جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

حجة الاسلام و المسلمين على رضايى

- ۹ -


4 - موانع جذب جوانان به مساجد  
الف ) درونى  
1 - خانواده  
خانواده نهادى است كه پايه سعادت يا شقاوت انسان در آن پى ريزى شده و از آن نشاءت گرفته است ؛ خوشبختى يا بدبختى آينده و سرنوشت افتخارآميز يا نكبت در خانواده رقم مى خورد؛ به همين سبب بخشى از عوامل و موانع جذب جوانان به مساجد، ريشه در كانون خانواده دارد كه از جمله موانع جذب جوانان به مساجد، مى توان اين موارد را نام برد:
الف ) والدينى كه خود به ظاهر مسلمان اند ولى عملا پايبند به احكام و تكليف هاى دين نيستند و در عمل بى اعتنا هستند اين والدين با مراكز مذهبى و برنامه هاى دينى و مساجد بيگانه اند و قهرا فرزندانشان هم برابر عملكرد و سيره آنها مشى مى كنند و نوعا شخصيت فرزندان چنين خانواده هايى جداى از دين شكل مى گيرد.
ب ) معاشرت ها و مهمانى هاى خانوادگى و خويشاوندى و دوستان ، اختلاطهاى نامشروع و ضد اخلاق ، بى بند و بارى و مراعات نكردن ضوابط و حدود شرعى در معاشرت هايى كه زمينه ساز فساد و آلودگى است . نوجوان و جوان در سنى است كه آزادى مطلق و لذت گرايى و بى بند و بارى و ارضاى غرايز، موافق با طبع اوليه و طبيعت اوست و چون دين و مراعات اصول اخلاقى او را محدود و مقيد مى كند با طبع اوليه او سازگار نيست ، پس قهرا تمايلى به ورود به مسجد يا هر مركز دينى از خود نشان نمى دهد و اين گونه معاشرت ها در چنان خانواده هايى با نتايج تخريبى كه در پى دارد، راهنمايى ها و تلاش هاى عوامل سازنده بيرونى را هم خنثى و بى اثر مى كند.
ج ) بى توجهى و حساسيت نداشتن والدين مسلمان و متدين در خصوص ‍ تربيت دينى و تكليف هاى الهى فرزندان كه نه تنها از همان سنين پايين بچه ها را به انجام دادن فرايض و حدود الهى عادت نمى دهند و تشويق نمى كنند، چنانچه فرزندان نيز از ديگران يا جاهاى ديگر اثر پذيرفته باشند و در امر دين اهتمام ورزند، والدين از بى توجهى يا به بهانه اينكه الآن برايشان زود است و يا اكنون بر آنها واجب نيست ، فى المثل : با نماز، روزه ، حجاب و غيره فرزندان ، مخالفت مى كنند.
همين بى توجهى والدين در سنين پايين فرزندان و بى توجهى خانواده در پيوند دادن فرزندان خود به مسجد، و ماءنوس كردن با بچه هاى مسجد و انجام ندادن تكليف هاى دينى از آغاز، سبب مى شود كه اين فرزندان در سنين بالا با مساجد و مسائل دينى بيگانه شوند، يا اگر تمايلى در آنها پديد آيد، عملا براى آنها سخت است كه با مسجد انس گيرند و به تقيدات دينى پايبند باشند اين گونه افراد فكر مى كنند در صورت تمسك به مسائل دينى ، در ميان دوستان شان خجل خواهند شد.
د) اختلاف والدينى كه خود را متدين و پايبند به قيود مذهبى و احكام دين مى دانند، ولى در محيط خانه ، گاه نزد بچه ها دعوا و مشاجره و توهين و غيره به يكديگر روا مى دارند، پدر و مادر برخى احكام دين را بر سر هم چماق مى كنند و نتيجه اين گونه برخوردهاى منفى و نامناسب ، علاوه بر آثار سوء عديده در روح و روان و اعصاب بچه ها، بدبينى و تنفر از مراكز دينى ، از جمله مسجد را، در پى خواهد داشت .
ه ) زمينه سازى نكردن به منظور ايجاد آمادگى و پذيرش در نوجوان و جوان كه گاه ممكن است جاذبه برنامه هاى تلويزيون يا بازى فوتبال و يا غيره ، بيش از نماز اول وقت يا ورود به مسجد براى استفاده از برنامه هاى آن باشد.
و) تحميل ها در اداى تكاليف هاى دينى بى آنكه فرزندان توجيه شوند، آن هم بدون در نظر گرفتن استطاعت و ظرفيت جسمى و روانى يا حال و نشاط و وقت كافى آنها و سوء استفاده از حيا و رودربايستى ها در آن تحميل ها.
براى نمونه يك نويسنده ضد مذهب مسيحى علت بيزارى و تنفر خود را از مذهب مسيحيت و كليسا همين تحميل هاى نامعقول و غير منطقى ذكر مى كند.
ز) وجود تناقض در رفتار و كردار والدين كه الگوى فرزندانشان هستند.
ح ) ممانعت از ورود فرزندان به مسجد و تبليغ سوء عليه روحانيون و دين و ايجاد حس بدبينى و القاى باورهاى غلط به جوانان و نوجوانان و دلسرد كردن آنها از حضور در مساجد و غيره .
2 - محيطهاى آموزشى  
الف ) ناهماهنگى تربيتى بين خانه و مدرسه .
ب ) تضاد در متن برنامه ها و ناهماهنگى در نظام آموزشى و محتويات كتب درسى و آنچه در كلاس ها مطرح مى شود.
ج ) نبودن امكان لازم و مناسب مانند كتاب ، نمازخانه مناسب ، نماز جماعت ، جلسات دينى و فوق برنامه هاى جذاب و مفيد و اقناع كننده با كمبود حضور مبلغان لايق و آگاه به مناسبت هاى مختلف در محيطهاى آموزشى ، جلسات پرسش و پاسخ و غيره .
د) منحصر بودن فعاليت ها و آموزش هاى دينى به معلمان و مربيان دينى يا گروه معارف دانشگاه ها.
ه ) ناتوانى علمى يا بى حوصلگى يا آشنا نبودن با شيوه هاى صحيح آموزشى و هنر معلمى برخى معلمان و مربيان و استادان در محيطهاى آموزشى به ويژه در آموزش هاى دينى و پاسخ گو نبودن به نيازهاى فكرى و فرهنگى و فطرت حقيقت جويى ، پى جويى و كنجكاوى نوجوانان و جوانان كه بتدريج حالت دين زدگى در دانش آموزان و دانشجويان پديد مى آورد.
از آن طرف جوانان ما اگر با وجود خلاء فكرى و مذهبى با متوليان مكتب و بينش مواجه شوند كه به گونه اى جذاب با برخوردهاى زيبا و عاطفى و... نياز او را به صورت ديگرى پاسخ دهند طبيعى است كه جذب ديگران خواهند شد.
و) القاى ناهماهنگى دين و علم و اصرار بر متضاد بودن آن دو از جانب برخى آموزگاران و استادان بى تعهد.
