انديشه‏هاى اقتصادى در نهج البلاغه

دكتر سيد محسن حائرى‏
ترجمه: عبدالعلى آل بويه لنگرودى

- ۱۳ -


القصد: ميانه روى ، اعتدال Uprightness
به معنى راستى راه است و نيز به معنى اعتدال و ميانه روى در هزينه است ، امام على عليه السلام مى فرمايد: سيرته القصد و ستته الرشد؛ سيرتش ميانه روى است ، آيينش راهنماينده (747)
القناعة : قناعت Contenment
بسنده كردن به مقدار كم از خواسته هاى مورد نياز، (748) امام على عليه السلام مى فرمايد: كفى بالقناعة ملكا؛ قناعت گونه اى پادشاهى است (749)
القوت : غذا، روزى Victuals ,Food
غذايى كه بدن انسان بدان قوام يابد. و توانش را بدان نگه دارد و جمع آن ، اقوات است ، اميرالمؤ منين مى فرمايد: فرض فى اءموال الاءغنيا اءقوات الفقراء؛ روزى فقرا را در اموال توانگران مقرر داشته (750)
القوام : پايه ، اساس Foundation ,Basis
آنچه كه بدان زندگى كنند، آنچه كه نيازهاى ضرورى انسان بدان قائم و بر پا باشد، و نيز به معنى عدل است .
ثم لا قوام للجنود الا بما يخرج الله لهم من الخراج ؛ كار لشكر، سازمان نيابد، جز به خراجى كه خداوند برايشان مقرر داشته ...
القيمة : ارزش ، قيمت Value
ارزش چيزى را تعيين كردن ، عين الفعل آن در اصل واو است و قومت السلعة تقويما؛ كالا را قيمت گذارى كردم ، هم در امور مادى و هم معنوى به كار مى رود. امام على عليه السلام مى فرمايد: قيمة كل امرى ء ما يحسنه ؛و ارزش هر كس به چيزى است كه نيكويش مى داند (751)
الكسل : تتنبلى ، سستى Indolense
كاهلى و سستى در كارى كه شايسته سهل انگارى نيست به همين سبب ، نكوهيده و مذموم است (752)
از اينرو امام على عليه السلام مى فرمايد: اياكم و الكسل فانه من كسل لم يودلله حقا ؛ از تنبلى و سستى بپرهيزيد چه هر كس تنبلى كند، حق الهى او بجا نياورد
الكسب : كسب ، درآمد Trade
(753)
آنچه كه انسان براى رسيدن به نفع و دستيابى به بهره در جستجوى آن است ، مانند كسب مال ، به معنى طلب روزى است ، چه براى خود باشد يا ديگرى . به همين جهت دو مفعولى نيز به كار مى رود؛ كسبت فلانا كذا: به فلانى مالى رساندم . امام على عليه السلام فرمايد: ما كسبت فوق قوتك فاءنت خازن لغيرك ؛ اى فرزند آدم هر چه بيش از روزى هر روزه ات كسب كنى ، تو خزانه دار آن براى ديگرى هستى (754)
الكرم : بخشش ، بذل ، گشاده دستى Generosity
به راحتى بخشيدن ، كريم ، كسى اين كه بلاعوض به ديگرى سود رساند. كرم : به معنى هزينه كردن بلاعوض در جايى كه شايسته است . امام على عليه السلام مى فرمايد: الكرم اءفضل الشيم ؛ كرم و بخشش ، بهترين خصلتهاست (755) الكرم نتيجة علو الهمة ؛ كرم ثمره بلند همتى است (756)
الكرم معدن الخير؛ گشاده دستى منشاء نيكى هاست (757)
الكفاف : مقدار كافى Sufficiency
هر چه كه به ميزان نياز باشد، و چيزى از آن زايد نباشد، شخص را از خواهش باز دارد، امام على عليه السلام مى فرمايد: طوبى لمن ذكر المعاد... و قنع بالكفاف . خوشا به حال كسى كه به آنچه روزيش داده اند، قانع باشد. (758)
الكفاءة : برابرى ، تعادل Equivalence
از ريشه كفوء است . فلان كف ء لفلان فى المناكحة ؛ فلان در ازدواج همتاى فلان است الكفاءة ، حالتى كه در آن دو چيز با هم مساوى و برابر باشند. التكافو: برابرى ، يكسانى .
