همسردارى

ابراهيم امينى

- ۹ -


مادر زن

يكى از امورى كه بين زن و شوهر را بهم مى‏زند و آسايش وخوشى را از خانواده‏ها سلب مى‏كند و حتى گاهى باعث طلاق بلكه قتل وجنايت مى‏شود مزاحمتها و دخالتهاى بيجاى مادر زن است.

مادر زن قبل از اينكه دخترش را شوهر دهد دامادى را در مغزخويش مجسم مى‏نمايد كه داراى تمام كمالات و خوبيها بوده و از كليه‏نواقص و بديها منزه باشد.انتظار دارد يك چنين جوان ايده‏آلى كه به طورحتم نصيب خودش نيز نشده از دخترش خواستگارى كند و او را سعادتمندو قرين خوشبختى گرداند.و به همين اميد جوانى را به دامادى انتخاب‏مى‏كند. ابتدائا اميدوار است همان داماد ايده‏آل باشد بدين جهت نسبت‏به‏او اظهار علاقه مى‏نمايد، پذيرايى و احترام مى‏كند.پيش خود مى‏گويد:اگرمختصر عيبى هم داشته باشد با دخالت و راهنماييهاى من اصلاح مى‏شود.

اگر تازه داماد مطابق ميلش در آمد شاد و خرم است و حرفى درميان نيست.ليكن اگر مطابق دلخواه نبود فورا در صدد چاره‏جويى برمى‏آيد.ابتدائا تصميم مى‏گيرد از تجربه‏هايى كه در دوران زندگى زناشويى‏خودش با ديگران داشته استفاده نمايد و دامادش را مطابق دلخواه بار بياورد،بدين منظور نقشه‏ها مى‏كشد و از كليه امكانات استفاده مى‏كند.

گاهى به عنوان دلسوزى و خيرخواهى پند و اندرزش مى‏دهد،مصلحت انديشى و راهنمايى مى‏كند.گاهى از طريق قهر و دعوا و غر و نق‏وارد عمل مى‏شود.

بهترين حربه‏اش اينست كه در دخترش نفوذ كرده او را وسيله‏رسيدن به هدف قرار مى‏دهد.با تلقينات خويش او را به ناسازگارى و ايرادو بهانه‏جويى وادار مى‏كند.

گاهى دستور قهر و دعوا مى‏دهد.گاهى دستور التماس و گريه‏مى‏دهد.از شوهرش بدگويى و عيبجويى مى‏كند.زن بيچاره هم كه هنوزسرد و گرم روزگار را نچشيده و با شوهرش كاملا مانوس نشده و به‏مصالح واقعى خويش وقوف كامل ندارد،و مادرش را بهترين حامى وخيرخواه مى‏پندارد تحت تاثير افكار و تلقينات او قرار گرفته بر طبق‏دستوراتش رفتار مى‏كند.اگر توانستند بدين وسائل داماد را مسخر سازندحرفى در ميان نيست،ليكن اگر داماد تسليم خواسته آنان نشد لجبازى وكشمكش به صورت شديدترى شروع خواهد شد.حتى ممكن است در اثرلجبازى،كار به طلاق بلكه قتل و جنايت منتهى شود.بدين جهت اكثردامادها از دست مادر زنشان ناراضى هستند و از مزاحمتها و دخالتهاى‏بيجاى او آه و ناله دارند.ناسازگاريها و بهانه‏گيريهاى همسرشان را بگردن‏او مى‏گذارند.مى‏گويند اوست كه حرف ياد دخترش مى‏دهد و نمى‏گذاردزندگى كند.

بد نيست‏به عنوان نمونه به درد دل چند داماد توجه كنيد:

(جواد-م) مى‏نويسد:مادر زن من يك ديو است‏يك اژدها است افعى دو سر است.خدا چنين مادر زنى را نصيب گرگ بيابان نكند.چنان‏دمارى از من در آورده و چنان روزگارم را سياه و زندگى را به كامم تلخ‏كرده است كه كم مانده از دستش ديوانه شوم.و سر به كوه و بيابان‏بگذارم...تنها من نيستم كه از دست مادر زنم دل خونى دارم اين يك دردعمومى است. فكر مى‏كنم از هر صد نفر مرد متاهل 95 نفرشان به آن مبتلاهستند.تازه بقيه هم لابد مادر زن ندارند.

(محمد-ف) مى‏نويسد:مادر زنم در زندگى من و زنم دخالت‏مى‏كند.بى‏خود باعث ناراحتى ما مى‏شود.پشت‏سر فاميل من غيبت‏مى‏كند.وقتى براى زنم چيزى مى‏خرم فورا ايراد مى‏گيرد. از رنگ آن‏انتقاد مى‏كند مدلش را نمى‏پسندد و با هزار و يك جور دليل سعى مى‏كندچيزى را كه خريده‏ام بى‏ارزش جلوه دهد.

(پرويز-ك) مى‏نويسد:تا حال سه مرتبه ما را تا آستانه طلاق‏برده.مثل عقرب نيش ميزند.به دخترش ياد مى‏دهد كه نسبت‏به من‏بى‏احترامى كند و به كارهاى منزل نرسد و توقعات بيجا داشته باشد هروقت‏به خانه ما بيايد تا يك هفته منزل ما تبديل به جهنم مى‏شود.بدين‏جهت چشم ديدنش را ندارم (1) .