ز) بدآموزى ، مغلطه كارى ، تبليغات سوء و تلقينات ناصواب .
3 - جامعه  
الف ) دوستان ناباب و معاشران ناصالح .
ب ) آلوده كردن جو عمومى حاكم بر جامعه و محيط ناامن فكرى و فرهنگى براى جوانان .
ج ) فشار و تحصيل كارى نامعقول و توجيه نشدنى .
د) سوء عملكرد دستگاه هاى اجرايى و نيروهاى انتظامى در برخى از برخوردها با افراد خاطى و مسئله دار.
ه ) تناقض در گفتار و رفتار برخى مسئولان و كارگزاران نظام اسلامى .
و) آزادى هاى بى حد و حصر و سوء استفاده فرصت طلبان و مسامحه مسئولان در نظارت و برخورد قانونى با مسائل .
ز) كمرنگ شدن تدريجى معنويت در جامعه و گرايش شديد به ماديات ، حتى در ميان مسئولان و كارگزاران ، ارزش بودن ماديات و بى توجهى به معنويات كه اين بيمارى با تاءسف در ازدواج و انتخاب شغل و موقعيت هاى اجتماعى ، به نحو بارزى نمايان مى شود و هيچ گاه به معنويات توجهى نمى شود.
ن ) جشن هاى عروسى در منازل و تالارها كه گاه در خيابان هاى شهر هم به شكل زننده اى مشاهده مى شود.
ح ) بى ضابطگى و نظارت نكردن جدى بر ورود ارمغان غرب : لباس هاى نامناسب و نوارهاى ويدئويى ضد اخلاق و فضيلت ، مجلاتى با عكس هاى مستهجن ، مسافرت به كشورهاى خارجى به ويژه غرب و تاءثيرپذيرى از آن و گشت هاى سياحتى و رفت و آمدها.
ط) صف بندى هاى اجتماعى و احزاب سياسى ، گروه هاى انحرافى مانند تكنو، متاليكا و غيره كه هر يك مرام و تفكر و برنامه ضد اخلاقى خاصى دارند و دام تله اى براى شكار نوجوانان و جوانان معصوم بى خبر هستند. هدف اين گروه ها به انحراف و فساد كشاندن آنان است .
اين ها آزادانه در جامعه فعاليت مى كنند و سبب خود آزارى و ساديسم و مزاحمت و جنون و رشد فساد و برهم زدن امنيت جامعه و منكوب ساختن حيثيت اجتماعى و عفت عمومى مى شوند و با تاءسف مسئولان امر نيز از آنها جلوگيرى نمى كنند.
اگر كسانى هم به لحاظ احساس مسئوليت ، واكنش نشان مى دهند و با آن ها برخورد كنند، در محاكم قضايى نه تنها با آنها برخورد قانونى معقول و جدى نمى شود و محكوم نمى گردند، بلكه آمر به معروف و ناهى از منكر، خود دچار مشكل مى شود كه جدا جاى تاءسف است كه گاه آن چنان بى اعتنا و ساكت و غافليم ، چه دولت و چه مردم حزب الله متدين ، كه انگار افراد منحط و فاسد و مخالف در كشور وجود ندارند، ما ناخواسته در عمل آنها را تاءييد و عملكردشان را ناديده مى گيريم و باعث مى شويم تا جوانها به دام گرفتار آيند، چگونه مى توان انتظار داشت جوان بى تجربه در سنى كه تمايلات و گرايش ها و خواسته ها، به شدت در باطن او وجود دارد، پاك و سالم بماند و به فضيلت ها رو كند و در مجسد معتكف و در آنجا پرورده شود؛ حال آنكه در كوچه ها و خيابان ها به هر سو مى نگرد، شاهد صحنه ها و مظاهرى است كه به هيچ وجه در خور نظام و شئون اسلامى نيست .
4 - خود فرد 
الف ) از جمله موانع جذب جوانان به مسجد و گريز از مراكز دينى و از مهمترين ادله بى علاقگى به امور مذهبى يا تنفر از دين و گرايش به پوچى و انحراف در جوانان ، فقدان جهان بينى مطلوب و نداشتن بينش صحيح است ، اگر باورها در انسان منفى ، سراب گونه و غلط باشد، طبيعى است كه اعمال و كردار مبتنى بر آن باورها، صحيح و متكامل و سعادت آفرين نخواهد بود، چون از حركات ، سكنات ، كردار، كنش هاى رفتارى و جلوه هاى عملى فرد كه نمودى از باورهاى درونى اوست و حتى از طرز لباس پوشيدن ، سخن گفتن ، ژست گرفتن و استخدام كردن واژه ها در محاورات روزمره فرد مى توان به سهولت به عقايد و باورهاى او پى برد؛ مثلا كسى كه خدا و قيامت را باور داشته و در حقيقت انسانى وارسته و مؤ من است ، ايمان و باورهاى دينى و مذهبى خود، حتى در ظاهر اعمال ، رفتار، حركات ، سكنات ، نگاه و برخورد و مراوده و معاشرت هاى او اثر مى گذارد؛ فى المثل از پوشش نامناسب و حضور در مجامع يا از ورود به مواضع اتهام و موارد احتمال لغزش و گناه پرهيز و خوددارى مى كند؛ چرا كه آنها را با شخصيت خود سازگار نمى بيند و تناسبى بين خود و آن نحو پوشيدن يا ورود در مكانهاى نامناسب و آلوده ، احساس نمى كند. چه بسا ممكن است از لحاظ احساسات فردى و گرايش ذاتى و زيبايى گرايى ، با آنكه به زيبايى مى انديشد و خودنمايى و زيبايى را دوست دارد، از وسائل زينتى و آرايش زننده و تبرج صرف نظر و از پوشش نامناسب و دون شاءن خود و مد گرايى پرهيز نمايد.
و يا بالعكس شخصى به دليل مد گرايى و تقليد، از چيزى كه مناسب شخصيت او نيست و بر اساس همان باورهاى غلط درونى اوست به گونه اى نامناسب لباس بپوشد و در كوچه و خيابان ظاهر شود و با زبان پوشش و لباس باورهاى غلط خود را به رخ ديگران بكشد و فخر و خودنمايى كند، زيرا آنچه براى او مهم است ، مد گرايى بر اساس بينش و انديشه هاى غلط است .
فرض كنيد خانمى كه مانتوى بلند و مناسب مى پوشد ولى نه براى مراعات حجاب و حفظ گوهر عفاف يا مردى كه صورت خود را با تيغ نمى تراشد و ريش مى گذارد ولى نه به جهات شرعى و مانند آن ، بنابراين عقايد و باورهاى درونى فرد، او را تعديل و كنترل يا افسار گسيخته و بى بند و بار مى سازد. اين است كه مى گوييم باورهاى صحيح و بينش مطابق با حقيقت مى تواند جوان را در مسير هدايت و تكامل قرار دهد و همان باورهاى صحيح و حق ، پليس و محافظ درونى مطمئن براى او باشد و او را صيانت كند.
