رواق عصمت

سيد علي حسيني

- ۱۴ -


«السلام عليك يا امير المؤمنين، علي بن ابي طالب وصي رسول الله»

پس از سلام به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به علي بن ابي طالب عليه السلام سلام داده مي شود. و براي آن بزرگوار دو لقب و صفت، آورده شده است و تنها يك سلام؛ در اين زيارت نامه تنها پيامبر خداست كه سلام هاي متعدد به ايشان داده شده است و به بقيه انبيا و اوصيا پيامبران اسلام به يك سلام بسنده شده است و اين نيز از منزلت خاص و منحصربه فرد پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم حكايت دارد.

اميرالمؤمنين

بر پايه روايت هاي متعدد و متنوعي كه محدثان شيعه و اهل سنت نقل كرده اند، لقب امير المومنين ويژه علي عليه السلام است، جناب شيخ صدوق قدس سره در اين باره چنين نقل كرده است: «خدا مرا به عنوان رسول بر شما مبعوث كرد و به من فرمان داد علي عليه السلام را امير بر شما و جانشين خود در ميان شما قرار دهم...».(1)

در روايتي ديگر چنين آمده است: «من آقاي همه آدميان هستم و علي بن ابي طالب عليه السلام امام مسلمانان، مولاي مؤمنان و اميرآنان است.»(2)

در روايتي ديگر از حضرت رضا به نقل از پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم اين گونه نقل شده است: «كسي كه مي خواهد به دين من چنگ زند و پس از من بر كشتي نجات سوار شود بايد به علي بن ابي طالب عليه السلام اقتدا كند دشمن او را دشمن خود بداند و دوست او را دوست خود؛ زيرا او در حيات و ممات من، وصي و جانشين من در بين امتم خواهد بود. و او پس از من امام همه مسلمانان و امير همه مؤمنان است، گفته اش گفته من، امرش امر من، نهيش نهي من، پيرويش پيروي من، ياري كننده اش ياري كننده من و آزار دهنده اش، آزار دهنده من است.»(3)

روايات متعددي كه به يقين تواتر معنوي دارد به روشني نشان گر آن است كه آن حضرت در زمان رسول خدا با عنوان «امير مؤمنان» خوانده مي شد. محدثان و مورخان اهل سنت نيز به مناسبت هاي مختلف اين مطلب را روايت كرده اند، بر طبق اين روايات آن حضرت ملقب به امير مؤمنان و نيكان بوده است.(4)

گزارش، بررسي و تحليل اين روايت در اين مختصر نمي گنجد و فرصتي بيشتر را مي طلبد و در اين جا يك نمونه از روايات اهل سنت فرا روي مخاطبان نهاده مي شود:

«انس بن مالك از پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم نقل كرده است كه آن حضرت وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند آنگاه فرمود: نخستين كسي كه از اين در وارد مي شود «امير المؤمنين و... است انس مي گويد: گفتم: خدايا اين مرد را يكي از مردان انصار قرار ده و اين راز را پنهان داشتم ناگهان علي عليه السلام از همان در وارد شد. رسول خدا فرمود اي انس اين كيست؟ گفتم: علي عليه السلام است. پيامبر خدا در اوج نشاط و خوشحالي از جاي برخاست و با علي عليه السلام معانقه كرد و عرق هاي چهره علي عليه السلام را به چهره خود ماليد و عرق هاي چهره خود را به صورت علي عليه السلام.(5)

اميرالمؤمنين، نامي آسماني

اين «لقب» در چه زماني به آن حضرت داده شد و چه كسي نخستين بار ايشان را به اين لقب مفتخر ساخت؟ همان طور كه اشاره شد خاتم پيامبران؛ محمد بن عبدالله صلي الله عليه وآله وسلم اين عنوان بسيار مهم را به ايشان داد. اما بر طبق روايات تاريخ اين نام گذاري فراتر از اين است و اين عنواني است كه خداي متعال به آن حضرت داده است؛ در روايتي كه محدثان شيعه و سني آن را روايت كرده، در اين باره چنين آمده است: رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

