نگين قم

حسين حقيقت جو

- ۲ -


در سـايـه تـربـيـت رضـوي

فاطمه معصومه (س) تنها به عنوان خواهري كه برادرش " علي بن موسي الرضا " را دوست بدارد و بخاطر برادري و خواهري ، دل در گرو محبّت اوگذاشته باشد نيست . گرچه "فاطمه" و " رضا" هر دو از يك پدر و مادرند و از يك پستان پاك شير خورده و در يك دامن لايق وعفيف ، بزرگ شده و با نوازش دست ها و نگاههاي يك پدر و مادر رشد كرده اند ، ليكن فاطمه معصومه ، تربيت شده برادرش حضرت " رضا " است .

دودمان او ، خانواده يك زنداني راه حق و اسير در دست ستمگران است . پدرش حضرت موسي بن جعفر (ع) مبغوض دربار هارون الرشيد گشته و به امر او بازداشت و زنداني شده است . اين حبس و زندان هم سالها طول كشيده و تا شهادت آن امام ادامه يافته است. خانواده امام ، به درد هجران پدر مبتلاست ، ولي چون اسارت پدر به خاطر خدا و دين و حريّت است ، با همه سختيهايش ، براي فرزندان ، قابل تحمل است ، چون خدا راضي است .

در اين همه سال كه موسي بن جعفر (ع) در زندانهاي مختلف به سر مي بَرَد ، امام رضا (ع) عهده دار تربيت و متكفّل زندگي خواهرش حضرت معصومه و ديگر خواهران است . در نبود پدر ، رسالت رهبري و مسؤوليت رسيدگي به تربيت فرزندان و حل مشكلات خانواده امام محبوس ، بر دوش اوست . حتي رسيدگي به خاندانهاي علوي ، كه امام كاظم (ع) سرپرستي يا سركشي و رسيدگي به آنان را عهده دار بوده ، در اين دوران سخت و غم آلود ، بر عهده حضرت رضاست .

مورخين ، تعداد خانواده هايي را كه از طريق امام هفتم موسي بن جعفر (ع) اداره مي شدند و تحت تكفل او بودند تا پانصد خانواده ذكر كرده اند . تأثير تربيتي امام رضا (ع) را بر خواهر معصومش فاطمه ، نمي توان ناديده گرفت .

بي جهت نيست كه اين بانوي جوان ، در دانش و كمال ، در حديث و فضل ، در ايمان و ثبات قدم ، در اراده و فداكاري و هجرت ، پايگاه و جايگاه بلندي يافته و به مرز " عصمت " رسيده است و دلهاي عاشقان عترت را مجذوب خود ساخته است و عالماني فرزانه و فقيهاني بلند مرتبه ، به آستان بوسي او افتخار كرده و مي كنند و سلام به او را هر صبح و شام ، توفيقي الهي براي خود مي شمرند .

فـاطـمـه ، راوي حـديث

در خانواده امام ، زمينه از هر جهت فراهم است كه فرزندان - چه دختر و چه پسر - با علم و قرآن و حديث و فقه ، آشنايي كامل داشته باشند . فاطمه (س) نيز از اين موهبت برخورداراست و آنگونه كه گفته اند ، " عالمه محدّثه راويه " بوده است . هم احاديثي را از پدران ارجمندش روايت مي كند ، هم زنان و مرداني صاحب دانش و آشناي حديث احاديثي را از زبان اين بانو روايت مي كنند و نام " فاطمه دختر موسي بن جعفر" در سلسله سند برخي روايات ديده مي شود و عالماني از شيعه و سنّت ، روايات او را در ضمن روايات ثابت و صحيح و مورد قبول نقل مي كنند .

يكي از اين روايات ، با سندهاي متصل ، به حضرت زهرا و پيامبر (ص) مي رسد و مربوط به " حديث غدير " و " حديث منزلت " است . و حديثي ديگربه پيامبر اسلام مي رسد و مضمونش نقل قضايا و مشاهداتي از شب معراج است . در حديث ديگري با چند واسطه از پيامبر خدا نقل كرده است كه فرمود : هر كس با محبّت آل پيامبر بميرد ، شهيد مرده است . (5)

و حديثي ديگر با سندي نزديك به همين صورت ، به پيامبر (ص) مي رسد كه مضمونش طهارت و پاكيزگي امام حسين (ع) هنگام ولادت وعدم احتياج به تميز كردن است .

نقل حديث از فاطمه معصومه و اهتمام و توجه عالمان به آنچه از زبان او بعنوان " حديث " مي شنوند و نقل و ثبت آن در مجموعه هاي حديثي ، نشان دهنده جايگاه معتبري است كه اين دختر جوان و عالم ، نزد اهل معرفت و ارباب بصيرت داشته و دارد .

