مقام پدر و مادر در اسلام

زین العابدین احمدی، حسنعلی احمدی

- ۳ -


مقام مادر

در قرآن مجید و روایات، در احسان و نیکی کردن به مادر تأکید بیشتری شده و بعضی از آیات، احساسات و عاطفه انسان را نسبت به مادر به شدت تحریک می کند و به او تذکر می دهد که لزوم شکرگزاری از مادر، این است که او نُه ماه سنگینی تو را تحمّل کرده است.

انسان باید همیشه به یاد داشته باشد که مادر چه سختی هایی را در دوران بارداری تحمّل می کند و در راه حفظ و سلامت او چه فداکاری هایی نموده است.

حضرت مسیح علیه السلام اگر چه بدون پدر تولّد یافت، در مقام برشمردن افتخارات خود، نیکوکاری نسبت به مادر را ذکر می کند، و این خود، دلیل روشنی بر اهمّیت مقام مادر است. خداوند در قرآن از زبان عیسی علیه السلام می فرماید:

وَ بَرّاً بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیاً.(60)

خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است.

گر چه در جهانِ امروز درباره مقام مادر سخن بسیار گفته می شود و حتی در کشور ما روز با شکوهی را به نام روز مادر نامگذاری کرده انده؛(61) امّا متأسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که رابطه پدران و مادران را از فرزندان خیلی زود قطع می کند. در معارف اسلامی، اهمّیت فوق العاده ای به مقام مادر داده شده است. حتی در کتاب وسائل بابی به این امر اختصاص داده شده به نام: «باب استحباب الزیاده فی برّ الاُم علی برّ الأب.(62)

از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول الله! من أبرّ؟»، قال: «اُمّک»، قال: «ثمَّ من؟»، قال: «اُمُّک»، قال: «ثمّ من؟»، قال: «اُمُّک»، قال: «ثمّ من؟»، قال: أباک.(63)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکویی کنم؟». فرمود: «به مادرت»، عرض کرد: «بعد از او به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، بار سوم عرض کرد: «بعد ازاو به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، در چهارمین بار که این سؤال را تکرار کرد فرمود: به پدرت.

در حدیث دیگری آمده است که جوانی برای شرکت در جهاد، (آنجا که جهاد واجب عینی نبود) نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود:

«الک والدة؟»، قال: «نعم»، قال: فالزمها فانّ الجنّه تحت قدمها.(64)

[فرمود:]آیا مادری داری؟ عرض کرد: «آری» فرمود: درخدمت مادرت باش که بهشت زیر پای مادران است.

خداوند در قرآن به زحمات فوق العاده مادر اشاره می کند و می فرماید:

وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ.(65)

ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد.

مادران در دوران بارداری، دچار سستی و ضعف می شوند؛ زیرا از عصاره بدن آنان جنین پرورش می یابد. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری، گرفتار کمبود انواع ویتامینها می شوند. خداوند در جای دیگر می فرماید:

وَالْوالِداتُ یرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ.(66)

مادران، فرزندان خود را دو سالِ تمام، شیر می دهند.

حقّ شیر دادن در دوسال شیرخوارگی، مخصوص مادر است و او از کودک خود نگهداری می کند. تغذیه جسم و جان نوزاد در این مدت، با شیر و عواطف مادر، پیوند ناگسستنی دارد و حقّ نگهداری و سرپرستی را بر عهده او گذارده است.

چند دستور درباره دوران شیرخوارگی

1 - حق حضانت و نگاهداری و شیردادن در دوران نوزادی، به عهده مادر است. با اینکه ولایتِ بر اطفال صغیر به عهده پدر گذارده شده؛ امّا از آنجا که در این مدت، نوزاد به شیر و عواطف مادری احتیاج دارد، حق حفاظت فرزند در دوره کودکی بر عهده او گذارده شده است.

2 - مدت شیر دادن طفل، لازم نیست که حتماً دو سال باشد. دو سال برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را به طور کامل انجام دهد: لِمَنْ اَرادَ اَن یتِمَّ الرِّضاعَة؛ ولی مادران حق دارند با توجّه به وضع نوزاد و رعایت سلامت او این مدت را تقلیل دهند.

3 - هزینه زندگی مادر، در دوران شیردادن، از نظر غذا و لباس و حتی در صورتی که طلاق بگیرد بر عهده پدر نوزاد است تا مادر با خاطری آسوده بتواند فرزند را شیر دهد.