«اگر مردم مي دانستند در چه زماني علي امير المومنين ناميده شده، فضليت هاي او را انكار نمي كردند علي امير المؤمنين ناميده شد در حالي كه ميان روح و جسم خود بود در عالم ذر «امير المؤمنين» ناميده شد.خداوند مي فرمايد: «و ياد كن آن گاه كه پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاي ايشان فرزندانشان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه كرد؛ (گفت) آيا من پروردگار شما نيستم؟» فرشتگان گفتند: چرا (هستي). خداي متعال فرمود: من پيامبر شما، محمد رسولتان و علي امير شماست.(6) بر طبق گروهي از روايات خداي متعال در معراج اين لقب را به حضرت داد اين نام گذاري به خاطر وحي الهي بود(7)، جبرئيل از ناحيه خدا به رسول الله فرمان داد اين علي عليه السلام را امير المومنين بنامند(8)، آن حضرت در آسمان و زمين اميرمؤمنان است(9)، بر بالاي عرش الهي اين نام نوشته شده است(10)؛ خداوند با رسول الله پيمان بست كه علي را امير المؤمنين بنامد.(11) و چون آن حضرت در كعبه از مادر متولد شد، فرمود: «... من امير المؤمنين هستم.»(12) بر پايه رواياتي از اين قبيل اين نام، نامي آسماني و الهي بوده است كه از سوي خداي يكتا و بي همتا از راههاي مختلف به پيامبر اعلام شده تا به امير مؤمنان داده شود و اين همه تأكيد بر اين نكته به دليل رمز و راز نهفته در آن است كه به برخي از آن ها اشاره خواهد شد.

اختصاص لقب اميرالمؤمنين به علي عليه السلام

عنوان «اميرالمؤمنين» چونان جامه اي است شكوهمند و وزين كه تنها با تن علي بن ابي طالب تناسب دارد و هيچ كس ديگر را توان و لياقت تن پوشي نيست. بر پايه گروهي از روايات چون رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم به معراج رفت و به خدا بسيار تقرّب جست. خداوند فرمود: اي محمّد به امير المؤمنين علي بن ابي طالب سلام برسان؛ و من نه پيش از او كسي را «امير المؤمنين» ناميده ام و نه پس از او كسي را «امير المؤمنين» خواهم ناميد.»(13)

بر پايه روايتي ديگر خداوند مي فرمايد: «... علي به حق امير المؤمنين است و هيچ كس نه پيش از ايشان و نه پس از ايشان به اين عنوان و مقام دست نيافته و نخواهد يافت.»(14)

اختصاص اين لقب به علي عليه السلام به گونه اي است كه حتي اين لقب را در باره ديگر امامان معصوم عليهم السلام نيز نمي توان بكار برد.(15)

بر طبق اين روايات پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم علي عليه السلام امير، فرمانده و تنها كسي است كه امامت، رياست و حكومت مشروع و الهي از آن او و اوصياء و امامان بعد از آن حضرت اوست و علاوه هر كس كه تا روز قيامت بخواهد امامت، حكومت و ولايت، و فرماندهي داشته باشد اگر به گونه اي -كه در جاي خود تعريف شده است- ولايت و امارتش از آن بزرگوار و جانشينان مطهرش نشأت نگيرد. امارت او نامشروع و غير خدايي خواهد بود.

