از ازل تا قيامت

محمّد جواد مصطفوى

- ۱ -


تقديم:

به روان پاك و مطهّر علماى سترگ ربانىِ كه در راهِ اعتلاى اسلام و تشيّع و دستاوردهاى آن در طول تاريخ پرفراز و نشيب رنج ها كشيده اند; تا تعاليم اسلامى ـ شيعى را به طور كامل و صحيح به نسل هاى آينده برسانند; «العلماء باقون ما بقى الدّهر».

و به پاسداران ارزش هاى اسلامى كه با خون پاك شان اين دستاوردهاى عظيم را پاسدارى نمودند، خصوصاً دو لاله ى سرخ كربلاى ايران، شهيدان بسيجى; «محسن و ايرج مصطفوى» راه شان پر ره رو باد.

مقدّمه چاپ چهارم

سپاس و ستايش خداى يكتا را سزاست كه محبوب دل هاست و يادش مايه آرامش جان ها. معبودى كه روح و فكر انسان در پرتو عبادت و آيات اش منوّر گشته; و فراتر از ديد چشم ها و توصيف زبان ها و پندارهاست.

آن خدايى كه; بندگان اش را براى فزونى نعمت ها به سپاس گذارى فراخوانده و باب حمد و ستايش را به روى همگان گشوده است. و رستگارى و سعادت را به وسيله حبيب خود محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) در آيه آيه قرآن به ما نشان داد. و قطراتى از درياى بيكران معارف آيات اش را با زبان جانشينان معصوم و بر حق پيامبرش (صلوات اللّه عليهم اجمعين) بر ما چشاند، تا بتوانيم راه و رسم عبادت درگاه اش را درك كنيم تا وجودمان را از عشق به معرفت اللّهى لبريز سازيم.

و درود سلام خداوند بر حكيم فرزانه، فقيه عاليقدر، مجدّد اسلام، بزرگ مردِ ديانت و سياست حضرت امام خمينى(قدس سره) كه با نهضت خود شجره طيّبه اسلام را حياتى ديگر بخشيد. و سلام و درود به رهبر عظيم الشأن انقلاب، خلف صالح آن روح قدس الهى; شهيد زنده انقلاب حضرت آية اللّه العظمى خامنه اى ادام اللّه عزّه الشريف.

كتاب حاضر

چون اسلام دين كامل و از هر جهت بى عيب و نقص است، برهان قاطع اديان الهى و اتمام نعمت هاى تمامى بشر مى باشد. بدين جهت روح معنويّت در اسلام پزشك واقعى و داروى سريع الأثر هر مرض است. دانشمندان و روان پزشكان غربى نيز در سايه تحقيقات گسترده خود به همان نتايج رسيده اند. در اين تحقيقات، كه مكرراً در رسانه ها نيز پخش شد مى رسانند كه: عبادت و برخوردارى از ايمان محكم، تمام هيجان هاى روحى و امراض جسمى را برطرف مى كند... . چون عبادت، راز آفرينش است و آثار و فوايد آن در سعادت دنيا و آخرت انسان در آيات و روايات و سخن بزرگان به روشنى آمده است.

مؤلف نيز طبق اداى وظيفه ـ بعد از استقبال بى نظير علاقه مندان اين گونه مباحث كه در چندين چاپ گذشته با ارسال پيشنهادات و انتقادات سازنده خود مشوّق ما بودند ـ كوشيده است در پرتو كلام خدا و معصومين(عليهم السلام) و با توجّه به دستاوردهاى علمى روز، در زمينه مسائل و چگونگى شناخت واقعى انسان و عوالم به وجود آورنده آن تحقيقى گسترده و مستدّل داشته باشد. هم چنين توفيقى حاصل شد تا بتواند به اصلاح متن و نواقص كتاب بپردازد. چون طى ساليانى كه با كتاب و كتاب خوانى آشنايى داشتم، هميشه كمبود چنين مباحثى رنج ام مى داد كه چرا انسان از عوالم به وجود آورنده خود آشنايى كامل نداشته باشد؟! و نسبت به خود بيگانه باشد و گمشده واقعى خود را كه همان انسانيّت انسان و آدميّت آدم است نيابد. به طورى كه امام على(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:

عَجَبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُّ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلِّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُهُ; (1)

در شگفتم از آن كسى كه دنبال گمشده خود مى رود و براى يافتن آن به جستوجو مى پردازد. ولى خود را گم كرده، ]در حالى كه [ براى يافتن آن گامى بر نمى دارد.

