راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ
تقى ژاله فر
- ۱ -
پيش گفتار
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم |
|
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم |
از كجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود |
|
به كجا مى روم آخر، ننمايى وطنم |
راز آفرينش ، يكى از تفكرات پنهانى انسانهايى است كه به جهان با ديد
كنجكاوانه مى نگرند. براى پى بردن به اين حقيقت ، راههاى دور و درازى
پيموده شده است و دانشمندان ، هر كدام براساس ديدگاه خود، بخشى از چهره
پر رمز و راز آفرينش را آشكار ساخته اند. اما هيچكدام از اين آگاهى ها
و شناخت ها، همانند كلام خداوند متعال و رهنمودهاى ائمه معصومين عليهما
السّلام به يقين نزديك تر نمى باشند.
اين مجموعه بر اين اساس تدوين يافته است كه بتواند پاسخگوى بخشى از سؤ
الات ذهنى متفكران باشد.
اين مجموعه از بخش هاى بظاهر جدا از هم و در حقيقت پيوسته با هم ،
تدوين يافته است ؛ زيرا كه مفاهيم موجود در آن ، از آغاز آفرينش شروع و
با گسترش نسل انسان بر روى زمين ادامه پيدا مى كند و سپس به ويژگى
قوانين حاكم بر جهان و خلقت انسان مى پردازد كه مى تواند بخشى از سؤ
الات ذهنى يك انسان كنجكاو را در اين زمينه ، پاسخگو باشد.
و بالاخره ، بخش نهايى آن ، با پايان زندگى انسان بر روى زمين و آغاز
زندگى او در عالمى ديگر، به نام عالم برزخ ، خاتمه مى يابد.
اميد است اين مجموعه بتواند بخشى از نيازهاى فكرى صاحبان تفكر و انديشه
را پاسخگو باشد.
تقى ژاله فر، زنجان
آغاز خلقت
يكى از موضوعات پيچيده اى كه در ذهن هر انسان كنجكاوى مى تواند
وجود داشته باشد آن است كه مى خواهد بداند اين جهان چگونه پديد آمده و
نسل انسان چگونه بر روى زمين مستقر گرديده است ، زيرا نمى تواند باور
داشته باشد كه اولين انسان بدون پدر و مادر خلق شده باشد، به لحاظ
اينكه هر فردى در زندگى مشاهده گر آن است كه هر انسانى در ارتباط با
پيوند يك پدر و يك مادر پديد مى آيد و تاكنون شرايطى را مشاهده نكرده
است كه انسانى بدون پدر و يا بدون پدر و مادر به وجود آمده باشد. اما
انسان از اين حقيقت غافل است كه وقتى خداوند متعال اراده فرمايد، مى
تواند موجودى را بدون پدر و يا بدون پدر و مادر بيافريند.
با تفكر و مطالعه در زمانى كه مخلوق و جهانى وجود نداشته است ، اراده
خداوند متعال بر آن قرار مى گيرد كه جهانى بيافريند و موجوداتى در آن
خلق نمايد، مى توان دريافت كه بالاخره اين جهان از نقطه اى آغاز گرديده
است كه در آن هيچ موجود زنده اى وجود نداشته است .
مطالعه در نقطه آغازين خلقت براى ما بسيار دشوار است ؛ زيرا شواهدى از
آن زمان در اختيار ما وجود ندارد كه براساس آن به استدلال آغازين خلقت
بپردازيم .
در زمينه نقطه آغازين خلقت نظريه هاى متعددى از سوى دانشمندان ارائه
گرديده است اما اين نظريه ها سست بنياد است و نمى تواند حقايقى را بطور
شفاف در اختيار ما قرار دهد؛ زيرا كه هر فرضيه اى با نظريه دانشمندى
ديگر، به آسانى مردود شناخته مى شود. بر همين اساس نمى توان بر نظريه
هيچ دانشمندى در زمينه نقطه آغازين خلقت تكيه داشت و براساس آن به
اطلاعات دقيق دسترسى پيدا كرد.
اما بايد توجه داشت كه در معارف اسلامى ، بخصوص آيات قرآن كريم و
روايات اسلامى كه هيچگونه خِلل و نقصى در مفاهيم آن وجود ندارد، نقطه
آغازين خلقت براساس آنچه كه واقع گرديده ، تبيين شده است و با بررسى
آنها مى توان نقطه آغازين خلقت و راز آفرينش را مورد بررسى قرار داد.
