پا را دراز مكن و آروغ نزن ، و هرگاه اين دو، تو را فشار آوردند با جد و جهد از خود دفع كن و تحمل نما.
28 - هرگاه عطسه زدى ، ((الحمد لله )) بگو.
29 - در موضع سجده ات حركت نكن و راه مرو و به جلو وعقب نرو و ثابت و بدون حركت باش .
30 - و در حالى كه در فشار از ادرار و مدفوع هستى به نماز نايست و اگر در نماز بودى و احساس فشار و ناراحتى از آن ها نمودى ، پس از نماز منصرف شو، مگر اين كه خفيف باشد كه توان تحمل آن را بدون زيان و ضرر به نمازت داشته باشى .
31 - وقتى كه به نماز ايستادى با تمام توجه قلبى و با همه وجودت به خداوند روى آور، تا خدا نيز به تو روى آورد.
32 - و هرگاه خواستى براى نماز وضو بگيرى وضويى كامل بساز.
33 - و هرگاه خواستى سجده كنى پيشانيت را بر خاك بگذار.
34 - هرگاه به نمازت روى آوردى و با توجه و حضور كامل قلبى به نماز ايستادى و آداب و شرايط نماز را حفظ كردى و باهمه وجودت به سوى خدا رفتى او نيز با همه رحمت و مغفرت و عنايتش به تو روى خواهد آورد.و هرگاه از خدا روگردان شدى و اعراض كردى خداوند نيز از تو روگردان شود.
(بحارالانوار، ج 84، ص 204)

فصل پنجم : افعال و اذكار نماز
آيات

 40 - ركوع و سجود
يا ايها الذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون ؛
اى اهل ايمان !در برابر خدا ركوع و سجود به جا آريد، و حضرت او را در تمام شئون حيات بنده و فرمانبردار باشيد و هر كار خيرى را انجام دهيد تا به رستگارى و فلاح و پيروزى و نجات برسيد.
(سوره حج ، آيه 77)

 41 - ناظر به افعال
الذى يريك حين تقوم ، و تقلبك فى الساجدين ؛
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت ) بر مى خيزى مى بيند، و حركت تو را در ميان سجده كنندگان مشاهده مى كند.
(سوره شعراء، آيات 218 و 219)

 42 - ركوع ، راهى براى توبه
...فاستغفر ربه و خر راكعا و اناب ...؛
...از اين رو، از پروردگار خويش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.
(سوره ص ، آيه 24)

 43 - اثر سجده
واسجد و اقترب ؛
سجده نما و به خداتقرب جوى .
(سوره علق ، آيه 19)

احاديث

 284 - قبله
قال الصادق - عليه السلام -:
اذا استقبلت القبلة فانس من الدنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه و استفرغ قلبك عن كل شاغل يشغلك عن الله ؛
هنگامى كه براى نماز به جانب قبله ايستادى ، دنيا و آن چه در آن است را فراموش كن و قلب خود را از هر گونه سرگرم كننده اى كه تو را از خدا بازدارد، فارغ ساز.
(ميزان الحكمه ، ج 5، ص 396)

 285 - نيت
قال الصادق - عليه السلام -:
ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة ؛
خداوند در روز قيامت ، مردم را بر نيتهايشان محشور مى كند.
(بحارالانوار، ج 70، ص 209)

 286 - تاثير تكبيرة الاحرام
قال الصادق - عليه السلام -:
فاذا كبرت فاستصغر ما بين السموات العلى و الثرى دون كبريائه ؛
هرگاه تكبيرة الاحرام گفتى ، همه چيز را از آن چه در آسمان و زمين است درمقابل خداى كبير و متعال ، كوچك و ناچيز بشمار، مگر كبريايى و بزرگى خداوند متعال را.
(مصباح الشريعه ، ص 91)

 287 - تقسيم نماز بين بنده و خدا
حديث قدسى :
قسمت الصلوة بينى و بين عبدى فنصفها لى و نصفها لعبدى ؛
من نماز را ميان خود وبنده ام تقسيم كرده ام ، پس نيمى از آن ، از آن من است و نيمى ديگر از آن بنده ام .
(بحارالانوار، ج 92، ص 226)

