دليل
302 عن ابى عبدلله عليه السلام قال: قلت له: انى اريد ان
اتزوج امراه و ان ابوى ارادا غيرها قال: تزوج التى هويت و دع التى يهوى ابواك.(35)
ابن يعفور گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: من مى خواهم بازنى ازدواج
كنم، ولى پدر و مادرم زن ديگرى را پيشنهاد مى كنند. حضرت فرمود: با زنى ازدواج كن
كه خودت مى خواهى و زنى را كه پدر و مادرت مى خواهند رها كن.
303 عن ابى الحسن الاول (عليه السلام): ثالث يجلين البصر:
النظر الى الخضره و النظر الى الماء الجارى و النظر الى الوجه الحسن.(36
)
درس هفتاد و هشتم: خواستگارى: انتخاب شوهر
سفارشات اسلام به دختر
اسلام به دختر و اولياى دختر مى گويد: شما هم نبايد به مال و جمال پسر دلبستگى پيدا
كنيد و دين و حسن خلق را از ياد ببريد، كه اگر چنين بينديشيد، خداوند شما را به
خودتان واگذار مى كند؛ يعنى لطف و رحمت و دستگيرى خود را از شما باز مى گيرد، همان
طور كه در مورد پسر هم گفتيم.
شرايطى كه در احاديث و اخبار براى شوهر نقل شده، عبارت است از: دين و امانت و حسن
خلق و عفت و اندكى مال، چنانكه در بيان دليل خواهيم گفت. پيداست كه از ميان اين
شرايط، ((دين)) (اگر به معنى اسلام
باشد) شرط صحت است و بقيه شرط كمال؛ يعنى ازدواج مسلمان با غير مسلمان صحيح نيست.
ولى مثلا نسبت به حسن خلق و عفت، اسلام مى گويد: براى دختر بهتر است كه شوهرى عفيف
و نيكو خلق انتخاب كند و اگر چنين پسرى به خواستگارى او آمد، او را رد نكند و به او
جواب منفى ندهد و در انتظبر شوهر ثروتمند و خوش جمال ننشيند، كه اگر چنين كند، همان
بلايى به سرش مى آيد كه در باره پسر گفتيم، و اگر فاسق يا ميگسار به خواستگارى او
آمد حتما او را رد كند و به او جواب منفى دهد.
اسلام به پدر دختر مى گويد: ((اگر دختر خود را به ازدواج
شرابخوار درآورى، قطع رحم كرده اى و چنان است كه دخترت را براى زنا دادن فرستاده
باشى)). زيرا شرابخوار از هيچ گناهى پروا ندارد و پرده حيا و
عصمت ميان خود و خالق خود را بريده است. و باز امام حسن مجتبى (عليه السلام) به
مردى كه درباره ازدواج دخترش با آن حضرت مشورت مى كند، مى فرمايد: دخترت را به مرد
با تقوا بده، زيرا او اگر دخترت را دوست داشته باشد، گرامى اش مى دارد و اگر از
دخترت خوشش نيايد، به او ستم نمى كند و آزارش نمى دهد.
در پايان اين بحث بايد بگوييم: هر گاه دختر يا پسرى به مال يا جمال و يا شؤ ون مادى
خويش دلبستگى داشته باشد و ضوابط اسلامى را در عدم دلبستگى به امور دنيوى رعايت
نكند، بدانيد كه او همسر هوى و هوس خويش است نه همسر شما، او مى خواهد با مال و
ثروت ازدواج كند نه با انسان.
دليل
304 كتب الى ابى جعفر الثانى (عليه السلام) اساله عن النكاح
فكتب الى: من خطب اليكم فرضيتم دينه و امانته.(37)
راوى گويد به امام جواد (عليه السلام) نوشتم و از آن حضرت در باره ازدواج پرسيدم.
در جواب مرقوم فرمود: هر كس از شما خواستگارى نمود و شما دين و امانتش را پسنديديد
(با او وصلت كنيد).
305 ان رسول الله(صلى الله عليه و آله و سلم)قال: اذا جائكم
من ترضون خلقه و دينه فزوجوه ان لا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فساد كبير.(38
)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)فرمود: هر گاه كسى كه اخلاق و دينش مورد رضايت
شماست، به خواستگارى نزد شما آمد، همسرش دهيد. اگر به او زن ندهيد در روى زمين فتنه
و فساد بزرگى پيدا مى شود.
306 عن ابى عبدلله (عليه السلام) قال: الكفو ان يكون عفيفا و
عنده يسار.(39)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كفو (همرديف در ازدواج) كسى كه عفيف باشد و مالى هم
داشته باشد.