وَ عَلَی الْمَوْلُودِلَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کسْوَتُهُنَّ.(67)

4 - پدر و مادر، هیچ یک نباید سرنوشت کودک خود را وجه المصالحه اختلافات خویش قرار دهند و بدین وسیله، ضربه های جبران ناپذیری بر روح و روان نوزادان وارد سازند:

لا تُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ.(68)

مردان باید مواظب باشند که حق حضانت و نگاهداری مادران را با گرفتن کودکان در دوران شیرخوارگی از آنها پایمال نکنند و مادران هم که این حق به آنها داده شده، نباید از آن سوء استفاده کنند و از شیردادن، خودداری کرده، یا مرد را از دیدار فرزندش محروم سازند.

5 - اگر پدر کودکی فوت کند، ورثه او باید احتیاجات مادر را در دورانی که به کودک شیر می دهد، تأمین کنند:

وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِک.(69)

6 - اختیارِ از شیر باز داشتن کودک، به پدر و مادر واگذار شده است:

فَاِنْ اَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیهِما.(70)

اگر پدر و مادر بخواهند با همفکری و توافق، طفل را از شیر باز گیرند، مانعی ندارد.

گر چه مادر محبور نیست نوزاد را شیر دهد؛ ولی چه بهتر که در راه رشد کودک خود، از بعضی خواسته های خود بگذرد، به طوری که یکدیگر را راضی نگاه داشتن و با هم مشورت نمودن، جامه عمل به خود بپوشد.

7 - هرگز نمی توان از حقّ شیر دادن و حضانت مادر جلوگیری کرد؛ مگر اینکه مادر، خود امتناع ورزد و یا مانعی برای او پیش آید که در این صورت، می توان نگاهداری کودک و شیردادن به او را به دایه مناسبی واگذار کرد.(71)

پس بدون شک، اگر خدمات و زحمات فراوانی که مادر از هنگام بارداری تا وضع حمل و دوران شیرخوارگی تحمّل می کند، در نظر بگیریم، خواهیم دید که هر قدر انسان در این راه بکوشد، باز هم حقّ مادر را نتوانسته ادا کند.

روزی امّ سلمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: «همه افتخارات، نصیب مردان شده است؛ زنان چه سهمی از این افتخارات را دارند؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

بلی اذا حملت المرأة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فی سبیل الله فاذا وضعت کان لها من الأجر ما لا یدری أحد ما هو لعظمة، فاذا أرضعت کان لها بکلّ مصّة کعدل عتق محرر من ولد اسماعیل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کریم علی جنبها و قال استأنفی العمل فقد غفرلک.(72)

آری! [زنان هم افتخارات فراوانی دارند]. هنگامی که زن، باردار می شود، در تمام طول مدت حمل، به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است، و هنگامی که وضع حمل می کند، آن قدر خدا به او پاداش می دهد که هیچ کس عظمت آن را نمی شناسد و هنگامی که فرزندش را شیر می دهد، در برابر هر مکیدنی از سوی کودک، خداوند پاداش آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل را به او می دهد، و هنگامی که دوران شیرخوارگی کودک تمام شد، یکی از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوی او می زند و می گوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن؛ چرا که خداوند، همه گناهان تو را بخشیده است.

درد و رنجهای مادر در راه پرورش فرزند، به جهت این است که محسوس تر است و هم به سبب اینکه زحمات مادر، در مقایسه با پدر، از اهمّیت بیشتری برخوردار است.

خداوند در قرآن عاطفه انسان را نسبت به مادر، به شدت تحریک می کند و به او تذکر می دهد که دلیل لزوم شکرگزاری از مادر، این است که نُه ماه، سنگینی او را تحمّل می کند و از نیرو و توان خود، او را نیرو می بخشد و خود، رفته رفته ناتوان می شود و به طور معمول و متعارف، تا دو سال از شیره جان خود متکفّل تغذیه فرزند می شود:

وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کرْهاً و وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.(73)

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی به زمین می گذارد و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش، سی ماه است.

