معاد

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۷ -


ب : رهبران امّت  
در روايات مى خوانيم كه خداوند حساب هر امّت را به عهده امام و رهبر آسمانى آن امّت گذارده است ، كه به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم :
# امام صادق عليه السّلام فرمود: اذا كانَ يَومُ القيامَةِ وَكَّلَنَا اللّهُ بِحِسابِ شِيعَتِنا(514) در روز قيامت خداوند متعال حساب شيعيان ما را به خودما واگذار مى كند.
# امام كاظم عليه السّلام فرمود: حساب مردم با ماست .(515)
# از مرحوم صدوق نقل شده است كه خداوند حساب پيامبران را خود عهده دار شده و حساب جانشينان انبيا را به انبيا و حساب امّت ها را به امامان واگذار مى فرمايد.(516)
مرحوم علامه طباطبائى در ذيل آيه اِنَّ عَلَينا حِسابَهُم (517) با توجّه به روايات متعدّد از ائمّه معصومين عليهم السّلام مى فرمايد: حساب هر گروهى مربوط به امام زمان همان گروه است .(518) چنانكه تفسير صافى نيز ذيل آيه 46 سوره اعراف ، رواياتى را در اين باره بيان فرموده است .
ج : وجدان انسان 
يكى ديگر از محسابه گران در قيامت ، وجدان انسان است ، چنانكه قرآن مى فرمايد: كَفى بِنَفسِكَ اليَومَ عَليكَ حَسيباً(519) امروز وجدان شمابراى حسابگرى خودتان كافى است .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: در قيامت انسان آنچنان متذكّر اعمال خويش مى شود كه گويى همين الا ن انجام داده و فرياد مى زند: ما لِهذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً و لا كَبِيرَةً اِلاّ اَحصاها(520) اين چه كتابى است كه ريز و درشت اعمال مرا ضبط كرده است ؟
آرى ، حسابگرى خداوند به قدرى عادلانه و منصفانه است كه وجدان خود ما نيز با يك تذكّر و يادآورى به كرده ها، همان قضاوت را داشته و خود را در دادگاه وجدان محكوم مى كنيم .
انواع حساب در قيامت  
در قيامت هر دسته اى به گونه اى حسابرسى مى شوند:
الف : گروهى خيلى ساده و آسان محاسبه مى شوند.
قرآن مى فرمايد: فَسَوفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً(521) از روسفيدان وكسانى كه نامه عملشان را به دست راستشان داده اند، حساب آسان كشيده مى شود.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اگر عطا و بخشش كنى به آن كسى كه او بخل ورزيده و تو را محروم كرده است و رفت و آمد كنى با كسى كه از تو جدا شده و عفو نمايى آن كسى را كه به تو ستم روا داشته است ، در قيامت خداوند بخاطر اين كمالات ، حساب تو را آسان مى گيرد.(522)
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام فرمود: اِنّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ(523) صله رحم در دنيا، سبب آسانى حساب در قيامت است .
ب : گروهى بسيار سخت حسابرسى مى شوند.
قرآن در وصف مردان خدا مى فرمايد: يَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ(524) آنان از حساب هاى سخت قيامت مى ترسند.
راستى مگر خداوند بد حساب است كه آنان از بد حسابى او هراس ‍ دارند؟
پاسخ اين سؤ ال را ما در روايات مى يابيم ، آنجا كه مى فرمايد: انّما يُداقُّ اللّهُ العِبادَ فِى الحِسابِ يَومَ القِيامَةِ عَلى قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقولِ فِى الدُّنيا خداوند روز قيامت حساب مردم را طبق ميزان عقلى كه در دنيا داشته اند مورد سؤ ال قرار مى دهد، هر كسى كه در دنيا عقل ودركش بيشتر است در قيامت هم حسابش سخت تر خواهد بود.
آرى ، افراد زيرك كه در دنيا مى توانند از زرنگى خود استفاده ها كنند بايد به فكر حساب هاى سخت خود هم باشند.
امام صادق عليه السّلام به يكى از ياران كه در گرفتن طلب خود از مردم بسيار سختگير بود فرمود: كسانى كه در دنيا در داد وستدها با مردم سختگير و تنگ نظر باشند، خداوند هم در قيامت با آنان به سختى حساب خواهد كشيد.(525)
بنابراين طبق روايات متعدّد،(526) معناى بد حسابى در قيامت ، همان دقّت در حساب است ، نه ظلم در آن . زيرا خداوند به هيچ كس ظلم نمى كند. وَ لايَظلِمُ رَبِّكَ اَحداً(527)
ج : گروهى بدون حساب به دوزخ مى روند.
اينها همان مشركانى هستند كه با ديدن و شنيدن صدها آيه و دليل و معجزه دست از لجاجت خود برنداشتند، بنابراين در قيامت هم وضع آنان روشن است و نيازى به سؤ ال و جواب ندارند. لذا امام سجادعليه السّلام فرمود: اِنّ اهلَ الشِّركِ لاتُنصَبُ لَهُمُ المَوازِينُ(528) براى اهل شرك در قيامت ميزان بر پا نمى شود.
در حديث ديگرى امام رضاعليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل مى فرمايد كه خداوند تمام بندگانش را به جز مشركان پاى ميزان حساب مى آورد.(529)
قرآن نيز به اين حقيقت اشاره كرده و مى فرمايد: فَلانُقيمُ لَهم يَومَ القِيامَةِ وَزناً(530) ما براى گروهى در قيامت ميزانى به پا نمى داريم ، يعنى آنان وزن و ارزشى ندارند و يا كار خيرى انجام نداده اند و يا با اعمال خلاف خود كارهاى پسنديده خود را نابود نموده اند.
در بعضى روايات مى خوانيم : رهبر ظالم و فاجر و دروغگو و پيرمرد زناكار و ثروتمند بخيل و عالم حسود، بدون حساب به دوزخ مى روند.(531)
د: گروهى بدون حساب به بهشت مى روند.
در حديث مفصّلى مى خوانيم كه گروهايى در قيامت بدون حساب به بهشت مى روند:
1 كسانى كه در انجام دستورات الهى و دورى از گناهان استقامت مى ورزند.
2 كسانى كه از كنار برخوردهاى بد و نيش و نوش ديگران با بلندنظرى و عفو مى گذرند و اهل كينه و عقده و انتقام نيستند.
