زندگانى چهارده معصوم عليهم‏السّلام
سير كوتاهى درباره اهل بيت عليهم السلام‏

آیة الله العظمی حسین مظاهری

- ۵ -


زندگى امام محمد باقر عليه‏السّلام‏

بحث كوتاهى درباره حضرت محمد بن على باقر العلوم امام پنجم عليه‏السّلام‏

اسم مبارك آن بزرگوار محمد، و لقب مشهور او باقر است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حضرت را طى رواياتى به اين لقب ملقب فرمود.(178)

كنيه مشهور آن حضرت، ابى جعفر و عمر مبارك ايشان مثل عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسين عليه‏السّلام پنجاه و هفت سال بود. در اول رجب المرجب سال پنجاه و هفت ه.ق، متولد شد و در سال 114 از هجرت‏(179) به دست ابراهيم بن وليد و به دستور هشام بن عبدالملك مسموم و شهيد گرديد. سه ساله بود كه حماسه كربلا واقع شد و آن بزرگوار كربلا را مشاهده فرمود.

بعد از حماسه كربلا، سى و چهار سال با پدر بزرگوار خود، زندگى پر تلاطمى را پشت سر نهاد. مدت امامت آن حضرت تقريباً نوزده سال بود.(180)

امام باقر دو امتياز در ميان ائمه عليهم السلام دارد. جد پدرى ايشان امام حسين عليه‏السّلام و جد مادرى آن حضرت امام حسن عليه‏السّلام است. از اين جهت در حق ايشان گفته شده: علوىّ مِن علويين و فاطمىّ من فاطميين و هاشمىّ من هاشميين.(181)

از نظر نسبت امتياز فوق العاده را دارا است. خصوصاً اين كه مادر ايشان فاطمه دختر امام حسين عليه‏السّلام زنى بسيار عالمه و مقدسه بود. از امام صادق نقل شده كه فرمود: جده‏ام صديقه‏اى بود كه در ميان اولاد امام حسن، مثلش ديده نشده است.(182)

و نيز خَرقِ عادتى از ايشان نقل مى‏كند و مى‏فرمايد:

مادرم پاى ديوارى نشسته بود كه ديوار فرو ريخت. مادرم گفت: ساقط نشو به حق مصطفى كه خداوند اذن نداده است كه ساقط شوى. ديوار باقى ماند تا جده‏ام از پاى آن گذشت.(183)

امتياز ديگر آن كه وى پايه‏گذار انقلاب فرهنگى شيعه، محسوب مى‏شود. گرچه انتشار معارف شيعه به دست امام صادق عليه‏السّلام صورت گرفت؛ ولى به دست امام باقر پايه‏گذارى شد.

در دوران امام باقر عليه‏السّلام دولت بنى اميه رو به زوال بود. مردم از آن‏ها متنفر بودند. به علت وجود كسى چون عمر بن عبدالعزيز، كه علاوه بر اين كه نفع بزرگى براى شيعه داشت، ضرر بزرگى نيز براى بنى اميه داشت و اختلاف شديدى كه در ممالك اسلامى پديد آم ده بود و هر كسى از گوشه‏اى قيام مى‏كرد، خلفا به سرعت تغيير مى‏كردند چنان كه در مدت امامت امام باقر عليه‏السّلام، در مدت نوزده سال پنج خليفه روى كار آمدند: وليد بن عبدالملك، سليمان بن عبدالملك، عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك پس موقعيت مناسبى براى آن حضرت كه از ظلم بنى اميه فارغ شده بود، پديد آورد كه انقلاب علمى را آغاز نمايد و بزرگانى از عامه و خاصه در اطراف ايشان جمع شدند و حقايق اسلام، لطايف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر كردند. از اين جهت رسول اكرم به ايشان لقب باقر داده است.

لسانُ العرب مى‏گويد: لُقِّب بِهِ لانَّه بَقَرَ العلمَ و عَرَفَ اصلة و استنبط فرعَهُ و تَوسَّعَ فيهِ و التَّبقَّرَ التَّوسّعُ.

امام باقر، ملقب به اين لقب است چون شكافنده علم است. پايه علوم اسلامى را شناخت و فروع آن را درك فرمود و آن را توسعه داد. و ريشه تبقر به معنى توسعه است.

عامه و خاصه نقل مى‏كنند كه رسول اكرم به جابر بن عبدالله انصارى فرموده است:

يا جابر يوشك أن تبقى حتى تلقى ولداً لى من الحسين يُقالُ لَهُ محمّد يبقُرُ علمَ النبيين بقراً، فاذا اَلقَيتَهُ فَأَقرأهُ مِنّى السلامُ.(184)

اى جابر! تو زنده مى‏م انى و مردى از اولاد حسين را كه نامش محمد است ملاقات مى‏كنى كه او علم انبيا را مى‏شكافد. هنگامى كه او را ديدى، سلامم را به او برسان.