در حدیث آمده است که مردی، مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته و به طواف مشغول بود. در همین هنگام، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. عرض کرد: «آیا حقّ مادرم را توانستم ادا کنم». حضرت فرمود: نه، حتی یک نفَسِ او را جبران نکردی.(74)

نبی محترم روزی به منبر    سخن می گفت اندر حقّ مادر

که مادر، باب غفران جنان است    تو را احسان به مادر شد معین

که دارم مادری پیر و کهنسال    شب و روزم بود جویای احوال

پیاده بردمش تا کعبه بر دوش    نکردم خدمت او را فراموش

کنون گویی که دارد حقّی از من    بیان کن یا رسول اللّه ذوالمن

بفرمود: ار دَه و نُه بار دیگر    بری او را که گردد بیست بیشتر

نباشد مزد بی خوابی یک شب    که پستانت نهاد از مهر بر لب

دوران وضع حمل و شیرخوارگی برای مادران، بسیار دشوار و سخت است. رعایت نظافت و بهداشت و بر طرف ساختن احتیاجات کودک و نگهداری او از سرما و گرما، کاری بسیار سخت و خسته کننده است. مادر، همه سختی ها و ناراحتی ها را با مهر و محبّت تحمل می کند و هیچ توقّعی در برابر آن ندارد. انسان باید چنین نعمت عظیمی را ارج نهد؛ امّا انسان، هرگز قادر بر ادای حقّ مادر نیست.

چنانکه قبلاً گفته شد، از روایات استفاده می شود که حقّ مادر نسبت به فرزند، بیشتر و مهمتر است و آن به سبب مشقّتها و رنجهایی است که مادر، در به وجود آوردن و تربیت فرزند، تحمّل می کند. امام صادق علیه السلام می فرماید:

جاء رجل و سئلنی النبی صلی الله علیه و آله عن برِّ الوالدین، فقال: أبرر اُمُّک، أبرر اُمُّک، أبرر اُمُّک، أبرر أباک، أبرر أباک، أبرر أباک و بدأ بالاُمّ قبل ألاب.(75)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی احسان کنم؟» فرمود: «به مادرت». عرض کرد: «بعد به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت؟» عرض کرد: «سپس به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت». عرض کرد: «سپس به چه کسی؟». فرمود: «به پدرت».

اسلام، تنها مکتب و بهترین مکتبی است که برای مادر، عالی ترین ارزشها را قائل است. امّا تجلیل از مقام مادر، چگونه است؟ آیا تنها روزی را به نام مادر نامگذاری کردن و چند مقاله درباره او نوشتن، برای بزرگداشت مقام مادر، کافی است؟

در بسیاری از کشورهای جهان، روز مادر، پُر سر و صداست و با مراسم خاصّی برگزار می شود و هدایایی از سوی فرزندان به مادران داده می شود که البته این عمل هم، پسندیده و مطلوب است؛ امّا اسلام، برای مادر مقام و ارزش خاصّی قائل شده است، تا آنجا که رسیدن به آخرین مرحله کمال و جهانِ ابدیت، یعنی بهشت را در صورت رضایت مادر، امکان پذیر می داند. پیامبر صلی الله علیه و آله در روایتی می فرماید:

الجنة تحت أقدام الاُمّهات.(76)

بهشت در زیر پای مادران است.

البته منظور این نیست که اگر کسی رضای مادر را تأمین کند و به بقیه وظایف مذهبی خود عمل نکند، به بهشت می رود؛ بلکه مقصود این است که اگر تمام وظایف دینی اش را انجام دهد، ولی توأم با رضای مادر نباشد، قطعاً در بهشت برای او جایی نیست. حتی در مسائل دینی که امر مستحبّی در کار باشد و مادر فرزند را از آن امر مستحبّی نهی کند، در این موارد، فرزندان موظف اند که نهی مادر را بپذیرند؛ و حتی اگر نهی مادر با امر خداوند معارض باشد، در جایی که واجب عینی نباشد (مثل جنگ با کفّار)، اینجا هم اطاعت از نهی مادر، بر امتثال امر خداوند، مقدّم است. در روایتی آمده که شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: پدر و مادر پیری دارم که مرا از رفتن به جهاد باز می دارند. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

فقرّ مع والدیک فوالذی نفسی بیده لأنسهما بک یوماً و لیلة خیر من جهادٍ سنة.(77)

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، یک شبانه روز با آنها بودن، از جهاد یک سال، بهتر است.

مقام و منزلت مادر آن قدر است که خداوند می فرماید:

فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً.(78)

یعنی کمترین اهانتی به آنها مکن و حتی اُف (کمترین تعبیر نامؤدّبانه) به آنها مگو. مبادا با نیشِ زبان و با کلمات سبک و اهانت آمیز، آنها را آزار دهید. یعنی با صدای بلند با آنها سخن مگو.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:

لو علم الله شیئاً ایسر منه و أهون منه لنهی عنه فالمعنی لا تؤذهما بقلیل و لاکثیر.(79)

اگر چیزی کمتر از اف وجود داشت، خداوند از آن نهی می کرد و معنای اف، یعنی اینکه آنها را به هیچ وجه اذیت مکن.

