بهشت خانواده جلد دوم

مرحوم استاد دكترسيد جواد مصطفوى

- ۱ -


سر آغاز

هر گاه شخصى كه اخلاق و دينش مورد رضايت شما بود به خواستگارى (دخترتان) آمد او را همسر دهيد. اگر چنين نكنيد در روى زمين فتنه و فساد بزرگى پيدا مى شود.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)
مردى كه زن حلالى را با مال حلالى به همسرى گيرد ولى مقصودش افتخار و رياكارى خودنمايى باشد خداوند ذلت و خوارى اش را زياد كند...
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)
در همه احوال با همسرت مدارا كن و با او به نيكى معاشرت نما تا زندگى برايت باصفا گردد. (1)
اميرالمؤ منين على (عليه السلام)
با زنى ازدواج كن كه او را مى خواهى و رها كن زنى را كه پدر و مادرت مى خواهند.
امام صادق (عليه السلام)

برگزيده ها

1. ((چرا طلاق دست مرد است)) در درس نود و سه پاسخ گفته شده است.
2. پاشويى عروس توسط داماد و نماز ايشان در حجله در درس شب زفاف بيان شده است.
3. درس معاشقه درباره چگونه آغاز كردن روابط آنچنان شيرين همسرى است.
4. ((چرا با سه طلاقه نمى توان ازدواج كرد)) در درس هفتاد و پنج پاسخ داده شده است.
5. درس هشتاد و چهار متكفل بيان مداعبه و ملاعبه (شوخى با زبان و با دست) مى باشد.
6. درس چند همسرى از صدور قطعنامه كنفرانس خانمها صحبت مى كند. 7. درس هشتاد و پنج مصاديق ((عشق به زور مهر به چنبه)) را توضيح مى دهد.
8. ((كوكوى سبزى)) داستانى است در درس چشم و همچشمى.
9 ((مراقبت از يك جوال مگس آسانتر است تا از يك زن زيبا، ضرب المثلى است در درس هفتاد و شش.
10. سرگذشت مادر شوهرى كه خون فرزند و عروسش را در شيشه كرده بود در درس روابط فاميلى نقل شده است.
11. جمله در ((بريتانيا حداقل سن ازدواج بيست و يك سالگى است و حداقل سن براى احراز پست نخست وزيرى هجده سالگى)) را در درس ‍ هفتاد و پنج بخوانيد، ولى تعجب نكنيد.
12. در درس عذر خواهى، از مردى صحبت شده است كه همسرش را كتك مى زد.
13. سى سؤ ال در درس هشتاد مطرح شده است كه دختر و پسر بايد در وقت خواستگارى از يكديگر بپرسند.
14. خوبى، تكبر، ترس و بخل را براى زنان در درس ((برابرى و اختلاف مرد و زن)) مطالعه خواهيد كرد.
چند تذكر
1. اين كتاب را دو گروه نبايد بخوانند:
اول. كسانى كه ذوق و عاطفه ندارند؛
دوم. كسانى كه به انديشه و عقل خدادادى خويش متكى نيستند و به خود اجازه نمى دهند بدون اجازه غرب و شرق فكر كنند.
2. اين كتاب كه مكمل جلد اول است، مقررات سعادت بخش اسلام را بيان مى كند. بنابراين به دختر و پسرى كه مى خواهند ازدواج كنند و زندگى شان قرين سعادت باشد، شفارش مى كنيم براى شروط ازدواج خود عمل به دستورات اين كتاب (بويژه درسهاى مربوط به خواستگارى) را در نظر بگيرند و نيز به همسرانى كه با يكديگر اختلاف پيدا كرده اند، مطالعه آن را پيش از مراجعه به دادگاه توصيه كنيم.
3. بعضى از مطالب اين كتاب تفصيل و توضيح مباحثى است كه در جلد اول به طور اجمالى و گذرا آمده و طى سؤ الاتى كه خوانندگان عزيز جلد اول از مؤ لف كرده اند نويسنده را بر آن داشته اند كه جلد دوم را تاءليف كند؛ لذا خواندن اين كتاب را به كسانى كه جلد اول را خوانده اند بيش از ديگران توصيه مى كنيم.
4. مطالعه اين كتاب براى جوانانى كه هنوز قصد ازدواج ندارند، در اولويت نيست.

مقدمه

سپاس و ستايش بيكران، خداوند يگانه رحمان را سزاست كه در روى كره اى متحرك و لرزان، معلق و آويزان، كوه و صحرا رقم زد، جزيره و دريا ترسيم نمود، گياه و حيوان آفريد و انسان را پديد آورد تا ظلمتكده تيره و تاريك زمين را به نور و صفا زينت بخشد و در ميان خرابى و ويرانى، عمران و آبادى آرد.