جابر وقتى سلام پيامبر را به امام باقر عليه‏السّلام رسانيد، حضرت فرمودند: وصيت كن كه در اين چند روزه مى‏ميرى.

جابر گريست و گفت: از كجا مى‏گويى؟

حضرت فرمودند: اى جابر! به خدا قسم، پروردگار عالم علم گذشته و آينده را تا روز قيامت به من عنايت فرموده است.

حضرت باقر را باقر ناميده‏اند؛ چون انتشار دين و معارف اسلامى را او شالوده‏ريزى كرده است.

مفيد در ارشاد گويد: افرادى از اصحاب رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه مانده بودند؛ نظير جابر بن عبدالله انصارى و بزرگان از تابعين رؤساء مسلمين از فقها و غير فقها نظير جابر جعفى، كيسان سختيانى، امين مبارك، زهرى، اوزعى، ابى حنيفه، مالك، شافعى و زياد بن منذر، از امام باقر روايت نقل مى‏كنند.(185)

همچنين مصنفينى نظير طبرى، بلاذرى، سلامى، خطيب، ابى داود، اسكافى، مروزى، الاصفهانى، بسيط و نقاش و غير هم از امام باقر عليه‏السّلام روايت نقل مى‏كنند. اين افراد از علماى عامه هستند كه بعضى از آنان به فيض محضر امام باقر رسيده‏اند، و بسيارى از علماى اهل تسنن اقرار دارند كه حضرت، بزرگترين عالم زمان خويش بوده است. حتى حكم بن عتيبه يكى از علماى بسيار بزرگ عامه در تفسير اين آيه شريفه: اءنّ فِى ذلِكَ لآياتٍ للمُتَوَسِّمينَ(186) گفته است:

و الله محمد بن علىّ منهم؛ يعنى به خدا قسم محمد باقر از متوسمين است.

عبدالله بن عطا كه او نيز از علماى عامه است، مى‏گويد:

ما رأيتُ العلماء عند احد اصغرُ عِلماً منهم عند ابى جعفر لَقَد رأيتُ الحكمَ بنَ عتَيبَةِ عندَهُ كأَنَّه متعَلَّمُ.(187)

نديدم دانشمندان را كه نزد كسى چنين خويش را كوچك پندارند كه نزد امام باقر كوچك بودند. حكم بن عتيبه نزد امام باقر فقط يك شاگرد بود.

خواص اصحاب امام باقر و همچنين افرادى كه از او روايت نقل مى‏كنند، بيشتر از چندين هزار نفرند. ولى افراد فوق العاده مبرزى در ميان آنها وجود دارند كه جداً بايد گفت فخر شيعه هستند. اجماع شيعه بر اين است كه در ميان اصحاب رسول الله و تابعين آن‏ها كه شاگردان اصحاب هستند و آن شش نفر عبارتند از: زراره معروف، الخربوز، ابوبصير، فضيل بن يسار، محمد بن مسلم، و يزيد بن معاويه، كه يكى از آن‏ها مثل محمد بن مسلم سى هزار روايت از امام باقر روايت كرده،(188) و مى‏گويد اين روايات از اسرار است كه به كسى نبايد بگويم.

امام باقر دو امتياز عالى علاوه بر امتيازهايى كه براى ائمه عليهم السلام وجود دارد، در ميان ائمه دين دارند و از زبان ايشان به بعضى از آن امتيازها اشاره شده است.

مناقب ابن شهرآشوب از امام باقر عليه‏السّلام نقل مى‏كند كه حضرت فرموده‏اند:

نحن جنب الله و نحن حبل الله ونحن رحمة الله على خلقه وبنا يفتح الله و بنا يختم الله، نحن ائمة الهدى و مصابيح الدجى و نحن العلم المرفوع لاهل الدنيا و نحن السابقون و نحن الآخرون، من تمسك بنا لحق و من تخلف عنا غرق. نحن قادة المحجلين و نحن حرم الله و نحن الطريق والصراط المستقيم الى الله عزوجل و نحن من نعم الله على خلقه و نحن المنهاج و نحن معدن النبوة و نحن موضع الرسالة و نحن اصول الدين و الينا يختلف الملائكة و نحن السراج لمن استضاء بنا و نحن السبيل لمن اقتدى بنا و نحن الهداة الى الجنة و نحن عروة الاسلام و نحن الجسور و نحن القناطر من مضى علينا اسبق و من تخلف عنا محق و نحن السنام الاعظم و بنا يصرف الله عنكم العذاب من ابصر بنا و عرفنا و عرف حقنا و اخذ بامرنا فهومنا.(189)

اين خطبة شريفه اشاره به آيات قرآن و روايات قطعى از پبامبر اكرم است:

ما جنب خداوند متعاليم، جنب به معنى پهلو است و عرب چنانچه از وجه كه به معنى صورت است ارادة ذات مى كند و از يد كه به معنى دست است ارادة قدرت مى كند، از جنب، ارادة قرب مى كند. و چون اهل بيت عليهم السلام منتهاى قرب الهى را دارند به آنها جنب الله گفته مى شود. اين جملة امام باقر اشاره است به آيه اى كه در سورة زمر است:

أن تقول نفس يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله(190)

يعنى: توبه كنيد قبل از اينكه بگويد اى واى به من و تفريطگرى من درباره خدا.

