سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام
(جلد سوم)

سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله ميرسيد محمد يثربى

- ۳ -


همان طور كه بيان شد رعايت حق همنشين مى تواند مصاديق متعددى داشته باشد: به همنشين خود اجازه سخن گفتن بدهد، در گفتار با او زياد سخن نگويد. حرف بيهوده نزند. حرف تند و زشت نگويد. عيب جويى نكند. عيوب او را به رخش نكشد. مدح و ثناى بى جا نگويد و بلند با او حرف نزند كه موجب آزردگى او بشود. اينها از مصاديق انصاف در گفتار است كه درباره آن تاءكيد فراوانى شده است .
بنابر روايتى از اهل سنت ، شخصى خدمت رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم رسيد و گفت : يا رسول الله ! مرا به عملى راهنمايى بفرماييد كه وارد بهشت شوم ؛ يعنى كارى كنم كه بهشت براى من تضمين شود، حضرت فرمودند:
اءِنَّ مِن موجباتُ المغفرة بذل السلام و حُسنُ الكلام (73).
از چيزهايى كه موجب بخشيده شدن گناه و گذشته انسان مى شود يكى بلند سلام كردن در برخورد با ديگران است - گويا بعضى در برخورد با ديگران بخل در سلام كردن دارند - و ديگر سخن زيبا است ؛ يعنى كلمات سنجيده بگويد، حرف هاى ارزشمند به زبان جارى كند.
يا در سخن ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه فرموده اند:
اءتَّقوا النّار و لو بشِقِّ تمرة ! فاءن لم تجدوا فبكلمة طيّبة (74).
يكى از چيزهايى كه موجب دورى انسان از آتش و عذاب مى شود، ايثار به ديگران ، به عهده گرفتن نفقه و رسيدگى به فقرا است ، گرچه اين كار با نيمى از خرما باشد. بعد مى فرمايند: حتى اگر اين نيمه خرما را هم ندارى ، مى توانى اين كار را با يك سخن زيبا انجام دهى كه اين موجب دورى تو از آتش مى شود. در روايت ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
اءنَّ فى الجَنَّةِ غُرَفا يُرَى ظُهُورُها مِن بُطونها و بطونها مِن ظُهُورِها قيلَ لِمَن هى قال لمَن اءَطابَ الكلامَ و اءَفشَى السَّلامَ و اءَطعَمَ الطَّعام و صلَّى باللَّيل و النَّاس نِيَام (75).
((در بهشت غرفه ها و بناهايى است كه از داخل آنها بيرون و از بيرون داخل آنها كاملا پيدا است . شخصى از حضرت پرسيد؛ اين بناها و غرفه ها براى چه كسانى است ؟ حضرت فرمودند: براى كسانى است كه كلامشان زيبا و سلامشان بلند و آشكار است . به فقرا ايثار مى كنند و شب ها را به عبادت مى پردازند، در حالى كه مردم در خواب به سر مى برند)).
شاهد بحث ما در اين روايت كسانى هستند كه هم سخن زيبا و هم زيبا سخن مى گويند، كه نتيجه كردار و گفتارشان ورود در چنين منازلى است . تعبير ديگرى از رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم است كه مى فرمايند:
مَن اءَكرَمَ اءَخاهُ المُسلمَ بكلمَة يُلطِفُه و فرَّجَ عنه كُربتَهُ، لم يَزَل فى ظلِّ الله الممدود عليه الرَّحمةُ ما كان فى ذلك (76).
((اگر كسى حتى با گفتن كلمه اى برادر مسلمان خود را مورد لطف و مهربانى قرار داده و غمى را از دل او بردارد، مادامى كه او در اين حالت است ، در سايه لطف و رحمت الهى قرار مى گيرد)).
به هر حال اين ظرايف اخلاقى است كه فقط در دستورات متعالى اسلام مى توان يافت ؛ يعنى ما مكاتب اخلاقى زيادى در عالم سراغ داريم و آثار آنها هم موجود است ، اما تصور نمى شود در هيچ مكتبى اين مقدار به ظرايف اخلاقى توجه شود كه مورد اهتمام رهبران و پيشوايان آن مكتب قرار بگيرد و از هر اهرم و عاملى براى تشويق و هدايت پيروان خود به سيره هاى ارزشمند استفاده كرده باشند.
3 - نگاه كردن به همنشين
و لا تُغرِقَ فى نَزغِ اللَّحظ اءِذا لَحَظتَ.
((به هنگام مجالست به ناگاه ديده از او برنگردانى )).
از ديگر حقوق همنشين اين است كه به هنگام مجالست و همنشينى نظر و نگاهش را از او برنگيرد؛ چه بسا كه در يك مجلس خصوصى يا عمومى ، كنار يكديگر نشسته اند، اما حاضر نيست نگاهى به همنشين بيندازد. اين نگاه نكردن و برگرفتن نظر، حكايت از بى اعتنايى و بى احترامى به همنشين مى كند كه بسيار مذموم و ناپسند است و اگر جنبه آزار و هتك مومن پيدا كند، به يقين حرمت شرعى دارد اگر چه نگاه كردنى كه باعث ايذا شود نيز حرمت شرعى دارد. از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
لا يَحِلُّ لمؤ من آن يُشيرَ الى اءخيه بنظرة تُؤ ذيه (77).
((جايز نيست كه انسان مومن با نگاهش ديگرى را بيازارد و طورى به برادرش نگاه كند كه او اذيت شود)).
اين از مصاديق همان قاعده كلى است كه در كلمات رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم به عنوان شرط مسلمانى آمده است :
المسلمُ مَن سَلِمَ المسلمونَ مِن يده و لسانِهِ(78).