3 گروهى كه علاقه ها و پول خرج كردن هاى خود را جز در راه محبّت به خدا قرار نمى دهند و در كارهاى خودشان هدفى جز خدا ندارند.(532)
چيزهايى كه حساب ندارند 
در روايات متعدّد مى خوانيم : خداوند متعال در قيامت از نان و غذا و آن پولى كه صرف ازدواج و جهاد و حج مى شود، بازخواست و سؤ ال نمى فرمايد.
حقّ النّاس  
در روايات مى خوانيم : در قيامت بدهكار را احضار مى كنند و كارهاى نيك او را به طلبكار مى دهند تا راضى شود، و اگر بدهكار عمل نيكى نداشت تا بجاى بدهى خود بدهد، گناهان طلبكار را بر گناهان او اضافه مى نمايند و بدين وسيله خداوند قصاص مى فرمايد.(533)
حضرت على عليه السّلام گناهان را به چند دسته تقسيم كرده و فرمودند: ...امّا الّذى لايُغفَرُ فَظُلمُ العِبادِ بَعضُهُم لِبَعضٍ... وَ عِزَّتِى وَ جلالِى لا يَجُوزُنى ظُلمُ ظالِمٍ...(534) يك نوع گناه را خدا نمى بخشد و آن ظلمى است كه مردم نسبت به يكديگر مرتكب مى شوند، سپس امام فرمود: خداوند به عزّت و جلال خود سوگند ياد فرموده كه در آن روز هرگز از ظلم ستمگرى چشم پوشى نخواهد كرد، گرچه كم و جزئى باشد. آرى ، درباره حقّالنّاس خداوند با كمال دقّت به حساب ها مى رسد.
حضرت على عليه السّلام فرمود: خداوند در روز قيامت َليومَ اَحكُمُ بَينَكُم بِعَدلى وَ قِسطِى لايُظلَمُ اليَومَ عِندى اَحدٌ اَليَومَ آخِذُ لِلضَّعيفِ مِنَ القَوىّ بِحَقّه و لِصاحِبِ المَظلَمَةِ بِالمَظلِمَة بالقِصاصِ مِنَ الحَسَناتِ و السّيئاتِ... اِلاّ مَظلَمَةٌ يَهبُها لِصاحِبِها
(535) امروز در ميان شما به عدالت حكم مى كنم و به هيچ كس در دادگاه من ظلم نمى شود، امروز حقّ ضعيف را از قوى مى گيرم ، امروز به نفع مظلوم از ظالم (يا از طريق گرفتن كارهاى نيك ظالم و قراردادن آن در پرونده مظلوم و يا از طريق برداشتن گناهان مظلوم و اضافه نمودن آنها به گناهان ظالم ) دادخواهى مى كنم . تا اينكه فرمودند: تنها آن دسته از ظالمان امروز نجات مى يابند كه مظلوم و كسى كه به او ظلم كرده اند، از حقّ خودش بگذرد.
گفتگوها در حال حساب  
امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه فَلِلّهِ الحُجَّةُ البالِغَة (536) مى فرمايد: روز قيامت به انسان گناهكار خطاب مى شود: آيا مى دانستى كه راه تو كدام بود و وظيفه تو چه بود؟ اگر بگويد: مى دانستم ، از او مى پرسند: چرا عمل نكردى و اگر بگويد: نمى دانستم ، به او گفته مى شود: چرا ياد نگرفتى ؟(537)
در حديث ديگرى مى خوانيم : خداوند با وجود حتّى يك نفر صالح و باتقوا كه در يك محلّه و منطقه اى زندگى مى كند، بر ساير افراد آن محل احتجاج كرده و مى فرمايد: مگر فلان مؤ من كه گرفتار كار خلاف نشد، در ميان شما و در همسايگى شما نبود؟ و مگر شما حرف او را نشنيديد و گريه هاى او را در دل شب و اعمالش را در روز نديديد؟(538) چراشما مانند او و در راه او نبوديد؟
در دادگاه عدل الهى بعضى براى نجات خود مى گويند: خدايا! تو به ما مال و زيبايى و يا گرفتارى دادى كه وسيله گناه و انحراف ما شد! خداوند در آن هنگام بندگان صالحى را كه مال و زيبايى و يا شدائد و گرفتارى ها آنان را گمراه نكرده به عنوان نمونه شاهد مى آورد و مى فرمايد: مگر حضرت يوسف و مريم زيبايى نداشتند؟ و مگر ايّوب گرفتار سخت ترين بيمارها نشد؟ و بدين نوسيله انسان در دادگاه قيامت محكوم شده و بهانه ها و عذرهايش بى نتيجه مى ماند.
قرآن مى فرمايد: نمونه انسان با ايمان ، زن فرعون است كه در كاخ و دربار فرعون زندگى مى كرد، امّا هرگز به آن نظام و طاغوت آلوده نشد و اراده محكم تر از فولاد او برتمام شرايط محيطى و زمانى و اقتصادى حاكم شد. همان گونه كه نمونه انسان كافر را همسران حضرت لوط ونوح معرّفى مى كند كه در خانه وحى و بر سر سفره وحى و در كنار تربيت كنندگان معصوم آن هم براى مدّتى بس طولانى زندگى كردند، ولى بخاطر آنكه تصميم بر اصلاح و هدايت خود نداشتند، همچنان در كفر باقى ماندند و هنگام قهر خداوند آنان نيز عذاب شدند.
بنابراين در هر زمانى افرادى وجود دارند كه در قيامت برمردم حجّت باشند.
خجالت و شرمندگى 
امام صادق عليه السّلام فرمودند: اگر در قيامت و در دادگاه عدل الهى هيچ كيفرى نباشد مگر همين شرمندگى و خجالت در پيشگاه خداوند، سزاوار است كه انسان از خواب و خوراك و استراحت دورى و به حال خود فكر كند.(539) گناهانى كه حتّى حاضر نبوده والدين و همسرش بفهمند، روز قيامت در برابر همه خلائق و اولياى خدا نشان داده مى شود. (البتّه در صورتى كه گناه از حدّ بگذرد و توبه نكند و قابل عفو نباشند)
در روايات متعدّدى سفارش شده كه براى رهايى از حساب قيامت ، در دنيا هر شخصى خودش را محاسبه و حسابرسى كند، يعنى در هر شبانه روز چند دقيقه و ساعتى را به فكر در عملكرد خود بپردازد تا اگر كار نيكى انجام داده خدا را شكر كند و اگر كار خلافى مرتكب شده است ، توبه و عذرخواهى و جبران نمايد.