بنابراين تفسير، معنى چنين مى شود كه مى‏گويد: اى واى به من كه سر و كارى با اهل بيت نداشتم. ماييم حبل الله. اين جمله اشاره است به آية شريفه واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا.(191)

يعنى: چنگ بزنيد به ريسمان محكم خدا و متفرق نشويد.

ماييم از جمله رحمت واسعه پروردگار كه بر بنده ها دارد. جمله اشاره است به آيه شريفه و رحمتى وسعت كل شى ء.(192)

يعنى رحمت من هر چيزى را فرا گرفته است.

در روايات آمده است كه رحمت واسعه خدا حقيقت اهل بيت عليهم السلام است. ماييم كه خلقت عالم از ابتدا تا انتها به دليل ما است و خداوند به دليل ما عالم را خلق نمود. اين جمله كه در زيارات نيز ديده مى شود، اشاره به آيه شهادت است: و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا.(193)

يعنى : و همانا ما شما اهل بيت را مستكمل آفريده‏ايم تا شاهد مردم باشيد و رسول اكرم نيز شاهد بر شما.

و در روايات فراوان است كه اين شهادت واسطة فيض است. ما امامانى هستيم رهنما و چراغهاى درخشان و علم افراشته شده براى مردم. ماييم سابقون و آخرون. يعنى اول ماييم و آخر ماييم باز اشاره به واسطة فيض است هر كه به ما پناه برد، رستگار مى‏شود و هر كه از ما تخلف كند، غرق خواهد شد.

جمله اشاره است به حديث نبوى كه بطور متواتر از پيامبر اكرم روايت شده است. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: مَثَل اهل بيت، كشتى نوح است هر كه به آنان تمسك جويد رستگار و هر كه از آنان تخلف كند غرق خواهد شد.(194)

ما راهنماى افراد هستيم در روز قيامت كه رستگارند. ماييم حرم الله كه احترام ما در ميان مردم محفوظ است. جملة ما راه مستقيم هستيم، اشاره به آيه اهدنا الصراط المستقيم دارد. از جملة نعمتهاى خدا بر بندگان هستيم. اشاره است به آيه شريفه: و ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنة مطمئنة يأتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون.(195)

يعنى : پروردگار عالم مثل زد به قريه اى كه عقيده و امنيت داشتند و نعمت مثل باران براى آنها مى‏باريد. آنان به نعمت خدا كفر ورزيدند؛ پس پروردگار عالم لباس قحطى و ناامنى را بر آنان پوشانيد، در قبال آنچه كه انجام مى‏دادند.

راه حق و حقيقت هستيم و معدن نبوّت. آنچه پيامبر داشته ما داريم. و رسالت در خانه ما فرود آمده است: الله اعلم حيث يجعل رسالته.(196)

ما پايه هاى اسلام هستيم كه از نور ما، بهره ببرند. ماييم عروة الوثقاى اسلام.

اشاره به آية شريفه است: و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقى لاانفصام لها.(197)

يعنى : هركه ايمان به خدا آورد به دستاويز محكمى دست زده كه ناگستنى است.

ما هستيم پاى هر كه بخواهد به حق رسد، از ضلالت نجات يابد و به بهشت رود بايد ما را طى كند و از ما راهنمايى گيرد. هر كه از ما عبور كرد، سبقت برد، و هر كه تخلّف كند، نابود شد. بزرگترين حافظ اسلام هستيم. ماييم كه به دليل وجود ما عذاب دنيوى و اخروى از بندگان برطرف مى‏شود. هر كه ما را شناخت و حق ما را شناخت، و دستورات ما را اجرا كرد، از ما است رستگار خواهد شد.

بايد گفت اين خطبه داراى اشارات و كنايات و لطايف فراوان است و بايد كتابى درباره اين خطبه نگاشت. اما امام باقر عليه‏السّلام اضافه بر فضايلى كه همة اهل بيت دارند و حضرت در اين خطبه به بعضى از آنها اشاره نموده است، دو امتياز عالى دارد كه فى الجمله درباره آن سخن گفتيم.

مورخين دربارة سؤال و جواب آن راهب نصرانى با امام باقر مطالبى نوشته اند كه ما خلاصه اى از آن را مى آوريم.

