قيام زيد در ماه صفر 122 در عهد هشام بن عبد الملك صورت گرفت و
با شكست روبرو گرديد . بسيارى از پيروان او قتل عام گرديدند . يحيى پسر زيد دنباله
ى فعاليت پدر را گرفت و به منظور نجات و پيروزى هواداران مهاجر كوفى شيعه كه حجاج و
ديگر امراى اموى عراق آنان را به خراسان تبعيد كرده بودند به اين استان دور دست رفت
ولى او نيز به سال 125 هجرى پس از سه سال مبارزه و تلاش ، به همان سرنوشت پدر مبتلا
گرديد .
روش سلبى و منفى امام (عليه السلام)
مبارزه با ستمگران و ظالمين و متعديان به حقوق اجتماعى مردم بود . او هرگز اعتماد
وركونى به ظالمين و ستمگران و تعدى پيشگان نداشت و هرگز ألفت و موانستى بين او و
ستمگران وجود نداشت از اينرو وجود او هميشه در معرض خطر و تصادم و برخورد بود هميشه
بين او و حكومت وقت بر خورد اصولى و مكتبى وجود داشت نه حكومت مى توانست تنازل كند
و تن به آراء او بدهد و محبت او را جلب كند و نه او علاقه اى به ايجاد چنين روابط و
محبتها و دوستى ها داشت .
او چگونه مى توانست با حكومت وقت اموى يا عباسى سر
سازش داشته باشد كه با چشم خود مى ديد دهها نفر از عموزادگان و فاميل و علويان در
مقابل چشمان نظاره گر او در راه حمايت از مكتب كشته مى شوند و زندانها و سلولهاى
انفرادى از وجود مخالفان انباشته مى گردد ، قرآن از معاونت ستمگران نهى مى كند و
پيامبر بزرگوار اسلام و اولياى دين به شدت تحذير و جلوگيرى به عمل مى آوردند . روش
منفى و سلبى سياست و راه و رسم اهل بيت عصمت (عليه السلام)
در مقابله با ستمگران ، مبارزه است تا حدودى كه مى توانستند و اگر امكان عملى
نداشتند اصل تحريم همكارى و مساعدت و
عدم اعتماد و پشتيبانى و كمك به آنان را پيش مى گرفتند .
اين حديث به صورت متواتر از آن معصوم پاك به ما رسيده است كه در اين باره مى فرمايد
: من حاضر نيستم حتى گره اى از آنان را بگشايم يا دهان مشك آنان را ببندم يا قلم
آنان را بتراشم ستمگران و پشتيبانان ستمگران در طبقات متراكم آتش قرار مى گيرند تا
لحظاتى كه خداوند از حكم بندگان فراغت پيدا كند .
(14)
او هميشه از مرافعه و بردن قضاوت پيش حكام و داوران منصوب از ناحيه آنان منع و
جلوگيرى به عمل مى آورد و مصوبات قضات آنان را هرگز تأييد نمى نمود و فقهايى را كه
سر سفره ء آنان مى نشستند به شدت تقبيح مى كرد و با لحن ارشاد كلى مى فرمود : فقهاء
امناء و افراد مورد اعتماد پبامبران هستند تا روزى كه درب سلاطين نباشند هنگامى كه
آنان را در موكب سلاطين و فرمانروايان جور و ظلم مشاهده كرديد آنان را در دينشان
مورد تهمت و اتهام قرار دهيد كه به اصول آن اعتقاد و تعهد ندارند .
(15)
منصور خليفه عباسى مانند ديگر حاكمان ستم پيشه كه مى خواهند اراده ء خود را بر دانش
و دانشمندان تحميل كنند و آنان را آلت مقاصد خود قرار دهند سعى در جلب و جذب امام
داشت و با عناوين گوناگون اين تمايل را إعمال مى كرد ولى سعى و كوشش او ثمرى نداشت
. يكى از روزها در نامه اى به امام نوشت شما چرا مانند ديگر مردم ، پيش ما نمى آئيد
؟ امام (عليه السلام)
پاسخ قاطع دادند كه ما از نظر دنيا چيزى نداريم كه با عدم حضور پيش شما از زوال
آنها هراسناك و بيمناك باشيم و در محضر تو از آخرت و مسائل معنوى چيزى وجود ندارد
كه به اميد آن به سراغ شما بياييم تا از فيض آن بهرهمند گرديم وشما در نعمتى قرار
نگرفته ايد كه تهنيت و تبريك گوييم و در نقمت و مصيبتى هم قرار نگرفته اى كه تسليت
بگوئيم پس روى چه حساب با شما مراوده و رفت و آمد داشته باشم ؟ منصور در پاسخ امام
نوشت : هدف اينست كه در شرف مصاحبت شما از نصيحت شما
برخوردار گرديم . امام در جواب مرقوم فرمودند : آنكه هدف دنيوى داشته باشد هرگز
به نصيحت اقدام نمى كند و آنكه هدف أخروى و معنوى داشته باشد هرگز وقت خود را با
مصاحبت شما تلف نمى كند . (16)
اعراض از تواضع و كرنش در برابر ستمگران
امام صادق (عليه السلام)
رئيس مذهب در برابر ستمگران هميشه ، حالت بى تفاوتى داشت و هرگز در برابر آنان كرنش
و تواضع از خود نشان نداده است . امام در تفسير آيه * ( واتخذوا من دون الله ) *
آنان جز پروردگار معبود ديگرى نيز در پيش گرفتند . ( آيه 71 / سوره 19 ) مى فرمايد
: مقصود از عبادت در اين آيه ، ركوع و سجود نيست بلكه منظور اطاعت و فرمانبردارى از
مردم صاحب نام و مقام است . سپس مى افزايد هر كسى مخلوقى را در معصيت خالق اطاعت
كند به عبوديتش تن داده است و او را بندگى نموده است . (17)
در حديث ديگرى مى فرمايد : من أطاع رجلا في معصية فقد عبده . (18)
كسى كه در معصيت خداوند از فردى اطاعت كند در واقع او را ستايش كرده است .
