جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

حجة الاسلام و المسلمين على رضايى

- ۱۰ -


6 - رابطه مسجد و مراكز آموزشى  
تاريخچه  
از ابتداى آيين اسلام ، آموزش با مسجد ارتباط تنگاتنگى داشت و به كسب تحصيلاتى را كه اسلام مشوق ياد گيرى آنها بود، بر عهده مساجد بود، حفظ و درك مطالب قرآن نقطه آغاز بود بعد از آن مطالعه و ياد گيرى گفته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله به نام حديث مطرح شده بر طبق آنها اصول و آيين اسلام معلوم مى شد؛ از پيامبر صلى الله عليه و آله چه در مسجد و چه در خارج مسجد در مورد آيين جديد وجود داشت سؤ ال مى شد (424) ؛ نويسنده اى مى گويد كه ارتباطى نزديك بين آموزش و مسجد وجود داشت : چون آموزش در چند دهه اول آيين اسلام مربوط به دستورهاى مذهبى بود. لذا مساجد براى مقاصد عبادت ساخته شده بود، براى انجام دادن امور آموزشى نيز به كار مى رفت . (425)
على رغم سادگى اين نظريه ، بايد گفت كه تبديل مسجد به اولين مدرسه مسلمانان فقط يك رويداد اتفاقى نبود، خود پيامبر صلى الله عليه و آله بر طبق مداركى كه در دست است . مى خواست كه مسجد محل مهمى براى آموزش در جامعه اسلامى باشد، در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از هجرت سعى مى كرد پيروان خود را در مسجدالحرام آموزش بدهد ولى از عهده اين كار بر نمى آمد، مخالفان پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه اين كار را به او نمى دادند و در چندين مورد به او و پيروان ايشان توهين كردند و حتى صدمات جانى وارد ساختند؛ در نتيجه ، حضرت محمد صلى الله عليه و آله با پيروان خود در خانه خود يا در خانه يكى از پيروان به نام ابن ارقم پنهانى ملاقات مى كرد. (426)
حضرت محمد صلى الله عليه و آله بعد از هجرت به محيط امن مدينه و اتمام ساختمان مسجد، يكى از طرفداران استفاده از مسجد براى آموزش ‍ شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده اند:
كسى كه به منظور ياد دادن يا ياد گرفتن وارد مسجد مى شود مانند مجاهدى است كه در راه خدا نبرد مى كند. (427)
بر اساس اين گفته واضح ، جاى تعجب نيست كه مسلمانان به مسجد نه تنها از لحاظ معنوى ، بلكه از لحاظ ياد گيرى و آموزش نيز نگاه مى كنند و به طور كلى مسجد براى بسيارى مؤ منان بهترين آموزش بوده است . دانشمند مسلمانى به نام ابن الحاج مى گويد:
بهتر است براى پيشرفت و تعالى در مسجد، در مدرسه يا در خانه به ياد گيرى و آموزش پرداخت .
مسلم اين است كه پشتيبانى حضرت محمد صلى الله عليه و آله از مسجد تنها با حرف به عنوان محل ياد گيرى نبود، مدارك بيشمارى نشان مى دهند كه ايشان اغلب اوقات خود را در مسجد صرف تعليم مردم مى كرد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مى نشست و مردم را به امور دينى و دنيوى هدايت مى كرد (428) ؛ حميدالله در اين باره چنين مى نويسد:
پيامبر خود به تدريس مى پرداخت ، عمر و ساير دوستان و همراهان نزديك به طور مرتب از جلسات درس بازديد مى كردند و اگر نقصى در آنها مشاهده مى كردند، فورا آن را اصلاح مى كردند. (429)
مداركى در دست است كه دستورهاى صادره در مسجد فقط منحصر به مردان نبود بلكه زنان مسلمان نيز اجازه رفتن به مسجد داشتند آنان به سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله گوش مى دادند و در مواردى از وى سؤ ال مى كردند. (430)
باز مداركى در دست است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مساجد ديگرى نيز براى تدريس مراجعه مى كرد؛ مسجد قبا كه از مدينه چندان فاصله ندارد، محلى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله به آنجا مراجعه و از مجالس ‍ درس مسجد آن محل بازديد مى كرد. (431)
به طور كلى ، پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهانه و براى اينكه مسجد محل مهمى براى آموزش مسلمانان باشد راه را هموار كرد: در دوران حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله بر مسلمانان مدينه ، وى به امر تعليم و تربيت توجه فوق العاده اى مبذول مى داشت و در اين كار از نفوذ شخصيت خود استفاده مى كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله وقت زيادى را به امر تدريس ‍ اختصاص داده بود و مداركى هستند كه نشان مى دهند وى مرتب براى همراهان و پيروان خود صحبت مى كرد، جلسات صحبت بعد از اقامه نماز تشكيل مى شد و سخنان وى درباره مذهب و امور دنيوى بود. (432)
پيامبر صلى الله عليه و آله تنها معلم در مدينه نبود، فكرى با استفاده از نوشته هاى غزالى مى گويد كه چند نفر از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان حيات ايشان در مسجد قبا به تدريس اشتغال داشتند. (433)
مدارك نشان مى دهد كه در حدود نه مسجد در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله برپا بود، هر يك از اين مساجد فعالانه به عنوان مدرسه انجام وظيفه مى كردند (434) و بدون شك معلمان مخصوص به خود داشتند.
بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله نيز ارتباط مسجد و آموزش به قوت خود باقى ماند.
