جوان از نظر عقل و احساسات

مرحوم محمد تقى فلسفى

- ۱۲ -


نقاط اتكا  
(دوران كودكى نقاط اتكايى مستحكمى دارد كه توسعه احساسات در ازمنه بعد بدان مربوط مى باشد. بسا اوقات اگر انسان به وضع كودكى نوجوانى كه در دوران بلوغ است ، سابقه نداشته باشد، اخلاق او را ادراك نخواهد كرد.
محبت هايى كه طفل در دوران اول كودكى ، يعنى از قبل از سنين 5 يا 6 ديده است و تجارب مطبوع يا نامطبوعى كه از آن حاصل شده اند، در ضمير ناخودآگاه طفل آثارى از خود باقى مى گذارند كه نقاط احساس روحيه او را تشكيل مى دهند، و در حقيقت مانند مراكز انرژى هستند كه بدون اطلاع شخص ، در رفتار آينده او مؤ ثر مى شوند.)(355)
در اين جا براى همه اين پرسش پيش مى آيد كه اگر نوجوانان در ايام كودكى بد تربيت شده باشند و مربيان به آنان درس خيانت و نادرستى داده باشند، آيا در ايام بلوغ و جوانى مجبورند بدكار و نادرست باشند؟ آيا اينان محكوم به تعاليم ايام كودكى خود هستند و نمى توانند خويشتن را اصلاح كنند؟ يا مى توانند با اراده و اختيار خود آموزش هاى گمراه كننده كودكى را در ضمير خويش بميرانند و در عوض ، تعاليم صحيح و سعادت بخش را فرا گيرند و بر طبق آنها عمل نمايند و به راه صلاح و شايستگى بروند؟
خوشبختانه پاسخ اين پرسش از نظر دينى و علمى اميدواركننده و مسرت بخش است . جوانانى كه در كودكى بد تربيت شده اند و مربيان نادان يا مغرض آنان را منحرف بار آورده اند، اگر براى اصلاح خود تصميم قطعى بگيرند، مى توانند به همه آن تربيت هاى ناپسند پشت پا بزنند و با فرا گرفتن تعاليم صحيح اخلاق و انسانى و پيروى از آنها، خويشتن را انسانى خليق و شايسته بسازند ومدارج كمال را به خوبى بپيمايند.
دعوت عمومى اسلام  
اسلام تمام نوجوانان را، از هر نژاد و ملت و در هر قسم شرايط تربيتى ، به تكاليف مذهبى و تعاليم دينى مكلف مى شناسد. اسلام عموم نوجوانان را به ايمان و اخلاق دعوت مى كند، اگر نوجوانان بد تربيت شده اصلاح پذير نمى بودند، هرگز رسول اكرم آنان را به ايمان و اخلاق دعوت نمى فرمود.
از اين كه پيغمبر اسلام به امر الهى تمام نوجوانان تازه بالغ را، در كليه شرايط خوب و بد تربيتى ، به پاكى و فضيلت دعوت مى كند و آنان را به انجام وظايف اخلاقى و انسانى مكلف مى شناسد، استفاده مى شود كه به نظر رهبر عالى قدر اسلام ، نوجوانان بد تربيت شده قابل اصلاح اند، ولى اين كار احتياج به مجاهده و تصميم جدى دارد.
تشخيص عيوب اخلاقى  
نوجوانانى كه با اخلاق فاسد بار آمده اند، بايد با كمك مردان دانا و با فضيلت ، عيوب اخلاقى خود را بشناسند و به درمان آنها بكوشند. بايد از رفتار ناپسند دگران درس عبرت بگيرند و با كمك عقل و فكر، خويشتن را اصلاح نمايند و خود را از ننگ اعمال ناپسند مصون بدارند.
(عن على عليه السلام : الفكر مرآة صافية و الاعتبار منذر ناصح و كفى ادبا لنفسك تجنبك ما كرهته لغيرك .(356) )
على عليه السلام فرموده : فكر و تدبر، آيينه پاكى است كه حقيقت را به آدمى نشان مى دهد. عبرت گرفتن از دگران ، ترساننده اى است كه به انسان پند و اندرز مى گويد و براى ادب و تربيت همين بس است كه بپرهيزى از آن چه كه ميل ندارى دگران مرتكب شوند.
(و عنه عليه السلام : من لم يهذب نفسه فضحه سوء العادة .(357) )
و نيز فرموده است : كسى كه روان خود را از ناپاكى هاى اخلاق تطهير ننمايد، عادت ناپسنديده اش او را رسوا خواهد ساخت .
پرهيز از گناه  
همه مردم ، در هر سنى كه باشند، مكلف اند خويشتن را اصلاح كنند، از ناپاكى ها بپرهيزند و از گناه خود در پيشگاه الهى عذر بخواهند. ولى انجام اين وظيفه مقدس براى جوانان بهتر و مهم تر است ، زيرا آنان در دوران شباب ، اساس زندگى تمام عمر خود را پى ريزى مى كنند. چه بهتر كه از اين فرصت استفاده نمايند و خويشتن را از تربيت هاى بد دوران كودكى و پليدى هاى گناه تطهير كنند و عمرى را به پاكى و نيكى بگذرانند.
توبه در جوانى  
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : التوبة حسنة لكنه فى الشباب احسن .(358) )
رسول اكرم فرموده : توبه از گناه هميشه پسنديده است ، ولى در سنين جوانى بهتر و پسنديده تر است .
منطق روان شناسى نيز مى گويد جوانان مى توانند خاطرات بد و تربيت هاى ناپسند دوران كودكى را در ضمير خود خاموش كنند و با تصميم و اراده جدى ، آنها را از اثر بيندازند و به دست فراموشى بسپارند و در عوض ، خويشتن را به عادات حميده و صفات پسنديده متخلق سازند.