دستور
نافرمانى از ستمگران
امام صادق (عليه السلام)
بارها و بارها با كنايه و اشاره و گاهى با صراحت و صرافت فرمان تخلف از دستورها و
نظامات ستمگران را صادر كرده است و عقيده ء او در رفتار با خلفاء و ستمگران متعدى ،
معروف و مشهور بوده است به حدى كه همگان اين واقعيت را مى دانستند و به آن احترام
مى نهادند . سخنان و گفتارهاى امام (عليه السلام)
در اين زمينه ، متعدد فراوان است كه به عنوان نمونه ، مورد نقل مى گيرد . از عمر بن
حنظله نقل و روايت نموده اند كه از امام جعفر صادق (عليه السلام)
پرسيدم دو نفر از شيعيان و پيروان شما منازعه اى در مورد بدهكارى يا ارث بين خود
دارند آيا مى توانند به حاكم وقت يا قاضى كه از جانب آنان منصوب شده اند رجوع
بنمايند و شكايت خود را مطرح سازند ؟ آيا اين جائز است ؟ امام در پاسخ فرمودند : هر
فردى كه در مورد حق يا باطل به آنان شكايت ببرد در واقع به طاغوت ، مرافعه و مراجعه
نموده است و هر چيزى كه از اين راه به دست آورد باطل و غير مشروع است هر چند كه حق
خودش باشد چون او با حكم و دستور طاغوت دريافت داشته است در صورتى كه خداوند متعال
دستور داده است كه از طاغوت سرپيچى و نافرمانى گردد و در قرآن مى فرمايد : * (
ويتحاكمون الى الطاغوت وقد امروا ان يكفروا به ) * پرسيدم پس وظيفهء آنان چيست ؟ در
پاسخ فرمودند : وظيفه آنان اين است كه به مراجع صالحه مراجعه كنند افرادى كه احاديث
ما را روايت مى كنند و در مسائل حلال و حرام ما دقت نظر و شناخت كامل به خرج مى
دهند و احكام و دستورات ما را مى شناسند او را به حكميت بپذيرند من او را حاكم قرار
داده ام اگر او حكمى داد و پذيرفته نگرديد به حكم خداوند متعال استخفاف به عمل آمده
است و سخن ما مردود شمرده شده است و فردى كه از سخن ما تمرد كند خدا را تمرد نموده
است و آن عمل در حد شرك و كفر است . (19)
اين فرمان جامع كه مدرك فتوى و مرجعيت و مدرك ولايت فقيه نيز مى باشد
سنخ روحيه و موقعيت امام را كاملا نشان مى دهد . امام (عليه السلام)
و همگامى با تودههاى محروم در بخش خصوصيات اخلاقى و روحى بارز امام (عليه السلام)
مى توان همرازى و همكارى او را با مردم ستمديده و درمانده بيان نمود و ارتباط
مستقيم او را با تودههاى مستضعف و محروم زمان ، نشان داد بى آنكه در اين نگرش و
همدردى توجهى به آئين و مذهب و يا خصوصيات روحى آنان شده باشد . در بيان اين قسمت
كافى است كه دو نمونه از عملكرد امام را بيان نمائيم كه خوشبختانه هر دو به صورت
متواتر در كتابهاى احاديث آورده
شده است .
