آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۱۷ -


2 - بخل و سخت گيرى
ان الله جل ذكره خلق الدنيا والاخرة للمؤ منين فهم فيه شركاء فمن اعطى شيئا من حطام الدنيا ومنع اخاه كان ممن ظلمه وغضبه واستضعفه .(441 )
خداوند (جل ذكره ) دنيا و آخرت را براى مؤ منين خلق كرد. پس اينان به حكم آنكه پدر معنوى همه آنان پيامبر و امام است و به حكم برادرى در آن شريك يكديگرند. بنابراين هر مومنى برادر مومن خود را از مال بى ارزش ‍ دنيا كه به او عطا گرديده منع كند، او نيز از كسانى است كه آن مؤ من را مورد ظلم و غضب و استضعاف قرار داده است و در چنين حالى بايد منتظر خشم الهى باشد.
اسوء الناس معاشا من لم يعش غيره فى معاشه .(442)
بدترين مردم از نظر زندگى اقتصادى كسى است كه به ديگران در معاش ‍ خود معاش ندهد و در پرتو زندگى او زندگى نكنند.
اول من يدخل النار... ذوثروة من المال لم يعط المال حقه .(443)
نخستين كسى كه وارد آتش مى شود... ثروتمندى است كه حقوق مالى خود را ادا نكند.
ان البخيل بعيد من الناس ، بعيد من الجنة ، قريب من النار.(444)
بخيل از خدا و مردم دور و از بهشت دور و به آتش نزديك است .
3 - آلودگى هاى اخلاقى
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: بر نقش انگشترى حضرت عيسى (كه آن را از انجيل گرفته بود) اين بود:
ويل لعبد نسى الله من اجله .(445)
واى بر بنده اى كه خدا را به خاطر نفس خويش و آلودگى هاى آن فراموش ‍ نمايد.
4 - ژوليدگى و عدم آراستگى
ان الله يبغض من الرجال القاذورة .(446)
همانا خداوند از افراد كثيف كه به نظافت و آراستگى خود اهميت نمى دهند، بيزار و متنفر است .
5 - دروغ
اذا كذب العبد كذبة تباعد الملك منه مسيرة ميل من نتن ما جاء به .(447)
هرگاه كسى مرتكب دروغ گفتن شود، فرشته (رحمت حافظ او) به خاطر تعفن دهن از يك ميل از وى فاصله مى گيرد.
6 - خيانت
ليس منا من خان مسلما.(448)
كسى كه به مسلمانى خيانت كند، با ما ارتباط معنوى و روحانى ندارد.
ان المكر والخديعة فى النار.(449)
همانا مكر و نيرنگ (فريبكار و نيرنگباز) در آتش است .
7 - بى اعتنايى به كمبودها و نقايص روحى
ليس منا من لم يحاسب نفسه فى كل يوم .(450)
آن كس كه همه روزه به حساب خويشتن رسيدگى نكند و نيك و بد خود را نشناسد، از ما نيست و به مكتب روحانى ما بستگى ندارد.
8 - بد خلقى و ناسازگارى
الخلق السيى ء يفسد العمل كما يفسد الخل العسل .(451)
اخلاق بد اعمال آدمى را تباه مى كند، همانطور كه سركه عسل را فاسد مى نمايد.
اياكم وسوء الخلاق ، فان سوء الخلق فى النار لا محالة .(452)
از بدخويى اجتناب كنيد، زيرا شخص بدخو ناگزير در جهنم جاى دارد.
9 - عدم نظارت بر رفتار يكديگر (بى تفاوتى )
اذا امتى تواكلت الامر بالمعروف والنهى عن المنكر، فلياءذنوا بوقاع من الله .(453)
هرگاه پيروان من امر به معروف و نهى از منكر را به يكديگر واگذار كنند، بدانند كه در جنگ با خداى بزرگ هستند.
10 - آشكار كردن زشتى ها
المذيع بالسيئة مخذول .(454)
كسى كه بدى را فاش كند، خوار است .