اميرالمؤ منين مى فرمايد: من سوء الاختيار مغالبة الاءكفاء و معاداة الرجال ؛ بر همگنان برترى جستن و بامردان دشمنى كردن ، انتخابى نادرست است
(759)
الكلا: گياه Plant
به گياه و علف گويند خواه تر باشد يا خشك ، جوهرى در صحاح به معنى عشب ( گياه تر ) تعبير كرده است . امام على عليه السلام مى فرمايد: واءخبرتهم عن الكلاء و الماء؛ و آنان را از گياه و آب خبر دهى (760)
الكنز: گنج ، اندوخته Treasure
مالى كه در زير زمين مدفون است . امام على عليه السلام مى فرمايد: لا كنز اءغنى من القناعة ؛ هيچ گنجى ، توانگرتر از قناعت نيست (761)
فوالله ما كنزت من دنياكم تبرا؛ بخدا سوگند، پاره زرى از دنياتان نيندوخته ام (762)
الكيل : پيمانه ، اندازه Measure
كال يكيل كيلا للقمح و غيره : اندازه و مقدار گندم را به واسطه پيمانه معين كرد، به معنى قيمت و نرخ هم آمده است . امام على عليه السلام مى فرمايد: ويل اءمه كيلا بغير ثمن لو كان له و عاء ؛ شگفتا، شگفتا، دانش و حكمت را برايگان پيمانه مى كنم . اگر آن را ظرفى باشد
المال : مال ، پول Mony
هر چه كه انسان بدست آورد، جنس آن هر چه باشد (763) و به همين معنى در سخنان اميرالمومنين عليه السلام وارد شده است فالمال لا يبقى لك و لا تبقى له ؛ نه مال براى تو باقى ماند نه تو براى مال باقى مانى (764) و نيز به معنى مطلق مال ، يا كميل العلم خير من المال ؛ اى كميل علم بهتر از مال است (765)
المؤ ونة : رنج ، زحمت ، تهيه آذوقه Provision
بارى كه انسان براى تاءمين هزينه و تهيه آذوقه خانواده بر دوش مى كشد. اميرالمومنين على عليه السلام مى فرمايد: و تنزل المعونة على قدر المؤ ونة ؛ يارى خداوند به مقدار رنج و زحمت هر كس برسد (766)
الجماعة : گرسنگى ، قحطى Famine
ضد سيرى است و عام مجامة (سال قحطى ) و الجوع الاغبر( گرسنگى شديد). امام على عليه السلام مى فرمايد: و اءنظر الى ما اءجتمع عندك من مال الله فاصرفه الى من قبلك من ذوى العيال و المجاعة ؛ در مال خدا كه نزد تو گرد مى آيد، نظر كن و آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند و به محتاجان و فقيران برسان (767)
المحترف : پيشه ور Professional
به معنى صاحب حرفه ، اميرالومنين مى فرمايد: ان الله يحب المحترف الاءمين ؛ خداوند پيشه ور امانت را دوست مى دارد (768)
المساءلة : خواهش ، نياز Need
در خواست كمك از ديگرى است و يا از مردم كمك خواستن . امام على عليه السلام مى فرمايد:
فلتكن مساءلتك فيما يبقى لك جماله و ينقى عنك و باله ؛ پس ‍ همواره از خداوند چيزى بخواه (769) كه نيكى آن برايت بر جاى ماند و رنج و مشقت آن از تو دور باشد المساءلة خباء العيوب ، خواهش ، پرده از عيب ها بر مى دارد (770)
المسكين : تهيدست Needy
(771)
شخص نادار، بى چيز، تهيدست ، بر خلاف فقير، نيز كسى كه از ديگران درخواست و خواهش مى كند. اين قول مجاهد است . اميرالومنين مى فرمايد: ثم الله الله فى الطبقة السفلى من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و اءهل البؤ س و الزمنى ؛ خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودين ، كسانى كه بيچارگان اند، از مساكين ، نيازمندان و بينوايان و زمينگيران (772)