چرا علي عليه السلام اميرالمؤمنين ناميده شد؟

جابربن يزيد گويد به امام باقر عليه السلام گفتم: چرا اميرالمؤمنين عليه السلام را بدين لقب ناميده اند؟ فرمود: زيرا مؤمنان را آذوقه ي (علم و معرفت) مي رساند، مگر نشنيده اي كه در كتاب خدا (در داستان يوسف) فرموده: «و نَميرُ أهلنا»؛ «و خانوادي خود را آذوقه مي رسانيم.»(16)

امام صادق عليه السلام فرمود: آن حضرت به لقب اميرالمؤمنين ناميده شده و امير از «ميرةالعلم» است «خوراك علم رساندن»، زيرا عالمان از علم او بهره مي برند و علمي را كه از او ستانده اند به كار مي گيرند.(17)

عبد المؤمن مي گويد به امام باقر (عليه السلام) گفتم: از چه رو امير المؤمنين را بدين لقب ناميدند؟ فرمود: زيرا آذوقه رساني مؤمنان بدست اوست، اوست كه آنان را خوراك علم مي دهد.

هنگامي كه علي عليه السلام به دنيا آمد و رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم به خانه ابي طالب عليه السلام رفت. علي عليه السلام به وجد آمد و در چهره ي رسول خدا خنديد و گفت «سلام بر تو اي رسول خدا» سپس گفت: به نام خداوند بخشنده، فرمود: تحقيقاً مؤمنان رستگار شدند آنان كه در نماز خود خشوع دارند»(18) رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم سپس گفت ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، فرمود: «تحقيقاً به سبب تو رستگار شدند، به خدا سوگند تو امير آن هايي كه از دانش خود به آنان خوراك معنوي مي دهي. و به خدا سوگند تو رهنماي آناني و آنان به سبب تو هدايت مي يابند.(19)

علامه مجلسي پس از نقل اين روايات ياد شده تحليلي دارد كه به قرار زير است:

توضيح اينكه رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم واسطه ي فيض خداوند به موجودات است و هر نعمت مادي و معنوي كه به آفريدگان مي رسد به واسطه ي آن وجود مقدس است. و از آن جهت كه حضرت علي عليه السلام دروازه شهر علم و فقه و حكمت رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم است و نورش با نور آن حضرت يكي است و از منبع همان نور جدا شده و نفس و روح و جايگاه علم پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم است و آن دو بزرگوار از يك پستان شير معرفت خورده اند و هر دو از نور خداوند جدا گرديده اند. پس علي عليه السلام در همه فضايل و مناقب (جز نبوت) شريك رسول خدا است. بنابراين آن وجود مقدس نيز واسطه ي فيض خداست و بركات مادي و معنوي از طريق آن امام بزرگوار به آفريدگان بويژه مؤمنان مي رسد. از اين رو مي توان گفت كه آن حضرت امير و سالار مؤمنان است كه مسئوليت فراهم آوردن آذوقه و خوراك معنوي مؤمنان به عهده اوست.(20)

و نيز همان طور كه خواهد آمد او وصي نخست از اوصياي پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم است كه همه آنان از نسل او يند و پيرو او. از اين رو پس از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم، همه مؤمنان بر سفره او نشسته اند و از خوان كرم او روزي خورده و از زلال گواراي دانش ناپيداكرانه اش نوشيده اند. پس او است كه جان هاي تشنه مؤمنان را سيراب و هاضمه روحشان را از غذاهاي معنوي سير مي سازد.

سلام بر اميرالمؤمنين

بر پايه روايات بسياري كه محدثان شيعه و سني آورده اند، پيامبرخداصلي الله عليه وآله وسلم نه تنها علي عليه السلام را امير مؤمنان ناميد و اين نام را ويژه ايشان ساخت، بلكه از ياران خود خواست كه بر او با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام دهند؛ آن حضرت به مناسبت هاي مختلف بر اين نكته پاي فشرد و در استوار ساختن اين جايگاه و عنوان رفيع كوشيد؛ جناب سيد ابن طاووس اين روايات را در كتاب «اليقين» گرد آورده است؛ در اين بخش تنها چند روايت از آن همه را فرا روي خوانندگان مي قرار مي دهيم:

بر طبق روايتي از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

«خوشا به حالت اي علي فرشتگان به فرمان خدا برتو با عنوان امير المؤمنين سلام داده اند.(21)»

و در روايتي ديگر امام علي بن الحسين عليه السلام از جدّ بزرگوارش علي عليه السلام نقل مي كند كه:

«خدا جبرئيل را فرستاد تا محمدصلي الله عليه وآله وسلم در زمان حيات خود براي ولايت علي بن ابي طالب گواهي دهد و پيش از رحلتش او را اميرمؤمنان بنامد از اين رو پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم هفت نفر را فرا خواند. پس فرمود: شما را دعوت كردم تا گواهان خدا در زمين باشيد؛ بر پا داريد. آن گاه فرمود: اي ابابكر برخيز و بر علي عليه السلام با عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. ابو بكر گفت: آيا اين فرمان خدا و رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم است؟ رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: آري. ابوبكر برخاست و بر او با عنوان اميرالمؤمنين سلام كرد. آن گاه به عمر فرمود برخيز و بر علي با عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. عمر پرسيد آيا اين فرمان خدا و رسول اوست كه ا و را اميرالمؤمنين بناميم. حضرت فرمود: آري. او نيز برخواست و بر آن حضرت مانند ابوبكر سلام داد. در ادامه حديث آمده است كه رسول خدا از مقداد، ابوذر، حذيفه يماني، عمار ياسر، عبد الله ابن مسعود و بريده كه از همه آنان جوان تر بود نيز خواست برخيزندو بر علي با عنوان اميرالمؤمنين سلام دهند، آنان امر رسول الله را اطاعت كردند.»(22)

در بسياري از زيارت هاي آن حضرت و ديگر ائمه -عليهم السلام- شيفتگان و عاشقان علي عليه السلام آن بزرگوار را با همين عنوان مخاطب ساخته و بر او سلام مي دهند. در زيارت حضرت معصومه عليها السلام نخستين خطاب بر آن حضرت با عنوان اميرالمؤمنين است:

«السلام عليك يا اميرالمؤمين علي بن ابي طالب وصي رسول الله،

«علي بن ابي طالب»

واژه «علي» واژه اي است عربي و صيغه مبالغه و به معناي بسياربرتر، بسيار والا مرتبه و صيغه مبالغه از ماده علوّ است و يازده بار در قرآن بكار رفته است؛(23) راغب در تبيين آن مي گويد؛ يعني كسي كه برتر از آن است كه كسي بتواند ا و را توصيف كند يا دانشوران بتوانند با دانش خود او را بشناسند و بر او احاطه يابند.(24)

بر پايه برخي از روايات فاطمه بنت عليها السلام اسد گفته. است چون براي تولد علي عليه السلام به خانه كعبه رفتم و در آن از ميوه هاي بهشتي خوردم چون خواستم از خانه خدا بيرون روم صدايي از غيب شنيدم كه اي فاطمه نام او را «علي»بگذار و خداي برتر و برترين مي گويد: من نام او را از نام خود مشتق ساخته ام و او را به ادب خود مؤدب كرده ام و از دانش پيچيده ام آگاه ساخته ام...»(25)

در روايتي ديگر كه گروهي از راويان اهل سنت نيز آن را روايت كرده اند چنين آمده است:

«عباس بن مطّلب مي گويد: هنگامي كه علي از مادر متولد شد، فاطمه بنت اسد او را به نام پدرش«اسد» ناميد ولي ابو طالب اين اسم را دوست نداشت و به همسرش گفت:

با هم بر فراز كوه ابو قبيس مي رويم و از آفريننده آسمان نيلگون مي خواهيم به ما كمك كند بدان اميد كه نام اين مولود را خدا به ما خبر دهد و چون شب شد و فاطمه و ابو طالب برفراز كوه ابو قبيس آمدند و خداي را خواندند و ابو طالب با خواندن شعري از خدا خواست در نامگذاري فرزندش او را كمك كند. ناگهان صدايي از آسمان شنيدند و لوحي مانند زبرجد سبز يافتند ابو طالب آن را سخت بر سينه فشرد و در آن چهار خط نوشته شده بود كه مضمون آن ها، آن است كه خداوند به شما فرزندي پاكيزه، پاك، برگزيده و پسنديده عنايت كرده و نام او «علي» است و اين نام از نام خداي توانا كه «علي» است گرفته و مشتق شده است.(26) ابو طالب از خواندن اين لوح بسيار شاد شد و پيشاني بر زمين ساييد و ده شتر در راه خدا قرباني كرد.

