حضرت معصومه (س) فاطمه (س) دوم

محمد محمدى اشتهاردى

- ۲ -


فصل دوم: زندگي نامه حضرت معصومه(س) از آغاز تا شهادت

زندگي نامه حضرت معصومه(ع)

در اين فصل نظر شما را به طور فشرده به زندگي حضرت فاطمه معصومه(ع) جلب مي كنيم:

پدر بزرگوار حضرت معصومه(ع) امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر(ع) است كه او را ابوالحسن اول نيز مي گويند، و از القاب مشهور آن حضرت كاظم، باب الحوائج و صالح مي باشد.

آن بزرگوار روز يك شنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجري در روستاي ابواء كه بين مكه و مدينه واقع شده، ديده به جهان گشود.

آن حضرت بيش از ساير امامان(ع) فرزند داشت كه بعضي سي، و برخي شصت فرزند براي او نام برده اند.

عالم بزرگ شيخ مفيد"ره"(وفات يافته سال 413 هـ .ق) مي نويسد: آن بزرگوار سي و هفت فرزند از همسران متعدد داشت كه نام هاي آنها به اين ترتيب بود:

1ـ پسران:

1ـ حضرت علي بن موسي الرضا 2ـ ابراهيم 3ـ عباس 4ـ قاسم 5ـ اسماعيل 6ـ جعفر 7ـ هارون 8ـ حسن 9ـ احمد 10ـ ‌محمد 11ـ حمزه 12ـ عبدالله 13ـ اسحق 14ـ عبيدالله 15ـ زيد 16ـ حسن 17ـ فضل 18ـ حسين 19ـ سليمان.

2ـ دختران:

1ـ فاطمه كبري 2ـ فاطمه صغري(158)3ـ رقيه 4ـ حكيمه 5ـ ام ابيها 6ـ رقيه صغري 7ـ ام جعفر 8ـ لبابه 9ـ زينب 10ـ خديجه 11ـ عليه 12ـ آمنه 13ـ حسنه 14ـ برْيهه 15ـ عايشه 16ـ ام سلطمه 17ـ ميمونه 18ـ‌ام كلثوم

آن بزرگوار در سال 148 هجري قمري زمان خلافت منصور به امامت رسيد و در زمان خلافت مهدي عباسي و هادي عباسي نيز امام بود، وقتي كه هارون الرشدي به خلافت رسيد پس از پانزده سال، در زندان بغداد شهيد شد.

مشهور بين تاريخ نويسان آن است كه آن بزرگوار در روز 25 رجب سال 183 هجري از دنيا رفت.(159)

هارون الرشيد آن بزرگوار را در سال 179 هجري قمري در مدينه دستگير كرده و به طرف عراق آورد و از آن وقت تا آخر عمر در زندان به سر مي برد.

مادر حضرت معصومه(ع)

آن طور كه از شواهد و قرائن و بعضي از روايات(160)استفاده مي شود، مادر حضرت معصومه(ع) همان مادر امام رضا(ع) است براي مادر حضرت رضا(ع) نام هاي متعددي ذكر كرده اند، مانند: خيزران، ام البنين، نجمه و... روايت شده پس از آنكه حضرت رضا(ع) از او متولد شد، به او"طاهره" گفتند.(161)

روز ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع)

مطابق پاره اي از مدارك، حضرت معصومه(ع) در روز اول ماه ذيقعده سال 173 هجري قمري، در مدينه چشم به جهان گشود.

محدث گرانقدر مرحوم آيت الله شيخ علي نمازي(وفات يافته در دوم ذيحجه سال 1405 هـ . ق كه مرقدش در يكي از حجره هاي صحن رضوي در كنار بارگاه ملكوتي امام رضا(ع) قرار دارد) در كتاب پربار مستدرك سفينه البحار(كه ده جلد است) در جلد هشتم چنين مي نويسد:

"فاطِمَهُ الْمَعْصومَهُ الْمَوْلُودَهُ فِي غُرَهِ ذِي الْقَعْدَهِ سَنَهَ 173؛

فاطمه معصومه(ع) در آغاز ماه ذيقعده سال 173، ديده به جهان گشود."(162)

مرحوم فيض در كتاب انجم فروزان و گنجينه آثار قم از كتاب لواقح الانوار في طبقات الاخيار(تأليف عبدالوهاب شعراني شافعي وفات يافته در سال 937 هـ .ق) و كتاب نزهه الابرار في نسب اولاد الائمه الاطهار(تأليف سيد موسي برزنجي شافعي مدني) چنين نقل مي كند:

"وِلادَهُ فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَي بنِ جَعْفَرٍ، فِي مَدِينَهِ الْمُنَوَرَهِ غُرَه ذِي الْقَعْدَهِ الْحرامِ، سَنَه ثَلاثَ وَ ثَمانينَ وَمأَهَ بَعْدَ الهِجْرَهِ النَبَويَهِ، وَتُوُفِيَتْ فِي الْعاشِرِ مِنْ رَبيعِ الثانِي فِي سَنَهِ اِحْدي وَمَأَتَينِ في بَلْدَهِ قُمْ؛

حضرت فاطمه(معصومه) دختر امام كاظم(ع) در مدينه منوره، در آغاز ماه ذيقعده سال 183 هـ . ق ديده به جهان گشود، و در دهم ماه ربيع الثاني سال 201 در قم وفات يافت."(163)

مدارك ديگري نيز در مورد روز ولادت آن حضرت(در آغاز ذيقعده) در دسترس است مانند:

1ـ عوالم العلوم، تأليف علامه بحراني، ج 21، ص 328.

2ـ حياه الست، تأليف شيخ مهدي منصوري، ص 10.

3ـ فاطمه بنت الامام موسي الكاظم، تأليف دكتر محمدهاي اميني(فرزند علامه اميني صاحب الغدير) ص 21 و 5.

4ـ زندگاني حضرت موسي بن جعفر، تأليف عمادزاده، ج 2،‌ص 375.

بررسي و شرح كوتاه:

در بعضي از مدارك فوق، سال 183 ذكر شده، كه صحيح چنان كه در مستدرك سفينه آمده 173 است، زيرا با توجه به اين كه امام كاظم(ع) در 25 رجب سال 183 هـ .ق در زندان هارون در بغداد به شهادت رسيد، و كمترين مدت زندانش، چهار سال بود، در اين مدت از خانواده اش كه در مدينه ساكن بودند، دور بود، بنابراين ممكن نيست ولادت حضرت معصومه(ع) در سال 183 رخ داده باشد، و ظاهراً در اين شماره اشتباه شده و به جاي 173،183 نوشته شده است.

از اين رو محقق كاوشگر، مرحوم عمادزاده اصفهاني، بدون ابهام مي نويسد:" حضرت معصومه(ع) در مدينه در ماه ذيقعده سال 173 متول شد، و در ربيع الثاني سال 201(در قم) ديده از جهان فرو بست."(164)

بنابراين بايد پرونده اين مطلب را در همين جا بست، و از باب تسامح در ادله سنن، تاريخ ولادت حضرت معصومه(ع) را همان آغاز ذيقعده سال 173 هـ .ق اعلام كرد، چنان كه اخيراً آستانه مقدسه قم همين اعلام را نموده است، به اميد آنكه با توجه به ولادت با سعادت حضرت رضا(ع) كه در روز 11 ذيقعده سال 148 در مدينه رخ داد، اين ده روز بين روز ولادت حضرت معصومه(ع) و روز ولادت امام رضا(ع) را به عنوان دهه نور ياد نموده و از آن دو بزرگوار ياد كرد، و خاطره سازنده و پربار زندگي درخشان آنها را تجديد نمود.

شادي و سرور ولادت

آغاز ماه ذيقعده براي حضرت رضا(ع) و دودمان نبوت، پيام آور شادي مخصوص و پايانه يك انتظار عميق و استثنايي است، زيرا حضرت نجمه(ع) فرزندي بر حضرت رضا(ع) نداشت، و مدت ها پس از حضرت رضا(ع) صاحب فرزندي نشد]زيرا حضرت رضا(ع) در سال 148 هـ .ق متولد شد، ولي حضرت معصومه(ع) در سال 173، يعني با 25 سال فاصله[

با توجه به اينكه امام صادق(ع) به ولادت چنين بانويي، بشارت داده بود، بنابراين پس از آنكه حضرت معصومه(ع) ديده به جهان گشود، آن روز براي حضرت نجمه(ع) و حضرت رضا(ع) روز شادي و سرور وصف ناپذير و روز مهم از ايام اله بود، چرا كه دختري از آسمان ولايت و امامت، طلوع كرده بود،‌كه قلب ها را جلا و صفا مي داد و چشم ها را روشن مي كرد و كانون مقدس اهل بيت(ع) را گرم مي نمود.

به راستي توصيف عظمت هلهله و غريو شادي از دودمان رسالت را به خاطر اينكه امام رضا(ع) داراي خواهر شده كه سال ها قبل در خبرهاي غيبي به وجود او مژده داده شده بود نمي توان ترسيم كرد، چرا كه فروغي از كوثر، و گلي تابناك از گلشن آل محمد، چشم به جهان گشوده بود، و جهان ملوك و معني را صفاي ديگري بخشيده بود.

تاريخ وفات حضرت معصومه(ع)

مدارك متعددي وجود دارد كه حضرت معصومه(ع) در سال 201 هـ .ق در قم، وفات نموده است(165)، چنان كه از كاشي كاري هاي اطراف حرم كه از قرن ها پيش به جاي مانده مرقوم شده است، ولي در مورد روز و ماه وفات آن حضرت، اختلاف است، كه تا سه قول گفته شده است:

1ـ طبق پاره اي از مدارك، دهم ربيع الثاني بوده است.(166)

2ـ مطابق بعضي از مدارك، دوازدهم ربيع الثاني بوده است.(167)

3ـ و بر اساس مدرك ديگر، هشتم شعبان بوده است.(168)

هيچ يك از اين سه قول، آن گونه كه بايد، مورد اطمينان نيست.

ولي همان گونه كه بعضي از بزرگان گفته اند: انصاف اين است كه براي جمع بين دو قول اول و دوم، براي بزرگداشت مقام آن بزرگ بانوي دو عالم جهان، سه روز(10 و 11 و 12 ماه ربيع الثاني) را به عنوان سوگواري معصوميه، مراسم سوگواري برقرار كرد، چنان كه در سال هاي اخير مسؤولين و دست اندر كاران آستانه‌ مقدسه حضرت معصومه(ع) همين كار را شروع نموده، و اين سنت خوب به جريان افتاده است، و اين سه روز به عنوان ايام معصوميه، جا افتاده است، به اميد آنكه در اين ايام در آستانه مقدسه قم، و در ساير مساجد و محافل، از آن بانوي باعظمت، تجليل شايان گردد، و خاطره زندگي درخشان آن شفيعه روز جزا، تجديد شود.

از آنچه در بالا خاطر نشان شد نتيجه مي گيريم كه سن حضرت معصومه(ع) هنگام وفات، در حدود 28 سال بوده است(از سال 173 تا 201 هـ .ق) پس اينكه در زبان عوام، آن حضرت به عنوان 18 تا 23 ساله، ‌معروف شده، مدرك و سند محكمي ندارد.

چرا حضرت معصومه(ع) ازدواج نكرده است؟

تقريباً قطعي است كه حضرت معصومه(ع) ازدواج نكرد، در اين صورت اين سؤال پيش مي آيد كه سنت ازدواج مستحب مؤكد اسلامي است، تا آنجا كه رسول اكرم(ص) فرمود:

"ما بُنِيَ فِي الْاِسْلامِ بَناءٌ اَحَبَ اِلَي اللهِ عَزَوَجَلَ، وَاَعَزَ مِنَ التَزويجِ؛

در اسلام در پيشگاه خدا بنايي برپا نشده كه محبوب تر و عزيزتر از بناي ازدواج باشد."(169)

نيز فرمود:

"اَلنِكاحُ سُنَتِي، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَتِي فَلَيْسَ مِنِي؛

ازدواج سنت و برنامه‌ من است، پس كسي كه از سنت من دوري كند از من نيست."(170)

در عصر امام باقر(ع) بانويي به خاطر رياضت و كسب فضيلت، ازدواج نمي كرد، امام باقر(ع) به او فرمود:"اگر در ترك ازدواج، فضيلتي به دست مي آمد، حضرت فاطمه(ع) سزاوارتر از تو بود، كه به خاطر كسب فضايل اخلاقي، ازدواج نكند، زيرا هيچ بانويي در كسب كمالات، از فاطمه(ع) پيشي نگرفته است."(171)

پاسخ:

در پاسخ به اين سؤال دو مطلب گفته شده كه هر كدام، يا يكي از آنها، دليل شايسته اي است كه موجب ترك ازدواج حضرت معصومه(ع) شده است:

1ـ دختران امام كاظم(ع) به ويژه حضرت معصومه(ع) در سطحي از كمالات بودند كه براي خود كفو و همسر مناسبي نيافتند، تا با او ازدواج كنند، امام كاظم(ع) به آنها سفارش كرده بود كه با رأي و مشورت برادرشان حضرت رضا(ع) ازدواج كنند(172)اين سفارش و قرائن ديگر بيانگر اين است، كه بايد براي آنها همسر مناسبي باشد. با توجه به اينكه در مورد حضرت زهرا(ع)، نمي آفريد، در سراسر زمين از حضرت آدم گرفته تا هر انساني بعد از او، همسر و همتاي مناسبي براي فاطمه(ع) پيدا نمي شد."(173)

2ـ ترس و وحشت حكومت پر از خفقان و اختناق هارون، به گونه اي بود كه كسي جرأت نمي كرد با دختران امام كاظم(ع) ازدواج نمايد و داماد آن حضرت شود، زيرا دامادي آن حضرت، از نظر دستگاه طاغوتي هارون، موجب خطر شديد براي آن داماد مي شد، به اين ترتيب، حضرت معصومه(ع) و بعضي از خواهرانش، از ازدواج صرف نظر كردند.

در ضمن نبايد اين مطلب را از نظر دور داشت كه امام كاظم(ع) در زندان به سر مي برد، و اطلاع امام رضا(ع) از آينده(در مورد شهادت پدر، و هجرت اجباري او به خراسان) شايد دليل ديگري براي ترك ازدواج حضرت معصومه(ع) باشد.

و اين نيز از مصائب و رنج هاي روزگار نسبت به خاندان نبوت است، كه ستمگران كينه توز، با ايجاد شرايط نامساعد، آن ها را از مواهب زندگي، محروم ساختند.

هجرت عظيم حضرت معصومه(ع) از حجاز به ايران

مأمون عباسي در سال 200 هجري قمري، با نامه ها و پيام هاي بسيار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت كرد، آن بزرگوار، ناگريز از روي اكراه، اين دعوت را پذيرفت و با كارواني كه مأمون فرستاده بود، به سوي خراسان آمد.

يك سال بعد(سال 201) حضرت معصومه(ع) به شوق ديدار برادرش حضرت رضا(ع) عازم خراسان گرديد و با همراهان حركت كردند، ولي حقيقت اين است كه اين حركت، هجرت معني دار و عظيم حضرت معصومه(ع) براي حمايت از ولايت امام علي موسي الرضا(ع) و تقويت مسأله رهبري بود، كه در ظاهر به صورت سفر براي ديدار برادر عنوان مي شد آن حضرت در اين هجرت به ساوه رسيدند. در مورد آن حضرت معصومه(ع) از ساوه به قم، مطالب مختلفي گفته شده است.

ولي در اين باره بهترين و اصيل ترين مدارك، تاريخ قديم قم است كه در قرن چهارم نگاشته شده و مرحوم علامه مجلسي و محدث قمي و بزرگان از علما به آن اعتماد مي كنند، آنچه كه"حسن بن محمد نويسنده تاريخ قديم قم" به گفته علامه مجلسي در بحارالانوار، و محدث قمي در سفينه البحار(174)در اين باره نظر مي دهد، چنين است:

حضرت رضا(ع) به دعوت مأمون در سال 200 هجري از مدينه به خراسان آمد، حضرت معصومه(ع) در سال 201 براي ديدار برادر، از مدينه رهسپار خراسان شد(ناگفته پيداست كه در اين سفر دور، گروهي از برادران و خدمتكاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتي كه به ساوه رسيدند، حضرت معصومه(ع) بيمار شد، پرسيد از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ عرض كردند: ده فرسخ، به خدمتكار دستور داده كه به جانب قم رهسپار گردند،‌به اين ترتيب به قم آمد و به منزل موسي بن خزرج بن سعد اشعري كه از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.

امام روايت صحيح تر اين است كه: چون خبر ورود آن بانوي با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسيد، همگي به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند، در ميان آنها موسي بن خزرج به كاروان حضرت معصومه(ع) رسيد، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با كمال افتخار از آن بانو پذيريي كرد، ولي پس از 16 يا 17 روز آن بانوي ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانيد.

آري خاطر حضرت معصومه(ع) خيلي آزرده بود، آرزوي ديدار پدر و برادر در دلش ماند، و با دنيايي از ‎غم و اندوه با اين جهان وداع گفت.

در اين چند روزي كه حضرت معصومه(ع) در قم بود از فراق برادر مي گريست ومحزون و غمگين بود، در سراي موسي بن خزرج عبادتگاهي داشت كه هنوز باقي است و هم اكنون آن مكان شريف با بنايي مجلل و جالب مشخص است، داراي حجره هايي است كه در آن طلاب علوم ديني هستند، و در جنب آن، مسجد با شكوهي ساخته اند.

اينك آنجا به نام مدرسه ستيه(175)در محله ميدان مير قم، معروف مي باشد.(176)

ماجراي ورود حضرت معصومه(ع) به قم در روايات ديگر

امام كاظم(ع) وقتي كه زنداني شد، به فرزندش امام رضا(ع) وصيت كرد تا سرپرستي دخترانش(كه خواهران حضرت رضا(ع) باشند) را عهده دار گردد، و به آنها سفارش كرد، كه در همه امور از برادرشان حضرت رضا(ع) اطاعت كنند. حضرت معصومه(ع) هنگام شهادت پدر(كه در سال 183 هـ . ق رخ داد) ده سال داشت و بخش مهمي از دوران كودكيش را با روزگار تلخ فراق پدر(كه در زندان به سر مي برد) گذراند.