و در جاى ديگر امام(عليه السلام) هشدارى جدّى در آگاهى به خويشتن مى دهد و زنگ خطرى را به صدا در مى آورد، كه:

اى بندگان خدا! از هم اكنون به هوش باشيد، هنوز زبان ها آزاد است و بدن ها سالم و اعضا و جوارح و محل رفت و آمد وسيع و مجال آن بسيار است. به هوش باشيد پيش از آن كه فرصت از دست برود و مرگ فرا رسد... .(2)

به هرحال مقصود واقعى هر نوشتار القاى تفكرى است كه نشأت گرفته از يك پديده انحصاريى به نام مغز مى باشد، كه چگونگى دريافت هاى فرد را به منصه ابتكار و ظهور مى رساند. كه در اين زمينه از هنرها و شگردهاى مختلف بهره مند مى شود، تا اثرگذارى تراوشات ذهنى اش را بيشتر كند. و اهدافى را كه از پيش طرح نموده - نفياً و اثباتاً - به آن برسد.

با چنين اوصاف، كتاب ارزشمند و خوب كتابى است كه در مسير رساندن سعادت واقعى افراد يك جامعه داراى تعاليم پاك و اسلوب روان باشد. و نبايد از اذهان دور نمود كه انسان در دنياى مادى با پيشرفت علوم (تكنولوژى)، به طور خودكار در مسيرى قرار گرفته كه متأسفانه اصالت هر فرد فقط درگروِ بُعد اقتصادى آن جامعه محاسبه مى شود. و در نظام هاى مادى با ارائه نمودهاى تمدن و متمدن بودن تمام مظاهر انسانى را زير سؤال مى برند. و با ترفندهاى پيچيده و حربه هاى كارى و با برنامه ريزى مدّون مسيرى در طول زندگى افراد قرار مى دهند كه از بدوِ تولّد تا مرگ، تعقلى در معنويّت نداشته باشند. تا كسب قدرت متعالى را براى افراد يك جامعه مضرّ اعلام دارند. و اگر هم به مبدأ و معادى معتقد باشند با ارائه استدلال هاى بى مغز و بعضاً پوچ آن را كِسل كننده مى دانند. و چه بسا در تبليغ آن بسيار كوشا هستند.

در اين برهه از زمان، خداوند بر ما منّت نهاد كه قدرشناس علماى سترگ ربانى خود باشيم، چرا كه تعاليم غنى اسلامى - شيعى را با واقعيّت هاى روان كه نشأت گرفته از قرآن و احاديث معصومين(عليهم السلام) و قابل ادراك تمام ذهن ها از خرد و كلان است، بدون هيچ كم و كاستى در اختيار ما گذاشتند، تا همگان را به خداجويى و معنويّت كه اعتلاى روح و بشاشيّت جسم است هدايت كنند.

اهميّت تحرير

همان طور كه براى يك زندگى متعادل، جسم در همه حال احتياج به غذاى مقوّى دارد تا در مقابل هجوم امراض و ميكروب ها ايستادگى كند، روح هم در تمام حيات مادى احتياج به غذاى مقوّى و روح بخش دارد، تا در مقابل امراض كسل كننده مقاومت كند. و براى هر بيمارى روحى ـ معنوى داراى حجّت قاطع باشد; زيرا بشاشيّت جسم نيز اتّكاى به روح متعالى است. و اين امكان پذير نيست، مگر تمسك جستن و پايبند بودن به معنويت و ايمان به يك قدرت متعالى و برتر.