اين لوح تا زمان هشام بن عبدالملك بر كعبه آويزان بود و مايه افتخار بني هاشم بر قريش به حساب مي آمد.(27)

بر طبق روايتي ديگر رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: اي علي خدا نام تو را از يكي از نام هاي خود مشتق كرد. پس او علي أعلي است و تو علي.»(28)

ابوطالب عليه السلام

عبد مناف بن عبدالمطلب معروف به ابوطالب يكي از ده فرزند عبد المطلب بود كه بزرگي و سيادت بر قريش را از او به ارث برد او در زمره كساني است كه به خاطر فداكاري و گذشت هاي عظيم براي پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم و دين اسلام، سهم عظيمي در پيشرفت اسلام، حفاظت از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم داشت، ابوطالب با قامتي راست در برابر برنامه ها، هجمه هاي پياپي و گوناگون كافران قريش ايستاد و جانانه از پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم دفاع كرد، دانشوران بزرگ شيعه و گروهي از عالمان اهل سنت بر اين باورند كه او از ژرفاي جان به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم ايمان آورد و بر اساس اين ايمان به خدا بود كه آن همه مشكلات و سختي ها ي نشأت گرفته از مخالفت با كافران قريش را به جان خريد؛ بررسي دقيق شرح زندگي ابوطالب،(29) اشعار مختلف او، روش ايشان در برخورد با پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم و مسلمانان و احاديث متعددي كه در باره ايشان آمده است، نشان نگر ايمان عميق ابوطالب به اسلام است، بلكه اين روايات حكايت از آن دارد(30) كه آن مرد بزرگ پيش از اسلام نيز از مشركان نبوده و در زمره معتقدان به دين ابراهيم قرار داشته است.

وصي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم

روايات متعدد و متنوعي كه مورخان و محدثان بزرگ شيعه و سنّي روايت كرده اند حكايت از آن دارد كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام وصّي رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم بوده است؛ اين روايات به اندازه اي است و دلالت آن ها به قدري روشن است كه هيچ ترديدي در اين باره باقي نمي ماند.

پيامبران بزرگي از قبيل آدم، نوح، موسي و عيسي وصي داشته اند و در چند روايت از آنان ياد شده است.(31)

اما وصّي پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم از اهميت ويژه و جايگاه خاصي برخوردار است از اين رو رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم با تعبيرهاي گوناگون وصي بودن ايشان را به مناسبت هاي مختلف اعلام كرده است؛ بر پايه تعدادي از روايات آن حضرت «وصي» پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم است(32) و دسته اي از روايات تأكيد شده است كه از ناحيه خدا به صراحت و روشني به رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم امر شده است كه ايشان را به عنوان وصّي خود به مردم معرفي كند؛(33) از اين رو هركس در برابر علي عليه السلام بايستد و وصي بودن او را نپذيرد در مقابل خدا و رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم ايستاده و خدايي خدا و پيامبري آن حضرت را نپذيرفته است.(34) روايات متعدد ديگري آن حضرت را بهترين(35) برترين «وصي» دانسته و بر طبق روايات ديگري آن حضرت آقا و سيد اوصياء پيامبران است(36) و تعدادي از روايات آن حضرت را به عنوان نخستين حلقه از سلسه نوراني اوصيا و جانشينان پيامبر اسلام معرفي كرده است(37) و در اشعار متعدد، متنوع و مختلفي از آغاز اسلام تاكنون آن حضرت وصي رسول الله دانسته شده است.(38)

