نگرشي به زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه (س)

محسن رفيعي و معصومه شريفي

- ۵ -


فصل چهارم: بررسي سند زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

آنچه در بررسي رجال سند روايت حضرت امام رضاعليه السلام درباره اهميّت زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام گذشت، ما را به اين نتيجه رهنمون مي كند كه همه رجال اين حديث، «موثق» و «امامي مذهب» هستند؛ و روايتشان «صحيح» شمرده مي شود.

اكنون سه پرسش درباره اين روايت را طرح مي كنيم:

1. مراد از «سعد» كه از امام رضاعليه السلام روايت نموده، كيست؛ «سعد بن سعد» يا «سعد بن عبدالله»؟ اگر مراد، «سعد بن سعد» است، تفاوت ها يا شباهت هاي اين روايت با روايتي كه همان «سعد بن سعد» از امام رضاعليه السلام درباره زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مي پرسد، چيست؟

2. آيا متن زيارت نامه نيز از امام رضاعليه السلام است يا توسط ديگران نگاشته شده است؟

3. مراد از «كتب زيارات» در سخن علامه مجلسي: «رأيت في بعض كتب الزيارات»، چيست؟

پيش از اين بيان شد كه دو روايت، يكي از «سعدبن سعد» و ديگري از سعد أشعري به نقل از امام رضاعليه السلام در شأن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام وارد شده است. در اين دو روايت، شباهت ها و تفاوت هايي مشاهده مي شود.

الف) شباهت ها:

1. رجال سند هردو روايت، يكي هستند.

2. در هردو روايت، جمله «من زارَها فلهُ الجنّة» وجود دارد.

ب) تفاوت ها:

1. در يك روايت، سعد بن سعد از امام عليه السلام در شأن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام جويا شده؛ ولي در روايتي كه منتهي به آداب و متن زيارت نامه مي شود، امام عليه السلام از سعد مي پرسد.

2. در يكي، تصريح به سعد بن سعد شده و در ديگري، به نام سعد يا سعد اشعري بسنده شده؛ با اين توضيح كه سعد، مشترك ميان چندين راوي با طبقه هاي مختلف است.

3. روايتي كه منتهي به زيارت نامه مي شود، واژه «عارفاً بحقّها» را در دل خود جاي داده است.

ممكن است كسي بگويد اگر اين روايت ها يكي بوده باشند، ولي با دو متن نقل شده باشند، يا آنچه در يكي از اين روايت ها از سوي راوي، به اضافه آمده باشد؛ مي توان آنها را «مضطرب» و «مدرّج» ناميد؛ اما اين گونه نيست، زيرا:

1. اين امكان وجود دارد كه امام عليه السلام در يكي از سخنانشان واژه اي را از روي قصد و هدفي كه دارند، افزوده باشند.

2. همه رجال سند اين روايت ها «ثقة» هستند و روايتشان «صحيح» شمرده مي شود.

3. دليلي بر اين ادّعا وجود ندارد.

حال بايد ديد مرا از «سعد» در اين روايت كيست؟ شايد آن گونه كه برخي گمان كرده اند «تعيين دقيق شخصيت و وثاقت سعد مذكور در سند زيارت نامه مشكل است»(1)، چندان هم مشكل نباشد؛ بلكه با بررسي هاي بيشتر و دقيق تر، دست يافتني باشد. آيةالله العظمي خويي ذيل واژه «سعد» مي نويسد:

«وقع بهذاالعنوان في اسناد كثير من الروايات تبلغ ثلاثمائة و ثمانين مورداً، فقد روي عن أبي جعفر، و أبي عبدالله، و أبي الحسن الرضاعليهم السلام و...»

سپس بسياري از كساني را كه «سعد» از آنان روايت نموده، نام مي برد و مي نويسد:

«أقول: سعد في اسناد هذه الروايات هو سعد بن عبدالله الاّ في موارد قليلة، يعلم ذلك بقرينة الراوي و المروي عنه.»(2)

نيز در «رجال المجلسي»، سعد بن عبدالله بن أبي خلف را «ثقة» و «امامي» دانسته، و اسناد ساير كساني كه سعد بن عبدالله هستند را مجهول دانسته است.(3)

با بررسي هايي كه به عمل آمده، مي توان گفت: مراد از «سعد» در روايت مورد بحث، سعد بن عبدالله - كه معاصر با امام صادق عليه السلام است - نمي باشد؛ و به يقين، سعد بن سعد اشعري قمي است. برفرض، اگر مراد، سعد بن عبدالله بن أبي خلف هم باشد - آن گونه كه برخي گمان كرده اند(4) - بازهم به جهت اينكه مورد وثوق است، خللي در روايت به وجود نمي آيد؛ جز اينكه سعد بن عبدالله بن أبي خلف از هم عصران امام هم عصران امام حسن عسكري عليه السلام است و از آن حضرت روايت نكرده است؛ چه رسد به اينكه از امام رضاعليه السلام روايت نموده باشد!