دكتر اوستاس چسر مى گويد:
(در دوره كودكى ممكن است شما در نتيجه عواملى كه در رشد شخصيت مؤ ثرند، دچار نقايص و مشكلاتى شده باشيد. خوشبختانه اين نقايص و مشكلات چيزى نيست كه هميشه باقى مانده و قابل رفع نباشند. بالعكس ، اغلب ما مى توانيم با جديت و اراده ، اثرات زيان بخش وضع دوره كودكى خود را از بين ببريم . مخصوصا بايد در دوره جوانى سعى كنيم اگر جسم يا روح ما در نتيجه پيش آمدهاى گذشته نواقصى دارد، آنها را رفع كنيم .)(359)
رفع نقايص  
(اگر شما در باغچه منزل خود كدو كاشته باشيد، شايد گاهى هوس كنيد يك كدوى كوچك را انتخاب كرده و با چوب كبريت ، اسم خود را روى آن بنويسيد. در اين صورت مى دانيد كه هر قدر آن كدوى كوچك رشد كند و بزرگ تر شود، آن اثرى كه روى آن كنده ايد بزرگ تر مى شود و هنگامى كه رشد آن كدو كامل و براى چيدن آماده شود، آن اثر يا نوشته مثل اول واضح نيست ، ولى وسعت آن زيادتر گشته است . به همين ترتيب ، آثارى كه بر روى روان كودك به وجود مى آيد نيز باقى مى ماند. ممكن است اين آثار و خاطرات ضعيف تر شوند، ولى ميدان فعاليت و نفوذ آنها وسيع تر مى شود و اثر آنها در اخلاق و رفتار ظاهر مى گردد.
مى دانيد كدو داراى آن قدرت نيست كه آن اثر را به كلى از روى پوست خود محو كند، ولى ما اگر بخواهيم و تصميم بگيريم ، مى توانيم داراى آن قدرت بشويم كه نگذاريم ان آثار و خطرات مخفى ، كه در ذهن باطن ما به جاى مانده ، تاءثير بد و زيان بخش در زندگى ما بكند.)(360)
وظيفه جوان  
جوانانى كه در كودكى با تربيت صحيح پرورش يافته اند، در دوران جوانى يك وظيفه سنگين دارند و آن اين كه مراقبت نمايند تا شهوت و غضب و ديگر تمايلات طبيعى در مزاجشان طغيان نكند و آنان را به راه ناپاكى و گناه سوق ندهند.
جوانانى كه در كودكى با روش هاى بد تربيت شده اند و از جهت اخلاقى ، تمايلات ناپسندى دارند، دو وظيفه بزرگ بر عهده آنان است : يكى آن كه عنان شهوت و تمايلات طبيعى خود را در دست بگيرند و از سركشى و طغيانشان جلوگيرى نمايند.
ديگر آن كه مجاهده كنند تا صفات ذميمه دوران طفوليت را در مزاج خود بى اثر نمايند و عادات ناپسند را تدريجا ترك گويند و در عوض خويشتن را به صفات حميده و خلقيات پسنديده متخلق سازند.
اقتضاى طبع جوانى  
در هر حال ، جوانان هر دو گروه بايد اقتضاى طبع جوانى را بشناسند و خويشتن را از هر جهت تحت مراقبت قرار دهند. بايد بدانند دوران جوانى ، دوران شهوت و غضب است ، دوران غرور و خودپرستى است ، دوران غفلت و بى خبرى است و همواره در راه زندگى خطراتى در پيش دارند كه سعادتشان را تهديد مى كند.
(قال على عليه السلام : سكرالغفلة و الغرور ابعد افاقة من سكر الخمور.(361))
مستى غفلت و غرور  
على عليه السلام فرمود: كسانى كه مست غفلت و غرور هستند خيلى ديرتر از مست شدگان از شراب به هوش مى آيند.
نوجوانانى كه در كودكى خوب تربيت شده اند و پدر و مادر، آنان را به درستى پرورش داده اند، مغرور نباشند و گمان نكنند كه نتايج تربيت هاى صحيح ، در هر گونه شرايط و به هر صورت ، ثابت و پايدار خواهد ماند. اينان اگر در جوانى اسير هوى پرستى و تمايلات نفسانى خود شوند، اگر خواهش هاى طبيعى و شهوات غريزى بر آنان حاكم و فرمانروا گردد، تار و پود تربيت هاى صحيح كودكيشان به هم مى ريزد، و نتيجه زحمات چندين ساله پدران و مادرانشان بر باد مى رود، از صراط مستقيم منحرف خواهند شد و سرانجام در پرتگاه گمراهى و تيره روزى سقوط خواهند كرد.
تصميم ثمربخش  
نوجوانانى كه در كودكى بد تربيت شده و در محيط فاسد بار آمده اند، ماءيوس و نااميد نباشند و گمان نكنند كه نتايج شوم تربيت هاى بد، همه جا و در هر صورت پابرجا و ثابت است . اينان اگر به استعدادهاى معنوى و لياقت هاى روحانى خود واقف باشند، اگر در جوانى براى نيل به خوشبختى و سعادت ابدى خويش تصميم قطعى بگيرند، اگر براى شناختن بيمارى هاى درونى خود و درمان آنها خويشتن را در اختيار تعاليم عاليه اسلام و مربيان عالم و پاك نهاد قرار دهند، مى توانند اساس ‍ تربيت هاى غلط دوران كودكى را به هم بريزند و خويشتن را از قيد آموزش هاى بد و صفات ناپسند آزاد سازند و از عوارض نامطلوب آنها بركنار بمانند.
(قال على عليه السلام : من عرف شرف معناه صانه عن دنائة شهوته و زورمناه .(362) )
على عليه السلام فرموده : كسى كه شرافت باطنى و گوهر انسانى خود را بشناسد، اين شناسايى او را از پستى هاى شهوت و آرزوهاى باطل مصون خواهد داشت .
تعديل تمايلات جوان 
قال الله العظيم فى كتابه : و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا(363)
جوانى و بروز تمايلات  
موقعى كه طفل دوران كودكى را پشت سر مى گذارد و با پيمودن ايام انقلابى بلوغ ، به سر حد تكليف و جوانى مى رسد، به طور طبيعى تمنيات گوناگونى در ضميرش شكفته مى شود و نوجوان ، با شور و هيجان ، در راه ارضاى تمايلات نفسانى و خواهش هاى درونى خويش فعاليت و جنبش پى گير خود را آغاز مى كند.