حضرت معصومه(ع) در پناه برادرش زندگي مي كرد، زيرا پدرش در زندان بود، هنگامي كه يگانه برادر و پناهگاهش از روي اكراه به خراسان رفت، يك سال در مدينه بودن برادر بزگي كرد، ولي كاسه صبرش لبريز شد، تصميم گرفت به خاطر ديدار برادر، سفر دور و دراز بين مدينه و خراسان را بپيمايد، سرانجام همراه كارواني از بستگانش، مدينه را به قصد خراسان ترك ركد، و با يك جهان اشتياق و اميد، بلكه پس از يك سال دوري برادر و سرپرستش، به فيض زيارت او نايل گردد، ولي در ساوه بيمار گرديد....

بعضي علت بيماري آن حضرت را چنين نوشته اند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، از اين رو وقتي كه موكب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسيد، به آن حمله كردند و جنگ سختي درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه دراين جنگ به شهادت رسيدند، حضرت معصومه همچون عمه اش زينب(ع) وقتي كه بدن هاي پاره پاره آنها را كه 23 تن بودند ديد، به شدت غمگين گشته و بر اثر آن بيمار شد(177)و سپس روانه قم گرديد، و در قم بيماري او ادامه يافت و پس از 16 يا 17 روز رحلت كرد.

و در روايت ديگر آمده: هارون بن موسي بن جعفر(ع) همراه 23 نفر از بستگانش كه يكي از آنها خواهرش حضرت معصومه(ع) بود، در يك كارواني وارد ساوه شدند، دشمنان اهلبيت(ع) به هارون كه در حال غذا خوردن بود، حمله كردند و او را به شهادت رساندند و افراد ديگر كاروان را مجروح و پراكنده ساختند. نقل شده: در غذاي حضرت معصومه(ع) زهر ريختند(178)و آن بانوي گرامي، مسموم گشته و بستري شد، و طولي نكشيد كه در قم به شهادت رسيد.

مطابق نقل بعضي، مسموم نمودن آن حضرت توسط زني در ساوه انجام شد.(179)

داغ پر سوز فراق

نظر به اينكه اين ماجرا در سال 201 هجري قمري، حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا(ع) رخ داده است(زيرا امام رضا(ع) در سال 203 شهيد شد) اين نيز از مصائب ديگر حضرت رضا(ع) است، مصيبتي جان سوز، كه خواهر مهربانش در نيمه راه وصال، مظلومانه و غريبانه به شهادت رسيد، و ديدار و ملاقات، به فراق و جدايي، تبديل گرديد و داغ جان سوز شهادت حضرت معصومه(ع) قلب مبارك حضرت رضا(ع) را جريحه دار كرده و حضرت معصومه(ع) نيز بادلي پر از سوز فراق و اميد ديدار برادر، و با چشمي گريان از دوري برادر شهيد شده است، شاعر معاصر آقاي"حسان" در اين راستا گويد:

از مدينه به قصد خطه طوس                 رهروي خسته پاست معصومه

تا زيارت كند برادر خويش                 فكر و ذكر دعاست معصومه

روز و شب عاشقي بيابان گرد                 خواهري با وفاست معصومه(180)

قطعاً حضرت رضا(ع) نيز هنگام شهادت، همان گونه كه از يگانه فرزندش حضرت جواد(ع) ياد كرده، از خواهر مهربانش، حضرت معصومه(ع) نيز ياد كرده كه شاعر از زبان آن حضرت مي گويد:

مردم به غريبي و عيالم به سرم نيست                 صد حيف كه من صورت مصعومه نديدم

افسوس از آن حسرت ديدار كه دلم را                 صد چاك زد و چهره محبوب نديدم

مرحوم محقق دانشمند آقاي قَرُني در اين راستا چنين سروده است:

زبس انتظار كشيدم سفيد شد مويم               جريحه دار شد از اشك ديده گان رويم

به انتظار پدر، روز و شب به سر مي بردم               ولي دريغ نشد تا گل رخش بويم

سپس به هجر برادر، فلك دچارم كرد               گشود باب فراق دگر زكين سويم

خزان بگشت گلستان و گل زدستم رفت               به حيرتم كه گل گم شده كجا جويم

مدينه تا به خراسان هزار فرسنگ است               ره وصال برادر، به صد شعف پويم

كه شايد آنكه ببينم دوباره رخسارش                به نزد يوسف گم گشته راز دل گويم(181)

ماجراي دفن جنازه حضرت معصومه(ع)

زميني كه آستانه حضرت معصومه(ع) در آن واقع است، با بلان نام داشته، و اين زمين پيش از آنكه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنايي نداشته است، فقط ملكي از ملك هاي موسي بن خزرج بوده است، اين زمين را موسي بن خزرج كه هم مهمان دار حضرت معصومه(ع) بود و هم در عصر خويش رئيس و محترم بود، براي دفن آن حضرت معين كرد.

آل سعد در اين سرزمين سردابي حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(ع) قرار دهند، پس از آنكه جنازه مطهر آن بي بي بزرگوار را غسل داده و كفن نمودند،‌آن را به آن سرزمين آوردند، در اين وقت ميان آل سعد گفتگو شد كه چه كسي داخل قبر شده، و جنازه را در سرداب به خاك بسپارد، سرانجام اتفاق كردند كه شخصي به نام قادر كه پيرمرد پرهيزكار و صالح و سيد بود داخل قبر شود آن گوهر پاك را دفن كند.

چون به سراغ آن مرد رفتند، ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پيدا شدند، همين كه به نزديك رسيدند، از مركب خود پياده شدند و بر جنازه حضرت معصومه(ع) نماز گزاردند، سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن كردند، آن گاه بيرون آمده و رفتند، و كسي نفهميد كه آنها چه كسي بودند.

آنگاه موسي بن خزرج سقف و سايباني از بوريا بر سر قبر برافراخت تاهنگامي كه حضرت زينب دختر امام نهم(ع) وارد قم گرديد و قبه اي بر آن مرقد مطهر بنا كرد.(182)

بعد از مدتي ام محمد دختر موسي پسر امام جواد(ع) وفات كرد، جنازه او را در كنار مرقد حضرت معصومه(ع) به خاك سپردند.

مدتي بعد، ميمونه خواهر ام محمد وفات كرد، او را نيز در كنار مرقد حضرت معصومه(ع) به خاك سپردند و قبه اي جداگانه بر روي قبر آن دو بانو، بنا نمودند سپس بْريهيه دختر موسي بن امام جواد(ع) وفات نمود، او را نيز در آنجا به خاك سپردند.(183)

مرحوم محدث قمي، غير از بانوان فوق، از بانوان ديگر نيز نام برده كه در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) مدفون هستند، مانند: زينب دختر امام جواد(ع)، ام اسحاق كنيز محمد بن موسي مبرقع(ع)، و ام حبيب كنيز محمد بن احمد بن موسي مبرقع(ع).(184)

بنابراين در مجموع شش تن از امامزادگان، و منسوبين به امامان(ع) در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه دفن شده اند.(185)از اين رو شايسته است آنان كه مرقد شريف حضرت معصومه(ع) را زيارت مي كنند، از آنها نيز ياد كنند، گرچه با اين جمله كوتاه باشد:

"اَلسَلامُ عَلَيْكُنَ يا بَناتِ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَيْكُنَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ؛

سلام بر شما اي دختران رسول خدا، سلام و رحمت و بركات خدا به شما باد."

پيكرهاي تر و تازه، پس از هزار و چند سال

از گفتني هاي عجيب و معجزه آسا كه در عصر ناصرالدين شاه(متوفاي 1313 هـ .ق) رخ داده اينكه: مرحوم آيت الله حاج آقا حسيني مجتهد[كوچه حرمي جد پدري حرم پناهي ها و جد مادري اشراقي ها كه قبرش به صورت مرتفع در صحن نو، مقابل قبر مرحوم آيت الله شيخ فيض الله نوري است] نقل كرد: هنگام فرش كردن حضرت مطهر حضرت معصومه(ع) با سنگ هاي مرمر، در قسمت پايين پاي حضرت، روزنه اي به سرداب باز شد، ضروري به نظر رسيد كه افرادي انتخاب شوند و داخل سرداب بروند و وضع آنجا را بررسي كنند كه اگر نياز به تعمير داشت، تعمير نمايند.

دو نفر بانوي صالحه انتخاب شدند، چراغي برداشته داخل سرداب شدند، ديدند قبر مطهر حضرت معصومه(ع) در آن سرداب نيست، بلكه آن سرداب در پايين قبر مطهر آن حضرت است، در آن جا سه پيكر مطهر تر و تازه را ديدند كه گويي همان روز، روح از بدنشان جدا شده بود يك تن بانو، و دو تن كنيز و سياه چهره بودند.(186)

از بررسي كتب فهميده مي شود كه آن بانوي ارجمند ميمونه دختر موسي مبرقع بن امام جواد(ع) بوده، و آن دو كنيز، ام اسحاق و ام حبيب، بوده اند. آري پس از گذشت يازده قرن از وفاتشان، بدن مباركشان، هيچ تغيير نكرده بود، و مصداق اين سخن پيامبر(ص) شدند كه فرمود:

"اِنَ اللهَ حَرَمَ لُحُومَنا عَلَي الْاَرْضِ فَلايَطْعُمُ مِنْها شَيْئاً؛

خداوند گوشت هاي ما را بر زمين حرام كرده، هرگز زمين چيزي از گوشت ما را نمي خورد."(187)

نگاهي به فضايل حضرت معصومه(ع)

ازآنجا كه شناخت، پايه دين است، و اظهار عقيده و انجام كارهاي نيك از روي شناخت، به عقيده و اعمال، ارزش چندان برابر مي دهد، و از آنجا كه اميرمؤمنان علي(ع) به كميل فرمود:

"ما مِنْ حَرَكَهٍ اِلا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلي مَعْرِفَهٍ؛

هيچ حركتي نيست مگر اينكه تو به شناخت خير و شر آن نيازمند هستي."(188)

و حضرت رضا(ع) در مورد پاداش زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) فرمود:

"مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِها فَلَهُ الْجَنَهُ؛

كسي كه او را در حالي كه حقش را شناخته، زيارت كند، براي او بهشت است."(189)

و در فرازي از زيارتنامه حضرت معصومه(ع) كه از حضرت رضا(ع) نقل شده مي خوانيم:

"وَ اَنْ لايَسْلُبَنا مَعْرِفَتَكُمْ اِنَهُ وَلِيُ قَدِيرٌ؛

از خدا مي خواهيم كه معرفت به شأن شما را از ما سلب نكند، او سرپرست توانا است."

نتيجه مي گيريم كه قبل از هر چيز بايد امامان(ع) و شخصيت هاي بزرگي چون حضرت معصومه(ع) را شناخت، و درك پاداش و درجات ارزش، بستگي به شناخت آنها دارد، از اين رو در اينجا نظر شما را به ده نمونه از فضايل حضرت فاطمه معصومه(ع) كه موجب شناخت بيشتر است، جلب مي كنيم:

1ـ دختر روح و جسم پيامبر(ص)

در زيارتنامه اي كه در شأن حضرت معصومه(ع) از حضرت رضا(ع) نقل شده، حضرت معصومه(ع) به عنوان:

دختر رسول خدا(ص)، دختر فاطمه و خديجه(ع)، دختر اميرمؤمنان علي(ع)، دختر حسن و حسين(ع)، دختر ولي خدا(امام كاظم(ع))، خواهر ولي خدا(امام رضا(ع))، و عمه ولي خدا(امام جواد(ع)) خوانده شده است.

اين تعبيرات، تنها بيانگر شرافت خانوادگي نيست، بلكه علاوه بر آن، بيانگر آن است كه حضرت معصومه(ع) از نظر معنوي و مقامات عالي ملكوتي، به راستي فرزند روح و جسم پيامبر(ص) وحضرت زهرا و خديجه كبري(ع) و امام معصوم(ع) است.

2ـ مقام عصمت و طهارت حضرت معصومه(ع)

روايت شده: حضرت رضا(ع) فرمود:

"مَنْ زارَ الْمَعْصُومَهَ بِقُمْ كَمَنْ زارَني؛

كسي كه معصومه(ع) را در قم زيارت كند، مانند آن است كه مرا زيارت كرده است."(190)

گرچه شواهد و قراين در مورد مقام عصمت حضرت معصومه(ع) بسيار است، ولي سخن فوق از امام معصوم حضرت رضا(ع) صراحت دارد كه حضرت معصومه(ع) داراي مقام عصمت بوده است، ضمناً اين سخن بيانگر آن است كه: اين لقب را حضرت رضا(ع) به حضرت معصومه(ع) داده است، وگرنه نام حضرت معصومه(ع) فاطمه كبري است از سوي ديگر، به فرموده حضرت رضا(ع) پاداش زيارت حضرت معصومه(ع) همانند پاداش زيارت حضرت رضا(ع) است.

يكي از قرايني كه بيانگر مقام عصمت حضرت معصومه(ع) است، اين كه(چنان كه خاطر نشان شد) دو نفر نقاب دار از عالم غيب آمدند و جنازه آن حضرت را به خاك سپردند.

با توجه به اين كه: ما معتقديم، معصوم را بايد معصوم دفن كند، به احتمال قوي، آن دو نفر، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بوده اند.

پاسخ به يك سؤال

در اينجا اين سؤال مطرح مي شود كه مگر غير از پيامبران و چهارده معصوم، معصوم ديگري نيز داريم؟

پاسخ: مقام عصمت كه عالي ترين مقام معنوي و پاكي است، درجاتي دارد، در وهله اول به دو گونه است: 1ـ معصوم از خطا 2ـ معصوم از گناه، حضرت معصومه(ع) همانند حضرت زينب(ع) در يكي از درجات عصمتند، گرچه در درجات چهارده معصوم(ع) نباشند، زيرا چهارده معصوم(ع) علاوه بر عصمت از گناه عصمت از خطا نيز دارند.

به هر حال وجود ذيجود حضرت معصومه(ع) كه بانويي بسيار ارجمند، و گلي باشكوه از گلستان نبوت و امامت است، همچون روحي در پيكر سرزمين قم است، او با نورانيت معنوي خود، سرزمين قم را رونقي ديگر بخشيده است، و قدم مباركش در قم، هزاران چندان بر عظمت قم افزوده است. او سلاله پاك از خزائن امامت و ولايت، وگوهري گرانقدر و تابناك از صدف ملك امكان است كه روز به روز و ساعت به ساعت بر شكوه و شرافت قم، مي افزايد، به گفته شيخ زكي باغبان در قصيده معروف خود:

قم گشته از شرافت معصومه با صفا                 چون روضه بهشت برين گشته پر ضيا

شاهان به درگهش همه آورده التجا                 بي شك كه مي رود به بهشت از ره عطا

بر نعش مجرمي كه نشيند غبار قم

چند شعر از نگارنده تقديم به حضرت معصومه(ع)

نگارنده نيز در حد بضاعت اندك خود، در اين راستا چنين سروده ام:

اي سرزمين قم توكن از روي افتخار               زآن گوهر خجسته و آن اخت شهريار

بر ساير اراضي عالم زعز و جاه               فخر و سرور، هر دم و هر لحظه بي فكار

برگو به آسمان كه مناز از ستارگان               در من ستاره شرف است و خور نهار

كاو خواهر امام بوُد دختر امام               هم عمه امام و زعصمت چو هشت و چار

همواره شيعه از ره صدق مي كند خطاب               بر دخت مصطفي و نگهدار ذوالفقار

اي گوهر يگانه عصمت، در شرف               وي منبع فضايل و معنا و اعتبار

خاك درت بْدي و بود توتياي چشم               مهر رخت حكايت و مرآت نور يار

دارند فرشتگان ز سرالتجاء و صدق               اندر سراي تو سر تعظيم و روي خوار

قربان شوند و چاكر درگاهت اي مهين               اي گوهر نُه صدف عفت و وقار

از فر تواست حوزه علميه با شكوه               از لطف تواست رونق آن جمله برقرار

اندر حوادث و خطر و پستي و فراز               باشي پناه و ياور اين"يار ارجدار"

از نور تواست ديده خفاش بي قرار               از كوي تواست ديده اعداء، تار و مار

زيبدكني شفاعت ما را زروز حشر               اي شافع شكسته دلان نزد كردگار

زآن روي كه شفيعه بود مر تو را لقب               بهر دليل در زيارت او"اِشْفَي" بيار

دارد"محمدي" زسر صدق و بندگي               صبح و مساء در كنف لطف تو بهار

آري حضرت رضا(ع) به ما ياد داده كه در زيارت او چنين بخوانيم:

"يا فاطِمَهُ اِشْفَعي لِي فِي الْجَنَهِ، فَاِنَ لَكِ عِنْدَاللهِ شأناً مِنَ الشَأنِ؛

اي فاطمه معصومه! در مورد رفتن به بهشت، مرا شفاعت كن، چرا كه در پيشگاه خداوند، داراي مقام و منزلتي بس ارجمند هستي."(191)

3ـ پيشگويي امام صادق(ع) از حضرت معصومه(ع) قبل از ولادتش

از اموري كه به روشني بيانگر عظمت مخصوص مقام حضرت معصومه(ع) است، اين كه امام صادق(ع) قبل از ولادت او، حتي قبل از ولادت پدر او، از او ياد كرده است، اين موضوع بيانگر آن است كه اين بانوي خاندان نبوت، از امتيازات و ويژگي هاي عميق و ارجمندي برخوردار بوده است، و در سطح بالايي از شخصيت و ارزش هاي انساني و ملكوتي قرار داشته است، به عنوان مثال:

1ـ يكي از شيعيان به محضر امام صادق(ع) آمد، ديد آن حضرت در كنار گهواره كودكي، با آ‌ن كودك گفتگو مي كند، تعجب كرد و گفت: آيا با كودك نوزاد سخن مي گويي؟

امام صادق(ع) فرمود: اگر تو هم مايل هستي نزد اين كودك بيا و با او گفتگو كن.