11 - حس خودباختگى
لا تلبسوا لباس اعدائى ولا تطعموا مطاعم اعدائى ، ولا تسلكوا مسالك اعدائى ، فتكونوا اعدائى كما هم اعدائى .(455)
امام رضا (عليه السلام ): رسول خدا فرموده است : لباس دشمنان مرا نپوشيد، طعام دشمنان مرا نخوريد، راه دشمنان مرا نپيماييد، زيرا در اين صورت جزء دشمنان من محسوب مى شويد، چنانكه آنان دشمنان منند.
همانگونه كه استقلال جويى و استغناى طبع ، شخصيت آدمى را محفوظ داشته و رشد مى دهد و خصيصه هاى كمال جويى او را بارور مى نمايد، به عكس پيروى كوركورانه و حس خودباختگى استعداد ابتكار آدمى را گرفته و او را طفيلى و ذليل بار مى آورد. متاءسفانه دامنه اين كار در برخى از خانواده ها تا بدانجا رسيده كه با استعمال اصطلاحات خارجى مى خواهند فضل فروشى و خودنمايى كنند، برخى خانمها هنرشان را در گرفتن رسوم بيگانگان و شبيه شدن به آنها مى دانند، اينان بايد بدانند تقليد كردن هنر نيست ، كار ميمون است و نه تنها چيزى بر ارزش انسان نمى افزايد، بلكه در واقع نوعى تكدى و سبب ننگ و عار است .
 
كهن جامه خويش پيراستن   به از جامه عاريت خواستن
زن و شوهرى كه مى خواهند روح عشق و صفا در خانواده حاكم باشد، بايد صاحب شخصيت باشند، جسما و روحا تقليد كوركورانه ، چشم و هم چشمى و رقابت را براى خود ننگ بدانند، بلكه از خود ابتكار داشته باشند و به تامين لوازم استقلال پردازند.
بيگانگان حق دارند، فرنگى مآب شدن ما را تحسين و هر چه بيشتر در پذيرش بندگى جديد تشويقمان كنند. هر قدر ساختمانها و شهرهايمان را مجهزتر به آخرين لوازم آسايش و آرايش ببينند، براى بازار صنعت و سياستشان محتاجتر و مطيع تر خواهيم شد.
مرحوم دكتر محمداقبال لاهورى (پاكستانى ) چه نيكو سروده است :
 
شرق را از خود برد، تقليد غرب   بايد اين اقوام را، تنقيد غرب
قوت مغرب ، نه از چنگ و رباب   نى زرقص دختران بى حجاب
نى زسحر ساحران لاله روست   نى زعريان ساق و نى از قطع موست
محكمى او را نه از لادينى است   نى فروغش از خط لاتينى است
قوت افرنك ، از علم و فن است   از همين آتش ، چراغش روشن است
اندرين ره ، جز نگه مطلوب نيست   اين كله يا آن كله مطلوب نيست
فكر چالاكى ، اگر دارى بس است   طبع دراكى اگر دارى بس است
چشم اندازى از حيات طيبه در مورد تكاليف خانواده نسبت به ارحام و خويشاوندان ((آيين خويشاوندى ))
صله رحم چيست ؟
((صله )) در لغت به معناى وصل و پيوند و ارحام ، جمع ((رحم )). رحم در اصل به معنى ((جايگاه جنين در شكم مادر)) است . سپس اين تعبير به نام خويشاوندان و بستگان اطلاق شده است زيرا منشاء وجود همه آنها از رحم واحدى بوده است .