زمينهاى خشك را به بوستان و گلستان سبز و خرم تبديل كرد.
از ميان كره زمينى كه به صورت جمادى بى حس و بدون شعور ساخته شده بود، نبات حيوان بر افراشت و بر تارك سرش انسانى خردمند گذاشت و او را بر همه اقطار جهان حاكم و فرمانروا ساخت تا از ميان كره اى خاكى و تاريك، جنبش و حركت، سعادت و عزت و عيش و عشرت پديد آورد. مشك و عنبر، گلهاى معطر، نور و صفا، نغمه و نوا، تمدن و ترقى، تكامل و تعالى، دستگيرى و رحمت و نوازش و عطوفت، همگى از ميان اين كره تيره و ظلمانى برخاست و يكسره از بركت عقل و احساسى بود كه به انسان عنايت فرمود.
خداوند مهربان، به انسان ستمگر و ناسپاس، جفتى از جنس او به صورت ((زن)) عنايت فرمود تا با وى انس و الفت گيرد. ميان دختر و پسرى بيگانه و نا آشنا، مودت و رحمت مقرر داشت تا يكديگر را در آغوش گيرند، توالد و تناسل نمايند، تشريك مساعى كنند، خانه و مدرسه بسازند و در آن آموزش و پرورش دهند؛ محيط آبادى را از پدران و مادران خويش بدارث برده اند، آبادتر كنند و آن را باز هم براى آبادى بيشتر به فرزندان خود تحويل دهند.
و درود و رحمت بى پايان خداوند متعال به روان پاك رسولان و پيغام آورانش، مخصوصا شريف ترين و آخرين آنها حضرت محمد مصطفى (صلي الله عليه و آله و سلم) و بر خاندان عترت آن حضرت يعنى ائمه معصومين (عليهم السلام)، كه در عمر عزيز خويش را در راه رسانيدن انسان به اوج تكامل و خوشبختى مصروف داشتند و در پيمودن اين راه، هر گونه بلا و مصيبتى را تحمل كردند و حتى از بذل و جان شريف خويش دريغ نفرمودند- صلوات الله عليهم اجمعين من الان الى قيام يوم دين الدين-.
اما بعد: پسرى و دخترى كه با يكديگر ازدواج مى كنند، در حقيقت تولد تازه اى مى يابند و در اقيانوس تازه اى وارد مى شوند كه يا بايد كار آموزى و تجربه قبلى كسب كنند و يا داراى هوش و فراستى باشند كه بتوانند خود را با جزر و مد درياى متلاطم زندگى همانگ سازند و همچون مرغان و ماهيان با آن محيط ستزگار شوند، و گرنه عمرى كوتاه و پر مشقت دارند و بزودى در گردابها غرقه و هلاك مى گردند.
دين مقدس اسلام كه براى راهنمايى و تاءمين سعادت بشر، نازل گشته و تمام ابعاد وجودى او را در تمام مراحل زندگى اش رعايت كرده است، دختر و پسرى را كه مى خواهند در آينده پدر و مادر خانواده و ركن اجتماع انسانى باشند، در اين وادى خطرناك بدون راهنما رها نكرده است، بلكه با لطف و عنايت، دست ايشان را گرفته و قدم به قدم رهبرى و راهنمايى شان نموده و آنان را از خطرات طوفانها و گردابها بر حذر داشته است.