ب ) شكست ها و سرخوردگى ها و كمبودها و عقده هاى روانى .
ج ) اثر پذيرى از تبليغات سوء عليه اسلام و روحانيون .
د) بداشت غلط از دين و نداشتن بنيان و مايه علمى لازم (علم دين ) و شناخت ناقص و غير اصولى از مذهب و فلسفه دين .
ه ) نداشتن معرفت لازم (ولو به اجمال ) به فلسفه و رموز احكام دين و دستورهاى الهى ؛ شخص با ديد سطحى و انديشه ابتدايى تصور مى كند دستورهاى دينى اعماق پوچ و بى فايده است پس نبايد به آنها عمل كرد.
امير المؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
الناس اعداء ما جهلوا.
با تاءسف از اين لحاظ نيز انديشمندان آگاه و نويسندگان و محققان آثار مدون چندانى ارائه نكرده اند كه بتواند پاسخ گوى نفس نقاد و ذهن پوياى نسل جوان تشنه و تحصيل كرده جستجوگر باشد.
بى اطلاعى از مفاهيم ارزشى اسلام و روى آوردن به توهمات و تخيلات و رمان و مجلات و جرايد ورزشى و قهرمان پرستى و حقيقت گريز و خواند داستان هاى افسانه اى و فرار از مسئوليت و پر كردن اوقات فراغت با آنها و خلاء فكرى و كمبودهاى روانى جوان را به ورطه فساد اخلاقى مى كشاند كه عاقبت او را با مسجد و آثار حسن آن و ارزش ها انسانى بيگانه مى شد و از او موجودى غير آنچه در فلسفه آفرينش مطرح شده و مد نظر بوده بار مى آورد.
5 - مسجد 
و اما موانع جذب جوانان به مساجد كه از خود مسجد ناشى مى شود عبارت است از:
1 - متنوع نبودن برنامه هاى مساجد كه اغلب يكنواخت ، كسالت آور و خسته كننده است و نا آشنا بودن گردانندگان آن با شيوه هاى جذب جوانان و فنون تبليغ در مقابل متنوع و جذاب بودن برنامه هاى بيرون نظير باشگاه هاى ورزشى ، ويدئو، ماهواره و غيره ؛ بايد اذعان داشت كه :
2 - منطبق نبودن برنامه هاى مساجد با نيازهاى فكرى و فرهنگى جوانان و مناسب نبودن وضع زمان و مسائل روز.
3 - تكرارى بودن حرفها و سخنان روحانيان در موضوعاتى خاص كه جوان احساس مى كند اگر در مسجد حضور يابد بهره اى نخواهد برد.
4 - طرح نكردن مسائل جوانان و حل مشكلات آنان .
5 - عدم ارائه برنامه هاى مناسب و مطرح نكردن دو عامل مهم :
الف ) آثار و فوايد مسجد و بركات آن و ويژگى هاى فرد اهل مسجد.
ب ) آثار سوء و پيامدهاى منفى گريز از مساجد و دورى از آن و خصوصيات فرد بيگانه با مساجد.
6 - اختصاصى شدن تدريجى برخى مساجد تنها براى قشر پيران و احساس غربت و حقارت براى جوان ، كه اينجا ديگر جاى او نيست .
7 - گاه موانع حضور جوانان در مساجد، فصلى و مقطعى است ؛ نظير همزمان بودن ايام ماه مبارك رمضان يا محرم و غيره با اوقات امتحانات و پايان ترم دانشگاه ها، كه بايد مسئولان آموزش و پرورش تمهيداتى به كار گرفته و چاره اى بينديشد.
9 - طولانى بودن نماز جماعت و سخنرانى ، و به تاءخير انداختن كارهاى واجب .
10 - برپايى فعاليت هاى فرهنگى مساجد در ايام خاصى از سال ، نظير ماه مبارك رمضان يا ماه محرم با روزهاى عيد يا وفات امامان معصوم عليهم السلام و مجالس ختم ؛ كه براى جوانان عادت هميشگى نمى شود.
11 - محل درآمد بودن مسجد براى بعضى از روحانيان كه سال ها امام جماعت مسجد خاصى بوده اند و حرف جديدى براى گفتن ندارند و زحمت تحقيق و مطالعه و بيان مطالب جديد به خود نمى دهند.
12 - وضع نامناسب لباس و شكل ظاهرى امام جماعت يا مبلغ اسلامى كه از آراستگى ظاهر را ذكر مى كند.
چه اينكه سيره نبى اكرم صلى الله عليه و آله ، امامان معصوم عليهم السلام و علماى بزرگ وارسته ، علاوه بر پيراستگى باطن ، مراعات نظافت و آراستگى قيافه و ظاهر نيز بوده است .
13 - وجود تناقض در گفتار و كردار و اعظان دين است كه در محراب و بالاى منبر يك طور و در خلوت طور ديگر عمل مى كنند.
14 - مشاهده ضعف ها در وابستگان درجه اول امام جماعت (همسر و فرزندان و مادر و پدر) و افراد تحت تكفل او؛ و انذر عشيرتك الاقربين .
15 - وجود هيئت امنا و خادمان تند و خشن و بد اخلاق و مستبد در مسجد كه دافعه قوى دارند.
اعمال روش هاى خشك و مستبدانه در آموزش هاى مذهبى و به كار گيرى شيوه هاى غلط تعليمى و در خواست اطاعت كوركورانه و بى قيد و شرط كه موجب بى علاقگى و دلسردى از دين و مراكز دينى مى شود.
17 - مراعات نكردن عفت كلام و بكار گيرى واژه ها و كلمات نامناسب و سوء تفاهم برانگيز و دون شاءن مبلغ اسلام ، در سخنرانى ها و مراعات نكردن ادب در گفتار و نگاه و نداشتن برخورد زيبا از لحاظ روانى در جذب مخاطب بسيار مؤ ثر است .
18 - وجود افسانه و اساطير و موهومات و خرافات و شبهات و تحريفات به اسم مذهب در تبليغات كه سبب بدنامى و كاستن جاذبه دين در اذهان مى شود.
19 - كج فهمى در دين و تبليغات ناقص و بد معرفى كردن دين به مردم و بدآموزى و افراط.
20 - ناآشنايى با روان شناسى تبليغات ، موقع نشناسى ، نداشتن حسن انتخاب و كج سليقگى در طرح مطالب در برخورد؛ مردم .
21 - وجود امامان جماعت در مساجد كه صلاحيت علمى و توان تبليغى ، اخلاقى ، سياسى و اجتماعى لازم را ندارند و كسانى كه خوشنام و خوش ‍ سابقه نيستند و تبليغ و امامتشان به دل نمى نشيند.
22 - تشخيص ندادن و نداشتن درك صحيح از روان شناسى دوره جوانى و بيگانه بودن با دنياى جوانان و ندانستن زبان آنها و ناتوانى در طرح ارزش ها و مجاب ساختن آنان و متقاعد كردن و پاسخگو بودن به سؤ الات آنان ، رمز موفقيت استاد شهيد مطهرى در بيان و بنان و نفوذ در ميان قشر جوان و تحصيل كرده ، همين درد شناسى و آشنا بودن و با نياز و زبان مخاطبان خود بود.