شـهـادت غـريـبـانـه حـضـرت

در ويژگيهاي چندي ، اين بانوي والاقدر ، شبيه مادرش حضرت زهرا (س) است . مرگ در جواني هم يكي از اين نقاط اشتراك و تشابه است .

هفده ساله است كه برادرش حضرت رضا (ع) به اجبار از " مدينه " به " مرو " برده مي شود و مأمون با عنوان " ولايتعهدي " او را به پايتخت خود احضار مي كند . در اين هنگام ، سال 200 هجري است . وداع دردمندانه و پرسوزي كه حضرت رضا (ع) هنگام ترك مدينه به سوي "مرو" انجام مي دهد ، همه را به گريه م ياندازد . همه مي دانند كه حضرت را پس از اين " سفر بي بازگشت " نخواهند ديد .

از اين رو ، يك سال نمي گذرد كه حضرت معصومه ، همراه تعدادي از برادران خويش به شوق ديدار برادرش ، عزم سفر مي كند و به قصد خراسان به راه مي افتد . اما دست تقدير ، تدبير ديگري انديشيده است . به ساوه كه مي رسد بيمار مي شود .

در برخي نقلها آمده است كه ميان همراهان ؟ آن حضرت و مأمورانِ حكومتي كه مخالف اهل بيت بودند ، درگيري مي شود و بعضي از همراهان نيز كشته مي شوند .

باري ... قرائن نشان مي دهد كه به خراسان نخواهد رسيد و اين بيماري ف او را از پاي خواهد افكند .

مي پرسد : تا " قم " چقدر فاصله است ؟

مي گويند : ده فرسخ .

مي خواهد كه او را به قم برسانند . چرا كه شيعيان قم هواداران اهل بيت اند واشعريان به اين خاندان احترام مي گزارند و او از پدرش موس بن جعفر (ع) شنيده است كه : " قم مركز شيعيان ماست " .

وقتي به قم مي رسد ، عده اي از بزرگان و چهره هاي معتبر قمي به استقبال او مي شتابند " موسي بن خزرج اشعري " در پيشاپيش استقبال كنندگان است . پيش مي رود و زمام ناقه دختر موسي بن جعفر (ع) را مي گيرد و او را به طرف خانه خود مي برد . موسي بن خزرج ، افتخار آن را دارد كه تنها هفده روز از دختر امام پذيرايي كند. (6)

حال اين بانو وخيمتر مي شود و در روز 10 ربيع الثاني 201 هجري چشم از جهان بسته ، به خانه ابدي آخرت كوچ مي كند . به دستور موسي بن خزرج ، او را غسل مي دهند و كفن مي كنند و براي خاكسپاري ، به قطعه زميني به نام " بابلان " - كه متعلق به موسي است - منتقل مي كنند .

سردابي را حفر كرده اند كه پيكر اين بي بي را درآنجا دفن كنند . بر سر اينكه چه كسي بدن مطهر حضرت معصومه را برداشته و وارد قبر كند ، ميان خاندان و بستگان موسي بن خزرج اختلاف مي شود . در نهايت تصميم مي گيرند كه خادم پير و با ايمان و صالحي كه دارند ، بدن او را در قبر بگذارد . كسي را در پي آن خادم - كه نامش " قادر" است - مي فرستند ، ولي در همين لحظه چشمشان به دو تكسوار نقابداري مي خورد كه از سوي ريگزار به شتاب مي آيند .

چون آن دو سواره ، به جنازه نزديك مي شوند فرود آمده ،‌بر او نماز مي خوانند و واغرد سرداب شده و جنازه را وارد آنجا مي كنند و به خاك مي سپارند ، سپس بيرون مي آيند و بي آنكه حتي يك كلمه با كسي سخن بگويند ، مي روند و كسي نمي شناسد كه اين دو سوار ناشناس - و در واقع ، آشنا و شناس با اين بانوي گرامي - كيستند؟

پاره اي ازتن " اهل بيت " به وديعت در اين شهر مدفون مي شود ، تا نشاني از عشق و ولاي اين سرزمين و مردمانش به خاندان عصمت و به " معصومه اهل بيت " باشد .

دي اين جا دفن مي شود ، تا اين شهر كويري را به " بوستان علم " و " گلشن فقاهت " تبديل كند .

اگر شكوفه " حوزه علميه " بر اين شاخه جدا افتاده از اهل بيت مي روند ، براي با نشاط نگهداشتن مكتب و مرام خاندان رسول (ص) است .

باري ، از آن پس ، سايه باني از حصير بر قبر او مي سازند ، تا آنكه " زينب " ، دختر امام جواد (ع) قبّه اي بر روي قبر عمّه اش حضرت معصومه (ع) بنا مي كند .