نوجوان علاقه دارد به اسرار طبيعت پى ببرد، از علل و معاليل عالم با خبر شود، آفريننده جهان را بشناسد و از مطالب مذهبى آگاه گردد. نوجوان با ميل فطرى خود به راستى و درستى ، به پاكى و فضيلت ، به عدل و انصاف ، به جوانمردى و علو همت علاقه دارد. نوجوان خواستار آزادى و عاشق احراز استقلال و شخصيت و اظهار وجود است . مايل به خودنمايى و تشخص طلبى است . با فرارسيدن بلوغ ، در نوجوان عشق سوزانى به جنس ‍ مقابل پديد مى آيد، به طورى كه ساير تمايلات تحت الشعاع شهوت جنسى قرار مى گيرند. نوجوان به زيبايى و زينت ، خودآرايى و تجمل ، رغبت شديد دارد. نوجوان مايل است خود را با محيط اجتماعى تطبيق دهد و عضو مؤ ثر جامعه گردد و از راه سعى و كوشش ، مال و ثروتى به دست آورد. خلاصه ، بر اثر بلوغ ، تمايلات مختلفى در باطن جوان بيدار مى شود و از هر جهت جسم و جانشان تحت تاءثير قرار مى گيرند.
خواهش هاى ايام شباب  
هر يك از خواهش هايى كه به قضاى حكيمانه الهى در نهاد بشر آفريده شده ، به منزله يك شاخه از شجره خوشبختى است . جوانانى كه مايل به سعادت و كاميابى هستند، آنان كه مى خواهند يك انسان واقعى باشند و به خوشبختى حقيقى نايل شوند، بايد به همه تمنيات طبيعى خويش توجه نمايند و هر يك از آنها را در جاى خود و با اندازه گيرى صحيح ارضا كنند.
ستم به انسانيت  
كسانى كه خوشبختى و سعادت خود را تنها در ارضاى بعضى از
خواهش هاى غريزى جست و جو مى كنند، آنان كه توجه اساسى و همت خود را به يك ميل نفسانى معطوف داشته و از ساير استعدادهاى درونى خويش غافل اند، به انسانيت خود ستم مى كنند و هرگز به كمال و سعادتى كه شايسته مقام انسان است ، نايل نخواهند شد.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : من لم ير ان لله عليه نعمة الا فى مطعم او مشرب فقد جهل و كفر نعم الله و ضل سعيه و دنا منه عذابه .(364) )
كفران نعمت  
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : كسى كه از همه نعمت هاى خداوند تنها متوجه خوردن يا آشاميدن باشد و ساير عطاياى الهى را در خويشتن ناديده انگارد، به نادانى گراييده و كفران نعمت كرده است . او با اين فكر نادرست و روش ناپسند به گمراهى قدم گذارده و كيفر خداوندى به وى نزديك شده است .
(هدف درست و عملى ما بايد اين باشد كه وجود خود را از هر لحاظ پرورش دهيم ، نه آن كه فقط به معلومات كتابى يا نيرومند كردن جسم بپردازيم ، يا فقط به فكر كار و پول درآوردن باشيم . البته هر يك از اينها به جاى خود مهم است ، ولى از همه چيز مهم تر اين است كه ما يك انسان حقيقى باشيم .)(365)
ساختن جسم و جان  
ايام شباب دوره تثبيت شخصيت است . ايام شباب مهلت گران بها و پرارزشى است كه جوانان جسم و جان خود را براى يك زندگى صحيح و شايسته بسازند و خويشتن را با شرايط لازم علمى و عملى مجهز نمايند. در اين فرصت ، بايد به همه تمايلات مادى و معنوى خويش متوجه باشند و با حفظ موازنه و تعادل ، تمام استعدادهاى خود را در مسير فعليت و بهره بردارى قرار دهند و از هر كدام به نفع سعادت خويش استفاده نمايند.
(دوران بلوغ به فرد وسيله مى دهد كه هر قدر ممكن است ، افق خود را توسعه دهد و تمام موجوديت خود را منبسط سازد و همه امكانات متفاوت خويش را بشناسد تا در انتخاب قطعى كه بايد براى دوران كمال و پختگى انجام دهند، دچار خبط نگردد. فعاليتى را كه نوجوان انجام مى دهد، يك بازى ساده كودكانه نيست ، بلكه يك امر جدى است كه در عين حال جهت يابى تعهد آينده و مقدمه آن محسوب مى گردد.
تغيير شكل روحى  
فايده بزرگ اين دوره آن است كه فرد، ناگهان محدود نمى شود، بلكه به تدريج به سمت حد يا مافوق حدى كه نمونه عادى بشريت است ، پيشرفت مى نمايد. جوانى ، در نتيجه دارا بودن تجسم قوى و كنجكاوى ، عالى ترين دوره تغيير شكل روحى است . افكار جديد، نقطه نظرهاى خاص ، و خلاصه همه چيزهايى كه آينده موجود را مشخص مى سازند، در اين دوره شروع به نمو و ترقى مى نمايند.
در اين دوران است كه حالات اساسى ما در مقابل زندگى تشكيلات مى يابد. هنگامى كه سنين كمال فرا مى رسد، بار ديگر خاطرات زنده اين دوران در ساعات خستگى به ياد مى آيد. خاطراتى كه چشمه زاينده اعتماد و پاكى و لطف است .)(366)
تعديل تمايلات نفسانى ، اندازه گيرى خواهش هاى غريزى ، ارضاى كليه تمنيات درونى با موازنه و هم آهنگى ، بهره بردارى از همه استعدادهاى انسانى ، مجهز شدن به تمام شرايط صحيح زندگى و خلاصه خودسازى جوانان كار ساده و آسانى نيست .
نياز جوان به راهنمايى  
نوجوانى كه خود از يك طرف دچار نارسايى عقل طبيعى است و از طرف ديگر اسير احساسات تند و آتشين است ، هرگز قادر نيست به تنهايى جميع مصلحت هاى خود را بشناسد و به درستى راه فلاح و رستگارى خويش را تشخيص دهد و از هر جهت موجبات خوشبختى و سعادت خود را فراهم آورد. او بايد در پيمودن اين راه خطرناك و پرپيچ و خم ، از تعاليم عاليه اسلام استفاده كند و از راهنمايى مردان عالم و شايسته كمك بگيرد. او بايد اين راه را با چراغ علم و معرفت طى كند و در پرتو آن خويشتن را از انحراف و سقوط محافظت نمايد.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : من عمل على غير علم كان مايفسد اكثر مما يصلح .(367) )
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه كارش بر پايه علم و معرفت استوار نباشد، زيان و فساد عملش بيشتر از خير و مصلحت است .
احتياج به معرفت  
(عن على عليه السلام قال يا كميل : ما من حركة الا و انت محتاج فيها الى معرفة .(368) )
على عليه السلام به كميل بن زياد فرمود: هيچ فعاليت و حركتى نيست ، مگر آن كه در انجام آن به علم و معرفت نيازمندى .