 288 - قرائت نماز
عن ...:
قلت لابى عبدالله - عليه السلام - الرجل يدخل فى الصلوة فيجود صلاته و يحسنها رجاء ان يستجر بعض من يراه الى هواه ؟قال : ليس هو من الرياء ؛
از امام صادق (ع ) پرسيدم اگر كسى نمازش را با قرائت زيبا و نيكو به جا آورد، به اميد آن كه حاضران كه او را مى بينند مجذوب شده و راه او را در پيش گيرند (آيا به نمازش اشكال وارد مى شود؟) فرمود: اين از مصاديق ريا نيست .
(وسائل الشيعه ، ج 1، ص 56)

 289 - قرائت صد آيه در نماز
قال الصادق - عليه السلام -:
من قرا مائة اية يصلى بها فى ليلة كتب الله - عز و جل - له بها قنوت ليلة ؛
هر كس در يك شب يكصد آيه از قرآن را در نمازى بخواند، خدا به اين وسيله براى او عبادت سراسر شب بنويسد.
(الكافى ، ج 2، ص 445)

 290 - تلاوت قرآن در نماز
قال الحسين - عليه السلام -:
من قرا اية من كتاب الله - عز و جل - فى صلاته قائما يكتب له بكل حرف مائة حسنة ؛
كسى كه آيه اى از قرآن را ايستاده در نماز خود بخواند، به هر حرفى صد حسنه براى او نوشته مى شود.
(الكافى ، ج 2، ص 447)

 291 - قرائت قرآن در نماز
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
قراءة القران فى الصلاة افضل من قراءة القران فى غير الصلاة ؛
قرائت قرآن در نماز افضل است از غيرنماز.
(مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 292)

 292 - ركوع كامل
قال الباقر - عليه السلام -:
من اتم ركوعه لم يدخله وحشة القبر ؛
هر كه ركوعش تمام و كامل باشد دچار وحشت قبر نمى شود.
(مواعظ العدديه ، ص 243)

 293 - ركوع
قال الصادق - عليه السلام -:
لايركع عبدلله ركوعا على الحقيقة ، الا زينة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ضلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه ؛
هيچ بنده اى براى خدا به حقيقت ركوع نكند، مگر آن كه خداوند تعالى او را به نور جمال خود بيارايد و در سايه كبريايى اش جاى دهد و جامه برگزيدگانش بپوشاند.
(مصباح الشريعه ، ص 14)

 294 - ركوع و سجده طولانى
قال الصادق - عليه السلام -:
و عليكم بطول الركوع و السجود فان احدكم اذا طال الركوع و السجود يهتف ابليس من خلفه ، فقال يا ويلتاه !اطاعوا و عصيت و سجدوا و ابيت ؛
بر شما باد به طول ركوع و سجده ، كه هرگاه يكى از شما ركوع و سجده اش ‍ طول بكشد شيطان به دنبال او فرياد مى زند: واى بر من ! او اطاعت كرد و من معصيت كردم او سجده كرد و من سر باز زدم .
(بحارالانوار، ج 78، ص 199، مواعظ العدديه ، ص 242)

 295 - سجده
قال على - عليه السلام -:
لويعلم المصلى ما يغشاه من جلال الله ما سره ان يرفع راسه من السجود ؛
اگر نمازگزار بداند چه اندازه مشمول جلال الهى است ، هرگز راضى نمى شود كه سر از سجده بردارد.
(بحارالانوار، ج 82، ص 207.ميزان الحكمه ، ج 5، ص 379)

 296 - حق سجود
قال الصادق - عليه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقيقة السجود و لو كان فى العمر مرة واحدة ؛
به خدا قسم كسى كه حق سجود را به جاى آورد و سجده حقيقى كند به هيج عنوانى زيان متوجه او نشود، گرچه در تمام مدت عمر چنين سجودى را يك بار به جاى آورد.
(بحارالانوار، ج 85، ص 136)

 297 - سجده نزديكترين حالت
قال الصادق - عليه السلام -:
اقرب ما يكون العبد الى الله - عز و جل - و هو مساجد، قال الله - عز و جل -: ((و اسجد و اقترب )) ؛
نزديكترين حالت بنده به خداوند بزرگ وقتى است كه در سجده است خداوند فرمود: ((سجده كن و تقرب جوى )).
(روضة المتقين ، ج 2، ص 38)

 298 - آداب سجده
قال على - عليه السلام -:
السجود الجسمانى هو وضع عتائق الوجوه على التراب و استقبال الارض بالراحتين و الكفين و اطراف القدمين مع خشوع القلب و اخلاص ‍ النية ؛
سجده كردن بدنى ، گذاشتن جاهاى نيكوى صورتها بر خاك و روى آوردن به زمين به دو كف دست و كناره هاى دو پا، همراه خشوع دل و پاكى نيت است .
(غررالحكم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )

 299 - روح سجده
قال على - عليه السلام -:
والسجود النفسانى فراغ القلب من الفانيات و الاقبال بكنه الهمة على الباقيات و خلع الكبر و الحمية و قطع العلائق الدنيوية و التعلى بالخلائق النبوية ؛
سجده نفسانى (كه روح سجده است )، رها بودن دل از امور فناپذير و روى آوردن با تمام وجود به امور جاودان و كندن كبر و تعصب بيجا و قطع همه علايق دنيوى و آراسته شدن به اخلاق نبوى است .
(غررالحكم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )

 300 - عادت به نماز
قال الصادق - عليه السلام -:
لاتنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده ، فان ذلك شى ء اعتاده فلو تركه استوحش لذلك و لكن انظروا الى صدق حديثه و اداء امانتة ؛
به ركوع و سجده هاى طولانى افراد نگاه نكنيد، زيرا ممكن است به آن عادت كرده باشند و براى او يك امر عادى شده باشد ؛ و اگر آن را ترك كنند وحشت كنند، بلكه راستگويى و امانتدارى او رابنگر.
(تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 496، اصول كافى ج 2، ص 105)

 301 - تشهد
قال الصادق - عليه السلام -:
التشهد، ثناء على الله تعالى ؛
تشهد، ستايش خداوند بلند مرتبه است .
(مصباح الشريعه ، باب هفتم )

 302 - تسبيحات چهارگانه
قال على - عليه السلام -:
ان الانسان كان فى الصلوة فان جسده و ثيابه و كل شى ء حوله يسبح ؛
هنگامى كه انسان مشغول نماز است ، و بدن و لباس و هرچه پيرامون اوست خدا را تسبيح مى گويند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 213)

 303 - سلام
قال الصادق - عليه السلام -:
معنى السلام فى كل صلوة ، الامان ، اى من ادى امر الله و سنة نبيه - صلى الله عليه و آله - خاشعا منه قلبه فله الامان من بلاء الدنيا و برائة من عذاب الاخرة ؛

معنى ((سلام )) در پايان نماز، امان است ، يعنى هر كس كه امر خدا و سنت پيامبرش را با خشوع قلب به جاى آورد، از بلاى دنيا در امان ، و از عذاب آخرت بر كنار است .
(مصباح الشريعه ، باب سلام )

 304 - فلسفه سجده بر خاك
قال على - عليه السلام -:
و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا؛
هنگامى كه انسان نماز مى خواند، ساييدن گونه ها به خاك نشانه تواضع و گذاردن اعضاء شريف بر زمين دليل كوچك و حقارت است .
(نهج البلاغه ، خطبه 192)

 305 - سجده مايه تقرب
قال على - عليه السلام -:
اقرب ما يكون العبد من الله اذا سجد ؛
نزديكترين چيزى كه بنده را به خدا نزديك مى كند سجده است .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)

 306 - سوره حمد، عطيه الهى
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
اعطانى الله - عز و جل - فاتحة الكتاب ؛
خداوند سوره حمد را به من عطا كرده است .
(امالى شيخ صدوق ، ص 117)

 307 - ركوع و سجود ناقص
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
و لاصلاة لمن لا يتم ركوعها و سجودها؛
نمازگزارى كه ركوع و سجودش را ناقص انجام دهد، آن نمازش ، نماز نيست .
(بحارالانوار، ج 29، ص 198)

 308 - سجود و ركوع بهترين عبادت
قال على - عليه السلام -:
نعم العبادة السجود و الركوع ؛
سجود و ركوع در پيشگاه الهى ، خوب عبادتى است .
(تصنيف غررالحكم ، ص 175)

 309 - تاثير طولانى ركوع وسجود
قال على - عليه السلام -:
لايقرب من الله سبحانه الا كثرة السجود و الركوع ؛
چيزى جز كثرت سجود و ركوع ، شخص را به تقرب خداوند سبحان نرساند.
(تصنيف غررالحكم ، ص 175)

 310 - ثواب سجده شكر
قال الصادق - عليه السلام -:
ايما مؤ من سجد الله سجدة لشكر نعمة غير صلاة ، كتب الله له بها عشر حسنات و مما عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات فى الجنان ؛
هر مؤ منى در غير از حال نماز سجده شكرى جهت نعمتى به جاى آورد، خداوند به آن خاطر ده حسنه براى او بنويسد و ده گناه از نامه عملش پاك كند و ده درجه براى او در بهشت بالا ببرد.
(ثواب الاعمال ، ص 83)