اكثر دامادها چاره كار را در اين مى‏بينند كه بهر طور شده نفوذ مادرزنشان را قطع كنند و جلو دخالتهاى او را بگيرند.بدين منظور ملاقاتها ورفت و آمدها را حتى المقدور محدود مى‏سازند.اجازه نمى‏دهند همسرشان‏بخانه پدر و مادرش برود يا آنها به خانه‏اش بيايند.با آنها قطع رابطه‏مى‏كند،گوش به حرفشان نمى‏دهد،بى‏اعتنايى مى‏كند.به دخالتهاى آنان اعتراض مى‏نمايد.و به طور خلاصه در مقابل آنها سرسختى و مقاومت‏نشان مى‏دهد.

ليكن روش مذكور با اينكه متعارف است‏يك روش عقلائى نيست‏بلكه غالبا نتيجه معكوس مى‏دهد.زيرا محبت دختر و مادر يك پيوند طبيعى‏است كه قطع كردن آن به آسانى امكان پذير نيست.چگونه مرد انتظار دارددخترى كه سالها در دامن مادرش پرورش يافته و از مهر و محبت‏بى‏شائبه‏او برخوردار بوده و هنوز او را بهترين حامى و خيرخواه خويش مى‏داند،به مجرد اينكه با يك مرد ناشناس پيمان زناشويى بست‏بدون چون و چراتسليم او شود و زحمتها و محبتهاى پدر و مادرش را يكسره ناديده بگيرد وبطور كلى با آنان قطع رابطه كند؟!

هرگز چنين امرى امكان پذير نيست.و اگر هم در اثر ناچارى چندروزى با آنها قطع رابطه كرد دوام پيدا نخواهد كرد.زيرا حركت جبرى‏هميشگى نخواهد بود.تا مدتى ممكن است صبر و حوصله بخرج بدهد امابالاخره بستوه آمده در موقع مقتضى عكس العمل شديدى از خويش نشان‏خواهد داد.ممكن است،در اثر سختگيريهاى زياد گستاخ و پررو شود وبناى نافرمانى و عصيان را بگذارد.ممكن است‏به قصد انتقام،با خويشان‏شوهرش ناسازگارى و اوقات تلخى كند و هر روز اسباب نزاع و كدورت‏فراهم سازد.به علاوه خيلى بعيد است كه مرد بتواند بدين وسيله روابطمادر زنش را بكلى قطع كند.بالاخره او از دخترش دست‏بردار نيست. بلكه‏همين امر باعث مى‏شود كه كينه و كدورتش زيادتر گردد و مستقيم وغير مستقيم با دخترش تماس بگيرد و او را به ناسازگارى و اذيت و آزارتشويق كند. در اين صورت ممكن است در اثر لجبازى و كينه‏توزى كار به‏طلاق و جدايى بكشد.بسيارى از طلاقها در اثر همين لجبازيها وستيزه‏گريهاى غير عقلائى بوجود آمده است.

از همه اينها گذشته،اصولا به نفع انسان نيست كه با خويشان‏همسرش كه مى‏تواند از حمايت آنها برخوردار شود و از معاشرت و رفت وآمد با آنها استفاده كند بطور كلى قطع رابطه كند.

بهر حال اين روش نه تنها كار را اصلاح نمى‏كند بلكه مشكلات رازيادتر و اوضاع را وخيم‏تر خواهد كرد.حتى ممكن است‏به خودكشى ياقتل و جنايت منتهى شود.

پليس هند گزارش داد كه روابط نامساعد ميان داماد و مادر زن يكى‏از علل اصلى 146 خودكشى است كه در سال گذشته در دهلى نو وقوع‏يافته است (2) .

مردى كه از دخالتهاى مادر زنش ناراحت‏بود خودكشى كرد (3) .

مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادر زنش به تنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت (4) .

داماد سر مادر زنش را با چكش شكست.و برادر زنش كينه او رادر دل گرفته با چاقو وى را مجروح كرد و متوارى شد (5)

مردى بنام...چون از دست مادر زنش بستوه آمده بود ظرف كله وپاچه جوشان را روى سر و صورت او ريخت.مادر زن فريادى كشيد و نقش‏بر زمين شد.او را به بيمارستان رساندند.اما پزشك معالج پس از معالجات اوليه گفت:

چون سوختگى عميق و خطرناك است‏بايد او را به تهران ببريد.

زن همراه مادرش عازم تهران شد و به شوهرش گفت:ما در شوشترازدواج كرديم ولى بزودى در تهران از هم طلاق خواهيم گرفت.چون‏شوهرى مثل تو به درد من نمى‏خورد (6) .

