نگرشي به زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه (س)

محسن رفيعي و معصومه شريفي

- ۶ -


بخش دوم: بررسي و شرح زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، سراسر آكنده است از مضامين معنوي و الهي، با قرآن كريم، سنّت شريف معصومين عليهم السلام و روايات وارد شده در شأن و منزلت آن حضرت عليها السلام، هماهنگي كامل دارد. زيارت نامه مورد بحث، در يك نگاه گذرا حاوي مطالب زير است:

1. آغاز زيارت نامه با سخن گهربار حضرت امام رضاعليه السلام در شأن حضرت ستّي فاطمه، بر ارزش آن افزوده است.

2. آموزش آداب زيارت: ايستادن بالاي سر مبارك و رو به قبله؛ و قرائت تسبيحات حضرت فاطمه زهراعليها السلام.

3. سلام بر آدم و انبياي اولوالعزم عليهم السلام.

4. سلام بر چهارده معصوم عليهم السلام، در ادامه انبياي الهي عليهم السلام.

5. سلام بر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، و انتساب آن حضرت به شجره طيبه معصومين و انبياي سلف عليهم السلام.

6. در خواست هايي از خداوند متعال، با تكيّه براينكه همه معصومين عليهم السلام مجراي فيض الهي و سبب پذيرش اين در خواست ها هستند.

7. به پايان رسانيدن دعا با درود برپيامبر بزرگوار اسلام و خاندان گرامي اش عليهم السلام.

1. مراد از «عارفاً بِحَقِّهَا» در كلام امام رضاعليه السلام

امام رضاعليه السلام درباره خواهر گرامي اش فرمود: «من زارها عارفاً بحقّها فلهُ الجنّةُ». واژه «عارفاً بحقّها»، بيانگر مقام والاي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است. از جمله شرايط تكميل و پذيرش زيارت، شناخت حقيقي و واقعي نسبت به صاحب قبر است؛ زيرا ارزشي كه عرض ادب و احترام با شناخت كامل نسبت به كسي يا چيزي دارد، ادب و احترام از روي گمان و تخيّل نخواهد داشت. به اين سخن خداوند بنگريد كه مي فرمايد: «وَ اِنَّ الظَّنِّ لا يُغْني مِنَ الحَقِّ شَيْئاً»(1)و ظنّ و گمان، در فهم حقّ و حقيقت هيچ سودي ندارد.

شناخت كامل و محبّت نسبت به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و اهل بيت پاك و مطهّرش عليهم السلام هم سنگ و هم طراز با قرآن مجيد هستند، شفاعت آنان و عاقبت به خيري را در پي دارد. پيامبربزرگوار اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايد:

اِلْزِمُوا مَوَّدَتَنا أَهْلَ البيتِ، فَاِنَّهُ مَنْ مَنْ لَقِيَ اللهَ وَ هُوَ يَوَدُّنا أَهْلَ البيتِ، دَخَلَ الجَنَّةَ بِشِفاعَتِنا؛ وَالّذِي نَفْسي بِيَدِهِ، لايَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعِلْمِهِ الاّ بِمَعْرِفَةِ حَقَّنَا.(2)

دوستي و محبّت ما اهل بيت را پيشه كنيد، زيرا كسي كه خدا را با محبّت ما اهل بيت ملاقات كند، با شفاعت ما وارد بهشت خواهد شد؛ سوگند به كسي كه جانم در دست اوست، هيچ كس از عملش سودي نمي برد مگر با شناخت كامل نسبت به حقوق ما.

با اندكي تأمّل در كتاب هاي روايي، در مي يابيم كه واژه «عارفاً بحقّها» و «عارفاً بحقّه» در سخنان گهربار معصومين عليهم السلام موج مي زند.(3)

امام صادق عليه السلام درباره زيارت قبر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام مي فرمايد:

مَنْ أَتَي قَبْرَالحُسينِ عارفاً بِحَقِّه، كانَ كَمَنْ حَجَّ مِأَتَهَ حَجَّةٍ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه وآله وسلم؛(4) كسي كه با شناخت كامل، قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كند، مانند كسي است كه صد حجّ به همراه رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم انجام داده باشد.

نيز مي فرمايد:

«مَنْ أَتَي قَبْرَ أَبِي عَبْداللهِ عليه السلام عارفاً بِحَقِّه غَفَرَاللهُ مَاتَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِه وَ مَا تَأَخَّرَ.(5)

كسي كه با شناخت كامل قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كند، خداوند گناهان گذشته و آينده اش را مي بخشايد.

امام باقر و صادق عليه السلام درباره زيارت مؤمن فرمودند:

أَيُّما مُؤمِنٍ خَرَجَ اِلَي أَخِيهِ يَزُورُهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ، كَتَبَ اللهُ بُكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً، و مُحِيَتْ عَنْهُ سَيِّئَةٌ، وَ رُفِعَتْ لَهُ دَرَجَةٌ؛(6) هر مؤمني كه با شناخت كامل به قصد ديدار برادرش (از منزل) خارج شود، خداوند در برابر هرگام، يك كار نيك برايش مي نويسد؛ و يك گناه از او پاك مي شود؛ و يك درجه به او افزوده مي گردد.

دهها روايت درباره موضوعات ياد شده وجود دارد. براي چنين زيارت هايي - به شرط آنكه با شناخت كامل نسبت به زيارت شونده باشد - پاداش هايي در روايت معصومين عليهم السلام براي «زاير» در نظر گرفته شده است؛ بدين شرح:

1. كتب الله له بكّل له بكّل خطوةٍ حسنةً و مُحيتْ عنه سيئةً، و رُفعت له درجةً.(7)

2. كتب الله عشرين حَجَّةً و عشرين عُمْرَةً مبروراتٍ مقبولاتٍ، و عشرين حجّةٌ و عمرةٌ مع نبيٍّ مرسلٍ أو امامٍ عدل (في غير يوم عيد).(8)

3. كتب الله له مائة حَجَّةٍ و مائة عمرةٍ و مائة غزوةٍ مع نبيٍّ مرسلٍ او امام عدلٍ (في يوم عيد)(9)

4. كتب الله عزّوجلّ له بكلّ خطوةٍ حجةً بمناسكها و لا أعلمه الاّ قال و عمرةً (يوم عرفة)(10)

5. كتب الله له ألف حجّةٍ و ألف عمرةٍ مبرورات مقبولاتٍ و ألف غزوةٍ مع نبيّ مرسلٍ أو امام عدلٍ (يوم عرفة)(11)

6. كتب الله له ألف حجةٍ مقبولةٍ و ألف عمرةٍ مبرورةٍ (يوم عرفة)(12)

7. كتب اللهُ له أجر مَنْ أعتق ألف نَسَمَةٍ و كمن حَمَل علي ألفِ فَرَسٍ. مُسْرَحَةٍ مُلْجَمَةٍ في سبيل اللهِ.(13)

8. شَيَّعوه (الملائكةُ» حتّي يُبْلغوه مَأمنه و ان مرض عادوه غُدوةً و خشيَّةً و ان مات شهدوا جنازته و استغفروا له الي يوم القيامة.(14)

9. غفراللهُ ما تقدَّم من ذنبه و ما تأخّرَ.(15)

10. كتب الله له في أعلي علّييّن.(16)

11. كتب الله له ثواب ألف حَجّةٍ مقبولةٍ.(17)

12. الف ألف حَجَّةٍ.(18)

13. أعطاه اللهُ عزّوجل «أجرَ مَنْ أنفقَ مِنْ قَبلَ الفَتْحِ وَ قاتَلَ»(19)

14. حتمت لمن زار أبي عليه السلام بطوس عارفاً بحقّه الجنّة علي الله تعالي.(20)

15. ضمنت و له الجنّة علي الله عزّوجلّ.(21)

16. أخذتُه بيدي يوم القيامة و أدخلتُه الجنة و ان كان من أهل الكبائر.(22)

17. أعطاه الله عزّوجلّ اجرَ سبعين شهيداً ممّن استُشهدَ بين يدي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم عَلَي حقيقةٍ.(23)

18. كتب الله له بكل خطوة حجةً مقبولةً و عمرةً مبرورةً.(24)

19. كان كمن زار الله تعالي في عرشه.(25)

20. كان مثل الذي يخرج من الذنوب (كان كمثل الذي خرج من الذنوب).(26)

21. كتب الله له عشر صفات و محاعنه عشر سيّئات.(27)

22. كتب الله له أجر مائة ألف شهيد و غفر الله ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر و بُعث من الآمنين و هُوِّنَ عليه الحسابُ و استقبلته الملائكةُ فاذا انصرَفَ شَيَّعَتْةُ الي منزله فان مَرِضَ عادوه و ان مات شَيَّعُوهُ بالاستغفار الي قبره... .(28)

23. كان كمن حج مائة حجّةٍ مع رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم.(29)

24. كان كمن حجّ ثلاث حَجَجٍ مع رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم.(30)

25. كتب الله له ثواب الف حجة و الف عمرة ألا و من زاره فقد زارني و من زارني فكأنّما زار الله و حق علي الله أن لا يعذّبه به بالنار ألا و ان الاجابة تحتَ قُبَّتِهِ والشّفاء في تربته و الائمّةَ من ولده...(31)

26. يُكتب له ألفُ حَجَّةٍ مقبولةٍ و ألفُ عمرةٍ مقبولةٍ و ان كان شقيّاً كُتب سعيداً و لم يزل يخوض في رحمةالله.(32)

27. كتب الله له الف حجةٍ مقبولةٍ و الف عمرةٍ مبرورةٍ.(33)

28. صَحِبَةُ ألفُ مَلَكٍ عن يمينه و ألفُ مَلَكٍ عن يساره و كتُب له ألفُ حجّةٍ و ألفُ عمرةٍ مع نبيٍّ أو وصيٍّ نبيٍّ.(34)

29. كتب الله له ثوابَ ألفِ حجَّةٍ و ألفِ عمرةٍ و ألفِ غزوةٍ مع نبيٍّ مرسلٍ.(35)

30. غفرالله له البتّةً.(36)

31. كتب له حجةً و لم يزل محفوظاً حتي يرجعَ الي أهله.(37)

32. كان من محدّثي اللهِ تعالي فوق عرشه.(38)

33. كان عند الله عزّوجلّ كشهداء بدرٍ.(39)

34. كتب الله عشرة آلاف حسنةٌ و رفع له عشرة الاف درجةً.(40)

35. لم يكن له عوض غير الجنة و رزق رزقاً واسطاً و أتاه الله بفرج عاجل ان الله و كلَّ بقبرالحسين أربعة آلاف ملك كلّهم يبكونه و يشيّعون مَن زاره الي أهله فان مرض عادوه و ان مات حضروا جنازته بالاستغفار له و الترحم عليه.(41)

36. مائة حجّة مقبولة و مائة عمرة مبرورة و مائة عزوة مع نبيّ مرسلٍ الي أعدي عدوّله.(42)

37. كتب الله له بكل خطوة حجّة و عمرة مبرورات متقّبلات و غزوة مع نبيٍّ أو امام عادل.(43)

38. أعطاه الله عزّوجلّ أجر من قبل الفتح فتح مكّة.(44)

39. سبعمائة حجّة و سبعمائة عمرة مبرورات متقبّلات.(45)

40. غفرالله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر و كتب له حجّةً و لم يزل محفوظاً حتي يرجع الي أهله.(46)

41. من نظر الي الكعبة عارفاً بحقّها غفرالله ذنوبه و كفي ما أهمّه.(47)

42. هذه الفريضة من صلاّها لوقتها عارفاً بحقّه لايؤثر عليها غيرَها كتب الله له براءةً لايعذبُه.(48)

43. من أتي الصلاة عارفاً بحقّها غُفِرَله.(49)

شايان ذكر است در صدر و ذيل رواياتي كه واژه هاي «عارفاً بحقّه» و «عارفاً بحقّها» وجود دارد، جملاتي به عنوان تفسير براي اين «شناخت كامل» آمده است؛ بدين شرح:

«في يوم عيد»(50)، «في غير يوم عيد»(51)، «يوم عرفة»(52)، «اوّل يومٍ من رجب»(53)، «يوم عاشورا»(54)، «اذا مشي الي الحَيْرِ»(55)، «غير جاحد»(56)، «غير مستكبر»(57)، «واغتسل»(58)، «يريد به وجه الله والدارالآخرة»(59)، «غيرمتجبّر ولامتكبّر»(60)، «غير مستنكف و لامستكبر»(61)، «مسلّماً لأمره»(62)، «فطاف به اسبوعاً و صلّي ركعتين في مقام ابراهيم عليه السلام»(63)، «... ثمّ أتي المدينة فسلّم علي النبيّ... و يَعلمُ أنّه حُجَّةُ الله علي خلقه و بابُه الذي يُؤتي منه فسلّم عليه ثمّ أتي أباعبدالله.»(64)

2. آغاز زيارت حضرت فاطمه معصومه با تسبيحات حضرت فاطمه زهراعليهما السلام

در بخشي از سخن امام رضاعليه السلام به عنوان آداب زيارت حضرت فاطمه معصومه صلي الله عليه وآله وسلم آمده است:

فإذا أتيت القبر فقهم عند رأسها مستقبل القبلة و كبّر أربعاً و ثلاثين تكبيرةً، و سبّح ثلاثاً و ثلاثين تبسيحةً، و أحمد الله ثلاثاً و ثلاثين تحميدةً؛ ثم قل:...»