هشام بن حكم، حضرت باقر را به شام احضار نمود. آن بزرگوار همراه با امام صادق عليه السّلام به طرف شام حركت كردند. در بين راه راهبى را ديدند كه ارادتمندان به دور از حلقه زده بودند تا راهب آنان را نصيحت كند. حضرت باقر عليه‏السّلام وارد جمع آنان شد. ابّهت و تجلى نور امام باقر، راهب را تحت تأثير قرار داد. آنگاه از حال آن بزرگوار استفسار كرد و مسايلى پرسيد. مسايل او گرچه از نظر ما عوامانه است و با مقام قدس علمى حضرت باقر مناسبتى ندارد؛ ولى در آن دوره جهل، مسايلى بود بزرگ كه توانسته راهب و اطرافيانش را مسلمان كند.

1 - ساعتى كه نه از روز است و نه از شب؟

فرمودند ساعتهاى بين الطلوعين مى باشد كه از ساعتهاى بهشت است.

در آن ساعتها مى توان آخرت را آباد كرد و سعادت دو جهان را به دست آورد.

2 - مى‏گويند اهل بهشت فضولات ندارند، نشانه آن در اين دنيا چيست؟

حضرت فرمودند: نشانه آن بچه اى است كه در شكم مادر است.

3 - مى‏گويند نعمتهاى بهشت پايان ناپذير است، نشانة آن در دنيا چيست؟

حضرت فرمودند: نشانة آن علم است كه هر چه از آن بهره گيرند نقصان ندارد.

4 -آن دو برادر كه با هم متولد شدند و با هم مردند، اما عمر يكى از آنان پنجاه سال و عمر ديگرى صد و پنجاه سال چه كسانى بوده اند.

حضرت جواب دادند: آن دو برادر عزيز و عزيز بوده اند كه قرآن از آنها خبر مى دهد كه عزيز چون در زنده شدن مرده ها در روز قيامت ترديد كرد، پروردگار عالم جان او را صد سال گرفت سپس زنده كرد.

آن راهب پس از شنيدن جوابهاى حكيمانه با اطرافيانش مسلمان شد. شأن ائمه طاهرين در تاريخ ناشناخته مانده است، گرچه ابن حجر متعصّب در حق او گفته است: هو باقر العلم و جامعه و شاهد علمه و رافعه صفى قلبه و زكا علمه و عمله و طهرت نفسه و شرف خلقه و عمرت اوقاته بطاعة الله و لَهُ من الرسوخ من مقامات العارفين مايكلُّ عنه السنة الواصفين و له كلمات كثيرة فى السلوك والمعارف لا تجملها من العجالة.(198)

او جامع علوم و شكافندة علم و توسعه دهندة علم بود. او نمايانگر علم بود و علم را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و عمل او پاك و پاك بود. او طاهر و مطهر بود، خلق او عالى بود و عمر او در اطاعت خداوند صرف شد. تبحّرى در عرفان داشت كه زبان گوياى آن نيست. سخنان او در عرفان و سير و سلوك به حدّى است كه نمى تواند در اين گفتار ضبط شود.

صاحب جنات الخلود كه شيعه است مى‏گويد: اكثر اوقات او صرف اطاعت خدا مى‏شد. از خوف خدا مى گرييد. بسيار متواضع بود تمام بر سر مزارع مى رفت و كار مى كرد و آنچه به دست مى آورد در راه خدا صرف مى نمود. سخى ترين مردم بود و تمام علما نزدش مى آمدند؛ علمشان قطره اى بود در مقابل دريا، و نظير اميرالمؤمنين عليه‏السّلام چشمه هاى حكمت از اطرافش مى جوشيد و در مقابل جلالتش هر جليلى كوچك بود.

در خاتمه، معجزه اى از معجزات آن حضرت را يادآور مى شويم.

كلينى رحمه الله در كافى از ابى بصير نقل مى كند كه نزد امام باقر عليه‏السّلام رفتم و گفتم:

شما وارث رسول اكرم هستيد؟ فرمود: آرى . گفتم: رسول الله وارث انبياست و آنچه آنان مى دانند او مى داند؟ فرمود: آرى ، چنين است. گفتم: بنابراين شما قدرت داريد كه مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد و مرض برص را شفا دهيد، چنانچه قرآن دربارة عيسى عليه السّلام فرموده؟ فرمود: به اذن پروردگار قدرت داريم. سپس فرمود جلو بيا! چون جلو رفتم دست مبارك خود را به چشمهاى من زد و من بينا شدم. سپس به من فرمودند: اى ابى بصير، آيا مى خواهى بينا باشى ولى در روز قيامت مثل مردم، حساب، كتاب و مشقتهاى آخرت را دارا باشى ، يا كور باشى ولى در آخرت بدون محاسبه به بهشت روى؟ ابى بصير مى گويد كورى را انتخاب كردم.(199)

زندگى امام جعفر صادق عليه‏السّلام‏

بحث كوتاهى درباره حضرت جعفر بن محمد الصادق؛ امام ششم عليه‏السّلام‏

اسم مبارك ايشان جعفر و كنيه مشهور آن حضرت ابى عبدالله و لقب مشهور ايشان صادق است. عمر مبارك آن بزرگوار شصت و پنج سال بود.(200)

در سال هشتاد و سوم هجرت (201) و بنابر مشهور در هفدهم ربيع‏الاول كه روز ولادت با سعادت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است به دنيا آمد و در سال صد و چهل و هشت 25 - شوال المكرم به امر منصور دوانيقى مسموم و شهيد شد.