پس از مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله شنوندگان مشتاق مسلمان ، بعد از مراسم نماز به دور اصحاب او حلقه مى زدند و به مطالعه و گفته هاى آنان كه اعمال و كردار پيامبر صلى الله عليه و آله را بازگو مى كردند گوش فرا مى دادند و بعد از مدتى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله ، اولين معلمان جامعه مسلمانان شدند و مسجد كلاس درس آنان شد. (435)
از آن هنگام تاكنون ، مسجد موقعيت مهم خود را به عنوان مركز آموزش و مركز عبادت حفظ كرده است ، اين نقش دوگانه مسجد در زمان امويان ، عباسيان و ديگر خاندان هاى حكومتى بدون تغيير باقى ماند (436) . در واقع ، با توسعه اسلام مساجد نيز توسعه يافتند و دستورهاى مربوط به مذهب و امور دنيوى در آنجا صادر مى شد. در سراسر دنيا اسلامى ، آموزشهاى ابتدايى و مطالعات پيشرفته در مساجد برقرار بود (437) ، بعضى از مساجد كه وظيفه مدرسه را ايفا مى كردند، به صورت مناطق آموزشى در آمدند و دانش ‍ پژوهشان و دانشمندان بزرگى را به سوى خود جلب كردند: مى بينم كه ابوالزنيت از مسجد مدينه خارج مى شود و شاگردان او مانند قراولانى كه در اطراف سلطان خود گرد آمده اند او را احاطه و يكى درباره مذهب ، ديگرى راجع به رياضيات و سومى در مورد معناى يك شعر پرسش و نفر چهارم نيز درباره سنت پيامبر يا مسئله و مشكل ديگرى مطلبى را عنوان مى كند. (438)
حلقه هاى علمى در مساجد  
اساس آموزش مسجد را حلقه ها و دايره هاى درسى تشكيل مى داد كه در اسلام آنها را حلقة العلم يا دايره آموزشى مى ناميدند، كلمه حلقه به مفهوم شى ء كروى و گرد است ، به اين ترتيب دستورهاى مسجد يا سيستم حلقه اقتباس از جلسات حكومتى بود كه معمولا به شكل حلقه وارد دور ميزى مى نشستند؛ در اين جلسات معلم بر روى پايه ، بالش ‍ يا صندلى مى نشست . و بر ديوار يا ستونى تكيه مى داد، از طرف ديگر، دانش آموزان در رديف هايى به شكل نيم دايره در جلوى استاد قرار مى گرفتند. به اين ترتيب ، حلقه در دايره كامل نبود، چون نمى توان قبول كرد كه شاگردان پشت سر معلم بنشينند؛ تعدادى از مساجد بيش از يك حلقه و بعضى ديگر، مخصوصا مساجد بزرگ حلقه هاى زيادى داشتند. (439)
مقريزى در بيان اوضاع مصر مى نويسد كه قبل از طاعون 749 ه ق / 1348 م ، بيش از چهل حلقه آموزشى در مسجد عمرو وجود داشت (440) . سياح مشهور به نام ابن بطوطه در مسافرت خود به دمشق مى نويسد كه پانصد دانش آموز و طلبه در مسجد امويه در حلقه هاى علمى شركت و از جيره هاى رايگان روزانه استفاده مى كردند. (441)
در سال 149 ه ق / 766 م ، مسجد منصور در بغداد به دست خليفه ابو جعفر المنصور بنا و بعدها توسط هارون الرشيد تزيين شد و توسعه يافت ، اين مسجد يكى از مهم ترين مراكز آموزشى در خاورميانه بود، اين مسجد با دارا بودن بين چهل تا پنجاه حلقه علمى ، مركز و مقصود دانشمندان و دانش پژوهان بود (442) . دانشمندى به نام خطيب بغدادى از علماى قرن 4، نقل مى كند در زيارت مسجدالحرام از خداوند سه چيز طلب كرد كه يكى از آنها اين بود كه بتواند در مسجد منصور به تدريس بپردازد. (443)
تاريخ و همچنين تحقيقاتى كه از آموزش مسلمانان عمل آمده است نشان مى دهد كه حلقه هاى علمى چگونه بوده اند. در اكثر مساجد، حلقه هاى علمى در حياط مساجد تشكيل مى شدند و اين جلسات از محل عبادت دور بودند تا مزاحم مردم نشوند (444) ، در نزديكى هر حلقه ستونى بود كه معلم نشسته يا ايستاده بر آن تكيه مى داد، ستون و اطراف آن كه به نامى زاويه يا رواق ناميده مى شد، بزودى محل و مرجعى براى حلقه شد. بعد از مدتى اين نقاط به نام معلم خود ناميده مى شد به خصوص اگر او فردى مشهورى بود (445) ؛ در مواردى نيز اين رواق ها به نام محل يا مملكتى كه طلبه ها از آنجا مى آمدند ناميده مى شد و اين نام ها در جامع الازهر مشاهده مى شود. (446)
نظام آموزشى در مساجد  
نظام آموزشى در مساجد اعمال مى شد از نوع ساده آن بود، در اين قسمت به اهم موارد اين نظام اشاره مى شود.
1 - آداب آموزش  
هيچ نوع شرطى براى دانش آموزان وجود نداشت (447) هر فرد تشويق به پيوستن به حلقه مورد انتخاب خود مى شد، اما در بعضى از مساجد، جلب رضايت استاد براى پيوستن لازم بود (448) . هنگامى كه دانش آموز وارد مسجد مى شد، كفشهاى خود را در مى آورد، آنها را دم قرار مى داد و سپس بر روى زمين كه معمولا از حصير يا زيلو پوشانده مى شد، در حلقه مى نشست ، در اكثر اين دوايره ترتيب نشستن دانش آموزان به ترتيب مقام علمى آنان بود؛ دانش آموز هر چه پيشرفته تر بود، به همان اندازه نزديكتر، استاد مى نشست و پيشرفته ترين دانش آموزان پهلوى معلم مى نشست (449) ، دانش آموزان موقت نيز مجاز به نشستن پهلوى استاد بودند و در بعضى از مجالس درس ‍ محل مخصوصى براى دانش آموزان ميهمان اختصاص داشت . (450)
2 - زمان آموزش  
مجالس درس بعد از نماز صبح آغاز مى شد و تا نماز ظهر ادامه مى يافت و اگر معلم متصدى مجلس درس مى بود، قبل از نماز صبح و بعد از نماز ظهر نيز جلسات درس تشكيل مى يافت (451) ؛ زمان درس از يك تا دو سال طول مى كشيد و هميشه در مواقع نماز تعطيل مى شد و هيچ قانون شخصى براى زنگ تفريح وجود نداشت (452) ؛ جلسات درس در روزهاى تعطيل مذهبى تشكيل نمى شدند.
تعطيلات دراز مدت بستگى به نتيجه تحصيلات دانش آموز داشت ، بعضى معلمان همه روزه تدريس مى كردند و بعضيها هفته اى يك بار جلسه داشتند، عنبرى فقط در روزهاى جمعه درس زبان و لغت شناسى داشت و در صورتى كه براوى روزانه بيش از يك مرتبه به تدريس ‍ مى پرداخت . (453)
بعضى معلمان موضوعات متعددى را تدريس مى كردند؛ شافعى بعد از نماز صبح قرآن ، بعد از طلوع خورشيد حديث و بعد صرف و نحو، شعر و شاعرى و علوم تدريس مى كرد و ظهر به خانه بر مى گشت .
3 - شيوه آموزش  
تدريس در حلقه با مراسم ساده و همراه با نشان دادن تقوا و فضيلت كامل آغاز مى شد، معلم هميشه كار خود را با تمجيد و تكريم خدا و با درخواست يارى و هدايت مردم آغاز مى كرد و سپس به درس خود مى پرداخت ؛ او مطلب را از نوشته آماده اى كه توسط خود او يا معلم ديگرى آماده شده بود قرائت مى كرد و ضمن قرائت متن آن را شرح و توضيح مى داد؛ اين مراحل معمولا با توضيح مجلس از مطلب آغاز مى شد و سپس با ارتباط دادن مطلب تازه به درس قبلى نوعى مداومت به درس ‍ مى داد و نهايتا به شرح نكات دشوارتر مى پرداخت .