 311 - طولانى كردن سجده
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
و اذا اردت ان يحشرك الله معى فاطل السجود بين يدى الله الواحد القهار ؛
و اگر خواستى خداوند تو را با من محشور سازد، سجده در پيشگاه خداى يكتاى قهار را طولانى كن .
(بحارالانوار، ج 85، ص 164)

 312 - نزديكترين حالات
قال الصادق - عليه السلام -:
اقرب ما يكون العبد الى الله و هو ساجد؛
نزديكترين حالات بنده به پروردگار سجده است .
(ثواب الاعمال ، ص 60)

 313 - مقدمه نماز
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
ولكل شى ء انف و انف الصلاة التكبير؛
براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمه نماز، تكبيراست .
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 16)

 314 - توجه خداوند به نمازگزار هنگام قبله
عن الباقر - عليه السلام - قال :
اذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه ، لا اله غيره ؛
آن گاه كه نمازگزار رو به قبله كرد، پروردگار عالم به صورتش رو آورد، جز او خدايى نيست .
(بحارالانوار، ج 82، ص 219)

 315 - ذكر پس از ركوع
عن جعفر بن محمد - عليه السلام - قال :
اذا رفعت راسك من الركوع فقل : سمع الله لمن حمده ؛
هنگامى كه سر از ركوع بر مى داريد بگوييد: ((سمع الله لمن حمده )).
(بحارالانوار، ج 85، ص 115)

 316 - واجب در نماز
عن زرارة قال :
سالت اباجعفر - عليه السلام - عن الفرض فى الصلاة فقال : الوقت ، و الطهور، و القبلة ، و التوجه ، و الركوع ، و السجود، و الدعاء.قلت : ما سوى ذلك ؟فقال : سنة فى فريضة ؛
از زراره نقل شده ، بگويد: از امام باقر (ع ) از واجب در نماز پرسيدم ؟ فرمود: وقت است ، طهارت است ، قبله است ، توجه است ، ركوع و سجود است و دعاست .عرض كردم : غير از اينها؟ فرمود: سنتى است در واجب .
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 80)

 317 - سجده طولانى
قال الصادق - عليه السلام -:
ان العبد اذا احال السجود حيث لايراه احد، قال الشيطان و اويلاه اطاعوا و عصيت و سجدوا و ابيت ؛
به درستى انسان هنگامى كه سجده را طولانى كرد فرياد شيطان بلند مى شود كه : واى بر من آنها اطاعت خدا كردند و من عصيان كردم آنان سجده كردند و من نافرمانى كردم .
(بحارالانوار، ج 85، ص 163)

 318 - نيت
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
انما الاعمال بالنيات ؛
همانا كارها بر اساس نيتها است .
(بحارالانوار، ج 81، ص 381)

 319 - سجده طولانى و بهشت
قال الباقر - عليه السلام -:
اتى رجل الى رسول الله - صلى الله عليه وآله - فقال يا رسول الله !ادع الله لى ان يدخلنى الجنة ، فقال له : اعنى عليه بكثرة السجود؛
مردى خدمت رسول خدا (ص ) رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! از خدا بخواه كه مرا بهشتى كند.حضرت فرمود: مشروط بر اينكه در اين دعا، براى رسيدن به بهشت ، مرا به كثرت سجده (براى خدا) يارى كنى .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)

 320 - حمد و سوره درنماز
قال الرضا - عليه السلام -:
امر الناس بالقراءة فى الصلوة لئلا يكون القران مهجورا مضيعا ؛
مردم به خواندن حمد و سوره در نماز به اين جهت موظف شده اند كه قرآن مجيد متروك و ضايع نشود.
(من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 84)

 321 - فضيلت بسم الله
قال عن الامام الهادى - عليه السلام -:
((بسم الله الرحمن الرحيم )) اقرب الى اسم الله الاعظم من سواد العين الى بياضها؛
((بسم الله الرحمن الرحيم )) به اسم اعظم خدا از فاصله سياهى چشم به سفيدى آن نزديكتر است .
(تحف العقول ، ص 487)