در حديث مى خوانيم : كسى كه خودش را محاسبه كند، خداوند در قيامت دوباره از او حساب نمى كشد و خداوند بالاتر از آن است كه به حساب كسى برسد كه او خود به حسابش رسيده است .
امام كاظم عليه السّلام فرمود: از ما نيست كسى كه در دنيا از خود غافل باشد و به حساب كار خودش در هر روز رسيدگى نكند.(540)
ثبت و كشف اعمال 
يكى از مسائل قيامت ، مساءله كتاب و پرونده هاى انسان است ، كه آيات و روايات بسيارى درباره آن آمده و بيانگر آن است كه تمام اعمال و افكار انسان در دنيا ثبت و ضبط مى شود و در آخرت كشف و نمايان مى گردد، ما در اينجا ابتدا آيات مربوط به ثبت پرونده ها را نقل نموده و سپس آيات كشف آنها را بيان مى كنيم :
ثبت اعمال در دنيا 
# اِنَّ رُسُلَنا يَكتُبُونَ ما تَمكُرونَ(541) همانا فرشتگان ما تمام انديشه و مكر و توطئه هاى شما را مى نويسند.
# كَلاّ سَنَكتُبُ ما يَقُول (542) بر خلاف تصوّر شما، ما همه گفته ها را مى نويسيم .
# وَ اِنّا لَه كاتِبُونَ(543) ما هر كار خيرى كه افراد با ايمان انجام دهند مى نويسيم .
# ونَكتُبُ ما قَدَّموا وَ آثارَهُم (544) ما هم خودِ اعمال و هم آثار آنها را مى نويسيم .
# وَ كُلُّ شَى ءٍ فَعَلُوهُ فِى الزُّبُرِ(545) هر كارى كه انجام داده اند، در نامه هاى آنان ثبت است .
# وَ رُسُلُنا لَدَيهِم يَكتُبُونَ(546) فرشتگان ما نزد مردم ، كارهاى آنها را مى نويسند.
# و كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُستَطَرٌ(547) هر كار كوچك و بزرگى كه انجام داده اند، مو به مو ضبط مى شود.
# اَحصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ(548) خداوند يك يك كار ايشان را به شماره دارد، ولى مردم كرده هاى خود را فراموش نموده اند.
پس از ضبط وثبت اعمال وافكار در دنيا، تمام آنها در قيامت افشا مى شود.
كشف پرونده ها 
# وَ اِذَا الصُّحُفُ نُشِرَت (549) روزى كه پرونده هاى اعمال گشوده و بررسى مى شود.
# وَ بَرَزوا لِلّهِ جَمِيعاً(550) در آن روز، همه مردم در برابر دادگاه الهى ظاهر مى شوند و هيچ فرد يا عملى پنهان نيست .
# بَدالَهُم ما كانُوا يُخفُونَ(551) در قيامت همه كارهاى مخفى مردم هويدا مى شود.
# يُنَبِّئُوا الانسانُ يَومَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ اَخَّرَ(552) در آن روز انسان هم از كارهايى كه با دست خود انجام داده با خبر مى شود و هم از كارهايى كه تاءسيس كرده (و پس از مرگش مردم در مسير آن كارهاى حقّ يا باطل قرار گرفته اند،) آگاه گشته و در اجر يا كيفر تمام كسانى كه در آن مسير قرار گرفته اند، شريك مى شود.
آيات در زمينه ثبت اعمال در دنيا و كشف آنها در قيامت زياد است و ما به همين اندازه بسنده كرده و به سراغ مساءله تقسيم پرونده ها مى رويم :
نيكوكاران و گنهكاران 
قرآن مى فرمايد: در روز قيامت تمام انسان ها با توجّه به پرونده آنان ، به دو گروه تقسيم مى شوند:
1 نيكوكاران كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند. اَمّا مَن اُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ(553) هر كس پرونده اش را به دست راستش دادند، شاد و سعادتمند است .
2 گنهكاران كه درباره نامه عمل آنها سه تعبير مختلف در قرآن آمده است :
الف : يك جا در مقابل خوبان كه نامه به دست راستشان است ، مى فرمايد: وَ اَمّا مَن اُوتِىَ كِتابَهُ بِشمِالِهِ(554) نامه مجرمان به دست چپشان داده مى شود.
ب : در جاى ديگر مى فرمايد: اُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهرِهِ(555) نامه گناهكاران ، از پشت سر به آنها داده مى شود (كه نهايت تحقير آنان است ).
ج : در سوره اسراء بعد از آنكه مى فرمايد: نامه نيكوكاران به دست راستشان داده مى شود، مى خوانيم : و مَن كانَ فِى هذِهِ اءعمى فَهُوَ فِى الا خِرَةِ اءعمى (556) كسانى كه در دنيا حقائق را نديدند، در آخرت هم نابينا محشور مى شوند.
بنابراين در مورد نامه بدكاران ، سه نوع تعبير متفاوت وجود دارد كه شايد بتوانيم از مجموع اين تعبيرات استفاده كنيم كه مراد از دست راست و دست چپ در آيات قرآن ، سعادت و شقاوت انسان است ، چنانكه مرحوم علامه طباطبائى نيز در كتاب حيات پس از مرگ ، مراد از راست و چپ را حقّ و باطل و سعادت و شقاوت دانسته و فرموده است :
قرآن درباره اينكه مردم به دو دسته خوب و بد تقسيم مى شوند، گاهى مى فرمايد: اَصحابُ اليَمِينِ و اَصحابُ الشِّمالِ(557) دست راستى ها و دست چپى ها، و گاهى به جاى راست و چپ مى فرمايد: اَصحابُ المَيمَنَةِ و اَصحابُ المَشئَمَةِ(558) گروه مبارك و گروه نامبارك و گاهى بجاى دست چپ و گروه نامبارك ، گمراهان را نام برده است .(559)
در جمع بندى آيات شايد بتوان به اين نتيجه رسيد كه اسم چپ و راست در قرآن ، كنايه از بد و خوب و سعادت و شقاوت باشد و آياتى كه مى فرمايد: نامه عمل خوبان به دست راست و نامه عمل مجرمان را به دست چپ آنها مى دهيم ، داراى معناى ديگرى غير از معناى ظاهرى آن باشد. همان گونه كه در فارسى نيز مى گوييم : فلانى بالا و فلانى پائين است ، يا شمال شهر و جنوب شهرى است ، كه مراد تنها از حيث مكان نيست ، بلكه براى درجه و مقام و شهرت و وضع اقتصادى نيز از آن استفاده مى شود.