(عن ابى عبدالله عليه السلام گ قال العامل على غير بصيرة كالسائر على غيرالطريق لا يزيده سرعد السير الا بعدا.(369) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : كسى كه بدون بصيرت و دانايى به كارى دست مى زند، مانند مسافرى است كه در بى راهه مى رود. او هر قدر بر سرعت سير خود مى افزايد، به همان نسبت از جاده دورتر مى شود.
براى آن كه جوانان خود را بيشتر بشناسند و از تمايلات باطنى خويش بهتر آگاه شوند، براى آن كه به ارضاى همه خواهش هاى درونى خود موفق گردند و دچار تندروى يا كندروى نشوند، براى آن كه راه سعادت خويش را با چراغ فروزان دين و علم بپيمايند و از خطر طغيان غرايز و افراط و تفريط خواهش هاى نفسانى مصون بمانند، اين بحث را به بيان تعديل تمايلات اختصاص مى دهم و پيرامون آن با نسل جوان گفت و گو مى كنم .
منابع تمايلات  
تمايلاتى كه به طور طبيعى در نهاد جوانان وجود دارد، از منابع مختلف سرچشمه مى گيرند. ريشه بعضى از تمايلات ، غريزه حب ذات و شهوت جنسى و ساير غرايز طبيعى است كه قسمتى از آنها با فرارسيدن بلوغ شكفته مى شوند. بعضى از تمايلات از معرفت فطرى و وجدان اخلاقى ، كه در سرشت انسان آميخته است ، الهام مى گيرند. پاره اى از تمايلات ناشى از قضاوت عقل و محاسبه دقيق خرد است . هدف ما در اين بحث ، كليه تمايلات درونى نسل جوان است .
نيروهاى محرك  
اين خواهش هاى فطرى و تمنيات طبيعى ، نيروهاى محرك آدمى در شئون مختلف زندگى است . اين تمايلات اند كه انسان را در جلب لذايذ يا دفع آلام ، به سعى و كوشش وامى دارند و محيط زندگى را با جوش و خروش ‍ خود گرم مى كنند.
نكته جالبى كه لازم است جوانان در خاطر بسپارند و همواره بدان متوجه باشند اين است كه قدرت كشش و نيروهاى تحريكى تمايلات درونى انسان ، يكسان و متساوى نيستند. انگيزه بعضى از تمايلات بسيار قوى و نيرومند است ، برعكس قدرت كشش پاره اى از خواهش ها متوسط يا ضعيف است .
مثلا غريزه شهوت و خواهش لذت جنسى از يك طرف و تمايل به وفاى به عهد و راستى از طرف ديگر، در نهاد هر جوانى وجود دارد. با اين تفاوت كه انگيزه شهوت و نيروى محرك جوانان در اعمال غريزه جنسى ، به مراتب قوى تر از نيروى فطرت است كه او را به وفاى به عهد و راستى وامى دارد.
كشش غريزه جنسى  
غريزه جنسى مانند آتش سوزانى است كه از اعمال وجود جوان زبانه مى كشد و اگر از حد مصلحت تجاوز نمايد و طغيان كند، اگر به درستى مهار نشود و با شدت مشتعل گردد، قادر است ريشه فضايل اخلاقى و سجاياى انسانى را بسوزاند و سعادت آدمى را نابود كند.
مركز تحريك آرزوها  
(دير يا زود غريزه جنسى ، مخصوصا در نزد پسران ، تا سر حد وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهوانى ، همچون تصادم امواج با ساحل ، شروع به مبارزه مى نمايند. عمل اين غريزه آن قدر قوى است كه در واقع مركز تحريكات مستقيم براى تمام آرزوهاى اعضاى مختلف بدن مى گردد.
تاءثير غيرمستقيم آن خيلى بيش از اين هاست . وجود آن به كلى زندگانى قلبى و تظاهرات محبت آميز انسان را تحت تاءثير خود قرار مى دهد، تا جايى كه اگر در 13 يا 14 سالگى مكان محدودى را در حساسيت انسان اشغال كرده باشد، سه يا چهار سال بعد از آن ، مالك اصلى مى شود و آن گاه تمام تظاهرات محبت آميز انسان از غريزه جنسى سرچشمه مى گيرد.)(370)
جنبش شهوت و غضب  
نه تنها غريزه شهوت جنسى ، بلكه قدرت كشش تمام غرايز در وجود آدمى به مراتب قوى تر از قدرت وجدان اخلاقى و عقل است . آدمى در حال عادى ، در موقعى كه تحت تاءثير غرايز نيست ، نداى وجدان و عقل را به خوبى مى شنود و خير و شر خود را تشخيص مى دهد، ولى در مواقعى كه غرايز تحريك مى شوند و طغيان مى كنند، در موقعى كه شهوت و غضب به جنش مى آيند و فعاليت آتشين خود را آغاز مى نمايند، سراسر وجود آدمى ميدان تاخت و تاز آنها مى شود. در آن موقع تمايلات عقلى و اخلاقى لگدكوب مى گردند و نداى حيات بخش و مصلحت آميز آنها به گوش ‍ نمى رسد.
ميل ها همچون سگان خفته اند
اندر ايشان خير و شر بنهفته اند
چون كه قدرت نيست خفتند آن رده
همچو هيزم پاره ها و تن زده
تا كه مردارى درآيد در ميان
نفخ صور حرص كوبد بر سگان
چون در آن كوچه خرى مردار شد
صد سگ خفته بدان بيدار شد
حرص هاى رفته اندر كتم غيب
تاختن آورد و سر بر زد ز جيب
مو به موى هر سگى دندان شده
وز براى حيله دم جنبان شده
صد چنين سگ اندر اين تن خفته اند
چون شكارى نيستشان بنهفته اند
مشكل بزرگى كه در زمينه ارضاى تمايلات بر سر راه فرزندان بشر، به خصوص نسل جوان ، وجود دارد و همواره سعادت آنها را تهديد مى كند، تضادى است كه بين خواهش هاى درونى انسان است .
تمايلات گوناگونى كه در نهاد آدمى وجود دارد با هم ناسازگار و ضد يكديگرند، راضى كردن بى حساب و نامحدود هر يك از آن تمايلات ، مستلزم سركوب كردن تمايل ديگرى است ، و بدون ترديد، اين عمل اثر نامطلوبى در سعادت و خوشبختى بشر دارد.
