سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام
(جلد دوم)
سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله ميرسيد محمد يثربى
- ۲۴ -
خداوند در سوره ممتحنه خطاب
به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در مورد زنانى كه براى بيعت
كردن مى آيند مى فرمايد:
و لا
يعصينك فى معروف فبايعهنَّ واستغفر لهنَّ(814).
((در هيچ امر معروفى با فرمان تو مخالفت نكنند
پس با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند طلب آمرزش كن
)).
در اين آيه نكته دقيقى است كه زن هاى مؤ من براى بيعت كردن با پيغمبر
صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم بايد شرايطى را بپذيرند تا بيعت آنها
استوار باشد: يكى از اين شرايط آن است كه بايد ملتزم شوند كه در هيچ
معروفى ، از امر پيغمبر تمرد نكنند.
در اين جا به عصيان خدا تصريح نشده است ، بلكه عصيان پيغمبر مطرح شده
است و چون عصيان پيغمبر، عصيان خدا است و پيامبر اراده اى جز اراده خدا
و خواستى جز خواست خدا ندارد، اراده او به چيزى كه مبغوض ذات الهى
باشد؛ تعلق نمى گيرد. بنابراين ، مفهوم آيه شريفه هم مؤ يّد آن عبارتى
است كه در زيارت آل ياسين آمده است .
مصاديق معروف و منكر
بعد از اين دو نكته ، به مساله معروف و منكر مى پردازيم . در
آغاز سخنى را از امام باقر عليه السلام نقل مى كنيم كه فرمودند:
انَّ
مِن اءَحبَّ عباد اللَّه الى اللَّه ، لَمَن حبَّب اليه المعروف و
حبَّب اليه فعاله
(815).
((محبوب ترين بندگان خدا كسانى اند كه دوستدار
معروفند و به انجام آن علاقه دارند)).
حال سوال اين است كه مصاديق خوبى و معروفى كه انسان موظف به سپاس و شكر
آن شده است چيست ؟ و يا به تعبيرى معروف چيست ؟ معيار شناخت آن كدام
است ؟ چه كارى مصداق احسان است ؟ در جواب اين سوال بايد گفت : معروف و
احسان از مفاهيمى است كه در زندگى انسان ، مصاديق بى شمارى دارد.
در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است :
المعروف زكاة النِّعم
(816).
((كار خير و نيك ، زكات نعمت هايى است كه خداوند
به انسان عطا كرده است )).
بنابراين ، اگر بخواهيم براى هر يك از نعمت هاى الهى ، زكاتى تصور كنيم
، زكات نعمت هاى الهى بسيار زياد خواهد بود؛ در نتيجه معروف هم بسيار
خواهد بود. روشن است كه زكات نعمت هاى الهى ، بهره بردارى از آن نعمت
ها در مسيرى است كه خداوند متعال تعيين كرده است .
در يك جمله مى توان گفت : معروف در مقابل منكر است و منكر، يعنى امور
زشت و مسائلى كه عقل سليم انسانى و وجدان بشرى آن را نمى پسندد و تاييد
نمى كند و معروف هر چيزى است كه مورد پسند عقل و وجدان سالم قرار گيرد.
روايتى از امام صادق عليه السلام است كه مى توانيم بر اساس آن مصاديق
معروف را بشماريم . امام عليه السلام مى فرمايند:
المعروف زكاة النِّعم ، و الشَّفاعة زكاة الجاه ، و العلل زكاة الابدان
، و العفو زكاة الظَّفر، و ما اءَدَّيت زكاته فهو ماءمون السَّلب
(817).
((كار نيك ، زكات نعمت ؛ شفاعت ، زكات مقام ؛
بيمارى ، زكات تندرستى و بخشش ، زكات پيروزى است و اگر زكات اين نعمتها
را ادا كردى از تو گرفته نخواهد شد)).
در اين روايت ، مصاديق معروف و كارهاى خير، اين گونه بيان مى شود كه
اگر كسى صاحب جاه و مقام است و انسانى محتاج ، نياز به وساطت و شفاعت
او نزد صاحب قدرتى دارد، در صورتى كه از او شفاعت كند، كار معروفى
انجام داده است ؛ اگر بر دشمنى كه نسبت به او بدى كرده است ، ظفر يافت
و پيروز شد، اما او را بخشيد، از او عمل معروف سر زده است و در پايان
مى فرمايند چنانچه اين روش را اتخاذ كرد، مطمئن باشد كه خدا نعمت هايى
را كه به او عنايت كرده است از او سلب نخواهد شد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در روايتى ديگر مى فرمايند:
اذا
قَدَرتَ عَلى عدوِّك فاجعل العَفوَ عنه شكرا للقدرة عليه
(818).
((وقتى كه بر دشمن خود غالب شدى ، شكر اين نعمت
بخشيدن او است )).
به هرحال معروف ، مصاديق فراوانى دارد كه اگر بخواهيم همه را بيان كنيم
، در اين مختصر نمى گنجد و از بحث اصلَّى خود خارج مى شويم .
تعريفى كه از ((مفردات راغب ))
نقل شد معيار مشخصى از معروف و منكر را به دست مى دهد؛ هر چه را عقل
سليم انسان به دور از تاثيرپذيرى از اميال نفسانى ، زيبا و خوب مى
داند. راه شناخت معروف معيارى دارد كه در معارف ما به آن اشاره شده است
؛ مثلا امام صادق عليه السلام فرمودند:
اءَن
تُحبُّ له ما تحبُّ لنفسك ، و تكره له ما تكره لنفسك
(819).