و حتی بودن در خدمت مادر، از همه واجبات (که وجوب عینی ندارند) مهمتر است و اگر موجب ناراحتی مادر بشود، جایز نیست که انسان، به آن واجب کفایی عمل کند. در حدیث است که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! من جهاد را دوست دارم؛ ولی مادری دارم که از این موضوع ناراحت می شود». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لأنسها بک لیلة خیر من جهاد فی سبیل الله سنة.(80)

برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب که با مادرت مأنوس باشی، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.

در روایت است که نیکی به مادر، وسیله پذیرش و قبولی توبه است. امام سجاد علیه السلام می فرماید:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول الله! ما من عمل قبیح الا قد عملته فهل لی من توبة؟» فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله : «فهل من والدیک أحَد حی؟» قال: «أبی»، قال: «فأذهب فبرّه»، قال: «فلمّا ولی»، قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «لو کانت اُمُّه فانه لو کان اُمُه حیاً فبرها مکان أدنی أن یقبل توبته».(81)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من در زندگی، فراوان گناه کرده ام؛ امّا اکنون پشیمانم و می خواهم توبه کنم. چه راهی در پیش گیرم تا پروردگار، سریعاً از گناهان من درگذرد؟». فرمود: «از پدر و مادر تو کدام یک زنده اند؟». عرضه داشت: «تنها پدرم». فرمود: «برو به پدر خود خدمت کن». بعد فرمود: اگر این مرد، مادر داشت و به مادر خود خدمت می کرد، سریعتر گناهان او مورد عفو قرار می گرفت.

این است مقام و منزلت مادر؛ و در اجتماع، باید زنان را با وظایف و مسئولیت های مادری آشنا کرد. آنها باید بدانند که مادر چه وظایفی بر عهده دارند و تنها این برای آنها کافی نیست که فرزندی از آنان متولّد شود.

در روایت دیگری آمده است:

جاء رجل من الأعراب الی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: «انّی اُرید أن أغزو و جئت استشیرک، فقال الک والدة؟» قال: «نعم، ترکتها و هی باکیة»، قال: الزمها فان الجنة عند رجلیها.(82)

مردی بادیه نشین، خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسید و عرضه داشت: آهنگ جنگ دارم و خدمت شما رسیده ام تا در این موضوع با شما مشورت کنم». رسول خدا فرمود: «آیا مادر داری؟». عرضه داشت: «بلی، او را وداع کردم، در حالی که گریان بود». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از او مواظبت نما. به درستی که بهشت، زیر پاهای مادر است.

خاله به منزله مادر است

از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «انّی قد ولدت بنتاً و ربَّیتها حتّی اذا بلغت فألبستها و حلَّیتها ثمَّ جئت بها الی قلیب فد فعتها فی جوفه و کان آخر ما سمعت منها و هی تقول: یا أبتاه فما کفّارة ذلک؟»، قال: «ألک اُمّ حیة؟» قال: «لا»، قال: «فلک خالة حیة؟»، قال: «نعم»، قال: «فأبررها فانّها بمنزلة الاُمّ یکفّر عنک ما صنعت».(83)

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «برایم دختری متولّد شد. او را پروریدم و بزرگ کردم تا بالغ شد. بعد لباس به او پوشانیدم و او را به زیور آراستم و او را کنار گودالی آوردم و در آن گودال انداختم. آخرین سخنی که از او شنیدم این بود که می گفت: «ای پدر! کفّاره این کردار زشت چه خواهد بود؟» پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: «آیا مادرت زنده است؟». عرض کرد: «نه». فرمود: «آیا خاله ات زنده است؟». عرض کرد: «آری». حضرت فرمود: «با او خوشرفتاری کن که او به جای مادر است و کفّاره آن کردارت خواهد بود».

مادران چهارده معصوم علیهم السلام

بیان و صحبت پیرامون مقام و منزلت مادر بدون یادآوری از مادران نمونه و برجسته تاریخ اسلام که مصداق بارز آنان مادران معصومین علیهم السلام می باشد، امکان پذیر نیست.