چون نزد قبر رسيدي، بالاي سرش رو به قبله بايست و سي و چهار مرتبه الله اكبر، سي و سي مرتبه سبحان الله، و سي و سه مرتبه الحمدالله بگو؛ آنگاه بگو:...»

درباره تعداد و ترتبي تسبيحات حضرت فاطمه زهراعليها السلام، ميان فرقه هاي اسلامي اختلاف وجود دارد، اما همگي بر استحباب آن - بلكه فضيلتش بر ساير اذكار - اتفاق دارند.(65) برخي از برادران اهل سنّت، تعداد تسبيحات را 99 عدد، يعني هركدام از تكبير، تسبيح و تحميد را 33 مرتبه مي دانند؛ و تسبيح را مقدّم بر تحميد، و سپس تكبير را مي گويند. برخي از آنان تسبيحات را به تعداد 100 عدد و به همين ترتيب مي دانند. اما در ميان شيعه، اختلافي در اينكه تعداد تسبيحات 100 عدد است، وجود ندارد؛ فقط اختلاف در تقديم يا تأخير تحميد و تسبيح است.(66) در كتاب هاي روايي و فقهي، بحثي درازدامن در اين زمينه شده است. شيعه با تأسّي بر روايات وارد شده از امام صادق عليه السلام، تسبيحات حضرت فاطمه زهراعليها السلام را با «تكبير» و به تعداد 34 مرتبه آغاز مي كند.(67)

برخي برآنند كه تسبيحات حضرت زهراعليها السلام در دو وقت - پس از نماز و هنگام خواب - متفاوت است؛ با اين توضيح كه ظاهر روايات وارد شده اقتضاي تقديم تسبيح بر تحميد را هنگام خواب دارد؛ و ظاهر روايات وارد شده به طور مطلق، اقتضاي تقديم تحميد بر تسبيح را دارد. نيز برخي در مقام پاسخ مي گويند كه هيچ يك از اين روايات، تصريح در تقديم تحميد بر تسبيح يا بالعكس را ندارد.

تحليل و بررسي

1. علاوه بر استحباب تسبيحات حضرت زهراعليها السلام پس از نماز و هنگام خواب، مورد سومي نيز وجود دارد و آن قرائت تسبيحات پيش از زيارت نامه مورد بحث است.

2. علامه مجلسي مي نويسد: «مشهور در آنچه در تعقيبات به آن عمل مي شود، تقديمتسبيح بر تحميد است. اما رئيس المحدّثين و پدرش و ابن جنيد اعتقاد به تأخير تحميد بر تسبيح هستند. روايات وارد شده از ائمه عليهم السلام به حسب ظاهر، خالي از اختلاف نيست.

روايت معتبري كه ظهور در تقديم تحميد بر تسبيح دارد، مطلق است و شامل بيان تسبيحات پس از نماز و هنگام خواب مي شود. اين روايت را شيخ طوسي در «تهذيب الاحكام»، با سند صحيح از محمد بن عذافر، به نقل از برقي در «المحاسن» آورده است. روايتي كه ظهور در تقديم تسبيح بر تحميد دارد، اختصاص به هنگام خواب دارد.»

علامه مجلسي در ادامه مي نويسد: «... پس تنافي ميان دو روايت به حسب ظاهر است؛ و شايسته است كه دومي به اوّلي حمل شود؛ به جهت صحّت سندش.»(68)

جالب توجّه اين است كه در بحارالانوار يك بار به نقل از أبوبصير آمده است: «عن أبي بصير قال:... ثم تكبّر اربعاً و ثلاثين مرّةً و تسبّح ثلاثاً و ثلاثين مرّةً و تحمّد ثلاثاً و ثلاثين مرّة و هو تسبيح الزهراء فاطمه عليها السلام الذي علّمها رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم.»(69) و بارديگر از ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام آمده كه فرمود: «تبدأ بالتكبير اربعاً و ثلاثين ثمّ التحميد ثلاثاً و ثلاثين ثم التسبيح ثلاثاً و ثلاثين.»(70)

روايات در اين زمينه تعارض دارند. ترجيح تحميد بر تسبيح از سوي راويان و فقها، نظر شخصي آنان، و تحميل استنباطشان بر روايات است؛ و دليلي بر حمل يكي از روايات بر ديگري نيست.

سيدعبدالرزاق موسوي مقرّم معتقد است: «روايتي كه بر خلاف اين است (برخلاف تقديم تحميد بر تسبيح)، حمل بر تقيّه مي شود؛ زيرا موافق با عامّه است.» سپس ادامه مي دهد: «با تمام آنچه گفته شد اگر كسي بگويد: بين تقديم تسبيح بر تحميد يا بالعكس تخيير است، خالي از وجه نيست؛ همان گونه كه در كتاب وافي آمده است.»(71)

به نظر مي رسد تثبّت در عمل بر خلاف عامّه - آن هم با توجه به تعارض روايات، و بدون بيان مرجّح - شايسته نباشد؛ زيرا در باره تقديم يا تأخير تسبيح و تحميد، روايات متعارض وجود دارد.

3. ذكرهايي وجود دارد كه حتي تسبيح، بر تحميد و تكبير نيز مقدّم شده است. مثلاً شيخ عباس قمي به نقل از سيدبن طاوس در اعمال ماه جمادي الآخر مي نويسد كه چهار ركعت نماز دارد؛ و پس از سلام، هفتاد مرتبه گفته شود: «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر».(72)

4. در مقابل اين گونه روايات متعارض، به دو گونه مي توان عمل نمود: يا تعبّداً آنها را بپذيريم و نسبت به آنچه درباره كيفيت تسبيحات در اوقات مختلف بيان شده عمل كنيم، و يا اينكه راه «تخيير» را در پيش گرفته، به دنبال مرجّحاتِ مستند بگرايم.

5. به نظر مي رسد حكم «به تخيير» در تقديم يا تأخير تسبيح و تحميد، شايسته تر باشد. به همين جهت، تقديم تسبيح بر تحميد را به چند دليل مي توان ترجيح داد:

الف) دليل عقلي:

با عنايت به يك قياس مضمر، مبني بر اينكه ضرورت دارد انسان ابتدا صفات سلبي را در مورد خداوند بدان و تنزيه نمايد و سپس او را به صفات مدح بستايد؛ مي توان نتيجه گرفت كه تسبيح، مقدم بر تحميد است. عقل حكم مي كند كه تا ظرف وجودي انسان از تاريكي ها و آلودگي ها پاك نشود، وارد شده مظروفِ نور و پاكي بي معناست. شايد اين مثل نيز ناظر به همين معنا باشد: «ديو چو بيرون رود، فرشته در آيد.»

ب) دليل نقلي:

در اين قسمت، به دليل قرآني و روايي مي توان استناد نمود؛ با اين توضيح كه: سوره هاي قرآن به ده گونه آغاز گرديده اند؛ وي يكي از آنها حمد و ثناي الهي (نفي و تنزيه صفات نقص = تسبيح، و اثبات صفات مدح = تحميد) است.(73) تسبيح و تحميد به دو گونه در قرآن به كار رفته است: يا به طور جداگانه در ابتداي سوره ها آمده اند: و يا اگر در ابتداي قرآن يا جاهاي ديگرش در كنارهم قرار گرفته ا ند، تسبيح مقدّم بر تحميد مي باشد. به اين نمونه ها بنگريد: «فَسبّح بحمد ربّك»(74) «و سبّح بحمد ربّك»(75) «و سبِّح بحمده»(76).

نيز در قرآن از ريشه «حمد»، مجموعاً 10 اشتقاق با 68 كاربرد وجود دارد؛ در حالي كه از ريشه «سبح» مجموعاً 25 اشتقاق با 92 كاربرد وجوددارد(77)؛ كه كثرت استعمال يك ففظ و تكرار آن، مي تواند يكي از دلايل اهميّت آن باشد.

علاوه بر رواياتي كه تصريح در تقديم تسبيح بر تحميد دارد، تصريح حضرت امام رضاعليه السلام بر تقديم تسبيح، دليلي ديگر است بر نظريه تقديم تسبيح بر تحميد. نيز امام حسن عسكري عليه السلام در بيان آداب نزد «رأس الحسين»عليه السلام، تسبيح را مقدّم بر تحميد مي داند.(78)

از دلايل ديگر اين است كه در «قيام»، «ركوع» و «سجود»، هماره ذكر تسبيح مقدم بر تحميد است؛ بنگريد: «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر»، «سبحان ربّي العظيم و بحمده»، «سبحان ربّي الأعلي و بحمده». هرچند مي توان تسبيحات أربعه را پنج يا سه مرتبه در قنوت گفت(79)؛ و يا ذكر ركوع را به سه مرتبه «سبحان الله» بسنده نمود.(80) كه اين خود، دليلي ديگر است بر اهميّت و فضيلت تسبيح بر تحميد.

3. سلام بر «آدم»، همراه پيامبران أولوا العزم»عليهم السلام

نخستين «سلام» در زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بر آدم عليه السلام، و سپس پيامبران اولواالعزم، يعني حضرت نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمدعليهم السلام مي باشد. درس هايي كه از اين سيره مي توان آموخت، به اختصار عبارتند از:

1. تقدّم آدم عليه السلام بر ساير أنبياي الهي عليهم السلام، تقدّم رتبي نيست، بلكه تقدّم زماني است؛ از آن جهت كه آدم عليه السلام نخستين مخلوق و نخستين پيامبر بر روي زمين است. به همين جهت، فضيلتش برساير انبياء، به سبب تقدّم زماني است؛ و گرنه پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم برترين انبياي الهي مي باشد.(81)

2. از آدم تا عيسي عليه السلام را با ضمير غايب، سلام داده؛ اما پيامبر بزرگوار اسلام را با ضمير مخاطب، سلام داده است. يعني آن حضرت اكنون نيز حاضر و ناظر است؛ و حكايت از مقام و مرتبه بالاي آن حضرت دارد.

3. پيامبران بزرگوار را به شرح زير، با ألقاب مشهورشان سلام داده است: آدم صفوة الله، نوح نبيّ الله، ابراهيم خليل الله، عيسي روح الله. اما پيامبراكرم صلي الله عليه وآله وسلم را با نام، چهار لقب مورد خطاب قرار داده است؛ بدين شرح: محمد بن عبدالله، رسول الله، خيرخلق الله، صفيّ الله، خاتم النبيّين.

* * *

«واژه اوالواالعزم، تنها يك مرتبه در قرآن مجيد، در سوره احقاف، آيه 35، به كار رفته است: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُلُواالعزمِ مِنَ الرُّسُل»؛ (اي پيامبر!) توهم مانند پيامبران اولواالعزم صبورش باش...»