23 - القاى ترك لذت و بهره نبردن از مواهب و نعمت هاى الهى و پرهيز از شيك پوشى و آراستگى به اسم دين و تلقين اينكه دين دار واقعى نبايد بخندد، لذت ببرد و شيك بپوشد.
ب ) بيرونى  
اما آنچه به عنوان موانع مشترك جذب جوانان به مساجد، در خانه و مدرسه اجتماع است كه درخور توجه و جاى تاءمل و تعمق و بازنگرى است ، وجود دوگانگى و تناقض در گفتار و اعمال است .
يعنى اينكه نوجوان و جوان در معاشرت و مصاحبت با اعضاى خانواده ، به ويژه والدين و در محيطهاى آموزشى به ويژه با رفتار كسانى كه مسئوليت دينى و پرورشى او را به عهده دارند، و با ورود به اجتماع ارتباط با مردم در جامعه و مظاهر و موقعيت هاى گوناگون آن و مخصوصا در مساجد و مراكز دينى نبايد شاهد اعمال و رفتارى باشد كه مغاير با تعاليم اخلاقى و دينى است و با عقايد و آموخته هاى اسلامى او منافات دارد، زيرا جوان با دقت آنان را زير نظر داشته و رفتار آنها را سرمشق و راهنماى خوى قرار مى دهد، آنگاه اگر ببيند رفتار پيروان دين به ويژه بانيان مذهب و ايدئولوگ هاى اسلامى با نقش و روش و سلوك اسلامى و ارزش هاى دينى كمتر ارتباط دارد بتدريج به مسائل اخلاقى و مقدمات مذهبى و مراكز دينى و حضور در مسجد دلسرد و بى اعتنا مى شود و اگر در خانه هم كه او تاءثير پذير تر است شاهد نوعى هماهنگى با اجتماع باشد و در مدرسه و مسجد هم دوگانگى در رفتار وجود داشته باشد، طبيعى است كه آثار تربيت دينى در نوجوان و جوان بتدريج از بين مى رود و يا وقتى در جايى شاهد رهنمود خاصى است كه با ديگر محيطها و موقعيت ها متناقض كرده و در تضاد است (چهار نوع تربيت متفاوت و معارض هم كه به جنگ يكديگر بر مى خيزند)، انصاف بدهيد در اين بين متحير و سرگردان باشد كه حق با كيست و كدام يك از آنها؛ حقيقت منطبق است ، چه بسا ديرى نپاييد كه به همه پشت پا زند و به لائيكى و پوچ گرايى (نهليسم ) گرايد زيرا در كشمكش اين همه انديشه ها و مظاهر مختلف اجتماعى عاقبت گمشده خود را نمى يابد و راهى كه رفتنى است و بايد برود، بر او نهان و بر سر چند راهى سرگردان مى ماند و وقتى به اطراف خود مى نگرد، كسانى مثل خود را مى بيند كه بى علاقه به دين يا متنفر از تقيدات دينى و مقدسات مذهبى اند؛ آنگاه با حالت ترديد به مسائل مى نگرند، زيرا آنان نيز مثل او، فرصت مطالعه و بررسى نيافته اند يا قدرت تحليل و انتخاب صحيح ندارند و يا بى اعتنا به زندگى نازل حيوانى ، سرگردان و جز خور و خواب و لذات مادى و غيره ، غمى ندارند.
اين است كه اگر الگوها (اعم از والدين ، معلمان ، مربيان ، استادان ، امامان جمعه و جماعت ، مبلغان اسلامى و علما و امراى نظام اسلامى ، دچار دوگانگى در گفتار و كردار باشند و اعمال آنها گفته هايشان را تصديق نكند.
5 - مسجد و تعليم و تربيت  
چنانچه اشتغال علماى دين نيز به امور دنيوى و غيره ، تحت لواى دين باشد و دين وسيله اى براى رسيدن به اغراض دنيوى و مطامع مادى و حطام ناچيز دنيا يا اشتغال پست ها و رسيدن به قدرت و حكومت باشد، معلوم است كه ضايعه و آثار سوء تخريبى به ويژه بر روى نسل جوان تا چه حد خواهد بود.
به لحاظ همين ضعفهاست كه در بسيارى از خانواده ها يا مراكز آموزشى و علمى و دينى وقتى كودكان يا نوجوانان به سن بلوغ و جوانى مى رسند و مراحلى از تحصيلات را پشت سر مى گذارند، بتدريج دچار طغيان شده و عاصى مى شوند و به آداب و سنن دينى پشت پا مى زنند و بى اعتنايى مى كنند و در نهايت پوچ گرا و هرهرى مذهب و متنفر از دين و از خود بيگانه مى شوند؛ كه ريشه آن همين دوگانگى و تناقضات در كردار و گفتار است و از همين خلاف واقع گويى ها سرچشمه مى گيرد.
دكتر فارتى جامعه شناس و استاد دانشگاه كاليفرنيا، در اين باب مى گويد: در جوامع غربى ، هيپى هاى نوجوان ، عاصى و سركش نيستند، بلكه افرادى هستند كه احساس مى كنند كه جامعه به آنان دروغ گفته است ، لذا آنها خود را فريب خورده از بزرگسالان مى دانند.
اگر توحيد عملى و فضيلت ها و ارزش هاى الهى و كرامت هاى اخلاقى در آينه رفتار آنها متجلى نباشد، سبب بدبينى نسل نوجوان و جوان به آنها و معتقدات آنان مى شود، زيرا گوياترين زبان زرين مقام ارشاد و تبليغ و هدايت ، زبان عمل است و نه كلام البته واضح است كه :
دو صد گفته چو نيم كردار نيست .
به عمل كار برآيد به سخنرانى (سخندانى ) نيست .
استاد عاليقدر آية الله جوادى آملى مى فرمايند:
تربيت قبل از آنكه يك تئورى علمى باشد، يك روش كاملا عملى است .
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايند:
كونوا دعاة الناس بغير السنتكم .
در همين زمينه امير المؤ منين عليه السلام نيز فرموده اند:
من نصب نفسه الناس اماما فليبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره .
به همين سبب آمر به معروف بايد خود ابتدا مئتمر و ناهى از منكر بايد اول خود منتهى از آن باشد تا بتواند به اين دو فريضه عمل كند. و الا مشمول آيه ذيل خواهد بود:
لم تقولون ما لا تفعلون * كبر مقتا عند الله اءن تقولوا ما لا تفعلون .
اگر اعمال زعماى دينى و علماى مرشد و عادى جامعه ، بر خلاف گفته هاى آنها باشد و در رفتار جامعه و عملكرد مسئولان نظام اسلامى با آنچه در تعاليم دينى است ، تفاوتى مشاهده شود، آداب و تشريفات مذهبى ، صرفا تظاهر و نمايش و تصنعى است ، يا صرفا براى امرا معاش و تحصيل مال و كسب درآمد.