چنين ديدگاهى مى تواند خلاء ناشى از اين تفكر را در ذهن ما پُر كند و
ما را به شناخت حقايق هستى و راز آفرينش راهنمايى كند.
روايتى ارزنده از مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام در زمينه نقطه
آغازين خلقت مى تواند يارى گر ما باشد.
عبدالله بن سنان گويد؛ راجع به اولين مخلوق خداى عزوجل ، از مولاى
بزرگوار، امام صادق عليه السّلام پرسيدم .
آن بزرگوار فرمودند:
((اولين مخلوق خداوند، موجودى است كه هر موجود
ديگرى از آن آفريده شده است .))
عرض كردم : فدايت شوم ، آن چيست ؟
فرمودند:
((آب ...(1)))
اين روايت ارزنده ، نقطه آغازين خلقت را، ماده اى بيان مى دارد كه
خميره اوليه جهان خلقت را پديد آورده است . اما بايد دانست كه اين ماده
همانند آب معمولى نمى تواند باشد زيرا اين آب بايد ماده اى باشد كه
استعداد جهان خلقت در او بالقوه مستتر است ، همانطورى كه خلقت انسان از
ماده مايعى پديد مى آيد كه تمام ويژگيهاى يك انسان كامل در آن مايع
وجود دارد.
بر همين استدلال مى توان دريافت ماده اى كه خداوند متعال خلقت جهان را
از آن آغاز كرده است ، بايد ماده اى باشد كه تمام ويژگيهاى جهان بطور
كامل در آن وجود داشته باشد.
مولاى بزرگوار، امام باقر عليه السّلام در خصوصيات و ويژگيهاى اين ماده
اوليه جهان خلقت مى فرمايند:
((نخستين آفريده اى كه خدا خلق فرمود، چيزى است
كه تمام اشياء از آن پديدار گشته است و آن آب است .(2)))
اين روايت بطور صريح بيان مى دارد كه جهان با ماده اى آغاز گشته است كه
ويژگيهاى خلقت در آن بالقوه وجود داشته است و خداوند متعال ابتدا چنين
ماده اى را خلق فرموده كه ماده اوليه جهان در آن مستتر است .
روايتى ديگر از مولاى بزرگوار، امام باقر عليه السّلام درستى اين حقيقت
را مورد تاءييد قرار مى دهد. آن بزرگوار در پاسخ مرد شامى مى فرمايند:
((آفريدگار جهان پيش از تمام آفريدگان بوده است
و اگر جهان را از چيزى پديد آورده بود (كه قبلا وجود داشت ) در نتيجه
آن چيز اول موجودات بوده و مانند ذات اقدس الهى ، ماده اصلى جهان نيز
قديم و بى آغاز بود، ليكن آن هنگام كه هيچ چيز وجود نداشت ، آفريدگار
جهان وجود داشته است و (سپس ) ماده نخستين جهان كه همه آفريدگان از
اوست ، خلق فرمود و آن آبى (ماده اى ) بود كه تمام اشياء از آن خلق شده
است ....(3)))
بررسى اين روايت و ديگر رواياتى كه در اين زمينه وجود دارند، همگى اين
حقيقت را بيان مى دارند كه خداوند متعال جهان را از ماده اى كه استعداد
تشكيل جهان در او وجود داشته است ، آغاز فرموده و اين ماده آغازين خلقت
، ماده اى بوده است كه جهان خلقت بالقوه در آن وجود داشته است .
تحولاتى كه در آغاز خلقت جهان بوجود آمده ، در قرآن و روايات اسلامى
بطور شفاف مورد بررسى قرار گرفته است . خداوند متعال در آيات متعددى
بيان فرموده كه آسمانها و زمين را و آنچه در ميان آنهاست ، در شش روز
آفريده است .
در سوره ق ، آيه 38، مى خوانيم :
ولقد
خلقنا السّماوات و الاءرض و ما بينهما فى ستّة اءيّام
((و به حقيقت كه آسمانها و زمين و آنچه در بين
آنهاست ، در شش روز آفريديم ))
توضيح و چگونگى خلقت آسمانها و زمين در روايتى از پيامبر بزرگوار صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم در پاسخ فردى به نام يزيدبن سالم بيان گرديده
است .