او مي گويد: كنار گهواره آن كودك نوزاد رفتم، سلام كودكم، جواب سلام مرا داد، به من فرمود: نامي كه براي دختر تازه متولد شده ات برگزيده اي عوض كن، زيرا خداوند آن نام را دشمن دارد.(با توجه به اين كه او چند روز قبل از او داراي دختر شده بود نامش حْميرا گذاشته بود.)

آن شخص مي گويد: سخن گفتن نوزاد، و اطلاع او از اخبار پنهان، و نهي ا زمنكر او، مرا بيشتر به تعجب واداشت، بهت زده شدم، امام صادق(ع) به من فرمود: تعجب نكن، اين كودك فرزندم موسي است خداوند از او دختري به من عنايت كند كه نامش فاطمه است، او در سرزمين قم به خاك سپرده مي شود، و هر كس(مرقد) او را در قم زيارت كند، بهشت بر او واجب است.(192)

2ـ نيز امام صادق(ع) قبل از ولادت حضرت معصومه(ع) در ضمن گفتاري در شأن او فرمود:

"وَسَتُدفَنُ فِيها اِمْرَأَهٌ مِنْ اَوْلادِي تُسَمي فاطِمَهُ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَهُ؛

و به زودي در قم بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دفن شود، پس هر كس او را زيارت كند، بهشت براي او واجب مي گردد."

در ذيل اين روايت آمده؛ امام صادق(ع) اين سخن را قبل از ولادت امام كاظم(ع) فرمود.(193)

با توجه به اينكه امام كاظم(ع) در سال 128 هـ . ق چشم به جهان گشوده است، و تولد حضرت معصومه(ع) در سال 173 رخ داده، نتيجه مي گيريم كه امام صادق(ع) اين سخن را 45 سال قبل از تولد حضرت معصومه(ع) فرموده است.

اين پيش گويي امام صادق(ع)، در سخن ديگري نيز آمده كه فرمود:

"در قم بانويي از فرزندانم رحلت مي كند كه به شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي گردند."(194)

اين پيش گويي ها دلالت ضمني و در عين حال عميق و آشكار بر عظمت جلال و مقام رفيع حضرت معصومه(ع) دارند، و در ضمن دعوت شيعيان به توجه بيشتر به مقام اين بانو، و آرمان هاي مقدس او است.

اين مطلب نيز به نوبه خود حاكي از فضايل مخصوص حضرت معصومه(ع) و مقام ارجمند و ممتاز او است.

4ـ پدرش به فدايش

يكي از فضايل حضرت زهرا(ع) اين است كه پيامبر(ص) در موارد متعدد، در شأن او فرمود:

"فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدايش باد."(195)

اين تعبير بيانگر اوج مقام ارجمند حضرت زهرا(ع) است كه پيامبر اكرم(ص) در شأن او گفته است.

در مورد حضرت معصومه(ع) نيز نظير اين مطلب از پدرش امام كاظم(ع) روايت شده، در اين راستا به ماجراي جالب زير توجه كنيد:

مرحوم آيت الله مستنبط(داماد اول آيت الله العظمي سيد ابوالقاسم خويي) از كتاب كشف اللثالي كه نسخه خطي آن در كتابخانه شوشتري هاي نجف اشرف موجود است، و تأليف دانشمند محقق صالح بن عرندس دانشمند قرن نهم هجري مي باشد، چنين نقل مي كند:

عصر امام كاظم(ع) بود، روزي جمعي از شيعيان براي دريافت پاسخ از سؤال هاي خود، به مدينه وارد شدند تا به محضر امام كاظم(ع) برسند، آن حضرت در مسافرت بود، نظر به اينكه آنها ناگزير به مراجعت بودند، پرسش هاي خود را نوشتند و به افراد خانواده امام كاظم(ع) تحويل دادند تا در سفر بعد، به آن نائل شوند، مدتي بعد هنگام خداحافظي، ديدند حضرت معصومه(ع) پاسخ پرسش هاي آنها را نوشته و آماده كرده است، آنها شادمان شدند و آن پاسخ ها را دريافت كردند و به سوي وطن رهسپار شدند، در مسير راه به امام كاظم(ع) برخورد نمودند، و ماجرا را به عرض آن حضرت رساندند، امام كاظم(ع) آن نوشته را از آنها طلبيد و مطالعه كرد، پاسخ هاي حضرت معصومه(ع) را درست يافت، سه بار فرمود:

"فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدايش باد."

با اينكه حضرت معصومه(ع) در آن هنگام خردسال بود، اين ماجراي جالب نيز، ما را به عظمت ويژه حضرت معصومه(ع) از نظر علم و معرفت آشنا مي كند، ‌و در جاي خود بي نظير و استثنايي است.(196)

5ـ عالمه و محدثه و حجت امين امامان(ع)

سيره حضرت معصومه(ع) در تاريخ گم شده است، علت آن، خفقان شديد آن عصر، و ترس از نگارش زندگي اهلبيت(ع) بوده است، در عين حال مي توان بعضي از مطالب را از آنچه به جا مانده شرح داد.

از ويژگي هاي حضرت معصومه(ع) اين بود كه به علوم اسلام و آل محمد(ص) آگاهي داشت، و آن را براي ديگران و آيندگان، نقل مي كرد، و از راويان و محدثان به شمار مي آمد، چنان كه روايت نقل بيانگر اين مطلب است از اين رو امام كاظم(ع) فرمود:"پدرش به فدايش باد"، در حدي كه وجود شريفش حجت و امين پدرش امام كاظم(ع) بود، چنان كه در فرازي از زيارتنامه غير معروفه او آمده:

"اَلسَلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَهُ بِنْتَ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ و حُجَتِهِ وَاَمِينِهِ؛

سلام بر تو اي فاطمه دختر موسي بن جعفر(ع)، و حجت و امين موسي بن جعفر."(197)

بنابراين حضرت معصومه(ع) حجت و امانت دار پدرش امام كاظم(ع) بود،‌كه در اين صورت، حجت و امين خدا و حجت و نشانه اسلام و حافظ امانت الهي بود.

گرچه روايات آن حضرت به دست ما نرسيده، ولي اندكي از آن روايات را كه دست ما رسيده در اينجا مي آوريم:

1ـ در كتاب ارزشمند الغدير، به نقل از كتب متعدد اهل تسنن، حديث غدير و حديث"مُنْزِلت" از آن بانوي بزرگوار نقل شده است، به اين ترتيب:

"… حَدَثَتْنا فاطِمَهُ وَ زَيْنَبُ وَاُمُ كُلْثُومٍ بَناتُ مُوسي بنِ جَعْفِرٍ، قُلْنَ حَدَثَتْنا فاطِمَهُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَدِ الصادِقِ، حَدَثَتْنِي فاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَدِ بنِ عَلِيِ، حَدَثَتْنِي فاطِمَهُ بِنْتِ عَلِيَ بنِ الْحُسيْنِ، حَدَثَتْنِي فاطِمَهُ وَ سَكِينَهُ اِبْنَتا الْحُسَينِ بنِ عَلِيِ، عَنْ اُمِ كُلْثُومِ بِنْتِ فاطِمَهُ بِنْتِ النَبيِ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ الله و رَضِيَ عَنْها قالَتْ:

اَنَسِيتُمْ قَولَ رَسُولِ الله(ص) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍ"مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٍ مَوْلاهُ" وَقَوْلَهُ(ص):"اَنْتَ مِني بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسي(ع)؛

دختران امام كاظم(ع) فاطمه(معصومه) و زينب و ام كلثوم گفتند: روايت كرد ما را فاطمه دختر امام صادق(ع)، او گفت: روايت كرد مرا فاطمه دختر امام باقر(ع)، و او گفت: روايت كرد مرا فاطمه دختر امام سجاد، و او گفت: روايت كردند مرا فاطمه و سكينه دختران امام حسين(ع) و آنها گفتند، روايت كرد ما را اُم كلثوم دختر فاطمه زهرا(ع) دختر پيامبر(ص)، و او از مادرش فاطمه زهرا دختر گرامي پيامبر(ص) روايت كرده كه آن بانوي در برابر غاصبين خلافت علي(ع) فرمود:

آيا فراموش كرديد سخن رسول خدا(ص) در روز عيد غدير خُم را كه فرمود: هر كس كه من مولا و رهبر او هستم، پس علي(ع) مولا و رهبر اوست؟ و نيز به علي(ع) فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسي(ع) است."(198)

2ـ حضرت معصومه(ع) به همان سند روايت بالا، از حضرت زهرا(ع) نقل مي كند كه فرمود: از رسول خدا(ص) شنيدم فرمود: هنگامي كه به معراج رفتم، وارد بهشت شدم، در آنجا قصري از در سفيد ميان خالي ديدم، كه درِ آن قصر، به د‎‎ُر و ياقوت آراسته شده بود، و بر آن در، پرده اي آويخته بود، سرم را به سوي آن بلند كردم، ديدم بر روي آن در چنين نوشته شده است:

"لا اِلهَ اِلاَ اللهُ، مُحَمَداً رسُولُ اللهِ، عَلِيٌ وَلِيُ القَوْمِ؛

خدايي جز خداي يكتا نيست، محمد رسول خداست، علي رهبر قوم است.

و به آن پرده نگاه كردم ديدم در آن چنين نوشته شده است:

"بَخٍ بَخٍ مَنْ مِثْلُ شِيعَهِ عَلِيٍ؟

به به! چه كسي همانند شيعه علي(ع)(داراي مقامات عالي) است؟"

وارد آن قصر شدم، در ميان آن، قصري از عقيق سرخ ميان خالي ديدم، داراي دري از نقره، آراسته به زبرجد سبز بود، و بر آن در، پرده اي آويخته بود، سرم را بلند كردم، ديدم بر روي آن در چنين نوشته شده:

"مُحَمَدٌ رَسُولُ اللهِ، عَلِيٌ وَصِيُ الْمُصْطَفي؛

محمد رسول خدا است، علي وصي مصطفي است."

سپس در آن پرده ديدم چنين نوشته بود:

"بِشِرْ شِيعهَ عَلِيٍ بِطيبِ الْمَوْلَد؛

شيعه علي(ع) را مژده بده كه پاكزاد است."

در ميان آن قصر رفتم، ديدم قصري ديگري از زمرد سبز ميان خالي است كه زيباتر از آن نديده بودم، داراي دري از ياقوت سرخ، آراسته به دْر بود، پرده اي بر آن آويخته بود، سرم را بلند كردم و ديدم روي آن پرده چنين نوشته شده است:

"شِيعَهُ عَلِيٍ هُمُ الْفائِزُونَ؛

شيعيان علي(ع) كساني هستند كه رستگار مي باشند."

به جبرئيل گفتم: حبيبم جبرئيل، اين قصر از آن كيست؟ گفت: اين قصر از آن پسر عمو و وصي تو علي بن ابيطالب(ع) است، همه مردم در روز قيامت پابرهنه و عريان محشور مي شوند جز شيعيان علي(ع)، در آن روز مردم به نام هاي مادرانشان خوانده شوند،‌جز شيعه علي(ع) كه به نام هاي پدرانشان خوانده مي شوند، گفتم: اي حبيبم جبرئيل! منظور از اين سخن چيست؟ گفت:

"لِاَنَهُمْ اَحَبُوا عَلِياً فَطابَ مَولِدَهُمْ؛

زيرا شيعيان، علي(ع) را دوست داشتند از اين رو پاكزاد شدند."(199)

3ـ حضرت معصومه(ع) با چند واسطه از صفيه عمه رسول خدا نقل مي كند: وقتي كه امام حسين(ع) چشم به جهان گشود، رسول خدا(ص) به من فرمود: اي عمه! فرزندم را نزد من بياور، عرض كردم: هنوز او را پاكيزه نكرده ام، فرمود: اي عمه! آيا تو مي خواهي او را پاكيزه كني؟ همانا خداوند متعال او را پاك و پاكيزه نموده است.(200)

4ـ حضرت معصومه وقتي كه در ساوه بيمار شد، فرمود: مرا به قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود:"قم مركز شيعيان ما مي باشد."(201)

5ـ در كتاب اللؤلؤالثَمينه في الآثار المنعنه المرويه(كه در سال 1306 هـ . ق در مصر چاپ شده) چنين روايت شده:

"...عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ الصادِقِ جَعْفَرِِ بْنِ مُحَمَدٍ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ الْباقِرِ مُحَمَدِ بْنِ عَلِيٍ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ السَجادِ عَلِيِ بْنِ الْحُسَيْنِ زَينِ الْعابِدينَ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(ص)، قالَتْ قالَ رَسُولُ اللهِ: اَلا مَنْ ماتَ عَلي حُبِ آلِ مُحَمَدٍ ماتَ شَهِيداً؛

فاطمه(معصومه) دختر امام كاظم، و او از فاطمه دختر امام صادق، و او از فاطمه دختر امام باقر، و او از فاطمه دختر امام سجاد، و او از فاطمه دختر امام حسين، و او از زينب دختر علي، و او از فاطمه زهرا دختر رسول خدا(ص) روايت كرد كه رسول خدا(ص) فرمود: آگاه باشيد كسي كه با حجت آل محمد(ص) از دنيا رفت، شهيد از رفته است."(202)

توجه به مضمون اين پنج روايت بيانگر آن است كه حضرت معصومه(ع) با پيام هاي خود حقانيت تشيع را ابلاغ مي كند، و نسبت به شيعيان علي(ع) ابراز علاقه مي نمايد، و پاداش هاي آنها را بيان مي كند تا آنها در راستاي آرمان هاي مقدس تشيع، استوار باشند.

6ـ حرم حضرت معصومه(ع) تجليگاه مرقد حضرت زهرا(ع)

مرجع عظيم الشأن مرحوم آيت الله العظمي نجفي مرعشي(ره) فرمود: پدرم مرحوم آيت الله علامه سيد محمود مرعشي(ره) كه در نجف اشرف مي زيست، بسيار علاقمند بود كه به طريقي، محل قبر شريف جده اش حضرت زهرا(ع) را بيابد، براي اين مقصود، ختم مجربي(يعني يكي از دعاهايي كه استجابت آن به تجربه رسيده كه با تكرار آن با حضور قلب و خلوص و شرايط ديگر، موجب رسيدن به مقصود است) انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت كرد، تا شايد از طريقي به محل مرقد شريف حضرت زهرا(ع) آگاه گردد.

شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان، به بستر خواب رفت، در عالم خواب به محضر امام باقر(ع)(يا امام صادق) رسيد، امام به او فرمود: "عَلَيْكَ بِكَريمَهِ اَهْلِ الْبَيْتِ؛ به دامن كريمه اهل بيت(ع) چنگ بزن."

ايشان تصور كرد منظور امام(ع) از اين جمله، حضرت زهرا(ع) است، عرض كرد:"آري قربانت گردم، من نيز ختم را براي همين گرفتم كه محل شريف قبر آن حضرت را دقيق تر بدانم و زيارتش كنم."

امام(ع) فرمود:"منظور من قبر شريف حضرت معصومه(ع) در قم است." سپس افزود: به خاطر مصالحي، خداوند اراده نموده كه قبر حضرت زهرا(ع) براي هميشه براي همگان مخفي باشد، از اين رو قبر حضرت معصومه(ع) را تجليگاه قبر شريف حضرت زهرا(ع) قرار داده است، اگر قرار بود قبر حضرت آشكار باشد همان شكوه و عظمت مرقد حضرت زهرا(ع) را خداوند براي قبر حضرت معصومه(ع) قرار داده است.

مرحوم آيه الله سيد محمود مرعشي، وقتي كه از خواب برخاست، تصمصم گرفت كه به قصد زيارت حضرت معصومه(ع) به قم مهاجرات كند. او بي درنگ با همه اعضاي خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) پرداخت.(203)

آن مرحوم، سرانجام به نجف بازگشت و در سال 1338 هـ . ق در آنجا در گذشت، ولي فرزند برومندش آيه الله العظمي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي به قم آمد و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) مي زيست تا اينكه پس از 66 سال درس و بحث و خدمات فقهي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي بسيار، در هشتم صفر سال 1411 هـ . ق(مطابق با 17 شهريور 1369 شمسي) در سن 96 سالگي در قم به ملكوت اعلي پيوست، مرقد شريفش در جنب كتابخانه عظيم و بي نظيرش، در قم در خيابان آيه الله مرعشي(اِرُم سابق) قرار گرفته است.

اين فراز عجيب و استثنايي نيز بيانگر ورق ديگري از مقام با عظمت حضرت معصومه(ع) است كه گويي آينه تمام نماي وجود مبارك جده اش حضرت زهرا(ع) است، كه مرقدش در اين رؤياي صادقانه همچون مرقد حضرت زهرا(ع) داراي همان شكوه و جلال معنوي شده است.

با توجه به اينكه مرجع تقليد اين رؤيا را از پدر مجتهدش نقل مي كند، و خواب ديدن امام معصوم(ع)، دليل بر صدق آن خواب است.

7ـ زيارتنامه مخصوص

يكي از شواهد عظمت استثنايي حضرت مصعومه(ع)، زيارتنامه اي است كه به خصوص، حضرت رضا(ع) در شأن او صادر فرموده است، زيرا بعد از فاطمه زهرا(ع) تنها زيارتي كه از امام معصوم(ع) براي او نقل شده زيارت حضرت مصعومه(ع) است، حضرت زينب(ع) با آن همه مقام و منزلت زيارت مخصوص ـ نقل شده ـ از معصوم ندارد و همچنين بانوان ارجمند ديگر از خاندان عصمت طهارت.