(قال على عليه السلام : لقد علق بنياط هذا الانسان بضعة هى اعجب مافيه و ذلك القلب و له مواد من الحكمة و اضداد من خلافها فان سنح له الرجاء اذله الطمع و ان هاج به الطمع و ان هاج به الطمع اهلكه الحرص و ان ملكه الياءس قتله الاسف و ان عرض له الغضب اشتد به الغيظ و ان اسعده الرضا نسى التحفظ و ان غاله الخوف شغله الحذر و ان اتسع له الاءمن استلبته العزة و ان اصابته مصيبة فضحه الجزع و ان افاد مالا اطغاه الغنى و ان عضته الفاقة شغله البلا و ان جهده الجوع قعدت به الضعف و ان افرط به الشبع كظته البطنة فكل تقصير به مضر و كل افراط له مفسد.(371) )
افراط و تفريط زيان آور  
على عليه السلام درباره قلب آدمى ، كه خلقتى بس عجيب و شگفت آور دارد، فرموده است : در اين كانون تمايلات عاطفى ، مجموعه اى از خواهش هاى حكيمانه و تمايلاتى ضد آنها گرد آمده است . اگر اميدوار شود، تمناى طمع خوارش مى سازد. اگر ميل به آز و طمع در ضميرش ‍ جنبش كند، خواهش حرص تباهش مى نمايد. اگر نااميد گردد، اندوه و غم او را مى كشد. اگر حالت غضب بر وى دست دهد، به شدت خشمگين مى گردد. اگر خشنود شود، خوددارى هاى لازم را فراموش مى كند. اگر دچار خوف و هراس شود، در جست و جوى راه نجات ، حيرت زده و مبهوت مى گردد. اگر در امنيت و گشايش قرار گيرد، غفلت و نادانى آن را از كفش ‍ مى ربايد. اگر به مصيبتى دچار شود، بى تابى رسوايش مى كند. اگر مالى به دست آورد، توانگرى به طغيانش وامى دارد. اگر فقر و تهى دستى آزارش ‍ دهد، گرفتار بلا مى شود. اگر گرسنگى بر او فشار آورد، ناتوانى زمين گيرش ‍ مى كند. اگر در خوردن زياده روى كند، فشار شكم ناراحتش مى سازد. پس ‍ هر كوتاهى و كندروى در تمايلات ، براى بشر زيان آور است ، و هر افراط و تندروى نيز مايه فساد و تباهى است
تعديل تمايلات  
تنها وسيله اى كه مى تواند تضاد تمايلات را از ميان بردارد و هر يك از خواهش هاى طبعى بشر را در جاى خود، با اندازه گيرى صحيح ، ارضا نمايد، تعديل تمايلات و محدود كردن تمنيات درونى است .
بزرگ ترين پرتگاهى كه در راه زندگى جوانان وجود دارد و اغلب باعث سقوط آنان مى شود، تندروى در اعمال بعضى از غرايز و ارضاى پاره اى از خواهش هاى نفسانى است . هدف برنامه هاى پر ارزش دينى و علمى در تربيت جوانان اين است كه آنان را در اعمال تمايلاتشان هدايت كنند و از افراط و تفريطى كه باعث سقوط و تباهى است ، بر كنارشان نگاه دارند.
مسئله اجتناب از هوى پرستى و تعديل خواهش هاى نفسانى ، نه تنها يك وظيفه قطعى اسلام است ، بلكه لزوم محدود نمودن تمايلات درونى ، از جهات عقلى ، علمى ، تربيتى ، اخلاقى ، بهداشتى ، اجتماعى و خلاصه از نظر ضرورت زندگى ، يك اصل قطعى و غير قابل تخلف است .
چشم پوشى از خواهش هاى ناروا  
آدمى براى نيل به يك زندگى سالم و مرفه ناچار است از خواهش هاى نارواى خويش چشم بپوشد و از اعمال غير انسانى اجتناب نمايد. بشر هرگز نمى تواند با لجام گسيختگى تمايلات و آزادى بى قيد و شرط خواهش هاى نفسانى ، به حيات فردى و اجتماعى خود ادامه دهد و موجبات فلاح و رستگارى خويش را فراهم آورد.
(قال على عليه السلام : لو كنا لانرجو جنة و لانخشى نارا و لا ثوابا و لاعقابا لكان ينبغى لنا ان نطالب بمكارم الاخلاق فانها مما تدل على سبيل النجاح .(372) )
طلب سجاياى اخلاقى  
على عليه السلام فرموده است : اگر به فرض ، اميدى به بهشت و ترسى از دوزخ نداشته باشيم ، اگر فرضا قواب و عقابى در قيامت نباشد، باز هم لازم است از خود، مكارم اخلاقى و سجاياى انسانى را مطالبه نماييم ، زيرا فرا گرفتن صفات پسنديده و به كار بستن آن ها از عوامل مؤ ثر رستگارى است و در زندگى بشر مايه اصلى خوشبختى و سعادت است .
براى آن كه جوانان به لزوم تعديل تمايلات نفسانى بيشتر متوجه گردند و از ضرورت آن در شئون مختلف زندگانى بهتر آگاه شوند، چند مورد را به اختصار يادآور مى شوم .
يكى از وظايف مهم آقايان اطبا، در برنامه هاى درمانى ، تعديل تمايلات بيمار است . مريض از يك طرف خواستار سلامت و بهبودى و از طرف ديگر مايل به خوردن غذاهاى گوناگون است . بيمار اگر بخواهد تمايل خود را در خوردن غذاها آزادانه و بدون قيد و شرط ارضا نمايد و هر چه ميل دارد بخورد، منافى با تمايل به بهبودى است ، زيرا بعضى از غذاها براى وى مضر است و باعث تشديد مرضش مى شود.
تعديل تمايل بيمار  
پزشك دانا با بررسى دقيق ، تمايل غذا را در بيمار تعديل مى كند و با محاسبه صحيح ، بععضى از آن ها را اجازه مى دهد و بعضى را منع مى نمايد. طبيب با اين عمل ، از طرفى تمايل به غذا را با اندازه گيرى صحيح ارضا نموده و از طرف ديگر، تمايل به بهبودى را نيز مورد توجه قرار داده است . به علاوه ، تضادى كه در بين تمايل به غذا و خواهش بهبودى وجود داشت ، با دستور خود برطرف نموده است .