در تعريف، تعداد و مصاديق پيامبران اولوالعزم، اختلاف و سخن ها هست. برخي حرف «مِنْ» در اين آيه را «بيانيه» پنداشته اند، و به همين جهت، همه انبياي الهي را در اين دايره قرار مي دهند. آنان را كه حرف «مِنْ» را «تبعيضيه» مي دانند، دايره شمول انبياي اولوالعزم را تنگ گرفته اند. با توجه به شرط اختصار، بهتر ديديم كه از طرح مناقشات در اين زمينه پرهيز نموده، سخن امام صادق عليه السلام را درباره پيامبران اولوالعزم بشنويم؛ آنجا كه مي فرمايد:

«بزرگِ پيامبران و رسولان، پنج نفرند؛ و آنان پيامبران اولواالعزم هستند كه آسياي نبوّت و رسالت بر محور وجودشان دور مي زند. آنان عبارتند از: نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمدعليهم السلام»(82)

آن حضرت ضصمن بر شمردن نام پيامبران اولواالعزم عليهم السلام، در تفسير آيه ياد شده و وجه تسميه شان مي فرمايد:

«زيرا نوح عليه السلام با كتابي و شريعتي مبعوث شد و همه پيامبران پس از او كتاب و شريعتشان را از كتاب او گرفتند؛ تا اينكه ابراهيم عليه السلام با صُحُف و عزم برترك كتاب نوح آمد، نه از روي كفر به آن. پس همه پيامبران پس از ابراهيم، شريعت و روش او را گرفتند؛ تا اينكه موسي عليه السلام با تورات و شريعت و روشش آمد، و عزم برترك صُحُف نمود؛ و هر آنكه از پيامبران پس از او آمدند، از تورات و شريعت و روش او دريافت نمودند؛ تا اين مسيح عليه السلام، انجيل و عزم برترك شريعت موسي و روشش را آورد. پس همه پيامبران پس از مسيح عليه السلام از شريعت و روش او دريافت نمودند؛ تا اينكه محمدصلي الله عليه وآله وسلم، قرآن و شريعت و روشش را آورد. پس حلال آن حضرت تا به قيامت، حلال؛ و حرامش نيز تا به قيامت، حرام است. اينان هستند پيامبران اولواالعزم.»(83)

4. سلام بر اهل بيت پيامبراكرم صلي الله عليه وآله وسلم، در پي سلام بر آدم و پيامبران اولواالعزم عليهم السلام

پس از سلام برآدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمدعليهم السلام، سلام بر اهل بيت پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم را پي گرفته است. از اين سيره، درس هاي زير را مي توان آموخت:

1. پيامبراكرم عليه السلام و اهل بيت پاك و مطهّرش، همان «شجره طيّبه» هستند كه در امتداد سلسله پاك انبياي الهي هستند. ذرّيه آنان نيز كه ضعف و قدحي درباره شان نرسيده، و بر اساس منوّيات معصومين عليهم السلام حركت كرده اند، لياقت دريافت چنين سلامي را دارند.

2. سلام بر حضرت اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا و ساير ائمه عليهم السلام را نيز همچون پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم با ضمير مخاطب آورده است.

3. القاب و كنيه هايي كه براي معصومين عليهم السلام استفاده شده، مبتني بر مستندات روايي و تاريخي است. مثلاً لقب «اميرالمؤمنين» براي حضرت علي عليه السلام - كه اختصاص به آن حضرت دارد -، و لقب «سيدة نساء العالمين»، براي حضرت فاطمه زهراعليها السلام، همين گونه است.

4. نكته قابل تأمّل اين است كه براي امام چهارم و دهم عليهما السلام دو صفت آمده؛ ولي براي امام يازدهم عليه السلام، لقب و صفتي بيان نشده است. نيز حضرت حجّت عليه السلام را به صورت غايب سلام داده؛ و با شش ضمير خطاب،به ذات باريتعالي، تكريمش نموده است.

5. سلام بر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، در پس سلسله پاك معصومين عليهم السلام

در اين زيارت نامه، آن حضرت منتسب به «رسول الله»، حضرت فاطمه و حضرت خديجه، اميرالمؤمنين، و امام حسن و امام حسين عليهم السلام شده است. يعني فاطمه معصومه عليها السلام به «پنجتن آل عبا» و «اهل كساء» نسبت داده شده است.(84) شايد نام خديجه عليها السلام در كنار آنان، از جهت تكريم و تعظيم باشد؛ چون وي را مقامي والا نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم بوده، و جدّ مادري معصومين و امامزادگان عليهم السلام محسوب مي شود.

ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چرا در سلامي كه در ابتداي زيارت نامه و پس از انبيا داده شده، نامي از «خديجه عليها السلام» برده نشده، ولي در اين بخش از زيارت نامه از آن حضرت ياد شده است. چرا در ابتداي زيارت نامه، يادي از حضرت خديجه عليها السلام نشده؟ چرا در آنجا نام حضرت علي عليه السلام پيش از حضرت زهراعليها السلام آمده ولي در اينجا نام حضرت فاطمه و خديجه عليهما السلام مقدّم بر حضرت علي عليه السلام شده است؟

گام نخست اين است كه دريابيم مراد كلام در اينجا چيست؟ آيا گوينده اين سخن در مقام بيان مرتبه وجايگاه بوده يا اينكه به دنبال بيان تقدّم زماني بوده است؟ پاسخ اين است كه در هيچ يك از اين فرازهاي، مراد، تقدّم رتبي نيست؛ بلكه تقدّم زماني و نَسَبي مطرح است. در سلامي كه به آدم و پيامبران اوا العزم عليهم السلام داده شده، تقدّم زماني در نظر گرفته شده؛ و گرنه همه مي دانند كه پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم برتر از همه انبياي الهي است. نيز در سلامي كه به چهارده معصوم عليهم السلام داده شده، نامي از حضرت خديجه عليها السلام برده نشده؛ زيرا در اينجا بحث از مقام و منصب نبوت و وصايت و عصمت و امامت، همراه تقدّم زماني مطرح است. بخشي كه سلام بر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام داده شده وب حث از نَسَب است، از حضرت خديجه عليها السلام نيز ياد شده است.

راز اينكه فاطمه عليها السلام مقدّم بر خديجه عليها السلام شده، شايد به خاطر مقام و مرتبه اي است كه در ميان زنان عالم دارد؛ به همين جهت است كه آن حضرت را «سيّدة نساء العالمين» ناميده اند.(85) شايد به جهت رعايت وزن كلام باشد؛ زيرا تلفظ خديجه و فاطمه ثقيل است و تلفظ فاطمه و خديجه روان. تقدّم نام «فاطمه» بر «خديجه» در ادعيه و زيارات پيشينه دارد. مثلاً در زيارت بالاي سر حضرت أباعبدالله عليه السلام مي خوانيم:

«السلام عليك يا ابن محمد المصطفي، السلام عليك يا بن عليّ المرتضي، السلام عليك يا بن فاطمة الزهراء، السلام عليك يا ابن خديجة الكبري...»(86)

مواردي نيز وجود دارد كه نام «خديجه» پيش از «فاطمه» آمده است:

«اين ابن النبيّ المصطفي و ابن علي المرتضي، و ابن خديجةالغرّاء، و ابن فاطمة الزهراء الكبري»(87)

نكته قابل توجه اين است كه هر جا بحث از «وراثت» - كه در برگيرنده «امامت»، و «ولايت» و «عصمت» است - به ميان آمده، صرفاً سخن از چهارده مصعوم عليهم السلام مي باشد؛ اما آنجا كه بحث از حَسَب و نسب است، نام خديجه و زهرا به تقديم يا تأخير آمده است.

نكته ديگر اين استكه فاطمه معصومه عليها السلام در اين زيارت نامه با عنوان هاي «دختر»، «خواهر» و «عمّه» و «وليّ الله» مورد خطاب قرار گرفته است. مراد از «اسلام عليك يا بنت وليّ الله» انتساب آن حضرت به پدر بزرگوارش امام موسي كاظم عليه السلام، اجداد پاك و مطهّرش تا پيامبراكرم صلي الله عليه وآله وسلم - خصوصاً - و همه انبياي الهي - عموماً - مي باشد. دليل بر اين ادّعا، جمله «السلام عليكِ يا نبت موسي بن جعفر» است كه به عنوان تفسيري براي جمله ياد شده آمده است. مراد از «السلام عليكِ يا اخت وليّ الله»، برادر بزرگوارش حضرت امام رضاعليه السلام است. مراد از «السلام عليكِ يا عمّة وليّ الله»، برادرزاده بزرگوارش حضرت امام جوادعليه السلام است. اين جملات، بيانگر مقام و منزلت آن حضرت مي باشد كه از چند جهت منتسب به سه امام معصوم و وليّ خدا است. گفتني است واژه وليّ الله در زيارت هاي ديگر نيز پيشينه دارد.(88)

6. پيامبر اكرم و خاندان پاك و مطهّرش عليهم السلام، نوري يگانه هستند

در بخشي از زيارت نامه، پس از سلام مجدّد به حضرت فاطمه معصومه عليها السلام آمده است:

«السلام عليكِ عرّف اللهُ بيننا و بينكم في الجنّة و حشرنا في زمرتكم؛ و اوردنا حوض نبيّكم؛ و سقانا بكأس جدّكم من يد عليّ بن ابي طالب؛ صلوات الله عليكم؛

أسئل الله أن يرينا فيكم السرور و الفرج؛ و أن يجمعنا و اياكم في زمرة جدّكم محمدصلي الله عليه وآله وسلم؛ و أن لايسلبنا معرفتكم انّه وليّ قدير؛

أتقرّب الي الله بحبّكم و البرائة من أعدائكم، و التسليم الي الله راضياً به غير منكر و لا مستكبر، و علي يقين ما أتي به محمد و به راض؛ نطلب بذلك وجهك يا سيّدي و رضاك و الدّارالآخرة.»

درس هايي كه از جملات بالا مي توان آموخت عبارت است از:

1. تعداد 11 مرتبه از ضمير «جمع مذّكر مخاطب» (كم) استفاده شده؛ و مراد اين است كه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از سلاله پاك معصومين عليهم السلام مي باشد.

2. نيز تعداد 8 مرتبه از فعل و ضمير «متكلم مع الغير» (نا) بهره گيري شده؛ و از ضمير «متكلم وحدة» استفاده نشده است. شايد بتوان اين گونه سخنگ فتن را در تأسّي به كلام خداوند متعال در قرآن مجيد قلمداد نمود؛ آنجا كه مي فرمايد: «ايّاكم نعبد و اياك نستعين، اهدالصراط المستقيم»(89). مراد اين است كه دعا و راز و نياز همراه با جمع، ارزشي والاتر از دعاي فردي دارد.

3. در همه اين دعاها، صرفاً درخواست از خداوند متعال شده است؛ و پيامبراكرم و خاندان بزرگوارش عليهم السلام به عنوان واسطه لطف، و مجراي فيض الهي هستند. دليل بر مدّعا اين است كه در پايان مي فرمايد: «نطلب بذلك وجهك يا سيّدي، اللهمّ و رضاك و الدارالآخرة». مراد اين است كه اي سرور من! و اي خداي من! با مواردي كه بيان شد (يعني دستورهاي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و دوستي آن حضرت و اهل بيتش، و دوري جستن از دشمنانشان)، نظر عنايت و رضايت تو، و آخرتي خوش را مي طلبم.

7. مقام شفاعت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

در بخشي ديگر از زيارت نامه آمده است: «يا فاطمة اشفعي لي في الجنّة، فانّ لك عند الله شأناً من الشّأن» در اين جمله، به سبب اين كه شأن و منزلتي والا نزد خداوند متعال دارد، درخواست شفاعت شده است. اين فراز از زيارت نامه مي تواند ناظر بر اين سخن امام صادق عليه السلام باشد كه فرموده است:

«تُقْبَضُ فيها امرَأَةٌ مِنْ وُلدي، وَاسْمُها فاطمةُ بنتِ موسي، تَدْخُلُ بِشِفاعَتِها شيعتُنا الجنّةَ بأجمعهم»(90)

در قم، بانويي از فرزندان من كه نامش فاطمه دختر موسي است، رحلت مي كند؛ با شفاعت او همه شيعيان ما به بهشت مي شوند.»