((آنچه را براى خود مى پسندى براى ديگران نيز
بپسند و آنچه را كه براى خود دوست نمى دارى در حقّ ديگران روامدار)).
اين يكى از راههاى شناخت معروف است . انسان مى تواند با معيار قرار
دادن خود، بسيارى از امور معروف و منكر را شناسايى كند؛ مثلا اگر كسى
دچار بيمارى است و توان معالجه و قدرت تهيه هزينه بيمارى خود را ندارد،
اگر دوست دارد كه كسى او را در اين راه يارى كند؛ اين عمل ، معروف است
. در صورتى كه مسكن و ماوا ندارد؛ اگر دوست دارد كسى او را در تهيه
مسكن كمك كند؛ اين عمل ، معروف است . هزاران مثال ديگر كه همه از
مصاديق معروف است .
در يك كلمه مى توان گفت هر نوع نفع رسانى به فرد و يا اجتماع ، مصداق
معروف است و بنابراين ، در معارف و دستورات اخلاقى ، توصيه هاى اكيدى
نه تنها نسبت به عمل معروف مى بينيم ؛ بلكه همان گونه كه در بحث قبل
گذشت ؛ تاءكيد بر دوست داشتن معروف شده است ؛ يعنى گرچه انسان ، قدرت
انجام فعل معروف را هم نداشته باشد، توصيه شده است كه معروف به خير و
احسان به ديگران را دوست داشته باشد.
علت آن هم روشن است ؛ چون خداوند قبل از اين كه به افعال انسان اهميت
دهد، به قلوب و نيت انسان ها بها مى دهد و هدف خداوند در وضع معارف دين
، اصلاح و تصفيه باطن انسان ها از هر نوع شائبه و آلودگى است .
بنابراين ، دوست داشتن معروف يك فضيلت است . اميرالمؤ منين عليه السلام
مى فرمايند:
الرَّاضى بفعل قوم كالدّاخل فيه معهم
(820).
((اگر انسان از كارى كه جماعتى انجام مى دهند
راضى باشد؛ گويى در انجام اين كار با آنها شريك است )).
رضايت به افعال خارجى ، انسان را در زمره فاعل آن قرار مى دهد،
بنابراين در يك روايت ديگر از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است
كه حضرت فرمودند:
انَّما يجمع النَّاس الرِّضا و السَّخط، فمن رضى اءَمرا فَقَد دخل فيه
، و مَن سخطه فَقَد خرج منه
(821).
((آنچه مردم را حول يك محور، جمع مى كند حب و
بغض به يك چيز است ؛ اگر به چيزى علاقه مند شدند، همه در يك امر با هم
اشتراك دارند و يك طايفه به حساب مى آيند و اگر به چيزى بغض پيدا
كردند؛ همه در اين امر، مشترك و با هم هستند)).
در اين باره روايات زيادى وارد شده است ؛ مثلا در داستان عطيه همسر
جابر، نقل مى كنند كه او تعبيرى را از جابر شنيد كه خطاب به امام حسين
عليه السلام گفت ما هم در ثواب شهادت شما شريكيم . اين جمله براى عطيه
مقدارى ثقيل و غيرقابل تحمل بود؛ بنابراين ، جابر به روايتى از رسول
اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم استشهاد كرد كه حضرت فرمودند:
رضايت به فعل يك قوم با شريك بودن در ثواب آن فعل همراه است
(822).
در زيارت نامه هاى منصوص از اهل بيت عليهم السلام درباره سيدالشهدا
عليه السلام اين عبارت را مكرر مى خوانيم :
يا
ليتنى كنت معكم فاءفوز فوزا عظيما(823).
((كاش من هم در ركاب شما بودم و به كاميابى و
رستگارى بزرگ نائل مى شدم )).
بنابر دلالت برخى از روايات ، همين كه تمايل قلبى داريم كه اى كاش روز
عاشورا در صحنه كربلا بوديم وَ امام عليه السلام را كمك مى كرديم ،
براى ما ثواب شهداى كربلا منظور مى شود و همچنين است كسى كه مرتكب ظلم
مى شود و كسى كه او را در اين كار يارى مى كند و كسى را كه راضى به اين
ظلم و ستم است همه در اين عمل زشت با هم شريكند.
بنابراين ، مشاهده مى شود كه معارف ما در انديشه تصحيح نيت ها و هدايت
افكار انسان هاست و رهبران معتقدند كه بايد دل ها را تسخير كرد كه اين
دل خود به سمت معروف و پاكيزگى و دوست داشتن خوبى ها و خيرات هدايت و
دلالت شود. در روايت وارد شده است كه :
مَن
اءَحبَّ حجرا حشره اللَّه معه
(824).
((اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند او
را در قيامت با همان سنگ محشور خواهد كرد)).
اثر دوستى و دشمنى بسيار دقيق و غير قابل انكار است و اثر نهايى آن در
قيامت ظاهر مى شود. اين باطن و نيت است كه تكليف نهايى انسان را در
دنيا و آخرت روشن مى كند. در عبارت ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام
مى فرمايند:
مَن
اءَحبَّ المكارم اجتنب المحارم
(825).
اين روايت را دو گونه مى توانيم معنى كنيم : اول اين كه بگوييم ارشاد
است .
امام عليه السلام مى خواهند بفرمايند اگر دوست داريد به مكارم اخلاقى
دست يابيد راه رسيدن به آن دورى از گناه است ؛ ديگر اين كه بگوييم كلام
امام عليه السلام اِخبار است .