برخي برآنند كه سعد بن عبدالله از هم عصران امام حسن عسكري عليه السلام بوده و آن حضرت را درك كرده، ولي از آن حضرت روايت نكرده است. با اين توضيح كه وفات او را در سال 299 يا 301 ه.ق. دانسته اند؛(5) اما شهادت امام حسن عسكري عليه السلام در سال 260، شهادت امام هادي عليه السلام را در سال 254 ه .ق.، شهادت امام جوادعليه السلام را در سال 220 ه .ق. و شهادت امام رضاعليه السلام را 203 ه .ق. دانسته اند.(6)

نويسنده «تهذيب المقال» در اين باره مي نويسد:

«سعد بن عبدالله از مشايخ ابن الوليد و ابن قولويه و نظاير آنهاست؛ و امام عسكري عليه السلام را درك كرده ولي در روايتش از آن حضرت عليه السلام سخن هست. پس روايتش از اصحاب رضا و كاظم، بلكه صادق(عليهم السلام) بعيد است؛ هرچند برخلافش دليلي نيست.»(7)

نجاشي درباره اش مي نويسد:

«سعد بن عبدالله بن أبي خلف الاشعري القميّ، أبوالقاسم، شيخ هذه الطائفة و فقيهها. كان سمع من أحاديث العامّة شيئاً كثيراً،... و لقي مولانا أبا محمدعليه السلام. و رأيت بعض أصحابنا يضعفون لقائه لأبي محمد(عليه السلام) و يقولون هذه حكاية موضوعة عليه، والله أعلم... توفّي سعد بن عبدالله سنة احدي و ثلاثمائة، و قيل سنة تسع و تسعين و مائتين.»(8)

و شيخ طوسي درباره اش مي نويسد:

«جليل القدر، واسع الاخبار، كثيرالتصانيف، ثقة، فمن كُتبه...»(9)

دلايلي مبني بر روايت «سعد بن سعد» از امام رضاعليه السلام

از جمله قرائن و امارات بر روايت سعد بن سعد از امام رضاعليه السلام، اين است كه شرح حال نويسان، وي را راوي امام رضاعليه السلام و هم عصر آن حضرت دانسته اند. او ده ها روايت به طور مستقيم از امام رضاعليه السلام، يا بايكي دو طريق از دو امام پيشين عليهما السلام روايت كرده است.(10)

از همه مهمتر اين است كه بي ترديد، سعد بن سعد - حد اقل يك روايت - از امام رضاعليه السلام در شأن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نقل نموده است. روايت مورد بحث نيز كه از نظر موضوع، قرابت با آن روايت دارد، مي تواند قرينه اي باشد بر اينكه راوي هردو روايت، سعد بن سعد است.

در شرح حال سعد بن سعد گذشت كه رجاليون اتفاق نظر دارند وي از اصحاب امام كاظم، امام رضا و امام جوادعليهم السلام است. در كتاب «مسند فاطمه معصومه عليها السلام»، ص 55 - 56، نام برخي از اصحاب امام كاظم عليه السلام را كه به قم هجرت كرده اند، اين گونه برمي شمارد:

«ابراهيم بن محمد اشعري، ابراهيم بن هاشم، ابوجرير قمي (زكريا بن ادريس)، احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعري (أبوعلي قمي)، حسين بن سعيد اهوازي، حسين بن مالك قمي، ريان بن شبيب، ريان بن صلت، زكريا بن آدم، سعد بن سعد أشعري قمي، سهل بن يسع، عبدالعزيز بن مهتدي، عبدالله بن صلت، علي بن ريان بن صلت، محمد بن حسن أشعري، محمد بن سهل قمي، محمد بن علي بن عيسي أشعري قمي، مرزبان بن عمران بن عبدالله بن سعد اشعري.»