((مسلمان كسى است كه مسلمانان ديگر از دست و زبان او در امان باشند)).
هر گفتار و عملى كه موجب آزار ديگران باشد جايز نيست ؛ نگاه كردن ، نگاه نكردن و يا هر عمل ديگرى كه مستلزم هتك حرمت برادر مسلمان مى شود.
4 - قابل درك و مفهوم بودن سخن
حضرت در عبارت ديگر مى فرمايند:
و تَقصِدَ فى اللَّفظِ الى اءِفهامه اءِذا لَفَظتَ.
((در حد فهم و درك او سخن بگويى )).
شايد مراد اين باشد كه گفتار و سخنان تو چنان باشد كه براى همنشين تو قابل درك و فهم باشد تا اين مجلس و مجالست حاصل مفيدى داشته باشد؛ نه اين كه اوقات را با همنشين خود، به سخنان بيهوده بگذراند بايد در حد استعداد همنشين سخن بگويد و براى فخرفروشى از اصطلاحات ثقيلى استفاده نكند كه مخاطب او اصلا متوجه نمى شود. از بيان مطالبش ، واقعا قصد فهماندن و آموزش داشته باشد. در روايتى از امام رضا عليه السلام چنين توصيه شده است كه :
مَن جَلَسَ مجلسا يُحيِى فيه اءَمرُنا لم يَمُت قلبُهُ يوم تَمُوتُ القلوبُ(79).
((اگر كسى در مجلسى بنشيند كه در آن امر ما - دين يا اهل بيت عليهم السلام - احيا مى شود، روزى كه در آن دلها مى ميرد، دل او نخواهد مرد)).
در چنين مجلسى ، سفارش بزرگان دين تحقق خواهد يافت وگرنه ثقيل سخن گفتن و استفاده كردن از اصطلاحات خاصى كه ديگران آن را نمى فهمند، ارزشى نخواهد داشت . انبياى الهى و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام طورى با مردم سخن مى گفتند كه مستمع ، سخنانشان را كاملا بفهمد. اين تعبير در سخنان رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم زياد نقل شده است كه مى فرمودند:
اءنّا معاشرَ الانبياء نُكلِّمُ النّاس على قدر عقولهم (80).
((ما پيامبران با مردم به اندازه درك و فهمشان سخن مى گوييم )).
اگر فوق درك و فهم انسان ها سخن بگويند، گفتارشان خريدار نخواهد داشت ، چون قابل فهم نخواهد بود. اين مهم نيز مى تواند يكى از مصاديق انصاف در گفتار باشد.
5 - با تمايل همنشين از او جدا شدن
حق ديگرى كه در بيان امام عليه السلام براى همنشين ذكر شده ، اين است :
و اءِن كُنتَ الجَليسَ اءِليهِ كُنتَ فى القيامِ عنهُ بالخِيارِ و اءِن كانَ الجالِسَ اءِليكَ كانَ بالخِيَارِ و لا تَقُومَ اءِلَّا باءِذنِهِ.
((هرگاه همنشين او شدى مى توانى هر وقت خواستى برخيزى ؛ و اگر او آمد و با تو نشست اختيار برخواستن با اوست و تو بدون اجازه او برنخيز كه اين رفتار و منشى كريمانه است )).
روايتى را مرحوم فيض كاشانى در محجة البيضاء نقل مى كند كه امام صادق عليه السلام فرمودند:
اءَنَّ اءَميرَالمؤ منين عليه السلام صاحَبَ رجُلا ذِمِّيّا فقال له : الذِّمِّىُّ اءَينَ تُريدُ يا عبدالله ؟ فقال : اءُريدُ الكوفَةَ، فلَمَّا عَدَلَ الطَّريقُ بالذِّمِّىُّ عدَلَ معه اءَميرالمؤ منين عليه السلام فقال له الذِّمِّىُّ: اءَلَستَ زَعَمتَ اءَنَّكَ تُريدُ الكوفَةَ؟ قال : فقال له : بلى ، فقال له الذِّمِّىُّ: فقد تَرَكتَ الطَّريقَ؟ فقال له : قد علمتُ، قال : فلِمَ عَدَلتَ معى و قد علمتَ ذلك ؟ فقال له اميرالمؤ منين عليه السلام : هذا مِن تَمامِ حُسنِ الصُّحبَةِ اءَن يُشَيِّعَ الرَّجلُ صاحِبَه هُنَيئَة اذا فَاَقَهُ، و كذلك اءَمَرَنا نبيُّنا صلى الله عليه وآله و سلم : فقال له الذِّمِّىُّ: هكذا قال ؟ قال : نعم ، قال الذِّمِّىُّ: لاجَرَمَ اءَنَّما تَبِعَه مَن تبعَه لاءَفعالِهِ الكريمَةِ، فَاءَنا اءُشهدُكَ اءَنِّى على دِينكَ، و رجَعَ الذِّمِّىُّ مع اءَميرالمؤ منين عليه السلام فلمَّا عرَفَه اءَسلَمَ(81) .