 322 - امام صادق (ع ) و سجده بر تربت امام حسين (ع )
كان الصادق - عليه السلام - لايسجد الا على تربة الحسين - عليه السلام - تذللا لله و استكانة اليه ؛
امام صادق (ع ) جز بر تربت حسين (ع ) به خاك ديگرى سجده نمى كرد و اين كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى كرد.
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 608)

 323 - گواهى محل سجود در روز قيامت
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
يا اباذر!ما من رجل يجعل جبهته فى بقعة من بقاع الارض الا شهدت له بها يوم القيامة ؛
اى اباذر! هيچ كس صورت و پيشانى بر قطعه اى از قطعات زمين نمى گذارد، مگر اينكه آن قطعه زمين شهادت مى دهد كه آن شخص در آن براى خدا سجده كرده و در آن دعا و نماز خوانده و مناجات كرده ، و او را با اين شهادت سرافراز و مفتخر مى سازد و بهشتى مى نمايد در حديث است كه : در جاهاى مختلف زمين نماز بخوانيد، تا در قيامت براى شما شهادت دهند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 234)

 324 - شروع نماز با تكبير
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
لكل شى ء انف و انف الصلاة التكبير ؛
هر چيزى را بينى باشد و بينى نماز شما تكبير است .
(كافى ، ج 3، ص 270)

 325 - ذكر و تسبيح در شبانه روز
عن الصادق - عليه السلام - قال :
قال ابليس خمسة اشياء ليس لى فيهن حيلة و سائر الناس فى قبضتى : من اعتصم بالله من نيته الصادقة فاتكل عليه فى جميع اموره و من كثر تسبيحه فى ليله و نهاره ، و من رضى لاخيه المومن ما يرضاه لنفسه و من لم يجزع على المصيبة حين يصيبه و من رضى بما قسم الله له ؛
ابليس گفت : پنج كس را نمى توانم مورد حيله و فريب خويش قرار دهم و آن پنج نفر عبارتند از: كسى كه با نيت خالص به خدا پناه ببرد و در همه امور به او تكيه كند، كسى كه در شبانه روز ذكر و تسبيح فراوان گويد و كسى كه براى برادر مومن خود مى پسندد آن چه را براى خود مى پسندد، و كسى كه در مصيبتى كه بر او روى شد جرع نكند و شكيبا باشد، و كسى كه بدانچه خدا براى او مقرر داشت ، راضى باشد.
(المواعظ العدديه ، ص 162)

 326 - سجده فراوان
عن الصادق - عليه السلام - قال :
جاء رجل الى رسول الله - صلى الله عليه وآله - فقال : يا رسول الله !كثرت ذنوبى و ضعف عملى فقال رسول الله - صلى الله عليه وآله -: اكثر السجود فانه يحط الذنوب كما يحط الريح ورق الشجر ؛
مردى پيش پيامبر (ص ) آمد و گفت : يا رسول الله !گناهانم بى شمار است ولى عمل نيك من اندك است ، پيامبر (ص ) فرمود: سجده فراوان به جاى آور؛ زيرا سجده گناهان را دور مى سازد، همچنان كه باد برگ درخت را مى ريزاند.
(بحارالانوار، ج 85، ص 162.امالى صدوق ، ج 76، حديث 11)

 327 - اسرار تكبيرة الاحرام
عن الصادق - عليه السلام -:
اذا كبرت فاستصغر ما بين العلا و الثرى دون كبريائه ؛ فان الله اذا اطلع على قلب العبد و هو يكبر و فى قلبه عارض عن حقيقة تكبيره قال : يا كاذب ، اتخدعنى ؟و عزتى و جلالى لاحرمنك حلاوة ذكرى و لاحجبنك عن قربى و المسارة بمناجاتى .فاعتبر انت قلبك حين صلوتك فان كنت تجد حلاوتها و فى نفسك سرورها و بهجتها و قلبك مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته ، فاعلم انه قد صدقك فى تكبيرك له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة ، انه دليل على تكذيب الله لك و طردك عن بابه ؛
چون تكبير (نماز) را گفتى ، آن چه را ما بين آسمان و زمين است ، درمقابل كبرياء خدا كوچك و ناچيز شمار كه اگر خداوند بر قلب بنده ، زمانى كه تكبير مى گويد، بنگرد و در دل او چيزى باشد كه از حقيقت معناى تكبير بازش مى دارد، به او گويد: ((اى دروغگو آيا مرا مى فريبى ؟به عزت وجلالم سوگند كه از شيرينى ياد خود محرومت كنم و از قرب به خود و شادمانى مناجاتم محجوبت سازم )). پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بيازما، اگر شيرينى نماز را و در (عمق ) جان ، سرور و بهجت (حاصل از) آن را مى يابى و دلت از راز و نياز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد، بدان كه خداوند، تو را در تكبيرى كه برزبان رانده اى ، تصديق فرموده است ؛ و گرنه ، بدان كه فقدان لذت مناجات و محروميت از شيرينى عبادت دليل بر اين است كه خداوند تو را(در تكبيرت ) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است .
(مصباح الشريعة ، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230)