حضرت خبر مى دهند كه ثمره عملى دوست داشتن مكارم اخلاق ، دورى از
گناهان است ؛ يعنى اگر كسى خوبى ها را دوست داشته باشد، از بدى ها دور
مى ماند. اين ثمره بسيار مهمى است كه در دوست داشتن معروف نهفته است كه
رهبران ما نيز، انسان هاى مؤ من را هدايت فرموده اند كه دل و قلب خود
را به سوى خوبى ها، هدايت كنند و سوق دهند.
بر همين اساس است كه امر به معروف ، يكى از فرايض دينى ما است . انسان
به دوست داشتن معروف و خوبى توصيه شده است . دوست داشتن خوبى نه تنها
براى خود، برادر و خانواده ، بلكه براى همه مؤ منين و براى همه انسان
ها.
توصيه به امر به معروف و
نهى از منكر
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
اءَنسك النَّاس نسكا اءَنسحهم جيبا و اءَسلمهم قلبا لجميع المسلمين
(826).
((متنسك ترين رهرو راه دين كسى است كه واقعا از
روى دوستى ، مردم را نصيحت كند و براى آنها خيرخواه باشد و قلب و دل او
سرشار از محبت ديگران باشد)).
متاسفانه گاهى در شرايط خاصى از تاريخ يا اجتماع مى بينيم كه بعضى از
واجبات ما به دليل بد عمل كردن بعضى از افراد، چهره اى ناخوشايند پيدا
مى كنند.
از جمله امر به معروف و نهى از منكر كه از زيباترين ؛ لطيف ترين و
ارزشمندترين دستورات شرع مقدس و مورد پسند عقل است ؛ به دليل اين كه به
صورت نامطلوبى به آن عمل شده ، در برخى اذهان ، حالت نفرت و انزجارى
نسبت به اين حكم الهى ايجاد شده است .
امر به معروف و نهى از منكر يك حكم برخاسته از راءفت و رحمت انسانى است
كه شرع مقدس به آن توصيه كرده است ؛ يعنى انسان هايى كه واقعا به معروف
علاقه مندند و دوستدار ديگران نيز هستند؛ از اين كه ديگران تارك معروف
باشند و يا خود را آلوده منكر كنند رنج مى برند؛ بنابراين ، تلاش مى
كنند تا آنها را به معروف هدايت كنند و يا از منكر بازدارند.
البته انجام اين فريضه ، با همه منزلت و جايگاهى كه دارد؛ مشروط به
شناخت معروف و منكر است و به يقين ؛ شناخت معروف و منكر براى همگان
ممكن نيست . بنابراين كسى كه مى خواهد ديگران را به معروف هدايت كند
بايد اول خود، آن را شناخته باشد و به آن وقوف و آگاهى كامل داشته
باشد.
در روايتى كه مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السلام نقل ميكند، چنين
آمده است :
سَمِعته يقول : و سُئِل عن الاَمرِ بالمعروف و النَّهى عن المنكر، اءَ
واجب هو على الاُمَّة جميعا؟ فقال ، لا، فقيل له : و لم ؟ قال : انما
هو على القوىّ المطاع العالِم بالمعروف من المنكر، لا على الضَّعيف
الّذى لا يهتدى سبيلا الى اءىّ من اءىّ يقول من الحقّ الى الباطل ، و
الدليل على ذلك كتاب اللَّه عزَّ و جَلَّ قوله : ولتكن منك اءُمة يدعون
الى الخير و ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر(827)
فهذا خاصّ غير عامّ، كما قال اللَّه عزَّ و جَلَّ: و من قوم موسى
اءُمَّة يهدون بالحقّ و به يعدلون
(828) و لم يقل : على اءُمَّة موسى ، و لا على كُلّ
قومه
(829).
كسى از امام صادق عليه السلام سوال كرد كه آيا امر به معروف و نهى از
منكر بر همه مسلمانان واجب است ؟ حضرت فرمودند: نه ، سوال كرد با آن
همه تاءكيدى كه در آيات هست چطور بر همه واجب نيست ؟ حضرت فرمودند: امر
به معروف و نهى از منكر اين است كه آمر به معروف قدرت برقرارى معروف و
بازدارندگى از منكر را داشته باشد.
اما نكته دوم كه ارتباط مستقيم با با سخن ما دارد، اين كه عالم به
معروف و منكر باشد؛ يعنى از منظر شرعى و عقلى قدرت بازشناسى خوب را از
بد داشته باشد. اما وقتى كسى قادر به شناخت معروف و منكر نيست ، نمى
تواند و نبايد به آن اقدام كند. بنابراين ، امام عليه السلام در ادامه
سخن به آيه 104 سوره آل عمران استشهاد مى كنند و مى فرمايند: دليل بر
اين مطلب ؛ فرموده خدا در قرآن است .
براى كسانى كه با ادبيات زبان عرب آشنايى دارند، مطلب و استشهاد امام
عليه السلام بسيار زيبا و روشن است ؛ چون كلمه ((من
)) كه در آيه شريفه آمده است براى تبعيض است ؛ و
بر اين اساس ، ترجمه آيه چنين است كه از جمع شما مسلمين ؛ بعضى بايد
دعوت به خير كنند و اين عده كسانى اند كه خود به معروف و منكر، وقوف و
آشنايى كامل داشته باشند.