شادى يا غم 
تاكنون بيان كرديم كه تمام كارها در اين جهان توسّط فرشتگانى كه ماءمور ثبت ونوشتن اعمال هستند ضبط مى شود و در قيامت همان پرونده ها ونوشته ها براى انسان گشوده و سبب شادى بعضى و روسياهى گروه ديگرى مى شود.
نامه اعمال كسانى كه اهل ايمان و پيرو ولايت امام حق و عادل هستند، به دست راستشان داده مى شود. يَومَ نَدعُوا كُلّ اُناسٍ بِامامِهِم فَمَن اُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِه فَاولئِك يَقرَؤ نَ كِتابَهُم ولا يُظلَمونَ فَتِيلا(560) روزى كه هر دسته اى در كنار رهبرانى كه در دنيا برگزيده اند محشور مى شوند، در آن روز كسانى كه در خط رهبرى حقّ قرار گرفته اند، نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود، آنان با اشتياق نامه خود را مى خوانند و كوچك ترين ظلمى به آنان نمى شود.(561)
آنان هنگامى كه نامه اعمال خود را مى خوانند و لذّت مى برند و از شادى در پوست خود نمى گنجد، فرياد مى زنند: اى مردم ! بياييد نامه مرا بخوانيد و سعادت مرا ببينيد.(562)
آرى ، آنان در دنيا به فكر قيامت خود بودند و براى آخرت كشت نمودند و در آخرت نيز به سعادت رسيدند، امّا آنان كه در اين دنيا همچون نابينايان حقيقت را نديدند ورهبران معصوم و عادل را رها كرده و به دنبال رهبرى فرعون ها، قارون ها و طاغوت ها رفتند، در آخرت نيز وضع اسفبارى خواهند داشت و نامه اعمالشان به دست چپشان داده خواهد شد.(563)
و در جاى ديگر مى خوانيم : كسانى كه در اثر انحراف و گناه نامه عملشان را به دست چپ آنها مى دهند، غرق در حسرت و غم مى شوند و فرياد مى زنند: اى كاش اين نامه را به من نمى دادند! و اى كاش در همان حال شك وترديد از سرنوشت باقى بودم و نمى دانستم وضعم چيست كه لااقل روزنه اميدى در من بود! واى بر من كه مال و قدرت و سلطنت دنياى من در اين روز نتوانست مرا نجات دهد...(564)
انواع پرونده ها 
از آيات قرآن استفاده مى شود كه در روز قيامت براى هر شخصى سه نوع كتاب و پرونده وجود دارد:
1 فردى ، كه براى هر انسانى يك كتابى است كه مربوط به كارهاى شخصى خودش است . قرآن در اين باره مى فرمايد: وَ كُلَّ اِنسانٍ اَلزَمناهُ طائَرَهُ فِى عُنُقِه وَ نُخرِجُ لَه يَومَ القِيامَةِ كِتاباً يَلقاهُ مَنشُوراً(565) ما پرونده عمل هر انسانى را به گردنش مى اندازيم و روز قيامت همان نامه عمل را به صورت كتابى كه ريز و درشت كارها در آن ضبط شده ، در برابرش ‍ باز مى نماييم .
2 گروهى ، كه براى هر امّت و گروهى هم يك كتابى است . كُلُّ اُمَّةٍ تُدعى اِلى كِتابِها(566) در قيامت هر امّت و گروهى به كتاب مخصوص خود فراخوانده مى شوند. البتّه شايد اين كتاب مربوط به خط فكرى امّت ها باشد.
3 همگانى ، كه كتابى كه در آن اعمال تمام مردم يكجا ضبط شده است .(567)
مراحل و مواقف  
طبق روايات متعدد، در قيامت پنجاه توقفگاه داريم كه هر يك از آنها مربوط به يكى از حالات آن روز و يا حالات انسان و مسئوليّت ها و سؤ ال و جواب هاست و مدّت توقّف در هر يك از اين مراحل ، هزار سال است .(568)
البتّه اين مدّت براى افراد فاسد و منحرف است ، زيرا طبق حديثى كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نقل شده ، براى مؤ منين مدّت حساب به مقدار انجام يكى از نمازهاى واجب در دنياست .(569)
مرحوم مجلسى در جمع بندى روايات و تفسير آيات در اين باره مى فرمايد: به نظر مى رسد كه مدّت حساب كافران معمولى در قيامت هزار سال است ،(570) ولى حساب بعضى از كافران كه شايد رهبران كفر و فساد در جامعه باشند، پنجاه هزار سال هم طول مى كشد،(571) هر چه كفر و ظلم بيشتر باشد، مدّت حساب طولانى تر است ، هر چه ايمان و تقوا هم بيشتر باشد، حساب در آن روز آسان تر خواهد بود.(572)
شخصى از حضرت على عليه السّلام پرسيد: گاهى در آيات قرآن جملات ضد و نقيض به چشم مى خورد، مثلاً در يك آيه مى خوانيم : خداوند در قيامت بر لب و دهان مردم مهر مى زند، ولى در جاى ديگر مى فرمايد: مردم فرياد مى زنند و به يكديگر لعنت مى كنند؟
حضرت در پاسخ فرمود: مراحل و توقفگاه ها در قيامت متعدّد است ، در يك مرحله اجازه سخن گفتن دارند، چنانكه مشركان به دروغ مى گويند: وَاللّهُ رَبِّنا ما كُنّا مُشرِكينَ(573) به خدا سوگند ما در دنيا مشرك نبوديم ! ليكن آن دروغ سبب مى شود كه مهر بر لب هايشان زده شود و به جاى لب ها، پوست بدن و دست ها و پاها و ديگر اعضاى آنها به گمراهى و گناه آنان گواهى مى دهند.(574)
بنابراين در يك زمان و مرحله فرياد و لعنت ودروغ وانكار در كار است ، ولى در مرحله اى ديگر مُهر بر دهان خوردن و سكوت ، پس مراحل و مواقف متعدّد و با هم فرق مى كنند.