مراد از رحم ، از نظر عرفى عبارت است از نزديكان انسان كه خويشاوندى واحد يا نسب شناخته شده آنها را به يكديگر ارتباط مى دهد، چه اين قرابت نزديك باشد يا دور، (خويشاوندان ) مرد باشند يا زن . ((ابن اثير)) مى گويد: ((صله رحم كنايه از نيكى كردن به خويشاوندان سببى و نسبى و عطوفت و مهربانى و رعايت احوال آنان است )).(456)
مراتب خويشاوندى
البته مراتب رحم و خويشاوندى متفاوت است ، برخى از آنان مانند پدر، فرزند و زن واجب النفقه هستند و بعضى مانند برادر، خواهر، عمه و خاله محرم نسبى هستند و بعضى از جهت والدين قرابت پيدا مى كنند اگر چه واسطه ها زياد باشند. پس صله رحم به اختلاف قرب و بعد رو به فزونى است .
مرحوم شهيد اول فرموده است :
((صله رحم ، در واجب به آن مقدارى است كه آدمى را از قطع رحم بيرون آورد زيرا قطع رحم از گناهان كبيره است )).
((قطع رحم عبارت است از هر عملى كه در عرف بريدگى از آن فهميده مى شود. مانند: سلام نكردن ، روى ترش كردن ، روى برگرداندن ، پاسخ نامه ندادن ، عيادت نكردن بيمار)).
در اهميت صله رحم همين كه يكى از اسامى خداوند متعال ((رحمان )) است و خداوند نامم ((رحم )) را از اسم خويش مشتق نموده است ، هر كه با بستگان خود پيوند دوستانه برقرار نمايد، او را با رحمت خود مرتبط مى سازد و هر كس قطع رحم كند وى رحمتش را از او قطع خواهد نمود.
مراتب و شيوه هاى صله رحم
صله رحم ، به حسب اختلاف زمان ، مكان ، افراد، حالات و عادات مختلف ، فرق مى كند (زيرا هر كدام از بستگان از جهت نيروى كار، توانايى مالى ، تعداد عائله ، سلامتى و بيمارى و ديگر جهات با هم متفاوتند). پس ‍ قهرا صله رحم نيز متفاوت خواهد بود. صله از نيازمندان آن است كه انسان از حيث مادى به وضع اقتصادى آنان و از حيث معنوى به زيارت آنها برسد. صله از دوستان و همنشينان ، با هديه و ديدار آنهاست و نهوشتن نامه (از محل دور) پايين ترين مراتب آن است . صله از بستگان و خويشاوندان متمكن به ملاقات ، حسن سلام و احوالپرسى ، خيرخواهى ، حسن معامله و پرهيز از رنجش خاطر آنان است .
ابتداى صله رحم ، نفع رسانى به آنان و نهايت آن ، وجوب انفاق و احسان در گرفتارى مى باشد و بين اين دو مراتب متفاوتى وجود دارد.
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) قال : قال ابو عبد الله (عليه السلام ): صل رحمك ولو بشربة من ماء، وافضل ما توصل به الرحم كف الاذى عنها.(457)
امام رضا (عليه السلام ) از امام صادق (عليه السلام ) حديث نموده كه فرموده است : صله رحم نما اگر چه شربت آبى باشد و بهترين صله رحم ، خوددارى از آزار رسانى به آنان است .
 
آرزو دارم اگر گل نيستم ، خارى نباشم   باربردار اَر زدوشى نيستم ، بارى نباشم
گر نگشتم دوست با صاحبدلى ، دشمن نگردم   بوستان بهر خليل اَر نيستم ، نارى نباشم
گر كه نتوانم ستانم داد مظلومى ز ظالم   باز آن خواهم كه همكار ستمكارى نباشم
نيستم گر نوشدارويى براى دردمندى   نيز با بى دست وپايى نيش ‍ جرارى نباشم
گر نريزم آب رحمت از سبويى در گلويى   دلخوشم گر خنجرى بر قلب افكارى نباشم
گر پرى بگشوده دارم همچه كبك كوهسارى   طعنه زن بر خوارى مرغ گرفتارى نباشم
در تعاليم اولياى الهى ، صله رحم از دو جهت توصيه شده است :
1 - از جهت تقويت روحيه انسان دوستى :
كسانى كه از امكانات اقتصادى برخوردارند، با دستگيرى از ارحام تهيدست آنها را مورد حمايت قرار دهند و آبرويشان را حفظ كنند. اين كار از بزرگترين صفات اخلاقى مردمان بزرگوار است .