مادرانی که افتخار تربیت و رشد معصومین را به عهده داشته و فرزندان آنان الگوی بشریت و انسانها در طول تاریخ بوده اند. البته ارائه توضیحات بیشتر پیرامون زندگانی این بانوان، خود کتاب جداگانه ای را می طلبد؛ امّا چون نوشتار ما پیرامون مقام مادر بود، مناسب دیدیم هر چند مختصر، نامی از مادران ائمّه اطهار علیهم السلام ببریم.

آمنه دختر وهب بن عبد مناف مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله

آمنه مادر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از با فضیلت ترین و پاکدامن ترین زنان تاریخ است که از دامان پاک او اشرف مخلوقات یعنی خاتم الانبیاء و المرسلین پیامبر عظیم الشأن اسلام به دنیا آمده است. ابن شهر آشوب روایت کرده است که اوّل مرتبه ثویبه آزاد کرده ابولهب آن حضرت را شیر داد و بعد از او حلیمه سعدیه آن حضرت را شیر داد و پنج سال نزد حلیمه ماند.(84)

هنگام کودکی رسول خدا صلی الله علیه و آله آمنه دختر وهب از عبدالمطلب اجازه خواست تا فرزندش را نزد اقوام خود از قبیله «بنی نجار» که در مدینه ساکن بودند ببرد، آن بانوی بزرگوار، همراه «ام ایمن» و پیامبر صلی الله علیه و آله راهی مدینه شده و در منزل همسرش عبداللّه در مدینه (که قبلاً وفات یافته بود)، ساکن گردیدند.

آمنه طی اقامت یک ماهه خود در این شهر و دیدار با بستگان، به سوی مکه برگشتند، در محلی به نام «ابواء» به سختی مریض شد و فوت نمود. پیکر پاک مادر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله در همان مکان به خاک سپرده شد و ام ایمن نیز محمد صلی الله علیه و آله را به مکه بازگردانید.(85)

فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به ایشان علاقه وافر داشتند به حدّی که وی را مادر خطاب می کردند.(86)

وی فاطمه، دختر اسد، فرزند هاشم و از نخستین زنانی است که به پیامبر ایمان آورد. او همان زنِ پاکدامنی است که به هنگام شدت یافتن درد زایمان، راه مسجدالحرام را پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه رساند و چنین گفت: خداوندا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدّم ابراهیم سازنده این خانه، تولّد این کودک را بر من آسان فرما!

امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه بنت اسد، نخستین زنی بود که پیاده از مکه به سوی مدینه مهاجرت کرد و از همه مردم نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله مهربانتر بود.

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود که امیرالمؤمنین علیه السلام گریان وارد شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چرا گریه می کنی؟». گفت: «مادرم فاطمه وفات کرد».

رسول خدا به او فرمود: به خدا مادر من هم بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله در تشییع جنازه فاطمه بنت اسد همواره زیر جنازه بود تا به قبر رسیدند سپس جنازه را گذاشت و خود داخل قبر شد و در آن دراز کشید. آنگاه برخاست وجنازه را با دست خود گرفت و داخل قبر کرد.(87)

خدیجه مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام

خدیجه بنت خویلد، همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و مادر مهربان فاطمه زهرا علیهاالسلام است. او اوّلین زنی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله و دین اسلام گرایید و با مال و ثروتِ خویش، آن حضرت را یاری داد.

وی در سن چهل سالگی به ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله در آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله تا زمانی که خدیجه زنده بود، زن دیگری اختیار نکرد. آن حضرت علاقه بسیاری نسبت به خدیجه داشت که به هیچ یک از زنان دیگرش نداشت و روایات زیادی در اوصاف وی نقل شده است. از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«أفضل نساء أهل الجنة خدیجة».

بهترین زنان بهشت خدیجه است.

در حدیث دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: به درستی که من خدیجه را بر زنان امتم برتری می دهم، همان گونه که مریم بر زنان عالم برتری داده شد. او ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا تکفیر می نمودند، و هنگامی که مردم مالشان را از من دریغ می کردند او اموالش را در اختیار من گذاشت.

زحمات خدیجه در حمایت از اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بیان شده است. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و گفت ای رسول خدا این خدیجه است که به نزد تو می آید و نزد او ظرفی از غذاست هنگامی که به تو رسید، از جانب پروردگارت و از جانب من به او سلام برسان و بشارت ده که خانه ای در بهشت برای اوست.