دروغگويى در قيامت  
سؤ ال : مگر در قيامت هم مى توان دروغ گفت ؟
پاسخ : مرحوم علامه در تفسير آيه 18 سوره مجادله مى فرمايد: كسانى كه در دنيا با دروغ خوگرفته اند، در قيامت هم نمى توانند از آن خصلت هميشگى خود يكسره دست بكشند و لذا دروغ مى گويند و بر دروغ خود سوگند هم ياد مى كنند، يَومَ يَبعَثُهُمُ اللّهُ جَميعاً فَيَحلِفُونَ لَه كما يَحلِفُونَ لَكم و يَحسِبُونَ اَنَّهُم عَلى شَى ءٍ(575) روز قيامت كه همه مردم زنده مى شوند، اين گمراهان همانند سوگندهاى دروغى كه در دنيا براى شما ياد مى كردند در آنجا هم براى خدا سوگند دروغ ياد مى كنند و خيال مى كنند كه با اين حيله ها و دروغ ها آنجا هم مى توانند كارى از پيش ببرند.
البتّه كم كم با صحنه هاى قيامت بيشتر آشنا مى شوند و مى بينند كه تمام پرده ها كنار رفته و ديگر جاى خلاف گويى نيست ، لذا در سوره نساء مى خوانيم : لا يَكتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً(576) در آن روز هيچ چيزى را پنهان نگاه نمى دارند و به همه انحراف ها و گناهان خود با كمال صراحت اقرار مى كنند.
اينها مانند كسانى هستند كه مرتكب كارهايى شده اند، ولى پس از دستگيرى در دادگاه همه چيز را منكر مى شوند و همين كه مدارك و عكس ها و شاهدها همه حاضر شدند و ديدند كه ديگر جاى انكار نيست ، همه چيز را با بيان ساده و روشن اقرار مى كنند.
كوتاه سخن آنكه در قيامت به خاطر وجود همان خصلت دروغ بافى كه در دنيا داشتند، يا به خاطر آشنا نبودن به آن نظام و يا احتمال تاءثير دروغ ، اوّل دروغ هايى مى گويند، ولى چيزى نمى گذرد كه با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها همه چيز را اقرار مى كنند.
حساب و جزاى كارهاى انجام نشده 
در فرهنگ اسلام براى انسان دوگونه حساب و جزا ثبت مى شود:
1 كارهايى كه خودش انجام داده است .
2 كارهايى را كه انجام نداده ، ولى تصميم بر انجام آن داشته است .
توضيح آنكه : بر خلاف قوانين حقوقى اين جهان كه تنها روى كارهاى انجام شده حكم صادر مى كنند و نسبت به افكار و انگيزه ها و آرزوها و نيّت ها عكس العملى نشان نمى دهند، اسلام ، هم براى كارهايى كه انسان انجام داده و هم نسبت به انگيزه و نيّت هايى كه در دل داشته و به مرحله عمل نرسيده حساب باز نموده است ، به طورى كه هرگاه انسانى در مشرق زمين عمل صالح يا فاسدى انجام دهد، هرچند سال ها بلكه قرنها از آن گذشته باشد و ديگرى در مغرب نسبت به انجام آن كار راضى يا ناراضى باشد، در دادگاه عدل الهى به هنگام جزا يا كيفر، پاى او را نيز به ميان مى كشند.
اين رضايت باطنى و پيوند مكتبى ، علاوه بر اينكه يك حقيقت قابل ملاحظه اى در سازندگى انسان است ، از درون نيز نقش مهمّى دارد. زيرا هر لحظه به انسان بد فكر و بد انديشه هشدار مى دهد كه هر گاه راضى به فلان كار زشت باشى ، تو هم در كيفر آن عمل شريك خواهى بود، و همچنين به انسان رشد يافته بشارت مى دهد كه هر گاه در انجام عمل نيك آنگونه كه دلخواه تو بود موفّق نشدى ، خداوند بخاطر آن فكر و آرزوى صحيحى كه داشتى به تو پاداش مى دهد.
براى روشن شدن بيشتر اين مساءله كه پيوند فكرى و مكتبى از نظر اسلام هيچ حدّ و مرز زمانى و مكانى ندارد، آيات و رواياتى را بيان مى كنيم :
1 قرآن خطاب به يهوديان زمان پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: فَلِمَ قَتَلتُموهُم (577) چرا شما پيامبران (همچون يحيى و زكرياعليهما السّلام ) را شهيد كرديد؟ در حالى كه طبق فرموده امام صادق عليه السّلام فاصله ميان قاتلان آن پيامبران با يهوديان زمان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله پانصد سال بوده است .(578)
آرى ، صدها سال پيش اجداد و پدران آنها پيامبرانى را كشته اند، ولى چون آنها از رفتار و عملكرد پدران خود راضى بودند، خداوند آنها را نيز مورد عتاب قرار داده و حتّى نسبت پيامبركشى به آنان مى دهد كه چرا پيامبران را كشتيد؟ و در قيامت هم بايد پاسخ اين كار ناكرده اى را كه راضى به آن بوده اند بدهند.
2 قرآن در مورد شتر حضرت صالح كه يكى از نشانه هاى بزرگ الهى و معجزه آن پيامبر بزرگوار بود و آن را تنها يك نفر پى كرد و ازبين برد، مى فرمايد: فَعَقَروُها(579) همه مخالفان حضرت صالح شتر را كشتند. و اين به خاطر آن آست كه همه مخالفان به كار آن يك نفر راضى بودند ولذا همه مردم نيز مورد قهر خداوند قرار گرفتند.
چنانكه حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: ايّهَا النّاسُ! انَّما يَجمَعُ النّاسَ الرّضا و السَّخطُ وانّما عَقَر ناقَةَ ثَمودَ رَجلٌ واحِدٌ فَعَمَّهمُ اللّهُ بِالعَذابِ لمّا عَمّوهُ بِالرِّضا(580) اى مردم ! رضايت و خشنودى و ناخوشايندى انسان نسبت به عملى نيز محاسبه مى شود، چنانكه شتر صالح را يك نفر كشت ، ولى چون ديگران بدان رضايت داشتند، خداوند تمام آنان را عذاب فرمود.
3 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كس در محلّ گناه (به ناچارى ) حاضر باشد و قلباً مخالف با گناه باشد، گويا غايب است ، ولى هر غايبى كه قلباً راضى به انجام گناه باشد، گويا در آن مجلس حضور داشته است .(581)
آرى ، حضور و غياب در صحنه گناه و جرم تنها با حضور فيزيكى و جسم و جسد نيست ، بلكه حضور و غياب واقعى همان رضايت يا تنّفر قلبى است .