«شفاعت»، مقامي والاست كه:

اوّلاً: بدون اجازه خداوند متعال، معنايي نخواهد داشت.(91)

ثانياً: شامل همگان نمي شود؛ بلكه گروهي خاصّ، و با شرايطي خاصّي را در بر مي گيرد.(92) نيز با نيم نگاهي در روايات وارد شده از معصومين عليهم السلام در مي يابيم كه مقام شفاعت، منصبي است از جانب خداوند متعال كه به افراد و موجودات لايق داده مي شود. اينان عبارتند از: حضرت محمدصلي الله عليه وآله وسلم(93)، اهل بيت پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام(94)، ساير انبياي الهي(95)، هر مؤمن(96)، پيروان برگزيده پيامبران و جانشينانشان (محبّان اهل بيت عليهم السلام)(97)، ملائكه(98)، ماه رمضان(99)، عيد فطر(100) و قرآن(101).

براي آشنايي بيشتر با عظمت شفاعت و درجه شفيع، شايسته است مختصري درباره «شفاعت» بحث نماييم. شفاعت، از ماده «شفع»، به معناي «قرين شدن دو چيز در كنار هم» است. «شفع» = (جفت) را خلاف «وتر»= (تنها) دانسته اند.(102)

در «معجم مقاييس اللغة» و «التحقيق» آمده است: «اصلٌ صحيحٌ يدلُّ علي مقارنة الشيئين»(103)، نيز صاحب «التحقيق» در معناي شفاعت مي نويسند: «فهو تأييدٌ و تقويةٌ بالحاق قوّته و ضمّ نفوذه الي مالآخر».(104)

ماده «شفع» 31 مرتبه و با 11 اشتقاق در قرآن به كار رفته است.(105)

8. سعادت واقعي در گرو محبّت اهل بيت عليهم السلام است

در بخشي از زيارت نامه آمده است:

«اللهمّ اني أسألك أن تختم لي بالسعادة فلا تسلب منّي ما أنا فيه»

خداوندا! از تو مي خواهم عاقبت مرا به سعادت ختم كني؛ و آنچه را كه من در اويم از من نگيري»

مراد از «ما انافيه» و حالت خوشي كه گوينده اين متن و زاير در آن قرار دارد، ولايت اهل بيت عليهم السلام باشد؛ كه به طبع، كامل ترين مصداق براي «ما»ي موصول خواهد بود.

نيز در اين زيارت نامه، درخواست هاي دنيايي و آخرتيِ بسيار از خداوند متعال شده است، نكته جالب توجه در اين دعاها، اين است كه با درهم آميختن درخواست هاي دنيا و آخرت، عقل معاش را در طول عقل معاد قرار داده است. با اين اوصاف، دنيا براي يك انسان ارزشمدار، به عنوان «منظورٌ به» (وسيله براي رسيدن به هدف) خواهد بود؛ نه به عنوان «منظورٌ اليه»، (هدف).(106)

9. آغاز و انجام زيارت نامه به ياد خداوند متعال و معصومين عليهم السلام

ديگر نكته حائز اهميت در زيارت نامه اين است كه آغاز و انجام آن، با ياد خداوند متعال و معصومين عليهم السلام، در راستاي عبوديت و بندگي خداوند مي باشد. آغازش با تسبيحات حضرت فاطمه زهراعليها السلام (الله اكبر، سبحان الله و الحمدالله)، و به دنبالش سلام و درود بر انبياي الهي و معصومين عليهم السلام است؛ نيز انجامش متبرّك است به سلام و درود بر پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم و خاندان مطهّرش و ياد و استمداد از خداوند متعال.

باتوجه به آنچه در تعريف زيارت و آدابش در اين مقاله بيان گرديد، در مي يابيم كه «زيارت واقعي» زيارتي است كه با شناخت كامل از حقوق زيارت شوند، تسليم بودن در برابر اوامر معصومين عليهم السلام، و ساير آداب زيارت باشد؛ و در نهايت، منجر به خشنودي خداوند متعال شود. در اين صورت، قائل قائل شدن به شفاعت، و زيارت قبور نه تنها در عرض ربوبيّت الهي نيست و شرك محسوب نمي شود؛ بلكه در طول عبوديّت و رضايت خداوند سبحان خواهد بود. و اين زيارت نامه - چه مأثور از معصوم باشد و چه نباشد - هدف را حاصل نموده؛ چون آغاز و انجامش با ياد خداوند متعال و معصومين عليهم السلام است.

10. «التفات»هاي لطيف و موافق با ذوق سليم

در اين زيارت نامه، برخي از انواع «التفات» وجود دارد كه هرچه بيشتر با تنوّع و لطافت كلام، و پرهيز از يكنواختي در متن، به زيبايي آن افزوده است. در تعريف، فوايد، و ملاك ادراك «التفات» گفته اند:

«و هو الانتقال مِن كلٍّ مِن التكلّم - أوالخطاب، أو الغيبة - الي صاحبه، لمتفضيات و مناسبات تظهر بالتّأمّل في مواقع الالتفات؛ تفنّناً في الحديث، و تلويناً للخطاب، حتي لا يملّ السامع من التزام حالة واحدة، و تنشيطاً و حملاً له علي زيادة الاصغاء؛ فانّ لكلّ جديد لذّةً، و لبعض مواقعه لطائف؛ ملاك اداركها الذوق السليم.»(107)

برخي چنين التفات هايي را نشانه «اضطراب در متن» بر مي شمارند:

«در پايان زيارت نامه، عدولهاي خطابي كوتاه و سريعي ديده مي شود، براي مثال، از خطاب به حضرت معصومه عليها السلام به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم خطاب شده؛ آن هم تنها به يك جمله: «نطلب بذلك وجهك يا سيّدي». بعد، بلافاصله عدول يك جمله اي به ذات ربوبي ديده مي شود: «اللهم و رضاك و الدار الآخرة»، و ديگر بار در خواستي از حضرت معصومه عليها السلام و سپس درخواست هاي خطابي ارزشمندي از ذات اقدس ربوبي. شايد بتوان عدولهايي چنين كوتاه و سريع را نوعي اضطراب در متن به شمار آورد.»

«با توجه به تمامي اين موارد سندي و متني، شايد احتمال مرحوم علامه مجلسي در كتاب «تحفةالزائر» قوي و پسنديده باشد. او مي فرمايد: ممكن است، بر فرض صحّت سند و صدور صدر روايت، ذيل آن كه متن زيارت نامه است، دنباله حديث نبوده، به وسيله علما و بزرگان تأليف شده باشد.»(108)

بررسي

سخنان ياد شده، از چند جهت قابل تأمّل است:

1. چنين التفات هايي در كلام عرب و قرآن مجيد(109) و ادعيه(110) سابقه دارد، به همين جهت، نشانه اضطراب در متن نخواهد بود.

2. اضطراب - باتوجه به تعريفي كه از آن در شرح مصطلحات ارائه نموده ايم - مربوط به نقل با اختلاف يك حديث به لحاظ متن يا سند است؛ و ربطب به موضوع مورد بحث ندارد.

3. آن گونه كه گمان شده، جمله «نطلب بذلك وجهك يا سيّدي» خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم نيست؛ بلكه متّصل به جمله «اللهم و رضاك و الدارالآخرة» است؛ و خطاب به خداوند متعال مي باشد؛ يعني پس از اين كه مي گويد: «من با محبّت شما (اهل بيت عليهم السلام) و دوري از دشمنانتان و با تسليم شدن در برابر خداوند و رضايت او، بدون انكار چيزي و تكبّر در موردي، و بر يقين و رضايت به آنچه حضرت محمدصلي الله عليه وآله وسلم آورده، به خداوند تقرّب مي جويم»، در ادامه مي گويد: «اي سرور من! و اي خداي من! با آنچه گفته شد (محبت اهل بيت و دوري از دشمنانشان و...)، وجه و رضايت تو و آخرت را مي طلبم.»

4. سخن علامه مجلسي در «تحفةالزائر» - بلافاصله پس از پايان زيارت نامه - اين است: «مؤلف گويد كه محتمل است كه زيارت از تتمّه حديث نباشد و از تأليف علما بوده باشد».(111) با اين توضيح كه همو با تصريح بر «سعد أشعري»، روايتش از امام رضاعليه السلام را «حسن» بر مي شمرد.(112)

خاتمه

با توجّه به آنچه در بررسي سند و متن زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام گذشت؛ در مي يابيم:

1. رواياتي از امام صادق عليه السلام، امام كاظم، امام رضا و امام جوادعليهم السلام در شأن و منزلت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نقل شده است.

2. برخي از اين روايات، مرسل - از سنخ معلّق و مرفوع - هستند.

3. روايت امام رضاعليه السلام كه منتهي به زيارت نامه مي شود، - به يقين - به نقل از «سعد بن سعد اشعري قمي» است؛ و سندش متصل و مسند است؛ و همه رجالش، مورد وثوق هستند.

4. به نظر مي رسد بخش هاي انتهايي زيارت نامه - و نه همه اش - توسط علما نگاشته شده باشد؛ اما به قلم چه كسي و در كدام زمان، قابل بررسي است.

5. متن زيارت نامه، معناي معيني بالا و منطبق با روايات وارد شده در شأن آن حضرت است. نيز سيره مستمر از قرن هاي مبتني بر پذيرش اين زيارت نامه بوده است. به همين جهت، سزاوار است با ديده احترام بدان نگريسته، با قصد قربت خوانده شود.

6. گذشته از همه اينها، با توجه به اهميّت مطلق زيارت - خصوصاً امام زاده اي با اين مقام و منزلت - نيز با عنايت به احاديث «من بلغ»(113) و قاعده «تسامح در أدلّه سنن»؛ مناقشه در اسناد چنين موضوعاتي، خالي از وجه است.(114)

نتيجه بحث

ترجيح در اين است كه زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از باب «تسامح در ادلّه سنن» به عنوان «مطلق ذكر» به قصد رجاء «نه به قصد ورود» خوانده شود.

 

فهرست منابع

الف) كتابهاي چاپ شده:

1. قرآن مجيد.

2. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي (849 - 911 ه .ق.) ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، تهران، مؤسّسه انتشارات اميركبير، چاپ دوم؛ 1376، (دوره دو جلدي).

3. اختيار معرفةالرجال، ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي طوسي (385 - 460 ه .ق.)، تحقيق: ميرداماد، محمدباقر الحسيني، سيدمهدي رجائي، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، 1404 ه .ق.

4. ارشاد القلوب؛ حسن بن ابي الحسن ديلمي، (... - 841 ه .ق.)، انتشارات شريف رضي، قم، 1412 ه .ق. (دو دوجلد در يك مجلّد).

5. استفتائات قرآني؛ غلامرضا نيشابوري، انتشارات سيد جمال الدين اسدآبادي، چاپ دوم، 1375 ش.

6. اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، ميرزا علي مشكيني (معاصر)، دفتر نشر الهادي، قم، چاپ پنجم، 1413 ق (يك جلد).

7. أعلام النساء المؤمنات، محمد حسّون، ام علي مشكور، انتشارات اسوه، اپ اول، 1411 ه .ق.

8. أعيان الشيعه، سيد محسن امين، حقّقه و أخرجه و استدرك عليه: حسن الامين، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1406 ه .ق./ 1986 م.

9. أقرب الموارد في فُصَح العربيّة و الشوارد، سعيد خوري شرتوني لبناني، مكتبة لبنان، چاپ سوم، 1992 م.

10. اقبال الاعمال، رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن جعفر بن طاووس (... - 668)، دارالكتب الاسلاميّة، تهران، 1367 (يك جلد).

11. الامالي، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي طوسي (385 - 460)، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية، مؤسّسة البعثة، انتشارات دارالثقافة، قم، 1414 ه .ق. (يك جلد).

12. الامالي، ابوجعفر الصدوق محمد بن علي بن الحسين بن بابويه قمي (305 - 381)، مؤسّسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان.

13. امامزادگان معتبر ايران (و رجال مدفونين كاشان)، حاج سيد عزّت امامتِ كاشاني، كتابخانه گلزار، چاپ دوم، 1344.

14. انوارالمشعشعين، آقا شيخ محمد علي بن حسين بن علي بن بهاءالدين (نگارش در سال 1302 ه .ق.) قم، 1327 ه .ق.

15. بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام تجليگاه حضرت فاطمه زهراعليها السلام، سيد جعفر ميرعظيمي، واحد فرهنگي كتابخانه عمومي حضرت ابوالفضل عليه السلام، قم، چاپ دوم، 1376.

