نگرشي به زيارت نامه حضرت فاطمه معصومه (س)

محسن رفيعي و معصومه شريفي

- ۱ -


مقدّمه

زيارت، واژه اي است مقدّس و نام آشنا در قاموس فرهنگ اسلامي؛ كه از جمله ابزار اداي احترام و ارادت به اولياي الهي، و از عوامل تقرّب انسان به خداوند متعال محسوب مي شود. بديهي است هر عملي كه به قصد قربت و با نهايت خلوصِ نيّت انجام پذيرد، به اندازه درصد خلوصي كه دارد، مورد قبول درگاه الهي واقع مي گردد. زيارت پيامبراكرم صلي الله عليه وآله وسلم، ساير معصومين عليهم السلام و بزرگان دين، منافعي بسيار در دنيا و آخرت در پي دارد. بخشي از اين منافع، در سخن آن حضرت هويدا مي شود؛ آنجا كه مي فرمايد:

«زوروا القبور، فانها تذكركم الموت» (1)

به زيارت قبور برويد، زيرا شما را به ياد مرگ مي اندازد.

و در جاي ديگر مي فرمايد:

« مَنْ زارَنيِ أَوْزَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّيَّتيِ، زُرْتُهُ يَومَ القِيامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِها»(2)

كسي كه من يا يكي از فرزندانم را زيارت كند، روز قيامت به زيارت او مي آيم و او را از هول و هراس آن روز رهايي مي دهم.

زيارت، سيره مستمره همه يكتاپرستان است:

«احترام صلي الله عليه وآله وسلم به بزرگان و رهبران دين، درنهاد و سرشت هر شخص متديّن و آزاده اي وجود دارد. به اين جهت، پيش از اسلام و پس از آن، هميشه قبور صالحان و اولياي الهي مورد توجّه خاصّ و زيارت مردم بوده است و تا قرن يازدهم هجري در اين مسأله هيچ اختلافي بين شيعه و اهل سنّت وجود نداشته است. و هردو، كتابها و رساله هايي در اين موضوع نگاشته اند.»(3) «در قرن يازدهم هجري محمد بن عبدالوهّاب پديد آمد؛ و در شك و ترديد، گوي سبقت را از فخر رازي ربوده و اين مسأله را مورد انكار قرار داد، و تصوّر نمود كه زيارت قبور از اختصاصات شيعيان است.»(4)

زيارت، بديهي تر از آن است كه مورد ترديد يا تكذيب واقع گردد؛ چون جواز زيارت قبور - بلكه ضرورتش - هم به لحاظ عقلي، و هم به لحاظ نقلي (قرآن و سنّت معصومين عليهم السلام) به راحتي قابل اثبات است.

با اندكي تأمّل در روايات وارد شده در زمينه اهميّت و آداب «زيارت»، چنين تحريفي مي توان از آن به دست داد:

«زيارت» يعني: حضور در پيشگاه با شرافت انبياي الهي و معصومين عليهم السلام و اولياي الهي - چه زنده باشند و چه مرده - از سر تكريم و محبّت و اخلاص، به جهت ايجاد پيوند قلبي، و قراردادن خويش در حوزه استعاذه و استفاضه آنان، و تجديد ميثاق و تحكيم بيعت با آنان؛ به نحوي كه موجب تقرّب و خشنودي خداوند متعال گردد.

ناگفته پيداست كه زيارت فرزندان معصومين عليهم السلام و اصحاب و خواصّ آنان، در جهت بزرگداشت همان انوار پاك و مطهّر محسوب مي شود. اين را نيز بايد در نظر داشت كه در زيارت امامزادگان و صالحان، توجّه به چند نكته ضروري مي نمايد:

الف) اثبات و وثاقت در وجود قبر، نخستين گام را تشكيل مي دهد. وجود امامزاده در يك مكان، از طريق تصريح معصومين عليهم السلام و افراد مورد وثوق، شواهد مستند تاريخي و شهرت به دست مي آيد. در وثاقت و شهرت امامزادگاني همچون حضرت فاطمه معصومه و عبدالعظيم حسيني عليهما السلام ترديدي وجود ندارد؛ اما در قبور برخي از امامزادگان جاي ترديد وجود دارد كه شايسته است در اين زمينه پژوهش به عمل آيد.(5)

ب) در زيارت و تكريم امامزادگان و اصحاب معصومين عليهم السلام، اصل بر ايمان، تديّن، تقوا، و قرار گرفتن آنان در مسير اهداف معصومين عليهم السلام است؛ مگر اين كه خلاف آن ثابت گردد، همچون جعفر كذّاب و افرادي مانند او كه شناخته شده اند.(6)

ج) از وظايف مهم زائر اين است كه شناخت كافي از آداب زيارت داشته باشد، درباره آداب زيارت، سخن ها بسيار است؛ اما آنچه مي توان به اختصار بيان نمود، اين است كه:

1. غسل زيارت پيش از زيارت قبور مؤمنين؛ خصوصاً معصومين عليهم السلام.

