بهشت خانواده جلد دوم

مرحوم استاد دكترسيد جواد مصطفوى

- پى‏نوشت‏ها -


1-
2- كيهان فرهنگى، سال دوم، اسفند 1364، شماره 12.
3- در اين مساءله اختلافاتى مختصر در آراء فقهاى عظام ديده مى شود كه هر شخصى بايد به مرجع تقليدش رجوع كند.
4- اين ترتيب را دكتر معين در كتاب فرنگ خويش ذكر نموده است. ليكن در عرف مصطلح زمان ما ((نبيره)) قبل از ((نتيجه)) گفته مى شود.
5- پدر و مادرى را ((ابوينى)) مى گويند.
6- پدرى را (((ابى))) مى گويند.
7- مادرى را ((امى)) مى گويند.
8- مدخوله يعنى زنى كه با او نزديكى كرده باشد.
9- براى تحقق رضاع و شروط آن فقهاى بزرگوار اختلاف نظر دارند، بايد به توضيح المسائل مراجع تقليد رجوع كرد.
10- انچه در اين ماده بيان كرديم به ((عموم منزلت)) مشهور است كه اكثر فقهاى عظام- كثر الله امثالهم- آن را نفى مى كنند.
11- وسائل الشيعه، ج 14، باب رضا (عليه السلام)، مستفاد از روايات منقول از حضرت موسى بن جعفر و امام عسكرى (عليه السلام).
12- نساء/ 23.
13- شرح ماجرا را در كتاب طلاق و تجديد (ص 98) بخوانيد.
14- شرح ماجرا را در كتاب طلاق و تجديد (ص 81) بخوانيد.
15- كافى، ج 5/ ص 398.
16- فروع كافى، ج 5 / ص 337. و نيز وسائل الشيعه، ج 14 / ص 39، حديث شماره 25037.
17- به اين معنى كه بعضى از آنها در مرتبه سوم و بعضى ديگر در مرتبه چهارم، در صورت ارتكاب گناهانى كه حد دارد، به كشتن گناهكار لجوج و تازيانه خورده فتوى مى دهند.
18- مر آه العقول، ج 11 / ص 294؛ اصول كافى، ج 2 / ص
19- نور / 32.
20- رجوع كنيد به درس 25 از جلد اول همين كتاب.
21- رجوع كنيد به درس 56 جدول اول همين كتاب.
22- كافى، ج 5 / ص 323.
23- وسائل، ج 14 / ص 28.
24- وسائل، ج 14 / ص 28.
25- محجه البيضاء، ج 3 / ص 85.
26- وسائل، ج 14 / ص 37.
27- وسائل، ج 14 / ص 35.
28- وسائل، ج 14 / 30.
29- وسائل، ج 14 / ص 32.
30- فروع كافى، ج 5 / ص 332.
31- رجوع شود به كتاب ((ابعاد گسترده اسلام))، ص 206.
32- مستدرك، ج 2 / ص 533.
33- جعفر يات، ص 92.
34- رجوع كنيد به كتاب ((ابعاد گسترده اسلام))، ص 206.
35- فروع كافى، ج 5 / ص 401.
36- وسائل، ج 14 / ص 38.
37- وافى: ج 3، ص 17، باب نكاح.
38- وافى، ج 3، ص 17.
39- وافى: ج 3، ص 18.
40- فروع كافى: ج 5، ص 347.
41- مستدرك: ج 2، ص 538.
42- مكارم الاخلاق: ص 103.
43- المستطرف: ج 2 / ص 218.
44- برخى از دانشمندان خوش ذوق و باريك بين، در مورد چنيين ازدواجى به ياد آيه شريفه تولج اليل فى النهار (نساء / 27) افتاده اند و نويسنده هم در اينجا به ياد روايت شماره 257 جلد اول افتاد.
45- كافى، ج 5 / ص 341.