2 - از جهت حفظ و نگهدارى پيوند خويشاوندى و در نتيجه آبادى اجتماع :
صله رحم علاوه بر اينكه عمل پسنديده اى محسوب مى شود، موجب طول عمر، دفع مرگهاى ناگهانى و بلاها و مايه بركت در وضع زندگى و مال خواهد بود.
اهميت صله رحم
امام هشتم (عليه السلام ) صله رحم را در رديف نماز و زكات كه از واجبات عمده در دين مقدس اسلام است ، بيان فرموده و در روايتى به هر سه دستور امر نموده است .
ان الله امر بثلاثة مقرونة بها ثلثة اخرى ، امر بالصلاة والزكاة فمن صلى ولم يزك لم يقبل منه صلوته ، وامر بالشكر له ولوالديه فمن لم يشكر والديه لم يشكرالله وامر باتقاء الله وصلة الرحم ، فمن لم يصل رحمه يتق الله عزوجل .(458)
خداوند در قرآن به سه چيز امر فرموده و مورد هر امرى را هم دو چيز قرار داده كه اطاعت آن امر به پيروى از هر دو چيز است .
1 - به نماز و زكات هر دو با هم امر فرموده ، پس كسى كه نماز بخواند و زكات ندهد، نمازش هم مقبول نيست .
2 - خداوند امر به سپاسگزارى از خود و والدين انسانها كرده است ، پس ‍ كسى كه خدا را شكر كند، ولى از والدين قدردانى و سپاسگزارى نكند، در حقيقت خدا را شكر نكرده است .
3 - امر به تقوا از خود و صله رحم نموده است ، پس كسى كه به تكليف صله رحم عمل نكند، امر به تقوا را رعايت نكرده است .
رحم تا چهل پشت شكايت مى كند!
عن الحسن بن على الوشاء، عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) عن ابائه ، عن على (عليه السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): لما اسرى بى الى السماء راءيت رحما متعلقة بالعرش تشكو رحما الى ربها، فقلت لها: كم بينك وبينها من آب ؟ فقالت : نلتقى فى اربعين ابا.(459)
((حسن بن على وشاء)) از حضرت رضا (عليه السلام ) از پدرانش از حضرت على (عليه السلام ) روايت مى كند كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هنگامى كه در شب معراج به آسمانها رسيدم ، مشاهده كردم چند خويشاوندى به عرش پروردگار آويزان شده و از خويشاوندان خود شكايت مى كنند، از آنها پرسيدم : بين شما و آنها چند پدر فاصله دارد؟! پاسخ دادند: ما، در پدر چهلم به هم مى رسيم .
آثار دنيوى و اخروى صله رحم در كلام امام رضا (عليه السلام )
طول عمر
قال ابوالحسن الرضا (عليه السلام ): يكون الرجل يصل رحمه فيكون قد بقى من عمره ثلاث سنين فيصيرها الله ثلاثين سنة ويفعل الله ما يشاء.(460)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: كسى كه سه سال از عمرش باقى باشد، اما صله رحم انجام دهد، خداوند بزرگ سى سال بر عمرش اضافه مى كند و خدا هر چه اراده كند، انجام مى دهد.
وسعت در رزق ، محبوبيت در دلها
عن البزنطى عن الرضا (عليه السلام ) قال ابو عبد الله (عليه السلام ) صلة الحرم منساءة فى الاجل مزيدة فى المال و محببة فى الاهل .(461)
((بزنطى )) از امام رضا (عليه السلام ) نقل كرده كه امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
صله رحم ، موجب به فراموشى انداختن مرگ (طول عمر) و افزونى مال و مايه محبوبيت در بين خويشاوندان است .