((اميرمؤ منان على عليه السلام با يك مرد ذمّى همسفر شدند. آن شخص - بدون آن كه حضرت را بشناسد - از ايشان سؤ ال كرد: شما كجا تشريف مى بريد؟ حضرت فرمودند: مسير من كوفه است . به دو راهى رسيدند و بايد از حضرت جدا مى شد، ديد كه حضرت او را همراهى مى كنند و به سمت كوفه تشريف نبردند. خطاب به حضرت گفت : مگر شما قصد كوفه نداشتيد؟ - چطور شما به كوفه تشريف نبرديد؟ - حضرت فرمودند: مى دانم - ولى من تو را همراهى مى كنم . او سؤ ال كرد: چطور مى گويى راه را بلدم در حالى كه دارى دنبال من مى آيى ؟ حضرت فرمودند: - اين دستور دين ما است كه انسان وقتى با ديگرى همراه مى شود، به هنگام جدا شدن ، چند قدم او را همراهى كند. اين دستور رسول ما است . ذمى پرسيد: واقعا پيغمبر شما اين طور گفته است ؟ حضرت فرمودند : بله ، مرد ذمى گفت : علت همراهى و متابعت مردم از او، همين رفتار و منش كريمانه اش بود. همراه ايشان بازگشت و وقتى حضرت را شناخت اسلام آورد)).
اين نكته بسيار مهمى است كه ما حتى در راه رفتن نيز بايد مراعات كنيم ؛ چه رسد به مجالست و همنشينى .
اين نكته در باب رعايت حقوق همنشين قابل توجه است كه دعوت به حسن اخلاق و عمل به كرامت هاى اخلاقى موجب مى شود كسانى كه به يك مكتب پايبندند، به موازين و قواعد اخلاقى آن ، التزام پيدا كنند.
سيره و سلوك اخلاقى و روش معاشرت انسان براى هر صاحب عقل و شعورى يك پيام دارد و آن اين كه رفتار و منش كريمانه و بزرگوارانه و حسن سيرت و روش و عمل انسان ، بيانگر حسن سليقه و باطن نيكوى او است . روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
حسنُ السّيرةِ عنوانُ حسنِ السريرةِ(82).
((خوبى و زيبايى رفتار، دليل بر زيبايى باطن و درون انسان است )).
انسان خبيث و بدطينت هر چه تلاش كند، به طور موقت و مقطعى مى تواند خود را خوب ، نيك و صالح جلوه دهد، اما به هر حال روزى ، باطن و واقعيت ناپاك او تجلى خواهد كرد و در اعمال و رفتارش بروز خواهد نمود. در تعبير ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است كه مى فرمايند:
فسادُ الظاهرِ مِن فسادِ الباطنِ، و مَن اءصلحَ سريرتَه اءصلح الله علانيته (83).
همانطور كه خوبى و زيبايى رفتار و اخلاق ، حكايت از خوبى و زيبايى باطن مى كند، مفسده و زشتى در عمل و قبح در اخلاق هم حكايت از فساد درون و خبث طينت انسان مى كند و هر كه باطن خود را اصلاح كند، خداوند ظاهر او را اصلاح مى كند.
در آخر روايت آمده است كه اگر كسى اقدام به پاكيزه كردن باطن كند؛ يعنى سعى كند درون را به پاكيزگى و طهارت روح تربيت و اصلاح كند، خود به خود اثر نهايى و وضعى اين اقدام آن است كه در عمل نيز جلوه هاى پاكيزگى و زيبايى درون بروز و ظهور مى يابد.
مهم اين است كه وقتى انسان به يك مكتب ، ملتزم مى شود سيره و روش ‍ آورنده و بنيان گذار آن مكتب و مبتكر آن انديشه و تفكر را نيز ارج مى نهد؛ چرا كه قرآن مى فرمايد:
لقد كان لكم فى رسولِ الله اءُسوَة حسَنَة (84).
((مسلما براى شما در زندگى ، رسول خدا سرمشق نيكويى بود)).
اگر واقعا ما پيرو پيغمبريم ، بايد اسوه و الگوى ما و سمبل حركت عملى ما در زندگى دنيا، همان روش و منش رسول بزرگوار اسلام باشد.
6 - فراموش نمودن اشتباهات و لغزش ها
حق بعدى كه امام عليه السلام براى همنشين ذكر مى كنند اين عبارت است :
و تَنسَى زَلَّاتِهِ(85).
لغزش ها و اشتباهات همنشين خود را گرچه در يك همنشينى كوتاه باشد، فراموش كند، ممكن است انسان در مجلسى كوتاه ، همنشين ديگرى شود و در همان مجلس كوتاه ، بر يكى از لغزشها و خطاهاى او وقوف پيدا كند.
يكى از حقوقى كه همنشين بر انسان دارد، اين است كه خطاى او را به دست فراموشى بسپارد، چرا كه عدم فراموشى خطاى ديگران ، آثار سوء فردى و اجتماعى دارد. از آثار سوء فردى آن ، اين است كه وقتى انسان خطايى را از كسى ديد، نسبت به او تكدر و دل زدگى پيدا مى كند و اگر اين خطا و اشتباه را فراموش كند، به طور طبيعى آن تكدر و نگرانى هم فراموش ‍ مى شود و موجب مى شود كه انسان هم در دوست يابى و هم در نگهدارى دوست موفق باشد.
چه بسا كسى كه دچار خطا و اشتباه مى شود، در شرايط ويژه اى بوده و يا دچار مشكلى بوده كه ناخواسته لغزشى از او صادر شده است ؛ اگر انسان اين لغزش را فراموش نكند، موجب مى شود به خاطر يك خطا، از دوستى با انسان مومنى صرف نظر كند و يا اگر دوست ديرينه او بوده اين دوستى از بين برود، در حالى كه ما براى صلاح معيشت و زندگى ، دستور به تغافل داريم ؛ يعنى انسان اگر خطايى را هم مى بيند، خود را به تغافل بزند، يعنى ابتدا چشم خود را بر خطاى ديگران ببندد و اگر ناخواسته چشمش به خطايى افتاد، تغافل و تجاهل كند. در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
تغافَل يُحمَد اءمرُك (86).