در «مسند الامام الرضاعليه السلام»، سعد بن سعد أشعري جزو راويان راويان حضرت امام رضاعليه السلام آمده است؛ و ضمن اينكه راويان آن حضرت را 313 نفر برشمرده، آمده است:

«شيخ طوسي 315 نفر را دررجالش جزو اصحاب امام رضاعليه السلام نام برده، و نام برخي از اين افراد كه ما را در اين مسند آورده ايم چه بسادر رجال شيخ ديده نشود، و در مصادر پيش روي ما نامي از آنان برده نشده باشد.»(11)

جالب توجه اينكه نامي از سعد بن عبدالله در ميان اصحاب امام رضاعليه السلام وجود دارد. نيز در كتاب هاي رجالي، سعد بن سعد را از جمله كساني برشمرده اند كه ابراهيم بن هاشم از آنان روايت نموده است؛(12) ولي عكس آن مطرح نشده است؛ اما مواردي وجود دارد كه سعد بن عبدالله از ابراهيم بن هاشم روايت نموده است. از جمله در كتاب «اختيار معرفةالرجال» آمده است:

«حدّثني محمدبن قولويه، قال: حدثني سعد بن عبدالله بن أبي خلف، عن ابراهيم بن هاشم، عن بكر بن صالح، عن...»(13)

نيز در «فهرست» طوسي، در شرح حال علي بن أحمد بن علي خزار آمده است:

«له كتاب، رواه جماعة عن أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه، عن أبيه، عن سعد بن عبدالله، عن ابراهيم بن هاشم.»(14)

نيز در «ألفوائد الرجاليّة»، در شرح حال ابراهيم بن هاشم آمده است:

«ابراهيم بن هاشم أبواسحاق الكوفي، ثم القميّ، من اصحاب الرضا و الجواد و الجوادعليهما السلام، كثيرالراوية، واسع الطريق، سديد النقل، مقبول الحديث، له كتب، روي عنه أجلاّة الطائفة و ثقاتها، كأحمد بن ادريس القمي، و سعد بن عبدالله الاشعري، و...»(15)

نيز در «معجم رجال الحديث» آمده است:

«كليني به سند خودش از سعد بن عبدالله از ابراهيم بن هاشم روايت نموده است.»(16)

پس سعد بن سعد در طبقه ششم راويان و هم عصر امام رضاعليه السلام، و از آن حضرت روايت نموده است. ابراهيم بن هاشم - كه از سعد بن سعد روايت نموده - در طبقه هفتم، و علي بن ابراهيم - كه از پدرش روايت نموده - در طبقه هشتم قرار دارند. با اين توصيف، هيچ گونه ضعف و خللي در روايت سعد بن سعد از امام رضاعليه السلام به وجود نمي آيد.

نكته قابل بررسي ديگر در زمينه زيارت نامه اين است كه متن روايتي كه مرحوم مجلسي آورده، «معلّق» است؛ زيرا وي در «بحارالانوار» مي نويسد: «رأيت في بعض كتب الزايارات»(17) نيز وي در «تحفةالزائر» - كه به فارسي نگاشته(18) - مي نويسد: «در بعضي از كتب زيارات به سند حَسَن روايت كرده اند»(19)؛ و در اين كتاب تصريح به «سعد اشعري» مي نمايد، سپس به سؤال امام رضاعليه السلام در باره قبر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نزد قميان، و بيان آداب زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مي پردازد؛ و پس از پايان يافتن متن زيارت نامه، مي نويسد:

«محتمل است كه زيارت از تتمّه حديث نباشد و از تأليف علما بوده باشد.»(20)

در وثاقت و جلالت شأن علامه مجلسي ترديدي نيست. وي را اين گونه ستوده اند:

«أستاذنا و شيخنا و شيخ الاسلام والمسلمين، خاتم المجتهدين، الامام العلامه، المحقّق المدّقق، جليل القدر، عظيم الشأن، رفيع المنزلة، وحيد عصره، فريد دهره، ثقة، ثبت، عين، كثيرالعلم، جيّد التصانيف، فقيه متكلّم، محدّث، عالم، فاضل، و...»(21)

علامه سيد حيدر كاظمي نيز همچون علامه مجلسي، سند اين روايت را «حَسَن» دانسته است.(22) آقا جمال خوانساري نيز مي نويسد:

«و زيارتي متعلّقه به حضرت معصومه قم كه احتمال دارد منقول باشد و اكثر عبارات آن زيارت در همه روضات خوانده مي تواند شد.»

