جنگ و جهاد در نهج البلاغه

حسين شفائى

- ۵ -


آزمايش اسلحه قبل از نبرد
كارهائى كه موفقيت آن بستگى و نياز به سلامتى وسيله و ابزارى كه در آن به كار گرفته مى شود، دارد. مانند بى نقص بودن ماشين و هواپيما در جهت رسيدن به مقصد و سلامتى ابزار جنگى و اسلحه در ميدان رزم ، نياز ضرورى به آزمايش و بررسى وسيله و اسلحه خود دارند، زيرا اگر قبل از وقت استفاده امتحان و آزمايش نگردد، دچار خطرات و پيش آمدهاى غير قابل انتظار خواهند شد.
مثلا يك راننده اگر قبل از حركت به سوى مقصد ماشين و اتومبيل خويش را امتحان نكند و نسبت به آن بى تفاوت باشد، به هدف نخواهد رسيد و در وسط راه خواهد ماند، و اگر يك خلبان ، هواپيماى خود را پيش از پرواز، بازرسى و معاينه نكند در بين راه سقوط خواهد نمود.
همچنين يك رزمنده و مجاهد اگر ابزار جنگى (تفنگ ، توپ ، تانك و هواپيماى جنگى و...) خود را قبل از آغاز درگيرى و پيش از شروع جنگ ، از آن اطمينان كسب ننمايد و آن را آزمايش نكند در ميدان نبرد و صحنه جنگ با خوردن ضربه هاى كارى با شكست مواجه خواهد گشت .
از اين رو لازم است رزمندگان اسلام براى اينكه گرفتار مشكلات و پيشآمدهاى ناگوار نگردد اسلحه خويش را آزمايش و امتحان نمايند تا با خاطر جمعى و فارغ از هرگونه نگرانى و تشويش بر دشمن خويش هجوم برند و پوزه شان را به خاك مذلت بمالند.
امام (عليه السلام ) كه در عصر و زمانش تنها شمشير به عنوان اسلحه جنگى وجود داشته حتى آن را كه سلاح ساده است ، سفارش به امتحان نموده ، كه خود بيانگر اهميت اين كار است :
((و قلقوا السيوف فى اغمادها قبل سلها)) (158)
پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چند بار آن را تكان دهيد. يعنى شمشيرتان را امتحان و آزمايش كنيد تا به آسانى از نيام بيرون آيد، كه نكند وقت حمله و زمان جنگ معطل شويد و به زيان شما تمام گردد.
مطلبى كه در رابطه با جنگ ثابت ، غير قابل انكار و جاى خدشه نمى باشد، اين است كه در ميدان نبرد هر اندازه ، افسران ، سربازان و رزمندگان خاطر جمع و فارغ از تشويق و نگرانى باشند، بهتر مى توانند بجنگند و خوب تر از خود سرعت عمل ، تحرك و فعاليت نشان دهند. يكى از تشويق ها عدم اطمينان و بى اعتمادى نسبت به ابزار جنگى است كه نكند اسلحه ام خراب باشد، نشود اسلحه ام از كار بيافتد؟ و... و با توجه به پيچيدگى وسائل جنگى عصر ما اهميت موضوع آشكار است . زيرا بارها در ميدان هاى جنگ مشاهده گرديده كه از برخى در زمان درگيرى و گرما گرم جنگ تفنگش گير كرده و تيرش را رد نكرده ، در نتيجه صاحب اسلحه بر اثر نداشتن وسيله دفاع به قتل يا شهادت رسيده و يا اسير گشته ، و اين اتفاق ها و قضايا كه صورت مى گيرد بيشتر به جهت غفلت و بى اعتنائى به ابزار جنگى است .
لذا عمده ترين راه حل كه جهت جلوگيرى از اين پيشامد به نظر مى رسد اين است كه قبل از آغاز جنگ و پيش از شروع درگيرى ، اسلحه خويش را دقيق آزمايش و بررسى كند تا از اين بابت نگرانى و دلهره وجود نداشته باشد.
رعايت تاكتيك هاى جنگى
هر كارى علاوه بر روش انجام عمومى آن داراى رموز و ريزه كارهائى مى باشد كه با رعايت نمودن و عمل كردن به آن ، به كار و تلاش نتيجه چند برابر و رضايت بخش خواهد بخشيد.
جنگ هم از اين قاعده مستثنى نيست و نياز به رعايت تاكتيك هاى رزمى در ميدان جنگ دارد كه با اهميت دادن به آن نيروى رزمنده قدرت و توانائى بيشتر مى بخشد و سبب مى گردد تا حداقل امكانات ، مهمات و نفرات و با كمترين تلفات ستايش از خود بروز دهند و به پيروزى هاى شگفت انگيز و تعجب آور دست يابند، و انبارهاى از سلاح و مهمات پيشرفته و مدرن دشمن را تبديل به دود، خاكستر و آهن پاره كنند، و جولانگاه شان را تبديل به گورستان شان نمايند، تا براى ابد هوس پيكار با لشكريان حق را به سر نپرورند، و براى هميشه حمله اى به رزمندگان و مبارزين اسلام را در ذهن خطور ندهند.
علاوه بر اين رعايت تاكتيك هاى جنگى باعث تقويت روحيه ساير رزمندگان در سنگر و سلحشوران در ميدان كارزار مى شود.
لذا مى بينيم امام عليه السلام به اين مطلب بسيار عنايت داشته و هميشه اصحاب و يارانش را كه در برابر فرمانش تسليم و گام جاى گامش مى نهادند و در صحنه هاى درگيرى حق و باطل حضرتش را همراهى مى نمودند، سفارش و توصيه به رعايت تاكتيك هاى رزمى مى فرمود و ((چگونه جنگيدن )) را مى آموخت كه براى ما نيز درس و آموختنى است :
((معاشر المسلمين ، استشعروا الخشيه و تجلببوا السكينه و عضوا على النواجذ فانه انبى للسيوف عن الهام و اكملوا اللامه و قلقلوا السيوف فى اغمادها قبل سلها، والحظوا الخزر، و اطعنوا الشزر ونافحوا بالظبى و صلوا السيوف بالخطى واعملوا...)) (159)
اى مسلمانان ! لباس زيرين را ترس از خدا (و احساس مسووليت ) و لباس ‍ روئين را، آرامش و خونسردى قرار دهيد، دندان ها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما در برابر ضربات دشمن بيشتر گردد، زره نبرد را تكميل سازيد، و پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چند بار تكان دهيد.