((از لغزشهاى مردم ، تغافل كن تا كار معيشت و زندگى تو سامان گيرد)).
در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه حضرت مى فرمايند:
صلاح حالِ التعايشِ و التعاشرِ مِل ءُ مكيال ثلثاه فطنة و ثلثُه تغافل (87).
((صلاح زندگى و آميزش با مردم مانند يك پيمانه سرشارى است كه دو سوم اين پيمانه ، فهم و زيركى و يك سوم آن تغافل و بى اعتنايى به بسيارى از مسائلى است كه در كنار انسان اتفاق مى افتد)).
اگر انسان بخواهد هر خطا و لغزش ديگران را در ياد نگه دارد، ممكن است نتواند در عالم ، دوستى براى خود بيابد و يا دوست خود را نگاه دارد؛ بنابراين ، بهترين راه تغافل است . در سخن ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
مِن اءشرفِ اءفعال الكريم تغافلُه عما يعلم (88).
((يكى از زيباترين و شريف ترين اعمال براى انسان هاى كريم ، تغافل نسبت به چيزهايى است كه مى دانند)).
يكى از مصاديق كرامات اخلاقى تغافل از خطاهاى ديگران و ناديده گرفتن آن است . اين صفت از ارزشهاى اخلاقى انسان ها است ؛ چرا كه به خصوص ‍ در تربيت فرزندان آثار زيادى بر آن مترتب است . طبيعى است كه فرزندان دچار خطا مى شوند، اگر هر پدر و مادرى بخواهد نسبت به آنها سخت گير و ريزبين باشد و خطاهايشان را به رخ آنها بكشد، اين فرزندان هرگز رشد صحيح اخلاقى نخواهند كرد. از ارزشمندترين روشهاى تربيتى والدين ، براى تعليم و رشد و تعالى فرزندانشان تغافل از خطاهاى آنها است . اميرالمؤ منين عليه السلام توصيه مى فرمايند:
عَظِّموا اءَقدارَكم بالتَّغافل عنِ الدَّنىِّ مِن الاُمورِ(89).
((با تغافل از امور پست ، مرتبه و ارزش خود را بالا نگه داريد)).
به طور طبيعى هر امر زشتى ، حقير و پست است ، وقتى انسان از اين امور پست تغافل كرد، طبعا قدر و منزلتش در انظار بالا مى رود. اما در اجتماع انسانهايى كه همواره به امور زشت و حقير و پست اجتماعى مى پردازند و ديگران را به اين امور ناپسند متهم مى كنند و يا امور ناپسندى را كه از ديگران صادر شده به رخ آنها مى كشند، به يقين از ارزش و اعتبار اجتماعى خود مى كاهد.
اميرالمؤ منين عليه السلام در تعبير ديگرى مى فرمايند:
مَن لم يَتَغافل و لا يَغُضَّ عن كثير من الاءمور تَنَغَّصَت عيشته (90).
((اگر انسان از بسيارى از وقايع و امورى كه در زندگى رخ ميدهد تغافل و چشم پوشى نكند، عيشش ناقص مى شود)).
بنابراين ، بهترين راه براى معاشرت صحيح و سالم در جامعه اين است كه انسان خطاها و اشتباهات ديگران را فراموش كند. آنچه بيان شد در باب آثار فردى و اغماض نكردن از اشتباهات ديگران بود. اما اثر سوء اجتماعى پرداختن به بدى هاى ديگران و نقل آنها، آلوده كردن اجتماع است .
امام عليه السلام توصيه مى كنند كه هرگز در بيان عيوب ديگران برنياييد كه اين خود نوعى آلوده كردن اجتماع است . نقل عيوب ديگران ، باعث اشاعه فحشا در اجتماع مى شود و زشتى آن بستگى به زشتى عملى دارد كه ديده است . هر مقدار كه آن عمل زشت تر باشد، نقل آن نيز زشت تر خواهد بود. قرآن توصيه اى دارد كه :
اءِنَّ الَّذينَ يحبُّون اءَن تشيعَ الفاحِشَةُ فى الَّذينَ آمنوا لهم عذاب اءَليم (91).
((كسانى كه دوست دارند زشتى ها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان است )).
خداوند در اين آيه ، كسانى را كه دوست دارند منكرات و فواحش در ميان مردم مومن شيوع پيدا كند، به عذاب اليم وعده مى دهد. كسانى كه دوست دارند فحشا شيوع پيدا كند، نه اين كه اقدام كنند؛ چرا كه اگر اقدام كنند، به يقين جرم و گناه سنگين ترى را مرتكب شده اند و وعده عذاب نيز قطعى تر است . پس از آثار سوء عدم اغماض از گناهان ديگران و نقل گناه انجام شده ، اين است كه قبح و زشتى گناه را در جامعه توسعه مى دهد.
اثر سوء ديگرى كه عدم اغماض زشتى ها در اجتماع دارد، اين است كه باعث نقل زشتى ها و قبايح شده ، سپس موجب مى شود كه قبح و زشتى گناه ، در جامعه كم شود و ديگران به سمت و سوى گناه سوق داده شوند و عفت عمومى جامعه لكه دار شود. كسى كه در خفا و پنهان ، مرتكب خطايى مى شود، اگر گناه او نقل شود و شيوع پيدا كند، علاوه بر لكه دار كردن عفت عمومى ، پرده حياى او نيز دريده مى شود. وقتى انسان احساس كرد همه مردم او را به عنوان يك گناهكار و خطاكار مى شناسند، پرده عصمت و حياى او دريده مى شود و دست به هر نوع كار زشتى مى زند.