16. بشارةالمصطفي، ابوجعفر محمد بن ابي القاسم محمد بن علي الطبري (... - 553)، منشورات المكتبة الحيدرية، النجف، چاپ دوم، 1383 ه .ق./ 1963 م. (يك جلد).

17. بحارالانوار الجامعة لدُرَر اخبارالائمّة الاطهار، محمد باقر مجلسي (... - 1111)، دار احياء التراث العربي، بيروت، لبنان، الطبقة الثالثة المصّححة، 1403 ه .ق. / 1983 م.

18. تاج العروس من جواهر القاموس، محمد مرتضي زبيدي (... - 1205)، المكتبة الحياة، بيروت، (10 جلد).

19. تاريخ آل زرارة، ابوغالب زراري (... - 368)، رباني، 1399 (دو جلد).

20. تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمي، ترجمه حسن بن علي بن حسن عبدالملك قمي، تصحيح و تحشيه، سيد جلالالدين تهراني، انتشارات توس، تهران، 1361.

21. تحفةالزائر، محمدباقر مجلسي (... - 1111). چاپ سنگي، 1261 ه .ق. (به شماره مسلسل 363 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي - مجموعه نفيس).

22. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي (معاصر)، مؤسسه چاپ و نشر وزارت ارشاد فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، چاپ اول، 1416 ه .ق.

23. تحف العقول عن آل الرسول؛ ابومحمد حسن بن علي بن الحسين بن شُعبة حرّاني، قرن چهارم هجري، صحّحه و علّق عليه: علي اكبر الغفّاري، مؤسّسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1404 ه .ق. (يك جلد).

24. تفسير قمي، ابوالحسن علي بن ابراهيم قمي، قرن سوم و چهارم، صحّحه و علّق عليه و قدّم له: سيد طيّب موسوي جزائري، دارالسرور، بيروت، لبنان، چاپ اول، 1411 ه .ق./ 1991 م.

25. تهذيب الاحكام في شرح المقنعة للشيخ المفيد، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي طوسي (385 - 460)، دارالكتب الاسلامية، تهران، حقّقه و علّق عليه: سيدحسن موسوي خراسان، 1365.

26. تهذيب المقال في تنقيح كتاب الرجال، سيدمحمد علي موحدي ابطحي، (معاصر، الناشر: سيد محمد موحد ابطحي، چاپ سيدالشهداء، قم، چاپ اول، 1412 ه .ق.

27. تكملة رسالة الزرازي، الغضائري (... - 411)، چاپ ربّاني، 1399 ه .ق.

28. تذكرة الفقهاء، معروف به علامه حسنبن يوسف بن علي بن مطهّر حلي (... 726)، تحقيق: مؤسسه آل البيت عليهم السلام الاحياء التراث، قم، مؤسسه آل بيت لاحياء التراث، قم، چاپ منقّحه، اول، 1416 ه .ق.

29. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ابوجعفر الصدوق محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي (305 - 381)، انتشارات شريف رضي، قم، 1364.

30. جامع الاخبار، تاج الدين محمد بن محمد شعيري، قرن ششم هجري، المطبعة الحيدريه، نجف، انتشارات شريف رضي، قم، 1363، (يك جلد).

31. جواهر البلاغة في المعاني و البيان و البديع، سيد احمد هاشمي، چاپ دوازدهم، داراحياء التراث العربي، بيروت، لبنان.

32. جامع الشتات (فارسي)، ميرزا ابوالقاسم قمي (... - 1321)، تحقيق: مرتضوي رضوي، چاپ اول،1413 ه .ق. مؤسسه كيهان، (4 جلد).

33. جواهر الكلام، شيخ محمد حسن نجفي (... - 1266)، تحقيق: شيخ محمود القوچاني، درالكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1367 ش.

34. حاشية مجمع الفائدة و البرهان، محمد باقر وحيد بهبهاني (... - 1205)، تحقيق: مؤسسه العلامة المجدّد الوحيد البهبهاني، مؤسسه العلامة المجدّد الوحيد البهبهاني، چاپ اول، 1417 ه .ق.

35. الحدائق الناضرة، محقق البحراني (... - 1186)، تحقيق: محمدتقي ايرواني، جامعه مدرسين، قم، حوزه علميه قم، (25 جلد).

36. خلاصةالاقوال، حسن بن يوسف بن علي بن مطهر حلي، علامه (648 - 726)، چاپ سوم، 1381، المطبعة الحيدريّه، نجف.

37. الخصال (كتاب الخصال)، ابوجعفر الصدوق محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي (305 - 381)، صحّحة و علّق عليه، علي اكبر الغفّاري، مؤسّسة نشر اسلامي، 1403 ه .ق. (دو جلد در يك جلد).

38. خاتمه مستدرك الوسائل، ميرزا شيخ حسين نوري طبرسي (... - 1320)، تحقيق: موسسة آل البيت لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1415 ه .ق.

39. دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام، و القضايا و الاحكام، قاضي ابوحنيفة النعمان بن محمد تميمي مغربي (259 - 363)، دارالتعارف، مصر 1385 ه .ق. (دو جلد).

40. دراية الحديث،

41. الذريعة الي تصانيف الشيعه، شيخ آقابزرگ تهراني، (1293 - 1389) ، چاپ اول، كتابخانه اسلاميه، تهران.

42. الرائد (فرهنگ الفبايي عربي - فارسي) جبران مسعود، ترجمه رضا انزابي نژاد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، چاپ دوم، 1376 ش.

43. رجال، محمدباقر بن محمدتقي مجلسي (... - 1111). ترتيب: عبدالله السبزآلي الحاج، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، چاپ اول، 1415 ه .ق. / 1994 م.

44. رجال (الفوائد الرجالية) سيد محمد مهدي بحرالعلوم (... - 1212)، تحقيق: محمدصادق بحرالعلوم، الناشر: مكتبة الصادق، طهران، الطبقة الاولي، 1362 ه .ق.

45. رجال، شيخ علي الخاقاني (... - 1334)، تحقيق: السيد محمد صادق بحرالعلوم، مركز النشر، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، 1404 ه .ق.

46. رجال، تقي الدين ابومحمد حسن بن علي بن داود حلي (647 - 707)، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 ق.

47. رجال تقي الدين ابو محمد بن داود حلي (647 - 707) المطبعة الحيدرية، النجف، 1392 ه .ق.

48. رجال، ابوجعفر احمدبن أبي عبدالله بن خالد برقي (... - 274 يا 280)، انتشارات دانشگاه تهران.

49. رجال، ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي طوسي (385 - 480)، تحقيق: جواد القيومي الاصفهاني، مؤسسه نشر اسلامي.

50. رجال، جمال الدين حسن بن يوسف بن علي بن مطهّر حلّي معروف به علاّمه، (648 - 726)، مصّححة علي نسخة علاّمة سيد محمدصادق بحرالعلوم، چاپ سوم، (و فيهازيارات مهمّة علي الاولي)، 1381 ق./ 1961 م. نجف.

51. رجال، (اختيار الرجال) يا (اختيار معرفة الرجال)، ابي جعفر محمد بن الحسن بن علي الطوسي، محمد بن عمر بن عبدالعزيز الكشي، صحّحة و علّق عليه و قدّم له و وضع فهارسه: حسن مصطفوي.

52. رجال، (فهرست اسماء مصنفي الشيعة)، ابوالحسن ابوالعباس احمد بن علي بن احمد نجاشي الكوفي اسدي، (372-450)، تحقيق: محمد جواد النائيني، دارالاضواء، بيروت.

53. رسائل فقهّية، الشيخ مرتضي الانصاري، (... - 1281). تحقيق لجنة التحقيق، الطبعة الاولي، 1414 ق. المطبعة باقري، قم.

54. روضة الواعظين، زين المحدّثين محمد بن الفتال نيشابوري (الشهيد در سال 508 ه .ق.) منشورات الرضي، قم.

55. رياحين الشريعه، شيخ ذبيح الله محلاتي، دارالكتب العلميّة، تهران، چاپ ششم: 1373 ش.

56. الرواشح السماويّة في شرح أحاديث الاماميّة، سيد محمدباقر داماد، (... - 1041)، چاپ ايران، 1311 ق.

57. الروضةالبهيّة، (شرح اللمعة) شهيد ثاني، (... - 966)، انتشارات داوري، قم، چاپ اول، 1410 (10 جلدي).

58. زندگاني حضرت معصومه عليها السلام و تاريخ قم، سيد مهدي صحفي، (با استفاده از تأليفات مرحوم حاج شيخ عباس قمي)، چاپخانه مهر استوار، 1347 ش./ 1378 ق.

59. زندگي و كرامات حضرت معصومه عليها السلام، احمد بانور، نشر ألف، چاپ اول، 1374.

60. زبدة التصانيف، موي حيدر خوانساري، (قرن 11)، چاپ 1415 ه .ق. قم.

61. سنن ابن ماجه، حافظ ابوعبدالله محمد بن يزيد قزويني (209 - 273)، حقّقه و خرّج أحاديثه و علّق عليه، بشّار عوّاد معروف، دارالجيل، بيروت، چاپ اول، 1418 ه .ق./ 1998 م. (6 جلدي).

62. سنن النسائي، (بشرح الامامين السيوطي و السّندي)، ابوعبدالرحمن أحمد بن شعيب بن علي بن سنان بن بحر بن دينار خراساني نسائي (215 - 303)، تحقيق: سيد محمد سيّد علي محمدعليو سيد عمران، دارالحديث، قاهرة، چاپ اول، 1420 ه .ق./ 1999 م. (5 جلدي).

63. سيّدة عشّ آل محمد، سيدابوالحسن هاشم هاشمي، چاپ اول، 1416 ه .ق. قم.

64. شرائع الاسلام في مسائل الحلال والحرام، محقق حلّي، (... - 676)، تحقيق: السيّد صادق الشيرازي، انتشارات استقلال، تهران، چاپ دوم، 1409 ه .ق. (4 جلدي).

65. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن أبي الحديد معتزلي (586 - 656)، كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي، قم، 1404 ه .ق.

66. صحيفة الرضا(ع)، شيخ جواد القيّومي (معاصر)، دفتر انتشارات اسلام، قم، چاپ اول: 1373 ش.

67. الصّحاح تاج اللغة و صحاح العربية، ابونصر اسماعيل بن حماد الجوهري (... - 393)، تحقيق: أحمد بن عبدالغفور عطّار، الطبعة الرابعة، 1407 ق. دارالعلم للملايين، بيروت، (6 جلدي).

68. صحيح مسلم، ابوالحسين مسلم بن الحجّاج القُشيريّ نيشابوري، (206 - 261)، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، داراحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، (5 جلدي).

69. الصراط المستقيم الي مستحقّي التقديم، شيخ زين الدين أبو محمد علي بن يونس عاملي نباطي بياضي (804 - 877)، المكتبة الحيدريّة، نجف، 1384 ق. (3 جلد در يك مجلّد).

70. طرائف المقال، سيد علي اصغر جابلقي، (... - 1313)، تحقيق: سيد مهدي رجائي، كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، چاپ اول، 1410 ه .ق.

71. عوائد الايّام، محقق نراقي، (... - 1245)، مكتبة بصيرتي، قم، چاپ سنگر، 1408، ه .ق.، مطبعة الغدير، قم، (يك جلدي).

72. العروة الوثقي، سيد كاظم طباطبايي يزدي (... - 1337)، تحقيق و نشر: مؤسسه نشر اسلامي، قم، چاپ اول، 1420 ه .ق.، (5 جلدي).

73. عمدة الزائر في الادعية و الزيارات)، سيدحيدر حسيني كاظمي، (... - 1265)، دارالتعارف، بيروت - لبنان، چاپ سوم، 1399 ه .ق. / 1979 م.

74. عوالي اللّئالي، محمد بن علي بن ابراهيم احسائي معروف به ابن ابي جمهور، (840 ه .ق. - اوائل قرن دهم)، انتشارات سيدالشهداء (ع)، قم، 1405 ه .ق.