با تندى و خشم و بى اعتنائى به دشمن نظر افكنيد و به هر طرف حمله كنيد: لبه تيز شمشير را به كار ببريد، و با پيش نهادن گام ، شمشير را به دشمن برسانيد و بدانيد هم اكنون در حال جهاد در پيشگاه خداوند قرار داريد و با پسر عموى پيغمبر همراهيد، پى درپى حمله كنيد! و از فرار شرم نمائيد چه اينكه فرار از جنگ ، لكه ننگى است كه در نسلهاى آينده شما مى ماند، و آتشى است در رستاخيز، از شهادت خوشحال باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد...
اين بخش از سخنان امام كه پيش از جنگ صفين براى رزمندگان همراهش ‍ بيان شده و آنها را توصيه و سفارش به رعايت تاكتيك هاى جنگى فرموده و با عبارات ساده تعبير نموده ، قابل دقت و تاءمل است .
به نظر مى رسد مراد حضرت از ((فشردن دندان )) عزم راسخ و اراده پولادين و مراد از ((پوشيدن زره )) غفلت نورزيدن از وسايل دفاع . و مراد از ((حركت شمشير)) آزمايش اسلحه و مراد از ((نگاه تند و خشم آلود)) نشان دادن استقامت و تضعيف روحيه دشمن . و مراد از ((چابكى و حمله به هر سو)) تحرك در جنگ و مراد از ((استقبال مرگ با آغوش باز)) حل كردن مساءله مرگ و پيدا كردن عشق به شهادت ، و مراد از ((حمله برق آسا و پى درپى )) در دست داشتن ابتكار جنگ ، است كه در سايه رعايت اين موارد و توكل به خدا پيروز شد.
و امام عليه السلام در خطبه ديگر در رابطه با تاكتيك هاى جنگى چنين بيان مى دارد.
((و التووا فى اطراف الرماح ، فانه امور للاسنه ، و غضوا الابصار فانه اربط للجاش و اسكن للقلوب ، و اميتوا الا صوات فانه اطرد للفشل )) (160)
و در برابر نيزه ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن موثرتر است .
زياد به انبوه دشمن خير نگاه نكنيد تا قلب شما قوى تر و روح شما آرامتر باشد، سخن كمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى سازد.
البته اين سخنان حضرت را كه به عنوان شواهد بيان مى داريم بدين جهت است كه روشن شود حضرت به اين موضوع اهميت قائل بوده اند و نمى خواهيم بگوئيم الان هم بايد با همان سلاح ها جنگيد. امام هنگامى كه دوازده هزار نفر به فرماندهى ((زياد ابن نصر)) و ((شريح ابن هانى )) به سوى شام فرستاد، در ميان راه اين دو فرمانده روى كيفيت و شيوه جنگ با هم اختلاف نظر پيدا كردند، كه هر كدام نظر خويش را براى آن حضرت به ((كوفه )) نوشتند، كه حضرت پاسخ نوشت كه در بخشى از آن چنين آمده :
(( و لتكن مقاتلتكم من وجه واحد اوثنين واجعلوا لكم رقباء فى صياصى الجبال و مناكب الهضاب لئلا ياتيكم العدو من مكان مخافه او امن ، واعملوا ان مقدمه القوم عيونهم و عيون المقدمه طلائعهم )) (161)
هميشه با دشمن از يك سو و يا دو (نه بيشتر) بجنگيد، مراقبانى در قله كوهها و روى تپه ها و بلندى ها قرار دهيد! مبادا دشمن از جائى كه محل خطر و يا مورد اطمينان است ناگهان به شما حمله كند.
آگاه باشيد! مقدمه لشكر چشم هاى لشكرند، و چشم هاى مقدمه طلايه ها و پيشاهنگانند.
حضرت در اين كلماتش سفارش مى فرمايد كه : از هر طرف هجوم مبريد كه سبب ضعف شما مى گردد. لذا مشاهده مى شود كه يكى از تاكتيك ها جهت تضعيف و پراكنده نمودن نيروى دشمن اين است كه : در شدت جنگ نيرويى سراغ مناطق كه دشمن از نظر استحكامات دفاعى ضعيف و ناتوان است مى رود، تا بدين وسيله دشمن را وادار نمايد تا مقدارى از نيروى آرايش داده اش را از جبهه سر و سامان يافته و نيرومند، كاهش داده و به جبهه جديد، انتقال و آن را تقويت نمايد، و بعد حضرت توصيه مى نمايد: در تپه ها و در جاهايى كه احتمال هجوم از آن سو وجود دارد و در جاهائى كه احتمال حمله دشمن را از آنجا نمى دهيد ديدبان بگذاريد.
امام عليه السلام در فرصت و مورد ديگر به يارانش مطلبى را كه در خطبه 124 بيان داشته تكرار و تاكيد مى فرمايد:
((آميتوا الاصوات فانه اطرد للفشل )) (162)
صداى خود را در سينه ها خفه كنيد كه اين در بيرون راندن سستى نقش ‍ مهمى دارد.
اگر چه عوامل پيروزى در جنگ را نمى توان به يك عامل و چند عامل منحصر كرد، اما يكى از عوامل بسيار مهم در پيروزى ، در كنار ساير عامل هاى مهم ، رعايت و عمل به اصول ، ضابطه و مقررات جنگى و به اصطلاح تاكتيك هاى جنگى است ، زيرا يك رزمنده هر مقدار شجاع ، دلير، متدين ، و ورزيده و از سلاح كافى برخورد باشد، ولى به فنون جنگى و چگونه جنگيدن بى اعتنا و بى تفاوت باشد، رسيدن به پيروزى (بدون امداد غيبى ) برايش مشكل است .
حمله به قلب دشمن
در هر زمينه و هر كار، بهترين عمل آن است كه با كمترين مصرف و كوتاه ترين فرصت بزرگترين كار انجام گيرد و عظيم ترين ثمره را به دنبال داشته باشد، و جنگ نيز.