علامه مجلسي(ره) از بعضي از كتب زيارات، از علي بن ابراهيم، و او از پدرش، و او از سعد اشعري قمي نقل مي كند كه گفت در محضر امام رضا(ع) بودم، به من فرمود:"اي سعد از براي ما در نزد شما(در قم) قبري وجود دارد: سعد عرض كرد: قربانت گردم آيا مقصود شما قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر(ع) است؟ امام رضا(ع) فرمود:

"نَعَمْ مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِها فَلَهُ الْجَنَهٌ؛آري كسي كه با معرفت به شأن او، او را زيارت كند، بهشت براي او است."

سپس حضرت رضا(ع) چگونگي زيارت مرقد مطهر حضرت مصعومه(ع) را براي سعد، چنين بيان كرد، وقتي كنار قبرش رفتي در نزد بالاي سر آن حضرت رو به قبله بايست و 34 مرتبه اللهُ اكبر‎‎‎‎‏‏ُ و 33 بار سْبًحانُ اللهِ و 33 بار الحمدللهِ بگو، آنگاه بگو:

اَلسُلامْ علي آدم صفوة الله. تا آخر زيارت(204)

از ويژگي هاي اين زيارت اين است كه مطابق دستور حضرت رضا(ع) در آغاز آن 34 بار تكبير و 33 بار تسبيح و 33 بار حمد گفته مي شود، چنين دستوري در مورد زيارت هاي ديگر ديده نشده.

آري اين سرآغاز توحيدي، براي آن است كه زائر هنگام زيارت آنخاتون ارجمند دو سرا، با توجه و حضور قلب، و توحيد و تنزيه و شكر خدا وارد گردد، و بااين حالت ملكوتي با حضرت مصعومه(ع) ارتباط برقرار نمايد، كه چنين حالتي، عالي ترين حال بنده خدا در برابر عظمت مقام اولياي خدا است تا با روحي پاك و قلبي صاف و دور از شوائب و آلودگي ها به زيارت بپردازد و نتيجه خوب بگيرد.

8ـ القاب پيام آور

در مورد حضرت مصعومه(ع) دو زيارتنامه نقل شده، يكي همان زيارتنامه معروف است، كه علامه مجلسي آن را از حضرت رضا(ع) نقل نموده است.(205)

ديگري زيارتنامه اي است كه صاحب كتاب انوار المشعشعين(شيخ محمد علي بن حسين كاتوزيان، در همين كتاب، جلد 1، چاپ سنگي)(206)نقل كرده است، در فرازي از اين زيارتنامه، خطاب به حضرت مصعومه(ع) چنين مي خوانيم:

اَلسَلامُ عَلَيْكِ اَيَتُهَا الطاهِرَهُ الْحَمِيدَهُ الْبَرَهُ الرِشِيدَهُ، التَقِيَهُ النَقِيَهُ الرَضِيَهُ الْمَرْضِيَهُ؛

سلام بر تو اي پاك سرشت و پاك روش، اي ستوده، اي نيكوكار، اي بانوي رشد يافته و پاك و پاكيزه، اي بانوي شايسته و پسنديده."(207)

در اين فراز به هشت لقب از القاب حضرت مصعومه(ع) تصريح شده كه هر كدام پيام آور يكي از ابعاد ارزش هاي والاي زندگي درخشان او است.

هر يك از اين القاب و صفات كافي است كه ما را به مقام هاي عالي و درجات ممتاز معنوي او رهمنون گردد، شخصيتي كه همه ابعاد روش و منش و فكر و ذكر و عمل او بر اساس پاكي، صداقت، شايستگي، تفكر و رشد ديني و عرفاني، و مورد پسند خدا و رسول و امامان(ع) پي ريزي شده، و در اين راستا قرار گرفته است، و به طور خلاصه، اين صفات بيانگر مقام عصمت و طهارت ذاتي و اكتسابي او است، كه هر كدام، چون آينه نشان دهنده جمال و كمال او مي باشند.

9ـ شفاعت وسيع حضرت مصعومه(ع)

در ذيل روايتي كه قبلاً در مورد پيش گويي امام صادق(ع) از تولد حضرت مصعومه(ع) و وفات او در قم ذكر شده است:

"...وَاِسْمُها فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسي، تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شِيعَتُنا الْجَنَهَ بِاَجْمَعِهمْ؛

نام او فاطمه دختر موسي(ع) است كه با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي گردند."(208)

اين روايت حاكي از عظمت مقام فوق العاده حضرت مصعومه(ع) است، كه شفاعت او شامل همه شيعيان خواهد شد. اين مطلب نيز شاهد گويايي بر فضايلي استثنايي حضرت مصعومه(ع) است.

يكي از علماي دولت آباد اصفهان، حضرت آيت الله حاج شيخ محمد ناصري دولت آبادي، از پدرش مرحوم آيت الله شيخ محمد باقر ناصري(وفات يافته) سال 1407 هـ .ق) نقل مي كند: در سال 1295 هجري قمري، در اطراف قم، قحطي و خشكسالي شد، مردم به ستوه آمدند،‌در ميان آن ها چهل نفر از افراد متدين، انتخاب شده و به قم آمدند و در حرم حضرت مصعومه(ع) به بست نشستند، تا شايد با عنايات و دعاي آن بزرگوار، خداوند باران بفرستد.

پس از سه شبانه روز، در شب سوم يكي از آنان، مرحوم‌ آيه الله العظمي ميرزاي قمي(وفات يافته سال 1231 هـ .ق)(209)را در خواب مي بيند، ميرزا مي پرسد: شما چرا در اينجا به بست نشسته ايد؟

او عرض مي كند: مدتي است در منطقه ما بر اثر نيامدن باران، خشكسالي و قحطي به وجود آمده است، براي رفع خطر، به اينجا پناه آورديم. ميرزاي قمي مي فرمايد: براي همين، در اينجا جمع شده ايد؟ اين كه چيزي نيست اين مقدار از دست ما نيز ساخته است، در چنين نيازها به ما مراجعه كنيد، ولي اگر شفاعت همه جهان را خواستيد، دست توسل به طرف اين شفيعه روز جزا(حضرت مصعومه) دراز كنيد.

10ـ پاداش عظيمت زيارت مرقد حضرت مصعومه(ع)

در مورد پاداش زيارت مرقد حضرت مصعومه(ع) روايات متعددي از امام معصوم(ع) نقل شده كه نظر شما را به هشت روايت زير، كه هر كدام پيام ويژه اي از عظمت مقام حضرت مصعومه(ع) مي دهد، جلب مي كنيم:

1ـ امام صادق(ع) در ضمن گفتاري فرمود:

"...مَنْ زارَها وَ جبت لَهُ الْجَنَه؛ كسي كه او را زيارت كند، بهشت بر او واجب مي گردد."(210)

2ـ نيز فرمود:

"اِنَ زيارتَها تَعْدِلُ الْجَنَهَ؛ همانا زيارت او برابر كسب بهشت است."(211)

3ـ سعد بن سعد اشعري مي گويد: در مورد پاداش زيارت قبر حضرت مصعومه(ع) از امام رضا(ع) پرسيدم، فرمود:

"مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَهُ؛ كسي كه او را زيارت كند، پاداش او بهشت است."(212)

4ـ در مورد ديگر فرمود:

"مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِها فَلَهُ الْجَنَهُ؛ كسي كه او را از روي معرفت به شأن و مقامش، زيارت كند، پاداش او بهشت است."(213)

5ـ نيز فرمود:

"مَنْ زارَ الْمَعْصُومَهَ بِقُمْ كَمَنْ زارَني؛ كسي كه معصومه(ع) را در قم زيارت كند، مانند آن است كه مرا زيارت كرده است."(214)

6ـ يكي از شيعيان به زيارت مرقد منور حضرت رضا(ع) رفت و پس از زيارت، عازم كربلا شد، و از مسير همدان به سوي كربلا رفت، در بين راه در عالم خواب، حضرت رضا(ع) را ديد، آن حضرت به او فرمود:"چه مي شد كه اگر از قم عبور مي كردي و قبر خواهرم را زيارت مي كردي؟"(215)

7ـ مولي حيدر خوانساري مي نويسد: روايت شده، امام رضا(ع) فرمود: هر كس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در ري(يعني امام زاده حمزه را كه در كنار مرقد حضرت عبدالعظيم(ع) قرار گرفته است) يا خواهرم(حضرت معصومه(ع)) را در قم زيارت كند، به همان ثواب زيارت من مي رسد.(216)

شرح كوتاه

گرچه همه اين احاديث، با زبان گويا، بيانگر اوج عظمت مقام حضرت معصومه(ع) است، ولي نكاتي در اين روايات هست كه در اينجا اشاره مي شود:

مانند: وجوب بهشت، معادل بهشت، ‌مالك شده بهشت كه از كلمه"لَهْ" فهميده مي شود، و برابر بودن زيارت او با زيارت حضرت رضا(ع) و بازخواست حضرت رضا(ع) از شيعه اي كه به زيارت مرقد منور حضرت معصومه(ع) نرفته است.

زيارت حضرت معصومه(ع) را تنها يك امام، سفارش نكرده است، بلكه سه امام(امام صادق، امام رضا و امام جواد(ع)) سفارش نموده اند، و جالب اينكه امام صادق(ع) اين سفارش را قبل تولد حضرت معصومه(ع) بلكه قبل از تولد پدر حضرت معصومه(ع) امام كاظم(ع) نموده است.

نكته جالب ديگر، روايت پنجم است كه در آن، پاداش زيارت قبر شريف حضرت معصومه(ع)، برابر پاداش زيارت حضرت رضا(ع)، امام معصوم قرار داده شده است، زيد شحام از امام صادق(ع) پرسيد: پاداش كسي كه يكي از شما را زيارت مي كند چيست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:

"كمن زار رُسْولَ اللهِ؛ مانند كسي است رسول خدا(ص) را زيارت نموده است."(217)

حضرت رضا(ع) فرمود:

"اَلا فَمَنْ زارَنِي وَ هُوَ عَلي غُسلٍ، خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُهُ؛ آگاه باشيد، كسي كه مرا در حالي كه غسل زيارت كرده زيارت كند، به گونه اي از گناه بيرون آيد و پاك مي شود كه هنگام تولد از مادرش از گناه پاك بود."(218)

دو نكته پيام آور

1ـ آن همه مقام چرا؟

مي پرسند: آن همه مقام چرا؟ با اين كه حضرت معصومه(ع) چندين خواهر داشت، چرا بر آنها برتري داشت؟

پاسخ: اين سؤال در مورد حضرت زهرا(ع) نيز مطرح است، كه بايد در پاسخ گفت: اين دو بانو علاوه بر شرافت خانوادگي و ذاتي، در عرصه ها و ميدان هاي ايمان و عمل، ممتاز بودند و در اين راستا با گزينش خود، درجات عالي ارزش هاي والاي انساني را پيمودند، و با عرفان و عمل خود آن گونه درخشيدند.

حضرت معصومه(ع) در صحنه هاي علم، عرفان، ايمان، سياست، و حمايت از مقام رهبري، بسيار ممتاز بود و سرانجام در اين راستا به شهادت رسيد.

او در اقامت هفده روزه خود در قم، به عبادت و راز و نياز با خدا اشتغال داشت، چنان كه عبادتگاه او كه آن را"بيت النور" گويند و اكنون در مدرسه ستيه قم در محله ميدان مير قرار گرفته، گواه نورانيت و صفاي ممتاز او در ارتباط با خداست.

"از پرباري عمر مبارك 28 ساله حضرت معصومه(ع) همان بس كه در اقامت هفده روزه اش در قم، حوزه علميه قم را بقاي جادوانه بخشيد، و ده ها هزار فرهيخته و دانش پژوه را به جهان تشيع ارزاني داشت، بزرگاني بسان زكريا بن آدم از اصحاب امام رضا(ع) و احمد بن اسحاق وكيل امام حسن عسكري(ع) در قم تا وجود مراجع تقليد و انديشمندان متفكري چون:

ميرزاي قمي، آيت الله شيخ ابوالقاسم قمي، آيه الله حائري، آيه الله صدر، آيه الله سيد محمد تقي خوانساري، آيه الله حجت، آيه الله بروجردي، آيه الله سيد احمد خوانساري، آيه الله گلپايگاني، آيه الله مرعشي نجفي، آيه الله اراكي، علامه طباطبائي، استاد شهيد مرتضي مطهري و حضرت امام خميني(اعلي الله مقامهم الشريف) همه از بركت وجود عالمه آل عبا حضرت معصومه(ع) است كه به حوزه علميه مركزيت داه، و با پرتو افشاني خويش، آن را به مدينه فاضله اسلامي تبديل نموده است... انقلاب اسلامي ايران در حقيقت فرزند پاك اين سرزمين مطهر و فيضيه(فيض گرفته از درگاه بي بي فاطمه معصومه(ع)) است، كه اينكه با رهبري هاي حكيمانه ولي امر مسلمين، حضرت آيه الله خامنه اي مد ظله العالي، به مسير خود ادامه مي دهد.

رحمت خداي بزرگ و درود خالصانه همه پيامبران، امامان، اولياي خدا و مجاهدان راستين بر اين بانوي بزرگ باد، كه هماره مي درخشد و نور افشاني مي كند. و كوثر هميشه جوشان ولايت است.

كوتاه سخن اينكه: آنچه انسان را به مقامات ارجمند مي رساند، ايمان و عمل است، چنان كه امام باقر(ع) فرمود:

"فَوَ اللهِ ما شِيعَتُنا اِلا مَنْ اِتَقَي اللهَ وَ اَطاعَهُ؛ سوگند به خدا شيعه ما نيست مگر كسي كه پرهيزكار بوده و از خدا اطاعت كند."(219)

نيز فرمود:

"لا تُنالُ وِلا يَتُنا اِلا بِالْعَمَلِ وَالْوَرَعِ؛ به ولايت و دوستي ما جز از راه انجام عمل نيك و پرهيزكاري نمي توان رسيد.(220)

2ـ توجه اسلام و مسلمانان به ارزش زن

در همه تاريخ و در تمام اديان، با افراط و تفريط، به زنان ظلم شده است،‌ولي اسلام حقوق زن را به طور كامل و عادلاه به آنها داده است، و آنها را از هر گونه انحطاط هاي ساختگي رهايي بخشيده است. يكي از نمونه هاي اين حقيقت اين كه: مسلمانان بانواني همچون: حضرت خديجه، حضرت فاطمه، حضرت زينب، حضرت معصومه ـ عليهن السلام ـ را به عنوان اينكه آنها داراي عالي ترين مقام ها هستند مي ستايند، و با بهترين و عميق ترين روش، از آنها تجليل و احترام و نسبت به آنها ابراز احساسات مي نمايند، و با اين روش خود اعلام مي دارند كه ميزان در رسيدن به مقامات عالي، تقوا و عمل است، نه زن و مرد، سياه و سفيد و... .

و اين عظمت و احترام كه در بارگاه نوراني حضرت فاطمه معصومه(ع) كه همچون نگين در شهر قم، جلوه دارد بهترين دليل و گواه به احترام اسلام به شخصيت زنان والامقام است، و همين نمونه عملي مي تواند جواب كوبنده اي باشد براي آنهايي كه مي گويند اسلام براي زن چندان ارزشي قائل نيست.

مرغ دلم راهي قم مي شود               در حرم امن تو گم مي شود

عمه سادات سلام عليك                روح عبادات سلام عليك

كوثر نوري به كوير قمي                آب حياتِ دل اين مردمي

عمه سادات بگو كيستي                فاطمه يا زينب ثاني استي؟

از سفر كرببلا آمدي                يا كه به دنبال رضا آمدي

كاش شبي مست حضورم كني                باخبر از وقت ظهورم كني

چند كرامات از درگاه حضرت معصومه(ع)

توضيحي درباره كرامات و ولايت تكويني

يكي از اقسام ولايت ها كه در سطح بالايي قرار دارد،"ولايت تكويني" است. ولايت تكويني آن است كه كسي توانايي تصرف در جهان آفرينش داشته باشد، مثلاً حضرت عيسي(ع) داراي مقام ولايت تكويني بود، يعني مي توانست در جهان خلقت تصرف كند و به تعبير قرآن، به اذن خدا، با دميدن به مجسمه گلي پرنده، آن را زنده كرده و به پرواز درآورد، و يا كور مادرزاد را بينا نمايد، و يا بيماري بي درمان بُرص را درمان بخشد، و از همه بالاتر مرده را زنده كند.(221)

اين قدرت ملكوتي عيسي(ع) به خاطر آن بود كه او عبد كامل خدا و از اولياء و پيامبران بود، و انسان مي تواند در پرتو بندگي خالص و كامل به چنان مقاماتي برسد كه خداگونه شود و مظهر صفات كمال و جلال خدا گردد، چنان كه امام صادق(ع) در سخني فرمود:

"اَلْعُبُودِيَهُ جَوْهَرَهُ كَنْهُهَا الرُبُوبيَهُ؛ عبوديت و بندگي گوهري است كه ربوبيت در آن نهفته است."(222)

يعني عبوديت انسان را به قدري به خدا نزديك مي كندكه مظهر صفات خدا مي شود، و به اذن پروردگار مي تواند در جهان تكوين، تصرف كند و كارهاي خدايي نمايد.