حضرت امام رضا (عليه السلام ) از پدرانش نقل فرموده است :
صله الرحم وحسن الجوار زيادة فى الاموال .(462)
پيوند خويشاوندى و حسن همسايگى (خوشرفتارى با همسايگان ) اموال را زياد مى كند.
جلب رحمت الهى
عن الرضا (عليه السلام ): ان رحم آل محمد الائمة (عليه السلام ) لمعلقة بالعرش تقول : (اللهم صل من وصلنى ، واقطع من قطعنى ) ثم ثى جارية بعدها فى ارحام المومنين ثم تلى هذه الاية ((واتقوا الله الذى تسائلون به و الارحام )).(463)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: همانا رحم آل محمد يعنى ائمه اطهار به عرش آويخته است ، و مى گويد: خدايا به هر كه به من مى پيوندد، با او پيوند بر قرار كن و از هر كه از من بريده است ، تو از او ببر و بعد از اين هم اين موضوع در مورد خويشاوندان مومنين جريان دارد. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: ((بترسيد از خدايى كه به نام او از يكديگر مسئلت و درخواست مى كنيد (خدا را در نظر آوريد) و درباره ارحام كوتاهى نكنيد)).(464)
مباهات خدا و فرشتگان
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): من فعل ما لزمه من امرالمومنين ، باهى الله تعالى به وملائكته .(465)
هركه امور و حقوق لازم مومنين را به انجام رساند، خداوند و فرشتگان به او مباهات مى كنند.
ورود به بهشت
باسناده : قال : حدثنى على بن ابى طالب (عليه السلام ) قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) من ضمن لى واحدا، ضمنت له اربعة : يصل رحمه ، فيحبه اهله ، ويوسع عليه فى رزقه ، ويزداد فى اجله ، ويدخله الله الجنة التى وعده .(466)
بااسناد نقل شده امام رضا (عليه السلام ) فرمود: كه پدرم على بن ابيطالب از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل فرمود: هر كس يك چيز را براى من ضمانت كند، من چهار چيز را براى او ضمانت مى كنم ، با خويشاوندان خود رابطه داشته باشد تا خدا او را دوست بدارد و به او روزى فراخ دهد و عمر او را طولانى كند و او را به بهشتى كه وعده داده است ، وارد كند.
تكاليف خانواده نسبت به ارحام و خويشاوندان
1 - تواضع ، پرهيز از خودبينى و خودمحورى
يكى از امورى كه افق زندگى را بر انسان روشن مى كند و او را از مزاياى زندگى اجتماعى برخوردار مى سازد، اين است كه وى دگردوستى را وجهه همت خود قرار دهد، مردم را به قدر كافى دوست بدارد، آنها را با ديده احترام نگرد و نسبت به آنان فروتنى نمايد، البته در اين كار بايد حسن نيت داشت و همواره مواظبت كرد كه اين خوى پسنديده از حد خود خارج نشود و به راه زياده روى و افراط نگرايد زيرا تواضع بيش از حد، تملق و چاپلوسى است كه از صفات بسيار ناپسند اخلاقى شمرده مى شود، برخى از افراد كه در باطن دچار حقارت نفس (همچون ترس ، طمع ، رياست طلبى ) هستند براى جبران ضعف درونى خود و يا پنهان داشتن خوى پست خويش به تواضع ذلت آميز (چاپلوسى ) متوسل مى شوند و با اين كارتن به ذلت و پستى مى دهند و بالنتيجه موجودى طفيلى و سربار مى گردند. اينگونه فروتنى ها كه عكس العمل عقده حقارت است را هرگز نمى توان به حساب فضيلت اخلاقى گذارد بلكه اين تواضع دليل بر فرومايگى است و در حقيقت رذايلتى است به صورت فضيلت ، انحطاطى است به شكل كمال .