معلم ضمن ارائه و تدريس مطلب ، پى در پى و با احترام از نوشته ها و مطالب نويسندگان ديگر ياد مى كرد و هرگز از همكاران خود به بدى ياد نمى كرد، در واقع در تمام مجالس درس نوعى فضاى مشابه بود كه بر جلسات درس نظم و هماهنگى مى داد.
توتا با استفاده از نوشته هاى غزالى اين عناصر نظم دهنده را از طرف آن دانشمند مشهور چنين مى نويسد:
الف ) معلم بايد با دانش آموزان همدردى و با آنان طورى رفتار كند كه گويا فرزندان او هستند.
ب ) اخلاق و روش پيغمبر صلى الله عليه و آله بايد مراعات شود و براى آموزش و ياد دادن نبايد متوقع اجرت و پاداش بود.
ج ) با دانش آموزان بايد بى ريا بود و نبايد به آنان قبل از داشتن استحقاق ، مقام و رتبه علمى داد.
د) دانش آموزان بايد نصيحت و ترغيب و براى رفتار بد توبيخ شوند.
ه ) نبايد با معلمان ديگر در مقابل دانش آموزان بى احترامى كرد.
و) نبايد به تدريس مطالبى پرداخت كه بيش از فهم و درك دانش آموزان است .
ز) عمل معلم بايد با گفته هاى او مطابقت داشته باشد و نبايد رفتار او مغاير گفته هايش باشد.
به علت نبودن كتاب ، معلم مجبور بود با در نظر گرفتن اهميت متن تدريس ‍ شده ، همه متن يا قسمتى از آن را براى دانش آموزان املا كند و زمانى كه املا گفتن ضرورى بود، معلم متن مورد نظر را تا حد ممكن آرام مى گفت تا دانش آموزان اشتباه ننويسند؛ دفترهاى دانش آموزان به طور مرتب از طرف معلم بازديد و اشتباههاى آنها اصلاح و استفاده از آن مطالب براى ياد دادن به ديگران تاءييد مى شد، علاوه بر املا معلم به دانش آموزان توصيه مى كرد كه تمام يا قسمتى از مطالب بيان شده را حفظ كنند؛ در واقع در ميان اصولى كه براى قبولى و تاءييد دانش آموزان لازم بود، اصل ، حفظ كردن مطالب و بيان آنها بدون مراجعه به متن بود و كيفيت و طرز بيان نيز تاءييد داشت .
4 - شيوه ارزيابى  
به رغم نفوذ و احترامى كه معلمان در ميان دانش آموزان داشتند، مقام علمى آنان اغلب آزمايش مى شد و دانش آموزان مجاز به اين كار بودند و حتى تشويق مى شدند كه سؤ ال هايى مطرح كنند و درباره آنچه كه ياد گرفته اند به بحث و گفتگو بپردازند، به شرطى كه براى مخالفت خود مدرك و گواهى داشته باشند. اگر معلمى به بى اطلاعى خود اعتراف مى كرد، مورد احترام و تكريم بود. در كتابى آمده است : اگر كسى مطلبى را نداند و به ندانستن خود معترف باشد، در واقع نصف مطالب را آموخته است در اين مورد بايد گفت كه اين گونه بحث و گفتگوهاى آزاد در نهايت منتهى به اين نتيجه مى شد كه بعضى از معلمان ، به حرفه خود با دقت بيشترى توجه كنند؛ آيين و رسم گوش دادن معلمان به انتقادهاى دانش آموزان و بحث در گفتگو در موضوع مطرح شده ، معلمان را مجبور كرد كه مطالب درسى را با دقت زياد بررسى كنند تا تاءثير و نفوذ بيشترى بر دانش آموزان پيدا كنند، هر چند همه موضوعات علمى كه براى مسلمانان شناخته شده بودند در مساجد تدريس نمى شدند، ولى موضوعات درسى بسيار متنوع بود؛ در بسيارى از مجالس علاوه بر آموزش خواندن و نوشتن ، ياد گيرى اصول دين نيز از اهميت زيادى برخوردار بود؛ اين كار از طريق بررسى و مطالعه موضوعاتى مانند خواندن و تفسير قرآن ، حديث با سنت پيامبر صلى الله عليه و آله ، توحيد و فقه انجام مى شد. به مطالعات ادبى و زبان شناسى نيز توجه زياد مى شد. علاوه بر شعر و ادبيات ، مطالبى در مورد جنبه هاى مختلف زبان عربى مورد علاقه بسيارى از دانش آموزان بود. اين رشته شامل لغت شناسى ، صرف و نحو، معانى و بيان ، انشا و خط و نگارش (رسم الخط) بود.
5 - موضوعات درسى  
علاوه بر وظايف مذكور، مسجد محلى بود كه مطالب علمى و مسائل اجتماعى نيز در آن تدريس مى شد و موضوعات تاريخ ، جغرافى ، اقتصاد و حتى علوم سياسى در آنجا بحث مى شد؛ علم فلسفه موضوعى بود كه اغلب مورد توجه و انتخاب بسيارى از دانشجويان بود، در بين موضوعات مهم درسى مى توان : منطق ، اخلاق ، منطق مناظره و تصوف را نام برد. جلسات درس هاى شيمى ، فيزيك ، رياضيات ، جبر و هندسه نيز داير بود اگر چه علوم عملى و تجربى يا در دانشكده هاى مخصوص يا در منازل معلمان خصوصى تدريس مى شد، ولى مداركى در دست هست كه اين گونه موضعات علمى در بعضى از مساجد بزرگ نيز داير بود. جلسات علم طب در جامع الازهر و جامع ابن تولون مصر داير بود. و در مسجد رويين مراكش نيز تدريس مى شد، در جامع الازهر كلاس هاى ستاره شناسى و مهندسى نيز داير بود و طبق نوشته هاى خولى درس هايى مانند، طب ، قارماكولوژى ، مهندسى و ستاره شناسى در مساجد بغداد تدريس مى شد و دانشجويان از سوريه ، ايران و هندوستان براى حضور در اين كلاس ها به بغداد مى آمدند.