75. عيون اخبار الرضا(ع)، ابوجعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه قمي، (305 - 381)، صحّحة و قدّم له و علّق عليه: الاعلمي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، چاپ اول، 1404 ه .ق./ 1984 م.

76. علم الحديث و دراية الحديث، كاظم مديرشانه چي، دفتر انتشارات اسلامي (وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم)، چاپ يازدهم، 1375 .

77. غريب الحديث، قاسم بن سلاّم هروي ابوعبيد (... - 224). التحقيق: محمد عبدالمعيدخان، درالكتاب العربي، بيروت - لبنان، چاپ اول، 1396 ه .ق.

78. غررالحكم و دررالكلم، عبدالواحد بن محمد التميمي الآمدي، (510 - 550)، انتشارات دفتر تبليغات، قم، 1366 (يك جلد).

79. فوائد الاصول، شيخ مرتضي نصاري (... - 1281)، تحقيق: لجنة تحقيق تراث الشيخ الاعظم، چاپ اول، 1419 ه .ق.، مجمع الفكر الاسلامي، قم.

80. فروغي از كوثر، (زندگي نامه حضرت فاطم ء معصومه، الياس محمدبيگي، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1374.

81. فرهنگ فارسي - عربي، محمد تونجّي، انتشارات هيرمند، تهران، چاپ دوم، 1377.

82. فلاح السائل و نجاح السائل، سيد رضي الدين علي بن موسي بن طاووس حلّي، (... - 664 ه .ق.).

83. الفهرست، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي طوسي، (385 - 460)، المكتبة المرتضويّة، نجف.

84. الفهرست، ابوجعفر، محمد بن حسن بن علي طوسي (385 - 460) تحقيق: مؤسسه نشر الفقاهة، جواد القيّومي، مؤسسه نشر فقاهة، چاپ اول، 1417 ه .ق.

85. الفائق في رواة و اصحاب الامام الصادق، عبدالحسين شبستري (معاصر)، چاپ اول، 1418 ق.، مؤسسه نشر اسلامي، قم.

86. قاموس الرجال، شيخ محمدتقي تستري، نشر و تحقيق: موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1410 ه .ق. (9 جلدي).

87. قاموس قرآن، سيدعلي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ پنجم، 1367.

88. القاموس المحول، نصرالهوزيني فيروزآبادي، (... - 817)، (4 جلدي).

89. القواعد الفقهيّة، ميرزاحسن الموسوي البجنوردي، مطبعة الآداب، نجف، 1389 ه .ق./ 1969 م. (6 جلدي).

90. قواعد التّحديثمن فنون مصطلح الحديث، محمد جمال الدين قاسمي دمشقي (1283 - 1332)، دارالكتب العلمية، بيروت، لبنان.

91. كشف الغمّة، ابوالحسن علي بن عيسي بن ابي الفتح الاربيلي، (... - 693)، علّق عليه: سيدهاشم رسولي، مكتبة بني هاشمي، تبريز، 1381 ه .ق. (2 جلدي).

92. كفاية الأثر، في النّص علي الائّمةالاثني عشر، ابوالقاسم علي بن محمد بن علي خزّاز قمي الرّازي، (قرن چهارم هجري)، تحقيق: سيد عبدالطليف حسني كوه كمري خويي، انتشارات بيدار، قم، 1401 ه .ق.، (يك جلدي).

93. كتاب الطهّارة، مرتضي انصاري (... - 1281)، تحقيق: لجنة التحقيق، موسسة الهادي، قم، چاپ اول، 1418 ه .ق.، (2 جلدي).

94. كامل الزيارات، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي(... - 368)، تحقيق: شيخ جواد قيّومي، لجنة التحقيق، مؤسسه نشر الفقاهة، چاپ اول، 1417 ه .ق.

95. كامل الزيارات، الشيخ الجليل ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسي بن مسرور بن قولويه القمي (... - 368)، انتشارات مرتضويّة، رضوي، نجف، 1356 ق.

96. الكني و الألقاب، عباس قمي، (... - 1359)، (3 جلدي).

97. كشف الرموز في شرح المختصر المنافع، فاضل آبي (... - 690)، تحقيق: اشتهاردي و يزدي، جامعه مدرسين، قم، 1408 ه .ق. (دو جلد).

98. الكافي، محمد بن يعقوب كليني رازي (... - 329) تحقيق: علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، آخوندي، چاپ سوم، 1367، (8 جلدي).

99. كتاب العين، ابوعبدالرحمن خليل بن احمد فراهيدي (... - 175)، مهدي مخزومي و ابراهيم سامراتي، مؤسسة دارالهجرة، چاپ دوم، 1409 ه .ق. (8 جلد).

100. كتاب المزار، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان حارثي، ملقّب به شيخ مفيد، قرن چهارم و پنجم هجري، تحقيق و نشر: مدرسة الامام المهدي عليه السلام، چاپ اول، 1409 ه .ق.

101. كتاب المزار (مناسك المزار)، محمد بن محمد بن نعمانمعروف به شيخ مفيد (336 - 413)، تحقيق: سيد محمدباقر ابطحي، المؤتمر العالمي لالفية الشيخ المفيد، 1413 ه .ق.

102. لسان العرب، ابن منظور (... - 711) چاپ اول، 1405، نشر أدب الحوزة، داراحياء التراث العربي، (15 جلد).

103. مجمع البحرين، شيخ فخرالدين طُرّيحي (... - 1085)، تحقيق: سيد احمد حسيني، مكتب نشر الثقافة الاسلامية، چاپ دوم، 1408 ه .ق.، (4 جلد).

104. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني (... - 502)، چاپ اول، 1404 ه .ق.، دفتر نشرالكتاب، (يك جلد).

105. منتهي المطلب، حسن بن يوسف بن علي بن مطهر حلّي، (... - 726)، تحقيق: قسم الفقه في مجمع البحوث الاسلامية، مجمع البحوث الاسلامية، مشهد، چاپ اول، 1412 ه .ق.

106. مدارك الاحكام، سيد محمد عاملي (... - 1009) تحقيق و نشر: موسّسة آل البيت عليهم السلام، قم، چاپ اول، 1410 ه .ق. (8 جلد).

107. مشارق الشموس، محقق خوانساري (... - 1099)، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، (2 جلد).

108. مستند الشيعة، محقق نراقي (... - 1245)، موسسه آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، مشهد، چاپ اول، 1416 ق. (19 جلد).

109. مختار الصحاح، محمد بن أبي بكر بن عبدالقادر رازي (... - 721)، تحقيق: احمد شمس الدين، دارالكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1415 ه .ق. / 1994 م. (يك جلد).

110. المعتبر في شرح المختصر، محقق حلّي (... - 676) تحقيق: لجنة التحقيق باشراف شيخ ناصر مكارم، مؤسسه سيدالشهداءعليه السلام، چاپ مدرسة الامام اميرالمؤمنين عليه السلام، 1364، (2 جلد).

111. مختلف الشيعة، حسن بن يوسف بن علي بن مطهر حلي، معروف به علامه (... - 726)، تحقيق: لجنة التحقيق مؤسسة نشر الاسلامي، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، چاپ اول، 1415 ه .ق. (9 جلد).

112. منتهي المطلب، حسن بن يوسف بن علي بن مطهر حلّي (... - 726)، تحقيق: قسم الفقه في مجمع البحوث الاسلامية، مجمع البحوث الاسلامية، مشهد، چاپ اول، 1415 ه .ق.، (4 جلد).

113. معجم الفروق اللغويّة، أبوهلال عسكري، تحقيق: مؤسسه نشر اسلامي، جامعه مدرسين قم، چاپ اول، 1412 ق.

114. مسند الامام الرضاعليه السلام، عزيز الله عطاردي خبوشاني (معاصر)، كنگره جهاني امام رضاعليه السلام، 1406ه .ق.، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس رضوي.

115. معجم مقاييس اللغة، ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريّا (... - 395)، تحقيق و ضبط: عبدالسلام محمد هارون، دارالكتب العلميه، اسماعيليان نجفي، قم. (6 جلد).

116. مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، قرن ششم هجري، تصحيح و تحقيق و تعليق: سيدهاشم رسولي محلاتي و سيدفضل الله يزيدي طباطبايي، دارالعرفة، بيروت، چاپ اول، 1406 ه .ق. / 1986 م.

117. المعجم المؤحّد، الاعلام الاصول الرجاليّة و الخلاصة للعلامة) محمود درياب نجفي، مجمع الفكر الاسلامي، چاپ اول، 1414 ه .ق.

118. معجم رجال الحديث و تفضيل طبقات الرواة، سيدابوالقاسم موسوي خويي، منشورات مدينة العلم، ايران، قم.

119. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ميرزاحسين نوري طبرسي (1254 - 1320)، موسسه آل البيت عليهم السلام لاحياءالتراث، قم، چاپ اول، 1408 ه .ق.

120. ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ چهارم، 1372.

121. مفاتيح الجنان، (كليات)، شيخ عباس قمي، چاپ و نشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1370.

122. مفاتيج الجنان (كليات)، جاج شيخ عباس قمي، ترجمه مهدي الهي قمشه اي، دفتر نشر نويد اسلام، قم، چاپ دوم، 1381.

123. منتهي الآمال، حاج شيخ عباس قمي، كتابفروشي علميه اسلاميه، تهران، 1331.

124. معجم مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، تحقيق: نديم مرعَشلي، دارالكتب العربي، 1392 ه .ق./ 1972 م.

125. مصباح الزائر، رضي الدين سيد علي بن موسي بن طاووس (... - 664) تحقيق: مؤسسه آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1417 ق.

126. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، محمد فؤاد عبدالباقي، انتشارات اسلامي، تهران، چاپ دوم، 1374.

127. مسند فاطمه معصومه عليها السلام، سيدعلي رضا سيدكباري، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1375.

128. مستدرك علم رجال الحديث، شيخ علي نمازي شاهرودي، تهران، چاپ اول، 1414 ه .ق.

129. مجالس المؤمنين، قاضي نورالله شوشتري، (شهادت 1019 ه ق.)، چاپ تهران.

130. معجم مصطلحات الرجال والدراية، محمد رضا جديدي نژاد، اشراف: محمد كاظم رحمان ستايش، مؤسسه دارالحديث، قم، چاپ اول، 1380.

131. مقباس الهداية في علم الدراية، عبدالله مامقاني (1290 - 1351)، تحقيق: محمدرضا مامقاني، مؤسسه آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، ثم، چاپ اول، 1411 ه .ق. (7 جلد).

132. المزار، محمد بن مكي عاملي جزنيّي، مشهور به شهيد اول، (734 - 786)، موسسة المعارف الاسلامية، قم، تحقيق: محمود البدري.

133. المزار، محمد بن مكي عاملي جزنيّي، مشهور به شهيد اول (734 -786)، تحقيق و نشر: مدرسة الامام المهدي عليه السلام، قم، باشراف مرتضي موحد ابطحي اصفهاني، چاپ اول، 1410 ق.

134. مصباح الفلاح في علم اليوم والليلة من الواجبات والمستحبّات، بهاءالدين محمد بن حسين حارثي، معروف به شيخ بهائي (953 - 1030)، دارالكتب الاسلامي و دارالاضواء، بيروت، 1405 ه .ق.

135. مصباح الكفعمي (جُنَّة الامان الواقية و جَنّة الايمان الباقية)، تقيّ الدين ابراهيم بن علي عاملي كفعمي (840 - 905)، منشورات الرضي و منشوردات زاهدي.

136. المقنعة، محمد بن النعمان البغدادي، معروف به مفيد (336 - 413)، مؤسسه نشر اسلامي.

137. مكارم الاخلاق، رضي الدين حسن بن فضل طبرسي، انتشارات الشريف الرضي، قم، ايران.

138. المحاسن، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقي (... - 274 يا 280)، دارالكتب الاسلامية، قم، ايران.

139. من لايحضره الفقيه، ابوجعفر الصدوق محمد بن علي بن الحسين بن بابويه قمي (305 - 381)، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1314 ه .ق.، (4 جلد).

140. مصباح المتهجّد، أبوجعفر محمد بن الحسن بن علي طوسي (385 - 460)، مؤسسة فقه الشيعه، بيروت، 1411 ه .ق. (يك جلد).