وقتى چاره اى جز آغاز حمله و برافروختن آتش جنگ وجود نداشت و كار به جنگ كشيده شد، بايد جاى را مورد حمله قرار داد و مكانى را براى هجوم برگزيد و انتخاب كرد كه دشمن را در قدم اول و مرحله نخست نابود يا فلج كرد، و با يك ضربه حسابى و قدرت تصميم گيرى مجدد را از وى سلب نمود و توان تجمع نيروى پراكنده اش را از وى گرفت . زيرا اينگونه عمل كردن و اين شيوه حركت نمودن باعث و روحيه دادن و جراءت بخشيدن به نيروهاى خودى و سبب سر در گمى و از دست دادن و از هم پاشيدن قواى كفر گرديد كه در نتيجه با حداقل تلفات خسارات مالى و جانى ، دشمن با شكست مواجه خواهد گشت .
امام عليه السلام اين مطلب را بسيار خلاصه و در جمله اى كوتاه بازگو مى فرمايد:
((و عليكم بهذا السواد الاعظم و الرواق المطنب فاضربوا ثبجه )) (163)
به آن جمعيت انبوه و گروه كثير و سراپرده پر زرق و برق و مفصل (معاويه ) به سختى حمله بريد، و در دل آن به نبرد بپردازيد.
يعنى محل تجمع دشمن و قلب لشكر خصم را هدف قرار دهيد و خيمه فرماندهان و طراحان جنگ را از جا بر كنيد.
اگر چه در اين مورد كه امام عليه السلام سفارش به حمله در قلب دشمن و از جا كندن خيمه وسط را مى نمايد، شايد بدين جهت باشد كه معاويه و ساير شيطان هاى زمان در آن خيمه بودند، ولى حتما يورش به قلب دشمن داراى ثمرات و نتايج چشم گير، مفيد و سودمند است ، و از جمله :
1 - دشمن را متفرق و پراكنده و ميان لشكر و فرمانده شان فاصله ايجاد مى كند و دچار حيرت ، سردر گمى و ترديد مى نمايد.
2 - نشان دادن اين شهامت و قدرت ، آنها را مايوس و وادار عقب نشينى مى كند ت زيرا يكى از ويژگيهاى افراد پست ، خود خواه و ستمگران است كه داراى خو و خاصيت حيوان هاى درنده اى هستند كه اگر طرفش را زبون ، ضعيف ، ترسو و ناتوان يافتند حمله مى نمايند و پيش مى آيند و اگر در او قدرت ، نيرو، پايدارى ، استقامت و آمادگى ديدند فرار را بر قرار ترجيح مى دهند.
همين مطلب را امام عليه السلام چنين بيان مى دارد:
((اللئيم يجفر اذا استعطف و يلين اذا عنف )) .
فرومايه و پست اگر نيكى و مهربانى بيند پرخاش كند و اگر درشتى بيند نرمى نشان دهد، كه شاعر مى گويد:
دون طبع چو مهر ديد بنمود جفا
اما شد نرم چون زكس تندى ديد (164)
و شاعر ديگر با اشاره به اين مطلب اين گونه تعبير مى كند:
چو با سلفه گوئى به لطف و خوشى
فزون گرددش كبر و گردن كشى
لذا هر اندازه ضربات و حملات كوبنده و شكننده باشد دشمن بيشتر متحير و گيج مى شود.
ابتكار جنگ
مساله اى كه در جنگ تعيين كننده و سرنوشت آفرين است و بسيارى از كارها و مسائل نظامى به ظاهر مشكل و بغرنج راه حل و گره گشائى مى نمايد و آينده روشن و تابناك را نويد مى دهد، ((ابتكار جنگ )) است .
هر كه ابتكار جنگ را به دست داشته باشد، اميد موفقيت برايش زيادتر و فاصله پيروزى برايش كمتر است .
ابتكار جنگ حكايتگر رسيدن به هدف و ارمان است ، زيرا با در دست گرفتن ابتكار جنگ دشمن هر اندازه اى قوى و نيرومند باشد در موضع تدافعى ، حفاظت و حراست از خود و موقعيت خويش قرار مى گيرد، كه قهرا مجال فكر نمودن ، انديشيدن ، تصميم گيرى ، هجوم و پيشروى از وى سلب مى شود كه اين خود بزرگترين موفقيت است كه پيامدش ثمرات سودمند، مهم و پيروزى هاى شگفت انگيزه و معجزه آسا بسيار عنايت داشته و اصحابش را كه از جهاد با معاويه يا چنانچه بايد از خود تلاش و ابتكار عمل نشان نداده اند ، توبيخ و سرزنش مى فرمايد و از عواقب و پيامد ذلت بار اين كندى ، سهل انگارى و در دست نگرفتن ابتكار جنگ خبر مى دهد:
((الا و انى قد دعوتكم الى قتال هولاء القوم ليلا و نهارا، و سرا و اعلانا و قلت لكم : اعزوهم قبل ان يغزوكم ، فوالله ما عزى قط فى عقر دارهم الا ذلوا...)) (165)
آگاه باشيد من شب و روز، پنهان و آشكار شما را به مبارزه اين جمعيت (معاويه و پيروانش ) دعوت كردم و گفتم پيش از آنكه با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد.
به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتما ذليل خواهد شد (و تنها جمعيتى در نبرد با دشمنان پيروز مى گردند كه به استقبال آنها بشتابند).
اينكه حضرت به نام جلاله ((الله )) سوگند مى خورند كه هر ملتى و سپاهى كه بر اثر عدم تحرك و تنبلى در پايگاه خود مورد هجوم دشمن واقع شود، حتما ذليل و خوار مى گردد، قابل دقت و آموختنى و اهميت فوق العاده موضوع و روشن كننده نقش ابتكار جنگ است .
امام در فرازهائى از سخنان آموزنده اش كه در ميدان جنگ ايراد فرموده ، كه در آن تاكتيك هاى جنگى را براى لشكريانش تشريح و بيان داشته ، مطالبى از ابتكار جنگ نيز مطرح نموده كه : اگر از خود سرعت عمل و ابتكار نشان ندهيد، نيروهاى ذخيره و پشتيبان لشكر دشمن خواهد رسيد كه به مشكلات شما مى افزايد و پيروزى را براى شما دشوار مى نمايد:
((و حتى يرموا بالمنا سر تتبعها المناسر، و يرجموا بالكتائب تقفوها الحلائب و حتى بجر ببلادهم الخمس يتلوه الخميس )). (166)
آنها همچنان ايستادگى مى كنند تا آنگاه كه گروهها پشت سر هم آنان را تير باران كنند، و گروهى به يارى گروه ديگر با آنها به نبرد پردازند، و تا اينكه لشكرى عظيم و به دنبالش لشكر عظيم ديگرى آنها را تا شهرهايشان تعقيب كند، و تا اينكه سم اسب هاى شما زمين آنها را درهم بكوبد.