تواضع حقيقى آن است كه آدمى اطمينان روحى و استقلال روانى خود را حفظ كند و متواضع بدون ترس و طمع و تنها به منظور انجام وظيفه انسانى نسبت به مردم تواضع نمايد و فروتنيش ناشى از تعالى روانى و تكامل اخلاقى وى باشد. البته اين كار در مراحل اول تا اندازه اى زحمت دارد ولى هر قدر آدمى در اين راه بيشتر تلاش كند، توانايى اش زيادتر مى شود، زيرا صفات پسنديده مادرانى هستند كه به مرور ايام فرزندان زيادى از آنها متولد مى شوند.
((تواضع ، مقام والا و ريشه هر خير و سعادت است . اگر براى فروتنى زبان و لغتى بود كه مردم مى فهميدند، بسيارى از اسرار نهانى و عاقبت كارها را بيان مى كرد... كسى كه براى خدا فروتنى كند، خدا او را بر بسيارى از بندگانش ‍ برترى مى بخشد... هيچ عبادتى نيست كه مقبول درگاه خدا و موجب رضاى او باشد، مگر اينكه راه ورود آن فروتنى است ))(467) چرا كه كبر و غرور نخستين نردبان كفر و ناسپاسى و تواضع و فروتنى در مقابل حق و حقيقت ، نخستين گام ايمان است .
در پرتو تواضع و فروتنى آدمى مى تواند خود را از دام خود پرستى برهاند، دلها را به هم پيوند دهد و در آنها مسرتى بى اندازه پديد آورد، تواضع بهترين عطيه اخلاقى و زيباترين ارمغان دوستانه است ، چشمه اى است جوشان كه ديگران را از آب زلال مهر و محبت سيراب كرده ، آنها را متقابلا نيز به اين خوى پسنديده مى كشاند، تواضع مايه رفعت و سربلندى مقام متواضع (468) و آن چنان گنجينه طلسم شده اى است كه هر چه بيشتر از آن نثار شود، هيچگونه نقصى در آن راه نيابد.(469)
خداوند در كتاب آسمانى خود اين معنى را در وجدان مسلمانان بيدار كرده كه همه مردم در اصل انسانيت مساوى و شريكند و همه افراد بشر از يك پدر و مادر به وجود آمده اند و طبعا برادر يكديگر مى باشند، اين آيين آسمانى تمام امتيازات شخصى ، طبقاتى ، نوعى ، صنفى ، ملى و قومى مانند زبان ، نژاد، نسب ، قبيله ، مقام و ثروت را الغا نموده و به جاى آن معيار برترى انسانها را در كردار و عمل نيك بيان فرموده است .(470)
پيشوايان گرامى اسلام در برنامه هايى تربيتى خود علاوه بر اينكه مسلمانان را به تواضع و فروتنى برخاسته از آزادگى و شرافت نفس دعوت كرده اند، عملا خود نيز اين درس اخلاقى را به مردم آموخته اند. برنامه چنين بزرگوارانى سرمشق بسيار آموزنده اى براى هر مسلمان راستين در اين زمينه است .
تربيت اسلامى اقتضا مى كند كه آدمى حد و مرز خود را بشناسد و هر چه بر مقام و منزلت او افزوده مى شود، در كمال قدرت و اعتماد به نفس ‍ شخصيت روحى خود را حفظ كرده ، بر تواضع و ملايمتش افزوده شود زيرا ((كسى كه داراى موقعيت اجتماعى است و از موضع بزرگوارى تواضع مى كند، همانند كسى است كه متخلف را از موضع قدرت مى بخشد و از كيفرش چشم پوشى مى نمايد)).(471)
پيغمبر ما با آن عظمت روحى آداب زندگى را بر خود سخت نمى گرفت ، در مجالس صدر و ذيلى معين نمى كرد. هر كس بر وى وارد مى شد، او را اكرام مى نمود، گاهى عباى خود را به جاى فرش زير قدمش مى گسترد و توشك كوچكى را كه روى آن نشسته بود، به شخص تازه وارد ايثار مى كرد.(472) حتى در زمانى كه به اوج قدرت رسيد (مانند فتح مكه ) بر روى خاك مى نشست . غذاى ساده تناول مى كرد. با دست خويش از پستان گوسفند شير مى دوشيد، بر الاغ برهنه سوار مى شد تا مردم گمان نكنند همين كه موقعيت اجتماعى پيدا كردند، دچار غرور شوند و خود را تافته جدابافته از ديگران بدانند و از آنها فاصله بگيرند.