مدّت امامت آن بزرگوار سى و چهار سال بود.(202) حضرت صادق عليه‏السّلام در اين سى و چهار سال شيعه را زنده كرد. خدمات آن حضرت به شيعه به حدّى است كه شيعه را جعفرى مى گويند. اين امتيازى مهمّ براى امام صادق عليه‏السّلام است. غالب روايات شيعه از امام صادق عليه‏السّلام نقل شده است.

مرحوم محقق رحمه الله در معتبر مى گويد: در فنون مختلفه اسلامى، به قدرى از امام صادق عليه‏السّلام روايت شده است كه عقل در تحير است.

بزرگان شيعه و سنّى اقرار دارند كه چهار هزار نفر از امام صادق روايت نقل نموده‏اند.(203) كشّى مى گويد: ابان بن تَغلِب سى هزار روايت از امام صادق نقل نموده است. نجاشى مى گويد كه وشّا گفته: نهصد نفر از بزرگان را در مسجد رسول‏الله ديدم كه همه مى گفتند، حدّثنى جعفر بن محمد الصادق.

چون عمر امام صادق عليه‏السّلام در پايان دولت بنى اميه و اول دولت بنى عباس واقع بود و اين دو دولت قدرتى نداشتند، دولت بنى اميه رو به زوال بود و دولت بنى عباس هنوز قدرتى نيافته بود ، از اين جهت توانست به نشر معارف اسلام بپردازد. و چندين هزار دانشمند در علوم اسلامى در عالم اسلام تربيت كند.

امام صادق در فقه شاگردانى چون: جميل بن دراج، عبدالله بن مسكان، عبدالله بن بكير، حماد بن عيسى، حماد بن عثمان و ابان بن عثمان را كه از فقهاى بزرگ اسلامند، به اسلام هديه كرد كه از اصحاب اجماع بودند؛ يعنى اماميه روايات آنان را بدون تفحّص و چون و چرا مى‏پذيرد. در علم كلام شاگردانى چون هشام بن الحكم و مفضل و در تفسير كسى مثل ابى حمزه ثمالى را به عالم اسلام تحويل مى دهد.

در مدت عمر سى و چهار ساله ايشان، مذهب تشيع رونق گرفت. ولى در دولت منصور دوانيقى علاوه بر محدوديت‏هايى كه براى ايشان پديد آمد و به عناوين مختلف از درس و تماس با ايشان و از انتشار روايات جلوگيرى شد، افرادى را نيز در مقابل ايشان ساختند و از آنان فوق‏العاده طرفدارى شد، تا از اين راه بتوانند نور معنويت امام صادق را خاموش كنند.

ابوحنيفه، قتاده و امثالهم را در فقه، سفيان ثوريها را در عرفان، ابن ابى العوجاها را در عقايد ساختند؛ ولى روشن بود كه اين گونه افراد نمى توانستند در مقابل آن بزرگوار بايستند. نقل شده كه منصور جلسه‏اى تشكيل داد كه امام صادق را علاوه بر بى احترامى مجاب كنند! قتاده چهل مسئله غامض تهيه كرد كه از امام صادق عليه‏السّلام بپرسد. چون امام صادق عليه‏السّلام وارد جلسه شد، ناگهان همه برخاستند و امام صادق را بالاى مجلس جا دادند. ابّهت امام، مجلس را فرا گرفت. سكوت بر جلسه حكمفرما بود تا اينكه امام صادق سكوت را شكست و از قتاده پرسيد: سؤالى دارى؟

قتاده گفت: يابن رسول الله آيا پنير خوردن حلال است؟

امام صادق تبسم نمودند و فرمودند: مسايل تو از اين قبيل است؟

قتاده گفت: نه به خدا، من چهل مسئله مشكل تهيه كرده بودم؛ ولى ابّهت تو همه را از ياد من برد. امام صادق عليه‏السّلام فرمودند: مى دانى در حضور چه كسى نشسته اى؟ نزد كسى هستى كه خداوند درباره اش فرموده است: فى بيوت اذن الله ان ترفع ويذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو والاصال. رجال لاتلهيهم تجاره ولا بيع عن ذكر الله.(204)

در خانه‏هايى كه خدا خواسته است، مرتفع باشند شخصيت اجتماعى دارند، ابّهت آنان در دلها است خانه‏هايى كه در آنها هميشه، هر صبح و شام ذكر خدا را تسبيح مى كنند، مردانى كه داد و ستد، آنها را از ياد خدا باز نمى دارد.