امام عليه السلام بعد از ذكر آيه مى فرمايند: اين حكم ، حكم اختصاصى
براى يك گروه است ؛ نه براى همه مسلمان ها. بعد امام عليه السلام به
آيه ديگرى از آيات قرآن استشهاد مى كنند و مى فرمايند: اين حكم ، فقط
به امت پيامبر اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم ، اختصاص ندارد
بلكه در امم قبل از آن ، مثل امت حضرت موسى عليه السلام نيز سابقه
داشته است ؛ چرا كه در قرآن مى فرمايد: از ميان امت موسى عليه السلام ،
گروهى بودند كه مردم را به سوى حقّ هدايت مى كردند يعنى خدا فقط به
آنها اجازه داده بود كه به هدايت خلق بپردازند.
امام عليه السلام در ادامه سخن مى فرمايند: قرآن نمى گويد هدايت كردن
بر همه امت موسى عليه السلام واجب بود، بلكه عده اى برگزيده ، اين
وظيفه را برعهده داشتند كه يقينا واجد شرط اول يعنى علم به موارد معروف
و منكر بودند.
بنابراين ، اگر كسى صرفا به دليل اين كه وظيفه امر به معروف و نهى از
منكر واجبات است ؛ بدون شناخت ، به آن اقدام كند، چه بسا خود مرتكب
منكر شود.
اين مساله بسيار ظريف و حساس است كه مؤ منان هر چند از روى علاقه به
معروف يا از روى خيرخواهى و محبت و دوست داشتن انسان ها، تا زمانى كه
مصاديق معروف را نشناخته باشند، مجاز به انجام اين كار نيستند.
نكته ديگر اين كه در روايات تصريح شده است كه نصيحت ، هدايت و ارشاد مؤ
من بايد از روى علاقه و محبت باشد؛ نه وسيله انتقام از او. بنابراين ،
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
يجب
للمؤ من على المؤ من النَّصيحة
(830).
((مؤ من موظف است نسبت به مؤ من ديگر ناصح و
خيرخواه باشد)).
در روايت ديگرى كه امام صادق عليه السلام از رسول اكرم صلَّى اللَّه
عليه و آله و سلم نقل فرموده اند آمده است :
لينصح الرَّجل منكم اءَخاه كنصيحته لنفسه
(831).
((مؤ من همان طور كه خيرخواه خود است بايد براى
ديگران نيز خيرخواهى كند)).
يعنى همان طور كه معروف را براى خود دوست دارى ، براى ديگران نيز
بخواهد؛ نه اين كه حكم الهى را كه گوياى لطافت روح دين است وسيله و
ملعبه ارضاى تمايلات و غرائز خود قرار دهد؛ مثلا براى ارضاى غريزه خشم
خود مؤ منى را به بهانه ارتكاب منكر در حضور ديگران خراب كند. اين عمل
متهم كردن ديگران و از بالاترين منكرها است .
روايتى را امام صادق عليه السلام از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله
و سلم نقل مى كنند كه حضرت فرمودند:
انَّ
اءَعظم النَّاس منزلة عند اللَّه يوم القيامة اءَمشاهم فى اءَرضه
بالنَّصيحة لخلقه
(832).
((برترين مردم در قيامت از لحاظ رتبه و منزلت ،
كسانى اند كه حركت آنها روى زمين براى خيرخواهى و نصيحت ديگران است
)).
مهم اين است كه ما بدانيم بايد از سر خيرخواهى و دوست داشتن و با شناخت
و وقوف و آگاهى كامل نسبت به معروف ، اين عمل را انجام دهيم .
حكم شرع به وجوب امر به معروف ، نشاءت گرفته از خيرخواهى ذات ذوالجلال
ربوبى ، براى نوع بشر است ؛ يعنى همان عامل و انگيزه اى كه اساس تشريع
اديان الهى و ارسال رسل و انبيا از جانب خداوند است ، همان عاملى است
كه باعث شد، خداوند اين حجت هاى ظاهرى و حجت باطنى خرد را به انسان عطا
كند.
به عبارت ديگر خداوند متعال همه راه هايى را كه خير و سعادت انسان با
آنها تامين مى شود، پيش روى او گشوده و از كسانى كه واجد شرايط آمريت
به معروف هستند خواسته است تا خير و خوبى را فقط براى خود نخواهند و
زيباييها و نيكى ها را تنها براى خود جذب نكنند؛ بلكه معروف و خير را
براى همگان دوست داشته باشند و راه وصول به خير و خوبى را به ديگران هم
نشان دهند.
امر به معروف از ديدگاه
قرآن
وقتى به مساله امر به معروف از منظر قرآن نظر مى كنيم ، چيزى جز
زيبايى و خير و لطافت نمى بينيم و اگر به آياتى كه درباره امر به معروف
در قرآن كريم آمده است نظر كنيم ، ملاحظه مى كنيم كه اين آيات نيز
لطافت و زيبايى اين عمل را مى رسانند.
در سوره مباركه آل عمران مى فرمايد:
كُنتُم خير اءُمة اءُخرِجَت للنَّاس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن
المنكر و تؤ منون باللَّه
(833).
((شما بهترين امّتى هستيد كه خداوند از ميان
مردم برگزيده است ؛ چرا كه به خير و خوبى فرمان مى دهيد و ديگران را از
بدى بازمى داريد و به خدا مى گرويد)).
چنان كه ملاحظه مى شود، به اين نكته نيز تاءكيد مى كند كه خداوند
مسلمان ها را از آن جهت كه داراى روح خيرخواهى اند، مى ستايد. باز در
سوره مباركه آل عمران مى فرمايد:
يؤ
منون باللَّه و اليوم الآخر و ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و
يُسارعون فى الخيرات و اءُولئك من الصَّالحين
(834).