المساومة : معامله Bargain
خريد و فروش چيزى بدون در نظر گرفتن قيمت اول ، يعنى قيمتى كه فروشنده آن را خريده است ، و نيز به معنى عرضه كالا به مشترى براى فروش با ذكر قيمت . امام على عليه السلام مى فرمايد: هم خلالكم يسومونكم ماشاؤ وا؛ خود در ميان شما هستند و هر آزار كه خواهند بر شما روا دارند (773)
السماوات : مساوات ، برابرى Equity
سوى ، سواء (ميانه و وسط)سواء و سوى (مساوى الطرفين )، خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد ان الذين كفروا سواء عليهم ، اءنذرتهم اءم لم تنذرهم لا يؤ منون ؛ كافران را خواه بترسانى يا نترسانى تفاوتشان نكند (774) و مساوات در ارزش گذارى كالاها زياد به كار مى رود. مثلا: هذا الثوب مساوى كذا؛ اين لباس مساوى فلان مقدار است ، در اصل به معنى تساوى در ارزش ‍ و مقدار است . امام على عليه السلام مى فرمايد:
و اءشهد اءن من ساواك بشى ء من خلقك فقد عدل بك ؛ شهادت مى دهم كه هر كه ترا به گونه اى با مخلوقات برابر سازد، همانند آنهايت پنداشته . (775)
اءلا و ان حق من قبلك و قبلنا من المسلمين ء قسمة هذا الفى ء سواء ؛ بدان مسلمانانى كه در نزد تو هستند، يا در نزد ما هستند، سهمشان از اين غنيمت برابر است
المستضعفين : ناتوانان Oppressed
(776)
ضعف مخالف قوت است و قد ضعف ( ضعيف شد) و ضعف ممكن است در جان باشد يا جسم يا مال باشد. ضعف و ضعف ، دو كلمه است . خليل گفت : الضعف (ضعف در بدن ) است و الضعف (ضعف در عقل ) است ، استضعفه (او را ضعيف يافتم ). امام على عليه السلام مى فرمايد: و كانوا قوما مستضعفين قد اءختبرهم الله بالمخصة ؛ مردمانى بودند به ناتوانى موصوف و خداوندشان به گرسنگى امتحان نمود (777)
المصالح : منافع ، Interests
مفرد آن مصلحت است . آنچه موجب صلاح گردد. كارهايى كه انسان به نفع خود يا خانواده اش انجام مى دهد. هو من اءهل المفاسد لا المصالح ؛ او جزء اهل مفاسد و تباهى است نه مصالح و خير انديشى . امام على عليه السلام مى فرمايد: اللهم ...فدلنى على مصالحى ؛ خدايا مرا در آنچه صلاح من در آن است ، راه بنماى (778)
المصانعه : رشوه Bribe
اميرالمومنين على عليه السلام مى فرمايد: لا يقيم اءمرالله سبحانه الا من لا يصانع ؛ فرمان خداى را بر پا ندارد، مگر آنكه ، در اجراى حق مدارا نكند (779)
المضطرب : مسافر Merchant
اضطراب ، جنبيد، موج زد، و مضطرب (مسافر) و التاجر المضطرب : بازرگانى كه دائم السفر است ، از جائى به جايى ديگر در حركت است . اميرالومنين عليه السلام مى فرمايد: ومنهم المضطرب بماله ،...خواه آنها كه با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند (780)
المطارح : راههاى دورى كه تجار از آن كالا وارد كنند Merchandise
الطرح (مكان دور). اميرالمومنين على عليه السلام درباره تجار مى فرمايد: و جلا بها من المباعد و المطارح فى برك و بحرك و سهلك و جبلك ؛ اينان ...به دست آورند گان آن از راههاى دشوار و دور، خشكى و دريا، دشتها و كوهسارانند. (781)
المعادن : معادن ،كانها Mineral
از عدن (اقامت كرد) گرفته شده و از همين ريشه است جنات عدن (بهشتهايى كه محل اقامت اند) معدن (جايى كه مردم در تابستان و زمستان در آن اقامت كنند).