141. مناقب آل أبي طالب عليه السلام، ابوجعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهرآشوب السّرَوريّ المازندراني (489 - 588)، عني بتصحيحه والتعليق عليه: سيدهاشم رسولي محلاتي، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379 (4 جلد).

142. ناسخ التواريخ، ميرزا محمدتقي خان سپهر (... - 1297)، چاپ سنگي.

143. النهاية في غريب الحديث، ابن الأثير (... - 606)، تحقيق: طاهر احمد زاوي و محمود محمد طناحي، مؤسسه اسماعيليان، قم، چاپ چهارم، 1364، (5 جلد).

144. نقد الرجال، سيد مصطفي تفرشي (قرن يازدهم هجري)، تحقيق و نشر: موسسه آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1418 ه .ق. (5 جلد).

145. وديعه آل محمدعليهم السلام فاطمه معصومه عليها السلام، محمد صادق انصاري زنجاني، چاپ اول، 1372.

146. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، محمد بن حسن حر عاملي (... - 1104)، تحقيق: عبدالرحيم رباني شيرازي، داراحياء التراث العربي، بيروت، چاپ ششم، 1412 ه .ق./ 1991 م.

147. وفات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، سيدعبدالرزاق موسوي مقرّم، ترجمه عباس حاجياني دشتي، چاپ خيام، قم، چاپ اول، 1361.

ب) كتابهاي خطّي

148. تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمي، ترجمه حسن بن علي بن حسن عبدالملك قمي، 170 برگ. كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، به شماره مسلسل 7216.

149. المزار، آقا جمال الدين محمد بن حسين خوانساري (... - 1125)، شماره 1393، فهرست نسخه هاي عكس: ج 4، مركز احياء التراث الاسلامي، قم، (اصل كاب در كتابخانه سيد محمدعلي روضاتي - اصفهاني موجود است.)

150. المزار، به زبان عربي در 181 برگ به شماره مسلسل 462 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم.

151. المزار شيرواني، مولي حيدر علي بن ملا محمد بن حسن مشهور به ملا ميرزا شيرواني، 114 برگ، به شماره مسلسل 129 كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم.

152. المزار، سيد محمد حسني حسيني طباطبايي (... - 1140) 1351 هجري، در 302 صفحه كتابت شده و به شماره مسلسل 3331 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، موجود است.

153. المزار الكبير، محمد ابن مشهدي، به شماره مسلسل 4903 با 488 برگ در رديف 4 قفسه 1 كتاب 19 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، موجود است.

154. المزار (قديم)، به شماره مسلسل 462 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، موجود است.

155. المزار (شيخ مفيد)، محمد بن محمد بن نعمان (336 - 413)، به شماره مسلسل 7811 با 156 برگ در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، موجود است.

156. المزار (شيخ مفيد)، محمد بن محمد بن نعمان (336 - 413)، به شماره مسلسل 490 با 128 برگ در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، موجود است.

157. المزار (شهيد اول) محمد بن مكي العاملي الجزريني، مشهور به شهيد اول (734 - 786)، به شماره هاي مسلسل 950، 490، 3314، 3342، 4642، 4675، 4938، 10713، 10885، 4062 و 7811 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، قم، موجود است. (گفتني است در فهرست نگاري به اشتباه به نام شيخ مفيد نگاشته شده است.)

ج) مقالات

158. فرهنگ كوثر (ماهنامه)، سال سوم، شماره 25، فروردين 1378، صاحب امتياز: مؤسسه زائر، متعلق به آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام)، مقاله پژوهشي در زيارت نامه فاطمه معصومه عليها السلام، حسين مقيسه.

159. فرهنگ كوثر (ماهنامه)، سال سوم، شماره 35، بهمن 1378، صاحب امتياز مؤسسه زائر، وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام، مقاله سفارشات زيارت حضرت معصومه عليها السلام، هادي دانشور، و نظري بر اسامي و القاب حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، محمد اصغري نژاد.

160. نامه قم، (فصلنامه فرهنگي - پژوهشي)، سال چهارم، شماره 14، تابستان 1380، صاحب امتياز: اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي، مقاله زندگي نامه علمي ابراهيم بن هاشم كوفي قمي، علي آقاجاني قناد.

161. نامه قم، (فصلنامه فرهنگي - پژوهشي)، سال چهارم، شماره 15 - 16، پاييز و زمستان 1380، صاحب امتياز: اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي، گفت و گو با استاد علي اصغر فقيهي، گفت و گو از عليرضا فولادي.

پي نوشت:

1) سوره نجم، آيه 28.

2) المحاسن، برقي، ج 1، ص 61، الأمالي، طوسي، ص 686؛ بحارالانوار، ج 27، ص 90، و ج 27، ص 170 و ج 65، ص 101، ب 187 و مستدرك الوسائل، ج 1، ص 151.

3) در كتاب هاي روايي كافي، من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام، وسائل الشيعه، مستدرك الوسائل، بحارالانوار ارشاد القلوب، اعلام الدين، تحف العقول، الخصال و دعائم الاسلام، 235 مرتبه واژه «عارفاً بحقّه» و 16 مرتبه «عارفاً بحقّها» درباره زيارت پيامبراكرم، معصومين و امامزادگان عليهم السلام مؤمن، كعبه، و قرائت نماز به كار رفته است.

4) كافي، ج 4، ص 580-582؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 581؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 445 و بحارالانوار، ج 98، ص 26 و 33.

5) كافي، ج 4، ص 581 - 582.

6) كافي، ج 2، ص 183؛ وسايل الشيعه، ج 12، ص 231؛ بحارالانوار، ج 73، ص 34.

7) كافي، ج 2، ص 183؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 231؛ بحارالانوار، ج 73، ص 34.

8) كافي، ج 4، ص 580 و 582؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 580؛ التهذيب، ج 6، ص 46؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 459؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 268 و 281؛ بحارالانوار: ج 98، ص 34 و 85؛ الأمالي، صدوق، ص 143؛ الامالي طوسي، ص 201؛ ثواب الاعمال، ص 89؛ جامع الاخبار، ص 25؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 194؛ كامل الزيارات، ص 169، 183 و 184.

9) كافي، ج 4، ص 580 و 582؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 580؛ التهذيب، ج 6، ص 46؛ وسايل الشيعه، ج 14، ص 459 و 486؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 281 و 296و 298؛ بحارالانوار، ج 98، ص 85 و 89؛ الامالي (صدوق)، ص 143؛ الامالي طوسي، ص 201؛ ثواب الاعمال، ص 89؛ جامع الاخبار، ص 25؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 194؛ كامل الزايارات، ص 169.

10) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 581؛ بحارالانوار، ج 2، ص 147 و ج 97، ص 260 و ج 98، ص 85؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 443؛ الاقبال، ص 332؛ الامالي، طوسي، ص 214؛ ثواب الاعمال، ص 89؛ جامع الاخبار، ص 25؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 194؛ كامل الزيارات، ص 169 و 182.

11) مصباح المتهجّد، ص 715.

12) همان.

13) كافي، ج 4، ص 581؛ التهذيب، ج 6، ص 44؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 445؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 277؛ بحارالانوار، ج 98، ص 43؛ ثواب الاعمال، ص 87؛ جامع الاخبار، ص 26؛ روضةالواعظيت، ج 1، ص 194 و كامل الزيارات، ص 164.

14) كافي، ج 4، ص 581؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 409؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 245؛ بحارالانوار، ج 98، ص 63؛ الامالي (صدوق)، ص 14 و 142؛ ثواب الاعمال، ص 88؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 194؛ كامل الزيارات، ص 189 و 191؛ المناقب، ج 4، ص 128.

15) كافي، ج 4، ص 582؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 375 و 410-411 و 418 -419 و 445 و 498؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 233-236 و 249؛ بحارالانوار، ج 97، ص 257 و ج 98، ص 69 و 21-23 و 25-26 و 68؛ الامالي (صدوق)، ص 142 و 237؛ بشارة المصطفي، ص 108؛ ثواب الاعمال، ص 58 و 86؛ جامع الاخبار، ص 24؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 194؛ كامل الزيارات، ص 138 - 140 و 144؛ المناقب، ج 4، ص 128.

16) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 581؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 411 و 417 و 418 و 422 و 424؛ مستدرك الوسائل، ج 1، ص 250؛ صحيفةالرّضا، ص 81؛ عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 44.

17) وسائل الشيعه، ج 14، ص 445؛ بحارالانوار، ج 98، ص 69-70؛ ثواب الاعمال، ص 85؛ جامع الاخبار، ص 23.

18) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 582؛ التهذيب، ج 6، ص 85؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 566؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 358؛ بحارالانوار، ج 99، ص 33؛ الامالي، صدوق، ص 64 و 119؛ بشارةالمصطفي، ص 22؛ ثواب الاعمال، ص 98؛ جامع الاخبار، ص 29 و 32؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 235؛ عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 255.

19) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 583؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 553؛ بحارالانوار، ج 49، ص 286 و ج 99، ص 33؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 235؛ عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 255.

20) بحارالانوار، ج 99، ص 37؛ الامالي صدوق، ص 118؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 234.

21) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 583؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 553 و 556؛ عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 256.

22) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 583؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 554؛ بحارالانوار، ج 99، ص 35؛ الامالي، صدوق، ص 121؛ جامع الاخبار، ص 31؛ روضةالواعظين، ج 1، ص 235؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 295.

23) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 584؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 554؛ بحارالانوار،ج 99، ص 35؛ الامالي، صدوق، ص 121؛ جامع الاخبار، ص 31؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 259.

24) التهذيب، ج 6، ص 21؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 376؛ فرحة العزّي، ص 75.

25) التهذيب، ج 6، ص 51؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 476؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 292؛ بحارالانوار، ج 98، ص 76 و 105؛ الاقبال، ص 567؛ كامل الزيارات، ص 149 و 174؛ كتاب المزار، ص 51؛ مصباح المتهجّد، ص 771.

26) التهذيب، ج 6، ص 52؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 484؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 297؛ بحارالانوار، ج 98، ص 146؛ كامل الزيارات، ص 187.

27) التهذيب، ج 6، ص 52؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 484؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 297؛ بحارالانوار، ج 98، ص 146.

28) وسائل الشيعه، ج 14، ص 375؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 213؛ بحارالانوار، ج 56، ص 176 و ج 97، ص 257؛ بشارةالمصطفي، ص 108؛ كشف الغمّة، ج 1، ص 395.

29) وسائل الشيعه، ج 14، ص 449؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 274؛ بحارالانوار، ج 98، ص 33 و 42؛ ثواب الاعمال، ص 92، جامع الاخبار، ص 26.

30) وسائل الشعه، ج 14، ص 452؛ بحارالانوار، ج 98، ص 36؛ كامل الزيارات، ص 140.

31) وسائل الشيعه، ج 14، ص 452؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 276؛ بحارالانوار، ج 36، ص 285 و ج 97، ص 257؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 145؛ كفايةالاثر، ص 16.

32) وسائل الشيعه، ج 14، ص 454؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 310؛ بحارالانوار، ج 98، ص 20 و 43؛ كامل الزيارات، ص 144 و 164.

33) وسائل الشيعه، ج 14، ص 463؛ بحارالانوار، ج 98، ص 91؛ بشارة المصطفي، ص 108.

34) وسائل الشيعه، ج 14، ص 463؛ بحارالانوار، ج 98، ص 91؛ مصباح المتهجّد، ص 716.

35) وسائل الشيعه، ج 14، ص 467؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 286.

36) وسائل الشيعه، ج 14، ص 467؛ بحارالانوار، ج 98، ص 89.

37) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 249 و 271؛ بحارالانوار، ج 98، ص 39 و 68؛ كامل الزايارات، ص 160.

38) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 251؛ بحارالانوار، ج 98، ص 73 و 78؛ كامل الزيارات، ص 141.

39) همان، ص 356؛ بحارالانوار، ج 99، ص 41؛ كامل الزيارات، ص 304.

40) بحارالانوار، ج 71، ص 319؛ اعلام الدين، ص 443؛ عدّة الداعي، ص 192.

41) بحارالانوار، ج 98، ص 2 و 47؛ كامل الزيارات، ص 85 و 181.

42) همان، ص 87؛ كامل الزيارات، ص 185 و 171.