((به خدا و روز واپسين ايمان دارند؛ به نيكى
فرمان مى دهند و از بدى ها باز مى دارند، در خيرات تعجيل مى كنند و اگر
اين اعمال شايسته را عملى كنند در زمره صالحان خواهند بود)).
نكته مهم در اين آيه اين است كه اگر خير و خوبى را براى همگان بخواهيد،
از صالحان خواهيد بود. در همين سوره مباركه آل عمران مى فرمايد:
ولتَكُن منكم اءُمَّة يدعون الى الخير و ياءمرون بالمعروف و ينهون عن
المنكر و اءُولئك هم المفلحون
(835).
((و بايد برخى از شما مسلمانان ، خلق را به خير
و صلاح دعوت كنند، و امر به نيكوكارى و نهى از بدى ها بنمايند و اينها
(كه واسطه هدايت هستند) رستگار خواهند بود)).
در اين جا هم آمرين به معروف را از رستگاران مى شمارد. رستگارى جمعى ،
زمانى نصيب امت مى شود كه در ميان آنها، طايفه اى باشند كه خيرخواهى
عملى را پى گيرى و اجرا كنند. درباره همين موضوع در سوره مباركه توبه
مى فرمايد:
والمؤ منون و المؤ منات بعضهم اءَولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون
عن المنكر و يُقيمون اَلصَّلاة و يؤ تون الزَّكاة و يطيعون اللَّه و
رسوله اءُلئك سَيَرحَمَهُم اللَّه ان اللَّه عزيز حكيم
(836).
((مردان و زنان مؤ من همه ياور و دوستدار
يكديگرند؛ مردم را به كار نيك وادار و از كار زشت منع مى كنند و نماز
به پا مى دارند و زكات مى دهند و در هر حكم ، خدا و رسول را اطاعت مى
كنند؛ البته خداوند آنان را مشمول رحمت خود خواهد گردانيد كه خدا صاحب
اقتدار و درست كردار است )).
در اين آيه نيز شمول راءفت و رحمت دنيوى و اخروى را در گرو خيرخواهى
عملى براى ديگران مى داند و مى فرمايد كه خداوند رحمت واسعه اش را در
دنيا مشروط به اين كرده است كه انسان ها به ويژه مسلمانان و مؤ منان
داراى چنين روحيه اى باشد. بنابراين ، اگر بخواهيم با كلمات وحى خوب
آشنا شويم و به آنها وقوف پيدا كنيم ، بايد از كلمات اهل بيت عليهم
السلام استمداد كنيم . در روايتى از امام موسى بن جعفر عليه السلام نقل
شده است كه مى فرمايند:
انَّ
اءَهل الارض لمرحومون ما تحابُّوا(837).
((رحمت واسعه الهى زمانى شامل حال انسان ها مى
شود كه يكديگر را دوست داشته باشند)).
خيرخواه يكديگر و طالب معروف براى همديگر باشند. اگر چنين باشند،
خداوند متعال رحمتش را شامل همه مى كند و اگر چنين روحيه اى از ميان
جامعه اى رخت بربست ، طبيعتا رحمت الهى هم ديگر آن شمول و وسعت را
نخواهد داشت ؛ زيرا پيامبر گرامى اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم
فرمودند:
الخلق كُلّهم عيال اللَّه فاءَحبُّهم الى اللَّه عزَّ و جَلَّ اءَنفعهم
لعياله
(838).
((خدا بندگانش را عيال خود مى داند و محبوب ترين
بندگان نزد خدا كسانى اند كه براى عايله خود مفيدترند)).
از مجموع اين نكات استنباط مى شود كه علاوه بر اين كه خداوند متعال
فريضه امر به معروف را واجب كرده است ، ضرورت آن را عقل بشرى هم درك مى
كند كه يك جامعه ، زمانى مى تواند به سمت خير و صلاح هدايت شود كه همه
افراد آن براى خير و خوبى اهتمام داشته باشند و از اين منظر است كه
برخى از روايات ذكر شده ، معناى زيبايى پيدا مى كند كه از آن جمله
روايت حضرت رسول گرامى اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم كه
فرمودند:
مَن
اءَصبَحَ لا يَهتَمُّ باءُمور المسلمين فليس بمُسلِم
(839).
((كسى كه صبح كند، حال آن كه به امور مسلمين
اهتمام نداشته باشد مسلمان نيست )).
اگر از اين زاويه به مساله امر به معروف و نهى از منكر بنگريم ، اهميت
آن بيشتر نمايان خواهد شد؛ چرا كه در زندگى جمعى ، مصالح و مضار مشترك
است ؛ يعنى با شيوه هاى ارتباطى حاكم بر جوامع امروزى سرنوشت همه افراد
جامعه به يكديگر پيوند خورده است و هيچ انسانى نمى تواند نسبت به
سرنوشت ديگرى بى تفاوت باشد و بالطبع منافع و مضار مشترك دارند؛ درست
مانند مسافران يك كشتى كه هيچ يك از مسافران ، مجاز نيست جاى خود را
سوراخ كند؛ چرا كه اگر خسارتى وارد شود و ضررى متوجه اين مسافر بشود،
گريبان گير همه مسافران خواهد بود؛ بنابراين ، هيچ عاقلى نمى تواند
شاهد چنين منظره اى باشد و سكوت كند و دم فروبندد.
بنابراين نهى از منكر چنين منزلتى دارد؛ تا انسان ها به سرنوشت ديگر و
منافع و مضار جامعه ، حساس باشند؛ چون در جامعه اسلامى منافع و مضارب
عمومى است .
گاهى كسى دست به عملى مى زند كه ضرر و خسران آن فقط براى خود او است و
به ساير افراد جامعه سرايت نمى كند. اگر انسانى به ديگران علاقه مند
باشد و محبت و دوستى ديگران در دلش باشد، يقينا به خود اجازه نخواهد
داد كه نظاره گر هلاكت همنوع خود باشد.
در هر حال مقصود ما اين بود كه گاهى بعضى از احكام ، با همه ظرافت و
زيبايى خود مورد ستم واقع مى شود و به دليل سوءاستفاده عده اى نادان و
جاهل چهره مشوش و زشتى از آنها ترسيم مى شود. در حالى كه اين احكام به
خاطر خيرخواهى و سعادت ديگران وضع شده اند.
مصاديق عمل معروف
در معارف دينى ، مصاديق فراوانى براى معروف ذكر شده است ، منتها
نكته اى كه بايد به آن اشاره كنيم اين است كه اساسا ذكر موارد و مصاديق
معروف به يك سلسله نيازهاى خاص زمانى و شرايط مكانى برمى گردد و رمز
ماندگارى دين مقدس اسلام و خاتميت آن اين است كه احكام شرعى مبتنى بر
حكم عقل و ناظر بر كُلّيات صادر شده است .
بعضى از مصاديق عمل معروف نيز به گونه اى از اين كُلّيت برخوردار است
كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1 - گره گشايى مالى
يكى از مصاديق معروف كه در روايات ، فوق العاده مورد تاءكيد قرار گرفته
، كارگشايى مالى است به خصوص كه اين كارگشايى به نحو قرض باشد و نه به
عنوان صدقه .
در روايتى از امام صادق عليه السلام در بيان آيه كريمه :
لَّا
خير فى كثير مِّن نَّجواهم الا مَن اءَمر بصدقة اءَو معروف
(840)، مى فرمايند:
يعنى
بالمعروف القرض
(841).
((مراد از معروف در آيه ، قرض است
)).
خداوند، خير كثير را در قرض قرار داده است كه انسانى براى قضاى حاجت و
رفع نياز برادر مؤ منش به هنگام مشكل و گرفتارى او را يارى كند.
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است كه حضرت مى فرمايند:
ما
مِن مؤ من اءَقرض مؤ منا يَلتَمِس به وجه اللَّه الّا حسب اللَّه له
اءَجره بِحساب الصَّدقة حتّى يَرجِعَ اليه مالُهُ(842).
((هيچ مؤ منى نيست كه به خاطر خدا به مؤ منى قرض
بدهد مگر آن كه خداوند تا زمان بازگرداندن قرض ، آن را براى آن مؤ من
صدقه محاسبه كند)).
بعضى از روايات حساب قرض دادن به مؤ من و گشودن كار او را از اين طريق
، بالاتر از صدقه مى دانند. امام صادق عليه السلام در اين باره مى
فرمايند:
مكتوب على باب الجَنَّة الصَّدقةُ بِعَشرَة و القرض بِثَمانِيَةَ
عَشَرَ(843).
((بر در بهشت نوشته شده است : صدقه ده برابر و
قرض هيجده برابر پاداش دارد)).
2 - مهلت در اداى دين
چون قرض مدت و مهلت دارد، به هنگام رسيدن مهلت ، اگر شخص قادر به
پرداخت قرض نشد، به او مهلت بدهد و يا اين كه قرض دهنده ، ذمه او را از
خود مبرّا كند و از او مطالبه ننمايد. روايتى از امام صادق عليه السلام
نقل شده است كه مى فرمايند:
مَن
اءَراد اءَن يُظِلَّه اللَّه يوم لا ظلَّ الا ظلُّه ، قالها ثلاثا
فَهَابَهُ النَّاس اءَن يساءَلوه فقال : فلينظر مُعسرا اءَو لِيَدَع
لَه مِن حقِّه
(844).
((روزى كه هيچ سايه اى جز لطف الهى نيست ، اگر
كسى مى خواهد در سايه اين لطف قرار گيرد، انسان ناتوانى را كه قادر به
پرداخت قرض خود نيست فرصت دهد يا او را رها كند و ذمه او را برى كند)).
ثمره چنين كارى كه از مصاديق مهم فعل معروف است اين است كه در صحنه
قيامت كه همه به دنبال ماءمن و پناهگاهى مى گردند، خداوند او را در
پناه خود قرار مى دهد.
مرحوم كُلينى سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه حضرت
فرمودند:
انَّ
رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم قال فى يوم حارّ و حنَّى
كفَّه : مَن اءَحبَّ اءَن يستظلَّ من فَور جهنَّم ؟ قالها ثلاث مرَّات
فقال النَّاس فى كُلّ مرَّة : نحن يا رسول اللَّه ، فقال : مَن اءَنظر
غريما اءَو ترك المعسر(845).
((در يك روز گرم رسول گرامى اسلام صلَّى اللَّه
عليه و آله و سلم فرمودند: چه كسى دوست دارد از شدت حرارت آتش جهنم
در سايه اى قرار گيرد؟ حضرت سه مرتبه اين سوال را تكرار فرمودند: در هر
بار مردمى كه حاضر بودند، گفتند: ما دوست داريم اى رسول خدا! حضرت
فرمودند: به كسى كه در سختى قرار گرفته ، فرصت دهيد يا او را بَرِى
ءُالذمّه كنيد)).
مرحوم كُلينى در همين باب ، روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل
مى كند كه حضرت فرمودند:
و
مَن اءَنظر مُعسرا كان له على اللَّه عزَّ و جَلَّ فى كُلّ يوم صدقة
بمثل ماله حتّى يَستَوفِيه ، ثم قال اءَبوعبداللَّه عليه السلام :
((و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة و اءَن
تَصَدَّقوا خير لكم اءِن كنتم تعلمون
(846))) اءَنَّه معسر فتصدَّقوا
عليه بمالكم فهو خير لكم
(847).
((هركس گرفتارى را مهلت بدهد تا قادر به پرداخت
شود، خداوند به اندازه آن مال در هر روز براى او حساب صدقه بازمى كند،
سپس امام عليه السلام به آيه شريفه اى استشهاد فرمودند كه خداوند مى
فرمايد: اگر بدهكار، قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا وقت توانايى ،
مهلت دهيد؛ و اگر براى خدا بر او ببخشيد؛ اين براى شما بهتر است چنانچه
به مصلحت خود دانا باشيد)).
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
خَلُّوا سبيل المُعسِرِ كَمَا خَلَّاهُ اللَّه عزَّ و جَلَّ(848).
((همان طور كه خداوند از افراد معسر و گرفتار مى
گذرد، شما نيز از آنها درگذريد)).
مثلا خداوند روزه را در ماه مبارك رمضان و نماز را با شرايط خاص براى
اوقات پنج گانه واجب كرده است ، اما اگر كسى معسر باشد، دچار سختى و
عذرى باشد، يقينا تكليف به آن ترتيب كه بيان شده از او برداشته مى شود.
اين روشى است كه خداوند متعال نسبت به مطالبات خود اتخاذ كرده است ؛ از
بندگانش نيز انتظار مى رود كه همان سيره را اتخاذ كنند.
3 - اطعام نيازمندان
مواردى از اين قبيل فراوان است ؛ مثلا نسبت به افرادى كه توان تاءمين
خوراك و غذاى روزمره و تهيه پوشاك خود را ندارند، اطعام طعام و تهيه
لباس سفارش شده است . در اين باره امام موسى كاظم عليه السلام مى
فرمايند:
مِن
موجبات المَغفِرَةِ اطعامُ الطَّعام
(849).
((يكى از موجبات آمرزش ، غذا دادن و اطعام است
)).
يا در روايت ديگرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده
است كه مى فرمايند:
خيركم مَن اءَطعم الطَّعام
(850).
((بهترين شما كسى است كه اهل اطعام است
)).
ائمه معصومين عليهم السلام نيز خود را به اين صفت ستوده اند:
انَّا اءَهل بيت اءُمِرنا اءَن نُطعِمَ الطَّعام
(851).
((ما اهل بيت خانواده اى هستيم كه ماءمور به
اطعام طعام شده ايم )).
يا در سخن ديگرى امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
من
المُنجيات اطعام الطَّعام
(852).
((يكى از موجبات نجات - از غضب الهى - اطعام
نمودن است )).
انَّ
الله عز و جل يُحبُّ اطعام الطَّعام
(853).
((خداوند متعال ، اطعام طعام را دوست دارد)).
خدا اطعام طعام را دوست دارد؛ زيرا موجب مغفرت و تعالى رتبه انسان و
قرار گرفتن وى در شمار اخيار و باعث نجات مى شود.
علاوه بر همه اين روايات ، خداوند اين بندگانش را بدون در نظر گرفتن
اين كه او بنده خوب و خداپرست است يا بنده مشرك و ملحد روزى مى دهد.
خدا همه بندگان را دوست دارد؛ گرچه دوستى هم مراتبى دارد و هر كه داراى
مكارم بيشتر باشد، خداوند نيز او را بيشتر دوست دارد. در روايتى از
امام محمَّد باقر عليه السلام آمده است :
انَّ
مِن اءَحبِّ عباد اللَّه الى اللَّه لَمَن حبَّب اليه المعروف و حبَّب
اليه فَعَالَهُ(854).
((خداوند از ميان بندگان ، كسانى را بيشتر دوست
دارد كه به معروف علاقه دارند و به آن عمل مى كنند)).
براى كسى كه معروف را دوست دارد و آن را انجام مى دهد، بهترين ثمره اش
اين است كه محبوب ذات ذوالجلال الهى است و اين يقينى است كه هيچ محبى ،
حبيب خود را در دنيا و آخرت رها نمى كند.
اگر انسان ، محبوب كسى شد، يقينا آن محب ، هرچه در توان دارد براى
سعادت محبوبش انجام مى دهد. از آن جا كه خداوند معروف و خير را دوست
دارد، فاعل آن را هم دوست دارد. در روايتى كه امام صادق عليه السلام آن
را از پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى كند مى فرمايند:
كُلّ
معروف صدقة و الدَّالُّ على الخير كفاعله
(855).
((هر عمل معروفى ، براى صاحب آن صدقه است و كسى
كه دلالت بر خير مى كند، اهل خير مى شود و مانند كسى است كه فعل معروف
را انجام داده است )).
در تبيين اين مطلب در روايتى از امام موسى بن جعفر عليه السلام آمده
است :
خير
مِنَ الخير فاعِلُهُ(856).
((بهتر از خود خير، فاعل خير است
)).
يعنى به همان مقدار كه خير و معروف محبوب خدا است ، فاعل آن نزد خدا
محبوب است . اين آثارى است كه در اين چند روايت ذكر شده است . در نتيجه
كسى كه محبوب خدا شد، هم در دنيا و هم در آخرت نتيجه آن را مى بيند و
خدا محبوبش را چه در دنيا و چه در آخرت رها نمى كند.
آثار دنيوى و اخروى عامل
به معروف
در روايات براى اهل معروف ، آثار دنيوى نيز ذكر شده است ؛ امام
صادق عليه السلام از اجدادش عليهم السلام نقل مى فرمايند:
صَنَائِعُ المعروف تَقِى مَصَارِعَ السُّوء(857).
((به جاى آوردن معروف ، انسان را از حوادث
نابهنگام و سوء محافظت مى كند)).
به تعبير روايت قبل كه هر كار نيكى صدقه است ؛ همان گونه كه در ذهن ما،
عموما اين معنا جا افتاده كه صدقه ، انسان را از بليه و خطر حفظ مى
كند، در اين جا معروف نيز همين اثر را دارد؛ به تعبير ديگر لازم نيست
صدقه فقط پول دادن و يا كمك كردن به نيازمندان باشد، بلكه عمل معروف
نيز صدقه است و انسان را از حوادث و پيشامدهاى ناگوار مصون نگه مى
دارد. در روايت ديگرى از وجود مبارك امام باقر عليه السلام آمده است كه
فرمودند:
انّ
صنائع المعروف تَدفَعُ مَصَارِعَ السُّوءِ(858).
((انجام دادن معروف نه تنها انسان را از بلاها و
حوادث نگه مى دارد، بلكه آنها را دفع مى كند)).
اثر ديگرى كه در بعضى از روايات براى معروف بيان شده اين است كه باعث
نازل شدن رحمت بر صاحب فعل معروف مى شود. امام صادق عليه السلام از
رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه حضرت
فرمودند:
انَّ
البركة اءَسرع الى البيت الَّذى يُمتار منه المعروف من الشَّفرة فى
سنام البعير اءَو من السَّيل الى منتهاه
(859).
((شتابِ آمدن بركت به خانه اى كه از آن كارهاى
خير و معروف بيرون مى رود، از وارد شدن كارد به گلوى شتر و يا از رسيدن
سيل به انتهاى آن ، بيشتر است )).
چنان كه ملاحظه مى شود اين روايت و امثال آن انسان را به معروف تشويق
مى كند و در او انگيزه انجام آن را شدت مى بخشد. در روايت ديگرى كه به
جنبه هاى معنوى اين امر توجه شده است ، امام صادق عليه السلام مى
فرمايند:
اءَيُّما مؤ من اءوصل الى اءَخيه المؤ من معروفا فَقَد اءوصل ذلك الى
رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم
(860).
((مؤ منى كه كار معروفى را براى برادر مؤ منش
انجام مى دهد، در واقع اين خدمت را براى پيامبر اكرم صلَّى اللَّه عليه
و آله و سلم انجام داده است )).
اين روايت در واقع ، دريچه هاى تازه اى را به روى انسان مى گشايد و او
را وادار مى كند تا از زاويه اى ديگر به اين مساله بينديشند. حضرت مى
فرمايند كه از روى ترحم و با نگاه فقر و ناتوانى ، براى ديگران كار
معروف و خير انجام نده ؛ بلكه تصور تو اين باشد كه به رسول اللَّه
صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم خدمت مى كنى ؛ يعنى خدمت به ارزشمندترين
موجود عالم بشريت . بايد تصور كنيم كه اگر رسول اللَّه صلَّى اللَّه
عليه و آله و سلم حيات داشتند و نياز به خدمت ما داشتند چگونه عمل مى
كرديم !
آثار عجيب ديگرى هم در روايات ، ذكر شده است كه اگر نمى بود انسان
جراءت به زبان آوردن آن را نداشت ، مثلا على بن يقطين مى گويد: امام
موسى بن جعفر عليه السلام به من فرمودند:
كان
فى بنى اسرائيل مؤ من و كان له جار كَافِر، فكانَ الكافِرُ يَرفُقُ
بالمؤ من و يُوَلِّيهِ المعروف فى الدُّنيا، فلمَّا اءَن ماتَ الكافر
بَنى اللَّه له بيتا فى النَّار مِن طين ، و كان يَقِيهِ حَرَّهَا، و
ياءتيه الرِّزقُ من غيرها، و قيل له : هذا ما كُنتَ تُدخِلُهُ على جارك
المؤ من فلان بن فلان من الرِّفق ، و تُوَلِّيهِ مِنَ المعروف فى
الدُّنيا(861).
((در قوم بنى اسرائيل فرد مؤ منى بود كه همسايه
كافرى داشت كه اهل رفق و مدارا با او بود؛ در دنيا معروف را براى او
دوست مى داشت . وقتى از دنيا رفت به حسب وعده قران كه مى فرمايد:
ان
اللَّه لا يغفر اءَن يشرك به
(862)؛ كافران وارد بهشت نمى شوند و گناهانشان
قابل بخشش نيست ، اين كافر به جهنم رفت ؛ ولى خداوند در جهنم از گل
خانه اى براى او بنا كرد كه حرارت جهنم را از او دفع مى كرد و رزق او
نيز از خارج جهنم تامين مى شد. به مرد كافر خطاب شد كه اين ثمره رفق و
مدارا و معروف تو نسبت به همسايه مومنت در دنيا است )).
ملاحظه مى شود كه ثمره عملى معروف چگونه ظاهر مى شود، حتى از انسان
هايى كه منكر ذات الهى بودند، اما در دل دوستدار خير براى ديگران
بودند. در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه مى
فرمايند:
فمَن
اءَتى اليكم معروفا فخُذوا بِيَدِهِ و اءَدخلوهُ الجنَّةَ(863).
((پس دست هر كس را كه به تو خدمت كرده و دست تو
را در دنيا گرفته است بگير و به بهشت ببر)).
|