پس روش مذكور بر رويهم روش خوبى نيست و تا ضرورت اقتضانكند نبايد آن را انتخاب نمود.ليكن چاره كار منحصر به آن نيست‏بلكه راه‏ديگرى نيز وجود دارد كه معقول‏تر و اطمينان بخش‏تر بوده علاوه بر اينكه‏ضررى ندارد غالبا با موفقيت توام است.قبلا لازم است دو نكته را يادآورشويم:

اول-اين مطلب مسلم است كه مادر زن دشمن و بدخواه دامادنيست.بلكه بر طبق ناموس طبيعت‏بايد دوستدارش باشد،چنانكه در اوائل‏خويشاوندى غالبا چنين است.به علاوه، مقتضاى محبتى كه نسبت‏به‏دخترش دارد اينست كه دامادش را نيز دوست داشته باشد زيرا سعادت وخوشبختى دخترش را در دست او مى‏داند.پس اگر در زندگى داخلى آنهادخالت مى‏كند مسلما قصد سوئى ندارد بلكه هر چه باشد از روى دلسوزى وخيرخواهى است.

البته امكان دارد كه دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى نادرست و حتى‏زيانبخشى داشته باشد ليكن آنهم در اثر نادانى و جهالت ميباشد.نبايد بنظربدبينى بآنها نگاه كرد.

دوم-علاقه مادر و فرزند يك علاقه طبيعى است كه قطع آن بآسانى امكان‏پذير نيست.و اگر كسى در صدد قطعش برآيد چون بر خلاف‏ناموس خلقت قدم برداشته آثار سوئى ببار خواهد آورد.اصولا وجهى‏ندارد و دور از انصاف هم هست كه انسان بخواهد رابطه مادر و دختر راقطع كند و در بينشان جدايى بيفكند.

چنانكه مرد ميخواهد با پدر و مادرش آزادانه رفت و آمد كندهمسرش نيز اهل عاطفه است و دلش ميخواهد با خويشانش معاشرت‏داشته باشد.

با توجه به مطالب مذكور ميتوان گفت كه بهترين طريق حل اين‏مشكل اينست كه با مادر زن بلكه ساير خويشان همسرش معاشرت وروابط حسنه داشته باشد و از آنها كاملا احترام كند.با زبان خوش ومهربانى سعى كند محبت آنها را جلب نمايد.با نيكى و اظهار محبت دلشان‏را بدست آورد.در كارها با آنها مشورت نمايد.مشكلات زندگى را در ميان‏نهاده از فكر آنها استمداد كند.به پيشنهادها و راهنماييهاى مفيدشان گوش‏بدهد.از همسرش انتقاد نكند. كارى كند كه آنها يقين داشته باشند كه‏نسبت‏به دخترشان وفادار است و واقعا او را دوست دارد.اگر پيشنهادنادرستى داشتند كه انجام دادن آن صلاح نيست‏يا برايش امكان ندارد بداندكه قصد سوئى ندارند در اينصورت سعى كند با زبان خوش و دليل و برهان‏مفاسد آنرا برايشان اثبات كند،در رد پيشنهادشان به تندى و خشونت‏يابى‏اعتنائى متوسل نشود.حتى اگر از همسرش دلخورى داشت ميتواند به‏عنوان استمداد نه اعتراض مطلب را دوستانه با آنها در ميان بگذارد و ازنظرياتشان استفاده كند.

داماد بايد همواره اين مطلب را در نظر داشته باشد كه مدارا و سازش با مادر و پدر و برادر زن و جلب دوستى آنها يكى از رموز بزرگ‏زناشويى و از لوازم زن‏دارى محسوب ميشود.بدينوسيله نسبت‏به داماداعتماد و محبت پيدا ميكند و بسيارى از مشكلات زناشويى خود بخود حل‏ميشود.بنابراين اگر ديده ميشود كه اكثر دامادها از دست مادر زنشان‏ناراضى هستند چنان نيست كه همه‏اش تقصير مادر زن باشد بلكه خودشان‏نيز بى‏تقصير نيستند.زيرا آنها هستند كه با رفتار غير خردمندانه خويش‏يك دوست واقعى را بصورت يك مزاحم در آورده‏اند.

بسيارند دامادهاييكه با مادر زن و پدر و برادر همسرشان روابطنيك دارند و از معاشرت و پشتيبانى آنها برخوردار ميشوند.

به نمونه زير توجه فرماييد:

(منوچهر...) مى‏نويسد:مادر زن من يك فرشته است‏بلكه ازفرشته هم بهتر.از مادرم بيشتر او را دوست دارم.مهربان و رئوف و فهميده‏و خوش قلب است.مادر زن من حلال مشكلات زندگى داخلى من است.

وجود او ضامن خوشبختى و سعادت خانوادگى من است (7) .

البته ممكن است در بين مادر زنها افراد لجوج و نادان وخودخواهى پيدا شوند كه قابليت تفاهم و اصلاح نداشته باشند و بهيچ وجه‏نتوان جلو دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى سفيهانه آنها را گرفت،ليكن دراينصورت هم صلاح نيست‏با تندى و خشونت و قهر و دعوا با آنها رفتاركرد،بلكه بهتر است‏حتى الامكان با نرمى و مدارا و اخلاق خوش با آنهارفتار كرد.زيرا گرچه قابليت اصلاح ندارند ليكن بدينوسيله ميتوان تاحدودى از لجبازيها و ايرادهاى آنها كاست و از خطرهاى بزرگى كه ممكن است كاخ زناشويى را از هم بپاشد جلوگيرى كرد.