مرحوم مؤ لف براى تاءمين اين هدف جلد اول كتاب را در سال 1363 در قالب هفتاد درس كوتاه تاءليف كرد و پس از انتشار آن در چاپهاى متعدد، متوجه گرديده كه لازم است يك رشته مباحث تكميلى در همان راستا و براى تاءمين همان هدف (كه در جلد اول به آن اشاره شده است) به مباحث جلد اول ضميمه گردد. لذا ابتدا مساءله خواستگارى به ذهنشان خطور كرد و كرارا مى فرموند: جوانان مسلمان ما در وقت روبرو شدن با همسر آينده خود نمى دانند چطور بايد صحبت كنند كه زمان كوتاهى اطلاعات كافى از مخاطب خود به دست آورند تا در مسائل ريز و درشت زندگى مواجه با عدم تفاهمها و ناهماهنگهاى فكرى و اخلاقى نگردند و نقش پدر و مادر در اين مورد چگونه است. بعد به مساءله محرم و نامحرم فكر كردند و مى گفتند ميل دارم اين كارى را كه تاكنون نشده- يعنى اينكه همه فاميلهاى محرم و نامحرم (اعم از نسبى، سببى و رضاعى) در يك جدول به صورت منظم، كوتاه و دقيق ذكر گردد- من انجام دهم. همچنين تصميم گرفتند درسهايى را كه در جدول اول به طور كوتاه و گذرا اشاره كرده بودند (از قبيل روابط فاميلى) به خاطر اهميت موضوع و سؤ الاتى كه در اين رابطه از ايشان مى شد، با تفصيل بيشترى تقرير نمايند. و بالاخره مباحث پراكنده اى مانند چشم و همچشمى، عذر خواهى و جلب محبت را با توجه به برخوردهايى كه با اشخاص مختلف داشتند (كه يا مبتلا به يك مشكل خانوادگى بودند، يا مشكل آنها حل شده بود و يا مسؤ وليتى اجرايى در اين مورد داشتند) به رشته تحرير درآورند و مجموع اين نوشته ها (كه در حدود بيست و دو درس ‍ نسبتا مفصل مى شد) در كتابخانه شخصى شان در منزل وجود داشت تا اينكه در تاريخ 10 ر 2 ر 68 (ده روز قبل از وفاتشان) كه آخرين وصيتنامه خود را نوشتند. در مورد اين كتاب چنين مرقوم فرمودند: ((جلد دوم بهشت خانواده اندكى كسرى دارد كه با كمك آقاى شكوهى و خزاعى و استادى مى توان تكميل نمود و به چاپ رسانيد)). لذا ما اين درسها را به همان صورتى كه ايشان نوشته بودند با تغييراتى جزئى از قبيل جابجا كردن برخى از دروس و تغيير عناوين آنها، تكميل نمودن آيات و روايات و آوردن ترجمه مدارك آنها، و ويرايش ادبى و نكات رسم الخطى، تنظيم كرده و به چاپ مى رسانيم گرچه مى دانيم اگر ايشان در قيد حيات بودند حاضر نمى شدند اين كتاب به صورت ناتمام و ناهماهنگ چاپ گردد.
نكته ديگرى كه ذكر آن لازم به نظر مى رسد اين است كه طبق توصيه سرور مطاع و دانشمند معزز جناب آقاى رضا استادى- دام عزه- چون جلد دوم كتاب بهشت خانواده نخستين اثرى است كه بعد از وفات مرحوم والدمكرم يعنى مؤ لف اين كتاب- حشره الله مع اجداده المعصومين (عليهم السلام)- انتشار مى يابد، شرح حال جامعه اى از ايشان را آورده ايم و ساير آثار منتشر نشده شان از قبيل فهرست اصول كافى (جلد دوم)، معجم صحيفه و همچنين يادنامه اى براى آن مرحوم بزودى چاپ و منتشر خواهد شد.
در خاتمه از آقايان رضا استادى، محمد حسن خزاعى، على شكوهى، سيد حسن علم الهدائى و ساير كسانى كه به هر نحو در تهيه اين كتاب مرا يارى داده اند تشكر و قدر دانى مى نمايم و توفيق يكايك آنها را از خداوند متعال خواستارم.
سيد مهدى مصطفوى

زندگينامه مرحوم استاد دكتر سيد جواد مصطفوى

باسمه تعالى
در سال 1301 شمسى، در خانواده روحانى پارسا سيد محسن مصطفوى فرزندى زاده شد كه ((جواد)) نام گرفت. سالهاى اول حيات را در كانون گرم و با معنويت خانواده گذرانيد تا به سن تحصيل رسيد، و آن مصادف بود با زمان حكومت ضد اسلامى رضاشاه پهلوى (سلطنت: 1304 تا شهريور 1320) كه روحانيون از حقوق اجتماعى محروم گشتن و مدارس اسلامى قديم رفته رفته تعطيل شد و در چنين شرايط سختى، آن فرزند دلبند پس از مدتى مكتب رفتن و آشنايى با قرآن، به تحصيل رسمى در دبستان و دبيرستان پرداخت، بطوريكه در سال 1321 موفق به اخذ ديپلم متوسطه شد.
در اين سال حوزه هاى علوم دينى تجديد احتياط كرده و داير شده بود و طلاب با خلوص و شوقى و افر رونق بخش مدارس متروك و گرم كننده مجالس درس و بحث بودند. وجود علايق مذهبى و روح دانش طلبى در آن جوان كوشا و مستعد، او را به حلقه طلاب علوم دينى كشانيد و چنانكه خود اشاره كرده است (2) از سال 1321 تحصيل علوم اسلامى را به سنت ديرين شروع كرد و در مدرسه خيرات خان و سپس دو در و بالاخره مدرسه پر رونق نواب مشهد حجره اى گرفت و نزد اساتيد مبرزى كه از بركت وجود حضرت رضا عليه السلام در مشهد مقدس بودند، همچون اديب نيشابورى (مطول و مغنى)، سيد احمد مدرس يزدى (شرح لمعه)، آقا شيخ هاشم قزوينى (رسائل، مكاسب و كفايه الاصول، آقا شيخ مجتبى قزوينى (شرح تجريدعلامه) و شيخ هادى كد كنى (قسمتى از اشارات) تحصيل كرد، و بدين ترتيب، درسهاى حوزه را به طور كامل به پايان رسانيد و توانست جمع بين تحصيلات جديد و قديم كند.