پس گزاف نيست اگر حضرت معصومه (س) را " فاطمه ثاني " بدانيم با شأن و شرافتي كه دارد ، با پيوندي كه با شجره طيّبه اهل بيت دارد، با علم و فضيلت و كمالي كه در مكتب وحي آموخته است ، با رحلتي در سنّ جواني ، غريبانه و دور از وطن ، در هفده سالگي كه به شوق ديدار برادرش حضرت رضا (ع) راه مدينه تا " مرو " را پيش مي گيرد ‌،اما پيش از ديدن برادر ، به ديدار خداي حيّ داور مي رود .

قم ، از ديرباز و از زمان ائمه (ع) ، مركز شيعه بوده و چهره هاي برجسته اي از راويان و عالمان ، از اين شهر و در اين شهر بوده و زيسته اند .

مدفن حضرت معصومه (س) و توصيه امامان بر زيارت قبر مطهّر او، بر رونق و موقعيت و جاذبه معنوي اين شهر مي افزايد و بتدريج ، كتابخانه ها و مدارس ديني و بالأخره در سال 1310 هـ .ش . " حوزه علميه قم " به دست مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي تأسيس و احياء‌ مي شود و اين حوزه كه پيشتر هم وجود داشت ، جان تازه اي مي گيرد و به همين سبب مرحوم حائري به " آيت الله مؤسس" مشهور مي شود . فقيهان و فرزانگاني بسيار ، به اين شهر هجرت مي كنند و بر وجهه و اعتبار و مركزيت آن ، جنبه جهاني مي بخشند .

زائران بارگاهش و پروانگان شيفته حرمش از سراسر ايران بلكه از كشورهاي مختلف مي آيند ، تا دل را در كوثر زيارتش صفا بخشند و از علوم اهل بيت بهره گيرند .

امروز علاوه بر زائران حرمش ، از دهها كشور خارجي كساني در پي آموختن علم دين و فرهنگ ناب تشيع در اين شهر به سر مي برند و در سايه حرم نوراني بانوي كرامت ، معارف اسلام را مي آموزند، تا مبلّغ دين و پيام رسان حوزه در سراسر جهان باشند .

عظمت و شكوهي كه اين شهر و اين حريم دارد ، ريشه در باورهاي مقدّس مسلمانان ودلدادگان اين خاندان دارد .

در دوره هاي مختلف ، تعميرات و بازسازي و توسعه هاي گوناگوني درحرم مطهر انجام مي گيرد تا به صورت كنوني در مي آيد كه برخوردار از گنبد طلايي و چندين گلدسته و دو صحن و ايوان و مجموعه اي رواقها و مساجد اطراف مرقد نوراني اوست و چون نگيني در اين شهر مي درخشد و نمونه اي از هنر ماندگار هنرمندان با ايمان و عاشق است .

اينك قم ، يك شهر نيست،يك " فرهنگ " است ، جغرافي نيست ، تاريخ است .

قم ، ريشه در دين دارد و از چشمه سار معارف " اهل بيت " سيراب شده است . قم هميشه قائم و پيشتاز و پيشقدم بوده است. در انقلاب اسلامي ، نداي " قم " بود كه بر رواق تاريخ معاصر انعكاس مي يافت.

" 19 دي " بارقه اي از آن دل پر از التهاب و جرقه اي ازر آن كانون خشم و آتش بود كه در سينه خدا باوران و محبّان اين خاندان نهفته بود .

شعله مقدّس و ستم سوزِ برخاسته از قم ، همه جاي ايران را گرفت و به آفاق جهان معاصر نيز دامن كشيد وآن " موج خون " به ساحل پيروزي رسيد . ايران با نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران با نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران " قائم " شد و " قم " به ثمر " قيام " نشست .

قائمان قم ، پس از آن تكبيرة الأحرام سبز ، به " سجده شهادت " افتادند . سرانجام ، آن ركوعهاي سرخ و آن سجده هاي خونين به " سلام پيروزي " متّصل شد و امام آمد و " دهة فجر " بر سر اين امّت نور پاشيد . نوري كه جرقّه آن از حماسه 19 دي قم برخاسته بود و سايه لطف اين بانوي كريمه بر آن نشسته بود .

پيروزي " فتوا" را جشن گرفتيم و نصرت " اجتهاد و فقاهت " را به عيد نشستيم .

اينها همه از جوشش چشمه كوير و عصمت قم ، حضرت معصومه (س) بود كه به بركت مزار او ، هنوز هم فروغ فقه و فلسفه و حديث و قرآن و ايمان و انقلاب ، از اين شهر به آفاق گيتي دامن گستر است .