قتاده گفت: يابن رسول الله! آن خانه ها، خانه هاى خشتى و گلى نيست، آن خانه ها، بدنهاى مطهر شما است.

راجع به امثال ابن ابى العوجاها نيز بايد گفت همانطور كه اميرالمؤمنين صاحب اشترى بود كه چون شير غران لشگر معاويه را پايمال مى كرد، امام صادق نيز كسى چون هشام بن حكم را داشت كه ابن ابى العوجاها در مقابلش چون روباهى در چنگال شير بودند، و بحثهاى آن بزرگوار با دشمنان اهل بيت عليهم السلام در تاريخ ضبط است.

بنى عباس چون نتوانستند از اين راههاى مرموز نتيجه بگيرند، امام صادق را در مضيقه شديدى قرار دادند. درس او را تعطيل و ايشان را خانه نشين كردند. حتى راوى مى‏گويد: خدمت امام صادق رفتم و ديدم الباب عليه مغلق والستر عليه مرخى: يعنى : در اتاقى با پرده هاى آويخته منوع از ملاقات با ديگران بود؛ تا سرانجام ايشان را مسموم و شهيد كردند.

فضايل امام صادق عليه‏السّلام‏

فضايل امام صادق بيش از آن است كه بتواند ذكر كرد. جمله اى از مالك بن انس امام مشهور اهل سنت است كه: بهتر از جعفر بن محمد، هيچ چشمى نديده، هيچ گوشى نشنيده و در هيچ قلبى خطور نكرده است.(205)

از ابوحنيفه نيز اين جمله مشهور است كه گفت: ما رأيت افقه من جعفر بن محمد؛(206)

يعنى: از جعفر بن محمد، فقيه تر نديدم. و اگر از زبان خود آن حضرت بشنويم ضريس مى گويد: امام صادق در اين آية شريفة: كل شى ء هالك الا وجهه؛(207)

يعنى: هر چيز فانى است جز وجه خداى متعال.

فرمود: نحن الوجه الذى يوتى الله منه؛ يعنى ماييم آيينه اى كه خداوند از آن آيينه شناخته مى شود. بنابراين امام صادق عليه‏السّلام فرموده است او آيينه ذات حق تعالى است.

ايمان امام صادق عليه‏السّلام‏

ما چند خبر از اخبار غيبى امام صادق عليه‏السّلام را نقل مى كنيم كه خود دلالت بر ايمان شهودى امام صادق دارد:

1 - محمد بن عبدالله مى گويد: عبدالحميد كه يكى از راويان فقه شيعه است در زندان بود. روز عرفه در مكه خدمت امام صادق رسيدم و از زندان و مضيقه عبدالحميد با ايشان صحبت كردم. امام صادق دعا كردند و بعد فرمودند: رفيقت از زندان آزاد شد. موقعى كه از مكه برگشتم و با عبدالحميد تماسم گرفتم، معلوم شد همان ساعت كه امام صادق دعا كرد و بعد خبر آزادى عبدالحميد را داد، او از زندان آزاد شد.

2 - مهزم مى گويد: براى ديدن امام صادق عليه‏السّلام به مدينه رفتم و منزلى اجاره كردم. پس از مدتى تمايلى به كنيز صاحب خانه پيدا كردم و روزى دست او را با شهوت فشار دادم. همان روز به خدمت امام رسيدم و حضرت فرمودند: امروز كجا بودى؟ من به دروغ گفتم كه صبح را در مسجد به سر آوردم. حضرت فرمودند: اما تعلم ان هذا لاينال الا بالورع؛ يعنى: آيا نمى دانى به مقام ولايت، جز با ورع و پرهيزگارى نمى توان رسيد؟(208)

3 - ابى بصير مى گويد: روزى من جنب بودم و چون ديدم كه عده اى به خدمت امام صادق مى روند، من هم با حالت جنابت رفتم. حضرت فرمودند: آيا نمى دانى به خانه هاى ما جنب نبايد وارد شود؟.(209)

4 - شقرانى مى گويد: روزى منصور دوانيقى به افرادى جايزه و عطا مى داد. من هم بر در خانه او ايستاده بودم كه امام صادق آمد. جلو رفتم و از ايشان خواستم كه از منصور براى من هم عطايى بگيرد. حضرت در مراجعت چيزى را كه برايم گرفته بود به من داد و فرمود:

الحسن لكل احد حسن و منك احسن لمكانك منّا، القبيح لكل احد قبيحٌ و منك اقبح لمكانك منا.

كار نيكو از هر كه سر زند خوب است و از تو بهتر؛ چون منسوب به مايى، و كار زشت از هر كه سر زند بد است و از تو بدتر چون منسوب به مايى .