و نيز مشاهده مى نمائيم ، وقتى كه منافقين ، ((مالك اشتر)) را شهيد كردند، حضرت براى بار دوم ((محمد بن ابى بكر)) را استاندار مصر تعيين فرمود: ولى به وى تاكيد نمود كه قبل از آنكه دشمن به سراغت بيايد تو به سوى آنها بشتاب و ابتكار جنگ را به دست گير لكن احتياط را ازدست مده و با دقت و هوشيارى عمل كن :
((فاصحر لعدوك ، و امض على بصيرتك )) (167)
جهت مبارزه با دشمن با بصيرت و بينش حركت كن .
ابتكار جنگ يا به دست داشتن سرنوشت و رگ حياتى جنگ كه با يورش هاى غافل گير كننده و پيش دستى و با طرح نقشه اساسى كه دشمن را در موضع دفاع قرار مى دهيد، هر اندازه حساب شده و به موقع صورت پذيرد كار را بر دشمن سخت و حركت و تلاش را بر او دشوار مى سازد، و از ضربه زدن وى جلوگيرى مى نمايد و صحنه اى برايش به وجود مى آورد كه براى يك حركت كوچك به هزينه و مونه بسيار و نيروى زياد نيازمند است ، كه قهرا گران و سنگين تمام مى گردد.
در جنگ سوم اعراب و اسرائيل كه جنگ شش روزه هم مى گويند كه در سال 1967 ميلادى واقع شد، اسرائيل با در دست گرفتن ابتكار جنگ ، اقدام به بمباران فرودگاه هاى مصر، سوريه ، اردن و عراق نمود، و در نتيجه حمله هوائى اسرائيل در روز اول بدين شرح بود:
حمله به 17 پايگاه نظامى و هوائى مصر فرودگاه در سوريه ، 2 فرودگاه در اردن ، و يك فرودگاه در عراق ، و انهدام 268 هواپيماى مصرى ، 25 هواپيماى سورى ، 27 هواپيماى اردنى و 9 فروند عراقى ، كه مجموع 329 فروند مى شود.
برخى مجموع هواپيماى منهدم شده اعراب را 340 فروند نوشته اند، كه با اين ضربه اعراب را فلج كرد.
در فرهنگ فارسى نيز به اين موضوع اشاره شده كه فردوسى مى گويد: تو
پيروزى ار پيش دستى كنى
سرت پست گردد چو سستى كنى
چو دشمن بديوار گيرد پناه
زپيكار و كينش نترسد سپاه
تحرك در جنگ
يكى از راههائى كه در پيروزى جنگ نقش مستقيم دارد و مى تواند دشمن را در اسرع وقت ، كوتاهترين فرصت و كمترين زمان ، عرصه را بر او تنگ و با مشكلات و پيش آمدهاى غير قابل انتظار مواجه سازد و غرورش را بشكند و هيبت و ابهتش را در هم كوبد و بالاخره به زانو در آورد و ريشه كن نمايد ((تحرك در جنگ )) است .
تحرك در جنگ تصرف استحكامات دشمن را به اسرع وقت ميسر مى سازد، تحرك در جنگ ضمن مجال ندادن به دشمن توانائى تعرض و قدرت هجوم را از وى سلب مى نمايد و هر اندازه تعرض و تحرك بيشتر باشد، مدافع در اتخاذ تدابير با مشكلات بيشترى مواجه خواهد گرديد.
تحرك در جنگ سبب مى شود كه جرات حمله و روحيه اى مقاومت دشمن را از بين ببرد و شخصيتش را خورد نمايد، كه در نتيجه با اندك فشار و كوچكترين ضربه اى تند صحنه را رها، سنگر را خالى و فرار را بر قرار ترجيح مى دهد.
و با توجه به اين پيامدهاى تحرك در جنگ روشن مى گردد كه بى جهت نبوده و نيست كه امام عليه السلام سپاه و لشكرش را به تحرك در جنگ سفارش مى نموده ، يا از عدم تحرك شان ناراحت و مكدر مى گرديده و به اين جهت آنها را ملامت و سرزنش مى فرموده :
((و سالتمونى التطويل ، دفاع ذى الدين المطول ، لا يمنع الضيم الذليل و لا يدرك الحق الا بالجد، اى دار بعد داركم تمنعون )) (168)
به عذرهاى گمراه كننده اى متشبث مى شويد همچون بدهكارى كه (با عذرهاى نابجا) از اداء دين خود سر باز مى زند (بدانيد) افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم را از خود دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش ‍ به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى كنيد چگونه مى توانيد از خانه ديگران دفاع كنيد؟
در جنگ صفين هنگامى كه لشكريان معاويه بر سپاه آن حضرت پيشى جسته و راه ورود به آب فرات را تصرف كردند امام عليه السلام به نيروى رزمنده اش سفارش مى نمايد كه از خود تحرك نشان دهند زيرا عزت و شرف شان به اين بستگى دارد:
((قد استطعموكم القتال ، فاقروا مذله ، و تاخير محله ، او رووا السيوف من الدماء ترووا من الما فالموت فى حياتكم مقهورين ، و الحياه فى موتكم قاهرين )) (169)
سپاه معاويه با اين عمل (بستن آب بر شما) را به پيكار دعوت كرده است : اكنون بر سر دو راهى هستيد: يا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشينيد، و يا شمشيرها را از خون ( آن جباران سنگدل ) سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد.
مرگ در ((زندگى توام به شكست )) شما است و زندگى در مرگ پيروزمندانه شما!
حضرت در اين قسمت از سخنان حكيمانه و آموزنده اش درس تحرك و تلاش ، درس صبر و استقامت ، درس انتخاب حيات افتخار آفرين و اجتناب از زندگى ننگين مى دهد، و مى آموزد كه اگر امر داير شد ميان مرگ با شرافت و زندگى ذلت بار، مرگ با عزت را ترجيح دهيد كه ((مرگ سرخ به از زندگى ننگين است )) و:
هر كه با عزت بميرد زنده است
همچو خورشيد و مه تا بنده است
در خطبه ديگر ضمن توبيخ سربازانش به جهت سهل انگارى ، پيش بينى مى نمايد كه دشمن بر اثر تحرك و تلاش در راه باطل شان بر شما غالب خواهند گشت :
((اما و الذى نفسى بيده ليضهرن هولاء القوم عليكم ليس لانهم اولى بالحق منكم و لكن لا سراعهم الى باطل صاحبهم و ابطائكم عن حقى )) (170)
آگاه باشيد سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت او است كه اينها (معاويه و اطرافيانش ) سرانجام بر شما پيروز مى شوند، اما نه اينكه آنها در حق از شما پيشى دارند، بلكه براى آنكه آنها در راه باطلى كه زمامدارشان مى رود سريع و كوشايند در حالى كه شما در برابر حق من كند و سست هستيد.