6 - انتخاب استاد  
در بين بسيارى از مسلمانان ، مسافرت براى كسب علم و دانش نوعى روش ‍ زندگى بود و مسجد اين جا به جائى افراد را بر عهده داشت ؛ اعتقاد عامه بر اين بود كه بريدن علاقه هاى دنيوى ، تحصيل در غياب خانواده و انتخاب معلمان خوب و مفيد سه اصل اساسى براى تعليم و تربيت خوب است ، به اين دليل انتخاب معلم خوب براى بسيارى از دانش آموزان قبل از اينكه صاحب حرفه اى شوند، از اهميت بسيارى برخوردار بود؛ در سراسر امپراتورى اسلامى ، دانشجويان مسافرت هاى طولانى مى كردند كه ماه ها طول مى كشيد و چنانچه معلم يا استاد فوت مى كرد يا مطلب تازه ديگرى براى تعليم نداشت ، دانشجو بار سفر را براى رفتن پيش استاد ديگر مى بست . دانشجويان در جستجوى مؤ سسه علمى نبودند، بلكه پى استاد معروفى بودند، اين دانشجويان به اين استادان ارج مى نهادند و افتخار مى كردند كه گواهينامه خود را از آنان دريافت كرده بودند. هر كسى خود را مسئول اتفاق و اتحاد آموزش هاى اسلامى مى دانست و خود را مقيد به حفظ قراردادهاى آن مى ديد هر دانشجو بر طبق زمان زگهواره تا گوى دانش بجوى در تمام طول عمر خود را طلبه مى دانست و از كشورى به كشور ديگر براى طلب علم سفر مى كرد؛ او هميشه خود را در ميان برادران دينى مى يافت كه برايش مسكن فراهم و از او در خانه هاى شخصى يا عمومى پذيرايى مى كردند، براى كارهايش تسهيلات فراهم مى آوردند، ترتيب حضور او در كلاسها مى دادند يا خود به آموزش ‍ مى پرداختند.
7 - گواهينامه علمى  
موقعى كه دانشجو تحصيلات خود را با موفقيت به پايان مى رساند، به او گواهينامه اى داده مى شد كه اجازه نام داشت . گواهينامه از طرف مسجد تاءييد نمى شد، بلكه خود استاد شخصا آن را صادر مى كرد؛ در گواهينامه قيد مى شد كه دانشجو علم مورد نظر را مطالعه كرده و آموخته است و مى تواند يافته هاى علمى را به ديگران نيز انتقال دهد؛ اين گواهينامه ها به خط خود استاد نوشته مى شد، همچنين گواهينامه شامل نام استاد، مهر و امضاى او نيز بود و محل و تاريخ نگارش گواهينامه نيز قيد مى شد؛ در مواردى استاد نام و امضاى خود را در صفحه سفيد اول يا آخر كتابى كه خود آن را ياد داده بود مى نوشت ، بنابراين معمولا هر فارغ التحصيل داراى گواهينامه از طرف استادى بود كه پيش او درس خوانده بود و تعدادى از كتاب هاى درسى او از طرف استادان مهر و امضا مى شد و اين كار علامت موفقيت و عامل افتخار و مباهات شخصى بود.
8 - شيوه كاريابى  
بعد از اين كه دانشجو تعدادى گواهى جمع آورى و درباره موضوع درسى خود تجربه كافى كسب مى كرد، در جستجوى كار در مسجد، دانشگاه ، دادگاه قضايى ، اداره دولتى يا هر جاى ديگرى كه از رشته درسى او استفاده مى شد، بر مى آمدند؛ اگر چنين دانشجويى تدريس در مسجد را انتخاب مى كرد، آزاد بود كه مجلس خود را تشكيل دهد؛ فكرى با استفاده از اطلاعات سيوطى مى نويسد كه تدريس در مسجد براى هر كسى كه مى خواست به اين كار بپردازد آزاد بود تاريخ اسلام پر از نامهاى استادانى است كه حلقه هاى درسى خود را در مساجد تشكيل مى دادند و در مجلس ‍ درس آنان دانشجويان گرد مى آمدند. به اين ترتيب معلوم مى شود كه در اكثر مساجد افراد كارمند و تداركاتى براى اداره امور وجود نداشت و اگر كسى دانش آموزى داشت ، مى توانست در موضوع انتخابى خود به تدريس ‍ بپردازد.
9 - معاش استادان  
با گذشت زمان ، جلسات درسى براى معلمان آرزومند تدريس تشكيل مى شد، در بسيارى از مساجد بزرگ ، لازم بود كه از ساير استادان موجود در آن مسجد براى تشكيل حلقه اجازه نامه دريافت كرد. اما اگر استاد تازه وارد مى توانست طلاب زيادى را به دور خود جمع و احترام استادان ديگر را جلب كند، موقعيت او با تعيين محل مخصوص جهت ايجاد حلقه درسى تثبيت و در نتيجه ، به او ساير تجهيزات داده مى شد. اين پول ها يا از خزانه دولت يا از منافع ديگرى مانند بخشش ها و وقف ها پرداخت مى شد. بتدريج پرداخت اين گونه پول ها ضرورى شد و هر حلقه وقف مخصوصى داشت براى هر مسجد چندين وقف براى هر يك از استادان اختصاص ‍ داشت كه اين وقفها زمينه به كار گماردن استادان بود؛ اما يك حاكم يا هر شخص قدرتمندى در دنيا مى توانست براى هر استادى امكاناتى فراهم آورد و او را در مسجدى به تدريس بگمارد.
در اواخر قرن 11 م ، پرداخت پول از مسجد براى معلمان صورت بهترى به خود گرفت و در نقاط بيشترى اعمال مى شد، تا آن زمان امپراتورى اسلام از چهار صد سال سابقه خود برخوردار بود و از ثمرات آن بهره مند مى شد.
تدريس در بعضى از مساجد به صورت حرفه كامل العيارى در آمد و در بسيارى اجتماعات ، مساجدى كه در آنها عمل آموزش انجام مى گرفت ، حالت و شكل دانشكده يا حتى دانشگاه را داشت ، در مسجد الحرام ، الازهر قاهره ، جامع اموى دمشق ، مسجد منصور بغداد، مسجد قيروان تونس و مسجد قرويين مراكش هزاران طلبه در جلسات درس شركت مى كردند. در نتيجه ، تامين معاش معلمان تنها وسيله نگهدارى حرفه آموزشى و دانشگاهى به نظر مى رسيد اما اين امر هرگز نمى توانست بدون كمك و يارى معلمانى كه مخالف هر گونه پاداش و اجرتى بودند و فقط رضاى خدا را مى خواستند، انجام شود؛ گولد زيهر در اين مورد به اختصار مى نويسد: تصور مى شود كه در اسلام نيز مانند مذاهب و اديان ديگر، پيروان آن در اختيار دستورهاى مذهبى اين آيين قرار داشتند، اما با اينكه تعليم و تربيت مجانى مذهبى مى تواند عمل خوب و ايده آل باشد و با اينكه يك عده كوشيدند تا به اين فكر جامه عمل بپوشانند، ولى با گذشت زمان اين علم فراموش شد و عملا اجرا نبود...، در نتيجه ، پرداخت اجرت به معلمان مطابق قانون مسلمانان ضرورى تشخيص داده شد.