كاركردهاى آموزشى مساجد  
در اين مبحث ، كيفيت كاركردهاى آموزش در مساجد مورد بحث قرار مى گيرد؛ كه عبارت اند از: مسجد نهادى ، آموزشى ، مسجد و مدرسه ، ويژگى هاى آموزش مذهبى در مساجد، مسجد و آموزش هاى اصلاح گرايان ظهور مدارس جديد و وضعيت منتج در آن .
همچنين به لحاظ موضوع ، علاوه بر سير تاريخى آموزش هايى كه در مساجد و در جوامع مختلف اسلامى عرضه مى شود، مسائل اجتماعى و سياسى همراه با تحولاتى كه در موارد و سطح آموزش هاى دينى در مساجد صورت گرفته است ، بررسى شده است .
1 - مسجد، نهادى آموزشى  
مسجد علاوه بر محل نيايش ، ذكر، وعظ و خطابه و تجمع مؤ منان در ساعاتى خاص ، از آغاز؛ محل ابلاغ احكام ، دستورها و آموزه هاى دينى و كاربرد آنها در زندگى روزمره بوده است ؛ مسلمانان هيچ گاه نافى تلاش ‍ عقلى براى فهم تجربه و باورهاى دينى نبوده اند، از اين رو مبناى آموزش و پرورش دينى را منكر نبودند بلكه تلاش مى كردند كه با كمك عقل با يكديگر و پيروان ديگر اديان ارتباط برقرار كنند در برخى از فرق و نحله هاى اسلامى اين تلاش ، پر رنگ تر و در برخى نحله ها كمرنگ تر است ، اما هيچ نحله اى خود را در يك قفس نفوذناپذير زندگى نكرده و از گفتگو با ديگران سرباز نزده است ؛ خود پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مدينه به تعليم دين به اصحاب مى پرداخت و به پرسش هاى آنان پاسخ مى گفت ؛ در تاريخ اسلامى نيز مطالعات متنوع و متكثر دينى نشانگر اعتقاد به فهم پذيرى و قابليت انتقال فهم ها در حوزه هاى گوناگون دينى است .
در مساجد بسيارى كه در شبه جزيره عربستان و سپس در مناطق مفتوح ساخته مى شدند، ياد گيرى و درك آموزه ها عمدتا در چارچوب دعوت اسلامى و تبليغ مطرح مى شد، اما كسانى كه با جديت بيشترى به اين موضوع مى پرداختند سعى مى كردند پايه اى علمى براى آنها ايجاد كرده ، دانش هايى را تاءسيس كنند.
دانش هاى تفسير يا حديث شناسى از دل اين تلاش ها بيرون آمد؛ مسلمانان كمتر به ذكر صرف آيات قرآن يا اقوال اوليا اكتفا مى كردند بلكه به توضيح آنها از جهات گوناگون مى پرداختن و همين تبيين و توضيح به شكل گيرى دانش هايى مثل رجال ، درايه و انواع علوم قرآنى منجر شد.
در آغاز در جلساتى كه در مساجد تشكيل مى شد افراد (بالاخص كودكان ) به حفظ آيات و احاديث تشويق مى شدند (تا اين متون در سينه ها بماند و از گزند روزگار حفظ شود) اما اندك كار آموزش فراتر از به حافظه سپردن ، كشيده شد و مناسب با نيزهاى آموزشى ، هم دانش مربوط بسط يافت و هم محل مربوط به آن بوجود آمد؛ مكتب هاى آموزش قرآن و مدارس علوم دينى از دل اين توسعه بيرون آمد و عمدتا در كنار مساجد تاءسيس شد، در برخى مناطق اين مدرس و مكتب خانه ها در دل مساجد تشكيل مى شدند و زبان متون و نصوص (عربى ) در جوامع عجم مانعى بر سر كار آموزش متون ايجاد نمى كرد.
تا پيش از شكل گيرى مؤ سسات و مراكز تحقيقاتى دينى در دنياى جديد كه عمدتا به دانشگاه ها و نهادهاى دولتى وابسته اند، كار تحقيق و مطالعه در خصوص باورها، رفتارها و متون دينى ، در مساجد انجام مى شد. پايه اين مطالعات و مباحث ، گفتگوها و مناظراتى بود كه عمدتا در مسجد صورت مى گرفت ، در قرون رونق تمدن اسلامى ، اين گفتگوها در عرصه هاى گوناگون انديشه جريان داشت و كمتر پيش مى آمد كه گروهى انزوا طلبيده و محلى غير از مسجد را ستاد فعاليت هاى خويش قرار دهند، مسجد در تمدن اسلامى جايى براى بررسى وجوه دينى امور بوده است ، جايى كه مردم در آن مى توانستند حقايق ، هنجارها و قواعد دينى را جستجو كنند و به معنايى كلى تر مورد هدايت دينى قرار گيرند.
در قرون اوليه هجرى اين امر، كم كم به يك سنت تبديل شد هر كسى اطلاعاتى درباره دين داشت و چنين اعتبار و منزلتى مى يافت ، مى توانست دانش خود را به مخاطبان در مسجد انتقال دهد. (421) بخشى از اين آموزش به صورت شفاهى صورت مى گرفت و به اين ترتيب مباحث دينى به ديگران انتقال مى يافت تا آنها را سينه به سينه به ديگران انتقال دهند، اما اندك اندك (متن ) نيز پا به ميدان گذاشت . نخست آيات قرآن و حديث و سپس ‍ توضيحات و تفاسير و پس از آن آثار مستقل در معارف گوناگون دينى ، مبناى بحث و درس در مساجد قرار گرفت .
بنابراين ، مساجد از آغاز شكل گيرى اسلام به صورت مراكزى براى آموزش ‍ دينى عمل كرده اند، اين آموزش ، هم نقش تعليمى (انتقال آگاهى ها و اطلاعات ) و هم نقش تربيتى (ساختن شخصيت اخلاقى و اجتماعى فرد براى ورود به جامعه ) داشت اين آموزش ، هر چند با روشهاى خاص ‍ مكانيكى و عقلانى ، مفهوم تعلق به جامعه را ايجاد مى كرد و حقايقى كه انتقال مى داد موجب نوعى كسب هويت مى شد اما به اين وسيله افراد مسلمان از ديگران شناخته مى شدند و اعتقادات و احكام انتقال يافته موجب تشخص آنها مى شد.
مسلمانان در قرن هاى اوليه اسلامى به ارتباط وثيقى ميان آنچه دين حقيقى پنداشته مى شد و نوع آموزشهايى كه براى انتقال آن صورت مى گرفت باور داشتند. آن نوع واسطه هاى معرفتى كه امروزه ما ميان دين و معرفت دينى يا نصوص و بازخوانى و تفسير آن مشاهده مى كنيم در آن دوران لحاظ نمى شد و آنچه مربيان مسلمان مى گفتند، دين تلقى مى شد، از همين رو، هيچ گونه مشكلى براى عرضه آنها در مسجد كه مى بايد خلوص دينى آن حفظ شود، به وجود نمى آمد. اما گروه هايى كه باورها و شعار آنها از دين جارى فاصله مى گرفت ، ديگر نمى توانستند مسجد را محل عرضه تعاليم خود قرار دهند؛ صوفيان به همين دليل مجبور بودند حلقات درس خويش را به خارج از مسجد انتقال دهند و مراكزى مستقل براى اين كار و اداى مراسم خود احداث كنند.