امام على عليه السلام مى فرمايد: و لو وهب ما تنفست عنه معادن الجبال ؛ اگر ببخشد، هر چه را كه از معادن كوهها بيرون مى آيد (782)
المعاش : معاش وسيله زندگى subsistence
آنچه كه حيات بدان ميسر گردد، وسيله زندگى ، خوراك و پوشاك . امام مى فرمايد: واءسبغ عليكم المعاش ؛ وجه معاش شما را به فراوانى مهيا داشت (783)
المغرم : طلبكارى Creditor
چون عزم (بدهكارى ) است ، امام مى فرمايد: ويرفع بها عنه المغرم ؛ باختهاى او را جبران كند
المقدار: كميت ، مقدار Quantity
در لغت به معنى كميت است . و در اصطلاح كميت متصل است كه مشترك بين جسم ، خط و سطح است . امام مى فرمايد: حتى اذا بلغ الكتاب اءجله و الاءمر مقاديره ؛ تا آن زمان كه مدت عمر دنيا مكتوب افتاده است ، به سر آيد و كار، بدان مقدار كه مقرر است ، در رسد (784)
المقل : بينوا، كم ثروت ital cap Small a Having
والمقل غريب فى بلدته ؛ بينوا در شهر خود غريب است (785)
المكافاة : پاداش نيك Reward
پاداش احسان و نيكى را به مانند آن دادن ،
اميرالمومنين مى فرمايد: من اءحسن العمل حسنت له المكافاة ؛ هر كس ‍ خوب از عهده كار برآيد، پاداش خوب به او دهند (786)
الملح : نمك Salte
ماده اى كه در سطح زمين به صورت گسترده اى پراكنده است .
امام على عليه السلام مى فرمايد: لا يحل منع الملح و النار؛ نشايد كه ديگران را از نمك و آتش محروم كرد (787)
الملك : مالكيت ، دارايى Possession
رابطه قانونى ميان انسان و چيزى كه مطلقا تحت تصرف اوست ، و مانع از تصرف ديگران مى شود (788) امام على عليه السلام مى فرمايد: اذا ملكت فاعتق ؛ آنگاه كه مالك شدى ، آزاد كن (789)
المماكسة : چانه زدن در معامله Bargain
مكس فى البيع مكسا و ما مكس مما كسة فى البيع ؛ در معامله چانه زد و قيمت را كم كرد.