10 - هزينه دانشجويان  
علاوه بر استادان ، دانشجويان مدارس نيز از دريافت پول و ساير لوازم زندگى برخوردار بودند. هر چند اكثر دانشجويان خود مسئوليت هزينه زندگى را بر عهده داشتند، ولى اكثر آنان بعد از رسيدن به مقصد از امكانات رايگان برخوردار مى شدند، اين بطوطه ، سياح مشهور، در بازديد خود از دمشق شاهد تسهيلات بى شمارى براى دانشجويان خارجى در مسجد اموى بوده است ؛ در مسجد قرويين مراكش ، دانشجويان نه تنها از پرداخت شهريه معاف بودند، بلكه گاه پولى نيز دريافت مى كردند.
در سال 767 ه ق / 1365 م ، شاهزاده مملوكى به نام ايلبغا العمرى دستور داد كه به هر يك از دانشجويان مسجد اين توتون در قاهره ماهيانه 40 دينار پول و مقدارى گندم داده شود؛ در جامع الازهر قاهره به هر دانشجو يك واحد مسكونى داده شده بود تا دانشجويان پسر را از بعضى محلات مصر دور نگه دارند و محيط كشور خارجى و سيستم قوانين آن براى ايشان سخت و غير قابل تحمل نباشد.
موقعيت علما در جامعه  
حكام مسلمان و مردمى عامى نيز به طلاب احترام مى گذاشتند؛ داشتن عنوان عالم كافى بود كه احترام همه را نسبت به شخص دارنده آن صفت برانگيزد كه اين احترام به دليل و كوششهاى وى براى كسب علم بود؛ موقعى كه دانشمند معروفى وارد شهر مى شد، دانشجويان و مردم عادى دور او جمع مى شدند و از جلسات درسى او بهره مند مى شدند. در اين مورد گفته اند كه هارون الرشيد خليفه عباسى ، به دنبال دانشمندى به نام مالك بن انس فرستاد تا با او مجلس بحث ترتيب دهد، فرستاده خليفه بازگشت و جواب آورد كه : فرياد بايد در پى دانش باشد و به دنبال علم برود و خليفه خود به خانه مالك رفت . اعتبار و احترامى كه بعضى از علما و دانشمندان داشتند، واقعا تكان دهنده و تعجب آور است .
موقعى كه امام الحرمين (جوينى ) در سال 478 ه ق / تابستان 1058 م ، وفات يافت در نيشابور نه تنها به خواندن اشعار خود در سوگ او پرداختند بلكه مردم مغازه هاى خود را بستند؛ علاوه بر اينها منبر مسجد را شكستند و شاگردان او قلم و دوات هاى خود را خرد كردند.
واضح است كه بسيارى از دانشمندان عالم اسلام ، خود از دانشجويان و استادان مجالس درسى بودند، شعيبى ، حسن بصرى و احنف بن قيس در مساجد عراق تدريس كرده بودند، در ميان فارغ التحصيلان مساجد اسپانيا، ابن رشد، ابن سائق ، ابن باجه و پزشك معروف به نام ابوالعلاء زهر بودند.
مى گويند كه خليل بن احمد در مسجد بصره واقع در عراق درباره زبان و لغت صحبت مى كرد و يكى از شاگردان او سيبويه بود كه بعدها يكى از مشهورترين زبان شناسان و عربيدانان تمام ادوار شد. در بين افرادى كه در مسجد قرويين به تحصيل و تدريس اشتغال داشتند، مى توان از ابن خلدون ، ابن خطيب ، البيتروجى ، ابن حرزيم ، ابن ميمون و ابن الوزن نام برد.
گفته مى شود براى اولين بار در مسجد قرويين بود كه ژيلبرت اورى (كه بعدها به نام پاپ سيلوستر دوم معروف شد)، با اعداد عربى و استفاده از عدد صفر آشنا شد پيدا كرد و آنها را به اروپا معرفى كرد.
مسجد و علوم جديد  
اگر چه مسجد به جلب دانشجويان زيادى ادامه داد ولى برنامه و موضوعات درسى آن بتدريج حالت انجمادى و اسكولاستيك قرنهاى وسطايى يافت كه در مقابل علوم تازه ناب مقاومت نداشت و نسبت به علوم دنيوى ترديد داشت . بتدريج آزادى فكر و اظهار عقيده شخصى از افراد صاحبنظر سلب شد. اين فساد و عقب ماندگى معنوى با فروكش كردن روح و عادت سنتى مسلمانان براى تحقيق و ياد گيرى ، سرعت بيشترى پيدا كرد و بعضى اوقات به علت تسلط نيروهاى استعمارى كه بعد از انقراض سلسله عباسى در 656 ه ق . 1358 م . شروع شد و تا قرن حاضر ادامه داشته است - از تحقيق و تتبع به شكل بسيار نامطلوبى جلوگيرى شد. به اين ترتيب ، موقعى كه مؤ سسات جديد آموزشى و افكار جديد به دنياى مسلمانان معرفى شد، ارتباط نزديك بين مسجد، علم و آموزش قطع شده بود؛ مجالس درس تعداد معدودى از مساجد بزرگ مانند الازهر در مصر، مسجد قيروان و زيتون در تونس و مسجد قرويين در مراكش ، منابع و امكاناتى داشتند كه براى موجوديت خود تلاش كنند، اما حتى اين مراكز درسى نيز نتوانستند موفقيت كاملى كسب كنند، تا اينكه به طور كامل قوانين و اصول آموزش عالى را پذيرا شدند؛ به اين ترتيب در عمل به صورت دانشگاههاى جديدى در آمدند و با مسجد - كه زمانى متعلق به آن بود - ارتباط بسيار ضعيفى داشتند. (454)
بخش پنجم : هنر در مساجد 
1 - معمارى مساجد  
ايران ، جايگاه خاص در معمارى جهان دارد. به طورى كه پاره اى از شاخه هاى معمارى بى همتاى ايران سبب ايجاد شيوه هاى ريشه اى در معمارى جهان شده است .
بدون شك معمارى ، با هويت ايرانى ، اسلامى در معمارى ساير ملل به ويژه كشورهاى - اسلامى تاءثيرى فراوان بر جاى گذشته است ، تا جايى كه در بسيارى موارد طرح آثار و به ويژه اجراى اصولى در اين مرز و بوم پر هنر كه چون گوهرى تابناك در فرهنگ و علوم معمارى جهان اسلام مى تابد، سهم بسزايى داشته ، اساس و قانون و ضابطه شده است .