توضيح اينكه: وصول به ربوبيت در پرتو پيمودن مراحل عبوديت گرچه در ظاهر تعبير زننده اي است، زيرا معني اين جمله"از بندگي تا خداوندگاري است" مگر مي شود انسان از مرز بندگي خارج شود، يا در مرز خدايي گام بگذارد؟

"اَنَ التُرابُ وَرَبُ الْاَرْبابِ؛ خاك كجا و پروردگار پروردگارها كجا؟"

ولي به گفته استاد علامه شهيد مرتضي مطهري(ره)"بايد توجه داشت كه خدايي غير از خداوندگاري است، مقصود از حديث فوق اين است كه انسان در پرتو بندگي به خداوندگاري مي رسد."(223)

يعني انسان در پرتو پيمودن مراحل عالي بندگي، داراي روح ولايت تكويني مي شودم و مي تواند كارهاي معجزه آسا كند و كرامت هاي عجيب از او سرزند. در اينجا به عنوان نمونه به ذكر يك شاهد عيني از نمونه كرامت هاي حضرت رضا(ع) كه نگارنده يقين به آن دارد مي پردازم:

خواهري دارم به نام ايران خانم، كه در سال 1320 ش در اشتهارد متولد شد، پس از چندي مادرش از دنيا رفت، او به سن دو سالگي رسيد ولي نمي توانست بايستد، حتي دست هايش را به ديوار تكيه مي دادند، باز به زمين مي افتاد، پدرم با مادر بزرگم همراه بعضي از مؤمنان، او را در سال 1323 ش براي توسل به حضرت رضا(ع) به مشهد مقدس بردند. فصل زمستان بود و حرم آن حضرت خلوقت بود. پدر و مادربزرگم اين كودك را در كنار خود در نزديك ضريح مقدس نشاندند و ملتمسانه از آقا خواستند كه به او لطف خاصلي كند، سپس مشغول نماز شدند، ناگاه در نماز ديدند اين دختر برخاست و به سوي ضريح رفت و ضريح را به بغل گرفت. از آن پس دختر به طور كلي شفا يافت و بدون تكيه بر چيزي، به راه افتاد. او را به اشتهارد آوردند، همه بستگان كه او را مي شناختند و مي دانستند كه او قادر به ايستادن و راه رفتن نبود، تعجب كردند، و به ياد لطف سرشار حضرت رضا(ع) اشك شوق ريختند. اين خواهرم هنوز زنده است و در كمال سلامت به سر مي برد.

اينك مي گوييم: حضرت معصومه(ع) نيز بر اثر كمال عبوديت و عرفان، و دستيابي به مقامات عالي معنوي به مرحله اي رسيد كه داراي چنين امتيازي شده و مي تواند از مقام ولايت خود استفاده كرده و كارهاي معجزه آسا و كرامت هاي شگفت كند. در اينجا در ميان صدها نمونه نظر شما را به چند نمونه جلب مي كنيم:

1ـ نجات گروه سرگردان با راهنمايي حضرت معصومه(ع)

سال ها قبل از انقلاب، گروهي از مردم يكي از شهرهاي دور، در فصل زمستان براي زيارت حضرت معصومه(ع) عازم قم شده بودند. شب فرا رسيد، برف سنگيني در زمين نشسته بود، اين گروه در چند فرسخي قم راه را گم كردند، و در بيابان بدون وسيله، سرگردان شده و در مخاطره شديد قرار گرفتند، همانجا دست به توسل به دامن حضرت معصومه(ع) زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.

طبق سند موثق، يكي از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع)، مرحوم سيد محمد رضوي مي گويد: در آن شب( بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندكي خوابيدم، در عالم خواب ديدم حضرت معصومه(ع) نزد من آمد و فرمود:"برخيز، چراغ گلدسته ها را روشن كن."(224)

به ساعت نگاه كردم، ديدم اندكي از نيمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقي است(و ماطبق معمول اندكي قبل از اذان، چراغ هاي گلدسته ها را روشن مي كرديم).

خوابيدم، دوباره حضرت معصومه(ع) را در خواب ديدم، اين بار با تندي به من فرمود:"برخيز، مگر نگفتم چراغ هاي گلدسته ها را روشن كن."

برخاستم و چراغ هاي گلدسته ها را روشن كردم، ديدم برف سنگيني آمده و همه جا را سفيد پوش نموده است، ولي شگفت زده شده بودم كه چرا امشب به دستور حضرت معصومه(ع) چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سرآمد، صبح روز بعد كه هوا آفتابي بود، از حرم عبور مي كردم، شنيدم چند نفر از زائران به همديگر مي گويند:" حضرت معصومه(ع) به داد ما رسيد، چقدر بايد از محضر مقدسش تشكر و سپاس گزاري نماييم! اگر چراغ هاي گلدسته ها روشن نمي شد، ما در دل شب تاريك در بيابان پر از برف و هواي سرد، كه راه را گم كرده بوديم، جان سالمي به در نمي برديم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمي شد ما جهت شهر قم را در آن تاريكي ظلماني هرگز پيدا نمي كرديم."

راز خواب را دريافتم كه چرا حضرت معصومه(ع) به من مي فرمود: برخيز و چراغ گلدسته ها را روشن كن!(225)

2ـ امام زمان(عج) در كنار حرم

از مطالب گفتني اينكه: نقل مي كنند، شخصي به نام سيد عبدالرحيم كه مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب ديدم، در قبرستان بزرگ قم، جمعيت بسياري هستند، در اين هنگام شخص بزرگواري را كه سوار بر اسبي بود و از بازارچه مي آمد، مشاهده نمودم، ديدم در پشت سر آن سوار، شخصي گفت:"اين سوار حضرت حجت(عج) مي باشد" تا اين خبر را شنيدم، سراسيمه به دنبال آن حضرت شتافتم، ديدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پياده شد.

صحن خلوت بود، كسي را جز آن حضرت و شخصي كه همراهش بود در آنجا نديدم، مشاهده كردم كه آنها عبور كرده تا به در صحن عتيق رسيدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم، با خود گفتم نگهداشتن اسب خوب است يا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهي حضرت را برگزيدم و افسار اسب را به دست همان شخصي كه همراه امام بود دادم و خودم به دنال حضرت روانه شودم، ديدم حضرت وارد حرم شد و در بالاسر مرقد حضرت معصومه(ع) توقف كرد، هيچ كس از خُدام نبودند، پيش خود فكر مي كردم آيا به حضور حضرت بروم يا نروم؟ در كنار رواق ايستادم، صداي آن حضرت را مي شنيدم، اما چيزي نمي فهميدم، پس از مدتي آن حضرت از حرم بيرون آمد و من نيز از حرم بيرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم، ولي ناگهان ناپديد شد و هرچه جستجو كردم دستم به دامنش نرسيد و از فيض حضور آن بزرگوار محروم گشتم.(226)

3ـ شفاي بيماري بي درمان

از داستان هاي واقعي كه نقل آن به تواتر رسيده اين كه: پاي مردي به نام ميرزا اسدالله كه از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع) بود بيماري شقاقلوس(يعني يك نوع بي حسي و فلجي) گرفت، به حدي كه انگشت هاي پايش سياه شده و پزشك هاي آن زمان از درمان او عاجز شده بودند و به اتفاق رأي گفته بودند كه بايد پاي او قطع شود.

يك روز قبل از آنكه موعد قطع پا فرا رسد، بيمار نامبرده با خود گفت حال كه بنا است فردا پاي مرا قطع كنند، خوب است امشب در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) بمانم و متوسل شوم.

شخصي به نام"مبارك" او را حمل كرد و به حرم برد، اواخر شب كه خدام، درهاي حرم را بستند، او خود را به پاي ضريح انداخت و در مورد درد و بيماري خودناله كرد و ملتمسانه از حضرت معصومه(ع) خواست كه از خدا بخواهد، پاي او خوب شود، او تا صبح به توسل و سوز و گداز پرداخت، هنوز هوا تاريك بود، خدام شنيدند كه ميرزا اسدالله، پشت در آمده فرياد مي زند در را باز كنيد، حضرت به من لطف كرد و توسط حضرت معصومه(ع) شفا يافتم، در را باز كردند ديدند ميرزا اسدالله خوشحال است و بيماريش رفع شده، و او جريان شفايش را چنين شرح داد؛ بانوي بزرگواري نزدم آمد و فرمود تو را چه شده است؟ عرض كردم: بيماري پا مرا از كار انداخته، از خدا، يا شفا مي خواهم يا مرگ! آن بانو گوشه مقنعه خود را چند بار بر روي پاي من ماليد و فرمود: خداوند تو را شفا داد احساس كردم كه خوب شدم و اصلاً درد پا ندارم.

از آن بانو پرسيدم، شما كيستيد:

فرمود:"آيا مرا نمي شناسي و حال آنكه تو خادم حرم من مي باشي، من فاطمه دختر موسي بن جعفر(ع) مي باشم."(227)

4ـ رفع خطر شديد سيل

كساني كه به وضع جغرافيايي شهر قم آگاهي دارند مي دانند كه در وسط شهر قم رودخانه بزرگي قرار گرفته و مسير آب باران ده ها فرسخ از زمين هاي قبل از رودخانه از پايين گلپايگان و دليجان گرفته تا قم در همين رودخانه به درياچه قم مي ريزد.

در اين صورت ناگفته پيداست كه هنگام بارش هاي شديد پي در پي، سيل هاي خطرناكي در اين رودخانه به جريان مي افتد، و چنان كه تاريخ قم نشان مي دهد قرن ها پيش تا كنون چندين بار سيل رودخانه، طغيان كرده و موجب خسارت هاي بسيار شده است.

در يكي از اين موارد نوشته اند: زماني سيل بسيار عظيمي آمد كه اهل قم را فوق العاده ترسانده، هر لحظه انتظار مي رفت كه خطر سيل ساختمان ها را ويران كند… .

در اين بحران شديد مشاهده شد كه دستي نمايان گرديد و به سيل اشاره كرد، و آن سيل به سوي ديگر رفته و رفع خطر نمود، از اين رو شيخ زكي باغبان در آن شرفنامه معروف خود مي گويد:

روزي كه سيل سيمره از رود"ناربار"                 آمد به شهر قم زقضاياي كردگار

داني كه كرد دفع بلا را از اين ديار؟                 معصومه بود دختر موسي سرفراز

ذريه رسول خدا، غمگسار قم(228)

5ـ نقاره خانه به صدا درآمد

نقل مي كنند در زمان مرجعيت مرحوم آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائري"در حدود هفتاد سال قبل" شخصي بود كه بسياري از مردم قم او را ديده بودند، قسمت پايين بدنش كم حس و فلج بود به طوري كه توانايي حركت نداشت، و هنگام راه رفتن پاي خود را روي زمين مي كشيد، و از اهالي قفقاز شوروي بود براي شفاي پاي خود به مشهد رفته بود ولي نتيجه اي نگرفته بود، به قم به درگاه حضرت معصومه(ع) رو آورده بود تا شفا بگيرد.

در يكي از شب هاي ماه رمضان بودكه صداي نقاره خانه(229) بلند شد،علت پرسيدند،گفتند حضرت معصومه(ع) شخصي راكه در پا عاجز شفا داد،بعد معلوم شد، كه او همان شخص قفقازي است، وقتي اورا ديدندمثل اينكه اصلا درد پا در ا و نبوده است وخودش مي گفت:" ديگر دردي در بدن وپاي خود احساس نمي كنم."(230)

6ـ توسل ملاصدرا به حضرت معصومه(ع)

صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي، معروف به ملاصدرا، و صدرالمتألهين از علما و حكما و فلاسفه بزرگ دوره صفويان است، او پس از مرگ پدر، از شيراز به اصفهان آمد و در آنجا ازمحضر درس شيخ بهايي و ميرداماد، به ادامه تحصيل پرداخت، و خود اعجوبه زمان و افتخار حكماي دوران گرديد، او مدتي از عمر خود را در روستاي كَهُك(كه در چند فرسخي قم واقع شده) به سر برد و به تفكرات عميق پرداخت، او مكرر به مكه براي انجام مراسم حج و عمره رفت و سرانجام در سفر هفتم هنگام مراجعت، در سال 1050 هـ .ق(در بصره) درگذشت، تأليف هاي او به زبان عربي از اين قرار است: اسفار اربعه، شرح اصول كافي، كتاب الهدايه و شرح حكمه الاشراق.

دو نفر از شاگردان برجسته او به نام هاي ملامحسن فيض كاشاني و مولي عبدالرزاق لاهيجي ملقب به فياض صاحب كتاب شوارق، مشارق و گوهر مراد، داماد او شدند، و خود از دانشمندان و اساتيد بزرگ عصر خود بودند، نوشته اند روزي دختر ملاصدرا، همسر فيض كاشاني، به پدر گفت: خواهر من همسر فياض كه صيغه مبالغه است(يعني بسيار فيض بخش) مي باشد، و لي من همسر فيض هستم، ملاصدرا به او جواب داد: لقب شوهر تو بهتر است، زيرا او عين فيض است.(231)

ملاصدرا(حكيم مذكور) هرگاه در مطالب علمي به مشكلات پيچيده برخورد مي كرد، از روستاي كهك به زيارت حضرت معصومه(ع) مي آمد، و با توسل به آن بي بي دو عالم، مشكلات علميش حل مي شد، و از منبع فيض وجود مبارك حضرت معصومه(ع) مستفيض مي گرديد.(232)

مرحوم آيه الله العظمي شهاب الدين مرعشي نجفي(ره) مكرر مي فرمود: هر وقت براي ملاصدرا مشكل علمي يا مطلب مبهمي پيش مي آمد، در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) به بي بي مكرر متوسل شده، و با استمداد از آن بانوي دو عالم، مشكلش، حل و آسان مي شد.(233)

7ـ هلاكت مزدور گستاخ

در عصر رضاخان وكشف حجاب، روزي رييس شهرباني قم كه مردي گستاخ و بدزبان بود، به حرم حضرت معصومه(ع) وارد شد و در همانجا به زنان با حجاب حمله كرد، تا چادر از سرشان بگيرد، آه و ناله زنان بلند شد، در همين وقت غيرت آيه الله مرعشي نجفي(ره) كه در آنجا حضور داشت، به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و براي جلوگيري از آن رييس، پس از بگو مگو، سيلي محكمي به صورت رييس شهرباني زد، او كه از اين سيلي، سخت يكه خورده بود، آيه الله مرعشي را تهديد به قتل نموده ولي روز بعد همين رييس گستاخ وارد بازار قم گرديد، از قضا قسمتي از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاكت رسيد و از دنيا رفت.(234)

و اين حادثه هم از كرامت هاي حضرت معصومه(ع) است كه در حرمش، ستمگر گستاخ، به زنان با حجاب حمله كرد، و يا عالم بزرگ آيه الله العظمي مرعشي نجفي را تهديد به قتل نمود، و هم از كرامت آيه الله مرعشي به حساب مي آيد.

8ـ حل مشكل آيه الله نجفي به دست حضرت معصومه(ع)

آيه الله العظمي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي(وفات يافته شهريور 1369 شمسي) مي فرمود: روزگاري كه جوان تر بودم، روزي بر اثر مشكلات فراواني كه داشتم، از جمله مي خواستم دخترم را شوهر دهم، ولي مال و ثروتي نداشتم تا براي دخترم جهيزيه تهيه كنم، با ناراحتي به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالي كه اشك هايم سرازير بود گفتم:"اي سيده و مولاي من، چرا نسبت به امر زندگي من اهميت نمي دهي؟ من چگونه با اين دست خالي دخترم را شوهر دهم؟" سپس با دلي شكسته به خانه برگشتم، حالت غشوه(كشف) مرا فرا گرفت در همان حال شنيدم در مي زنند، رفتم و در را باز كردم، شخصي را ديدم كه در پشت در ايستاده، وقتي مرا ديد گفت:"سيده تو را مي طلبد" با شتاب به حرم رفتم، وقتي كه وارد صحن شريف آن حضرت شدم، چند كنيز را ديدم كه به تميز كردن ايوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسيدم، گفتند: اكنون سيده مي آيد، پس از اندكي حرم حضرت فاطمه معصومه(ع) آمد، در حالي كه در شكل و شمايل، مانند مادرم فاطمه زهرا(ع) بود(چون جده ام زهرا(ع) را سه بار قبل از آن، در خواب ديده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه(ع) رفتم و دستش را بوسيدم، به من فرمود:"اي شهاب! كي ما در فكر تو نبوده ايم، كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكي هستي، تو از زماني كه به قم آمدي زير نظر ما و مورد عنايت ما بوده اي."

وقتي كه از خواب بيدار شدم، فهميدم كه نسبت به حرم حضرت معصومه(ع) اسائه ادب كرده ام، همان دم براي عذرخواهي به حرم شريفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشي صورت گرفت، و مشكل زندگيم حل وآسان گرديد.(235)

كرامت هاي تازه

سابقاً كرامت هايي كه در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) بروز مي كرد، با كمال تأسف ثبت و ضبط نمي شد، ولي اخيراً با توليت محترم جديد، كه تحولي شايان توجه در حرم، از جهات گوناگون به وجود آمده، به اين امور توجه مي شود، در اين راستا ضمن تشكر از مقام سرپرستي حرم مطهر، نظر شما را به موارد زير از كرامت هاي تازه كه در دفتر تبليغات آستانه به ثبت رسيده و توسط حضرت حجه الاسلام آقاي محمد نظري، در اختيارم قرار گرفته جلب مي كنم:

9ـ شفا يافتن دختر فلج

بار ديگر شبانگاهان هنگامي كه ديدگان غفلت زده محو تماشاي ظلمت خود گرديده بود دست فياض الهي از آستين كريمه اهل بيت(ع) به درآمد و چراغي به روشني خورشيد ولايت فرا روي عاشقان دل سوخته بر افروخت. سخن از گذشته هاي دور نمي باشد بلكه حقيقتي است محقق در جمعه شب 23/2/1373 شمسي.

آن زمان كه ديگر درهاي عالم مادي بسته مي شود و تنها و تنها چشم اميد به قدرت بي انتها است چاره ساز مي گردد. سخن از لطف و كرامت و مهرباني و محبت است.