يكى از وظايف قانونگزاران عادل در حفظ حقوق و حدود و ايجاد عدل اجتماعى ، تعديل تمايلات مردم است . هر انسانى از يك طرف مايل است آزاد باشد و از طرف ديگر خواهان آرامش و امنيت است . اگر مردم بخواهند تمايل به آزادى را بدون قيد و شرط ارضا نمايند و هر كس به هر كارى كه مايل است ، دست بزند، بايد از خواهش امنيت چشم بپوشند و تمايل به آرامش خاطر را سركوب كنند. زيرا آزادى مطلق با امنيت سازگار نيست و موجب هرج و مرج است .
توازن آزادى و امنيت  
قانونگزار عادل ، با محاسبه صحيح ، تمايل به آزادى را تعديل مى كند و خواهش آزادى فردى را تا جايى اجازه مى دهد كه منافى با امنيت اجتماعى و مزاحم آزادى غير نباشد. در نتيجه ، از يك طرف تمايل به آزادى با اندازه گيرى ارضا شده و از طرف ديگر، تمايل به امنيت نيز جامه عمل پوشيده است ، به علاوه ، تضادى كه بين اين دو خواهش وجود داشت از ميان رفته است .
خواهش لذت و سلامت  
يكى از راهنمايى هاى عقل تعديل تمايلات است . آدمى از يك طرف ميل دارد از همه لذايد زندگى بهره مند شود و از طرف ديگر مايل است سالم و نيرومند باشد. بعضى از لذايذ مانند نشئه هروئين و لذت نوشابه هاى الكلى ، منافى با تمايل به سلامت و نيرومندى است . در چنين مواردى عقل براى تعديل خواهش لذت مداخله مى كند. لذايذ مفيد يا لااقل غير مضر را اجازه مى دهد و آدمى را از لذايذ برحذر مى دارد، و با اين راهنمايى ، از طرف تمايل به لذت را با اندازه صحيح ارضا مى كند و از طرف ديگر، عملا تمايل به سلامت را مورد توجه قرار مى دهد. به علاوه بر تحديد لذت ، تضاد آن دو را مرتفع مى سازد.
در اين سه مورد، لزوم تعديل تمايلات ، از نظر درمانى و بهداشتى و اجتماعى و عقلى به خوبى واضح است . در ساير شئون زندگى نيز تحديد خواهش هاى نفسانى ضرورت قطعى دارد و بدون آن زندگى سالم و صحيح فردى و اجتماعى ميسر نخواهد بود.
ميل جوان به پاكى و شرافت  
يكى از تمايلاتى كه در نهاد نسل جوان وجود دارد، خواهش سجاياى اخلاقى و صفات انسانى است . جوان به فطرت طبيعى خود مايل است انسان واقعى باشد. مايل است به پاكى و شرافت زندگى كند و از سعاد حقيقى برخوردار گردد. بدون ترديد، ارضاى اين خواهش انسانى و نيل به اين هدف نورانى وقتى ميسر است كه آدمى از گناه و ناپاكى اجتناب كند و خواهش هاى ضد انسانى را سركوب نمايد.
(قال على عليه السلام : من احب المكارم اجتنب المحارم .(373) )
على عليه السلام فرموده است : كسى كه مكارم اخلاقى و سجاياى انسانى را دوست دارد، بايد از گناه و نادرستى بپرهيزد. زيرا مكارم اخلاق با گناهكارى و عصيان ناسازگار است .
آيين مقدس اسلام مى خواهد جامعه بشر را به راه رستگارى و سعادت حقيقى هدايت كند و آنان را انسان واقعى بسازد. هدف پيشواى عالى قدر اسلام اين است كه در ظل تعاليم الهى ، تمايلات نفسانى و خواهش هاى درونى بشر را تعديل نمايد و همه آن ها را با اندازه گيرى صحيح و در حدود مصلحت ارضا كند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا عباد الله انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب فصلاح المرضى فيما يعلم الطبيب و تدبيره به لا فيما يشتهيه المريض و يقترحها الا فسلموا لله امره تكونوا من الفائزين .(374) )
رسول اكرم فرموده است : اى بندگان خدا، شما مانند بيمارانيد و پروردگار جهان مانند طبيب . خير و صلاح بيماران در چيزهايى است كه طبيب مى داند و به كار مى برد، نه در آن چيزهايى كه بيماران به آن ها رغبت دارند و بى حساب نسبت به آنها ابراز تمايل مى كنند. تسليم امر الهى باشيد تا در صف رستگاران در آييد.
ضرورت تعديل خواهش ها  
همان طور كه بيمار براى بهبود خود بايد از دستور پزشك اطاعت نمايد و خواهش غذا را اندازه گيرى كند. همان طور كه آدمى براى حفظ امنيت بايد از قانون اطاعت نمايد و خواهش آزادى را محدود كند، همان طور كه انسان براى حفظ سلامت و نيرومندى خويش بايد از عقل پيروى كند و از لذت هاى مضر و خطرناك چشم بپوشد، همچنين ، تمام افراد بشر براى نيل به كمالات معنوى و صفات عاليه انسانى بايد از تعاليم الهى پيروى كنند و به تمايلاتى كه منشاء ناپاكى و گناه است ، پشت پا بزنند.
غريزه حب ذات ، تمايل به شهوت جنسى ، انگيزه انتقامجويى ، خواهش ‍ مال و ثروت ، تمناى قدرت و مقام ، خواهش آزادى و حريت ، ميل به احراز استقلال و شخصيت و همچنين ساير تمايلاتى كه در نهاد بشر وجود دارند، همه بايد تعديل شوند. همه بايد با اندازه گيرى و دور از افراط و تفريط اعمال گردند، و براى از بين رفتن تضاد تمايلات ، لازم است هر خواهشى به قدرى ارضا شود كه باعث سركوبى ساير تمايلات نشود و منافى با سعادت و رستگارى آدمى نباشد.
ارضاى همه تمايلات  
براى آن كه جوانان به وضع درونى خود واقف شوند و از تضاد خواهش هاى نفسانى خويش آگاه گردند، براى آن كه ضرورت تعديل تمايلات نفسانى را احساس كنند و عملا از برنامه هاى تربيتى اسلام پيروى نمايند، موضوع غريزه جنسى را به اختصار مورد بحث قرار مى دهم و توجه جوانان را به پاره اى از خطراتى كه ممكن است از اين رهگذر دامنگيرشان شود، جلب مى نمايم . البته وضع ساير غرايز، از مقايسه با غريزه جنسى نيز روشن مى شود.