4 حضرت رضاعليه السّلام فرمود: هر گاه شخصى در مشرق كشته شود، ولى انسانى در مغرب زمين به آن قتل راضى باشد، در نزد خداوند آن انسان راضى هم مانند قاتل ، مجرم شناخته مى شود.(582)
5 يكى از ياران حضرت على عليه السّلام بعد از پيروزى در جنگ جمل گفت : اى كاش برادرم بود و پيروزى ما را مى ديد! امام فرمود: اگر دل او با ما باشد، گويا در جنگ و پيروزى ما شريك است . از اين بالاتر اين كه امام فرمود: نه تنها برادر تو، بلكه در اين پيروزى افرادى شريك اند كه هنوز به دنيا نيامده اند.(583) (يعنى آيندگان هم اگر راضى به كار ما باشند، نيز با ما شريكند)
6 در زيارت عاشورا مى خوانيم : خدا لعنت كند كسانى را كه خبر شهادت امام حسين عليه السّلام را شنيدند، ولى قلباً راضى بودند و عكس العملى نشان ندادند.
7 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: در قيامت همين كه نامه عمل غيبت كننده را به دستش مى دهند، مى پرسد: چرا كارهاى خير من در آن نيست ؟ به او مى گويند: به خاطر گناه غيبت تو، كار خيرت در پرونده ديگرى ثبت شد، و برعكس در نامه بعضى عباداتى ثبت شده كه هرگز انجام نداده اند، آنها نيز مى پرسند: ما اين اعمال را انجام نداده ايم ؟! ولى پاسخ مى شنوند كه عبادات كسى كه تو را غيبت كرده ، از نامه عملش حذف و در پرونده تو ثبت نموديم .(584)
كوتاه سخن آنكه در روز حساب ، ما بايد پاسخگوى يك سرى كارهايى باشيم كه انجام نداده ايم ، ولى راضى به آن بوده ايم و يا با يك سرى گناهان خود سبب انتقال لغزش ديگران به پرونده خودمان شده ايم .
و اينها همه به خاطر همان بينش و ديد اسلامى است كه ميان تمام انسان هادر هر عصر و نسلى يك پيوند مكتبى برقرار نموده و تمام مرزهاى مادّى و منطقه اى و نژادى و زمانى را برداشته است .
اكنون كه ما مى توانيم از راه قلب و راضى بودن وشاد شدن و همدردى و هم فكرى در تمام كارهاى خيرى كه در طول تاريخ و به دست هر انسانى واقع شده شريك باشيم ، حيف است كه تنها خوشى و رفاه امروز خودمان را به حساب آوريم و از داشتن فكر بلند و هدف عالى و نيّت خير و نجات و پيروزى و سعادت همه انسان ها در سراسر جهان در طول تاريخ محروم بمانيم .
به علاوه گاهى كار ما آثارى دارد كه در قيامت بايد پاسخگوى آثار آن هم باشيم . قرآن مى فرمايد: وَنَكتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم (585) ما هم كار مردم را كه در دنيا انجام داده اند مى نويسيم و هم آثار خير و شرّى كه آن كارها در برداشته است . مثلاً گاهى با ارشاد خودتان يك نفر را از گمراهى نجات مى دهيد و او هم صدها نفر ديگر را هدايت مى كند، خداوند در قيامت تنها پاداش آن يك نفرى را كه شما بدون واسطه هدايت كرده ايد عطا نمى كند، بلكه هم پاداش او و هم پاداش ‍ هدايت كسانى را كه به واسطه او نجات يافته اند به شما مرحمت مى كند، همچنين است آثار گناه وانحراف هاى با واسطه اى كه از انسان سرمى زند.
شاهدان و شاكيان قيامت 
شهادت و گواهى شاهدان 
يكى از مسائل مهم در قيامت وجود گواهان مختلف و متعدّد است ، چنانكه قرآن مى فرمايد: يَومَ يَقومُ الاَشهادُ روزى كه تمام شاهدان برپا مى خيزند.
گرچه خداوند نيازى به هيچ شاهدى ندارد، ولى انسان داراى چنان خصلتى است كه هر چه حضور ناظران و شاهدان را بيشتر احساس كند، در تربيت و تقواى او مهم تر و مؤ ثّرتر است . براى نمونه به داستان زير توجّه كنيد:
روزى جناب عقيل ، برادر بزرگتر حضرت على عليه السّلام خدمت حضرت رسيد و تقاضاى سهم بيشترى از بيت المال را نمود، حضرت دست او را گرفت و به نماز جمعه برد و آن جمعيّت انبوه را به عقيل نشان داد و سپس ‍ فرمود: از بيت المال سهم بيشترى دادن به تو، يعنى دزديدن از حقّ همه اين مردم ! عقيل با نگاهى به آن جمعيّت ، از درخواست خود پشيمان شد و برگشت .
آرى ، حضور و نظارت مردم و تعداد گواهان و شاهدان هر چه بيشتر باشد، احساس شرمندگى انسان زيادتر مى شود و قهرا همّت بيشترى براى كنترل خود نشان مى دهد، چون گاهى ممكن است انسان در تنهايى كارى را انجام دهد كه در جمع و حضور شاهدان به هيچ وجه حاضر به مطرح كردن آن نيز نباشد.
شاهدان در قيامت  
از آيات و روايات استفاده مى شود كه در صحنه قيامت و در دادگاه عدل الهى ، حضور شاهدان قطعى و حتمى است ، امّا اين شاهدان چه كسانى هستند؟ در اين مبحث با توجه به آيات قرآن اشاره اى به آنها مى كنيم .
اوّلين شاهد: خداوند 
درقرآن مى خوانيم : اِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ شَهيِدٍ(586) همانا خداوند بر همه چيز گواه است . براى خداوند اوصاف ديگرى نيز وارد شده كه همگى دلالت بر احاطه و حضور و علم و گواهى خداوند دارند، نظير آيه اِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيكُم رَقيِباً(587) همانا خداوند مراقب شماست ، يا آيه و كانَ اللّهُ بِكُلِّ شَى ءٍ مُحِيطاً(588) خداوند بر هر چيز احاطه و حضور دارد و يا تمام آياتى كه بيانگر علم الهى است .
دوّمين شاهد: انبيا 
يكى از گواهان ديگر در قيامت ، پيامبران بزرگوار هستند.