آري بار ديگر جمعه شب شاهد گشوده شدن خزائن غيب گشتم و نزول رحمت الهي، شامل حال مسافري گرديد، اومسافري بود از راه دور، مسافري كه بْعد مسافت را طي كرده بود و درعين دوري، بسيار نزديك بود. آري، او دختري بود چهارده ساله، از اهالي روستاي شوط ماكو، از شهرهاي آذربايجان، در گفتگويي مختصر شرحي از بي نهايت هستي را بر ايمان بازگو كرد و او اين چنين آغاز نمود:

رـ ا... هستم، از اهالي شوط ماكو. چهار ماه پيش بر اثر يك نوع سرماخورديگ از هر دو پا فلج شدم، خانواده ام مرا به بيمارستان هاي مختلف در شهرهاي ماكو، خوي و تبريز بردند، ولي همه پزشكان پس از عكس برداري و انجام آزمايش ها از درمانم عاجز شدند و من ديگر نمي توانستم پاهايم را حركت دهم، تا ا ين كه چهارشنبه 21/2/73 در عالم رؤيا ديدم كه خانمي سفيد پوش سوار بر اسبي سفيد به طرف من آمدند و فرمودند:"چرا از همان ابتداي بيماري به قم پيش من نيامدي تا شفاعت دهم؟" با اضطراب از خواب پريدم و جريان خواب را با عمو و عمه ام در ميان گذاشتم و آنها نيز بلافاصله مقدمات سفر به قم را فراهم آورند. لذا روز جمعه 23/2/73 ساعت 30/7 دقيقه بعد از ظهر به حرم مطهر مشرف شديم. پس از نماز مشغول خواندن زيارتنامه شدم كه ناگهان صداي همان خانمي كه در خواب ديده بودم به گوشم رسيد كه: بلند شو راه برو كه شفايت دادم. من ابتدا توجهي نكردم و باز مجدداً همان صدا با همان الفاظ تكرار شد. اين بار به خود حركتي دادم و مشاهده كردم كه قادر به حركت مي باشم و مورد لطف آن بي بي دو عالم قرار گرفته ام.

اين بود مشتي از خروار الطاف بي شمار اين دْر بي نظير كه به واسطه وجود پاكش سرزمين قم تقدس يافته و مسكن و مأواي عاشقان و سالكان طريق هدايت و قبله آمال عارفان حقيقت گشته است. به اميد آن كه اين شرح بي نهايت شربتي باشد به كام خشكيده عاشقان دل سوخته و چراغ راهي گردد براي بيدار شدگان از خواب غفلت و بدان اميد كه حضرتش همه را از ره لطف بنوازد و بر سبيل هدايت رهنمون گردد.(236)

10ـ‌ نسيم رحمت بر اعصاب مبتلا به تشنج

بار ديگر دست رحمت حق از بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه(ع) ظاهر گشت خسته دلي از فرزانگان عاشق را امداد نمود. دل شكسته اي كه بهار زندگي او قرين خزان شده بود به ميهماني نور آمد تا خواهر امام هشتم(ع) را به شفاعت درگاه الهي برد.

اين كرامت در روز پنجشنبه 2/4/73 ايامي واقع مي شود كه واپسگرايان منافق، حريم مقدس رضوي را آماج انفجار بمب قرار داده و عده اي از پروانه هاي سوگوار در عزاي حسيني را در جوار ضريح مقدس ثامن الحجج(ع) آن هم در مقدس ترين روز مقدس ترين ساعت دراين كشور امام زمان(عج) به شهادت رساندند و يا مجروح ساختند.

خواهر پ ـ م اهل باختران در سال سوم دبيرستان مبتلا به تشنج اعصاب گشته و پس از مدت ها مداوا و معالجه ناميد از همه جا به همراه خانواده قصد زيارت بارگاه رضوي را مي نمايند تا شفاي درد را از باب الحوائج بستانند.

اكنون به فرموده مادر ايشان به حكايت اين كرامت توجه كنيد:

هنگامي كه به شهر مقدس قم رسيديم با خود گفتم خوب است اول به زيارت خواهر امام رضا(ع) بروم، اگر جواب ندادند، به مشهد مي رويم، ساعت 2 بعد از نيمه شب به قم رسيديم و اطاقي كرايه كرديم و ساعت 9 صبح به حرم مشرف شديم، و دخترم را كه به سختي مي خوابيد و گاهي اگر اعصاب او متشنج مي شد باعث مشكلاتي مي گشت با توجه و توسل به حضرت، او را نزديك ضريح بردم و به راحتي خوابيد، پس از مدتي كه از نماز ظهر و عصر گذشت بوي عطر عجيبي حرم را گر فت و ديدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش كشيده شد و رنگ او برافروخته گرديد و گوشه چادر او را كه به ضريح گره كرده بودم باز شد، و دستبند پارچه اي سبز هم باز شد، و دخترم به راحتي از خواب بيدار شد و گفت: مادر كجاييم؟

گفتم: در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) گفت مادر گرسنه ام!! من كه حسرت شنيدن اين كلمه را چندين ماه داشتم بلافاصله گفتم برويم بيرون از حرم مطهر، او هم قبول كرد، همين كه مي آمديم از او پرسيدم مادر احساس ناراحتي نمي كني، آن چنان كه سابق بودي؟ گفت: نه اَلْحُمًدْلله خوب هستم، كنار حوض صحن آمديم و آبي به صورتش زدم و احساس كردم كه حالت او طبيعي شده و از اين بابت از حضرت معصومه(ع) تشكر و قدرداني مي نمايم، اميدوارم خداوند همه بيماران اسلام را شفا دهد.

اي خواهران و برادران مسلمان! با دل پاك و قلب سليم و دوري از گناه،‌و اعتقاد به قدرت الهي و با متوسل شدن به عنايات ائمه معصومين(ع) و اولياي الهي است كه مي توان موفق به دريافت فيض الهي گشت.(237)

11ـ شفاي دخترك مبتلا به فلج

در آستانه سال 1375 هجري شمسي كه مقارن با اول ذيقعده 1416 هجري قمري برابر با سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) بود، كريمه اهلبيت نور اميد در دل زائرين با صفاي خود تابانيد، و براي زائر دل خسته و دل شكسته خود كه دخترك 11 ساله از اهالي مازندران بود از خداي متعال طلب شفا نمود.

زائري در نهايت پاك دلي و خلوص كه مدت ها در حال گلو در و حالت تهوع به سر مي برد و سرانجام مبتلا به فلج در ناحيه پاي راست گرديده بود پس از معالجات مكرر نزد اطباي متعدد، مأيوس گرديد و در حالي كه در هاله اي از غم فرو رفته و به آينده تاريك خود فكر مي كند به زيارت اين بانوي مكرمه دعوت مي شود.

در شب جمعه 3/12/1374 به همراه خانواده خود به حرم مطهر مشرف مي شوند و در حالي كه مادر مهربان و دل سوخته او از سر شب تا به صبح در كنار فرزند دردمند خود بيدار مي ماند و با خداي بزرگ راز و نياز مي نمايد و حضرت فاطمه معصومه(ع) دخت گرامي امام هفتم موسي بن جعفر(ع)را به شفاعت مي خواند، نزديك اذان صبح مشاهده مي كند بيمار او كه مدت ها توان ايستادن و حركت نداشت از خواب برخاسته و روي پا مي ايستد! مادر با تعجب از حال او مي پرسد و او را راه مي برد و متوجه مي شود كه سلامت فرزندش بازگشته و مورد لطف و كرامت كريمه‌ اهلبيت(ع) قرار گرفته است. پس از دو روز از اين واقعه كه سلامتي اين طفل تحقيق و تثبيت شد در دفتر كرامات حضرت فاطمه معصومه(ع) ثبت گرديد.

آري اينجاست كه جايگاه بلند لطف و مهرباني خداوند است. اينجا است كه چنان چه با اخلاص و دلي سوخته قدم بنهي بنابر مصلحت الهي حاجت روا مي گردي و اين نمونه اي از هزاران عنايتي است كه از جانب خدا و از آستين محدثه آل طه، مريم آل رسول، كريمه اهلبيت(ع) فاطمه معصومه(ع) صادر گرديده، اميد كه اين عنايات خاصه شامل حال همه زائرين مخلص و با صفاي اين بارگاه نوراني قرار گيرد.(238)

12ـ جام شفا

اينجا حريم كبريايي و دريچه دلگشايي به جهان غيب است. در اينجاست كه گاه در ميان آن همه راز و نياز، نوري مي درخشد و حادثه اي مبارك رخ مي دهد و توجهي خاص و عنايتي از ناحيه مقدسه كريمه اهلبيت(ع) حضرت فاطمه(ع)، دردمندي و گرفتاري را دستگير مي شود و او را از انبوه غم و شدت گرفتاري رهايي مي بخشد.

و اين بار هم دل شكسته اي كه چندين سال به فلج پا مبتلا شده بود و اين مشكل، او و خانواده او را در كويري از نااميدي ها رها ساخته بود، به اين بارگاه ملكوتي روي مي آورد و به ميمنت نيمه شعبان عيدي مي گيرد و سرانجام با دو پاي سالم به خانه برمي گردد.

چه بهتر كه شرح واقعه را از آن گرامي بشنويم:

"اينجانب الف ـ م، مازندراني، كارمند بازنشسته و ساكن مشهد مي باشم كه به مدت سه سال مبتلا به دردكمر و فلج هر دو پا شده بودم و با اينکه مخارج زيادي در معالجات كردم تأثيري نكرد. لذا از همه جا مأيوس شدم و مكرر در مجالس دعا و توسلات در حرم مطهر حضرت ثامن الحجج(ع) به قصد شفا شركت مي كردم، لكن عنايت آن حضرت شامل حالم نشد.

سرانجام در اوايل ماه شعبان بود كه مي ديدم همه مردم در ايام ولايت و امامت شادمان هستند، ولي خانواده من بر اثر مشكلاتي كه براي ايشان داشتم در غم و حزن به سر مي برند.

اين بود كه به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم و با سوز دل حرف آخر را زدم و عرض كردم:"آقا! شما غير مسلمانان را محروم نمي كنيد، پس چرا به من كه شيعه و متوسل به فيض و كرم شما هستم توجه نداريد؟! آقا! يا جوابم را بدهيد يا به پابوس خواهرتان مي روم و شكايت مي كنم و آن حضرت را واسطه مي سازم!"

همان شب خواب ديدم خانم حضرت معصومه(ع) را با حجابي كامل و نقابي نوراني كه به من فرمود: به قم بيا تا درد تو را شفا دهم!! از خواب بيدار شدم و خوابم را براي خانواده نقل كردم وگفتم گويا شفاي من به حضرت معصومه(ع) حواله شده باشد. ولي براثر وضع خاص و مشكلات نمي توانستم تصميم جدي بگيرم.

چند روز گذشت. مجدداً حضرت را در خواب ديدم كه فرمود: چرا به قم نمي آيي؟! عرض كردم خانم! شما كه از حال و وضع من خبر داريد. چطور بيايم؟! اگر مي شود همين جا شفايم بدهيد.

فرمودند: بايد به قم بيايي. از خواب بيدار شدم و تصميم قطعي برآمدن گرفتم و در روز دوشنبه 14 شعبان مطابق با 26/10/73 شمسي ساعت 8 صبح به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شدم، پس از زيارت والتجاء به واسطه خستگي راه خوابم برد، مجدداً حضرت را به خواب ديدم، با چادري مشكي و نقاب سبز فرمود: پسرم! خوش آمدي، اكنون به وعده وفا كردم و تو شفا يافتي برخيز!! عرض كردم: نمي توانم؟! فرمود: اين استكان چاي را بخور بلند شو! چنين كردم. از خواب بيدار شدم، احساس كردم مي توانم روي پايم بايستم، لذا با پاي خودم به ضريح مطهر نزديك شدم و فرياد زدم:"بابا! حضرت شفايم داد!!"

اينجا بود كه زائرين محترم مرا به دفتر آستانه مقدسه آوردند. و اكنون از حضرت تشكر مي كنم و از خداوند شفاي همه مريضان اسلام را مي خواهم."والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته"(239)

13ـ‌ شفاي چشم طلبه نخجواني

آيه الله العظمي ناصر مكارم شيرازي(دام ظله) نقل فرمود: پس از فروپاشي شوروي سابق، و آزاد شدن جمهوري هاي اسلامي از جمله جمهوري نخجوان، شيعيان نخجوان تقاضا كردند كه عده اي از جوانان خود را براي تحصيل علوم حوزوي، به حوزه علمه قم بفرستند، تا در آينده براي تبليغ در آن منطقه، آماده گردند، استقبال عجيبي از اين امر شد، از بين سيصد نفر داوطلب، پنجاه نفر كه معدل بالايي داشتند انتخال شدند، ولي در اين ميان جواني با داشتن معدل بالا به خاطر اشكالي كه در چشمانش بود، انتخاب نشد، با اصرار پدر ايشان، مسؤول مربوط به ناچار او را نيز پذيرفت، هنگام فيلم برداري از مراسم بدرقه اين كاروان علمي، مسؤول فيلم برداري، دوربين را روي چشم معيوب اين جوان، متمركز كرد، و تصوير برجسته آن را به نمايش گذاشت، جوان با ديدن اين منظره، بسيار ناراحت و دل شكسته شد، كاروان به قم رسيد، و در مدرسه مربوط ساكن شد، اين جوان در حرم حضرت معصومه(ع) مشرف گرديد، با اخلاص تمام به حضرت معصومه(ع) متوسل شد، و در همان حال خوابش برد، در عالم خواب، عوالمي را مشاهده كرد، پس از بيداري، چشمانش را سالم يافت، به حجره اش بازگشت، دوستان و آشنايان، چشم او را سالم يافتند، و با مشاهده چنين كرامتي از حضرت معصومه(ع) تحت تأثير شديد قرار گرفتند و دسته جمعي به حرم براي دعا و مناجات آمدند، و ساعت ها در حرم حضرت معصومه(ع) به دعا و توسل پرداختند.

هنگامي که اين خبر به نخجوان رسيد، شيعيان آنجا با اصرار تقاضا كردند كه اين جوان شفا يافته به آنجا باز گردد، تا ديدار او موجب بيداري و هدايت ديگران، و استحكام عقيده مسلمانان شود.(240)

کرامات معصوميه از قول حضرت آيه الله العظمي شيخ محمدعلي اراكي(ره)

از طرف استانه مقدسه حضرت معصومه(ع) چند ماه قبل از ارتحال جان سوز آن فقيه فرزاونه بودكه به خدمت ايشان رسيديم(241)و درخواست نقل كرامات حضرت فاطمه معصومه(ع) را از ايشان نموديم. ابتدا از آنچه در مورد خود ايشان اتفاق افتاده بود پرسيديم و آن والا مقام فرمود:

14ـ شفاي بيماري دستم

1ـ دستم باد مي كرد و قاش مي شد. و لذا هميشه بايد خاك تيمم همراهم باشد و تيمم كنم، چون وضو نمي توانستم بگيرم و معالجات هم تأثير نمي كرد. تا اينكه به حضرت معصومه(ع) متوسل شدم، و ملهم شدم كه دستكش دستم كنم و چنين كردم، خوب شد.

15ـ شفاي سيد فلج

از آن حضرت راجع به كراماتي كه در مورد ديگران اتفاق افتاده است پرسيديم و ايشان فرمودند:

2ـ سيد بود در زمان مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري(ره) به نام حاج آقا جمال هژبر كه فلج شده بود و او را به دوش مي گرفتند و در مجلس روضه اي كه از طرف مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري(ره): در دهه عاشورا در مدرسه فيضيه منعقد مي شد شركت مي كرد. او را به دوش مي كشيدند و از اينجا به آنجا مي بردند. آقاي"سيد علي سيف" خادم مرحوم حاج شيخ(ره) كه مردي خدوم و صريح اللهجه اي بود روزي در مجلس روضه به آن سيد(آقا جمال) گفت:"اي سيد اگر راست مي گويي و توسيد هستي چرا مردم را اذيت مي كني؟ از حضرت معصومه(ع) بخواه تو را شفا بدهد." اين حرف به سيد اثر كرد و غيظش گرفت و به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف گرديد. و شال(عمامه) خود را از سرش باز كرد و به ضريح مقدس بست و عرض كرد:"پا نمي شوم تا شفا بگيرم."

خوابش برد در خواب او را شفا دادند، و كاغذي كف دستش گذاردندو به او گفتند:

"اين كاغذ را به حاج سيد حسين آقا علوي بده." وقتي كه از خواب بيدار شد، كاغذ را در دستش ديد، جرأت نمي كرد كاغذ را از مشتش بردارد. گفته بود به حاج شيخ عبدالكريم(ره) هم نمي دهم، به هيچ كس نمي دهم. و جرأت هم نمي كرده باز كند و نگاه كند، كاغذ در مشتش بود و مي گفت: تا به حاج سيد حسين آقا ندهم به كس ديگري نمي دهم(حتي به حاج شيخ عبدالكريم نشان نداد) معلوم نيست در آن كاغذ چه نوشته شده بود.

16ـ سفارش حضرت رضا(ع) به حضرت معصومه(ع)

3ـ آقاي حاج شيخ علي تهراني(ره)(از علماي بزرگ كه اواخر عمر در مشهد مقدس ساكن شد در همان جا فوت نمود و در بالا سر حرم حضرت رضا(ع) دفن شد و قريب 50 سال در نجف اشرف به تحصيل علوم اسلامي اشتغال داشته و از شاگردان فاضل ميرزاي بزرگ محسوب مي شد) ايشان برادري داشت به نام حاج علي شال فروش كه از تجار بازار بوده و در تمام مدتي كه برادرش در نجف مشغول تحصيل بود هر ماه 50 تومان(كه در آن موقع مبلغ قابل توجهي بوده) به او شهريه مي داده و تخلف نمي كرده تا اينكه آن برادر تاجر فوت مي كند و جنازه او را به قم حمل مي كنند؛ و در يكي از مقبره هاي طرف قبله صحن بزرگ دفن مي شود، كه مقبره اختصاصي ايشان بوده و آقاي حاج شيخ علي تهراني كه در آن موقع در مشهد سكونت داشته طي تلگرافي از فوت برادر تاجرش مطلع مي شود پيش خود مي گويد الآن وقت جبران خدمات برادر است لذا به حرم امام رضا(ع) مشرف مي شود مي رود پاي ضريح حضرت امام رضا(ع) قضيه را عرض مي كند. و به حضرت عرض مي كند كه برادرم در اين همه مدت كه به من خدمت كرده يك مرتبه هم نتوانستم جبران كنم. جز همين كه بيايم اينجا و به شما عرض كنم و از شما خواهش كنم اكنون كه برادرم فوت شده شما به خواهرتان حضرت معصومه(ع) سفارش برادر مرا بفرماييد تا به برادرم كمكي كند.