اعمال شهوت در حدود مصلحت  
غريزه شهوت و خواهش لذت جنسى يكى از نيرومندترين تمايلاتى است كه به قضاى حكيمانه الهى در بشر آفريده شده است . اگر اين خواهش ‍ سوزان به درستى تعديل شود و با اندازه گيرى صحيح ، در جاى خود ارضا گردد، مايه مطبوع ترين لذت و باعث حفظ نوع بشر است . بر عكس ، اگر با خودسرى و لجام گسيختگى طغيان نمايد و از حدود مصلحت تجاوز كند، مفاسد عظيم و غير قابل جبرانى به بار مى آورد و مى تواند منشاء بدبختى و سقوط بشر گردد.
اگر غريزه جنسى محدود گردد و در جاى خود به كار برده شود، با ساير تمايلات انسانى اختلاف و تضادى نخواهد داشت و جوانان مى توانند با اعمال غريزه جنسى ، ساير تمايلات طبيعى و خواهش هاى فطرى خود را نيز ارضا كنند. ولى در جايى كه غريزه جنسى تعديل نشده باشد و جوانان بخواهند آن را آزادانه و به هر صورتى كه مايل باشند، اعمال نمايند، ناسازگارى و تضاد تمايلات شروع مى شود. نظر به اين كه غريزه جنسى و انگيزه شهوت از ساير تمايلات آدمى قوى تر است . قهرا اين نبرد به پيروزى شهوت و شكست ساير خواهش هاى فطرى و انسانى پايان مى پذيرد.
خواهش سجاياى اخلاقى  
جوانان ، به فطرت انسانى خود، مايل به راستى و درستى ، به عدل و انصاف ، به اداى امانت و وفاى به عهد هستند. سرچشمه اين خواهش هاى پاك و انسانى ، وجدان اخلاقى و الهام الهى است . خداوند در نهاد انسان اين تمايلات مقدس را آفريده است كه افراد بشر از آن ها پيروى كنند و زندگى خويش را بر اساس آن صفات حميده استوار نمايند تا در نتيجه يك انسان واقعى شوند و به مدارج كمال و سعادت نايل گردند.
سركوبى تمايلات انسانى  
موقعى كه شهوت تعديل نشده و خودسر، در مزاج جوان طغيان مى كند و كشش هاى جنسى او را به جنبش و كوشش وا مى دارد، وجدان اخلاقى و تمايلات انسانى در ضميرش سركوب مى شوند و در راه رسيدن به مقصود و ارضاى خواهش لذت ، ممكن است به دروغ و تهمت ، به خيانت در امانت ، به عهدشكنى و جنايت ، و خلاصه به همه ناپاكى ها و گناهان ضد انسانى دست بزند و براى ارضاى شهوت جنسى و لذت زودگذر، بناى فضيلت و سعادت ابدى خويش را ويران سازد.
(قال على عليه السلام : كم من لذه دنية منعت سنى درجات .(375) )
على عليه السلام فرموده است : چه بسا لذت پست و ناچيزى كه آدمى را از نيل به درجات عاليه انسانى باز داشته و سد راه سعادت شده است .
جوانان به طور طبيعى مايل به عزت نفس و شرافت هستند و از كوچك ترين اهانت و تحقير برافروخته مى شوند. اين انگيزه طبيعى ، محرك آنان به احراز شخصيت و كسب عزت اجتماعى است ، و همين تمايل طبيعى است كه نمى گذارد جوانان به ذلت و پستى تن در دهند و زير بار خوارى و زبونى بروند.
جوانى كه نتواند غريزه جنسى خود را تعديل كند و بر تمايل شهوى خويش ‍ مسلط گردد، بعيد به نظر مى رسد كه بتواند خواهش عزت نفس و شرافت خود را به شايستگى ارضا كند، زيرا شهوت لجام گسيخته و خودسر، مايه رسوائى و بى آبرويى است و با تمايل به عزت و شرف ناسازگار است .
اسيران شهوت و هوى  
چه بسيارند دختران و پسران جوانى كه بنده شهوت و اسير هواى نفس ‍ خويشتن هستند و در راه جلب لذت و ارضاى خواهش جنسى ، به همه پستى ها و نكبت ها تن مى دهند، و سرانجام در منجلاب فحشا و بى عفتى سقوط مى كنند. خلاصه ، براى راضى كردن شهوت جنسى ، تمايل شرف و فضيلت انسانى را در ضمير خويشتن لگدكوب مى كنند و به حيثيت و شخصيت خود و خانواده خويش پشت پا مى زنند.
فحشا و بى عفتى  
(قال على عليه السلام : من غلب شهوته صان قدره .(376) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه بر تمايل جنسى خود غلبه كند و عنان شهوت را در اختيار بگيرد، قدر و شرف خود را حفظ كرده است .
(قال امير المؤ منين عليه السلام : عبد الشهوة اذل من عبدالرق .(377) )
ذليل تر از بردگان  
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرموده است : آنان كه بنده شهوت خود هستند، به مراتب ذليل تر از بردگان و غلامان زرخريدند.
(و عنه عليه السلام : من ملك نفسه علا امره ، من ملتكه نفسه ذل قدره .(378) )
و نيز فرموده است : كسى كه بر نفس سركش خود حاكم باشد، شاءن و منزلتش بالا مى گيرد، و بر عكس كه نفس شهوانى اش مالك و فرمانرواى وى باشد، به ذلت و خوارى دچار مى شود و قدر و قيمتش پست مى گردد.
شريف ترين و گران بهاترين سرمايه اى كه خداوند به نوع بشر عطا فرموده ، عقل است . عقل ، چراغ فروزان در راه زندگى است . عقل ، هادى بشر به سوى سعادت و خوشبختى است . انسان عاقل طبعا مايل است تمام اعمال خود را با دستور عقل تطبيق دهد و همواره از فرمان سعادت بخش خرد اطاعت نمايد.
طغيان شهوت و تيرگى عقل  
متاءسفانه غريزه شهوت جنسى به اندازه اى قوى و نيرومند است كه اگر تعديل نشود و در راه سركشى و طغيان به حركت در آيد، مى تواند چراغ عقل را تيره و تار كند و جوانان را به كارهاى جنون آميز و خطرناكى وادار نمايد.