307 قال الصادق (عليه السلام): من زوج كريمته من شارب خمر
فقد قطع رحمها(40)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه دختر خود را به ازدواج شارب الخمرى در آورد
قطع رحم كرده است.
308 عن الصادق (عليه السلام) انه قال: ليس شارب الخمر اهلا
ان يزوج و ان يؤ تمن على امانه لقوله تعالى ((و لا تؤ
تواالسفهاء اموالكم )).(41)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: شرابخوار شايستگى ازدواج را ندارد و نبايد امانتى
به او سپرده شود، زيرا خداوند متعال فرموده است ((اموال خود
را به سفيهان ندهيد)).
309 قال كتبت الى ابى الحسن (عليه السلام): ان لى ذا قرابه
قد خطب الى و فى خلقه سوء قال: لا تزوجه ان كان سيئى الخلق.(42)
مردى به حضرت ابوالحسن (عليه السلام) نوشت: يكى از بستگانم از دخترم خواستگارى كرده
است، ولى او اخلاق بدى دارد. حضرت فرمود: اگر بدخلق است، دخترت را به ازدواج او
مده.
310 قال رجل للحسن (عليه السلام): ان لى ابنه فمن ترى
ازواجها له قال: زوجها ممن يتقى الله عزوجل فان احبها اكرمها و ان ابغضها لا
يظلمها.(43)
مردى به امام حسن (عليه السلام) گفت: دخترى دارم، او را به ازدواج چگونه مردى در
آورم؟ فرمودند: او را به ازدواج مردى باتقوا درآور، اگر دوستش داشته باشد، او را
گرامى مى دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم روا نمى دارد.
درس هفتاد و نهم: خواستگارى: ملاكهاى غير ضرورى
برخى از نويسندگان معاصر، شرايط ديگرى را مانند اتحاد در نژاد، همزبان بودن،
از يك منطقه جغرافيايى بودن و عدم تفاوت فاحش سنى، در موضوع ازدواج مطرح مى كنند و
وجود آنها را تا حد لزوم و ضرورت با اهميت مى دانند؛ ولى از نظر اسلام اين امور، در
موضوع ازدواج با اينكه مهم است و بايد نسبت به آن توجه نمود ولى به سر حد لزوم و
وجوب نمى رسد. بلكه از داستانهاى ازدواجى كه در صدر اسلام اتفاق افتاده و پيغمبر
صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين (عليه السلام) نسبت به آن نظر داده اند، معلوم
مى شود كه اعراب آن زمان با وجود آنكه به اسلام گرويده و با فرهنگ
ان اكرمكم عندالله اتقيكم آشنا شده بودند، باز هم
رسوباتى از تعصبات جاهليت در فكر و مغزشان باقى مانده بود و نمى خواستند دختران خود
را به مردان عجم- هر چند مسلمان هم باشند بدهند و يا از كنيزان مسلمان خواستگارى
كنند و حتى مايل نبودند اشراف آنها با مستضعفينشان وصلت نمايند و چنين ازدواجهايى
را حرام و ناروا مى شمردند.
ولى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم)و ائمه اطهار (عليه السلام) اصرار
داشتند كه به آنها بفهمانند هر زن مسلمانى كفو هر مرد مسلمانى است و اگر بخواهد، مى
تواند با او ازدواج كند و اختلاف اخلاقى و فرهنگى و نژادى و سنى مانع وقوع ازدواج
نمى شود؛ يعنى تمام اين امور تا حدى مى توانند به صميميت و اتحاد و توافق زن و شوهر
خلل وارد كنند، ولى ديانت و اسلام واقعى اگر در ميان باشد، نيرو و قدرتش، در ايجاد
توافق و اتحاد بيش از همه اين امور است و مى تواند از رخنه اندازى و اختلاف پراكنى
همه آنها جلوگيرى كند.