معناي وصي

واژه«وصّي» صفت مشبّه است و به معناي متصل ساختن و وصل كردن دو چيز به يكديگر، وقتي كسي مي خواهد از دنيا برود. سفارش هايي مي كند كه به آن وصيّت مي گويند؛ از اين رو كه كارهاي پيش از مرگش را به كارهاي پس از مرگ متصل مي كند بدين سان وصي كسي است كه راه وصيت كننده (مُوصي) را ادامه مي دهد(39) و براي استوار ساختن اهداف او مي كوشد؛ در اين باره در معجم مقائيس اللغة چنين آمده است: واو و صاد و حرف علّه [ياء]: به معناي متصل ساختن چيزي به چيز ديگر است؛ و «وصّيت الشي ء»؛ يعني چسباندم و متصل ساختم آن را و به زمين هايي كه پوشش گياهي فشرده و انبوهي دارد زمين «واصية» مي گويند؛ يعني زميني كه گياهان آن به هم چسبيده و به هم پيوسته است. و تا زيان مي گويند: «وصيت الليلة باليوم»؛ يعني روزرا به شب متصل كردم؛ كاري را كه در روز انجام مي دادم در شب هم ادامه دادم.

و معناي وصيت همين است...»(40)

پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم پيش از بعثت در تهذيب نفس و پالايش جان بسيار كوشيد، پس از بعثت در مكه ؛ كانون جلوه هاي شيطاني مشركان مبارزه هاي سهمگين و سترگ و پيوسته اي عليه مشركان داشت و در مسير آگاه ساختن و بيدار كردن مردم شب و روز تلاش كرد، پس از هجرت به مدينه وبر افراشتن پرچم توحيد، عدالت و معنويت با مشكلات فراواني كه يكي پس از ديگري در شكل هاي گوناگون خود را نشان مي داد مواجه شد بعثت او بي نظير و بسيار بزرگ بود و همچنان راهش مي بايد ادامه مي يافت؛ اما چگونه؟ پيش از او پيامبران ديگر نيز با اين مشكل رو برو شده بودند و با هدايت خداي متعال براي ادامه راهشان براي امت خود «وصي» معرفي كرده بودند؛ وصي پيامبر؛ يعني كسي كه راه او را پس از رحلتش تا ظهور پيامبر بعدي ادامه مي دهد اما پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم از آن رو كه خاتم پيامبران است و پس از او پيامبري نخواهد آمد، تا اين جهان برپا است مردم تا آن جا كه مقدرو است و معقول توسط اوصياء آن حضرت به راه حق و صراط مستقيم رهنمون مي شوند. دوازده وصي پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم يكي پس از ديگري مشعل هاي فروزان هدايت را بر افراشته اند و طلايه دار و حلقهنخست آنان علي بن ابي طالب عليه السلام است و«وصي» بودنآن حضرت؛ به معناي آن است كه او جانشين، خليفه و امام پساز اوست و در روايت هايي كه محدثان و مورّخان اسلام از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم نقل كرده اند، به لفظ «وصي» بسنده نشده است بلكه دركنار وصّي، واژه هايي از قبيل «خليفتي و...» امده است كه به روشني تصوير روشني از مفهوم وصّي فراروي مخاطبان مي نهد، علامه مجلسي پس از نقل اين روايات در اين باره چنين نوشته است: به روشني اين روايات نشان گر آن است كه علي بن ابي طالب عليه السلام وصّي پيامبر و آقا و سيد اوصياء اوست و بيش تر آن روايات به صراحت مي فهماند كه مقصود از وصي بودن علي بن ابي طالب عليه السلام آن است كه آن حضرت جانشين پيامبر و امام پس از او و خليفه بلا فصل او است و بقيه اين روايات در بر دارنده فضليت هايي براي آن حضرت است كه مقدم بودن ايشان را بر ديگران در امر خلافت و امامت به اثبات مي رساند...»(41)