43) همان، ص 143؛ الامالي، صدوق، ص 143؛ كامل الزيارات، ص 184.

44) جامع الاخبار، ص 29.

45) عوالي اللآلي، ج 4، ص 82.

46) كامل الزيارات، ص 192.

47) من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 204؛ بحارالانوار، ج 96، ص 65.

48) وسائل الشيعه، ج 4، ص 114؛ بحارالانوار، ج 80، ص 5؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 135.

49) وسائل الشيعه، ج 4، ص 228؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 80؛ بحارالانوار، ج 10، ص 106؛ و ج 79، ص 207؛ تحف العقول، ص 117.

50) كافي، ج 4، ص 580.

51) همان.

52) همان؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 467.

53) وسائل الشيعه، ج 14، ص 467؛ بحارالانوار، ج 98، ص 89.

54) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 292.

55) همان، ص 297.

56) بحارالانوار، ج 98، ص 2 و 47 و 63؛ التهذيب، ج 6، ص 51؛ كامل الزيارات، ص 85 و 151.

57) كافي، ج 4، ص 580؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 580؛ التهذيب، ج 6، ص 51؛ بحارالانوار، ج 98، ص 91؛ مصباح المتهجّد، ص 716.

58) التهذيب، ج 6، ص 52 و 58؛ كامل الزيارات، ص 184 و 187؛ بحارالانوار، ج 98، ص 146؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 292 و 296-297.

59) وسائل الشيعه، ج 14، ص 498؛ بحارالانوار، ج 98، ص 19؛ كامل الزيارات، ص 144.

60) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 213؛ بحارالانوار، ج 56، ص 176 و ج 97، ص 257؛ بشارةالمصطفي، ص 108؛ كشف الغمّة، ج 1، ص 395.

61) كامل الزيارات، ص 144 و 146؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 310؛ بحارالانوار، ج 98، ص 21 و 43.

62) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 356.

63) بحارالانوار، ج 76، ص 319؛ اعلام الدين، ص 443؛ عدّةالداعي، ص 192.

64) مستدرك الوسائل، ج 10، ص 359؛ بحارالانوار، ج 99، ص 37؛ مصباح المتهجّد، ص 820؛ عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 258.

65) بحارالانوار، ج 82، ص 336.

66) كافي، ج 3، ص 343؛ بحارالانوار، ج 82، ص 336.

67) المقنعة، ص 114 و 168؛ تهذيب الاحكام، ج 2، ص 105؛ مكارم الاخلاق، ص 301؛ مصباح الفلاح، ص 65؛ مستدرك الوسائل، ج 5، ص 64؛ بحارالانوار، ج 82، ص 336 - 338 و ج 83، ص 6.

68) بحارالانوار، ج 82، ص 336 - 339.

69) بحارالانوار، ج 73، ص 206.

70) همان، ج 82، ص 339.

71) وفات حضرت فاطمه عليها السلام، ص 73 - 74.

72) كليات مفاتيح الجنان، ص 595 - 596.

73) ر.ك: الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 333 - 336؛ تاريخ قرآن، حجّتي، ص 111 - 115.

74) سوره حجرات، آيه 98؛ سوره نصر، آيه 3.

75) سوره طه، آيه 130؛ سوره غافر، آيه 55؛ سوره ق، آيه 39، سوره طور، آيه 48.

76) سوره فرقان، آيه 58.

77) ر.ك: المعجم المفهرس للالفاظ القرآن الكريم، ص 267 - 277 و 430 - 431.

78) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 320.

79) بحارالانوار، ج 82، ص 207.

80) المقنعة، ص 146.

81) ابن فارض مصري، در اين خصوص مي سرايد:

و انّي وان كنتُ ابنَ آدمَ صورةًفلي فيه مَضَي شاهدٌ بأبوتي

و كلّهم عن سبقِ مضايَ دائربدائرتي أو و لردٍ عن شريعتي

وما منهم الاّ و قدكان داعياًبه قومُه للحقّ عن تبعيّتي

و قبلَ فِصالي دون تكليفٍ ظاهريّفتمّتْ بشرعي الموضحي كلُّ شرعةٍ

هرچند من به حسب صورت و جريانات مادي اين جهان، فرزند آدم أبوالبشر هستم؛ اما در من معنا و حقيقتي هست كه گواه بر پدريِ من نسبت به آدم است.

همه پيامبران به واسطه تقدم معنويت و حقيقت من، برگرد مركز من مي چرخند، و از ورودگاه و سرچشمه من آب برمي دارند.

هيچ پيامبري نيامده است مگر اينكه خويش را به خاطر حقيقت به پيروي از من خوانده است.

و پيش از تمام شدن دوران شيرخوارگي، و به سن تكليف ظاهري نرسيده، با شريعت روشنگر خود، به همه شرايع پايان دادم.

82) كافي، ج 1، ص 175. اين روايت به نقل از امام محمدباقرعليه السلام، ابن عباس و قتاده نيز وارد شده است. نيز ر.ك: مجمع البيان في تفسيرالقرآن، ج 9، ص 143؛ تفسير نمونه، ج 21، ص 377- 380، ذيل آيه 35 سوره احقاف.

83) كافي، ج 2، ص 17 و بحارالانوار، ج 11، ص 34. به نقل از امام صادق و امام رضاعليهما السلام.

84) درباره اهل كساء، و پنج تن آل عبا، ر.ك: كافي، ج 1، ص 286؛ بحارالانوار، ج 35، ص 210-228 و ج 37، ص 35 و 90.

85) ر.ك: بحارالانوار، ج 41، ص 44، و ج 45، ص 132 و 137، ج 51، ص 105، ج 88، ص 375،ج 89، ص 113، ج 91، ص 31 و 346، ج 98، ص 359 و ج 99، ص 97.

86) بحارانوار، ج 98، ص 199 و 235. نيز ر.ك: بحارالانوار، ج 91، ص 265 و ج 97، ص 173 و 345 و ج 99، ص 85؛ البلادالامين، ص 289 و 365؛ مصباح الكفعمي، ص 501؛ مصباح المتهجّد، ص 719؛ المناقب، ج 4، ص 168؛ مهج الدعوات، ص 16 و 232.

87) الاقبال، ص 297 و 299 و نيز ر.ك: كامل الزيارات، ص 200؛ كشف الغمّه، ج 2، ص 6.

88) ر.ك: مفاتيح الجنان، ص 883 (زيارت نامه كاظمين عليهما السلام)، و ص 910 و 913 (زيارت نامه امام رضاعليه السلام).

89) سوره حمد، آيه 4-5.

90) مجالس المؤمنين، ج 1، ص 83..

91) ر.ك: سوره بقره، آيه 255؛ سوره سبأ، آيه 23؛ سوره زمر، آيه 44؛ سوره زخرف، آيه 82 و سوره نجم، آيه 26.

92) ر.ك: سوره انعام، آيه 51؛ سوره زمر، آيه 43؛ سوره غافر، آيه 18؛ سوره مدّثّر، آيه 48، سوره طه، آيه 109، سوره مريم، آيه 87؛ سوره انبياء، آيه 28.

93) ر.ك: كافي، ج 2، ص 654، ج 3، ص 204، ج 8، ص 138 و 175؛ من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 174، ج 4، ص 39؛ التهذيب، ج 1، ص 468؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 217، ج 12، ص 94 و 163؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 442 و 454، ج 10، ص 28 و 237؛ بحارالانوار، ج 8، ص 35، 38، 40، و 48، ج 16، ص 63، ج 18، ص 267، ج 21، ص 350، ج 24، ص 40 و 257؛ الاختصاص، ص 37؛ اعلام الدين، ص 171 و 269 و 299.

94) ر.ك: كافي، ج 4، ص 569 و 570؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 586؛ التهذيب، ج 3، ص 142، ج 5، ص 267؛ ج 6، ص 28، 29،و 116؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 394؛ مستدرك الواسائل، ج 10، ص 28، و 415، ج 11، ص 255؛ بحارالانوار، ج 18، ص 362، ج 24، ص 347؛ الاقبال، ص 415.

95) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 198؛ وسائل الشيعه، ج 4، ص 16؛ مستدرك الوسائل، ج 6، ص 82 و 151، ج 11، ص 365؛ بحارالانوار، ج 8، ص 273، ج 45، ص 301، ج 70، ص 370؛ ارشادالقلوب، ج 1، ص 164 و 166.

96) وسائل الشيعه، ج 12، ص 17 و 233، ج 13، ص 275، ج 16، ص 339، ج 28، ص 205؛ مستدرك الوسائل، ج 5، ص 322؛ بحارالانوار، ج 8، ص 30، 48، 52، 56 و 58، ج 25، ص 169.

97) بحارالانوار، ج 7، ص 188، ج 8، ص 19 و 34 و ج 10، ص 102.

98) همان، ج 8، ص 61 و 273.

99) همان، ج 92، ص 349.

100) همان، ج 93، ص 381 و اعلام الدين، ص 355.

101) شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 19؛ غررالحكم، ص 111.

102) ر.ك: العين، ج 8، ص 181؛ لسان العرب، ج 8، ص 182؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 353 و أقرب الموارد، ج 1، ص 599.

103) معجم مقاييس اللغة، ج 3، ص 201 و التحقيق، ج 6، ص 82 - 83 (شفع).

104) التحقيق، ج 6، ص 83 (شفع).

105) ر.ك: المعجم المفهرس الالفاظ القرآن الكريم، ص 487 - 488.

106) در اين باره ر.ك: بحارالانوار، ج 70، ص 36 - 37 سخن امام محمد باقرعليه السلام درباره دوست داشتن دنيا و نكوهشي كه از آن شده است.

107) جواهر البلاغه في المعاني و البيان و البديع، ص 239. نيز ر.ك: الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 269.

108) ماهنامه كوثر، شماره 25، ص 56.

109) براي پژوهش درباره مصاديق «التفات» در قرآن، ر.ك: جواهرالبلاغة في المعاني و البيان و البديع، ص 239 - 240 و الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 269 - 275.

110) براي پژوهش درباره مصاديق «التفات»در ادعيه، ر.ك: مفاتيح الجنان، ص 617 - 658، زيارت مطلقه اميرالمؤمنين، و زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير و 595 - 597، زيارت ابراهيم بن رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم، و 598 - 599، زيارت فاطمه بنت اسد، و 879 - 881، زيارت حضرت امام محمدتقي عليه السلام، و 909 - 915، زيارت حضرت امام رضاعليه السلام، و 932 - 946، زيارت ائمّه سرّمن رأي، و 946 - 967، زيارت والده حضرت فائم عليه السلام.

111) تحفةالزائر، ص 379.

112) تحفةالزائر، ص 378.

113) كليني در كافي، ج 2، ص 87 با ذكر سند به نقل از امام باقرعليه السلام نقل مي كند كه فرمود: «من بلغه ثوابٌ من الله علي عمل، فعمل ذلك العمل التماس ذلك الثّواب، أُوتِيهِ؛ و ان لم يكُن الحديث كما بلغهُ». همين روايت با ألفاظ ديگر و به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام وارد شده است. در اين باره ر.ك: وسائل الشيعه، ج 1، ص 63 و 80 - 82؛ بحارالانوار، ج 2، ص 256 و ج 95، ص 337؛ اعلام الدين، ص 389 و 556؛ الاقبال، ص 627؛ ثواب الاعمال، ص 132؛ عدّة الدّاعي، ص 12 - 13؛ فلاح السائل، ص 11 - 12 و المحاسن، ج 1، ص 25.

114) اشاره به سخن ميرزاجواد آقا ملكي تبريزي، در المراقبات (اعمال السَّنَةِ)؛ ص 57 - 58: «ولايناقش في عدم صحّةالانبياء لوجهين: أحدهما أن الأمر اذا صار بهذا الخطر و العظمة، انّما يكفي فيه الاحتمال عند العقول، و الحال أنّ هذه الاخبار مظنون الصدور. و الثاني ماوردت في اخبار كثيرة موثّقة أنّ من سمع شيئاً من الثواب عملي عمل فعليه التماس ذلك الثواب، اعطاه الله ذلك و ان لم يكن كما سمعه، فهذه الاخبار المعتبرةُ قَطَعَ الأعذارَ من جهة اسناد الاخبار.»