46- جويبر مردى از اهل يمامه بود كه به مدينه آمده و مسلمان شده بود. او مؤ منى متعهد و مخلص، ولى در عين حال، سياه پوست و كوتاه قد و مستمند و بى خانمان بود و در صفه مسجد زندگى مى كرد. روزى پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم)به او فرمود: چرا ازدواج نمى كنى؟ عرض كرد: چه كسى به اين بينوا زن مى دهد؟ فرمود: اسلام هر خوار و ذليلى را عزيز كرده است. برو نزد زيادبن لبيد كه از اعيان و اشراف انصار است و دخترش را خواستگارى كن. جويبر نزد زياد آمد و از قول آن حضرت دختر او را خواستگارى كرد. زياد گفت: ما دختران خود را تنها به همرديفان خود از انصار مى دهيم و با آنها وصلت مى كنيم. و سپس نزد پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم)آمد و جريان را عرض كرد. آنگاه حضرتش اين سخن را به او فرمود و او هم اطاعت كرد و دخترش را با تشريفاتى به ازدواج جويبر درآورد.
نيز آن حضرت دختر عموى خودش را به ازدواج مقداد در آورد كه او هم سياه پوستى مستمند بود.
47- كافى، ج 5 / ص 344.
48- كافى، ج 5 / ص 352.
49- كافى، ج 5 / ص 352.
50- كافى، ج 5 / ص 352.
51- كافى، ج 5 / ص 352.
52- قند به معناى قندهار است.
53- پيداست كه مخاطب در اين روايت مردان اهل حجاز و شام بوده اند كه از لحاظ نژاد و زبان و منطقه جغرافيايى با طوايفى كه امام (عليه السلام) ازدواج با آنها را ناپسند مى شمارد، مختلف بوده اند. يعنى امام (عليه السلام) به اهل هند و سند نفرموده است با هندى و سندى ازدواج نكنيد يا بد كرد نفرموده است با اكراد ازدواج نكنيد. بنابراين شايد معناى ضمنى اين روايات اين باشد كه هر طايفه و نژادى از مسلمين بهتر است با همطايفه و همنژاد خود ازدواج كند، اما همين ممانعت هم به سر حد ترحيم نمى رسد. از اين مطلب، فقهاى بزرگوار ما فتواى به كراهت داده اند. بنابراين اگر تعهد به اسلام در اين اقوام به قدرى قوى باشد كه احتمال عدم توافق زوجين را برطرف سازد، و به اصطلاح زمان ما طرفين توافق فرهنگى داشته باشند، ازدواج غير كرد با كرد و غير هندى با هندى هم مانعى ندارد.
54- مستدرك الوسائل، ج 2 / ص 64.
55- 1.ان النساء همهن زينه الحيوه الدنيا.
56- سفينه، ج 1 / ص 532.
57- سفينه، ج 1 / ص 532.
58- سفينه، ج 1 / ص 532.
59- بقره / 235.
60- نهج البلاغه فيض، ص 611، خطبه 184.
61- ((جب)) آن كه آلت مرد بريده شده باشد. ((عنن)) آن است كه آلتش نعوظ نداشته باشد و حركت نكند. ((خصاء)) آن است كه بيضه مرد را كشيده و او را اخته كرده باشند.
62- شرح غررالحكم، ج 1 / ص 358.
63- مستدرك الوسائل، ج 2 / ص 100.
64- غرورالحكم، ج 1 / ص 47؛ شرح غروالحكم، ج 1 / ص 345.
65- تحف العقول، ص 366.
66- تحف العقول، ص 366.
67- بحار، ج 103 / ص 208.
68- وسائل، ج 14 / ص 81.
69- فروع كافى، ج 5 / ص 366.
70- فروع كافى، ج 5 / ص 368.
71- حبس شدن و جريان نيافتن خون و بول در مجارى معتادش.
72- هر گاه زن يا مردى همسر قانونى داشته باشد و با ديگرى همبستر شود، عمل آنها ((زناى محصنه)) ناميده مى شود.