هنگامى كه سپاه امام ، در جنگ صفين پس از شكست خوردن از لشكر معاويه ، آنها را شكست داد و مواضع خويش را به چنگ آورد، حضرت آن تحرك شان را ستوده و سبب آرامى و شفاى قلب خود خواند:
((و لقد شفى و حاوى صدرى ، ان رايتكم بالخره تحوزونهم كما حازوكم و تزيلونهم عن موافقهم كما ازالوكم حسا بالنصال و شجرا بالر ماح )) (171)
به ناراحتى هاى درونم شفا بخشيديد، چون سرانجام ديدم همانطور كه شما را هزيمت دادند، صفوف شان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكر گاه خود رانديد همانطور كه آنها شما را كنار زدند (مى ديدم ) آنها را به باد تير و نيزه مى گرفتيد.
مطلبى كه تا اين مقدار قلب حضرتش را ناراحت و اندوهناك نموده جز عدم تحرك در جنگ نيست ، و موضوعى كه باعث خوشحالى و خرسندى امام مى گردد چيزى جز ((تحرك در جنگ )) نمى باشد كه بيان كننده نقش و اهميت اين است . و در سخنانى كه هنگام جنگ بيان داشته ضمن سفارش ‍ هائى در رابطه با جنگ ، به تحرك در جنگ امر فرموده :
((و اذمروا انفسكم على الطعن الدعسى ، و الضرب الطلحفى )) (172)
خود را براى زدن سخت ترين نيزه و محكم ترين ضربه شمشير (بر پيكر دشمن خونخوار) به هيجان آوريد.
اينكه امير المومنين عليه السلام در زمان هاى مختلف و در ميدان هاى متعدد جنگ ، روى يك مطلب كه تحرك در جنگ باشد تكيه و به يك موضوع كه سرعت در عمل است سفارش مى فرمايد و با لحن ها و تعبيرهاى گوناگون آن را بيان مى دارد كه گاهى با: ((لا يدرك الحق الا لاجد )) (حق جز با كوشش و تلاش به دست نمى آيد) اهميت مطلب را مى رساند، وزمانى با جمله : ((رووا السيوف من الدماء )) (شمشيرها را از خون سيراب كنيد) راه حل را به اين منحصر و خلاصه مى نمايد، و موردى با تعبير ((لا سراعهم و... و ابطائكم )) (تحرك دشمن ... و سستى شما...) واقعيت هائى را بازگو مى دارد، و حوادثى را پيش بينى مى كند. و در صحنه اى با زبان آوردن : ((تحوزونهم و تزيلونهم )) (در هم شكستيد و از خود رانديد) ابراز خوشحالى و سرور مى نمايد، و در نامه اى با ((الطعن اتلدعسى و الضرب الطلحفى )) (آمادگى براى ضربات سخت ) امر به تحرك و فعاليت مى نمايد. همه و همه حكايت گر و بيان كننده يك موصوع كه تحرك در جنگ است ، مى باشد و روشن گر اين است كه در صورت نبود نقص ، كمبود و مانع ، مهمترين و موثرترين عامل در ميدان جنگ كه نقش مستقيم و چشم گير در سرنوشت و آينده آن دارد ((تحرك در جنگ )) است .
تشويق فرماندهان و سربازان
يكى از امورى غير قابل انكار است كه بهترين محرك جهت وا داشتن ديگرى به انجام كارى تشويق است ، اثرى را كه تشويق در روحيه افراد مى گذارد و وادار به عمل مى كند، و نقش و قدرتى را كه تشويق در جهت به كار انداختن استعدادهاى ديگران دارد، فشار و تحميل ندارد.
اگر چه ممكن است بر اثر حاكميت زور، از روى اجبار به كارهائى تن بدهد، ولى معلوم است كه موقتى صورت مى پذيرد و تا زمانى ادامه دارد كه نيروى فشار خارج ، وى را به كار وادار و با قطع نيروى محرك بيرونى ، دست از كار اجبارى مى كشد، عمل متوقف مى شود، و به خلاف تشويق كه در درونش ‍ انگيزه خلق مى نمايد، در وجودش نيروى محرك به وجود مى آورد، و در نهادش قدرتى مى آفريند تا هميشه از توقف و سكون باز دارد و به حركت و تلاش سوق دهد.
لذا على عليه السلام پس از جنگ جمل ، در جهت تشويق و تعريف سربازان و يارانش مى فرمايد:
((انتم الانصار على الحق ، و الاخوان فى الدين ، و الجنن يوم الباس ، و البطانه دون الناس ، بكم اضرب المدبر و ارجو طاعه المقبل ، فاعينونى بمناصحه خليه من الغش ، سليمه من الريب )) (173)
شما ياوران حقيد و برادران دينى ، سپرهاى روز گرفتارى و پيكار، و رازداران در برابر افشا كنندگان اسرار، با نيروى شما پشت كنندگان به حق را مى كوبم ، و به كمك شما به اطاعت روى آوران به حق اميدوارم ، مرا با خيرخواهى خالصانه و سالم از هر گونه شك و ترديد يارى كنيد.
و در جنگ صفين هنگامى كه تصميم به جنگيدن گرفت ، در سخنانى كه از خداوند متعال مدد و يارى خواست و توفيق پيروزى طلبيد، در قسمت آخر كلماتش سربازان اسلام را چنين تشويق و مخاطب فرمود:
((اين المانع للذمار، و الغائر عند نزول الحقايق من اهل الحفاظ؟! العارورا كم و الجنه امامكم )) (174)
كجايند آنها كه در برابر حوادث سخت همچون سپرند؟ و كجايند آن مردان غيورى كه به هنگام نزول مشكلات به پاسدارى (از عقيده و آب و خاكشان ) مى پرداند، ننگ و عار در پشت سرشماست ، و بهشت در پيش رويتان ! (تا كدامين را انتخاب كنيد!)