در اينگونه موارد بر مرد لازم است‏سعى كند با همسرش تفاهم كامل‏برقرار سازد.با اظهار محبت قلبش را مسخر نموده اعتمادش را جلب كند.

در مورد پيشنهادها و دخالتهاى نادرست مادر زنش با زبان خوش ومهربانى مطلب را با همسرش در ميان بگذارد و مفاسد آنرا برايش تشريح‏كند و با دليل و برهان برايش اثبات كند كه پيشنهاد مادرش از روى نادانى‏صادر شده بصلاح واقعى نيست.

اگر مرد توانست‏با همسرش تفاهم كامل برقرار كند و او را هم عقيده وهم سليقه خويش گرداند همه مشكلات و از جمله مشكل مادر زن خود بخودبرايش حل ميشود.بهر حال اين مطلب را هيچگاه نبايد فراموش كرد كه بانرمى و مدارا و اخلاق خوب و تدبيرات خردمندانه همه مشكلات را ميتوان‏حل كرد و پيمان مقدس زناشويى را استوار ساخت.

حضرت على (ع) فرمود:جلب دوستى نصف عقل است (8) .

حضرت على (ع) فرمود:نزديكى با مردم و خوش اخلاقى با آنها ازشرور و بديها جلوگيرى ميكند (9) .

على (ع) فرمود:با كسيكه در مقابل تو خشونت و درشتى ميكند نرمى ومدارا كن شايد بدينوسيله رام گردد (10) .

على (ع) فرمود:با يكديگر نزديك شويد و احسان كنيد.از قهر وجدايى بپرهيزيد (11) .

مراقب باش

زن يك موجود عاطفى است.غالبا احساساتش بر تعقلاتش غلبه دارد.

خوشباورتر از مرد است.زودتر تحت تاثير قرار ميگيرد.زودتر فريب‏ميخورد.چون روحى حساس و لطيف دارد زود متاثر ميشود.زود شيفته ومجذوب ميگردد زود آزرده خاطر ميشود. در مقابل خواسته‏هاى نفسانى ومظاهر فريبنده خيلى زود متاثر ميشود و كنترل احساسات برايش دشواراست.هنگاميكه عواطفش تحريك شد بدون اينكه در عواقب امور خوب‏بينديشد تصميم ميگيرد.پس اگر مرد بر اعمال و رفتار همسرش نظارت‏داشته باشد به صلاح خانواده ميباشد و بدينوسيله ميتواند بسيارى ازخطرات احتمالى را دفع كند.

بدين جهت در آيين مقدس اسلام مرد بعنوان قيم و سرپرست‏خانواده‏تعيين شده در مقابل آنها مسئوليت دارد.

خداوند حكيم در قرآن شريف ميفرمايد:

«مردان سرپرست و كارانديش زنانند زيرا خدا بعض كسانرا بر بعض‏ديگر برترى داده است و براى اينكه از مالهاى خويش خرج كرده‏اند.پس‏زنان شايسته،فرمانبردار و حافظ غيبند (12) ».

مرد چون به عنوان سرپرست‏خانواده شناخته شده نميتواند همسرش‏را باختيار خود رها كرده در اعمال و رفتارش نظارتى نداشته باشد.بلكه‏مسؤوليت ويژه‏اش اقتضا ميكند كه همواره مراقب او باشد و از دورادور براعمال و حركاتش نظارت كند مبادا در اثر خوشباورى و ساده لوحى‏منحرف گردد.اگر ديد با افراد ناباب و فاسد معاشرت ميكند با زبان خوش او را متنبه سازد و ضرر و زيان آنرا برايش تشريح كند.و به هر طور شده‏دوستى و رفت و آمد آنها را قطع كند.اجازه ندهد با لباسهاى بدن نما وآرايش كامل و بى‏بند و بار از منزل خارج شود و خودش را در معرض‏چشم چرانى بيگانگان قرار دهد.اجازه ندهد در مجالس فساد شركت كند.

زن اگر در معاشرتها و رفت و آمدها مطلق العنان و بى‏قيد و بند باشد و كسى‏از وى مراقبت نكند ممكن است‏بدام ناپاكان و ديو صفتان گرفتار شده‏در واديهاى فساد و بد اخلاقى سقوط كنند.

مرد بايد به آمار بانوان بيگناهى كه در اثر عدم مراقبت‏شوهر تحت‏تاثير القاآت شيادان و فريبكاران قرار گرفته به واديهاى فساد كشانده‏شده‏اند،مراجعه كند و قبل از اينكه همسر معصومش نيز گرفتار شود ازخطر جلوگيرى كند.

چه بانوان پاكدامن و خانه‏دارى كه در يك شب‏نشينى غير مشروع‏يا در يك مجلس عمومى فاسد،فريب خورده آبرو و شوهر و خانه وفرزندانشان را از دست داده‏اند؟كسى كه به همسرش اجازه ميدهد كه‏بدون حجاب كامل اسلامى از منزل خارج شود و در هر مجلسى شركت كندو با هر كسى طرح دوستى بريزد بزرگترين خيانت را بخودش و همسرش‏انجام داده است.زيرا بدينوسيله آن بانوى بيگناه را در معرض صدها خطرقرار داده كه رهائى از آنها كار آسانى نيست.كار پنبه سوختن و كار آتش‏سوزاندن است كسى كه پنبه را در معرض آتش قرار دهد و انتظار داشته‏باشد نسوزاند احمق و سفيه شمرده ميشود.