همان شب يكي از تجار كه از قضيه اطلاع نداشته، در خواب مي بيند كه به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شده و آنجا مي گويند كه حضرت امام رضا(ع) هم تشريف فرما شده اند به قم، يكي از جهت زيارت خواهرشان. و يكي جهت سفارش برادر حاج شيخ علي تهراني به حضرت معصومه(ع). شخص خواب بيننده معاني خواب را نمي فهمد.

و براي حاج شيخ علي خواب را نقل مي كند. و مرحوم حاج شيخ علي(ره) مي گويد در همان شب كه تو خواب ديدي من متوسل شدم به امام رضا(ع) و به اين صورت به خواب شما آمده و از رؤياهاي صادقانه است.

مرحوم آيه الله العظمي آقا سيد محمد تقي خوانساري(ره) پس از شنيدن اين خواب فرمود: از اين خواب استفاده مي شودكه قم درحريم حضرت معصومه(ع) است. بايد حضرت امام رضا(ع) به قم تشريف بياورند و سفارش برادر حاج شيخ علي تهراني را به حضرت معصومه(ع) بفرمايند، تا حضرتش بعد از سفارش حضرت امام رضا(ع) در كار برادر حاج شيخ علي توجه كند. والا خود حضرت امام رضا(ع) مستقيماً مداخل دركار مي كرد، ولي چون اين در محدوده حضرت معصومه(ع) است، آن حضرت مداخله در اين محيط ننمود.(242)

17ـ لطف حضرت معصومه(ع) به مداحش

4ـ آقا حسن احتشام(فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام) از منبري هاي قم بودند"پدر و پسر") از قول آقا شيخ ابراهيم صاحب الزماني تبريزي(كه مرد روضه خوان با اخلاصي بود و قبل از درس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري(ره) چند دقيقه خطبه اي از نهج البلاغه و ذكر مصيبت مختصري مي خواند) نقل كردند كه او گفت:

"ما اهل منبر با هم در مواقع تعطيلي دوره اي داشتيم، و دور هم جمع مي شديم و خودمان براي خودمان روضه مي خوانديم. شبي من(يعني آقا شيخ ابراهيم صاحب الزماني) در خواب ديدم كه خواستم به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شوم، گفتند: ورود به حرم ممنوع است، براي اينكه حضرت معصومه(ع) با حضرت زهرا(ع) در بالاي ضريح خلوت كرده اند و كسي را راه نمي دهند."

من گفتم مادرم سيده بوده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند رفتم ديدم كه بله اين دو با هم نشسته اند و در بالاي ضريح با همديگر صحبت مي كنند از جمله صحبت ها اين بود. كه حضرت معصومه(ع) به حضرت زهرا(ع) عرض مي كند: حاج سيد جعفر احتشام(روضه خوان، روضه خوان را خودم مي گويم) براي من مدحي گفته است و ظاهراً آن جدح را براي حضرت زهرا(ع) مي خواند.

آقا شيخ ابراهيم اين خواب را در آن جلسه دوره اي كه اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل مي كند، حاج احتشام مي گويد از آن شعرها چيزي يادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت"دخت موسي بن جعفر" تا اين را گفت حاج احتشام زد زير گريه و گفت: بله توي اشعار من اين كلمه هست.

اين احتشام از منبري هاي قم بود و خيلي با حال بود، هيچ منبري را نديدم كه خودش گريه كند و ايشان خودش روضه مي خواند و خودش گريه مي كرد بكاء بود و گريه زياد مي كرد.

آقا حسن احتشام فرزند حاج احتشام گفت به ايشان گفتيم شعرا در آخر شعرشان تخلص دارند. شما هم براي خود تخلص تعيين كن، هر چه گفتم قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت.

اين فاطمه به جان عزيز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضري

ايشان گفت قصر اخضر هم لطف كردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا كه آقاي مرعشي(ره) سجاده مي انداختند، آنجا را به رنگ سبز گچ كاري كردند با سنگ مرمر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالا سر واقع شد.(243)

اين چهار نمونه، از قول شيخ الفقهاء، حضرت آيه‌ الله العظمي شيخ محمدعلي اراكي(ره) نقل شد، كه سلمان عصر بود و ترديدي در راست گويي او نيست.

18ـ شفا در حرم حضرت معصومه(ع) با عنايت حضرت عباس(ع)

بانويي مدت ها بر اثر بيماري طولاني و شديد يكي از نزديكانش(فرزند يا برادر و...) رنج مي برد، از معالجات و درمان ها نتيجه نگرفته بود، دستش از هما جا بريده و به حرم حضرت معصومه(ع) پناهنده شد، و به آن بانوي ارجمند توسل جست، همچنان به توسل خود ادامه داد، تا اين كه شبي در عالم خواب ديد حضرت معصومه(ع) به بالين او آمد و فرمود:"بيمارت را به حرم من بياور و در اين مكان خاص(كه در عالم خواب نشان داد) بگذار، بنا عمويم حضرت عباس(ع) به زيارت من بيايد، شفاي بيمار تو را از عمومي مي طلبم."

اين بانو مي گويد: پس از بيدار شدن از خواب، خوشنود شدم، و به دستور حضرت معصومه(ع) عمل كردم، شخص بيمارم را به آن مكام خاص از حرم حضرت معصومه(ع) بردم، او به محض اين كه در آن مكان نشست، احساس سلامتي كرد، و با خوشحالي گفت:"خوب شدم وشفا گرفتم."(244)

19ـ‌ يك كرامت تازه

آيت الله مسعودي خميني توليت محترم آستانه حضرت معصومه(ع) در حدود ساعت 5/9 صبح روز جمعه 21 دي سال 1380 در جلسه اي كه در سيماي تلويزيون قم كانال يك، پخش مي شد چنين فرمود:

پانزده روز قبل چند نفر ترك زبان، به دفتر من آمدند، چون فارسي نمي دانستند، يك نفر مترجم خواستيم، او آمد و سخنان آنها را برايم ترجمه مي كرد، ماجرا از ا ين قرار بود:

دختر پانزده ساله اي كنار مادرش، در روبروي من ايستادند، مادر گفت: اي دختر من، يك سال است كه بيمار رواني بود، و حال غير عادي داشت.

گفتم: مدارك داريد؟ او مدارك متعدد نشان داد، همراه عكس ها و فيلم ها و نسخه ها و نظريه پزشك ها و... مدارك مورد بررسي قرار گرفت، و همه آنها صحيح بود، و بر بيماري رواني آن دختر دلالت داشت.

مادر افزود: يك شب همين دخترم از خواب برخاست و گفت:"مرا به قم ببر!"

ما در اطراف زنجان سكونت داريم، بي بضاعت مي باشيم، به دخترم گفتم: پول نداريم كه خرج سفر را تأمين كنم و شما را به قم ببرم، دخترم گفت: گوشواره ام را بفروشيد، من قبول كرد، گوشواره اش را فروختم و با پول آن، همراه دختر به قم سفر كرديم، صبح زود وارد حرم شديم، كنار ضريح به حضرت معصومه(ع) متوسل شده، و با سوز و گداز و گريه، شفاي دخترم را طلبيدم، دخترم نيز همين سوز و گداز را داشت، ولي همان حالت بيماري رواني او در چهره او ديده مي شد، ناگاه ديدم دخترم جيغ و فرياد زد، گفتم چه شد؟‌گفت: ده دوازده نفر مرد را در اينجا مي بينم به من مي گويند: برخيز، به آنها مي گويم نمي توانم برخيزم، باز دختر به حالت رواني خود فرو رفت و سكوت كرد.

پس از مدتي با جيغ و فرياد برخاست و گفت: خوب شدم، آن ده دوازده نفر به من گفتند، خانمي مي آيد و تو به دست او شفا مي يابي، آنها رفتند، و خانمي آمد و به من فرمود:"برخيز!"، گفتم: نمي توانم، فرمود:"برخيز تو ديگر بيمار نيستي".

در اين هنگام دختر كه در دفتر بود، گريه كرد و گفت:"من يك سال بود، چيزي را درك نمي كردم، اكنون همه چيز را درك مي كنم."

من به مادر دختر گفتم: شايد اين دختر، امروز خوب شده باشد، شما برويد، و پس از يك هفته به اينجا بياييد، و گزارش كار را بدهيد، آنها قبول كردند، مخارج سفر را به آنها دادم، آنها رفتند، و پس از هفت روز از زنجان بازگشتند، و دختر گفت: از آن لحظه شفا تاكنون كاملاً خوب شده ام و هيچ گونه عارضه ندارم." در اين هنگام اطمينان به شفا دادن حضرت معصومه(ع) پيدا كرديم، و گفتم: براي اطلاع مردم، نقاره را به صدا درآورند. نقاره چند روز قبل، به صدا درآمد و آنها كه در اطراف حرم بودند، صداي آن را شنيدند، و از كرامت، اطلاع يافتند.

20ـ توجه حضرت معصومه(ع) به خدمت گزاري شهدا

آقا سيد ابوالفضل رضوي زاده يكي از خدمت گزاران حرم مطهر مي گويد:

"در اوايل جنگ كه شهدا را براي طواف به حرم مطهر حضرت معصومه(ع) مي آورند، مجلس آنها را با سينه زني، نوحه سرايي، مداحي و هر كاري كه از دستم مي آمد، براي رضاي خدا گرم مي كردم.

يكي از شب ها، آقاي اشعري مداحل اهلبيت(ع) به من گفت:

"سيد ابوالفضل! شب چهارشنبه براي دعاي توسل به گلراز شيخان بيا كارت دارم."

وقتي رفتم، بعد از مراسم دعا به من گفت:

"مادر خواب پسر شهيدش را ديده. و او سراغ شما را گرفته و از مادرم پرسيده كه آيا سيد ابوالفضل زنده است يا مرده؟ مادرم به برادر شهيدم گفته: حالا چرا سراغ ايشان را مي گيري؟ و او در جواب گفته: وقتي به شهيدان پيوستم، همگي آنها سراغ سيد را از من گرفتند و او را دعا كردند و گفتند:

"سيد آدم خوبي است، چون در مراسم شهدا خيلي خدمت مي كند. به همين خاطر مورد توجه بي بي حضرت معصومه(ع) و امام زمان(عج) هستند و ما از او راضي هستيم."

سير تاريخي بارگاه حضرت معصومه(ع) به طور كوتاه

پس از خاكسپاري پيكر حضرت معصومه(ع) در محل فعلي، كه در آن عصر به نام بابلان نام داشت، پسران اشعري، سايباني از بوريا، بر روي مرقد او ترتيب دادند، پس از مدتي در اواسط قرن سوم هجري قمري، حضرت زينب دختر امام جواد(ع) از مصالح آجر و سنگ و گچ، گنبد و بارگاهي بر روي مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) ساخت.

سپس به مرور زمان دو گنبد ديگر در كنار گنبد اول ساخته شد كه سومين آنها مدفن حضرت زينب دختر امام جواد(ع) شد.

اين سه گنبد تا سال 457 هـ .ق برقرار بودند، تا اينكه در همان سال ميرابوالفضل عراقي(وزير طغرل كبير) به تشويق عالم بزرگ، شيخ طوسي(متوفاي سال 460 قمري) به جاي آن سه گنبد، يك گنبد مرتفعي ساخت.

در عصر صفويه

از آن زمان تا ظهور خاندان صوفي(245)بارگاه به همان وضعي كه نگاشتيم بود، نه ضريحي بود و نه ايوان هاي باشكوهي كه اكنون ديده مي شود، و نه صحن كهنه و نو.

تعميرات مهم آستانه مقدسه حضرت معصومه از زمان سلطنت خاندان صفوي شروع شد.

در سال 925 قمري شاه اسماعيل اول، ايوان قسمت شمالي(ايوان طلا) را ساخت، و شالوده صحن كهنه(كوچك) را ريخت، پس از او شاه طهماسب اول براي مرقد ضريحي از كاشي درست كرد و نيز بناي تاريخي ايوان جنوب مدرسه فيضيه را كه به صحن كهنه چسبيده است ساخت. در سال 1077 شاه صفي صحن زنانه را ـ كه اكنون به صورت محلوطه سرپوشيده به نام مسجد طباطبائي است و سابقاً سقف و گنبد نداشته است ـ ساخت كه در سمت جنوبي آستانه است، اين صحن براي مقبره شاه عباس و شاه سليمان و شاه سلطان حسين راه مخصوصي شد.

سپس شاه عباس ضريحي از فولاد سفيد، ترتيب داد، و ضريح فعلي همان ضريح فولادي است كه صفحه هايي از نقره را بر آن افزوده اند.

در عصر قاجاريه

پس از پايان حكومت صفويان، ديگر تعميرهاي قابل توجهي در بارگاه و اطراف آن نشد تا وقتي كه سلطنت ايران به دست قاجاريه(246)رسيد.

در سال 1218 قمري فتحعلي شاه با دوازده هزار خشت با پوشش طلا، گنبد را طلا نمود و در سال 1236 مسجد بالا سر بنا شد.

در سال 1276 ايوان شاه اسماعيل صفوي را طلا كردند.

در سال 1375 ضريح فولادين شاه عباس را نقره نمودند.

در آخر قرن 13 هجري قمري، شالوده صحن جديد(بزرگ) به وسيله آقا ابراهيم امين السلطان ريخته شد و ساختمان آن را پسرش ميرزا علي اصغر خان اتابك صدر اعظم ايران در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه، در سال 1303 قمري به پايان رسانيد.(247)

ظريف كاري هاي صنايع مختلف در اين آستانه از طلاكاري و نقره و ميناكاري گرفته تا آينه كاري و خطوط مختلف از نسخ، نستعليق، شكسته، كوفي و ثلث و ده ها و صدها ظريف كاري ها در درهاي گوناگون حرم مطهر و... بيش از اينها است كه ما بتوانيم در اين كتاب مختصر بياوريم.(248)

پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري مرجع عظيم الشأن امام خميني(ره)، تحولات معنوي و ساختماني بسيار چشمگيري در بارگاه ملكوتي حضرت معصومه(ع) از جهات مختلف به وجود آمده، از جمله مسجد اعظم قم به آستانه ملحق شده، و مرقد شريف آيه الله العظمي بروجردي(ره) در كنار مسجد بالا سر قرار گرفته، و نظم خاص روحاني درتمام امور ديده مي شود، كه جداً در خور تحسين است. يكي از آنها غبارروبي حرم مطهر و داخل ضريح، با حضور مراجع و بزرگان علم و تقوا است كه تماشاي صحنه ملكوتي آن در سيماي جمهوري اسلامي، انسان را به ياد غبارروبي حرم مطهرحضرت رضا(ع) برادرحضرت معصومه(ع) مي اندازد.

كوتاه سخن آنكه: هم اكنون بارگاه ملكوتي حضرت معصومه(ع) با كمال جلال و جبروت، تقريباً در مركز شهر قم قرار گرفته، و همچون روحي در كالبد اين سرزمين، و خورشيدي تابان در اين خطه مقدسه است. و همواره زيارتگاه ده ها هزار عاشق شيفته از اكثر كشورهاي اسلامي مي باشد، و حرم و صحن ها و اطراف، در روزهاي مخصوص مانند: عاشورا، اربعين، عيد نوروز و... مملو از جمعيت است.

اشعار و احاديث برخي از كتيبه ها

مساحت مجموع زمين آستانه 13527 متر مربع است و از اين مقدار 1914 متر زيربناي گنبد و ايوان ها و صحن ها است و در بسياري از مواضع اين بناها كتيبه هايي است كه در آنها نوشته هايي با خط هاي مختلف از آيات و اشعار و احاديث نگاشته شده است، اينك به چند نمونه توجه كنيد:

در كتيبه گلوگاه ساق گنبد اشعاري سروده فتحعلي خان صبا به خط نستعليق، ثبت شده كه چند شعر آن اين است:

آتش موسي عيان از سينه سيناستي                يا كه زرين بارگاه بضعه موساستي

بضعه موسي بن جعفر فاطمه كز روي قدر               خاك درگاهش عبير طره حوراستي

نوگلي رنگين زطرف گلشن ياسين بود               آيتي روشن به صدرنامه طاهاستي

پرتوي از آفتاب اصطفاي مصطفي                زهراه اي از آسمان عصمت زهراستي

در ضريح مطهر، كه در سال 1240 هجري قمري، نصب شده، اشعاري سروده فتحعلي خان صبا نگاشته شده كه چند شعر آن از اين قرار است:

تبارك الله از اين بارگاه عرش آهنگ               نه بلكه عرش بر فرشت آبگينه و سنگ

زشرم قبه زرينت عرش را گويند               كه شد به پرده اين نُه رواق سيمين رنگ

زُنه رواق فلك هفت بانوي عذرا(249)               به دامن شرفش افتخار را زده چنگ

به آستانش همواره خسروان زمين                به سجده خاصه شهنشاه آستان اورنگ

در كتيبه دري كه در ضلع شمال غربي، قرار گرفته و به مسجد زنانه باز مي شود اين اشعار سروده"وفا" مي باشد:

حُبُذازين بقعه عالي كه از مجد و شرافت               قبله ابدال گشت و كعبه آمال آمد

خوابگاه بضعه موسي بن جعفر كز فروغش               جلوه موسي عيان از چشم اهل حال آمد

عصمت كبري و ناموس نبي همنام زهرا               كه آسماني از حيا و عزت و اقبال آمد

گفت مصراعي وفا از طبع و شد تاريخ اين در                كاين در ودرگه مطاف عزت و اقبال آمد

نمونه اي از آيات و احاديث كتيبه ها

آيات و دعاهايي هم در برخي از كتيبه ها نوشته شده، در اينجا به ذكر يكي از آن احاديث مي پردازيم كه در كتيبه بدنه ايوان طلا از كاشي معرق با زمينه لاجوردي به خط ثلث نوشته شده است:

"روي الزمخشري في تفسير الموسوم بالكشاف و الثعلبي في تفسيره الموسوم بكشف البيان، عن رسول الله(ص) قال:"اَلا و من مات علي حب آل محمد مات شهيداً، ألا و من مات علي حب آل محمد مات مغفور، اَلا و من مات علي حب آل محمد مات مؤمناً متكملا، اَلا و من مات علي حب محمد و آل محمد بُشَره ملك الموت و نكير و منكر بالجنَهِ، اَلا مُنً ماتَ عَلي حُبِ مُحَمَدٍ وَآلِ مُحَمَدٍ زُفَ اِلَي الْجَنَهِ اَلا مَنْ مات علي حب محمد و آل محمد فتح الله له في قبره با بين الي الجنَه، ألا و من مات علي حب محمد و آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكه الرحمه، اَلا و من مات علي بغض محمد و آل محمد جاء يوم القيمه مكتوب بين عينيه آيس من رحمه الله، اَلا و من مات علي بغض آل محمد مات كافراً، اَلا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحه الجنه ـ صَدَق؛

دو دفتر از علماي اهل تسنن 1ـ زمخشي دركتاب تفسير خود كشاف 2ـ ثعلبي در كتاب تفسير خود كشف البيان روايت مي كنند كه رسول خدا(ص) فرمود: آگاه باشيد كسي كه باحب آل محمد از دنيا برود شهيد از دينا رفته است، كسي كه با حب آل محمد بميرد، با ايمان كامل از دنيا رفته اس، كسي با حب محمد و آل محمد از دنيا برود، ملك الموت(عزرائيل) و دو فرشته نكير و منكر او را به بهشت مژده مي دهند، كسي كه با حب محمد و آل او از دنيا برود، خداوند دو در در قبر او به بهشت مي گشايد، كسي كه با حب محمد و آل او از دنيا برود خداوند قبر او را محل زيارت فرشتگان رحمت قرار مي دهد، كسي كه با دشمني و بغض با محمد و آل او بميرد، در روز قيامت در بين دو چشم او نوشته شده است نااميد از رحمت خدا است، آگاه باشيد كسي كه با بغض با محمد و آل او بميرد، كافر مرده است، كسي كه با دشمني آل محمد از دنيا برود، بوي بهشت به مشام او نمي رسد. ـ راست گفت رسول خدا.