قرآن مى فرمايد: وَجِئنا بِكَ عَلى هولاءِ شَهِيداً(589) ما تو را در قيامت در حالى كه شاهد و گواه مردم هستى ، حاضر مى كنيم .
در جاى ديگر مى خوانيم : وَ يَومَ نَبعَثُ فِى كُلِّ اُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيهِم مِن اءنفُسِهِم وَ جِئنا بِكَ شَهِيداً عَلى هولاء(590) روزى كه از ميان هر قوم و امّتى شاهدى از خودشان برمى انگيزيم و تو را شاهد بر آنان .
بنابراين در قيامت شاهد هر امّتى ، پيامبر همان امّت خواهد بود و شاهد تمام انبيا، شخص رسول اكرم صلاى اللّه عليه و آله ّست .
سؤ ال :اگر انبيا در قيامت بر كار مردم گواهى مى دهند، پس چرا در پاسخ سؤ ال خداوند كه مى پرسد: امّت شما چگونه رفتار كردند؟ مى گويند: لاعِلمَ لَنا(591) ما علمى نداريم . مگر كسى كه علم ندارد مى تواند شاهد باشد؟
پاسخ : اوّلاً: علم انبيا از طرف خداست و از خودشان چيزى نمى دانند.
ثانياً: گاهى شاگرد به استاد و معلّمش مى گويد: من كه علم و قدرتى ندارم ، در واقع اين تعبير نوعى احترام و ادب نسبت به استاد است . بنابراين مراد انبيا، علم آنان در برابر علم خداوند است كه چيزى نيست ، نه آنكه اصلاً علمى ندارند و گرنه چرا طبق فرموده قرآن گاهى از بدرفتارى امّت خود شكايت مى كنند، چنانكه پيامبر اكرم صلاى اللّه عليه و آله ّز مهجوريّت قرآن به وسيله امّتش ، به خداوند شكايت كرد. وَ قَالَ الرَّسولُ يا رَبِّ اِنَّ قِومِى اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُورا(592)
سوّمين گواه : امامان معصوم عليهم السّلام  
در قرآن مى خوانيم : وَ كَذلِكَ جَعَلناكُم اُمَّةً وَسَطاً لِتَكونوا شُهداءَ عَلَى النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً(593) و بدين گونه ما شما را يك امّت معتدل و ميانه قرار داديم تا شاهد بر مردم باشيد و رسول خدا هم بر شما شاهد باشد.
با توجه به اينكه همه افراد امّت اسلامى آن عدالت و اعتدال و لياقت و آگاهى لازم براى شهادت و گواهى دادن را ندارند، بنابراين مراد از امّت در آيه بعضى افراد هستند، نه همه مردم . همان گونه كه مدح قرآن درباره كسانى كه با پيامبرند، اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ(594) شامل همه نمى شود، زيرا منافقان نيز با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوده اند.
علاوه بر آنكه بسيارى از افراد امّت اسلامى كسانى هستند كه به خاطر فسق و گناه خود، گواهى آنان حتّى براى اندك چيزى آن هم در كوچك ترين دادگاه هاى دنيا ارزشى ندارد، حال چگونه مى توانيم بگوييم كه همه اين افراد لايق شهادت دادن و گواه بودن هستند؟! آن هم در روز بزرگ قيامت و در برابر خداوند! آن هم نسبت به كليه اعمال تمام انسان ها!
بنابراين مراد از امّت ، تنها بعضى افراد امّت هستند كه شرايط لازم براى شهادت بر اعمال تمام مردم را در دادگاه عدل الهى دارند، چنانكه امام باقرعليه السّلام فرمودند: آن امّت وسط كه شاهدانند، تنها ما هستيم .(595)
امام صادق عليه السّلام پيرامون آيه فَكَيفَ اِذا جِئنا مِن كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنابِك عَلى هؤ لاء شَهِيدا(596) فرمودند: در هر دوره و زمانى امامى هست كه گواه و شاهد بر مردم است .(597)
چهارمين شاهد: فرشتگان 
در قرآن مى خوانيم : وَ جاءَت كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيدٌ(598) روز قيامت هر انسانى در پيشگاه عدل الهى حاضر مى شود، در حالى كه در كنار او هم فرشته اى است كه او را به محشر سوق مى دهد و همچنين فرشته اى است كه شاهد كارهاى انجام شده اوست .(599)
فرشتگانى كه در قيامت گواه بر اعمال انسانند، ممكن است همان گروه از ماءمورانى باشند كه در دنيا همراه ما بوده و اعمال ما را ضبط مى نمودند و ممكن است ساير فرشتگان باشند.
پنجمين شاهد: زمين 
قرآن مى فرمايد: يَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها(600) زمين در قيامت خبرهايش را بازگو مى كند. شهادت زمين در آن روز مى تواند دو گونه باشد:
الف : به وسيله وضع و نظامى است كه پيدا كرده است . همان گونه كه ما به يكديگر مى گوييم : چشم تو شهادت مى دهد كه ديشب خواب نكرده اى و رنگ تو گواه آن است كه ترسيده اى و يا عصبانى و يا شاد شده اى ، همچنين زمين در آن روز دچار زلزله اى بسيار بزرگ مى شود و بعد از كنده شدن و به حركت درآمدن كوهها و بهم خوردن و قطعه قطعه شدن و سپس ‍ شن شدن آنها، با ما حرف ها دارد. يعنى وضع و نظام آن روز به ما مطالبى را مى فهماند. همانند دائره هاى تنه درخت پس از بريده شدن كه به ما تاريخ و سن آن را نشان مى دهد و يا نوشته اى كه مقدار اطلاعات و آگاهى نويسنده آن را به ما مى فهماند.
بنابراين مراد از شهادت دادن زمين ، گواهى اوضاع آن است نه گفتگو و كلام .
ب : خداوند با قدرت واراده خود هر گوشه اى از آن را به سخن در مى آورد. همان قدرت و اراده اى كه در دنيا عصاى بى جان موسى را به صورت اژدهايى بزرگ آن هم داراى چشم و دم و نيش در آورد.
آن قدرتى كه در دنيا از موادّ غذايى خاك ، ميوه و از ميوه نطفه و سپس ‍ انسان به دنيا مى آورد و آن انسان پس از چندى حرف مى زند، در آن روز نيز اين رشته طولانى را درهم مى پيچد و حركت كُند آن را به صورت يك حركت سريع السير در مى آورد و جمادات بى كلام ، گوينده و ناآگاهان همه آگاه مى شوند. اِنَّ الدّارَ الا خِرَةِ لَهِىَ الحَيَوانُ(601) همانا خانه آخرت جايگاه حيات است ، كه با توجّه به اين معنا، زمين با سخن و كلام گواهى مى دهد.