آن بزرگوار در پاسخ اين سؤ ال ،
اولين روزى كه خداوند آفريد، كدام روز بود؟ فرمودند:
((روز يكشنبه بود.
آن مرد سؤ ال كرد: چرا يكشنبه ناميده شد؟
فرمودند؛ چون يكى است و محدود است .
گفت : دوشنبه چرا (به اين نام اختصاص يافت )؟
فرمودند؛ چون روز دوم دنيا بود.
گفت : سه شنبه چرا؟
فرمودند؛ روز سوم (دنيا) بود.
گفت : چهارشنبه چرا؟
فرمودند؛ روز چهارم (دنيا) بود.
گفت : پنج شنبه چرا؟
فرمودند؛ پنجمين روز دنيا بود و همان روزِ انيس است كه ابليس در آن ،
مورد لعنت قرار گرفت و ادريس را بلند نمود.
گفت : جمعه چرا به اين نام اختصاص يافت ؟
فرمودند؛ آن روزى است كه مردم در آن جمع مى شوند.
و
ذلك يوم مشهود (هود، 103)
((و آن روز گِرد هم آمدن است .))
گفت : شنبه را بفرماييد.
فرمودند؛ روز آسوده شدن و تمام گرديدن است و اين آيه در قرآن شاهد آن
است :
ولقد
خلقنا السّماوات و الاءرض و ما بينهما فى ستّة اءيّام
((و به حقيقت كه آسمانها و زمين و آنچه در بين
آنهاست ، در شش روز آفريديم ))
روز يكشنبه خلقت آسمان و زمين شروع شد و روز جمعه پايان يافت و شنبه
روز فراغت و تمام شدن كار است .(4)))
رهنمود پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آغاز تحول خلقت
آسمانها و زمين را روز يكشنبه و پايان آن را روز جمعه بيان مى دارد.
اما بايد توجه داشت كه اين شش روز كه جهان خلقت در اين مدت به تكامل
رسيده است ، همانند روزهاى معمولى ما نمى باشد؛ زيرا خلقت جهان همواره
تدريجى بوده است و روزهايى را كه به عنوان تكامل جهان بيان گرديده است
، مى توان دورانهاى تكامل جهان تلقى كرد.
شرح مناظره اى از مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام با جابربن
حيان ، درستى اين حقيقت را مورد تاءييد قرار مى دهد.
امام بزرگوار عليه السّلام در پاسخ اين سؤ ال جابربن حيان ،
((كه اگر جهان در يك لحظه بوجود آمده ، براى چه
گفته شده كه خداوند، جهان را در شش روز آفريد؟))
فرمودند:
((مواد اصلى جهان در يك لحظه بوجود آمد و مدت شش
روز طول كشيد كه جهان تحول و تكامل پيدا كرد، تا به اين شكل كه ما
امروز مى بينيم درآمد.
ترديد نيست كه در آغاز آفرينش ، جهان داراى اين شكل نبوده و تحول در يك
مدت طولانى سبب شده كه جهان به اين شكل درآيد.
و مدت شش روز كه در كلام خداوند متعال آمده ، براى اين بود كه مردم
عوام آن را بفهمند. و تو تصور مكن كه شش روز خداوند همانند شش روز من و
تو است . ولى مُسَلّم است كه شش دوران تحول وجود داشته تا جهان به اين
شكل درآمده است .(5)))
بر همين اساس مى توان دريافت كه جهان بطور آنى خلق نشده است و
دورانهايى بر جهان گذشته تا جهان كنونى ما شكل گرفته است . مطالعات
دانشمندان در زمينه تكامل دورانهاى زمين شناسى ، درستى اين حقيقت را
مورد تاءييد قرار مى دهد.
براساس مطالعات دانشمندان ، زمين داراى شش دوران تكاملى داشته است كه
طى آن زندگى بر روى زمين تشكل پيدا كرده است . بر همين اساس مى توان
گفت كه نامگذارى يكشنبه .... تا جمعه نيز نامگذارى دورانهايى است كه
جهان طى آن تكامل يافته است . مطالعه اين دوران ها مى تواند ما را با
چگونگى شكل گيرى زمين آشنا سازد.