يكى از روان شناسان مى گويد: از مهمترين عواملى كه موجب مى شود انسان چيزها را عوضى ببيند، غرور است ، شيشه هاى الوانى كه ندانسته در جلوى چشم انسان ايجاد مى شود، تمام اين شيشه ها تمام اين ديده هاى منحرف ، تمام اين عوضى ديدنها به حكم غرور است . در زندگى روزانه خودتان واطرافيان اگر توجه كنيد، مى بينيد كه بسيارى از كارها حتى احساسات و صفاتى را كه يك جوان محبوب دارد، در اين شخص بيايد ولى بعد از نيم ساعت كه با او صحبت كرديد، يكى از دوستانتان آهسته به شما بگويد، اين جوان را من ديدم كه در فلان مهمانى از شما بدگويى مى كرد، مثلا شكلتان يا اخلاقتان را تمسخر و تخطئه مى كرد، شنيدم همين چند عبارت چنان زخمى به غرور شما وارد مى آورد كه فورا ديدتان نسبت به آن جوان عوض ‍ مى شود، صورتش را زشت مى بيند، اگر قدش بلند باشد و شما معمولا اشخاص قد بلند را تمجيد مى كنيد، در اين مورد اين شخص به نظرتان مى آيد كه او آدم دراز بى معنى است ، يعنى تمام صفات خوبى كه در نظر شما زيبا و پسنديده جلوه مى كرد، در چند لحظه مبدل به زشتى و بدى مى شود و اين درست به علت عينكهايى است كه غرور به چشم شما زده است )).(473)
سئل عن الرضا (عليه السلام ):
ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد كان متواضعا؟
فقال (عليه السلام ):
التواضع درجات ، منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلها منزلتها بقلب سليم ، لا يحب ان ياءتى الى احد الا مثل ما يؤ تى اليه ، ان راى سيئة دراءها بالحسنة كاظم الغيظ عاف عن الناس والله يحب المحسنين .(474)
شخصى از حضرت امام رضا (عليه السلام ) پرسيد: ميزان و معيار تواضع چيست كه اگر بنده آنرا مراعات كند. متواضع خواهد بود؟ امام پاسخ داد:
تواضع درجات و مراتبى دارد و از جمله درجات آن ، اين است كه انسان قدر و مرتبه خود را (كه عبوديت و بندگى و عجز است ) بشناسد و نفس ‍ خود را در جايگاهى كه دارد قرار دهد، با داشتن قلب سليم ، و دوست نداشته باشد كه با احدى برخورد كند جز به همان نحو كه دوست دارد با خودش برخورد كنند، اگر بدى ديد، آن را با خوبى دفع كند، فرو برنده خشم و غضب خود باشد و از لغزشهاى ديگران بگذرد و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
2 - احترام به ارزشهاى انسانى
يكى از معيارها و شيوه هاى مطمئن براى ارضا احساسات و عواطف لطيف اين است كه آدمى ((همانگونه كه انتظار دارد ديگران با او رفتار كنند، او با آنها رفتار كند)).
اين روش همواره آدمى را به كسب فضايل دعوت كرده ، به طورى كه اهميت شگرف آن را در زندگى مى توان مشاهده كرد.