يعنى اگر از ميدان جنگ بيرون رفتيد لكه ننگ تا قيامت به دامانتان است و اگر براى بيرون راندن و از پا در آوردن دشمن جنگيديد و در راه خدا و دفاع از حق ، دين ، شرف و ناموس جهاد نموديد، تا كشته و شهيد شديد بهشت برين جايگاه مى باشد.
و نيز حضرت در عهد نامه ((مالك اشتر)) پس از بيان شرايط فرماندهان مكتبى ، لايق ، شايسته و فداكار، به تشويق آنها سفارش مى نمايد كه گوياى اين مطلب است كه تشويق چنان نقش دارد كه حتى در افراد مكتبى كه جز رضاى ((الله )) هدفى و انگيزه اى در كارشان نيست ، تاثير دارد.
((و واصل فى حسن الثناء عليهم ، و تعديد ما ابلى ذووالبلائ منهم ، فان كثره الذكر لحسن افعالهم تهز افعالهم تهز الشجاع ، و تحرص الناكل (ان شاء الله تعالى ).
((ثم اعرف لكل امرى منهم ما ابلى ، و لا تضيفن بلاء امرى الى غيره و لا تقصرن به دون غايه بلايه )) (175)
پى در پى آنها را تشويق كن ! و كارهاى مهمى كه انجام داده اند بر شمار، زيرا ياد آورى كارهاى نيك آنها، شجاعان شان را به حركت بيشتر، وادار مى كند و آنان كه در كار كندى مى ورزند به كار تشويق مى شوند، انشاء الله .
سپس بايد زحمات هر كدام از آنها را به دقت بدانى ، و هرگز زحمت و تلاش ‍ كسى از آنان را به ديگرى نسبت ندهى . و ارزش خدمت او را كمتر از آنچه هست به حساب نياورى .
امام سجاد عليه السلام در دعا و نيايش براى مرزداران اسلام براى آن دسته از مردمى كه به نحوى به افسران ، سربازان و رزمندگان كمك مى نمايند، و يا آنهارا تشويق و نوازش مى كنند، و يا به خانواده آنها سر مى زنند، دعا مى فرمايد:
((اللهم و ايمامسلم خلف غازيا اومرابطا فى داره تعهده خالفيه فى غيبته او اعانه بطائفه من ماله او امداه بعتاد او شحذه على جهاد او اتبعه فى وجهه دعوه اورعى له من ورائه حرمه فاجر له اجره و زنا بوزن و مثلا بمثل )) (176)
خدايا هر مسلمانى كه امور خانه جنگ جوئى يا مرزدارى را اداره كند، يا در غيبت او خانواده اش را كفالت كند، يا او را به قسمتى از مال خود اعانت نمايد، يا او را به ساز و برگى مدد دهد، يا بر جهاد وادار، يا دعاى خيرى به طرف مقصدى كه به پيش گرفته روانه سازد، يا در غياب او احترام و آبرويش ‍ را رعايت كند، پس او را سنگ به سنگ و مثل به مثل ، برابر اجر آن مجاهده اجر ده .
از اين رو امام خمينى (دام ظله ) خطاب به فرماندهان مى فرمايد:
همانطورى كه اطاعت از فرماندهان لازم است و تخلف از آن جرم ، (بر) فرماندهان نيز لازم است با سربازان و افراد به اصطلاح زيردست خود به شيوه اى اسلامى ، انسانى رفتار نمايند و آنان را با عواطف خود دلگرم نمايند و با اعمال پسنديده خود از آنان سربازانى فداكارتر بسازند. (177)
تشويق ضمن اينكه افراد را به وظائف ، رسالت و مسووليت شان آشنا مى گرداند و به عمل اينكه وا مى دارد، روحيه ، جراءت و نيرو مى بخشد و سختى ها را آسان و فراز و نشيب راه را هموار مى نمايد، انگيزه ايجاد مى كند، و چه بسا كه برخى را تنها بدين وسيله و از اين طريق مى توان وادار به عمل نمود.
همكارى در جبهه ها
كمك و همكارى مساله اى است كه در هر جا و در هر فرصتى براى كسى كه قدرت و توان رفع احتياج نيازمندى را داشته باشد و از عهده كمك به او بر بيايد، يارى نمودن وى شايسته و نيكوست ، ولى در موقعى كه نياز به آن احساس شود و احتياج به آن به چشم بخورد انجامش لازم و ضرورى به نظر مى رسد.
اما چيزى كه اين لزوم را به حد وجوب عينى و به مرحله فرض ، تكليف و يك مسوليت اسلامى و انسانى مى رساند، كه عمل نكردن و شانه خالى كردن از انجام آن با گناه و معصيت روبرو مى گرداند، و با كيفر و عقاب مواجه مى سازد ((همكارى در جبهه )) است .
زيرا وقتى مساله حق ، جامعه و كشور مطرح است ، اگر از اشخاص و افرادى ، كارهائى بر اثر نياز و كمبود يا هراس و ترس سرزند كه باعث ريختن آبرو، و رفتن حيثيت و ابهت نيروى مسلح يا عامل شكست سپاه يا سبب از دست دادن يك جبهه گردد، افرادى كه در اين عمل آن اشخاص را كمك و مساعدت فكرى ، نظامى و تسليحاتى و... ننموده است در جرم ، تقصير و گناه شان شريك ،، و در ضربه اى كه از اين ناحيه وارد گرديده سهيم اند، و چه بسا كه مقصر اصلى اين اشخاص باشند كه به وظيفه و رسالت شان كه همكارى و تعاون بوده عمل نكرده اند، يا كوتاهى نموده اند چون تجربه نشان داده و عمل ثابت كرده كه يك كمك فكرى ، يا تسليحاتى كوچك ، مى توان روحيه را تغيير دهد، اراده را خلل ناپذير نمايد و قدرت غير قابل شكست بيافريند.
لذا امام عليه السلام اين سفارش را به نيروهاى رزمنده ، جان بركف و فداكار در ميدان نبرد، نموده اند:
((و اى امرى منكم احس من مفسه رباطه جاش عند القاء و راى من احد من اخوانه فشلا فليذب عن اخيه بفضل نجدته التى فضل بها عليه كما يذب عن نفسه )) (178)
هر كدام از شما كه در صحنه جنگ قوت قلب را در خويش احساس كرد، و برادرش را سست و ترسو يافت به شكرانه اين برترى و شجاعت به او بخشيده شده ، از وى دفاع كند، همانگونه كه از خويشتن دفاع مى كند.