2. قرائت دعا - ترجيحاً دعاي مأثور - هنگام غسل.

3. پوشيدن لباس پاكيزه پس از غسل زيارت.

4. طهارت از ناپاكي ها و پرهيز از ورود با بدن و لباس نجس در مشاهد مشرّفه.

5. گام برداشتن به آرامي و ايستادن در عتبات، و قرائت اذن دخول.

6. بوسيدن قبر مقّدس، و نهادن صورت صورت بر آن.

7. رعايت ادب و احترام.

8. پابرهنه شدن هنگام ورود به روضه مباركه.

9. ايستادنِ مقابل ضريح، در بالاي سر و رو به قبله بودن در هنگام زيارت.

10. قرائت زيارت مأثور از معصومين عليهم السلام.

11. قرائت نماز پس از زيارت؛ از نزديك يا دور.

12. قرائت دعا پس از نماز زيارت.

13. عدم اشتغال به امور دنيايي.

14. وداع، هنگام خروج از روضه مباركه.

15. حركت به پشت، و خروج به اندازه چند قدم رو به قبر شريف.

16. تكريم زائران و خادمان بقعه شريفه، جهت تكريم صاحب قبر شريف.(7)

شايان ذكر است «به آن اندازه كه در فضيلت زيارت حضرت فاطمه معصومه و حضرت عبدالعظيم حسني عليهما السلام روايت وارد شده، تصريحي بر فضيلت زيارت ساير امامزادگان نشده است.»(8) آن بانوي بزرگوار، از آن چنان مقامي نزد ائمه عليهم السلام برخوردار است كه زيارتش را برابر با بهشت، و پاداش زائرش را بهشت دانسته اند. نيز به بركت وجود مقدسش، شهر قم «حرم اهل بيت» و «عشّ آل محمدعليهم السلام» شده است. قم هماره به خود مي بالد كه گوهري گرانبها همچون: حضرت ستّي فاطمه عليها السلام را در خويش نهفته دارد.

آن حضرت را القاب و صفاتي والاست كه در يكي از زيارت نامه هايش مي تان بدان دست يافت؛ بدين شرح:

«معصومة، كريمة اهل البيت، محدّثة، عابدة، فاطمه الكبري، طاهرة، حميدة، رشيده، تقيّة، مرضيّة، سيّدة، رضيّة، بَرّة، اُخت الرضا، صدّيقة، سيّدةنساء العالمين».(9)

مقاله حاضر، ابراز ادب و احترامي است خالصانه به آستان مقدّس حضرت ستّي فاطمه عليها السلام. به ناچار، اعتراف مي كنيم كه با تلاشي كه داشته ايم، تنها توانسته ايم جرعه اي از اقيانوس بيكران وجودش را بنوشيم؛ و برگي از هزاران دفتر زرّين حضرتش را ورق بزنيم و شاخه اي از بوستان معرفتش را برگيريم.

در پايان، وظيفه خود مي دانيم كه از بزگزار كنندگان محترم «كنگره بزرگداشت شخصيّت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و مكانت فرهنگي قم» - خصوصاً دانشمند محترم حضرت حجةالاسلام والمسلمين جناب دكتر عابدي «زيدعزّه» - تشكر و قدرداني نماييم. اميد آن داريم كه پژوهشگران تيز بين و محققّان اهل قلم، كاستي هاي اين مقاله را به سبب بضاعت اندك، و بلنداي نظر خويش ببخشايند؛ و راهنمايي هايشان را هديه مان نمايند.

خداوند متعال را براي توفيق اين خاك سپاري - هر چند اندك - شاكريم؛ و مشتاقانه، شفاعت حضرت ستّي فاطمه عليها السلام و اجداد پاك و مطهّرش را چشم اميد داريم.

محسن رفيعي و معصومه شريفي

پي نوشت:

1) صحيح مسلم، ج 2، ص 271، ح 105؛ سنن ابن ماجه، ج 3، ص 94، ح 1572 و سنن نسائي، ج 2، ص 537 - 538، ح 2033. در سنن ابن ماجه، ج 3، ص 93-94، ح 1569، به نقل از حضرت محمدعليه السلام آمده است: «زُورُوا القُبُورَ، فَاِنَّها تُذَكَّرُكُمُ الآخِرَةَ».
2) كامل الزّيارات، ص 8 - 9.
3) فلسفه زيارت، ص 11.
4) فلسفه زيارت، ص 12.
5) تحفةالزائر، ص 379 - 381 و عمدةالزائر، ص 400.
6) تحفةالزائر، ص 379 - 381؛ عمدةالزائر، ص 400 - 401 و المزار، طباطبايي، ص 289 - 291.
7) براي پژوهش بيشتر، ر.ك: عمدةالزائر، ص 27 - 33 و المزار، ص 8 - 31.
8) المزار، ص 289 - 291.
9) اعلام النساء المؤمنات، ص 576 - 577؛ زبدةالتصانيف، ج 6، ص 159؛ رياحين الشريعه، ج 5، ص 35 و انوارالمشعشعين، ص 211.