73- رجم به معناى سنگسار كردن است.
74- عروه الوثقى، ج 2. نه حاشيه اى، ص 180.
75- عروه الوثقى، ج 1 / ص 339 (احكام الحائض).
76- عروه الوثقى، ج 1 / ص 284 (فى باب غسل الجنابه).
77- عروه الوثقى، ج 2 / ص 811.
78- بظر زن مانند آلت مرد، در وسط مبهل اوست كه ختنه كردن آن مستحب است.
79- مستدرك الوسائل، ج 2 / ص 545.
80- ((مداعبه)) معاشقه كردن به وسيله دست است و ((مداعبه)) معاشقه كردن با زبان.
81- وسائل، ج 14 / ص 82، حديث شماره 25183.
82- وسائل، ج 14 / ص 83، حديث شماره 25187.
83- كينه در زبان عربى به اسمى گويند كه مصدر به اب يا ام يا ابن باشد.
84- بحار الانوار، ج 62 / ص 324.
85- آل عمران / 159.
86- شرح غررالحكم، ج 4 / ص 16.
87- شرح غررالحكم، ج 4 / ص 165.
88- بحارالانوار، ج 77 / ص 47.
89- روضه كافى، ص 385.
90- بحار، ج 78 / ص 120.
91- نهج البلاغه فيض، ص 1242، حكمت 321.
92- بحارالانوار، ج 78 / ص 336.
93- غرورالحكم، ص 271.
94- كلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره (قيامه / 20 و 21).
95- رجوع شود به درس سيگار كشيدن از كتاب ((انسانيت)) نوشته مؤ لف.
96- اينكه مى گوييم مشكل و نمى گوييم محال، به اين دليل است كه هميشه مردانى پيدا مى شوند كه در مورد زن بزرگتر از خود (به دليل كمالاتى كه در او مى بينند) از مساءله عدم تجانس سنى صرف نظر كرده، با او ازدواج مى كنند. مثلا خانمى كه شوهرش با تقواتر است و مرد را در لغزشها دستگيرى مى كند و يا از خانواده اى است كه از موقعيت اجتماعى بالاترى برخوردار است و اين امر شوهر را اقناع مى كند يا علم و مدرك تحصيلى بالاترى دارد كه براى شوهرش حايز اهميت است و يا در كارهاى خانه و خصوصا تربيت كودكان فعاليت و اهتمام قابل تحسينى دارد كه از نظر همسرش امتياز بزرگى محسوب مى گردد و موجب آسايش ‍ و آرامش خاطر اوست.
97- نهج البلاغه فيض، ص 1206، حكمت 260.
98- تفسير برهان، ج 1 / ص 159.
99- وسائل العيشه، ج 12 / ص 49، حديث 22023.
100- سفينه البحار، ج 1 / ص 429.
101- سفينه البحار، ج 1 / ص 429.
102- نهج البلاغه، مكتوب 69.
103- طه / 131.
104- توبه / 55.
105- آيات و رواياتى كه توجه به فقرا و مساكين و ايتام را خاطر نشان مى كند و به نفقد و دستگيرى ايشان امر مى نمايد، از حد شماره افزون است.
106- اصول كافى، ج 4 / ص 3.
107- سعدى گويد: ((هرگز از دور زمان نناليدم و روى از گردش آسمان در هم نكشيدم مگر وقتى كه پايم برهنه بود و استطاعت پاى پوشى نداشتم تا به جامع كوفه در آمدم دلتنگ، يكى را ديدم كه پاى نداشت. سپاس نعمت حق بجاى آوردم و بر بى كفشى صبر كردم)).
108- مستدرك، ج 2 / ص 64.
109- عن الصادق (عليه السلام) قال: اذا سافر اءحدكم فقدم من سفره فليات اهله بما تيسرو لو بحجر (سفينه البحار، ج 1 / ص 628).
110- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): من بنى مسجدا و لو كمفحص قطاه بنى الله له بيتا فى الجنه (سفينه، ج 1 / 600).
111- قال الصادق (عليه السلام): ان القصد اءمر يحبه الله عزوجل و ان السرف يبغضه حتى طرحك النواه فانها تصلح لشيى و حتى صبك فضل شرابك (سفينه، ج 2 / ص 615).
112- براى توضيح عواقب سوء حسد رجوع شود به كتاب ((انسانيت)).
113- فروع كافى، ج 5 / ص 559.
114- فروع كافى، ج 5 / ص 338.
115- كافى، ج 5 / ص 363.
116- وافى، ج 3 / ص 55، ابواب النكاح.
117- وافى، ج 3 / ص 56.
118- وافى، ج 3 / ص 56.
119- جمعيت فرانسه در ژانويه 1970 كه به طور تخمينى برآورده گرديده است، چنين نشان مى دهد: مواليد دختر 405000 نفر در مقابل مواليد پسر كه 430000 نفر است. براى توضيح بيشتر رجوع شود به كتاب (((جمعيت شناسى اجتماعى))). تاءليف دكتر منوچهر محسنى، ص 23.
120- نساء / 3.
121- نساء / 2.
122- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): فاما ابتنى فاطمه فهى سيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين. (بحار، ج 43 / ص 24)
123- برخى از اين اقسام را به اعتبارى مى توان در حرمت عرضى داخل نمود.
124- زلزال / 8.
125- نساء / 3.
126- نساء / 129.
127- نهج البلاغه فيض، خطبه 152، ص 465.
128- نهج البلاغه فيض، حكمت 102، ص 1125.
129- اى پسر آدم! آنچه اضافه بر روزى ات به دست آورى نسبت به آن خزانه دار ديگران هستى. (نهج البلاغه فيض، حكمت 183، ص 1165)
130- حج / 62.
131- اسراء / 70.
132- نهج البلاغه فيض، حكمت 441، صفحه 1283.
133- نور / 30 و 31.
134- نور / 30 و 31.
135- مطففين / 29- 36.
136- حجرات / 11.
137- نهج البلاغه، مكتوب 31.
138- نهج البلاغه، حكمت 456.
139- نهج البلاغه، مكتوب 31.
140- عروه الوثقى، مساءله 17: لو امكنه حفر البئر بلا حرج وجب كما انه لو و هبه غيره بلا و لا ذله و جب القبول (مباحث التيم، ص 155).
141- منافقون / 8.
142- خيار خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهو و الجبن و البخل. فاذا كانت المراه مزهوه لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخيله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانه فرقت من كل شيى يعرض ‍ لها.
( نهج البلاغه، حكمت 226)
143- قصص / 56.
144- و ليعفوا و ليصفحوا اءلا تحبون اءن يعرفالله لكم (نور / 22).
145- نظير الكاشف نهج البلاغه براى اصول كافى، صحيفه سجاديه، بحارالانوار و وسائل الشيعه كارهايى انجام شده است. براى توضيح بيشتر رجوع كنيد به زندگينامه در ابتداى همين كتاب.
146- رجوع شود به دليل 194 از جلد اول همين كتاب.
147- ومن آياته اءن خلق لكم من اءنفسكم ازواجا لتكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمته (روم / 19).
148- نور / 30 و 31.
149- مستدرك، ج 2 / ص 538.
150- سفينه، ج 1 / 532.
151- بحارالنوار، چاپ بيروت، ج 75 / ص 126.
152- سفينه، ج 1 ص 524.
153- اين درس كه در دفتر ديگرى در ميان نوشته هاى مرحوم مؤ لف وجود داشت بعد از چاپ اول پيدا شد، لذا ما در پايان كتاب آن را اضافه مى كنيم.
154- سفينه، ج 1 / ص 730.
155- طه / 44. همچنين رجوع كنيد به ذيل شماره 366 همين كتاب.