مطالعه تكامل زندگى بر روى زمين ، اين حقيقت را ثابت مى كند كه انسان ،
اولين موجود روى زمين نمى تواند باشد؛ زيرا كه پس از تكامل زمين و
ايجاد شرايط مطلوب براى زيست ، نسل انسان بر روى زمين آغاز گشته است .
مطالعه اجمالى زندگى بر روى زمين ، مى تواند ما را با اين حقايق آشنا
سازد.
زندگى بر روى زمين
پديده خلقت انسان و موجودات زنده روى زمين يكى از بحث انگيزترين
موضوعاتى است كه ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است . آنها
براساس يافته هاى علمى خود به اين حقيقت رسيده اند كه انسان ، آغازگر
تاريخ زندگى بر روى زمين نمى تواند باشد. مطالعات ديرين شناسان ، يعنى
، دانشمندانى كه مطالعه سابقه حيات موجودات كره زمين را مورد بررسى
قرار مى دهند، درستى اين حقيقت را بيان مى دارد. آنها با توجه به مدارك
و شواهدى كه اين علم در اختيار آنان قرار داده است ، به اين حقيقت مسلم
پى برده اند كه انسان ، اولين موجود كره زمين نمى باشد و قبل از نسل
او، موجودات ديگرى در روى زمين زندگى مى كرده اند.
پيداشدن يك مجسمه متفاوت كه هنوز نامى ندارد در نوامبر سال 1972 توسط
دكتر ريچارد ليكى Richard Leakey مى تواند اين موضوع را مورد تاءييد
قرار دهد.
اين جمجمه كه به تازگى در ليك رودولف در كنيا كشف شده است ، بيش از دو
ميليون و نيم سال عمر دارد و در هيچ يك از طبقه بندى هايى كه تا به حال
وضع شده است ، جاى نمى گيرد. اهميت اين جمجمه در اين است كه دست كم يك
ميليون سال قديمى تر هر يك از جمجمه هاى انسان پيشين است .(6)
در زمينه زندگى موجودات قبل از انسان ، آيات و روايات متعددى نيز وجود
دارند كه درستى اين حقيقت را به اثبات مى رسانند.
شناخت و مطالعه زندگى گذشته زمين و موجوداتى كه در روى آن پديد آمده و
منقرض گرديده اند، بطور شفاف ، در قرآن كريم و روايات اسلامى منعكس
گرديده است كه مطالعه دقيق آنها مى تواند ما را با زندگى در روى زمين
آشنا سازد.
براى رسيدن به اين حقيقت كه نسل انسان پس از مدتها از تشكيل زمين پديد
آمده است و قبل از نسل او، موجودات ديگرى در روى زمين مستقر بوده اند،
در سوره بقره ، آيه 30، مورد بررسى قرار گرفته است . خداى تعالى در اين
آيه مى فرمايد:
و اذ
قال ربّك للملائكة انّى جاعل فى الاءرض خليفة ، قالوا اءتجعل فيها من
يفسد فيها و يسفك الدّماء
((و چون پروردگارت به فرشتگان گفت ؛ من گمارنده
جانشينى در روى زمينم . فرشتگان گفتند؛ آيا كسى را در آن مى گمارى كه
در آن فساد كند و خونها بريزد؟))
خداوند متعال زمانى كه اراده مى فرمايد نسل انسان را بر روى زمين مستقر
كند، خطاب به ملائك مى فرمايد؛ مى خواهم بر روى زمين جانشينى براى خود
خلق كنم . اين موضوع مورد اعتراض ملائك قرار مى گيرد و خطاب به خداوند
متعال مى گويند؛ آيا مى خواهى بار ديگر موجودى در روى زمين مستقر نمايى
كه در آن خون ريزى كند؟
كلام خداوند متعال مى تواند بيانگر اطلاعات بسيارى باشد كه به اختصار
مى توان به آن اشاره نمود.
1 ملائك موجوداتى بوده اند كه قبل از خلقت آدم عليه السّلام و نسل
انسان و موجودات ديگر وجود داشته اند، زيرا درباره خلقت آدم عليه
السّلام و نسل انسان ، و موجودات ديگر زبان به اعتراض مى گشايند.