1. در ظله بنى ساعده :
شب بود و هوا بارانى و مرطوب ، امام صادق تنها و بى خبر
از همه كسان خويش از تاريكى شب و خلوت كوچه ، استفاده كرده ، از خانه بيرون آمد به
طرف ظله بنى ساعده روان شد . از قضا معلى بن خنيس كه از اصحاب و ياران امام بود ، و
ضمنا ناظر خرج منزل امام بود متوجه بيرون شدن امام از خانه شد و پيش خود گفت : امام
را در اين تاريكى نبايد تنها بگذارم . با چند قدم فاصله كه فقط شبح امام را در
تاريكى مى ديد ، آهسته به دنبال امام روان شد . همينطور كه آهسته به دنبال امام مى
رفت ، ناگهان متوجه شد ، مثل اينكه چيزى از دوش امام به زمين افتاد و روى زمين ريخت
و آهسته صداى امام را شنيد كه فرمود : خدايا ! اين را به من برگردان .
در اين
وقت معلى جلو رفت و سلام كرد ، امام از صداى معلى او را شناخت و فرمود : معلى تو
هستى ؟ بلى معلى هستم . بعد از آنكه جواب امام را داد ، دقت كرد ببيند كه چه چيز
بود و به زمين افتاد ، ديد مقدارى نان در روى زمين ريخته است . امام : اينها را از
روى زمين جمع كن و به من بده . معلى : تدريجا آنها را از روى زمين جمع كرد و به دست
امام داد . انبان بزرگى از نان بود كه يك نفر به سختى مى توانست آن را به دوش بكشد
.
معلى : اجازه بده اين را من به دوش بگيرم . امام : خير لازم نيست . خودم به
اين كار از تو سزوارترم . امام نانها را بر دوش كشيد و دو نفرى راه افتادند ، تا به
ظله بنى ساعده رسيدند . آنجا مجمع فقراء و ضعفاء بود كسانى كه از خود مأوايى
نداشتند و در آنجا به سر مى بردند . همه خوابيده بودند و يك نفر هم بيدار نبود .
امام نانها را يكى يكى و دو تا دو تا ، در زير جامه ى فرد فرد آنان گذاشت واحدى را
فرو گذار نكرد و عازم برگشتن شد . معلى : اينها كه تو دل دل شب برايشان نان آوردى
شيعه اند و معتقد به
امامت هستند ؟ نه ، اينها معتقد به امامت نيستند ، اگر معتقد به امامت بودند ،
تا نمك هم با آنها مساعدت مى كردم . (20)
2 . گرانى ارزاق عمومى :
نرخ گندم و نان روز به روز در مدينه بالا مى رفت .
نگرانى و وحشت بر همه مردم مستولى شده بود . آن كس كه آذوقه سال را تهيه نكرده بود
در تلاش بود كه تهيه كند در اين ميان مردمى هم بودند كه به واسطهء تنگدستى مجبور
بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند . امام صادق (عليه السلام)
از معتب وكيل خرج خانه خود پرسيد : ما امسال در خانه گندم
داريم ؟ بلى يا ابن رسول الله ، به قدرى كه چندين ماه را كفايت مى كند ، گندم ذخيره
داريم . آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و به فروش . يا ابن رسول الله
گندم در مدينه ناياب است . اگر اينها را بفروشيم ، ديگر خريدن گندم براى ما ميسر
نخواهد شد . همين است كه گفتم . همه اينها را ببر و در اختيار مردم بگذار و به فروش
. معتب دستور امام را اطاعت كرد ، گندم ها را فروخت و نتيجه را گزارش داد . امام به
او دستور داد : بعد از اين نان خانه را روز به روز از بازار بخر . نان خانه من
نبايد با نانى كه در حال حاضر توده ء مردم مصرف مى كنند تفاوت داشته باشد . نان
خانه من بايد از اين پس نيمى گندم و نيمى جو بوده باشد من به حمد الله توانايى دارم
كه تا آخر سال خانهء خود را با نان گندم به بهترين وجهى اداره كنم ، ولى اين كار را
نمى كنم تا در پيشگاه إلهى ، مسأله اندازه گيرى معيشت را رعايت كرده باشم . (21)
بخش
دوم آراء ديگران درباره ء امام (عليه السلام)
آوازه ء علوم و دانشها و ارشادها
و راهنماييهاى پيشوا و رئيس مذهب ما آنچنان در بلنداى محيط اجتماعى آن روز گسترش
يافت كه به اتفاق همگان او را صادق آل محمد لقب دادند وصيت شهرتش آفاق جهان را
درنورديد و در محافل علمى و مجالس فضل و دانش با تجليل و احترام فوق العاده يادآورى
گرديد ، به حدى كه دوست و دشمن زبان به اعتراف و قبول فضايل و مناقب او بازگشودند و
دشمنان و رقيبان سرسخت نيز نتوانستند از قبول فضايل و مكارم او خوددارى و امتناع
ورزند . ما از ميان انبوه اعترافات و گفته ها و نوشته ها ، تنها به نقل تعدادى اندك
از اعترافات و نظرات بسنده مى نماييم كه كتاب مختصر را گنجايشى بيش از آن نيست .