چقدر نادان و پر توقعند مردانى كه همسران و دختران خويشرابدون حجاب كامل اسلامى و با وضع زننده از منزل خارج ميسازند و در معرض چشم‏چرانى جوانان قرار ميدهند و انتظار دارند بدون اينكه متلكى‏بشنوند و كوچكترين نظر خيانتى بآنها بيفتد به منزل بازگردند!! آزاديهاى‏دروغين و غلط همين آثار و لوازم بلكه بدتر از اينها را در بر دارد.زن اگردر خواسته‏هاى غير مشروعش پيروز گشت و قدمى به جلو نهاد و توانست‏شوهر خويشرا مطيع گرداند روز بروز دائره خواسته‏هايش توسعه مى‏يابد وتا پيروزى كامل ميراند.در آنصورت نه تنها خودش بلكه شوهر وفرزندانش را به بدبختى و سيه روزى خواهد انداخت.

بدين جهت پيغمبر اسلام فرمود:مرد سرپرست‏خانواده‏اش‏محسوب ميشود و هر سرپرستى نسبت‏به زيردستانش مسؤوليت‏خواهدداشت (13) .

پيغمبر اكرم (ص) فرمود:زنان را به كارهاى نيك دستور دهيد قبل‏از اينكه شما را به كارهاى بد وادار كنند (14) .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:سعادت مرد در اينست كه‏سرپرست و قيم خانواده‏اش باشد (15) .

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:هر كس از همسرش اطاعت‏كند خدا او را برو در آتش خواهد افكند.عرض شد يا رسول الله اين چه‏اطاعتى است؟فرمود:زن از شوهرش بخواهد كه به حمامهاى عمومى وعروسيها و عيدها و مجالس سوگواريها برود و لباسهاى نازك و ظريف‏بپوشد و مرد باو اجازه بدهد (16) .

پيغمبر اكرم فرمود:هر مردى كه زنش آرايش كند و از منزل خارج شود ديوث است و هر كس او را ديوث بنامد گناهكار نيست.و هر زنى كه‏زينت كرده و خوشبو از منزل خارج شود و شوهرش بدان امر راضى باشدخدا در مقابل هر قدمى كه برميدارد براى شوهرش خانه‏اى در دوزخ بناخواهد كرد (17) .

در خاتمه لازم است دو مطلب را يادآور شوم:

مطلب اول-درست است كه مرد بايد از همسرش مراقبت كندليكن بايد از روى عقل و تدبير و در نهايت متانت و احتياط انجام بگيرد.

بايد حتى المقدور از تندى و خشونت اجتناب كرد.تا ممكن است‏بصورت‏امر و نهى نباشد مبادا زن احساس محدوديت و سلب آزادى كند و در قبال‏آن عكس العمل نشان بدهد و بسا اوقات كار به لجبازى و ستيزه‏گرى منتهى‏شود.بهترين راه موفقيت،حسن تفاهم و جلب اعتماد و اظهار محبت وخوش اخلاقى است.بايد همانند يك مربى دلسوز و مهربان با زبان خوش‏و بصورت خيرخواهى مصالح و مفاسد امور را براى همسرش تشريح كندتا خودش با ميل و رغبت كارهاى خوب را انجام دهد و از كارهاى مضراجتناب نمايد.

مطلب دوم-مرد بايد حد اعتدال و ميانه‏روى را حفظ كند.

چنانكه بى‏قيدى مطلق و لااباليگرى صلاح نيست همچنين سختگيرى ووسواسيگرى نيز عواقب خوبى ندارد.زن نيز مانند مرد آزاد آفريده شده‏احتياج به آزادى دارد.بايد در معاشرتها و رفت و آمدهاى بى‏خطر آزادى‏داشته باشد.

بايد به او آزادى داد كه به خانه پدر و مادر و برادر و خواهر و ساير خويشانش رفت و آمد كند و با دوستان شناخته شده و مورد اعتمادمعاشرت نمايد.مگر در موردى كه مفسده‏اى در بر داشته باشد.بهر حال‏ممنوعيت‏بايد حالت استثنائى و محدوديت داشته باشد،اگر از حد خودگذشت و بصورت سختگيرى و سلب آزادى در آمد غالبا عواقب خوبى‏ندارد.ايجاد كدورت و عقده ميكند،صفا و صميميت‏خانوادگى را بر هم‏ميزند.ممكن است زن در اثر فشارها و سختگيريهاى زياد جانش بستوه‏آمده تصميم بگيرد بهر طور شده قيد و بندها را پاره كند و خودش را آزادسازد.حتى ممكن است در اثر ناچارى به طلاق و جدايى هم راضى شود.

به داستان زير توجه فرماييد:

خانم جوانى بنام...در دادگاه حمايت‏خانواده به خبرنگار اطلاعات‏گفت:پنج‏سال پيش با جوانى بنام...ازدواج كردم.در آنموقع سرم پر ازشور جوانى بود كه متاسفانه چندان دوامى نداشت. اكنون حاصل ازدواج مايك پسر و يك دختر است.چندى است‏شوهرم عينك بدبينى به چشم زده‏و نسبت‏به همه بدبين است.در نتيجه زندگى را به كام ما تلخ كرده است.