سپس دو روايت از امام رضاعليه السلام و يك روايت از امام محمدتقي عليه السلام بيان نموده، آنها را «معتبر» مي داند.(23)

با بررسي كه در كتب خطّي «مزار» شيخ مفيد(24)، شهيد اوّل، ابن مشهدي، طباطبايي و شيرواني به عمل آمد، متن زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در آنها يافت نشد. در نسخه خطّي و چاپي كتاب «تاريخ قم» نيز اثري از اين زيارت نامه نيست. شايد در قسمت هايي از اين كتاب كه مفقود گرديده باشد.

پي نوشت:

1) مجله فرهنگ كوثر، شماره 25، ص 56.
2) معجم رجال الحديث، ج 8، ص 34.
3) رجال المجلسي، ص 218.
4) مجله فرهنگ كوثر، شماره 25، ص 55.
5) رجال نجاشي، ص 179.
6) بحارالانوار، ج 49، ص 2-3، ج 50، ص 1-2 و ج 50، ص 114-115 و 233.
7) تهذيب المقال، ج 2، ص 433. نيز.ر.ك: الكني والألقاب، ج 1، ص 275.
8) رجال نجاشي، ص 178 - 179.
9) الفهرست، طوسي، ص 76-77.
درباره سعد بن عبدالله، ر.ك: رجال طوسي، ص 494؛ رجال علامه حلّي، ص 78؛ رجال ابن داود، ص 102 و 247؛ جامع الرواة، ج 1، ص 355-356؛ أعيان الشيعه، ج 7، ص 225-226؛ قاموس الرجال، (تستري)، ج 5، ص 56-61؛ الكني و الألقاب، ج 1، ص 293؛ تهذيب المقال، ج 2، ص 433 و ج 3، ص 311 و 443- 446؛ تاريخ آل زرارة و الزرازي، ج 2، ص 83؛ رجال المجلسي، ص 218 و رياض المحدّثين، ص 300-318.
10) در اين باره، ز.ك: المتبر، ج 2، ص 15، 85، 271 و 666؛ كشف الرموز، ج 2، ص 88؛ مختلف الشيعه، ج 2، ص 77، 299 و 422، ج 3، ص 11 و ج 4، ص 170 و 297؛ منتهي المطلب، ج 1، ص 195، 227، 298، 299، 337 و 419 و ج 2، ص 995 و ج 4، ص 22 و 218؛ تذكرةالفقهاء، ج 1، ص 95، 337 و 343 و ج 2، ص 497 و 469 و ج 7، ص 342 و 390؛ و جاي جاي مجلّدات 3، 4، 5، 6 و 7 كافي.
11) مسند الامام الرضاعليه السلام، ج 2، ص 511.
12) تهذيب المقال، ج 1، ص 278.
13) اختيارمعرفةالرجال، ج 2، ص 61.
14) الفهرست، ص 166.
15) الفوائد الرجاليّة، ج 1، ص 439.
16) معجم الرجال الحديث، ج 1، ص 177 - 180.
17) بحارالانوار، ج 99، ص 265-267. در بحارالانوار، ح 48، ص 316، فقط متن روايت آمده و آداب و متن زيارت نيامده است.
18) علامه مجلسي، دليل نگارش اين كتاب را چنين مي نويسد: «تا اكثر شيعيان اين ديار از اين رساله وافيه بهرمند گردند.» ر.ك: تحفةالزائر، مقدمه، ص 1-2.
19) تحفةالزائر، ص 378.
20) همان، ص 379.
21) رجال المجلسي، (ترجمة العلامة للمجلسي)، ص 4 - 5.
22) عمدةالزائر، ص 398.
23) المزار، خوانساري، ص 106 - 108.
24) كتب خطّي مزار به شماره مسلسل 480، 950، 3342، 4642، 4675، 4938، 10713 و 10885، 950 در كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي، به اشتباه به نام شيخ مفيد فهرست نگاري شده اند؛ در صورتي كه اثر شهيد اول محمد بن مكّي عاملي هستند. دليل بر مدّعا اين است كه خود مرحوم آيةالله العظمي مرعشي نجفي در ابتداي برخي از آنها مرقوم نموده كه اثر شهيد اول مي باشند.