راستى چگونه ما به راحتى مى پذيريم كه نوار كاستى كه در ضبط قرار گرفت و متّصل به برقى شد با ما سخن بگويد، ولى نوارهايى كه در اين جهان در طول عمر از ما گرفته شده و اكنون به اراده خدا متّصل شده و در جايگاه قيامت قرار گرفته است ، نتواند سخن بگويد!
روايات متعدّد نيز بيانگر آن است كه در روز قيامت ، زمين نيز يكى از شاهدان مى باشد، از جمله :
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به هر منطقه اى كه وارد مى شدند، دو ركعت نماز بجا مى آوردند و مى فرمودند: روز قيامت اين مكان بر نماز ما شهادت مى دهد.(602)
و امام صادق عليه السّلام فرمود: نمازهاى خود را در مكان هاى مختلف بخوانيد، زيرا مكان ها نيز در قيامت بر اعمالتان شهادت خواهند داد.(603)
ششمين گواه : وجدان 
يكى از شاهدان در آن روز، عقل ووجدان بيدار شده انسان است . در قرآن آيات بسيارى آمده كه بارها انسان با كمال صراحت به گناه و انحراف خود اقرار مى كند، اقرارى از عمق جان و از تمام وجود، اقرارى كه شايد از اقرار هر شاهدى پرسوز و گدازتر باشد.
جالب اينكه در آن روز خداوند نيز وجدان را قاضى قرار مى دهد و به انسان خطاب مى فرمايد: اِقْرَء كِتابَك كَفى بِنَفسِكَ اليَومَ عَلَيكَ حَسِيباً(604) نامه عمل خود را بخوان ، امروز روح وروان تو براى اينكه عليه تو گواهى دهند، كافى است .
آرى ، بر فرض در روز قيامت هيچ دادگاه و حسابگرى هم نباشد، تمام وجود ما بر خودمان گواهى مى دهند و اين براى كيفر و پاداش كافى است ، چنانكه اگر هيچ كس با معتادان سخنى نگويد، همان تنگى سينه و هر يك از سرفه هاى او كه در اثر اعتياد پيدا شده بر عليه او سخن ها دارند.
در مناجات مى خوانيم : خدايا! هرگاه حساب مرا به خود من واگذار كنى ، جزاى خويش را جز قهر و غضب و آتش دوزخ تو چيز ديگرى نمى دانم !
هفتمين شاهد: اعضاى بدن 
يكى از شاهدها در قيامت ، اعضاى بدن (دست و پا و پوست و زبان ) هستند. قرآن مى فرمايد: يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم اَلسِنَتُهُم واَيدِيهِم وَاَرجُلُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ(605) روزى كه زبان و دست و پاهاى مردم بر آنان گواهى مى دهند.
و گاهى بر دهان مهر خورده و تنها دست و پاها سخن مى گويند، اَليَومَ نَختِمُ عَلى اَفواهِهِم وَتُكَلِّمُنا اَيدِيهِم وتَشهَدُ اَرجُلَهُم بِمَا كانُوا يَكسِبُونَ(606) روزى كه بر لب هاى آنان مهر مى زنيم و تنها دست آنان با ما حرف مى زند و پاهايشان گواهى مى دهند كه در دنيا به كجاها رفتند و چه كارها كردند.
در آيه ديگر مى خوانيم : شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم واَبصارُهُم وجُلودُهُم بِمَا كانُوا يَعمَلونَ(607) روز قيامت ، گوش و چشم ها و پوست هايشان به آنچه در دنيا عمل كرده اند، گواهى مى دهند.
جالب آنكه انسان كه اين گواهى را از اعضاى خود مى بيند، با كمال ناراحتى و شرمندگى به پوست خود مى گويد: قالُوا لِجُلودِهِم لِمَ شَهِدتُم عَلَينا(608) چرا و چگونه در اين روز از گناهان رسوا و شرم آورى كه توسّط تو مرتكب شده ام پرده برداشته و گواهى مى دهى ؟! پوست جواب مى دهد: قالُوا اَنطَقَنا اللّهُ الَّذِى اَنطَقَ كُلَّ شَى ءٍ(609) خداوندى كه همه چيز را به نطق و گفتگو درمى آورد، ما را به گواهى و سخن گفتن وادار نمود.
علامه طباطبائى قدّس سرّه در تفسير اين آيات مى فرمايد: شهادت اعضا، زمانى واقعيّت دارد كه هر يك از اعضا در دنيا داراى شعور باشند و از عمل انسان آگاه باشند وگرنه هر گاه در قيامت خداوند به اعضا شعور بدهد و يا در آن روز به آنها آگاهى و صوت بدهد كه شهادت نخواهد بود. زيرا شاهد بايد به هنگام عمل ، هم حاضر باشد و هم عالم باشد تا بتواند ماجرا را دريابد و براى روزى ديگر گواهى بدهد. بنابراين همه اعضاى ما در اين عالم داراى يك نوع آگاهى و شعورند، گرچه نوع آن علم و شعور با علم و شعور ما فرق داشته باشد.(610)
در جاى ديگر نيز قرآن مى فرمايد: وَلاتَقْفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَالفُؤ ادَ كُلُّ اولئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولاً(611) از آنچه كه نمى دانى پيروى مكن ، زيرا كه هريك از گوش و چشم و دل تو در روز قيامت مورد سؤ ال قرار مى گيرند.
گرچه بعضى خواسته اند بگويند كه مراد از سؤ ال از چشم و گوش ، سؤ ال از صاحبان چشم و گوش است ، ولى با توجّه به آيات ديگر كه مى فرمايد: در قيامت خود اعضا شهادت مى دهند، هيچ دليلى بر اينكه آيه را بر خلاف ظاهر آن معنا كنيم نداريم .
در حديث مى خوانيم : گواهى اعضا تنها مخصوص افراد فاسق و مجرمانى است كه بايد گرفتار عذاب الهى شوند، و در باره مؤ من اين گواهى ها در كار نيست و تنها نامه عملشان را به دست راستشان مى دهند و آنان شادى كنان ديگران را نيز به خواندن نامه عمل خود ترغيب مى كنند.(612)