قانون اساسى حكومت امام على (عليه السلام)

على انصاريان

- ۱ -


پيشگفتار

كنتم خير امه اخرجت للناس، تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله. آل عمران: 110

شما "امت مسلمان" بهترين امتى هستيد كه براى "اصلاح" مردم برگزيده شده ايد، "و شما" امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و ايمان "حقيقى" به خدا مى آوريد.

هويت اسلامى انقلابمان، انكارناپذيرترين و بارزترين جنبه ى آن است. از اين رو، مى توان گفت رسالت اصلى انقلاب، تحقق بخشيدن به احكام و تعاليم اسلامى در تمام ابعاد زندگى فردى و اجتماعى است. و در اين جهت، بر عهده ى متفكران و محققان متعهد اسلامى است كه هر چه بهتر و سريعتر، به تبيين و تدوين اين احكام و تعاليم بپردازند تا بتوان با تكيه بر اين پشتوانه ى عظيم الهى، تداوم انقلاب را تضمين كرد.

به يقين، بهترين نمونه براى اقامه ى حكومت عدل اسلامى و حركت به سمت آن، حكومت حضرت رسول "ص" در مدينه و حكومت حضرت امير "ع" در كوفه است. تحقيق در كتب تاريخ و حديث، تصويرى از اين دو حكومت مقدس را به دست مى دهد. آنچه كه از تحقيق مذكور، كلا حاصل مى شود و حائز اهميت بسيار است، وحدت حاكم بر نظام و برنامه هاى هر دو آنهاست و نيز كليت و جامعيت آنها نسبت به مسائلى است كه همواره و در هر دوره از زندگى براى انسان مسلمان مطرح است.

بى ترديد بايد گفت كه ''عهدنامه ى امام على عليه السلام به مالك اشتر''، جامعترين طرح براى فهم و اقامه ى حكومت اسلامى است. اين عهدنامه، كه در واقع، قانون اساسى حكومت علوى است، شكل اصلى و اصيل حكومت حضرت رسول "ص" و اميرالمومنين "ع" را به وضوح ارائه مى دهد. متن عهدنامه، از بهترين و سالمترين متون از نظر كليه ى فرق اسلامى است و اين، خود، مايه ى اطمينان خاطر است براى آنكه با استناد به مفاد عهدنامه، مى توان اختلافات و مشكلات ناشى از آراء و اقوال گوناگون در عرضه ى يك نظام جامع اسلامى را بر طرف كرد و يا به حداقل رساند.

عهدنامه ى امام على "ع"، نه تنها از لحاظ نظرى شايان تامل است، بلكه مهمتر از آن، قابليت تحقق آن است. صورت خارجى عهدنامه و به عبارتى، تجسم عينى آن را در حكومت اميرالمومنين "ع" مى توان ملاحظه كرد.

اين فرمان مقدس، كه مهمترين، بلندترين و جامعترين فرمانى است كه حضرت امير "ع" در طول حكومت كوتاه مدت خود صادر كرده است، گرچه خطاب به مالك اشتر مى باشد، اما در حقيقت، مخاطب آن يكايك انسانهايى هستند كه زمام اداره ى امور مردم را در دست مى گيرند و مخصوصا واليان صالح اسلامى كه عهده دار مسئوليت خطير زمامدارى و ولايت مسلمين مى باشند.

زبان عهدنامه، زبان آشناترين آشنا با دردها و محروميت هاست، مبين اصيلترين و اساسى ترين خواسته هاى مردم، بخصوص محرومان و مستضعفان است. اين نامه ى پاك، معيار و محك مردمى بودن حكومت هاست، ميزان شناخت حكومت حق از باطل، خير از شر، اسلامى از غير اسلامى است.

چه چيز محور اساسى عهدنامه است؟

بايد گفت، محور اساسى عهدنامه، ''قانون حق و عدل'' است، چه، حكومت علوى، متعهد اقامه ى حق و عدل در تمام زمينه ها و براى همه ى مردمان- از هر نژاد و با هر مرام و در هر طبقه- است و موظف به مهيا ساختن زمينه ى ارتقاء جامعه و رشد افراد در جهت نيل به سعادت حقيقى. اكنون كه امت بزرگ و مسلمان و متعهدمان، به بركت انقلاب اسلامى و در پرتو ولايت و هدايت امام بزرگوار، بناى بنيان حكومتى اسلامى را دارد، بيش از هر زمان نيازمند شناخت مبانى، ماهيت و اهداف اين چنين حكومتى است و يقين مى رود كه در اين جهت، عهدنامه ى اميرالمومنين "ع" به مالك اشتر، بهترين اسوه مى باشد.