شقرانى مى گويد: اين كلام اشاره اى بود به كار زشت من، زيرا گاهى در خفا شراب مى خوردم.(210)

علم حضرت صادق عليه‏السّلام‏

راجع به علم امام صادق از زبان ايشان چند جمله نقل مى كنيم:

1 - علاء بن سبابه مى گويد، امام صادق فرمودند: من آگاهم از آنچه در آسمانها و زمين است و آنچه در بهشت و جهنم است، و من آگاهم به گذشته و به آينده تا روز قيامت. سپس ادامه دادند: اين علم را از قرآن مى دانم، به قرآن تسلط دارم، چون تسلّط بر كف دستم. خداوند متعال در قرآن فرموده است كه: قرآن بيان كننده همه چيز است.(211)

2 - بكير بن اعين مى گويد: امام صادق فرمودند: من آگاهم به آنچه در آسمانها و زمين است، و آنچه در دنيا و آخرت است.

چون ديدند كه اين كلام پيش بعضى سنگين آمد، فرمودند: بكير! من اين علم را از قرآن مى دانم؛ زيرا در قرآن است و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيى‏ء.(212)

3 - صفوان بن عيسى مى گويد: امام صادق فرمود: من علم اولين و آخرين را مى دانم، مى دانم آنچه در صلب پدرها و رحم مادرها است.(213)

صبر امام صادق عليه‏السّلام‏

اسماعيل كه پسر بزرگ امام صادق بود از دنيا رفت. امام صادق عليه‏السّلام با كمال خوشرويى از مردمى كه براى تعزيت آمده بودند پذيرايى فرمود، به قدرى كه مورد تعجّب شد. از حضرت در اين مورد سؤال نمودند. آن بزرگوار فرمودند: بايد تسليم امر خداوند بود.(214)

و در مصيبت ديگرى فرمودند: ما اهل بيت قبل از مصيبت، فعاليت خود را انجام مى دهيم؛ ولى چون مصيبت آمد، راضى و تسليم تقدير الهى هستيم.(215)

حلم امام صادق عليه‏السّلام‏

نقل نموده اند كه امام صادق عليه‏السّلام غلامش را دنبال كارى فرستاد و چون غلام دير كرد، خود حضرت به دنبال آن كار رفت و در وسط راه ديد غلام خفته است. حضرت او را باد زد، تا بيدار شد. پس به او فرمود: خوب است شبها بخوابى و روزها كار كنى.(216)

عفو امام صادق عليه‏السّلام‏

به امام صادق خبر رسيد كه پسر عموى شما در ميان مردم به شما ناسزاى بسيار گفت. حضرت بلند شد دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز با رقّت شديد گفت: خدايا من از حق خودم گذشتم، تو اكرم الاكرمينى از او در گذر و به كردارش گرفتار نكن. گويا حضرت به اين مطلب توجه داشتند كه قطع رحم مؤاخذه شديد و با سرعت دارد؛ از اين جهت در نماز و دعا براى او سرعت نمودند.

سخاوت امام صادق عليه‏السّلام‏

هشام بن سالم مى گويد: رويه امام صادق اين بود كه چون پاسى از شب مى گذشت، كيسه اى را به دوش مى گرفت و محتويات آن را ميان فقراى مدينه تقسيم مى كرد. آنان از حضرت خبرى نداشتند، تا اينكه پس از مرگ امام صادق روشن شد كه چه كسى به آنان توجّه داشته است.. (217)

خثعمى مى گويد: امام صادق كيسه اى دينار به من دادند كه به شخصى بدهم و تاكيد نمودند كه اسم ايشان را نبرم. چون كيسه را به آن شخص دادم تشكر كرد؛ ولى از امام صادق گله كرد كه با وصفى كه قدرت دارد، به ما رسيدگى نمى‏كند!(218)

عبادت و خشيت امام صادق عليه‏السّلام‏

ابان بن تغلب مى گويد: امام صادق را ديدم كه در ركوع و سجده هستند و شصت تسبيح از ايشان در ركوع و سجود شنيدم. (219)

در خرائج راوندى است كه راوى مى گويد: امام صادق را در مسجد رسول الله ديدم به نماز است و سيصد مرتبه سبحان ربى العظيم و بحمده از ايشان شنيدم.

مالك بن انس مى گويد: بهتر از جعفر بن محمد، در علم و تقوا نديدم و هر وقت كه او را مى ديدم، يا در ذكر بود و يا روزه بود و يا مشغول نماز بود.