اجازه نميدهد با هيچكس معاشرت كنم.بدتر اينكه وقتى از خانه خارج‏ميشود در را بروى من و بچه‏ها قفل ميكند و ما تا بازگشت او در قفس خانه‏زندانى هستيم.حتى اين حق را هم از من گرفته كه گاهگاهى بديدن پدر ومادرم بروم.فاميل من هم بخاطر اخلاق شوهرم ديگر بديدن ما نمى‏آيند.

حالا سينه‏ام پر از غصه شده.از يك طرف نگران سرنوشت كودكان خودهستم و از سوى ديگر طاقت ادامه زندگى را ندارم.آمده‏ام تا دادگاه حمايت‏خانواده درباره طلاق من تصميم بگيرد (18) .

اين قبيل مردها كه متاسفانه نمونه‏هاى فراوانى هم دارند در اثربدبينيهاى بيجا يا عادتهاى غلط آنقدر بر همسرانشان سختگيرى ميكنند كه‏آن بيچاره‏ها بستوه آمده با اينكه به شوهر و فرزندان خويش علاقه دارند دراثر ناچارى تقاضاى طلاق و جدايى ميكنند،آخر چه وجهى دارد كه مردبراى اظهار قدرت و مردانگى همسر بيگناهش را به طورى زندانى كند كه‏حتى حق ملاقات با پدر و مادر و ساير خويشانش را نداشته باشد؟آيا فكرنميكنند كه گاهى همين سختگيريها اسباب انحراف بعض بانوان پاكدامن‏را فراهم ساخته است؟آيا فكر نميكنند كه در اثر همين سختگيريهاى غلطچه خانواده‏هايى از هم متلاشى شده‏اند؟

بر فرض اينكه بانوى عاقل و فداكارى بود و با همين وضع ساخت‏ليكن بدون شك در چنين خانواده‏اى صفا و صميميت وجود نخواهدداشت.چگونه ميتوان از بانوييكه خودش را مسلوب الاختيار و زندانى‏خانه ميداند انتظار داشت كه نسبت‏به شوهر و فرزندانش اظهار محبت كندو از روى ميل و رغبت وضع منزل را مرتب سازد؟

تنبيه

زن و شوهر گر چه يك زندگى مشترك خانوادگى را تشكيل‏ميدهند و بايد در اداره امور منزل تشريك مساعى نمايند ليكن بهر حال دربعض موارد اختلاف سليقه هم دارند.مرد ميل دارد تمام امور خانواده‏مطابق خواست‏خودش انجام بگيرد و زن مطيع او باشد،بر عكس زن هم‏همين خواست و تمايل را دارد.در اينجاست كه صدور اوامر و نواهى ازطرفين آغاز ميشود و مخالفت‏ها و كشمكش‏ها شروع مى‏گردد.بهترين راه حل اينست كه زن و شوهر دست از امر و نهى بردارند و در موارداختلاف با مشورت و تبادل نظر به تفاهم برسند،و اگر دست از زورگوئى ولجبازى بردارند غالبا به تفاهم مى‏رسند و مشكلى بوجود نخواهد آمد. ليكن‏هيچيك از آنها حق ندارد عقيده‏اش را بر ديگرى تحميل كند و او رامجبور نمايد كه مطابق دستورش عمل كند،و در صورت تخلف حق نداردتوبيخ يا تنبيهش كند.ليكن بعض مردها به بهانه اينكه قيم و سرپرست‏خانواده هستند چنين حقى را براى خودشان قائل هستند.به خودشان حق‏ميدهند كه مطابق دلخواهشان امر و نهى كنند.و همسرانشان را موظف‏ميدانند كه مطيع دستوراتشان باشند و هرگز تخلف نكنند.و در صورت‏تخلف او را مورد عتاب و خطاب و توبيخ و تهديد قرار ميدهند.و چنين‏رفتارى را حق خويش مى‏پندارند. حتى گاهى به ضرب و شتم و اذيت اقدام‏مينمايند.در صورتيكه مرد حق اذيت و آزار و كتك زدن به همسرش راندارد.مردان زمان جاهليت كه از عاطفه و انسانيت كم بهره بودند همسران‏خودشان را مورد اذيت و آزار و ضرب و شتم قرار ميدادند و پيامبر اسلام‏براى جلوگيرى از اين عمل زشت‏به پا خاست و فرمود:هر مردى كه‏بصورت همسرش سيلى بزند. خدا بفرشته مامور دوزخ (مالك) دستورميدهد كه در دوزخ هفتاد سيلى بر صورتش بزند.و هر مردى كه دستش رابر موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذيت موى سرش را بگيرد) در دوزخ‏دستش با ميخهاى آتشين كوبيده ميشود (19) .

رسول خدا صلى الله عليه و آله زدن زنان را نهى كرد مگر درمورديكه تنبيه واجب باشد (20) .