سپس نوشته شده:

"اَللهُمَ صَلِ عَلَي الْمُصْطَفي مُحَمَدٍ، المرتضي عليِ، البتول فاطمه، السبطين الحسن و الحسين، زين العابدين علي، الباقر محمد، الصادق جعفر، الكاظم موسي، الرضا علي، التقي محمد، النقي علي، الزكي الحسن و الحجه‌ القائم مهدي صاحب الزمان، الائمَه الهُدي و مصابيح الدجي، بهم أتولي، ومن اعدائهم اتبرءُ؛

خداوندا درود بفرست بر برگزيده ات محمد، بر مرتضي علي، بر بتول فاطمه، بر دو سبط رسول خدا، حسن و حسين، بر زين العابدين علي، بر باقر محمد، بر صادق جعفر، بر كاظم موسي، بر رضا علي، بر تقي محمد، بر نقي علي، بر زكي حسن و بر حجت قائم مهدي صاحب زمان(عج) كه اين ها پيشوايان راه هدايت هستند، چراغ هاي روشني بخش در تاريكي ها مي باشند، ولايت آنها را قبول دارم و از دشمنشان بيزار مي باشم."

كتيبه هاي مرقد مطهر

مرقد مطهر با خشت هاي كاشي مختلف و رنگين آراسته شده است و بر آن پنج كتيبه است:

1ـ به خط نسخ، آيه الكرسي نوشته شده است.

2ـ به خط نسخ طلايي آيات متعددي نگاشته شده.

3ـ به خط كوفي آياتي از قرآن.

4ـ به خط نسخ طلايي سوره تبارك.

5ـ‌آيه اي ديگر از قرآن، و در زير كتيبه پنجم به خط نسخ برجسته نوشته شده كَتَبه و عمله محمد بن ابي طاهربن ابي الحسين.

در كاشي هاي اطراف مرقد مطهر از بالا تا پايين سوره يس و الرحمن و تبارک و هل اَتي و سوره قدر نوشته شده و احاديث بسياري هم نگاشته اند از جمله:

"قالَ النَبِ: مَنْ كَفَ لِسانَهُ عَنْ اَعراضِ الناسِ، اَقالهُ اللهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقيامَهِ(250)

مَنْ فَرَقَ بَيْنَ والِدَهٍ وَ وَلَدِها، فَرَقَ اللهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجَنَهِ(251)

حُسْنُ السؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.(252)

اَلزِنا يُورثُ الْفَقْرِ(253)

اللهُ تَعالي عَوْنُ الْعَبْدِ مادامَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ اَخِيهِ.(254)

ماجراي طلا كاري گنبد مرقد حضرت معصومه(ع)

چنان كه گفتيم: در سال 457(يا 447) ابوالفضل عراقي(وير طغرل كبير) به تشويق عالم بزرگ شيخ طوسي، بارگاه مرقد را نوسازي كرد، قسمت بالاي آن را به يك گنبد بزرگ تبديل نمود.

تا اين كه دردوران صفويه تعميرات بسيار انجام شد.

و در سال 1218 هـ .ق فتحعلي شاه قاجار با دوازده هزار خشت با پوشش طلا، گنبد بارگاه را طلا نمود، هزينه آن به پول آن زمان صد هزار تومان شد.(255)

اينك كه سال 1412 هـ . ق است، از آن وقت تا حال كه 203 سال مي گذرد، هنوز اين گنبد با همان طلاها مي درخشد.

اخيراً در مورد نوسازي گنبد ياد شده، خبر جديد از مصاحبه توليت آستانه آيت الله مسعودي، پخش شده كه خلاصه آن چنين است:

روزي براي ديدار از گنبد، كنار گنبد رفتم و از نزديك ملاحظه كردم و دريافتم كه بعضي از طلاها طبله كرده، و زيرسازي آنها فرسوده شدها ست، كارشناسان را دعوت كردم تا پس از بررسي دقيق، نظريه خود را بدهند، آنها پس از بررسي چنين نظر دادند كه تعمير گنبد مطهر با اين صورت فعلي،‌كارساز نيست، بايد به طور كلي مس روي گنبد و طلاي روي آن برداشته شود، و از نو بازسازي گردد.

نتيجه بررسي اين شد كه طلاي حاصل از اين گنبد، حدود 20 كيلو است، ولي نوسازي گبند نياز به ده تن مس و 200 كيلو طلاي ناب 24 عيار دارد، كه هزينه آن حدود دو ميليارد و پانصد ميليون تومان است.

در جلسه خصوصي، اين مطلب مطرح شد، گفتم: تأمين اين هزينه از عهده ما ساخته نيست، وانگهي عمر من كفاف نمي كند. اين موضوع در همان مجلس محرمانه مطرح شد، بي آنكه كسي غير از افراد آن جلسه اطلاع يابند.

بنده در همين ايام به خدمت مرجع عاليقدر آيت الله العظمي محمدتقي بهجت(مدظله) رسيدم. تا در اين مورد صحبت كنم، به خدمتش رسيدم و پس از سلام و احوال پرسي، بي آنكه سخني بگويم، آقاي بهجت به من روكرد و فرمود:

"چرا گنبد خانم حضرت معصومه(ع) را درست نمي كنيد، گنبد بسيار فرسوده شده است، شما دست به كار شويد، خداوند هزينه آن را مي رساند، و طول عمر هم عطا مي فرمايد."

من تعجب كرد، زيرا ايشان از سخنان محرمانه ما در جلسه خصوصي، اطلاعي نداشت. من به ايشان گفتم: اين كار هزينه بسياري مي خواهد و براي ما فعلاً امكان ندارد، پس از چند روزي آيت الله بهجت با من تماس تگرفت، به خدمتش رفتم فرمود:"كار را شروع كنيد، خداوند متعال هزينه آن را خواهد داد، و شما اين موضوع را به اطلاع مقام معظم رهبري برسانيد." من به محضر مقام معظم رهبري آيت الله خامنه اي(مدظله) رسيدم و ماجرا را به عرض رساندم، فرمود:"هر چه آيت الله بهجت بگويد قبول دارم." پس از موافقت مقام معظم رهبري، تصميم گرفتم براي بازسازي گنبد، مقدمات كار را فراهم كنم، مجدداً به محضر حضرت آيت الله بهجت رسيدم، ايشان براي شروع، مبلغ ده ميليون تومان و مقداري طلا جهت اين كار اختصاص دادند. قوت قلب يافتم و با اراده محكم تصميم بر اين كار دارم،‌ان شاء الله اين طرح را در فروردين سال 1380 شمسي شروع خواهيم كرد، و اگر مشكلي پيش نيايد و وجه و طلاي آن را بتوانيم تأمين كنيم، حدود چهار سال فرصت لازم است تا اين طرح را به نتيجه برسانيم.(256)

نكته قابل توجه در اين ماجرا، عنايت خاص يك مرجع تقليد عارف و سالك الي الله حضرت آيت الله العظمي بهجت(مدظله) است، كه ما را تشويق مي نمايد تا بارگاه هاي مراقد منور امام زاده ها را آباد و آبرومند كرده و در حفظ آن ها بكوشيم. در حديثي آمده رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمود:

"يَا عَلِيُ مَنْ عَمَرَ قُبُورَكُمْ، وَ تَعاهَدَهَا، فَكَانِما اَعَانَ سُلَيْمانَ بَنْ داوُدَ عَلي بَناءِ بَيْتِ الْمُقَدَس؛ اي علي! كسي كه قبرهاي شما خاندان را تعمير و بازسازي و نوسازي نمايد، و به زيارت آنها پايبند باشد، گويي حضرت سليمان بن داود(ع) را در ساختن مسجد بيت المقدس ياري كرده است."(257)

نگارنده گويد: اكنون(زمستان سال 1380 شمسي) قسمت مهم طلاي سابق گنبد برداشته شده، و استاد كاران مشغول نوسازي گنبد هستند، و از طرف مسؤولين آستانه اعلام شده كه بودجه طلايي گنبد تأمين شده است.

پيشينه تاريخي ضريح، و چگونگي نصب ضريح جديد

در سال 605 هجري قمري امير احمد بن اسماعيل بزرگ خاندان آل مظفر، بزرگترين استاد كاشي ساز آن زمان"محمد بن ابي طاهر كاشي كار قمي" را به كار ساخت و پرداخت كاشي هاي مرقد(صندوقچه قبر مطهر) واداشت. او به مدت هشت سال به اين كار مشغول بود تا سرانجام در سال 613 هـ . ق كاشي هاي مرقد آماده و كار گذاشته شد.

در سال 950 هجري قمري شاه طهماسب صفوي، در چهار طرف مرقد ضريحي آجري آراسته به كاشي هاي هفت رنگ و كتيبه هاي معرق بنا نمود و در اطراف آن منافذي باز بود تا هم مرقد مطهر ديده شود و هم زائران نذورات خود را داخل ضريح بريزند.

بعد از چند سال ضريحي از فولاد سفيد و شفاف به دستور شاه عباس، در جلو ضريح آجري قرار داده شد.

در سال 1230 فتحعلي شاه قاجار همان ضريح را نقره پوشي كرد؛ كه اين ضريح به مرور زمان فرسوده شد و در سال 1280 هجري قمري ضريحي كه از نقره ضريح سابق و نقره هاي موجود در خزانه ساخته شده بود به جاي آن نصب گرديد.

اين ضريح چندين مرتبه تجديد بنا و اصلاح شد و سال هاي متمادي روي مرقد حضرت باقي بود تا اين كه در سال 1368 هجري قمري برابر با سال 1328 هجري شمسي به دستور توليت وقت شكل ضريح را تغيير دادند و ضريح جديد(قبل از تعويض اخير) را به جاي آن نصب نمودند.

ضرورت تعويض مجدد ضريح

با گذشت تقريباً چهل سال از آخرين تعويض ضريح، مجدداً بر اثر تشرف و تبرك زائران و فرسايش زياد، شبكه ها دچار خوردگي شد.

از سوي ديگر اسكلت پايه هاي چوبي داخل ضريح حدوداً يك صد سال عمر داشته اند كه اين طولاني بودن زمان و مهم تر از آن شستشوهاي آن ها با گلاب و نظافت هاي تطهيري مختلف ضريح ديگر، كه به خاطر خونين شدن ضريح در پي بريدگي ها و جراحاتي كه بر اثر خرابي هاي ضريح در دست زائران ايجاد مي شد دچار پوسيدگي شده و نيازمند تعويض بودند.

اقدام جهت تعويض ضريح

عوامل مذكور سبب گرديد تا حضرت آيت الله مسعودي خميني توليت آستانه مقدسه در سال 1375 تصميم بر تعويض ضريح مطهر بگيرند. در پي تصميم ايشان در همان سال با آقاي حاج حسين پرورش اصفهاني از استادكاران فن ضريح سازي قراردادي بسته شد كه بر اساس آن، كار ساخت ضريح جديد را آغاز نمود.

متأسفانه ايشان به علت كهولت سن و بيماري كه بر ايشان عارض شد تقريباً حدود شش ماه كار كاملاً راكد باقي ماند.

پس از آن، از سازندگان سابقه دار اصفهان استعلام صورت گرفت و در نهايت ادامه كار به استاد حاج محمد حسين عباسپور اصفهاني محول گرديد و قرار داد جديد منعقد شد.

چگونگي تغييرات در ضريح جديد

قسمت فوقاني ضريح كه كتابتي از اشعار در مدح و ثناي حضرت معصومه(ع) بود، جمع آوري و جهت طلاكاري آن اقدام گرديده، همچنين حدفاصل قسمت فوقاني و قسمت دسترس زائرين كه قبلاً نقره بوده، طلاكاري شده است.

شبكه ها و غرفه ها كه شايد حدود پنج هزار گوي و ماسوره دارد كلاً عوض و ضخيم تر از قبل ساخته شده. براي اين بخش 5/1 تن نقره صدر در صد خالص خريداري شده، و در حدود 330 هزار نقره و 92 به كار گرفته شده است در حالي كه در ضيح سابق 93 هزار مثقال نقره به كار رفته بود.

پايه هاي چوبي ضريح كه پوسيده بوده نيز مجدداً از بهترين چوب چنار خشك، ساخته و نصب گرديده است.

در مجموع، ضريح جدي از نظر استقامت مقاوم تر شده است خاطر نشان مي شود كه از نظر شكل ظاهري تفاوت چنداني با ضريح سابق ندارد. و در كل ضخامت و استحكام، ضريح جديد حداقل دو برابر ضريح سابق است و به طور كلي خريد نقره، ساخت و نصب ضريح و تهيه اسكلت چوبي بيش از سه ميليارد ريال معادل 300 ميليون تومان هزينه در برداشته و با همه فراز و نشيب ها حدود پنج سال كار ساخت آن طول كشيده است.

مدت عمليات جايگزيني

با توجه به اين كه اطراف ضريح مطهر جهت اين امر بسته شده بود و امت شهيد پرور و زائرين مشتاق ديدار از ضريح مطهر بوده و هستند سعي شد با سه شفيت كار مداوم و با سرعت تمام كه بحمدالله بيش از يك ماه طول نكشيد.(258)قابل توجه اين كه اين ضريح، در فضاي ملكوتي در حضور بزرگان و زائران، در روز عيد غدير 1422 قمري برابر با 12/12/1380 شمسي با حضور مرجع بزرگ تقليد آيت الله العظمي بهجت(مدظله) نصب گرديد.

اشعاري در مدح حضرت فاطمه معصومه(ع)

از آيت الله العظمي وحيد خراساني:

اي دختر عقل و خواهر دين               وي گوهر درج وعز و تمكن

عصمت شده پايبند مويت               اي علم و عمل مقيم كويت

وي گوهر تاج آدميت               فرخنده نگين خاتميت

شيطان به خطاب"قم" براندند               پس تخت تو را به قم نشاندند

كاين خانه بهشت و جاي حواست               ناموس خداي جايش اينجا است

اندر حرم تو عقل مات است               زين خاك كه چشمه حيات است

جسمي كه دراين زمين نهان است               جاني است كه در تن جهان است

اين ماه منيرو مهر تابان               عكسي بود از قم و خراسان

ايران شده نور بخش ارواح               مشكاه صفت به اين دو مصباح

از اين دو حرم دلا چه پرسي               حق داند و صف عرش و كرسي

هر كس به درت به يك اميدي است                محتاج تر از همه"وحيدي" است

آيين غبارروبي

از آن روي كه در محدوده حرم، حريم ها وجود دارد و بايد براي حفظ آن كوشيد، حرم را، حرم ناميده اند. نقطه ثقل اين حرم ضريح مقدس است كه چون انگشتري نگين خود را دربرگرفته است، پس بايد با رعايت آداب وارده احترام حرم را حفظ كرد.

چنان كه مي دانيم قسمتي از محدوده ضريح همواره محلي براي واريز نذورات و هداياي امت محمد(ص) به اين ستاره پرفروغ بوده است چند صباحي كه مي گذرد آيين غبار روبي برپا مي شود، تلاوت آيات نوراني قرآن كريم، يادي از مصيبت هاي آل الله و مدح و مرثيه هماره به هنگام غبارروبي طنين انداز است.

درب ضريح كه گشوده مي شود گروهي با لباس سفيد بلند كه گويي لباس احرام به تن كرده اند با ياد خدا و با زمزمه يا فاطمه اشفعي لي في الجنه و سرشك از ديده جاري با بوسته به ضريح و با خضوع توفيق تشرف مي يابند. زيارت قبر مطهر فروغ ديدگانشان مي گردد و پس از جمع آوري نذورات و زدودن غبار، قبر شريف را با گلاب شستشو داده و با خاندان نماز در كنار قبر همنشين عرشيان مي شوند. پس از پايان مراسم، غبارروبان بيش از همه آرزومندند تا حضرت معصومه(ع) در سراي باقي شفيع آنان باشد.

پايان فصل دوم