كلام آخر اينكه اگر ما در شناخت اين متون اصيل و ارزنده ى اسلامى تاخير و تعلل كنيم، با افتادن در دامن و دام سيستم هايى كه درماندگى خود را در اداره ى جامعه، از جهات مختلف و به دفعات نشان داده اندو طشت رسوايى شان از همه ى بام ها فروافتاده است، عظيمترين و گرانبهاترين فرصتى را كه خداوند در اين برهه از تاريخ براى اقامه ى دين حق به ما عطا كرده است، از دست خواهيم داد.

درباره ى اين رساله

رساله ى حاضر، شامل ترجمه و تبويب "فصل بندى" موضوعات عهدنامه ى حضرت امير "ع" است، به ضميمه ى تحقيقاتى پيرامون عهدنامه. اين تحقيقات عبارتند از:

1- بررسى اجمالى شخصيت و شرح حال مالك اشتر.

2- تحقيق در مدارك عهدنامه. در اين بخش، كتب روايى و تاريخى معتبر، كه عهدنامه ى امام "ع" را نقل كرده اند، گزارش شده است، چه كتب قبل از تاليف نهج البلاغه و چه كتب بعد از تاليف آن. البته در اين بخش اخير، به مداركى استناد شده است كه عهدنامه را از نهج البلاغه نقل نكرده اند.

3- تحقيق در اسناد و رجال عهدنامه. در اين بخش، سه سند معتبر عهدنامه مورد مطالعه و مداقه قرار گرفته است و رجال آنها يكايك بررسى شده اند.

ترجمه ى متن عهدنامه، اگر چه بطور آزاد انجام شده است، ولى كوشش شده كه حتى الامكان از مفهوم اصلى آن خارج نشود. در ترجمه، به معانى لغات كه متفق عليه اهل لغت بوده، توجه كافى شده است. از آنجا كه مفاهيم واژه ها از بهترين نمونه ها براى درك مطلب محسوب مى شوند، سعى شده علاوه بر ترجمه ى خود لغت، به معنى و مفهوم آن نيز عنايت شود. اما در مورد فصل بندى عهدنامه:

در عصر حاضر، سبك متداولى است كه ''منشورها''، ''پيمانها'' و ''قوانين''، اعم از اساسى و غيره را، با فصل بندى و شماره گذارى تنظيم مى كنند. ولى در قرون قبل چنين روشى مرسوم نبوده و عهدنامه ى امام هم به سبك همان زمان، از لحاظ چهارچوب خود تدوين شده است. فكر شد كه فصل بندى و شماره گذارى آن، بتواند در عرضه و فهم هر چه بهتر اين منشور جاودانه، كمك بسزائى باشد. عناوين فصل ها به كمك مفاهيم و مطالب و اهدافى كه در خود آن فصول مطرح شده نامگذارى شده است. البته خود عهدنامه نيز داراى عنوان هاى جداگانه ايست كه با ترجمه ى آنها، فصل ها تنظيم گرديده است.

تذكر ديگرى كه لازم است درباره ى خطاب عهدنامه است. اگر چه مخاطب اميرالمومنين در دوران حكومت آن حضرت، مالك اشتر استاندار مصر بود، ولى مخاطب اصلى اين منشور، همه ى واليان صالح مى باشند. لذا بايد توجه داشت كه مخاطب مطالب، اگر چه در متن عهدنامه، مالك اشتر است، ولى عنوانهاى آن بطور خاص مطرح نشده، بلكه الفاظى چون ''واليان''، ''حاكمان'' و يا ''زمامداران'' بكار رفته است. در خود متن نيز بسيار مشاهده ميشود كه امام "ع"، لفظ ''والى'' يعنى زمامدار و سرپرست جامعه را استعمال كرده است.