پيامبر گرامى اسلام فرمود:هر مرديكه همسرش را كتك بزند-وبيش از سه ضربه باشد-خدا او را در قيامت در حضور خلائق نگه ميداردو رسوايش ميسازد.و خلق اولين و آخرين چنين مردى را تماشا ميكنند. (21) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:تعجب ميكنم از مرديكه‏همسرش را كتك مى‏زند در صورتيكه خودش در كتك خوردن سزاوارتراز همسرش ميباشد.اى مردم!زنانتان را با چوب نزنيد،زيرا قصاص‏دارد. (22)

مرديكه همسرش را كتك بزند بر او ستم كرده و ستمگر،هم در اين‏جهان و هم در جهان آخرت بكيفر خواهد رسيد.آن هم ظلم به فرد ناتوانيكه‏با صدها اميد و آرزو به خانه شوهر آمده.بدان اميد آمده كه در پناه اوآرامش و آسايش بجويد.به مردى پناه آورده كه حامى و غمخوار او باشد ودر مشكلات ياريش كند.زن امانتى است از جانب خدا كه به مرد سپرده‏ميشود.آيا كسى با امانت الهى چنين رفتار ميكند؟!امير المؤمنين‏عليه السلام فرمود: زنان بنزد مردان به امانت گذارده ميشوند.مالك نفع وضرر خودشان نيستند.آنها نزد شما امانتهاى خدا هستند.آزارشان نرسانيدو بر آنها سخت نگيريد. (23)

مرديكه همسرش را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد بر روح اوضربه‏اى وارد ميسازد و عقده‏اى بوجود مى‏آورد كه به سادگى قابل رفع‏نخواهد بود.صفا و محبت‏خانوادگى را از بين مى‏برد.من نميدانم با چنين همسر كتك خورده و تحقير شده‏اى چگونه مى‏توان روابط همسرى‏برقرار كرد؟واقعا خجالت دارد!!

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:آيا يكى از شما همسرش رامى‏زند سپس او را در آغوش مى‏گيرد؟! (24)

بنابراين در موارديكه شوهر حقى بر همسرش ندارد شرعا و قانوناو اخلاقا مجاز نيست او را بكارى مجبور سازد و در صورت تخلف به تنبيه‏و كتك اقدام نمايد.مثلا زن شرعا موظف نيست كه امور خانه‏دارى راانجام دهد.مانند نظافت منزل،طبخ غذا،شستن لباس و ظرفها، بچه‏دارى وهم چنين خياطى،قالى بافى،گلدوزى و ديگر كارها،گر چه بانوان با ميل ورغبت كارهاى منزل را انجام ميدهند و در اين باره هم حرفى ندارند،ليكن‏وظيفه آنها نيست.شوهر بايد از همسرش در برابر انجام اين كارها تشكر وقدردانى نمايد.و بدين وسيله او را تشويق نمايد.ولى اگر بعض كارها راانجام نداد يا ناقص انجام داد،مرد حق ندارد او را مورد تنبيه و توبيخ وضرب و شتم قرار دهد.

اسلام فقط تنبيه را در جائى تجويز ميكند كه حقى از شوهر تضييع‏ميشود.و آن در دو مورد است:

اول-مرد شرعا و قانونا حق دارد از همسرش بهره جنسى بگيردو از انواع تمتعات و لذتها استفاده كند.زن شرعا و قانونا موظف است دربرابر اين خواسته مرد تمكين نمايد.و خويشتن را در اختيار او قرار دهد.

اگر زن تمكين نمود مشكلى بوجود نخواهد آمد.اما اگر از انجام‏خواسته‏هاى مرد امتناع ورزيد،در اينصورت بهتر است مرد،ابتداء با نرمى و ملايمت و حتى تقديم هديه دل همسرش را بدست آورد و بكام‏جوئى نائل‏گردد.ولى اگر احساس كرد كه زن قصد اذيت و لجبازى دارد و بهيچ وجه‏تمكين نميكند،و مرد هم تاب تحمل ندارد،در يك چنين موردى مرد حق‏دارد به تنبيه متوسل شود.آنهم با رعايت احتياط و حفظ سلسله مراتب درچنين موردى قرآن مى‏گويد:همسرانى را كه احساس ميكنيد از تمكين دربرابر خواسته شما (تمتعات جنسى) امتناع مى‏ورزند،ابتداء آنها را پند وموعظه بدهيد،سپس در بستر از آنها جدا شويد سپس آنها را بزنيد.پس‏اگر اطاعت نمودند بر آنان ستم روا نداريد.بدرستيكه خدا عالى و بزرگ‏است (25)

چنانكه ملاحظه مى‏فرمائيد،خداوند متعال در اين آيه،به شوهراجازه ميدهد كه همسرش را كه در برابر خواسته‏هاى مشروعش،يعنى‏لذتجوئى و كاميابى تمكين نميكند و قصد اذيت و تمرد دارند،مورد تنبيه‏قرار دهند.آن هم در سه مرحله:مرحله اول:پند و اندرز.مرحله دوم: اگرپند و اندرز مفيد واقع نشد يا بسترش را جدا كند يا در بستر پشت‏به او كندو بخوابد و بدين وسيله،خشم و ناراحتى خودش را اظهار نمايد.مرحله‏سوم:اگر اين عمل هم مؤثر واقع نشد و زن هم چنان به لجبازى و تمردخويش ادامه ميدهد،به مرد اجازه داده شده كه براى استيفاى حق مشروع‏و قانونى خويش به كتك زدن متوسل شود.اما مرد حتى در اين حال هم‏حق ندارد از حد مشروع تجاوز نمايد و مرتكب ظلم و ستم شود.مرد بايددر اين مورد به چند نكته توجه كند.1-هدف از ضرب بايد اصلاح وتربيت‏باشد نه انتقامجوئى.2-با دست‏باشد يا چوب نازك،چنانكه در روايات آمده با چوب مسواك.3-طورى بزند كه بدن او سياه و قرمزنشود و الا بايد جريمه (ديه) بپردازد.4-از ضربه زدن به جاهائيكه احتمال‏خطر دارد، مانند چشم و سر و شكم جدا اجتناب نمايد.5-ضرب طورى‏باشد كه موجب كدورت عميق و عقده غير قابل علاج نگردد،و زن را به‏لجبازى و تمرد و طغيان بيشتر وادار ننمايد.6-همواره اين نكته را درنظر داشته باشد كه مى‏خواهد با اين زن زندگى كند و از محبتهاى قلبى وصفا و اخلاص او بهره بگيرد.7-توسل به كتك در صورتى تجويز شده،كه زن در برابر عدم تمكين، معذور نباشد.مثلا اگر زن به علت‏حائض‏بودن،يا روزه‏دار بودن در ماه رمضان،يا در حال احرام بودن،يا بيماربودن،از تمكين خوددارى نمود مرد حق ندارد او را تنبيه نمايد.

دوم-زن اگر خواست از منزل خارج شود بايد از شوهرش اجازه‏بگيرد و اگر اجازه نداد شرعا حق ندارد خارج شود.و اگر بدون اجازه‏خارج شد مرتكب گناه شده است.در حديث آمده كه پيغمبر اكرم صلى الله‏عليه و آله نهى كرد كه زن بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود و فرمود:

هر زنى كه بدون اذن شوهر از منزل خارج شود همه فرشتگان آسمانى و هرچيزى كه بر او مرور ميكند-از جن و انس-او را لعنت ميكنند تا اينكه‏به منزل باز گردد (26) .و اين موضوع حقى است كه شوهر بر گردن زن دارد كه‏واجب است آن را ادا كند.

ليكن مرد نبايد در اين باره سختگيرى كند و همسرش را بدين وسيله‏اذيت نمايد.بهتر است در هر جا كه محذورى نمى‏بيند اجازه بدهد برود.

تشريع اين حق براى قدرت نمائى و تحت فشار قرار دادن همسر نيست‏بلكه بدان منظور است كه مرد بتواند همسرش را از رفتن به جاهاى غيرمناسب باز دارد و در حفظ و صيانت او اقدام نمايد.سختگيريهاى بيجا نه‏تنها مفيد نيست‏بلكه به انس و محبت و اعتماد خانوادگى نيز لطمه واردميسازد.و حتى ممكن است گاهى موجب طغيان و تمرد و انحراف او رافراهم سازد.اما اگر رفتن به جائى را غير مناسب و باعث فساد اخلاق وارتكاب گناه تشخيص داد بايد همسرش را از رفتن بآنجا جدا نهى كند.وبر زن هم واجب است اطاعت كند و از رفتن به آن مجلس خوددارى نمايد.

بهر حال اگر زن از دستورات شوهر سرپيچى و تمرد ميكند و بدون‏اجازه بلكه با نهى شوهرش از منزل خارج ميشود،مرد حق دارد او رابهمان صورت قبل مورد تنبيه قرار دهد.با حفظ همان مراحل و شرائط.

البته زن مى‏تواند در چند مورد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود وشوهر هم حق ندارد او را منع نمايد.1-خارج شدن از منزل براى‏ياد گرفتن مسائل ضرورى دين.2-مسافرت براى حج در صورت‏استطاعت.3-خارج شدن از منزل براى پرداخت‏بدهى در صورتيكه‏بدون خروج امكان پرداخت نباشد.

پاورقى:‌


1- اطلاعات هفتگى شماره 1646.
2- كيهان 15 فروردين 1352
3- اطلاعات 12 ارديبهشت 1349
4- اطلاعات 13 ارديبهشت 1349
5- كيهان 4 اسفند 1350
6- اطلاعات 14 اسفند 1350.
7- اطلاعات هفتگى شماره 1646.
8- بحار ج 168
9- بحار ج 74 ص 168
10- بحار ج 74 ص 168
11- بحار ج 74 ص 400
12- سوره‏ى نساء آيه 34
13- مستدرك ج 2 ص 550
14- بحار ج 103 ص 227
15- وسائل ج 15 ص 251
16- بحار ج 103 ص 228
17- بحار ج 103 ص 249
18- اطلاعات 14 فروردين ماه 1351
19- مستدرك جلد 2 ص 550
20- مستدرك جلد 2 ص 550
21- مستدرك جلد 2 ص 550
22- بحار الانوار جلد 103 ص 249
23- مستدرك جلد 2 ص 551
24- وسائل جلد 14 ص 119
25- سوره نساء آيه 34
26- وسائل الشيعه جلد 14 ص 154