جالب است به اقرار و اعتراف يكى از دانشمندان غربى كه امروزه به خلأ ايمان و معنويت در جوامع پى بردند و مكرر در رسانه ها چاپ و پخش شد توجه كنيم، او مى گويد:

ايمان يكى از قوايى است كه بشر به مدد آن زندگى مى كند و فقدان كامل آن در حكم سقوط بشر ]در جهان هستى [ است.(3)

ويا مى گويند:

كسانى كه مرتباً به كليسا مى روند، كم تر دچار افسردگى يا بيمارى فشار خون مى شوند. بيستو چهار سال پيش، وقتى كه هفته نامه آمريكايى «تايم» در گزارشى به ظاهر انتقادى زير عنوان «احياى فرقه گرايى مذهبى» نوشت: «توسل به دعا و شفاى الهى هميشه گزينشى اساسى در برابر طب جديد بوده است. و شفاى روحانى ارمغانى است كه در كتاب مقدس مدام به آن اشاره مى شود. و بسيارى از قديسين اعتبار خود را با معجزه اى در درمان بيمارى هاى بى درمان كسب كرده اند». شمار زيادى از دانشمندان و پزشكان امريكايى برآشفته اند و به اعتراض نوشتند: تهيه چنين گزارش هايى، به هر بهانه ممكن، دامن زدن به خرافه پرستى در ميان مردم است.

بار ديگر همان هفته نامه گزارش مستندى زير عنوان «ايمان و شفا» تهيه كرده است، كه نشان مى دهد شمارى از دانشمندان و پزشكان به قدرت ايمان مذهبى در درمان بيماران اعتقاد پيدا كرده اند.(4)

هم چنين يك محقق كانادايى، اعتقاد به حيات پس از مرگ را موجب طولانى شدن عمر انسان مى داند. نتيجه مطالعه اى در كانادا حكايت از آن دارد كه اعتقاد به حيات پس از مرگ موجب طولانى شدن عمر انسان مى شود. دكتر «چاندراكانت شاه» پزشك و استاد دانشگاه تورنتو معتقد است يك پنجم مرگ و ميرهاى كانادايى يان يا 43 هزار مورد در سال با ضعف باورهاى روحانى و معنوى در ارتباط است.

او گفت: اعتقادات روحانى موجب كاهش اضطراب شده، روش زندگى سالم را بهبود بخشيده، و موجب افزايش ارتباطات اجتماعى مى گردد.

او معنويت را نه تنها در اعتقاد به خداوند و يا مشاركت در برنامه هاى مذهبى سنتى، بلكه در باورها، ارزش ها و رفتارهايى مى داند كه موجب توجه فرد به موقعيتش در جهان هستى و ارتباط وى با يك قدرت برتر و محيط اجتماعى ـ مادى او مى گردد.(5)

همگان معترفيم كه، عدم شناخت روان و عوالم خلقت انسان، چه بسا ضعف ايمان به مبدأ و معاد و بى بند و بارى در جامعه را به ارمغان مى آورد. چون روان (روح) آدمى در شرايط عادى نيز تحت تأثير ممكنات و غير ممكنات محيط و جامعه است و در مقابل هجوم امراض مختلف روحى از قبيل: شك و ترديد، پوچى و بى هويّتى، پژمردگى و... قرار مى گيرد و مسلماً جسم را نيز عليل و بيمار مى كند.

كتاب « از ازل تا قيامت» توانسته در دو فصل مجزا به سعادت واقعى افراد و چگونگى عوالم خلقت انسان به طور اجمال پردازش داشته باشد; و با يك تحقيق انسان شناسى، با در نظر گرفتن بعد اعتقادى - اخلاقى و اجتماعى كه گسترده ترين بحث ها را در بردارد به شناخت عوالم ششگانه انسان بپردازد، كه دير باز مورد علاقه همگان بوده است; تا سؤالات هميشگى افراد را در طول تاريخ كه: از كجا آمده ام؟ آمدن بهر چه بود؟ و به كجا مى روم؟ پاسخ منطقى دهد. تا مشتاقان كسب معارف الهى و تعاليم اسلامى - شيعى از اين پل ترقّى كه إن شاءَ الله: «الايصال الى المطلوب» واقع گردد، استفاده نموده و به واقعيت و اصالت اصلى خود كه همان هويّت انسانى است برسند.