فاطمه زهرا علیهاالسلام

امام صادق علیه السلام فرمود که فاطمه علیهاالسلام را نُه نام است نزد حق تعالی: «فاطمه، صدّیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا». سپس حضرت فرمود: آیا می دانید معنای فاطمه چیست؟

فاطمه یعنی بریده شده از بدی ها.(88)

در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله بر خدیجه وارد شدند، دیدند خدیجه در حال گفتگو است. از ایشان سؤال کرد: «با که سخن می گویی؟». عرضه داشت: فرزندی که در رَحِم من است با من حرف می زند و مونس من است.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اینک جبرئیل مرا خبر می دهد که این فرزند، دختر است و از اوست نسل طاهر و با برکت، و حق تعالی، نسل مرا از او به وجود خواهد آورد و از نسل او امامان و پیشوایان دین به هم خواهند رسید و حق تعالی بعد از انقضای وحی ایشان را خلیفه های خود خواهند گردانید.(89)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

فاطمة بضعة منّی من سرّها فقد سرّنی و من سائها فقد سائنی فاطمة اعز الناس.(90)

فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است. و هر کس وی را اذیت کند مرا اذیت کرده است. فاطمه، عزیزترین مردم است.

همچنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم فاطمه بهترین زنان عالم است.(91) از فضائل فاطمه زهرا علیهاالسلام این است که مشمول آیات تطهیر،(92) مباهله،(93) مودت،(94) و دهر(95) است.

شهربانو مادر حضرت سجاد علیه السلام

مادر امام زین العابدین علیه السلام شهربانو، ملکه ایران، دختر یزدگرد است که دست تقدیر او را از ایران دست به دست به مدینه رسانید. این بانوی ایرانی و ملکه اسلامی در دوران زندگانی زناشویی بسیار معزّز و محترم و مورد علاقه خاندان ولایت و مکتب امامت بود و یگانه فرزندی که از او به دنیا آمد، همانا حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام است.

از امام باقر علیه السلام روایت می کنند که چون فاتحان ایران، دختر یزدگرد را اسیر کرده به نزد عمر آوردند، این ملکه عفیفه در گوشه ای قرار گرفت و از شدت ناراحتی گفت: «اف بیروج باداهرمز». یعنی سیاه باد روز هرمز که اولادش چنین اسیر و دستگیر شده است. عمر گمان کرد او را دشنام می دهد، امر کرد او را اذیت کردند امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر بود. فرمود: تو حق نداری او را اذیت کنی. او شاهزاده محترم است. او دشنام نمی دهد؛ بلکه می گوید سیاه باد روز هرمز که دخترش به چنین روزی افتاده است و بهتر آن است که او را آزاد بگذاری هر که را خواست، به شوهری انتخاب کند. با این پیشنهاد موافقت شد و این بانو سه بار اطرافِ مجلس گردش کرد تا گمشده خود را که در خواب هم چهره زیبای او را دیده بود، پیدا کرد و حسین بن علی علیه السلام را انتخاب کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا فرمود:

«حسینم! از این بانو برای تو بهترین مردانِ روی زمین متولّد خواهد شد و لذا علی بن الحسین را ابن الخیرتین گفتند.

خورشید جمالش مشرف از برج کمال آمد    خدا را جلوه گر بر خلق اشراق جمال آمد

شد از برج عبودیت عیان شمس ربوبیت    تجلّی جمال آنجا تجلّی جلال آمد

ز مشرق تافت بدری مشرق اندر لیلة القدری    که شمس طلعتش تمثال وجه بیمثال آمد(96)

فاطمه مادر امام باقر علیه السلام

مادر امام باقر علیه السلام حضرت فاطمه، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود که آن حضرت را ابن الخیرتین و علوی بین علوبین می نامیدند. از دعوات راوندی نقل است که روایت شده از حضرت امام باقر علیه السلام که فرمود: روزی مادرم در زیر دیواری نشسته بود که ناگاه صدایی از دیوار بلند شد و از جا کنده شد. خواست که بر زمین افتد، مادرم به دست خود اشاره کرد به دیوار و فرمود: «نباید فرود آیی». راوی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که روزی آن جناب یاد کرد جدّه اش مادر حضرت امام محمد باقر علیه السلام را، و فرمود:

کانت صدّیقة لم یدرک فی آل الحسن مثلها.

جدّه ام صدیقه بود و در خانواده حضرت امام حسن علیه السلام زنی به درجه او نبود.