او از اكابر زهاد و از بندگان شايسته اى بود كه از خدا مى ترسيد و در خانه خدا خاشع و گريان بود. سالى در مكه با او بودم، چون موقع تلبيه شد نمى توانست تلبيه بگويد و مى گفت و مى گرييد كه: اگر بگويم لبيك و او بگويد لا لبّيك چه كنم؟(220)

سعه صدر امام صادق عليه‏السّلام‏

مفضل يكى از بزرگان شيعه است و كتاب او موسوم به توحيد مفضل، كتابى است در اثبات صانع وصفات او. درباره امام مى گويد: در مسجد نشسته بودم و ابن ابى العوجا با اطرافيانش كلمات كفر آميز مى گفتند. نتوانستم صبر كنم و به آنها پرخاش كردم. ابن ابى العوجا گفت: اى مرد! اگر تو از اصحاب جعفر بن محمد هستى، روش او چنين نيست. ما با او مذاكره مى كنيم و او با كمال صبر و بردبارى، با كمال عقل و فطانت به حرفها گوش مى‏كند كه گويا مجاب شده است، و بعداً حرفها را يكى پس از ديگرى رد و باطل مى كند.(221)

در خاتمه قضيه اى از ابى بصير كه خود معجزه است نقل مى كنيم: ابى بصير مى گويد: يك نفر گناهكار كه ما از گناه او به تنگ آمده بوديم، همسايه ما بود و هرچه به او نصيحت مى كرديم اثر نمى كرد. در سفرى كه مى خواستم به مدينه بروم، پيش من آمد و گفت: ابابصير انا رجل مبتلى و انت المعافى؛ يعنى : من مردمى مبتلا به گناهم و ترك آن برايم مشكل است. تو به خودت نگاه نكن كه از شيطان رهانيده شده‏اى، حال مرا به امام صادق بگو، شايد آن حضرت برايم فكرى كند. من قضيه را خدمت امام صادق عليه‏السّلام گفتم. حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان و بگو اگر گناه را ترك كنى من بهشت را برايت ضامن مى شوم. ابى بصير مى گويد: چون برگشتم آن مرد به ديدنم آمد. من سلام امام صادق و پيغام او را به او گفتم و او به شدت منقلب شد. چند روزى نگذشته بود كه به ديدنش رفتم و او را در حال مرگ ديدم. چشم باز كرد و گفت: امام صادق به ضمانت خود وفا كرد.

سال بعد در مدينه به منزل امام رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم كه فرمود: ابا بصير، ما به ضمانت خود عمل كرديم. (222)

- نظير اين قضيه را باز ابى بصير نقل مى كند و آن چنين است: يكى از عمّال بنى اميه را خدمت امام صادق بردم كه توبه كند. حضرت گله كرد و فرمود: اگر مردم در اطراف بنى اميه گرد نيامده بودند، آنان نمى توانستند حق ما را غصب كنند.

سپس فرمودند: هر چه بگويم انجام مى دهى؟ آن مرد لحظه اى صبر كرد و قبول كرد كه آنچه امام صادق مى گويد، انجام دهد.

حضرت فرمودند: همه اموالت را صدقه بده، من هم ضامن بهشت مى شوم.

ابى بصير مى گويد: چند روزى نگذشته بود كه دخترش را دنبال من فرستاد. چون رفتم، ديدم آنچه داشته صدقه داده است؛ بطورى كه پيراهنى هم به تن ندارد! پيراهنى براى او تهيه كردم و چند روزى نگذشت كه وقتى در حال مرگ بود به بالين او رفتم، به من گفت: امام صادق به وعدة خود عمل كرد. دوباره خدمت امام صادق عليه‏السّلام رسيدم و هنوز وارد اتاق نشده بودم كه فرمود: ابا بصير ما به وعده خود وفا كرديم. (223)

اين قطره‏اى از درياى فضايل امام صادق است، و ما اگر به طور اجمال درباره امام صادق چيزى بگوييم، آنرا مى گوييم كه خود امام صادق عليه‏السّلام فرموده است. جهنى مى‏گويد: ما در مدينه درباره فضايل اهل بيت صحبت مى‏كرديم و شبهه ربوبيت براى ما جلو آمد. امام صادق عليه‏السّلام را ملاقات نموديم. حضرت فرمودند: اين فكر خرافى چه وقت به نظر شما رسيد؟ همانا براى ما پروردگارى است كه هميشه حافظ ما است و ما او را عبادت مى‏كنيم. شما مى توانيد هرچه مى خواهيد درباره ما بگوييد مشروط بر اينكه ما را مخلوق خداوند متعال بدانيد.

اين جمله از بسيارى از ائمة طاهرين عليهم السلام نقل شده است.(224)

بايد بدانيم كه ائمة طاهرين ممكن الوجود، بنده مخلوق، و فقر صرف هستند و استقلالى از خود ندارند. استقلال، وجوب، وجود، ربوبيت، خلق، و غنا مختص ذات ربوبى است؛ ولى آنان واسطه فيض اين عالم، مظهر صفات خداوند، عالم بما سوى الله و داراى همه صفات كمال مى باشند.

و به گفته اميرالمؤمنين عليه‏السّلام: نزلونا عن الربوبية و قولوا فينا ماشئتم.

ما را خدا نگوييد و هرچه مى خواهيد درباره ما بگوييد.

بحارالانوار كتاب الامامة