بى ترديد اصل نما سازى آثار ايران بحق جذب كننده قلوب انسان هاى هنرمند و هنر دوست و هنر شناسان عالم و به ويژه بندگان مخلص و مؤ من خداوند در مساجد بوده است . اين هنر جايگاه بسيار عميق ، وسيع و گسترده داشته ، به طورى كه دانشمندان و مشتاقان ايران شناس و مسلمان و غيره مسلمان همه ساله از گوشه گوشه هاى گيتى بار سفر بر دوش كشيده و خستگى هاى فراوان را به جان خريده تا از نزديك در اعماق زيباترين انواع كاشى هاى هفت رنگى ، جالب ترين كاشى كارى هاى معرق با نقوش بسيار دلنشين ، مقرنس سازى موزون ، طاسه سازى آونگ و دلفريب ، گونه بندى هاى بس زيبا، رسمى بندى هاى بسيار پر كار، كاربندى هاى بسيار شگرف و متنوع و سرانجام پوشش هاى طاقى سر از پا نشناخته و از درياى بى كران معمارى بى همتاى ايران بهره هاى فلسفى ، علمى ، هنرى و اجرايى ببرند و از آن سيراب شوند كه بى شك نشاءت گرفته از مبانى عميق عقيدتى اسلام عزيز است .
مسجد، عالى ترين جلوه معمارى اسلامى  
مسجد پرستشگاه مسلمانان ، خانه محمد صلى الله عليه و آله در مدينه - سال يكم هجرى 622 - با صحن پيرامون و تالار ستوندارش مبدل به مثال اعلاى مسجد شد كه مؤ منان براى گزاردن نماز و نيايش در آن گرد مى آمدند. عناصر بنيانى مسجد عبارت است از محل كما بيش بزرگى براى اجتماع جماعت نمازگزاران ، به ويژه در روز جمعه و برخوردار از چنان موقعيتى كه مؤ منان بتوانند رو به شهر مقدس مكه نماز بگزارند. ديوار رو به روى مكه ديوار قبله نام دارد و مشخص به محرابى است كه معمولا آن را به شكل فرو نشستگى مزين در مى آورند.
در روزگاران پسين ، محراب را با آذين هاى مفصل و پيچيده مى آراستند. براى نمونه در مراكش با گره چينى چوبين ، در سوريه و عراق با مرمر كنده كارى و شباك كارى شده و در ايران با كاشى هاى شفاف و در بردارنده آياتى از قرآن كريم ، مسجد معمولا به محجرى مشبك مخصوص مى شود و نماز گاه امام ، سلطان يا والى است . مناره يا برج گونه اى كه معمولا در يك يا چند گوشه مسجد ساخته مى شود و از فراز آن مؤ ذن بانك فراخوان به نماز بر مى دارد، صحن يا حياط كه گرداگردش را رواق ها گرفته اند (رواق ، ايوان متوندار يا طاقگاندرى با - وضوگاه است ) و مدرسه ، يا آموزشگاهى كه افزون بر مجالس درس ، غالبا در بردارنده كتابخانه ها و حجره هايى براى زيستن مدرسان و طلبه هاى دانشجوست . زينت كارى هاى پر تفصيل مايه فر و شكوه مسجدهاى جامع اند، ولى تقليد از آثار خداوند كه آفريدن نقش ‍ زندگان نمايان مى شود، جزو مهمات است ، زينت كارى ها انتزاعى اند و صورت هاى هندسى گياهان چندان از اصلشان دورند كه باز نشناختن اند.
قبة الصخره (72 - 69 ه ق / 692 - 691) در بيت المقدس ، يادمان معمارى بى همتايى است با طرح بيزانسى هشت ضلعى و گنبدى يكسره چوبين ، لكن تا حدود شش سده بعد ساختن مسجدهاى گنبد دار رايج نبود. در 266 ه ق 879 به فرمان ابن طولون بنيانگذار خاندان طولونيان در مصر، مسجدى نزديك قسطاط از گچ و آجر و آراسته به گچبريهاى برجسته و با نقش گل و گياه ساخته شد. در سده هشتم ه ق ايرانيان طرحى نو در ساختمان مسجد در انداختند و آن اين بود كه چهار ايوان - نماهايى شكوهمند با طاق هاى قوسى تيره دار - بر گرداگرد صحن مركزى ساختند. با رويى كه به سوى مكه است ، مهم تر و ژرف تر از باورهاى ديگر است و محراب را در بر دارد، نمونه بسيار خوبى از اين ساختمان ، مسجد جامع سلطان حسن در قاهره است . (757 ه ق / 1356) ساختمان مسجد قرطبه (كوردووا) در اسپانيا، نمودار انحراف از سبك چهار ايوان است . بناى اين مسجد پر ستون در 164 ه ق / 780 م آغاز شد و در سده چهارم ه ق گسترش يافت تا آنكه شبستان آن با 16 رديف ستون و طاق محوطه اى بزرگتر از هر كليساى مسيحى را مى گرفت . كليساى جامع كوردووا در سال 1238 درست در ميانه محوطه مسجد ساخته شد.
مسجدهاى ايران سنت ساسانى طاقزنى و تزيين سطوح بنا با كاشى هاى خوش آب و رنگ را به ميراث بردند، به اين سان آنها خصلتى متمايز يافتند كه در گنبدهاى پيازى شكل تيزه دار، مدخلهاى تيزه دار رفيع و كاشيهاى هفت رنگ پر فر و شكوه شان جلوه گر است . در سده نهم ه ق / پانزدهم ميلادى و دهم ه ق / شانزدهم ، به جاى شبستانهاى ستوندار، اندرونيهاى چهار گوش پهناور و گنبد دار نشستند كه گاهى گردشان را راهروهاى جانبى با گنبدهاى فرو تر از گنبد اصلى گرفته بودند، چنانكه در مسجد كبود تبريز (73 - 841 ه ق / 68 - 1437 م ) مى بينيم . ساختمان مسجد كبود كه طرحى ذاتا بيزانسى دارد با كاشى كارى كبود بى مانند پوشيده شده است .
براى كوتاه كردن اين مقال و به دست دادن نمونه به بحث كلى اين مقوله خاتمه مى دهيم و نمونه ارزنده مسجد كبود را كه شاهكار معمارى اسلامى است به بررسى مى گيريم .
بد نيست اشاره شود كه در زمان برگزارى اجلاس نظام اسلامى و احياى مساجد در تاريخ 19 خرداد ماه 76، يكى از دانشمندانى كه به ايران آمده بود، به نام پروفسور فضل الله رضا مقاله اى هم درباره استاد جلال همايى دارد. وى در اين مقاله كه در كتاب مهجورى و مشتاقى وى ، چاپ پژوهشگاه است ، مى گويد:
قطعه تكان دهنده همايى درباره مسجد كبود تبريز و خرابى آن در ذهن من ، همانند قصيده هان اى دل عبرت بين خاقانى اثر كرد... اين بناى تاريخى آذربايجان را، مانند بسيارى گنجينه هاى ديگر فرهنگ باستان ، ما ناتوانان نتوانستيم نگاهدارى و پاسدارى كنيم . اينكه سهل است اگر باد و آفتاب و دور روزگار هم در كار خرابى كوتاهى كردند، تيشه جهل ما چيزى فرو گذار نكرد و اين درست همان است كه با فرهنگ و سنت هاى ملى مى كنيم .