 328 - فلسفه ركوع
عن مصباح الشريعة ، قال الصادق - عليه السلام -:
لايركع عبدالله ركوعا على الحقيقة ، الا زينة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ظلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه .و الركوع اول و السجودثان ، فمن اتى بمعنى الاول صلح للثانى .و فى الركوع ادب و فى السجود قرب ، و من لايحسن الادب لايصلح للقرب .فاركع ركوع خاضع لله بقلبه متذلل وجل تحت سلطانه ؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن على ما يفوته من فائدة الراكعين .و حكى ان الربيع ابن خثيم كان يسهر بالليل الى الفجر فى ركعة واحدة ؛ فاذا هو اصبح رفع (خ ل : تزفر) و قال : اه !سبق المخلصون و قطع بنا.و استوف ركوعك باستواء ظهرك ، و انحط عن همتك فى القيام بخدمته الا بعونه ، و فر بالقلب من وساوس الشيطان و خدائعه و مكائدة ؛ فان الله تعالى يرفع عباده بقدر تواضعهم له و يهديهم الى اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته على سرائرهم ؛
از كتاب مصباح الشريعه نقل است كه امام صادق (ع ) فرمود: هيچ بنده اى براى خدا به حقيقت ركوع نكند مگر آن كه خداوند تعالى او را به نور جمال خويش بيارايد و در سايه كبريايش درآورد و جامه برگزيدگانش ‍ بپوشاند.ركوع (مرحله ) اول است و سجود (مرحله ) دوم ؛ هركس معنى و حقيقت اولى را به جاى آورد، شايستگى دومى را يافته است .در ركاب ادب (عبوديت ) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و كسى كه به نيكى ، ادب نگزارد، قربت را نشايد.پس ركوع كن همانند ركوع كسى كه قلبا خاضع براى خداست و تحت سلطه او ذليل و بيمناك مى باشد ؛ و چون راكعى از بيم و اندوه از دست دادن بهره راكعان (حقيقى ) تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود بياور.و از ربيع بن خثيم حكايت شده است كه با يك ركوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح ميرسيد (صبح مى كرد) قامت راست مى كرد (نسخه : ناله مى كرد) و مى گفت : ((آه !مخلصان پيشى گرفتند و ما از راه مانديم )).و ركوع خود را كامل انجام ده به اينكه پشت خود را هموار كنى ؛ و از اين (پندار) كه به (قدرت و) همت خود به خدمت او قيام كنى فرود آى (كه اين امكان ندارد) جز به يارى او.و قلب را از وسوسه هاى شيطان و فريبها و نيرنگهايش فرارى ده كه خداوند تعالى بندگان خود را به ميزانى كه در برابر او كرنش كنند بلند مى كند ؛ و آنان را به هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايشان پرتو افكنده ، به حقيقت فروتنى و كرنش (در برابرخود) هدايت مى فرمايد.
(مصباح الشريعه ، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108)

