بنابراين ، اصل مساله تربيت
و فراگيرى آداب و قواعد زندگى دنيا براى وصول به آن هدف نهايى آفرينش و
خلقت انسان ، امرى بسيار روشن است . اساسا چيزى جز تربيت را نمى توانيم
انگيزه و حكمت ارسال رسل و بعثت انبيا معرفى كنيم ، اما نسبت به تربيت
فرزند به طور خاص در مباحث قبل اشاره شد و در بعضى از روايات هم به اين
مطلب تصريح شده است .
رسول گرامى اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
الا
كُلّكم راع و كُلّكم مسؤ ول عن رعيته ، فالامير على النَّاس راع و هو
مسؤ ول عن رعيّته ، والرجل راع على اءهل بيته و هو مسؤ ول عنهم ،
فالمراءةُ راعيّة على اءهل بيت بَعلِها و وُلدِه ، و هى مسوولة عنهم
... اءلا فكُلُّكم راع و كُلُّكم مسؤ ول عن رعيته
(453).
((هر كدام از شما نگاهبان و سرپرست و نسبت به
زيردستان خود مسوول هستيد. حاكم بر رعيت و مردم ، نسبت به مردم مسووليت
دارد و مرد در خانه نسبت به اهل خانه اش مسووليت دارد و زن در خانه
نسبت به اهل خانه و فرزندش مسووليت دارد؛ همه نسبت به افراد تحت
فرمان خود مسووليم )).
اين نكته در تعبير امام سجاد عليه السلام هم آمده است :
و
اءَنَّك مسوول عمَّا وُلِّيتِه .
از كسانى كه نسبت به آنها ولايتى هست و تحت سرپرستى هستند، تعبير به
رعيت مى شود.
امام مجتبى عليه السلام مى فرمايند:
رحم
اللَّه امرءا وعظ نفسه و وعظ اخاه و اهل بيته
(454).
((خداوند رحمت كند كسى را كه نسبت به تربيت خود،
برادر و اهل بيتش اقدام كند)).
در اين روايت برادر به معناى وسيعش آمده است ؛ برادر دينى يا برادر
نسبى . سخن جالب ديگرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل
شده است كه :
اءَنَّه نظر الى بعض الاطفال فقال ويل لاطفال آخرالزَّمان من آبائهم
فقيل يا رسول اللَّه من آبائهم المشركين فقال لا من آبائهم المؤ منين
لا يعلِّمونَهم شيئا من الفرائض و اذا تَعَلَّموا اءَولادهم مَنَعُوهم
و رَضُوا عنهم بِعَرَض يَسِير من الدُّنيا فاءنَا منهم برى ء و هم
منِّى بِرَاء(455).
((حضرت به برخى اطفال مى نگريستند و مى فرمودند:
واى بر فرزندان آخرالزمان از ناحيه پدرشان ! چون آن زمان نزد مردم ،
مساله شرك مهم بود سوال كردند: يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله
و سلم ! آيا اين تاثر شما به خاطر شرك پدران آنها است ؟ حضرت فرمودند:
پدران و مادران ايشان مؤ من هستند؛ منتها از پدرانى كه هيچ اهميتى به
سرنوشت فرزندانشان نمى دهند و هيچ يك از واجبات زندگى و آنچه را كه
فردا فرزندانشان در اجتماع با آنها سروكار دارند و به آنها نيازمندند،
به آنها نمى آموزند و فقط چيزهاى ساده بسيطى از امور مادى دنيوى را به
آنها ياد مى دهند و فرزندانشان را رها مى كنند، بيزارم و آنها هم از من
بيزارند)).
از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
لاَن
يُؤَدِّبَ اءَحَدُكُم وُلدَهُ خير لَهُ مِن اءَن يَتَصَدَّقَ بنِصفِ
صَاع كُلَّ يوم
(456).
((اگر شما فرزندتان را ادب كنيد بهتر از اين است
كه هر روز مقدار قابل توجهى صدقه بدهيد)).
با اين كه در شرع مقدس اسلام ، رسيديگ به فقرا و دستگيرى از مردم
نيازمند بسيار توصيه شده ، اما پيامبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و
سلم در اين حديث مى فرمايند كه اهميت رسيدگى به امر فرزند و اهتمام به
تربيت او بيشتر از اين است كه شما با تلاش فراوان مالى را به دست آوريد
و آن را بين فقرا تقسيم كنيد.
در مكتب جامع اعتقادى و اخلاقى اسلام درباره فرزند به سه مطلب ، تاءكيد
و راهنمايى هاى قابل توجهى شده است :
اول ، لزوم تربيت و آموزش فرزند؛
دوم ، راه و رسم تربيت و آموزش و شيوه هاى تربيت فرزند؛
و سوم ؛ مصاديق و مواردى كه از آداب نيكو و احسن است .
اميرالمؤ منين عليه السلام بخشى از عمر شريفشان را، فرزند خوانده رسول
اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم بودند. زمانى كه در مكه قحطى شد و
حضرت ابوطالب در مضيقه مالى قرار گرفت ، به پيشنهاد رسول اكرم صلَّى
اللَّه عليه و آله و سلم بستگان ، بعضى از فرزندان حضرت ابوطالب را بين
خودشان تقسيم كردند، تا بار سنگين عايله از دوش ابوطالب برداشته شود.
حضرت رسول صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم از ميان فرزندان ابوطالب ،
اميرالمؤ منين عليه السلام را انتخاب كردند.
اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه قاصعه ماجراى زندگى خود را در دوران
كودكى با پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم چنين نقل مى فرمايند:
يَرفَعُ لى فى كُلِّ يوم من اءَخلاقِهِ عَلَما و يَاءمُرُنى
بِالاِقتِدَاءِ بِهِ(457).
((هر روز، پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم
يكى از نشانه ها و ارزش هاى اخلاق خود را براى من آشكار مى ساخت و مرا
به پيروى از خود امر مى فرمود)).
اميرالمؤ منين عليه السلام از ارزشهاى اخلاقى ، تعبير به علم مى كند.
عَلَم و پرچم جنبه نشانه دارد و نشانه يعنى چيزى كه در طول راه مانع از
گمراهى راهرو مى شود.
در گذشته ها، به ويژه در عربستان كه بيابانها شن زار است راه ها دستخوش
حوادث مى شد و بر اثر توفان جاده ها از بين مى رفت ، بنابراين نشانه
هايى مى گذاشتند كه افراد گمراه نشوند.
اميرالمؤ منين عليه السلام از ارزشها و اصول اخلاقى تعبير به علم (پرچم
) مى كند كه پيغمبر علمى را بر مى افراشت تا من در مسير زندگى راه را
گم نكنم و مى فرمود كه به دنبال اين عَلَم حركت كن . اين است سيره
پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در تربيت فرزند.
در سخن ديگرى از مولا اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه مى
فرمايند:
مَا
نَحَلَ والد ولدا نُحلا اءَفضَلَ مِن اءَدَب حَسَن
(458).
((هيچ هديه اى از طرف پدر براى فرزند، ارزشمندتر
از ادب نيست )).
پدر اگر خواهان دادن هديه اى به فرزندش است كه او را مسرور و خوشحال
كند و يا دل او را به دست بياورد و در آينده او تاثير داشته باشد، بايد
به او حسن سلوك و ادب بياموزد؛ بعضى از پدرها تصور مى كنند جمع كردن
مال و ثروت ، گشودن حساب بانكى و خريد زمين براى فرزندان و يا منتقل
كردن دارايى آنها، هداياى ارزشمندى است ، غافل از اين كه اگر همه مكنت
هاى مادى عالم را براى او جمع كند، ولى فرزند از آداب نيكو و قواعد
معاشرتى خوب در زندگى بى بهره باشد، نخواهد توانست از آن ثروت و مكنت
به خوبى استفاده كند، وقتى آداب و قواعد اخلاقى را نياموخته باشد، با
يك حادثه و يا با گذر چند روزى از عمر، همه را به باد فنا خواهد داد،
بنابراين تعبير اميرالمؤ منين عليه السلام قابل دقت است كه حضرت نمى
فرمايند آن هدايا بى فضيلت است ، آنها هم فضيلت دارد و باارزش است ،
اما ارزشمندترين هدايا آدابى است كه پدر به فرزند مى آموزد؛ حضرت در
تعبير ديگرى مى فرمايند:
لا
ميراثَ كَالادب
(459).
((هيچ ارثى براى فرزند گران قيمت تر از ادب و
تربيت نيست )).
امام سجاد عليه السلام در دعاى بيست و پنجم صحيفه در پيشگاه الهى مى
فرمايند:
و
اءعِنِّى على تربيتهم ، و تاءديبهم ، و برِّهم
(460).
((خدايا! مرا يارى و كمك كن تا بتوانم فرزندانم
را تربيت كنم و به آنها ادب بياموزم )).
حضرت از خدا استمداد مى كند و كمك مى طلبد تا بتواند فرزندانش را صحيح
تربيت كند و آداب نيك بياموزد. روايتى از امام صادق عليه السلام نقل
شده است كه مى فرمايند:
و
تَجِبُ للولد على والده ثلاث خصال : اختيارُه لوالدتِهِ، و تحسينُ
اسمِهِ، والمبالغه فى تاديبه
(461).
((سه حقّ براى فرزند بر پدر واجب است : اول اين
كه چگونه مادرى را براى فرزند خود اختيار كند؛ دوم اين كه نام نيك بر
او بگذارد كه ان شاء اللَّه به اين مهم اشاره خواهيم كرد. و سوم تا آن
جا كه توان دارد در تربيت فرزند و ادب او بكوشد)).
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
انَّ
خيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لاءَبنَائِهِمُ الاَدَبُ لا المَالُ... ان
اءُجِّلَت فى عُمُرِكَ يومَين فاجعَل اءَحَدَهُمَا لاءَدَبِكَ
لتستَعِينَ بِهِ على يوم مِوتِكَ(462).
((بهترين ميراث پدران براى فرزندان ادب است ، نه
مال . اگر مطمئن هستى كه دو روز از عمر تو بيشتر باقى نمانده است ، يك
روزش را براى فراگيرى آداب قرار بده تا در روز ديگر كه روز مرگ تو است
، از آموخته هايت استفاده كنى )).
پس اهميت تربيت ، امرى قطعى است كه همه مكاتب درباره آن سخن گفته و
اهتمام داشته اند، اما به نظر نمى رسد كه هيچ يك از مكاتب جديت و
اهتمام شرع مقدس اسلام را در اين امر داشته باشند.
آداب تربيت اولاد
روش هاى تربيتى فرزند، مثل اصل تربيت ، نيازمند تمهيد و زمينه
سازى هاى خاص خود است . اين تمهيدات از انتخاب همسر آغاز مى شود. در
ورايت امام صادق عليه السلام نقل كرديم كه حضرت فرمودند: درباره فرزند
سه حقّ به عهده پدر است كه يكى از آنها انتخاب مادر مناسب براى او بود.
در مباحث گذشته - در حقوق زوجه و در حقّ چشم - به تناسب اشاره كرديم كه
به حكم وراثت ، ميزان تاثير مادر در فرزند چقدر است و پدر در اين مساله
چقدر بايد دقت كند. يكى از حقوقى كه فرزند بر پدر دارد، انتخاب همسر
شايسته است . حق ، در امور اختيارى معنا دارد؛ نه در امور غيراختيارى .
بنابراين امام صادق عليه السلام مى فرمايند كه يكى از حقوق فرزند بر
پدر اين است كه پدر توجه كند تا كسى كه قرار است در نيمى از شخصيت
فرزندش نقش موثرى داشته باشد و در شكل و ساختمان جسمانى و روحى اين
فرزند دخيل باشد، عنصر مناسبى باشد.
چون مادر در تكوين جسمى و روحى فرزند، نقشى غيرقابل انكار دارد، انتخاب
مادر، مساله اى است كه تاثير مستقيم در ايجاد زمينه مساعد براى تربيت
هاى تشريعى و بعدى دارد. بنابراين در مباحثى كه درباره زوجه داشتيم ،
به اين مطلب شاره شد كه انتخاب همسر يكى از اساسى ترين مباحث زندگى
مشترك است و از منابع شرايطى را نقل كرديم ؛ مثلا از رسول اكرم صلَّى
اللَّه عليه و آله و سلم نقل كرديم كه فرمودند:
اءِيَّاكُم و خضراء الدِّمَن قيل يا رسول اللَّه و ما خضراء الدِّمَن
قال المراءَةُ الحَسنَاءُ فى مَنبِتِ السَّوءِ(463).
((از سبزه اى كه در مزبله مى رويد، پروا داشته
باشيد. سوال كردند: سبزه روئيده در مزبله چيست ؟ حضرت فرمودند: زن
زيبارويى كه در خانواده غيرصالحى تربيت شده است )).
طبعا اخلاق غيرصالح خانواده به فرزند هم منتقل مى شود و اگر او را به
عنوان همسر انتخاب كنيد، به طور طبيعى ، آن اخلاق سوء به فرزندان شما
هم منتقل خواهد شد. بنابراين ، در زمينه سازى و تمهيد مقدمات براى
تاثير اصول تربيتى كه از آن سخن خواهد رفت ، بايد انسان ، مادر مناسبى
براى فرزندان خود انتخاب كند و به اخلاق و ملكات همسر و خانواده او
توجه داشته باشد. نكته ديگر اين كه به خوراك خود و همسرش به خصوص در
دوران باردارى توجه كند.
همچنين موازين زناشويى و آداب همبسترى را كه قريب به سى توصيه است ،
رعايت كند.
شرع مقدس ، دستوراتى براى بعد از ولادت و حتى آغاز ولادت دارد كه مى
فرمايند: وقتى فرزند متولد مى شود، بايد به گوش راست و چپ او اءَذان و
اقامه خوانده شود. يعنى فرزند با كلمات توحيد و نبوت و شهادت به رسالت
و ولايت خو بگيرد. در روايتى به دليل اين كار اشاره شده است :
فانَّ ذلك عصمَة مِن الشَّيطان الرَّجِيم و الاِفزَاعُ لَهُ(464).
((گفتن اءَذان و اقامه در گوش نوزاد موجب مى شود
كه فرزند در برابر وسوسه هاى شيطانى مصونيت پيدا كند و شيطان از او دور
شود)).
به عبارتى مى توان گفت همان طور كه پزشكان در آغاز ولادت فرزند، براى
ايجاد مصونيت در مقابل امراض جسمانى تزريقاتى را براى طفل ضرورى و لازم
مى دانند، در معارف ما نيز ايجاد برخى از مصونيت ها به وسيله تلقين و
تذكر، ضرورى شمرده شده است . توجه داشته باشيم كه اين سخنان مربوط به
چهارده قرن پيش است كه هنوز هيچ كس از تاثير آهنگ ، موسيقى و صداهاى
خارجى بر نوزاد خبر نداشت و امروز ثابت شده است كه به طور قطع ، نوزاد
به صداهاى اطراف خود از جمله زمزمه مادر حساسيت نشان مى دهد.
در روايتى آمده است كه امام صادق عليه السلام به طفل زيبارويى نظر
كردند و فرمودند:
ينبغى اءن يكون اءبو هذا اءكل سفرجلا ليلةَ الجماع
(465).
((شايد پدر اين طفل ، قبل از همبسترى ، به يا
گلابى خورده باشد)).
يعنى تاثير ماءكولات در انعقاد نطفه ، بسيار زياد است و روايات درباره
دقت در اين مهم بسيار فراوان . در روايتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه
عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
اءطعموا حبالاكم السفرجلَ، فانَّهُ يَحَسِّنُ اءخلاق اءولادكم
(466).
((- سفرجل را هر چه معنا كنيم ؛ چه به معناى به
و چه به معناى گلابى - در دوران باردارى به همسرانتان از اين ميوه اهدا
كنيد تا بخورند كه باعث خوبى اخلاق فرزندانتان مى شود)).
در بعضى روايات اضافه شده است كه : علاوه بر تاثير در اخلاق ، در
زيبايى چهره و جسم نيز تاثير دارد. از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و
آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
اطعموا المراءَةَ فى شهرها الَّذى تَلِدُ فيه التَّمرَ فانَّ ولدها
يكون حليما نَقِيّا(467).
((در ماه آخر باردارى ، به همسرانتان خرما
بخورانيد تا فرزندانى بردبار و باتقوا داشته باشيد)).
اين از آثار مستقيم خوراك پدر و مادر به خصوص مادر در دوران باردارى
است .
نكته ديگرى كه باز براى تمهيد در تاثير مسائل تربيتى است ، مساله دوران
شيرخوارگى و شير دادن فرزند است . اولا، توصيه شده است كه فرزند حتما
از شير مادر تغذيه كند؛ ثانيا اگر مادر از دنيا رفته است يا به هر
دليلى به فرزند شير نمى دهد، كسى كه مى خواهد به فرزند شير بدهد، بايد
واجد شرايطى باشد كه در برخى روايات به آن تصريح شده است . رسول اكرم
صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
اءِيَّاكُم اءَن تَستَرضِعُوا الحَمقَاءَ فانَّ اللَّبَنَ يُنشِئُهُ
عليه
(468).
((زنهاى احمق را كه قدرت تشخيص خوب بد را ندارند
و كودن هستند براى شير دادن فرزندانتان انتخاب نكنيد؛ زيرا شير موجب
نشو و نماى فرزند است و خصلت هاى مادر رضاعى ، در او انشا مى شود و
براساس همان خصلت ها نشو و نمو مى كند)).
اگر شيردهنده و مرضعه احمق باشد، به وسيله شير، كودنى و حماقت به كودك
منتقل مى شود و اگر با استعداد و قوى در ادراك باشد، اين قوت ادراك نيز
به كودك شيرخوار منتقل مى شود.
روايت ديگرى است كه صاحب مستدرك الوسايل از ((دعائم
الاسلام )) نقل مى كند كه از اميرالمؤ منين عليه
السلام وَ امام باقر عليه السلام به صورت مشترك نقل شده است :
انَّهُما رَخَّصَا فى استِرضَاعِ اليَهود و النَّصارى و المَجُوس قال
جعفر بن محمَّد عليهماالسلام اذا اءرضَعوا لكم فامنَعُوهُم من شرب
الخمر و اءكل ما لا يَحِلُّ(469).
((اگر مى خواهيد براى شير دادن فرزندانتان مادر
رضاعى انتخاب كنيد كه يهودى ، نصرانى و يا مجوس است ، هيچ مانعى ندارد
ولى با آنها شرط كنيد كه شراب نياشامند و آنچه كه در شرع انور اسلام ،
ممنوع شده است مثل گوشت خوك و امثال آن را تناول نكنند كه تاثير مستقيم
در كودك دارد)).
نكته ديگر مساله نام گذارى فرزند است كه انجام آن ، حقى است بر عهده
والدين . رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايند:
مِن
حقّ الولد على الوالدين يَحسِّن اسمه
(470).
((از حقوق فرزند كه بر عهده والدين است نهادن
نام نيك بر او است )).
در سخنان بسيارى از ائمه هدى عليهم السلام اين سخن تكرار شده است ؛
مثلا امام هشتم حضرت اباالحسن الرضا عليه السلام مى فرمايند:
سَمِّهِ باءَحسن الاَسماءِ و كَنِّهِ باءَحسن الكُنَى
(471).
((بهترين نامها و كنيه ها را - كه در ميان اعراب
متعارف است - براى فرزندانتان انتخاب كنيد)).
بى شك نام نيكو، تاثير روانى خاصى دارد كه بعد از رشد كودك و دورانى كه
كودك به مرحله تميز مى رسد، با مختصر تنبه و توجهى از ناحيه والدين اين
اسم خوب و پسنديده ، تاثير روانى مثبت بر فرزند مى گذارد و برعكس اگر
نام غيرمناسب و از نظر عرفى زشت و مستهجن باشد، تاثير منفى را بر روان
فرد مى گذارد؛ گرچه آن نام در زمان والدين ، نيكو بوده است .
در روزگار ما نيز فراوانند افرادى كه به دليل غرب زدگى و يا غفلت و بى
توجهى نسبت به هويت مذهبى و ملى ، براى فرزندانشان اسامى نامناسبى را
انتخاب مى كنند و بعد از اين كه كودك به مرحله تميز رسيد، در اجتماع
احساس حقارت و سرشكستگى مى كند. نكته بسيار مهم ديگر القاب است .
قرآن مى فرمايد:و
لا تنابزوا بالاَلقاب
(472).
((با القاب و اسامى زشت ديگران را خطاب نكنيد و
اسمها را خفيف و سبك صدا نزنيد)).
در روايتى از پيامبر اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است
كه مى فرمايند:
مِن
حقّ المؤ من على المؤ من اءن يَسَمِّيه باءَحبِّ اءسمائه اليه
(473).
((يكى از حقوقى كه انسان مؤ من به برادر مؤ منش
دارد اين است كه او را با دوست داشتنى ترين اسمهايش صدا بزند)).
ممكن است در برخى ملل و كشورها، فردى چند اسم داشته باشد و برخى از
آنها براى خوشايند و مطلوب نباشد؛ خطاب قرار دادن او به آن اسمى كه
مطلوبش نيست ، جايز نيست . امام صادق عليه السلام از جد بزرگوارشان
رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه حضرت فرمودند:
مَن
وُلِدَ له اءَربَعَةُ اءَولاد لم يُسَمِّ اءَحدهم باسمى فَقَد جفانى
(474).
((اگر خداوند به كسى چهار فرزند پسر عنايت كند و
هيچ يك را به يكى از نام هاى من نام گذارى نكند در حقّ من جفا كرده است
)).
بر اساس اين روايت حضرت رسول صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم حقى براى
خود قائل شده اند و آن نام گذارى يكى از چهار فرزند پسر به نام مبارك
حضرت است .
اساسا نام گذارى فرزندان به نام شخصيت ها، بزرگان ، مفاخر ملى و
اعتقادى ، بين همه اقوام و ملل ، يك فرهنگ پسنديده است تا در سايه آن
بزرگان و مفاخر خود را احيا كنند. اين سنت حسنه ، تاثير روانى زيادى بر
كودكان دارد؛ چرا كه سعى مى كنند اخلاق و رفتار خود را به هم نام خود
نزديك كنند و به همان شيوه ، رشد كنند تا به مرحله كمال برسند.
شيخ مفيد در ((ارشاد))،
روايتى را از فردى به نام يعقوب سراج نقل مى كند كه او مى گويد:
دَخَلتُ على ابى عبداللَّه عليه السلام و هو وَاقِف على رَاءس اءَبى
الحسن موسى و هوَ فى المَهدِ فَجَعَلَ يُسَارُّهُ طَويلا فَجَلَستُ
حتَّى فَرَغَ فقُمتُ اليه فقَال لى ادنُ مِن مَولاكَ فَسلِّم فَدَنَوتَ
فسلَّمتُ عليه فرَدَّ علىَّ السَّلام بلِسَان فَصِيح ثمَّ قال لِىَ
اذهَب فَغَيِّرِ اسمَ ابنَتِكَ الَّتى سَمَّيتَها اءَمسِ فانَّهُ اسم
يُبغِضُهُ اللَّه و كان وُلِدَت لى ابنَة سَمَّيتُهَا بِالحُمَيرَاءِ
فقال اءَبوعبداللَّه عليه السلام انتَهِ الى اءَمرِهِ تُرشَد
فَغَيَّرتُ اسمَهَا(475).
((به محضر امام صادق عليه السلام شرفياب شدم .
حضرت بر بالاى گهواره فرزندشان موسى بن جعفر عليه السلام ايستاده بودند
و با طفلشان به صورت سرى و پنهانى گفتگو مى كردند و من از دور شاهد
بودم . گوشه اتاق نشستم تا امام صادق عليه السلام از اين گفتگو فارغ
شدند، سپس حضرت به سمت من آمدند، برخاستم ، حضرت به من فرمودند: به آقا
و مولاى خود نزديك شو و به او سلام كن . به طفل داخل گهواره سلام كردم
و او به زبان فصيح جواب فرمودند، فعد فرمودند: برو و نام دخترى را كه
خدا ديشب به تو عنايت كرده تغيير بده ؛ اين اسمى است كه مبغوض خداوند
متعال است . يعقوب مى گويد: خدا شب قبل دخترى به من داده بود كه او را
حميرا ناميده بودم . وقتى خواستم از خانه بيرون بيايم امام عليه السلام
فرمودند: حتما فرمان امامت را انجام بده كه رشد و صلاح تو در اطاعت از
او است )).
فلسفه نام گذارى خوب يا بد اين است كه خداوند متعال نسبت به بعضى از
اسامى رضايت دارد و نسبت به بعضى ديگر بغض . انسان بايد رعايت حب و بغض
الهى را بكند. جالب اين است كه صاحب تفسير عياشى محمَّد بن مسعود
سمرقندى درك تابش نقل مى كند كه كسى به حضور امام صادق عليه السلام
شرفياب شد و گفت :
جُعِلتَ فَداك ! اءَنَا نُسَمِّى بِاءَسمَائِكُم و اءَسمَاء آبائِكُم
فيَنفَعُنا ذلك ؟ فقال : اءِى واللَّه و هَلِ الدِّينَ الا الحُبّ؟ قال
اللَّه :(( اءن كنتم تُحبُّونَ اللَّه
فاتَّبِعونى يُحبِبكُمُ اللَّه و يَغفِر لكم ذُنوبَكم
(476)))(477).
((ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان نام
گذارى مى كنيم ؛ آيا اين براى ما فايده اى هم دارد؟ حضرت فرمودند: آيا
دين غير از دوستى ما است ؟ بعد امام عليه السلام به اين آيه استناد
فرمودند: اى پيامبر! بگو اگر خدا را دوست مى داريد مرا پيروى كنيد كه
خدا شما را دوست دارد و گناه شما را مى بخشد كه خداوند آمرزنده و
مهربان است )).
نام گذارى به اسامى مطهره اهل بيت عليهم السلام ، شخصيت ها و رجال بزرگ
دينى و مذهبى و احيانا بعضى از شخصيت هاى ملى ، هم نوعى اظهار ارادت
است و هم احياى شعائر اعتقادى . مهم تر از آن ، پدر و مادر بايد با يك
انتخاب درست و تصميم معقول و سنجيده ، كارى تربيتى كه اثر روانى هميشگى
هم دارد، در حقّ فرزند انجام دهند.
بنابراين ، يكى از امور ديگرى كه در آموزش هاى اخلاقى و تربيتى اثر
دارد مساله نام گذارى صحيح است كه در زمره حقوق فرزند بر والدين ذكر
شده است .
يكى از آداب بسيار مهم و موثر در تربيت فرزند، انتخاب زمان مناسب تربيت
است . در سخنى از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
الوَلَدُ سَيِّد سَبعَ سِنِينَ(478).
((طفل ، هفت سال سيادت مى كند)).
يعنى فرمان او لازم الاجراست . پدر و مادر بايد به خواهش ها و خواسته
هاى او در اين دوران توجه كنند و اهتمام داشته باشند. در روايت ديگرى
از حضرت وارد شده است كه فرمودند:
الغلام يَلعَبُ سبع سنين
(479).
((او را آزاد بگذاريد تا هفت سال بازى كند)).
در بعضى از آيات كريمه قرآن هم آمده است :
اعلموا اءنَّما الحياةُ الدُّنيا لعب و لهو و زينَة و تَفَاخُر بينكم و
تكاثُرُ فى الاَموال و الاَولاد(480).
((بدانيد كه زندگى دنيا به حقيقت بازيچه است و
سرگرمى و تجمل پرستى و فخرفروشى و خودستايى با يكديگر و حرص افزودن مال
و فرزندان حقيقت كار دنيا است )).
بخشى از عمر، براى بازى و ملاعبه است . البته نه اين كه فقط به بازى و
بازيگرى بگذرد و از تعليم و آموزش در همان كودكى غفلت كند؛ يعنى انسان
بزرگ ، خود را به شكل كودك درآورد و در حد استعداد او با وى سخن بگويد:
چون كه با كودك سر و كارت فتاد |
|
پس زبان كودكى بايد گشاد |
او زبان پدر بيست و چند ساله يا سى و چند ساله و يا پير خود را نمى
فهمد. فقط زبان كودكى را مى فهمد. هم در آيات كريمه قرآن و هم در
روايات وارده از پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم اين نكته مطرح
است كه :
اءَنَا مَعاشِرَ الاَنبياء اءُمِرنَا اءَن نكلِّم النَّاس على قدر
عقولهم
(481).
((ما پيغمبران ماءموريم كه با مردم به حسب
استعداد، عقل و انديشه شان سخن بگوييم
)).
درباره قرآن تنزيل و نزول به كار برده مى شود؛ يعنى قرآن از مرتبه
الوهيت و ذات قدسى پروردگار تنزل پيدا كرده است . معانى ارزشمند و
كلمات پرمحتواى قران فراتر و بالاتر از آن چيزى است كه الان به دست
انسان ها رسيده است ، اين معانى و مفاهيم نزول كرده و در حد استعداد
انسان قرار گرفته است . بنابراين مفاهيم قرآن را بايد از ذات ذوالجلال
الهى يا از انبياى الهى ، اين معلمان و مربيان انسانيت آموخت كه آنها
به حسب استعداد انسان ها سخن مى گفتند.
در سيره رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم هم اين مطلب وارد شده
است كه پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم وقتى با اطفال برخورد مى
كردند، از كلمات و روش هاى كودكانه استفاده مى فرمودند.
نكته ديگر اين كه براى آموزش فرزند، نبايد باعث تحقير و كوچك شدن او
شوند؛ چون انسان ها وقتى به سنين بالا مى رسند، براى خود ارج و منزلتى
قائلند كه براى افراد كوچك تر از خود، قائل نيستند. ابراز و اظهار اين
روحيه به نحوى كه فرزند احساس حقارت كند، در او تاثير منفى مى گذارد.
بر اين اساس پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در روايتى قبل از
توصيه به ادب فرزند توصيه به گرامى داشتن او مى فرمايند:
اءَكرِمُوا اءَولادِكُم و اءَحسِنُوا آدابهم
(482).
((فرزندانتان را گرامى بداريد و به آنها ادب
بياموزيد
)).
به فرزندانتان احترام بگذاريد و با تحقير كردن و كوچك شمردن ، آنها را
تربيت نكنيد. هيچ انسانى اگرچه بزرگ ، مجاز نيست ديگران را كوچك
ببينيد. از رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم روايت شده است
كه فرمودند:
لا
تُحَقِّرَنَّ اءَحدا مِنَ المسلمين ، فانَّ صَغيرهم عند اللَّه كبير(483).
((هيچ مسلمانى را كوچك نشماريد، چرا كه فرد كوچك
از مسلمان هم ، نزد خدا بزرگ است
)).
كودك هرچند كوچك است ، اما داراى استعداد و سرمايه هاى خداداى است كه
در او به صورت بالقُوه موجود است و بايد به فعليت برسد. پدر و مادر
بايد كمك كنند تا اين قواى مستعد شكوفا شود. آموختن راه و رسم ادب منوط
به تكريم فرزند و شخصت دادن به او است ؛ نه كوچك شمردن و تحقير كردن وى
. در روايتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به نقل از
امام صادق عليه السلام آمده است :
رَحِمَ اللَّه مَن اءَعَان وَلَدِهِ على بِرِّهِ قال قُلتُ كَيفَ
يُعِينُهُ على بِرِّهِ قال يَقبِلُ مَيسُورَهُ و يَتَجَاوَزُ عن
مَعسُورِهِ و لا يَرهِقُهُ و لا يَخرَقُ به
(484).
((خداوند رحمت كند پدرى را كه فرزندش را در نيكى
يارى كند. - روات و كسانى كه مستمع كلمات معصومين عليهم السلام بودند،
گاهى افراد فهيمى بودند كه درباره آن مطالب از معصوم عليه السلام توضيح
مى خواستند - راوى مى گويد: عرض كردم : يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه
عليه و آله و سلم ! چگونه بايد فرزند خود را كمك كند؟ حضرت فرمودند:
بپذيرد آنچه را كه كودك قادر به انجام آن است ، و ناتوانى هاى وى را بر
او ببخشايد و او را به زشتى ها قبايح و كارهاى فوق طاقت امر نكند؛ محيط
وحشت ، اضطراب و نگرانى براى او به وجود نياورد؛ چون در روح كودك اثر
منفى به جاى مى گذارند
)).
اكنون به توضيح هر يك از اين موارد مى پردازيم ؛ پدر به عنوان يك تكليف
بايد فرزندش را در انجام نيكى و نيكوكارى كمك كند. در قدم اول بايد
آنچه را كه كودك در محدوده استطاعت و قدرتش انجام داده ، از او بپذيرد
و اصلا از
((تكليف ما لا يطاق
))
بپرهيزد كه تكليف خارج از قدرت ، امرى ناپسند است كه در قرآن كريم هم
بدان اشاره شده است . خداوند متعال فرموده است :
لا
يُكلّف اللَّه نَفسا الا وُسعَها(485).
((خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانايى اش ،
تكليف نمى كند
)).
خدا در تكاليفى كه براى بندگانش مقرر فرموده ، استعدادهاى آنان را در
نظر گرفته است . پدر و مادر خوب و عاقل نيز انتظار خود را از فرزند بر
اساس توان او تعريف مى كنند كه مبادا امور محوله بيرون از طاقت وى
باشد. پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به اميرالمؤ منين عليه
السلام توصيه مى فرمايند:
يا
علىُّ انَّ هَذا الدِّينَ مَتِين فَاءَوغِل فيهِ بِرِفق و لا تُبَغِّض
الَى نَفسِكَ عِبَادَةَ ربِّكَ(486).
((على جان ! اين دين داراى متانت است و از نشانه
هاى متانت دين اين است كه امور دين آميخته با مدارا و رفق است ، نه با
خشونت و شدت ؛ كه اگر بخواهى در امر دين با شدت و تندى و خشونت عمل كنى
باعث مى شود كه تو عبادت خدا را منفور و مبغوض بپندارى
)).
در خانواده هايى كه پدر و مادر متدين هستند و دوست دارند بچه هايشان از
آغاز به مسائل دينى خود اهميت بدهند، آنان را در انجام عبادت تحت فشار
مى گذارند. مثلا كودكى را كه در آخرين ساعات شب تابستانى خوابيده است ،
ساعت سه صبح براى خواندن نماز بيدار مى كنند. اين باعث مى شود يك عمل
عبادى ارزشمند، كه موجب علو مقام مؤ من و استحكام ايمان او است ، در
چشم و ذهن فرزند عملى مخلّ و آزاردهنده جلوه كند.
اگر كسى بخواهد در تربيت فرزند، روش صحيحى را بپيمايد، بايد كُلّيات را
براى او بگويد و در امور جزيى ، فقط مراقب رفتار و اعمال او باشد؛ بدون
اين كه در جزئيات و خطاهاى احتمالى او دخالت كند. تا آن جا كه ممكن است
چشم بپوشد؛ اگرچه در بعضى از موارد مثل تكرار اشتباه كه ملامت و سرزنش
لازم است ، بايد او را ملامت كند. اميرالمؤ منين عليه السلام به نكته
اى اشاره كرده ، مى فرمايند:
الاءفراط فى الملامَةِ يَشُبُّ نِيران اللَّجاج
(487).
((زياده روى در سرزنش و ملامت ، آتش لجالجت و
لجبازى را شعله ورتر مى كند
)).
اگر جايى ملامت لازم است ، نبايد ملامت را به افراط و به حد اعلا
برساند و يا در ملامت ، مداومت و استمرار پيشه كند؛ زيرا موجب تجرى و
طغيان كودك مى شود. به عبارت ديگر، تكريم نكردن شخصيت فرزند در تاءديب
و روشهاى تربيتى باعث مى شود كه او نسبت به خطا و گناه جرات پيدا كند؛
يعنى با پدر و مادر از در لجبازى وارد شده ، به تكرار آن خطا مُصِر
گردد و چون رعايت حرمت و شخصيت او نشده ، باعث مى شود كه نه تنها در
خردسالى به آداب صحيح تربيت نشود، بلكه در بزرگسالى كه هنگام نتيجه
گيرى از تاديب دوران كودكى است انسانى بى ادب و فارغ از آداب باشد.
سخنى از امام عسكرى عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
جُراءَةُ الوَلَدِ على والِدِه فى صِغَره تَدعُو الى العُقوق فى كِبَره
(488).
اگر پدر با فرزند طورى رفتار كند كه در دوران كودكى نسبت به پدر، متجرى
شود و ادب پدر و فرزند را رعايت نكند، باعث خطاكارى او در بزرگسالى و
موجب عقوق فرزند و قطع رحم مى شود.
زمينه تربيتى در كودك فراهم است اگر پدر با متجرى كردن فرزند و خطا در
روشهاى تربيتى ، او را به طغيان وادار كند، اين زمينه را از بين برده
است . قبلا نيز بيان كرديم كه پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم
فرمودند:
لا
تُحَقِّرَنّط اءَحَدا مِن المسلمين ، فاءنَّ صَغيرهم عنداللَّه كبير(489).
((هيچ مسلمانى را كوچك نشماريد، چرا كه فرد كوچك
از مسلمانان هم ، نزد خدا بزرگ است
)).
كودك اگرچه صغير است ، اما در پيشگاه پروردگار، بزرگ است . استعدادها و
توانمندى هاى او بالقُوّه است و بايد با تربيت صحيح به فعليت درآيد.
زمينه رشد و فعليت اين استعدادها، با بى احترامى و تحقير از بين مى رود
و او را به يك انسان ضعيف النفس تبديل مى كند كه گويى در خود هيچ قدرت
و اقتدارى احساس نمى كند و اعتماد به نفس خويش را از دست مى دهد.
به طور طبيعى ، همه انسان ها، بزرگ و كوچك ، به خود علاقه دارند. غريزه
حب نفس ، يك غريزه طبيعى است كه با تولد انسان به وجود مى آيد. كودك
وقتى ببيند كه شيوه پدر و مادر، با كرامت انسانى و حب نفس او منافات
دارد، بالطبع عكس العمل نشان داده ، متجرى مى شود و طغيان مى كند و گاه
منتهى به عقوق والدين هم مى شود و در تربيت نتيجه معكوس دارد. در
روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه فرموده اند:
مَن
هانَت عليهِ نَفسُه ، فلا تَرجَ خيرَه
(490).
((اگر كسى خود را به هيچ انگاشت ، ديگر اميد هيچ
خير و رشدى از او نداشته باش
)).
يعنى اگر فرد هيچ توانايى و استعدادى در خود نبيند و براى خود قدرت و
اقتدارى قائل نباشد، و در يك كلمه خود را حقير ببيند در اين مرحله از
او اميد هيچ خير و رشدى وجود ندارد. از پيشواى دهم ، امام هادى عليه
السلام نقل شده است كه فرموده اند:
مَن
هانَت عليه نفسُه ، فلا تَاءمَن شرَّهُ(491).
((اگر كسى خود را خفيف و كوچك بشمارد، از شر او
در امان نيستى
)).
اگر فرد داراى قيد و بند اخلاقى و اجتماعى نباشد انسان هاى ديگر از
زشتى ها و بدكارى هاى و خطاهاى عملى او مصون نيستند. اميرالمؤ منين
عليه السلام مى فرمايند:
مِن
كَرُمَت عليه نفسه ، لم يُهِنها بالمعصيةِ(492).
((كسى كه كرامت انسانى خود را درك كند، هرگز با
خطا و اشتباه آن را از بين نمى برد
)).
يعنى اگر كسى نفس خود را بزرگ دارد و كرامت انسانى خود را درك كرده و
قدرت و توانايى خود را دريابد و توجه پيدا كند كه او انسانى صاحب
صلاحيت و اقتدار و توانمندى است ، هرگز با خطا و اشتباه كرامت نفس خود
را از بين نخواهد برد. در فرمايش ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام
روايت شده است كه فرمودند:
مَن
كرُمت عليه نفسه ، هانَت عليه شهوته
(493).
((اگر كسى خود را بزرگ ببيند، شهواتى كه او را
به خطا مى كشاند، نزد او ناچيز و بى ارزش مى شود
)).
يعنى انسان بزرگوار، مرتكب خطا و گناهى نمى شود كه علنا او را خفيف و
كوچك كند. اين مطالب كُلّى است و بزرگ و كوچك ندارد. شايد بعضى بخواهند
بگويند كه مربوط به افراد بزرگسال است ، اما هيچ تفاوتى نمى كند. وقتى
به كودك شخصيت داده مى شود، به او توجه شود و حرمت او پاس داشته شود،
آنچه را كه دارد باور خواهد كرد و خواهد پذيرفت و بالطبع دست به
خطاهايى نخواهد زد كه به شخصيت باور كرده او لطمه مى زند. در سخن ديگرى
از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
مَن
شَرُفَت نفسه ، نَزَّهَها عَن دَنَاءَةِ المطالب
(494).
((اگر كسى به شراءفت انسانى خود، علم پيدا كرد،
از امورى كه موجب ذلت و تحقير او است ، پرهيز مى كند و نفس خود را از
آن امور پاك و منزه نگاه مى دارد
)).
بالاتر از همه اين تعبيرات تعبيرى است كه از امام سجاد عليه السلام
روايت شده است كه فرمودند:
مَن
كَرُمَت عليه نفسه ، هانت عليه الدُّنيا(495).
((اگر كسى به بزرگوارى هاى نفسانى خود توجه كند،
همه دنيا را با كرامت نفس خود معامله نمى كند
)).
با اين عبارت ، فرمايش اميرالمؤ منين عليه السلام خوب تفسير مى شود كه
فرمودند:
و
لَبِئسَ المَتجَرُ اءَن تَرَى الدُّنيا لنفسك ثَمَنا(496).
((اين معامله زيان آورى است كه انسان همه دنيا
را به بهاى شخصيت انسانى خود معامله كند
)).
يعنى بهاى شخصيت انسانى انسان بالاتر از همه دنيا است .
از مصاديق تكريم و احترام به فرزند، اين است كه به حقّ مالكيت او بر
اشياء و وسايل احترام بگذارد. در همان كودكى ، طفل چيزهايى خاص خود
دارد: لباس ، ظرف ، كتاب ، دفتر و... كه مخصوص او است .
يكى از روشهاى احترام گذاشتن به فرزند اين است كه اگر والدين به هر
دليلى به يكى از آنها احتياج پيدا كردند، به مالكيت او احترام بگذارند
و از او اجازه بگيرند؛ يا مثلا اگر مهمانى به خانه وارد مى شود، فرزند
را در استقبال يا در پذيرايى از مهمان تشويق كنند و او را به عنوان يك
شخصيت مستقل به رسميت بشناسند؛ يا اگر به مهمانى مى روند، در انظار و
حضور ديگران حرمت و شخصيت او را ابراز و اظهار كنند. اينها نوعى محبت
به فرزند و تكريم او است و نكاتى است كه به وضوح در تكوين و شكل گيرى
شخصيت كودك تاثير مستقيم دارد.
سخن در بيان روايتى بود كه از امام صادق عليه السلام نقل كرديم و
رسيديم به اين جمله كه :
يَقبَلُ مَيسُورَهُ(497).
وقتى به او كارى را واگذار مى كنيد و در حد استطاعت و قدرتش آن را
انجام مى دهد، اما به پايان نرسانده است ، از او تشكر كنيد و همين
مقدار را از او بپذيريد، و از تحقير او با اين عبارات كه تو توانايى
نداشتى ، عرضه نداشتى كارى كوچك را به انجام برسانى و... بپرهيزيد و او
را بپذيريد. در باب عبادات اين تاءكيد شرع مقدس است كه :
مُرُوهم بالصلاة و هم اءبنَاءُ سبع
(498).
((وقتى اطفال به سن هفت سالگى مى رسند، آنها را
به نماز خواندن وادار كنيد
)).