در اواخر سال 1330- در حالى كه ازدواج كرده بود- به تهران عزيمت نمود تا از فوايد ((سواد اعظم)) بر خوردار شود. بنابر سنت طلبگى ، در مدرسه مروى حجره اى گرفت و از يك سو به تدريس آنچه آموخته بود پرداخت، و از ديگر سو، در درس خارج آيه الله سيد احمد خوانسارى- رحمه الله عليه- و شرح منظومه آيه الله قاضى شركت كرد تا دانش خود را در علوم نقلى و عقلى افزايش دهد. اما اين اندوخته هاى علمى مى بايست در اختيار نسل جوان كه از تعليمات اسلامى سخت بى بهره بودند، قرار گيرد تا وظيفه تعليم و تبليغ حقايق اسلامى انجام داده شود. به اين انگيزه و هم براى امرار معاش شغل شريف تعليم در مدارس جديد را برگزيد و از سال 1331 در خدمت آموزش و پرورش درآمد. معلمى در مدارس دولتى حقوق اندكى داشت، ولى با وجود اين، بهترين شغلى بود كه روحانيان متعهد و دلسوز براى تاءمين آبرومندانه هزينه زندگى خود انتخاب مى كردند و مرحوم مصطفوى نيز كه اهل قناعت بود همين شغل را پيش گرفت.
اما همت بلند و روح طالب علم او رابه سير درجات علمى بالاتر وا داشت؛ لذا در سال 1332 به دانشكده معقول و منقول تهران (الهيات كنونى) وارد شد و معلمومات اسلامى اش را كه بى شك افزون برداشته هاى يك ليسانس ‍ بود، صورت رسمى دولتى داد و در خرداد 1335 موفق به اخذ دانشنامه ليسانس در رشته منقول شد. البته او به اين مرتبه علمى بسنده نكرد و به ادامه تحصيل و تحقيق در دوره دكتراى آن دانشكده پرداخت تا سرانجام در سال 1343 موفق به اخذ پايان نامه دكترا با عنوان ((رابطه قرآن و نهج البلاغه)) گرديد و به درجه علمى ((دكترا))- كه برابر اجتهاد در يك رشته علمى است- موفق شد. مرحوم مصطفوى هر چند از سال 1343 چند ساعتى در دانشكده الهيات تدريس داشت. اما تهران بازندگى دشوارش ‍ ديگر براى او خوشايند و رضايتبخش نبود؛ پس به موطن اصلى خود- مشهد مقدس رضوى- كوچ كرد و از سال 1348 رسما به دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد منتقل شد و تا پايان عمر پر بركتش جز به تدريس ‍ در آن دانشكده و تحقيق و تاءليف اشتغال نداشت و نتيجه زندگى اش دانش ‍ آموختگان فراوانى بودند كه از كلاس درسش مستفيض گشته بودند، و تاءليفات متعددى بود كه مرجع فضلا يا راهنماى تعليمات اسلامى براى عموم بود، و فهرست آنها ذكر خواهد شد.
از ديگر فعليتهاى علمى آن استاد همكارى مستمرش با ((بنياد نهج البلاغه)) بود، كه تعدادى از آثارش نيز توسط آن مؤ سسه علمى به چاپ رسيده است. همچنين در ((كنفرانس انديشه اسلامى)) شركت فعال داشت و سخنرانيهايى ايراد كرد.
در سال 1362 مرحوم مصطفوى به پيشنهاد توليت محترم آستان قدس ‍ رضوى به رياست دانشگاه علوم اسلامى رضوى منصوب شد و براى پى ريزى و تشكيل آن مركز آموزشى نو بنياد زحمت فراوان كشيد، و نيز براى برپايى نخستين كنگره جهانى حضرت رضا (عليه السلام) كه در مرداد ماه 1363/ 11 تا 15 ذى قعده 1404 در همان دانشگاه تشكيل شد كوشش ‍ بسيار كرد و خود دبير كنگره نيز بود و مقاله اى تحقيقى هم عرضه داشت.