مكس (جمع آورى ماليات ) و نيز آنچه را كه عشار(عشريه بگير) از مردم مى گيرد. امام على عليه السلام مى فرمايد: لا تماكس فى البيع و الشراء؛ به هنگام معامله - خريد و فروش - چانه نزن (790)
المنافع : جمع منفعت ، سود Interests
جمع منفعت ، هر چيز سودمند، منافع المنزل (تجهيزات و متعلقات منزل )
امام على عليه السلام درباره قاضيان و كار گزاران و دبيران به مالك مى فرمايد: فانهم مواد للمنافع ؛ زيرا اين گروه خود مايه هاى منافع اند (791)
لما يحكمون من المعاقد و يجمعون من المنافع ؛ گردهم مى آيند تا سودى حاصل كنند (792)
النسيئة : تاءخير trenction Credit
نساءالشى ء: آن را به تاءخير انداخت ، النسى ء: تاءخير، اميرالمومنين مى فرمايد: و ليس له الا اءقل التقدين الى الاءجل الذى اءجله بنسيئه ؛ تنها كمترين مقدار از بها تا مدتى به نسيه نزد او مى ماند (793)
النفل : غنيمت Booy - War
به معنى غنيمت است و جمع آن انفال و النفل (آنچه كه بدون جنگ براى مسلمانان بدست آيد)همان فى ء است . امام مى فرمايد: و ان للقائم باءمور المسلمين الاءنفال ؛ انفال از آن حاكم مسلمين است (794)
النقد: بها، قيمت Cash
به مقدارى از قيمت كالا اطلاق مى گردد كه زود پرداخت شود، امام مى فرمايد:
...اءو نقدت الثمن من غير حلالك ؛ يا نقدى كه بر شمرده اى از حلال نباشد (795)
لا يجوز العربون الا اءن يكون نقدا من الثمن ؛ پرداخت بيعانه جايز نيست ، مگر آنكه جزئى از قيمت نقدى باشد (796)
النمو: رشد Growth
رشد متناسب همه اجزاى بدن ، امام على عليه السلام مى فرمايد:
وفرض الله صلة الرحم منماة للعداد ؛ صله رحم را براى افزودن شمار خويشان واجب ساخت (797)
النمارق : جمع نمرق : بالش cerpet Gmall
النمرق و النمرقة (بالش كوچك ) امام مى فرمايد: فاستبدلوا بالقصور المشيدة و النمار الممهدة ؛ به كاخهاى بلند و بالشهايى كه به آن تكيه مى زدند، بدل كردند.
الورق : سكه ، مسكوك Note
(798)
مال از دراهم و شتر و غير آن ، الورق : درهمهاى مضروب . امام مى فرمايد: فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك ؛ همچنانكه زر و سيمت را حفظ مى كنى ، زبانت را هم حفظ كن (799)
الوزن : وزن كردن Weight
شناخت ارزش هر چيز، وزنته وزنا(وزن و ارزش آن را معلوم كردم ). امام مى فرمايد: وليكن البيع سمحا بموازين عدل : بايد خريد و فروش به آسانى و بر موازين عدل صورت گيرد (800)
الوسع : توانگرى Affordibility
ثروتمندى و توانايى . امام عليه السلام مى فرمايد: من وسع عليه فى ذات يده ...فقد امن مخوفا ؛ كسى كه خداوند در دارائيش گشايش داده ، خود را از حادثه ترسناكى در امان پنداشته است (801)
الوفر: فراوانى Plenty
مال بسيار، افزونى ثروت : امام على عليه السلام مى فرمايد: لا شدن عليك شدة تدعك قليل الوفر ؛ چنان بر تو سخت گيرم كه كم مايه مانى (802)
الهبة : بخشش Donation
مالى را بلاعوض در اختيار كسى قرار دادن لا تحجزه هبة عن سلب ؛ كسى او را از پرداختن به ديگرى مانع بيايد (803)
الوديعة : وديعه ، امانت ، سپرده Deposit
نايب گرفتن در لفظ و نگهدارى . امام على عليه السلام مى فرمايد: و اول وديعة ترتجعها من ودائع نعمك عندى ؛ نخستين وديعه اى از ودايع خود كه از من باز پس مى گيرى (804)
الهداية : هديه Present
چيزى كه بدون شرط بازگشت گرفته مى شود. امام عليه السلام مى فرمايد:
لان اءهدى لاءخى المسلم هدية تنفعه اءحب الى من اءن اءتصدق بمثلها
اگر هديه به برادر مسلمانم بدهد كه به وى سود رساند، نزد من از صدقه دادن آن بهتر است (805)
اليسار: ثروتمندى ، توانگرى
بى نيازى ، اءيسر الرجل ، (آن مرد توانگر و بى نياز باشد)، يسر(آسانى ، توانگر)مخالف عسر( سختى ، تنگدستى )است . امام مى فرمايد: اللهم صن وجهى باليسار؛بار خدايا به توانگرى آبرويم را حفظ كن (806)