نخست اعترافات برخى از دانشمندان اهل سنت و دانش شناسان مسيحى را درباره آن حضرت
بازگو مى نماييم تا به ابعاد شخصيت آن حضرت بيشتر پى برده شود :
. دكتر حامد حفنى : استاد ادب عربى در دانشكده زبانهاى خارجى قاهره ، در
پيشگفتارى كه به كتاب الامام الصادق والمذاهب الاربعة تأليف اسد حيدر دانشمند عراقى
دارد ، مى گويد : متجاوز از 20 سال است مرا كه محقق تاريخ فقه و علوم اسلامى هستم ،
شخصيت بارز و چشمگير امام صادق (عليه السلام)
سلالهء پاك دودمان با كرامت نبوى به خود جلب كرده است و تصورم بر اين است كه او يكى
از پيشروان مبتكر و نوآور علوم اسلامى و از نخستين متفكرين متعهد و مسئول است كه
همواره مورد توجه همهء دانشمندان شيعه و اهل تسنن بوده است و خواهد بود . (22)
2 . مالك بن انس : پيشواى حديث اهل سنت و جماعت درباره شخصيت امام مى گويد : در
مدتى كه با امام صادق رفت و آمد داشتم او را در يكى از سه حالت بيشتر نديدم . يا
نماز مى گذارد ، و يا روزه دار بود و يا مشغول قرائت قرآن . . . من بهتر و شايسته
تر از جعفر بن محمد صادق از نظر علم و عبادت و دانش فردى نديده ام . (23)
3 . ابوحنيفه : پيشواى فقهى اهل سنت مى گويد : من كسى را فقيه تر از امام جعفر
بن محمد نديده ام . روزى طبق سفارش منصور چهل مسأله مهم فقهى را آماده كردم تا در
جلسه اى با حضور شخص خليفه مطرح گردد . هنگامى كه در محضر خليفه با امام جعفر بن
محمد (عليه السلام)
روبرو شدم ، سؤالات مطرح گرديد . پاسخها و موارد اختلاف اقوال را آنچنان بيان كردند
و به هر چهل مسأله آنچنان پاسخ كامل دادند كه همگان اعتراف كردند او دانشمندترين
مردم و آگاه ترين آنان به موارد اختلاف آراى مردم مى باشد . (24)
4 . ابن ابى العوجاء : سفسطه گو و جدلى معروف درباره امام اعتراف مى كند : اگر
در روى زمين فرد روحانى وجود داشته باشد كه گاهى به صورت بشر متجلى گردد ، او همان
جعفر بن محمد (عليه السلام) است . (25)
5 . حسين بن وشاء : يكى از متكلمين معروف اسلامى مى گويد : در اين مسجد كوفه بيش
از نهصد تن استاد ديدم كه همگى مى گفتند : جعفر بن محمد به ما حديث و روايت نمودند
. (26)
6 . مؤلف كتاب قاموس الاعلام : مسترش - سامى درباره ء او در ص 1821 ج 3 از دائرة
المعارف خود مى گويد : جعفر بن محمد ، يكى از پيشوايان دوازده گانه شيعيان ، مادرش
ام فروه دختر قاسم ابن محمد بن ابى بكر در 82 هجرت در شهر مدينه منوره تولد يافت .
او كه بزرگترين فرزند امام باقر بود ، در علم و فضيلت يگانه دوران بود و در جلسه
درس او ابوحنيفه زانو زده است و از علوم ظاهرى و باطنى او بهره ها برده است . امام
صادق (عليه السلام)
در جبر و شيمى و ديگر علوم تبحر داشت و از كسانى كه در محضر او
كسب فيض و دانش نموده اند ، متخصص معروف شيمى ، جابر بن حيان مى باشد . او در
زهد و تقوى و قناعت وحسن معاشرت همانند نداشت و بر اثر هوش و لياقت و شايستگى صادق
و راستگو ناميده گشت . ابوجعفر منصور خليفه دوم عباسى روى موقعيت خاص اجتماعى امام
، به او تعظيم و تكريم روا مى داشت و از ارشادات و راهنماييهاى او بهره مى جست .
ابومسلم خراسانى نخستين بار حكومت را بر او عرضه داشت ولى او نپذيرفت . او هفت پسر
و سه دختر داشت . در سال 148 در مدينه با عمرى نزديك به 66 سال درگذشت و در جوار جد
و پدر خويش مدفون گشت . او امام و پيشواى مذهب شيعه است و پيروان او جعفرى ناميده
مى شوند .
7 . دكتر احمد امين : نويسنده ء معروف مصرى ، مؤلف كتابهاى فجر الأسلام و ضحى
الأسلام مى گويد : بزرگترين شخصيت فقهى و حقوقى شيعه ، بلكه بزرگترين شخصيت علمى در
اعصار مختلف اسلامى و در دورانهاى بعدى بود . در سال دهم حكومت منصور درگذشت . . .