هر چند اين كارهاى اجرايى را نيك به سامان رسانيد، اما بيشترين دلبستگى آن دانشمند به تحقيق و تاءليف بود و اوقات خود را صرف خلق آثار علمى تخصصى يا اسلامى براى عمومى كرد. هنوز كتاب در دست تاءليف و زير چاپ داشت كه براى يك عمل جراحى در بيمارستان امام رضا (عليه السلام) بسترى شد، ولى متاءسفانه دو روز پس از عمل بر اثر سكته قلبى در سن 67 سالگى بدرود حيات گفت: بيستم ارديبهشت 1368. پيكر پاكش ‍ شكوهمندانه تشييع شد و در يكى از حجرات صحن آزادى در جوار حرم مطهر على ابن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء به خاك سپرده شد- رحمه الله عليه-.
درگذشت آن روحانى با صفا و استاد كوشا نه تنها همه فاميل، آشنايان و دوستانش را سخت غمگين كرد بلكه ضايعه اى غير منتظره و تاءسف انگيز براى دانشگاه فردوسى مشهد و مجامع علمى و روحانى نيز بود. بخشايش ‍ الهى بر روان پاكش كه دانشمندى وارسته و روحانى اى پارسا و عالمى سخت كوش و پركار بود. آثار علمى، شاگردان دانش آموخته از حضورش، و فرزندان صالحش سيد مهدى همه ((باقيات الصالحات)) و ((خيرات جاريات)) است كه نام او را زنده و بركات وجودى اش را پايدار مى دارد. روانش شاد باد.
در پايان، فهرست آثار قلمى مرحوم دكتر سيد جواد مصطفوى ذكر مى شود:
الف. كتابها:
1. الكاشف عن الفاظ نهج البلاغه فى شروحه: تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1337، چاپ دوم، 1354.
2- 4. ترجمه و شرح اصول كافى: 3 جلد، تهران، كتابفروشى علميه اسلاميه، 1344، چاپ دوم، 1354.
5. مفتاح الوسائل: جلد 1، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1348.
6. مفتاح الوسائل، جلد 2، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1354.
7. ابعاد گسترده اسلام يا دوازده مقاله تحقيقى: كانون انتشارات محمدى، 1358.
8. رابطه قرآن با نهج البلاغه: تهران، بنياد نهج البلاغه، 1359 (چاپ دوم اين كتاب با تجديد نظر، توسط همان بنياد زير چاپ است.)
9. التطبيق بين السفينة و البحار: مشهد، آستان قدس رضوى، 1361.
10. الهادى الى الفاظ اصول الكافى: جلد 1، مشهد، آستان قدس رضوى، 1364 (جلد دوم اين كتاب توسط همان ناشر زير چاپ است.)
11. انسانيت از ديدگاه اسلام: مشهد، چاپخانه دانشگاه، 1365.
12. بهشت خانواده: جلد 1 و 2، قم، انتشارات دار الفكر.
13. نهج البلاغه: تهران، بنياد نهج البلاغه (اين كتاب انتخاب نسخه صحيح نهج البلاغه است كه مرحوم استاد آن را اختيار كرده اند و بنياد نهج البلاغه آن را در بيروت حروفچينى كرده و زير چاپ است.)
14. العناوين الا بجدية للصحيفة السجادية: منتشر نشده (اين كتاب فهرست الفاظ صحيفه سجاديه است كه استاد آن را كامل كرده ولى موفق به چاپ آن نشدند.)
15. آيات منتخبه: منتشر نشده (آياتى از قرآن را مرحوم استاد انتخاب كرده و با ترجمه و شرح نوشته اند.)
16. احاديث منتخبه: منتشر نشده (رواياتى را مرحوم استاد انتخاب كرده و با ترجمه و شرح نوشته اند.)
17. تفسير الطلاب: منتشر نشده (اين كتاب تجزيه و تركيب آيات قرآن است كه شالوده آن در درسهاى تفسير استاد در حوزه و دانشگاه ريخته شده است.)
ب. مقالات:
1. ((ترجمه و توضيح قسمتى از اول كتاب تجارت شرايع:)) منتشر نشده (پايان نامه ليسانس كه در سال 1334 در دانشكده الهيات تهران تقرير شده است.)
2. ((قياس از نظر عقل و شرع)): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، 1351.
3. ((اركان فقهى و اجتماعى اسلام:)) مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، پاييز 1351.
4. ((ازدواج در اسلام و فطرت)) (1): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، زمستان 1351.
5. ((تحرير محل نزاع:)) مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1352.
6. ((سعى و كوشش براى انسان:)) مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1352.
7. ((ازواج در اسلام و فطرت)) (2): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1353.
8. ((مشكلات جامعه بى ايمان)) (1): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1354.
9. ((فهرست الفاظ و احاديث شيعه:)) مشهد، موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه، بهمن 1354.
10. ((نقص قانون و انتحار)): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، زمستان 1354.
11. بررسى اسناد و مدارك نهج البلاغه:)) مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1355 (چاپ سوم، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، مهر 1364.)