 329 - اسرار بلند شدن ركوع
قال الصادق - عليه السلام -:
فقال : ارفع راسك .فرفعت راسى ؛ فنظرت الى شى ء ذهب منه عقلى ؛ فاستقبلت الارض بوجهى و يدى فالهمت ان قلت : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) لعلو ما رايت .فقلتها سبعا، فرجعت الى نفسى .كلما قلت واجدة منها، تجلى عنى الغشى ؛ فقعدت فصار السجود فيه ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )).و صارت القعدة بين السجدتين استراحة من الغشى و علو ما رايت .فالهمنى ربى - عز و جل - و طالبتنى نفسى ان ارفع راسى ؛ فرفعت فنظرت الى ذلك العلو فغشى على ، فخررت لوجهى و استقبلت الارض ‍ بوجهى و يدى و قلت : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )).فقلتها سبعا ؛ ثم رفعت راسى فقعدت قبل القيام لاثنى النظر فى العلو.فمن اجل ذلك صارت سجدتين و ركعة و من اجل ذلك صار القعود قبل القيام قعدة خفيفة ؛
پس فرمود: ((سربردار)) سر برداشتم ، چيزى ديدم كه از آن عقلم از سر رفت ، و به صورت و دو دست بر زمين قرار گرفتم ؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه ديدم گفتم : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست ).اين را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم . هر بار كه مى گفتم حالت غشوه از من باز مى شد، آن گاه نشستم : از اين رو ذكر ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) در سجده قرار داده شد.و نشستن بين دو سجده ، استراحتى شد از آن غشوه و عظمت و والايى آن چه ديدم . پس پروردگارم عز و جل به من الهام فرمود و خود نيز خواستم سربلند كنم ، سربرداشتم و به آن علو و عظمت نگريستم و بيهوش شدم و بر زمين افتادم و با صورت و دو دست رو به زمين كردم و گفتم : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) اين را هفت مرتبه گفتم ، آن گاه سر برداشتم و پيش از ايستادن نشستم تا بار ديگر به آن علو و عظمت نظر كنم )) از اين رو (در هر ركت نماز) دو سجده و يك ركوع مقرر شد و نيز نشستن قبل از قيام ، نشستنى كوتاه مقرر گرديد.
(علل الشرايع ، ج 2، ص 312)

 330 - ذكر سجده
فى الحديث :
لما نزل قوله سبحانه : سبح اسم ربك الاعلى )) قال رسول الله - صلى الله عليه وآله - اجعلوها فى سجودكم ؛
هنگامى كه كلام الهى ((سبح اسم ربك الاعلى )) نازل گشت ، رسول الله (ص ) فرمود: ((آن را در سجودتان قراردهيد)) يعنى ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )).
(بحارالانوار، ج 58، ص 34)

 331 - اثرات سجده حقيقى
عن مصباح الشريعة ، قال الصادق - عليه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقيقة السجود و لو كان فى العمر مرة واحدة .و ما افلح من خلا بربه فى مثل ذلك الحال تشبيها بمخادع نفسه غافلا لاهيا عما اعده الله للساجدين من انس العاجل و راحة الاجل . و لا بعد عن الله ابدا من احسن تقربه فى السجود.و لا قرب اليه ابدا من اساء ادبه و ضيع حرمته بتعلق قلبه بسواه فى حال سجوده .فاسجد سجود متواضع لله تعالى ذليل ، علم انه خلق من تراب يطاه الخلق .و انه اتخذك من نطفة يستقذرها كل احد؛ و كون و لم يكن .و قد جعل الله معنى السجود سبب التقرب اليه بالقلب و السر و الروح فمن قرب منه بعد من غيره ؛ الاترى فى الظاهر انه لا يستوى حال السجود الا بالتوارى عن جميع الاشياء و الاحتجاب عن كل ما تراه العيون ؟كذلك امر الباطن .فمن كان قلبه متعلقا فى صلوته بشى ء دون الله تعالى ، فهو قريب من ذلك الشى ء بعيد عن حقيقة ما اراد الله منه فى صلوته .قال الله - عز و جل -: ((ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه )).و قال رسول الله - صلى الله عليه وآله - قال الله تعالى : لا اطلع على قلب عبد فاعلم فيه حب الاخلاص لطاعتى لوجهى و ابتغاء مرضاتى ، الا لوليت تقويمه و سياسته . و من اشتغل بغيرى فهو من المستهزئين بنفسه ؛ و مكتوب اسمه فى ديوان الخاسرين ؛
به خدا سوگند!آن كس كه هر چند يك بار در تمام عمر، حقيقت سجده را به جاى آورد، زيان نبرد ؛ و آن كس كه همانند كسى كه خود را مى فريبد، با حالت غفلت و بازيچه گرفتن آن چه خدا براى سجده كنندگان فراهم نموده است ، يعنى انس (با او) در حال (دنيا)، و راحت و آسايش در آينده (آخرت )، با پروردگار خود خلوت كند، رستگار نشد.و كسى كه در سجده به خدا نيكو تقرب جست ، از خدا دور نشد.و كسى كه به خدا سوء ادب كرد و با دلبستگى به غير او در سجده ، حرمت او را از بين برد، به مقام قرب او نرسد؛ پس سجده كن (همانند) سجده كسى كه در برابر خداوند تعالى متواضع و خوار است و مى داند كه از خاكى آفريده شده كه خلق بر آن پا مى نهند و خدا او را از نطفه اى كه همه آن را كثيف و نجس مى دانند آفريده ؛ و مى داند كه نبود، و (به دست آفريدگار) به وجود آمد.و همانا خداوند معناى (حقيقت ) سجده را سبب نزديكى جستن به او با قلب و باطن و جان قرار داد ؛ پس كسى كه به او نزديك شود، از غير او دور گردد.آيا نمى بينى كه در ظاهر سجده شكل نمى گيرد مگر با آن كه همه چيز از نظرت پنهان گردد و هر چه ديدگان مى بينند از تو محجوب شود؟ همچنين است امر باطن ؛ پس ‍ هر كس در نماز ؛ دلبستگى به چيزى جز خدا داشته باشد، به همان چيز نزديك ، و از حقيقت آن چه خداوند در نماز او از او خواسته ، دور است .خداوند عز و جل فرموده است : ((خداوند براى احدى دو قلب در باطنش قرار نداده است )).و رسول الله (ص ) فرمود: ((خداوند تعالى فرموده است : بر قلب بنده اى واقف نشوم كه در آن حب طاعت مخلصانه براى من و جهت كسب رضاى من بدانم (بيابم )، مگر آن كه (خود) تنظيم و تدبير امور او را متصدى شوم . و هر كس به غير من دل مشغول دارد از آنهاست كه خويشتن را به مسخره گرفته اند، و نامش در دفتر زيانكاران نوشته و ثبت است .
(مصباح الشريعه ، باب 16.بحارالانوار، ج 82، ص 136)