درخت جنگل را تماشا كنيد و ببينيد چگونه برگها و شاخه ها و ريشه هاى آن با هم سازش دارند و براى تكميل زندگانى آن كار مى كنند، هيچكدام از گلهاى آن نمى كوشد كه ديگرى را در سايه گذارده و مانع از مكيدن نور شود، زيرا همه مى فهمند كه زيبايى آنها فقط در اتفاق و يگانگى با يكديگر مى باشد و به اين جهت هرگاه شما يكى از آنها را بچينيد، در تنهايى و جدايى خواهد پژمرد.
اين نكته به ما مى فهماند كه يك مشاركت و تعاون عظيم بين موجودات برقرار است .
مردم در زندگى نيز به يكديگر شديدا محتاجند، زيرا زندگى اجتماعى بشر جز در سايه اجتماع و تعاون تحقق نمى يابد و يگانه عاملى كه موجب تعاون و همكارى است و افراد اجتماع را مانند اعضاى يك بدن به هم پيوند مى دهد، محبت است ، البته محبت از عدالت ارزنده تر و مهمتر است ! گر چه عدالت در بردارنده كاملترين نوع فضايل انسانى است و در حفظ نظام نوع بشر اهميت شايانى دارد.
در يك اجتماع كه محبت جلوه كند و خانه دلها از نور پرفروغ اين خورشيد روشن شود، ديگر احتياجى به عدالت نيست .
عدالت موجب ((احقاق حق )) و ((رعايت قانون )) و ((انصاف )) است ولى محبت ، ايثار و گذشت را در اجتماع زنده مى كند و در هر اجتماعى كه ايثار و گذشت و عاطفه حكمفرماست ، احتياجى به عدالت نيست .
هر قدر رشد عاطفى مردم زيادتر باشد، به مصالح يكديگر توجه بيشترى خواهند داشت . انديشه همدردى با ديگران در عين حال كه نشانه بلوغ روانى است محيط سالمى را براى زندگى به ارمغان مى آورد، مى گويند: ((با هر دستى كه دادى ، از همان دست مى گيرى )).
كسى كه بذر نيكى در جهان نيفشانده ، چگونه مى خواهد حاصل نيكى بردارد؟! كسى كه براى رفع گرفتاريها و مصائب ديگران قدمى برندارد، چگونه انتظار دارد ديگران بارى از دوش او بردارند.
عن الحسن بن الجهم قال : ساءلت الرضا (عليه السلام ): ما حد التواضع ؟ قال : ان تعطى الناس من نفسك ما تحب ان يعطوك مثله .(475)
مردى به نام ((حسن بن جهم )) از حضرت امام رضا (عليه السلام ) پرسيد: حد تواضع چيست ؟ حضرت فرمود: حدش اين است كه از خودت به مردم آن را عطا نمايى كه دوست دارى مردم همانند آن را به تو عطا كنند.
 
بيا تا مونس هم ، يار هم ، غمخوار هم باشيم   انيس جان هم ، فرسوده بى خار هم باشيم
شب آيد، شمع هم گرديم و بهر يكديگر سوزيم   شود چون روز دست وپاى هم در كار هم باشيم
دواى هم ، شفاى هم ، براى هم ، فداى هم   دل هم ، جان هم ، جانان هم ، دلدار هم باشيم
به هم يك تن شويم و يكدل و يكرنگ و يك پيشه   سرى در كار هم آريم ، دوش بار هم باشيم
جدايى را نباشد زهره اى تا در ميان آيد   به هم آريم سر بر گرد، هم پرگار هم باشيم
به جمعيت پناه آريم از باد پريشانى   اگر غفلت كند آهنگ ما هشيار هم باشيم
جمال يكدگر گرديم و عيب يكدگر پوشيم   قبا و جبه و پيراهن و دستار هم باشيم
غم هم ، شادى هم ، دين هم دنياى هم گرديم   بلاى يكدگر را چاره و ناچار هم باشيم
يكى گرديم در كردار و درگفتار و در رفتار   زبان و دست و پا يك كرده ، خدمتكار هم باشيم
((ملامحسن فيض كاشانى ))