2 - مسجد و مدرسه  
با نهادينه شدن اسلام به عنوان دين و شكل ثابت به خود گرفتن احكام و باورهاى آن ، معرفت دينى ، از يك سو با قرآن و حديث و از سوى ديگر با شريعت و فقه فاصله گرفت ؛ اين دانش هاى تازه به رونق فكرى بسط و تعميق يافت و هر چه بيشتر تفاوت خويش را با بيان صرف آيات و احاديث يا احكام اسلامى آشكار كرد، همراه با اين فرآيند تمايز يابى و تخصص و معرفتى نهاد مدرسه كم كم تاءسيس شد و از مسجد فاصله گرفت . (422)
مدرسه در اين حالت محل آموزش تخصصى افرادى است كه نقش هاى خاص دينى را مى خواهند بر عهده گيرند. (علما) اما مسجد هيچ گاه نقش ‍ آموزش عمومى خود را از دست نداده است .
معارف تازه شكل گرفته ، كم كم مورد پذيرش واقع و هر يك صاحب متون و آموزگاران و نظريه هاى خاص خود شدند؛ مراكز فرهنگى و علمى نيز در جهان رو به گسترش اسلام هر يك در يك يا چند حوزه تخصصى نامدار شدند و دانشجويانى را از سراسر حوزه تمدن اسلامى به خود جلب كردند، اين امر نيز تقويت كننده جريان جدايى مدارس از مساجد شد؛ طلابى كه كار آموختن و سپس آموزش دادن به حرفه آنها تبديل مى شد، به جايى براى استقرار و خوابگاه نياز داشتند كه مسجد به دليل حرمت و تقدس آن نزد مسلمانان نمى دانست چنين نقشى بر عهده گيرد، به اين ترتيب ، مدارسى كه يك نهاد دنيويتر به شمار مى رفتند، عمدتا در جنب مساجد احداث شده ؛ در همين مدارس است كه دانش هاى گوناگون : كلام ، فقه ، حديث ، قرآن ، دانش هاى مقدماتى (مثل : منطق ، صرف ، نحو، معانى ، بيان و بديع ) و نيز دانش هاى فلسفى (423) رونق پيدا كرد و توسعه يافت ؛ نسبت به مذهب مسلمانانى كه در اين مدارس حضور مى يافتند، محل علاقه هاى مدرسان ، نظريه ها و نحله هاى گوناگونى شكل مى گرفتند يا تقويت مى شدند.
تاءسيس مدارس نخست در قرن پنجم و توسط خلفاى بغداد و حاكمان ديگر بلاد بجد پى گيرى شد و در قرنهاى بعدى نيز ادامه پيدا كرد؛ يك نمونه ، اسماعيليان فاطمى در مصر قرن دهم هجرى است كه پس از استقرار مؤ سساتى را براى آموزش واعظان و مبلغان دين خود آغاز كردند؛ حاكمان رقيب در عكس العمل به اين گونه اقدامات و شايد به دليل مقتضيات گسترش حيطه تمدن اسلامى و حكومت بر آن از نيمه دوم قرن پنجم هجرى به تاءسيس مؤ سسات آموزشى خاص خود اقدام كردند؛ در اين مدارس ‍ بخش عمده اى از كاركردهاى آموزشى كه قبلا مساجد متكفل آن بودند، انجام مى شد. اين مؤ سسات آموزشى به ايجاد يك چشم انداز سازگار و منسجم به جهان انسان و دين در حوزه تمدن اسلامى يا حداقل در مراكز فرهنگى آن كمك بسيارى كردند، كارى كه مساجد به دليل مخاطب عمومى و كاركردهاى متنوع خويش از عهده آن بر نمى آمدند.
در قرن هاى پنجم و ششم هجرى قمرى است كه بخش عمده اى از متون دسى معارف دينى مطابق با مذهب و نحله مدرسان و محققان شكل گرفت و آموزش بيش از پيش به قرائت ، آموختن و توضيح متون مقدس و درسى فراهم آمد و به همت مفسران رسمى محدود شد؛ هر گونه نهادينه شدن و رسميت يافتن ، مستلزم چنين حد و حصرهايى است و طبعا ديدگاههاى فرقه ها يا مذاهبى كه پيروان بى شمارى دارند ثبت و ضبط بيشترى مى كند. مدارس به دليل وابستگى به بودجه هاى عمومى و بيت المال بيش از مساجد تحت نظارت بودند، به همين لحاظ آموزش در مساجد بازتر، پراكنده تر و عمومى تر و آموزش در مدارس ، تنظيم يافته تر، منسجم تر و خاص تر بود.
آنچه در مساجد و سپس در مدارس تدريس مى شد، عمدتا ربط وثيق با متون و نصوص دينى و رفتار و اقوال اولياى دين داشت ، به اين لحاظ دانش هايى مثل فلسفه (كه مانند شاءن مقدمات نداشت ) براى ورود به قلم و آموزش مشكل داشت . در نهايت نيز فلسفه در قالب ابزار و زرادخانه اى براى دفاع از عقايد دينى ، به حوزه هاى علوم دينى راه يافت و عمدتا به كلام استحاله يافت .
دانش هاى تجربى نيز عموما در برابر علوم ديگر شاءن و مرتبت پايين ترى داشت و در مقايسه با دانش هاى هنجارى دينى (مثل فقه ) كاركرد حاشيه اى و فرعى پيدا مى كرد. هر دانشى كه به بيان حقيقت دين بيشتر يارى مى كرد قدرش بيشتر شناخته مى شد.
اين كاركرد مدرسه و مسجد در انتقال فرهنگ دينى از يك نسل به نسل ديگر و بهره گيرى از همه علوم گذشته (تجربى و عقلى ) براى اثبات حقيقت دين و دستورهاى آن تا قرن دوازدهم هجرى قمرى كه بتدريج دولت ها و كشورهاى مسلمان شكل گرفته و امپراتورى عثمانى افول پيدا كرد، ادامه يافت ؛ در برخى از كشورها، سازماندهى مجدد آموزش زودتر انجام شد؛ در كشورهاى هند و پاكستان به دليل قوى تر بودن بخش خصوصى ، مؤ سسات خصوصى آموزشى (از جمله مؤ سسات دينى ) حضور داشتند كه امروزه از دامنه عمل آنها كاسته شده است .
3 - ويژگى هاى آموزش در مساجد  
در ادامه مطلب مى خواهيم آموزش هاى عرضه شده در مساجد بزرگ جهان اسلام را در دو قرن نوزدهم و بيستم ميلادى ، يعنى زمانى كه بتدريج تجدد خواهى در ميان مسلمانان رواج پيدا كرد بررسى كنيم .