در روايتى از پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين موضوع
بطور تلويحى مورد بررسى قرار گرفته است . در اين روايت ارزنده ، ملائك
، اولين موجودات خلقت در روى زمين بيان گرديده است .
عايشه ، همسر پيامبر، از آن بزرگوار نقل مى كند:
((همانا مكه شهرى است كه خداوند او را با عظمت
قرار داده است و حرمتش را بزرگ شمرده است .
خداوند متعال ، هزار سال قبل از آنكه مخلوقى در زمين بيافريند، مكه را
خلق فرمود و ملائك را بر آن احاطه گرداند...(7)))
اين روايت به خوبى بيان مى دارد كه اولين مخلوق روى زمين ، ملائك بوده
اند؛ زيرا قبل از آنها خداوند متعال مخلوقى در روى زمين خلق نفرموده
بود.
2 كلام فرشتگان حاكى از آن است كه آنها مشاهده گر موجوداتى بر روى زمين
بوده اند كه خونريز بوده و در روى زمين به قتل و فساد پرداخته است .
آنها براساس مشاهدات عينى خود، به خلقت انسان بر روى زمين اعتراض مى
نمايند. بر همين اساس ، از گفتار فرشتگان مى توان دريافت كه قبل از نسل
انسان بر روى زمين موجوداتى بوده اند كه در آن زندگى مى كرده اند.
تفسير اين آيه شريفه ، در كلام مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام
به خوبى جلوه گر است . آن بزرگوار مى فرمايند:
((اگر ملائك موجوداتى زمينى را قبلا نديده بودند
كه خونريزى مى كردند از كجا گفتند:
اءتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدّماء
((آيا كسى را در زمين مى گمارى كه در آن فساد
كند و خونها بريزد؟(8)))
تفسير مولاى بزرگوار عليه السّلام در مورد اين آيه شريفه ، به خوبى
ثابت مى كند كه قبل از زندگى انسانها بر روى زمين ، موجوداتى در آن
زندگى مى كرده اند كه ملائك آنها را مشاهده نموده اند و براساس مشاهدات
خود بدان استدلال كرده اند.
علاوه بر استدلال قرآن كريم ، رواياتى نيز وجود دارند كه زندگى موجودات
قبل از انسان را بر روى زمين مورد تاءييد قرار مى دهند.
محمد بن مسلم گويد؛ از مولاى بزرگوار، امام باقر عليه السّلام شنيدم كه
مى فرمود:
((خداى عزوجل از آن هنگامى كه زمين را آفريده ،
هفت گروه از دانايان و خردمندان را كه فرزند آدم عليه السّلام نبوده
اند، در زمين جا داده و همه آنان را از روى زمين آفريده و هر دسته اى
را پس از ديگرى در عصر خود در آن جاى داده است .
سپس خداى عزوجل آدم عليه السّلام را كه پدر انسان امروز است ، آفريد و
نژادش را از وى پديد آورد....(9)))
اين روايت نيز بطور شفاف ، زندگى موجوداتى را قبل از آن كه خلقت نسل
انسان بر روى زمين آغاز شود، مورد بررسى قرار داده است و بر همين اساس
مى توان دريافت كه نسل انسان ، اولين موجود كره زمين نمى باشد.
بايد توجه داشت كه علم ديرين شناسى نيز براساس مطالعات خود، موجوداتى
را مورد شناسايى قرار داده است كه خيلى پيشتر از نسل انسان بر روى كره
زمين زندگى مى كرده اند.
در سال 1924 سنگواره جمجمه كوچكى در افريقاى جنوبى پيدا شد و
استرالوپيتكوس آفريكانوس ناميده شد. از آن زمان به بعد، بقاياى سنگواره
هاى بسيار ديگرى ، از جمله ، استخوان دنده ، مُهره ، دستها و پاها،
جمجمه و لگن آن پيدا شده اند.
تصوير بسيار كاملى از اين پيش انسان سر هم شده است . احتمالا او كوتاه
تر از بيشتر انسانها بوده و حدود 90 پوند وزن داشته است . بى شك او با
قامتى استوار راه مى رفته است . با اين وجود، شيوه مستقيم راه رفتن او،
مانند انسان نبوده كه بر پاشنه و پنجه گام برمى دارد. اين راه رفتن ،
نسبتا همچون يورتمه بوده كه زمين را با گامهاى نسبتا كوتاه و سريع ، در
حالى كه زانوها و تهيگاه كمى خميده بودند، طى مى كرد.