زن سفيد پوست مسلمان مى تواند براى خود شوهرى سياه پوست و مسلمان انتخاب كند و همان
اعتقاد به فرهنگ غنى اسلام كه سياه و سفيد را در برابر خدا يكسان مى داند، به او
اجازه ندهد كه ذره اى تفاوت ميان خود و شوهرش ببيند و حتى لحظه اى در اين باره فكر
كند.(44)
و نيز زن شهرى مى تواند به ازدواج شوهر روستايى درآيد، زيرا شوهر روستايى مسلمان
كافى است كه يك بار از روحانى ده خود شنيده باشد كه ((زن
امانت خداست در دست شوهر)) و همين يك درس او كافى باشد كه زن
خود با صفا و محبت زندگى كند. حتى در اين مورد مى توان گفت زن چهل ساله مسلمان مى
تواند شوهر سى ساله مسلمان خود را راضى نگه دارد و طبق دستور اسلام خود را براى
شوهرش چنان آراسته و آماده سازد كه او هيچ گاه فكر تجديد فراش و گرفتن همسرى جوان
نيفتد، يا اگر شرايط مساعد باشد، خود آن زن موافقت كند كه شوهرش همسر ديگرى بگيرد.
و خلاصه عقيده به اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه و آله و سلم)اكسير اعظمى است كه مى
تواند هر مسى را طلا كند و اقيانوس كبيرى است كه مى تواند هر آلوده و ناپاكى را
نظيف و طاهر سازد.
منظور اين نيست كه پسر و دختر هنگام خواستگارى و انتخاب، به اين امور توجه نكنند و
نسبت به اختلاف نژادى و سنى و منطقه اى بى تفاوت باشند، بلكه مانع بودن همه اينها
در ايجاد واتحاد و توافق و تفاهم در موارد خاصى مسلم است، ولى مى خواهم بگويم اگر
اسلام اتحاد در اين امور را شرط اساسى ازدواج قلمداد نكرده و ازدواج دختر و پسر
مسلمان را با وجود اين اختلافات صحيح دانسته است، شما بر اسلام اشكال نكنيد و
اعتراض وارد نسازيد كه چرا چنين حكمى داده است، كه اسلام حسابگرى دقيق و عميق دارد.
حسابگر اسلام خالق و آفريننده بشر و سازنده عواطف و غرايز و احساسات لطيف و ظريف
اوست كه راهنمايى و رهبرى آنها را از هر شخص ديگرى بهتر مى داند. چنانكه به شهادت
تاريخ، از صدر اسلام تا اين زمان، هزارها ازدواج با چنين اختلافاتى واقع گشته و از
بركت عقيده به اسلام زندگى با محبت و لطف و صفايى را هم به همراه داشته است.
دليل
311 فقال له رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): يا
زياد! جويبر مؤ من و المؤ من كفو للمؤ منه و المسلم كفو للمسلمه فزوجه يا زياد و لا
ترغب عنه.(45)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)فرمود: اى زياد! جويبر مؤ من است و هر مرد مؤ
منى كفو زن مؤ منه و هر مرد مسلمانى كفو زن مسلمان است.(46)
312 عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: ان رسولله(صلى الله
عليه و آله و سلم)زوج مقداد بن الاسواد ضباعه ابنه الزبير ابن عبدالمطلب و انما
زوجه لتتضع المناكح و ليتاسوا برسول الله(صلى الله عليه و آله و سلم)و ليعلموا ان
اكرمهم عندالله اتقيهم
(47)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب را به
ازدواج مقدادبن اسود در آورد تا امر ازدواج پايين آيد (و تعينات خرافى و تشريفات
جاهلى از بين برود) و مسلمانان از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)پيروى كنند و
بدانند كه: ((گرامى ترين آنها نزد خدا با تقواترين آنهاست)).
313 قال اميرالمؤ منين (عليه السلام): اياكم و نكاح الزنج
فانه خلق مشوه.(48)
حضرت على (عليه السلام) فرمود: از ازدواج كردن با اهل زنج بپرهيزيد كه خلقى نازيبا
دارند.(49)
314 قال ابوعبدالله (عليه السلام): و لا تناكحوا من الاكراد
احدا.(50)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: با هيچ يك از كردها ازدواج نكنيد.
315 و قال (عليه السلام): لاتنا كحوا الزنج و الخرز
(الخوز)... قال و الهند و السند و القند.(51)
و نيز آن حضرت (عليه السلام) فرمود: با اهل خوز و سند و قند(52)
ازدواج نكنيد.(53)
316 عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: انظر الى من هو دونك
فتكون لانعم الله شاكرا ولمزيده مستوجبا و لجوده ساكنا.(54)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: براى تسكين خاطر و تخفيف اندوه خود همواره به كسى
نظر كن كه نصيبش از نعمتهاى الهى كمتر از تو است تا شكر نعمتهاى موجود را بجاى آورى
و براى افزايش نعمت خداوند شايسته باشى و قرارگاه عطيه الهى گردى.
درس هشتادم: خواستگارى: گفگوى پسر با دختر