به اميد عينيت بخشيدن به احكام و تعاليم اسلامى، كه ما را به رشد حقيقى برساند و جامعه مان را به صلاح و سامان آورد و مستكبران و ملحدان را در هم شكند و بندگان مومن و صالح را پيروز گرداند، ان شاء الله.

وزارت ارشاد اسلامى

ترجمه عهدنامه امام على به مالك اشتر

به نام خداوند بخشنده ى بخشايشگر

اين فرامين و دستوراتى است كه بنده ى خدا، على اميرمومنان، در عهد و پيمانش با مالك اشتر پسر حارث، در ميان مى گذارد، هنگامى كه زمامدارى و ولايت امر مصر را بدو مى سپارد.

اساسى ترين اهداف و وظايف حكومت اسلامى

1- جمع آورى ماليات هاى كشور.

2- جهاد و مبارزه پيگير با كليه ى دشمنان "اعم از داخلى و خارجى".

3- تنظيم برنامه و اقدام جدى براى ايجاد جامعه صالح.

4- تنظيم برنامه و اقدام براى عمران و آبادى شهرها.

صفات و مشخصات واليان

5- امر مى كند او را كه:

الف. در برابر خدا پروا پيشه باشد.

ب. اطاعت خدا را مقدم بر هر اطاعتى قرار دهد. ج. پيروى كند آنچه را كه خدا در كتابش، قرآن، به آن امر كرده است، اعم از واجبات و سنن الهى. زيرا هيچ كس سعادتمند و پيروز نخواهد شد مگر به پيروى از اوامر كه در قرآن آمده است و هيچ كس شقاوتمند و نگون بخت نمى شود مگر آنگاه كه نسبت به آن اوامر انكار ورزد و بى اعتنائى كند.

د. و بايد با دست و قلب و زبان، خدا را نصرت و يارى دهد. زيرا خداوند متعهد شده كه يارى كند هر كس را كه او را يارى دهد و عزت و ارجمندى بخشد هركس را كه به او ارج نهد.

ه. و امر مى كند او را كه هوى ها و شهوات نفسانى خود را در هم كوبد و آنها را بشكند.

و. و آنگاه كه نفس او طريق طغيان در پيش گيرد، بايد عنان آن را در كف گيرد، چون ''نفس انسانى بسيار امر كننده به پليدى و انحراف است، مگر اينكه خداوند عزوجل رحم و عنايت نمايد''.

6- اى مالك، آگاه باش كه تو را به سوى ديارى روانه مى كنم كه قبل از تو حاكمان بسيارى، چه عادل و چه ظالم، در آن ديار حكومت كرده اند و مردم، تو را آنگونه در نظر مى آورند كه تو امور و مسائل زمامداران قبل از خود را مورد مطالعه قرار مى دهى و سرانجام درباره ى تو همان مطالبى را خواهند گفت كه تو درباره ى آن زمامداران بگويى. براستى كه بندگان صالح را به آنچه كه خداوند بر زبان بندگان خود در مورد آنان جارى مى سازد مى توان شناخت.

7- بايد محبوب ترين اندوخته ها و گرانبهاترين ذخيره نزد تو، اندوختن عمل صالح باشد.

8- بر هواى نفس خود مسلط باش.

9- در مورد آنچه كه تو را حلال نيست بر نفس خود بخل بورز و به آن سخت گير، چون بخل ورزيدن به نفس و سخت گيرى درباره ى آن، انصاف و عدالت در مورد نفس است، خواه نفس انسانى آن را دوست بدارد و خواه نسبت به آن نارضايتى و كراهت داشته باشد.

وظايف كلى واليان در برابر مردم

خطوط اصلى وظايف

10- قلب خود را براى مردم سرشار از رحمت كن.

11- و نسبت به آنان در قلبت عطوفت و محبت ايجاد نما.

12- و در مورد ايشان، دوستى و لطف داشته باش.

13- براى آنان مانند حيوان درنده و وحشى مباش كه خوردن و چپاولشان را غنيمت شمارى، زيرا مردم دو صنف و گروهند:

14- اين مردم "چون انسانند" در معرض لغزش قرار دارند و يا سستى عارض آنان مى گردد و عمدا يا سهوا از آنان خطاهائى سر مى زند. پس در اين موقع، با عفو و اغماض خويش از آنان درگذر و به همان ميزان آنان را عفو كن كه دوست دارى خداوند تو را مورد لطف و عفو خود قرار دهد.