صورت پرستان و غرب زدگانيم كه چشم به كور چراغ هاى رنگارنگ دوخته ايم و آفتاب ها را چندان گل آلود كرده ايم كه كار تمييز مشكل شده است .

ز روى دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده كجا نور آفتاب كجا؟
قطعه بلند استاد همايى كه حوالى پنجاه سال بر آن مى گذرد چنين آغاز مى شود:
دوشم به حالتى كه نصيب عد و مباد
جام روان زخون جگر مال مال بود
ساعت به ساعتم تن رنجور مى بكاست
لحظه به لحظه غم و اندوه مى فزود
بعد از وصف بسيار توانايى از شب تيره و دل تنگ شاعر و نياز به تفرج و تماشا گوينده به خرابه هاى مسجد كبود مى رود و مى گويد:
اين دو بلند جاى كه بينى كنون خراب
در روزگار پيش همانندشان نبود
آن يك به هشت كوشه فردوس طعنه زد
و اين يك به هفت گنبد افلاك سر بسود
در پايان قطعه بلند، گوينده نفرينى بليغ و بسزا به متوليان فرهنگ ناشناس ‍ مى فرستد كه :
دست ستمگران كه ز دولت بريده باد
با داس جهل كشته پيشينيان درود
زين توده جهل ريشه نا اهل العياز
زين ديو مردمان ستمكار قل اعوذ
گر صرصر بلا رسد قوم را سنا
گو آن كند كه آن كرد به عاد از دعاى هود
و اما مسجد كبود در ضلع شمالى خيابان امام خمينى شهر تبريز واقع شده است . اين عمارت كه به عمارت مظفريه نيز معروف بوده ، به سعى و اهتمام خاتون بيگم همسر ابوالمظفر جهانشاه ، پادشاه بن قرايوسف بن توره مش خان بن بيزام خواجه تركمان بنا شده است . جان بيگم و جهانشاه ، كه در سال 872 ه ق به دست اوزون حسن آق قويونلو كشته شدند، در عمارت مظفريه مدفون اند.
ساختمان مسجد در ربيع الاول سال 870 ه ق به همت و نظارت جان بيگم خاتون همسر جهانشاه پايان يافته بود، ولى كار بناى ديگر عمارت هاى وابسته به آن ، همچنان ادامه داشته است ، اما در سال 872 ه ق كه جهانشاه به قتل رسيده ، كار تكميل بنا تا دوران سلطان يعقوب ، فرزند اوزون حسن ، متوقف شده است . در اين زمان تبريز روى به آبادانى نهاد و تكميل بناى عمارتهاى مظفريه نى مورد توجه ابوالمظفر يعقوب بهادر خان قرار گرفت و با همت و نظارت صالحه خاتون دختر جهانشاه بناى سقف خانقاه و مرمت و تحكيم قسمت هاى ناقص و فرو ريخته آن به پايان رسيد. كتيبه اى نيز به نام سلطان وقت نوشته شد كه نام صالحه نيز در آن درج شد.
در نيمه اول قرن يازدهم هجرى كاتب چلبى و اوليا چلبى جهانگردان ترك و در نيمه دوم همين قرن تاورنيه و شاردن دو جهانگرد فرانسوى از اين مسجد ديدن كرده اند.
اوليا چلبى وقتى مسجد كبود را ديده ، ضمن شرح جوامع تبريز، از آن مسجد چنين ياد كرده است :
درگاه مسجد جهانشاه بلندتر از طاق كسر است ، بنايى عالى است كه با كاشى هاى زيبا آراسته شده ، گنبدهاى بلند دارد، همه دور ديوار آن با كاشى هاى رنگارنگ زينت يافته و جوامع دل انگيزى است كه هر كس به درون آن داخل شود، دلش اجازه بيرون شدن نمى دهد. لكن شيعه ها غالبا از رفتن به مسجد خوددارى مى كنند.
تاورنيه هشت سال بعد از اوليا چلبى يعنى تقريبا 335 سال پيش از اين ، از مسجد كبود ديدن كرده است . او عظمت بناى آن را ستوده و مانند نقاشى چيره دست ، به قلم بيان تصوير مسجد را ترسيم كرده است و تاءسف خورده كه چهار، پنج جامع عظيم به علت اينكه بانى آنها سنى مذهب بوده ، مورد توجه قرار نگرفته و رو به ويرانى نهاده است .
مسجد كبود، به عنوان نمونه  
همان گونه كه اشاره شد من باب نمونه معيارى اسلامى و از ميان صدها مسجد ساخته شده به سبك معمارى اسلامى اين بنا به منظور تشريح انتخاب شد، لذا لازم است قدرى به هنر معمارى در خود بنا بپردازيم .
بدون شك بناى مسجد كبود حيرت آور است . اين مسجد حياط بزرگى با طاق نماهاى جالب توجه داشته و در مركز آن حوض بزرگى براى وضو ساختن قرار داشته است . امروزه تمام اين بناى عالى خراب شده و زمين و مصالح فرو ريخته آن را نيز مردم تصرف كرده اند.
سر در اين مسجد در زمين مرتفعى بنا شده و در قسمت بالاى آن قوس ‍ بيضى شكلى ديده مى شود. در دو طرف آن ستون هايى متصل به بنا، به شكل مارپيچ بالا رفته و در قسمت بالايى ، هلال بيضى شكلى تشكيل شده است . همه اين ستون ها از كاشى هاى نفيس فيروزه اى رنگ زيبا با نقش و نگارهاى خوش نما پوشيده شده است . سطوح داخلى رواق از كاشى هاى رنگارنگ مستور است ؛ اين كاشى ها به صورت قطعات كوچك بريده شده و با مهارت تمام چنان به هم متصل شده اند كه گويى يكپارچه اند. در نقاشى و تركيب رنگ ها به اندازه اى لطف و ظرافت به كار رفته كه انسان ، خود را در برابر تابلوى بسيار عالى پر از سبزه و گل مى بيند.
رنگ كبود، زمينه ، يك نواختى نقاشى ها را از بين برده ، بدون اينكه ذره اى از زيبايى و لطف مجموع آن بكاهد. شايد به همين مناسبت به مسجد كبود مشهور شده است . اين سبك كاشى كارى شايان مقايسه مناسبت به مسجد كبود مشهور شده است . اين سبك كاشى كارى شايان مقايسه با تركيبات هندسى خاص صنايع زمان سلجوقى و مغولى نيست و برترى و مزيت زيادى بر آنها دارد. در كوتاهى از اين سر در اصلى ، به عبادتگاه باز مى شود، عبادتگاه مركب او دو تالار بزرگ است كه از يكديگر متمايز و هر دو سابقا داراى گنبد بوده است . تالار اول با كاشى كارى هاى هشت ضلعى كوچك تزيين شده است كه رنگ مينايى لاجوردى آنها به شاخ و برگ طلايى و زمينه عاج مانند كتيبه ها، جان مى بخشد. كتيبه هايى به خط عربى نوشته شده كه با شاخ ، برگ و گل ها آميخته است .