12. ((نقش اخلاق در اقتصاد)): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، پاييز 1355.
13. ((اسلام درس برادرى و مودت مى دهد)): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1356.
14. ((آينده بشر از نظر عقل و دين)) مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، تابستان 1356.
15. ((سفسطه و مغالطه از نظر مذهب)): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، پاييز 1356.
16. ((محكمات اسلام)): مشهد، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، بهار 1357.
17. ((معرفى نهج البلاغه)): مشهد، مجله مشكوة، پاييز 1361.
18. ((قياس از نظر عامه و خاصه)): قم، انتشارات رسالت، ارديبهشت 1362 (مقاله اى در يادنامه علامه امينى).
19. ((دين در نهج البلاغه)): مشهد، مجله مشكوة، تابستان 1362.
20. ((شكوفايى عقل در نهج البلاغه)): تهران، بنياد نهج البلاغه، فروردين 1363 (مقاله اى در يادنامه دومين كنگره هزاره نهج البلاغه).
21. ((تصحيح نهج البلاغه)): مشهد، مجله مشكوة، بهار 1363.
22. ((تقارن حديث و فلسفه:)) مشهد مجله مشكوة، تابستان 1363.
23. ((گزارشى كوتاه از كنگره جهانى حضرت رضا (عليه السلام)): مشهد، مؤ سسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1363.
24. ((مقام زن در قرآن و نهج البلاغه)): تهران، بنياد نهج البلاغه.
25. ((تفاهم شيعه و سنى در نهج البلاغه:)) مشهد، مجله مشكوة، بهار 1362.
26. ((وحدت در نهج البلاغه)): تهران، وزارت ارشاد اسلامى، آذر 1362 (مقاله اى در كتاب وحدت.)
27. ((وحدت و برادرى در نهج البلاغه)): تهران، بنياد نهج البلاغه، ارديبهشت 1364 (مقاله اى در كاوشى در نهج البلاغه.)
28. ((روش پيشوايان دين در تبليغ اسلام)): مشهد، مجله مشكوة، تابستان 1364.
29. ((احكام و آداب جنگ در نهج البلاغه)): مشهد، مجله مشكوة، تابستان 1365.
30. ((تجلى علوم اهل بيت در مناظرات حضرت رضا (عليه السلام)): مشهد، مؤ سسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1365 (اين مقاله در مجموعه اى به زبان عربى نيز ترجمه شده است).
31. حقوق بشر از ديدگاه اسلام)): تهران، سازمان تبليغات اسلامى، بهمن 1365.
32. ((شيخ كلينى و كتاب كافى)): تهران، مجله كيهان فرهنگى، تير 1366.
33. ((روش تفسير سيد رضى (ره)): تهران، بنياد نهج البلاغه، تير 1366 (مقاله اى در يادنامه علامه شريف سيد رضى)
34. ((سيما شناسى زن در نهج البلاغه)): تهران، مجله زن روز، شماره هاى 1133 و 1134، شهريور 1366.
35. ((روش تربيت در قرآن و سنت)): قم، مجله نور علم، دى 1367.
36. ((مبانى فكرى زن مسلمان درباره حجاب)): تهران، سازمان تبليغات اسلامى، بهمن 1367 (مقاله اى در كتاب حجاب و آزادى).
37. ((آخرين سخن درباره عقل زن)): منتشر نشده.
دكتر محمد مهدى ركنى
استاد دانشكده ادبيات مشهد

بهشت خانواده: درس هفتاد و يكم: محرم و نامحرم: از راه خويشاوندى:

براى اينكه بتوان زنانى را كه مى توان با آنها ازدواج كرد، از نظر مقررات اسلام بشناسيم بايد محرم را از نامحرم تشخيص دهيم، زيرا خانمى كه به انسان محرم است نمى توان با او ازدواج كرد، و برعكس، زنانى را كه به انسان نامحرم هستند (بجز موارد خاصى كه به تفصيل بيان خواهيم كرد) مى توان به عقد ازدواج خود درآورد.
همچنين شرايطى وجود دارد كه محرمى را نامحرم و نامحرمى را محرم مى كند و دانستن اين شرايط در شناختن زنان قابل ازدواج به ما كمك مى نمايد. و از آنجا كه ازدواج يگانه راه مشروع و طبيعى اعمال غريزه جنسى و تكوين خانواده است، شناخت دقيق محرم و نامحرم در استحكام اين نهاد اصيل و پاكى نسب شما خواهران و برادران دينى تاءثير بسزايى دارد. لذا ما محرمها را كه از سه راه خويشاوندى، ازدواج و شير دادن به وجود مى آيند در سه درس مستقل بيان نموده و در پايان اين مطالب كه در قالب مواد فقهى بيان مى شود دو جدول محرم و نامحرم را كه چكيده اين مواد هستند، استخراج كرده ايم.