امّ فروه مادر امام صادق علیه السلام

والده ماجده آن حضرت، نجیبه مکرّمه جناب فاطمه که به امّ فروه معروف است و حضرت صادق علیه السلام در حق آن بزرگوار فرموده:

کانت امّی ممّن امنت و اتّقت و احسنت و اللّه یحبّ المحسنین.

مادرم از جمله زنانی بود که ایمان آورد و تقوا و پرهیزکاری را اختیار کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

حضرت صادق علیه السلام در این بیان مختصر، مادر گرامی خود را به تمام اوصاف شریف توصیف نموده است. همان طور که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب همّام بن عباده که از آن حضرت خواست که برای او متّقین را وصف کند، به کلمه «اتّق اللّه و أحسن فانّ اللّه مع الذین اتّقوا و الّذینهم محسنون» اکتفا کرد.

و جلالت آن بانوی بزرگوار چنان بود که به سبب آن از حضرت صادق علیه السلام به ابن المکرّمة تعبیر می کرد.

از عبدالأعلی روایت شده که گفت: امّ فروه را دیدم که کسایی پوشیده بود و طواف کعبه می کرد. وقتی به حجرالاسود رسید، حجرالاسود را با دست چپ استلام کرد. مردی در آنجا به آن مخدّره گفت: یا امة اللّه قد اخطات السنّة؛ ای کنیز خدا سنّت و آداب که حجرالاسود را با دست چپ استلام نمودی، خطا کردی». امّ فروه فرمود: «انّا لاغنیاء من علمک؛ همانا ما از علم شما بی نیازیم».

حمیده، مادر امام موسی بن جعفر علیه السلام

والده امام موسی کاظم علیه السلام علیا مخدّره حمیده است. حضرت صادق علیه السلام فرموده که حمیده. تصفیه شده از هر آلودگی و چرکی است؛ مانند شمس طلا. پیوسته ملائکه او را حراست و پاسبانی می نمودند تا به من رسید، به سبب آن کرامتی که از حق تعالی است برای من رجعت بعد از من.

وقتی امام صادق علیه السلام از نام این بانو سؤال نمود، گفت: «حمیده نام دارم». حضرت فرمود که پسندیده ای در دنیا و ستایش کرده خواهی بود در آخرت.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) می گوید: از بعض روایات مشخّص می شود که این بانو، فقیه و عالم به احکام و مسائل بوده که حضرت صادق علیه السلام زنها را امر می فرمود که در مسائل و احکام دین به او رجوع نمایند.

نجمه، مادر حضرت رضا علیه السلام

این بانوی بزرگوار که او را تُکتَم و امّ البنین نیز می نامند، از بهترین زنان در عقل و دین و حیا بود.

حمیده مادر امام موسی بن جعفر علیه السلام روزی به حضرت گفت: «ای فرزند گرامی! تکتم زنی است که من از او در زیرکی و محاسن اخلاق بهتر ندیده ام و می دانم هر نسلی که از او به وجود آید، پاکیزه و مطهّر خواهد بود. از تو می خواهم که رعایت حرمت او بنمایی». چون حضرت رضا علیه السلام از او به وجود آمد، او را طاهره نامید.

شیخ صدوق به سند معتبر از نَجمه مادر حضرت روایت کرده است که گفت: چون به فرزند بزرگوار خود حامله شدم، به هیچ وجه احساس سنگینی در حمل خود نمی کردم، و چون به خواب می رفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تحمید خداوند را از رَحِم خود می شنیدم و چون بیدار می شدم، صدایی نمی شنیدم، و چون آن فرزندِ سعادتمند از من متولّد شد، دستهای خود را بر زمین گذاشت و سرِ مطهّر خود را به سوی آسمان بلند کرد و لبهای مبارکش حرکت می کرد و سخنی می گفت که من نمی فهمیدم.

سبیکه نوبیه (خیزران)، مادر حضرت جواد علیه السلام

این بانوی بزرگ، از بانوان ارجمند و از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است.

مادر حضرت جواد علیه السلام ، از فاضل ترین زنان عصر خود بوده است و چون امام جواد از او متولّد شد، حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند به من فرزندی ارزانی داشت که شبیه به موسی بن عمران است که دریا را می شکافت و مانند عیسی بن مریم که مادرش مقدس و منزّه آفریده شده بود و این فرزند، عمر کوتاهی دارد و به سَمّ جفا مسموم خواهد شد. سپس فرمود:

هذا المولود الذی لم یولد مولود اعظم برکة منه.