دكتر جان ناپير John Napier كارشناس اين رشته گفته است كه چنين راه
رفتنى ، مستلزم صرف انرژى بسيار بوده و پيمودن مسافت هاى طولانى
احتمالا ناممكن بوده است .(10)
روايات متعددى ، وجود موجوداتى به نام نسناس را(11)
كه قبل از نسل انسان بر روى زمين زندگى مى كرده ، مورد بررسى قرار داده
است كه با از بين رفتن آنها، نسل انسان با خلقت آدم عليه السّلام و
همسر او، حوا، آغاز گرديده است .
مطالعه روايتى از مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنين عليه السّلام اين موضوع
را به خوبى مورد تاءييد قرار مى دهد. آن بزرگوار مى فرمايند:
((هفت هزار سال بعد از ايجاد جن و نسناس در روى
زمين ، خداى تبارك و تعالى اراده فرمود كه با قدرت بيكرانش انسانها را
بيافريند.
چون اراده خداوند بر آن قرار گرفت كه آدم عليه السّلام به منظور تدبير
و تقدير در آسمانها و زمين كه خواسته اش بود، بيافريند و خودش از اراده
و آنچه متعلق به آن بود، آگاه بود.
لاجرم حجاب را از طبقات آسمان كنار زد، سپس به فرشتگان فرمود:
به اهل زمين و مخلوقاتم اعم از جن و نسناس بنگريد.
وقتى آنها به اهل زمين (جن و نسناس ) نگريسته و معاصى و خونريزى ها و
فسادشان را در زمين مشاهده كردند، اين موضوع برايشان گران آمد و سخت
برآشفتند و بر اهل زمين تاءسف خوردند و چنان حالت غضب برايشان عارض گشت
كه ديگر مالك آن نبوده و اختيار از آنها سلب گرديد لذا به درگاه الهى
عرضه داشتند:
پروردگارا، تو صاحب عزت و قدرت بوده ، جبار و غالب بر هر چيزى هستى و
عظيم الشاءنى و اينها مخلوقات ضعيف و ذليل تو هستند كه در زمين بوده و
تمام تصرفات و حركاتشان در قبضه قدرت تو مى باشد. با روزى تو زندگانى
كرده و با عافيت و سلامتى كه تو به ايشان داده اى ، از نعمت هايت بهره
مند مى شوند. آنها با اين گناهان بزرگ و ارتكاب مخالفت ها، معصيت و
نافرمانى تو را مى كنند، پس چرا از اين عصيان ، متاءسف نشده و غضبناك و
خشمگين نگشته و انتقام خود را از آنان نمى گيرى و از آنچه از ايشان
شنيده و مى بينى ، بر تو گران و سخت نمى آيد در حالى كه بر ما بسيار
بزرگ و عظيم جلوه مى كند.(12)))
مفاهيمى كه در اين روايت وجود دارد، به خوبى ثابت مى كند كه قبل از نسل
انسان ، موجوداتى به نام جن و نسناس بر روى كره زمين زندگى مى كرده اند
كه فرشتگان با مشاهده اعمال آنها به خداوند متعال در مقابل خلقت جديد
(نسل انسان ) اعتراض مى كنند.
امام بزرگوار عليه السّلام در ادامه كلامشان مى فرمايند:
((وقتى خداى عزوجل اين سخنان را از فرشتگان
شنيد، فرمود:
من در زمين خليفه خود را بر ايشان حجت قرار داده ام .
فرشتگان عرض كردند: پروردگارا تو پاك و منزهى ، اما كسى را در زمين حجت
قرار مى دهى كه فساد كرده و خونريزى مى نمايد، در حالى كه ما تو را
تسبيح و تقديس مى نماييم . پس چرا از ما خليفه معين ننمودى ؟
آنها در ادامه سخنان خود گفتند؛ حجت را از ما قرار بده كه نه در زمين
فساد نموده و نه خونريزى مى كنيم .