15- زيرا تو والى و بالادست آنان هستى- و ولى امر و امام تو مافوق تو است و خداوند نيز مافوق ولى امر و امام تو مى باشد- و خداوند كار آنان را به تو سپرده است كه قيام به مصالح آنان كنى و كارشان را اصلاح نمائى و تو را به وسيله ايشان مورد آزمايش و امتحان قرار داده است.

16- مبادا به جنگ و مبارزه با خداوند متعال برخيزى! هرگز چنين مكن، كه تاب انتقام الهى را ندارى و از رحمت و عفو الهى نيز بى نياز نيستى.

17- هيچ گاه از عفو و بخششى كه در مورد خلافكاران اعمال كرده اى پشيمان مباش.

18- بر كيفر و عقوبتى كه نسبت به خطاكاران روا داشته اى بر خود مبال و بدان خرسند مباش.

19- نسبت به كارى كه راه گريز از آن دارى، با عجله به سوى انجامش مشتاب.

20- مگو من فرمانده ام و فرمان مى دهم، پس بايد فرمانم اطاعت شود و اجرا گردد. زيرا اين خوى و خلق، قلب انسان را تباه و فاسد مى سازد و در دين و ايمان او خلل و سستى وارد مى كند و حكومت را در معرض آشوب قرار مى دهد.

21- آن زمان كه از ملاحظه ى قدرت و نيروى حكومت خويش تكبر و غرورى به تو دست داد، خود را متوجه ى قدرت لايزال الهى كن و بدان بنگر كه فوق قدرت توست و همه ى نيروى تو از قدرت اوست و قدرت تو در مقابل نيروى عظيم الهى هيچ است. چنين توجهى تو را به خود مى آورد و كبر و خودبينى ات را در هم مى شكند و طغيانگرى را از تو دور مى كند و عقلت را كه به سبب تكبر و خودبينى از تو پنهان شده به سويت باز مى گرداند.

22- مبادا با خداوند متعال، در عظمت و قدرت، روى در روى قرار بگيرى! از اين عمل بپرهيز، كه خداوند متعال هر جبار گردن كشى را ذليل و هر متكبر خودخواهى را پست و خوار مى گرداند.

23- الف. شخص خودت،

ب. خاندان و نزديكانت،

ج. و آن دسته از مردم كه مورد علاقه و توجه تو هستند، همگى موظف به رعايت عدل و انصاف در اين مواردند:

1- در مورد خدا "يعنى در انجام اوامر و ترك نواهى او".

2- نسبت به عموم مردم.

24- اگر اين عدالت و انصاف را رعايت و اجراء نكنى، حتما ستم روا داشته اى و كسى كه به بندگان خدا ستم كند، خداوند از طرف بندگانش دشمن او خواهد بود و خداوند با كسى كه چنين كند از راه جنگ و مبارزه در آيد و تمام دلائل و براهيم او را باطل خواهد كرد و "چنان كسى" تا زمانى كه دست از اين اعمال برندارد و يا توجه نكند با خداوند در حال جنگ به سر مى برد.

25- هيچ عاملى در زايل ساختن نعمات الهى و تعجيل در انتقام خدا و تبديل نعمت به عذاب، موثرتر از بيدادگرى و اقامه ى ظلم نيست. زيرا خدا شنواترين شنوايان نسبت به ناله و فرياد ستمديدگان است و اوست كه هميشه در كمين ستمكاران است.

26- بايد از ميان همه ى امور، كارى را بيشتر دوست داشته باشى كه چنين شرائطى را داشته باشد:

الف. معتدلترين كارى كه حق باشد.

ب. عدلى كه عموميت داشته باشد و شامل همه چيز و همه كس گردد.

ج. و خشنودى و رضايت عموم مردم در آن "جلب و" گنجانيده شده باشد.

27- زيرا خشم اكثريت مردم، رضايت و خشنودى خواص را درهم مى كوبد، ولى خشنودى و رضايت عموم مردم، خشم خواص معدود را در خود حل مى كند.