این فرزندی است که مولودی با برکت تر از این فرزند متوّلد نشده است.

مادر گرامی آن حضرت، مظهر تقوا و فضیلت و دارای عظمت و جلال بوده است.

سمّانه، مادر امام هادی علیه السلام

مادر گرامی امام هادی علیه السلام سمّانه مغربیه، معروف به سیده است و در جنّات الخلود آمده است که آن بانو، همیشه روزه مستحبی می گرفت و در زهد و تقوا مثل و مانند نداشت.

علی بن مهزیار از حضرت هادی علیه السلام روایت کرده که فرمود: مادرم به حقّ من عارفه است و او از اهل بهشت است. به او شیطان سرکش نزدیک نمی شود و خداوند نگهبان اوست.

حُدَیث، مادر امام حسن عسکری علیه السلام

مادر امام عسکری علیه السلام از زنان صالح روزگار و دارای فضائل نفسانی بود. این بانوی گرامی در تربیت فرزند بر حسب تعلیمات امام زمان خود با کمال مراقبت می کوشید و نشو و نمای امام یازدهم، بر طبق آموزش و پرورش مکتب نبوّت بود.

این بانوی بزرگ در مدینه می زیست و زنان بزرگ عرب، پیرامون او جمع می شدند و به وسیله او کسب فیض می کردند. حُدیث یا سلیل یا سوسن از اولاد شاهان رومی بود، و همیشه مراقبت امام بود و از مدینه به سامرا و در مسافرت امام حسن عسکری علیه السلام ، ملازم رکاب او بوده و در سامرا از دنیا رفت.

نرجس، مادر امام زمان علیه السلام

نرجس، دختر بزرگترین قیصر روم و از خاندان شمعون. وصی بلافصل حضرت عیسی بن مریم علیهاالسلام بوده که دست تقدیر، این شاهزاده رومی را برای مادری حجة بن الحسن (عج) حفظ کرد و به عراق فرستاد.

شیخ طبرسی از بُشر انصاری که از خدمه حضرت هادی بود نقل می کند که گفت: روزی امام هادی علیه السلام مرا طلبید و فرمود: ای بشر! تو از انصاری و سابقه دوستی ما با انصار، قدیمی است و اینک می خواهم وظیفه ای به عهده تو بگذارم که فضیلتی برای تو باشد.

بشر، بسیار خوشحال شد. حضرت هادی نامه ای نوشت و سرِ آن نامه را مهر نمود و پارچه زردی که در آن 220 دینار طلا بود به من داد. فرمود: بشر، این زر و نوشته را بگیر و بر بغداد در مسیر رود فرات حاضر باش که فردا طرف عصر، کشتی یی خواهد رسید و در آن، کنیزهایی هستند که برای فروش آورده اند که فروشنده آن عمر بن یزید نخاس است. در این هنگام، کنیزان را بر مشتریان معرّفی می کنند. آن کنیز از نشان دادن خود امتناع می ورزد. در این موقع، تو خود را نزدیک به عمرو بن نخاس برسان و بگو یکی از اشراف نامه ای به خطّ رومی نوشته که من به این کنیز بدهم تا اگر به صاحب این نامه میل کند، او را خریداری کند.

بشر انصاری می گوید با حفظ این دستورات حرکت کردم و کنار دجله رسیدم. کشتی ها رسیدند و همان طور که فرموده بود، یکی پس از دیگری آن پیش بینی ها عملی می شد. من به موقع پیش رفتم و نامه را بدان کنیز دادم. گرفت و باز کرد. خواند و صدای گریه او بلند شد. گفت: مرا به صاحب این نامه رغبتی زیاد است و چنانچه مرا به او نفروشی، خود را خواهم کشت.

بشر می گوید این مقدمات، موجب شد که من در قیمت سختگیری کردم تا به آن مبلغی که حضرت هادی علیه السلام داده بود رسید و عمر و بن نخاس حاضر شد. زرها را گرفت و کنیز را تسلیم کرد. آن گاه دیدم کنیز خندان و شکفته شد. در این هنگام، کنیز باز نامه را بیرون آورد. می خواند و می بوسید و بر چشم خویش می کشید. گفتم: «نامه ای را می بوسی که صاحبش را ندیده ای و نمی شناسی». گفت: معرفت به فرزندان و اوصیای پیغمبر صلی الله علیه و آله در جان و دل من رسوخ کرده است.