اين مساجد بزرگ را مى توان مساجد مهم مكه و مدينه ، مسجد الازهر در قاهره ، مسجد زيتونه در تونس مسجد قرويين در فارس ذكر كرد. همچنين مى توان به مساجدى در دمشق ، بخارا، لاهور، دهلى ، نجف ، قم ، شيراز، اصفهان ، مشهد و تهران اشاره كرد؛ در اين بحث مى توان آموزش هاى مذهبى عرضه شده در مدرسه ها اعم از مدرسه هاى سنى و شيعى ، زاويه ها و خانقاه هاى صوفيان و مؤ سسات خصوصى تاءسيس شده در دو قرن مذكور كه به مطالعه قرآن و اسلام مى پرداختند، كنار گذاشت .
به دليل چند زبانى بودن مسلمانان و عربى بودن زبان متون دينى ، اولين و مقدماتى ترين آموزش ، آموختن زبان عربى (صرف و نحو) است ؛ حداقلى كه از اين زبان ممكن است بدان اكتفا شود، ياد گيرى قرائت قرآن است ؛ تاءكيدات بسيار اولياى دين بر قرائت قرآن به همت همه مسلمانان زمينه مهمى بر اين گونه آموزش هاست ؛ آموزش هاى ديگر بر پايه متون ديگرى صورت مى گيرد كه عمدتا متعلق به قرن هاى چهارم تا هفتم هجرى قمرى است (دوران شكوفايى تمدن اسلامى ) و چهره كلاسيك اسلام به شمار مى آيند؛ اين متون عمدتا با كمك مفسران رسمى آموخته مى شوند و علما و فقها در حلقات درس تدريس مى كنند.
حضور در اين حلقات كاملا اختيارى است و به هيچ شرطى مقيد نيست ؛ گذراندن دروس مقدماتى نيز پيش علمى حضور در دروس بالاتر است ، اما پيش شرط ضرورى و رسمى نيست ، چون اصولا سيستم آموزشى خاص با كمك سلسله مراتب ويژه وجود ندارد، تنها عنصر اعتبارى و منزلتى افراد، حضور در درس مدرس يا عالم است كه گاه با يك سند خاص (اجازه ) همراه مى شود؛ حضور مرتب در درس يك استاد و به پايان رساندن آن خود به خود به اين معناست كه آن فرد مى تواند در مقام تدريس آن درس قرار گيرد؛ رونق گرفتن درس او ديگر به كيفيت درسى كه تدريس مى كند باز مى گردد، استادى كه از شهرت برخودار شود با اقبال طلاب (حتى از مناطق بسيار دور) مواجه مى شود؛ در آموزش هاى عرضه شده در مساجد هيچ نوع اختصاصى وجود ندارد (اينكه فلان درس خاص بايد در فلان مسجد عرضه شود) و برنامه تحصيلى رسمى و درجات و مدارك خاصى در نظر گرفته نمى شود.
اعتبار اين آموزش ها از دو منبع حاصل مى شود: اعتبار متون مذهبى در ميان مسلمانان و اعتبار استادان گذشته و معلمان امروز كه سلسله وار به اولياى دين اتصال پيدا مى كنند، اهميت دادن به حفظ كردن متون مذهبى از اعتبار ويژه و تقدس آنها ناشى مى شود (گرچه تا حدى نيز ناشى از فقدان صنعت چاپ بوده است )، اعتبار مدرسان ، اعتبارى سنتى است و با يك جنبش ‍ اجتماعى به اعتبار فرهمندانه تبديل مى شود، اما از اعتبار قانونى - عقلايى فاصله دارد، به همين لحاظ آموزش هاى مذهبى كمتر روح نقادى و گفتگو با ديگر اديان و مذاهب را داراست ، يعنى سنت ، كفايت را نيز در درون خود دارد.
بر اساس همين اعتبار ناشى از متون مذهبى و سلسله هدايت گران ، در مساجد، هيچ نوع آموزش دنيوى عرضه نمى شود، در مساجد نه آموزش ‍ معارف مربوط به طبيعت ، جامعه و تاريخ جريان دارد و نه آموزش هاى كاربردى مربوط به زندگى روزمره ، اينها از علوم دنيوى به شمار مى روند و در مسجد جايى ندارند؛ مورد ايران در سه دهه اخير تا حدى استثنايى است ، انقلاب اجتماعى و سياسى در ايران ، دين را به حوزه امور دنيوى پيوند زد و تا حدى آن را به آسمان به زمين آورد، در اين هبوط، بسيارى از امور دنيوى چهره به چشم انداز دينى پيدا كرد يا حداقل با مقدمه قرار گرفتن براى امور قدسى ، رنگ قدسى پيدا كرد هنگامى كه كمك هاى اوليه پزشكى يا آموزش نظامى در خدمت جهاد قرار گيرند، طبيعتا به سهولت مى توانند به صحن مسجد راه پيدا كنند؛ ورود آموزش سينما، تئاتر و ديگر هنرها به صحن مسجد در ايران نيز برخوردار از اين انديشه است كه اين پديده ها را مى توان ابزار مقاصد مقدس قرار داد.
شكل ديگر از دينى جلوه دادن آموزشهاى دنيوى ، اين توجيه است كه حضور افراد در مسجد به واسطه جذابيت هاى آموزشى كاربردى ، واكسينه كردن افراد از انواع آسيب هاى اجتماعى ناشى از دوران جديد و زندگى شهرى است ، منتقدان بر اين نكته تاءكيد مى كنند كه حدى بر اين امر متصور نيست ، با اين ديدگاه بايد همه امور را كه عاقبت هر يك جذابيتى خاص ‍ خود دارند به حوزه مسجد وارد كرد و اين از شاءن قدسى و كاركرد نيايشى مسجد مى كاهد، اين بحث همچنان در دهه هشتاد نيز در ايران زنده است و در مساجد انواع آموزش ها عرضه مى شود.
4 - مسجد و آموزش هاى اصلاح گرايان  
به موازات تحولات واقعى در جوامع اسلامى كه تاءثير زيادى بر مساجد داشته است ، جنبش اصلاح گرايان دينى كه از اصلاح و پيرايش جامعه به اصلاح و پيرايش دين يا بالعكس مى رسيدند نيز به درون مساجد راه يافت ، اصلاح گرايان دينى مثل محمد عبده در مصر، سيد احمد خان در هند و سيد جمال الدين اسد آبادى در ايران ، آموزش هاى خود را مرتبا در مساجد به گوش مسلمانان مى رساندند، آنها تذكر مى داده كه بايد به معارف و مشكلات دنياى جديد آشنا شوند و خود عملا چنين آگاهى هايى عرضه مى كردند، از نگاه اصلاح گرايان آموزش ‍ مى توانست موتور محركه جوامع اسلامى براى خروج از انحطاط قرار گيرد.
اين اصلاح گرايان بسيار بيشتر از مسلمانان سنت گرا به نقش آموزش در تحول جامعه اعتقاد داشتند و تحولات اجتماعى را بيشتر ناشى از فعاليت هاى فرهنگى مى دانستند.