لزوم تعيين دقيق وصيّ

به همان اندازه كه تعيين و معرفي پيامبر خدا به مردم اهميت دارد، پيامبري كه مي خواهد حقيقت ها و فضيلت ها را بگستراند و پيام خدا را براي مردم از آسمان به زمين آورد، تعيين و معرفي دقيق «وصي» نيز مهم است و خطير؛ چه اين كه او مي خواهد راه پيامبر را ادامه دهد از اين رو در روايات ياد شده بارها و بارها و به مناسبتهاي مختلف وصي بودن علي بن ابي طالب عليه السلام از سوي رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم بلكه از طرف خداوند متعال اعلام شده است و از آن جا كه اين «عنوان» بسيار اهميت دارد در بسياري از زيارت ها مطرح گرديده است.(42) و با ياد كرد آن به آن حضرت سلام داده شده است: يكي از آن زيارت ها، زيارت حضرت معصومه عليها السلام است؛ خوانندگان هوشيار مي دانند كه وقتي «وصي» در كنار اميرالمؤمنين قرار گيرد معناي لطيف، جامع و دقيق از تركيب آن دو بدست مي آيد كه توضيح آن فرصتي بيشتر را مي طلبد.

پي نوشت:

1) امالي صدوق 492، به نقل از امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 173؛ بحارالانوار، ج 37، ص 294.
2) همان.
3) كمال الدين، ص 260، ر.ك. كتاب سليم بن قيسن، ج 2، ص 725 حديث 19. و بحارالانوار، ج 37، ص 290 - 347.
4) بر طبق اين روايات آن حضرت به «امير البررة و امير المؤمنين» ملقب شده است: ر.ك: مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 232، فضايل الصحابة ج 1، ص 231، المعجم الاوسط للطبراني، ج 2، ص 341 مسند البزاز، ج 3، ص 33. تاريخ دمشق، ج 24، ص 421و شواهد التنزيل، ج 1، ص 82 و تاريخ بغداد، ج 2 ص 377 و المناقب ابن غزالي، ص 84 و منابع مختلف ديگر. (ر. ك: موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 175)
5) اين روايت به سندهاي مختلف نقل شده است: ر.ك. تاريخ دمشق ج 42، ص 303؛ مناقب خوارزمي، ص 142؛ حلية الاولياء، ج 1، ص 163؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 145 و منابع مختلف ديگر. (ر.ك. موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 178 و امالي صدوق، ص 634؛ بحارالانوار، ج 38، ص 156 و 298.
6) الفردوس، ج 3، ص 354؛ ينابيع المودة ج 2 ص 279؛ فضايل ابن شاذان، ص 89. (ر.ك: موسوعة امام علي بن ابي طالب، ح 2، ص 177؛ بحار الانوار، ج 37، ص 295 و 306، تنها در ص 306؛ اين حديث را مجلسي از پنج منبع نقل كرده است.)
7) تاريخ بغداد، 13، 123؛ انساب سمعاني، 4، 132؛ به نقل از تاريخ بغداد، موضع اوهام الجمع و التفريق، ج 1، ص 191 و موسوعة امام علي بن ابي طالب (ج 2، ص 179)؛ بحارالانوار، ج 7، ص 299 و ص 302.
8) الاعتقادات، ص 86؛ بحارالانوار ج 37، ص 307.
9) اليقين ص 242.
10) بشارة المصطفي، ص 24؛ بحارالانوار ج 37، ص 302.
11) بحارالانوار، ج 37، ص 306.
12) مولد امير المؤمنين، ص 76.
13) امالي، شيخ طوسي، ص 295؛ ر.ك: موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 181 و بحارالانوار، ج 37، ص 311.
14) همان، ص 343؛ مناقب خوارزمي، ص 303.
15) كافي، ج 1، ص 411؛ تفسير العياشي، ص 274؛ بحارالانوار، ج 3، ص 331. (براي بررسي بيشتر روايات اهل سنت در اين باره: ر.ك: الغدير، ج 8، ص 87.)
