ماتم جهانسوز خاتم النبيين است |
|
بيا كه آخرين روز صادر نخستين است |
روز نوحه قرآن در مصيبت طاهاست |
|
روز ناله فرقان از فراق ياسين است |
خاطرى نباشد در قلمرو ايجاد |
|
آه و ناله و فرياد در محيط تكوين است |
كعبه را سزد امروز رو نهد به ويرانى |
|
ز آنكه چشم زمزم را سيل اشك خونين است |
صبح آفرينش را شام تار بازآمد |
|
تيره اصل بينش را ديده جهان بين است |
رايت شريعت را نوبت نگونسارى است |
|
روز غربت اسلام روز وحشت دين است |
شاهد حقيقت را هر دو چشم حق بين خفت |
|
آه بانوى كبرى همچو شمع بالين است |
هادى طريقت را زندگى به سر آمد |
|
گمرهان امت را سينه اى پر از كين است |
شاهباز وحدت را بند غم به گردن شد |
|
كركس طبيعت را دست و پنجه رنگين است |
شد هماى فرخ فر بسته بال و بى شهپر |
|
عرصه جهان يكسر صيدگاه شاهين است |
خاتم سليمان را اهرمن به جادو برد |
|
مسند سليمانى مركز شياطين است |
شب ز غم نگيرد خواب چشم نرگس شاداب |
|
ليك چشم هر خارى شب به خواب نوشين است |
پشت آسمان خم شد زير بار اين ماتم |
|
چشم ابر شد پر نم در مصيبت خاتم
(148) |