نتيجه اين عمل آن است كه مومنى را از پرده عفاف و حيا بيرون مى كشد و حرمت او را از بين مى برد كه آن نيز گناه بزرگ ديگرى است كه بايد در جاى خود بحث شود.
7 - حفظ نمودن ارزشها و خوبى ها
حق ديگرى كه امام سجاد عليه السلام براى همنشين ذكر مى فرمايند، اين تعبير است :
و تَحفَظَ خَيراتِهِ(92).
((خوبى هاى او را حفظ كند)).
هرگز خوبى هاى او را فراموش نكند. اين نكته ، درست نقطه مقابل مطلب قبل است كه فرمودند: زشتى هاى او را فراموش كند. انسان ها به طور طبيعى ممكن است دچار خطا، لغزش و اشتباه شوند، ولى آن جنبه غالب در انسان ها، افعال خير و خوبى ها، محاسن ، زيبايى ها و كرامت هاى اخلاقى و عملى آنها است .
به صورت كلى بايد گفت آيا اگر مثلا ده سال با ديگرى ارتباط داشته ، يا در مجلس كوتاهى با او همنشين شده است ، آيا انصاف است همه خوبى ها او را فراموش كند و يك حرف يا عمل زشت را كه به طور تصادفى از او سرزده است در خاطرش ثبت كند و نگاه دارد؟! به يقين ، اين عمل كريمانه نيست . عمل كريمانه آن است كه زشتى ها را فراموش و خوبى ها را در ياد نگه دارد. در مباحث قبل هم به اين سخن اميرالمؤ منين عليه السلام اشاره كرديم كه حضرت فرموده اند:
اذا صَنَعَ اليك معروفا فانشُره (93).
((اگر كسى نسبت به تو كار خيرى انجام داد، آن را نشر بده )).
همان طور كه نشر بدى ها ممنوع است ، به نشر خوبى ها توصيه شده است . درباره ذات ذوالجلال الهى در دعاها آمده است كه :
يا مَن اءظههر الجميل ، و سَتَرَ القبيح (94).
((اى كسى كه خوبى هاى انسان را ظاهر مى كند و بدى هاى او را مى پوشانى )).
يا در دعاى كميل مى خوانيم :
كم مِن قبيح سترتَه ، و كم مِن ثناء لست اهلا نشَرتَه (95).
((چه بسيار از زشتى هاى ما را پوشاندى و چه بسيار از خوبى ها را براى ما نشر دادى كه ما واقعا اهليت و شايستگى آن را نداشتيم )).
8 - سخن نيك و نيكو سخن گفتن
نكته ديگرى كه امام عليه السلام به عنوان حق آخر براى همنشين بيان مى فرمايند، اين است كه :
و لا تُسمِعَهُ الَّا خيرا(96).
((اگر با همنشينت سخنى مى گويى ، جز سخن خير، به زبان جارى مكن )).
اگرچه اين جا به عنوان يك مصداق و به عنوان يك دستور خاص ذكر شده است ، اما اساسا ما ماموريم زبان را به هر سخن و حرفى بازنكنيم ؛ مخصوصا درباره كسى كه با انسان همنشين شده است . با همين همنشينى براى ما نسبت به خود حقوقى ايجاد كرده است . روايتى را مرحوم فيض در محجة البيضاء از كافى نقل مى كند كه :
مَن كان يُؤ من بالله و اليوم الآخرِ فلا يُؤ ذِى جارَهُ، و مَن كان يُؤ منُ بالله و اليوم الآخرِ فليُكرِمُ ضَيفَه ، و مَن كان يُؤ منُ بالله و اليوم الآخرُ فليَقُل خيرا اءَو لِيَسكُت (97).
((هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد، به همسايه اش آزار نرساند؛ و هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد، مهمانش را اكرام كند؛ و هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد، سخن خير بگويد يا سكوت كند)).
شرط ايمان اين است كه انسان ، سخن خير بگويد، يا سكوت كند و راه سومى ندارد. اگر حرف خير ندارد بزند، توصيه به سكوت شده است .
32 - حق همسايه
و اءَمّا حق الجَارِ، فحِفظُه غائِبا، و كَرامَتُهُ شاهدا، و نُصرتُهُ و معونَتُهُ فى الحالَينِ جميعا، لا تَتَبَّع له عَورَة ، و لا تبحَث له عن سَواءَة لتعرفَها منه من غير اءِرادَة منك و لا تَكَلُّف ، كنت لما علِمتَ حِصنا حصينا، و سترا سَتيرا، لو بحَثَتِ الاءَسَنَّةُ عنه ضميرا لم تَصِل اليهِ لاِنطِوَائِهِ عليه ، لا تَسَّمَّع عليه من حيثُ لا يَعلَمُ، لا تُسلِمهُ عند شديدَة ، و لا تَحسُدهُ عند نعمَة ، تُقيلُ عَثرَتَهُ و تغفِرُ زَلَّتَهُ، و لا تَدَّخِر حِلمَكَ عنه اذا جَهِلَ عليك ، و لا تخرُج اءَن تكونَ سِلما له ، تَرُدُّ عنه لسانَ الشَّتيمَةِ، و تُبطِلُ فيه كيدَ حاملِ النَّصيحةِ، و تُعاشِرُهُ مُعاشِرَة كريمة ، و لا حول ولا قوَّةَ الَّا بالله .