. (27)
8 . فريد وجدى : مؤلف دائرة المعارف مى گويد : بيت علم و دانش جعفر بن محمد
الصادق هر روز با دانشمندان بزرگ پر مى گشت . دانشمندانى كه در پى كسب حديث ، تفسير
، فلسفه و كلام بودند . در جلسهء درس او در اغلب اوقات دو هزار نفر و گاهى چهارهزار
نفر از علماى مشهور شركت مى جستند . (28)
9 . پطرس بستانى : مى گويد : جعفر بن محمد صادق ، نوه ء زين العابدين ، از سادات
و بزرگان اهل بيت (عليه السلام)
مى باشد . عامل اينكه صادق لقب گرفته است ، به علت صدق گفتارش مى باشد . فضليت او
بزرگ است . او نظرياتى درباره ء شيمى وجبر دارد . شاگرد بارزش ، جابر ، كتابى تهيه
كرده بود كه شامل هزار صفحه مى شد . (29)
10 . عارف ثامر : دانشمند مسيحى ديگر كه استاد كرسى دانشكده مباحث شرقى
مى باشد ، درباره ء امام مى گويد : فردى كه بدون نظر و غرض در مورد جعفر بن محمد
صادق به تجزيه و تحليل علمى و واقعى با پيروى از اصول دانش جديد ، عارى از احساس و
عاطفه و تعصب و نژاد مى پردازد ، چاره اى ندارد جز اينكه اعتراف كند كه شخصيت امام
مجموعه اى است فلسفى متكى به خويشتن كه سرمنشأ ابتكارات فراوانى بوده است و افكار
نو و روشهاى جديدى را پايه گذارى كرده است . (30)
11 . منصور دوانيقى : كه از رقيبان و دشمنان سرسخت امام بوده است ، در حق او
اعتراف دارد كه جعفر ، از پيشروان خيرات و نيكى ها بوده است ، آنچنان كه قرآن
فرموده است : اعتراف دشمن بهترين دليل عظمت روحى است . (31)
12 . شهرستانى محمد بن عبد الكريم : صاحب كتاب معروف الملل والنحل ، درباره ء آن
حضرت مى گويد : او داراى علم و حكمت فراوان و داراى زهد و تقواى كامل بود . مدتها
در مدينه بود . شاگردان و شيعيان خود را تعليم مى كرد . او مى افزايد : دانش و
آگاهى او در فرهنگ و مذهب فوق العاده زياد بود . او اطلاعات كاملى از مسائل فلسفى
داشت . از پرهيزكارى زيادى برخوردار بود و كاملا از شهوات و هوسرانيها پرهيز داشت .
او مدت زيادى در مدينه اقامت گزيد و به فرقه اى كه از او پيروى مى كردند بهره ء
فراوانى رساند و دوستانش را از سرچشمه علوم الهى بهرهمند نمود . از جانب پدرى به
شجره ء نبوت متصل بود و از جانب مادرى به ابوبكر نسب مى برد . (32)
13 . شيخ مفيد : صاحب ارشاد مى گويد : امام صادق (عليه السلام)
از پر عظمت ترين فرزندان رسالت است . از هيچ فردى مانند او ، علوم وآثار نقل نشده
است . اصحاب حديث ، نامهاى كسانى را كه از او حديث نقل كرده اند ، گردآورى نموده
اند كه از مرز چهار هزار تن گذشته است . (33)
14 . علامهء طباطبايى : مى گويد : احاديثى كه از صادقين ، يعنى امام پنجم و ششم
مأثور است ، از مجموع احاديثى كه از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله)
و ده امام بزرگوار ديگر ، ضبط شده است ، بيشتر مى
باشد . (34)
15 . مؤلف كتاب مغز متفكر شيعه : محصول فكرى مركز مطالعات اسلامى استراسبورگ ،
كه اخيرا در ايران منتشر شده است ، در مجموع عناوينى كه درباره ء امام صادق انجام
داده است ، اين مطالب را در مورد پيشوا و رئيس مذهب اعتراف دارد : او شخصى است كه
مذهب شيعه را از نابودى نجات داده است . او بود كه در مورد نظريه بطلميوس در مورد
مركزيت زمين و گردش خورشيد به دور آن نخستين بار ايراد گرفت و مركزيت خورشيد را
مطرح ساخت . او نخستين كسى بود كه عقيده عناصر چهارگانه ( آب ، آتش ، خاك و هوا )
را مطرح ساخت . او نخستين پايه گذار عرفان در اسلام ، پديدآورندهء تجدد و نوگرايى
در اسلام ، صاحب نظريهء جديد در مورد زمين ، پديدآورندهء فرهنگ جامع شيعه ، پايه
گذار تئورى نور و زمان ، مبتكر حركت تمام موجودات ، و دهها نظريهء جديد علمى بود .