حضرت با اين جمله ضمن سفارش رزمندگان به همدردى و همكارى با همرزمانش ، به افراد قدرتمند و شجاع مى فهماند كه اين برترى شما، موهبتى خداوندى است كه به آن مغرور نشويد و در كمك به ضعيف و ناتوان كوتاهى ننمائيد.
و نيز آن حضرت مى فرمايد:
((اذا رايتم من اخوانكم المجروح فى الحرب او من قد نكل او طمع عدوكم فيه فقووه بانفسكم )) (179)
اگر در معركه جنگ و ميدان مبارزه ديديد از برادرانتان مجروح شده يا آسيب ديده يا دشمن در او طمع بسته با جان خود تقويتش كنيد.
ولى بايد توجه داشت كه اين سفارش امام به اين معنى نيست كه اگر خطرى متوجه شما نيز باشد، يا حتى در حين نبرد و گيرو دار جنگ با دشمن اگر ديدى ديگرى نياز و احتياج به كمك شما دارد، سنگر را رها كنى و به داد و همكارى وى بشتابى كه با اين عمل و اقدام ، علاوه بر اينكه يك سنگر را از دست داده اى ، آتش و حمله اى دو سنگر يا دو فرد را متوجه خود و برادرت در يك موضع نموده اى ، كه منجر به تقويت روحى ، تفوق و برترى آنها مى گردد و نفعش بيشتر عايد دشمن خواهد گشت ، زيرا به سادگى مى توانند با امكانات دو سنگر به يك سنگر ضربه بزنند.
بنابراين تا دشمن را از خود دفع نكرده اى و كارش را يكسره و تمام ننموده اى ، نبايد به يارى برادر رزمنده ات بشتابى كه نكند به جاى نفع ، به وى و خود ضرر و زيان رسانى .
و اين مطلب را مى توان از سفارش امام ((كما يذب نفسه )) استفاده كرد. يعنى همانگونه كه دشمن را از خود مى رانيد از همرزمانتان برانيد و دور كنيد، و به علاوه امام عليه السلام در خطبه ديگر هنگام بيان تاكتيك هاى جنگى براى يارانش اين مطلب را بيان مى دارد:
((اجزا امرو قرنه واسى اخاه بنفسه و لم يكل قرنه الى اخيه فيجتمع عليه قرنه و قرن اخيه )) (180)
هر كس بايد در برابر حريف خويش بايستد و با برادر همرزمش مواسات كند و حريف خود را به او وامگذارد كه او در برابر دو حريف قرار گيرد: حريف خودش و حريف برادرش .
يعنى با از پا در آوردن دشمن و خاطر جمع شدن از يك سنگر و يك سو، به سراغ دشمن ديگر بشتابيد و از عجله و شتابزدگى كه گاهى با يك دشمن و گاهى با يك سنگر خود را درگير كنيد و يا دشمن خود را ناديده بگيريد و رها كنيد و متوجه دشمن همرزم تان شويد، بپرهيزيد.
لذا حضرت امام خمينى (لذا ظله ) به جهت حفظ هماهنگى و همكارى ميان نيروهاى مسلح ؛ خطاب به ارتش ، ژاندارمرى ، سپاه ، بسيج و شهربانى و... مى فرمايد:
اگر ملاحظه كردند كه ميل دارند اين گروه خودشان قدرت داشته باشد، قدرت در دست بگيرد نه گروه ديگر بدانند كه عمل شان شيطانى است و شهادت شان هم اجر ندارد.
و اگر ديدند كه براى خدا دارند كار مى كنند، براى خدا كار كردن اينجا معلوم مى شود، آن كسى كه سپاهى است نكشد به طرف سپاه همه چيز را، و آن كسى كه ارتشى است نكشد به طرف ارتش همه چيز را، اگر ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح ، اين طور افكارشان باشد، پيروزند، يعنى هم در جبهه پيروزند، و هم پيش خداى تبارك و تعالى افتخارمندند. (181)
از اين رو يكى از رسالت هاى مهم رزمندگان اسلام اين است كه از كارهائى كه به هماهنگى و همكارى لطمه مى زند، خوددارى و اجتناب كنند، كه نكند خداى نكرده وحدت و هماهنگى از بين برود، و گرفتار گروه گرائى ، صنف گرائى و پارتس بازى شوند، و در نتيجه فكرها و انديشه ها در اين راه مشغول شوند و استعدادها در اين صحنه مصرف گردند و هدر روند.
نيروى ذخيره و پشتيبان
يكى از موضاعات كه عواقب جنگ را بيمه و نسبت به طولانى شدن جنگ دلهره و نگرانى را رفع و بر طرف مى نمايد، و به نيروختى رزمنده سلحشور، فداكار و جان بر كف دلگرمى بيشتر و روحيه مى بخشد، و براى ملت حركت ، جهش و انگيزه به وجود مى آورد، ((نيروى ذخيره و پشتيبان )) و به اصطلاح اين زمان نيروى احتياط، است .
وجود نيروى ذخيره ، احتياط پشتيبان بيانگر دور انديشى و آمادگى براى جنگ دراز مدت ، يا دفاع از حملات و هجوم احتمالى قدرت هاى نيرومندتر از دشمن روياروى ، است ، و به همان مقدار كه تصميم دشمن را سست و عزمش را خورد مى كند، در تصميم نيروهاى خودى ، مى افزايد و پيش از پيش اراده شان را خلل ناپذير و محكم مينمايد و به هدف و روند حركت شان مومن ، معتقد، استوار و ثابت مى گرداند.
و لذا مشاهده مى نمائيم كه امام عليه السلام براى رفتن به جنگ صفين با اينكه دوازده هزار نيروى مجهز فرستاده ، تصميم مى گيرد كه نيروى ذخيره و پشتيبان تهيه نمايد و به فرماندهان دستور مى دهد كه تا نيروى ذخيره را آماده و بسيج نكرده ام و به شما فرمان حركت و پيشروى صادر ننموده ام از موضع خود كوچ نكنيد، كه اين خود بيانگر اهميت موضوع است :
((اما بعد فقد بعثت مقدمتى و امرتهم بلزوم هذا الملطاط حتى ياتيهم امرى ، و قد رايت ان اقطع هذه النظفه الى شرذمه منكم موطنين اكناف دجله فانهضم معكم الى عدوكم و اجعلهم من امداد القوه لكم )) (182)
اما بعد: پيش تازان لشكرم را از جلو فرستادم و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند تا فرمان من به آنها برسد، تصميم گرفته ام از آب فرات بگذرم و به سوى جمعيتى از شما كه در اطراف دجله مسكن گزيده اند رهسپار گردم و آنها را با شما به سوى دشمن بسيج كنم و از آنها براى شما و تقويت شما كمك بگيرم .