((و اما حق همسايه ، حفظ او است در غيبت و پنهان و تكريم و بزرگداشت او است در حضور و عيان و يارى و معاونت او در هر حال . بايد كه به دنبال عيب او نباشى و بدى هاى او را جستجو نكنى ، تا به بدى در او دست يابى و اگر ناخواسته بر بدى و عيبى از او آگاه شدى ، مانند دژى نفوذناپذير و پرده اى ضخيم آنها را در دل خود نگه دار؛ طورى كه اگر با نيزه ، براى يافتن آن عيوب دلت شكافته شود، بدان نرسند. مبادا از جايى كه او بى خبر است ، سخنان او را بشنوى ؛ به هنگام سختى او را رها نكنى و در نعمتى بر او حسادت نورزى . از خطاى او درگذرى و گناهش را بر او ببخشايى و اگر نادانى از او سرزد، از حلم و بردبارى دريغ نفرمايى و از راه مسالمت خارج نگردى . بدگويى ديگران را از او دفع كنى و اگر كسى در لباس ناصح با او حيله مى كند، جلوگيرى كنى . يا او بزرگوارانه و از سر كرامت معاشرت نمايى )).
در كلام امام سجاد عليه السلام حقوقى براى همسايه بيان شده است . تبيين حقوق همسايه و سفارش به رعايت آن ، از مصاديق همان امر كلى است كه در آغاز حق همنشين بيان كرديم ؛ يعنى عنايت معارف دينى ما به سالم سازى اجتماع و سعى در نگهبانى از اين سلامت و ايجاد يك مدينه فاضله كه در سايه رعايت همه حقوق گروه هاى مختلف ؛ مثل همنشين ، همسايه ، دوست ، شريك و ساير موارد پديد آيد، كمتر حادثه ، تنش و التهابى در جامعه يافت مى شود و تحقيقا جامعه اى كه از تنش و التهاب مصون بماند، خيلى ساده و آسان به اصول و قواعدى كه او را به سمت تعالى اخلاقى دعوت مى كند، توجه مى كند و شرايط براى مدينه فاضله و جامعه ايده آل فراهم مى شود؛ به طورى كه مردم جامعه در كنار هم ، نه تنها به دور از غوغا، التهاب ، طمع و تجاوز به حقوق يكديگر زندگى مى كنند، بلكه در يارى ، نصرت و كمك به همديگر سبقت خواهند گرفت .
رعايت حقوق همسايه
از امورى كه اجتماع ما را از موانع وصول به سعادت و كمال ، مى رهاند و انسان را در عمل كردن به اصول و قواعد همزيستى مسالمت آميز يارى مى دهد، رعايت حقوق همسايه به معناى عام آن است ؛ يعنى مى توانيم دو خانه كنار يكديگر را همسايه بدانيم ، دو دوستى كه در كلاس درس ، كنار يكديگر مى نشينند يا دو انسانى را كه در يك محيط كارى در كنار هم كار مى كنند نيز همسايه بدانيم ، حتى كشورهاى همجوار را در كنار يكديگر، با مرزى هاى قراردادى ، همسايه بدانيم .
نكته مهمى كه در آغاز اين بحث بايد تذكر بدهيم ، اين است كه تكليف به رعايت حقوق همسايه ، منوط بر اشتراك در عقيده نيست و لازم نيست كه همسايه ، حتما مسلمان و مومن و هم دين و هم كيش باشد. پيغمبر صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند:
الجيران ثلاثة : جار له حقّ واحد، و جار له ثلاثة حقوق ، و جار له حقّانِ، فالجارُ الذى له ثلاثةُ حقوق ؛ الجارُ المسلمُ ذوالرَّحمِ، فله حقُّ الجِوار و حقُ الاسلام و حقُّ الرَّحمِ، و امّا الذى له حقّانِ؛ فالجارُ المسلمُ له حقُّ الجوارِ و حقُّ الاسلام ، و اءمّا الذى له حق واحد؛ فالجارُ المشركُ(98).
((همسايه ها سه دسته اند : يك دسته همسايگانى كه بر همسايه يك حق دارند؛ طايفه ديگر از همسايه كه بر همسايه سه حق دارند و عده اى كه دو حق بر همسايه دارند؛ آن همسايه كه سه حق دارد، كسى است كه حق همسايگى و حق قوم و خويشى و حق مسلمانى و هم كيشى دارد؛ اما آن كه دو حق دارد، آن است كه هم مسلمان است و هم همسايه ؛ يعنى هم حق اسلام دارد و هم حق همسايگى ؛ اما آن كه يك حق دارد همسايه مشرك و ملحد است ؛ نه قوم و خويش است و نه مسلمان )).
و در تعبير ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
اءحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَكَ تكن مُسلما(99).
((همسايه خوبى براى مجاورت باش تا مسلمان باشى )).
در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
ما زالَ جبرَئيلُ عليه السلام يُوصينِى بالجَارِ حتَّى ظَنَنتُ اءَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ(100).
((جبرئيل عليه السلام آنقدر درباره همسايه سفارش و توصيه كرد كه من تصور كردم همسايه از انسان ارث مى برد)).