. . كه تفصيل آن را در همان كتاب بايد مطالعه نمود . (35)
16 . استاد عباس محمود عقاد : نويسنده و متفكر اسلامى مصر درباره ء امام صادق
(عليه السلام)
مى گويد : امام جعفر صادق ، دانشمندترين فرد دوران خود بود . او آشنا با علوم دينى
و هستى بود . در تعريف و توصيف او كافى است كه معلوم گردد او استاد ابوحنيفه در فقه
، و استاد جابر بن حيان در شيمى بود . او داراى علوم و معارف بى شمارى بود ، به حدى
كه برخى گمان مى بردند او داراى علم سحر و جادو وجفر است ، در صورتى كه علوم او از
راه كتاب و سنت و از راه حلال و حرام احكام الهى بود . او داراى مكتب فقهى ويژه اى
بود ، پيش از آنكه مكتبهاى فقهى اهل تسنن و تشيع بوجود آيد . او مرجع و پناهگاه
دانشجويان اصول و فقه و رهروان سعادت و توفيق الهى بود . (36)
17 . دكتر عبد القادر محمود : نويسنده ء اسلامى كشور جمهورى متحده مصر در كتابى
كه تحت عنوان الامام الصادق ، رائد السنة والشيعة ( امام صادق (عليه السلام)
پيشواى تسنن و تشيع ) در 280 صفحه درباره ء امام نوشته است .
در پيشگفتار آن مى گويد : او مرجع اهل تسنن و تشيع ، هر دو مى باشد و كافى است
بدانيم كه او استاد و پيشواى فقهى جليل القدر ، ابوحنيفه و مالك مى باشد و از نظر
علمى استاد دانشمند علم شيمى ، جابر بن حيان مى باشد . وجود او اختصاص به يك مذهب
ندارد ، او متعلق به همگان است . (37)
18 . آخرين سخن از دكتر كامل مصطفى شيبى : دكتراى فلسفه از دانشگاه كمبريج
انگلستان و استاد دانشگاه بغداد و مؤلف كتاب الصلة بين التصوف والتشيع مى باشد كه
درباره ء امام صادق (عليه السلام)
گويد : از تحقيق در احوال امام جعفر صادق روشن مى شود كه مردم به دليل علم فراوانش
و به سبب روى آوردن بسيارى از دانش پژوهان به سوى او و داشتن نسب شريف علوى ، همه
علوم و معارف زمانش را به وى نسبت داده اند و اين عجيب نيست زيرا چنان كه پيش از
اين ديديم تمام علوم اسلامى منتهى به جدش على بن ابيطالب جعفرى را كه ابن خلدون از
آن خبر داده است . (38)
او در پايان مى افزايد : آنچه قابل ملاحظه است اينست كه امام جعفر صادق (عليه السلام)
استاد نخستين كسى بوده است كه به كار كيميا شهرت يافته است . (39)
بخش سوم امام (عليه السلام) و گروهها
با توجه به موقعيت اجتماعى و مقام عالى
رهبرى اسلامى و با نگرش به فضاى سياسى و اجتماعى آن روز ، بويژه دوران تحول فرهنگى
و انقلاب آموزشى برخورد افكار وتلاقى عقايد يكى از مسائل طبيعى و ضرورى آن جامعه به
شمار مى آمد و قهرى بود كه امام صادق (عليه السلام)
مورد مراجعات گوناگون قرار گيرد ، ولى او نه تنها از اين برخوردها گريزان نبود ،
بلكه بر حسب مقام رهبرى و راهنمايى ، همواره با صاحبان عقايد و آراى گوناگون و
ارباب ملل ونحل متفاوت به بحث و گفتگوى آزاد مى نشست ، به سخنان آنان با دقت لازم
گوش فرا مى داد و با منطق قوى پاسخ مى گفت . ابن ابى العوجاء كه يكى از ماده گرايان
ملحد آن روز به شمار مى رفت ، در اين باره ترسيم و توصيف جالبى از امام دارد . او
در پاسخ عتاب و خشم مفضل مى گويد : اگر تو از اصحاب و ياران جعفر بن محمد باشى ، او
با ما اين جور با عتاب و خشم سخن نمى گويد . او گاهى سخنان بالاتر از اين گونه
سخنان كه بين ما و تو رد و بدل شد از ما مى شنود ، اما هرگز ديده نشده است كه از
كوره دربرود و با ما تندى كند ، او هرگز عصبانى نمى شود و دشنام نمى دهد . او با
كمال بردبارى و متانت سخنان ما را استماع نمايد ، صبر مى كند تا ما آنچه در دل
داريم بيرون بريزيم و يك كلمه باقى نماند . در مدتى كه ما اشكالات و دلايل خود را