ناكامى و انتقام  
در روزگار قبل از اسلام ، زد و خورد خونينى بين قبيله بنى عامر و بنى كنانه در بازار عكاظ اتفاق افتاد كه تاريخ آن را به نام حرب الفجار ثبت نموده است . سبب حادثه اين بود كه زنى از بنى عامر در بازار عكاظ نشسته بود. جوانى از بنى كنانه به وى نزديك شد و چند قدمى گردش چرخيد و سپس از زن درخواست كرد كه خود را به وى بنماياند تا از تماشاى او لذتى ببرد. زن از انجام تمناى جوان خوددارى كرد. جوان كه در ارضاى شهوات جنسى خود شكست خورده بود، به فكر انتقام افتاد و بدون آن كه زن متوجه باشد، پشت سر او نشست و با تيغ تيزى ، درز پشت پيراهن وى را شكافت ، موقعى كه زن از جاى حركت نمود، قمست سرين و رانش از شكافت پيراهن ظاهر شد.
كسانى كه از نزديك ناظر اين جريان بودند، خنديدند، زن كه از اين اهانت ، سخت خشمگين شده بود، به صداى بلند فرياد زد و بنى عامر را به يارى خود طلبيد. افراد قبيله با شمشيرهاى برهنه به يارى زن شتافتند و به جوان متجاوز حمله كردند. جوان نيز قبيله بنى كنانه را به كمك خود خواست . آنان همه آمدند، هر دو قبيله به جان هم افتادند و عده اى در اين واقعه كشته شدند.(379)
عمل غير عقلانى جوان در بازار عكاظ، كه باعث قتل جمعى گرديد، از شهوت جنسى سرچشمه گرفته و اين قضيه به صورت هاى مختلف ، در تاريخ بشر، نظاير زياد دارد.
كاهش فروغ عقل  
غريزه شهوت اگر مهار نشود، و باخودسرى به حركت در آيد، مى تواند از فروغ عقل بكاهد و نيروى خود را ضعيف كند و جوانان را به كارهاى ضد عقل و مصحلت وادار نمايد و مصائب غير قابل جبرانى به بار آورد.
(قال على عليه السلام : زوال العقل بين دواعى الشهوة و الغضب .(380) )
على عليه السلام فرموده است : در كشاكش انگيزه هاى شهوت و غضب ، عقل بشر تيره و تار مى شود و فروغ خود را از دست مى دهد.
(و عنه عليه السلام : من لم يملك شهوته لم يملك عقله .(381) )
و نيز فرموده است : كسى كه مالك شهوت خود نباشد، مالك عقل خود نخواهد بود.
حكومت شهوت بر جسم و جان  
اساسا در دوران شباب ، غريزه جنسى بزرگترين قدرتى است كه بر جسم و جان جوانان حكومت مى كند و نيرومندترين انگيزه اى است كه انديشه و افكار آنان را به خود معطوف مى دارد. جوانان ، بيش از هر چيز، به ارضاى شهوت و جلب لذت فكر مى كنند و كمتر به جهات عقلى و مصحلت انديشى توجه دارند. به همين جهت ، اگر در انتخاب همسر، تنها به ميل و تشخيص خود متكى باشند و از مشورت با افراد عاقل و مآل انديش ‍ خوددارى نمايند، اغلب به خطا مى روند و به گمان جلب لذت جنسى زودگذر، باعث بدبختى خود مى شوند و يك عمر، خويشتن را اسير و گرفتار مى سازند.
قطب مثبت و منفى  
(زناشويى يا اتحاد دو نفر را ميتوان به اتصال دو قطب مثبت و منفى تشبيه كرد كه از آن فضايى گرم و روشن مى شود يا خانه آتش مى گيرد، اين كه مى گويند ازدواج ، بخت آزمايى است . درست نيست . زيرا اگر كسى نسنجيده و امتحان نكرده عينكى بخرد كه به كارش نيايد، تقصير از اوست نه از بخت و سرنوشت .
به خيال دو روز خوشگذارانى نبايد ازدواج كرد. كودك ، از نادانى ، به هر چه لذيذ است دست مى برد و از ضرر آن نمى انديشد، جوان نيز در كار زناشويى غالبا كودكى است حريص و بى تجربه . ازدواج را به خاطر عيش و لذت مى خواهد و تصور مى كند كه اين عيش هميشه به همان لذت خواهد بود. يعنى از معشوق به جز كام و خوشى تمنايى ندارد. ولى شخص پخته و دانا، از زناشويى انتظار بيشتر و بزرگ ترى دارد و آن يار و همسرى است كه او را در پيمودن وادى زندگى ، چراغ و رهبر و همراه و همزبان و غمخوار و جان شيرين باشد.
همسران شايسته  
اين است كه بايد همسر خود را از هر جهت شايسته و متناسب انتخاب كرد و سهم عقل را دراين كار خطير، بر سهم عشق و دل ، فزونى داد و از دوستان آزموده و دانا به خصوص از پدر و مادر، كه هم دوست اند و هم دانا، در اين موقع بار يك راهنمايى و دستور خواست . حاصل آن كه بناى زناشويى بايد بر عقل باشد و زينت آن از عشق ، وگرنه چه بسا احتمال فروريختن دارد.)(382)
(قال على عليه السلام : الاستهتار بالنساء شيمة النوكى .(383) )
خوى احمقانه  
على عليه السلام فرموده است : پيروى از هواى نفس و اطاعت از تمنيات ناسنجيده در مورد زنان ، از خلق و خوى مردان احمق است .
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : انما المراءة قلادة فانظر الى ماتقلده .(384) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : زنى كه به همسرى خويش انتخاب مى كنى ، مانند قلاده اى است كه به اختيار بر گردن خود مى افكنى ، با عقل و بصيرت نگاه كن كه به چه چيز گردن مى نهى .
حاصل آنكه انگيزه تمايل جنسى در جوانان به مراتب قوى تر از تمايلات عقلى و وجدان اخلاقى است ، و تعديل آن غريزه نيرومند، اولين و اساسى ترين پايه تربيت نسل جوان است .
اگر شهوت جنسى به درستى محدود شود و با اندازه گيرى صحيح در راه مشروع و قانونى اعمال گردد، تضادى بين آن و ساير تمايلات انسانى و سجاياى اخلاقى وجود نخواهد داشت . جوانان مى توانند از يك طرف خواهش هاى غريزى خود را ارضا كنند و از طرف ديگر به تمايلات اخلاقى و هدايت هاى عقلى خويش جامه عقلى بپوشاند، و در نتيجه ، يك انسان واقعى باشند و با ارضاى همه خواهش ها، موجبات سعادت خود را فراهم آورند.

next page

fehrest page

back page