حقوق همسايه فوق العاده مهم و اداى آن كارى مشكل است . بنابراين توصيه شده كه انسان قبل از فراهم كردن منزل ، از همسايه آن مطمئن شود؛ كه چگونه آدمى است آيا خواهد توانست حق مجاورت او را به جاى آورد يا در مضيقه قرار خواهد گرفت و بر اين اساس در تعبيرات مختلف به روايت الجار ثم الدار تاءكيد شده است :

پس تو هم الجار ثم الدار گو   گر دلى دارى برو دلدار جو
رعايت حقوق همسايه از نظر قرآن
معمولا در قرآن و معارف دينى ما، بسيارى از مطالب به صورت كلى آمده است . اگر در جايى اين طور نبوده و به صورت خاص بدان اشاره شده است ، بيانگر اهميت ويژه آن مطلب است ؛ از جمله مواردى كه در قالب كلى بيان شده و به صورت خاص در آيات كريمه قرآن مورد توصيه و اهتمام قرار گرفته است ، مساءله رعايت حقوق همسايه است . در سوره مباركه نساء وقتى قرآن دستورالعمل هاى اساسى را براى مؤ منان ذكر مى كند، مى فرمايد:
واعبُدُوالله و لا تُشرِكوا به شيئا و بالوالِدَينِ اءِحسَانا و بِذِى القُربى و اليَتَامَى و المَساكينِ و الجَارِ ذى القُربى و الجارِ الجُنُبِ والصَّاحِبِ بالجَنبِ وابنِ السَّبيلِ و ما مَلَكَت اءَيمانُكُم انَّ الله لا يُحبُّ مَن كان مُختالا فَخُورا(101).
((خدا را بپرستيد و چيزى را همتاى او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان ، و همسايه نزديك و دور، و دوست و همنشين ، و واماندگان در سفر، و بردگانى كه مالك آنها هستيد؛ زيرا خداوند، كسى را كه متكبر و فخرفروش است - و از اداى حقوق ديگران سرباز مى زند - دوست نمى دارد)).
در اين آيه ، اول مساءله توحجيد و بعد فرمان نيكى به پدر و مادر و ارحام و سپس يتيمان و افراد ناتوان و مسكين مطرح و بعد فرمان احسان به همسايگان دور و نزديك صادر شده است . تعبير اول مربوط به همسايگان نزديك و مجاور است و تعبير دوم براى همسايگانى است كه فاصله بيشترى دارند.
در اين آيه ، امر به احسان شده است . امر به احسان و نيكى ، مرتبه اى بالاتر از عدالت و قانونمندى است . همان طور كه در حقوق قبل نيز اشاره شد، جود و فضل و احسان در چهارچوب قانون و عدل نمى گنجد؛ چرا كه اگر قانونى شود، ديگر جود و احسان نخواهد بود. وقتى احسان محقق مى شود كه انسان هر آنچه كه مى تواند در حق ديگرى نيكى و خدمت كند؛ بنابراين گاه خداوند به انسان دستور مى دهد كه نسبت به گروهى با عدالت رفتار كنيد، عدالت امرى قانونى است ، چهارچوبى دارد و قوانين آن كاملا مشخص ‍ است . اگر فرد در محدوده اين قوانين عمل كند، عدالت را محقق كرده است ، ولى در اين جا، خداوند فرمان به احسان مى دهد. احسان ، يعنى انسان هرچه در توان دارد به ديگران نيكى و خدمت كند.
اين احسان است و حد و مرزى ندارد. اما عدالت حد و مرز دارد، قانون ، محدوده و چهارچوب معين دارد.
نكته مهم اين است كه خداوند درباره همسايه ، امر به احسان كرده ، نه به عدالت و از اين نكته مى توان فهميد كه رهايى جوامع از آن خصايص زشت گذشته و نجات جامعه از مهلكات اخلاقى فقط با عدالت ميسر نيست . بنابراين در روايات قبلى كه ضرورت حرمت به همسايه و ضرورت اكرام همسايه مطرح بود، به اين نكته هم تاءكيد كرديم كه ضرورت رعايت حقوق همسايه ، هيچ قيد و شرطى ندارد؛ با صرف مجاورت ، اين حقوق به وجود مى آيد؛ اگر چه دو همسايه اعتقادات مشترك نيز نداشته باشند.
نيكى و احسان در حق همسايه
در روايات ديگرى حرمت اذيت و قبح آزار رساندن و زشتى تجاوز و تعرض ‍ به حريم همسايه را، كه موجب ناراحتى و تكدر او مى شود بيان مى كنند:
لا يؤ منگُ عبد حتَّى ياءمَنَ جارُه بَوائِقَه (102).
((ايمان براى بنده اى حاصل نمى شود؛ مگر آن كه همسايه او از شرش در امان باشد)).
از علايمى كه ميتوان فهميد انسانى مومن است يا نه ، بايد از همسايه او درباره نيكى و شر وى سؤ ال كرد؛ يعنى مومن حقيقى كسى است كه ديگران به طور كلى و همسايگان به طور خاص ، از شر او در امان باشند. مساءله آزار رساندن هم خيلى ظريف است ؛ يعنى هر چيزى كه موجب تكدر و نگرانى شود و روح او را برنجاند آزار است . رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
اذا اءنتَ رَمَيتَ كلبَ جارِك فقد آذَيتَهُ(103).
((اگر سگ همسايه را سنگ بزنى ، آزار او به حساب مى آيد)).
سگ ، حيوان غير مطلوبى است ؛ ولى صرف اين كه يك نوع تعلق و وابستگى به اين همسايه دارد، اگر او را برنجانى ، همسايه را رنجانده اى و آزار داده اى . اين نكته بسيار مهم است كه اگر كسى به همه موازين و قوانين شرع انور ملتزم باشد، اما به حقوق همسايه گردن ننهد مسلمان و مومن نيست . روايت شده است كه :
قيل لرسول الله صلى الله عليه وآله و سلم : انَّ فلانةَ تَصوم النّهارَ، و تَقوم اللّيل ، و تُؤ ذى جيرانَها، فقال صلى الله عليه وآله و سلم : هى فى النارِ(104).
((به رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله و سلم گفتند: زنى است كه همه روزها روزه دار است و شب ها را در حال نماز، ولى همسايه ها را آزار مى رساند. حضرت فرمودند: اين زن در آتش است )).