ذكر مى كنيم ، او چنان ساكت و آرام است و با دقت گوش فرا مى دهد كه ما گمان مى كنيم
او تسليم فكر ما شده است . آنگاه شروع به پاسخ دادن مى نمايد . با مهربانى خاص جواب
ما را مى دهد . با جملههاى كوتاه و پر مغز چنان راه را بر ما مى بندد كه قدرت فرار
از ما سلب مى گردد . تو اى مفضل اگر از اصحاب و ياران او هستى همانند او با ما حرف
بزن . (40)
1 . امام صادق (عليه السلام)
و گروهى از متصوفه
در حدود اوايل قرن دوم هجرى دسته اى در ميان مسلمانان بوجود
آمدند كه خود را زاهد و صوفى مى ناميدند . آنان مدعى بودند كه از نعمتهاى دنيا بايد
دورى جست ، آدم مؤمن نبايد جامهء خوب بپوشد ، يا غذاى مطبوع بخورد و يا در مسكن
عالى بنشيند . اينان ديگران را ، كه مى ديدند احيانا اين مواهب را مورد استفاده
قرار داده اند ، سخت تحقير و ملامت مى نمودند . يكى از اين برخوردها ، برخورد ميان
امام صادق (عليه السلام)
و سفيان ثورى بود كه در كتب حديث آمده است . سفيان ثورى كه در مدينه مى زيست ، بر
امام صادق (عليه السلام)
وارد شد و او را ديد كه جامهء سپيد و بسيار لطيف مانند پرده ء نازكى كه ميان سفيده
ء تخم مرغ و پوست آن است ، و آن دو را از هم جدا مى سازد ، پوشيده است . به عنوان
اعتراض گفت : اين جامه سزاوار تو نيست . تو نمى بايست خود را به زيورهاى دنيا آلوده
سازى . از تو انتظار مى رود كه زهد بورزى و تقوى داشته باشى و خود را از دنيا دور
نگه داشته باشى . امام : مى خواهم با تو سخنى بگويم . خوب گوش كن كه از براى دنيا و
آخرت تو مفيد است . اگر راستى اشتباه كردى و حقيقت نظر اسلام را درباره ء اين موضوع
نمى دانى ، سخن من براى تو بسيار سودمند خواهد بود ، اما اگر منظورت اين است كه در
اسلام بدعتى احداث كنى و حقايق را وارونه و منحرف سازى ، آن مطلب ديگرى است و اين
سخنان به تو سودى نخواهد داشت . ممكن است تو وضع ساده و فقيرانهء رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
و اصحاب آن حضرت را در آن زمان پيش خود مجسم سازى و
فكر كنى آن وضع يك نوع تكليف و وظيفه براى همه مسلمانان تا روز قيامت است كه بايد
عين آن وضع را ، الگوى زندگى خود قرار دهند و هميشه مسلمانان فقيرانه زندگى كنند .
اما من به تو مى گويم كه رسول خدا در زمانى و محيطى زندگى مى كرد كه فقر و تنگدستى
بر افراد آن مستولى و غالب بود . عموم مردم از داشتن لوازم اوليه زندگى محروم بودند
. وضع خاص زندگى رسول اكرم و صحابه آن حضرت مربوط به شرايط زندگى رسول اكرم و صحابه
آن حضرت ، مربوط به شرايط زندگى عمومى آن روزگار بود ، ولى اگر در عصرى وسايل زندگى
فراهم شد و شرايط بهره بردارى از موهبتهاى الهى موجود گشت ، سزاوارترين
مردم براى بهره بردارى از آن نعمتها ، نيكان و صالحان و مؤمنان هستند ، نه فاسقان و
بدكاران ، مسلمانان هستند نه كافران ، تو چه چيز در من عيب شمردى ؟ به خدا قسم من
در عين اينكه مى بينى از نعمتها و موهبتهاى الهى استفاده مى كنم ، از زمانى كه به
رشد و بلوغ رسيده ام ، شب و روزى بر من نمى گذرد ، مگر آنكه مراقب هستم اگر حقى در
مالم پيدا شود ، فورا آن را به موردش برسانم و حقوق الهى كه در اموال من قرار گرفته
است ، به مصارف آن بپردازم .
سفيان نتوانست جواب منطق امام را بدهد .
سرافكنده و شكست خورده بيرون رفت و به ياران و هم مسلكان خود پيوست و ماجرا را
تعريف كرد . آنها تصميم گرفتند كه دسته جمعى بيايند و با امام مباحثه كنند . جمعى
به اتفاق آمدند و گفتند : رفيق ما نتوانست خوب دلايل خودش را ذكر كند . اكنون ما
آمده ايم با دلايل روشن خود ، تو را محكوم سازيم .
امام : دليلهاى شما چيست ؟
بيان كنيد .
جمعيت : دليلهاى ما از قرآن است .