1. هر مردى با مرد ديگر محرم است، هر چند از لحاظ نژاد و زبان و رنگ پوست و حتى دين مختلف باشند. و نيز هر زنى بازن ديگر محرم است. و خلاصه از نظر مقررات اسلام، هر مذكر يا مؤ نثى با افراد همجنس خود محرم است.
2. هر زنى با هر مردى نامحرم است و فقط سه عامل (خويشاوندى، ازدواج و شير دادن) سبب محرم شدن زن با مرد مى شود، كه در درسهاى هفتاد و يكم تا هفتاد و سوم به تفصيل در مورد اين عوامل و كيفيت محرم شدن از طريق آن عوامل توضيح داده خواهد شد.
3. هر دو نفرى كه با يكديگر محرم شدند، مى توانند به اعضاى بدن يكديگر- غير از عورتين- نگاه كنند، به شرط اينكه همراه با لذت و تحريك شهوت نباشد(3) و نيز دو انسان محرم، در هيچ صورتى حق ندارد با يكديگر ازدواج كنند.
4. دو انسان نامحرم حق ندارند به اعضاى بدن يكديگر نگاه كنند مگر در موارد و مواضع مخصوصى كه در توضيح المسائل مراجع تقليد آمده است، و مى توانند با يكديگر ازدواج كنند مگر آنكه مانعى وجود داشته باشد، مانند اينكه زن كافره باشد، يا در عده شوهر قبلى اش باشد و يا خواهر زن باشد و موارد ديگرى كه در توضيح المسائل مراجع تقليد ذكر شده است. اين زنان با وجود اينكه به انسان نامحرمند، ازدواج با آنها تا رفع مانع جايز نيست.
5. هر پدر و مادرى به دختر و پسر خود محرم اند؛ همچنين پدر بزرگ و مادر بزرگ نسبت به نوه ها نبيره هاى خويش محرم هستند.
توضيح: هر انسانى يك پدر و مادر دارد و هر يك از پدر و مادر او هم يك پدر و يك مادر دارند و باز هر يك از آن پدر و مادرها داراى پدر و مادرى مى باشند؛ بنابراين هر انسانى در طبقه سوم نسبش (يعنى سه نسل بالاتر از خود)، داراى چهار پدر و چهار مادر است، به اين ترتيب: 1) پدر پدر پدرش، 2) پدر پدر مادرش، 3) پدر مادر پدرش، 4) پدر مادر مادرش، 5) مادر مادر مادرش، 6) مادر مادر پدرش، 7) مادر پدر مادرش، 8) مادر پدر پدرش. همه اينها اگر زنده باشند به انسان محرم اند به اضافه پدر مادر خودش و پدر و مادر پدر مادرش كه جمعا چهارده تن مى شوند و در طبقه چهارم (يعنى چهار نسل بالاتر از خود) شانزده تن ديگر به اينها اضافه مى شوند.
به طور خلاصه ماده پنجم محارم را مى توان چنين ذكر كرد: پدر و مادر بى واسطه و پدر و مادر با واسطه كه پدربزرگ و مادربزرگ انسان هستند، به انسان محرمند.
6. فرزندان انسان، چه دختر باشند و چه پسر هر چه پايين روند، به پدر و مادر خويش و نيز به پدر بزرگ و مادر بزرگ خود هم محرم اند.
توضيح: نام طبقات فرزندان و فرزندگان در لغت فارسى به ترتيب از اين قرار است: 1)فرزند، 2)نوه (كه او را نواده و نواسه هم مى گويند)، 3)نتيجه، 5) 4(نبيره (4)، 5) نبينه يا نديده (از آنجا كه نوعا عمر انسان به مقدارى نمى رسد كه طبقه پنجم فرزندان خود را ببيند، آن طبقه را نبينه يانديده ناميده اند) و هر فردى ازاين طبقات، چه دختر باشد چه پسر، به پدر بزرگ و مادر بزرگ اعلاى خود محرم است؛ حتى هر دختر سيدى در اين عصر با اميرالمؤ منين (عليه السلام) و همچنين باپيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) محرم است و هر پسر سيدى با حضرت زهرا (سلام الله عليها) محرم و همچنين با جناب خديجه مادر حضرت فاطمه (سلام الله عليها) محرم است. لذا بند ششم محارم را مى توان چنين خلاصه كرد كه فرزندان بى واسطه و فرزندان با واسطه به انسان محرم هستند.
7. هر خواهر و برادرى به هم محرم اند، چه تنى باشند (از يك پدر و مادر) و چه ناتنى (از پدر تنها يا از مادر تنها) و نيز فرزندان آنها نسبت به دايى و خاله و عمو و عمه خويش محرم اند.
توضيح: اگر مردى از همسر خود پسر و دختر دارد، سپس با زن جديدى ازدواج مى كند كه او هم از شوهر پيشين خود، پسر و دختر دارد، اين فرزندان برادر و خواهر نيستند، اگر چه در يك خانه زنگى كنند؛ زيرا نه پدر مشتركى دارند و نه مادر مشتركى، بلكه نامحرم اند و مى توانند بايكديگر ازدواج كنند، و اولاد آنها هم خواهر زاده و برادر زاده نيستنتد و مى توانند با يكديگر ازدواج كنند. بلى، در صورتى كه همسر جديد از اين شوهر داراى اولاد شود، اين اولاد با اولاد قبلى شوهرش محرم اند (زيرا پدرشان يكى است) و نيز با اولاد خودش كه از شوهر قبلى داشته است محرم اند (زيرا مادرشان يكى است).
8. عمو و عمه به برادر زادگان خود محرم اند، چه عمو و عمه تنى باشند و چه ناتنى و چه عمو و عمه خود انسان باشند يا عمو و عمه پدر و مادر انسان و همچنين عمو و عمه پدر بزرگ و مادر بزرگ انسان به انسان محرمند.
توضيح: عمو و عمه تنى انسان كسى است كه با پدر و مادر انسان از يك پدر و مادر باشد و عمو و عمه نانتى انسان كسى است كه با پدر انسان از يك پدر يا يك مادر باشد؛ بنابراين عمو و عمه برادر و خواهر مادرى انسان به انسان محرم نيستند، زيرا آنها برادر و خواهر پدر انسان نيستند (نه تنى هستند و نه ناتنى). بنابراين زنى كه دو شوهر كرده و از هر كدام اولاد دارد، عمو و عمه اولاد شوهر اول با اولاد شوهر دوم محرم نيستند و همچنين عمو و عمه اولاد شوهر دوم با اولاد شوهر اول نامحرم اند.
9. دايى و خاله به خواهر زادگان خود محرم اند، چه دايى و خاله تنى باشند و چه ناتنى، و چه دايى و خاله خود انسان باشند يا دايى و خاله پدر و مادر يا پدر بزرگ و مادر بزرگ.
توضيح: دايى يا خاله تنى انسان كسى است كه با مادر انسان از يك پدر و مادر باشد. بنابراين دايى و خاله برادر و خواهر پدرى انسان به انسان محرم نيستند، زيرا آنها برادر خواهر مادر انسان نيستند (نه تنى هستند و نه ناتنى). پس، مردى كه دو همسر گرفته است و از هر دو زنش اولاد دارد، اولاد زن اول با دايى خاله اولاد زن دوم محرم نيستند و همچنين اولاد زن دوم با دايى و خاله اولاد زن اول نامحرم اند.
10. عموى عموى انسان و عمه عمه انسان وقتى با انسان محرم اند كه عمو و عمه پدر انسان هم باشند. بنابراين اگر عمو و عمه انسان، پدر و مادرى (5) ياپدرى (6) نباشند، بلكه فقط مادرى (7) باشند آنها عمو و عمه اى داشته باشند، آن عمو و عمه با انسان محرم نيستند، زيرا برادر و خواهر شوهر جده انسان (مادر پدر) مى شوند و چنانچه گفتيم، خواهر و برادر شوهر انسان، به انسان محرم نيستند تا چه رسد به خواهر و برادر شوهر جده. و همچنين اگر دايى خاله انسان، پدر ومادرى يا مادرى باشند، دايى و خاله آنها دايى و خاله انسان هم مى شوند و با انسان محرم اند؛ ولى اگر دايى و خاله انسان پدرى باشند و آنها دايى و خاله داشته باشند، آن خاله و دايى نه با خاله و دايى انسان محرم اند و نه با خود انسان.
11. اولاد و عمو عمه و نيز اولاد دايى خاله انسان به انسان محرم نيستند و مى توان با آنها ازدواج كرد و همچنين نوادگان ايشان و هر چه پايين تر بروند (مانند نتيجه عمو و نبيره خاله) به انسان محرم نيستند.
تبصره: خويشاونديهايى راكه تا كنون شرح داديم، اگر به وسيله وطى به شبهه حاصل شود، محرميت واقع مى شود. بنابراين اگر مردى زنى را در شب تاريك زن خود بپندارد وبا او آميزش كند و آن زن باردار شود و كودكى بزايد، آن مرد و زن، پدر و مادر كودك خواهند بود و برادر و خواهر آن مرد و زن، عمو و عمه و دايى و خاله آن كودك محسوب مى شوند.