 332 - فلسفه گفتن هفت تكبير
عن العلل باسناده عن هشام بن الحكم عن ابى الحسن موسى - عليهماالسلام - قال :
قلت : لاى علة صار التكبير فى الافتتاح سبع تكبيرات افضل ؟فقال : يا هشام ، ان الله خلق السموات سبعا و الارضين سبعا و الحجب سبعا ؛ فلما اسرى بالنبى صلى الله عليه و اله فكان من ربه كقاب قوسين او ادنى رفع له حجاب من حجبه ، فكبر رسول الله - صلى الله عليه وآله - و جعل يقول الكلمات التى فى الافتتاح ؛ فلما رفع له الثانى ، كبر؛ فلم يزل كذلك حتى بلغ حجب فكبر سبع تكبيرات .فلذلك العلة تكبر للافتتاح فى الصلوة سبع تكبيرات ؛

از كتاب علل الشرايع به سندى كه آورده ، از هشام بن حكم روايت كرد كه از ابوالحسن موسى بن جعفر (ع ) پرسيدم : ((چرا در افتتاح نماز (گفتن ) هفت تكبير داراى فضيلت بيشتر شده است ؟فرمود: ((اى هشام ، خدا آسمانها را هفت .زمينها را هفت و حجابها را هفتگانه آفريد؛ پس چون پيامبر (ص ) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو كمان يا نزديكتر باشد، يك حجاب از حجابهايش برداشته شد؛ پيامبر (ص ) تكبير گفت و آغاز نمود به گفتن كلمات افتتاحيه نماز؛ پس چون حجاب دوم برايش ‍ برداشته شد، تكبير گفت ؛ و به همين منوال (گذشت ) تا به هفت حجاب رسيد ؛ پس آن جناب هفت تكبير گفت .بدين علت براى افتتاح نماز هفت تكبير گفته مى شود.
(علل الشرايع ، ص 322، باب 30، حديث 4)

 333 - تعليم سوره حمد
منها ما روى عن النبى - صلى الله عليه وآله - انه قال لجابر بن عبدالله الانصارى :
يا جابر! الا اعلمك افضل سورة انزلها الله فى كتابه ؟ فقال له جابر: بلى بابى انت و امى يا رسول الله !علمنيها.قال : فعلمه ((الحمد)) ام الكتاب .ثم قال : يا جابر! الا اخبرك عنها؟ قال : بلى ، بابى انت و امى يا رسول الله !اخبرنى .قال : هى شفاء من كل داء الا السام ؛
از پيامبر (ص ) روايت شده كه به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر، آيا برترين سوره اى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو نياموزم ؟ جابر عرض كرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، آن را به من بياموز.پس رسول الله سوره ((حمد)) (ام الكتاب ) را به او تعليم داد و فرمود: اى جابر آيا آگاهت نسازم از اين سوره ؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله ! از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ .
(تفسير عياشى ، ج 1، ص 20، حديث 9)