16) بحارالانوار، ج 37، ص 93.
17) همان، ص 334.
18) قد أفلح المؤمنون الذين هم في صلوتهم خاشعون، مؤمن، 2 - 1.
19) همان،295.
20) همان، ص 293.
21) بحارالانوار، ج 37، ص 326.
22) بحارالانوار، ج 37، 336 - 335.
23) قاموس ج 5، ص 38. ر.ك: التحقيق في كلمات القرآن ج 8، ص 214؛ اقرب الموارد، ج 1، ص 826. افزون بر معناي ياد شده به معناي «نيرومند و استوار» نيز معنا شده است.
24) معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 358.
25) علل الشرايع، ص 136.
26) خصصتما بالوالد الزكي والطاهر المنتجب الرضيواسمه من قاهر العلي علي اشتق من العليّ.
27) بحارالانوار، ج 35، ص 19؛ ينابيع الموده، ج 2، ص 873؛ كفاية الطالب، ص 406؛ ر.ك: موسوعة علي بن ابي طالب، ج 1، ص 78.
28) معاني الاخبار، ص 55. ج 1، ص 65.
29) ر.ك: الغدير، ج 7، ص 423 - 303؛ بحارالانوار، ج 35 ص 183 - 68؛ موسوعة الامام علي بن ابيطالب -عليه السلام- ، ج 1، ص 62 و مرآة العقول، ج 26، ص 327.
30) ر.ك: منابع ياد شده نمونه اين روايات درباره چگونگي نام گذاري اميرالمؤمنين(ع) پيش تر آورده شد.
31) كافي، ج 8، ص 113 و ج 1، ص 224 و 285 و 293؛ كمال الدين، ص 211 و من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 115؛ تفسير عياشي ج 1، ص 311، تاريخ دمشق، ج 42، ص 49، به نقل از موسوعة امام علي بن ابي طالب ج 2 ص 95؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 158و الكامل في التاريخ، ج 1 ص 6؛ المعجم الكبير، ج 6، ص 221.
32) المعجم الكبير، ج 6، ص 221؛ كشف الغمه، ج 1، ص 158؛ من لا يحضره الفقيه، ج 3 ص 75؛ بحارالانوار، ج 38 ص 1و2 و موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 101؛ كافي، ج 8، ص 32.
33) كافي، ج 8 ص 378 و بحارالانوار، ج 38 ص 129؛ المعجم الكبير، ج 4، ص 171؛ كنز العمال، ج 6، ص 136؛ الغدير، ج 3، ص 24 و 117.
34) بحارالانوار، ج 38 ص 129؛ معاني الاخبار، ص 372. ر.ك: موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 111.
35) المعجم الكبير، ج 3، ص 57؛ المعجم الاوسط، ج 6 ص 327؛ كفاية الاثر، ص 63. ر.ك: موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2، ص 115 و بحار الانوار، ج 38، ص 2 و ص 11: و وصيّ خير الاوصياء.
36) توحيد شيخ صدوق، ج 399؛ خصال، ص 580: «و انه سيّد الاوصياء كما أني سيّد الانبياء» ر.ك: بحار الانوار، ج 38، ص 17 و كفاية الاثر، ص 101 و من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 419 .ر.ك، موسوعة الامام علي بن ابي طالب، ح
37) بحار الانوار، ج 26، ص 153؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 197؛ موسوعة امام علي بن ابي طالب، ج 2 ص 119.
38) اين اشعار را علامه اميني به مناسبت هاي مختلف در الغدير آورده است؛ ر.ك: موسوعة امام علي بن ابي طالب ج 2، ص 128 - 120 و بحارالانوار، ج 38، ص 20.
39) قاموس قرآن، ج 7، ص 223؛ فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 1710.
40) معجم مقائيس اللغة، ج 6، ص 116.
41) بحارالانوار، ج 38، ص 20.
42) ر.ك: مفاتيح الجنان زيارت اميرمؤمنان عليه السلام و نيز بسياري از زيارت هاي ديگر ائمه عليهم السلام.