امام : چه دليلى بهتر از قرآن ، بيان
كنيد ، آماده شنيدن آنها هستم .
جمعيت : ما دو آيه از قرآن را بر مدعاى خودمان و
درستى مسلك مان كه اتخاذ كرده ايم مى آوريم و همين ما را كافى است . خداوند در قرآن
كريم در يك جا گروهى از صحابه را اينطور ستايش مى كند در عين اينكه خودشان در
تنگدستى و زحمتند ، ديگران را بر خويش مقدم مى دارند . كسانى كه از صفت بخل در امان
بمانند ، آنهايند رستگاران . (41)
در جاى ديگر قرآن مى فرمايد : در عين اينكه به غذا احتياج و علاقه
دارند ، آن را به فقير و يتيم و اسير مى خورانند . (42)
همين كه سخنانشان به اينجا رسيد ، يك نفر كه در حاشيه مجلس نشسته بود و به سخنان
آنها گوش فرا مى داد ، گفت : آنچه من تا كنون فهميده ام ، اين است كه شما خودتان هم
به سخنان خود عقيده نداريد ، شما اين حرفها را وسيله قرار داده ايد تا مردم را به
مال خويش بى علاقه كنيد تا به شما بدهند وشما عوض آنها بهرهمند شويد ، لهذا عملا
ديده نشده كه شما از غذاهاى خوب احتراز و پرهيز داشته باشيد .
امام : عجالة اين
حرفها را رها كنيد ، اينها فايده ندارد . بعد رو به جمعيت كرد و فرمود : اول بگوييد
آيا شما كه به قرآن استدلال مى كنيد ، محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ قرآن را تشخيص
مى دهيد يا نه ؟ هر كس از اين امت كه گمراه شد ، از اين نظر بود كه بدون اينكه
اطلاعات صحيحى از قرآن داشته باشد ، به آن تمسك كرد .
امام : بدبختى شما هم از همين
است . احاديث پيغمبر هم مثل آيات قرآن است ، اطلاع و شناسايى كامل لازم دارد . اما
آياتى از قرآن خواندى ، اين آيات بر حرمت استفاده از نعمتهاى الهى هيچ نوع دلالت
ندارد . اين آيات مربوط به گذشت و بخشش و ايثار است ، قومى را ستايش مى كند كه در
وقت معينى ديگران را بر خود مقدم داشتند و مالى را كه بر خودشان حلال بود به ديگران
دادند و اگر نمى دادند گناهى و خلافى مرتكب نشده بودند خداوند به آنها امر نكرده
بود كه بايد چنين كنند و البته در آن وقت نهى هم نكرده بود كه نكنند ، آنان به حكم
عاطفه و احساس خود را در تنگدستى و مظيقه گذاشتند و به ديگران دادند . خداوند به
آنان پاداش خواهد داد . پس اين آيات با مدعاى شما تطبيق نمى كند زيرا شما مردم را
منع مى كنيد و ملامت مى نماييد بر اينكه از مال خودشان نعمتهايى كه خداوند به آنها
ارزانى داشته استفاده كنند . آنها آن روز آنطور بذل و بخشش كردند ولى بعد در اين
زمينه دستور كامل و جامعى از طرف خداوند رسيد كه حدود اين كار را معين كرد و البته
اين دستور كه رسيد ناسخ عمل آنهاست ما بايد تابع اين دستور باشيم نه تابع آن عمل . خداوند بر اصلاح حال
مومنين و بواسطه رحمت خاص خويش نهى كرد كه شخص خود و عائله شخص ضعيفان و خردسالان و
پيران فرتوت پيدا مى شوند كه طاقت و تحمل ندارند . اگر بنا شود كه من گرده نانى كه در اختيار دارم انفاق كنم عائله
من كه عهده دار آنها هستم تلف خواهند شد لهذا رسول اكرم مى فرمايد : كسى كه چند
دانه خرما يا چند قرص نان يا چند دينار دارد و قصد انفاق آنها را دارد در درجه اول
بر پدر و مادر خود بايد انفاق كند و در درجه دوم خودش و زن و فرزندش و در درجه سوم
خويشاوندان و برادران مومنش و در درجه چهارم خيرات و مبرات . اين چهارمى بعد از همه
آنهاست رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)
وقتى كه شنيد مردى از انصار مرده و كودكان صغيرى از
او باقى مانده و او دارائى مختصر خود را در راه خدا داده است فرمود : اگر قبلا به
من اطلاع داده بوديد ، نمى گذاشتم او را در قبرستان مسلمين دفن كنند او كودكانى
باقى گذارد كه دستشان پيش مردم دراز باشد . . . پدرم امام باقر براى من نقل كرد كه
رسول خدا فرموده است هميشه در انفاقات خود از عائله خود شروع كنيد به ترتيب نزديكى
كه هر كه نزديكتر است مقدمتر است .