علاوه بر اين سخنان حضرت كه بيانگر اهميت موضوع است ، شواهد تاريخى فراوان وجود دارد، ولى من نمونه اى عينى كه همه مان شاهد آن بوده ايم بيان مى دارم تا ضمن روشن شدن اهميت مطلب نقش و نتايج آن معلوم گردد. و آن اين است كه :
امام امت خمينى كبير پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران با اينكه ارتش و ژاندارمرى و ساير نيروهاى مسلح وجود داشت و در اختيارش بود، مهمتر از آن همه ملت مطيع و فرمانبردار ايشان بودند و هستند، امام دستور تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را فرمود، و بعد از روبراه شدن سپاه ، دستور تشكيل (( بسيج )) را داد، كه در آن زمان شايد بسيارى از كوتاه فكران كه به اهميت و نقش آن متوجه نبودند يا درك نمى كردند، به نظرشان چيى زايد و اضافه بر نياز و ضرورت مى رسيد، كه اكنون همه مى فهميم و پى مى بريم اگر سپاه و بسيج نبودند چه بلائى به سر انقلاب و جمهورى اسلامى ايران مى آمد و ديديم كه همين سپاه و بسيج بودند كه در كنار ساير نيروهاى مسلح ، كشور را از ضربات و خطرات دشمنان داخلى و خارجى حفظ كردند و به ارتش جراءت ، شهامت و دلگرمى مى بخشيدند.
رعايت كيفيت نيرو، نه كميت
روى هر كار و عمل كه انجامش وابسته به غير و مرهون تلاش و فعاليت ديگران است ، انگشت بگذاريم مساله كميت و كيفيت مطرح است ، كه كدام در پيشرفت كار و سرعت بخشيدن به عمل نقش و دخالت بيشتر و موثر دارد.
اما در رابطه با جنگ ، هيچ فرد عاقل و با درك نمى تواند اثر كميت نيرو را ناديده بگيرد يا انكار نمايد، ولى آنچه مسلم و ثابت است ، اين است كه اين اثر به اندازه اثر كيفيت از قدرت و توان برخوردار نيست و آن كارائى را ندارد و نمى تواند در برابرش اظهار وجود و عرض اندام نمايد، و لذا چيزى كه سرنوشت جنگ را تعيين و به آن رونق و جهت مى خشد كيفيت نيروى در صحنه است نه كميت .
امام عليه السلام پس از جنگ ((نهروان )) و هنگام اعزام مجدد نيرو به سوى لشكر معاويه ، خطاب به سربازانش مى فرمايد:
((انه لاغناء فى كثره عدد كم مع قله اجتماع قلوبكم )) (183)
مادامى كه دل هاى شما از هم پراكنده است و هماهنگى ميان شما وجود ندارد، تعداد فراوان شما سودى نمى بخشد.
يعنى تا خود را از نظر كيفيت نسازيد و با هم يك دل و يك فكر نگرديد، زيادى عدد و كميت شما به درد نمى خورد و كارى از پيش نمى برد.
و در جاى ديگر نيز امام عليه السلام به اين مطلب اشاره نموده ، و آن زمانى است كه ((عمر ابن الخطاب )) در ذدوران خلافتش كه مى خواست لشكر به سوى ايران بفرستد خدمت على عليه السلام رسيد و با آن حضرت مشورت نمود و نظر خواست ، حضرت رهنمائى هائى ارائه فرمود، از جمله ((عمر)) از زيادى نيروى ايران شكايت داشت كه حضرت گوشزد كرد، از كميت سپاه دشمن نترس كه دست خدا يارى و حق همراه لشكر اسلام است ، و ما در عصر پيامبر با نيروى اندك با قدرت هاى بزرگ و لشكرهاى قومى مبارزه مى نموديم :
((ان هذا الامر لم يكن نصره و لا خذلانه بكثره و لا بقله ... و اما ما ذكرت من عدد هم فانا لم نكن نقاتل فيما مضى بالكثره و انما كنا نقاتل بالنصر و المعونه )) (184)
پيروزى و شكست اين امر جنگ در راه خدا بستگى به فزونى و كمى جمعيت نداشته ... و اما ياد آوريت در مورد تعداد زياد سربازان دشمن ، (بدان ) كه ما در گذشته در نبرد، روى تعداد تكيه نمى كرديم ، بلكه به يارى و كمك خداوند دست به مبارزه مى زديم (و پيروز مى شديم ).
وقتى جنگ هاى صدر اسلام را ارزيابى كنيم مى بينيم در تمام جنگ ها نيروى مسلمانان نسبت بسيار ناچيز بوده اند،
چنانچه :
در جنگ ((بدر)) نفرات ارتش اسلام 313 نفر با در اختيار داشتن هفتاد شتر و چند اسب بوده ، در حالى كه نفرات دشمن سه برابر، با ساز و برگ و تجهيزات بسيار زياد به ميدان آمده بودند.
در جنگ ((احد)) تعداد رزمندگان مسلمان هفتصد نفر در برابر سه هزار نفر از دشمن .
در جنگ ((احزاب )) يا خندق جهادگران مسلمان سه هزار نفر در برابر ده هزار (000/10) نفر با 300 راءس اسب و هزار و پانصد شتر قرار مى گيرند، و دشمن را به زانو در مى آورند، كه مى آموزد قدرت و توان كيفيت بر كميت بيشتر است .
با توجه به اثرات ، كارايى و نقش كيفيت نيروهاى رزمنده و با اشاره به اين مطلب رهبر نقلاب اسلامى امام خمينى مى فرمايد:
((آن چيزى كه در جنگ مطرح است عدد نيست . آن چيزى كه مطرح (است ) آن قدرت فكرى انسان است ، همان قدرتى كه با اتكال به خدا در صدر اسلام يك عده كمشان لشكرهاى زيادى را به هم مى زد)). (185)

next page

fehrest page

back page