سنگفرش كف اين بنا، بسيار با شكوه و خوش منظره است . اين سنگ ها را از معادن مجاور درياچه اروميه استخراج كرده اند كه هنوز هم آسيبى نديده و سالم مانده اند.
مسجد بزرگ مركزى در جنوب دهليز واقع شده است . اين مسجد به شكل مربع و طول هر ضلع آن 5/16 متر است . گنبد فيروزه اى بزرگ و معروف مسجد كبود در بالاى اين قسمت قرار دارد، اين گنبد بود كه مسجد را به فيروزه اسلام مشهور ساخت .
خوشبختانه اين گنبد به دست معماران سنتى با نظارت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربايجان شرقى به طور كامل مرمت و بازسازى شده است .
طاق جناغى در ورودى مسجد و در وسط ديوار جنوبى صفه كه دو متر از كوچه مقابل بلندتر است ، تعبيه شده ، در هر يك از ديوارهاى شرقى و غربى ، طاقچه اى باند با طرحى بديع و كناره مارپيچى ظريف ساخته شده است . در نغول بالاى طاقچه مقابل آيه شريفه سلام عليكم طبتم فادخلوا خالدين و در نغول بالاى طاقچه غربى عبارت قال الله تعالى ادخلوا بسلام آمنين با خط كوفى تزيينى زيبا، كاشيكارى شده است .
انواع گوناگونى از اسليمى و ترنج و ختايى ، اين مربع را احاطه كرده است ، مربع بزرگى نيز از تركيب ده ترنج بيضى گونه به وجود آمده است :
يا باعث يا وارث ، يا مجيب يا قريب ، يا نور يا مدبر يا فرد، و يا مرسل يا مرشد، يا قديم و قدير يا بارى ، يا رحيم ، يا عزيز، يا خلاق يا وهاب ، يا قدير يا ستار، يا غافر، يا وتر يا سبوح يا بر، يا شافى يا كافى و يا باقى . در ميان ترنج ها هشت مربع كوچك نيز طرح شده است كه نوشته آنها به خط كوفى و عبارت از اين قبيل نام هاى مبارك بارى تعالى است .
احد، خدا، مجيد، ستار، باقى ، حميد، صمد، نور، در بيرون از رديف اين مربع بزرگ نيز چند ترنج و چند مربع ديگر موجود است كه از رديف اين مربع نيز چند ترنج و چند مربع ديگر وجود دارد كه نوشته هاى آنها هم نام هاى خداست .
شش مثلث نيز در حواشى تابلو ديده مى شود كه همه خط كوفى دارند و هر يك از دو الحمدالله به وجود آمده است .
در بخشى ديگر از اين مسجد طرح جالب ترى نيز از چهار الحمدالله با خط كوفى ديده مى شود، يك مثمن و يك ستاره هشت پر نيز به طور متداخل در اين مربع قرار دارد. اين تزيين ، شيوه تخميرى دارد و كاشيها در ميان آجرهاى ساده قرار گرفته اند. نوشته چهار كاشى ديگر كه هر يك در مقابل يكى از اضلاع مربع واقع شده است عبارت است از:
يا رفيع الدرجات ، يا مجيب الدعوات ، يا قاضى الحاجات ، يا غافر السئيات .
طرح دل انگيزى نيز با خط كوفى از عبارت حسبى الله و نعم الوكيل ساخته شده است اين طرح در وسط دو ترنج متداخل قرار گرفته ، نوشته شكل مربع دارد، تزيين داخل ترنج عبارت از اسليمى و ختايى چند نوع گل و بوته است .
اين كاشى دل انگيز نيز در وسط آجر معمولى جا داده شده و زيبايى شگرفى ايجاد كرده است . زيبايى و تزيينات اين مسجد كه انسان خوش ذوق را مبهوت و واله مى سازد، يكى دو تا نيست ، در گوشه شمال غربى اين قسمت از مسجد خوشبختانه تابلويى كاملا سالم قرار دارد. در وسط اين تابلو مربعى از تركيب چهار سبحان الله ايجاد شده است ، شكل هاى هندسى گوناگون كه در درون اين مربع طراحى شده ، به خوبى نمايانگر ذوق معماران و هنرمندان آن روزگار است .
اكنون شانزده قطعه از مرمرهاى ازاره و يك قطعه از مرمرهاى محراب در اين مسجد باقى است ولى اغلب آنها آسيب ديده و شكسته است . نوشته حاشيه آنها، آياتى از سوره هاى نبا، فجر و بينه است كه با ثلث جلى به رشته تحرير در آمده و يا اسليمى زيبا زينت يافته است . هنر حجارى و حكاكى اين سنگ هاى قيمتى دست كمى از هنر ارزنده خطاطى و نقاشى آنها ندارد، نه قرآن كتيبه ها به اندازه اى دقيق صورت گرفته كه انسان را بى اختيار به اعجاب و تحسين وا مى دارد. دو تالار با شبستان شرقى و غربى مسجد كه در ضمن توصيف قسمت مركزى به آنها اشاره شد ازاره كاشى و تزيين تخميرى داشته است ، اما اكنون اغلب از بين رفته و فقط نمونه هايى از آنها باقى مانده است .
معمارى قرون 8 و 9 هجرى قمرى در ادامه معمارى گذشته اين سرزمين است كه برخوردار از ويژگى ممتاز و مخصوص به خود است . در اين دوران ، تزيينات موجب فراموش شدن معمارى نمى شود و معمارى از اهميت تريينات نمى كاهد. بى دليل نيست كه معمارى اين دوره (معمارى قرون 8 و 9 ه ق ) از درخشان ترين دوران معمارى ايران به شمار مى رود.
آقاى ديتوس اسميت بحق با ديدن آن شگفت زده شد به گونه اى كه در سال 1338 ه ش وقتى از اين مسجد بازديد كرد، گفت :
شگفتا در قرنى كه آمريكا كشف شده ، ايرانى چه عظمتى داشته است .
حال ، بايد از خودمان بپرسيم تاكنون به همان اندازه كه به گالرى هاى نقاشى و خطاطى سركشى كرده ايم و به معرفى آثار نقاشان در رسانه ها پرداخته ايم ، به همان ميزان به معرفى مساجد و معرفى آن ، كه زبانزد جهانيان است ، پرداخته ايم يا خير؟ حال آنكه معمارى مساجد شناسنامه پر ارج هنرمندان مسلمان در هر دوره است . (455)