و به جرأت مى توان گفت: عمده ترين و مؤثرترين عوامل تربيتى يك جامعه متعالى و رو به رشد شناساندن مبدأ - تعالى - و معاد و سرنوشت انسان است، كه بنا به اهميت اين بحث خداوند در چندين آيه به آن اشاره مى كند و مى فرمايد:

أَفَحَسِـبْتُمْ أَنَّما خَلَـقْناكُمْ عَـبَثاً وَأَنـَّكُمْ إِلَيْنا لا تُـرْجَعُونَ; (6)

آيا چنين پنداشتيد كه ما شما را بيهوده و عبث آفريده ايم و هرگز به ما رجوع و بازگشتى نخواهيد كرد.

به نظم در آوردن و به نظم شنيدن چنين مباحث دل نشين لطف ديگر دارد، آن جا كه شاعر پرآواز مى سرايد:

روزها فكر من اين است همه شب سخنم *** كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

زكجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ *** به كجا مى روم آخر ننمايى وطنم!

مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك *** چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم

من به خود نامدم اين جا كه خود باز روم *** آن كه آورد مرا باز برد در وطنم

آرى! هر چه انسان به شناخت خلقت و عوالم به وجود آورنده خود بيشتر تحقيق كند، به ناتوانى و ضعف جسمى خود در مقابل قدرت لايزال پروردگار مقرّخواهد بود. آنگاست كه پيشانى را با معرفت برخاك نهادن و كرنش و سپاس گزارى را آگاهانه به جا آوردن، لذتِ دنيا و حيات جاويد را خواهد چشيد، كه اين اوّلين قدم عارف بودن به حق پروردگار عالم مى باشد. كتاب از ازل تا قيامت در اين راستا بليغ است. چون از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند كه بلاغت چيست؟ امام(عليه السلام) فرمودند:

هر كس چيزى را بداند، با كم ترين سخن بيان كند. و شخص را از آن جهت بليغ (رساگو) نامند كه با كم ترين كوشش به نياز خود مى رسد و مقصود خويش را ادا مى كند.(7)

در اين باره بهتر است اهميّت تحرير كتاب از ازل تا قيامت را به عهده خوانندگان عزيز كه عمدتاً قشرهاى جوان و تحصيل كرده هستند واگذاريم. اگر چه كتاب « مالايُدْرَكُ كُلُّهُ لايُترَك كُلُّه» را در بر دارد، اين شامل تمام نوشتار مى باشد، ولى « لاتُـكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها» (8) مصداق نگارنده است.

در پايان بر خود لازم مى دانم از زحمات بى شايبه مسؤوليت محترم انتشارات نبوغ كه در كيفيّت چاپ و پخش به موقع اين اثر تلاش فراوان نمودند، و هم چنين از همه عزيزانى كه به هر نحوى در چاپ و نشر اين اثر قدم صادقانه برداشته اند، تقدير و تشكر كنم.

پس خدايا!

عبادت درگاه ات را نصيبمان، راز بندگى ات را مسلكمان، عارف بودن به حقّ ات را دانشمان، و رهايى از تمام گناه هان و مهلكات دنيوى را آرزومان و در همه حالْ ذكر نام ات را توفيق مان عنايت فرما.

قــــم
محمّد جواد مصطفوى
پاييز 1379


پى‏نوشتها:

1) آمدى، عبدالواحد، غررالحكم، ص 495.
2) فيض الاسلام، على نقى، نهج البلاغه، خطبه 196.
3) ويليام جميز، پدر روان شناسى جديد و استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد، الكسيس، كارل، آئين زندگى، ص 155.
4) برگرفته از مقاله «دريچه اى به آن سو» مجله شماره 2 دريچه.
5) روزنامه جمهورى اسلامى، شنبه 10/2/79.
6) مؤمنون (23) آيه 115.
7) حكيمى، محمدرضا و برادران، الحياة، ج 1، ص 131، به نقل از تحف العقول، ص 264.
8) بقره (2) آيه 233.