يعنى اجر و پاداش همه اعمالى كه انجام مى دهد با ايذاى همسايگان نابود مى شود و از بين مى رود و زشتى و قبح آن باعث مى شود كه به آتش برود؛ يعنى خداوند از اين عمل زشت آن زن در مقابل كارهاى خيرى كه كرده است ، نمى گذرد؛ چرا كه اين حق الناس است و امكان ندارد كه مورد مغفرت قرار بگيرد.
نكته قابل توجه درباره همسايه اين است كه علاوه بر اين كه انسان بايد از ايذا و آزار همسايگان بپرهيزد، بايد به ايشان نيكى كند.
در روايت ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
و يُمنُ المسكن سَعَتُهُ و حسنُ جِوار اءهلهِ(105).
((از علايم ميمون و مبارك بودن منزل ، يكى وسعت منزل است و ديگرى خوب بودن همسايگان آن منزل ))
محدوده همسايه از نظر اسلام
نكته ديگر، محدوده همسايگان است . نمى توان گفت همسايه كسى است كه ديوار منزلش كنار منزل انسان واقع شده است ، بلكه در روايتى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
كلُّ اءربَعينَ دَارا جِيرَان من بينِ يدَيهِ، و مِن خَلفِهِ و عن يمينِهِ، و عن شِمالِهِ(106).
((چهل خانه از چهار طرف ؛ روبرو، پشت سر، از راست و از چپ همسايه محسوب مى شوند)).
چون خانه ها از چهار سمت ، همسايه خوانده مى شوند، در نتيجه همسايگان به تناسب دورى و نزديكى ، شايد از حقوق متفاوتى برخوردار باشند؛ ولى به هر حال نبايد محدوده مجاورت و همسايگى را يكى دو تا خانه در سمت چپ و راست تصور كرد. محدوده مجاورت و همسايگى تا چهل منزل از چهار سمت است . در گذشته ، همسايگان حقوق يكديگر را ناديده گرفته و به ايذاى يكديگر مى پرداختند. پيغمبر صلى الله عليه وآله و سلم براى حل اين مشكل ، ابتكارى به خرج دادند كه در مجازات هاى اسلامى كمتر چنين مواردى را مى توان پيدا كرد.
در روايتى آمده است كه كسى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم آمد و از همسايه اش شكايت كرد؛ حضرت راه زيبا و بديعى را به او نشان داد. روايت چنين است :
انَّ لى جارا يُؤ ذينى و يَشتِمُنى و يضِيقُ علَىَّ، فقال له : اذهب فان هو عَصَى الله فيك فاءطِعِ الله فيه (107).
((من همسايه اى دارم كه آزارم مى دهد و دشمنامم مى گويد و مرا در سختى قرار مى دهد. حضرت به او فرمودند: برو؛ اگر او به فرمان خدا در مورد تو عمل نكرد، تو خدا را در مورد او اطاعت كن . - با او خوشرفتارى كن -)).
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
جاءَ رجل الى النَّبىِّ صلى الله عليه وآله و سلم فَشَكا اليهِ اءَذى مِن جَارِهِ، فقال له رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم : اصبِر، ثمَّ اءَتاهُ ثانيَة فقال له النَّبىُّ صلى الله عليه وآله و سلم : اصبِر، ثمَّ عادَ اليه فَشَكاهُ ثالثَة ، فقال النبىُّ صلى الله عليه وآله و سلم للرَّجلِ الذى شَكا: اذا كان عند رَوَاحِ النَّاس الى الجُمُعَةِ فاءَخرج متَاعَكَ الى الطَّريقِ حتَّى يَرَاهُ مَن يَروحُ الى الجُمُعةِ فاذا سَاءَلوكَ فَاءَخبِرهم ، قال : فَفَعَل ، فَاءَتاهُ جارُهُ المُؤ ذِى له فقال له : رُدَّ مَتاعَكَ فلَكَ الله علَىَّ اءَن لا اءَعودَ(108).
((شخصى خدمت حضرت رسول صلى الله عليه وآله و سلم آمد و از همسايه اش شكايت كرد. حضرت فرمودند: صبر كن ! مدتى گذشت ، مرتبه دوم آمد، باز حضرت او را به صبر امر فرمودند. باز مدتى گذشت و براى مرتبه سوم آمد و شكوه كرد. حضرت فرمودند: وقتى نزديك ظهر جمعه مردم از هر سمت به سوى محل نماز جمعه حركت مى كنند، لوازم زندگى ات را در كوچه و در مسير نمازگزاران جمعه قرار ده تا كسانى كه به نماز جمعه مى روند، ببينند كه تو زندگى ات را از خانه بيرون ريخته اى ؛ وقتى از تو سؤ ال كردند، به آنها بگو كه من به خاطر ايذاى همسايه اين كار را كرده ام . آن فرد طبق توصيه پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم اين كار را كرد. همسايه شرور كه او را آزار مى داد چون ديد كه آبرو و حيثيتش در خطر است قسم خورد و تعهد كرد كه ديگر هرگز به او بدى نكند)).
حقوق همسايه
بعد از اين مقدمه به سخنان گوهر بار امام سجاد عليه السلام مى پردازيم و حقوقى كه براى همسايه برشمرده اند:
1 - حفظ همسايه در غياب او
اولين حقى كه امام عليه السلام براى همسايه ذكر كرده اند اين است كه مى فرمايند: فحفظُهُ غائبا وقتى كه غايب است ، او را حفظ كنى ؛ يعنى وقتى او در خانه نيست ، خانه و مال او را از تعرض و تجاوز ديگران حفظ كنى .
امام صادق عليه السلام از پدرشان امام باقر عليه السلام نقل مى كنند كه مى فرمايند: