سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام
(جلد اوّل)

سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله ميرسيد محمد يثربى

- ۲۰ -


((مادامى كه تو در ميان اين مردم هستى ، خدا آنها را عذاب نخواهد كرد)).
معناى اين عبارت روشن است ؛ بعد از وفات رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عذابى از نوع آنچه امم سابق به آن گرفتار شدند، بر امت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نازل نشد. اين وعده الهى است . امروز هم گويى در ميان ماست . بنابراين به دليل حياتى كه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در ميان دارد، از عذاب مصون و محفوظيم . در ادامه روايت قبل ، آمده است :
فقال له رجل من المنافقين : و كيف ذاك يا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و قد رَمَمتَ؟ يعنى صرت رميما فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : كلّا ان اللّه حرّم لُحومنا على الارض فلا تطعم منها شيئا(956).
((مرد منافقى به حضرت عرض كرد: اى پيامبر! چگونه مى شود كه تو مرده باشى و استخوانهاى تو پوسيده شود، اما اعمال ، به تو عرضه شود؟ پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: خداوند گوشت ما را بر زمين حرام كرده است و زمين ، هرگز گوشت انبيا و اولياى خدا را نمى بلعد)).
روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام در تاييد اين مطلب آمده است :
ما من نبىّ و لا وصىّ يبقى فى الارض من ثلاثة ايّام حتى يُرفع بروحه و عظمه و لحمه الى السماء و انما يؤ تى مواضع آثارهم و يبلّغونهم من بعيد السّلام و يسمعونهم على آثارهم من قريب (957).
((هر ولى و پيامبرى از دنيا برود، خداوند بعد از سه روز روح و گوشت و استخوان و جسد او را به آسمان مى برد. آنها زنده اند، مردم به زيارت محل دفن آنها مى آيند و يا از راه دور بر ايشان سلام مى فرستند. آنها انبيا و اوليا عليهم السلام - سلام را مى شنوند - و مشرف بر زندگى مردمند)).
و بر اين اساس در قرآن هم آمده است :
انَّ اللّه و ملائكته يُصَلُّون على النبى يا ايها الَّذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(958).
((خدا و ملائكه الهى بر پيامبر درود و سلام مى فرستند، شما مومنان هم بر او سلام و درود بفرستيد و كاملا تسليم فرمان او باشيد)).
اين ناظر به حيات پيامبر صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّمَّست كه در آن خداوند مومنان را موظف كرده است تا بر پيامبر سلام كنند و حيات و ممات هم شرط نشده است . بر اين اساس در نماز موظفيم كه بگوييم السلام عليك ايها النبى و رحمه اللّه و بركاته يعنى هم بر پيامبر و هم بر آله پيامبر درود بفرستيم . و حتى طبق مبانى فقهى بعضى از اهل سنت ، اگر بر آل رسول اللّه درود فرستاده نشود، نماز درست نيست (959). در اذن دخول زيارات رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرين عليهم السلام هم اين عبارت را مى خوانيم :
اللّهم انى وقفت على باب من ابواب بيوت نبيك صلواتك عليه و آله فقد منعت الناس اءن يدخلوا الا باذنه فقلت ((يا ايها الَّذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النّبى الا اءن يؤ ذن لكم ))(960) اللّهم انى اءعتقد ان رسولك و خلفائك عليهم السلام احياء عندك يرزقون يَرَونَ مَقَامى و يَسمَعون كَلامى و يَردّون سَلامى و اءَنَّك حجبت عن سمعى كلامهم (961).
((خدايا! بر درى از درهاى خانه پيامبر صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم ايستاده ام و تو منع كرده اى كه مردم ، بدون اجازه او وارد شوند و فرموده اى : اى كسانى كه ايمان آورده ايد، داخل خانه پيامبر نشويد مگر آن كه به شما اجازه دهد. خدايا! ما معتقديم پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و همه خلفاى او زنده اند و نزد تو روزى مى خورند. ما را مى بينند و سخن ما را مى شنوند و سلام ما را پاسخ مى دهند؛ اما تو بر گوش هاى ما پرده كشيده اى و ما نمى شنويم )).
اينها، دلايل اشتياق شيعيان به زيارت مرقد مطهر رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه اطهار عليهم السلام مى باشد. علاوه بر اين ، قرآن كريم در سوره مباركه صافات يك جا به همه انبيا درود مى فرستد و مى فرمايد:
سلام على المرسلين (962).
و بعد به بعضى از انبيا تك تك سلام مى كند:
سلام على نوح فى العالمين (963) سلام على ابراهيم (964) سلام على موسى و هارون (965) سلام على آل ياسين (966).
يا در آيه اى كه اخيرا به آن اشاره كرديم مى فرمايد:
ان اللّه و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الَّذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(967).
((خدا و ملائكه الهى بر پيامبر درود و سلام مى فرستند، شما مومنان هم بر او سلام و درود بفرستيد و كاملا تسليم فرمان او باشيد)).
علاوه بر اين آيات ، مساله وجوب يا استحباب سلام بر پيامبر، در نماز است كه باعث اختلاف فقهاى عامه و شيعه نيز شده است كه موافقان وجوب آن گفته اند كه اگر ارتباط انبيا و اولياى الهى عليهم السلام به طور كامل با عالم دنيا، قطع شده بود، ما اينگونه مامور به سلام بر آنها نبوديم .
اعتقاد اهل سنت به زنده بودن پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
بنابر آنچه گفته شد، نزد اهل سنت اعتقاد به حيات انبيا و اولياى الهى يك امر قطعى است ؛ بر خلاف آنچه كه ابن تيميه و پيروان او و بالتبع محمد بن عبدالوهاب مى گويند. سمهودى در ((وفاءالوفاء)) نقل مى كند كه :
اءصاب الناس قحط فى زمان عمر بن الخطاب ، فجاء رجل الى قبر النبى صلى اللّه عليه و آله و سلم ، فقال : يا رسول اللّه ! اسَتسقِ اللّه لاُمَّتك فانَّهم هلكوا. فاءتاهُ رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فى المنام ... و محل الاستشهاد طلب الاستسقاء منه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و هو فى البرزخ و دعاؤ ه لربّه فى هذه الحالة غير ممتنع ، و علمه بسؤ ال من يساله قد ورد، فلا مانع من سوال الاستسقاء و غيره منه كما كان فى الدنيا(968).
((در زمان حكومت عمر خشك سالى شد. كسى بر مزار رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمد و خيلى صريح و بى پرده عرض كرد: يا رسول اللّه ! چرا از خدا براى امت طلب باران نمى كنى ؟ امت در حال هلاكت هستند. از خداوند بخواه كه باران رحمتش را نازل كند. شب پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را در خواب ديد كه حضرت به او دستور دادند: به عمر بگو كه خدا بر آنها رحمت را نازل خواهد كرد. محل استشهاد ما همين جاست ، كه هيچ اشكالى ندارد كه پيامبر صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم از اين دنيا رفته و در عالم برزخ باشد، ما از او تقاضايى داشته باشيم و او عالم به تقاضاى ما بشود و مانند زمان حياتش براى خواهش و تمناى مردم دعا كند و دعاى آن حضرت اجابت شود)).
پس آن مساله نزد اهل سنت قطعى بوده و بر كسى كه به تربيت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف شده و خواهشى داشته باشد، نزد آنها امرى بسيار متعارف ، عادى و قابل قبولى است .
زنده بودن پيامبر صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم از نظر آيات
دليل ديگر بر زنده بودن پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بعد از مرگ ، آيه شريفه سوره مباركه نساء است كه مى فرمايد:
و لو اءنهم اذ ظلموا اءنفسهم جاءوك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابا رحيما(969).
اين آيه به خوبى دلالت مى كند بر اين كه اگر گناهكارانى بودند و نزد پيامبر آمدند و استغفار كردند و پيغمبر هم براى آنها طلب غفران كرد، خداوند آنها را مى آمرزد. در همان زمان نزول وحى ، براى اصحاب و حاضران در زمان پيامبر صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اين مطلب چنين مفهوم شده بود كه اگر بعد از وفات آن حضرت هم بر تربت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف شوند، مطمئن به آمرزش خود برمى گردند. سمهودى در جلد چهارم ((وفاء الوفاء)) موارد متعددى از آن را نقل مى كند.
شاهد ديگر آيه شريفه سوره حجرات است كه مى فرمايد:
يا ايها الَّذين آمنوا لا ترفعوا اءصواتكم فوق صوت النبى (970).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد)).
در حال حاضر كسانى كه به حرم مطهر نبوى صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف مى شوند، مى بينند كه وهابيون اين آيه را در بالاى روضه نبويه نصب كرده اند و به استناد اين آيه ، مردم را از اين كه صدايشان را بلند كنند، منع مى كنند. و اين دليل آن است كه آنان كه الان توهم مى كنند كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مرده و ارتباطش با اين عالم قطع شده است ، چندان بدان معتقد نيستند و به اين آيه كريمه استدلال مى كنند.
علاوه بر اين ، استناد به اين آيه ، سابقه دار و در سيره و سنت مسلمانان موجود بوده است . در تواريخ نوشته اند در هياهوى دفن امام مجتبى عليه السلام كه بنى اميه جمع شدند و مانع از دفن پيكر مطهر حضرت در كنار مرقد مطهر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شدند، غوغايى به پا شد و سيدالشهدا عليه السلام با استناد به همين آيه كريمه ، مردم را امر به سكوت كردند و فرمودند: مگر فراموش كرده ايد كه خداوند فرمود: لا ترفعوا اءصواتكم فوق صوت النبى و بعد از استشهاد حضرت به اين آيه كريمه ، همه ، حتى دشمنان و بنى اميه هم كه در آنجا حضور داشتند، استدلال حضرت را پذيرفته ، سكوت كردند(971).
در نهايت از اين آيه كريمه و روايات چند نكته استفاده مى شود: اول اين كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم ، اوليا، انبيا و شهدا داراى حياتى هستند كه كاملا اشراف بر حيات دنيوى دارند؛ نكته دوم اينكه توسل به قبور پيامبر، ائمه اطهار عليهم السلام و قبور انبيا و اولياى الهى و شفيع قرار دادن آنها در درگاه الهى امرى بسيار واضح و مورد قبول عامه مسلمانان بوده است ؛ نكته سوم اين كه زيارت قبور انبياى الهى و به خصوص رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرين عليهم السلام نه تنها جايز است ، بلكه در بسيارى از موارد، مستحب مؤ كد است ؛ و گاه نيز اگر احيانا معناى زيارت نكردن و به يكى از اين قبور، بى اعتنايى نمودن ، و پشت كردن به حرمت اهل بيت عليهم السلام باشد و جنبه جفا و ستم پيدا كند، شايد حرام باشد.
زيارت و توسل به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
نكته ديگر اين كه صرف نظر از اشكالات واهى و بى اساسى كه ابن تيميه و به تبع او محمد بن عبدالوهاب دارند، و مساله زيارت و توسل به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و اهل بيت عليهم السلام پس از مرگ آنها نزد ائمه اربعه اهل سنت پذيرفته شده است ؛ به عنوان نمونه ، يك مورد آن را مالك بن انس امام مالكيه نقل مى كنيم كه به منصور خليفه عباسى مى گويد:
يا اميرالمومنين ! لا ترفع صوتك فى هذا المسجد فان اللّه تعالى ادّب قوما فقال : ((لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى ))(972) و مدح قوما فقال : ((ان الَّذين يغضّون اصواتهم عند رسول اللّه ))(973) و ذمّ قوما: فقال : ((ان الَّذين ينادونك من وراء الحجرات ))(974) و اءن حرمته ميّتا كحرمته ميّتا حيّا، فاستكان لها ابوجعفر، فقال : يا اباعبداللّه استقبل القبلة وادعو اءم استقبل رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فقال : لم تصرف وجهك عنه و هو وسيلتك و وسيلة اءبيك آدم عليه السلام الى اللّه يوم القيامة بل استقبله و استشفع به ، فيشفعك اللّه تعالى ، قال اللّه تعالى : ((و لو اءنهم اذ ظّلموا انفسهم جآؤ وك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توّابا رّحيما(975)))(976).
وقتى منصور براى زيارت ، به حرم نبوى مشرف شده بود، مالك به او مى گويد: خليفه ! تو حق ندارى در اين مسجد صدايت را بلند كنى . خداوند اين ادب را به مردم آموخت كه در حضور رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم صداى خود را بلند نكنند. و آن عده اى را كه در محضر رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم جسارت و بى ادبى مى كردند مذمت فرمود كه مثل افراد عادى از پشت ديوار همديگر را صدا مى زدند. سپس گفت : در اين مسجد، صداى خود را بلند نكن كه حرمت مرده او همانند حرمت زنده اوست . زنده و مرده اش تفاوتى ندارد. منصور اين مطلب را خيلى راحت از مالك پذيرفت و بعد سوال كرد: حالا كه چنين است در اين مسجد رو به قبله بايستم و دعا بخوانم و از خدا چيزى بخواهم ، يا رو به روضه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بايستم و طلب حاجت كنم ؟ امام مالكيه در جواب مى گويد: چرا رويت را از روضه پيامبر برگردانى در حالى كه او وسيله تو در پيشگاه الهى است و نه تنها وسيله تو، بلكه وسيله پدرت آدم در آمرزش گناهان او بود. رويت را به سوى او كن و به وسيله او طلب شفاعت كن . سپس به اين آيه استشهاد كرد و گفت : اگر مردم هنگامى كه بر نفس خود ظلم كردند، پيش پيامبر آمده و از او بخواهند كه براى آنها از خدا طلب مغفرت كند، خدا آنها را مى آمرزد. پس رويت را به سمت روضه كن و از پيامبر حاجت بخواه و از طريق او به خدا توسل پيدا كن )).
در اين روايت و امثال آن كه در منابع عامه ، فراوان يافت مى شود، زيارت پيغمبر، يك امر متعارف و مستحبى بوده است . بلكه در آن جا به جاى اين كه رو به قبله بايستند، رو به قبر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى كردند و او را وسيله شفاعت و استغفار خود قرار مى دادند.
نكته ديگر اين كه در سيره فاطمه اطهر سلام اللّه عليها مى بينيم كه در همان مدت كوتاهى كه بعد از وفات رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در قيد حيات بودند، مكرر به زيارت قبر پدر مى آمدند و با پدر گفتگو مى كردند. در روايت دارد كه :
و اءخذت قبضة من تراب قبره صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فوضعتها على عينيها و انشدَّت

ماذا على من شمّ تربة احمد   ان لا يشمّ مدى الزّمان غواليا
(977).
((مشتى از خاك تربت مطهر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را برمى داشت و آن را بر چشمانش مى گذاشت و گريه مى كرد و با پدر سخن مى گفت . چه سرزنشى است بر آن كه تربت مطهر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را بوييده ؛ اگر تا آخر عمر هيچ عطرى را نبويد)).
پس زيارت و تبرك جستن به تربت و خاك پيامبر صلى اللّه عليه وآله و سلم امر متعارفى بوده است . با وجود آن همه محذورات و محدوديت ها و آزارهايى كه فاطمه اطهر عليهاالسلام با آن مواجه بودند، زيارت قبر حضرت رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم براى او امرى ضرورى بود.
يكى از صحابى جليل القدرى كه فعل آنها مورد استناد فقهاى اهل سنت است ، ابوايوب انصارى است . نوشته اند:
اءقبل مروان يوما، فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر، فقال اتدرى ما تصنع ؟ فاقبل عليه ، فاذا هو ابوايوب ، فقال : نعم ، جئت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و لم آت الحجر(978).
((روزى مروان وارد روضه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شد و ديد مردى صورتش را روى قبر مطهر گزارد؛ صدايش بلند شد كه مى فهمى چه مى كنى ؟ آن مرد كه ابوايوب انصارى بود گفت : آرى به زيارت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده ام نه به زيارت يك سنگ )).
معلوم مى شود كه در اين ميان ، رفتن به مرقد رسول اللّه و زيارت آن براى آنها از ويژگى خاصى برخوردار بوده است .
درباره بلال نوشته اند:
اتى قبر النبى صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فجعل يبكى عنده و يمرّغ وجهه عليه (979).
((مى آمد و بر تربت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم حاضر مى شد و گريه مى كرد و صورتش را به خاك قبر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم تبرك مى كرد)).
بنابراين روايت و رواياتى كه در آغاز بحث ، در باب زيارات خوانديم كه مَن حَجَّ بَيت ربِّى و لَم يَزرنى فَقَد جَفَانِى (980) كسى كه به حج خانه خدا مشرّف شود و به زيارت من نيايد، به من ستم كرده است و يا مَن زارَنِى حَيّا اَو مَيِّتا كُنت له شَفيعا يَومَ القيامة (981) كسى كه قبر مرا زيارت كند، من در قيامت شفيع او خواهم بود. و يا من زار قبرى بعد موتى كان كمن هاجر الىَّ فى حياتى (982) كسى كه بعد از وفات من ، به زيارت قبر من بيايد، مانند كسى است كه در زمان حيات من ، مرا زيارت كرده است . نه تنها بر زيارت قبور، مخصوصا قبر مطهر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم هيچ اشكالى مترتب نيست ، بلكه همانگونه كه گفته شد، زيارت مرقد مطهر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرين عليهم السلام مورد تاكيد بوده و سنت و سيره صحابه و تابعين از صحابه و همين گونه متشرّعين تا زمان سلطه وهابى ها بوده است . دليل روشن آن هم ، ساختمان هاى با عظمتى است كه بر بقاع متبركه و قبور اوليا و صالحين ساخته شد. حتى ساختمان هايى كه هم اكنون نيز در كشورهاى سنى نشين غير از عربستان ، بر قبور علماى خود ساخته اند، همه حكايت از سنتى دارد كه متعارف بودن زيارت قبور بزرگان را مى رساند و بر آن تاكيد مى كند.
زيارت اين مرقدهاى مطهر علاوه بر آثار و فوايدى كه به نقل منابع عامه دارد، داراى آثار بسيار ارزشمندى است كه در ك .تب روايى شيعه به بعضى از آنها اشاره شده است كه اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
مرحوم ابن قولويه در كتاب ارزشمند ((كامل الزّيارات )) كه يكى از منابع معتبر و مورد استناد شيعه است ، روايتى را نقل مى كند كه امام حسين عليه السلام روزى به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عرض مى كند:
ما جزاء من زارك فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : يا بُنَىّ مَن زارَنِى حَيّا اَو مَيِّتا اَو زَارَ اَبَاكَ اَو زَارَ اَخَاكَ اَو زَارَكَ كَانَ حَقَّا عَلَىَّ اَن اَزورَهُ يَومَالقِيَامَةِ و اُخَلِّصه من ذنوبه (983).
((پاداش كسى كه توفيق زيارت شما را پيدا كند چيست ؟ پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: فرزندم ! هر كسى در زمان حيات و يا بعد از مرگم ، من يا پدر يا برادرت يا تو را زيارت كند، بر من است كه روز قيامت ، به زيارت او بروم ، تا او را از گرفتارى گناهانش نجات دهم )).
فضيلت زيارت امامان معصوم عليهم السلام
اما درباره زيارت هاى ديگر، مثل زيارت اميرالمومنين عليه السلام شخصى به نام يونس بن ابى وهب قصرى مى گويد: من وارد مدينه شدم و خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و عرض كردم :
جُعلت فداك اتيتك و لم ازر اميرالمومنين عليه السلام ، قال : بئس ما صنعت لو لا انك من شيعتنا ما نظرت اليك الا تزور من يزوره اللّه مع الملائكة و يزوره الانبياء و يزوره المؤ منون ، قلت : جعلت فداك ما علمت ذلك ، قال : اءعلم انّ اميرالمومنين عليه السلام اءفضل عند اللّه من الائمه كلهم و له ثواب اعمالهم و على قدر اعمالهم فُضِّلوا(984).
((من از مسير كوفه براى ديدار شما آمدم ، ولى موفق نشدم مرقد اميرالمومنين عليه السلام را زيارت كنم . راوى مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمودند: خيلى كار بدى كردى ! اگر تو از شيعيان ما نبودى ، من به تو نگاه نمى كردم . چگونه است كه تو به زيارت نرفتى ؟ در حالى كه خدا، ملائكه و انبياى الهى و مومنين همه به زيارت پدرم اميرالمومنين عليه السلام مى روند! گفتم : من اين مقدار فضيلت را نمى دانستم . بعد امام عليه السلام فرمودند: نزد خداوند جايگاه و منزلت پدرم اميرالمومنين عليه السلام از همه ائمه عليهم السلام بالاتر است و اجر و پاداش همه ائمه عليهم السلام در نامه عمل ايشان ضبط است )).
براى زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام روايات و تاكيدات بسيار زيادى داريم كه به يك نمونه از آن اشاره مى كنيم كه روايت از نظر سند بسيار قوى است ؛ محمد بن اسماعيل بن بزيع از قول امام صادق عليه السلام ميگويد كه حضرت فرمودند:
من اءتى قبر الحسين عليه السلام عارفا بحقه كتبه اللّه فى اءعلى عليين (985).
((كسى كه قبر ابى عبداللّه الحسين عليه السلام را با معرفت و شناخت كامل زيارت كند خداوند جايگاه او را در اعلا عليين قرار مى دهد)).
نبايد به سادگى از كنار اين روايات گذشت . با توجه به كتاب وحى بايد ببينيم عليين چه جايگاهى است ؟ در سوره مباركه مطففين آيه شريفه هجدهم به بعد مى فرمايد:
كلّا كتاب الابرار لفى عليين # و ما ادراك ما عليين # كتاب مرقوم # يشهده المقربون # ان الابرار لفى نعيم # على الارائك ينظرون (986).
((چنان نيست (كه آنها درباره معاد مى پندارند)، بلكه نامه اعمال نيكان در ((عليين )) است ؛ و تو چه مى دانى ((عليين )) چيست ؟؛ نامه اى رقم خورده و سرنوشتى است قطعى ؛ كه مقربان شاهد آنند؛ مسلما نيكان در انواع نعمتند؛ بر تخت هاى زيباى بهشتى تكيه كرده و (به زيبايى هاى بهشت ) مى نگرند)).
تعبير عجيبى است ؛ در قرآن ، عليين بالاترين منزلت و جايگاه ابرار و خوبان در پيشگاه الهى است كه در حقيقت مقربين و ابرار درگاه الهى در آن جا شاهد لقاى پروردگارند. ولى در اين روايت مى فرمايد: زائر قبر ابى عبداللّه عليه السلام نه در عليين ، بلكه در اعلى عليين است و در مقابلش ‍ مى فرمايد:
كَلا انَّ كتاب الفُجَّار لَفِى سِجِّين # و مَا اَدرَاكَ مَا سِجِّين # $ كلا انَّهم عن ربَّهم يومئذ لَمَحجوبون (987).
((چنين نيست كه آنها درباره قيامت مى پندارند به يقين نامه اعمال بدكاران در ((سجين )) است ؛ و تو چه مى دانى ((سجين )) چيست ؟؛ چنين نيست (كه مى پندارند) بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند)).
سجّين جايى است كه از ساكنانش توفيق لقاى الهى سلب مى شود. پس ‍ نكته مهم اين است كه موقع شنيدن و خواندن روايات بايد با توجه به آيات كريمه قرآن آنها را بفهميم . يعنى كسى كه در عليين است ، پيوند و ارتباط مستقيم با ذات ذوالجلال الهى دارد و با چشم دل او را مى بيند و كسى كه در سجين است ، رابطه او با خدا بريده مى شود.
طبق اين آيات و روايت ، روايات ديگر هم معنى مى يابد:
مَن زَارَ قَبر اَبى عبداللّه الحسين عليه السلام بِشَطِّ الفُرات كان كَمَن زَارَ اللّه فَوقَ عَرشِهِ(988).
((كسى كه اباعبداللّه عليه السلام را در كربلا زيارت كند، مانند كسى است كه خدا را در عرش اعلا زيارت كرده است )).
اين همان يشهده المقرَّبون (989) است كه در عليين است .
درباره زيارت ابالحسن الرضا عليه السلام ، محمد بن ابى نصر بزنطى مى گويد: در كتاب امام رضا عليه السلام خواندم كه فرمودند:
اَبلِغ شيعَتِى اَنَّ زيارتى تبلغ عنداللّه عزَّ وَ جَلّ اَلفَ حَجَّة ، قال : فقلت لابى جعفر عليه السلام : اَلف حَجَّه ؟ قال : اِى واللّه و اَلفَاَلفَ حَجَّة لِمَن زَارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ(990).
((به شيعيان من بگو كه زيارت قبر من معادل هزار حج است . من اين مطلب را براى امام جواد عليه السلام عرض كردم و گفتم كه آيا واقعا ثواب زيارت قبر پدرتان ، معادل هزار حج است ؟ فرمود: نه هزار حج ، بلكه هزارهزار حج . بلكه به شرط اينكه عارف به حق او باشد)).
نكته اى كه در همه اين روايات بايد به آن توجه كرد اين است كه ارزش و ثمره زيارت آن جاست كه زيارت قبور اين بزرگان ، از شخص رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم تا ساير ائمه طاهرين عليهم السلام همراه با شناخت باشد. در زيارت وارث مى خوانيم :
السلام عليك يا وارث آدم صفوة اللّه ، يا وارث نوح نبى اللّه ، يا وارث ابراهيم خليل اللّه ، يا وارث موسى كليم اللّه ، و يا وارث عيسى روح اللّه (991).
يعنى به زيارت ابى عبداللّه عليه السلام كه مى رويم ، در حقيقت به زيارت كسى رفته ايم كه آنچه انبياى سلف داشته اند، همه نزد او است ؛ آدم ، نوح ، ابراهيم ، موساى كليم و هم سخن خدا، عيساى روح اللّه ، كه خدا آن همه اقتدار به او عنايت كرده ، همه ريزه خوار خوان ابى عبداللّه عليه السلام هستند، چرا كه :
و بِنا عُرِفَ اللّه و بنا وحَّدَ اللّه و لولانا ما عُرف اللّه (992).
((به وسيله ما خداوند شناخته شد و به وسيله ما به يكتايى معروف گشت و اگر ما نبوديم خداوند شناخته نمى شد)).
امامت محور و اساس اصول دين است . اگر كسى امام را بشناسد، خدا را شناخته است ؛ نبوت و معاد را شناخته است . اگر امام را بشناسد، همه فضايل و مكارم اخلاقى و انسانى را درك كرده است . شناخت امام ، همراه با تعبد يك ارزش است . اگر براى ما شيعيان سناختى كافى و كامل از امام حاصل بشود، به عالى ترين مراتب انسانى صعود خواهيم كرد؛ و اگر اين توفيق حاصل نشود، به وادى ضلالت سقوط خواهيم كرد؛ چرا كه :
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية (993).
((هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد، مانند كسى است كه در كفر جاهليت از دنيا رفته است )).
پس آنچه مهم است ضرورت معرفت امام است . چه بسيار كسانى بودند كه قرآن را از حفظ مى خواندند، به بسيارى از فروع و احكام احاطه داشتند و حتى عمل مى كردند، اما به شناخت كافى از امام زمان خود نرسيدند. درباره خوارج ، يا درباره كسانى كه روز عاشورا رو در روى اباعبداللّه عليه السلام قرار گرفتند، بسيار گفته اند.
درباره مرّة بن منقذ قاتل على اكبر عليه السلام مى گويند: در شب عاشورا، يك ختم قرآن مى كند. اما اين قرآن خواندن و اينگونه دين دارى منهاى شناخت امام ، اعتقادات خشك و بى روحى است كه چنين انسانهاى جانى و به دور از آداب و تربيت اسلامى حاصل آن است . اما اگر همراه با شناخت امام عليه السلام و آگاهى و تحقيق و عاطفه صحيح و مهر و محبت به ظاهر كمال انسانى كه مقام عصمت است ، بود، آن وقت ارزش پيدا مى كند.
بنابر آنچه ذكر شد حيات و ممات امام عليه السلام مساوى است و هركس ‍ به هنگام حيات و بعد از مرگ توفيق زيارت امام عليه السلام را پيدا كند، اين زيارت براى او تحول و دگرگونى روحى ايجاد مى كند.
بنابراين ، مطلب مهم در زيارت قبور ائمه عليهم السلام و شخص رسول اكرم صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اين است كه با عرفان و شناخت كامل به اين زيارت توفيق پيدا كند و اين زيارت بتواند يك توفان روحى و دگرگونى اساسى در اندرون آلوده انسان به وجود بياورد؛ و يا انسانهاى پاك و منزهى كه اين توفيق را پيدا مى كنند، موجب تعالى بيشتر روحى آنها و علو درجه معنويشان شود. اميدواريم كه خداوند اين وسايل و ابزار را براى ما شيعيان حفظ بفرمايد.
14 - حق قربانى
و اءَمَّا حَقُّ الهَدى فَاءَن تُخلص بها الارادة الى ربك و التّعرض لرحمته و قبوله و لا تريد عيونَ النّاظرين دونه فاذا كنتَ كذلك لم تكن متكلّفا و لا مُتَصَنِّعا و كنتَ انّما تقصد الى اللّه واعلم اَنَّ اللّه يُراد باليسير و لا يراد بالعسير كما اراد بخَلقه التيسير و لم يرد بهم التعسير و كذلك التّذلُّل اولى بك من اتَّدَهقُن لان الكُلفة و المئونة فى المُتَدَهقِنين فامّا التذلل و التَّمَسكن فلا كلفة فيهما و لا مئونة عليهما لانهما الخلقة و هما موجودان فى الطبيعة و لا قوة الا باللّه .
((اما حَق قربانى اين است كه با نيت و اراده خالص براى خدايت و جهت دستيابى به رحمت و قبول او انجام بگيرد؛ نه براى جلب نظر حاضران و شاهدانى غير از او؛ كه اگر براى خدا بود، نه خودنمايى است ؛ نه ظاهرسازى ، بلكه نيت تو فقط اوست و بدان كه رضاى الهى با آنچه سهل و آسان است قابل دسترسى است ؛ نه با دشوارى ها؛ همان گونه كه خدا هم از بندگانش تكليف دشوار نخواسته ، بلكه آنچه خدا مى خواهد، همان سهل و آسانى هاست . و بدان كه براى تو فروتنى و خضوع شايسته تر از خودنمايى و اظهار قدرت است ؛ چه خودنمايى و ولخرجى ، كار طالبان قدرت و قدرتمداران است ، اما فروتنى و خضوع از خودنمايى و پرخرجى به دور است ؛ زيرا با قانون آفرنيش موافق است و در فطرت و طبيعت آدمى نهاده شده است )).
به نظر مى رسد، امام عليه السلام از ميان همه اعمال متعدد عمره و حج ، قربانى را برگزيده و براى آن حقوقى ذكر فرموده اند كه الهام گرفته از وحى و قرآن شريف است ؛ زيرا قرآن هم در چند آيه روى مساله قربانى تاكيد فرموده و توصيه ها و اسرارى نيز درباره آن بيان شده است .
نكته مهم اين است كه ما بدانيم قربانى از امورى است كه در عصر جاهليت متداول و متعارف بوده و ثروتمندان و صاحبان قدرت براى اينكه تمكن ثروت و قدرت مالى خود را به رخ ديگران بكشند، در انتخاب قربانى و ذبح انواع حيوانات با يكديگر مسابقه مى گذاشتند و در حقيقت اين كار وسيله تفاخر و خودنمايى در ميان آنها بوده است .
بنابراين همانگونه كه در بحث حقوق اصل عبادى حج بيان كرديم (و از خطبه قاصعه اميرالمومنين عليه السلام نيز به خوبى استفاده مى شود) فريضه حج از زمان آدم ابوالبشر عليه السلام يك واجب الهى بوده و در همه اديان الهى به نوعى مورد توصيه بوده است و همان گونه كه به تدريج از زمان ابراهيم عليه السلام به بعد بيت اللّه الحرام به بت و شرك آلوده شد و همه عبادات در آن هم به شرك و ريا و خودپرستى مبتلا شد، ساير فرايض و واجبات مرتبط با آن ، از جمله قربانى هم به نوعى ، گرفتار آلودگى و انحراف شد. در سوره مباركه ، حج فرمان حج را كه خداوند متعال به ابراهيم عليه السلام صادر فرمود، يادآور شد كه :
وَاذِّن فى النّاس بالحجِّ ياءتوكَ رجالا و على كلِّ ضَامِر ياءتِين مِن كلِّ فجّ عَميق (994).
((به مردم اعلام كن پياده يا سواره براى اعمال حج از راههاى دور و نزديك بيايند)).
به فوايد حج اشاره مى كند و مى فرمايد:
لَيَشَهدوا مَنَافع لهم و يَذكروا اسمَاللّه فى ايَّام مَعلومَات على ما رَزَقَهُم من بَهيمَة الاَنعَام فكُلوا مِنها و اَطعَموا البَائِسِ الفَقير(995).
((تا بتوانند با اين عمل ، منافعى را كه خداوند در آن نهاده است ، به دست بياورند. از گوشت قربانى بعد از آن كه نام خدا را به زبان آوردند و با ياد او ذبح كردند، مى توانند هم خود بخورند و هم به افراد فقير و نيازمند هديه كنند)).
بعد از همه نكاتى كه در اين چند آيه بيان ميفرمايد، نكته قابل توجه و شاهد بحث ما اين است كه مى فرمايد:
و لكلِّ امَّة جَعَلنَا منسكا لِيَذكروا اسمَ اللّه على ما رزقهم من بهيمة الانعم فَاِلَهُكُم اِلَه وَاحد فَلَهُ اَسلَمُوا و بَشِّرِ المُخبِتِينَ(996).
((همه امم گذشته مناسك و قربانگاه خاص خود را داشته اند، تا با ذكر نام خدا بر چهارپايان و قربانى هايى كه انجام مى دهند تسليم و تواضع خود را در پيشگاه پروردگار متعال اثبات كنند)).
از اين آيه روشن مى شود كه نه تنها اصل عمل حج ، سابقه دار است ، بلكه به نص آيات كريمه قرآن قربانى هم از زمان هاى دور امرى متعارف و متداول بوده است . در چند آيه بعد مى فرمايد:
لن ينال اللّه لحومها و لا دمآؤ ها و لكن يناله التقوى منكم (997).
((گوشت و خون قربانى به خدا نمى رسد؛ بلكه نشانه تقوا، پاكيزگى و تسليم شما در پيشگاه الهى است كه علت غايى و هدف نهايى از همه واجبات الهى است )).
تشريع و جعل نماز، روزه ، زكات ، حج و ساير عبادات نيز براى اين هدف غايى و نهايى است . فرمايش امام سجاد عليه السلام در بيان حقوق قربانى ناظر به همين نكات است كه مبادا خود را گرفتار همان خلق وخوى عصر جاهليت كنيد؛ چرا كه در اين مساله راه اغواى شيطان براى انحراف در نيت و خودنمايى و تظاهر باز است . براى رسيدن به اين هدف خود را مبتلا به رياكارى و تظاهر نكنيد و خود را به تكلف و زحمت نيندازيد؛ يعنى نه تنها در اين اعمال آن نتيجه معنوى تقوا براى شما حاصل نخواهد شد، بلكه همان گونه كه در مباحث گذشته نيز ذكر كرديم هديه به خدا، يك عمل عبادى است و نيت در همه اعمال عبادى از جمله هدى و قربانى ، بايد خالص باشد و اگر خودنمايى و تظاهر در آن راه پيدا كند، موجب حبط و نابودى آن مى شود؛ چون همان گونه كه مكرر يادآور شديم رياكارى و تظاهر در تضاد ماهوى با عبادت است .
عبادت ، يعنى عمل خالص فقط براى خدا. وقتى عملى ، براى خودنمايى و اظهار قدرت و اثبات رياست انجام شد، يقينا در تضاد ماهوى با فلسفه عبادت خواهد بود. متاسفانه از قديم چنين بوده است كه هركس پول بيشتر دارد بايد صاحب قدرت سياسى و اجتماعى هم باشد و هرگز شايستگى ها تعيين كننده نبوده اند. امام عليه السلام سفارش مى كنند كه مبادا خود را به اين خصيصه زشت مبتلا كنيد. خداوند همواره خريدار لياقت ها، شايستگى ها، اعمال خالص و نيت هاى پاكيزه است . بنابراين ، امام عليه السلام در مساله قربانى روى اين نكته تاكيد مى فرمايند كه اين عمل شما، خالصانه براى خداوند متعال انجام شود و براى اين كه رحمت الهى را تحصيل كنيد و كار شما مورد قبول درگاه خدا قرار گيرد، شاهدانى غير از خدا را در نظر نگيريد.
در بيان امام سجاد عليه السلام به مذمت صريح از چند صفت زشت اخلاقى برمى خوريم ، يكى تكلف است ؛ دوم مصانعه ؛ سوم ولخرجى و يا پرخرجى ؛ چهارم تدهقن ، رياست طلبى و خان منشى ؛ پنجم دشوار پنداشتن فرامين الهى و عدم تطابق آن با فطرت بشر.
پيامدهاى تكلف
اولين نكته اى كه در فرمايش امام عليه السلام قابل توجه است ، اين است كه مى فرمايند: فاذا كنت كذلك لم تكن متكلفا وقتى تو نيتت را براى انجام اين فريضه ارزشمند - قربانى در حج - خالص كردى ، متكلف نخواهى بود. خداوند در سوره مباركه ((ص )) به رسول گرامى اسلام صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايد:
قل ما اساءلكم عليه من اجر و ما انا من المتكلفين # ان هو الا ذكر للعالمين# و لتعلمنّ نباءه بعد حين (998).
((اى پيامبر! بگو: من براى دعوت نبوت هيچ پاداشى از شما نمى طلبم ، و من از متكلفين نيستم . (سخنانم روشن و همراه با دليل است ). اين قرآن تذكرى براى همه جهانيان است ؛ و خبر آن را بعد از مدتى مى شنويد)).
به مردم بگو من از شما مزد رسالت و هدايت نمى خواهم ؛ چون ممكن بود اين مزدطلبى و پاداش خواهى ، فرار مردم و گريز آنها را از گرد رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله و سلم در پى داشته باشد. نكته ظريفى كه در كلمه متكلف نهفته است اين است كه دستورها و ارشادهاى من همراه با زورگويى و تكلف نيست و هرگز موجب زحمت و مشقت شما نخواهد شد؛ چرا كه :
لا يكلّف اللّه نفسا الا وسعها(999).
((خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانايى اش ، تكليف نمى كند)).
اى پيامبر! مردم بايد بدانند كه دستورات تو با فطرت و طبيعت آنها سازگار است و اين نكته ، دقيقا در انتهاى كلام امام سجاد عليه السلام مورد عنايت واقع شده است .
حضرت عليه السلام مى فرمايند:
التّذلّل اءَولى بك من التّدهقُن لاءَن الكلفة و المئونة فى المتدهقنين فاما التذلل و التمسكن فلا كلفة فيهما و لا مئونة عليهما لانهما الخِلقة و هما موجودان فى الطبيعة .
((خدا از بندگانش تكليف دشوار نخواسته و آنچه او مى خواهد سهل و آسانى است ، بدان كه براى تو هم فروتنى و خضوع شايسته تر از خودنمايى و اظهار قدرت است ؛ چه خودنمايى و ولخرجى ، كار طالبان قدرت و قدرتمندان است ، اما فروتنى و خضوع از خودنمايى و پرخرجى به دور است ؛ زيرا با قانون آفرينش موافق است و در فطرت و طبيعت آدمى نهاده شده است )).