اصلاح گرايان اگر چه چندان نتوانستند آموزش هاى مورد نظر خود را نهادينه كنند، اما آموزش هاى سنتى را كمرنگ كردند، اين امر در كنار دو عامل ديگر يعنى رشد مدارس جديد و ساخت هاى در حال تغيير اقتصادى و اجتماعى جوامع اسلامى ، از نقش آموزشى مساجد كاست و مساجد را صرفا به محل نيايش تبديل كرد كه بعدا كاركردهاى سياسى و اجتماعى به دليل ضعف نهادى اين جوامع به كاركرد نيايش افزوده شد.
5 - ظهور مدارس جديد  
با شكل گيرى دولت و ملت هاى جديد در جوامع اسلامى يا تحول در ساخت حكومتى ملت هاى كهن ، حكومت ها به تاءسيس نهادهاى آموزشى جديد پرداختند، محمد على در مصر خيرالدين در تونس ، سلاطين و عثمانى و برخى امراى اصلاح طلب در ايران (قائم مقام فراهانى ، امير كبير) به تاءسيس مؤ سسات آموزشى جديد اقدام كردند، اين امر خود به خود بر آموزش در مدارس و مساجد تاءثير گذاشت ؛ اكثر جنبش هاى ملى گراى نيز بشدت ناقد شيوه هاى آموزش كهن بودند، دو واقعيت نيز در اين ميان خودنمايى مى كرد: توسعه اقتصادى (نياز به نيروهاى متخصصى كه آموزش سنتى نمى توانست چنين محصولاتى داشته باشد) و تحولات اجتماعى ناشى از ارتباط با غرب (ظهور نقش هاى جديد كه آموزش هاى تازه اى مى طلبيد)، اين مجموعه باعث ازدياد تاءسيس ‍ مدارس جديد شد و همه آموزش گيرندگان را تحت نظارت قرار داد.
حكومت هاى جديد كه مبناى مشروعيت سياسى خويش را ايدئولژى هاى تازه و عمدتا دنيوى قرار مى دادند، آموزش جديد را نوعى روند اجتماعى كردن و كنترل اجتماعى در خلاف مسير سنتى مى دانستند و به اين ترتيب مى توانستند از اثر نيروهاى سنت گرا در سياست بكاهند؛ در اين نظام آموزشى جديد، حتى آموزش هاى دينى تا حد تعليمات دانشگاهى پيش ‍ بينى شد تا مجموعه آموزش هاى سنتى كاركرد داشته باشد، نتيجه اين عمل آن بود كه اولا مدارس سنتى در نظام آموزشى خود تغييراتى به وجود آورند و ثانيا در رقابت با مدارس جديد عناوين تازه اى در آموزش هاى خود بگنجانند، علتى كه باعث تداوم آموزش سنتى مى شد آن بود كه تبليغ و دعوت به نيروهاى آموزشى ديده اى نياز داشت كه موضوع هايى مثل وقف يا تمهيداتى مثل خمس ، هزينه هاى آنان را تاءمين مى كرد و مستقل از دولت بود.
تحول ديگر حضور آموزش گيرندگان سنتى در مدارس و دانشگاه هاى جديد به موازات حضور در مدارس علميه و مساجد به منظور كسب معارف دينى بود. اين امر باعث شد كه حلقات اتصالى ميان دو نوع آموزش ‍ به وجود آيد و نيروهاى سنتى بتوانند ايده هاى خويش را در نظام جديد مطرح سازد، اين نيروها همچنين ايده هاى تحول در آموزش سنتى را مطرح مى ساختند و پيش برده اند.
6 - نتيجه  
نتيجه مجموعه تحولات مذكور براى مساجد آن بود كه مساجد از حيث آموزشى ، سه شكل كاملا متمايز از يكديگر اتخاذ كنند، شكل اول آن بود كه بسيارى از مساجد با محدود كردن دايره آموزشى خويش به آموزش ‍ عمومى و ابتدايى در حد قرائت قرآن اكتفا كنند؛ مكتب هاى قرآنى سنتى در بسيارى از مساجد جهان اسلامى به فعاليت مشغول اند، شيوه هاى آموزشى در اين مكتب ها كاملا سنتى است و مخاطبان آنها بيشتر كودكانى هستند كه والدين آنان از سر دغدغه هاى دينى ، فرزندانشان را به آموزش قرآن ترغيب مى كنند.
شكل دوم مدرن است ، به اين معنا كه محلى در مسجد به نام كتابخانه در نظر گرفته مى شود و جوانان و نوجوانان و كودكان مسلمان ره شكل گروهى از آموزش هاى ابتدايى (كه از قرآن آغاز شده و به حديث ، اعتقادات و احكام مى رسد) برخوردار مى شوند، در اين شكل ديگر حلقاتى از افراد كه بر گرد آموزش گر خويش حلقه زنند، به چشم نمى خورد، بلكه مسجد كلاس هايى با صندلى و تخته سياه دارد و حتى از ابزارهاى نوين سمعى - بصرى براى آموزش در آنها استفاده مى شود.
شكل سوم ارتقاى مسجد تا حد دانشگاه ؛ برخى از مساجد در جهان اسلام تعليم و تربيت دينى در سطوح عالى را نيز بر عهده گرفته اند، مسجد زيتونه در تونس و مسجد قرويين در فاس نهايت به دانشگاه اسلامى مبدل شدند؛ در سال 1961 م . مسجد الازهر در قاهره به دانشگاه اسلامى تبديل شد كه همانند دانشگاه هاى جديد دانشكده هاى بسيارى دارد و از حيث دانشكده هاى فقه و كلام اسلامى مشهور است ؛ الازهر داراى شبكه گسترده اى از آموزش هاى اسلامى در همه سطوح در سراسر مصر و يك دانشكده زنان (كليات البنات ) است ، در اكثر كشورهاى اسلامى ، مدارس سنتى نيز بتدريج به مؤ سسات آموزش عالى و مؤ سسات تحقيقاتى تبديل شده اند.
در دو دهه اخير اين جريان در ايران نيز شدت گرفته است ، در حوزه هاى علميه از يك طرف دانشگاههايى كه عمده تاكيد آنها بر علوم اسلامى است تاءسيس شده و گسترش يافته اند و از طرف ديگر مدارس سنتى به كارهاى پژوهشى رو مى كنند، به اين ترتيب آموزش رسمى از مسجد به دانشگاه انتقال مى يابد.
در كار مدارس ، نيز تحولاتى ايجاد شده است ، اما هيچ يك صرفا نقش ‍ آموزش عالى را بر عهده نگرفته است يا حداقل اين نقش را به كمك مؤ سسات ديگر ايفا مى كند؛ به دليل تحولات سريع اجتماعى در ايران به دشوارى مى توان به وضعيت ثابتى در دراز مدت اشاره كرد، نهاده هاى آموزشى دينى اعم از مدارس و مساجد در دوران گذر از سنتى به مدرن ، همچنان تحول پذيرند.