خداى جل جلاله فرمود:
اى فرشتگان من ، آنچه من مى دانم ، شما نمى دانيد. مى خواهم با قدرتم
مخلوقى بيافرينم كه فرزندانش ، انبياء و فرستادگانم به سوى خلق بوده و
جملگى بندگان صالح و پيشوايان مردم باشند.
ايشان را در زمين خليفه و جانشينان خودم نمودم . وظيفه آنها اين است كه
بندگانم را از معاصى بازداشته و از عذابم ترسانده و بر اطاعتم راهنمايى
كنند. بندگانم به واسطه آنان طريق مرا مى پيمايند. ايشان حجت من بوده
كه براى نيكان ، عذر، و براى بَدان بيم و تهديد مى باشند.
طايفه نسناس را از زمين بيرون نموده و آن را (زمين را) از ايشان پاك
خواهم گردانيد و نيز سركشان جن را از ميان مخلوقات و مردمان نيكان
بيرون برده و در فضا و نقاط دوردست زمين ساكنشان نموده ، بطورى كه
مجاور با مخلوقاتم نباشند. بين جن و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا
مخلوقاتم آنها را رؤ يت نكرده و با ايشان انس نگرفته و آميزش ننموده و
همنشينى نكنند و مخلوقاتى كه عصيان مرا نمايند، آنها را در منزل
سرپيچان مَسكن داده و در جاى ايشان واردشان نموده و هيچ بيمى از آن
ندارم .
فرشتگان گفتند؛ پروردگارا، آنچه مى خواهى بجا آور. جز آنچه به ما ياد
داده اى چيز ديگرى ما نمى دانيم و تو عليم و حكيم هستى .(13)))
مطالعه اين روايت كه مفاهيم آن با آيات قرآن كريم مطابقت دارد، آغاز
خلقت آدم عليه السّلام و ايجاد نسل انسان را بر روى زمين مورد بررسى
قرار مى دهد.
حقيقت خلقت آدم عليه السّلام در آيات قرآن و روايات اسلامى ، بطور شفاف
مورد بررسى قرار گرفته است . براساس اين ديدگاه ، هيچگونه شكى وجود
ندارد كه نسل انسان امروز، بعد از خلقت آدم عليه السّلام و همسرش
حوا، بر روى زمين ايجاد گرديده است . نكته قابل توجه در ميان افكار
بعضى از دانشمندان ديرين شناس وجود دارد كه نسل انسان را كه شباهت
بسيار زيادى به نوع ميمون دارد، آنها را دچار اشتباه كرده است و آنها
باور داشته اند كه نسل انسان از تكامل يافتن اين حيوان بر روى زمين
ايجاد گرديده است . اين موضوع كاملا درست است كه تشابه بسيار زيادى از
نظر جسمى بين انسان و ميمون وجود دارد و حتى طينت انسان با ميمون يكسان
است اما انسان به سبب دارابودن نيروى تفكر و انديشه و قدرت تعقل و
سخنگويى بر ميمون برترى دارد و همين موضوع وجه تمايز انسان و ميمون را
فراهم ساخته است و اين موضوع ثابت مى كند كه نسل انسان نمى تواند از
نسل ميمون باشد.
در روايتى از مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام مى خوانيم :
(اى مفضل ) فكر كن در ساختمان جسمى ميمون و اينكه بسيارى از اعضايش به
انسان شباهت دارد. سر و صورت جهاز هاضمه ، بعلاوه هوش مخصوصى دارد كه
اشارات مربّى خود را درك مى كند و اكثر افعال او را تقليد مى كند. اين
حيوان در آفرينش و ويژگيها، بسيار شبيه انسان است آدمى از اين حيوان
بايد عبرت بگيرد و بداند كه بشر از طينت حيوان ساخته شده و از جنس اوست
بخصوص با همه شباهتى كه بين او و ميمون است و اگر خداوند از لحاظ هوش و
عقل و سخن گويى به انسان برترى نمى داد، آدمى نيز مانند بعضى از
حيوانات بود. چيزى كه ميمون را با تمام شباهتى كه به انسان دارد، از
آدمى جدا مى كند و او را در جهان پست حيوانى نگاه مى دارد، همان نقص در
عقل و ذهن و سخن گويى وى است .(14)
|